رفتارشناسی يا مهارتافراد فردی های ويژگی شناخت

- صنایع مهندسی دانشکده استاد شفیعا محمدعلیاجرایی ومدیریت

ایران وصنعت علم دانشگاهomidshafia@gmail.com-09121327677

www.iust.ac.ir

ها شایستگی شناساییمنظور به فرد ی0ک برای متعارف الزم0ه ی0ک شایس0تگی

. است خاص کار یک دادن انجام درستی بهمورد رفتار و مهارت ، دانش از ترکیب0ی شام0ل . باشد می عملکرد بهبود جه00ت در اس00تفاده

برای داشتن مناس0ب کیفی0ت ی0ا وضعی0ت شایس0تگی . است خاص نقشی انجام

صريح مهارتهاي و رفتار دان0ش، از تركي0بي شايس0تگيبراي بالقوه نيروهاي شخص، ب0ه ك0ه اس0ت ضمن0ي و

دهد مي را كاري عملكرد در بخشي اثر

شایستگهدف ی

توسعه

برنامه

آموزشیحلیل

تصله

فا

رزیابتعلیمبازا

و یش

موزآ

کار حین

بپردازید ها ممیزه این تقویت بهانتخاب • و پااليش آوري، جمع تواناقتص000ادي • رش000د جه000ت در علوم كاربرد تواناي000ي

بلندمدت خود • براي مداوم يادگيري هاي فرصت ايجاد توانهاي • زمين000000ه در گس000000ترده اطالعات بودن دارا

نها آ از محدودي تعداد در تعمق و گوناگوناطالعات • تحلي0ل و تجزي0ه و س0ازماندهي آوري، جم0عآموزش • در پژوهش مشاركت به اهتمام و باورمسأله • حل توانايي

آوري • فن فرا و آوري فن كارگيري به مهارتبازار • در دانش كارگيري به شيوهحد • باالترين تا انساني شخصيت و ابعاد پرورش و رشد توانكس0ب • بازار در بين0ي پي0ش قاب0ل و گرفت0ه ص0ورت تغييرات درك

كار وداشت00ن • ی00ا شغل00ي و اي حرف00ه اخالق ب00ه مربوط هاي مهارت

كار اخالق و تعهدی0ا • شغل0ي هاي ص0الحيت و اس0تاندارد س0طح مس0تمر افزاي0ش

كار حين ديدن آموزش قابليتجامعه • در جو مشاركت و مسؤول عضويت مهارتگون00ه • ه0ر از دور ب00ه آمي0ز مس0المت زندگ00ي و تفاه00م تواناي0ي

ناشكيبايي و تعصباجتماعي • و فردي حقوق و مسؤوليتها احقاق و اعمالانديشي • محليگروهي • كار

ادراكي • خودخالقيت•فرهنگي • فهمدانش • اشاعه و توليد ابزارهاي با آشناييشخصي • هاي فعاليت سازماندهي و ريزي برنامهفناوري • از استفاده قابليتخارجي • زبان از گيري بهرهاطالعات • تبادل و ارتباط برقراري تواناييمعقول • شغلي انتظارات داشتنمختلف • عقايد پذيرش و بررسي قابليتتحصيلي • رشته به نسبت مثبت گيري جهت دركس00ازماني • رفتار عناص00ر ب00ه عم00ل و شناخ00ت

توسعه) و انساني روابط از صحيح آن(استنباط

محوری های شایستگیاز شده موسسات اعالم

یونسکو و گالوپ

صفاتی چنین از حذر ضرورت• Abusive - آمیز توهین دراز زبان• Up Side Down پایین باال• Ironic - در کنایه زن طعنه• Mechanical - غیرفکری- ماشینی مکانیکی• Toy Lover گوش – بازی بازی اسباب عاشق• Magnifier - کن درشت کننده بزرگ• Intruder - شود وارد اجازه بدون یا سرزده کسیمه

مزاحم• Debtor -بدهکار مدیون• Pusher - - متخاصم زورگو دهنده زور• Slow کند- تنبل

افراد در هایی مولفه چنین شناساییمکتسب، • يا يابنده دست• ، وکارآفرين کننده فعالسازگار، •گر، • تحليلدهنده، • سامانوباور، • باايمانفرمانده، •ارتباط، • برقرارکنندهطلب، • رقابتهمپيوند،•کنکاشگر،•ورز، • انديشه

افراد در هایی مولفه چنین شناساییدهنده، • پرورشانظباط، • بايکدل، •باانصاف،•کن، • تمرکزنگر، • آيندههمساز،•پرور، • خيالدربرگيرنده، •فردشناس،•درونداد،0 •خردورز،•

افراد در هایی مولفه چنین شناساییيادگيرنده، •ساز، • بيشينهنگر، • عاقبتبازگوگر،•مسئول، • پاسخگووبرگرداننده، •خود، • به مطمئنارجمند، •راهبرد، ••. خواه عشق

ازب اي ج يرا يهايماريگسترهيسازمان

کاري خروج0 :ک0م کردن ورود يحداق0ل به طرف ينس0بت ازپد .افراد اجتماع ياي0ن العم0ل عک0س ي0ک عنوان ب0ه عموم0ا يده

بعض0 بکار يناهنجار يب0ه عالقه عدم و آينده از ياس مثال ه0اکند م0ي ا يبرا.بروز س0اختن همان ي0مرتف0ع با باي0د مشک0ل ن

ا يناهنجار با کرد مقابله انگ يها ام يجاد و کار آ يزه به .ندهيدکار : يکارشکن0• انجام در اخالل گ ي0ايجاد شک0ل ند يفرآ يريا

خود د ي0توس0ط عمد يا بص0ورت . يگران کردن رها دار هدف وب نکردن درمان کار يماريو ک0م مرحل0ه ا يدر ب0ه ن يمنج0ر

ش0د يماريب بهتر يريشگيپ .خواه0د درمان از راهکار يقب0ل ناست .مقابله

ن درونداد يي0پا:يانس0ان يروياتالف به نس0بت برونداد بودن نبه .يانس0ان يروين اس0تفاده ن يعدم از هدفمند و يروين0ه

س0ازمانده ي0نظ ي0يراهکارها. يانس0ان افزا ير کارآ ي0و ييشاثربخش0 فرآ يانس0ان يروين يو بهبود ن يندهاوتعدي، يرويل

ن يانسان به سازمان يباتوجه .ازوتعدي قوان :ظل0م نادرس0ت ي0وض0ع قوان يااجراين ن ينادرس0ت

در جامعه ي00درس00ت را يمص00اد. ک : ي00ق سازمانها در جشرح از باالتر کار حج0م مناس0ب، ح0د از کمت0ر پرداخ0ت

خردجمع0 . فيوظا از قوان ياس0تفاده وض0ع کنترل يدر و نقوان ياجرا شده يدرست وضع .نپرور بزرگ0 :يس0فله و شراف0ت شان، طر يايجاد پا ي0از ن ييق

شر و بزرگ مفهوم بهره. يآوردن کم افراد ب0ه دادن به0ا فبارزتر از جامع0ه در کوچ0ک ها ي0و جنب0ه ب يا ين يمارين

است.

آزار آسا يا يبيمار:يمردم در اخالل ش يجاد.گرانيد يروحها مح يدرون0 يعقده در رش0د و ي0، نامناسب ط

دال از ا يحسادت ب يل .است يمارينبرا متخصص يتالش از اس0تفاده ب0ا آ0ن ن يدرمان

اجتماع روان يامور يوناتوان0 و توانا :يضع0ف اجرا ييعدم در يفرد

و بخش0 ي0کام0ل وظا يا وضع .فياز فاص0لهمطلوب وضع با فرد .موجود

توانا راهکارها يها ي0يارتقا ب0ا و يآموزش يفرد.يپرورش

موقع ييتغ تغ ير هدف با فرد مطلوب ييت وضع ر

رو الگوگ ياشتباه : کورکوران0ه يدنبال0ه در افراط و يرياتعقل عنصر حذف

شخص0 باور و بنف0س اعتماد دان0ش يعدم نداشت0ن ا ي،را الزم، خردگرا ي0تخص0ص و تعق0ل فرهن0گ نبودن از ييج

ها ير ا يشه ب يمهم است يمارينتشو ي0ترو و خردگرا ي0ج خو ي0يق ب0ه باور پرورش و ي، شتن

افراد در بنفس اعتمادق0ب يحاکم رواب0ط جا يلگيت عقالن يب0ه يريبکارگ: يضواب0ط

چارچوبها و ق0ب ي0 يعرف کوچ0ک، اجتماع در يک ک يله،بکارگ ب0ا ج0ز ک0ه جامع0ه، بزرگت0ر، قابل ي0قوان يرياجتماع ن

ن ست.يادارهشا س00االر يعدم پد يس00ته منجرب00ه ها يک00ه ييده

ازمهمتر اس0ت ا ي0مانندفرارمغزه0ا عوارض ب ين يماريناست.

ترو يقوان ياجرا و ضوابط و شا ين فرهنگ ساالر يج .يسته

خالق رها :تي0عدم و موجوده0ا بازه در شدن محدودا امکان چ يکردن ن ي0يزهايجاد نوآور .ستنديک0ه يعدم

نواند از ي0بدل يش0يو ترس موجود، وضع ب0ه اعتماد لجد ي00وضع تغ ي00ت و را يي00د فرهنگ ي00ر، نبودن جنوآور يبس0ترساز.ينوآور فرهنگ کردن ارزشمند يو

خالق جامعه يو در .تب خودک0م و منف :ين0يحقارت جه0ت در غل0ط از يبرآورد

اس0تعدادها ي0يتوانا و . يه0ا که بنف0س اعتماد عدم خودناتوان0 يم0 ب0ه دائم0 يواقع0 يتوان0د شود يو منجر فرد

ها جنب0ه ا ياز ب ي0بارز . يمارين افتادگ عقب ياس0تدال ياجتماع0 از ه0م و معلول ا ي0خود ب يل يمارين

شناسا. به کمک توانا يياست باور فرد .يها ييو

یا افراد مواجهه با برخوردبشناس00يد - بيشت00ر و بيشت00ر را افراد همواره چون تفاوتهاي

. را انس0انها ميان تفاوت اگ0ر شود م0ي اص0طکاک ب0ه منج0ر - - خوب0ي ب0ه تواني0د م0ي بداني0د، مس0ئله ي0ک ن0ه موهب0ت ي0ک

. کنيد اداره را دشوار موقعيتهايدوس0ت - را هماهنگ0ي و س0ازش افراد هم0ه ک0ه باشي0د مطمئ0ن

زدن. ص0دمه و تحقي0ر دنبال ب0ه ديگران ک0ه انديش0ه اي0ن دارند . و تواف0ق هم0ه باشي0د مطمئ0ن نيس0ت درس0ت هس0تند، م0ا ب0ه . شم00ا مس00ئله اي00ن ب00ه اعتقاد ب00ا دارند دوس00ت را يکدل00يب00ه رس00يدن براي را گفتگ00و درهاي کني00د، م00ي پيدا فرص00ت

. کنيد باز دوجانبه توافقاتتن0ش- بدون س0از مس0ئله افراد کنار در تواني0د م0ي ک0ه کني0د باور . دشوار افراد ب0ا ک0ه اس0ت ممک0ن شم0ا کنيد کار اص0طکاک ورفتار آنه00ا ب00ا تواني00د م00ي ام00ا نباشي00د، ص00ميمي و دوس00ت . هاي خواس0ته ب0ه کني0د س0عي باشيد داشت0ه آمي0ز مس0المت

بگذاريد احترام هم

. اي گون00ه ب00ه ديگران وقت00ي نشويد گرفتار دشوار افراد تل00ه دردر شوي0د، م0ي خشمگي0ن و عص0باني شم0ا ک0ه کنن0د م0ي رفتار . تل00ه در اغل00ب م00ا اند کرده گرفتار خود تل00ه در را شم00ا واق00ع . شويم م0ي گرفتار افراد نگاههاي و لبخنده0ا گفتاره0ا، رفتاره0ا،کنترل در را م0ا س0از، مس0ئله افراد رفتارهاي دهي0م اجازه نباي0د . گرداند مس0لط م0ا بر را آنه0ا و س0ازد مشک0ل دچار رفتارمان

کنيد- گوش کني0د؛ گوش کني0د؛ شم0ا .گوش بدانن0د ديگران وقت0يمس0ائل ب0ه و شنوي0د م0ي را آنه0ا دهي0د، آنان حرفهاي م0ي اهمي0ت

. مي‌دهند بروز خود از را دشوار رفتارهاي کمتر- ( فرد ه0ر نام بزني0د ص0دا نام ب0ا را افراد بهت0ر رابط0ه ايجاد براي

.) بشنود دارد دوس0ت و شنود م0ي او ک0ه اس0ت آهنگ0ي گرمتري0ن . بروز براي را آنه00ا افراد، س00رزنش نکنيد س00رزنش را افراد

ساز مي مستعد ساز مسئله .درفتارهاي-

. اس0تفاده باشيد خود بدن زبان و ص0دا لح0ن و بلندي مراق0بب00ا را بهتري ارتباط کن00د م00ي کم00ک شم00ا ب00ه بدن زبان از . و عمي000ق ارتباطا0ت برقراري ب000ا س000ازيد برقرار ديگرانو تعارضات دادن نشان براي کمتري فرص0000ت اص0000ولي،

مي‌شود ايجاد دشوار .رفتارهاي : م0ي م0ن ول0ي، باي0د، کني0د زيرپرهي0ز کلمات کاربردن ازب0ه

...، ...... خواهم و نمي‌تواني متاسفم،برخورد - ص0ادقانه ني0ز ديگران ب0ا هس0تيد ص0داقت طال0ب اگ0ر

. کنيد عمل خود تعهدات به و کنيد- . لغات دامن00ه در بياموزيد را جادوي00ي کلمات از اس00تفاده

بر اي العاده فوق اثرات ک0ه دارن0د وجود زيادي کلمات م0ا، . اس0تفاده آنه0ا از و بيابي0د را کلمات اي0ن گذارند م0ي جاي

کنيد.زندگ0ي- در موفقي0ت ک0ه چرا بگيري0د ياد را مذاکره فنونراه اي0ن در مذاکره و اس0ت خوب ارتباطات گرو در امروز

. مي‌کند کمک شما به

های رفتارشناسی ويژگی شناخت يافردی

منفعل فرد گیریند • می قرار تاثیر تحت .زوددهند • قرار تاثیر تحت را دیگران توانند .نمینشان • العم00ل عک00س دیگران شکن00ی کار مقاب00ل در

دهند .نمیباشند • وابسته0 دیگران به دارند .دوستناخوشایند • دیگران به را خود دانند نوابستگی .میشوند • نمی ناراحت خود حق شدن پایمال .ازآنان • مو0فقی0ت عدم قیم0ت ب0ه ک0ه کس0انی مقاب0ل در

دهند نمی نشان العمل عکس شوند، می .پیروزدهند • می ترجیح مشاجره و مجادله به را .مصالحه

منفعل فرد های ویژگیکنند • می دوری جوش و پرجنب کارهای .ازشوند • می قانع زود مقابل طرف استدالل .باکنند • می نگرانی احساس خود وضعیت تغییر .ازطرف • نیازهای دیگران، ب0000ا تعارض ص0000ورت در

دهند می ترجیح خود نیازهای بر را .مقابلمس0ئله • ح0ل اختیار دیگران، ب0ا تعارض ص0ورت در

دهند می مقابل طرف به .راوحش000ت • و دوری دیگران ب000ا اختالف و تعارض از

.دارندکنند • نمی بیان روراست و رک را خود . عالیق

متعادل فرد ویژگیهایدارد • تفاهم خود همکاران .بامشکل • ایجاد دیگران برای عمد روی کند ناز .میکند • نمی پرخاشگری دیگران به .نسبتآید • برنمی دیگران از جویی انتقام .درصدداست • گرا .واقعبرم0ی • آ0ن اص0الح درص0دد و پذیرد م0ی را خود اشتباهات

.آیددهد • می موفقیت فرصت دیگران .بهدارد • دوست را دیگران با دوطرفه .وابستگی

از • و خواه0000د نم0000ی خود برای تنه0000ا را پیروزیبرد می لذت ه0م دیگران .موفقیت

دهد • می ترجیح مشاجره بر را مصالحه ً .عمدتاپذیرد • می را مقابل طرف .منطقکار • راب0ه مختل0ف های ح0ل دربرخوردبامس0ائل،راه

بندد .می0ه0ای • راه0مانندخواس0ته مقاب0ل طرف های خواس0ته

داند .خودمیب0ه • و ده0د م0ی قرار مقاب0ل طرف جای ب0ه را خود

گذارد می احترام او .مواضعداند • می کارساز را میانه ه0ای حل .راهمیان0000ه • متعادل، اس0000ت فردی کل0000ی0 طور ب0000ه

منطقی0 بحث و ه0مکاری گرا،اهل . رو،مص0لحت

آفرین تعارض فرد های ویژگیندارند • تفاهم خود همسر با مواقع ودربعضی همکاران .باکن • م00ی رضای00ت احس00اس دیگران ناکام00ی خودخواه دواز

.استشود • می خشمگین جزئی .برسرمسائلاست • جو انتقام و توز دارد و کینه دوست را .پرخاشگریپذیرد • نمی را خود .اشتباهاتبرد • می لذت جمع در کردن مخالفت .ازندارد • ابایی زدن حرف پرده بدون و گویی رک .ازندارد • دوست را دیگران با .مشارکتتحمی0ل ه• دیگران خودراب0ه های داردخواس0ته س0عی مواره

.دکن

آفرین تعارض فرد های ویژگیخود • به دیگران دارد را وابستگی دوستکند • می مقاومت جمع نظرهای برابر .درندارد • اعتماد دیگران .بهکند • می شکست احساس ً .دائمادارد • دوست را ناسالم .رقابتم00ی • اص00رار خود های خواس00ته نشاندن کرس00ی ب00ه در

.ورزددارد • دوست را دیگران شکست قیمت به خود .پیروزیبرد • می لذت دیگران احساسات کردن دار جریحه . از

متخاصم و زورگوو اس0ت متخاص0م و اعمال ناراحت0یعص0باني ب0ا را خود

. اس00تفاده توزي، کين00ه خص00ومت، دهد م00ي نشان زورگروه000000000000000000ي ازکارهاي امتناع نيشدار، ازکلمات

و . از تکبر وخودپسندي است افراد اين ويژگيهاي جملهو باشن0د مس0لط و غال0ب هميش0ه خواه0د م0ي دلشان آنه0اب0ه روش0ي و شيوه ه0ر ب0ه توس0ل ب0ا کنن0د م0ي س0عي

. برسند خود هاي خواستهنکني00د :برخوردراه س00عي ام00ا بايس00تيد، آنه00ا درمقاب00ل

در. بلک0ه نکني0د تحم0ل را آنه0ا رفتار هرگ0ز باآنهابجنگيدنف0س ب0ه اعتماد ب0ا و جس0ور محک0م، قاط0ع، آنه0ا مقاب0ل

باشيد.

شاکي هميشهکرده، عط00ا آنه00ا ب00ه زندگ00ي ک00ه چيزي تنه00ا افراد اي00ن نظ00ر از . براي ح00ل راه کردن پيدا جاي ب00ه آنه00ا اس00ت بدشانس00يبهان0ه و کنن0د شکاي0ت ک0ه ان0د کرده عادت مشکالت، و مس0ائلآنه0ا. بيماري متاس0فانه و مس0موم افراد اي0ن نگرشهاي بگيرند . شراي00ط کنن00د م00ي س00عي بندرت افراد اين اس00ت واگي00رک0ه اي بچ0ه مث0ل دقيق0ا دائ0م عوض در دهن0د، راتغيي0ر ناخواس0ته . ندادن اجازه کنند شودرفتارم0ي نم0ي داده کاري اجازه او ب0ه : . اس0ت اي0ن آنه0ا معروف جمل0ه شود م0ي او باف0ي منف0ي باع0ث

.» ندارد» دوست مرا کس هيچبيني0د :برخوردراه م0ي را آنه0ا مس0ائل دهيدک0ه افرادنشان اي0ن ب0ه

احتياج تشوي0ق و حمايت0ي محي0ط ب0ه آنه0ا زيرا شنوي0د، م0ي وو. فشار بايدس0طح همچني0ن . آنهارابراي تن0شدارند آورد پايي0ن

زمان0ي مگ0ر ندهي0د، کردن شکاي0ت اجازه آنه0ا ب0ه اي0ن بر عالوه. باشند داشته آمده پيش مشکل براي حلي راه که

گرا کمال و وسواسيانجام ممک0ن نح0و بهتري0ن خواهدکارهاب0ه م0ي دلشان افراد اي0نب0ه. آور مالل و کننده خس0ته اس0ت ممک0ن ک0ه حال درعي0ن گيردک00ه ان00د تحليل00ي و تجزي00ه مهارتهاي داراي ام00ا رس00ند، نظ00ر . عملکرد اس0تانداردهاي اس0ت جزئيات ب0ه زياد توج0ه مس0تلزم . مواق0ع برخ0ي در دارد قرار باالي0ي بس0يار س0طح در افراد اي0ناز شود م0ي واق0ع تمجي0د مورد ديگران توس0ط ک0ه خوب0ي کار . اي00ن آنه00ا معروف جمل00ه نيس00ت قبول قاب00ل افراد اي00ن نظ00ر.» شود:» انجام بهت0000ر توانس0000ت م0000ي کار اي0000ن اس0000ت

و : برخوردراه واقعيته0ا افراد، اي0ن ب0ا برخورد در ک0ه ص0ورتي در . ب0بريد آنه0ا از را بهره بهتري0ن تواني0د م0ي دهي0د، ارائ0ه را منط0قشدن انجام بهت00ر درباره را افراد اي00ن حرفهاي حال عي00ن در . م00ي بيان خودرا ضع00ف نقاط معموال آنه00ا نگيريد جدي کاره00ا . گون0ه ب0ه افراد اي0ن ب0ا کني0د س0عي را شم0ا ضع0ف نقاط ن0ه کنن0دديگران و خود براي واقع00ي انتظارات بتوانن00د ت00ا کني00د کار اي

. کنند عمل واقعي انتظارات مطابق و باشند داشته

يخي افراده0ر – تغييري وه0ر ندارن0د آمادگ0ي تغيي0ر براي افراد اي0نو – س0ازد آشفت0ه و نگران را آنه0ا توان0د م0ي کوچ0ک چن0د

. باشد آنها در منفي رفتار براي آغازي.» «: اس0ت بهت0ر قديم0ي راه اس0ت اي0ن آنه0ا معروف جمل0ه

زيرا برخورد:راه باشي0د، ص0بو0ر افراد اي0ن مقاب0ل درتراش00ي مان00ع تغييرات انجام مس00ير در اس00ت ممک00نتغييرات. از ي0ا کني0د درگي0ر تغيي0ر در را افراد اي0ن کنندآنه000ا براي مناس000ب فرص000ت ايجاد براي تدريج000ي

. كنيد استفاده

بسته افراد . اس00ت مس00دود افراد اي00ن ب00ا ارتباط برقراري آنها راههاي

ب00ه را خلوت و تنهاي00ي و هس00تند ديرجوش و تودار بس00يار . درباره هرگ00ز آنه00ا دهند م00ي ترجي00ح جم00ع ميان در بودنهمي0ن ب0ه و کنن0د نم0ي ص0حبت خود احس0اسات و تفکرات « » « . فعال ي0ا ندارم حوص0له دارند محدودي ارتباطات دلي0ل » از جم0ع از فرار براي آنه0ا ک0ه اس0ت جمالت0ي از ندارم وق0ت. کنند م00000000000000000ي اس00000000000000000تفاده آ00000000000000000ن

باي000د برخورد:راه افراد اي000ن ب000ا ارتباط برقراري براي . گون0ه اي0ن ت0ا بکش0د طول مدت0ي اس0ت ممک0ن کنيد حوص0لهبهت0ر و ت0ر راح0ت شم0ا ب0ا و بکنن0د راحت0ي احس0اس افراد . باز س00واالت از افراد اي00ن ب00ا ص00حبت هنگام کنند برخورد

. کنيد تشويق بحثها در شرکت به را آنها و کنيد استفاده

منفعل و حرف کم . فرياد کني0د، اص0رار اگ0ر حت0ي گويند نم0ي س0خن زياد افراد اي0نخي0ر ي0ا آري از بيشت0ر جواب0ي کني0د، خواه0ش آنه0ا از ي0ا بکشي0د

. شنيد دفاع آنهانخواهي0د خود حقوق از باي0د ک0ه زمان0ي حت0ي . م0ي قرار ظل0م مورد ً غالبا نتيج0ه در مي‌مانند س0اکت کنن0د،کن00د. م00ي ناامن00ي احس00اس هميش00ه منفع00ل فرد گيرند . در شرک0ت از ً غالبا آنه0ا دارد پايين0ي بس0يار نف0س ب0ه واعتماد

. دهند نمي ارائه نظري يا و كنند مي امتناع گيريها تصميمحماي0ت : برخوردراه و نف0س ب0ه اعتماد ب0ه ً شديدا افراد اي0ن

را اموري انجام آنه0ا از مس0تقيم بطور باي0د و دارن0د احتياج . در ني0ز تشوي0ق شود خواس0ته دهن0د انجام توانن0د م0ي ک0ه

. است موثر بسيار آنها نفس به اعتماد ايجاد

« : من کار گويند مي كه افراديو نيست« کرده خال0ي شان0ه بيشت0ر مس0ئوليتهاي قبول بار زي0ر از دائ0م

برعهده بايد ک0ه کارهايي انجام کردن رد با ر0ا خود بودن منف0ي . افراد اي0ن همکاران و دوس0تان ً معموال کنند م0ي ظاه0ر بگيرن0د،حال00ي در اي00ن و دهن00د انجام را آنه00ا ب00ه مربوط کارهاي باي00دم0ي آنه0ا وظاي0ف جزء را کاره0ا آ0ن انجام افراد اي0ن ک0ه اس0ت

خود وظاي0ف ن0ه : » .دانن0د کار اي0ن اس0ت اي0ن آنه0ا معروف جمل0ه.» نيست دهم انجام بايد من که شغلي شرح و وظايف جز

روشن برخورد:راه و واضح را افراد اين شغل شرح کنيد سعيباق0ي آنه0ا توجيهات براي جاي0ي ت0ا دهي0د، قرار آنه0ا اختيار درمواق0ع. برخ0ي در ني0ز محس0وس غي0ر کنترل و بازرس0ي نماند

. باشد کارساز تواند مي

ها پراکن شايعهروي کنترل جه000ت قوي س000الح بع0نوان شايع000ه از افراد اي000ن . و شايع0ه پخ0ش ب0ا آنه0ا کنند م0ي اس0تفاده محي0ط و ديگرانبرن0د م0ي لذت آ0ن ب0ه مربوط مس0ائل در ديگران کردن درگي0ر : . اس0ت اي0ن آنه0ا معروف جمل0ه کنند م0ي بودن مه0م احس0اس و

.» افتد» مي دارد اتفاقي چه بگويم من بده اجازهس0ازمان، : برخوردراه در س0ازي شايع0ه از جلوگيري راه بهتري0ن

. وقت0ي اس0ت افراد ب0ه کاف0ي و الزم0 حقاي0ق و اطالعات دادنس0ازمان مس0ائل ب0ه مربوط اطالعات کلي0ه از س0ازمان افرادتوجه0ي پراک0ن شايع0ه افراد و شايع0ه ب0ه باشن0د، داشت0ه آگاه0ي . ايجاد بمنظور افراد اي0ن براي اي انگيزه نتيج0ه در کنند نم0ي

. ماند نمي باقي آن پخش و شايعه

گرا منفي افراد . بر دني0ا ک0ه کنن0د م0ي فک0ر آنه0ا دارند دني0ا ب0ه نس0بت بدي نگرش

. آناس00ر اس00ت شده خراب ناراض00ي ان امور انجام شيوه زشم0ا ا نيس0ت مه0م و براي ن000د کاري ت0ا کني0د تالش آنان چقدر

. را ليوان خال0ي نيم0ه هميش0ه افراد اي0ن واق0ع در دهيد انجامآ0ن منف0ي عواق0ب بر بيشت0ر کار ي0ک انج0000ام براي و مي‌بينن0د . براي خوب00ي اعضاي افراد اي00ن مثبت نتاي00ج ت00ا دارن00د تأکي00د «: . اس0ت اي0ن آنه0ا معروف جمل0ه نيس0تند گ00000روهي کارهاي .» نيس00000ت شدن00000ي کار اي00000ن دان000000م م00000ي م00000ن

آس000اني برخورد:راه کار گرا منف000ي افراد نگرش تغيي000رعادتهاي. ب0ا تط0بيق ب0ه مجبور را آنه0ا باي0د شم0ا ام0ا نيس0ت . تفکرات ايجاد شوند دور منف00ي عادتهاي از ت00ا کني00د مثب00تب00ه اميدي او ک00ه کارهاي00ي خوب نتاي00ج دادن نشان و مثب00تکم0ک اشخاص اي0ن ب0ه توان0د م0ي اس0ت، نداشت0ه آنه0ا انجام

کند.

متعهد غير افرادديگري شخ0ص ت0ا آورن0د م0ي بهان0ه کاري انجام براي آن‌قدرم0ي تعل0ل تص0ميمي انجام در آن‌قدر ي0ا و ده0د انجام را آ0ن . بطور را خود کار رود م00ي بي00ن از آ00ن ارزش ک00ه کنن00د . ندارد اولوي0ت آنه0ا براي کار زيرا دهن0د، نم0ي انجام جديکاري غي00ر مس00ائل ب00ه پرداخت00ن و شخص00ي امور انجام . جمل0ه اس0ت س0ازماني کارهاي انجام از مهمت0ر آنه0ا براي

.» « : شود منتظر تواند مي او است اين آنها معروف. : برخوردراه کنيد س0وال را آنه0ا تعل0ل و تأخي0ر اص0لي دلي0ل

اس000تانداردهاي و اهداف ب000ه احتياج ً معموال افراد اي000نابالغ او ب0ه باي0د اينه0ا و دارن0د رس0مي انتظارات و واض0حبس00ته. نظارت00ي س00يستم ي00ک ب00ه آنه00ا همچني00ن شود

. کنند خالي شانه کار زير از براحتي نتوانند تا نيازمندند

منتقد هميشه افرادخود، بي‌مورد انتقادات و نيشدار کلمات ب0ا هميش0ه افراد اي0ن . انتقادات اي، ايده ه00ر درباره آنه00ا مي‌دهند آزار را ديگران

بد يا باشد خوب ايده، آن چه دارند؛ را خود .خاصگفت0ه ک0ه اس0ت چيزهاي0ي تمام ب0ا مخالف0ت افراد اي0ن هدف . کنند. م0ي پيدا را مشکالت رون0د م0ي ج0ا ه0ر آنه0ا مي‌شود

.» «: است بدي ايده است اين افراد اين معروف جملهبر : برخوردراه کننده انتقاد افراد ب000ا گفتگ000و و مذاکره در

. و انتقاد عل00000ت درباره آنه00000ا از کنيد تمرک00000ز اطالعاتاطالعات براي را آنه00ا هميش00ه و کني00د س00وال مخالفتشان . نامناس00ب رفتارهاي هرگ00ز دهيد قرار فشار تح00ت بيشت00ر

. نکنيد تأييد را افرادي چنين

خودخواه افرادادام00ه را خود راه خواهن00د م00ي هميش00ه خودخواه، افراد

. دانند مي را چيز همه کنند مي فکر و دهندب0ه را خود امني0ت نداشت0ن خواهن0د م0ي افراد اي0ن واق0ع در

. کنند پنهان اي گونه

و برخورد:راه حقاي00ق اس00اس بر تنه00ا افراد اي00ن ب00ا . تمام آنه0000ا ب0000ا مالقات از قب0000ل کنيد رفتار واقعيته0000ابراي را خود و آوري0000د بدس0000ت را نياز مورد اطالعات . باشي0د داشت0ه ياد ب0ه کنيد آماده آنه0ا س0واالت ب0ه پاس0خکارس00از آنه00ا برابر در تس00ليم ي00ا آمي00ز تهاج00م برخورد

. بود نخواهد

) ( قرباني فداکار افراد . دي0ر و آين0د م0ي س0رکار زود آنه0ا هس0تند س0ازمان خوني0ن قل0ب

دوس0تان و همکاران پشتيبان و يار و رون0د هس0تند. خود م0يافراد اي0ن زيرا مي‌دهن0د، انجام بخواهي0د ک0ه هرکاري ازآنه0ابيشت0ر دهن0د م0ي ترجي0ح شخص0ي مس0ائل دلي0ل ب0ه ً معموال . در بگذرانند س00ازمان محي00ط در را خود زندگ00ي اوقاتگري منف0ي نکني0د، قدردان0ي آنه0ا خدمات از ک0ه ص0ورتي . اي000ن فداکار افراد معروف جمل000ه شود م000ي آغاز آنه000اول0ي:» کردم، شرک0ت اي0ن وق0ف را ام زندگ0ي م0ن اس0ت

.» نيست م0هم کس هيچ برايآنه00ا : برخوردراه ب00ه و دهي00د گوش افراد اي00ن حرفهاي ب00ه

س00ازمان براي اندازه چ00ه ت00ا وجودشان ک00ه دهي00د نشان . قدردان0ي ص0ميمانه آنه0ا همکاري و تالشه0ا از دارد اهمي0ت

. دهيد انجام کارکنان ديگر حضور در را کار اين و کنيد

کن سرزنش خو0د افرادو کاري عملکرد در را كمبودهاي00ي همواره افراد اي00نم00ي مالم00ت را خود دائ00م و يابن00د م00ي خود رفتاري

هي000000000000000000000000چ. از آنه000000000000000000000000ا کنندراض0ي خود کاري و شخص0ي زندگ0ي هاي جنب0ه از ي0ک . « : شد. خواه0م توبي0خ م0ن آنه0ا معروف جمل0ه نيس0تند

.» دهم انجام بهتر را کار اين توانستم مي مناز : برخوردراه و ببري00د باال را آنه00ا نف00س ب00ه اعتماد

. آنه00ا ب00ه کنيد قدردان00ي آنه00ا خوب و مثب00ت کارهايب0ي کنن0د م0ي فک0ر خودشان ک0ه آن‌طور دهي0د نشان

. نيستند کن خراب کار و پا و دست

پرحرف افرادص0ح0000بت اجازه ک0ه زنن0د م0ي حرف قدري ب0ه افراد اي0ن . بيشت0ر ک00ه اينجاس0ت جال0ب دهند نم0ي ديگ0ر افراد ب0هندارد بح0ث مورد موضوع ب0ه ربط0ي ً اص0ال آنه0ا حرفهاي

. است مفيد زمان و وقت دادن دست از ً صرفا وآنه0ا : برخوردراه ب0ه ک0ه اس0ت اي0ن افراد اي0ن ب0ا برخورد

. در شود داده کردن ص0حبت فرص0ت دقيق0ه چن0د تنه0اهي0چ ب0ه دادن0د، ادام0ه زدن حرف ب0ه ه0م باز ک0ه ص0ورتي . باي0د بگويي0د، آنه0ا ب0ه نکنيد تحم0ل را آنه0ا رفتار وج0هآنه00ا حرفهاي ب00ه دادن گو0ش براي فرص00تي و بروي00د

نداريد.

نامنظم افرادجلس0ات، در شرك0ت و وظاي0ف انجام در افراد اي0نونوع00ي كنن00د نم00ي رعاي00ت را ترتي00ب و نظ00م

. شود مي ديده آنها کردار و رفتار در آشفتگيهميش0ه و مي‌گردن0د خود وس0ائل دنبال ب0ه دائ0م آنه0ا

. دارند تأخير جلسات در

و : برخوردراه نظ00م افراد اي00ن ب00ا برخورد برايعملکردشان ارزياب0ي در مهم0ي عام0ل را انضباط

. کنيد تشويق بودن مرتب به را آنها و کنيد اعالم

مسئوليت بي افرادباب00ت توبي00خ ي00ا مس00ئوليت قبول تحم00ل افراد اي00ن . خال0ي شان0ه مس0ائل بار زي0ر از آنه0ا ندارند را اشتباهس0مت ب0ه هميش0ه را خود اتهام انگش0ت و كنن0د م0ي

. روند مي نشانه ديگران « : را کار اي00ن م00ن اس00ت اي00ن آنه00ا معروف جمل00ه

.» داد انجام را کار آن فالني نکردم،بطور : برخوردراه و کني00د برخورد قاط00ع آنه00ا ب00ا

توضي00ح برايشان دلي00ل ب00ا را اشتباهشان مس00تقيم. کنند منتقل ديگري به را اشتباه نتوانند تا دهيد

مرغي تخم پوست افرادتري00ن بي‌اهمي0ت و هس00تند حس0اس بس0يار افراد اي00ن

. مي‌کند ناراحت را آنها مسائلبرخورد در ديگران شود م0ي باع0ث آنه0ا حس0اس روحي0هب0ا ارتباط برقراري از و باشن0د محتاط بس0يار آنه0ا ب0ا

. نکنند راحتي احساس آنهاو : برخوردراه س00ريع باي00د افراد اي00ن ب00ه بازخورد،

ب00ه توج00ه ب00ا و آرام00ي ب00ه بلک00ه نباش00د، مس00تقيم . باشد آنها شخصيت

حس0اس شخص0يت آنه0ا ب0ا ارتباط برقراري را آنا در ن. بگيريد نظر در

ريزنگر افراد «: ب0ه احتياج م0ن گوين0د م0ي همواره0 افراد بررس0یاي0ن

دس00تم زي00ر از چيزي شاي00د دارم، کار مجدد کردن ». ريزتري00ن و جزئي‌0تري00ن ب00ه آنه00ا باشد شده ردخاط0ر ب0ه گاه0ي و کنن0د م0ي توج0ه مس0ئله ي0ک0 موارد

. كنند مي تلخ را ديگران اوقات کوچک0 مسئله يکب00ه : برخوردراه توج00ه کنار در دهي00د عادت را آنه00ا

. آنه0ا کنند توج0ه اص0لي و کل0ي0 مس0ائل ب0ه جزئياتنظ0ر در ه0م ب0ا را جزئيات و کليات بگيرن0د ياد باي0دب0ه را پروژ0ه ک0ل جزئ0ي مس0ائل دلي0ل ب0ه و بگيرن0د

. نياندازند خطر و تأخير

خوب خيلي افرادمواف0ق شم0ا ب0ا ک0ه رس0د م0ي نظ0ر ب0ه افراد اي0نشم00ا از آنه00ا ک00ه را کاري چنانچ00ه ام00ا هس00تند،. شوند مي ساز مسئله ندهيد، انجام اند خواسته

. : برخوردراه ب0ه دارند نياز بس0يار تأيي0د ب0ه افراد اي0ندهي0د، نشان را آنه0ا براي آنان و داري0د آنه0ا دوس0ت

. قائليد ارزش