تاریخ مختصر ترک

Embed Size (px)

DESCRIPTION

دکتر جواد هئیتترجمهپرویز شاهمرسی

Citation preview

Page 1: تاریخ مختصر ترک
Page 2: تاریخ مختصر ترک
Page 3: تاریخ مختصر ترک

تاریخ مختصر ترک

دکتر جواد هیئت

ترجمهپرویز زارع شاهمرسی

Page 4: تاریخ مختصر ترک

سرشناسه : ه ی ئ ت ، ج واد، ۱۳۰۴ - عنوان و نام پدیدآور : تاریخ مختصر ترک/ جواد هیئت؛ ترجمه پرویز زارع شاهمرسی.

مشخصات نشر : کرج: پینار، ۱۳۸۹. مشخصات ظاهری : ۱۵۲ ص.

شابک : ۹7۸-6۰۰-۵6۱6-67-۵ وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع : ترکان -- تاریخ موضوع : ادبیات ترکی

شناسه افزوده : زارع شاهمرسی، پرویز، ۱۳۵۰ -، مترجم DS۲6 /رده بندی کنگره : ۱۳۸۹ ۲ت۹ه

رده بندی دیویی : ۹۵6/۱ شماره کتابشناسی ملی : 6 7 7 ۸ ۱ ۱ ۲

عنوان کتاب : تاریخ مختصر ترکنویسنده : جواد هیئت - ترجمه : پرویز زارع شاهمرسی

ناشر : نشر پینارشابک : ۹7۸-6۰۰-۵6۱6-67-۵

تیراژ :۱۰۰۰سال و نوبت چاپ : اول - ۱۳۸۹

طراح جلد : علی معتمدیانInDesign : مجید سلیمانی روشن

نشر پینارکرج-چهارراه طالقانی-نبش زیر گذر-پایینتر از پست-ساختمان البرز

تلفن : 7۲۸۳۹۲۳ ۰۹۳۵ - ۲۲6۵6۱۲ - ۳۴۱6۱۸۳ ۰۹۱۲

Page 5: تاریخ مختصر ترک

5

کتر

صر خت

مخ

اریت

فهرست مطالب7 دربارة نویسنده دربارة نویسنده 9 پیشگفتار نویسنده پیشگفتار نویسنده 11 پیشگفتار مترجم پیشگفتار مترجم

فصل اول- ترکان باستان تاریخ

16 هونها هونها 21 تاپقاچها تاپقاچها 22 گؤگ ترکها گؤگ ترکها 27 اویغورها اویغورها 30 قرقیزها قرقیزها 30. تورگیشها تورگیشها 32 قارلوقها قارلوقها 33 اوغوزها اوغوزها 36 سابارها سابارها 37 آوارها آوارها 38 خزرها خزرها 39 پئچنکها پئچنکها 40 اوزها اوزها 41 قپچاقها قپچاقها 44 اوغورها و بلغارها اوغورها و بلغارها 47 خلجها خلجها 50 فرهنگ فرهنگ 51 تشکیالت اجتماعی 56 تشکیالت قبائل ترک تشکیالت قبائل ترک 61 دین دین 64 معاش و حیات اجتماعی معاش و حیات اجتماعی 67 ادبیات و هنر ادبیات و هنر 69 داستانهای مهم پیش از اسالم داستانهای مهم پیش از اسالم 75 داستانهای گؤگ ترک داستانهای گؤگ ترک 77 داستانهای اویغور داستانهای اویغور 78 داستانهای قدیمی پس از اسالم داستانهای قدیمی پس از اسالم 80 عناصر بدیعی در داستانهای باستانی ترک عناصر بدیعی در داستانهای باستانی ترک

Page 6: تاریخ مختصر ترک

6

کصر تر

ختخ م

تاری81 شعر و شاعران در ادبیات دورة داستانی شعر و شاعران در ادبیات دورة داستانی 83 ادبیات مکتوب ادبیات مکتوب 89 ادبیات اویغور ادبیات اویغور

فصل دوم- ترکان میانه93 ترکان قرون اسالمی ترکان قرون اسالمی 95 قاراخانیان قاراخانیان 95 غزنویان غزنویان 96 سلجوقیان سلجوقیان 98 اتابکان اتابکان 103 مغوالن مغوالن 105 ممالیک مصر ممالیک مصر 106 امپراتوری تیمور امپراتوری تیمور 107 امپراتوری بابر در هندوستان امپراتوری بابر در هندوستان 108 قارا قویونلوها قارا قویونلوها 108 آغ قویونلوها آغ قویونلوها 114 صفویان صفویان 117 فرهنگ و ادبیات فرهنگ و ادبیات 123 عثمانیان عثمانیان

فصل سوم- ادبیات ترک دورة اسالمی در آسیای مرکزی

دیوان لغات ترک دیوان لغات ترک 130 قوتادقو بیلیک قوتادقو بیلیک 132 ترکی کاشغر یا خاقانی ترکی کاشغر یا خاقانی 135 ترکی خوارزم ترکی خوارزم 136 زبان و ادبیات ترکی منطقة آلتون اردو یا دشت قپچاق زبان و ادبیات ترکی منطقة آلتون اردو یا دشت قپچاق 140 ترکی جغتایی و ویژگیهایش ترکی جغتایی و ویژگیهایش 141

Page 7: تاریخ مختصر ترک

7

کتر

صر خت

مخ

اریت

دربارة نویسنده

دكتر جواد هيئت ، فرزند علی هيئت )مجتهد و رئيس سابق ديوان كشور(، در سال ۱۳۰۴ در تبريز به دنيا آمد و تحصيالت ابتدايی و متوسطه و دوسال اخذ از پس و رفت استانبول به و گذرانده ايران در را پزشكی رشتة اول پايان دكترای پزشكی، دورة تخصصی جراحی را در استانبول و پاريس به

رساند و در سال ۱۳۳۱به ايران بازگشت . در مدت ۴۸ سال طبابت و جراحی در تهران، به تدريس و تأليف كتابها و مقاالت جراحی پرداخت و در فاصلة سالهای ۵۵ ـ ۱۳۴۳، مجلة »دانش پزشكی« را منتشر نمود. )در اين مجله بيش از پنجاه مقاله علمی به قلم او چاپ شده است(. در كنار جراحی عمومی ، جراحی قلب را آغاز كرد و در سال ۱۳۴۱ برای اولين بار در ايران موفق به انجام جراحی قلب باز شد . در سال ۱۳۴۷ اولين عمل پيوند كليه شان ابتدا روی سگها كه تا آن زمان يشان ابتدا روی سگها كه تا آن زمان يشان ابتدا روی سگها كه تا آن زمان را در تهران و اولين پيوند قلب سگها را در ايران با موفقيت انجام داد . ) ادر كشور ما بی سابقه بود، ماشين قلب و ريه مصنوعی را به كار گرفت و بعد از عمل جراحی روی ۲۵ سگ در بيمارستان شهربانی، ماشين فوق الذكر را در جراحی قلب انسان با موفقيت به كار برد . ( از سال ۱۳۴۲

به نمايندگی ايران در »انجمن بين المللی جراحی« و از سال ۱۳۶۲ به عضويت »آكادمی جراحی پاريس« انتخاب شد . تاكنون بيش از ۲۵ مقاله و سخنرانی از او در كنگره های بين المللی جراحی به زبان های فرانسه

، انگليسی در مجالت معتبر پزشكی خارجی چاپ شده است. دكتر هيئت به موازات مطالعات و تأليفات پزشكی، در توركولوژی و فلسفه و اسالم شناسی نيز صاحب مطالعه و اهل نظر است و بعد از انقالب اسالمی با همكاری چند نفر از دوستان صاحب قلم خود ، مجلة »وارليق« را به زبانهای تركی و فارسی منتشر نموده و در زمينة توركولوژی شخصا بيش از صد مقاله در اين

مجله نوشته است. شان از اين قرار است:يشان از اين قرار است:يشان از اين قرار است: عالوه بر اثر حاضر و آنچه ياد شد ، تأليفات ا

مقايسة * ترومبوز و قلبيت و درمان آن )۱۳۳۵(. * نگاهی به تاريخ ادبيات آذربايجان )دوجلد(. *اللغتين )مقايسه فارسی و تركی ۱۳۶۲(. * زبان وادبيات تركی آذربايجان در قرن بيستم )گزارش به تركی فرهنگ و فرهنگ يخ و فرهنگ يخ و خ تار به نگاهی تاري(. * به نگاهی ي(. * استانبول ۱۳۶۴ ـ توركولوژی المللی بين كنگرة در چهارمين استانبولی تركان )۱۳۶۵(. * آذربايجان شفاهی خلق ادبياتی )۱۳۶۷(. * ادبيات شناسـليق )۱۳۷۴(. * خالصة

تاريخ فلسفه غرب )آماده چاپ(.خ و فرهنگ تركان( يخ و فرهنگ تركان( يخ و فرهنگ تركان( ياز هفت جلد كتاب دربارة توركولوژی، پنج جلد آن در باكو و يك جلد )نگاهی به تارياز هفت جلد كتاب دربارة توركولوژی، پنج جلد آن در باكو و يك جلد )نگاهی به تارهيئت، دكتر اين بر عالوه . است رسيده چاپ به استانبولی تركی به فرهنگ، وزارت طرف از آنكارا در

Page 8: تاریخ مختصر ترک

8

کصر تر

ختخ م

تاریمقاالت علمی از تحقيقات خود را دربارة توركولوژی، تركی سنقر، تركی خلج و تركی خراسانی تهيه و در

كنگرههای جهانی توركولوژی ارائه نموده و به عضويت فرهنگستان زبان تركيه انتخاب شده است. دكتر هئيت از طرف دانشگاههای استانبول ، باكو و نخجوان عناوين دكترای افتخاری و پروفسـوری دريافت نموده و سالهاست به عنوان يكی از مراجع ترك شناسی در جهان شناخته شده است . دكتر هئيت هنوز هم به فعاليت جراحی و فرهنگی ادامه میدهد . ايشان متأهل و دارای پنج دختر میباشند كه دو دخترشان پزشك

شدهاند.

Page 9: تاریخ مختصر ترک

9

کتر

صر خت

مخ

اریت

وا تعارفوا تعارفوا تعارف لتعارف ل بائل و قبائل و قبائل عوبام شعوبام شعوبا م شنثی و جعلناکم شنثی و جعلناک ر و اکر و اکر و ا م من ذم من ذم من ذ م ما خلقناکم ما خلقناک ا خلقناک انا خلقناک ان اساس هاالناسهاالناسهاالن هاالنيهاالنيهاالنهاالن ا ايا ايا ا «

ر« ير« ير« )قرآن کریم. سورة حجرات. آیة 13( يبيب بم خبم خ م خيم خي يليل ل عل ع ن ذ

ن ذ اهلل

م ام ان م اکم اک کيکي يتقيتق م عنداهللم عنداهلل ا م عنداهللکم عنداهللک کمکم اکر اکر ان

پیشگفتار نویسنده

ز دربارة يز دربارة يز دربارة يزانس وجود دارد. در منابع اسالمی نيزانس وجود دارد. در منابع اسالمی ن زانس وجود دارد. در منابع اسالمی نيزانس وجود دارد. در منابع اسالمی ني ين و بين و ب ن و بين و بي يمی چيمی چ می چيمی چي ی در منابع قديی در منابع قديی در منابع قد ا ن باستان، آگاهیكا ن باستان، آگاهیكا ن باستان، آگاهیها ك دربارة ترك دربارة تر ی يی يی ی گستردهيی گستردهيی گستردهای ارائه شده است. برخی پژوهشگران اروپا ژه پس از مسلمان شدنشان، آگاهیيژه پس از مسلمان شدنشان، آگاهیيژه پس از مسلمان شدنشان، آگاهیها ان به وكان به وكان به و كتركتردهيدهيدهاند. از جمله دانشمند نامدار روسی اری انجام داده و آثاری ارزشمند آفرياری انجام داده و آثاری ارزشمند آفرياری انجام داده و آثاری ارزشمند آفر ين باره پژوهشهای بسين باره پژوهشهای بس ن باره پژوهشهای بسين باره پژوهشهای بسي ز در ايز در ايز در ا ينينه به مدت كيه به مدت كيه به مدت يك سال در دانشگاه استانبول به ارائه دروسی كي به دعوت دولت تركي به دعوت دولت تر لی بارتولد در سال يلی بارتولد در سال يلی بارتولد در سال ۱9۲۷ يواسيواسجه يجه يجه يك عمر پژوهش و مطالعة وی بود، در يه نتيه نت ه نتكه نتك ن دروس ين دروس ين دروس زی پرداخت. اكزی پرداخت. اكزی پرداخت. ا كای مركای مر ای مريای مري يان آسيان آس ان آسكان آسك كخ تركخ تر خ تريخ تري يدربارة تاريدربارة تارد. در سال يد. در سال يد. در سال ۱9۶9 استاد برجسته فرانسوی رنه گروسه، يهمان سال با الفبای عربی در استانبول به چاپ رسيهمان سال با الفبای عربی در استانبول به چاپ رسخ يخ يخ يتاريتار )L' EMPIRE DES STEPPES) تابی با عنوان امپراتوری صحرانوردان كتابی با عنوان امپراتوری صحرانوردان كتابی با عنوان امپراتوری صحرانوردان د در يد در يد در يوشيوش وشكوشك

ان باستان را به نگارش درآورد.كان باستان را به نگارش درآورد.كان باستان را به نگارش درآورد. كتركترمنابع در منابع يی در منابع يی در ی پژوهشها با پژوهشهاير با پژوهشهاير با ر اخ اخيهای يهای دوره در ترك تركخ كخ تري تريخ خ تار و تاريات و يات تاري و تاريات و ات ادب زبان، متخصصان ادبيز زبان، متخصصان يز ادبي زبان، متخصصان ادبيز زبان، متخصصان ز ن شوری و نيه شوری و يه نكي شوری و نكيه شوری و ه تر تركيدر كيدر شرفته جهان به عنوان يشرفته جهان به عنوان يشرفته جهان به عنوان يك يشور پيشور پ شور پكشور پك ولوژی در دانشگاههای كولوژی در دانشگاههای كولوژی در دانشگاههای كدند. امروزه توركدند. امروزه تور دند. امروزه توريدند. امروزه توري موجود، آثار ارزشمندی را آفر

ان انجام گرفته و از چندی به كان انجام گرفته و از چندی به كان انجام گرفته و از چندی به كخ و هنرهای تركخ و هنرهای تر خ و هنرهای تريخ و هنرهای تري يات، تاريات، تار ات، تاريات، تاري يرامون زبان، ادبيرامون زبان، ادب رامون زبان، ادبيرامون زبان، ادبي يی پيی پ ی پيی پي رشته علمی برقرار شده، پژوهشهال داده، كيل داده، كيل داده، كيان تشكيان تش ان تشكان تشك كمی از ملت ما را تركمی از ملت ما را تر می از ملت ما را تريمی از ملت ما را تري ي به ني به ن ز نزديز نزديز نزديك ينجا نينجا ن نجا نينجا ني افتهيافتهيافتهاند. در ا ن سو آثار علمی- پژوهشی انتشار ين سو آثار علمی- پژوهشی انتشار ين سو آثار علمی- پژوهشی انتشار اران را از گزند دشمنان يران را از گزند دشمنان يران را از گزند دشمنان رده و اكرده و اكرده و ا كها كها ها يها ي يران جانفشانيران جانفشان ران جانفشانيران جانفشاني رده، در راه استقالل اكرده، در راه استقالل اكرده، در راه استقالل ا كمرانی كمرانی مرانی كمرانی ك كران حكران ح ران حيران حي خ ايخ ايخ ا يآنان هزار سال در تاريآنان هزار سال در تار

م پهلوی، زبان يم پهلوی، زبان يم پهلوی، زبان يستی رژيستی رژ ستی رژيستی رژي ياست افراطی شوونياست افراطی شوون است افراطی شوونياست افراطی شووني يجه سيجه س جه سيجه سي ين وجود در نتين وجود در نت ن وجود در نتين وجود در نتي پاس داشتهاند. با اخ حذف شده بود. از يخ حذف شده بود. از يخ حذف شده بود. از يتابهای رسمی تاريتابهای رسمی تار تابهای رسمی تاركتابهای رسمی تارك خ آنان از يخ آنان از يخ آنان از يار و ممنوع شده و بخشهای مهم تاريار و ممنوع شده و بخشهای مهم تار ار و ممنوع شده و بخشهای مهم تاركار و ممنوع شده و بخشهای مهم تارك كان انكان ان ان انكان انك كات تركات تر ات تريات تري يو ادبيو ادبطرفه و نادرست است. يكطرفه و نادرست است. يكطرفه و نادرست است. ا يا يا ا اصاليا اصاليا اصال وجود نداشته و ن باره ين باره ين باره خی هموطنانمان در ايخی هموطنانمان در ايخی هموطنانمان در ا يهای تاريهای تار های تاريهای تاري يز آگاهيز آگاه ز آگاهيز آگاهي ين روی نين روی ن ن روی نين روی ني ال يل يل يميم مكمك كار نادرست و تكار نادرست و ت ار نادرست و تكار نادرست و تك كن نموده و با هدف اصالح افكن نموده و با هدف اصالح اف ن نموده و با هدف اصالح افين نموده و با هدف اصالح افي يه انقالب اسالمی تأميه انقالب اسالمی تأم ه انقالب اسالمی تأمكه انقالب اسالمی تأمك ه آزادی زبان و فرهنگی يه آزادی زبان و فرهنگی يه آزادی زبان و فرهنگی ما در ساردن منابع كردن منابع كردن منابع نده، با خالصه ينده، با خالصه ينده، با خالصه يخی و فرهنگی برای پژوهشهای علمی آيخی و فرهنگی برای پژوهشهای علمی آ خی و فرهنگی برای پژوهشهای علمی آيخی و فرهنگی برای پژوهشهای علمی آي ينة تارينة تار نة تارينة تاري يجاد زميجاد زم جاد زميجاد زمي ن خالء از ين خالء از ين خالء از يك سو و ا ای يی يی هايهايها يداست، آگاهيداست، آگاه داست، آگاهيداست، آگاهي يه از نامش پيه از نامش پ ه از نامش پكه از نامش پك تاب آنچنان كتاب آنچنان كتاب آنچنان ن ين ين م. در ايم. در ايم. در ا يتاب را به زبان مادری نوشتيتاب را به زبان مادری نوشت تاب را به زبان مادری نوشتكتاب را به زبان مادری نوشتك ن ين ين مختلف موجود، اكل تركل ترك ل تريل تري خی از قبايخی از قبايخی از قبا يب تاريب تار ب تاريب تاري يتاب ابتدا به ترتيتاب ابتدا به ترت تاب ابتدا به ترتكتاب ابتدا به ترتك ن ين ين كخ و فرهنگ تركخ و فرهنگ ترك ارائه شده است. در ا خ و فرهنگ تريخ و فرهنگ تري يرامون تاريرامون تار رامون تاريرامون تاري يمختصری پيمختصری پ

الدی به يالدی به يالدی به ي مي م خ آنان تا سده يخ آنان تا سده يخ آنان تا سده ۱۶ يو تاريو تار ات و فرهنگ يات و فرهنگ يات و فرهنگ يبحث شده و اطالعاتی منسجم و فشرده دربارة زبان، ادبيبحث شده و اطالعاتی منسجم و فشرده دربارة زبان، ادبان آمده است.يان آمده است.يان آمده است. يميم

Page 10: تاریخ مختصر ترک

10

کصر تر

ختخ م

تاریز به سه يز به سه يز به سه ين زبانشان نين زبانشان ن ن زبانشان نين زبانشان ني ين و همچنين و همچن ن و همچنين و همچني انه و نويانه و نويانه و نو ياتشان به سه بخش باستان، مياتشان به سه بخش باستان، م اتشان به سه بخش باستان، مياتشان به سه بخش باستان، مي ين اسالم، زبان و ادبين اسالم، زبان و ادب ن اسالم، زبان و ادبين اسالم، زبان و ادبي ان را از نظر دكان را از نظر دكان را از نظر د كتركتر

ردهكردهكردهاند. م يم يم ين تقسين تقس ن تقسين تقسي انه و نويانه و نويانه و نو يدوره باستان، ميدوره باستان، معنی سدة يعنی سدة يعنی سدة ۱۰ ها(، از دورة اسالمی كها(، از دورة اسالمی كها(، از دورة اسالمی كغورها و گؤگ توركغورها و گؤگ تور غورها و گؤگ توريغورها و گؤگ توري ش از اسالم به نام دورة باستان )دورة اويش از اسالم به نام دورة باستان )دورة اويش از اسالم به نام دورة باستان )دورة او يدورة پيدورة پ

ده شدهيده شدهيده شدهاند. در فصل نخست ين نامين نام ن نامين نامي ز به نام دورة نويز به نام دورة نويز به نام دورة نو يانه و پس از آن نيانه و پس از آن ن انه و پس از آن نيانه و پس از آن ني يالدی به نام دورة ميالدی به نام دورة م الدی به نام دورة ميالدی به نام دورة مي ي مي م الدی تا سدة يالدی تا سدة يالدی تا سدة ۱۶ يميمز بررسی شده كز بررسی شده كز بررسی شده كلی متمركلی متمر لی متمركلی متمرك كان باستان ارائه شده و سپس فرهنگ آنان به شكان باستان ارائه شده و سپس فرهنگ آنان به ش ان باستان ارائه شده و سپس فرهنگ آنان به شكان باستان ارائه شده و سپس فرهنگ آنان به شك كخ تركخ تر خ تريخ تري يهای منسجمی دربارة تاريهای منسجمی دربارة تار های منسجمی دربارة تاريهای منسجمی دربارة تاري يآگاهيآگاه

است.ی كی كی كل مختلف تركل مختلف تر ل مختلف تريل مختلف تري ان در دورة اسالمی، دربارة قباكان در دورة اسالمی، دربارة قباكان در دورة اسالمی، دربارة قبا كرامون تركرامون تر رامون تريرامون تري يخی پيخی پ خی پيخی پي يهای تاريهای تار های تاريهای تاري يدر فصل دوم پس از ارائه آگاهيدر فصل دوم پس از ارائه آگاهآنها مسلمان شده از آنها مسلمان شده ياری از آنها مسلمان شده ياری از اری يه بسيه بس ه بسكه بسك كنكن نيني ا با ايد آورده و با ايد آورده و با د آورده و ی پديی پديی پد رده، دولتهاكرده، دولتهاكرده، دولتها وچ كوچ كوچ ه به مناطق مختلف كه به مناطق مختلف كه به مناطق مختلف بحث شده گر متفاوت بودند. يگر متفاوت بودند. يگر متفاوت بودند. ديكديكد ش با يش با يش با يمابيماب مابكمابك ه كه كه دند يدند يدند ی آفريی آفريی آفر د خود فرهنگ و تمدنهايد خود فرهنگ و تمدنهايد خود فرهنگ و تمدنها نهای جدينهای جدينهای جد يبودند، ولی در سرزميبودند، ولی در سرزمشان بحث شده است. در فصل يشان بحث شده است. در فصل يشان بحث شده است. در فصل شورهاكشورهاكشورها خ يخ يخ يان تاريان تار ان تاريان تاري ه در پاكه در پاكه در پا كان مسلمان نه به صورت جداگانه بلكان مسلمان نه به صورت جداگانه بل ان مسلمان نه به صورت جداگانه بلكان مسلمان نه به صورت جداگانه بلك كاز فرهنگ تركاز فرهنگ تر

زی دورة اسالمی بررسی شده است.كزی دورة اسالمی بررسی شده است.كزی دورة اسالمی بررسی شده است. كای مركای مر ای مريای مري ي در آسي در آس كات تركات ترك ات تريات تري يسوم، ادبيسوم، ادبانی كانی كانی كنند. تركنند. تر نند. تركنند. ترك ومتهای گوناگون زندگی میكومتهای گوناگون زندگی میكومتهای گوناگون زندگی می كن و حكن و ح ن و حين و حي شورهای مختلف و تحت عناوكشورهای مختلف و تحت عناوكشورهای مختلف و تحت عناو ان در كان در كان در كامروزه تركامروزه ترات و دستور يات و دستور يات و دستور ي لهجه ادبي لهجه ادب ه كه كه ۲۲ ند يند يند ك لهجه ترك لهجه ترك سخن میگو شتر است با يشتر است با يشتر است با ۲9 يون نفر بيون نفر ب ون نفر بيون نفر بي يليل ليلي ي مي م ه شمار آنها از كه شمار آنها از كه شمار آنها از ۱۲۰

زبان مستقل دارند.ن باره ين باره ين باره ه ما در اكه ما در اكه ما در ا نده نزدينده نزدينده نزديك منتشر خواهد شد يی« در آيی« در آ ی« در آكی« در آك كخ زبان و لهجه های تركخ زبان و لهجه های تر خ زبان و لهجه های تريخ زبان و لهجه های تري يتابی با نام »تاريتابی با نام »تار تابی با نام »تاركتابی با نام »تارك ن باره ين باره ين باره در افه میيفه میيفه میدانم يان مقدمه بر خود وظيان مقدمه بر خود وظ ان مقدمه بر خود وظيان مقدمه بر خود وظي ن باره ارائه شده است. در پاين باره ارائه شده است. در پاين باره ارائه شده است. در پا تاب اطالعات گستردهكتاب اطالعات گستردهكتاب اطالعات گستردهای در ا كم. در آن كم. در آن م. در آن يم. در آن ي نوشتهاردهكردهكردهاند. آماده چاپ برای و آماده يپ چاپ برای و آماده يپ چاپ برای و پ تا را تاكتاب را تاكتاب را تاب ن ين ين ا اكه اكه ه باشم سپاسگذار خامنهای منظوری خامنهيم منظوری خامنهيم منظوری م ركركر عبدال آقای عبدالكاز آقای كاز

ند. يند. يند. ه خوانندگان هر نوع قصور و اشتباه مشاهده فرمودند، ما را آگاه نماخواهشمند است چناچه خوانندگان هر نوع قصور و اشتباه مشاهده فرمودند، ما را آگاه نماخواهشمند است چناچه خوانندگان هر نوع قصور و اشتباه مشاهده فرمودند، ما را آگاه نما

دکتر جواد هیئت تهران. اسفند 1364

Page 11: تاریخ مختصر ترک

11

کتر

صر خت

مخ

اریت

پیشگفتار مترجم

نش نهفته باشد ينش نهفته باشد ينش نهفته باشد آفر آفرينی در آفرينی در نی در ريرير يی و بدی، تلخی و شيی و بدی، تلخی و ش ی و بدی، تلخی و شيكی و بدی، تلخی و شيك يكه برابری نيكه برابری ن ه برابری نكه برابری نك آن از تضاد است. چه از تضاد است. چه آنكگذشته سرشار كگذشته سرشار ن تضادها و برابر ين تضادها و برابر ين تضادها و برابر ند. انسان در تماشای اكند. انسان در تماشای اكند. انسان در تماشای ا ن معنا نمیين معنا نمیين معنا نمی ه بخشی از شالودة زندگی باشد، تفاوتی در اكه بخشی از شالودة زندگی باشد، تفاوتی در اكه بخشی از شالودة زندگی باشد، تفاوتی در ا كنكن نيني ا ايا ايا اخ يخ يخ يه تاريه تار ه تاركه تارك ند، و اجازه میكند، و اجازه میكند، و اجازه میدهد خ رها میيخ رها میيخ رها می ير امواج متالطم تارير امواج متالطم تار ر امواج متالطم تارير امواج متالطم تاري ين احساسهای گونه گون، خود را در مسين احساسهای گونه گون، خود را در مس ن احساسهای گونه گون، خود را در مسين احساسهای گونه گون، خود را در مسي نهادن ا

ند. كند. كند. او را با خود به زندگی مردمی همراه ها و بندهای روزانه بگسلد و يها و بندهای روزانه بگسلد و يها و بندهای روزانه بگسلد و ينواختينواخت نواختيكنواختيك ه انسان را از كه انسان را از كه انسان را از ن مغازلة رندانه، میين مغازلة رندانه، میين مغازلة رندانه، میتواند ن همراهی مستانه و اين همراهی مستانه و اين همراهی مستانه و ا انی و تلخی است. ينی و تلخی است. ينی و تلخی است. ريرير يوستة شيوستة ش وستة شيوستة شي ي همواره پي همواره پ خيخيخ ي قوم، تاري قوم، تار خ يخ يخ يك ي قوم ببرد. تاري قوم ببرد. تار خ يخ يخ يك يشش تاريشش تار شش تاركشش تارك او را به هزارتوی پر جة يجة يجة يد نتيد نت د نتيد نتي ه شاكه شاكه شا له متولد میيله متولد میيله متولد میشود يی در قبيی در قب ی در قبكی در قبك ودكودكود ستها. تولد و مرگ. قهرمانی جان میكستها. تولد و مرگ. قهرمانی جان میكستها. تولد و مرگ. قهرمانی جان میدهد و كروزی و شكروزی و ش روزی و شيروزی و شي يپيپ

ا ازدواجی اجباری. ولی زندگی راه خود را میيا ازدواجی اجباری. ولی زندگی راه خود را میيا ازدواجی اجباری. ولی زندگی راه خود را میرود. عشقی پر شور باشد ی كی كی نونی، روح انسانی را اندكنونی، روح انسانی را اندكنونی، روح انسانی را اند ن رهسپاری در جادهين رهسپاری در جادهين رهسپاری در جادههای پر گرد وغبار گذشته، میتواند در جهان غمزدة اار كار كار كه نتوان از آن افكه نتوان از آن اف ه نتوان از آن افكه نتوان از آن افك تی يتی يتی ابد. هويابد. هويابد. هو فی دوباره يفی دوباره يفی دوباره ت« به عنوان درديت« به عنوان درديت« به عنوان درد اساسی زمانة ما، تعر د »هويد »هويد »هو جالء بخشد. شاشهيشهيشهدار بودن را برای انسان به ارمغان آورد. ين رين ر ن رين ري ريرير يه احساس شيه احساس ش ه احساس شكه احساس شك كد بلكد بل د بليد بلي يشيش شكشك رون يرون يرون يمارگونه چون نژادپرستی را بيمارگونه چون نژادپرستی را ب مارگونه چون نژادپرستی را بيمارگونه چون نژادپرستی را بي يبيب

اهوی جهانی شدن، پاس بدارد. ياهوی جهانی شدن، پاس بدارد. ياهوی جهانی شدن، پاس بدارد. يازمند است تا او را در هيازمند است تا او را در ه ازمند است تا او را در هيازمند است تا او را در هي يه انسان سخت به آن نيه انسان سخت به آن ن ه انسان سخت به آن نكه انسان سخت به آن نك احساسی ن زبان به غواصی ين زبان به غواصی ين زبان به غواصی انوس واژگان ايانوس واژگان ايانوس واژگان ا يه در اقيه در اق ه در اقكه در اقك ه به عشقبازی با زبان مادری سر سپردهكه به عشقبازی با زبان مادری سر سپردهكه به عشقبازی با زبان مادری سر سپردهام. هربار چندی است ن عشقبازی واژه و معنا، ين عشقبازی واژه و معنا، ين عشقبازی واژه و معنا، گری هستم. ايگری هستم. ايگری هستم. ا س دكس دكس د م، يم، يم، يآيآ رون میيرون میيرون می يابم. چون بيابم. چون ب ابم. چون بيابم. چون بي ی میيی میيی می م و لؤلؤيم و لؤلؤيم و لؤلؤ ی میروم، دری میروم، دری میجو مین عشقبازی مستانه، ننگ ين عشقبازی مستانه، ننگ ين عشقبازی مستانه، ننگ كوچكوچك میشوند. در ا وچكوچك ار يار يار يانه بسيانه بس انه بسيانه بسي ين مين م ن مين مي ان در اكان در اكان در ا كه زمان و مكه زمان و م ه زمان و مكه زمان و مك چنان مرا به شور میآورد

از؟ياز؟ياز؟ يار است و روز و شب را چه نيار است و روز و شب را چه ن ار است و روز و شب را چه نكار است و روز و شب را چه نك و نام به چه ن ين ين ند، و زمزمهكند، و زمزمهكند، و زمزمهای در گوشم دارد و اشارهای. ا ز خود را وارد میيز خود را وارد میيز خود را وارد می يخ نيخ ن خ نيخ ني ين گفتگوی جانانه، گاه تارين گفتگوی جانانه، گاه تار ن گفتگوی جانانه، گاه تارين گفتگوی جانانه، گاه تاري در ااری آن ياری آن ياری آن يش آمده بود و بسيش آمده بود و بس ش آمده بود و بسيش آمده بود و بسي يافتم. سالها پيافتم. سالها پ افتم. سالها پيافتم. سالها پي ار ارزشمندش يار ارزشمندش يار ارزشمندش ين معنا است. چون آن را خواندم، بسين معنا است. چون آن را خواندم، بس ن معنا است. چون آن را خواندم، بسين معنا است. چون آن را خواندم، بسي ز در ايز در ايز در ا ينوشته نينوشته ن

Page 12: تاریخ مختصر ترک

12

کصر تر

ختخ م

تاریان واژگان و معانی غوطه ور باشم و سرمست يان واژگان و معانی غوطه ور باشم و سرمست يان واژگان و معانی غوطه ور باشم و سرمست يده نبودند. برآن شدم تا آن به فارسی برگرداندم تا هم درميده نبودند. برآن شدم تا آن به فارسی برگرداندم تا هم درم ده نبودند. برآن شدم تا آن به فارسی برگرداندم تا هم درميده نبودند. برآن شدم تا آن به فارسی برگرداندم تا هم درمي را نده كه كه فتگان بگذارم. رندان همه میيفتگان بگذارم. رندان همه میيفتگان بگذارم. رندان همه میدانند يخی ارجمندی را فراروی خود و شيخی ارجمندی را فراروی خود و ش خی ارجمندی را فراروی خود و شيخی ارجمندی را فراروی خود و شي يهای تاريهای تار از شهد زبان و هم دانسته

ی دارد. يی دارد. يی دارد. بايبايبا يی از افراد همان قوم، چه حس زيی از افراد همان قوم، چه حس ز ی از افراد همان قوم، چه حس زيكی از افراد همان قوم، چه حس زيك پژوهش و مطالعه در گذشتة يك قوم، خاصه برای در دوباره را در كتاب دوباره را در كتاب دوباره را تاب ه كه كه بود بود ين بود ين ن ا اكردم اكردم ردم من آنچه و بوده من يخته آنچه و بوده من يخته آنچه و بوده خته فره فرهيسندة يسندة فرهي فرهيسندة سندة نو دوش بر نوكار دوش بر نوكار دوش بر ار اصلی بار شك شكبی كبی شان يشان يشان ار سودمند باشد و دانستهكار سودمند باشد و دانستهكار سودمند باشد و دانستهای بر دانستهها ن ين ين ندگان را ايندگان را ايندگان را ا فتگان و جويفتگان و جويفتگان و جو يه شيه ش ه شكه شك ردم. باشد كردم. باشد كردم. باشد ن ارائه ين ارائه ين ارائه قالبی نو

د. يد. يد. فزايفزايفزا يبيب

پرویز زارع شاهمرسی تبریز. الله زار89/2/7

Page 13: تاریخ مختصر ترک

13

کتر

صر خت

مخ

اریت

قا و يقا و يقا و ا، آفريا، آفريا، آفر يهای آسيهای آس خ يخ يخ ۴ هزار سالة خود در قاره ين مردمان جهان هستند و در تارين مردمان جهان هستند و در تار ن مردمان جهان هستند و در تارين مردمان جهان هستند و در تاري تريتريتر يميم ميمي كمردم تركمردم ترك از قدرش اسالم، يرش اسالم، يرش اسالم، كاند. قبائل تركاند. قبائل ترك پس از پذ ل دادهكيل دادهكيل داده كينده شده و دولتها و ملتهای بزرگی را در آنجا تشكينده شده و دولتها و ملتهای بزرگی را در آنجا تش نده شده و دولتها و ملتهای بزرگی را در آنجا تشكنده شده و دولتها و ملتهای بزرگی را در آنجا تشك اروپا پرات و كت و كت و كجاد معارف اسالمی، شركجاد معارف اسالمی، شر جاد معارف اسالمی، شريجاد معارف اسالمی، شري ن اسالم و اين اسالم و اين اسالم و ا رده و به طور مؤثر در نشر دكرده و به طور مؤثر در نشر دكرده و به طور مؤثر در نشر د س يس يس يدولتهای بزرگ مسلمان تأسيدولتهای بزرگ مسلمان تأسوند خورده يوند خورده يوند خورده ي با مهاجرت آنها پي با مهاجرت آنها پ كخ قبائل تركخ قبائل ترك خ قبائل تريخ قبائل تري ياند. تارياند. تار دهيدهيده يف االسالم« ناميف االسالم« نام ف االسالم« ناميف االسالم« نامي يان را »سيان را »س ان را »سكان را »سك كه تركه تر ه تركه ترك كاری داشتند چنانكاری داشتند چنان اری داشتند چنانكاری داشتند چنانك كهمكهماست. از سدة گذشته، نظرات و پژوهشهای مختلفی دربارة خاستگاه اصلی آنان صورت گرفته است. طبق زی كزی كزی كای مركای مر ای مريای مري يوههای آلتای و اورال در آسيوههای آلتای و اورال در آس وههای آلتای و اورال در آسكوههای آلتای و اورال در آسك ان يان يان يرفته شده، خاستگاه اصلی آنها دشتهای ميرفته شده، خاستگاه اصلی آنها دشتهای م رفته شده، خاستگاه اصلی آنها دشتهای ميرفته شده، خاستگاه اصلی آنها دشتهای مي ه امروزه پذكه امروزه پذكه امروزه پذ هيهيهای نظرمبود كمبود كمبود ت و يت و يت و يش جمعيش جمع ش جمعيش جمعي افزا افزايجة افزايجة جة نت نتيوچ در يوچ در نتك نتكوچ در وچ در ندگی و كندگی و كندگی و پرا پراين پراين ن ا نده شدهكنده شدهكنده شدهاند. پرا اطراف به پراينجا اطراف به پراينجا اطراف به نجا ا از آنان و بوده

چراگاه به وجود آمده است.و )S.V.Kiselev( )كيسلف )كيسلف سلف شوروی دانشمندان باستانشناسی پژوهشهای شوروی ير دانشمندان باستانشناسی پژوهشهای شوروی ير دانشمندان باستانشناسی پژوهشهای ر اخ سالهای اخيدر سالهای يدر وان( مربوط به يوان( مربوط به يوان( مربوط به يل حيل ح ل حكل حك كه آثار هنری )به شكه آثار هنری )به ش ه آثار هنری )به شكه آثار هنری )به شك ان آورد يان آورد يان آورد يشه را به ميشه را به م شه را به ميشه را به مي ن اندين اندين اند وف يكوف يكوف )S.S.Chernikov( ا يكچرنيكچرنف يف يف يعنی فرهنگ آفاناسيعنی فرهنگ آفاناس عنی فرهنگ آفاناسيعنی فرهنگ آفاناسي يافت شده يافت شده افت شده يافت شده ي يوههای آلتای يوههای آلتای وههای آلتای كوههای آلتای ك ك در غرب ك در غرب كنكنك نيني ينوسينوس نوسينوسي يه در منطقه ميه در منطقه م ه در منطقه مكه در منطقه مك كالد كالد الد يالد ي ي قبل از مي قبل از م ۱۷۰۰ تا ۲۵۰۰)Andronov( آندرونوف فرهنگ آندرونوف يعنی فرهنگ آندرونوف يعنی فرهنگ عنی فرهنگ فرهنگ ين فرهنگ ين ن ا ايشرفتة ايشرفتة شرفتة پ پيل يل پك پكل ل ش شكژه كژه شي شيژه ژه و به و )Afanasyev(

غربی جنوب مناطق در سنگ دورة از غربی ينان جنوب مناطق در سنگ دورة از غربی ينان جنوب مناطق در سنگ دورة از نان ا و بوده مربوط اكان و بوده مربوط اكان و بوده مربوط ان تر اجداد به تركالد( اجداد به كالد( تري اجداد به تريالد( اجداد به الد( م از قبل مي از قبل ي ۱۷۰۰-۱۲۰۰(ستهيستهيستهاند. يزيز كنكنك، تووا- آباقان می نيني ينوسينوس نوسينوسي يعنی دشتهای ميعنی دشتهای م عنی دشتهای ميعنی دشتهای مي ان يان يان وههای آلتای- ساكوههای آلتای- ساكوههای آلتای- سا

شان( شان( يان شان( يان ان )ت تانری و آلتای )تيوههای تانری و آلتای يوههای )تك تانری و آلتای )تكوههای تانری و آلتای وههای اطراف در اطراف يح، در اطراف يح، در ح، مس مسيالد يالد مسي مسيالد الد م از قبل سال مي از قبل سال ي ۱۷۰۰ م يم يم قد قدكان قدكان ان تر تركاجداد كاجداد یيیيیها و قبائل اورال ارتباط ايايا ينان از راه قزاقستان به ماوراء النهر آمده و با آرينان از راه قزاقستان به ماوراء النهر آمده و با آر نان از راه قزاقستان به ماوراء النهر آمده و با آرينان از راه قزاقستان به ماوراء النهر آمده و با آري ردند. بخشی از اكردند. بخشی از اكردند. بخشی از ا ی میيی میيی می فرمانروار ير ير يان آنها دادوستد واژه و تأثيان آنها دادوستد واژه و تأث ان آنها دادوستد واژه و تأثيان آنها دادوستد واژه و تأثي يافته و ميافته و م افته و ميافته و مي ن اقوام ارتباط ين اقوام ارتباط ين اقوام ارتباط ز با زبان ايز با زبان ايز با زبان ا يز زبان آنها نيز زبان آنها ن ز زبان آنها نيز زبان آنها ني ين ارتباط نين ارتباط ن ن ارتباط نين ارتباط ني جة ايجة ايجة ا ياند. در نتياند. در نت افتهيافتهيافتهز از وطن خود رخت بربسته و يز از وطن خود رخت بربسته و يز از وطن خود رخت بربسته و يان باستان نيان باستان ن ان باستان نكان باستان نك كالد(. بخشی از تركالد(. بخشی از تر الد(. بخشی از تريالد(. بخشی از تري ي سال قبل از مي سال قبل از م متقابل رخ داده است. )۱۵۰۰ردهكردهكردهاند. بخشی وچه كوچه كوچه ن و اوردوس )ين و اوردوس )ين و اوردوس )Ordos( مغولستان داخلی( يبه دشتهای قانسو در شمال غربی چيبه دشتهای قانسو در شمال غربی چو و يی و يی ی جدا جداين جداين ن ا گرفتند. جای اياه گرفتند. جای اياه گرفتند. جای اه س سيای يای سي سيای ای در شمال دشتهای در گذشته )ولگا( دريل شمال دشتهای در گذشته )ولگا( يل دري شمال دشتهای در گذشته )ولگا( دريل شمال دشتهای در گذشته )ولگا( ل يستيست ستيستي ا رودخانه از ايز رودخانه از ايز رودخانه از ز ن نيگر يگر ني نيگر گر دی يی يی ش لهجهيش لهجهيش لهجههای مختلف شد. ابتدا لهجهها دايدايدا ير گذارده و موجب پير گذارده و موجب پ ر گذارده و موجب پير گذارده و موجب پي يندگی به مرور زمان بر زبان آنها تأثيندگی به مرور زمان بر زبان آنها تأث ندگی به مرور زمان بر زبان آنها تأثكندگی به مرور زمان بر زبان آنها تأثك پرااقوت ياقوت ياقوت شهای يشهای يشهای ل گوكيل گوكيل گو كيه واژگانی با ابتدای )س( موجب تشكيه واژگانی با ابتدای )س( موجب تش ه واژگانی با ابتدای )س( موجب تشكه واژگانی با ابتدای )س( موجب تشك ن گونه ين گونه ين گونه د آمد بديد آمد بديد آمد بد بر اساس )ز( و )س( پدان )ز( و يان )ز( و يان )ز( و يی شد. سپس تفاوت ميی شد. سپس تفاوت م ی شد. سپس تفاوت مكی شد. سپس تفاوت مك كگر تركگر تر گر تريگر تري شهای ديشهای ديشهای د ش گويش گويش گو دايدايدا ابتدای )ز( باعث پ با ابتدای )ز( باعث پيو چوواش و واژگانی با يو چوواش و واژگانی رده به غرب مانند اوغورها، چوواشها و بلغارها كرده به غرب مانند اوغورها، چوواشها و بلغارها كرده به غرب مانند اوغورها، چوواشها و بلغارها وچ كوچ كوچ ان كان كان كان شرق و )ر( بر تركان شرق و )ر( بر تر ان شرق و )ر( بر تركان شرق و )ر( بر ترك ك)ر( رخ داد. )ز( در زبان ترك)ر( رخ داد. )ز( در زبان تر

م شد.كم شد.كم شد. حااها( رفته و به زندگی با آنان پرداخته و به كاها( رفته و به زندگی با آنان پرداخته و به كاها( رفته و به زندگی با آنان پرداخته و به كتها )سكتها )س تها )سكيتها )سكي كيان اسكيان اس ان اسيان اسي يز به ميز به م ز به ميز به مي يرده به غرب نيرده به غرب ن رده به غرب نكرده به غرب نك وچ كوچ كوچ ان كان كان كبخشی از تركبخشی از تران كان كان ك(. ترك(. تر Z.V Togan, Larfer. H, Triedler, E, Minns( ل شدند )يل شدند )يل شدند مة آنها تبدكمة آنها تبدكمة آنها تبد گروه حااز ان در سدهكان در سدهكان در سدههای پس تر كوچ تركوچ ترك وچ تركوچ پنجاب هند وارد شدند. به منطقة پنجاب هند وارد شدند. يالد به منطقة پنجاب هند وارد شدند. يالد به منطقة الد از م بار در هزار سال قبل از مين بار در هزار سال قبل ين از مي بار در هزار سال قبل از مين بار در هزار سال قبل ن ينخستينخست

Page 14: تاریخ مختصر ترک

14

کصر تر

ختخ م

تاریستان و كستان و كستان و كوچ هونهای منطقة اورخون به دشتهای تركوچ هونهای منطقة اورخون به دشتهای تر وچ هونهای منطقة اورخون به دشتهای تركوچ هونهای منطقة اورخون به دشتهای ترك خی ثبت شده است. مثاليخی ثبت شده است. مثاليخی ثبت شده است. مثال يتابهای تاريتابهای تار تابهای تاركتابهای تارك ح، در يح، در يح، در يالد مسيالد مس الد مسيالد مسي يميمالدی يالدی يالدی ي مي م وچ دوبارة هونها به اروپا در كوچ دوبارة هونها به اروپا در كوچ دوبارة هونها به اروپا در ۳۷۵ ز يز يز يالدی آغاز شده و نيالدی آغاز شده و ن الدی آغاز شده و نيالدی آغاز شده و ني يشمال قزاقستان، در اواخر سدة نخست ميشمال قزاقستان، در اواخر سدة نخست موچ كوچ كوچ الدی رخ داده است. يالدی رخ داده است. يالدی رخ داده است. ي مي م ا هپتالها( به افغانستان و هندوستان در يا هپتالها( به افغانستان و هندوستان در يا هپتالها( به افغانستان و هندوستان در ۳۵۰ ت يت يت يد )افطاليد )افطال د )افطاليد )افطالي يوچ هونهای سفيوچ هونهای سف وچ هونهای سفكوچ هونهای سفك و الدی انجام شده يالدی انجام شده يالدی انجام شده ي مي م ه، در سالهای يه، در سالهای يه، در سالهای ۴۶۱-۵ يبری به جنوب روسيبری به جنوب روس بری به جنوب روسيبری به جنوب روسي ياوغورها )برادران اوغوزها( از جنوب غربی سياوغورها )برادران اوغوزها( از جنوب غربی سحون و سپس از ماوراء النهر به يحون و سپس از ماوراء النهر به يحون و سپس از ماوراء النهر به يهای رودخانة سيهای رودخانة س رانهكرانهكرانه الدی از منطقة اورخون به يالدی از منطقة اورخون به يالدی از منطقة اورخون به ي مي م ز در سدة يز در سدة يز در سدة ۱۰ يو اوغوزها نيو اوغوزها ن

ردهكردهكردهاند. وچ كوچ كوچ ران و آناتولی يران و آناتولی يران و آناتولی از پس از سال يز پس از سال يز پس از سال ۶۶۸ يان بلغار نيان بلغار ن ان بلغار نكان بلغار نك كزی و تركزی و تر زی و تركزی و ترك كستان غربی به اروپای مركستان غربی به اروپای مر ستان غربی به اروپای مركستان غربی به اروپای مرك كالدی از تركالدی از تر الدی از تريالدی از تري يان آوار در سدة ششم ميان آوار در سدة ششم م ان آوار در سدة ششم مكان آوار در سدة ششم مك كتركتر

ان سابار در اواسط سدة كان سابار در اواسط سدة كان سابار در اواسط سدة كن تركن تر ن ترين تري يردند. همچنيردند. همچن ردند. همچنكردند. همچنك وچ كوچ كوچ رانة رود ولگا كرانة رود ولگا كرانة رود ولگا ان و كان و كان و كاه به بالكاه به بال اه به بالياه به بالي يای سيای س ای سيای سي يالدی از شمال دريالدی از شمال در الدی از شمال دريالدی از شمال دري يميمالدی از شمال يالدی از شمال يالدی از شمال ي مي م ز پس از يز پس از يز پس از ۸۳۰ ي ني ن كگر تركگر ترك گر تريگر تري الدی از شمال آرال به قفقاز و مجارها به همراه يالدی از شمال آرال به قفقاز و مجارها به همراه يالدی از شمال آرال به قفقاز و مجارها به همراه يك گروه د يپنجم ميپنجم م

ردند.كردند.كردند. ان كان كان كزی نقل مكزی نقل م زی نقل مكزی نقل مك كقفقاز به اروپای مركقفقاز به اروپای مرالدی يالدی يالدی ي مي م ان اوغوز( در سدهكان اوغوز( در سدهكان اوغوز( در سدههای 9 تا ۱۱ كای از تركای از تر ومان )قپچاق( و اوزها )شاخهكومان )قپچاق( و اوزها )شاخهكومان )قپچاق( و اوزها )شاخه ك پچنك پچنك و كقبائل تركقبائل تركعنی پس از انقراض دولتشان، از يعنی پس از انقراض دولتشان، از يعنی پس از انقراض دولتشان، از الدی يالدی يالدی ي مي م غور پس از يغور پس از يغور پس از ۸۴۰ ان اوكان اوكان او كان و تركان و تر ان و تركان و ترك كای خزر به اروپا و بالكای خزر به اروپا و بال ای خزر به اروپا و باليای خزر به اروپا و بالي ياز شمال درياز شمال دروچ هونها و اوغوزها كوچ هونها و اوغوزها كوچ هونها و اوغوزها م، يم، يم، ه در باال برشمردكه در باال برشمردكه در باال برشمرد ی يی يی وچهاكوچهاكوچها ان يان يان يردند. از ميردند. از م ردند. از مكردند. از مك وچ كوچ كوچ ای داخلی يای داخلی يای داخلی يمنطقة اورخون به آسيمنطقة اورخون به آس

ل دادند.كيل دادند.كيل دادند. كيی بزرگ را تشكيی بزرگ را تش ی بزرگ را تشيی بزرگ را تشي نهای دورتری رفته و دولتهاينهای دورتری رفته و دولتهاينهای دورتری رفته و دولتها ينان به سرزمينان به سرزم نان به سرزمينان به سرزمي ه اكه اكه ا ت فراوانی داشته چرا يت فراوانی داشته چرا يت فراوانی داشته چرا ياهمياهمچون چون ياسی چون ياسی اسی س و اقتصادی عواملی است. بوده سيجی و اقتصادی عواملی است. بوده يجی سي و اقتصادی عواملی است. بوده سيجی و اقتصادی عواملی است. بوده جی تدر نفوذ و فتوحات تدريل نفوذ و فتوحات يل تدرك نفوذ و فتوحات تدركل نفوذ و فتوحات ل ش دو به شكان دو به كان شك دو به شكان دو به ان تر تركوچ كوچ ترك تركوچ وچ وچها در هر كوچها در هر كوچها در هر ن ين ين ن مهاجرتها نقش مهم داشتهين مهاجرتها نقش مهم داشتهين مهاجرتها نقش مهم داشتهاند. ا مبود چراگاه، در وقوع اكمبود چراگاه، در وقوع اكمبود چراگاه، در وقوع ا ت و يت و يت و يش جمعيش جمع ش جمعيش جمعي سالی، افزاكسالی، افزاكسالی، افزا كخشكخشان را آزار داده، با هر كان را آزار داده، با هر كان را آزار داده، با هر كن مهاجرت، تركن مهاجرت، تر ن مهاجرت، ترين مهاجرت، تري يها و گاهی جنگهای حيها و گاهی جنگهای ح ها و گاهی جنگهای حيها و گاهی جنگهای حي يالت و دشواريالت و دشوار الت و دشواركالت و دشوارك كار آسانی نبوده است. مشكار آسانی نبوده است. مش ار آسانی نبوده است. مشكار آسانی نبوده است. مشك زمان

رده بود.كرده بود.كرده بود. خطری روبرو ساخته و آنان را برای مبارزة مرگ و زندگی آماده طی يطی يطی ن شراين شراين شرا ياند. در چنياند. در چن وچ شدهكوچ شدهكوچ شده گر، وادار به يگر، وادار به يگر، وادار به ك قوم ترك قوم ترك د ا يا يا يك گانه يگانه يگانه ي قوم بي قوم ب ها گاهی بر اثر فشار كها گاهی بر اثر فشار كها گاهی بر اثر فشار يك كتركتره در كه در كه در ی كی كی كاند. در اصل قبائل تركاند. در اصل قبائل تر ردهكردهكرده كح داده و وطنشان را تركح داده و وطنشان را ترك ح داده و وطنشان را تريح داده و وطنشان را تري يآنان مهاجرت را بر زندگی در اسارت ترجيآنان مهاجرت را بر زندگی در اسارت ترجنهای ينهای ينهای يم متفاوت مانند مناطق جنگلی و سرزميم متفاوت مانند مناطق جنگلی و سرزم م متفاوت مانند مناطق جنگلی و سرزميم متفاوت مانند مناطق جنگلی و سرزمي يی با اقليی با اقل ی با اقليی با اقلي اثنای مهاجرت در جاها اثنای مهاجرت در جاهايستند، در اثنای مهاجرت در جاهايستند، در ستند، در يزيز يك دشت میر ير ير يا تحت تأثيا تحت تأث ا تحت تأثيا تحت تأثي گر و يگر و يگر و ان ملتهای ديان ملتهای ديان ملتهای د يشدند تا در ميشدند تا در م ز وادار میيز وادار میيز وادار می يار گرم جای گرفته و گاهی نيار گرم جای گرفته و گاهی ن ار گرم جای گرفته و گاهی نيار گرم جای گرفته و گاهی ني يا بسيا بس ا بسيا بسي ار مرطوب يار مرطوب يار مرطوب يبسيبسل هستند تاپقاجها يل هستند تاپقاجها يل هستند تاپقاجها ين قبين قب ن قبين قبي ت خود را از دست دادهيت خود را از دست دادهيت خود را از دست دادهاند. از ا ز هويز هويز هو يرده و با گذشت زمان نيرده و با گذشت زمان ن رده و با گذشت زمان نكرده و با گذشت زمان نك كفرهنگهای آنان زندگی كفرهنگهای آنان زندگی

ان، خلجها در هندوستان و...كان، خلجها در هندوستان و...كان، خلجها در هندوستان و... كالدی، هونها در اورپا، بلغارها در بالكالدی، هونها در اورپا، بلغارها در بال الدی، هونها در اورپا، بلغارها در باليالدی، هونها در اورپا، بلغارها در بالي ي مي م ن سدهين سدهين سدههای ۴ و ۵ يدر چيدر چانوس منجمد شمالی يانوس منجمد شمالی يانوس منجمد شمالی ياقوتها( و از اقياقوتها( و از اق اقوتها( و از اقياقوتها( و از اقي انوس آرام )يانوس آرام )يانوس آرام ) يان تا اقيان تا اق ان تا اقكان تا اقك ك در منطقة پهناوری از بالك در منطقة پهناوری از بال كامروزه مردم تركامروزه مردم ترك

Page 15: تاریخ مختصر ترک

15

کتر

صر خت

مخ

اریت

ستان شرقی و غربی، كستان شرقی و غربی، كستان شرقی و غربی، كه، تركه، تر ه، تركيه، تركي كيی مانند تركيی مانند تر ی مانند تريی مانند تري ان، در جاهاكان، در جاهاكان، در جاها كن تركن تر ن ترين تري نند. عالوه بر اكنند. عالوه بر اكنند. عالوه بر ا تا تبت در جنوب زندگی میل میكيل میكيل میدهند. كيت را تشكيت را تش ت را تشيت را تشي يت جمعيت جمع ت جمعيت جمعي ثركثركثر منستان اكمنستان اكمنستان ا كجان و تركجان و تر جان و تريجان و تري آذربا

ان يان يان ياالت آلتای، خاقاس و تووا، واقع در مياالت آلتای، خاقاس و تووا، واقع در م االت آلتای، خاقاس و تووا، واقع در مياالت آلتای، خاقاس و تووا، واقع در مي اقوتستان و اياقوتستان و اياقوتستان و ا رستان، چوواشستان، يرستان، چوواشستان، يرستان، چوواشستان، يان در تاتارستان، باشقيان در تاتارستان، باشق ان در تاتارستان، باشقكان در تاتارستان، باشقك كاركاروب(، لهستان، رومانی، كوب(، لهستان، رومانی، كوب(، لهستان، رومانی، كه و اسكه و اس ه و اسيه و اسي يوگسالوی )مقدونيوگسالوی )مقدون وگسالوی )مقدونيوگسالوی )مقدوني يگر مانند يگر مانند گر مانند يگر مانند ي ی ديی ديی د ال، در جاهايكال، در جاهايكال، در جاها اچه باياچه باياچه با يوههای آلتای و دريوههای آلتای و در وههای آلتای و دركوههای آلتای و دركبه به يران به يران ران ا و قبرس افغانستان، ايه، و قبرس افغانستان، ايه، و قبرس افغانستان، ه، ي(، سوري(، سور وكوكوك كركر ركرك بلغارستان )تراس غربی(، عراق ) بسارابی(، )روبروجا،

نند.كنند.كنند. ز زندگی میكز زندگی میكز زندگی می كت متمركت متمر ت متمريت متمري يعنوان اقليعنوان اقلتا در هرودوت، توروخا يتا در هرودوت، توروخا يتا در هرودوت، توروخا يشهای مختلف ثبت شده است. )تارگيشهای مختلف ثبت شده است. )تارگ شهای مختلف ثبت شده است. )تارگيشهای مختلف ثبت شده است. )تارگي ك: نام ترك: نام ترك در منبع باستان با گو كنام تركنام ترك

نی و...(.ينی و...(.ينی و...(. يوئه در منابع چيوئه در منابع چ وئه در منابع چكوئه در منابع چك در منابع هندی، توار كار كار به و دولت معنای ملت به به كنونی و دولت معنای ملت به به كنونی و دولت معنای ملت به نونی تلفظ در تلفظ يالدی در تلفظ يالدی در الدی به سدة هفتم م مربوط اورخون ميهای به سدة هفتم مربوط اورخون يهای بهيبهيبه يتيت تكتك در الهخود و انتظام آوردهكالهخود و انتظام آوردهكالهخود و انتظام آوردهاند. به نظر رو، توان، يرو، توان، يرو، توان، يد مثل، نيد مثل، ن د مثل، نيد مثل، ني ي معانی مختلفی چون تولي معانی مختلفی چون تول كرفته است. برای واژة تركرفته است. برای واژة تركاداره و اداره كيل داده و اداره كيل داده و ل داده كيالدی تشكيالدی تش الدی تشيالدی تشي ي مي م را در سال ۵۵۲ تورك توركه دولت گؤگ كه دولت گؤگ تورك توركه دولت گؤگ ه دولت گؤگ بوده بوده ينا بوده ينا نا آش آشيلة يلة آشي آشيلة لة قب نام قبي نام ي تورك توركه كه تورك توركه ه میرسد

ن زبان سخن میين زبان سخن میين زبان سخن میگفتهاند. ه به اكه به اكه به ا افته است يافته است يافته است ت يت يت ين نام بعدها به تمام مردم و قبائلی عمومين نام بعدها به تمام مردم و قبائلی عموم ن نام بعدها به تمام مردم و قبائلی عمومين نام بعدها به تمام مردم و قبائلی عمومي رد. اكرد. اكرد. ا میسفال، دارای صورت گرد و چشم بادامی كيسفال، دارای صورت گرد و چشم بادامی كيسفال، دارای صورت گرد و چشم بادامی د بوده و اساسايد بوده و اساسايد بوده و اساسا برا يان از شاخة توران نژاد سفيان از شاخة توران نژاد سف ان از شاخة توران نژاد سفكان از شاخة توران نژاد سفك كان: تركان: تر ان: تركان: ترك كنژاد تركنژاد ترد يد يد با بايم بايم م ينين نكنك تصور را ترك تركل كل تري تريل ل اص چهرة اصيم چهرة يم اصي چهرة اصيم چهرة م بتوان بتوانيه يه بتوانك بتوانكه ه كنكن نيني ا برای هستند. ايكوسفال برای هستند. ايكوسفال برای هستند. وسفال دول مغوالن دوليكه مغوالن يكه دولك مغوالن دولكه مغوالن ه آن حال آنكاند. حال كاند. بودهافت شده يافت شده يافت شده رانة رود اورخون كرانة رود اورخون كرانة رود اورخون ن بر كين بر كين بر كينار مزار شاهزاده گول تكينار مزار شاهزاده گول ت نار مزار شاهزاده گول تكنار مزار شاهزاده گول تك ه در كه در كه در م يم يم ينين نيني يای را ببيای را بب ر مجسمهير مجسمهير مجسمه ا تصويا تصويا تصو مجسمه و افت يافت يافت ر در اطراف قصبة آندرونوف ير در اطراف قصبة آندرونوف ير در اطراف قصبة آندرونوف يه توسط باستانشناسان شوروی در سالهای اخيه توسط باستانشناسان شوروی در سالهای اخ ه توسط باستانشناسان شوروی در سالهای اخكه توسط باستانشناسان شوروی در سالهای اخك است. انسان آندرونوف می كمی كمی ر، صورت گرد و ير، صورت گرد و ير، صورت گرد و يی با رنگ سيی با رنگ س ی با رنگ سيی با رنگ سي سفال، موهاكيسفال، موهاكيسفال، موها ان باستان را )براكان باستان را )براكان باستان را )برا كات انسان شناختی تركات انسان شناختی تر ات انسان شناختی تريات انسان شناختی تري يشده، خصوصيشده، خصوص

ان باال )يان باال )يان باال )۱۶۷ سانتی متر( و چشم بادامی( نشان میدهد. يضی، ميضی، م ضی، ميضی، مي يبيبرامون فرهنگ، عادات و رسوم آنان يرامون فرهنگ، عادات و رسوم آنان يرامون فرهنگ، عادات و رسوم آنان يان باستان، پيان باستان، پ ان باستان، پكان باستان، پك كخ تركخ تر خ تريخ تري يوتاهی دربارة تاريوتاهی دربارة تار وتاهی دربارة تاركوتاهی دربارة تارك نون پس از ارائة اطالعات كنون پس از ارائة اطالعات كنون پس از ارائة اطالعات ا

م گفت.يم گفت.يم گفت. يسخن خواهيسخن خواه

Page 16: تاریخ مختصر ترک

16

کصر تر

ختخ م

تاری

فصل اوفصل اول

ترکان باستان - هونها

كا مغول- تركا مغول- ترك ا مغول- تريا مغول- تري يسندگان آنها را مغول و يسندگان آنها را مغول و سندگان آنها را مغول و يسندگان آنها را مغول و ي دربارة هونها پژوهشها و مناقشات فراوانی وجود دارد. برخی نوورات )كورات )كورات )۱9۳۰(، پ، ك بودن آنها را به اثبات رسانده است. ج. مارك بودن آنها را به اثبات رسانده است. ج. مار كر، تركر، ترك ر، ترير، تري يه پژوهشهای اخيه پژوهشهای اخ ه پژوهشهای اخكه پژوهشهای اخك كاند حال آنكاند حال آن پنداشتهك(، او، فرانك(، او، فرانك )۱9۳۰(، گ، نمت )۱9۳۰(، رنه گروسه )۱9۴۱(، و، ابرهارد )۱9۴۲( و وت )يوت )يوت )۱9۲۰ يپئليپئلردهكردهكردهاند. طبقة كگران با در نظر گرفتن زبان، آداب و رسوم هونها، آنان را تركگران با در نظر گرفتن زبان، آداب و رسوم هونها، آنان را ترك معرفی گران با در نظر گرفتن زبان، آداب و رسوم هونها، آنان را تريگران با در نظر گرفتن زبان، آداب و رسوم هونها، آنان را تري الوزن )كالوزن )كالوزن )۱9۶۰( و د ج، ار رفته كار رفته كار رفته له به يله به يله به يا قبيا قب ا قبيا قبي ی باستان، به معنای مردم كی باستان، به معنای مردم كی باستان، به معنای مردم كاند. هون در زبان تركاند. هون در زبان تر دهيدهيده يا خون ناميا خون نام ا خون ناميا خون نامي ن مردم، خود را هون ين مردم، خود را هون ين مردم، خود را هون م اكم اكم ا حا

م میيم میيم میشوند: يج است. هونها به سه قسمت تقسيج است. هونها به سه قسمت تقس ج است. هونها به سه قسمت تقسيج است. هونها به سه قسمت تقسي ان ما اصطالح »ائل- گون« رايان ما اصطالح »ائل- گون« رايان ما اصطالح »ائل- گون« را يز در ميز در م ز در ميز در مي ينون نينون ن نون نكنون نك ه اكه اكه ا همچنان اطله.ياطله.ياطله. يا هيا ه ا هيا هي ا هپتالها يا هپتالها يا هپتالها د يد يد يا، هونهای اروپا و هونهای سفيا، هونهای اروپا و هونهای سف ا، هونهای اروپا و هونهای سفيا، هونهای اروپا و هونهای سفي يهونهای آسيهونهای آس

ان قاراقوم و اوردوس يان قاراقوم و اوردوس يان قاراقوم و اوردوس ينونی و مينونی و م نونی و مكنونی و مك كا: مناطق اطراف رودهای اورخون- سلنگا در مغولستان كا: مناطق اطراف رودهای اورخون- سلنگا در مغولستان ا: مناطق اطراف رودهای اورخون- سلنگا در مغولستان يا: مناطق اطراف رودهای اورخون- سلنگا در مغولستان ي ي. هونهای آسي. هونهای آس ۱ن در ين در ين در يتوب هونها پس از معاهدة آنان با چيتوب هونها پس از معاهدة آنان با چ توب هونها پس از معاهدة آنان با چكتوب هونها پس از معاهدة آنان با چك كخ مكخ م خ ميخ مي ي)مغولستان داخلی(، خاستگاه اصلی هونها بوده است. تاري)مغولستان داخلی(، خاستگاه اصلی هونها بوده است. تاره شده بودند، يه شده بودند، يه شده بودند، ن همساين همساين همسا يل داده و با چيل داده و با چ ل داده و با چكيل داده و با چكي كين زمان دولتی تشكين زمان دولتی تش ن زمان دولتی تشين زمان دولتی تشي ه در اكه در اكه در ا الد آغاز میيالد آغاز میيالد آغاز میشود. هونها از مي قبل از م ي قبل ۳۱۵ش از يش از يش از ي پي پ رده بود )كرده بود )كرده بود )۲۱۴ ن را برپا ين را برپا ين را برپا يوار مشهور چيوار مشهور چ وار مشهور چيوار مشهور چي ن برای مقابله با آنان، دين برای مقابله با آنان، دين برای مقابله با آنان، د يرومند شده و دولت چيرومند شده و دولت چ رومند شده و دولت چيرومند شده و دولت چي يبه آرامی نيبه آرامی نلومتر كيلومتر كيلومتر ن كن كن ۷۵ كلومتر و فاصله آن از پكلومتر و فاصله آن از پ لومتر و فاصله آن از پكيلومتر و فاصله آن از پكي وار يوار يوار ۱۵ متر، عرض آن 9 متر و طول آن ۱۸۴۵ ن دين دين د الد(. بلندای ايالد(. بلندای ايالد(. بلندای ا يميم

است.تانهو را خود و شد »تومان« پدرش تانهو ين را خود و شد »تومان« پدرش تانهو ين را خود و شد »تومان« پدرش ن جانش »موتون« جانشيا »موتون« يا جانشي »موتون« جانشيا »موتون« ا خان« »مته خان« يالد، »مته خان« يالد، »مته الد، م از قبل مي از قبل ي ۲۰9 سال در يك با و با كرده و با كرده و رده خراج پرداخت به وادار را نیينیينیها چ و اشغال را چين و اشغال را ين چي و اشغال را چين و اشغال را ن چ شمال خان« »مته خواند. چي)امپراتور( شمال خان« »مته خواند. ي)امپراتور(

ش يش يش يرتيرت رتيرتي ال را تا رود ايكال را تا رود ايكال را تا رود ا اچه باياچه باياچه با ين درين در ن درين دري يبری جنوبی بيبری جنوبی ب بری جنوبی بيبری جنوبی بي ين ازدواج نمود. »مته خان« تمام دشتهای سين ازدواج نمود. »مته خان« تمام دشتهای س ن ازدواج نمود. »مته خان« تمام دشتهای سين ازدواج نمود. »مته خان« تمام دشتهای سي يشاهزاده چيشاهزاده چگر يگر يگر ن زمان مغولها، تونقوزها و تبتیين زمان مغولها، تونقوزها و تبتیين زمان مغولها، تونقوزها و تبتیها د ر فرمان خود درآورد. در اير فرمان خود درآورد. در اير فرمان خود درآورد. در ا ي را به زي را به ز كرده و همة قبائل تركرده و همة قبائل ترك رده و همة قبائل تركرده و همة قبائل ترك تصرف

ز بود.كز بود.كز بود. كب دهگان، تابع مركب دهگان، تابع مر ب دهگان، تابع مريب دهگان، تابع مري يه خود به ترتيه خود به ترت ه خود به ترتكه خود به ترتك ی بر ارتشی بود كی بر ارتشی بود كی بر ارتشی بود كفرمانبردار هونها شده بودند. دولت هون متكفرمانبردار هونها شده بودند. دولت هون متن دولت خود از اجتماع قبائل ين دولت خود از اجتماع قبائل ين دولت خود از اجتماع قبائل ن اين اين ا يل داده و همچنيل داده و همچن ل داده و همچنكيل داده و همچنكي كياساس اقتصاد دولت هون را پرورش اسب تشكياساس اقتصاد دولت هون را پرورش اسب تش

ز بر اساس نسبت خونی و با روش پدرساالری اداره میيز بر اساس نسبت خونی و با روش پدرساالری اداره میيز بر اساس نسبت خونی و با روش پدرساالری اداره میشد. يد آمده بود. خانواده نيد آمده بود. خانواده ن د آمده بود. خانواده نيد آمده بود. خانواده ني تر پدكتر پدكتر پد كوچكوچ وچكوچك رهيرهيرههای يو تيو تز دارای دو جناح راست يز دارای دو جناح راست يز دارای دو جناح راست ين مجلس نين مجلس ن ن مجلس نين مجلس ني ه اكه اكه ا كا مجلسی بوده كا مجلسی بوده ا مجلسی بوده يا مجلسی بوده ي )Toy( الت دولت هون »توی«كيالت دولت هون »توی«كيالت دولت هون »توی«۱ كيدر تشكيدر تشا يا يا وكيوكيوك« الد درگذشت و پسرش »يالد درگذشت و پسرش »يالد درگذشت و پسرش » ي قبل از مي قبل از م يكلگه ائليكلگه ائليك« بود. مته خان در ۱۷۴ لگه ائليلگه ائلي ي »بي »ب است ياست ياست يك يو چپ به ريو چپ به ر

<?>

Page 17: تاریخ مختصر ترک

17

کتر

صر خت

مخ

اریت

رومند بود. به يرومند بود. به يرومند بود. به يز مانند پدرش نيز مانند پدرش ن ز مانند پدرش نيز مانند پدرش ني يالد( به جای او تانهو شد. او نيالد( به جای او تانهو شد. او ن الد( به جای او تانهو شد. او نيالد( به جای او تانهو شد. او ني ي قبل از مي قبل از م ۱۷۴ -۱۶۰( )Kiok( »ويويوك ي»گي»گنی را به زنی گرفت.ينی را به زنی گرفت.ينی را به زنی گرفت. ي شاهزادة چي شاهزادة چ رد و كرد و كرد و يك نیينیينیها صلح يتخت آن، با چيتخت آن، با چ تخت آن، با چيتخت آن، با چي ن هجوم برده و پس از تصرف پاين هجوم برده و پس از تصرف پاين هجوم برده و پس از تصرف پا يچيچ

سستی به رو دولت او، زمان در آورد. دست به را تانهو عنوان سستی ين« به رو دولت او، زمان در آورد. دست به را تانهو عنوان سستی ين« به رو دولت او، زمان در آورد. دست به را تانهو عنوان ن« چ چيون يون چك چكون ون « وكيوكيوك«، « مرگ از پس جاد دستهيجاد دستهيجاد دستههای وة جنگ هونها و ايوة جنگ هونها و ايوة جنگ هونها و ا يری شيری ش ری شيری شي يادگيادگ ادگيادگي الد، شروع به يالد، شروع به يالد، شروع به ي قبل از مي قبل از م ز پس از معاهدة يز پس از معاهدة يز پس از معاهدة ۳۱۵ يها نيها ن نیينیينی ينهاد. چينهاد. چرده و آنان كرده و آنان كرده و آنان شم، با يشم، با يشم، با ۱۴۰ هزار سوار به هونها حمله يت جادة ابريت جادة ابر ت جادة ابريت جادة ابري ين امنين امن ن امنين امني يرده بودند. آنها به بهانة تأميرده بودند. آنها به بهانة تأم رده بودند. آنها به بهانة تأمكرده بودند. آنها به بهانة تأمك سواره نظام ن ين ين الد(. پس از ايالد(. پس از ايالد(. پس از ا ي قبل از مي قبل از م نند )كنند )كنند )۱۲۷-۱۱۷ نی ينی ينی يردند از اوردوس به منطقة اورخون عقب نشيردند از اوردوس به منطقة اورخون عقب نش ردند از اوردوس به منطقة اورخون عقب نشكردند از اوردوس به منطقة اورخون عقب نشك را مجبور به تانری( به كوههای تانری( به كوههای تانری( وههای وچه و كوچه و كوچه و ندی، كندی، كندی، كاركار ارياري تورفان، تورفان، يا، تورفان، يا، ا، امپراتوری هون )جونگار بار پر آباد و امپراتوری هون )جونگاريداد، بخشهای بار پر آباد و يداد، بخشهای امپراتوری هون )جونگاري بار پر آباد و امپراتوری هون )جونگاريداد، بخشهای بار پر آباد و داد، بخشهای روت يت يت تا تحت حما تا تحت حماكرد تا تحت حماكرد رد اقتصادی، درخواست فشار از نجات خود برای و دولت هون افتاد نیينیينیها يدست چيدست چم برخاست. در يم برخاست. در يم برخاست. در ين تصمين تصم ن تصمين تصمي چی« برادر تانهو »حوخا« به مخالفت با ايچی« برادر تانهو »حوخا« به مخالفت با ايچی« برادر تانهو »حوخا« به مخالفت با ا ين زمان »چين زمان »چ ن زمان »چين زمان »چي رد. در ايرد. در ايرد. در ا ين قرار گين قرار گ ن قرار گين قرار گي يدولت چيدولت چن در ين در ين در ية چية چ ة چية چي چی« در شمال و دولت تحتيچی« در شمال و دولت تحتيچی« در شمال و دولت تحتالحما يم شد: دولت مستقل »چيم شد: دولت مستقل »چ م شد: دولت مستقل »چيم شد: دولت مستقل »چي يجه دولت هون به دو قسمت تقسيجه دولت هون به دو قسمت تقس جه دولت هون به دو قسمت تقسيجه دولت هون به دو قسمت تقسي ينتينتستان كستان كستان كلغار آورده و تركلغار آورده و تر لغار آورده و تريلغار آورده و تري الد به غرب و شمال ايالد به غرب و شمال ايالد به غرب و شمال ا ي قبل از مي قبل از م چی« در سال يچی« در سال يچی« در سال ۵۱ يالد( »چيالد( »چ الد( »چيالد( »چي ي قبل از مي قبل از م جنوب )۵۵- ۴۵الد بر يالد بر يالد بر ي قبل از مي قبل از م ن حال او و خانوادهين حال او و خانوادهين حال او و خانوادهاش در سال ۳۶ زی امپراتوری را به چنگ آورد. با اكزی امپراتوری را به چنگ آورد. با اكزی امپراتوری را به چنگ آورد. با ا كای مركای مر ای مريای مري يو بخش آسيو بخش آس

نیينیينیها جان باختند. يورش چيورش چ ورش چيورش چي اثر نیينیينیها، يست چيست چ ست چكست چك كو« سر به شورش برداشته و توانستند با شكو« سر به شورش برداشته و توانستند با ش و« سر به شورش برداشته و توانستند با شيو« سر به شورش برداشته و توانستند با شي الدی هونها در زمان تانهو »يالدی هونها در زمان تانهو »يالدی هونها در زمان تانهو » ي مي م در سال ۱۸م شوند. ولی پس از مرگ كم شوند. ولی پس از مرگ كم شوند. ولی پس از مرگ اشغر حاكاشغر حاكاشغر حا كان منچوری تا كان منچوری تا ان منچوری تا يان منچوری تا ي ينهای مينهای م نهای مينهای مي ياستقالل خود را به دست آورده و دوباره بر سرزمياستقالل خود را به دست آورده و دوباره بر سرزمم میكم میكم میراند ك م اختالفات داخلی دوباره آغاز شد. همزمان قحطی و گرسنگی هونهای جنوبی حك م اختالفات داخلی دوباره آغاز شد. همزمان قحطی و گرسنگی هونهای جنوبی ح و« در يو« در يو« در ۴۶ «شور هون جنوبی در مغولستان كشور هون جنوبی در مغولستان كشور هون جنوبی در مغولستان شور هون شمالی شامل مغولستان خارجی و مستقل بود ولی كشور هون شمالی شامل مغولستان خارجی و مستقل بود ولی كشور هون شمالی شامل مغولستان خارجی و مستقل بود ولی )۴۸ م(.

ن بود.ين بود.ين بود. يداخلی، تابع چيداخلی، تابع چست خورده كست خورده كست خورده كپی«ها شكپی«ها ش نينين نیينیينیها و در مشرق از »سی يالدی از چيالدی از چ الدی از چيالدی از چي ي مي م هونهای شمالی در سالهای 9۱- ۷۳رد. كرد. كرد. كت را بدتر كت را بدتر ت را بدتر يت را بدتر ي يز وضعيز وضع ز وضعيز وضعي يشور هون جنوبی نيشور هون جنوبی ن شور هون جنوبی نكشور هون جنوبی نك كردند. شورشهای داخلی در كردند. شورشهای داخلی در ردند. شورشهای داخلی در كردند. شورشهای داخلی در ك كو به آرامی به سوی غرب مهاجرت كو به آرامی به سوی غرب مهاجرت يكدام، يكدام، يك »قوماندان« دام، كدام، ك كم شده و بر هر كم شده و بر هر م شده و بر هر يم شده و بر هر ي ي استان تقسي استان تقس نیينیينیها به ۵ يالدی توسط چيالدی توسط چ الدی توسط چيالدی توسط چي ي مي م شور در سال كشور در سال كشور در سال ۲۱۶ كن كن ن ين ي سرانجام ا

نی گمارده شد.ينی گمارده شد.ينی گمارده شد. يا فرمانده چيا فرمانده چ ا فرمانده چيا فرمانده چيالدی به طرف يالدی به طرف يالدی به طرف ي مي م نان در ينان در ينان در ۳۵۰ ا هستند. ايا هستند. ايا هستند. ا يا غربی: هونهای اروپا از نسل هونهای آسيا غربی: هونهای اروپا از نسل هونهای آس ا غربی: هونهای اروپا از نسل هونهای آسيا غربی: هونهای اروپا از نسل هونهای آسي ۲. هونهای اروپا اچه آرال( را به دست آوردند. سپس در ياچه آرال( را به دست آوردند. سپس در ياچه آرال( را به دست آوردند. سپس در يای خزر و دريای خزر و در ای خزر و دريای خزر و دري يان دريان در ان دريان دري ياند. ابتدا منطقه آالن )مياند. ابتدا منطقه آالن )م ردهكردهكرده غرب مهاجرت اه ياه ياه يای سيای س ای سيای سي يای خزر وارد شده و پس از عبور از رود ولگا به شمال دريای خزر وارد شده و پس از عبور از رود ولگا به شمال در ای خزر وارد شده و پس از عبور از رود ولگا به شمال دريای خزر وارد شده و پس از عبور از رود ولگا به شمال دري يالدی به شمال دريالدی به شمال در الدی به شمال دريالدی به شمال دري ي مي م سالهای ۳۶۵- ۳۵۵نی ينی ينی نش عقب به وادار را غربی »گوت«های و داده نشيست عقب به وادار را غربی »گوت«های و داده يست نشك عقب به وادار را غربی »گوت«های و داده نشكست عقب به وادار را غربی »گوت«های و داده ست ش را شرقی »گوت«های آنها شكنجا را شرقی »گوت«های آنها كنجا شي را شرقی »گوت«های آنها شينجا را شرقی »گوت«های آنها نجا ا در ايدند. در ايدند. در دند. يرسيرس

وچهای بزرگ در اروپا بود.كوچهای بزرگ در اروپا بود.كوچهای بزرگ در اروپا بود. ن سرآغاز ين سرآغاز ين سرآغاز ردند. اكردند. اكردند. ا

Page 18: تاریخ مختصر ترک

18

کصر تر

ختخ م

تاریفال، از يفال، از يفال، از تاعنی آالنها، گوتها و ژرمنهای تاعنی آالنها، گوتها و ژرمنهای تا عنی آالنها، گوتها و ژرمنهای يعنی آالنها، گوتها و ژرمنهای ي ر« و با اقوام تابع خود ير« و با اقوام تابع خود ير« و با اقوام تابع خود يالدی هونها به رهبری »باالميالدی هونها به رهبری »باالم الدی هونها به رهبری »باالميالدی هونها به رهبری »باالمي ي مي م در سال ۳۷۸ق« يق« يق« يق« و »قورسيق« و »قورس ق« و »قورسيق« و »قورسي ين جناح شرق سپاه هون به رهبری »باسين جناح شرق سپاه هون به رهبری »باس ن جناح شرق سپاه هون به رهبری »باسين جناح شرق سپاه هون به رهبری »باسي ش رفتند. عالوه بر ايش رفتند. عالوه بر ايش رفتند. عالوه بر ا يا پيا پ ا پكيا پكي رود دانوب گذشته و تا تران ين ين ين نخستين نخست ن نخستين نخستي ردند )كردند )كردند )۳9۵ م(. ا شروی يشروی يشروی يه پيه پ ه پيه پي ي شهرها تا سوري شهرها تا سور ايكايكايك از راه قفقاز وارد آناتولی شده و با تصرف ر( رهبر هونهای غربی، اروپا ير( رهبر هونهای غربی، اروپا ير( رهبر هونهای غربی، اروپا يا نوة باالميا نوة باالم ا نوة باالميا نوة باالمي ان در آناتولی است. در سال كان در آناتولی است. در سال كان در آناتولی است. در سال ۴۰۰ م »اولدوزخان« )پسر كحضور تركحضور ترن ين ين زانس و دوستی با روم نهاد. علت ايزانس و دوستی با روم نهاد. علت ايزانس و دوستی با روم نهاد. علت ا ياست هون را بر مبنای فشار بر بياست هون را بر مبنای فشار بر ب است هون را بر مبنای فشار بر بياست هون را بر مبنای فشار بر بي يرا تحت فشار گذاشته و اساس سيرا تحت فشار گذاشته و اساس سه خود دشمن هونها بودند. از كه خود دشمن هونها بودند. از كه خود دشمن هونها بودند. از ی قرار داشتند يی قرار داشتند يی قرار داشتند لغار و چپاول ژرمنهايلغار و چپاول ژرمنهايلغار و چپاول ژرمنها ان در معرض ايان در معرض ايان در معرض ا يه روميه روم ه رومكه رومك است آن بود ياست آن بود ياست آن بود يسيسر و ير و ير و يشور روم را نجات داد، و »راداگس« دستگيشور روم را نجات داد، و »راداگس« دستگ شور روم را نجات داد، و »راداگس« دستگكشور روم را نجات داد، و »راداگس« دستگك ورش »راداگس« به روم، »اولدوز« يورش »راداگس« به روم، »اولدوز« يورش »راداگس« به روم، »اولدوز« ه در زمان كه در زمان كه در زمان ن رو بود ين رو بود ين رو بود اا »قارادون« امپراتور هون شد. يا »قارادون« امپراتور هون شد. يا »قارادون« امپراتور هون شد. الدی »اولدوز« درگذشت و »قاراتون« يالدی »اولدوز« درگذشت و »قاراتون« يالدی »اولدوز« درگذشت و »قاراتون« ي مي م اعدام شد )۴۰۶ م(. در سال ۴۱۰شتر با مسائل خاور مشغول بود. در سال يشتر با مسائل خاور مشغول بود. در سال يشتر با مسائل خاور مشغول بود. در سال ۴۲۲ »روآ« امپراتور هون شد. او سه برادر به نامهای ي»قارادون« بي»قارادون« به پدر كه پدر كه پدر تار« داشت. به علت درگذشت زود هنگام »مونجوق« كتار« داشت. به علت درگذشت زود هنگام »مونجوق« كتار« داشت. به علت درگذشت زود هنگام »مونجوق« بارس« و »اويبارس« و »اويبارس« و »او يق«، »آيق«، »آ ق«، »آيق«، »آي ينجينج نجينجي يا »ميا »م ا »ميا »مي »مونجوق«

ا رهبر يا رهبر يا رهبر يك جناح شدند. يك از برادران »ائليك از برادران »ائليك« ال« بود، هر يال« بود، هر يال« بود، هر يك ي»آتي»آتلغار آورده و آنان را وادار به يلغار آورده و آنان را وادار به يلغار آورده و آنان را وادار به رده، به آنجا اكرده، به آنجا اكرده، به آنجا ا شور هون بهانه كشور هون بهانه كشور هون بهانه زانس را در يزانس را در يزانس را در يات بيات ب ات بكات بك ك»روآ« در همان سال تحرك»روآ« در همان سال تحرن زمان ين زمان ين زمان ۴۰ سال ال در ايال در ايال در ا ين او شد. آتين او شد. آت ن او شد. آتين او شد. آتي يال« جانشيال« جانش ال« جانشيال« جانشي ي م درگذشت و »آتي م درگذشت و »آت رد. »روآ« در سال كرد. »روآ« در سال كرد. »روآ« در سال ۴۳۴ پرداخت خراج شور را همراه با برادرش »بلئدا« كشور را همراه با برادرش »بلئدا« كشور را همراه با برادرش »بلئدا« ومتی الزم بود. او در آغاز كومتی الزم بود. او در آغاز كومتی الزم بود. او در آغاز كهای نظامی و حكهای نظامی و ح های نظامی و حييهای نظامی و حيي داشت و دارای تجارب و تواناتار« هر كتار« هر كتار« هر بارس« و »اويبارس« و »اويبارس« و »او يش »آيش »آ ش »آيش »آي ارها را در دست گرفت. عموهاكارها را در دست گرفت. عموهاكارها را در دست گرفت. عموها ال همة يال همة يال همة يج آتيج آت ج آتيج آتي يرد. به تدريرد. به تدر رد. به تدركرد. به تدرك )Bleda( اداره میال امپراتور بالمنازع يال امپراتور بالمنازع يال امپراتور بالمنازع ي م درگذشت و آتي م درگذشت و آت ردند. بلئدا در سال كردند. بلئدا در سال كردند. بلئدا در سال ۴۳۴ دام جناحهای شرق و غرب را رهبری میكدام جناحهای شرق و غرب را رهبری میكدام جناحهای شرق و غرب را رهبری می

شد.زانس امضا يزانس امضا يزانس امضا يندة بيندة ب ندة بيندة بي مان سازشی با نمايمان سازشی با نمايمان سازشی با نما ينا واقع در شمال رود دانوب، پينا واقع در شمال رود دانوب، پ نا واقع در شمال رود دانوب، پينا واقع در شمال رود دانوب، پي ينستانتينستانت نستانتكنستانتك ال در يال در يال در ي م آتي م آت در سال ۴۳۴شور به شهرهای مرزی كشور به شهرهای مرزی كشور به شهرهای مرزی افت و تجارت دو يافت و تجارت دو يافت و تجارت دو ش يش يش زانس دو برابر افزايزانس دو برابر افزايزانس دو برابر افزا يمان، خراج دولت بيمان، خراج دولت ب مان، خراج دولت بيمان، خراج دولت بي ين پين پ ن پين پي رد. بر طبق اكرد. بر طبق اكرد. بر طبق ار تابع ير تابع ير تابع ين سالها قبائل و مردمان زين سالها قبائل و مردمان ز ن سالها قبائل و مردمان زين سالها قبائل و مردمان زي رد. در ايرد. در ايرد. در ا ان و پناهندگان هون را نپذيان و پناهندگان هون را نپذيان و پناهندگان هون را نپذ يزانس متعهد شد فراريزانس متعهد شد فرار زانس متعهد شد فراريزانس متعهد شد فراري يمحدود شد. بيمحدود شد. ببئش هونها، چون بئش كی هونها، چون بئش كی هونها، چون ی تر قبائل تركن قبائل كن تري قبائل ترين قبائل ن همچن و اوغوزها و همچنين و اوغوزها و ين همچني و اوغوزها و همچنين و اوغوزها و ن ف سارماتها، آالنها، اسالوها، ژرمنها، بودند: فيال سارماتها، آالنها، اسالوها، ژرمنها، بودند: يال في سارماتها، آالنها، اسالوها، ژرمنها، بودند: فيال سارماتها، آالنها، اسالوها، ژرمنها، بودند: ال يآتيآتبايبايبا رها )در غرب آزاق(، سابارها )در شرق ولگا(. تقريرها )در غرب آزاق(، سابارها )در شرق ولگا(. تقريرها )در غرب آزاق(، سابارها )در شرق ولگا(. تقر ياتيات اتكاتك كاوغورها، آلتی اوغورها، اون اغورها، شاراغورها، آكاوغورها، آلتی اوغورها، اون اغورها، شاراغورها، آ

ال بودند.يال بودند.يال بودند. ي قوم مختلف در فرمان آتي قوم مختلف در فرمان آت ۴۵ان شده و ييان شده و ييان شده و غمای آنها موجب شورش روستايغمای آنها موجب شورش روستايغمای آنها موجب شورش روستا لغار اقوام مختلف به امپراتوری روم و فشار و يلغار اقوام مختلف به امپراتوری روم و فشار و يلغار اقوام مختلف به امپراتوری روم و فشار و وچ و اكوچ و اكوچ و اوب كوب كوب كرده و شورش را سركرده و شورش را سر رده و شورش را سركرده و شورش را سرك ز مداخله يز مداخله يز مداخله ي خواست. هونها ني خواست. هونها ن كمكمك مكمك ن شورشها، از هونها ين شورشها، از هونها ين شورشها، از هونها وب اكوب اكوب ا كامپراتوری برای سركامپراتوری برای سربا آوردند، با يلغار آوردند، با يلغار آوردند، لغار ا بلژيك به بلژيكار« به بلژيكار« به ار« پادشاهشان »گوند فرماندهی به پادشاهشان »گوندكه »بورگوند«ها فرماندهی به پادشاهشان »گوندكه »بورگوند«ها فرماندهی به ه »بورگوند«ها از جمله زمانی از جمله زمانی كردند. از جمله زمانی كردند. ردند. بورگوندها پادشاه شدن بورگوندها كشته پادشاه شدن بورگوندها كشته پادشاه شدن شته به جنگ بود. هون قشون فرمانده به كتار جنگ بود. هون قشون فرمانده به كتار جنگ بود. هون قشون فرمانده تار او جنگ اوين جنگ اوين جنگ ن ا در شدند. روبرو هونها به لونگن يبه لونگن يبه لونگن )NiebeLungen( افسانة ملی يد و به موضوع داستان نيد و به موضوع داستان ن د و به موضوع داستان نيد و به موضوع داستان ني ي هزار سربازش انجامي هزار سربازش انجام به همراه ۲۰

آلمانها تبد ل شد. ي ل شد. ل شد.يل شد. ي ي ل شد. ل شد.

Page 19: تاریخ مختصر ترک

19

کتر

صر خت

مخ

اریت

ن سفرش را به ين سفرش را به ين سفرش را به يال نخستيال نخست ال نخستيال نخستي يزانس، آتيزانس، آت زانس، آتيزانس، آتي يا از طرف بيا از طرف ب ا از طرف بيا از طرف بي ينستانتينستانت نستانتكنستانتك ت معاهدة صلح يت معاهدة صلح يت معاهدة صلح ل عدم رعايل عدم رعايل عدم رعا ي م به دلي م به دل در سال ۴۴۱خ خ خ وس« مورخ وس« مورخ وس« موركوس« مورك كسكس سيسي گری دولت روم متوقف شد. بنا به نوشتة »پريگری دولت روم متوقف شد. بنا به نوشتة »پريگری دولت روم متوقف شد. بنا به نوشتة »پر يانجيانج انجيانجي يلغار، با ميلغار، با م لغار، با ميلغار، با مي ن اين اين ا رد ولی اكرد ولی اكرد ولی ا كا آغاز كا آغاز ا آغاز كيا آغاز كي سوی تراچ يچ يچ يز هيز ه ز هيز هي ين رو نين رو ن ن رو نين رو ني ال داده بود. از ايال داده بود. از ايال داده بود. از ا يافته و به آتيافته و به آت افته و به آتيافته و به آتي ر گمشده »آرش« خدای جنگ را ير گمشده »آرش« خدای جنگ را ير گمشده »آرش« خدای جنگ را ي چوپان هون شمشي چوپان هون شمش زانس، يزانس، يزانس، يك يبيبال يال يال يز به فرمان آتيز به فرمان آت ز به فرمان آتيز به فرمان آتي ين زمان همة ژرمنها نين زمان همة ژرمنها ن ن زمان همة ژرمنها نين زمان همة ژرمنها ني خ، در ا خ، در ا خ، در ان مورخ، در ان مورخ، در ا ن مورين موري ال را نداشت. بنا به نوشتة ايال را نداشت. بنا به نوشتة ايال را نداشت. بنا به نوشتة ا يی مقابله با آتيی مقابله با آت ی مقابله با آتيی مقابله با آتي ی، توانايی، توانايی، توانا رويرويرو ينينال يال يال ي آتي آت نها در قلمرو هون داخل شده بود. در سال ينها در قلمرو هون داخل شده بود. در سال ينها در قلمرو هون داخل شده بود. در سال ۴۴۷ يای شمال و سواحل مانش، همه سرزميای شمال و سواحل مانش، همه سرزم ای شمال و سواحل مانش، همه سرزميای شمال و سواحل مانش، همه سرزمي يبودند و تا دريبودند و تا دروتاهی كوتاهی كوتاهی كال در زمان كال در زمان ال در زمان يال در زمان ي يل نداده بود. آتيل نداده بود. آت ل نداده بود. آتيل نداده بود. آتي زانس پناهندگان هون و خراج مقرر را تحويزانس پناهندگان هون و خراج مقرر را تحويزانس پناهندگان هون و خراج مقرر را تحو يه بيه ب ه بكه بك كرد چرا كرد چرا رد چرا كرد چرا ك كلغار دوم را آغاز كلغار دوم را آغاز لغار دوم را آغاز يلغار دوم را آغاز ي ازانس يزانس يزانس يوس موفق شد از طرف امپراتور بيوس موفق شد از طرف امپراتور ب وس موفق شد از طرف امپراتور بيوس موفق شد از طرف امپراتور بي يش آناتوليش آناتول ش آناتوليش آناتولي يشيش شكشك ن زمان ين زمان ين زمان رد. درست در اكرد. درست در اكرد. درست در ا زانس را محاصره يزانس را محاصره يزانس را محاصره يتخت بيتخت ب تخت بيتخت بي پازانس به سه يزانس به سه يزانس به سه يمان خراج بيمان خراج ب مان خراج بيمان خراج بي ين پين پ ن پين پي وس(. بر طبق ايوس(. بر طبق ايوس(. بر طبق ا يند )صلح آناتوليند )صلح آناتول ند )صلح آناتولكند )صلح آناتولك مان صلحی را امضاء يمان صلحی را امضاء يمان صلحی را امضاء يرده و پيرده و پ رده و پكرده و پك دار يدار يدار ال ديال ديال د يبا آتيبا آته كه كه ۶ ن مقرر شد ين مقرر شد ين مقرر شد يزانس در جنوب دانوب، به هونها داده شد. همچنيزانس در جنوب دانوب، به هونها داده شد. همچن زانس در جنوب دانوب، به هونها داده شد. همچنيزانس در جنوب دانوب، به هونها داده شد. همچني يد و قسمتهای مهمی از قلمرو بيد و قسمتهای مهمی از قلمرو ب د و قسمتهای مهمی از قلمرو بيد و قسمتهای مهمی از قلمرو بي يبرابر رسيبرابر رس

زانس نمیيزانس نمیيزانس نمیتوانست يوس امپراتور بيوس امپراتور ب وس امپراتور بيوس امپراتور بي يهزار پوند طال به عنوان خسارت جنگ، به هونها پرداخت شود. تئودوزيهزار پوند طال به عنوان خسارت جنگ، به هونها پرداخت شود. تئودوزب داد. او يب داد. او يب داد. او يال، نقشه سوء قصدی را ترتيال، نقشه سوء قصدی را ترت ال، نقشه سوء قصدی را ترتيال، نقشه سوء قصدی را ترتي ين رو برای نابودی آتين رو برای نابودی آت ن رو برای نابودی آتين رو برای نابودی آتي از ا ۲۱۰۰ پوند طال خراج ساالنه را بپردازد. ت داشت، كت داشت، كت داشت، كز در آن شركز در آن شر ز در آن شريز در آن شري يخ نيخ ن خ ن خ نوس مورخ نوس مورخ ن وس موركوس مورك كسكس سيسي ه پركه پركه پر ئتی يئتی يئتی يرده و اورا با هيرده و اورا با ه رده و اورا با هكرده و اورا با هك ار كار كار ن ين ين ال« را مأمور ايال« را مأمور ايال« را مأمور ا يگيگ گيگي يشخصی به نام »بيشخصی به نام »بئت، از نقشه ترور آگاه شد و در يئت، از نقشه ترور آگاه شد و در يئت، از نقشه ترور آگاه شد و در ي( از اعضای هي( از اعضای ه Edekon( »ون« )كون« )كون لة »ائده يلة »ائده يلة »ائده يال به وسيال به وس ال به وسيال به وسي يال فرستاد. آتيال فرستاد. آت ال فرستاد. آتيال فرستاد. آتي يبه نزد آتيبه نزد آت

رد.كرد.كرد. ال« را وادار به اعتراف يال« را وادار به اعتراف يال« را وادار به اعتراف يگيگ گيگي يدادگاهی علنی »بيدادگاهی علنی »بن ين ين يه در آن چنيه در آن چن ه در آن چنكه در آن چنك ز برای امپراتور فرستاد يز برای امپراتور فرستاد يز برای امپراتور فرستاد ير آمير آم ر آمير آمي يای تحقيای تحق فر نداد ولی نامهكيفر نداد ولی نامهكيفر نداد ولی نامه ئت را يئت را يئت را ي از اعضای هي از اعضای ه يكچيكچيك چيچي يال هيال ه ال هيال هي يآتيآت

آمده بود: ه از كه از كه از ال اصالتی را يال اصالتی را يال اصالتی را يب زاده است. آتيب زاده است. آت ب زاده است. آتيب زاده است. آتي ي پدر نجي پدر نج ال فرزند يال فرزند يال فرزند يك يز مانند آتيز مانند آت ز مانند آتيز مانند آتي يوس نيوس ن وس نيوس ني ي»تئودوزي»تئودوزرده كرده كرده ال يال يال يوس خود را خراجگذار آتيوس خود را خراجگذار آت وس خود را خراجگذار آتيوس خود را خراجگذار آتي يپدرش مونجوق گرفته، پاس داشته ولی تئودوزيپدرش مونجوق گرفته، پاس داشته ولی تئودوزپاس پاس يز پاس يز ز ن را بردگی شرافت نتوانسته نيوس را بردگی شرافت نتوانسته يوس ني را بردگی شرافت نتوانسته نيوس را بردگی شرافت نتوانسته وس تئودوز است. آمده در برده تئودوزيل است. آمده در برده يل تئودوزك است. آمده در برده تئودوزكل است. آمده در برده ل ش به شكو به كو

د.«يد.«يد.« ال سوء قصد نمايال سوء قصد نمايال سوء قصد نما يه خواسته به جان اربابش آتيه خواسته به جان اربابش آت ه خواسته به جان اربابش آتكه خواسته به جان اربابش آتك بدارد. چرا ز مجارستان كز مجارستان كز مجارستان كال در مركال در مر ال در مريال در مري يتخت آتيتخت آت تخت آتيتخت آتي ئت به پايئت به پايئت به پا ين هين ه ن هين هي رد. اكرد. اكرد. ا ئتی را برای عذرخواهی اعزام يئتی را برای عذرخواهی اعزام يئتی را برای عذرخواهی اعزام يدرنگ هيدرنگ ه امپراتور بیر بود. يير بود. يير بود. يياست خود را تغيياست خود را تغ است خود را تغياست خود را تغي ين آرامش را علتی بود او سين آرامش را علتی بود او س ن آرامش را علتی بود او سين آرامش را علتی بود او سي ه میكه میكه میپنداشتند ا د يد يد تكتكتتر و آرامتر از آن د ال سايال سايال سا يآمده و آتيآمده و آت

ده بود.يده بود.يده بود. يزمان حمله به روم فرا رسيزمان حمله به روم فرا رسبا با يال با يال ال آت فرستاد. نامزدی انگشتر آتيال فرستاد. نامزدی انگشتر يال آتي فرستاد. نامزدی انگشتر آتيال فرستاد. نامزدی انگشتر ال آت برای روم، امپراتور خواهر آتيا« برای روم، امپراتور خواهر يا« آتي برای روم، امپراتور خواهر آتيا« برای روم، امپراتور خواهر ا« »هونور »هونوريالدی يالدی »هونوري »هونوريالدی الدی م مي ي ۴۲۵ سال در ة ازدواج خواستار شد. ية ازدواج خواستار شد. ية ازدواج خواستار شد. زيزيز يشور را به عنوان جهيشور را به عنوان جه شور را به عنوان جهكشور را به عنوان جهك ت در اداره كت در اداره كت در اداره كا شركا شر ا شريا شري می از امپراتوری و يمی از امپراتوری و يمی از امپراتوری و يشنهاد، نيشنهاد، ن شنهاد، نيشنهاد، ني ين پين پ ن پين پي رش ايرش ايرش ا پذن موجب شد ين موجب شد ين موجب شد ردند و اكردند و اكردند و ا شنهاد را رد يشنهاد را رد يشنهاد را رد ين پين پ ن پين پي وس )يوس )يوس )Aetius( ا يانوس امپراتور روم و سپهساالرش ائتيانوس امپراتور روم و سپهساالرش ائت انوس امپراتور روم و سپهساالرش ائتيانوس امپراتور روم و سپهساالرش ائتي ينين نيني يوالنتيوالنتال و اقوام يال و اقوام يال و اقوام يورش برد. هونها نصف قشون آتيورش برد. هونها نصف قشون آت ورش برد. هونها نصف قشون آتيورش برد. هونها نصف قشون آتي ن متحد و حامی روم ين متحد و حامی روم ين متحد و حامی روم يا« سرزميا« سرزم ا« سرزميا« سرزمي ي هزار سپاهی به »گالي هزار سپاهی به »گال ال با يال با يال با ۲۰۰ يه آتيه آت ه آتكه آتكا وارد شد و تا شهر اورلئان يا وارد شد و تا شهر اورلئان يا وارد شد و تا شهر اورلئان يال از رود »رن« گذشته و به گاليال از رود »رن« گذشته و به گال ال از رود »رن« گذشته و به گاليال از رود »رن« گذشته و به گالي يدادند. قشون آتيدادند. قشون آت ل میكيل میكيل می كيه را تشكيه را تش ه را تشيه را تشي يگر نصف بقيگر نصف بق گر نصف بقيگر نصف بقي تابع د

Page 20: تاریخ مختصر ترک

20

کصر تر

ختخ م

تاریال يال يال يوس وارد جنگ با آتيوس وارد جنگ با آت وس وارد جنگ با آتيوس وارد جنگ با آتي ي هزار نفری روم به فرماندهی ائتي هزار نفری روم به فرماندهی ائت ن زمان سپاه ين زمان سپاه ين زمان سپاه ۲۰۰ ش رفت. در ايش رفت. در ايش رفت. در ا يس پيس پ س پيس پي يی پاريی پار ی پاريكی پاريك در نزدشته شدند. هر دو سپاه تلفات كشته شدند. هر دو سپاه تلفات كشته شدند. هر دو سپاه تلفات د، يد، يد، ۱۶۵ هزار سرباز ي ساعت به طول انجامي ساعت به طول انجام ه كه كه ۲۴ ن ين ين ين نبرد سنگين نبرد سنگ ن نبرد سنگين نبرد سنگي شد. در ا

نی داده و الجرم عقب نشستند.ينی داده و الجرم عقب نشستند.ينی داده و الجرم عقب نشستند. يسنگيسنگتخت وقت روم را يتخت وقت روم را يتخت وقت روم را لغار آورد و شهر »راونا« پايلغار آورد و شهر »راونا« پايلغار آورد و شهر »راونا« پا ال با يال با يال با ۱۰۰ هزار سپاهی به روم ا يالدی آتيالدی آت الدی آتيالدی آتي ي مي م در سال ۴۵۳ن هدف ين هدف ين هدف ن شدند. با اكن شدند. با اكن شدند. با ا ك شده و خواستار سازش به هر بهای ممك شده و خواستار سازش به هر بهای مم منايمنايمناك يبه خطر انداخت. سنا و امپراتور روم بيبه خطر انداخت. سنا و امپراتور روم بال، در برخوردگار رودخانهيال، در برخوردگار رودخانهيال، در برخوردگار رودخانههای يئت در اردوگاه آتيئت در اردوگاه آت ئت در اردوگاه آتيئت در اردوگاه آتي ين هين ه ن هين هي ردند. اكردند. اكردند. ا است پاپ لئوی مشهور اعزام ياست پاپ لئوی مشهور اعزام ياست پاپ لئوی مشهور اعزام يئتی به ريئتی به ر ئتی به ريئتی به ري يهيهال روم را در يال روم را در يال روم را در يال رسانده و خواستند تا آتيال رسانده و خواستند تا آت ال رسانده و خواستند تا آتيال رسانده و خواستند تا آتي يم روم را به اطالع آتيم روم را به اطالع آت م روم را به اطالع آتيم روم را به اطالع آتي يرفته شدند. آنها حالت تسليرفته شدند. آنها حالت تسل رفته شدند. آنها حالت تسليرفته شدند. آنها حالت تسلي و« و »پو« پذيو« و »پو« پذيو« و »پو« پذ ينسينس نسينسي ي»مي»مان و يان و يان و يشة جنگ با ساسانيشة جنگ با ساسان شة جنگ با ساسانيشة جنگ با ساساني انش بازگشت. او در انديانش بازگشت. او در انديانش بازگشت. او در اند يرفته و با سپاهيرفته و با سپاه رفته و با سپاهيرفته و با سپاهي شنهاد را پذيشنهاد را پذيشنهاد را پذ ين پين پ ن پين پي ال ايال ايال ا يرد. آتيرد. آت رد. آتيرد. آتي يت خود بگيت خود بگ ت خود بگيت خود بگي حماش شبی )احتماالكش شبی )احتماالكش شبی )احتماال شب زفاف( خون از دهان و شاكشاكشا ن ين ين نشستن بر تخت امپراتوری جهان بود. درست در ا

رون زد و جان باخت )يرون زد و جان باخت )يرون زد و جان باخت )۴۵۶ م(. ياش بياش ب نیينیينی يبيبحی در اروپای قرون وسطی، يحی در اروپای قرون وسطی، يحی در اروپای قرون وسطی، يسندگان متعصب مسيسندگان متعصب مس سندگان متعصب مسيسندگان متعصب مسي ال نوشته شده است. نويال نوشته شده است. نويال نوشته شده است. نو ياری دربارة آتياری دربارة آت اری دربارة آتياری دربارة آتي يتابهای بسيتابهای بس تابهای بسكتابهای بسكز يز يز يخی، اغراق آميخی، اغراق آم خی، اغراق آميخی، اغراق آمي يطرفانة تاريطرفانة تار طرفانة تاريطرفانة تاري ير پژوهشهای بير پژوهشهای ب ر پژوهشهای بير پژوهشهای بي يم قرن اخيم قرن اخ م قرن اخيم قرن اخي ياند. در نياند. در ن ردهكردهكرده شی معرفی كشی معرفی كشی معرفی كاو را نماد خشونت و آدمكاو را نماد خشونت و آدمكلكلك«، ليلي ال، سه پسرانش »ايال، سه پسرانش »ايال، سه پسرانش »ا يرده است. پس از مرگ آتيرده است. پس از مرگ آت رده است. پس از مرگ آتكرده است. پس از مرگ آتك اری از آنها را ثابت ياری از آنها را ثابت ياری از آنها را ثابت ين ادعاها و دروغ بودن بسين ادعاها و دروغ بودن بس ن ادعاها و دروغ بودن بسين ادعاها و دروغ بودن بسي بودن اكلكلك در جنگ با ليلي نند. اكنند. اكنند. ا كق قان« بودند، نتوانستند جای پدر را پر كق قان« بودند، نتوانستند جای پدر را پر ق قان« بودند، نتوانستند جای پدر را پر يق قان« بودند، نتوانستند جای پدر را پر ي يه »آريه »آر ه »آركه »آرك كه از ملكه از مل ه از ملكه از ملك ك« ك« كرنكرنك رنيرني ا( و »ايا( و »ايا( و »ا ي« )دري« )در كزكزك زيزي ي»دنگي»دنگشته كشته كشته زانسی يزانسی يزانسی ي بي ب كزكزك در جنگ برای وحدت امپراتوری، توسط يك زيزي يشته شد. دنگيشته شد. دنگ شته شد. دنگكشته شد. دنگك ش يش يش ژرمنهای نافرمان در اتر

رد.كرد.كرد. نی ينی ينی ياه عقب نشياه عقب نش اه عقب نشياه عقب نشي يای سيای س ای سيای سي يهای باختری دريهای باختری در رانهكرانهكرانه انش به يانش به يانش به يز با سپاهيز با سپاه ز با سپاهيز با سپاهي ي ني ن كرنكرنك رنيرني شد. اغور«ها در شمال غربی يغور«ها در شمال غربی يغور«ها در شمال غربی وتركوتركوتر م شدند. »يم شدند. »يم شدند. » يدادها، هونها به دو دستة غربی و شرقی تقسيدادها، هونها به دو دستة غربی و شرقی تقس دادها، هونها به دو دستة غربی و شرقی تقسيدادها، هونها به دو دستة غربی و شرقی تقسي ن روين روين رو پس از ازانس به يزانس به يزانس به ي بي ب نان به تحرينان به تحرينان به تحريك اه. اياه. اياه. ا يای سيای س ای سيای سي ين در مصب رود »دن« به درين در مصب رود »دن« به در ن در مصب رود »دن« به درين در مصب رود »دن« به دري يجانشيجانش جانشيكجانشيك غور«های يغور«های يغور«های ای آزوف و »اوتريای آزوف و »اوتريای آزوف و »اوتر يدريدرست خورده و به كست خورده و به كست خورده و به كلغار آوارها شكلغار آوارها ش لغار آوارها شيلغار آوارها شي الدی در برابر ايالدی در برابر ايالدی در برابر ا ي مي م مة دوم سدة يمة دوم سدة يمة دوم سدة ۶ يگر پرداختند و سرانجام در نيگر پرداختند و سرانجام در ن گر پرداختند و سرانجام در نيگر پرداختند و سرانجام در ني ديكديكد جنگ

م شدند.كم شدند.كم شدند. ه جنوبی حايه جنوبی حايه جنوبی حا ين زمان آوارها بر دشتهای روسين زمان آوارها بر دشتهای روس ن زمان آوارها بر دشتهای روسين زمان آوارها بر دشتهای روسي فرمان آنان درآمدند. از اال يال يال اروپا داشت. در دربار آت اروپا داشت. در دربار آتيی دولت در يی دولت در آتي اروپا داشت. در دربار اروپا داشت. در دربار آتيی دولت در ی دولت در كرنكرنك نقش مهمی در انسجام مجارها و بلغارها برای برپا رنيرني ا

ه هر سه قوم صاحب منصبان عالی رتبهكه هر سه قوم صاحب منصبان عالی رتبهكه هر سه قوم صاحب منصبان عالی رتبهای داشتند. ن رواج داشت چرا ين رواج داشت چرا ين رواج داشت چرا يی، گوتی، و التيی، گوتی، و الت ی، گوتی، و التكی، گوتی، و التك كزبانهای تركزبانهای ترزش يزش يزش آم از هپتالها آميا از هپتالها يا آمي از هپتالها آميا از هپتالها ا انه يانه يانه ياطله(: هونهای خاورمياطله(: هونهای خاورم اطله(: هونهای خاورمياطله(: هونهای خاورمي هيا ه يا هي هيا ا د )هپتالها يد )هپتالها يد )هپتالها يا هونهای سفيا هونهای سف ا هونهای سفيا هونهای سفي انه يانه يانه ي. هونهای خاورمي. هونهای خاورم ۳نان در سال ينان در سال ينان در سال ۳۵۰ م از »جوان- جوان«ها جدا شده، ابتدا به جنوب قزاقستان هونها و آوارها به وجود آمدند. اد موجب شدند تا در سال يد موجب شدند تا در سال يد موجب شدند تا در سال ۳۵۰ م، هونهای يلغار آوردند. هونهای سفيلغار آوردند. هونهای سف لغار آوردند. هونهای سفيلغار آوردند. هونهای سفي ران ايران ايران ا آمده و سپس به افغانستان و خاور ا

نند.كنند.ك نند. نند. وچ كوچ كوچ غربی به اروپا ر فشار قرار دادند ولی شاهپور دوم موفق ير فشار قرار دادند ولی شاهپور دوم موفق ير فشار قرار دادند ولی شاهپور دوم موفق يران را زيران را ز ران را زيران را زي ان را به چنگ آورده و سپس ايان را به چنگ آورده و سپس ايان را به چنگ آورده و سپس ا ن سغدين سغدين سغد يهپتانها سرزميهپتانها سرزممان سه نسل دوام آورد. هپتانها در زمان بهرام گور، با گذر از يمان سه نسل دوام آورد. هپتانها در زمان بهرام گور، با گذر از يمان سه نسل دوام آورد. هپتانها در زمان بهرام گور، با گذر از ين پين پ ن پين پي مان صلحی را با آنان منعقد سازد. ايمان صلحی را با آنان منعقد سازد. ايمان صلحی را با آنان منعقد سازد. ا يشد پيشد پ

Page 21: تاریخ مختصر ترک

21

کتر

صر خت

مخ

اریت

رد.يرد.يرد. يشروی آنها را بگيشروی آنها را بگ شروی آنها را بگيشروی آنها را بگي ي م( ولی بهرام گور موفق شد جلوی پي م( ولی بهرام گور موفق شد جلوی پ ورش بردند )يورش بردند )يورش بردند )۴۲۷ ران يران يران حون به ايحون به ايحون به ا يرود جيرود جران زدند و »گون يران زدند و »گون يران زدند و »گون زدگرد سوم، هپتالها دست به دخالت در امور داخلی ايزدگرد سوم، هپتالها دست به دخالت در امور داخلی ايزدگرد سوم، هپتالها دست به دخالت در امور داخلی ا ن سالهای پادشاهی ين سالهای پادشاهی ين سالهای پادشاهی يدر واپسيدر واپسروز« او را بر تخت پادشاهی بنشاند )يروز« او را بر تخت پادشاهی بنشاند )يروز« او را بر تخت پادشاهی بنشاند )۴۵9 م(. در سال ۴۸۴ م. يعهدی »پيعهدی »پ عهدی »پيعهدی »پي يت از وليت از ول ت از وليت از ولي خان« موفق شد با حماز به وسطه يز به وسطه يز به وسطه يت نيت ن ت نيت ني يشتند. نام افتاليشتند. نام افتال شتند. نام افتالكشتند. نام افتالك ست داده و كست داده و كست داده و كروز پادشاه ساسانی را شكروز پادشاه ساسانی را ش روز پادشاه ساسانی را شيروز پادشاه ساسانی را شي يا خانهای افتاالنوس همان پيا خانهای افتاالنوس همان پ ا خانهای افتاالنوس همان پيا خانهای افتاالنوس همان پي هپتالها و

ن خاقان به آنان داده شد و تا انقراض دولت آنها )ين خاقان به آنان داده شد و تا انقراض دولت آنها )ين خاقان به آنان داده شد و تا انقراض دولت آنها )۵۵۷ م( دوام آورد. ينام همينام همران يران يران ان مزديان مزديان مزدك در ا ين مين م ن مين مي ان مغلوب هپتالها شده و تن به پرداخت خراج دادند. در ايان مغلوب هپتالها شده و تن به پرداخت خراج دادند. در ايان مغلوب هپتالها شده و تن به پرداخت خراج دادند. در ا ين جنگ ساسانين جنگ ساسان ن جنگ ساسانين جنگ ساساني در ان علت ين علت ين علت يرفته و به هميرفته و به هم رفته و به هميرفته و به همي ن مزديين مزديين مزدك را پذ ييران، آييران، آ ران، آيران، آي ران شد. قباد پادشاه ايران شد. قباد پادشاه ايران شد. قباد پادشاه ا ی در ايی در ايی در ا هايهايها يرده و موجب بروز ناآراميرده و موجب بروز ناآرام رده و موجب بروز ناآرامكرده و موجب بروز ناآرامك ظهور نار شده و به هپتالها پناهنده شد )كنار شده و به هپتالها پناهنده شد )كنار شده و به هپتالها پناهنده شد )۴9۶ م(. فرمانروای هون، قباد را با ۳۰ هزار قشون به كز از پادشاهی بركز از پادشاهی بر ز از پادشاهی بريز از پادشاهی بري ينينشتار كشتار كشتار ی را برانداخته و به كی را برانداخته و به كی را برانداخته و به ن مزديين مزديين مزد يير مختلف، آيير مختلف، آ ر مختلف، آير مختلف، آي يز با تدابيز با تداب ز با تدابيز با تدابي يران فرستاده و تاج و تخت را به او برگرداند. قباد نيران فرستاده و تاج و تخت را به او برگرداند. قباد ن ران فرستاده و تاج و تخت را به او برگرداند. قباد نيران فرستاده و تاج و تخت را به او برگرداند. قباد ني ا

طرفداران او پرداخت )۴99م(. ستمی يستمی يستمی روان همراه با »ايروان همراه با »ايروان همراه با »ا يرده بودند ولی انوشيرده بودند ولی انوش رده بودند ولی انوشكرده بودند ولی انوشك ستان شرقی و شمال هند را تصرف كستان شرقی و شمال هند را تصرف كستان شرقی و شمال هند را تصرف كن تركن تر ن ترين تري يهپتالها همچنيهپتالها همچنردند )كردند )كردند )۵۵۷ م(. م يم يم يان خود تقسيان خود تقس ان خود تقسيان خود تقسي يست داده و قلمرو آنها را ميست داده و قلمرو آنها را م ست داده و قلمرو آنها را مكست داده و قلمرو آنها را مك ك غربی، هپتالها را شك غربی، هپتالها را ش كخان« خاقان گؤگ تركخان« خاقان گؤگ ترك

ردند.كردند.كردند. الدی در هندوستان حفظ يالدی در هندوستان حفظ يالدی در هندوستان حفظ يت خود را تا اواسط سدة هفتم ميت خود را تا اواسط سدة هفتم م ت خود را تا اواسط سدة هفتم ميت خود را تا اواسط سدة هفتم مي ابل بوده و موجودكابل بوده و موجودكابل بوده و موجود ز هپتالها كز هپتالها كز هپتالها كمركمر

تاپقاچها

رده و كرده و كرده و ن )جنوب شان سی( برپا ين )جنوب شان سی( برپا ين )جنوب شان سی( برپا يالدی، دولتی مستقل در شمال چيالدی، دولتی مستقل در شمال چ الدی، دولتی مستقل در شمال چيالدی، دولتی مستقل در شمال چي يتاپقاچها در اواسط سدة چهارم ميتاپقاچها در اواسط سدة چهارم مردند. تاپقاچها فرزندان كردند. تاپقاچها فرزندان كردند. تاپقاچها فرزندان كن را تصرف كن را تصرف ن را تصرف ين را تصرف ي يستان شرقی و مغولستان داخلی را گرفته و چيستان شرقی و مغولستان داخلی را گرفته و چ ستان شرقی و مغولستان داخلی را گرفته و چكستان شرقی و مغولستان داخلی را گرفته و چك كن سده، تركن سده، تر ن سده، ترين سده، تري يدر اواخر هميدر اواخر هم

هونها بوده و تا صد سال توانستند آداب و رسوم را نگهدارند.تصرف با سپس و داده تصرف كست با سپس و داده تصرف كست با سپس و داده ست ش را مغول جوان«های شك را مغول جوان«های ك – »جوان تاپقاچها، بزرگ امپراتور وو« »تای گر، دولت هون مستقر يگر، دولت هون مستقر يگر، دولت هون مستقر اشغر، تورفان و نزدكاشغر، تورفان و نزدكاشغر، تورفان و نزديك به ۳۰ شهر د ای داخلی، يای داخلی، يای داخلی، ي م(، آسي م(، آس مغولستان داخلی )۴۳۶ن ين ين ی شد. پس از آن تاپقاچها به آرامی ديی شد. پس از آن تاپقاچها به آرامی ديی شد. پس از آن تاپقاچها به آرامی د ن بوداين بوداين بودا ان برداشت )يان برداشت )يان برداشت )۴۳9 م(. او مانع گسترش د يدر »قانسو« را از ميدر »قانسو« را از مم شده و پس از مدت يم شده و پس از مدت يم شده و پس از مدت ي م. به دو بخش شرقی و غربی تقسي م. به دو بخش شرقی و غربی تقس نی شدند. آنان در ينی شدند. آنان در ينی شدند. آنان در ۵۳۴ يرفته و چيرفته و چ رفته و چيرفته و چي ی را پذيی را پذيی را پذ بودان واژه ين واژه ين واژه ز آمده است. ايز آمده است. ايز آمده است. ا ين نين ن ن نين ني ي(. واژة تاپقاچ به معنای چي(. واژة تاپقاچ به معنای چ نیينیينیها دادند )۵۵۷- ۵۵۰ يشان را به چيشان را به چ شان را به چيشان را به چي نهاينهاينها يوتاهی، زميوتاهی، زم وتاهی، زمكوتاهی، زمك)Toba( »ن قوم »توبا« ين قوم »توبا« ين قوم »توبا نیينیينیها به ا يرساند. چيرساند. چ م را میيم را میيم را می ير و عظير و عظ ر و عظير و عظي يبيب بكبك كلة باستانی تركلة باستانی ترك، معنای لة باستانی تريلة باستانی تري ي قبي قب به عنوان نام يك

ا »توپا« گفتهيا »توپا« گفتهي ا »توپا« گفته ا »توپا« گفته اند. اند.

Page 22: تاریخ مختصر ترک

22

کصر تر

ختخ م

تاریگؤگ ترکها

با »جوان- ل دولت با »جوان- كيل دولت با »جوان- كيل دولت از تش از تشكيش كيش از تشي از تشيش ش ينان پينان پ پي پينان نان ا خ هستند. ايخ هستند. ايخ هستند. تاري تار ي كن دولت تركن دولت ترك ن دولت ترين دولت تري يانگذاران نخستيانگذاران نخست انگذاران نخستيانگذاران نخستي بن بنيها يها ها بنكها بنك كگؤگ تركگؤگ تره از خانوادة آشنا بود، بر »جوان- جوان«ها كه از خانوادة آشنا بود، بر »جوان- جوان«ها كه از خانوادة آشنا بود، بر »جوان- جوان«ها له يله يله ين قبين قب ن قبين قبي جوان«ها متحد بودند. در سال ۵۵۲ م. »بومن« رهبر ار ير ير ي زبان را به زي زبان را به ز كرده و همة قبائل تركرده و همة قبائل ترك رده و همة قبائل تركرده و همة قبائل ترك نسان او امپراتوری را برپا ينسان او امپراتوری را برپا ينسان او امپراتوری را برپا رد. بدكرد. بدكرد. بد ره شده و استقالل خود را اعالم يره شده و استقالل خود را اعالم يره شده و استقالل خود را اعالم يچيچكشتر نام تركشتر نام ترك بر مجموعة اطراف خانوادة شتر نام تريشتر نام تري يه پيه پ ه پكه پك كافت. حال آنكافت. حال آن افت. حال آنيافت. حال آني ين قبائل اطالق ين قبائل اطالق ن قبائل اطالق ين قبائل اطالق ي كپرچم خود آورد. نام تركپرچم خود آورد. نام ترك بر همة االدی، در خاور يالدی، در خاور يالدی، در خاور يمه نخست سدة ششم ميمه نخست سدة ششم م مه نخست سدة ششم ميمه نخست سدة ششم مي يعنی در نيعنی در ن عنی در نيعنی در ني ی دولت يی دولت يی دولت از برپا از برپايش از برپايش ش يها پيها پ ها پكها پك كشد. گؤگ تركشد. گؤگ تر نا گفته میينا گفته میينا گفته می يآشيآشار كار كار ن هنگام به ين هنگام به ين هنگام به ستند. آنان در ايستند. آنان در ايستند. آنان در ا يزيز ره( میيره( میيره( می يوچه و غيوچه و غ وچه و غكوچه و غك اشغر، كاشغر، كاشغر، ندی، كندی، كندی، كاركار ارياري عنی )يعنی )يعنی ) نهای مجاور آن ينهای مجاور آن ينهای مجاور آن يوه آلتای و زميوه آلتای و زم وه آلتای و زمكوه آلتای و زمكب يب يب آهنگری مشغول بوده و برای »جوان- جوان«ها اسلحه میساختند. پدر »بومن خان« با عنوان »شاد« )ناتخت يتخت يتخت م هون را پايم هون را پايم هون را پا ز دولت قدكز دولت قدكز دولت قد كن« مركن« مر ن« مركن« مرك ها بود. چون »بومن« خاقان شد، شهر »اوتوكها بود. چون »بومن« خاقان شد، شهر »اوتوكها بود. چون »بومن« خاقان شد، شهر »اوتو كالسلطنه( رهبر گؤگ توركالسلطنه( رهبر گؤگ تورستمی يستمی يستمی ترش »اكترش »اكترش »ا كوچكوچ وچكوچك ان، دولت را به دو جناح شرق و غرب برپا نمود. او برادر كان، دولت را به دو جناح شرق و غرب برپا نمود. او برادر كان، دولت را به دو جناح شرق و غرب برپا نمود. او برادر كاق تركاق تر اق ترياق تري يخود قرار داد و بر سيخود قرار داد و بر س

ان« را بر جناح غرب گماشت و خود در همان سال چشم از جهان فرو بست.خان« را بر جناح غرب گماشت و خود در همان سال چشم از جهان فرو بست.خان« را بر جناح غرب گماشت و خود در همان سال چشم از جهان فرو بست.ابغو« يابغو« يابغو« ده بود. چون او به مقام »يده بود. چون او به مقام »يده بود. چون او به مقام » يوشيوش وشكوشك كار كار ار يار ي يستمی خان« همراه با »بومن« در راه مبارزه برای استقالل بسيستمی خان« همراه با »بومن« در راه مبارزه برای استقالل بس ستمی خان« همراه با »بومن« در راه مبارزه برای استقالل بسيستمی خان« همراه با »بومن« در راه مبارزه برای استقالل بسي »اولو )كولو )كولو )Kolo( پسر پرداخت. پرداخت. يی در غرب پرداخت. يی در غرب ی در غرب شورگشاكشورگشاكشورگشا به به يافت، به يافت، افت، كس دولت گؤگ تركس دولت گؤگ ترك غربی دست تريس دولت گؤگ تري س دولت گؤگ رئيا رئ يا رئي رئيا ا برادرش باخت، به زودی جان بود ولی چون برادرش يده شده باخت، به زودی جان بود ولی چون برادرش يده شده باخت، به زودی جان بود ولی چون ده شده برگز كی گؤگ تركی گؤگ ترك شرقی تري تريی گؤگ ی گؤگ فرمانروا برای فرمانروايز برای فرمانروايز برای ز ن نيبومن يبومن زها در يزها در يزها در يرومند شد. ختنها در شرق و قرقيرومند شد. ختنها در شرق و قرق رومند شد. ختنها در شرق و قرقيرومند شد. ختنها در شرق و قرقي يار نيار ن ار نيار ني ين دولت در زمان موخان بسين دولت در زمان موخان بس ن دولت در زمان موخان بسين دولت در زمان موخان بسي »موخان« خاقان شد )۵۵۳ م(. انا« دختر موخان با »ووتی« امپراتور ينا« دختر موخان با »ووتی« امپراتور ينا« دختر موخان با »ووتی« امپراتور ير فشار قرار گرفت. »آشير فشار قرار گرفت. »آش ر فشار قرار گرفت. »آشير فشار قرار گرفت. »آشي يز زيز ز ز زيز زي ين نين ن ن نين ني ين دولت شدند. چين دولت شدند. چ ن دولت شدند. چين دولت شدند. چي غرب فرمانبردار اان برداشته يان برداشته يان برداشته يوسته و آن دو هپتالها را از ميوسته و آن دو هپتالها را از م وسته و آن دو هپتالها را از ميوسته و آن دو هپتالها را از مي يروان پيروان پ روان پيروان پي يستمی خان با انوشيستمی خان با انوش ستمی خان با انوشيستمی خان با انوشي ن زمان اين زمان اين زمان ا رد )كرد )كرد )۵۶۸ م(. در ا ن ازدواج ين ازدواج ين ازدواج يچيچشم دوباره به يشم دوباره به يشم دوباره به ان داده شد. جادة ابركان داده شد. جادة ابركان داده شد. جادة ابر كحون به تركحون به تر حون به تريحون به تري ينهای شمال جينهای شمال ج نهای شمال جينهای شمال جي يردند. سرزميردند. سرزم ردند. سرزمكردند. سرزمك م يم يم يان خود تقسيان خود تقس ان خود تقسيان خود تقسي يو قلمرو آنان را ميو قلمرو آنان را م

ران شد.يران شد.يران شد. ة اكة اكة ا كروان درآمده و ملكروان درآمده و مل روان درآمده و مليروان درآمده و ملي يستمی خان به ازدواج انوشيستمی خان به ازدواج انوش ستمی خان به ازدواج انوشيستمی خان به ازدواج انوشي ان افتاد. دختر اكان افتاد. دختر اكان افتاد. دختر ا كدست تركدست ترن ين ين ين زمان شمال چين زمان شمال چ ن زمان شمال چين زمان شمال چي در ۵۷۲ م موخان درگذشت و برادرش »تاپو« )۵۷۲-۵۸۱ م( خاقان شد. در ا)Tsi( »رد. تاپو با شاهزاده »تسی« كرد. تاپو با شاهزاده »تسی« كرد. تاپو با شاهزاده »تسی ن را »فرزندم« خطاب میين را »فرزندم« خطاب میين را »فرزندم« خطاب می ي، امپراتور چي، امپراتور چ كان بود و خاقان تركان بود و خاقان ترك ان بود و خاقان تركان بود و خاقان ترك كبه فرمان تركبه فرمان تر

ان يان يان يان و اختالف ميان و اختالف م ان و اختالف مكان و اختالف مك كن مسئله موجب سستی باورها و عادات تركن مسئله موجب سستی باورها و عادات تر ن مسئله موجب سستی باورها و عادات ترين مسئله موجب سستی باورها و عادات تري رد. اكرد. اكرد. ا كبانی كبانی بانی يبانی ي يی پشتيی پشت ی پشتيی پشتي ن بوداين بوداين بودا رده و از دكرده و از دكرده و از د كازدواج كازدواج ه امپراتوری رو به ضعف نهاد.كه امپراتوری رو به ضعف نهاد.كه امپراتوری رو به ضعف نهاد. ری نگذشت يری نگذشت يری نگذشت آنها شد. د

اه گسترده بود. ياه گسترده بود. ياه گسترده بود. يای سيای س ای سيای سي ي در زمان موخان از منچوری تا دري در زمان موخان از منچوری تا در كزانس، قلمرو گؤگ تركزانس، قلمرو گؤگ ترك زانس، قلمرو گؤگ تريزانس، قلمرو گؤگ تري يبنا به نوشته مورخان بيبنا به نوشته مورخان بی يی يی ن زمان جداين زمان جداين زمان جدا د. در ايد. در ايد. در ا يابغوی جناح غرب رسيابغوی جناح غرب رس ابغوی جناح غرب رسيابغوی جناح غرب رسي ستمی خان درگذشت، پسرش »تاردو« به مقام يستمی خان درگذشت، پسرش »تاردو« به مقام يستمی خان درگذشت، پسرش »تاردو« به مقام ه اكه اكه ا كپس از آنكپس از آنشبارا« نوة بومن، يشبارا« نوة بومن، يشبارا« نوة بومن، ز »ايز »ايز »ا يافت. پس از مرگ تاپو نيافت. پس از مرگ تاپو ن افت. پس از مرگ تاپو نيافت. پس از مرگ تاپو ني ش يش يش ان دو جناح غرب و شرق امپراتوری افزايان دو جناح غرب و شرق امپراتوری افزايان دو جناح غرب و شرق امپراتوری افزا يو اختالف ميو اختالف مخ هر دو جناح مستقل يخ هر دو جناح مستقل يخ هر دو جناح مستقل ين تارين تار ن تارين تاري ت نشناخت و از ايت نشناخت و از ايت نشناخت و از ا يت او را به رسميت او را به رسم ت او را به رسميت او را به رسمي يميم مكمك ابغوی جناح شرق شد. ولی تاردو حايابغوی جناح شرق شد. ولی تاردو حايابغوی جناح شرق شد. ولی تاردو حا

شدند ) ۵۸۲ ۵۸۲ م(. م(.

Page 23: تاریخ مختصر ترک

23

کتر

صر خت

مخ

اریت

ن رو آنچنان ين رو آنچنان ين رو آنچنان رد. از اكرد. از اكرد. از ا ان را از خود دور يان را از خود دور يان را از خود دور ين بود و اطرافين بود و اطراف ن بود و اطرافين بود و اطرافي يشبارا« فردی بدبيشبارا« فردی بدب شبارا« فردی بدبيشبارا« فردی بدبي كپادشاهی گؤگ تركپادشاهی گؤگ ترك شرقی: »ات سود يت سود يت سود ين وضعين وضع ن وضعين وضعي ن از اين از اين از ا يشور درآمد. دولت چيشور درآمد. دولت چ شور درآمد. دولت چكشور درآمد. دولت چك ت آن يت آن يت آن كمكمك خواسته و به حما مكمك ن ين ين يه ناچار از چيه ناچار از چ ه ناچار از چكه ناچار از چك ف شد يف شد يف شد يضعيضعرند. يرند. يرند. نی را بپذينی را بپذينی را بپذ يند و آداب و رسوم چيند و آداب و رسوم چ ند و آداب و رسوم چيند و آداب و رسوم چي نی سخن گوينی سخن گوينی سخن گو ينی بپوشند، به زبان چينی بپوشند، به زبان چ نی بپوشند، به زبان چينی بپوشند، به زبان چي يان خواست تا لباس چيان خواست تا لباس چ ان خواست تا لباس چكان خواست تا لباس چك كبرده و از تركبرده و از تر

سد: يسد: يسد: ن میين میين مینو يای به امپراتور چيای به امپراتور چ كخاقان تركخاقان ترك در نامهرد كرد كرد م يم يم يم خواهيم خواه م خواهيم خواهي ی فاخر تقديی فاخر تقديی فاخر تقد م داد و اسبهايم داد و اسبهايم داد و اسبها يم ماند، خراج خواهيم ماند، خراج خواه م ماند، خراج خواهيم ماند، خراج خواهي ي»ما تابع شما خواهي»ما تابع شما خواهسوان مواج خود را مانند يسوان مواج خود را مانند يسوان مواج خود را مانند يم گيم گ م گيم گي يتوانيتوان م. ما نمیيم. ما نمیيم. ما نمی ير بدهير بده ر بدهيير بدهيي ييم زبانمان را تغييم زبانمان را تغ م زبانمان را تغيم زبانمان را تغي يتوانيتوان ولی نمیرند. يرند. يرند. را نمیپذ را نمیينی را نمیينی نی آداب چ آداب چيپوشند و يپوشند و نی نمیينی نمیينی نمی يم. مردم من لباس چيم. مردم من لباس چ م. مردم من لباس چيم. مردم من لباس چي ينين نكنك وتاه كوتاه كوتاه شما تپش در قلبی چون و حساسند تپش يار در قلبی چون و حساسند تپش يار در قلبی چون و حساسند ار بس باره بسين باره ين بسي باره بسين باره ن ا در مردم اكه در مردم اكه در مردم ه چرا چرا يست. چرا يست. ست. ن نين ين نك نكن ن كممكممد در يد در يد در يم واقعی جهان است. چون دو خورشيم واقعی جهان است. چون دو خورش م واقعی جهان است. چون دو خورشكم واقعی جهان است. چون دو خورشك ی )يی )يی )Sui( حا امپراتور سو ناآرامند.

ز دو پادشاه نمیيز دو پادشاه نمیيز دو پادشاه نمیتواند باشد.« ين نين ن ن نين ني يست، در زميست، در زم ست، در زميست، در زمي يآسمان نيآسمان نشبارا يشبارا يشبارا ا هنگام اين هنگام اين هنگام ن ا در گرفت. باال اين، در گرفت. باال اين، در گرفت. باال ن، چ امپراتور از خاقان فرمانبرداری چيه امپراتور از خاقان فرمانبرداری يه چي امپراتور از خاقان فرمانبرداری چيه امپراتور از خاقان فرمانبرداری ه عل بر شورش و علياعتراض بر شورش و ياعتراض ه كه كه ن بود ين بود ين بود افتند. علت ايافتند. علت ايافتند. علت ا يز توان اصالح اوضاع را نيز توان اصالح اوضاع را ن ز توان اصالح اوضاع را نيز توان اصالح اوضاع را ني ينانش »چولو« و »توالن« نينانش »چولو« و »توالن« ن نانش »چولو« و »توالن« نينانش »چولو« و »توالن« ني ي م( و جانشي م( و جانش درگذشت )۵۸۷الدی يالدی يالدی ي مي م شور مشغول بودند. سرانجام در كشور مشغول بودند. سرانجام در كشور مشغول بودند. سرانجام در ۶۳۰ كنی خاقان تركنی خاقان ترك، به تحريك و توطئه در نی خاقان ترينی خاقان تري ين و زنان چين و زنان چ ن و زنان چين و زنان چي ير چير چ ر چير چي يسفيسف

رد.كرد.كرد. ها اعالم كها اعالم كها اعالم ك خاقان گؤگ ترك خاقان گؤگ تر ن خود را رسماين خود را رسماين خود را رسما يها مغلوب شدند و امپراتور چيها مغلوب شدند و امپراتور چ نیينیينی يله چيله چ له چيله چي يان به وسيان به وس ان به وسكان به وسك كتركترن جای ين جای ين جای يوار چيوار چ وار چيوار چي د آنان را در اوردوس در طول ديد آنان را در اوردوس در طول ديد آنان را در اوردوس در طول د يوشيوش وشكوشك ان، كان، كان، كع تركع تر ع تريع تري ردن سركردن سركردن سر نی ينی ينی ين با هدف چين با هدف چ ن با هدف چين با هدف چي يدولت چيدولت چه آنان دوباره در كه آنان دوباره در كه آنان دوباره در ۶۸۰ م. به استقالل كنكن نيني رده و به نافرمانی برخاستند. تا اكرده و به نافرمانی برخاستند. تا اكرده و به نافرمانی برخاستند. تا ا ستادگی يستادگی يستادگی ها اكها اكها ا كدهد. ولی گؤگ تركدهد. ولی گؤگ تر

ن شورش در دورة پنجاه سالة فترت بود.ين شورش در دورة پنجاه سالة فترت بود.ين شورش در دورة پنجاه سالة فترت بود. ورشاد« مهمتركورشاد« مهمتركورشاد« مهمتر افتند. شورش »يافتند. شورش »يافتند. شورش » دست ان كان كان كه وطن تركه وطن تر ه وطن تركه وطن ترك كرد. پس از آنكرد. پس از آن رد. پس از آنكرد. پس از آنك ن خدمت میين خدمت میين خدمت می يه در گارد محافظ دربار چيه در گارد محافظ دربار چ ه در گارد محافظ دربار چكه در گارد محافظ دربار چك ك بود ك بود ك شاهزادة ترك شاهزادة ترك يكورشاد« يكورشاد« يك ورشاد« كورشاد« ك «م گرفتند يم گرفتند يم گرفتند يل داده و تصميل داده و تصم ل داده و تصمكيل داده و تصمكي كيارانش، گروهی مخفی تشكيارانش، گروهی مخفی تش ارانش، گروهی مخفی تشكارانش، گروهی مخفی تشك ك نفر از دوستان و همك نفر از دوستان و هم ن درآمد، او با ين درآمد، او با ين درآمد، او با ۳9 يبه اشغال چيبه اشغال چن را در هنگام گردش در شهر به قتل رسانند. آن روز هوا توفانی شد و امپراتور برای گردش نرفت ين را در هنگام گردش در شهر به قتل رسانند. آن روز هوا توفانی شد و امپراتور برای گردش نرفت ين را در هنگام گردش در شهر به قتل رسانند. آن روز هوا توفانی شد و امپراتور برای گردش نرفت يامپراتور چيامپراتور چتعداد توانستند آنان تعداد كم شوند. توانستند آنان تعداد كم شوند. توانستند آنان م شوند. بر شهر حا و بر شهر حاكشته و بر شهر حاكشته و شته را امپراتور تا تاختند به دربار با دوستانش را كورشاد امپراتور تا تاختند به دربار با دوستانش را كورشاد امپراتور تا تاختند به دربار با دوستانش ورشاد ولی ار با مرگ كار با مرگ كار با مرگ نند. كنند. كنند. ستادگی يستادگی يستادگی ی اكی اكی ا كمكم مكمك روی يروی يروی يشند ولی نتوانستند در مقابل نيشند ولی نتوانستند در مقابل ن شند ولی نتوانستند در مقابل نكشند ولی نتوانستند در مقابل نك كادی از سربازان و افسران را بكادی از سربازان و افسران را ب ادی از سربازان و افسران را بيادی از سربازان و افسران را بي يزيز

افت )يافت )يافت )۶۳9 م(. ان يان يان گروه چهل تن پارده و خواست كرده و خواست كرده و خواست كپادشاهی گؤگ تركپادشاهی گؤگ ترك غربی: در سال ۵۸۲ م »تاردو« استقالل قسمت غربی را اعالم ت يت يت ه آنان از قسمت شرقی حماكه آنان از قسمت شرقی حماكه آنان از قسمت شرقی حما نیينیينیها به جنگ با او پرداختند چرا يند. چيند. چ ند. چكند. چك ز تابع خود يز تابع خود يز تابع خود يتا قسمت شرقی را نيتا قسمت شرقی را نردند و سربازان تاردو كردند و سربازان تاردو كردند و سربازان تاردو د از آنجا میيد از آنجا میيد از آنجا میگذشت، آبها را مسموم ه قشون تاردو باكه قشون تاردو باكه قشون تاردو با ی يی يی نیينیينیها در راهها يردند. چيردند. چ ردند. چكردند. چك می

رد )كرد )كرد )۶۰۰ م(. تاردو چندی بعد توانست در نی ينی ينی ين رو تاردو عقب نشين رو تاردو عقب نش ن رو تاردو عقب نشين رو تاردو عقب نشي دن آب، جان باختند. از ايدن آب، جان باختند. از ايدن آب، جان باختند. از ا يدر اثر نوشيدر اثر نوش

Page 24: تاریخ مختصر ترک

24

کصر تر

ختخ م

تاری بايبايبا همة قلمرو امپراتوری را در دست گرفت. در ز تقريز تقريز تقر يش رفته و زمانی نيش رفته و زمانی ن ش رفته و زمانی نيش رفته و زمانی ني ي شرقی پي شرقی پ كمنطقة پادشاهی گؤگ تركمنطقة پادشاهی گؤگ تركن ين ين يگله خان« )سرور دانا( را به دست آورد. تاردو شخصی خشن و بی رحم بود. هميگله خان« )سرور دانا( را به دست آورد. تاردو شخصی خشن و بی رحم بود. هم گله خان« )سرور دانا( را به دست آورد. تاردو شخصی خشن و بی رحم بود. هميگله خان« )سرور دانا( را به دست آورد. تاردو شخصی خشن و بی رحم بود. همي ين هنگام او لقب »بين هنگام او لقب »ب ن هنگام او لقب »بين هنگام او لقب »بي اان مردم شد و سرانجام او در جنگ با مغوالن، به سرنوشتی نامعلوم يان مردم شد و سرانجام او در جنگ با مغوالن، به سرنوشتی نامعلوم يان مردم شد و سرانجام او در جنگ با مغوالن، به سرنوشتی نامعلوم يی در ميی در م ی در ميی در مي ز موجب بروز شورشهايز موجب بروز شورشهايز موجب بروز شورشها يامر نيامر ن

دچار شد )۶۰۳ م(.افته يافته يافته ابغو خاقان« دست يابغو خاقان« دست يابغو خاقان« دست پس از »تاردو« شورشها اوج گرفت. در سال ۶۱۸ »تونگ« نوة تاردو به مقام »ردند. كردند. كردند. ی« و »قارلوق« شورش يی« و »قارلوق« شورش يی« و »قارلوق« شورش ه قبائل »نوشیكه قبائل »نوشیكه قبائل »نوشی د چرا ييد چرا ييد چرا ن وضع چندی نپاين وضع چندی نپاين وضع چندی نپا م شد. اكم شد. اكم شد. ا و مدتی بر اوضاع حاش »باقاتور« خاقان يش »باقاتور« خاقان يش »باقاتور« خاقان ن شورها نقش داشت. تونگ در نبرد با عموين شورها نقش داشت. تونگ در نبرد با عموين شورها نقش داشت. تونگ در نبرد با عمو كه لی« خاقان گؤگ تركه لی« خاقان گؤگ ترك شرقی در ا ه لی« خاقان گؤگ تريه لی« خاقان گؤگ تري ی كی كی «ه شده و تحت يه شده و تحت يه شده و تحت از آن پادشاهی غربی تجز شته شد )كشته شد )كشته شد )۶۲9 م(. پس عنی جناح غربی پادشاهی يعنی جناح غربی پادشاهی يعنی جناح غربی پادشاهی »تولو«ها

ان برداشتند.يان برداشتند.يان برداشتند. ي م از مي م از م ن پادشاهی را در ين پادشاهی را در ين پادشاهی را در ۵۶۸ نیينیينیها ا يز چيز چ ز چيز چي ين قرار گرفت. سرانجام نين قرار گرفت. سرانجام ن ن قرار گرفت. سرانجام نين قرار گرفت. سرانجام ني يت چيت چ ت چيت چي حمانا، گروهی ينا، گروهی ينا، گروهی يها از خانوادة آشيها از خانوادة آش ها از خانوادة آشكها از خانوادة آشك ك م »قوتلوق« فرمانده گؤگ ترك م »قوتلوق« فرمانده گؤگ تر كن پادشاهی گؤگ تركن پادشاهی گؤگ ترك: در سال ۶۸۰ ن پادشاهی گؤگ ترين پادشاهی گؤگ تري يدوميدومب داده و در انديب داده و در انديب داده و در اندك زمانی توانست ۵ تا ۶ هزار نفر گرد آورد. در يافتن به استقالل ترتيافتن به استقالل ترت افتن به استقالل ترتيافتن به استقالل ترتي مخفی را برای دست لغار يلغار يلغار ن اين اين ا يون چو« در شمال چيون چو« در شمال چ ون چو« در شمال چيون چو« در شمال چي ز بود. قوتلوق به استان »يز بود. قوتلوق به استان »يز بود. قوتلوق به استان » يوتوق« نيوتوق« ن وتوق« نيوتوق« ني ياستمدار بزرگی به نام »تونياستمدار بزرگی به نام »تون استمدار بزرگی به نام »تونياستمدار بزرگی به نام »توني ين افراد سين افراد س ن افراد سين افراد سي ان ايان ايان ا يميمن كن كن ورش برد. اوغوزهای سايورش برد. اوغوزهای سايورش برد. اوغوزهای سا ان، كان، كان، كز مقدس تركز مقدس تر ز مقدس تركز مقدس ترك كن« مركن« مر ن« مركن« مرك اری به دست آورد. او سپس به »اؤتوياری به دست آورد. او سپس به »اؤتوياری به دست آورد. او سپس به »اؤتو يم بسيم بس م بسيم بسي آورده و غناجهيجهيجهای جز يستادگی، نتيستادگی، نت ستادگی، نتيستادگی، نتي ن اين اين ا ها پرداختند. اكها پرداختند. اكها پرداختند. ا كها متحد شده و به جنگ با گؤگ تركها متحد شده و به جنگ با گؤگ تر نیينیينی يها و چيها و چ ن منطقه با ختنیين منطقه با ختنیين منطقه با ختنی ان ين ين يرد. او همچنيرد. او همچن رد. او همچنكرد. او همچنك ن را به دست آورده و خود را خاقان اعالم كن را به دست آورده و خود را خاقان اعالم كن را به دست آورده و خود را خاقان اعالم ست آنان نداشت )كست آنان نداشت )كست آنان نداشت )۶۸۲ م(. قوتلوق، اوتو كشكش

ش« )گرد آورندة دولت و ملت( را به دست آورد. يش« )گرد آورندة دولت و ملت( را به دست آورد. يش« )گرد آورندة دولت و ملت( را به دست آورد. عنوان »ائلترر ير ير يوتوق به عنوان نخست وزيوتوق به عنوان نخست وز وتوق به عنوان نخست وزيوتوق به عنوان نخست وزي يب السلطنه( و تونيب السلطنه( و تون ب السلطنه( و تونيب السلطنه( و توني ن زمان »قاپقان« برادر قوتلوق به عنوان شاد )ناين زمان »قاپقان« برادر قوتلوق به عنوان شاد )ناين زمان »قاپقان« برادر قوتلوق به عنوان شاد )نا در اان كان كان كوتوق سپرده شد. تركوتوق سپرده شد. تر وتوق سپرده شد. تريوتوق سپرده شد. تري يز به تونيز به تون ز به تونيز به توني يری نيری ن ری نكری نك كشوری و لشكشوری و لش شوری و لشكشوری و لشك س مجلس( منصوب شدند. ادارة امور يس مجلس( منصوب شدند. ادارة امور يس مجلس( منصوب شدند. ادارة امور يغوجو )رئيغوجو )رئ غوجو )رئيغوجو )رئي يو آيو آن تا قانسو را كن تا قانسو را كن تا قانسو را كان پكان پ ان پيان پي يلغار آوردند. آنان شهرهای ميلغار آوردند. آنان شهرهای م لغار آوردند. آنان شهرهای ميلغار آوردند. آنان شهرهای مي ن اين اين ا يسپس برای به دست آوردن آذوقه، لباس و اسب به چيسپس برای به دست آوردن آذوقه، لباس و اسب به چده و آنها را فرمانبردار خود يده و آنها را فرمانبردار خود يده و آنها را فرمانبردار خود يش بارها با ختنها و اوغوزها جنگيش بارها با ختنها و اوغوزها جنگ ش بارها با ختنها و اوغوزها جنگيش بارها با ختنها و اوغوزها جنگي ست دادند. ائلتركست دادند. ائلتركست دادند. ائلتر كها را شكها را ش نیينیينی يگرفته و قشون چيگرفته و قشون چول كول كول لگه« يلگه« يلگه« ۸ سال و » ي درگذشت. دو پسر او بنامهای »بي درگذشت. دو پسر او بنامهای »ب كر پرچم گؤگ توركر پرچم گؤگ تورك ر پرچم گؤگ تورير پرچم گؤگ توري ين در زين در ز ن در زكن در زك رد. او در كرد. او در كرد. او در ۶9۲ در اؤتور شد. قاپقان از ير شد. قاپقان از ير شد. قاپقان از يوتوق نخست وزيوتوق نخست وز وتوق نخست وزيوتوق نخست وزي ي ساله( خاقان و توني ساله( خاقان و تون ن رو برادرش قاپقان )ين رو برادرش قاپقان )ين رو برادرش قاپقان )۲۷ ن« كين« كين« ۷ سال داشتند. از ا كيتكيت

است او بر سه اساس قرار داشت:ياست او بر سه اساس قرار داشت:ياست او بر سه اساس قرار داشت: ي است. سي است. س كن خاقانهای گؤگ تركن خاقانهای گؤگ ترك ن خاقانهای گؤگ ترين خاقانهای گؤگ تري بزرگتره به كه به كه به انی كانی كانی ك. ترك. تر ن شود. ين شود. ين شود. ۲ ي آسوده بوده و آذوقه تأمي آسوده بوده و آذوقه تأم كرد تا دولت تركرد تا دولت ترك رد تا دولت تريرد تا دولت تري ين در فشار قرار گين در فشار قرار گ ن در فشار قرار گين در فشار قرار گي يه چيه چ ه چكه چك ستی يستی يستی ۱. باان كان كان ك. تمام ترك. تمام تر ن مادری شان باز گردند. ين مادری شان باز گردند. ين مادری شان باز گردند. ۳ ين« سرزمين« سرزم ن« سرزمكن« سرزمك د به »اوتويد به »اوتويد به »اوتو نند، باكنند، باكنند، با ن زندگی میين زندگی میين زندگی می ينده در چينده در چ نده در چكنده در چك صورت پرا

كر پرچم و فرمان خاقان تركر پرچم و فرمان خاقان ترك قرار داشته باشند. قرار داشته باشند. ر پرچم و فرمان خاقان ترير پرچم و فرمان خاقان تري يد زيد ز د زيد زي ا، بايا، بايا، با يآسيآس

Page 25: تاریخ مختصر ترک

25

کتر

صر خت

مخ

اریت

نگ چو« و »اوردوس« ينگ چو« و »اوردوس« ينگ چو« و »اوردوس« يلغار آورده و استانهای »ليلغار آورده و استانهای »ل لغار آورده و استانهای »ليلغار آورده و استانهای »لي ن اين اين ا ي به چي به چ ۳ش، در ۳ش، در ۶9۳ ش، در يش، در ي ردن برنامهكردن برنامهكردن برنامهها كقاپقان برای عملی كقاپقان برای عملی ست داد. او در مقابل كست داد. او در مقابل كست داد. او در مقابل كورش برده و آنان را شكورش برده و آنان را ش ورش برده و آنان را شيورش برده و آنان را شي يها يها ن به ختنين به ختنين به ختن ية چية چ ة چكة چك ك به »وو« ملك به »وو« مل كمكمك مكمك كرد. سپس برای كرد. سپس برای رد. سپس برای كرد. سپس برای ك كرا تصرف كرا تصرف ان را به وطن خود باز گرداند. كان را به وطن خود باز گرداند. كان را به وطن خود باز گرداند. كشاورزی فرستاده و تركشاورزی فرستاده و تر شاورزی فرستاده و تركشاورزی فرستاده و ترك ن خواست آذوقه، آهن و ابزار ين خواست آذوقه، آهن و ابزار ين خواست آذوقه، آهن و ابزار ي چي چ ةكةكة كن عمل، از ملكن عمل، از مل ن عمل، از ملين عمل، از ملي ا

م واداشت.يم واداشت.يم واداشت. يئنی سئی، تاخته و آنان را به تسليئنی سئی، تاخته و آنان را به تسل ئنی سئی، تاخته و آنان را به تسليئنی سئی، تاخته و آنان را به تسلي زها در اطراف رود يزها در اطراف رود يزها در اطراف رود يقاپقان سپس به قرقيقاپقان سپس به قرقلگه فرماندهانش از يلگه فرماندهانش از يلگه فرماندهانش از ينل )پسر قاپقان( و بينل )پسر قاپقان( و ب نل )پسر قاپقان( و بينل )پسر قاپقان( و بي وتوق )سرفرمانده( و ايوتوق )سرفرمانده( و ايوتوق )سرفرمانده( و ا يها با تونيها با تون ها با تونكها با تونك كقشون جناح غرب گؤگ توركقشون جناح غرب گؤگ تورم يم يم ي( »اون اوخ«ها را وادار به تسلي( »اون اوخ«ها را وادار به تسل Bolçu( »ا« وارد شد. آنها در »بولچو« )يا« وارد شد. آنها در »بولچو« )يا« وارد شد. آنها در »بولچو يوههای آلتای گذشته و به »جونگاريوههای آلتای گذشته و به »جونگار وههای آلتای گذشته و به »جونگاركوههای آلتای گذشته و به »جونگاركد. برای يد. برای يد. برای يرسيرس ن زمان مرز غربی پادشاهی تا فرغانه میين زمان مرز غربی پادشاهی تا فرغانه میين زمان مرز غربی پادشاهی تا فرغانه می ردند. در اكردند. در اكردند. در ا ان »تاالس« و »چو« را تابع خود كان »تاالس« و »چو« را تابع خود كان »تاالس« و »چو« را تابع خود كرده و تركرده و تر رده و تركرده و تركن زمان ين زمان ين زمان د. در ايد. در ايد. در ا ي به لرزه درآي به لرزه درآ كر سم اسبان تركر سم اسبان ترك ر سم اسبان ترير سم اسبان تري النهر ز النهر زيه ماوراء يه ماوراء النهر زك النهر زكه ماوراء ه ماوراء ن هدف قاپقان، الزم بود ين هدف قاپقان، الزم بود ين هدف قاپقان، الزم بود يعملی شدن سوميعملی شدن سومردند. جناح غربی كردند. جناح غربی كردند. جناح غربی ستادگی میيستادگی میيستادگی می ومتهای محلی ماوراءالنهر از سال كومتهای محلی ماوراءالنهر از سال كومتهای محلی ماوراءالنهر از سال ۶۷۵ م در برابر حمالت مسلمانان ا كحكحرد. آنان كرد. آنان كرد. آنان شروی يشروی يشروی ي( گذشته و به سوی جنوب پي( گذشته و به سوی جنوب پ Yinçu ögüz ا يا يا نچی چای ينچی چای ينچی چای حون )ايحون )ايحون )ا ي از رود سي از رود س كسپاه تركسپاه تركش از اسالم يش از اسالم يش از اسالم ير قاپی پير قاپی پ ر قاپی پير قاپی پي ياری به دست آوردند. دمياری به دست آوردند. دم اری به دست آوردند. دمياری به دست آوردند. دمي يم بسيم بس م بسيم بسي ر قاپی رفته و غناير قاپی رفته و غناير قاپی رفته و غنا يم واداشته و تا دميم واداشته و تا دم م واداشته و تا دميم واداشته و تا دمي يان را به تسليان را به تسل ان را به تسليان را به تسلي سغد

ران و توران بود.يران و توران بود.يران و توران بود. ان ايان ايان ا يز مرز ميز مرز م ز مرز ميز مرز مي ينينبه عنوان به عنوان يی شد. به عنوان يی شد. ی شد. بروز شورشها بروز شورشهايده شد و موجب بروز شورشهايده شد و موجب ده شد و موجب يشيش شكشك به خشونت و بیرحمی رفته رفته قاپقان رفتار اری شد )ياری شد )ياری شد )۷۱۳ م(. يك ي م و قارلوقها موجب جنگ داخلی و مرگ بسي م و قارلوقها موجب جنگ داخلی و مرگ بس ش«ها در يش«ها در يش«ها در ۷۱۱ ينمونه شورش »تورگينمونه شورش »تورگ

ن پناه بردند. خاقان هنگامی ين پناه بردند. خاقان هنگامی ين پناه بردند. خاقان هنگامی يست خورده و به چيست خورده و به چ ست خورده و به چكست خورده و به چك كردند ولی در جنگ با خاقان شكردند ولی در جنگ با خاقان ش ردند ولی در جنگ با خاقان شكردند ولی در جنگ با خاقان شك كسال بعد، اوغوزها شورش كسال بعد، اوغوزها شورش ك م(. اوغوزها بخش اساسی پادشاهی گؤگ ترك م(. اوغوزها بخش اساسی پادشاهی گؤگ ترك را شته شد )كشته شد )كشته شد )۷۱۶ ن بازگشت، توسط اوغوزها كن بازگشت، توسط اوغوزها كن بازگشت، توسط اوغوزها ه به اؤتوكه به اؤتوكه به اؤتون مسئله در سنگ نوشتهين مسئله در سنگ نوشتهين مسئله در سنگ نوشتههای اورخون شور شد. اكشور شد. اكشور شد. ا ن رو شورش آنان موجب ناتوانی ين رو شورش آنان موجب ناتوانی ين رو شورش آنان موجب ناتوانی ل میكيل میكيل میدادند و از ا كيتشكيتش

نقل شده است.ند. او به دست پسر يند. او به دست پسر يند. او به دست پسر ي سال پس از پدر، بر تخت پادشاهی بنشي سال پس از پدر، بر تخت پادشاهی بنش ش از يش از يش از يك ينل« پسر قاپقان نتوانست بينل« پسر قاپقان نتوانست ب نل« پسر قاپقان نتوانست بينل« پسر قاپقان نتوانست بي »از يز يز ن نين ين نكي نكين ن ت تكيول كيول تك تكول ول ترك شد )۳۴-۷۱۶ م(. تركلگه« خاقان كلگه« خاقان تري تريلگه« خاقان لگه« خاقان »ب و »بيشته شد و يشته شد »بك و »بكشته شد و شته شد ن« كين« كين« ت تكيول كيول تك تكول ول و » »يلگه« و »يلگه« و لگه« »ب »بيش يش »بي »بيش ش عموهابه به يورش به يورش ورش برای ليليلها باسم باسميها و و يها به ختن به ختنين به ختنين ن يه چيه چ ه چكه چك د ييد ييد نپا نپايری نپايری ری ر شد. دير شد. دير شد. د يوتوق نخست وزيوتوق نخست وز وتوق نخست وزيوتوق نخست وزي تون ارتش و تونيفرمانده و ارتش يفرمانده ست كست كست كها شكها ش ليليل يها و باسميها و باسم نیينیينی يداد. چيداد. چ ب میيب میيب می ين ترتين ترت ن ترتين ترتي يای را به چيای را به چ ه حملهكه حملهكه حمله كست كست ست يست ي وتوق میيوتوق میيوتوق میبا ياری رساند. تونياری رساند. تون اری رساند. تونياری رساند. توني يان، يان، ان، كان، ك كتركتركن سان دولت گؤگ تركن سان دولت گؤگ ترك قدرت و عظمت نخست خود را ن سان دولت گؤگ ترين سان دولت گؤگ تري ان افتاد. بدكان افتاد. بدكان افتاد. بد كق« به دست تركق« به دست تر ق« به دست تريق« به دست تري يخورده و »بئش باليخورده و »بئش بالوتوق به دست يوتوق به دست يوتوق به دست ين و تونين و تون ن و تونكين و تونكي كيول تكيول ت ول تكول تك لگه خان، يلگه خان، يلگه خان، يعنی بيعنی ب عنی بيعنی بي كاری سه رهبر تركاری سه رهبر ترك اری سه رهبر تركاری سه رهبر ترك كروزی ها با همكروزی ها با هم روزی ها با هميروزی ها با همي ين پين پ ن پين پي به دست آورد. ا

آمده بود.

Page 26: تاریخ مختصر ترک

26

کصر تر

ختخ م

تاریه يه يه يش بود. او قشون و عدليش بود. او قشون و عدل ش بود. او قشون و عدليش بود. او قشون و عدلي استمداری دور اندياستمداری دور اندياستمداری دور اند ي م. درگذشت. او فرماندهی بزرگ و سي م. درگذشت. او فرماندهی بزرگ و س وتوق در سال يوتوق در سال يوتوق در سال ۷۲۶ يتونيتونح و رهنمودهای او، همواره يح و رهنمودهای او، همواره يح و رهنمودهای او، همواره ان« لقب دادهكان« لقب دادهكان« لقب دادهاند. نصا ك« ترك« تر كسماركسمارك سماريسماري يد. پژوهشگران غربی او را »بيد. پژوهشگران غربی او را »ب د. پژوهشگران غربی او را »بيد. پژوهشگران غربی او را »بي يرا نظم بخشيرا نظم بخشنیينیينیها بر يلگه خان بر آن شد تا همچون چيلگه خان بر آن شد تا همچون چ لگه خان بر آن شد تا همچون چيلگه خان بر آن شد تا همچون چي يه بيه ب ه بكه بك ار بسته میكار بسته میكار بسته میشد. به عنوان نمونه زمانی لگه خان به يلگه خان به يلگه خان به يتوسط بيتوسط ب

وتوق مانع شد و گفت: يوتوق مانع شد و گفت: يوتوق مانع شد و گفت: يشد، تونيشد، تون شد، تونكشد، تونك كواری بكواری ب واری بيواری بي گرد شهرها دن روست. در زمان قدرت حمله ين روست. در زمان قدرت حمله ين روست. در زمان قدرت حمله از هم از هميز يز از همي از هميز ز ن ما ما نيت يت ني ما ما نيت ت و موفقيم و موفق يم و موفقي و موفقيم م ي»ما مردم دشت هستي»ما مردم دشت هستنیينیينیها صد برابر ما هستند يم. چيم. چ م. چيم. چي ينين نيني ينشينش م و در هنگام ضعف در دشتها عقب میيم و در هنگام ضعف در دشتها عقب میيم و در هنگام ضعف در دشتها عقب می ينين نكنك می

نند.«كنند.«كنند.« م آنان خواهند توانست ما را نابود يم آنان خواهند توانست ما را نابود يم آنان خواهند توانست ما را نابود اگر ما در شهرها محصور شووتوق يوتوق يوتوق يان گرفت، تونيان گرفت، تون ان گرفت، تونكان گرفت، تونك كان تركان تر ان تريان تري يان »بودا« و »تائو« در ميان »بودا« و »تائو« در م ان »بودا« و »تائو« در ميان »بودا« و »تائو« در مي م به گسترش اديم به گسترش اديم به گسترش اد يگر چون خاقان تصميگر چون خاقان تصم گر چون خاقان تصميگر چون خاقان تصمي در زمانی د

رد.يرد.يرد. يگيگ مرانی را از انسان میكمرانی را از انسان میكمرانی را از انسان می كروی حكروی ح روی حيروی حي يند و نيند و ن ند و نكند و نك ان، انسان را حساس میيان، انسان را حساس میيان، انسان را حساس می ن ادين ادين اد ه اكه اكه ا ت نداد و گفت يت نداد و گفت يت نداد و گفت رضاخود توسط خود يبه توسط خود يبه توسط به يتيت تكتك ن ين ين ا نهادند. مزارش بر سنگی بهيبهيبهای يتيت تكتك او او يادبود او يادبود ادبود برای برای يوتوق، برای يوتوق، وتوق، تون مرگ از تونيپس مرگ از يپس ن ين ين ين حال نخستين حال نخست ن حال نخستين حال نخستي يوتوق در عيوتوق در ع وتوق در عيوتوق در عي ي است. توني است. تون كات تركات ترك ات تريات تري از زبان و ادب ادبيار مهمی از زبان و يار مهمی ادبي از زبان و ادبيار مهمی از زبان و ار مهمی يادگار بسيادگار بس ادگار بسيادگار بسي وتوق نوشته شده و يوتوق نوشته شده و يوتوق نوشته شده و يتونيتون

كسندة تركسندة ترك است. سندة تريسندة تري نون ين ين ادبود او برپا شد. ايادبود او برپا شد. ايادبود او برپا شد. ا لگه خان سنگ نبشتهيلگه خان سنگ نبشتهيلگه خان سنگ نبشتهای به ين درگذشت و برادرش بين درگذشت و برادرش ب ن درگذشت و برادرش بكين درگذشت و برادرش بكي كيول تكيول ت ول تكول تك در سال ۷۳۱ م. لگه يلگه يلگه ين سنگ نبشته بين سنگ نبشته ب ن سنگ نبشته بين سنگ نبشته بي لگه خاقان« نوشته شده است. در ايلگه خاقان« نوشته شده است. در ايلگه خاقان« نوشته شده است. در ا ين« و از زبان »بين« و از زبان »ب ن« و از زبان »بكين« و از زبان »بكي كيغ تكيغ ت غ تيغ تي يولليولل ولليوللي سنگ نبشته از طرف »

د:يد:يد: ن میين میين میگو يخان چنيخان چننابود ما همه نبود، نابود كين ما همه نبود، نابود كين ما همه نبود، ن ت تكيول كيول تك تكول ول اگر اوغوزها، اوچ اگر يتخت اوغوزها، اوچ اگر يتخت اوغوزها، اوچ تخت پا به پايورشمان به پايورشمان به ورشمان زمان »در

م.« يم.« يم.« میشدز رخت از جهان بربست. او عشق و باوری بزرگ به مردمش داشت. در يز رخت از جهان بربست. او عشق و باوری بزرگ به مردمش داشت. در يز رخت از جهان بربست. او عشق و باوری بزرگ به مردمش داشت. در يلگه خان نيلگه خان ن لگه خان نيلگه خان ني ي م. بي م. ب در سال ۷۳۴

ن آمده است: ين آمده است: ين آمده است: يه توسط پسرش و از زبان خود او برپا شده، چنيه توسط پسرش و از زبان خود او برپا شده، چن ه توسط پسرش و از زبان خود او برپا شده، چنكه توسط پسرش و از زبان خود او برپا شده، چنك سنگ نبشتهای ر پا سوراخ نشود، چه ير پا سوراخ نشود، چه ير پا سوراخ نشود، چه ين زين ز ن زين زي يران نشود و زميران نشود و زم ران نشود و زميران نشود و زمي ك»ای مردم ترك»ای مردم ترك، اگر آسمان باالی سر و

ند.«كند.«كند.« سی میكسی میكسی میتواند دولت و قانون تو را نابود نی، بر سنگ ينی، بر سنگ ينی، بر سنگ يای به زبان چيای به زبان چ لگه خان سوگوار شد و به درخواست او نوشتهيلگه خان سوگوار شد و به درخواست او نوشتهيلگه خان سوگوار شد و به درخواست او نوشته يز بر مرگ بيز بر مرگ ب ز بر مرگ بيز بر مرگ بي ين نين ن ن نين ني يامپراتور چيامپراتور چار شد. ابتدا كار شد. ابتدا كار شد. ابتدا كهای سستی در پادشاهی آشكهای سستی در پادشاهی آش لگه خان نشانهيلگه خان نشانهيلگه خان نشانه يلگه خان افزوده شد. پس از مرگ بيلگه خان افزوده شد. پس از مرگ ب لگه خان افزوده شد. پس از مرگ بيلگه خان افزوده شد. پس از مرگ بي يادبود بيادبود ب ادبود بيادبود بي نبشتة به شورش و سر متحد شده به شورش يغورها و سر متحد شده به شورش يغورها و سر متحد شده غورها او و قارلوقها ليليلها، باسم داد، سپس اختالف رخ باسميم داد، سپس اختالف رخ يم باسمك داد، سپس اختالف رخ باسمكم داد، سپس اختالف رخ م ان خاندان حايان خاندان حايان خاندان حا يميمبر ائلته بر كول« ائلته بر كول« ائلته ول« »قوتلوق »قوتلوق يار، »قوتلوق يار، ار، بس يش بسيش ش بسكش بسك كشمكشم شمكشمك از و پس برداشته از يان و پس برداشته از يان و پس برداشته ان م از را مي از را ي ترك پادشاهی گؤگ آنان تركبرداشتند. پادشاهی گؤگ آنان كبرداشتند. د.يد.يد. ن برقرار گردكن برقرار گردكن برقرار گرد غور در اوتويغور در اوتويغور در اوتو ن زمان دولت اوين زمان دولت اوين زمان دولت او دند )يدند )يدند )۷۴۵ م(. از ا غور را به عنوان خاقان برگزيغور را به عنوان خاقان برگزيغور را به عنوان خاقان برگز )فرمانده( او

Page 27: تاریخ مختصر ترک

27

کتر

صر خت

مخ

اریت

اویغورها

ا يا يا آس فرزندان هونها آنان آسينی، فرزندان هونها آنان ينی، آسي فرزندان هونها آنان آسينی، فرزندان هونها آنان نی، منابع چ نوشتة به بنا باستان هستند. منابع چي نوشتة به بنا باستان هستند. ي ترك قبائل قبائل تركن كن تري قبائل ترين قبائل ن تر تريغورها متمدن تريغورها متمدن غورها متمدن اوا آمده است.يا آمده است.يا آمده است. ي گرگ به دني گرگ به دن غور، جد بزرگ آنها از ازدواج دختر امپراتور هون با يغور، جد بزرگ آنها از ازدواج دختر امپراتور هون با يغور، جد بزرگ آنها از ازدواج دختر امپراتور هون با يك هستند. بنا بر يك افسانة او

گ يگ يگ يل داده و بيل داده و ب ل داده و بكيل داده و بكي كين تشكين تش ن تشين تشي يگ نشيگ نش گ نشيگ نشي ي بي ب يكالدی در اطراف رودخانه »سئلنگا« يكالدی در اطراف رودخانه »سئلنگا« يك الدی در اطراف رودخانه »سئلنگا« يالدی در اطراف رودخانه »سئلنگا« ي يغورها در اواسط سدة پنجم ميغورها در اواسط سدة پنجم م غورها در اواسط سدة پنجم ميغورها در اواسط سدة پنجم مي اوردند. با گذشت زمان كردند. با گذشت زمان كردند. با گذشت زمان ن خود را حفظ ين خود را حفظ ين خود را حفظ يگ نشيگ نش گ نشيگ نشي يها تابع آنها بوده و بيها تابع آنها بوده و ب ها تابع آنها بوده و بكها تابع آنها بوده و بك كدند. در زمان تركدند. در زمان تر دند. در زمان تريدند. در زمان تري ينامينام ن« میكين« میكين« می كيخود را »ائركيخود را »ائر

دند.يدند.يدند. يگ خود را »ائلته بر« )فرمانده( ناميگ خود را »ائلته بر« )فرمانده( نام گ خود را »ائلته بر« )فرمانده( ناميگ خود را »ائلته بر« )فرمانده( نامي يروی خود افزوده و بيروی خود افزوده و ب روی خود افزوده و بيروی خود افزوده و بي يآنان بر نيآنان بر نبه به كننده به كننده ننده ت كت كت حر و برنده »حمله و حركشاوند« و برنده »حمله و كشاوند« حري و برنده »حمله و حريشاوند« و برنده »حمله و شاوند« »خو »متفق«، جمله از معنا »خوين »متفق«، جمله از معنا »خوين »متفق«، جمله از معنا ن چند دارای چنديغور دارای چنديغور دارای غور او واژة ره( يره( يره( ي اوروق )تي اوروق )ت ها، پادشاهی را به دست گرفتند، از كها، پادشاهی را به دست گرفتند، از كها، پادشاهی را به دست گرفتند، از 9 كه آنان به جای گؤگ تركه آنان به جای گؤگ تر ه آنان به جای گؤگ تركه آنان به جای گؤگ ترك كباشد. زمانی كباشد. زمانی ن« میين« میين« می يسرعت شاهيسرعت شاهخته و يخته و يخته و ۱۰ يغور در آميغور در آم غور در آميغور در آمي لة اوغوز با يلة اوغوز با يلة اوغوز با 9 اوروق او ي قبي قب ر« را داشت. ير« را داشت. ير« را داشت. 9 ياغالقياغالق اغالقياغالقي ل میكيل میكيل میشدند. اوروق خاقان عنوان » كيتشكيتشنار رود كنار رود كنار رود كق« را در كق« را در ق« را در يق« را در ي يغور، شهر »اوردوباليغور، شهر »اوردوبال غور، شهر »اوردوباليغور، شهر »اوردوبالي ن خاقان اوين خاقان اوين خاقان او يلگه« نخستيلگه« نخست لگه« نخستيلگه« نخستي يل دادند. سپس »قوتلوق بيل دادند. سپس »قوتلوق ب ل دادند. سپس »قوتلوق بكيل دادند. سپس »قوتلوق بكي كيغور را تشكيغور را تش غور را تشيغور را تشي ل اويل اويل او انه ينه ينه ين چور« خاقان شد. در سنگ نبشتة »شين چور« خاقان شد. در سنگ نبشتة »ش ن چور« خاقان شد. در سنگ نبشتة »شين چور« خاقان شد. در سنگ نبشتة »شي رد و در كرد و در كرد و در ۷۴۷ م. درگذشت. بعد از او پسرش »مو اورخون بنا

ن آمده است: ين آمده است: ين آمده است: يافته شده، چنيافته شده، چن افته شده، چنيافته شده، چني ان رودهای اورخون- سئلنگا يان رودهای اورخون- سئلنگا يان رودهای اورخون- سئلنگا ينه اوصو مينه اوصو م نه اوصو مينه اوصو مي ياچة شياچة ش اچة شياچة شي يی دريی در ی دريكی دريك ه در نزدكه در نزدكه در نزد اوصو« رده و پسرانش كرده و پسرانش كرده و پسرانش ل را تابع خود يل را تابع خود يل را تابع خود ي، تاتار و باسمي، تاتار و باسم كن چور قبائل مختلف تركن چور قبائل مختلف ترك ن چور قبائل مختلف ترين چور قبائل مختلف تري »خاقان مو

است گمارد.«ياست گمارد.«ياست گمارد.« يابغو بر آنان به ريابغو بر آنان به ر ابغو بر آنان به ريابغو بر آنان به ري را به عنوان شاد و نیينیينیها آغاز شده بود، به مسلمانان يان عربها و چيان عربها و چ ان عربها و چيان عربها و چي يه در تاالس ميه در تاالس م ه در تاالس مكه در تاالس مك در سال ۷۵۱ م. قارلوقها در جنگی م به يم به يم به ين سان حوزة تارين سان حوزة تار ن سان حوزة تارين سان حوزة تاري رون رفتند. بديرون رفتند. بديرون رفتند. بد يزی بيزی ب زی بكزی بك كای مركای مر ای مريای مري يست خورده و از آسيست خورده و از آس ست خورده و از آسكست خورده و از آسك كها شكها ش نیينیينی يجه چيجه چ جه چيجه چي يردند. در نتيردند. در نت ردند. در نتكردند. در نتك كمكمك مكمك

غورها افتاد.يغورها افتاد.يغورها افتاد. دست اوت يت يت ين زمان وضعين زمان وضع ن زمان وضعين زمان وضعي ن چور، خاقان شد. در اين چور، خاقان شد. در اين چور، خاقان شد. در ا در سال ۷۵9 م. »بوگو« )صاحب عقل و فراست( پسر مونیينیينیها شتافته ياری چياری چ اری چياری چي ان به كان به كان به كان تركان تر ان تريان تري ين مين م ن مين مي لغار آورده بودند. در ايلغار آورده بودند. در ايلغار آورده بودند. در ا شور اكشور اكشور ا ه تبتیكه تبتیكه تبتیها به آن ن به سامان نبود چرا ين به سامان نبود چرا ين به سامان نبود چرا يچيچانگ« رفته بود. او در بازگشت، چهار راهب مانوی يانگ« رفته بود. او در بازگشت، چهار راهب مانوی يانگ« رفته بود. او در بازگشت، چهار راهب مانوی كو آنان را از خطر رهاندند. خاقان تركو آنان را از خطر رهاندند. خاقان ترك با سپاهش به »لوان را كان را كان را كه جنگاوری تركه جنگاوری تر ه جنگاوری تريه جنگاوری تري ين روحين روح ن روحيين روحيي يين آيين آ ن آين آي رد. اكرد. اكرد. ا ن رسمی اعالم يين رسمی اعالم يين رسمی اعالم يين به عنوان آيين به عنوان آ ن به عنوان آكن به عنوان آك ن مانی را در اؤتويين مانی را در اؤتويين مانی را در اؤتو ييرا با خود آورد و آييرا با خود آورد و آ

اهش داد )كاهش داد )كاهش داد )۷۶۳ م(.رده است. خاقان كرده است. خاقان كرده است. خاقان پا بر را بالقاسون« »قارا پا يبة بر را بالقاسون« »قارا پا يبة بر را بالقاسون« »قارا بة يتيت تكتك او او يلگه خاقان شد. او يلگه خاقان شد. لگه خاقان شد. ب بي«، ي«، وچلوكوچلوكوچلوك م. » در سال ۸۲۱ ن حادثه ين حادثه ين حادثه ا باخت. روبرو شده و جان ايی باخت. روبرو شده و جان ايی باخت. روبرو شده و جان ی با شورشها آخر بود، در سالهای با شورشهايروزمند آخر بود، در سالهای با شورشهايروزمند آخر بود، در سالهای روزمند پ پيه در سالهای نخست يه در سالهای نخست پك پكه در سالهای نخست ه در سالهای نخست رو يرو يرو ير نير ن ر نير ني ي سال اخي سال اخ ئنی سئی در يئنی سئی در يئنی سئی در ۲۰ ه در منطقة كه در منطقة كه در منطقة زها يزها يزها يی چند ساله شد. قرقيی چند ساله شد. قرق ی چند ساله شد. قرقيی چند ساله شد. قرقي هايهايها يها و ناآراميها و ناآرام شكشكش كشمكشم شمكشمك موجب بروز ردند. خاقان »هوسا« و كردند. خاقان »هوسا« و كردند. خاقان »هوسا« و لغار آورده و شهر را تصرف يلغار آورده و شهر را تصرف يلغار آورده و شهر را تصرف غور ايغور ايغور ا تخت اويتخت اويتخت او ق پايق پايق پا ي م. به اوردو بالي م. به اوردو بال افته بودند، در يافته بودند، در يافته بودند، در ۸۴۰

Page 28: تاریخ مختصر ترک

28

کصر تر

ختخ م

تارین ين ين يها، مرز چيها، مرز چ مانده دسته دسته به قلمرو قارلوقيمانده دسته دسته به قلمرو قارلوقيمانده دسته دسته به قلمرو قارلوق يغورهای باقيغورهای باق غورهای باقيغورهای باقي غ گذرانده شدند. اويغ گذرانده شدند. اويغ گذرانده شدند. او يغورها از دم تيغورها از دم ت غورها از دم تيغورها از دم تي اری از اوياری از اوياری از او يبسيبس

ردند.كردند.كردند. وچ كوچ كوچ ای داخلی يای داخلی يای داخلی يو آسيو آس

Page 29: تاریخ مختصر ترک

29

کتر

صر خت

مخ

اریت

ن ين ين قانسوی چ استان به قانسوی چيغور، استان به يغور، قانسوی چي استان به قانسوی چيغور، استان به غور، او پادشاهی فروپاشی از اويغورها، پس پادشاهی فروپاشی از اويغورها، پس پادشاهی فروپاشی از غورها، پس او از اويغور: بخشی از اويغور: بخشی از غور: بخشی او قانسو دولت ن ين ين يستند، مدتی تابع چيستند، مدتی تابع چ ستند، مدتی تابع چيستند، مدتی تابع چي يزيز ش در آنجا میيش در آنجا میيش در آنجا می ي سال پي سال پ ه از كه از كه از ۱۵۰ شاوندان قومیيشاوندان قومیيشاوندان قومیشان رفتند. در آنجا آنان همراه با خوطانها )مغولها( يطانها )مغولها( يطانها )مغولها( ي م تابع قي م تابع ق های قانسور از غورهای قانسور از غورهای قانسور از 9۴۰ غوريغوري ل دادند. اوكيل دادند. اوكيل دادند. او كي م دولتی مستقل تشكي م دولتی مستقل تش شدند. سپس آنان در 9۰۵رده كرده كرده ائو« )يائو« )يائو« )۱۲۱۱-9۰۷ م( را برپا يم شده و سلسلة »ليم شده و سلسلة »ل م شده و سلسلة »لكم شده و سلسلة »لك ن حاين حاين حا ي م بر بخش شمال چي م بر بخش شمال چ طانها در يطانها در يطانها در 9۰۷ يشدند. قيشدند. قزخان( يزخان( يزخان( )چنگ مغوالن فرمان به م )چنگي مغوالن فرمان به م ي ۱۲۲9 در و شده تانقوتها تابع م ۱۰۲۸ در در يغورها در يغورها غورها او سرانجام بودند.

غورهای زرد میيغورهای زرد میيغورهای زرد مینامند. غورها را اويغورها را اويغورها را او ن اوين اوين او درآمدند. اای داخلی رفته بودند، يای داخلی رفته بودند، يای داخلی رفته بودند، يا آسيا آس ا آسيا آسي يستان شرقی و يستان شرقی و ستان شرقی و كستان شرقی و ك كه به تركه به تر ه به تركه به ترك كی كی ی يی ي غورهايغورهايغورها ستان شرقی )تورفان(: اوكستان شرقی )تورفان(: اوكستان شرقی )تورفان(: او كغورهای تركغورهای تر غورهای تريغورهای تري اوبه به ين به ين ن چ دولت چيدند. دولت يدند. چي دولت چيدند. دولت دند. برگز خاقان عنوان به را خود برگزيد خاقان عنوان به را خود برگزيد خاقان عنوان به را خود د فق خاقان برادرزادة »منگلی« و داده فقيل خاقان برادرزادة »منگلی« و داده يل فقكي خاقان برادرزادة »منگلی« و داده فقكيل خاقان برادرزادة »منگلی« و داده ل تش تشكيدولتی كيدولتی ن قرار دادن ين قرار دادن ين قرار دادن ي م(. هدف چي م(. هدف چ رد )كرد )كرد )۸۵۶ كت شناخت و با آنان روابط دوستانه برقرار كت شناخت و با آنان روابط دوستانه برقرار ت شناخت و با آنان روابط دوستانه برقرار يت شناخت و با آنان روابط دوستانه برقرار ي ين دولت را به رسمين دولت را به رسم ن دولت را به رسمين دولت را به رسمي سرعت ا

غورها در برابر تبتیيغورها در برابر تبتیيغورها در برابر تبتیها بود. اوشتر با يشتر با يشتر با ين دولت بين دولت ب ن دولت بين دولت بي رد. اكرد. اكرد. ا ن مانی را رواج داده و در يين مانی را رواج داده و در يين مانی را رواج داده و در 9۱۱ م استقالل خود را اعالم ييغورها آييغورها آ غورها آيغورها آي دولت اوتورفان( و تورفان( و يكی تورفان( و يكی ی نزد نزدكوچو« )در نزدكوچو« )در وچو« )در آن دولت شهر » آن دولت شهر »يتخت آن دولت شهر »يتخت تخت پا م بود. در سال 9۴۷ و تجارت مشغول صنعت دی قوت يدی قوت يدی قوت تختشان شهر ايتختشان شهر ايتختشان شهر ا دی قوت« و به پايدی قوت« و به پايدی قوت« و به پا انشان »ايانشان »ايانشان »ا ق« بود. آنان به فرمانروايق« بود. آنان به فرمانروايق« بود. آنان به فرمانروا يز تابستانی آن »بئش باليز تابستانی آن »بئش بال ز تابستانی آن »بئش بالكز تابستانی آن »بئش بالك كمركمرغورها، يغورها، يغورها، اثر دربارة او اثر دربارة اوين اثر دربارة اوين ن غورها با نام دوقوز اوغوز بحث میيغورها با نام دوقوز اوغوز بحث میيغورها با نام دوقوز اوغوز بحث میشود. مهمتر از او میگفتند. در منابع اسالمی،

وچو« است )كوچو« است )كوچو« است )9۸۱ م(. ن در »ين در »ين در » ير چير چ ر چير چي ين تو« سفين تو« سف ن تو« سفين تو« سفي ادداشتهای »وانگ يادداشتهای »وانگ يادداشتهای »وانگ ی يی يی ن بوداين بوداين بودا افت. ابتدا ديافت. ابتدا ديافت. ابتدا د سوی گسترش يسوی گسترش يسوی گسترش يی و عيی و ع ی و عيی و عي انی چون مانوی، بودايانی چون مانوی، بودايانی چون مانوی، بودا نها و اديينها و اديينها و اد ييستان شرقی آييستان شرقی آ ستان شرقی آكستان شرقی آك كدر تركدر تر

رد.كرد.كرد. دا يدا يدا يز راه پيز راه پ ز راه پيز راه پي ين نين ن ن نين ني يغورها، به چيغورها، به چ غورها، به چيغورها، به چي لة اويلة اويلة او يافته و به وسيافته و به وس افته و به وسيافته و به وسي ش افتاد. سپس اسالم به طور عمومی گسترش يش افتاد. سپس اسالم به طور عمومی گسترش يش افتاد. سپس اسالم به طور عمومی گسترش يپيپان بودند. در سال ييان بودند. در سال ييان بودند. در سال ۱۳۶۸ م. ند، تابع قاراختايند، تابع قاراختايند، تابع قاراختا يزخان درآيزخان درآ زخان درآيزخان درآي ي م به فرمان چنگي م به فرمان چنگ ه در كه در كه در ۱۲۰9 كش از آنكش از آن ش از آنيش از آني يغورها پيغورها پ غورها پيغورها پي اوستان شرقی كستان شرقی كستان شرقی كغورها در تركغورها در تر غورها در تريغورها در تري ان دادند. اويان دادند. اويان دادند. او غورها پايغورها پايغورها پا ومت اوكومت اوكومت او كده و به حكده و به ح ده و به حيده و به حي ين به امپراتوری رسين به امپراتوری رس ن به امپراتوری رسين به امپراتوری رسي ينگ در چينگ در چ نگ در چينگ در چي يخاندان ميخاندان مافت. يافت. يافت. ا ادامه يا ادامه يا ادامه يان صدها سال در آسيان صدها سال در آس ان صدها سال در آسيان صدها سال در آسي يها و قاراخانيها و قاراخان ر آنها به واسطه قارلوقير آنها به واسطه قارلوقير آنها به واسطه قارلوق يردند. تأثيردند. تأث ردند. تأثكردند. تأثك فرهنگ و تمدن بزرگی برپا

رد.كرد.كرد. م يم يم يدر فصلهای بعدی، دربارة آثار فرهنگ و تمدن آنان بحث خواهيدر فصلهای بعدی، دربارة آثار فرهنگ و تمدن آنان بحث خواه

Page 30: تاریخ مختصر ترک

30

کصر تر

ختخ م

تاری

قرقیزهامعنای به معنای يز به معنای يز به ز قرق واژة قرقيستند. واژة يستند. قرقي واژة قرقيستند. واژة ستند. يزيز ئنی سئی میيئنی سئی میيئنی سئی می منطقه در باستان، منطقه كان در باستان، منطقه كان در باستان، ان تر قبائل از تركی قبائل از كی تريك قبائل از تريكی قبائل از ی عنوان به عنوان يزها به عنوان يزها به زها يقرقيقرقها كها كها كها شدند. در دورة فترت گؤگ تركها شدند. در دورة فترت گؤگ تر ها شدند. در دورة فترت گؤگ تركها شدند. در دورة فترت گؤگ ترك ك م در زمان »موخان« تابع گؤگ ترك م در زمان »موخان« تابع گؤگ تر آنان در ۵۶۰ »انسان سرخ« است. زمان در آنها شدند. تابع دوباره زمان كها، در آنها شدند. تابع دوباره زمان كها، در آنها شدند. تابع دوباره ها، تر دوم گؤگ پادشاهی زمان در ولی تركافتند. دوم گؤگ پادشاهی زمان در ولی كافتند. تري دوم گؤگ پادشاهی زمان در ولی تريافتند. دوم گؤگ پادشاهی زمان در ولی افتند. استقالل )۸۰-۶۳۰م(، ده و جای يده و جای يده و جای يغور شوريغور شور غور شوريغور شوري ر فرمان او درآمدند )ير فرمان او درآمدند )ير فرمان او درآمدند )۷۵۸ م(. در سال ۸۴۰ بر دولت او يغورها، زيغورها، ز غورها، زيغورها، زي ن چور« خاقان اوين چور« خاقان اوين چور« خاقان او »مورون رانده و مغولستان را در دست گرفتند. يرون رانده و مغولستان را در دست گرفتند. يرون رانده و مغولستان را در دست گرفتند. ين بين ب ن بكن بك زها را از اؤتويزها را از اؤتويزها را از اؤتو يطانها )مغول( قرقيطانها )مغول( قرق طانها )مغول( قرقيطانها )مغول( قرقي ي م. قي م. ق آن را گرفتند. در 9۳۰مان شدند. آنان يمان شدند. آنان يمان شدند. آنان يزخان هم پيزخان هم پ زخان هم پيزخان هم پي ي م. با چنگي م. با چنگ زها در يزها در يزها در ۱۲۰۷ يز دوباره به موطن سابق خود بازگشتند. قرقيز دوباره به موطن سابق خود بازگشتند. قرق ز دوباره به موطن سابق خود بازگشتند. قرقيز دوباره به موطن سابق خود بازگشتند. قرقي يزها نيزها ن زها نيزها ني يقرقيقرقوب شده و در اولوس كوب شده و در اولوس كوب شده و در اولوس كزخان، سركزخان، سر زخان، سريزخان، سري ي چنگي چنگ كوچكوچك وچكوچك در ۱۲۱۷ م سر به شورش برداشتند ولی توسط »تولو« پسر

ردهكردهكردهاند. كخ و فرهنگ تركخ و فرهنگ ترك بازی خ و فرهنگ تريخ و فرهنگ تري يزها نقشی منفی در تاريزها نقشی منفی در تار زها نقشی منفی در تاريزها نقشی منفی در تاري ي»تولو« وارد شدند. قرقي»تولو« وارد شدند. قرق

تورگیشها

ستند. يستند. يستند. يزيز لی میيلی میيلی می رامون رود ايرامون رود ايرامون رود ا يل داده و در پيل داده و در پ ل داده و در پكيل داده و در پكي كيرة »تولو« از »اون اوق«ها را تشكيرة »تولو« از »اون اوق«ها را تش رة »تولو« از »اون اوق«ها را تشيرة »تولو« از »اون اوق«ها را تشي از ت از تيها بخشی يها بخشی شيشيش يتورگيتورگردند. آنان كردند. آنان كردند. آنان كالدی از رفتار بد خاقان گؤگ تركالدی از رفتار بد خاقان گؤگ ترك، به تنگ آمده و استقالل خود را اعالم الدی از رفتار بد خاقان گؤگ تريالدی از رفتار بد خاقان گؤگ تري ي مي م ان سدة يان سدة يان سدة ۷ آنان در پاكدند. ولی در زمان قاپقان خاقان گؤگ تركدند. ولی در زمان قاپقان خاقان گؤگ ترك شرقی، از دند. ولی در زمان قاپقان خاقان گؤگ تريدند. ولی در زمان قاپقان خاقان گؤگ تري شخصی به نام »اوچه له« را به عنوان خاقان خود برگز

ها شدند. كها شدند. كها شدند. كست خورده و دوباره تابع گؤگ تركست خورده و دوباره تابع گؤگ تر ست خورده و دوباره تابع گؤگ تركست خورده و دوباره تابع گؤگ ترك كوتوق شكوتوق ش وتوق شيوتوق شي يتونيتون

Page 31: تاریخ مختصر ترک

31

کتر

صر خت

مخ

اریت

Page 32: تاریخ مختصر ترک

32

کصر تر

ختخ م

تارین رو مورد ين رو مورد ين رو مورد رد. از اكرد. از اكرد. از ا نیينیينیها رابطه برقرار يو« خاقان شد و خودسرانه با چيو« خاقان شد و خودسرانه با چ و« خاقان شد و خودسرانه با چكو« خاقان شد و خودسرانه با چك پس از »اوچه له«، پسرش »سو او موفق د. سپس »صولو« خاقان شد )يد. سپس »صولو« خاقان شد )يد. سپس »صولو« خاقان شد )۷۱۷ م(. به قتل رس و واقع شده به قتل رسيلگه خان و واقع شده يلگه خان به قتل رسي و واقع شده به قتل رسيلگه خان و واقع شده لگه خان ب و بين و ين و بكي ن و بكين كيول تكيول ت تكول تك ول حملة توسط صولو سال توسط ين صولو سال توسط ين صولو سال ن ا در اكند. در اكند. در ند. ومت كومت كومت ح م حك م ك ۷۳۸ تا و نشانده عقب النهر ماوراء جنوب به را عربها شدن گر يگر يگر ديكديكد يكم شده و به مجادله با يكم شده و به مجادله با م شده و به مجادله با يم شده و به مجادله با ي ياه تقسياه تقس اه تقسياه تقسي يها به دو شاخة زرد و سيها به دو شاخة زرد و س شيشيش يشته شد. تورگيشته شد. تورگ شته شد. تورگكشته شد. تورگك كول- چور« )باغا ترخان( كول- چور« )باغا ترخان( ول- چور« )باغا ترخان( كول- چور« )باغا ترخان( ك «جه يجه يجه ياه را گرفتند. در نتياه را گرفتند. در نت اه را گرفتند. در نتياه را گرفتند. در نتي يهای سيهای س شيشيش يها جانب تورگيها جانب تورگ نیينیينی يافتند ولی چيافتند ولی چ افتند ولی چيافتند ولی چي شيشيشهای زرد برتری يپرداختند. ابتدا تورگيپرداختند. ابتدا تورگن »چو« دست ين »چو« دست ين »چو« دست يرو گرفته بود، بر سرزميرو گرفته بود، بر سرزم رو گرفته بود، بر سرزميرو گرفته بود، بر سرزمي يه نيه ن ه نكه نك جه »قارلوق«ها يجه »قارلوق«ها يجه »قارلوق«ها يف شدند. در نتيف شدند. در نت ف شدند. در نتيف شدند. در نتي يش، هر دو گروه ضعيش، هر دو گروه ضع ش، هر دو گروه ضعكش، هر دو گروه ضعك كشمكشم شمكشمك ن ين ين ا

افتند )يافتند )يافتند )۷۶۶ م(.

قارلوقها

تارباقاتای و تارباقاتای يش و تارباقاتای يش و ش يرتيرت رتيرتي ا قارا حوالی آلتای، اكوههای قارا حوالی آلتای، اكوههای قارا حوالی آلتای، وههای غرب در برف( پشتة معنای به )قارلوق قارلوقها لگه يلگه يلگه ي بودند. آنان پس از مرگ بي بودند. آنان پس از مرگ ب كف اتباع پادشاهی گؤگ تركف اتباع پادشاهی گؤگ ترك ف اتباع پادشاهی گؤگ تريف اتباع پادشاهی گؤگ تري له و در رديله و در رديله و در رد يل از سه قبيل از سه قب ل از سه قبكل از سه قبك كستند. آنان متشكستند. آنان متش ستند. آنان متشيستند. آنان متشي يزيز می

كها متحد شده و دولت گؤگ تركها متحد شده و دولت گؤگ ترك را برانداختند. ليليل يغورها و باسميغورها و باسم غورها و باسميغورها و باسمي خان، با اوان يان يان ي م. در جنگ مي م. در جنگ م ن پادشاهی بودند. آنان در ين پادشاهی بودند. آنان در ين پادشاهی بودند. آنان در ۷۵۱ ی داشته و تابع ايی داشته و تابع ايی داشته و تابع ا ابغوهايابغوهايابغوها غورها، يغورها، يغورها، آنان در پادشاهی اوقارلوقها شدند. قارلوقين شدند. قارلوقين شدند. ن چ چين ين چي چين ن سنگ سنگيست يست سنگك سنگكست ست ش موجب و رسانده شكاری موجب و رسانده كاری شي موجب و رسانده شياری موجب و رسانده اری مسلمانان به عرب، مسلمانان و نیينیينیها يچيچم عقب رانده يم عقب رانده يم عقب رانده ية تارية تار ة تارية تاري ين چور«، تا ناحين چور«، تا ناح ن چور«، تا ناحين چور«، تا ناحي غورها به نافرمانی و رقابت برخاستند ولی توسط خاقان »مويغورها به نافرمانی و رقابت برخاستند ولی توسط خاقان »مويغورها به نافرمانی و رقابت برخاستند ولی توسط خاقان »مو چندی با او

شدند.شيشيشها را در تاالس به چنگ آورده و قدرتی يا، سپس باالساغون و قلمرو تورگيا، سپس باالساغون و قلمرو تورگ ا، سپس باالساغون و قلمرو تورگيا، سپس باالساغون و قلمرو تورگي يها ابتدا جونگاريها ابتدا جونگار قارلوقم شدند. قارلوقكم شدند. قارلوقكم شدند. قارلوقها ها حاكها حاكها حا كمی گؤگ تركمی گؤگ تر می گؤگ تريمی گؤگ تري ن سان آنان بر مناطق غربی و قدين سان آنان بر مناطق غربی و قدين سان آنان بر مناطق غربی و قد ردند )كردند )كردند )۷۶۴ م(. بد كبزرگ را فراهم كبزرگ را فراهم من بر خود نهادند. در سال كمن بر خود نهادند. در سال كمن بر خود نهادند. در سال كده، نام تركده، نام تر ده، نام تريده، نام تري تخت خود برگزيتخت خود برگزيتخت خود برگز رفته و باالساغون را به عنوان پايرفته و باالساغون را به عنوان پايرفته و باالساغون را به عنوان پا ن را پذكن را پذكن را پذ برتری اؤتوت شناخته و »قاراخان« يت شناخته و »قاراخان« يت شناخته و »قاراخان« يزها را به رسميزها را به رسم زها را به رسميزها را به رسمي يت قرقيت قرق ت قرقيت قرقي يميم مكمك غورهای را گرفتند، قارلوقيغورهای را گرفتند، قارلوقيغورهای را گرفتند، قارلوقها حا زها جای اويزها جای اويزها جای او يه قرقيه قرق ه قرقكه قرقك ۸۴۰

ردند.كردند.كردند. ابغوی خود را به عنوان خاقان اعالم يابغوی خود را به عنوان خاقان اعالم يابغوی خود را به عنوان خاقان اعالم ساتوق اند( ساتوق كرده اند( ساتوق كرده اند( رده ثبت م 9۴۰ را زمان را ين زمان را ين زمان ن ا ايخی ايخی خی تار تاريتابهای يتابهای تارك تاركتابهای تابهای شتر يشتر يشتر )ب )بي ي 9۰۴-9۱۱ سالهای سالهای يان سالهای يان ان م ميدر يدر به به كان فوج فوج به كان فوج فوج ان فوج فوج تر تركرد. كرد. ترك تركرد. رد. اعالم اعالم ين رسمی دولت خود اعالم ين رسمی دولت خود ن رسمی دولت خود به عنوان د را به عنوان دين اسالم را به عنوان دين اسالم را ن اسالم بوغراخان مسلمان شده و دز ادامه يز ادامه يز ادامه يی حتی پس از او نيی حتی پس از او ن ی حتی پس از او نيی حتی پس از او ني ن زورآزماين زورآزماين زورآزما ان پرداخت. ايان پرداخت. ايان پرداخت. ا يی با سامانيی با سامان ی با سامانيی با ساماني دند. بوغراخان به زورآزمايدند. بوغراخان به زورآزمايدند. بوغراخان به زورآزما ن اسالم گروين اسالم گروين اسالم گرو دز يز يز ين پدر سلطان محمد خوارزمشاه نين پدر سلطان محمد خوارزمشاه ن ن پدر سلطان محمد خوارزمشاه نكين پدر سلطان محمد خوارزمشاه نكي كيتكيت تكتك كد. سبكد. سب د. سبيد. سبي ي م. انجامي م. انجام ومت سامانی در كومت سامانی در كومت سامانی در 999 كافت و سرانجام به سقوط حكافت و سرانجام به سقوط ح افت و سرانجام به سقوط حيافت و سرانجام به سقوط حيتاب »حدود العالم« حدود و كتاب »حدود العالم« حدود و كتاب »حدود العالم« حدود و خ گسترش اسالم دارند. در يخ گسترش اسالم دارند. در يخ گسترش اسالم دارند. در يها نقش مهمی در تاريها نقش مهمی در تار از قارلوقها بود. قارلوق

Page 33: تاریخ مختصر ترک

33

کتر

صر خت

مخ

اریت

غماها يغماها يغماها وههای تانری در شرق، اوغوزها در شمال، بخشی از كوههای تانری در شرق، اوغوزها در شمال، بخشی از كوههای تانری در شرق، اوغوزها در شمال، بخشی از ن ارائه شده است. ين ارائه شده است. ين ارائه شده است. يها چنيها چن شور قارلوقكشور قارلوقكشور قارلوق مرزهای تاب آمده است.كتاب آمده است.كتاب آمده است. ز در همان يز در همان يز در همان ي شهر و قصبه ني شهر و قصبه ن در جنوب و ماوراءالنهر در غرب. نام ۱۵

ت داشتند. كت داشتند. كت داشتند. كز در آن شركز در آن شر ز در آن شريز در آن شري يغماها نيغماها ن غماها نيغماها ني يغورها و يغورها و غورها و يغورها و ي ل میكيل میكيل میدادند ولی او كيان را تشكيان را تش ان را تشيان را تشي يها اساس دولت قاراخانيها اساس دولت قاراخان قارلوقان )مغول( در برابر آنها شد. يان )مغول( در برابر آنها شد. يان )مغول( در برابر آنها شد. يرو گرفتن قاراخانيرو گرفتن قاراخان رو گرفتن قاراخانيرو گرفتن قاراخاني يبعدها جنگ قدرت در آن خاندان موجب ضعف دولت و نيبعدها جنگ قدرت در آن خاندان موجب ضعف دولت و نه يه يه يهای ناحيهای ناح های ناحكهای ناحك كان ازبكان ازب ان ازبيان ازبي يای به نام قارلوق، در ميای به نام قارلوق، در م لهيلهيله يان منقرض شد. امروزه قبيان منقرض شد. امروزه قب ان منقرض شد. امروزه قبييان منقرض شد. امروزه قبيي سرانجام دولت آنها توسط قاراختا

نند.كنند.كنند. تان و افغانستان( زندگی میكتان و افغانستان( زندگی میكتان و افغانستان( زندگی می كسكس سيسي يان تاجيان تاج ان تاجيان تاجي يبدخشان )مرز ميبدخشان )مرز م

اوغوزها

ه، كيه، كيه، كيران، تركيران، تر ران، تريران، تري ان غربی )اكان غربی )اكان غربی )ا كعنی تركعنی تر عنی تريعنی تري ن ين ين امروز امروزيان يان امروزك امروزكان ان كشتر تركشتر تر شتر تريشتر تري بي هستند. ب ي هستند. كن قبائل تركن قبائل ترك ن قبائل ترين قبائل تري از مهمتر از مهمتريكی از مهمتريكی ی اوغوزها ران و يران و يران و ان( از نسل اوغوزها هستند. اوغوزها پس از مسلمان شدن، به اكان( از نسل اوغوزها هستند. اوغوزها پس از مسلمان شدن، به اكان( از نسل اوغوزها هستند. اوغوزها پس از مسلمان شدن، به ا كمنستان، عراق و بالكمنستان، عراق و بال منستان، عراق و بالكمنستان، عراق و بالك كجان، تركجان، تر جان، تريجان، تري آذربارده و در حفظ و گسترش كرده و در حفظ و گسترش كرده و در حفظ و گسترش ان و عثمانی برپا يان و عثمانی برپا يان و عثمانی برپا يرده و دولتهای بزرگ اسالمی چون سلجوقيرده و دولتهای بزرگ اسالمی چون سلجوق رده و دولتهای بزرگ اسالمی چون سلجوقكرده و دولتهای بزرگ اسالمی چون سلجوقك آناتولی مهاجرت

اری داشتهياری داشتهياری داشتهاند. يت و هميت و هم ت و همكت و همك كل معارف اسالمی شركل معارف اسالمی شر ل معارف اسالمی شريل معارف اسالمی شري يميم مكمك كل و تكل و ت ل و تكيل و تكي كين تشكين تش ن تشين تشي ياسالم و همچنياسالم و همچنز يز يز يی باستان عالمت جمع بوده است. »اوق« نيی باستان عالمت جمع بوده است. »اوق« ن ی باستان عالمت جمع بوده است. »اوق« نكی باستان عالمت جمع بوده است. »اوق« نك كباشد. »اوز« و »ز« در تركباشد. »اوز« و »ز« در تر واژه اوغوز به معنای »اوقها« میرامون رودخانهيرامون رودخانهيرامون رودخانههای يل داده و پيل داده و پ ل داده و پكيل داده و پكي كي را تشكي را تش كالدی، قسمتی از گؤگ تركالدی، قسمتی از گؤگ ترك الدی، قسمتی از گؤگ تريالدی، قسمتی از گؤگ تري ي مي م ۶له است. اوغوزها در سدة ۶له است. اوغوزها در سدة ۶ له است. اوغوزها در سدة يله است. اوغوزها در سدة ي يبه معنای قبيبه معنای قبعنی پس از يعنی پس از يعنی پس از ۶۳۰ م، مستقل شده و پادشاهی قبائل نه گانة ستند. آنان در دورة فترت يستند. آنان در دورة فترت يستند. آنان در دورة فترت يزيز سئلئنگا و توال میترك، گؤگ دوم پادشاهی تركل گؤگ دوم پادشاهی كل تركي گؤگ دوم پادشاهی تركيل گؤگ دوم پادشاهی ل تش زمان در تشكيگفتند. زمان در كيگفتند. می میيابغو« میيابغو« ابغو« « خود »كردة خود »كردة خود ردة سر به آنان سركردند. به آنان كردند. سرك به آنان سركردند. به آنان ردند. برپا را اوغوز ت آن يت آن يت آن ين وضعين وضع ن وضعين وضعي جة حتمی ايجة حتمی ايجة حتمی ا ي درآمدند. نتي درآمدند. نت كش شده، دوباره به عنوان بخشی از دولت گؤگ تركش شده، دوباره به عنوان بخشی از دولت گؤگ ترك ش شده، دوباره به عنوان بخشی از دولت گؤگ تريش شده، دوباره به عنوان بخشی از دولت گؤگ تري مغلوب ائلترن مسأله در سنگ نبشتهين مسأله در سنگ نبشتهين مسأله در سنگ نبشتههای اورخون مورد اشاره له شمرده شدند. ايله شمرده شدند. ايله شمرده شدند. ا ي قبي قب ها از كها از كها از يك كه اوغوزها و گؤگ تركه اوغوزها و گؤگ تر ه اوغوزها و گؤگ تركه اوغوزها و گؤگ ترك بود

قرار گرفته است.ره يره يره يغور از تيغور از ت غور از تيغور از تي ه دولت اوكه دولت اوكه دولت او كن بود كن بود ن بود ين بود ي غورها با نام نه گانة اوغوز بحث شده است. علت ايغورها با نام نه گانة اوغوز بحث شده است. علت ايغورها با نام نه گانة اوغوز بحث شده است. علت ا در منابع اسالمی از او

ل شده است.كيل شده است.كيل شده است. كيغور« تشكيغور« تش غور« تشيغور« تشي فه »دوققوز اويفه »دوققوز اويفه »دوققوز او ا »غز« و از طايا »غز« و از طايا »غز« و از طا »دوققوز اوغوز« الدی )يالدی )يالدی )۷۸۵- ۷۷۵ م( به ماوراء النهر آمدهاند. ابتدا به ير، اوغوزها در سدة هشتم مير، اوغوزها در سدة هشتم م ر، اوغوزها در سدة هشتم مير، اوغوزها در سدة هشتم مي يبنا به نوشتة ابن اثيبنا به نوشتة ابن اثحون جای گرفتهيحون جای گرفتهيحون جای گرفتهاند. مؤلفان مسلمان، ير رود سير رود س ر رود سير رود سي يالدی، در مسيالدی، در مس الدی، در مسيالدی، در مسي يحوالی تاالس آمده و در ربع دوم سدة نهم ميحوالی تاالس آمده و در ربع دوم سدة نهم ممة نخست سدة يمة نخست سدة يمة نخست سدة ۱۰ ياند. آنان در نياند. آنان در ن دهيدهيده يوههای قاراجوق )فاراب( را دشت اوغوز ناميوههای قاراجوق )فاراب( را دشت اوغوز نام وههای قاراجوق )فاراب( را دشت اوغوز نامكوههای قاراجوق )فاراب( را دشت اوغوز نامك ای خزر تا يای خزر تا يای خزر تا يان دريان در ان دريان دري يدشت ميدشت م

ابغو، دولتمرد آن بود. قائم مقام يابغو، دولتمرد آن بود. قائم مقام يابغو، دولتمرد آن بود. قائم مقام ز زمستانی آن بوده و كز زمستانی آن بوده و كز زمستانی آن بوده و يك كند« مركند« مر ند« مركند« مرك ئنی يئنی يئنی ه »كه »كه » ردند كردند كردند الدی، دولتی برپا يالدی، دولتی برپا يالدی، دولتی برپا يميمينامينام دند. ي دند. دند.يدند. ي ي دند. دند. ن« و سپهساالر را »سوباشی« میكين« و سپهساالر را »سوباشی« میكين« و سپهساالر را »سوباشی« می كيول اركيول ار ول اركول ارك ابغو را »يابغو را »يابغو را »

Page 34: تاریخ مختصر ترک

34

کصر تر

ختخ م

تاری

ة ية ية قارلوقها همسا با نبود. پئچنكها و خزرها خوب پئچنكعنی كعنی پئچني پئچنيعنی عنی باختری شان باختری شان يگان باختری شان يگان گان با همسا اوغوزها رابطة ز از طرف اوغوزها تحت فشار بودند. در جنوب يز از طرف اوغوزها تحت فشار بودند. در جنوب يز از طرف اوغوزها تحت فشار بودند. در جنوب يز، در حال نبرد بودند. مردم بومی خوارزم نيز، در حال نبرد بودند. مردم بومی خوارزم ن ز، در حال نبرد بودند. مردم بومی خوارزم نيز، در حال نبرد بودند. مردم بومی خوارزم ني يشرقی شان نيشرقی شان نه كه كه من نام داشتند. چرا كمن نام داشتند. چرا كمن نام داشتند. چرا كن اوغوزها تركن اوغوزها تر ن اوغوزها ترين اوغوزها تري كمكمكها )قپچاق( گاهی در جنگ و گاهی در صلح بودند. ا مكيمكي ز با »يز با »يز با » ينين

من مشهور شدند.كمن مشهور شدند.كمن مشهور شدند. كنهای اسالمی، با نام تركنهای اسالمی، با نام تر نهای اسالمی، با نام ترينهای اسالمی، با نام تري يوچ به سرزميوچ به سرزم وچ به سرزمكوچ به سرزمك پس از ل كيل كيل كيله تشكيله تش له تشيله تشي ي قبي قب ستند. اوغوزها از يستند. اوغوزها از يستند. اوغوزها از ۲۴ يزيز ابغو، اوغوزها در دو دستة »اوچ اوق« و »بوز اوق« میيابغو، اوغوزها در دو دستة »اوچ اوق« و »بوز اوق« میيابغو، اوغوزها در دو دستة »اوچ اوق« و »بوز اوق« می در زمان كوان لغات تركوان لغات ترك محمود وان لغات تريوان لغات تري ن قبائل در دين قبائل در دين قبائل در د ا تمغای مخصوص خود را داشت. نام ايا تمغای مخصوص خود را داشت. نام ايا تمغای مخصوص خود را داشت. نام ا له، نشان يله، نشان يله، نشان يه هر قبيه هر قب ه هر قبكه هر قبك میشدند

ن نقل شده است.ين نقل شده است.ي ن نقل شده است. ن نقل شده است. د الديد الديد الد يخ رشيخ رش خ رشيخ رشي ياشغری و جامع التوارياشغری و جامع التوار اشغری و جامع التواركاشغری و جامع التوارك

Page 35: تاریخ مختصر ترک

35

کتر

صر خت

مخ

اریت

Page 36: تاریخ مختصر ترک

36

کصر تر

ختخ م

تاری ا ائولی، كا ائولی، كا ائولی، كات، آلكات، آل ات، آليات، آلي يی، بيی، ب ی، بيی، بي ل میكيل میكيل میدادند و عبارت بودند از: قا كين قبائل تشكين قبائل تش ن قبائل تشين قبائل تشي ان ايان ايان ا يت را در ميت را در م ت را در ميت را در مي ثركثركثر »بوز اوق«ها ا

ا چاروقلی.يا چاروقلی.يا چاروقلی. ن ين ين يگدلی، قارقيگدلی، قارق گدلی، قارقيگدلی، قارقي يق، بيق، ب ق، بيق، بي زيزيز ير، دؤگر، دودورقا، افشار، قير، دؤگر، دودورقا، افشار، ق ر، دؤگر، دودورقا، افشار، قير، دؤگر، دودورقا، افشار، قي يازياز ازيازي قارا ائولی، ر، ير، ير، گ گيوره يوره گي گيوره وره ونتلو، يونتلو، يونتلو، آال آاليمور، آاليمور، مور، ا سالور، چپنی، چاوولدور، نه، بچه اير(، سالور، چپنی، چاوولدور، نه، بچه اير(، سالور، چپنی، چاوولدور، نه، بچه ر(، ندينديند )با )باير )باير ر ندييندييند با اوق«ها: »اوچ

ق.يق.يق. ينين نيني يوا، قيوا، ق وا، قيوا، قي ا ايا ايا ا وا ييوا ييوا ر، بوگدوز، ير، بوگدوز، ير، بوگدوز، غديغديغد اه كه كه ن امر موجب شد سلجوقها ين امر موجب شد سلجوقها ين امر موجب شد سلجوقها رد. اكرد. اكرد. ا لغار قبچاقيلغار قبچاقيلغار قبچاقها سقوط ابغو در اثر ايابغو در اثر ايابغو در اثر ا الدی، دولت يالدی، دولت يالدی، دولت ي مي م در سدة ۱۰ردند. پس از سقوط كردند. پس از سقوط كردند. پس از سقوط وچ كوچ كوچ ابغو جدا شده و به سوی جنوب يابغو جدا شده و به سوی جنوب يابغو جدا شده و به سوی جنوب ل میكيل میكيل میدادند، از كيقسمتی مهم از اوغوزها را تشكيقسمتی مهم از اوغوزها را تشاه به اروپا رفتند. ياه به اروپا رفتند. ياه به اروپا رفتند. يای سيای س ای سيای سي يای خزر گذشته و با عبور از شمال دريای خزر گذشته و با عبور از شمال در ای خزر گذشته و با عبور از شمال دريای خزر گذشته و با عبور از شمال دري يابغو، بخشی از اوغوزها از شمال دريابغو، بخشی از اوغوزها از شمال در ابغو، بخشی از اوغوزها از شمال دريابغو، بخشی از اوغوزها از شمال دري دولت

ز در جای خود ماندند. يز در جای خود ماندند. يز در جای خود ماندند. ي ني ن كوچكوچك وچكوچك ران و آناتولی رفتند. بخشی يران و آناتولی رفتند. بخشی يران و آناتولی رفتند. بخشی ز از راه جند به خراسان، ايز از راه جند به خراسان، ايز از راه جند به خراسان، ا يگر نيگر ن گر نيگر ني بخشی دزی هستند.كزی هستند.كزی هستند. كای مركای مر ای مريای مري يهای امروزی در آسيهای امروزی در آس منكمنكمن كنان همان تركنان همان تر نان همان ترينان همان تري ا

سابارها

بری و قفقاز شمالی نقش مهمی يبری و قفقاز شمالی نقش مهمی يبری و قفقاز شمالی نقش مهمی يالدی، در قسمتهای غرب سيالدی، در قسمتهای غرب س الدی، در قسمتهای غرب سيالدی، در قسمتهای غرب سي ي مي م رها در سدهيرها در سدهيرها در سدههای ۵ و ۶ ا ساويا ساويا ساو سابارها لی يلی يلی ه رود ايه رود ايه رود ا ية آنها، در ناحية آنها، در ناح ة آنها، در ناحية آنها، در ناحي ير دهندة راه« است. خاستگاه اولير دهندة راه« است. خاستگاه اول ر دهندة راه« است. خاستگاه اوليير دهندة راه« است. خاستگاه اوليي ييا »تغييا »تغ ا »تغيا »تغي ا ساپار به معنای »آزاد« يا ساپار به معنای »آزاد« يا ساپار به معنای »آزاد« ردهكردهكردهاند. سابار فا يفا يفا ازانس، از يزانس، از يزانس، از يخ بيخ ب خ ب خ بوس مورخ بوس مورخ ب وس موركوس مورك كسكس سيسي ن بار پرين بار پرين بار پر ياند. نخستياند. نخست وند داشتهيوند داشتهيوند داشته يا پيا پ ا پيا پي يهای آسيهای آس وه های آلتای بوده و با هونكوه های آلتای بوده و با هونكوه های آلتای بوده و با هون در غرب ل فشار آوارها در شرق، به سوی غرب يل فشار آوارها در شرق، به سوی غرب يل فشار آوارها در شرق، به سوی غرب يبرد. سابارها به دليبرد. سابارها به دل بری نام میيبری نام میيبری نام می يوچ بزرگ اقوام سيوچ بزرگ اقوام س وچ بزرگ اقوام سكوچ بزرگ اقوام سك سابارها در ارتباط با رامون يرامون يرامون يرون رانده و در پيرون رانده و در پ رون رانده و در پيرون رانده و در پي ي اوغوز را از موطنشان در نواحی جنوب دشتهای قزاقستان بي اوغوز را از موطنشان در نواحی جنوب دشتهای قزاقستان ب كرهسپار شده و قبائل تركرهسپار شده و قبائل تركه با نام يه با نام يه با نام ين ناحين ناح ن ناحين ناحي می ايمی ايمی ا نان قدكنان قدكنان قد كن در توبولسكن در توبولسك، از سا ن در توبولسكن در توبولسك م« جای گرفتند. امروز مردم سايم« جای گرفتند. امروز مردم سايم« جای گرفتند. امروز مردم سا يشيش شيشي رودهای »توبول« و »ا

نند.كنند.كنند. اد میياد میياد می ر« ير« ير« ا »سی ويا »سی ويا »سی و ر« و ير« و ير« و ي»سی بي»سی ببر« بود. بعدها زمانی يبر« بود. بعدها زمانی يبر« بود. بعدها زمانی يز آن شهر »سيز آن شهر »س ز آن شهر »سكز آن شهر »سك كه مركه مر ه مركه مرك كل شد كل شد ل شد كيل شد كي كينجا تشكينجا تش نجا تشينجا تشي ر« در اير« در اير« در ا يبيب بيبي ين »سين »س ن »سين »سي يالدی خان نشيالدی خان نش الدی خان نشيالدی خان نشي ي مي م در سدة ۱۶شروی روسها به يشروی روسها به يشروی روسها به ين نام با پين نام با پ ن نام با پين نام با پي دند. ايدند. ايدند. ا يبری ناميبری نام بری ناميبری نامي ين منطقه را سين منطقه را س ن منطقه را سين منطقه را سي بر را گرفته و ايبر را گرفته و ايبر را گرفته و ا ينجا آمدند، ابتدا شهر سينجا آمدند، ابتدا شهر س نجا آمدند، ابتدا شهر سينجا آمدند، ابتدا شهر سي ه روسها به اكه روسها به اكه روسها به ا

الدی(.يالدی(.يالدی(. ي مي م مه دوم سدة يمه دوم سدة يمه دوم سدة ۱۶ يافت)نيافت)ن افت)نيافت)ني ن منطقه اطالق ين منطقه اطالق ين منطقه اطالق افته و سرانجام بر تمام ايافته و سرانجام بر تمام ايافته و سرانجام بر تمام ا سوی شرق گسترش ن كن كن ر رود قومان ساير رود قومان ساير رود قومان سا يان رودهای ولگا و دن، مسيان رودهای ولگا و دن، مس ان رودهای ولگا و دن، مسيان رودهای ولگا و دن، مسي ي م در شمال قفقاز، مي م در شمال قفقاز، م ان سالهای يان سالهای يان سالهای ۵۱۵- ۵۰۳ يسابارها ميسابارها مزانس و دولت ساسانی بود. در يزانس و دولت ساسانی بود. در يزانس و دولت ساسانی بود. در يگی آنان با بيگی آنان با ب گی آنان با بيگی آنان با بي ن به معنای همساين به معنای همساين به معنای همسا م گشتند. اكم گشتند. اكم گشتند. ا شده و بر بخشی از بلغارها حارد. كرد. كرد. زانس حمله يزانس حمله يزانس حمله يمان شده و به بيمان شده و به ب مان شده و به بيمان شده و به بي يان هم پيان هم پ ان هم پيان هم پي يمران سابارها، با ساسانيمران سابارها، با ساسان مران سابارها، با ساسانكمران سابارها، با ساسانك ك« حك« ح كا »بلكا »بلك ا »بليا »بلي الدی »باالق« و يالدی »باالق« و يالدی »باالق« و ي مي م سال ۵۱۶ش رفتند. سابارها سالحهای يش رفتند. سابارها سالحهای يش رفتند. سابارها سالحهای يه پيه پ ه پيه پي يلغار قرار داده و وارد آناتولی شد. آنان تا قونيلغار قرار داده و وارد آناتولی شد. آنان تا قون لغار قرار داده و وارد آناتولی شد. آنان تا قونيلغار قرار داده و وارد آناتولی شد. آنان تا قوني قشون سابار، ارمنستان را مورد از بودند. در يز بودند. در يز بودند. در ۵۲۰ م. باالق درگذشت و همسرش گان خود متمايگان خود متمايگان خود متما ن رو از همساين رو از همساين رو از همسا جنگی مجهزی داشتند و از ا

Page 37: تاریخ مختصر ترک

37

کتر

صر خت

مخ

اریت

اردان و جنگاور بود. صد هزار سوار به فرمان او بودند. كاردان و جنگاور بود. صد هزار سوار به فرمان او بودند. كاردان و جنگاور بود. صد هزار سوار به فرمان او بودند. كبارو، كبارو، بارو، يبارو، ي يار زيار ز ار زيار زي ين بانو بسين بانو بس ن بانو بسين بانو بسي ق« بر جای او نشست. ايق« بر جای او نشست. ايق« بر جای او نشست. ا ي»بوغاري»بوغارردند.كردند.كردند. ا و خراج، نظر او را جلب يا و خراج، نظر او را جلب يا و خراج، نظر او را جلب زانسيزانسيزانسها با دادن هدا يبيب

كومت گؤگ تركومت گؤگ ترك شدند. ومت گؤگ تركومت گؤگ ترك كرده و سپس تابع حكرده و سپس تابع ح رده و سپس تابع حكرده و سپس تابع حك افت يافت يافت ي از آوارهای دري از آوارهای در سابارها در ۵۴۵ م. ضربهای هولناكوچ كوچ كوچ ور كور كور ست خوردند. بخشی از سابارها به جنوب رودخانة كست خوردند. بخشی از سابارها به جنوب رودخانة كست خوردند. بخشی از سابارها به جنوب رودخانة كز شكز ش ز شيز شي يزانس نيزانس ن زانس نيزانس ني ي م. در جنوب قفقاز از بي م. در جنوب قفقاز از ب در ۵۷۶ل دولت خزر نقش داشتند. قبائل خزری بئلنجر و سمندر، در اصل كيل دولت خزر نقش داشتند. قبائل خزری بئلنجر و سمندر، در اصل كيل دولت خزر نقش داشتند. قبائل خزری بئلنجر و سمندر، در اصل كيالدی در تشكيالدی در تش الدی در تشيالدی در تشي ي مي م ردند. آنان در سدة كردند. آنان در سدة كردند. آنان در سدة ۷

همان سابارها هستند.

آوارها

كای از تركای از ترك زهيزهيزه يا آميا آم ا آميا آمي ت آوارها دارند. برخی آنها را مغول و يت آوارها دارند. برخی آنها را مغول و يت آوارها دارند. برخی آنها را مغول و يدگاههای مختلفی دربارة قوميدگاههای مختلفی دربارة قوم دگاههای مختلفی دربارة قوميدگاههای مختلفی دربارة قومي صاحب نظران دد دارند، آنها كيد دارند، آنها كيد دارند، آنها ه بر مغول بودن آوارها تأكه بر مغول بودن آوارها تأكه بر مغول بودن آوارها تأ كز آنان را تركز آنان را ترك میدانند. آنها ز آنان را تريز آنان را تري يسندگان نيسندگان ن سندگان نيسندگان ني اری نوياری نوياری نو يدانند. بسيدانند. بس و مغول می

–را از »جوان –را از »جوان – جوان«ها میدانند.زانس، دولتی را با يزانس، دولتی را با يزانس، دولتی را با يها و بيها و ب ها و بكها و بك كان قلمرو فرانكان قلمرو فران ان قلمرو فرانيان قلمرو فراني يزی ميزی م زی مكزی مك ك م در اروپای مرك م در اروپای مر ۵۵۸ – آوارها در فاصلة سالهای ۸۰۵ا آپار يا آپار يا آپار ر فرمان خود در آوردند. آوار و ير فرمان خود در آوردند. آوار و ير فرمان خود در آوردند. آوار و يل داده و اقوام ژرمن و اسالو را زيل داده و اقوام ژرمن و اسالو را ز ل داده و اقوام ژرمن و اسالو را زكيل داده و اقوام ژرمن و اسالو را زكي كيت هونها، سابارها و اوغوزها تشكيت هونها، سابارها و اوغوزها تش ت هونها، سابارها و اوغوزها تشكت هونها، سابارها و اوغوزها تشك كشركشرز آمده است. خاقان يز آمده است. خاقان يز آمده است. خاقان يهای اورخون نيهای اورخون ن له در سنگ نبشتهيله در سنگ نبشتهيله در سنگ نبشته ين قبين قب ن قبين قبي م« میكم« میكم« میباشد. نام ا كستاده« و »مستحكستاده« و »مستح ستاده« و »مستحيستاده« و »مستحي به معنای »اش و جنوب آلمان يش و جنوب آلمان يش و جنوب آلمان ی، اتركی، اتركی، اتر سلواكسلواكسلوا كان« نام داشت. قلمرو امپراتوری آوار شامل مجارستان، آلبانی، چكان« نام داشت. قلمرو امپراتوری آوار شامل مجارستان، آلبانی، چ ان« نام داشت. قلمرو امپراتوری آوار شامل مجارستان، آلبانی، چيان« نام داشت. قلمرو امپراتوری آوار شامل مجارستان، آلبانی، چي آنها »با

میشد.لچی يلچی يلچی زانس يزانس يزانس يك ا يرده و به دربار بيرده و به دربار ب رده و به دربار بكرده و به دربار بك آوارها پس از سقوط سابارها، بالفاصله آالنها و اوغوزها را تابع خود ردند، آوارها در سال كردند، آوارها در سال كردند، آوارها در سال ۵۶۲ وتاهی كوتاهی كوتاهی زانسها ويزانسها ويزانسها و يشتر بود. چون بيشتر بود. چون ب شتر بود. چون بيشتر بود. چون بي ينهای بينهای ب نهای بينهای بي يفرستادند. خواستة آنان خراج و سرزميفرستادند. خواستة آنان خراج و سرزم

ه شدند. آنان سپس مجارستان را به چنگ يه شدند. آنان سپس مجارستان را به چنگ يه شدند. آنان سپس مجارستان را به چنگ زانس همسايزانس همسايزانس همسا يرده و با بيرده و با ب رده و با بكرده و با بك م اراضی واقع در جنوب دانوب را تصرف ست دادند.كست دادند.كست دادند. ك را شك را ش كآورده و دولت فرانكآورده و دولت فرانك

شروی به سوی استانبول، يشروی به سوی استانبول، يشروی به سوی استانبول، ي م در پي م در پ زانس را گرفته و در سال يزانس را گرفته و در سال يزانس را گرفته و در سال ۵9۲ ي م شهرهای مرزی بي م شهرهای مرزی ب آوارها در سال ۵۸۲ردند. بار كردند. بار كردند. بار مان بسته و در يمان بسته و در يمان بسته و در ۶۱۸ م. استانبول را محاصره يان پيان پ ان پيان پي يردند. چندی بعد با ساسانيردند. چندی بعد با ساسان ردند. چندی بعد با ساسانكردند. چندی بعد با ساسانك لغار يلغار يلغار تا »چورلو« ای بوغاز يكی بوغاز يكی بوغاز ز تا نزديز تا نزديز تا نزد يران نيران ن ران نيران ني ه قشون اكه قشون اكه قشون ا ن در حالی بود ين در حالی بود ين در حالی بود ش رفتند ايش رفتند ايش رفتند ا يوارهای اطراف استانبول پيوارهای اطراف استانبول پ وارهای اطراف استانبول پيوارهای اطراف استانبول پي دوم در ۶۲۶ م. تا دن رو ين رو ين رو ی نداشتند. از ايی نداشتند. از ايی نداشتند. از ا ايايا يروی دريروی در روی دريروی دري يه آنان نيه آنان ن ه آنان نكه آنان نك رند چرا يرند چرا يرند چرا يلغار آورده بود. آوارها نتوانستند استانبول را بگيلغار آورده بود. آوارها نتوانستند استانبول را بگ لغار آورده بود. آوارها نتوانستند استانبول را بگيلغار آورده بود. آوارها نتوانستند استانبول را بگي بسفر، ا

ردند.كردند.كردند. ه يه يه يز ناچار آناتولی را تخليز ناچار آناتولی را تخل ز ناچار آناتولی را تخليز ناچار آناتولی را تخلي يان نيان ن ان نيان ني يرانيران رانيراني زانس آمدند و ايزانس آمدند و ايزانس آمدند و ا ياری بياری ب اری بياری بي ان خزرها به يان خزرها به يان خزرها به ين مين م ن مين مي عقب نشستند. در ارد. كرد. كرد. كهای دولت را سست كهای دولت را سست هيهيه در ۶۳۰ م خاقان آوارها درگذشت. اختالفات داخلی رو به فزونی نهاده و پا

Page 38: تاریخ مختصر ترک

38

کصر تر

ختخ م

تاریتخت يتخت يتخت ست داده و پاكست داده و پاكست داده و پا كگانة تابع آوارها، از آنان جدا شدند. سرانجام شارلمانی امپراتور فرانسه، آنان را شكگانة تابع آوارها، از آنان جدا شدند. سرانجام شارلمانی امپراتور فرانسه، آنان را ش گانة تابع آوارها، از آنان جدا شدند. سرانجام شارلمانی امپراتور فرانسه، آنان را شيگانة تابع آوارها، از آنان جدا شدند. سرانجام شارلمانی امپراتور فرانسه، آنان را شي يقبائل بيقبائل بنده شدند. آنان كنده شدند. آنان كنده شدند. آنان ان پراكان پراكان پرا كست خوردة آوار، در مجارستان شرقی و بالكست خوردة آوار، در مجارستان شرقی و بال ست خوردة آوار، در مجارستان شرقی و بالكست خوردة آوار، در مجارستان شرقی و بالك ك م(. گروههای شك م(. گروههای ش رد )كرد )كرد )۸۰۵ را تصرف و زی و كزی و كزی اروپای مر به را قبائل اسالو آوارها اروپای مركان مردم بومی جذب شدند. به را قبائل اسالو آوارها كان مردم بومی جذب شدند. اروپای مري به را قبائل اسالو آوارها اروپای مريان مردم بومی جذب شدند. به را قبائل اسالو آوارها ان مردم بومی جذب شدند. و م يحی شده و ميحی شده حی شده و ميحی شده و مي ي زمانی مسي زمانی مس اندك در نند، از نسل كنند، از نسل كنند، از نسل ه امروزه در قفقاز زندگی میكه امروزه در قفقاز زندگی میكه امروزه در قفقاز زندگی می ی يی يی شاورزی و مرزبانی نمودند. آوارهاكشاورزی و مرزبانی نمودند. آوارهاكشاورزی و مرزبانی نمودند. آوارها وچ داده و مأمور كوچ داده و مأمور كوچ داده و مأمور ان كان كان كبالكبال

آوارهای باستانی هستند.

خزرها

ومت بزرگی در سدة های كومت بزرگی در سدة های كومت بزرگی در سدة های ۷ تا ۱۰ كی حكی ح ی حيی حي سته و با برپايسته و با برپايسته و با برپا يزيز ای خزر میيای خزر میيای خزر می يان خزر در سواحل شمالی دريان خزر در سواحل شمالی در ان خزر در سواحل شمالی دركان خزر در سواحل شمالی درك كتركتراه، ياه، ياه، يای سيای س ای سيای سي ين پادشاهی، نواحی قفقاز، شمال درين پادشاهی، نواحی قفقاز، شمال در ن پادشاهی، نواحی قفقاز، شمال درين پادشاهی، نواحی قفقاز، شمال دري ردهكردهكردهاند. ا فا يفا يفا خ اروپای شرقی ايخ اروپای شرقی ايخ اروپای شرقی ا يالدی، نقش مهمی در تاريالدی، نقش مهمی در تار الدی، نقش مهمی در تاريالدی، نقش مهمی در تاري يميمت يت يت يالت قوی و فعاليالت قوی و فعال الت قوی و فعالكيالت قوی و فعالكي كيگرفت. دولت خزران تشكيگرفت. دولت خزران تش ف را در بر میكيف را در بر میكيف را در بر می پر و در شمال تا شهر يپر و در شمال تا شهر يپر و در شمال تا شهر ياز رود ولگا تا رود دنياز رود ولگا تا رود دن

ستند و آزادی مذهب برقرار بود.يستند و آزادی مذهب برقرار بود.يستند و آزادی مذهب برقرار بود. يزيز بازرگانی گسترده داشت. مردم در رفاه میها، اوغوزها، بلغارها و مجارها كها، اوغوزها، بلغارها و مجارها كها، اوغوزها، بلغارها و مجارها كدادند ولی هونها، گؤگ تركدادند ولی هونها، گؤگ تر ل میكيل میكيل می كيسابارها بدنة اصلی مردم خزر را تشكيسابارها بدنة اصلی مردم خزر را تشكر فرمان دولت گؤگ تركر فرمان دولت گؤگ ترك بودند. در دورة ر فرمان دولت گؤگ ترير فرمان دولت گؤگ تري ي م خزر زي م خزر ز ان خزرها بودند. در سال يان خزرها بودند. در سال يان خزرها بودند. در سال ۵۷۶ يز عالوه بر سابارها، در ميز عالوه بر سابارها، در م ز عالوه بر سابارها، در ميز عالوه بر سابارها، در مي ينينردند تا بتوانند در برابر كردند تا بتوانند در برابر كردند تا بتوانند در برابر زانس دوستی برقرار يزانس دوستی برقرار يزانس دوستی برقرار يردند. آنان با بيردند. آنان با ب ردند. آنان با بكردند. آنان با بك عنی در يعنی در يعنی در ۶۳۰ م. استقالل خود را اعالم فترت

ستند.يستند.يستند. ان بايان بايان با يرانيران رانيراني ادر در يافت. در يافت. افت. پر گسترش يپر گسترش يپر گسترش دن حدود تا بلغار، بزرگ دولت سقوط از پس خزرها قلمرو م دني حدود تا بلغار، بزرگ دولت سقوط از پس خزرها قلمرو م ي ۶۶۵ سال در ه شده و مدتها با آنها در نبرد بودند. عربها در مقطعی، از دربند گذشته يه شده و مدتها با آنها در نبرد بودند. عربها در مقطعی، از دربند گذشته يه شده و مدتها با آنها در نبرد بودند. عربها در مقطعی، از دربند گذشته روهای مسلمان همسايروهای مسلمان همسايروهای مسلمان همسا يز با نيز با ن ز با نيز با ني يجنوب نيجنوب ند. در زمان بنی عباس، يد. در زمان بنی عباس، يد. در زمان بنی عباس، ينی آنها انجامينی آنها انجام نی آنها انجامينی آنها انجامي ين حمله به عقب نشين حمله به عقب نش ن حمله به عقب نشين حمله به عقب نشي ش رفتند ولی ايش رفتند ولی ايش رفتند ولی ا يتخت خزرها، پيتخت خزرها، پ تخت خزرها، پيتخت خزرها، پي و تا بئلنجر پان دولت ين دولت ين دولت رومندتريرومندتريرومندتر يالدی دولت خزر نيالدی دولت خزر ن الدی دولت خزر نيالدی دولت خزر ني ي مي م استه شد. در سدهكاسته شد. در سدهكاسته شد. در سدههای ۸ و 9 ان خزرها و عربها يان خزرها و عربها يان خزرها و عربها ياز شدت نبرد مياز شدت نبرد مزانس قرار داشت. در سدة يزانس قرار داشت. در سدة يزانس قرار داشت. در سدة 9 خاقان خزرها سرور ۲۵ پادشاه ين و بين و ب ن و بين و بي يف دولتهای چيف دولتهای چ ف دولتهای چيف دولتهای چي اروپای شرقی بوده و در ردتخت آنها و بئلنجر و يتخت آنها و بئلنجر و يتخت آنها و بئلنجر و رانة رود ولگا پاكرانة رود ولگا پاكرانة رود ولگا پا ل« در يل« در يل« در يتيت تيتي ن تجارت جهان بود. شهر »اين تجارت جهان بود. شهر »اين تجارت جهان بود. شهر »ا ز فعال تركز فعال تركز فعال تر كشور خزر مركشور خزر مر شور خزر مركشور خزر مرك بود. دند. يدند. يدند. ينامينام ق« میيق« میيق« می يز اقامت خاقان را »خان باليز اقامت خاقان را »خان بال ز اقامت خاقان را »خان بالكز اقامت خاقان را »خان بالك كا مركا مر ا مريا مري ل يل يل يتيت تيتي سمندر شهرهای مهم آن بودند. قسمت غربی شهر اكن خود بودند. الفباهای گؤگ تركن خود بودند. الفباهای گؤگ ترك، عرب، ن خود بودند. الفباهای گؤگ ترين خود بودند. الفباهای گؤگ تري اقوام مختلف امپراتوری خزر، به زبان خود سخن گفته و بر دحی و يحی و يحی و يان اسالم، مسيان اسالم، مس ان اسالم، مسيان اسالم، مسي ن »گوگ تانری« )خدای آسمان( بودند. بعدايين »گوگ تانری« )خدای آسمان( بودند. بعدايين »گوگ تانری« )خدای آسمان( بودند. بعدا اد ييان بر آييان بر آ ان بر آكان بر آك كج بود. تركج بود. تر ج بود. تريج بود. تري ل رايل رايل را ركركر عبری و نار هم بر پا میكنار هم بر پا میكنار هم بر پا میشد. اسالم در اواسط كسه در كسه در سه در يسه در ي ينين نكنك كسا و كسا و سا و يسا و ي يليل لكلك كافت. در شهرهای خزر مسجد، كافت. در شهرهای خزر مسجد، افت. در شهرهای خزر مسجد، يافت. در شهرهای خزر مسجد، ي يز گسترش يز گسترش ز گسترش يز گسترش ي يهودی نيهودی ن هودی نيهودی نيزانس رو به رواج يزانس رو به رواج يزانس رو به رواج يز در اواخر سدة هشتم از جانب بيز در اواخر سدة هشتم از جانب ب ز در اواخر سدة هشتم از جانب بيز در اواخر سدة هشتم از جانب بي يحی نيحی ن حی نيحی ني ين مسين مس ن مسين مسي افت. ديافت. ديافت. د سدة نهم از طرف خوارزم گسترش ن ين ين يرد. هميرد. هم رد. همكرد. همك كت به وجود آمده، رشد كت به وجود آمده، رشد ت به وجود آمده، رشد يت به وجود آمده، رشد ي ية امنية امن ة امنية امني م بود. داد و ستد در ساكم بود. داد و ستد در ساكم بود. داد و ستد در سا ن خاقان و طبقة حاين خاقان و طبقة حاين خاقان و طبقة حا ز ديز ديز د يمی نيمی ن می نيمی ني يليل لكلك كن كن ن ين ي نهاد. د

Page 39: تاریخ مختصر ترک

39

کتر

صر خت

مخ

اریت

الدی، قبائل مختلط اسالو- فن يالدی، قبائل مختلط اسالو- فن يالدی، قبائل مختلط اسالو- فن يمة نخست سدة نهم ميمة نخست سدة نهم م مة نخست سدة نهم ميمة نخست سدة نهم مي ياری رساند. در نياری رساند. در ن اری رساند. در نياری رساند. در ني ل دولت روس كيل دولت روس كيل دولت روس كيز به تشكيز به تش ز به تشيز به تشي يامر نيامر نن قبائل ين قبائل ين قبائل زانس پرداختند. ايزانس پرداختند. ايزانس پرداختند. ا يان مردم بومی و بيان مردم بومی و ب ان مردم بومی و بيان مردم بومی و بي يی ساخته و به داد و ستد ميی ساخته و به داد و ستد م ی ساخته و به داد و ستد ميی ساخته و به داد و ستد مي لمن، قصبه هايلمن، قصبه هايلمن، قصبه ها اچه اياچه اياچه ا يدر اطراف دريدر اطراف دربان( درآمدند. آنان يبان( درآمدند. آنان يبان( درآمدند. آنان يشتيشت شتكشتك عنی يعنی يعنی م يم يم ناوی بنام روس )در زبان سوئدی قديناوی بنام روس )در زبان سوئدی قديناوی بنام روس )در زبان سوئدی قد اندكاندكاند ك قوم اسك قوم اس سرانجام تحت ادارة يك

ل دادند.كيل دادند.كيل دادند. كيبا هم، دولتی مانند خزرها تشكيبا هم، دولتی مانند خزرها تشل شده بود، خاقان نام داشت. در كيل شده بود، خاقان نام داشت. در كيل شده بود، خاقان نام داشت. در ۸۶۲ م كي م تشكي م تش ن بار در ين بار در ين بار در ۸۳9 يه نخستيه نخست ه نخستكه نخستك ر دولت روس ير دولت روس ير دولت روس ينخست وزينخست وزه بعد از او فرمانده شد، در كه بعد از او فرمانده شد، در كه بعد از او فرمانده شد، در ۸۸۲ م شهر كردة روسها، تابع خزرها بود. »اولكردة روسها، تابع خزرها بود. »اولك« پسر روديك ردة روسها، تابع خزرها بود. »اولكردة روسها، تابع خزرها بود. »اولك ك« سرك« سر »روديكه در كه در كه در ر ير ير يميم ميمي رند. شاهزاده والديرند. شاهزاده والديرند. شاهزاده والد يس دولت روس، از نمونة خزر بهره گيس دولت روس، از نمونة خزر بهره گ س دولت روس، از نمونة خزر بهره گيس دولت روس، از نمونة خزر بهره گي يف را گرفت و دستور داد تا در تأسيف را گرفت و دستور داد تا در تأس ف را گرفت و دستور داد تا در تأسكيف را گرفت و دستور داد تا در تأسكي

دند.يدند.يدند. ينامينام اروسالو« )ياروسالو« )ياروسالو« )۵۰- ۱۰۳۶ م( هنوز خود را خاقان می از »ياز »ياز » ينين نكنك حی شده بود و سپس يحی شده بود و سپس يحی شده بود و سپس ي م. مسي م. مس 9۸۸ه برای كه برای كه برای گانه يگانه يگانه يه تعداد سربازان بيه تعداد سربازان ب ه تعداد سربازان بكه تعداد سربازان بك ن بدان علت بود ين بدان علت بود ين بدان علت بود دولت خزر در اواسط سدة دهم رو به ضعف نهاد. اه كه كه افت و قشون از حالت ملی درآمد. از آنجا يافت و قشون از حالت ملی درآمد. از آنجا يافت و قشون از حالت ملی درآمد. از آنجا ش يش يش ت های بازرگانی به مزدوری گرفته میيت های بازرگانی به مزدوری گرفته میيت های بازرگانی به مزدوری گرفته میشدند، افزا يفعاليفعالت يت يت ينه برای فروپاشی امپراتوری فراهم شد. ناتوانی قشون، وضع امنينه برای فروپاشی امپراتوری فراهم شد. ناتوانی قشون، وضع امن نه برای فروپاشی امپراتوری فراهم شد. ناتوانی قشون، وضع امنينه برای فروپاشی امپراتوری فراهم شد. ناتوانی قشون، وضع امني ينی وجود نداشت، زمينی وجود نداشت، زم نی وجود نداشت، زمينی وجود نداشت، زمي وحدت زبانی و دن ين ين يف از زميف از زم ف از زمكيف از زمكي ز با گذشت زمان جدا شدند و سرانجام شاهزادة يز با گذشت زمان جدا شدند و سرانجام شاهزادة يز با گذشت زمان جدا شدند و سرانجام شاهزادة يشاند. اقوام وابسته نيشاند. اقوام وابسته ن شاند. اقوام وابسته نكشاند. اقوام وابسته نك و تجارت را به وخامت ردند كردند كردند وچ كوچ كوچ مه يمه يمه ركركر ده و بخشی به يده و بخشی به يده و بخشی به يران شد. خزرها از هم فرو پاشيران شد. خزرها از هم فرو پاش ران شد. خزرها از هم فرو پاشيران شد. خزرها از هم فرو پاشي تخت خزرها ويتخت خزرها ويتخت خزرها و ا، به خزرها تاخت. پايا، به خزرها تاخت. پايا، به خزرها تاخت. پا يو دريو در

ختند.يختند.يختند. يجان آمده و با مردم بومی آميجان آمده و با مردم بومی آم جان آمده و با مردم بومی آميجان آمده و با مردم بومی آمي گر به آذربايگر به آذربايگر به آذربا و بخشی د

پئچنکها

ن ين ين يالدی بوده است. نخستيالدی بوده است. نخست الدی بوده است. نخستيالدی بوده است. نخستي ي مي م زی به غرب، در سدة كزی به غرب، در سدة كزی به غرب، در سدة 9 تا ۱۱ كای مركای مر ای مريای مري يان از آسيان از آس ان از آسكان از آسك كوچ بزرگ تركوچ بزرگ تر وچ بزرگ تركوچ بزرگ ترك كن امواج كن امواج ن امواج ين امواج ي آخران رودهای امبا يان رودهای امبا يان رودهای امبا يمة نخست سدة نهم ميمة نخست سدة نهم م مة نخست سدة نهم ميمة نخست سدة نهم مي يگان غربی اوغوزها، در نيگان غربی اوغوزها، در ن گان غربی اوغوزها، در نيگان غربی اوغوزها، در ني كن امواج مربوط به پئچنكن امواج مربوط به پئچنكها به عنوان همسا ن امواج مربوط به پئچنين امواج مربوط به پئچني ات راههای بازرگانی خزرها را بر هم زده بودند، يت راههای بازرگانی خزرها را بر هم زده بودند، يت راههای بازرگانی خزرها را بر هم زده بودند، يها امنيها امن كه پئچنكه پئچنك ه پئچنكه پئچنك ستند. از آنجا يستند. از آنجا يستند. از آنجا يزيز ق( میيق( میيق( می يابياب ابيابي م( و اورال )يم( و اورال )يم( و اورال ) ي)جي)جز يز يز يها نيها ن كه پئچنكه پئچنك ه پئچنكه پئچنك جه آن شد يجه آن شد يجه آن شد يها را تحت فشار قرار دهند. نتيها را تحت فشار قرار دهند. نت كخزرها به همراهی اوغوزها بر آن شدند تا پئچنكخزرها به همراهی اوغوزها بر آن شدند تا پئچنكگان غربی شان را فراری داده و به جای آنها در حوالی دن- قوبان جای گرفتند )يگان غربی شان را فراری داده و به جای آنها در حوالی دن- قوبان جای گرفتند )يگان غربی شان را فراری داده و به جای آنها در حوالی دن- قوبان جای گرفتند )۸۸۰ عنی همسايعنی همسايعنی همسا مجارها

اه به سوی غرب ياه به سوی غرب ياه به سوی غرب يای سيای س ای سيای سي يز از شمال دريز از شمال در ز از شمال دريز از شمال دري يها نيها ن ن قبچاقين قبچاقين قبچاق يردند و همچنيردند و همچن ردند و همچنكردند و همچنك ب میيب میيب می يه آنان را تعقيه آنان را تعق ه آنان را تعقكه آنان را تعقك ۸۶۰ م(. اوغوزها –ف يف يف نان، در ردينان، در ردينان، در رد وانش از ايوانش از ايوانش از ا اشغری در دكاشغری در دكاشغری در د كلغار آوردند. بخشی از پئچنكلغار آوردند. بخشی از پئچنكها نزد اوغوزها باقی ماندند. محمود لغار آوردند. بخشی از پئچنيلغار آوردند. بخشی از پئچني ا

رده است.كرده است.كرده است. اد ياد ياد قبائل اوغوز ز از پی آنها، يز از پی آنها، يز از پی آنها، يوچانده و خود نيوچانده و خود ن وچانده و خود نكوچانده و خود نك ۸۸9 م. مجارها را به سوی غرب – گر در سالهای يگر در سالهای يگر در سالهای ۸9۳ كپئچنكپئچنكها بار دله يله يله ي قبي قب كزانس، پئچنكزانس، پئچنكها از ۸ زانس، پئچنيزانس، پئچني يروگنتوس امپراتور بيروگنتوس امپراتور ب روگنتوس امپراتور بيروگنتوس امپراتور بي ينده شدند. بنا به نوشتة پور فينده شدند. بنا به نوشتة پور ف نده شدند. بنا به نوشتة پور فكنده شدند. بنا به نوشتة پور فك پر پرايپر پرايپر پرا ياز رود دن تا غرب دنياز رود دن تا غرب دنگور« در يگور« در يگور« در 9۱۵ م به از »اياز »اياز »ا ينين نكنك ف بودند. آنان در زمان كيف بودند. آنان در زمان كيف بودند. آنان در زمان ز روسهای يز روسهای يز روسهای ية اصلی آنها نية اصلی آنها ن ة اصلی آنها نية اصلی آنها ني افته بودند. همسايافته بودند. همسايافته بودند. همسا ل كيل كيل كيتشكيتش

Page 40: تاریخ مختصر ترک

40

کصر تر

ختخ م

تاریكر بر پئچنكر بر پئچنكها ر بر پئچنير بر پئچني يميم ميمي ز در زمان والديز در زمان والديز در زمان والد ي بار بر روسها تاختند. روسها ني بار بر روسها تاختند. روسها ن ورش برده و در عرض يورش برده و در عرض يورش برده و در عرض ۱۲۱ سال، ۱۱ روسها ن همانا علت ين همانا علت ين همانا علت اه شدند. اياه شدند. اياه شدند. ا يای سيای س ای سيای سي يدن آنها به دريدن آنها به در دن آنها به دريدن آنها به دري يرده و مانع رسيرده و مانع رس رده و مانع رسكرده و مانع رسك لغار آنها را دفع يلغار آنها را دفع يلغار آنها را دفع كلغار آوردند ولی پئچنكلغار آوردند ولی پئچنكها ا لغار آوردند ولی پئچنيلغار آوردند ولی پئچني ا

زانس بود.يزانس بود.يزانس بود. يها و بيها و ب كان پئچنكان پئچنك ان پئچنيان پئچني يدوستی ميدوستی مكن فشارها، بخشی از پئچنكن فشارها، بخشی از پئچنكها ن فشارها، بخشی از پئچنين فشارها، بخشی از پئچني ر فشار بودند. در اثر اير فشار بودند. در اثر اير فشار بودند. در اثر ا يا اوزها زيا اوزها ز ا اوزها زيا اوزها زي كپئچنكپئچنكها از طرف شرق توسط اوغوزها و يپر و و يپر پر دن دنير ير دني دنير ر در مس و رفته به سوی غرب در مسيز و رفته به سوی غرب يز در مسي و رفته به سوی غرب در مسيز و رفته به سوی غرب ز ن نيگری يگری ني نيگری گری مهم د آنجا جای گرفتند. بخش در و رفته به مجارستان

افتند.يافتند.يافتند. ان كان كان كنونی اسكنونی اس نونی اسكنونی اسك بسارابی ردند كردند كردند ن بر آنان وارد ين بر آنان وارد ين بر آنان وارد يای سهمگيای سهمگ اه، ضربهياه، ضربهياه، ضربه يای سيای س ای سيای سي يها سود برده و در شمال دريها سود برده و در شمال در كروسها از ناتوانی پئچنكروسها از ناتوانی پئچنكمران آنها توراق نام كمران آنها توراق نام كمران آنها توراق نام كن زمان حكن زمان ح ن زمان حين زمان حي ا رفتند. در اكيا رفتند. در اكيا رفتند. در ا ان، بلغارستان، مقدونی و تراكان، بلغارستان، مقدونی و تراكان، بلغارستان، مقدونی و ترا كها ناچار به بالكها ناچار به بال ك م(. پئچنك م(. پئچنك ۱۰۳۶(زانس يزانس يزانس ي( به مقابله با توراق برخاست. او به بي( به مقابله با توراق برخاست. او به ب Kegen( »ه گن« )كه گن« )كه گن گری به نام »يگری به نام »يگری به نام » ان فرمانده ديان فرمانده ديان فرمانده د ين مين م ن مين مي داشت. در از ناچار يز ناچار يز ناچار يست خورد و به اسارت درآمد. او نيست خورد و به اسارت درآمد. او ن ست خورد و به اسارت درآمد. او نكست خورد و به اسارت درآمد. او نك كزانس شكزانس ش زانس شيزانس شي يز در جنگ با بيز در جنگ با ب ز در جنگ با بيز در جنگ با بي يجه توراق نيجه توراق ن جه توراق نيجه توراق ني يحی شد. در نتيحی شد. در نت حی شد. در نتيحی شد. در نتي يپناه برد و مسيپناه برد و مسردند. كردند. كردند. زانس خدمت میيزانس خدمت میيزانس خدمت می يها به عنوان سربازان مزدور در قشون بيها به عنوان سربازان مزدور در قشون ب كن به بعد پئچنكن به بعد پئچنك ن به بعد پئچنين به بعد پئچني رفت. از ايرفت. از ايرفت. از ا ت را پذيت را پذيت را پذ يحيح حيحي يمسيمسزانسها پانزده يزانسها پانزده يزانسها پانزده يان به آناتولی فرستاده شدند. بنا به نوشتة بيان به آناتولی فرستاده شدند. بنا به نوشتة ب ان به آناتولی فرستاده شدند. بنا به نوشتة بيان به آناتولی فرستاده شدند. بنا به نوشتة بي ين سربازان مزدور، برای جنگ با سلجوقين سربازان مزدور، برای جنگ با سلجوق ن سربازان مزدور، برای جنگ با سلجوقين سربازان مزدور، برای جنگ با سلجوقي بخشی از امرانشان به ساحل كمرانشان به ساحل كمرانشان به ساحل كی بسفر(، به دستور »قاتا« حكی بسفر(، به دستور »قاتا« ح ی بسفر(، به دستور »قاتا« حيی بسفر(، به دستور »قاتا« حي ايايا يودار )جانب آسيودار )جانب آس ودار )جانب آسكودار )جانب آسك كنان پس از عبور به اوسكنان پس از عبور به اوس نان پس از عبور به اوسينان پس از عبور به اوسي هزار سوار از ازانس جدا شده، يزانس جدا شده، يزانس جدا شده، يز از قشون بيز از قشون ب ز از قشون بيز از قشون بي يها نيها ن كز گروهی از پئچنكز گروهی از پئچنك ز گروهی از پئچنيز گروهی از پئچني ي م. ني م. ن روم درآمده و به سوی دانوب بازگشتند. در ۱۰۷۱

وستند.يوستند.يوستند. يبه هم نژادان سلجوقشان پيبه هم نژادان سلجوقشان پ

اوزها

طرف از چون طرف يستند. از چون طرف يستند. از چون ستند. يزيز می قبچاقها غرب و پئچنكها شرق در اوغوزها، از بخشی عنوان به پئچنكاوزها شرق در اوغوزها، از بخشی عنوان به كاوزها لغار آورده و آنان را به سوی غرب راندند. در يلغار آورده و آنان را به سوی غرب راندند. در يلغار آورده و آنان را به سوی غرب راندند. در ۱۰۴۸ كورش واقع شدند، الجرم بر پئچنكورش واقع شدند، الجرم بر پئچنكها ا ورش واقع شدند، الجرم بر پئچنيورش واقع شدند، الجرم بر پئچني قبچاقها مورد

لغار ناگهانی يلغار ناگهانی يلغار ناگهانی ا اثر ايز بر اثر ايز بر اثر ز بر ني م. ن ي م. آنها را عقب راندند. در ۱۰۶۰ آنها را عقب راندند. در يش رفتند ولی روسها آنها را عقب راندند. در يش رفتند ولی روسها ش رفتند ولی روسها يف پيف پ ف پكيف پكي اوزها تا جنوب م. كها و بلغارها، از رود دانوب گذشته و از پی پئچنكها و بلغارها، از رود دانوب گذشته و از پی پئچنكها به زانسيزانسيزانس يستادگی بيستادگی ب ستادگی بيستادگی بي روسها با ۶۰۰ هزار نفر، با وجود ااثر سرمای اثر سرمای ير بر اثر سرمای ير بر ر بر يهای همه گيهای همه گ های همه گيهای همه گي يماريمار ماريماري ين زمان بين زمان ب ن زمان بين زمان بي ايه وارد شده و به تاراج آن حوالی پرداختند. در ا ايه وارد شده و به تاراج آن حوالی پرداختند. در ه وارد شده و به تاراج آن حوالی پرداختند. در يا و مقدونيا و مقدون ا و مقدونكيا و مقدونكي تراجه يجه يجه ي م(. نتي م(. نت ورش بردند )يورش بردند )يورش بردند )۱۰۶۵ ز به آنها يز به آنها يز به آنها يها نيها ن كن زمان پئچنكن زمان پئچنك ن زمان پئچنين زمان پئچني يدا شده و درست در هميدا شده و درست در هم دا شده و درست در هميدا شده و درست در همي يان اوزها پيان اوزها پ ان اوزها پيان اوزها پي يد، در ميد، در م د، در ميد، در مي شدز يز يز يمانده نيمانده ن مانده نيمانده ني يزانس داخل شدند. بخشی از افراد باقيزانس داخل شدند. بخشی از افراد باق زانس داخل شدند. بخشی از افراد باقيزانس داخل شدند. بخشی از افراد باقي يان رفتند و بخشی در قشون بيان رفتند و بخشی در قشون ب ان رفتند و بخشی در قشون بيان رفتند و بخشی در قشون بي ياری از اوزها از مياری از اوزها از م اری از اوزها از مياری از اوزها از مي يه بسيه بس ه بسكه بسك آن شد

نده شدند. كنده شدند. كنده شدند. گر پرايگر پرايگر پرا رده و بخشی دكرده و بخشی دكرده و بخشی د وچ كوچ كوچ ف كيف كيف به اطراف ا وارد كيا وارد كيا وارد ومنوس« به تراكومنوس« به تراكومنوس« به ترا و يو يو يسيس سكسك كزانس ادامه دادند. آنان در زمان امپراتور »آلكزانس ادامه دادند. آنان در زمان امپراتور »آل زانس ادامه دادند. آنان در زمان امپراتور »آليزانس ادامه دادند. آنان در زمان امپراتور »آلي يش با بيش با ب ش با بكش با بك كشمكشم شمكشمك كپئچنكپئچنكها به و رفتند و يش رفتند و يش رفتند ش پ استانبول پيی استانبول يی پيك استانبول پيكی استانبول ی نزد در جه« نزدكمه در جه« نزدكمه در جه« مه چ چك ك يكچيكچيك چكيچكي « به م ۱۰9۱ در آنان در كاشانه(. آنان در كاشانه(. آنان اشانه(. و ادرنه )تا شدند

Page 41: تاریخ مختصر ترک

41

کتر

صر خت

مخ

اریت

ز با تصرف يز با تصرف يز با تصرف يردند. آنان نيردند. آنان ن ردند. آنان نكردند. آنان نك شروی میيشروی میيشروی می يان در آناتولی پيان در آناتولی پ ان در آناتولی پيان در آناتولی پي يز سلجوقيز سلجوق ز سلجوقيز سلجوقي ين زمان نين زمان ن ن زمان نين زمان ني يردند. در هميردند. در هم ردند. در همكردند. در همك د يد يد استانبول را تهداری خواست و از آنان تقاضا ياری خواست و از آنان تقاضا ياری خواست و از آنان تقاضا ان ييان ييان زانس از اروپايزانس از اروپايزانس از اروپا يسواحل مرمره، استانبول را در خطر قرار دادند. امپراتور بيسواحل مرمره، استانبول را در خطر قرار دادند. امپراتور بعنی قپچاقيعنی قپچاقيعنی قپچاقها رخ داد. ك قوم ترك قوم ترك لة يلة يلة يك يزانس به وسيزانس به وس زانس به وسيزانس به وسي يبی وارد شوند. ولی نجات بيبی وارد شوند. ولی نجات ب بی وارد شوند. ولی نجات بيبی وارد شوند. ولی نجات بي يرد تا در جنگهای صليرد تا در جنگهای صل رد تا در جنگهای صلكرد تا در جنگهای صلكاز بخشی حادثه، از ين بخشی حادثه، از ين بخشی حادثه، ن ا از پس انداختند. پا از را آنان و برده ايورش از پس انداختند. پا از را آنان و برده ايورش از پس انداختند. پا از را آنان و برده ورش پئچنكها به سوار هزار پئچنك به سوار هزار ك ۴۰ با قپچاقها قپچاقها و اوزها با قپچاقيز و اوزها با قپچاقيز و اوزها با ز ن نيگر يگر ني نيگر گر د بخشی و گرفتند جای آنجا در رفته، بوادپست ديرامون بخشی و گرفتند جای آنجا در رفته، بوادپست ديرامون بخشی و گرفتند جای آنجا در رفته، بوادپست رامون پ مناطق به پيها مناطق به يها كپئچنكپئچنككی پئچنكی پئچنك ی پئچنكی پئچنك كی به زبان تركی به زبان تر ی به زبان تريی به زبان تري افت شده، نوشتهيافت شده، نوشتهيافت شده، نوشتهها نهينهينهای در مجارستان يه در گنجيه در گنج ه در گنجكه در گنجك ی يی يی ختند. بر ظروف طاليختند. بر ظروف طاليختند. بر ظروف طال يدرآميدرآم

به متعلق به يز متعلق به يز متعلق ز ن نيه يه ني نيه ه روس جنوب در پلتاوا شهر در شده روسيافت جنوب در پلتاوا شهر در شده يافت روسي جنوب در پلتاوا شهر در شده روسيافت جنوب در پلتاوا شهر در شده افت نة ينة ينة گنج است. شده نوشته گنجي است. شده نوشته ي ترك گؤگ الفبای تركبا گؤگ الفبای كبا كپئچنكپئچنكها است.

قپچاقها

پولووئت را آنان پولووئت يز را آنان پولووئت يز را آنان ز ن روسها و ني( روسها و ي( Kumanos( )كومان« )كومان« ومان« « را قپچاقها نينينها، الت و التيها و يها زانسیيزانسیيزانسی يبيبآبی و روشن مو آبی و روشن مو ينان چشم آبی و روشن مو ينان چشم نان چشم ا اكه اكه ه دهيدهيدهاند. هر دو واژه به معنای »گندمگون« است چرا نامي( نام ي( Polovetes(ن« است. ين« است. ين« است. ياند. قبچاق به معنای »خشمگياند. قبچاق به معنای »خشمگ دهيدهيده يا »قفچاق« ناميا »قفچاق« نام ا »قفچاق« ناميا »قفچاق« نامي نان را »قبچاق« و ينان را »قبچاق« و ينان را »قبچاق« و بودهاند. در منابع اسالمی ان اوغوزها ين اوغوزها ين اوغوزها يزی و شمال سرزميزی و شمال سرزم زی و شمال سرزمكزی و شمال سرزمك كای مركای مر ای مريای مري يم« در آسيم« در آس م« در آسيم« در آسي يشيش شيشي وچ به سوی غرب، در »توبول« و »اكوچ به سوی غرب، در »توبول« و »اكوچ به سوی غرب، در »توبول« و »ا ش از يش از يش از يها پيها پ قپچاقكمكمكها هستند. مكيمكي كمكمكها جای داشتند. قپچاقها شاخهای از مكيمكي ز يز يز ين نين ن ن نين ني ين سرزمين سرزم ن سرزمين سرزمي ستند. در جانب آلتای ايستند. در جانب آلتای ايستند. در جانب آلتای ا يزيز میش در يش در يش در يرتيرت رتيرتي حون در جنوب و ايحون در جنوب و ايحون در جنوب و ا يان رود سيان رود س ان رود سيان رود سي يعنی در غرب رود ولگا، ميعنی در غرب رود ولگا، م عنی در غرب رود ولگا، ميعنی در غرب رود ولگا، مي ه در مناطق جنوب قپچاقكه در مناطق جنوب قپچاقكه در مناطق جنوب قپچاقها اوغوزها ان يان يان يعنی تيعنی ت عنی تيعنی تي ة شرق ية شرق ية شرق ين بودند. در ناحين بودند. در ناح ن بودند. در ناحكن بودند. در ناحك ق« سايق« سايق« سا يسيس سيسي اچة »اياچة »اياچة »ا يز در اطراف دريز در اطراف در ز در اطراف دريز در اطراف دري يستند. قارلوق ها نيستند. قارلوق ها ن ستند. قارلوق ها نيستند. قارلوق ها ني يزيز شمال شرقی میاز جامعة گؤگ ترك را از جامعة گؤگ تركها بخشی كها بخشی اقامت داشتند. قپچاق اقامت داشتند. قپچاقيغورهای زرد اقامت داشتند. قپچاقيغورهای زرد غورهای زرد او اويعنی اويعنی عنی گر يگر يگر ك قوم ترك قوم ترك د ز يز يز يك يشان نيشان ن

ل میكيل میكيل میدادند. كيتشكيتشار داشتند ولی از طرف يار داشتند ولی از طرف يار داشتند ولی از طرف يش را در اختيش را در اخت ش را در اختيش را در اختي يرتيرت رتيرتي اچه بالخاش تا اياچه بالخاش تا اياچه بالخاش تا ا يالدی، از دريالدی، از در الدی، از دريالدی، از دري ي مي م مة دوم سدة يمة دوم سدة يمة دوم سدة ۱۱ يها در نيها در ن قپچاقوچ به سوی غرب شدند. كوچ به سوی غرب شدند. كوچ به سوی غرب شدند. مبود چراگاه، وادار به گذر از ولگا و كمبود چراگاه، وادار به گذر از ولگا و كمبود چراگاه، وادار به گذر از ولگا و ل يل يل يها تحت فشار قرار گرفته و به دليها تحت فشار قرار گرفته و به دل طانيطانيطان يقيقگرفتند. آرام گرفتند. يه آرام گرفتند. يه آرام ه روس جنوب دشتهای در روسيها جنوب دشتهای در يها قپچاق قپچاقكردند. قپچاقكردند. ردند. وچ كوچ كوچ ان كان كان بال به بودند، آنها روی بالكش به بودند، آنها روی كش بالي به بودند، آنها روی باليش به بودند، آنها روی ش پ پيه يه پك پكه ه اوزها م بودند. آنان در كم بودند. آنان در كم بودند. آنان در اه حاياه حاياه حا يای سيای س ای سيای سي يالی مغول، بر دشتهای شمال دريالی مغول، بر دشتهای شمال در الی مغول، بر دشتهای شمال دريالی مغول، بر دشتهای شمال دري يم قرن تا زمان استيم قرن تا زمان است م قرن تا زمان استيم قرن تا زمان استي ي و ني و ن قپچاقها به مدت يكست داده كست داده كست داده كمان، شكمان، ش مان، شيمان، شي ين پين پ ن پين پي مان بستند ولی در يمان بستند ولی در يمان بستند ولی در ۱۰۶۱ م روسها را بدون توجه به ا ياسالول« پياسالول« پ اسالول« پياسالول« پي از »پرياز »پرياز »پر ينين نكنك ۱۰۵۵ م با لغار آورده و قشون متحد آنها را يلغار آورده و قشون متحد آنها را يلغار آورده و قشون متحد آنها را كان اوز و پئچنكان اوز و پئچنك، به روسها ا ان اوز و پئچنيان اوز و پئچني يز به بهانه در خدمت گرفتن فراريز به بهانه در خدمت گرفتن فرار ز به بهانه در خدمت گرفتن فراريز به بهانه در خدمت گرفتن فراري ي ني ن و در ۱۰۶۸

ردند. كردند. كردند. ف تار و مار كيف تار و مار كيف تار و مار ی يكی يكی در نزد

Page 42: تاریخ مختصر ترک

42

کصر تر

ختخ م

تاریومت كومت كومت كز حكز ح ز حكز حك كاچة بالخاش و حوزة تاالس تا مصب رود دانوب را در دست داشتند. مركاچة بالخاش و حوزة تاالس تا مصب رود دانوب را در دست داشتند. مر اچة بالخاش و حوزة تاالس تا مصب رود دانوب را در دست داشتند. مرياچة بالخاش و حوزة تاالس تا مصب رود دانوب را در دست داشتند. مري ي م از دري م از در در ۱۰۸۰ر فرمان ير فرمان ير فرمان ية قوبان در قفقاز و ولگا در شمال تا حدود بلغارها، زية قوبان در قفقاز و ولگا در شمال تا حدود بلغارها، ز ة قوبان در قفقاز و ولگا در شمال تا حدود بلغارها، زية قوبان در قفقاز و ولگا در شمال تا حدود بلغارها، زي يستر بود. ناحيستر بود. ناح ستر بود. ناحيستر بود. ناحي ان رود دن و دنی يان رود دن و دنی يان رود دن و دنی يشتر ميشتر م شتر ميشتر مي يآنها بيآنها بن ين ين ن پس اين پس اين پس ا بری غربی و دشتهای اروپای شرقی میيبری غربی و دشتهای اروپای شرقی میيبری غربی و دشتهای اروپای شرقی میشد. از ا ين قلمرو پهناور شامل دشتهای سين قلمرو پهناور شامل دشتهای س ن قلمرو پهناور شامل دشتهای سين قلمرو پهناور شامل دشتهای سي قپچاقها بود. ا

دشتها با نام »دشت قپچاق« خوانده شد. ت يت يت يميم مكمك حا تحت »اواله«ها و خزرها بورتاسها، آالنها، بلغارها، روسها، چون اقوامی دوره روسين چون اقوامی دوره روسين چون اقوامی دوره ن ا در دن- ولگا، اورا، دن- كزی، ولگا، اورا، دن- كزی، ولگا، اورا، زی، مر مركای كای مري مريای ای آس مناطق آسيشد: مناطق يشد: می میكيل میكيل ل تش بخش تشكي بخش كي ۵ از قپچاق از كشور قپچاق از كشور قپچاق شور ستند. يستند. يستند. يزيز می قپچاقها دام تحت فرمان كدام تحت فرمان كدام تحت فرمان يك باشبوغ )فرمانده( ن مناطق هر ين مناطق هر ين مناطق هر ن اكن اكن ا پر سفلی و دانوب. قپچاقيپر سفلی و دانوب. قپچاقيپر سفلی و دانوب. قپچاقهای سا دونتس، دنی فا يفا يفا ن باشبوغين باشبوغين باشبوغها به نامهای »آلتون آپا« و »ساری خان« نقش مهم ا ن دوره دو تن از اين دوره دو تن از اين دوره دو تن از ا ردند. در اكردند. در اكردند. در ا زندگی میردند. قپچاقكردند. قپچاقكردند. قپچاقها در ۱۰9۱ م به مجارستان و يك سال بعد به لهستان وارد شدند. آنان در ۱۰9۳ م. دوباره به

ردند.كردند.كردند. ورش خود يورش خود يورش خود لغار آورده و در همان سال و سال بعد، روسها را گرفتار يلغار آورده و در همان سال و سال بعد، روسها را گرفتار يلغار آورده و در همان سال و سال بعد، روسها را گرفتار زانس ايزانس ايزانس ا يقلمرو بيقلمرو بق تحت يق تحت يق تحت ه آنان میكه آنان میكه آنان میخواستند از طر كگان نبود بلكگان نبود بل گان نبود بليگان نبود بلي ورشها، تصرف قلمرو همسايورشها، تصرف قلمرو همسايورشها، تصرف قلمرو همسا ن ين ين هدف قپچاقها از اان يان يان ي مي م انة قپچاقيانة قپچاقيانة قپچاقها با روسها هرگز دوستانه نبوده و غالبا ينند. مينند. م نند. مكنند. مك ن ين ين يت دشت را تأميت دشت را تأم ت دشت را تأميت دشت را تأمي يفشار قرار دادن آنان، امنيفشار قرار دادن آنان، امنات يات يات ين جنگها در ادبين جنگها در ادب ن جنگها در ادبين جنگها در ادبي دند. خاطرات ايدند. خاطرات ايدند. خاطرات ا ي بار با هم جنگي بار با هم جنگ ان داشت. آنان در فاصلة يان داشت. آنان در فاصلة يان داشت. آنان در فاصلة ۱۱۱۱- ۱۱۰۵ م ۴ آنها جنگ جر

رده است.كرده است.كرده است. ر گذاشته و آن را پر بار ير گذاشته و آن را پر بار ير گذاشته و آن را پر بار يمردم تاثيمردم تاثكنكنك( در امتداد نيني ياگالياگال اگالكاگالك الی )يالی )يالی ) گور« با قشون متحد روسيگور« با قشون متحد روسيگور« با قشون متحد روسها، در ساحل رود قا از »اياز »اياز »ا ينين نكنك در سال ۱۱۸۵ م ن جنگ موجب ين جنگ موجب ين جنگ موجب د. ايد. ايد. ا ر گردير گردير گرد ياز اسياز اس از اسياز اسي ينين نكنك دن سفلی در جنگ با قپچاقها، به محاصره درآمد. قشون روس نابود و الدی يالدی يالدی ي مي م ن بار در ين بار در ين بار در ۱۸۰۰ ين داستان نخستين داستان نخست ن داستان نخستين داستان نخستي گور شد. ايگور شد. ايگور شد. ا ه با نام داستان ايه با نام داستان ايه با نام داستان ا يش و ثبت داستان مشهور ملی روسيش و ثبت داستان مشهور ملی روس ش و ثبت داستان مشهور ملی روسيش و ثبت داستان مشهور ملی روسي دايدايدا يپيپن داستان از جسارت ين داستان از جسارت ين داستان از جسارت ر واقعی بر آن افزوده شد. در اير واقعی بر آن افزوده شد. در اير واقعی بر آن افزوده شد. در ا يهای غيهای غ افت و قسمتيافت و قسمتيافت و قسمت منتشر شد. پس از آن بارها انتشار ن بودند، كن بودند، كن بودند، ه در نواحی دن و قوبان ساكه در نواحی دن و قوبان ساكه در نواحی دن و قوبان سا ان آمده است. بخشی از قپچاقيان آمده است. بخشی از قپچاقيان آمده است. بخشی از قپچاقها يها سخن به ميها سخن به م و فن جنگی قپچاقه به كه به كه به ن قپچاقين قپچاقين قپچاقها اری از اياری از اياری از ا يز به جنوب قفقاز آمدند. بسيز به جنوب قفقاز آمدند. بس ز به جنوب قفقاز آمدند. بسيز به جنوب قفقاز آمدند. بسي ين رو نين رو ن ن رو نين رو ني يرده و از هميرده و از هم رده و از همكرده و از همك ان برقرار يان برقرار يان برقرار يی با گرجيی با گرج ی با گرجيكی با گرجيك روابط نزد

حی شدند.يحی شدند.يحی شدند. يگرجستان آمده بودند، مسيگرجستان آمده بودند، مسروانشاهان را وادار به پرداخت خراج يروانشاهان را وادار به پرداخت خراج يروانشاهان را وادار به پرداخت خراج يرده و شيرده و ش رده و شكرده و شك كتخت گرجستان كتخت گرجستان تخت گرجستان يتخت گرجستان ي س را پايس را پايس را پا يها تفليها تفل در سال ۱۱۲۳ م. قپچاقوچ قپچاقكوچ قپچاقكوچ قپچاقها به گرجستان، قدرت ردند. پس از كردند. پس از كردند. پس از جان آغاز يجان آغاز يجان آغاز ان را در آذرباكان را در آذرباكان را در آذربا كردند. همزمان آنان جنگ با اتابكردند. همزمان آنان جنگ با اتاب ردند. همزمان آنان جنگ با اتابكردند. همزمان آنان جنگ با اتابكوستند و به آرامی بدنة اصلی يوستند و به آرامی بدنة اصلی يوستند و به آرامی بدنة اصلی يز به قشون خوارزمشاه پيز به قشون خوارزمشاه پ ز به قشون خوارزمشاه پيز به قشون خوارزمشاه پي يهای شرقی نيهای شرقی ن افت. قپچاقيافت. قپچاقيافت. قپچاق ياهش ياهش اهش كاهش ك كآنان در دشت قپچاق كآنان در دشت قپچاق

د.يد.يد. ي م. از هم پاشي م. از هم پاش لغار مغول در يلغار مغول در يلغار مغول در ۱۲۲۰ ن قشون در برابر اين قشون در برابر اين قشون در برابر ا ل دادند ولی اكيل دادند ولی اكيل دادند ولی ا كين قشون را تشكين قشون را تش ن قشون را تشين قشون را تشي اولی پرداختند. مغوالن جنگ به روسها همراه ولی يز پرداختند. مغوالن جنگ به روسها همراه ولی يز پرداختند. مغوالن جنگ به روسها همراه ز ن نياه ياه ني نياه اه س سيای يای سي سيای ای در شمال دشتهای در واقع دريهای شمال دشتهای در واقع يهای قپچاقومت( »جوجی« داخل شدند. كومت( »جوجی« داخل شدند. كومت( »جوجی« داخل شدند. اولوس )دولت- ح اولوس )دولت- حكرهای »جبه« و »سوبوتای« شده و در كرهای »جبه« و »سوبوتای« شده و در اولوس )دولت- حك اولوس )دولت- حكرهای »جبه« و »سوبوتای« شده و در رهای »جبه« و »سوبوتای« شده و در كمغلوب لشكمغلوب لشگر به نزد بلغارهای ولگا رفته و در آنجا جای يگر به نزد بلغارهای ولگا رفته و در آنجا جای يگر به نزد بلغارهای ولگا رفته و در آنجا جای ن حادثه، بخشی از قپچاقين حادثه، بخشی از قپچاقين حادثه، بخشی از قپچاقها به مجارستان و بخشی د پس از ار دادند. پس از يير دادند. پس از يير دادند. پس از ييان بلغارهای ولگا را به لهجة قپچاق تغييان بلغارهای ولگا را به لهجة قپچاق تغ ان بلغارهای ولگا را به لهجة قپچاق تغيان بلغارهای ولگا را به لهجة قپچاق تغي يج در ميج در م ج در ميج در مي ی راكی راكی را كها به آرامی لهجة تركها به آرامی لهجة تر ن قپچاقين قپچاقين قپچاق گرفتند. ا

ن در دشت قپچاق بر پا شد )ين در دشت قپچاق بر پا شد )ين در دشت قپچاق بر پا شد )۱۲۵۶ م(. يالی مغول، دولت )آلتون اوردو( اردوی زريالی مغول، دولت )آلتون اوردو( اردوی زر الی مغول، دولت )آلتون اوردو( اردوی زريالی مغول، دولت )آلتون اوردو( اردوی زري ياستياستر، احشام ير، احشام ير، احشام يماری همه گيماری همه گ ماری همه گيماری همه گي يسالی و بيسالی و ب سالی و بكسالی و بك كت اقتصادی مردم قپچاق بر هم خورد. خشكت اقتصادی مردم قپچاق بر هم خورد. خش ت اقتصادی مردم قپچاق بر هم خورد. خشيت اقتصادی مردم قپچاق بر هم خورد. خشي ي وضعي وضع پس از سدة ۱۳

Page 43: تاریخ مختصر ترک

43

کتر

صر خت

مخ

اریت

ن جوانان زر ين جوانان زر ين جوانان زر شتر ايشتر ايشتر ا ير گرفته و به فروش پسرانشان پرداختند. بير گرفته و به فروش پسرانشان پرداختند. ب ر گرفته و به فروش پسرانشان پرداختند. بير گرفته و به فروش پسرانشان پرداختند. بي يرد. قپچاقها از عادت روسها تأثيرد. قپچاقها از عادت روسها تأث رد. قپچاقها از عادت روسها تأثكرد. قپچاقها از عادت روسها تأثك آنها را قتل عام افت. يافت. يافت. ش يش يش نان در قشون افزاينان در قشون افزاينان در قشون افزا ان داخل شدند. به آرامی تعداد و نفوذ ايان داخل شدند. به آرامی تعداد و نفوذ ايان داخل شدند. به آرامی تعداد و نفوذ ا يوبيوب وبيوبي د به مصر برده شده و در ارتش ايد به مصر برده شده و در ارتش ايد به مصر برده شده و در ارتش ا خركوبی، قدرت را در دست گرفته و پادشاهی تركوبی، قدرت را در دست گرفته و پادشاهی ترك وبی، قدرت را در دست گرفته و پادشاهی تريوبی، قدرت را در دست گرفته و پادشاهی تري گ« به جای سلطان ايگ« به جای سلطان ايگ« به جای سلطان ا ين آی بين آی ب ن آی بين آی بي سرانجام در سال ۱۲۵۰ م »عزالد

ه زدند. كيه زدند. كيه زدند. كيگ بارس« بر اورنگ پادشاهی تكيگ بارس« بر اورنگ پادشاهی ت گ بارس« بر اورنگ پادشاهی تيگ بارس« بر اورنگ پادشاهی تي يل داد. پس از او سلطان »قوتوز« و سپس سلطان »بيل داد. پس از او سلطان »قوتوز« و سپس سلطان »ب ل داد. پس از او سلطان »قوتوز« و سپس سلطان »بكيل داد. پس از او سلطان »قوتوز« و سپس سلطان »بكي كيرا در مصر تشكيرا در مصر تشب يب يب ين ترتين ترت ن ترتين ترتي رون راند. بديرون راند. بديرون راند. بد يه بيه ب ه بيه بي يار نشان داده و مغوالن را از سوريار نشان داده و مغوالن را از سور ار نشان داده و مغوالن را از سوريار نشان داده و مغوالن را از سوري ياردانی و جسارت بسياردانی و جسارت بس اردانی و جسارت بسكاردانی و جسارت بسك گ بارس از خود يگ بارس از خود يگ بارس از خود يسلطان بيسلطان بك ترك ترك قپچاق گ بارس فرمانروا شد، يگ بارس فرمانروا شد، يگ بارس فرمانروا شد، يك يه پس از بيه پس از ب ه پس از بكه پس از بك ز يز يز يرد. سلطان »قاالوون« نيرد. سلطان »قاالوون« ن رد. سلطان »قاالوون« نكرد. سلطان »قاالوون« نك ا يا يا ياو خالفت اسالمی را احياو خالفت اسالمی را احست كست كست ك را شك را ش كهای مغول، ارمنی و فرانكهای مغول، ارمنی و فرانك رده و قشونكرده و قشونكرده و قشون س يس يس ي مصر را تأسي مصر را تأس يك م(. او سلسلة مماليك م(. او سلسلة مماليك بود )۱۲۷9-9۰

ردند.كردند.كردند. ومت كومت كومت كم، بر مصر حكم، بر مصر ح عنی تا سال يعنی تا سال يعنی تا سال ۱۳۸۲ سكسكسها كداد. فرزندان او تا زمان برتری چركداد. فرزندان او تا زمان برتری چريكومت مماليكومت مماليك ومت ممالكومت ممالك كن زمان حكن زمان ح ن زمان حين زمان حي ردند. در اكردند. در اكردند. در ا ان آلتون اردو برقرار يان آلتون اردو برقرار يان آلتون اردو برقرار يكمماليكمماليك مصر روابط دوستانهای با فرمانرواان عثمانی افتاد.كان عثمانی افتاد.كان عثمانی افتاد. ك م. مصر به دست ترك م. مصر به دست تر ه میكيه میكيه میگفتند. در ۱۵۱۷ كيز تركيز تر ز تريز تري يه را نيه را ن ه را نيه را ني ي و مصر و سوري و مصر و سور كومت تركومت ترك ومت تركومت ترك كمصر را حكمصر را ح

اه شده و موجب ياه شده و موجب ياه شده و موجب يای سيای س ای سيای سي يدن روسها به دريدن روسها به در دن روسها به دريدن روسها به دري ي م. مانع رسي م. مانع رس كقبائل پئچنكقبائل پئچنك، اوز و قپچاق در سدههای 9۰ تا ۱۳ه امروزه بخشی در كه امروزه بخشی در كه امروزه بخشی در ی يی يی ه شدند. قره قالپاقيه شدند. قره قالپاقيه شدند. قره قالپاقها كی شدن مناطق داغستان، امتداد رود تركی شدن مناطق داغستان، امتداد رود ترك و مناطق همسا ی شدن مناطق داغستان، امتداد رود تركی شدن مناطق داغستان، امتداد رود ترك كتركترزهيزهيزهای از اختالط ي آمي آم نند، اصالتاكنند، اصالتاكنند، اصالتا زی زندگی میكزی زندگی میكزی زندگی می كای مركای مر ای مريای مري يحون در آسيحون در آس حون در آسيحون در آسي يگر در مصب رود جيگر در مصب رود ج گر در مصب رود جيگر در مصب رود جي قفقاز و بخشی ده كه كه ی هستند يی هستند يی هستند ز از نسل اوزهايز از نسل اوزهايز از نسل اوزها يه قاقاووزهای رومانی نيه قاقاووزهای رومانی ن ه قاقاووزهای رومانی نكه قاقاووزهای رومانی نك ن به نظر میين به نظر میين به نظر میرسد ي، اوز و بئرندی هستند. چني، اوز و بئرندی هستند. چن كپئچنكپئچنكه در كه در كه در ۱۳۳۰ ه دولت رومن كه دولت رومن كه دولت رومن حی شدهيحی شدهيحی شدهاند. مشخص است يرده و مسيرده و مس رده و مسكرده و مسك وچ كوچ كوچ الدی به رومانی يالدی به رومانی يالدی به رومانی ي مي م در سدة ۱۳

كمران از قبائل تركمران از قبائل ترك قومان، قپچاق به وجود آمده است. نام مران از قبائل تركمران از قبائل ترك ك حك ح ل شده، توسط كيل شده، توسط كيل شده، توسط يك كيالدی در رومانی تشكيالدی در رومانی تش الدی در رومانی تشيالدی در رومانی تشي يميمر« ير« ير« ي( پسر »توخ تمي( پسر »توخ تم كن تركن ترك ن ترين تري انگذار »باسار آبا« )نامی از مصدر باسماق- فشار دادن به اضافه آبا از عناويانگذار »باسار آبا« )نامی از مصدر باسماق- فشار دادن به اضافه آبا از عناويانگذار »باسار آبا« )نامی از مصدر باسماق- فشار دادن به اضافه آبا از عناو ين بنين بن ن بنين بني ا

ن شخص گرفته است.ين شخص گرفته است.ين شخص گرفته است. ز نام خود را از ايز نام خود را از ايز نام خود را از ا يبود. منطقة بسارابی در شمال رومانی نيبود. منطقة بسارابی در شمال رومانی نزانس وارد شدند. آنان در يزانس وارد شدند. آنان در يزانس وارد شدند. آنان در يلغار مغوالن، عقب نشسته و به امپراتوری بيلغار مغوالن، عقب نشسته و به امپراتوری ب لغار مغوالن، عقب نشسته و به امپراتوری بيلغار مغوالن، عقب نشسته و به امپراتوری بي بخشی از قپچاقها در برابر از به يز به يز به يگر نيگر ن گر نيگر ني زانس به خدمت پرداختند. بخشی ديزانس به خدمت پرداختند. بخشی ديزانس به خدمت پرداختند. بخشی د آناتولی غربی جای گرفته و در قشون ب آناتولی غربی جای گرفته و در قشون بيه و يه و آناتولی غربی جای گرفته و در قشون بي آناتولی غربی جای گرفته و در قشون بيه و ه و يا، مقدونيا، مقدون ا، مقدونكيا، مقدونكي ترای قپچاق كی قپچاق كی قپچاق كافت. لهجة تركافت. لهجة تر افت. لهجة تريافت. لهجة تري اری از واژگان قپچاق به زبان مجاری راه ياری از واژگان قپچاق به زبان مجاری راه ياری از واژگان قپچاق به زبان مجاری راه ين، بسين، بس ن، بسين، بسي ردند و پس از اكردند و پس از اكردند و پس از ا وچ كوچ كوچ مجارستان ن ين ين تر مهم )Codex cumanicus( وس يكوس يكوس يكومانيكومان ومانكومانك س كس كس ودكودكود بود. بود. يافته بود. يافته افته گسترش گسترش يار گسترش يار ار بس زمان بسين زمان ين بسي زمان بسين زمان ن ا در تاب توسط كتاب توسط كتاب توسط ن ين ين ی قپچاق است. اكی قپچاق است. اكی قپچاق است. ا كتاب دستور و لغت لهجة تركتاب دستور و لغت لهجة تر تاب دستور و لغت لهجة تركتاب دستور و لغت لهجة ترك تاب در واقع كتاب در واقع كتاب در واقع ن ين ين ن لهجه است. اين لهجه است. اين لهجه است. ا نمونة ام(. ۱۳۰۳( است شده نوشته قپچاقها قپچاقيان قپچاقيان ان م در ميح در يح مي در ميح در ح مس مسين ين مسي مسين ن د بهتر ديج بهتر ديج بهتر ج ترو هدف با ترويحی، هدف با ترويحی، هدف با حی، مس مسيونرهای يونرهای مسي مسيونرهای ونرهای يسيس سيسي يميمه توسط كه توسط كه توسط ن و فارسی است ين و فارسی است ين و فارسی است يتاب شامل دو قسمت است. قسمت نخست دستور و واژه نامة قپچاق - التيتاب شامل دو قسمت است. قسمت نخست دستور و واژه نامة قپچاق - الت تاب شامل دو قسمت است. قسمت نخست دستور و واژه نامة قپچاق - التكتاب شامل دو قسمت است. قسمت نخست دستور و واژه نامة قپچاق - التكه از طرف آلمانیكه از طرف آلمانیكه از طرف آلمانیها ك آلمانی است ك آلمانی است –ی نوشته شده و قسمت دوم دستور و واژه نامة قپچاق –ی نوشته شده و قسمت دوم دستور و واژه نامة قپچاق – ی نوشته شده و قسمت دوم دستور و واژه نامة قپچاق يی نوشته شده و قسمت دوم دستور و واژه نامة قپچاق ي ايايا يتاليتال تاليتالي ونرهای ايونرهای ايونرهای ا يسيس سيسي يميم

ن ين ين شده است. تدو

Page 44: تاریخ مختصر ترک

44

کصر تر

ختخ م

تاری

اوغورها و بلغارها

اثبات به را بلغارها بودن ترك شناسان، ترك شناسان، ك ترك تركگر كگر تري تريگر گر د و )Nemeth( نمت و وامبری پژوهشهای كرسانده است. واژة بلغار در زبان گؤگ تركرسانده است. واژة بلغار در زبان گؤگ ترك، در معنای »مخلوط« آمده است. نام بلغار به عنوان نام يك قوم ال در گذشت، برادر او يال در گذشت، برادر او يال در گذشت، برادر او يز پسر آتيز پسر آت ز پسر آتيز پسر آتي يه دنيه دن ه دنكه دنك الدی مرسوم نبود. پس از آن يالدی مرسوم نبود. پس از آن يالدی مرسوم نبود. پس از آن ي مي م مه نخست سدة يمه نخست سدة يمه نخست سدة ۵ يا ملت پس از نيا ملت پس از ن ا ملت پس از نيا ملت پس از نياه آورد. هونياه آورد. هونياه آورد. هونها در آنجا با يك قوم يای سيای س ای سيای سي يزی به سواحل شمال دريزی به سواحل شمال در زی به سواحل شمال دركزی به سواحل شمال درك كها را از اروپای مركها را از اروپای مر كرنكرنك در ۴۶9 م. هون رنيرني ان اختالط به وجود ين اختالط به وجود ين اختالط به وجود ه از اكه از اكه از ا ردند. به مردمی كردند. به مردمی كردند. به مردمی نار هم را آغاز كنار هم را آغاز كنار هم را آغاز خته و زندگی در يخته و زندگی در يخته و زندگی در يگر به نام اوغوزها آميگر به نام اوغوزها آم گر به نام اوغوزها آميگر به نام اوغوزها آمي كتركترك دانگذار دولت يانگذار دولت يانگذار دولت ي را بني را بن كرنكرنك رنيرني ل دادند ولی آنان اكيل دادند ولی آنان اكيل دادند ولی آنان ا كيهای بعدی دولت بلغار را تشكيهای بعدی دولت بلغار را تش نان در دورهينان در دورهينان در دوره آمد، بلغار گفته شد. ا

خود میدانستند.وس، كوس، كوس، كسكس سيسي پر نوشتة به بنا پريستند. نوشتة به بنا پريستند. نوشتة به بنا ستند. يزيز ولگا می و دانوب ولگا میيان و دانوب ولگا میيان و دانوب ان م يف در ميف در ف در ميف در مي از طوا هيهيهای اتحاد اتحادكل اتحادكل ل به ش به شكاوغورها كاوغورها ن زمان ين زمان ين زمان ردند. آنان در اكردند. آنان در اكردند. آنان در ا وچ كوچ كوچ وههای اورال به غرب كوههای اورال به غرب كوههای اورال به غرب اوغورها در سال ۵- ۴۶۱ م. در اثر فشار سابارها از شرق

سه شاخه بودند: ساراغور، اوراوغور و اون اوغور.ح، از آنان جدا شده و به سوی غرب يح، از آنان جدا شده و به سوی غرب يح، از آنان جدا شده و به سوی غرب يالد مسيالد مس الد مسيالد مسي يش از ميش از م ش از ميش از مي يصد سال پيصد سال پ صد سال پيصد سال پي ياوغورها به عنوان برادران اوغوزها، سياوغورها به عنوان برادران اوغوزها، سالن« ييالن« ييالن« ل شد. مثاليل شد. مثاليل شد. مثال » ش آنان »ر« به جای »ز« و »ی« در آغاز واژه به »د« تبديش آنان »ر« به جای »ز« و »ی« در آغاز واژه به »د« تبديش آنان »ر« به جای »ز« و »ی« در آغاز واژه به »د« تبد رهسپار شدند. به مرور در گو

۲ افت.يافت.يافت. ر يير يير ييلوم« تغييلوم« تغ لوم« تغيلوم« تغي به »دش يش يش يرتيرت رتيرتي الد قسمت مهمی از اوغورها در اطراف ايالد قسمت مهمی از اوغورها در اطراف ايالد قسمت مهمی از اوغورها در اطراف ا يش از ميش از م ش از ميش از مي يل سدة سوم پيل سدة سوم پ ل سدة سوم پيل سدة سوم پي نی، در اواينی، در اواينی، در اوا يبنا به نوشتة منابع چيبنا به نوشتة منابع چنان به داد و ستد ينان به داد و ستد ينان به داد و ستد ه اكه اكه ا ده میيده میيده میشدند. چرا ينگ لی« نامينگ لی« نام نگ لی« نامينگ لی« نامي يا »تيا »ت ا »تيا »تي نگ« ينگ« ينگ« ينگ لينگ ل نگ لينگ لي يرده و »تيرده و »ت رده و »تكرده و »تك زی زندگی كزی زندگی كزی زندگی كجنوبی و مركجنوبی و مر

م میيم میيم میشدند: ين تقسين تقس ن تقسين تقسي ي م. چني م. چن نگ( مشغول بودند. اوغورها در حوالی سالی ينگ( مشغول بودند. اوغورها در حوالی سالی ينگ( مشغول بودند. اوغورها در حوالی سالی ۵۵۰ يسنجاب )تيسنجاب )تپر. يپر. يپر. يان دن و ولگا، دوقوز اوغورها در دشتهای اطراف دنيان دن و ولگا، دوقوز اوغورها در دشتهای اطراف دن ان دن و ولگا، دوقوز اوغورها در دشتهای اطراف دنيان دن و ولگا، دوقوز اوغورها در دشتهای اطراف دني ياون اوغورها در شمال قفقاز، اوتوز اوغورها مياون اوغورها در شمال قفقاز، اوتوز اوغورها مان آنان دوستی و يان آنان دوستی و يان آنان دوستی و يزانسها خراج ساالنه را گرفته و گاهی ميزانسها خراج ساالنه را گرفته و گاهی م زانسها خراج ساالنه را گرفته و گاهی ميزانسها خراج ساالنه را گرفته و گاهی مي ياه( از بياه( از ب اه( از بياه( از بي يا قارا بلغارها )بلغارهای سيا قارا بلغارها )بلغارهای س ا قارا بلغارها )بلغارهای سيا قارا بلغارها )بلغارهای سي دوقوز اوغورها زانس را به طور دائم تحت فشار قرار يزانس را به طور دائم تحت فشار قرار يزانس را به طور دائم تحت فشار قرار يش انداخته و بيش انداخته و ب ش انداخته و بيش انداخته و بي يگاهی دشمنی برقرار بود. دوقوز اوغورها، اسالوها را پيگاهی دشمنی برقرار بود. دوقوز اوغورها، اسالوها را پرد. او كرد. او كرد. او وار مشهور استانبول را بر پا يوار مشهور استانبول را بر پا يوار مشهور استانبول را بر پا وس )يوس )يوس )۵۱۸- ۴9۱ م( برای مقابله با فشار آنان، د يدادند. امپراتور آناستازيدادند. امپراتور آناستازلة برادر به يلة برادر به يلة برادر به يانة دوقوز اوغورها را با برادرانشان اوتوز اوغورها به هم زدند. دو قبيانة دوقوز اوغورها را با برادرانشان اوتوز اوغورها به هم زدند. دو قب انة دوقوز اوغورها را با برادرانشان اوتوز اوغورها به هم زدند. دو قبيانة دوقوز اوغورها را با برادرانشان اوتوز اوغورها به هم زدند. دو قبي يها، ميها، م نیينیينی يروی از چيروی از چ روی از چيروی از چي يسپس به پيسپس به پ

ا جای گرفتند.كيا جای گرفتند.كيا جای گرفتند. ست خورده و بخشی در تراكست خورده و بخشی در تراكست خورده و بخشی در ترا كه دوقوز اوغورها شكه دوقوز اوغورها ش ه دوقوز اوغورها شكه دوقوز اوغورها شك ن شد ين شد ين شد جه ايجه ايجه ا يگر تاختند. نتيگر تاختند. نت گر تاختند. نتيگر تاختند. نتي ديكديكدكن دولت تركن دولت ترك بلغار، در سال ۶۳۰ م با نام دولت بزرگ بلغار در قفقاز شمالی بر پا ن دولت ترين دولت تري يدولتهای بلغار: نخستيدولتهای بلغار: نخست

. قفس اوغلو، ابراهیم. تورک ملی کولتورو. استانبول. 1984 2

Page 45: تاریخ مختصر ترک

45

کتر

صر خت

مخ

اریت

شده بود. شده بود. كعنی پس از فرو پاشی پادشاهی گؤگ تركعنی پس از فرو پاشی پادشاهی گؤگ ترك، در عنی پس از فرو پاشی پادشاهی گؤگ تريعنی پس از فرو پاشی پادشاهی گؤگ تري ن دولت در سال ين دولت در سال ين دولت در سال ۶۳۰ م الف: دولت بزرگ بلغار: ان دولت بنا به نوشتة ين دولت بنا به نوشتة ين دولت بنا به نوشتة انگذار ايانگذار ايانگذار ا يت آن از اون اوغورها بودند. »قورد« بنيت آن از اون اوغورها بودند. »قورد« بن ت آن از اون اوغورها بودند. »قورد« بنيت آن از اون اوغورها بودند. »قورد« بني يت جمعيت جمع ت جمعيت جمعي ثركثركثر ل شد و اكيل شد و اكيل شد و ا كيشمال قفقاز تشكيشمال قفقاز تشا بود. پس از مرگ »قورد« )يا بود. پس از مرگ »قورد« )يا بود. پس از مرگ »قورد« )۶۶۵ م(، دولت بلغار در اثر هجوم خزرها سرنگون يمورخان، از تبار هونهای آسيمورخان، از تبار هونهای آسشتر يشتر يشتر يل دادند. بيل دادند. ب ل دادند. بكيل دادند. بكي كيا بلغارهای ولگا را تشكيا بلغارهای ولگا را تش ا بلغارهای ولگا را تشيا بلغارهای ولگا را تشي رونی يرونی يرونی يرده و بلغارهای بيرده و بلغارهای ب رده و بلغارهای بكرده و بلغارهای بك وچ كوچ كوچ شد. بخشی از مردم به طرف شمال

ن مردم از اوتوز اوغورها بودند.ين مردم از اوتوز اوغورها بودند.ين مردم از اوتوز اوغورها بودند. ار فرمان خزرها باقی ماندند. ير فرمان خزرها باقی ماندند. ير فرمان خزرها باقی ماندند. يان« پسر »قورد«، زيان« پسر »قورد«، ز ان« پسر »قورد«، زيان« پسر »قورد«، زي اون اوغورها همراه با مجارها به فرماندهی »بات باان، با تودة بزرگی از يان، با تودة بزرگی از يان، با تودة بزرگی از تر بات باكتر بات باكتر بات با كوچكوچ وچكوچك نونی از تبار آنها هستند. »آسپاروخ« برادر كنونی از تبار آنها هستند. »آسپاروخ« برادر كنونی از تبار آنها هستند. »آسپاروخ« برادر ه بالخارهای كه بالخارهای كه بالخارهای گمان میرود رد)كرد)كرد)۶۷9 م(. س يس يس يا بلغارهای داخلی را تأسيا بلغارهای داخلی را تأس ا بلغارهای داخلی را تأسيا بلغارهای داخلی را تأسي د بلغار يد بلغار يد بلغار اوغورها به طرف دانوب رفته )۶۶۸ م( و دولت جد

امپراتور مخالفت و امپراتور يستادگی مخالفت و امپراتور يستادگی مخالفت و ستادگی ا به توجه بدون )۶۷9 – ۷۰۲( آسپاروخ دانوب: بلغار دولت ب: تر از دولت بلغار بود كتر از دولت بلغار بود كتر از دولت بلغار بود كوچكوچ وچكوچك ن دولت اگر چه ين دولت اگر چه ين دولت اگر چه ل داد. اكيل داد. اكيل داد. ا كين، دولت بلغار را در جنوب دوبروجان تشكين، دولت بلغار را در جنوب دوبروجان تش ن، دولت بلغار را در جنوب دوبروجان تشين، دولت بلغار را در جنوب دوبروجان تشي ينستانتينستانت نستانتكنستانتك

ار بود.كار بود.كار بود. شتر از آن بر سر يشتر از آن بر سر يشتر از آن بر سر يولی بيولی برده كرده كرده ه عربها استانبول را محاصره كه عربها استانبول را محاصره كه عربها استانبول را محاصره رومند شده و در سال يرومند شده و در سال يرومند شده و در سال ۸- ۷۷۸ م يدولت بلغار دانوب به زودی نيدولت بلغار دانوب به زودی نرومندی بلغارها، موجبات يرومندی بلغارها، موجبات يرومندی بلغارها، موجبات ين وجود نين وجود ن ن وجود نين وجود ني ردند. با اكردند. با اكردند. با ا زانس شتافتند و از استانبول دفاع يزانس شتافتند و از استانبول دفاع يزانس شتافتند و از استانبول دفاع ياری بياری ب اری بياری بي بودند. آنان به اسالو« ياسالو« ياسالو« يعنی شهر »پره يعنی شهر »پره عنی شهر »پره يعنی شهر »پره ي يتخت آن يتخت آن تخت آن يتخت آن ي رده و پاكرده و پاكرده و پا كزانس بارها به بلغارها حمله كزانس بارها به بلغارها حمله زانس بارها به بلغارها حمله يزانس بارها به بلغارها حمله ي يزانس را فراهم آورد. قشون بيزانس را فراهم آورد. قشون ب زانس را فراهم آورد. قشون بيزانس را فراهم آورد. قشون بي ينگرانی بينگرانی بست كست كست كگر در زمان »قروم خان« از بلغارها شكگر در زمان »قروم خان« از بلغارها ش گر در زمان »قروم خان« از بلغارها شيگر در زمان »قروم خان« از بلغارها شي زانس بار ديزانس بار ديزانس بار د ين وجود بين وجود ب ن وجود بين وجود بي رد. با اكرد. با اكرد. با ا ران يران يران )Pereyaslav( را وزی يزی يزی ن اثنا بر اثر خونرين اثنا بر اثر خونرين اثنا بر اثر خونر رد )كرد )كرد )۸۱۴ م( ولی او در ا كلغار آورده و استانبول را محاصره كلغار آورده و استانبول را محاصره لغار آورده و استانبول را محاصره يلغار آورده و استانبول را محاصره ي خورد. قروم خان به ادرنه اش و يش و يش و ي(، ني(، ن ه )يه )يه )۸۰9 يه استانبول را به محاصره در آورد، دژهای صوفيه استانبول را به محاصره در آورد، دژهای صوف ه استانبول را به محاصره در آورد، دژهای صوفكه استانبول را به محاصره در آورد، دژهای صوفك كش از آنكش از آن ش از آنيش از آني يداخلی جان باخت. قروم خان پيداخلی جان باخت. قروم خان پ

رده بود.كرده بود.كرده بود. ر ير ير يبلگراد را تسخيبلگراد را تسخرد. كرد. كرد. زانس امضاء يزانس امضاء يزانس امضاء ي ساله با بي ساله با ب مان صلح يمان صلح يمان صلح ۳۰ ي پي پ يك ۸۱۴ م( پسر قروم خان، فورا – »اومورتاق« )۸۳۱رد. آبراهه كرد. آبراهه كرد. آبراهه مرانی اومورتاق، دورة درخشش و مجد بلغارها بود. او شهرها و قصبهكمرانی اومورتاق، دورة درخشش و مجد بلغارها بود. او شهرها و قصبهكمرانی اومورتاق، دورة درخشش و مجد بلغارها بود. او شهرها و قصبههای فراوانی برپا كدورة حكدورة حادگار يادگار يادگار ه در قصبة »مادارا« قرار دارد، كه در قصبة »مادارا« قرار دارد، كه در قصبة »مادارا« قرار دارد، رد. مجسمة او سوار بر اسب با كرد. مجسمة او سوار بر اسب با كرد. مجسمة او سوار بر اسب با يك سنگ نبشته ی احداث يی احداث يی احداث و چشمهها

آن دوران است.حی شدن يحی شدن يحی شدن يژه پس از مسيژه پس از مس ژه پس از مسيژه پس از مسي ن روند به وين روند به وين روند به و ج اسالو شدند. ايج اسالو شدند. ايج اسالو شدند. ا يزش با مردم بومی به تدريزش با مردم بومی به تدر زش با مردم بومی به تدريزش با مردم بومی به تدري يجه آميجه آم جه آميجه آمي يبلغارها در نتيبلغارها در نتل كل كل كزانس به شكزانس به ش زانس به شيزانس به شي ير اسالو و بير اسالو و ب ر اسالو و بير اسالو و بي يافت و تحت تأثيافت و تحت تأث افت و تحت تأثيافت و تحت تأثي عنی در سال يعنی در سال يعنی در سال ۸۶۴ م. شدت ن خان« )ين خان« )ين خان« )۸۸9-۸۵۳ م( ي»بورسي»بورس

نونی درآمد.كنونی درآمد.كنونی درآمد.شتر آنها را اوتوز اوغورها يشتر آنها را اوتوز اوغورها يشتر آنها را اوتوز اوغورها يه بيه ب ه بكه بك ج: دولت بلغار ولگا: پس از سقوط دولت بزرگ بلغار، بخشی از بلغارها يكل يكل يك دولت ل كيل كي كين آغاز تشكين آغاز تش ن آغاز تشين آغاز تشي ردند. اكردند. اكردند. ا كوچ كوچ وچ كوچ ك كرامون رودهای ولگا- قاما )چولمان( كرامون رودهای ولگا- قاما )چولمان( رامون رودهای ولگا- قاما )چولمان( يرامون رودهای ولگا- قاما )چولمان( ي يدادند، به مناطق پيدادند، به مناطق پ ل میكيل میكيل می كيتشكيتش

Page 46: تاریخ مختصر ترک

46

کصر تر

ختخ م

تاریدر اوزها و سابارها، خزرها اوغورها، – فن فن يگری چون فن يگری چون گری چون اقوام محلی د اوغورها، اوتوز بر بود. عالوه بلغار الی مغول بر جای يالی مغول بر جای يالی مغول بر جای يعنی تا استيعنی تا است عنی تا استيعنی تا استي ن دولت نقش داشتند. دولت بلغارهای ولگا به مدت ين دولت نقش داشتند. دولت بلغارهای ولگا به مدت ين دولت نقش داشتند. دولت بلغارهای ولگا به مدت ۵۵۰ سال ل اكيل اكيل ا كيتشكيتشن دولت ين دولت ين دولت شاورزی مناسب بود. اكشاورزی مناسب بود. اكشاورزی مناسب بود. ا كز برای كز برای ز برای يز برای ي يشان نيشان ن شان نيشان ني نهاينهاينها يان آنان رواج داشته و زميان آنان رواج داشته و زم ان آنان رواج داشته و زميان آنان رواج داشته و زمي يشاورزی و داد و ستد در ميشاورزی و داد و ستد در م شاورزی و داد و ستد در مكشاورزی و داد و ستد در مك كبود. كبود. ف شدن يف شدن يف شدن يژه پس از ضعيژه پس از ضع ژه پس از ضعيژه پس از ضعي ت بلغارها به ويت بلغارها به ويت بلغارها به و يزی قرار داشت. وضعيزی قرار داشت. وضع زی قرار داشت. وضعكزی قرار داشت. وضعك كای مركای مر ای مريای مري ين بر سر راه بازرگانی اروپا با آسين بر سر راه بازرگانی اروپا با آس ن بر سر راه بازرگانی اروپا با آسين بر سر راه بازرگانی اروپا با آسي يهمچنيهمچن

ردند.كردند.كردند. ز برپا يز برپا يز برپا يخزرها بهتر شد. بلغارها تعدادی شهر نيخزرها بهتر شد. بلغارها تعدادی شهر نبرخورد برخورد كيلومتری جنوب محل برخورد كيلومتری جنوب محل لومتری جنوب محل و در صد ولگا رود و در صد كنار ولگا رود و در صد كنار ولگا رود نار در ولگا، بلغار در يتخت دولت ولگا، بلغار در يتخت دولت ولگا، بلغار تخت دولت پا بلغار شهر ز تجاری اروپای شرقی كز تجاری اروپای شرقی كز تجاری اروپای شرقی كن مركن مر ن مرين مري الدی مهمتريالدی مهمتريالدی مهمتر ي مي م ن شهر در سدهين شهر در سدهين شهر در سدههای 9 تا ۱۲ رودهای ولگا و قاما قرار داشت. ا

بود.ن ين ين ردند. مطمئنكردند. مطمئنكردند. مطمئنتر ز در غرب آن زندگی میيز در غرب آن زندگی میيز در غرب آن زندگی می يها نيها ن شور بلغار و روسكشور بلغار و روسكشور بلغار و روسها و بورتاس رها در شرق يرها در شرق يرها در شرق يباشقيباشقالدی )يالدی )يالدی )9۲۱-۲۲ = ۳۰9 ي مي م ل سدة يل سدة يل سدة ۱۰ اطالعات در مورد بلغارها، در سفرنامه ابن فضالن آمده است. در اوا

فة يفة يفة از طرف خل ابن فضالن از طرف خلياست ابن فضالن ياست از طرف خلي ابن فضالن از طرف خلياست ابن فضالن است ر به ريئتی به يئتی ري به ريئتی به ئتی ه بلغار، فرمانروای بلغار، هيش خان« فرمانروای يش خان« هي بلغار، فرمانروای بلغار، هيش خان« فرمانروای ش خان« »آلم درخواست به بنا »آلميهجری( درخواست به بنا يهجری( ن اسالم به بلغارها ين اسالم به بلغارها ين اسالم به بلغارها ئت، آموزش اصول و قواعد ديئت، آموزش اصول و قواعد ديئت، آموزش اصول و قواعد د ين هين ه ن هين هي تخت بلغار وارد شد. هدف ايتخت بلغار وارد شد. هدف ايتخت بلغار وارد شد. هدف ا عباسی المقتدر به پاو خزرها و يرها، خزرها و يرها، خزرها رها، باشق باشقيها، يها، پئچنك اوغوزها، دربارة اطالعاتی بلغارها، بر عالوه فضالن ابن سفرنامة در پئچنكبود. اوغوزها، دربارة اطالعاتی بلغارها، بر عالوه فضالن ابن سفرنامة در كبود.

اسالوها آمده است.اروپای در اروپای كی در اروپای كی در ی تر اسالمی- فرهنگ تركندة اسالمی- فرهنگ كندة تري اسالمی- فرهنگ تريندة اسالمی- فرهنگ ندة نما آن پس از نمايرفتند، آن پس از نمايرفتند، آن پس از رفتند، پذ را اسالم پذين را اسالم پذين را اسالم ن ولگا د بلغارهای چون نينينها در اواسط سدة دهم ين خان نشين خان نش ن خان نشين خان نشي ستند. ايستند. ايستند. ا يزيز ن میين میين می يشرقی شدند. بلغارها در ابتدا در قالب چهار خان نشيشرقی شدند. بلغارها در ابتدا در قالب چهار خان نش

ر فرمان ير فرمان ير فرمان يك خان درآمدند. يپارچه شده و زيپارچه شده و ز پارچه شده و زيكپارچه شده و زيك الدی، يالدی، يالدی، يميمبه مغول اردوی به كرد. مغول اردوی به كرد. مغول اردوی رد. سقوط مغول سقوط يلغار مغول سقوط يلغار مغول لغار ا اثر در ولگا، بلغار دولت م. ۱۳ سدة نخست سدة يمة نخست سدة يمة نخست مة ن نيدر يدر شت )كشت )كشت )۱۲۳۶ م(. اگر چه ران و يران و يران و ۵۰ هزار اهالی آن را زخان( شهر بلغار را ويزخان( شهر بلغار را ويزخان( شهر بلغار را و يفرماندهی باتوخان )نوة چنگيفرماندهی باتوخان )نوة چنگن شهر در سال ين شهر در سال ين شهر در سال ۱۳۶۱ نند ولی اكنند ولی اكنند ولی ا ران شدهيران شدهيران شدهشان را دوباره برپا دند تا شهر ويدند تا شهر ويدند تا شهر و يوشيوش وشكوشك ن حادثه، بلغارها ين حادثه، بلغارها ين حادثه، بلغارها پس از ا

ن شهر بار سوم در سال ين شهر بار سوم در سال ين شهر بار سوم در سال ۱۳9۱ م. در زمان حملة ران شد. ايران شد. ايران شد. ا مورخان ويمورخان ويمورخان و ي هـ برای بار دوم توسط پوالد تي هـ برای بار دوم توسط پوالد ت م./ ۷۴۰نده شدند. بخشی كنده شدند. بخشی كنده شدند. بخشی ن پس مردم پراين پس مردم پراين پس مردم پرا رد. از اكرد. از اكرد. از ا ش« فرمانروای آلتون اردو، قد خم يش« فرمانروای آلتون اردو، قد خم يش« فرمانروای آلتون اردو، قد خم يمور به قشون »توقتاميمور به قشون »توقتام مور به قشون »توقتاميمور به قشون »توقتامي ير تير ت ر تير تي ياميامالدی اقوام مسلمان بلغار- يالدی اقوام مسلمان بلغار- يالدی اقوام مسلمان بلغار- يردند. در اواسط سدة پانزده ميردند. در اواسط سدة پانزده م ردند. در اواسط سدة پانزده مكردند. در اواسط سدة پانزده مك وچ كوچ كوچ عنی امتداد رود غازان يعنی امتداد رود غازان يعنی امتداد رود غازان از آنها به شمال قاما ه كه كه ن به نظر میين به نظر میين به نظر میرسد يل دادند. چنيل دادند. چن ل دادند. چنكيل دادند. چنكي كين غازان را تشكين غازان را تش ن غازان را تشين غازان را تشي يهای خان نشيهای خان نش هيهيه نان بعدها پاينان بعدها پاينان بعدها پا ستند. ايستند. ايستند. ا يزيز نجا میينجا میينجا می قپچاق در ا

ی اوغوز، از نسل بلغارهای باستان هستند.كی اوغوز، از نسل بلغارهای باستان هستند.كی اوغوز، از نسل بلغارهای باستان هستند. كهای با لهجة تركهای با لهجة تر چوواش

Page 47: تاریخ مختصر ترک

47

کتر

صر خت

مخ

اریت

خلجها

م از آنها جدا شده، به افغانستان جنوبی و غربی يم از آنها جدا شده، به افغانستان جنوبی و غربی يم از آنها جدا شده، به افغانستان جنوبی و غربی ه در زمانهای قدكه در زمانهای قدكه در زمانهای قد كها از اقوام باستانی تركها از اقوام باستانی ترك هستند خلجه كه كه ان پشتوها جذب شدند يان پشتوها جذب شدند يان پشتوها جذب شدند مانده، م افغانستان مانده، ميز در افغانستان يز در مانده، مي افغانستان مانده، ميز در افغانستان ز در ن نيردند. بخشی يردند. بخشی نك نكردند. بخشی ردند. بخشی وچ كوچ كوچ ران يران يران ا و به هندوستان آنجا از و كوان لغات تركوان لغات ترك، خلجها را با اوغوزها و وان لغات تريوان لغات تري اشغری در دكاشغری در دكاشغری در د ل میكيل میكيل میدهند. محمود كينونی را تشكينونی را تش نونی را تشكنونی را تشك یيیيیهای تبار غلزا

ر را دربارة خلجير را دربارة خلجير را دربارة خلجها آورده است: يله شمرده و داستان زيله شمرده و داستان ز له شمرده و داستان زيله شمرده و داستان زي ي قبي قب قپچاقها از يككورش برد، قشون تركورش برد، قشون ترك ورش برد، قشون تريورش برد، قشون تري ان كان كان كشور تركشور تر شور تركشور ترك ندر از سمرقند گذشته و به كندر از سمرقند گذشته و به كندر از سمرقند گذشته و به كه اسكه اس ه اسكه اسك هنگامی شان يشان يشان ان يان يان ۲۲ نفر با خانوادهها ين مين م ن مين مي كبه فرماندهی »شو« خاقان تركبه فرماندهی »شو« خاقان ترك عقب نشست. در اوستند. آن يوستند. آن يوستند. آن ۲۲ نفر قصد داشتند از پی يز به آنان پيز به آنان پ ز به آنان پيز به آنان پي يگر نيگر ن گر نيگر ني در آنجا مانده بودند، ۲ نفر دم و وطنمان را يم و وطنمان را يم و وطنمان را يمانيمان ن جا میين جا میين جا می يه ما هميه ما هم ه ما همكه ما همك كخاقان تركخاقان ترك راهی شوند ولی آن دو نفر گفتند ن هنگام آن ين هنگام آن ين هنگام آن ۲۲ م. در ايم. در ايم. در ا يمانيمان نجا میينجا میينجا می د و میيد و میيد و میرود و ما در ا يآيآ ندر میكندر میكندر می كم. اسكم. اس م. اسيم. اسي يداريدار پاس می

دند به بازماندگان يدند به بازماندگان يدند به بازماندگان ين شده و آن دو نفر را »قال آچ« )بمان و بگشا( نامين شده و آن دو نفر را »قال آچ« )بمان و بگشا( نام ن شده و آن دو نفر را »قال آچ« )بمان و بگشا( نامين شده و آن دو نفر را »قال آچ« )بمان و بگشا( نامي ينفر خشمگينفر خشمگسوان بلندشان، يسوان بلندشان، يسوان بلندشان، يد از زبان و گيد از زبان و گ د از زبان و گيد از زبان و گي نان را بدينان را بدينان را بد ندر چون اكندر چون اكندر چون ا كن دو نفر »خلج« گفته شد. اسكن دو نفر »خلج« گفته شد. اس ن دو نفر »خلج« گفته شد. اسين دو نفر »خلج« گفته شد. اسي ا

۳ من« آنان باقی ماند.كمن« آنان باقی ماند.كمن« آنان باقی ماند. كن رو نام »تركن رو نام »تر ن رو نام »ترين رو نام »تري كمن« )تركمن« )ترك مانند( گفته و از ا من« )تركمن« )ترك كآنان را »تركآنان را »ترت شده است:يت شده است:يت شده است: ن رواين رواين روا يدر داستان اوغوز دربارة خلج چنيدر داستان اوغوز دربارة خلج چن

ن ين ين وارهای ايوارهای ايوارهای ا د. ديد. ديد. د يای رسيای رس ه اوغوزخان با سپاهش در سفر بود، به خانهكه اوغوزخان با سپاهش در سفر بود، به خانهكه اوغوزخان با سپاهش در سفر بود، به خانه كروزی آن هنگام كروزی آن هنگام ش از نقره و سقفش از آهن بود. دريش از نقره و سقفش از آهن بود. دريش از نقره و سقفش از آهن بود. در خانه بسته بود. اوغوزخان خانه از طال، پنجرههان مرد، قال ين مرد، قال ين مرد، قال ی از همراهانش گفت: »قال آچ«. از آن زمان به اوالد و فرزندان ايكی از همراهانش گفت: »قال آچ«. از آن زمان به اوالد و فرزندان ايكی از همراهانش گفت: »قال آچ«. از آن زمان به اوالد و فرزندان ا به

ا خلج گفته شد.يا خلج گفته شد.يا خلج گفته شد.۴ آچ سانی از خاورشناسان چون كسانی از خاورشناسان چون كسانی از خاورشناسان چون كها وجود دارد. كها وجود دارد. كوان لغات تركوان لغات ترك و حدود العالم، اطالعاتی دربارة خلج وان لغات تريوان لغات تري در دن ين ين رنووا پژوهشهای ارزشمندی دربارة خلجيرنووا پژوهشهای ارزشمندی دربارة خلجيرنووا پژوهشهای ارزشمندی دربارة خلجها انجام داده و به ا يی و سميی و سم ی و سمكی و سمك كنورسكنورس نورسينورسي يرانشهر(، ميرانشهر(، م رانشهر(، ميرانشهر(، مي وارت )اكوارت )اكوارت )ا كماركمارخی در سه يخی در سه يخی در سه يها از نظر تاريها از نظر تار د آمدهيد آمدهيد آمدهاند. خلج خ پديخ پديخ پد يالدی در صحنه تاريالدی در صحنه تار الدی در صحنه تاريالدی در صحنه تاري ي مي م ه خلجكه خلجكه خلجها، از سدة ۶ دهيدهيدهاند يجه رسيجه رس جه رسيجه رسي ينتينت

حون و سند.يحون و سند.يحون و سند. يان جيان ج ان جيان جي يق؟( و مناطق ميق؟( و مناطق م ق؟( و مناطق ميق؟( و مناطق مي يند )بئش باليند )بئش بال ند )بئش بالكند )بئش بالك كاند: اطراف باالساغون، پنجكاند: اطراف باالساغون، پنج ستهيستهيسته يزيز نقطه میاب و تاالس ياب و تاالس ياب و تاالس ا صويا صويا صو ان در باالساغون كان در باالساغون كان در باالساغون كح، تركح، تر ح، تريح، تري يالد مسيالد مس الد مسيالد مسي از م از ميش يش از مي از ميش ش پيهای پ يهای افسانه افسانهينی و افسانهينی و نی و به منابع چ به منابع چيبا توجه يبا توجه شيشيشها در ۷۶۶- ۶۵۸ م.، ي م. تورگي م. تورگ ان در كان در كان در ۶۵۸- ۵۸۱ كن و عرب، تركن و عرب، تر ن و عرب، ترين و عرب، تري ين بودند. بنا به نوشتة مورخان چين بودند. بنا به نوشتة مورخان چ ن بودند. بنا به نوشتة مورخان چكن بودند. بنا به نوشتة مورخان چك سا

. و بتان خلج امل اسین. ترکیات مجموعه سی. . و بتان خلج امل اسین. ترکیات مجموعه سی. . و بتان خلج امل اسین. ترکیات مجموعه سی. 1972. استانبول . کاشغری. صص 23 و 24 3اسالم آنسیکلوپدیسی. جلد 5/1. صفحه 110 4

Page 48: تاریخ مختصر ترک

48

کصر تر

ختخ م

تاریردهكردهكردهاند. ومت كومت كومت كن منطقه حكن منطقه ح ن منطقه حين منطقه حي ان ساليان ساليان سالهای ۱۲۵۰- ۸۵۰ م. بر ا يان ميان م ان ميان مي ي م. و قاراخاني م. و قاراخان قارلوقها در 9۰۰- ۷۶۶

ف شده است(، خلجيف شده است(، خلجيف شده است(، خلجها در ي م. توسط ابن خردادبه تألي م. توسط ابن خردادبه تأل ه در كه در كه در 9۸۲ تاب حدود العالم )كتاب حدود العالم )كتاب حدود العالم ) بنا به نوشتة تاب خلجكتاب خلجكتاب خلجها و اوغوزها از اواسط ن ين ين يستند. با استناد به هميستند. با استناد به هم ستند. با استناد به هميستند. با استناد به همي يزيز حون تا صحاری غزنه )زابلستان( میيحون تا صحاری غزنه )زابلستان( میيحون تا صحاری غزنه )زابلستان( می يمناطق جيمناطق جل« شاه يل« شاه يل« شاه يرده »روتبيرده »روتب رده »روتبكرده »روتبك جاد يجاد يجاد ومتی اكومتی اكومتی ا كابل و غزنه حكابل و غزنه ح ابل و غزنه حكابل و غزنه حك ن شده، خلجكن شده، خلجكن شده، خلجها در ابل ساكابل ساكابل سا ستان، داوار و يستان، داوار و يستان، داوار و يسدة هفتم در سيسدة هفتم در س

ابل برادر بودند.كابل برادر بودند.كابل برادر بودند. غزنه با شاه هكهكههای كش تا رود سند بر پا شد. در سكش تا رود سند بر پا شد. در س ش تا رود سند بر پا شد. در سكش تا رود سند بر پا شد. در سك عنی از هندويعنی از هندويعنی از هندو يالدی، در هندوستان يالدی، در هندوستان الدی، در هندوستان يالدی، در هندوستان ي ي« از سدة هشتم مي« از سدة هشتم م ك»خاقان ترك»خاقان تركر گرگی بر باالی تاج پادشاه نقش بسته بود. نشان پادشاهی ير گرگی بر باالی تاج پادشاه نقش بسته بود. نشان پادشاهی ير گرگی بر باالی تاج پادشاه نقش بسته بود. نشان پادشاهی م، تصويم، تصويم، تصو ان قدكان قدكان قد كومت، بنا به عادت تركومت، بنا به عادت تر ومت، بنا به عادت تركومت، بنا به عادت ترك كن حكن ح ن حين حي ا

مان بود.كمان بود.كمان بود. ر و ير و ير و يز تيز ت ز تيز تي ي هند ني هند ن كتركتركردند. در سال كردند. در سال كردند. در سال ۸۷۰ م/ ۲۵۶ هجری خلجها در ل با عربيل با عربيل با عربها نبرد می يابل و روتبيابل و روتب ابل و روتبكابل و روتبك در سدة هشتم شاه

ان، غزنه را گرفتند.يان، غزنه را گرفتند.يان، غزنه را گرفتند. ين پس از صفارين پس از صفار ن پس از صفاركين پس از صفاركي كيتكيت تكتك كن و سبكن و سب ن و سبكين و سبكي كيست خوردند. آلپ تكيست خوردند. آلپ ت ست خوردند. آلپ تكست خوردند. آلپ تك كث شكث ش ث شيث شي يعقوب ليعقوب ل عقوب ليعقوب لي غزنه از ن به معنای ين به معنای ين به معنای رده و بر جای او نشست. اكرده و بر جای او نشست. اكرده و بر جای او نشست. ا ك ترك ترك هند را زندانی ر برهمن، شاهير برهمن، شاهير برهمن، شاه يالدی وزيالدی وز الدی وزيالدی وزي يدر سدة نهم ميدر سدة نهم من پادشاهی در سال ين پادشاهی در سال ين پادشاهی در سال ۱۰۰۳ م به دست سلطان محمود سرنگون شد و هندوستان س پادشاهی هند بود. ايس پادشاهی هند بود. ايس پادشاهی هند بود. ا يتأسيتأسی را به عنوان يی را به عنوان يی را به عنوان نهاينهاينها يه همراه با قشون غزنوی به هند رفته بودند، در آنجا زميه همراه با قشون غزنوی به هند رفته بودند، در آنجا زم ه همراه با قشون غزنوی به هند رفته بودند، در آنجا زمكه همراه با قشون غزنوی به هند رفته بودند، در آنجا زمك به تصرف محمود درآمد. خلجها ان يان يان غور سلسلة غوريمران سلسلة يمران غورك سلسلة غوركمران سلسلة مران ح خدمت به آنان سپس شدند. حكن خدمت به آنان سپس شدند. كن حك خدمت به آنان سپس شدند. حكن خدمت به آنان سپس شدند. ن سا سايی سايی ی تودهها صورت به و تودهكرده صورت به و تودهكرده صورت به و رده افت يافت يافت در درياقطاع ياقطاع

درآمدند.ان يان يان برابر قشون سلجوق برابر قشون سلجوقيان در يان در برابر قشون سلجوقي برابر قشون سلجوقيان در ان در ست غزنوكست غزنوكست غزنو كرده و موجب شكرده و موجب ش رده و موجب شكرده و موجب شك خلجها در زمان سلطان مسعود شورش تابع خلج تابع كان خلج تابع كان خلج ان تر شد. سرنگون خوارزمشاه محمد سلطان توسط هندوستان، در تركان شد. سرنگون خوارزمشاه محمد سلطان توسط هندوستان، در كان تري شد. سرنگون خوارزمشاه محمد سلطان توسط هندوستان، در تريان شد. سرنگون خوارزمشاه محمد سلطان توسط هندوستان، در ان غور غوريومت يومت غورك غوركومت ومت ح حكشدند. كشدند.

ردند.كردند.كردند. ت كت كت كخوارزمشاه شدند و در نبرد او با مغوالن شركخوارزمشاه شدند و در نبرد او با مغوالن شرن اوغراق به غزنه آمدند و همراه با ين اوغراق به غزنه آمدند و همراه با ين اوغراق به غزنه آمدند و همراه با ف الديف الديف الد ين خوارزمشاه، به فرماندهی سين خوارزمشاه، به فرماندهی س ن خوارزمشاه، به فرماندهی سين خوارزمشاه، به فرماندهی سي خلجها در زمان جالل الدن ين ين ست دهند )كست دهند )كست دهند )۱۲۲۱(. در ا كدند. آنان توانستند مغوالن را در پروران شكدند. آنان توانستند مغوالن را در پروران ش دند. آنان توانستند مغوالن را در پروران شيدند. آنان توانستند مغوالن را در پروران شي ين با مغوالن جنگين با مغوالن جنگ ن با مغوالن جنگين با مغوالن جنگي قشون جالل الدل میكيل میكيل میدادند. بر كيها بخش مهمی از جناح راست را تشكيها بخش مهمی از جناح راست را تش ن و قارلوقين و قارلوقين و قارلوق نبرد خلجها جناح چپ قشون جاللالده سه ماه بعد، كه سه ماه بعد، كه سه ماه بعد، شاور رفت يشاور رفت يشاور رفت يانی به پيانی به پ انی به پيانی به پي ين اوغراق با سپاهين اوغراق با سپاه ن اوغراق با سپاهين اوغراق با سپاهي فيفيفالد يان آنان رخ داد. سيان آنان رخ داد. س ان آنان رخ داد. سيان آنان رخ داد. سي يم، اختالف ميم، اختالف م م، اختالف ميم، اختالف مي م غنايم غنايم غنا يسر تقسيسر تقس

ان رفتند.يان رفتند.يان رفتند. يلغار مغوالن از ميلغار مغوالن از م لغار مغوالن از ميلغار مغوالن از مي بر اثر اردند. كردند. كردند. پا بر در هندوستان را پادشاهی خلج و سپس پا يالدی مسلمان شدند بر در هندوستان را پادشاهی خلج و سپس پا يالدی مسلمان شدند بر در هندوستان را پادشاهی خلج و سپس الدی مسلمان شدند ميها در سدة دهم م يها در سدة دهم خلجزی كزی كزی ك و دست آخر در ملوا )بخش مرك و دست آخر در ملوا )بخش مر نان در بنگال از ينان در بنگال از ينان در بنگال از ۱۲۲۰ تا ۱۲9۰ م، در دهلی از ۱۲9۰ تا ۱۳۲۱ ومت اكومت اكومت ا كحكح

هند( از ۱۴۳۶ تا ۱۵۳۱ م. برپا بود.شتر يشتر يشتر يه بيه ب ه بكه بك ن به نظر میين به نظر میين به نظر میرسد يران و آناتولی آمدند. چنيران و آناتولی آمدند. چن ران و آناتولی آمدند. چنيران و آناتولی آمدند. چني بخشی از خلجها همراه با قشون سلجوقی، به ابه بنا ردهكردهكردهاند. وچ كوچ كوچ ران يران يران ا اكزی اكزی زی نواحی مر به افغانستان و خراسان از نواحی مركلغار مغول به افغانستان و خراسان از كلغار مغول نواحی مري به افغانستان و خراسان از نواحی مريلغار مغول به افغانستان و خراسان از لغار مغول ا ايران، در زمان ايران، در زمان ران، در زمان ا خلجهای

Page 49: تاریخ مختصر ترک

49

کتر

صر خت

مخ

اریت

عنی در سدة يعنی در سدة يعنی در سدة ۱۴ در ساوه، قم و حوالی مور يمور يمور ير تير ت ر تير تي يها در زمان اميها در زمان ام زدی در ظفرنامه، خلجيزدی در ظفرنامه، خلجيزدی در ظفرنامه، خلج ن ين ين نوشتة شرف الدستند.يستند.يستند. يزيز اشان میكاشان میكاشان می

در در يرزا محمد صادق در يرزا محمد صادق رزا محمد صادق م ميردند. يردند. مك مكردند. ردند. وچ كوچ كوچ جان يجان يجان آذربا در مغان به بعدها از خلجهای حوالی ساوه، بخشی تاب در سال كتاب در سال كتاب در سال ۱۳۱۷ ن ين ين رده است. اكرده است. اكرده است. ا نان بحث ينان بحث ينان بحث ف در يف در يف در ۱۱9۸ هجری( دربارة ا يتی گشا )تأليتی گشا )تأل تی گشا )تأليتی گشا )تألي يخ گيخ گ خ گيخ گي يتاب تاريتاب تار تاب تاركتاب تاركران در حوالی ساوه، ارايران در حوالی ساوه، ارايران در حوالی ساوه، اراك، سی در تهران منتشر شده است. امروزه خلجيسی در تهران منتشر شده است. امروزه خلجيسی در تهران منتشر شده است. امروزه خلجهای ا يد نفيد نف د نفيد نفي يدی توسط سعيدی توسط سع دی توسط سعيدی توسط سعي يخورشيخورش

ل میكيل میكيل میدهند. كيت را تشكيت را تش ت را تشيت را تشي يخلجستان در جنوب قم بخش اساسی جمعيخلجستان در جنوب قم بخش اساسی جمعحون، يحون، يحون، س نواحی در شده سيافت نواحی در شده يافت سي نواحی در شده سيافت نواحی در شده افت هكهكههای س سكان كان سي سيان ان م در را خلجی ميهای در را خلجی يهای هكهكه س مشهور، پژوهشگر سكرنووا مشهور، پژوهشگر كرنووا سي مشهور، پژوهشگر سيرنووا مشهور، پژوهشگر رنووا يسميسمو شده نوشته اوردو« »خلج عنوان سغدی الفبای با هكهكهها، س سكن كن سي سين ن ا روی بر است. ايده روی بر است. ايده روی بر است. ده د دكند دكند ند پنج و پنجكند و كند پنجك و پنجكند و ند كتاشكتاش

ز در آن وجود دارد.يز در آن وجود دارد.يز در آن وجود دارد. ير سه پادشاه خلج نير سه پادشاه خلج ن ر سه پادشاه خلج نير سه پادشاه خلج ني تصوج« يج« يج« يواشتيواشت واشتيواشتي ه مربوط به »دكه مربوط به »دكه مربوط به »د وه موغ( كوه موغ( كوه موغ( اسان )كاسان )كاسان ) خ طبری و اسناد به دست آمده از قلعة يخ طبری و اسناد به دست آمده از قلعة يخ طبری و اسناد به دست آمده از قلعة يرنووا از تاريرنووا از تار رنووا از تاريرنووا از تاري يسميسمنان در سدهينان در سدهينان در سدههای هكهكهها متعلق به پادشاهان خلج هستند و ا كن سكن س ن سين سي ه اكه اكه ا رد يرد يرد يگيگ جه میيجه میيجه می ين نتين نت ن نتين نتي يپادشاه خلج است، چنيپادشاه خلج است، چنمران خلج در كمران خلج در كمران خلج در كج« حكج« ح ج« حيج« حي يواشتيواشت واشتيواشتي خ طبری، »ديخ طبری، »ديخ طبری، »د يستند. بنا به نوشتة تاريستند. بنا به نوشتة تار ستند. بنا به نوشتة تاريستند. بنا به نوشتة تاري يزيز ند میكند میكند می كالدی در فرغانه و پنجكالدی در فرغانه و پنج الدی در فرغانه و پنجيالدی در فرغانه و پنجي ي مي م ۷ و ۸شته شده كشته شده كشته شده انش در دژ خجند يانش در دژ خجند يانش در دژ خجند يده و با اطرافيده و با اطراف ده و با اطرافيده و با اطرافي يها جنگيها جنگ سالهای ۲۱- ۷۲۰ م/ ۴-۱۰۳ هجری قمری، با عرب

است.رده است. چهره، كرده است. چهره، كرده است. چهره، ند را منتشر كند را منتشر كند را منتشر كافت شده در پنجكافت شده در پنج افت شده در پنجيافت شده در پنجي از نقاشیهای ن )كين )كين )Frunkin( بخشی كيفرونكيفرونوارهای دربار يوارهای دربار يوارهای دربار ن نقاشیين نقاشیين نقاشیها، از د ن نقاشیين نقاشیين نقاشیها نقش بسته است. برخی از ا لباس و مراسم سوگواری خلجها در ا

م شدهيم شدهيم شدهاند. ي ترسي ترس يكسم و روش گرافيكسم و روش گرافيك سم و روش گرافيسم و روش گرافي ي رئالي رئال كن تابلوها با سبكن تابلوها با سبك ن تابلوها با سبين تابلوها با سبي پادشاهان خلج به دست آمده است. ار درآمده ير درآمده ير درآمده ند به دست آمده، مراسم سوگواری به تصوكند به دست آمده، مراسم سوگواری به تصوكند به دست آمده، مراسم سوگواری به تصو ك پنجك پنج ه از معبد شماره كه از معبد شماره كه از معبد شماره ۲ ی يی يی ی از نقاشیيكی از نقاشیيكی از نقاشیها در ن مراسم هر سال در بخارا برگزار میين مراسم هر سال در بخارا برگزار میين مراسم هر سال در بخارا برگزار میشد. اوش است. اياوش است. اياوش است. ا ير مربوط به مراسم سوگواری مرگ سير مربوط به مراسم سوگواری مرگ س ر مربوط به مراسم سوگواری مرگ سير مربوط به مراسم سوگواری مرگ سي ن تصوين تصوين تصو است. ان تابلوها، ين تابلوها، ين تابلوها، اب است. در اياب است. در اياب است. در ا ياشغری، دربارة مراسم سوگواری افراسياشغری، دربارة مراسم سوگواری افراس اشغری، دربارة مراسم سوگواری افراسكاشغری، دربارة مراسم سوگواری افراسك ن مراسم مطابق با نوشتهين مراسم مطابق با نوشتهين مراسم مطابق با نوشتههای محمود امه يمه يمه يان به صورت نيان به صورت ن ان به صورت نيان به صورت ني ي ارابة گنبد دار گذاشته شده است. اطرافي ارابة گنبد دار گذاشته شده است. اطراف كمران باستانی تركمران باستانی ترك، جسد بر يك مران باستانی تركمران باستانی ترك كبنا به عادت حكبنا به عادت حن تابلو سوگوار و ين تابلو سوگوار و ين تابلو سوگوار و ه در اكه در اكه در ا رند. بانوی تاجداری رند. بانوی تاجداری رند. بانوی تاجداری برند. بانوی تاجداری برند. بانوی تاجداری شان را میيشان را میيشان را می نده و صورت و گوشهاكنده و صورت و گوشهاكنده و صورت و گوشها سوان را يسوان را يسوان را يبرهنه نشسته، گيبرهنه نشسته، گن تابلو دو ين تابلو دو ين تابلو دو اوش است. در اياوش است. در اياوش است. در ا ياب و همسر سياب و همسر س اب و همسر سياب و همسر سي ياز« دختر افراسياز« دختر افراس از« دختر افراسكاز« دختر افراسك ن زانو زده و مشعلی دارد، »ين زانو زده و مشعلی دارد، »ين زانو زده و مشعلی دارد، » يبه صورت اندوهگيبه صورت اندوهگن تفاوت رنگ، به معنای ين تفاوت رنگ، به معنای ين تفاوت رنگ، به معنای ه اكه اكه ا ن به نظر میين به نظر میين به نظر میرسد يشود. چنيشود. چن ده میيده میيده می د پوست و سرخ پوست ديد پوست و سرخ پوست ديد پوست و سرخ پوست د يگروه انسان سفيگروه انسان سف

تی است.يتی است.يتی است. يی طبقاتی و قوميی طبقاتی و قوم ی طبقاتی و قوميی طبقاتی و قومي جدا

Page 50: تاریخ مختصر ترک

50

کصر تر

ختخ م

تاری

فرهنگ

ة آنها، دشت و ية آنها، دشت و ية آنها، دشت و ين رو در فرهنگ اولين رو در فرهنگ اول ن رو در فرهنگ اولين رو در فرهنگ اولي ستند از ايستند از ايستند از ا يزيز ا میيا میيا می يان در زمان باستان، در دشتهای شرق اروپا و غرب آسيان در زمان باستان، در دشتهای شرق اروپا و غرب آس ان در زمان باستان، در دشتهای شرق اروپا و غرب آسكان در زمان باستان، در دشتهای شرق اروپا و غرب آسك كركر رترتمی يمی يمی ی میيی میيی مینامند. فرهنگ و تمدنهای قد ن فرهنگ را فرهنگ صحراين فرهنگ را فرهنگ صحراين فرهنگ را فرهنگ صحرا صحرا عنصر اساسی به حساب میآمد. اردهكردهكردهاند. م يم يم يی تقسيی تقس ی تقسيی تقسي ی و صحرايی و صحرايی و صحرا ان زندگی مردمان به سه دسته فرهنگ و تمدن جنگلی، روستاكان زندگی مردمان به سه دسته فرهنگ و تمدن جنگلی، روستاكان زندگی مردمان به سه دسته فرهنگ و تمدن جنگلی، روستا به م بنا به مكرا بنا كرا

ست. در صحرا باران و آب و چراگاه وجود دارد(.يست. در صحرا باران و آب و چراگاه وجود دارد(.يست. در صحرا باران و آب و چراگاه وجود دارد(. يابان نيابان ن ابان نيابان ني ي)البته صحرا بي)البته صحرا بز هر يز هر يز هر ين رو نين رو ن ن رو نين رو ني ر دارند. از اير دارند. از اير دارند. از ا يل فرهنگ تأثيل فرهنگ تأث ل فرهنگ تأثكيل فرهنگ تأثكي كيا، انسان و جامعه هر سه در تشكيا، انسان و جامعه هر سه در تش ا، انسان و جامعه هر سه در تشيا، انسان و جامعه هر سه در تشي يم جغرافيم جغراف م جغرافيم جغرافي يدانيدان ه میكه میكه می همانطور

منطقه و جامعهای فرهنگ مخصوص خود را دارد.ی يی يی صحرا فرهنگ صحراكدام فرهنگ صحراكدام فرهنگ دام هر و هر كردند و هر كردند و ردند می زندگی صحراها در میكان، زندگی صحراها در میكان، زندگی صحراها در ان، تر بر عالوه تركز بر عالوه كز تري بر عالوه تريز بر عالوه ز ن نيها يها یيیيی ايايا آر و آريها و يها مغولان، اسب و آهن عناصر كان، اسب و آهن عناصر كان، اسب و آهن عناصر كوچ سوارة تركوچ سوارة تر وچ سوارة تركوچ سوارة ترك ا فرهنگ يا فرهنگ يا فرهنگ ی يی يی اند. در فرهنگ صحرا اند. در فرهنگ صحرايد آورده اند. در فرهنگ صحرايد آورده د آورده مخصوص خود را پده آهن در فرهنگ مغولی در مراحل بعدی وارد شده و حتی مغوالن تا كه آهن در فرهنگ مغولی در مراحل بعدی وارد شده و حتی مغوالن تا كه آهن در فرهنگ مغولی در مراحل بعدی وارد شده و حتی مغوالن تا ن در حالی است ين در حالی است ين در حالی است اساسی بودند. ا

شان را از استخوان میيشان را از استخوان میيشان را از استخوان میساختند. رهايرهايرها يان تيان ت ان تيكان تيك يكالدی، پيكالدی، پ الدی، پيالدی، پي ي مي م سدة ۱۳از تكيتكيتها اس اسكيدهند. كيدهند. نسبت می نسبت میكاها نسبت میكاها اها كا سكا س ا سيا سي تكيتكيتها اس به را اسكيی به را كيی اسي به را اسيی به را ی فرهنگ صحرا منشاء فرهنگ صحرايسندگان، منشاء فرهنگ صحرايسندگان، منشاء سندگان، نو برخی ش يش يش ي پي پ ان در سدهكان در سدهكان در سدههای ۶ و ۷ كنده بودند. بنا به نوشتة هردوت، تركنده بودند. بنا به نوشتة هردوت، تر نده بودند. بنا به نوشتة هردوت، تركنده بودند. بنا به نوشتة هردوت، ترك ستان پراكستان پراكستان پرا كاه تا تركاه تا تر اه تا ترياه تا تري يای سيای س ای سيای سي يدشتهای شمال دريدشتهای شمال درل میكيل میكيل میدادند. كيان تشكيان تش ان تشكان تشك كها را تركها را تر تكيتكيت كيمة اسكيمة اس مة اسكمة اسك ردند. طبقة حاكردند. طبقة حاكردند. طبقة حا تكيتكيتها زندگی كيالد از شرق آمده و در جوار اسكيالد از شرق آمده و در جوار اس الد از شرق آمده و در جوار اسيالد از شرق آمده و در جوار اسي ياز مياز م

ز خاقان آنها بود.يز خاقان آنها بود.يز خاقان آنها بود. ياب( نياب( ن اب( نياب( ني يآلپ ارتونقا )افراسيآلپ ارتونقا )افراسعنی يعنی يعنی ان كان كان كداد، در خاستگاه باستانی تركداد، در خاستگاه باستانی تر ل میكيل میكيل می كيه اساس فرهنگ صحرا را تشكيه اساس فرهنگ صحرا را تش ه اساس فرهنگ صحرا را تشكه اساس فرهنگ صحرا را تشك ای اسبی يای اسبی يای اسبی ن بقاين بقاين بقا میيمیيمیتر قدكنكنك نيني ينوسينوس نوسينوسي ين منطقه، فرهنگ مين منطقه، فرهنگ م ن منطقه، فرهنگ مين منطقه، فرهنگ مي افتهيافتهيافتههای ا افت شده است. يافت شده است. يافت شده است. بری يبری يبری يوههای آلتای سيوههای آلتای س وههای آلتای سكوههای آلتای سك كنكنك، در غرب نيني ينوسينوس نوسينوسي يمنطقة ميمنطقة مل میكيل میكيل میدهد. كين جا را تشكين جا را تش ن جا را تشين جا را تشي يلومتری شمال هميلومتری شمال هم لومتری شمال همكيلومتری شمال همكي الد( و فرهنگ آندرونوف در يالد( و فرهنگ آندرونوف در يالد( و فرهنگ آندرونوف در ۲۵۰ يش از ميش از م ش از ميش از مي ي پي پ ۲۵۰۰ – ۱۷۰۰(

كنكنك بوده و به اجداد نيني ينوسينوس نوسينوسي يافتة فرهنگ ميافتة فرهنگ م افتة فرهنگ ميافتة فرهنگ مي شرفت يشرفت يشرفت يل پيل پ ل پكل پك كسندگان، فرهنگ آندرونوف شكسندگان، فرهنگ آندرونوف ش سندگان، فرهنگ آندرونوف شيسندگان، فرهنگ آندرونوف شي شتر نويشتر نويشتر نو يبه نظر بيبه نظر بسلوف )كيسلوف )كيسلوف )Kisleve( انسانهای آندورنوف الد(. به نظر يالد(. به نظر يالد(. به نظر يش از ميش از م ش از ميش از مي ي پي پ ان مربوط میكان مربوط میكان مربوط میشود )۱۲۰۰- ۱۷۰۰ كتركتر

خ جنگ گشودهيخ جنگ گشودهيخ جنگ گشودهاند. يد را در تاريد را در تار د را در تاريد را در تاري م شده و دورهكم شده و دورهكم شده و دورهای جد ا جنگاوران سواره، بر اطراف حايا جنگاوران سواره، بر اطراف حايا جنگاوران سواره، بر اطراف حاW.( وپر )كوپر )كوپر ن، و. ين، و. ين، و. ي(، و. منگي(، و. منگ W. Schmidt( ت )يت )يت يشی چون و. اشميشی چون و. اشم شی چون و. اشميشی چون و. اشمي دگاه مورخان نامدار اتريدگاه مورخان نامدار اتريدگاه مورخان نامدار اتر از د

ان اهلی شده و برای سواری و كان اهلی شده و برای سواری و كان اهلی شده و برای سواری و كن بار توسط اجداد تركن بار توسط اجداد تر ن بار توسط اجداد ترين بار توسط اجداد تري ي(، اسب نخستي(، اسب نخست F. Flor( و ف. فلور )Kopperار رفته است.كار رفته است.كار رفته است. جنگ به

Page 51: تاریخ مختصر ترک

51

کتر

صر خت

مخ

اریت

نی مربوط به ينی مربوط به ينی مربوط به يالد(. در منابع چيالد(. در منابع چ الد(. در منابع چيالد(. در منابع چي يش از ميش از م ش از ميش از مي ي پي پ نیينیينیها اسب سواری و جنگ با اسب را از هونها آموختهاند )۳۰۰ يچيچر ير ير ي ابتدا بر گوسفند سوار شده و با تي ابتدا بر گوسفند سوار شده و با ت كان تركان ترك ان تركان ترك ودكودكود ی بحث شده است. كی بحث شده است. كی بحث شده است. ك نوع اسب ترك نوع اسب تر كزمان گؤگ تركزمان گؤگ تركها، از ۱۱

افتند.يافتند.يافتند. راندازی مهارت میيراندازی مهارت میيراندازی مهارت می ياری و تياری و ت اری و تكاری و تك دن به سن بلوغ، در سوار يدن به سن بلوغ، در سوار يدن به سن بلوغ، در سوار يش از رسيش از رس ش از رسيش از رسي يردند و پيردند و پ ردند و پكردند و پك ار میكار میكار می كمان پرنده شكمان پرنده ش مان پرنده شكمان پرنده شك و زاده اسب روی زاده يا اسب روی زاده يا اسب روی ا گو گويستند. گويستند. ستند. يزيز می اسب روی بر هونها هونيزانس، هونيزانس، زانس، ب و بين و ين بي و بين و ن چ چيسندگان يسندگان چي چيسندگان سندگان نو نوشتة به بنا و و كشاورزان و كشاورزان شاورزان ان يان يان م ميها يها تمدن تمدنين تمدنين ن میيمیيمیتر قد قدين« قدين« ن« »منگ »منگيدة يدة »منگي »منگيدة دة عق به عقيشمردند. به يشمردند. می مقدس را اسب آنها میشدند. وچ رو و مدافع به وجود آمده است. كوچ رو و مدافع به وجود آمده است. كوچ رو و مدافع به وجود آمده است. ۱۵۰۰ ت چوپانهای سواره، كت چوپانهای سواره، كت چوپانهای سواره، كان اطراف رودها و با دخالت و شركان اطراف رودها و با دخالت و شر ان اطراف رودها و با دخالت و شرييان اطراف رودها و با دخالت و شريي روستا

ی دولت را به يی دولت را به يی دولت را به یيیيیها، ضرورت برپا ايايا ياچه آرال و آرياچه آرال و آر اچه آرال و آرياچه آرال و آري يان مردم صحرا در اطراف دريان مردم صحرا در اطراف در ان مردم صحرا در اطراف دريان مردم صحرا در اطراف دري يالد، ارتباطات ميالد، ارتباطات م الد، ارتباطات ميالد، ارتباطات مي يسال قبل از ميسال قبل از مش يش يش ي پي پ ز از يز از يز از ۱۵۰۰ ين اقوام نين اقوام ن ن اقوام نين اقوام ني ان ايان ايان ا يها ميها م زشيزشيزش يز ارتباطات و آميز ارتباطات و آم ز ارتباطات و آميز ارتباطات و آمي ي و از نظر زبانشناسی ني و از نظر زبانشناسی ن )A.Alfoldi( وجود آودرهشاورز نقش داشت. معدن آهن در آلتای و در كشاورز نقش داشت. معدن آهن در آلتای و در كشاورز نقش داشت. معدن آهن در آلتای و در ان ييان ييان ان بر روستاكان بر روستاكان بر روستا كت تركت تر ت تريت تري يميم مكمك الد آغاز شده بود. آهن در حايالد آغاز شده بود. آهن در حايالد آغاز شده بود. آهن در حا ياز مياز مگر يگر يگر ا ابزارهای ديا ابزارهای ديا ابزارهای د ردند و اسلحه كردند و اسلحه كردند و اسلحه ان آن را استخراج میكان آن را استخراج میكان آن را استخراج می كئنی سئی به فراوانی بود. تركئنی سئی به فراوانی بود. تر ئنی سئی به فراوانی بود. تريئنی سئی به فراوانی بود. تري منطقة سرچشمة رود رون آمده، به دو هزار سال يرون آمده، به دو هزار سال يرون آمده، به دو هزار سال يزی بيزی ب زی بكزی بك كای مركای مر ای مريای مري يان باستان در آسيان باستان در آس ان باستان در آسكان باستان در آسك كه از گورهای تركه از گورهای تر ه از گورهای تركه از گورهای ترك خ ابزارهای آهنی يخ ابزارهای آهنی يخ ابزارهای آهنی يساختند. تاريساختند. تار می

الد باز میيالد باز میيالد باز میگردد. يش از ميش از م ش از ميش از مي يپيپ

تشکیالت اجتماعیان از خانواده آغاز شده و تا ائل كان از خانواده آغاز شده و تا ائل كان از خانواده آغاز شده و تا ائل كان تركان تر ان تريان تري يالت اجتماعی در ميالت اجتماعی در م الت اجتماعی در مكيالت اجتماعی در مكي كيهای اورخون، تشكيهای اورخون، تش بنا به نوشتة سنگ نبشته»بوی« را میدادند. »اوروق« يك ل كيل كيل تش تشكيا خانواده كيا خانواده تشي تشيا خانواده ا خانواده »اوغوش« را شامل میشد. چند را شامل میيا دولت( را شامل میيا دولت( ا دولت( )ملت بود، وابسته بود، ياسی وابسته بود، ياسی وابسته اسی س سيالت يالت سكي سكيالت الت تش تشكي كي يك به به كه به كه ه را بوی را ين بوی را ين بوی ن ا میآمد. میيد میيد د پد »اوروق« چند پدكيب »اوروق« چند پدكيب »اوروق« چند ب تر از تركيز از كيز تري از تريز از ز ن نيله يله ني نيله له قب قبيا يا قبي قبيا ا ز »بودون« گفته میيز »بودون« گفته میيز »بودون« گفته میشد. »بودون« میتوانست از نظر يها نيها ن دند. به مجموعة بویيدند. به مجموعة بویيدند. به مجموعة بوی ينامينام ا »اوق« میيا »اوق« میيا »اوق« می يك »اوخ« د آمده و از نظر يد آمده و از نظر يد آمده و از نظر ا »بودونيا »بودونيا »بودونها« پد ب »بوی« كيب »بوی« كيب »بوی« كيل« از تركيل« از تر ل« از تريل« از تري ا »ايا »ايا »ا ا وابسته به ملتی باشد. »ائل« يا وابسته به ملتی باشد. »ائل« يا وابسته به ملتی باشد. »ائل« اسی مستقل و ياسی مستقل و ياسی مستقل و يسيس

ستند.يستند.يستند. يزيز ل« میيل« میيل« می ه در قالب »اكه در قالب »اكه در قالب »ا كله بلكله بل له بليله بلي يها، نه در حالت قبيها، نه در حالت قب س عربكس عربكس عرب كان بر عكان بر ع ان بر عكان بر عك كاسی مستقل بود. تركاسی مستقل بود. تر اسی مستقل بود. ترياسی مستقل بود. تري يسيسبر اداره میشد )مغولها اداره میيوة پدرساالری اداره میيوة پدرساالری وة پدرساالری به ش به شيافته و يافته و به شي به شيافته و افته و ل كيل كيل كيشاوندی خونی تشكيشاوندی خونی تش شاوندی خونی تشيشاوندی خونی تشي بر اساس خو خانواده ان مادر ساالر بودند(. پسر پس از ازدواج سهم خود را گرفته و از خانة پدری خارج شده و خانهكان مادر ساالر بودند(. پسر پس از ازدواج سهم خود را گرفته و از خانة پدری خارج شده و خانهكان مادر ساالر بودند(. پسر پس از ازدواج سهم خود را گرفته و از خانة پدری خارج شده و خانهای كس تركس تر س تركس ترك كعكعا يا يا كان عادت به تكان عادت به تك همسری داشتند ولی اگر زن برادر ان عادت به تكان عادت به تك كشد. تركشد. تر كوچكوچك می وچكوچك رد. خانة پدری سهم پسر كرد. خانة پدری سهم پسر كرد. خانة پدری سهم پسر برپا میفه بود. زنان هون مانند مردان بر اسب سوار میيفه بود. زنان هون مانند مردان بر اسب سوار میيفه بود. زنان هون مانند مردان بر اسب سوار میشدند، ي وظي وظ وه میيوه میيوه میماند، ازدواج با او يك ي پدر، بي پدر، ب ودكودكودك زن بی ن حال در عفت و نجابت ين حال در عفت و نجابت ين حال در عفت و نجابت يردند. آنان در عيردند. آنان در ع ردند. آنان در عكردند. آنان در عك ت میكت میكت می كگرفتند و در جنگ شركگرفتند و در جنگ شر شتی میكشتی میكشتی می ردند، كردند، كردند، توپ بازی می

ر دشمن میير دشمن میير دشمن میشد، حقارت بزرگی به شمار میآمد. يآوازه داشتند. اگر زنی در جنگ اسيآوازه داشتند. اگر زنی در جنگ اس

Page 52: تاریخ مختصر ترک

52

کصر تر

ختخ م

تاریالدی، يالدی، يالدی، يشد. از سدة نهم ميشد. از سدة نهم م انگ« و »اؤگ« گفته میكانگ« و »اؤگ« گفته میكانگ« و »اؤگ« گفته می ا »يا »يا » ام برای پدر و مادر، واژه های »قانگ« يام برای پدر و مادر، واژه های »قانگ« يام برای پدر و مادر، واژه های »قانگ« م االيم االيم اال از قدواژگان »آتا« برای پدر و »آنا « برای مادر جای قانگ و اؤگ را گرفت. فراوانی نامهای افراد خانواده، نشان از

ان دارد.كان دارد.كان دارد. كت خانواده در نزد تركت خانواده در نزد تر ت خانواده در نزد تريت خانواده در نزد تري ياهمياهمگ« در رأس هر يگ« در رأس هر يگ« در رأس هر »بي »ب ي بود. يك استوار و قشون بود. كن خانواده استوار و قشون بود. كن خانواده استوار و قشون ن خانواده بر دو ر و پدر تصور شده مانند بر دو ركز و پدر تصور شده مانند كز ري بر دو و پدر تصور شده مانند ريز بر دو و پدر تصور شده مانند ز ن نيدولت يدولت له، اجرای حق و عدالت و يله، اجرای حق و عدالت و يله، اجرای حق و عدالت و يوندهای درون قبيوندهای درون قب وندهای درون قبيوندهای درون قبي از پ از: حفاظت از پيگ عبارت بود از: حفاظت يگ عبارت بود از پي از: حفاظت از پيگ عبارت بود از: حفاظت گ عبارت بود يفة بيفة ب فة بيفة بي ي»بوی« قرار داشت. وظي»بوی« قرار داشت. وظروی يروی يروی ياسی بوده و چراگاه و گله و نياسی بوده و چراگاه و گله و ن اسی بوده و چراگاه و گله و نياسی بوده و چراگاه و گله و ني يالت سيالت س الت سكيالت سكي كي تشكي تش له يله يله يك يا قبيا قب ا قبيا قبي له در برابر حملة دشمن. »بوی« يله در برابر حملة دشمن. »بوی« يله در برابر حملة دشمن. »بوی« يدفاع از قبيدفاع از قبا يا يا ده میيده میيده میشد. »اوخ« يالت بزرگتری وابسته بود، »اوخ« ناميالت بزرگتری وابسته بود، »اوخ« نام الت بزرگتری وابسته بود، »اوخ« نامكيالت بزرگتری وابسته بود، »اوخ« نامكي كينظامی خاص خود را داشت. اگر »بوی« به تشكينظامی خاص خود را داشت. اگر »بوی« به تش

ت بود.يت بود.يت بود. يميم مكمك مان عالمت حاكمان عالمت حاكمان عالمت حا ا يا يا ای« يای« يای« ه »كه »كه » ت بود در حالی يت بود در حالی يت بود در حالی ير نشانة تابعير نشانة تابع ر نشانة تابعير نشانة تابعي يتيتننده، كننده، كننده، ئت انتخاب يئت انتخاب يئت انتخاب يشدند. هيشدند. ه گها با در نظر گرفتن جسارت، قدرت مالی و حسن شهرت انتخاب میيگها با در نظر گرفتن جسارت، قدرت مالی و حسن شهرت انتخاب میيگها با در نظر گرفتن جسارت، قدرت مالی و حسن شهرت انتخاب می يبيبا يا يا ن نشان ين نشان ين نشان ل میكيل میكيل میشد. هر »بوی« نشان مخصوص خود را داشت. ا كيها تشكيها تش ف و خانوادهيف و خانوادهيف و خانواده ندگان طوايندگان طوايندگان طوا از نمااز نشود. از يخته نشود. از يخته نشود. خته آم آميها يها بوی بویيگر بویيگر گر دياء د دياء اء اش و احشام با تا اشيشد و احشام با تا يشد زده می زده میياء زده میياء اء اش و اشيوانات و يوانات اشي و اشيوانات و وانات بر ح بر حيوچ، يوچ، بر حك بر حكوچ، وچ، اثنای در »تمغا« ابغو، شاد و يابغو، شاد و يابغو، شاد و ت و قلمرواش يت و قلمرواش يت و قلمرواش يس هر بودون نسبت به جمعيس هر بودون نسبت به جمع س هر بودون نسبت به جمعيس هر بودون نسبت به جمعي يافت. رئيافت. رئ افت. رئيافت. رئي ل میكيل میكيل می كي بودون تشكي بودون تش مجموع بویها يك

ل بود.يل بود.يل بود. ه يه يه يك ا ا وابسته يا وابسته يا وابسته ا مستقل و يا مستقل و يا مستقل و ده میيده میيده میشد. بودون يلته بر ناميلته بر نام لته بر ناميلته بر نامي از اصطالح »ائل- گون« در يز اصطالح »ائل- گون« در يز اصطالح »ائل- گون« در يشد. امروزه نيشد. امروزه ن ان باستان برای مردم از واژة »گون« استفاده میكان باستان برای مردم از واژة »گون« استفاده میكان باستان برای مردم از واژة »گون« استفاده می كان تركان تر ان تريان تري يدر ميدر مانات كانات كانات كش قدرت و امكش قدرت و ام ش قدرت و اميش قدرت و امي ز »اولوش« گفته میيز »اولوش« گفته میيز »اولوش« گفته میشد. با گذشت زمان و افزا يشور نيشور ن شور نكشور نك ج است. به يج است. به يج است. به ان مردم ما رايان مردم ما رايان مردم ما را يميم

ی از حالت انتخابی خارج شد.يی از حالت انتخابی خارج شد.يی از حالت انتخابی خارج شد. افته و به جز در موارد استثنايافته و به جز در موارد استثنايافته و به جز در موارد استثنا ز صورت موروثی يز صورت موروثی يز صورت موروثی يگ نيگ ن گ نيگ ني يفة بيفة ب فة بيفة بي يها، وظيها، وظ بویو و يگها و يگها گها ب بيی يی بي بيی ی اجرا و اجرايعی و اجرايعی و عی تشر تشريتهای تشريتهای تهای مسئول و مسئوليف و يف مسئولي و مسئوليف و ف وظا دولت وظاين دولت وظاين دولت ن ا در میشد. گفته »ائل« میيز گفته »ائل« میيز گفته »ائل« ز ن دولت نيبه دولت يبه ن ين ين ت خاقان، خدادادی شمرده میيت خاقان، خدادادی شمرده میيت خاقان، خدادادی شمرده میشد. از ا يميم مكمك ا خاقان واگذار میيا خاقان واگذار میيا خاقان واگذار میشد. حق حا رؤسای بودونها، به ائلخان و نار میكنار میكنار میشد. يك ن حق موروثی بود. ولی اگر خاقان از عهده ادارة »ائل« برنمیين حق موروثی بود. ولی اگر خاقان از عهده ادارة »ائل« برنمیين حق موروثی بود. ولی اگر خاقان از عهده ادارة »ائل« برنمیآمد، از طرف مردم بر رو ا

ارهای فرهنگی كارهای فرهنگی كارهای فرهنگی شور و كشور و كشور و ه مواردی چون قانو نگذاری، ادارة كه مواردی چون قانو نگذاری، ادارة كه مواردی چون قانو نگذاری، ادارة ز وجود داشت يز وجود داشت يز وجود داشت يمجلس دولتی به نام »توی« نيمجلس دولتی به نام »توی« نری قرار میيری قرار میيری قرار میگرفت. يم گيم گ م گيم گي يدر آنجا مورد بحث و تصميدر آنجا مورد بحث و تصم

اتی داشت. در سنگ نوشتهياتی داشت. در سنگ نوشتهياتی داشت. در سنگ نوشتههای يت حيت ح ت حيت حي يان باستان اهميان باستان اهم ان باستان اهمكان باستان اهمك كان تركان تر ان تريان تري ياسی، در مياسی، در م اسی، در مياسی، در مي يا استقالل سيا استقالل س ا استقالل سيا استقالل سي »اوخسوزلوق« ن حال اندوه مردم از ين حال اندوه مردم از ين حال اندوه مردم از يا پادشاهی آمده است. در هميا پادشاهی آمده است. در هم ا پادشاهی آمده است. در هميا پادشاهی آمده است. در همي ق« يق« يق« ير دولت مستقل با عنوان »خاقانلير دولت مستقل با عنوان »خاقانل ر دولت مستقل با عنوان »خاقانلكر دولت مستقل با عنوان »خاقانلك ك، تفك، تف كگؤگ تركگؤگ تركر ير ير ن تصوين تصوين تصو ي م، چني م، چن ن سالهای ين سالهای ين سالهای ۶۸۰- ۶۳۰ ين، بين، ب ن، بين، بي يها از دولت چيها از دولت چ كعنی دورة فرمانبرداری گؤگ تركعنی دورة فرمانبرداری گؤگ ترك عنی دورة فرمانبرداری گؤگ تريعنی دورة فرمانبرداری گؤگ تري دورة فترت

شده است: شده است: و كو كو پادشاهی بودم، پادشاهی بودم، كو؟ قومی دارای پادشاهی بودم، كو؟ قومی دارای و؟ قومی دارای نون دولتم كنون دولتم كنون دولتم ا اكه دولتی داشتم. اكه دولتی داشتم. ه دولتی داشتم. »قومی بودم

پادشاهم؟« پادشاهم؟«

Page 53: تاریخ مختصر ترک

53

کتر

صر خت

مخ

اریت

ه كه كه مطلب مطلب ين مطلب ين ن ا اكردن اكردن ردن عنوان با شد، محروم استقالل از عنوان كه با شد، محروم استقالل از عنوان كه با شد، محروم استقالل از ه آن از پس خاقان آنكلگه از پس خاقان كلگه آني از پس خاقان آنيلگه از پس خاقان لگه يبيبه شده در حالی يه شده در حالی يه شده در حالی يستة سروری بود و دخترش جاريستة سروری بود و دخترش جار ستة سروری بود و دخترش جاريستة سروری بود و دخترش جاري ه شاكه شاكه شا پسرش برده شده، در حالی ان يان يان ين بين ب ن بين بي يمانش به استقالل را چنيمانش به استقالل را چن مانش به استقالل را چنيمانش به استقالل را چني نده و اينده و اينده و ا يدش را به آيدش را به آ دش را به آيدش را به آي يشد، اميشد، ام ست خاتون میيست خاتون میيست خاتون می ه میكه میكه میبا

ند:كند:كند: میسی كسی كسی كزد، چه كزد، چه زد، چه يزد، چه ي ر پا فرو نرير پا فرو نرير پا فرو نر ين زين ز ن زين زي يران نشود، و زميران نشود، و زم ران نشود، و زميران نشود، و زمي ك»ای ملت ترك»ای ملت ترك! اگر آسمان باالی سر و

ان ببرد.«يان ببرد.«يان ببرد.« ين مردم را از مين مردم را از م ن مردم را از ميين مردم را از ميي ييتواند آييتواند آ میراث يراث يراث يشور ميشور م شور مكشور مك اخا« میياخا« میياخا« میگفتند. شور را »كشور را »كشور را » ورت« و مرزهای يورت« و مرزهای يورت« و مرزهای شور را »اولوش«، وطن را »كشور را »اولوش«، وطن را »كشور را »اولوش«، وطن را » ان باستان كان باستان كان باستان كتركتر

انت از آن بود.يانت از آن بود.يانت از آن بود. يادگار پدران بود و خاقان مؤظف به صيادگار پدران بود و خاقان مؤظف به ص ادگار پدران بود و خاقان مؤظف به صيادگار پدران بود و خاقان مؤظف به صي شور كشور كشور كمشتركمشترك مردم به شمار میآمد. الدی، يالدی، يالدی، ي مي م سندة مشهور عرب در سدة يسندة مشهور عرب در سدة يسندة مشهور عرب در سدة 9۰ ار قوی بود. جاحظ نويار قوی بود. جاحظ نويار قوی بود. جاحظ نو يان بسيان بس ان بسكان بسك كان تركان تر ان تريان تري يحس وطن پرستی در ميحس وطن پرستی در مگاه هر گاه كه هر گاه كه هر ه به گونهای بود استقالل همراه با به گونهكان بود استقالل همراه با به گونهكان بود استقالل همراه با ان تر پرستی است. وطن را ستوده آنها پرستی و وطن تركان پرستی است. وطن را ستوده آنها پرستی و وطن كان ترك پرستی است. وطن را ستوده آنها پرستی و وطن تركان پرستی است. وطن را ستوده آنها پرستی و وطن ان كتركتر

ردند و به مهاجرت دست میكردند و به مهاجرت دست میكردند و به مهاجرت دست میزدند. كرفت، آنان وطن خود را تركرفت، آنان وطن خود را ترك می ان میيان میيان می ياستقاللشان از مياستقاللشان از من میكن میكن میشدند، چنان وطن و مذهب د سايد سايد سا نهای جدينهای جدينهای جد يرفتند و در سرزميرفتند و در سرزم رفتند و در سرزميرفتند و در سرزمي ه اسالم را میكه اسالم را میكه اسالم را میپذ كان پس از آنكان پس از آن ان پس از آنكان پس از آنك كتركتران يان يان م نبرد )همانند ميدند نبرد )همانند يدند مي نبرد )همانند ميدند نبرد )همانند دند يجنگيجنگ می میيگر میيگر گر ديكديكد با آنها سر بر قرنها گاه با كه آنها سر بر قرنها گاه با كه آنها سر بر قرنها گاه ه میدانستند خود به متعلق را میيد خود به متعلق را میيد خود به متعلق را د جد

ان(.يان(.يان(. يان و عثمانيان و عثمان ان و عثمانيان و عثماني صفوكالقها مشتركالقها مشترك بود. از القها مشترييالقها مشتريي ان باستان وجود داشت ولی چراگاه و كان باستان وجود داشت ولی چراگاه و كان باستان وجود داشت ولی چراگاه و كان تركان تر ان تريان تري يت خصوصی در ميت خصوصی در م ت خصوصی در مكيت خصوصی در مكي كياگر چه مالكياگر چه مالان »قول« كان »قول« كان »قول« كان تركان تر ان تريان تري يشد. در ميشد. در م ه از قبائل گرفته میكه از قبائل گرفته میكه از قبائل گرفته میشد، برای مخارج اردو و دولت صرف می اتی ياتی ياتی يز ماليز مال ز ماليز مالي ين رو نين رو ن ن رو نين رو ني انان از برخی حقوق مدنی ينان از برخی حقوق مدنی ينان از برخی حقوق مدنی ران استفاده میيران استفاده میيران استفاده میشد. ا يشتر برای اسيشتر برای اس شتر برای اسيشتر برای اسي ين عنوان بين عنوان ب ن عنوان بين عنوان بي سی نبود و اكسی نبود و اكسی نبود و ا م اموال كم اموال كم اموال كا برده در حكا برده در ح ا برده در حيا برده در حي

اسی محروم بودند.ياسی محروم بودند.ياسی محروم بودند. يو سيو سنی ينی ينی يم رانده و سپس چيم رانده و سپس چ م رانده و سپس چكم رانده و سپس چك كن حكن ح ن حين حي ي سال بر چي سال بر چ ه از اواسط سدة چهارم به مدت كه از اواسط سدة چهارم به مدت كه از اواسط سدة چهارم به مدت ۲۰۰ انی كانی كانی كها )تركها )تر ان تاپقاچيان تاپقاچيان تاپقاچ يدر ميدر مان اوغوزها، يان اوغوزها، يان اوغوزها، يز بود. در ميز بود. در م ز بود. در ميز بود. در مي يز نيز ن ز نيز ني ينين نكنك ا يا يا عنی برده و »قاراباش« يعنی برده و »قاراباش« يعنی برده و »قاراباش« ای داخلی، »غالم« يای داخلی، »غالم« يای داخلی، »غالم« يغورهای آسيغورهای آس غورهای آسيغورهای آسي شده بودند( و اوبه اسالوها از فروشی برده نمیشد. محسوب نمیياز محسوب نمیياز محسوب از امت امتي ي يك ثروتمندی نداشت. وجود طبقاتی تضاد بايبايبا تقر

د وجود میيد وجود میيد وجود میداشت: ر باير باير با يی از سه شرط زيی از سه شرط ز ی از سه شرط زيكی از سه شرط زيك ل طبقة ممتاز كيل طبقة ممتاز كيل طبقة ممتاز كيام برای تشكيام برای تش ام برای تشيام برای تشي م االيم االيم اال افته بود. از قديافته بود. از قديافته بود. از قد قپچاقها راه ت بر اراضی گسترده كيت بر اراضی گسترده كيت بر اراضی گسترده ۲. داشتن مقام عالی در اردو ۳. روحانی بودن. كي. مالكي. مال ۱

ه فنون جنگاوری را كه فنون جنگاوری را كه فنون جنگاوری را سی كسی كسی ز شغل نبود. هر يز شغل نبود. هر يز شغل نبود. هر يگری نيگری ن گری نيگری ني يشت در صحراها محدود بود. نظاميشت در صحراها محدود بود. نظام شت در صحراها محدود بود. نظامكشت در صحراها محدود بود. نظامك نهای قابل ينهای قابل ينهای قابل يزميزمز وجود نداشت. يز وجود نداشت. يز وجود نداشت. يرد. طبقة روحانی نيرد. طبقة روحانی ن رد. طبقة روحانی نكرد. طبقة روحانی نك ت میكت میكت می كآموخته بود، به هنگام ضرورت به عنوان سپاهی در جنگ شركآموخته بود، به هنگام ضرورت به عنوان سپاهی در جنگ شر

Page 54: تاریخ مختصر ترک

54

کصر تر

ختخ م

تاریت را میيت را میيت را میرساند. در يت و اقليت و اقل ت و اقليت و اقلي ثركثركثر ی آمده، معانی اكی آمده، معانی اكی آمده، معانی ا كه در متون تركه در متون تر ه در متون تركه در متون ترك اصطالحات »قارا بودون« و »آغ بودون« رده و برهنه كرده و برهنه كرده و برهنه ر ير ير يها را سيها را س خته، گرسنهيخته، گرسنهيخته، گرسنه يه خونها ريه خونها ر ه خونها ركه خونها رك گ شدن الزم است يگ شدن الزم است يگ شدن الزم است يه برای بيه برای ب ه برای بكه برای بك ن آمده ين آمده ين آمده ين چنين چن ن چنين چني ز ايز ايز ا يدده قورقود نيدده قورقود ن

را لباس پوشاند.ومتی بود. در كومتی بود. در كومتی بود. در كی از مقامات حكی از مقامات ح ی از مقامات حيكی از مقامات حيك ه كه كه ك عنوان ممتاز بلك عنوان ممتاز بل ق« در ابتدا نه يق« در ابتدا نه يق« در ابتدا نه يك يا »ترخانليا »ترخانل ا »ترخانليا »ترخانلي عنوان »ترخانی« نها به ترخان ينها به ترخان ينها به ترخان ين زمين زم ن زمين زمي د ايد ايد ا ورغال« به ترخانها میيورغال« به ترخانها میيورغال« به ترخانها میدادند. عوا يا »سيا »س ا »سيا »سي يورقال« يورقال« ورقال« يورقال« ي ی را به عنوان »سويی را به عنوان »سويی را به عنوان »سو نهاينهاينها يزمان مغوالن زميزمان مغوالن زميكل يكل يك طبقة ممتاز و اشرافی درآمدند. باز در زمان ل كل ك كنان به شكنان به ش نان به شينان به شي ب ايب ايب ا ين ترتين ترت ن ترتين ترتي ات معاف بود. بديات معاف بود. بديات معاف بود. بد يد و او از ماليد و او از مال د و او از ماليد و او از مالي يرسيرس میدام بخش كدام بخش كدام بخش همانیيهمانیيهمانیها در جای مخصوص مینشستند و هر يمغوالن صاحب منصبان و مقامات رسمی، در ميمغوالن صاحب منصبان و مقامات رسمی، در م

دی(يدی(يدی( يخ رشيخ رش خ رشيخ رشي يگفتند.)تاريگفتند.)تار ه به آن »اولوش« )سهم( میكه به آن »اولوش« )سهم( میكه به آن »اولوش« )سهم( می مشخصی از گوشت گوسفند را میخوردند ه هر كه هر كه هر ن اصطالح از زمان تاپقاجين اصطالح از زمان تاپقاجين اصطالح از زمان تاپقاجها موجود بود و الزم بود ان باستان به قانون »تؤره« میكان باستان به قانون »تؤره« میكان باستان به قانون »تؤره« میگفتند و ا كتركتريكؤنی ليكؤنی ليك« )عدالت(، ؤنی لكؤنی لك ند. اصول ثابت »تؤره« عبارت بودند از: »يند. اصول ثابت »تؤره« عبارت بودند از: »يند. اصول ثابت »تؤره« عبارت بودند از: » ت نمايت نمايت نما ز »تؤره« را رعايز »تؤره« را رعايز »تؤره« را رعا يس حتی خاقان نيس حتی خاقان ن س حتی خاقان نكس حتی خاقان نك

ت( و جهانی بودن.يت( و جهانی بودن.يت( و جهانی بودن. ي« )انساني« )انسان يكشی ليكشی ليك شی لكيشی لكي ی و سودمندی(، »توزلويی و سودمندی(، »توزلويی و سودمندی(، »توزلوك« )مساوات(، » ويكويكو يك»اوزلوق« )نيك»اوزلوق« )نا موهبتی الهی تلقی شده است. آنان يا موهبتی الهی تلقی شده است. آنان يا موهبتی الهی تلقی شده است. آنان يكزماتيكزماتيك زماتيزماتي ياريار اركارك كژگی كژگی ژگی يژگی ي ت، ويت، ويت، و يميم مكمك ا حايا حايا حا ي« ي« يكليكليك لكلك كان باستان »اركان باستان »ار ان باستان »اركان باستان »ارك كان تركان تر ان تريان تري يدر ميدر ما خدای آسمان يا خدای آسمان يا خدای آسمان ه آنان به »گؤگ تانری« كه آنان به »گؤگ تانری« كه آنان به »گؤگ تانری« ه خاقان از طرف خداوند فرستاده شده است. از آنجا كه خاقان از طرف خداوند فرستاده شده است. از آنجا كه خاقان از طرف خداوند فرستاده شده است. از آنجا باور داشتند عت يعت يعت ياسی از طرف آسمان به خاقان داده شده است. خدمت طبياسی از طرف آسمان به خاقان داده شده است. خدمت طب اسی از طرف آسمان به خاقان داده شده است. خدمت طبياسی از طرف آسمان به خاقان داده شده است. خدمت طبي يه قدرت سيه قدرت س ه قدرت سكه قدرت سك ن باور بودند ين باور بودند ين باور بودند معتقد بودند، بر ا

ن قدرت و عدالت شعار آن بود.ين قدرت و عدالت شعار آن بود.ين قدرت و عدالت شعار آن بود. اوسف يوسف يوسف يلمات يلمات لمات كلمات ك كهای مردم از خاقان در كهای مردم از خاقان در ش نوشته شده، خواستهيش نوشته شده، خواستهيش نوشته شده، خواسته ي سال پي سال پ ه كه كه 9۰۰ ك« ك« يكليكليك ليلي يتاب »قوتادقو بيتاب »قوتادقو ب تاب »قوتادقو بكتاب »قوتادقو بك كدر كدر ش، سپس خطاب به يش، سپس خطاب به يش، سپس خطاب به ت اقتصادی، قانون عادالنه، آسايت اقتصادی، قانون عادالنه، آسايت اقتصادی، قانون عادالنه، آسا ين آمده است: امنين آمده است: امن ن آمده است: امنين آمده است: امني يخاص حاجب، به صورت شعر چنيخاص حاجب، به صورت شعر چن

خاقان گفته میشود: ن و سپس میكن و سپس میكن و سپس میتوانی حق خود را بخواهی. نها را برآورده ينها را برآورده ينها را برآورده »ای فرمانروا تو نخست ااز تو تا مردم از تو كن تا مردم از تو كن تا مردم ن ت يت يت ز آن را رعايز آن را رعايز آن را رعا ين و خود نين و خود ن ن و خود نكن و خود نك و بر قرار يكو بر قرار يكو بر قرار يكگ تو خود قانون نيكگ تو خود قانون ن گ تو خود قانون نيگ تو خود قانون ني يای بيای ب

فرمان برند.«ن گؤگ ين گؤگ ين گؤگ ا راست و چپ بود. در ديا راست و چپ بود. در ديا راست و چپ بود. در د ام به صورت دو گانة شرق و غرب يام به صورت دو گانة شرق و غرب يام به صورت دو گانة شرق و غرب م االيم االيم اال الت دولت از قدكيالت دولت از قدكيالت دولت از قد كيتشكيتشز پس از طرف يز پس از طرف يز پس از طرف يد. طرف غرب نيد. طرف غرب ن د. طرف غرب نيد. طرف غرب ني يآيآ د از جانب شرق برمیيد از جانب شرق برمیيد از جانب شرق برمی يه خورشيه خورش ه خورشكه خورشك تانری، جانب شرق مقدس و برتر بود چراا »اوتاق« به سوی يا »اوتاق« به سوی يا »اوتاق« به سوی يد. چادر خاقان يد. چادر خاقان د. چادر خاقان يد. چادر خاقان ي يآيآ د در آنجا فرو میيد در آنجا فرو میيد در آنجا فرو میرود و ماه بر می يه خورشيه خورش ه خورشكه خورشك كت است چرا كت است چرا ت است چرا يت است چرا ي يشرق دارای اهميشرق دارای اهم

ر پادشاهی به سوی شرق میير پادشاهی به سوی شرق میير پادشاهی به سوی شرق مینشست. شرق گشوده میشد و خاقان بر سربرای هونها آرمان بود. چپ و راست جناح دو دارای هونكه آرمان بود. چپ و راست جناح دو دارای هونكه آرمان بود. چپ و راست جناح دو دارای ه است دولتی است ين دولتی است ين دولتی ن نخست نخستيا، يا، نخستي نخستيا، ا، آس هون آسيدولت هون يدولت

Page 55: تاریخ مختصر ترک

55

کتر

صر خت

مخ

اریت

ان شده است: يان شده است: يان شده است: ين بين ب ن بين بي ين رفاه و صلح، از طرف امپراتور هون چنين رفاه و صلح، از طرف امپراتور هون چن ن رفاه و صلح، از طرف امپراتور هون چنين رفاه و صلح، از طرف امپراتور هون چني يوی و تأميوی و تأم وی و تأميوی و تأمي يومت دنيومت دن ومت دنكومت دنك كبرقراری حكبرقراری حرد. خاقان شدم تا فرمان او كرد. خاقان شدم تا فرمان او كرد. خاقان شدم تا فرمان او »خداوند مرا مؤظف برای نجات انسانهای صلح طلب

چاره انجام دهم.« يچاره انجام دهم.« يچاره انجام دهم.« يرا برای حفاظت از انسانهای بيرا برای حفاظت از انسانهای ب.)Helien popo ن پوپو ين پوپو ين پوپو ي)تانهو مته خان و تانهو هلي)تانهو مته خان و تانهو هل

افته است )مثاليافته است )مثاليافته است )مثال در داستان اوغوز(. ان باستان راه كان باستان راه كان باستان راه كهای تركهای تر ز در داستانها و افسانهيز در داستانها و افسانهيز در داستانها و افسانه يومت جهانی نيومت جهانی ن ومت جهانی نكومت جهانی نك كحكحز آمده است. اوغوزخان در مجلس جشنی يز آمده است. اوغوزخان در مجلس جشنی يز آمده است. اوغوزخان در مجلس جشنی ين نين ن ن نين ني يخی چنيخی چن خی چنيخی چني يهای اورخون و منابع تاريهای اورخون و منابع تار شه در سنگ نوشتهيشه در سنگ نوشتهيشه در سنگ نوشته ن اندين اندين اند يهميهمدر او ماست.« چادر آسمان و ما پرچم »آفتاب در ين گفت: او ماست.« چادر آسمان و ما پرچم »آفتاب در ين گفت: او ماست.« چادر آسمان و ما پرچم »آفتاب ن گفت: چن بود، داده چنيب بود، داده يب چني بود، داده چنيب بود، داده ب ترت پادشاهی، اعالم از پس ترتيه پادشاهی، اعالم از پس يه ترتك پادشاهی، اعالم از پس ترتكه پادشاهی، اعالم از پس ه

رد:كرد:كرد: ان میيان میيان می ين بين ب ن بين بي يگر فرستاده بود، چنيگر فرستاده بود، چن گر فرستاده بود، چنيگر فرستاده بود، چني ه برای پادشاهان دكه برای پادشاهان دكه برای پادشاهان د ی يی يی نامههاغور به صورت يغور به صورت يغور به صورت ان اوكان اوكان او ك از طرف ترك از طرف تر غور هستم )داستان اوغوز در سدة يغور هستم )داستان اوغوز در سدة يغور هستم )داستان اوغوز در سدة ۱۴ »من خان اوه خاقان چهار گوشة جهان باشم، از شما میكه خاقان چهار گوشة جهان باشم، از شما میكه خاقان چهار گوشة جهان باشم، از شما میخواهم د يد يد نوشته در آمده است( من با

د.«يد.«يد.« يشيش شكشك ر خواهم كر خواهم كر خواهم كد و گرنه بر شما لشكد و گرنه بر شما لش د و گرنه بر شما لشيد و گرنه بر شما لشي يبه فرمانم گردن نهيبه فرمانم گردن نها جهان يا جهان يا جهان گی« يگی« يگی« ياب را »آچون بياب را »آچون ب اب را »آچون بياب را »آچون بي يش نوشته، افراسيش نوشته، افراس ش نوشته، افراسيش نوشته، افراسي ي سال پي سال پ ه كه كه 9۰۰ كوان لغات تركوان لغات ترك وان لغات تريوان لغات تري اشغری در دكاشغری در دكاشغری در د محمود ان كان كان تر تركان كان تري تريان ان م در را فتوحات اساس شدن، مسلمان از پس جهان، بر ميومت در را فتوحات اساس شدن، مسلمان از پس جهان، بر يومت مك در را فتوحات اساس شدن، مسلمان از پس جهان، بر مكومت در را فتوحات اساس شدن، مسلمان از پس جهان، بر ومت ح حكشة كشة حي حيشة شة اند است. انديده است. انديده است. ده نام ناميپادشاه يپادشاه

ل میكيل میكيل میداد. كيتشكيتش

Page 56: تاریخ مختصر ترک

56

کصر تر

ختخ م

تاریتشکیالت قبائل ترک

جلسه جلسه كيل جلسه كيل ل تش بار سه سال هر )مجلس( »توی« تشكيالد( بار سه سال هر )مجلس( »توی« كيالد( تشي بار سه سال هر )مجلس( »توی« تشيالد( بار سه سال هر )مجلس( »توی« الد( م از قبل مي از قبل ي ۲۰9-۱۷۴( خان« »مته زمان در ن ين ين ينی داشت. دومينی داشت. دوم نی داشت. دومينی داشت. دومي ن جلسة توی در ماه نخست سال در دربار خاقان برگزار میين جلسة توی در ماه نخست سال در دربار خاقان برگزار میين جلسة توی در ماه نخست سال در دربار خاقان برگزار میشد و جنبه د يداد. نخستيداد. نخست مین ين ين د در شهر قاراقوم برگزار میيد در شهر قاراقوم برگزار میيد در شهر قاراقوم برگزار میشد و مهمتر ن و شاين و شاين و شا يعنی ماه ژوئن در وادی رودخانة اونگيعنی ماه ژوئن در وادی رودخانة اونگ عنی ماه ژوئن در وادی رودخانة اونگيعنی ماه ژوئن در وادی رودخانة اونگي جلسه در آخر بهار روی يروی يروی يابی نيابی ن ابی نيابی ني ين شمار اسبان و ارزين شمار اسبان و ارز ن شمار اسبان و ارزيين شمار اسبان و ارزيي ييز در منطقة شانسی برای تعييز در منطقة شانسی برای تع ز در منطقة شانسی برای تعييز در منطقة شانسی برای تعيي ز در فصل پايز در فصل پايز در فصل پا يجلسة توی بود. جلسة سوم نيجلسة توی بود. جلسة سوم ن

ر برگزار میكر برگزار میكر برگزار میشد. كدولت و لشكدولت و لششتی شتران كشتی شتران كشتی شتران ان قربانی میكان قربانی میكان قربانی میشد، مسابقة اسب سواری و ايايا يعت، و نيعت، و ن عت، و نيعت، و ني يدر اجالس دوم برای آسمان، طبيدر اجالس دوم برای آسمان، طبن موجود ين موجود ين موجود يا قوانيا قوان ا قوانيا قواني ب و يب و يب و د تصويد تصويد تصو ن جدين جدين جد يشد. قوانيشد. قوان ا خلع میيا خلع میيا خلع می د ييد ييد ا تأيا تأيا تأ ن اجالس خاقان ين اجالس خاقان ين اجالس خاقان د. در ايد. در ايد. در ا انجام میگرده(، كه(، كه(، كی = ملكی = مل ی = ملكی = ملك ن ين ين ری میيری میيری میشد. خاقان، خاتون ) يم گيم گ م گيم گي يره و تصميره و تصم ره و تصمكره و تصمك شوری مذاكشوری مذاكشوری مذا اصالح میشدند. دربارة مسائل افت و خوردن غذا يافت و خوردن غذا يافت و خوردن غذا يت در ضيت در ض ت در ضكت در ضك كافتند. شركافتند. شر افتند. شريافتند. شري ن مجلس حضور میين مجلس حضور میين مجلس حضور می ردهكردهكردهها( در ا كشاهزادگان و »باشبوغ«ها )سركشاهزادگان و »باشبوغ«ها )سران و يان و يان و يشد، رفتارش معنای عصيشد، رفتارش معنای عص افت حاضر نمیيافت حاضر نمیيافت حاضر نمی يه در ضيه در ض ه در ضكه در ضك كبه معنای ابراز صداقت و وفاداری به دولت بود آنكبه معنای ابراز صداقت و وفاداری به دولت بود آن

نافرمانی میداد.ز مجالسی مشابه يز مجالسی مشابه يز مجالسی مشابه يشور داشت. هونهای اروپا نيشور داشت. هونهای اروپا ن شور داشت. هونهای اروپا نكشور داشت. هونهای اروپا نك ا توی، در دولتهای هون نقش مهمی در ادارة يا توی، در دولتهای هون نقش مهمی در ادارة يا توی، در دولتهای هون نقش مهمی در ادارة مجلس

ن« وجود داشت.ين« وجود داشت.ين« وجود داشت. يا »سئچگيا »سئچگ ا »سئچگيا »سئچگي دگان يدگان يدگان ال مجلس برگزيال مجلس برگزيال مجلس برگز يردند. در زمان آتيردند. در زمان آت ردند. در زمان آتكردند. در زمان آتك برپا میش يش يش يرمردان و ريرمردان و ر رمردان و ريرمردان و ري يران وجود داشت. خزرها مجلس پيران وجود داشت. خزرها مجلس پ ران وجود داشت. خزرها مجلس پيران وجود داشت. خزرها مجلس پي يا مجمع وزيا مجمع وز ا مجمع وزيا مجمع وزي ز مجلس دولتی و يز مجلس دولتی و يز مجلس دولتی و يدر دولت تاپقاچ نيدر دولت تاپقاچ نشوری را كشوری را كشوری را ز امور يز امور يز امور يشد. اوغوزها نيشد. اوغوزها ن مهای مهم در مجلس گرفته میيمهای مهم در مجلس گرفته میيمهای مهم در مجلس گرفته می يها تصميها تصم كان پئچنكان پئچنك ان پئچنيان پئچني يدان داشتند. در ميدان داشتند. در م دان داشتند. در ميدان داشتند. در مي يسفيسفز مجلس مردمی وجود داشت. »توی« يز مجلس مردمی وجود داشت. »توی« يز مجلس مردمی وجود داشت. »توی« يردند. در دولت بلغار دانوب نيردند. در دولت بلغار دانوب ن ردند. در دولت بلغار دانوب نكردند. در دولت بلغار دانوب نك ره میكره میكره می كدر »درنكدر »درنك« )محفل( مذانگرة عمومی بود ولی كنگرة عمومی بود ولی كنگرة عمومی بود ولی ا يا يا ل قورولتای كل قورولتای كل قورولتای كها و بلغارها به شكها و بلغارها به ش كا، پئچنكا، پئچنكها، قومان - قپچاق ا، پئچنيا، پئچني يهای آسيهای آس ان هونيان هونيان هون يدر ميدر منندگان در »توی« كنندگان در »توی« كنندگان در »توی« ت كت كت كافت. شركافت. شر افت. شريافت. شري ران نمود میيران نمود میيران نمود می يئت وزيئت وز ئت وزيئت وزي يل هيل ه ل هكل هك كها و خزرها به شكها و خزرها به ش ان هونيان هونيان هونهای اروپا، تاپقاچ يدر ميدر ما در يا در يا در ا تانهو بود. تنها در زمان انتخاب خاقان و يا تانهو بود. تنها در زمان انتخاب خاقان و يا تانهو بود. تنها در زمان انتخاب خاقان و س تویيس تویيس تویها همان خاقان ي رئي رئ دند. معمواليدند. معمواليدند. معموال ينامينام قون« میيقون« میيقون« می را »تو

ده میيده میيده میشد. يه »اؤگه« ناميه »اؤگه« نام ه »اؤگه« نامكه »اؤگه« نامك ا مشاور دولتی بود يا مشاور دولتی بود يا مشاور دولتی بود است توی بر عهده صدر اعظم و ياست توی بر عهده صدر اعظم و ياست توی بر عهده صدر اعظم و يبت خاقان، ريبت خاقان، ر بت خاقان، ريبت خاقان، ري يزمان غيزمان غن واژه در سنگ نوشتهين واژه در سنگ نوشتهين واژه در سنگ نوشتههای ی« میكی« میكی« میگفتند. ا ويويو يومت »آيومت »آ ومت »آكومت »آك كقوچی« و به حكقوچی« و به ح قوچی« و به حيقوچی« و به حي يان باستان به صدر اعظم »آيان باستان به صدر اعظم »آ ان باستان به صدر اعظم »آكان باستان به صدر اعظم »آك كتركترران يران يران ۶ نفر ي، تعداد وزي، تعداد وز كغور و گؤگ تركغور و گؤگ ترك غور و گؤگ تريغور و گؤگ تري ومتهای اوكومتهای اوكومتهای او كر شده است. در حكر شده است. در ح ر شده است. در حكر شده است. در حك وتوق مشهور ذيوتوق مشهور ذيوتوق مشهور ذ ياورخون و دربارة تونياورخون و دربارة تون

ده میيده میيده میشدند. دند و از طرف مردم برگزيدند و از طرف مردم برگزيدند و از طرف مردم برگز ينامينام روق« میيروق« میيروق« می بود آنان را »بول جلسه دعوت كيل جلسه دعوت كيل جلسه دعوت كيرد و مجلس را به تشكيرد و مجلس را به تش رد و مجلس را به تشكرد و مجلس را به تشك شور بود. او صدر اعظم را انتخاب میكشور بود. او صدر اعظم را انتخاب میكشور بود. او صدر اعظم را انتخاب می خاقان مسئول ادارة س دولت يس دولت يس دولت ين مختلفی برای رئين مختلفی برای رئ ن مختلفی برای رئين مختلفی برای رئي ان باستان، عناوكان باستان، عناوكان باستان، عناو كان تركان تر ان تريان تري يدند. در ميدند. در م دند. در ميدند. در مي ينامينام ق« میيق« میيق« می يارليارل ارليارلي رد. فرمانهای خاقان را »كرد. فرمانهای خاقان را »كرد. فرمانهای خاقان را » میلته بر« و يلته بر« و يلته بر« و قوت«، »ايقوت«، »ايقوت«، »ا ديديد ابغو«، »ايابغو«، »ايابغو«، »ا ار میكار میكار میرفت: »تانهو« و »خاقان« برای امپراتور، »خان« برای پادشاه، » به

ن« برای امكين« برای امكي ي ن« برای ام ي ين« برای امي ن« برای ام ن« برای ام ر. ي ر. ر.ير. ي ي ر. ر. كي»اركي»ار

Page 57: تاریخ مختصر ترک

57

کتر

صر خت

مخ

اریت

ان يان يان ين بار به »مته خان« اطالق شده و عنوان خاقان در مين بار به »مته خان« اطالق شده و عنوان خاقان در م ن بار به »مته خان« اطالق شده و عنوان خاقان در مين بار به »مته خان« اطالق شده و عنوان خاقان در مي يا برای نخستيا برای نخست ا برای نخستيا برای نخستي يهای آسيهای آس ان هونيان هونيان هون يعنوان تانهو در ميعنوان تانهو در مالد يالد يالد يش از ميش از م ش از ميش از مي يا و پيا و پ ا و پيا و پي يهای آسيهای آس ان هونيان هونيان هون يز در ميز در م ز در ميز در مي يابغو نيابغو ن ابغو نيابغو ني اربرد داشت. عنوان كاربرد داشت. عنوان كاربرد داشت. عنوان كها و گؤگ تركها و گؤگ تركها هونهای اروپا، تاپقاچ

ار بود.كار بود.كار بود. ح بر يح بر يح بر يمسيمسخی يخی يخی ۲۳۰۰ ساله دارد. از سدة ۱۱ يگ تون( موجود بود و تاريگ تون( موجود بود و تار گ تون( موجود بود و تاريگ تون( موجود بود و تاري يعنی بيعنی ب عنی بيعنی بي گ از زمان مته خان )موتون يگ از زمان مته خان )موتون يگ از زمان مته خان )موتون يعنوان بيعنوان ب

افته است.يافته است.يافته است. ز ادامه يز ادامه يز ادامه يافته و تا زمان ما نيافته و تا زمان ما ن افته و تا زمان ما نيافته و تا زمان ما ني گ گسترش يگ گسترش يگ گسترش يمعنای بيمعنای بن )تخت(، ين )تخت(، ين )تخت(، يا چادر خاقان، اؤرگيا چادر خاقان، اؤرگ ا چادر خاقان، اؤرگيا چادر خاقان، اؤرگي مه يمه يمه يومتی عبارت بودند از: خيومتی عبارت بودند از: خ ومتی عبارت بودند از: خكومتی عبارت بودند از: خك كهای حكهای ح كدر دولتهای تركدر دولتهای ترك باستان، نشانها پرچم خاقان يا پرچم خاقان يا پرچم خاقان ز بر نويز بر نويز بر نوك توغ يی گرگ نيی گرگ ن ی گرگ نيی گرگ ني ة طاللة طاللة طال لكلك مان. كمان. كمان. يك توغ )پرچم خاقان(، طبل، قوتوز )شهپر( و

نصب میشد.ح« )يح« )يح« )Yen shih( را گرفت يئن شيئن ش ئن شيئن شي س دولت عنوان »تانهو« و همسرش عنوان »يس دولت عنوان »تانهو« و همسرش عنوان »يس دولت عنوان »تانهو« و همسرش عنوان » يها رئيها رئ از زمان هونان باستان صاحب قدرت بودند و كان باستان صاحب قدرت بودند و كان باستان صاحب قدرت بودند و كان تركان تر ان تريان تري يافت. خاتونها در ميافت. خاتونها در م افت. خاتونها در ميافت. خاتونها در مي ر يير يير يين بعدها به خاقان و خاتون تغيين بعدها به خاقان و خاتون تغ ن بعدها به خاقان و خاتون تغين بعدها به خاقان و خاتون تغي ن عناوين عناوين عناو ولی اس دولت و يس دولت و يس دولت و يغورها و اوغوزها( به عنوان رئيغورها و اوغوزها( به عنوان رئ غورها و اوغوزها( به عنوان رئيغورها و اوغوزها( به عنوان رئي كان سابارها، گؤگ تركان سابارها، گؤگ تركها، او ان سابارها، گؤگ تريان سابارها، گؤگ تري يت موجود در ميت موجود در م ت موجود در ميت موجود در مي يگاهی )مانند وضعيگاهی )مانند وضعن به معنای ين به معنای ين به معنای ان در میكان در میكان در میگذشت، پسر بزرگش خاقان میشد ولی ا كه خاقان تركه خاقان تر ه خاقان تركه خاقان ترك س بودند. هنگامی يس بودند. هنگامی يس بودند. هنگامی يا نائب رئيا نائب رئ ا نائب رئيا نائب رئيتر سزاوارتر میكتر سزاوارتر میكتر سزاوارتر میبود، او تاج و تخت پدر را تصاحب كوچكوچ وچكوچك ر نبود. اگر برادر يير نبود. اگر برادر يير نبود. اگر برادر يير قابل تغيير قابل تغ ر قابل تغير قابل تغي يقانونی حتمی و غيقانونی حتمی و غمسئله مسئله ين مسئله ين ن ا دارد. تعلق شاهزادگان تمام به خداوند طرف از اياسی دارد. تعلق شاهزادگان تمام به خداوند طرف از اياسی دارد. تعلق شاهزادگان تمام به خداوند طرف از اسی س اقتدار سيان، اقتدار يان، سك اقتدار سكان، اقتدار ان، تر باور به تركه باور به كه ترك باور به تركه باور به ه چرا چرا كرد چرا كرد رد مین ين ين افت. ايافت. ايافت. ا ان ادامه يان ادامه يان ادامه يت تا زمان عثمانيت تا زمان عثمان ت تا زمان عثمانيت تا زمان عثماني ين وضعين وضع ن وضعين وضعي ش در خاندان سلطنتی شده و اكش در خاندان سلطنتی شده و اكش در خاندان سلطنتی شده و ا كشمكشم شمكشمك موجب بروز اختالف و ر بود، ير بود، ير بود، يا صغيا صغ ا صغيا صغي ومت را در پی داشت. هر گاه پسر بزرگ خاقان خرد سال كومت را در پی داشت. هر گاه پسر بزرگ خاقان خرد سال كومت را در پی داشت. هر گاه پسر بزرگ خاقان خرد سال كشها ناتوانی و گاه فروپاشی حكشها ناتوانی و گاه فروپاشی ح شها ناتوانی و گاه فروپاشی حكشها ناتوانی و گاه فروپاشی حك كشمكشم شمكشمك

شور را در دست میكشور را در دست میكشور را در دست میگرفت. ا برادر خاقان، ادارة يا برادر خاقان، ادارة يا برادر خاقان، ادارة ودكودكودك عموی م میيم میيم میشد. مثال جناحهای شرق و غرب در يا بال تقسيا بال تقس ا بال تقسيا بال تقسي شور به دو جناح كشور به دو جناح كشور به دو جناح ان باستان، كان باستان، كان باستان، كدر دولتهای تركدر دولتهای ترد، يد، يد، يهای سفيهای سف ا و هونيا و هونيا و هون يهای آسيهای آس كها و گؤگ تركها و گؤگ تركها. جناحهای شمالی و جنوبی در هون ا، تابقاچيا، تابقاچيا، تابقاچ يهای آسيهای آس ان هونيان هونيان هون يميمان يان يان يها. جناحهای داخلی و خارجی در ميها. جناحهای داخلی و خارجی در م ان بلغار، مجارها و ووسونكان بلغار، مجارها و ووسونكان بلغار، مجارها و ووسون كان تركان تر ان تريان تري ي در مي در م كوچكوچك وچكوچك جناحهای بزرگ و اوغوزها. اوغوزها. يان اوغوزها. يان ان ير( در مير( در م ر( در مير( در مي اوق )سه ت اوچ و تيستری( اوق )سه اوچ و يستری( تك اوق )سه اوچ و اوق )سه تكستری( اوچ و ستری( ر خاير خاير خا اوق )ت بوز اوق )تيها. جناحهای بوز يها. جناحهای قارلوق و بلغارها اوغوزه،

ده میيده میيده میشدند. يت( و زرد ناميت( و زرد نام ت( و زرد ناميت( و زرد نامي يت(، آغ )اقليت(، آغ )اقل ت(، آغ )اقليت(، آغ )اقلي ثركثركثر ستند، به نام های قارا )ايستند، به نام های قارا )ايستند، به نام های قارا )ا يزيز ن جناحها میين جناحها میين جناحها می ه در اكه در اكه در ا مردمی گر بود. مثاليگر بود. مثاليگر بود. مثال جناح غرب تابع شرق، »اوچ اوق«ها م بندی همواره يم بندی همواره يم بندی همواره يك جناح تابع جناح د ين تقسين تقس ن تقسين تقسي در ا

مان بود.كمان بود.كمان بود. ر و نشان »بوز اوق«ها ير و نشان »بوز اوق«ها ير و نشان »بوز اوق«ها يتابع »بوز اوق«ها. نشان »اوچ اوق« ها تيتابع »بوز اوق«ها. نشان »اوچ اوق« ها تيكرده( وجود داشت. ائليكرده( وجود داشت. ائليكها، رده( وجود داشت. ائلكرده( وجود داشت. ائلك ك باشبوغ )سرك باشبوغ )سر يك ائليك ائليك )شاه( و ۲۴ يك تانهو، يك تانهو، يك يكا، يكا، يك ا، يا، ي يدر امپراتوری هون آسيدر امپراتوری هون آسستمی خان برادر يستمی خان برادر يستمی خان برادر ا ايا ايا ا ابغو يابغو يابغو ستمی يستمی يستمی كان گؤگ تركان گؤگ ترك، ا ان گؤگ تريان گؤگ تري يشدند. در ميشدند. در م ده میيده میيده می ابغوها و شادها از خانوادة تانهو برگزيابغوها و شادها از خانوادة تانهو برگزيابغوها و شادها از خانوادة تانهو برگزاتب كاتب كاتب شورهای خارجی داده میكشورهای خارجی داده میكشورهای خارجی داده میشد. ت فراوانی به ارتباطات با يت فراوانی به ارتباطات با يت فراوانی به ارتباطات با ين سو، اهمين سو، اهم ن سو، اهمين سو، اهمي خاقان بود. از زمان هونها به ا

Page 58: تاریخ مختصر ترک

58

کصر تر

ختخ م

تاریغورها يغورها يغورها شيشيشها و او يها و تورگيها و تورگ ها و تورگكها و تورگك كن«، گؤگ تركن«، گؤگ تر ن«، گؤگ ترين«، گؤگ تري يچيچ چكچك كتكت تيتي ياتب »بياتب »ب اتب »بكاتب »بك ز امور خارجه بودند. تاپقاچكز امور خارجه بودند. تاپقاچكز امور خارجه بودند. تاپقاچها به كو مترجمان در مركو مترجمان در مرمات يمات يمات تصم ثبت تصمياتبان، ثبت ياتبان، تصمك ثبت تصمكاتبان، ثبت اتبان، فة يفة يفة وظ وظيگفتند. يگفتند. می »طغراچی« میيز »طغراچی« میيز »طغراچی« ز ن اوغوزها و »تامقاجی« و نيقا« اوغوزها و »تامقاجی« و يقا« ني اوغوزها و »تامقاجی« و نيقا« اوغوزها و »تامقاجی« و قا« يلميلم لميلمي »ا »اكچی«، »اكچی«، چی«، كتكت تيتي ي»بي»بو نیينیينیها چ چيشد. يشد. می ممهور خاقان( )مهر »طغرا« میا ممهور خاقان( )مهر »طغرا« میا ممهور خاقان( )مهر »طغرا« ا )مي »طغرا« )ميا »طغرا« ا »تامغا« با نوشته »تامغا« ين با نوشته »تامغا« ين با نوشته ن ا بود. خارجه امور دربارة مجلس ان خانوادة يان خانوادة يان خانوادة يدند تا ميدند تا م دند تا ميدند تا مي يوشيوش وشكوشك ردند و میكردند و میكردند و می ان جاسوسی میكان جاسوسی میكان جاسوسی می كشور تركشور تر شور تركشور ترك ران و تاجران، در يران و تاجران، در يران و تاجران، در يلة سفيلة سف لة سفيلة سفي يها به وسيها به وس زانسيزانسيزانس يبيبدر سنگ تلخ، به صورتی در سنگ ين مسئله تلخ، به صورتی در سنگ ين مسئله تلخ، به صورتی ن مسئله ا ار میكار میكار میشدند. ن ين ين ا به موفق ايز به موفق ايز به موفق ز ن گاه نيند. گاه يند. ني گاه نيند. گاه ند. نما نمايجاد نمايجاد جاد ا اختالف سلطنتی اری مشابه انجام كاری مشابه انجام كاری مشابه انجام ز خواستند تا يز خواستند تا يز خواستند تا يان نيان ن ان نيان ني يها و ساسانيها و ساسان نوشتههای اورخون مورد اشاره قرار گرفته است. بعدها روس

دهند.دند تا روابط تجاری را گسترش يدند تا روابط تجاری را گسترش يدند تا روابط تجاری را گسترش يوشيوش وشكوشك كن سو برای تداوم سلطنت خود كن سو برای تداوم سلطنت خود ن سو برای تداوم سلطنت خود ين سو برای تداوم سلطنت خود ي كخاقانهای تركخاقانهای ترك از زمان هونها به اغورها يغورها يغورها ها و اوكها و اوكها و او ك خاقان گؤگ ترك خاقان گؤگ تر نند. مثالكنند. مثالكنند. مثال كشاوندی برقرار كشاوندی برقرار شاوندی برقرار يشاوندی برقرار ي ه رابطة خويه رابطة خويه رابطة خو ن همساين همساين همسا ين با خانوادة سالطين با خانوادة سالط ن با خانوادة سالطين با خانوادة سالطي يداده و همچنيداده و همچنن ين ين رده بودند. با اكرده بودند. با اكرده بودند. با ا كن روابطی را برقرار كن روابطی را برقرار ن روابطی را برقرار ين روابطی را برقرار ي يف چنيف چن ف چنكيف چنكي كيهای كيهای زانس و قپچاقيزانس و قپچاقيزانس و قپچاقها با پرنس ين، خزرها با دربار بين، خزرها با دربار ب ن، خزرها با دربار بين، خزرها با دربار بي يبا دربار چيبا دربار چ

عهد باشند.يعهد باشند.يعهد باشند. يتوانستند مادر وليتوانستند مادر ول كه به دربار خاقان تركه به دربار خاقان ترك وارد میشدند، نمی ه به دربار خاقان تركه به دربار خاقان ترك حال دختران خارجی گری شغل يگری شغل يگری شغل ين رو نظامين رو نظام ن رو نظامين رو نظامي كی تركی ترك، همواره برای جنگ آماده بودند. از ا ی تريی تري اردو )سو(: همة دولتهای صحراا يا يا ا »اردو« به معنای قرارگاه خاقان و يا »اردو« به معنای قرارگاه خاقان و يا »اردو« به معنای قرارگاه خاقان و ام به ارتش »سو« میيام به ارتش »سو« میيام به ارتش »سو« میگفتند. واژة »اوردو« م االيم االيم اال س نبود. از قدكس نبود. از قدكس نبود. از قد چ يچ يچ يهيهافته است. اردو يافته است. اردو يافته است. اردو ز از زبان مغولی به زبان ما راه يز از زبان مغولی به زبان ما راه يز از زبان مغولی به زبان ما راه يتخت بود. بعدها اردو برای قشون استفاده شد. واژة قشون نيتخت بود. بعدها اردو برای قشون استفاده شد. واژة قشون ن تخت بود. بعدها اردو برای قشون استفاده شد. واژة قشون نيتخت بود. بعدها اردو برای قشون استفاده شد. واژة قشون ني پاعنی همه در هر زمان آماده بود تا با اردو به جنگ اعزام شود. چرا يعنی همه در هر زمان آماده بود تا با اردو به جنگ اعزام شود. چرا يعنی همه در هر زمان آماده بود تا با اردو به جنگ اعزام شود. چرا ل دائمی بود كل دائمی بود كل دائمی بود كه به شكه به ش ه به شكه به شك كل مزدور بلكل مزدور بل ل مزدور بلكل مزدور بلك كنه به شكنه به شنات نظامی ينات نظامی ينات نظامی ار به مثابة تمركار به مثابة تمركار به مثابة تمر كحات و شكحات و ش حات و شيحات و شي مات جنگی را آموخته بود و ورزش، تفريمات جنگی را آموخته بود و ورزش، تفريمات جنگی را آموخته بود و ورزش، تفر يی تعليی تعل ی تعلكی تعلك ودكودكود س از كس از كس از ه هر كه هر كه هر

بود.كمكمك به سواره نظام مكمك اده اندياده اندياده اندك و اساسا برای يشد. تعداد سربازان پيشد. تعداد سربازان پ ل میكيل میكيل می كي از سواره نظام تشكي از سواره نظام تش كاردوی تركاردوی تركل از كل از كل از ۱۰ هزار نفر و با نام »تومان« بود. هر »تومان« ك متشك متش كن واحد در اردوی تركن واحد در اردوی ترك ن واحد در اردوی ترين واحد در اردوی تري ل میكل میكل میگرفتند. بزرگتر كشكشدام از كدام از كدام از م میيم میيم میشد. بر هر ي« )سده( و »اونلوق« )دهه( تقسي« )سده( و »اونلوق« )دهه( تقس وزلويوزلويوزلوك يكنليكنليك« )هزاره(، » نلينلي يخود به واحدهای »ميخود به واحدهای »مب دهگان يب دهگان يب دهگان ين ترتين ترت ن ترتين ترتي وز باشی« و »اون باشی« قرار داشتند. ايوز باشی« و »اون باشی« قرار داشتند. ايوز باشی« و »اون باشی« قرار داشتند. ا ن باشی«، »ين باشی«، »ين باشی«، » ين »مين »م ن »مين »مي ن واحدها، فرماندهانی با عناوين واحدها، فرماندهانی با عناوين واحدها، فرماندهانی با عناو ااداری و اداری و كرد. مقامات اداری و كرد. مقامات رد. مقامات ل میيل میيل می اردوی دولت تبد اردوی دولت تبديله به اردوی دولت تبديله به له به اردوی قب از حالت را ارتباط داده، آن اردوی قبيز از حالت را ارتباط داده، آن يز اردوی قبك از حالت را ارتباط داده، آن اردوی قبكز از حالت را ارتباط داده، آن ز را به مر را به مركاردو كاردو ه نظام دولت كه نظام دولت كه نظام دولت ن رو بود ين رو بود ين رو بود ز بودند. از ايز بودند. از ايز بودند. از ا ين نظامی نين نظامی ن ن نظامی نين نظامی ني ن حال نظامی و دارای عناوين حال نظامی و دارای عناوين حال نظامی و دارای عناو يصاحب منصبان دولت در عيصاحب منصبان دولت در عكة مهم جامعة تركة مهم جامعة ترك به ة مهم جامعة ترية مهم جامعة تري دند. اردو و خانواده دو پايدند. اردو و خانواده دو پايدند. اردو و خانواده دو پا ينامينام ها را »اردو ملت« میكها را »اردو ملت« میكها را »اردو ملت« می كشد و تركشد و تر با نظم و انضباط اداره می

حساب میآمدند.ن گوشت ين گوشت ين گوشت كرد. هر تركرد. هر ترك ا رد. هر تركرد. هر ترك ن میين میين می ي شده تأمي شده تأم كی خود را با گوشت خشكی خود را با گوشت خشك ی خود را با گوشت خشيی خود را با گوشت خشي حتاج غذايحتاج غذايحتاج غذا اردو در زمان جنگ، مامان بود ولی كمان بود ولی كمان بود ولی ر و ير و ير و يان تيان ت ان تكان تك كن سالح تركن سالح تر ن سالح ترين سالح تري زان میيزان میيزان میشد. مهمتر ن اسب آوين اسب آوين اسب آو يه از زيه از ز ه از زكه از زك را در يك قوطی نگه میداشت

ردند.كردند.ك ردند. ردند. ق پرتاب میيق پرتاب میيق پرتاب می يای نفتی را با منجنيای نفتی را با منجن اربرد داشتند. مثالكاربرد داشتند. مثالكاربرد داشتند. مثال قپچاقها گلوله گر يگر يگر سالحهای د

Page 59: تاریخ مختصر ترک

59

کتر

صر خت

مخ

اریت

ر میير میير میانداختند. ي متری تي متری ت ه از روی اسب از فاصلة كه از روی اسب از فاصلة كه از روی اسب از فاصلة ۷۰۰ كای كای ح میيح میيح میدادند به گونه يان جنگ از راه دور را ترجيان جنگ از راه دور را ترج ان جنگ از راه دور را ترجكان جنگ از راه دور را ترجك كتركتررها يرها يرها ين تين ت ن تين تي تركتركتر مان دو قوسی بازتابی بود. وحشتناكمان دو قوسی بازتابی بود. وحشتناكمان دو قوسی بازتابی بود. وحشتنا مان نوعی كمان نوعی كمان نوعی ن ين ين تريتريتر ی با قدرت متفاوت داشتند. قويی با قدرت متفاوت داشتند. قويی با قدرت متفاوت داشتند. قو مانهاكمانهاكمانهال كل كل كرها از آهن به شكرها از آهن به ش رها از آهن به شيرها از آهن به شي يان تيان ت ان تيكان تيك يكاربرد داشتند. پيكاربرد داشتند. پ اربرد داشتند. پكاربرد داشتند. پك كرها از زمان مته خان كرها از زمان مته خان رها از زمان مته خان يرها از زمان مته خان ي ين تين ت ن تين تي ان« بود. ايان« بود. ايان« بود. ا لدايلدايلدا زيزيز ز »سوت چاالن« و »ويز »سوت چاالن« و »ويز »سوت چاالن« و »و ينين

ا چنگالی بود.يا چنگالی بود.يا چنگالی بود. ساده مقدس )پرچم »توغ« نوك بر نوكردند. بر نوكردند. بر ردند. می استفاده میير استفاده میير استفاده ر شمش و سپر شمشيزه، و سپر يزه، شمشي و سپر شمشيزه، و سپر زه، ن از تن به تن نبردهای نيبرای از تن به تن نبردهای يبرای شم بسته میيشم بسته میيشم بسته میشد. عالوه بر توغ آنان ن روبانين روبانين روبانهای ابر يا اسب و همچنيا اسب و همچن ا اسب و همچنيا اسب و همچني ان( كان( كان( يك حلقه موی گاو وحشی و كتركتر

ز داشتند.يز داشتند.يز داشتند. يگری نيگری ن گری نيگری ني پرچمهای دار از باران واهمه يار از باران واهمه يار از باران واهمه يبستند. در زمان جنگ بسيبستند. در زمان جنگ بس دان نبرد، بنا به رنگ اسبانشان صف میيدان نبرد، بنا به رنگ اسبانشان صف میيدان نبرد، بنا به رنگ اسبانشان صف می ي در مي در م كسواران تركسواران تركران جنگی به خوبی رفتار میيران جنگی به خوبی رفتار میيران جنگی به خوبی رفتار میشد. يانداخت. با اسيانداخت. با اس ار میكار میكار می كرده و آن را از كرده و آن را از رده و آن را از كرده و آن را از ك كس كس س يس ي يمان را خيمان را خ مان را خكمان را خك كه باران زه كه باران زه ه باران زه كه باران زه ك كداشتند چرا كداشتند چرا اورند. هر ياورند. هر ياورند. هر يدند تا جسد او را به پشت جبهه بيدند تا جسد او را به پشت جبهه ب دند تا جسد او را به پشت جبهه بيدند تا جسد او را به پشت جبهه بي يوشيوش وشكوشك شته میكشته میكشته میشدند، می دان ننرد يدان ننرد يدان ننرد يی از خود آنان در ميی از خود آنان در م ی از خود آنان در ميكی از خود آنان در ميك هر گاه ان در هنگام جنگ برای كان در هنگام جنگ برای كان در هنگام جنگ برای كافت. تركافت. تر افت. تريافت. تري شته شده به او تعلق میكشته شده به او تعلق میكشته شده به او تعلق می ار را انجام میكار را انجام میكار را انجام میداد، اموال شخص ن ين ين ه اكه اكه ا س كس كس ار بود. آنان يار بود. آنان يار بود. آنان يتشان بسيتشان بس تشان بسكتشان بسك كه سواره نظام بودند، قدرت و سرعت حركه سواره نظام بودند، قدرت و سرعت حر ه سواره نظام بودند، قدرت و سرعت حركه سواره نظام بودند، قدرت و سرعت حرك ن« )هجوم( آماده میين« )هجوم( آماده میين« )هجوم( آماده میشدند. از آنجا ي»آخي»آخار داشتند، میيار داشتند، میيار داشتند، میتاختند و در اندك زمانی آنان ياده نظام بسياده نظام بس اده نظام بسياده نظام بسي ين و پين و پ ن و پين و پي يهای سنگيهای سنگ ه ارابهكه ارابهكه ارابه ژگی بر دشمنانی يژگی بر دشمنانی يژگی بر دشمنانی ن وين وين و با ا

ست میكست میكست میدادند. كرا شكرا شنی ينی ينی ي عبارت بود از عقب نشي عبارت بود از عقب نش يكتيكتيك تكتك ن تاين تاين تا ردند. اكردند. اكردند. ا يكتيكتيك توران« استفاده می تكتك در نبردهای مدت دار از »تاخت و آنها را به يخت و آنها را به يخت و آنها را به دند. اردو از برابر دشمن میيدند. اردو از برابر دشمن میيدند. اردو از برابر دشمن میگر ينامينام يكتيكتيك را بازی گرگ می تكتك ن تاين تاين تا ردن. اكردن. اكردن. ا ن ين ين يميم مكمك ساختگی و ردند. كردند. كردند. رون میيرون میيرون می يتاختند و آنان را از صحنة هستی بيتاختند و آنان را از صحنة هستی ب انی مناسب میكانی مناسب میكانی مناسب میآورد. در يك لحظه از هر سو بر آنان می كمكمز يز يز يان نيان ن ان نيان ني ار برده شد. صفوكار برده شد. صفوكار برده شد. صفو يكتيكتيك بعدها از طرف اردوی الپ ارسالن در نبرد مالزگرد )۱۰۷۱ م( به تكتك ن تاين تاين تا اه از نظر تعداد كه از نظر تعداد كه از نظر تعداد ان يان يان يله توانستند تا در برابر عثمانيله توانستند تا در برابر عثمان له توانستند تا در برابر عثمانيله توانستند تا در برابر عثماني ين وسين وس ن وسين وسي ار برده و بدكار برده و بدكار برده و بد يكتيكتيك توران را به تكتك ان، تايان، تايان، تا يدر نبرد با عثمانيدر نبرد با عثمان

ه قرار داشت:يه قرار داشت:يه قرار داشت: ان، بر دو پاكان، بر دو پاكان، بر دو پا ك استراتژی جنگی ترك استراتژی جنگی تر ۵ ستند.يستند.يستند. سربازان و نوع سالح برتر بودند باتشافی كتشافی كتشافی .۱ سفرهای ارما(. يرما(. يرما(. .۲ ندينديند يشی )آشيشی )آش شی )آشيشی )آشي جنگهای فرسا

و دندانقان در و يان دندانقان در و يان دندانقان در ان سلجوق سلجوقين، ين، سلجوقي سلجوقين، ن، چ با طوالنی نبردهای چي با طوالنی نبردهای ي مثال مثاليدند. مثاليدند. دند. يانجاميانجام می طول به سالها دو هر میين طول به سالها دو هر میين طول به سالها دو هر ن ا گاه شور، در آنجا كشور، در آنجا كشور، در آنجا ردند. برای حفاظت از مرزهای كردند. برای حفاظت از مرزهای كردند. برای حفاظت از مرزهای ز پخش میيز پخش میيز پخش می يتهای وحشت آوری نيتهای وحشت آوری ن تهای وحشت آوری نيتهای وحشت آوری ني ن اثنا رواين اثنا رواين اثنا روا مالزگرد. در ان حال برخی جاها را در مرز خالی رها ين حال برخی جاها را در مرز خالی رها ين حال برخی جاها را در مرز خالی رها يگذاردند. در عيگذاردند. در ع يكشيكشيك می شكشك رده و در آنجا كرده و در آنجا كرده و در آنجا قلعههای آتش )قارغو( برپا

ردند.كردند.كردند. می

آوجی اوغلی، دوغان. تورکلرین تاریخی. صفحه 340 5

Page 60: تاریخ مختصر ترک

60

کصر تر

ختخ م

تارین در ين در ين در يمان آنها با چيمان آنها با چ مان آنها با چيمان آنها با چي يان پس از پيان پس از پ ان پس از پكان پس از پك كهای سوارة تركهای سوارة تر ردند. نظام قشونكردند. نظام قشونكردند. نظام قشون ه میيه میيه می يرگها تشبيرگها تشب رگها تشب به گرگها تشب به گ ك اردوی ترك اردوی تركيكتيكتيك توران، تكتك ن نظام و با استفاده از تاين نظام و با استفاده از تاين نظام و با استفاده از تا يها با هميها با هم نیينیينی يها قرار گرفت و چيها قرار گرفت و چ نیينیينی يالد، مورد استفادة چيالد، مورد استفادة چ الد، مورد استفادة چيالد، مورد استفادة چي يش از ميش از م ش از ميش از مي ي پي پ ۳۱۸

ست دادند.كست دادند.كست دادند. كالد شكالد ش الد شيالد شي يش از ميش از م ش از ميش از مي ي پي پ ان را در كان را در كان را در ۱۱۷ كخود تركخود ترن بار ين بار ين بار يوروش نخستيوروش نخست وروش نخستكوروش نخستك اله بر سر میكاله بر سر میكاله بر سر میگذاشتند. دند و يدند و يدند و يپوشيپوش مه میكمه میكمه می كت، شلوار و چكت، شلوار و چ ت، شلوار و چكت، شلوار و چك كسواران تركسواران ترك نوعی ار كار كار ن ين ين ان، ايان، ايان، ا يندر پس از نبرد با تورانيندر پس از نبرد با توران ندر پس از نبرد با تورانكندر پس از نبرد با تورانك كز اسكز اس ز اسيز اسي يرد و سپس نيرد و سپس ن رد و سپس نكرد و سپس نك ی اصالح يی اصالح يی اصالح ران را بر اساس نظام اردوی صحرايران را بر اساس نظام اردوی صحرايران را بر اساس نظام اردوی صحرا ارتش اكار را با به خدمت گرفتن سربازان تركار را با به خدمت گرفتن سربازان ترك به عنوان مزدور ار را با به خدمت گرفتن سربازان تركار را با به خدمت گرفتن سربازان ترك ن ين ين ز ايز ايز ا يرا در اردوی مقدونی انجام داد. اردوی روم نيرا در اردوی مقدونی انجام داد. اردوی روم نب دهگان يب دهگان يب دهگان يب داد. ترتيب داد. ترت ب داد. ترتيب داد. ترتي يار برده و سواره نظام ترتيار برده و سواره نظام ترت ار برده و سواره نظام ترتكار برده و سواره نظام ترتك يكتيكتيك توران را به تكتك ن بار تاين بار تاين بار تا يز نخستيز نخست ز نخستيز نخستي يبه انجام رساند. سزار نيبه انجام رساند. سزار نز يز يز يها نيها ن زانسيزانسيزانس ياربرد داشت. بياربرد داشت. ب اربرد داشت. بكاربرد داشت. بك ز به واسطة آوارها يز به واسطة آوارها يز به واسطة آوارها يز نيز ن ز نيز ني يافته بود. حتی استفاده از مهميافته بود. حتی استفاده از مهم افته بود. حتی استفاده از مهميافته بود. حتی استفاده از مهمي ت و شلوار گسترش كت و شلوار گسترش كت و شلوار گسترش و رده و در اندكرده و در اندكرده و در اندك زمانی گسترش دادند. بنا الدی آغاز يالدی آغاز يالدی آغاز ي مي م اصالحات اردو بر اساس نظام توران را در سدة ۵-۶زانس بر گوتيزانس بر گوتيزانس بر گوتها يروزی بيروزی ب روزی بيروزی بي ين اصالحات موجب پين اصالحات موجب پ ن اصالحات موجب پين اصالحات موجب پي زانس، ايزانس، ايزانس، ا ياس« مورخان بياس« مورخان ب اس« مورخان بياس« مورخان بي يوس« و »آقاتيوس« و »آقات وس« و »آقاتيوس« و »آقاتي يوپيوپ وپكوپك به نوشتة »پروش و لباس همانند هونيش و لباس همانند هونيش و لباس همانند هونها، بلغارها و آوارها رواج انوس«، در استانبول نوع آرايانوس«، در استانبول نوع آرايانوس«، در استانبول نوع آرا ينين نيني يشد. در زمان امپراتور »ژوستيشد. در زمان امپراتور »ژوسترده بود. مثالكرده بود. مثالكرده بود. مثال ن اصالحات بحث ين اصالحات بحث ين اصالحات بحث ا« از ايكا« از ايكا« از ا يكتيكت تكتك ش تحت عنوان »تايش تحت عنوان »تايش تحت عنوان »تا ادداشتهايادداشتهايادداشتها ز در يز در يز در يافته بود. خود امپراتور نيافته بود. خود امپراتور ن افته بود. خود امپراتور نيافته بود. خود امپراتور ني

ست داده بود.كست داده بود.كست داده بود. كان را شكان را ش ان را شيان را شي ي م ساساني م ساسان ۶۲۲ – يكتيكتيك در سالهای ۶۲۴ تكتك ن تاين تاين تا ز با ايز با ايز با ا يتوس« نيتوس« ن توس« نيتوس« ني يليل لكلك »هراكردند فرانكردند فرانكها در سدة 9 ردند فرانكردند فرانك كار بردن نظام سربازی تركار بردن نظام سربازی ترك، آوارها را در سدة ۷ مغلوب ار بردن نظام سربازی تركار بردن نظام سربازی ترك ز با به يز با به يز با به يها نيها ن كفرانكفرانك

ن راستا آلمانين راستا آلمانين راستا آلمانها و غربیها در آغاز سدة ۱۱ م، ارتش يردند. در هميردند. در هم ردند. در همكردند. در همك ل يل يل تمام ارتش خود را به سواره نظام تبداز را سربازی نظام و توران يكتيكتيك تكتك تا 9 سدة از سدة يز از سدة يز از ز ن نيها يها روس دادند. روسيق دادند. روسيق دادند. ق تطب تطبيی يی تطبي تطبيی ی صحرا سربازی نظام با را خود زخان پس از يزخان پس از يزخان پس از يروز شدند. چنگيروز شدند. چنگ روز شدند. چنگيروز شدند. چنگي يری، بر خزرها پيری، بر خزرها پ ری، بر خزرها پيری، بر خزرها پي يادگيادگ ادگيادگي ن ين ين ة اية اية ا كخزرها، پئچنكخزرها، پئچنكها و قپچاقها فرا گرفته و در سادام از واحدها، كدام از واحدها، كدام از واحدها، ر داده و بر هر يير داده و بر هر يير داده و بر هر ييان تغييان تغ ان تغكان تغك كها به نظام دهگان تركها به نظام دهگان تر لهيلهيلهای اردو را در مغول يی، نظام قبيی، نظام قب ی، نظام قبيی، نظام قبي اعالم فرمانروا

لة خود گمارد.يلة خود گمارد.يلة خود گمارد. يفردی را از قبيفردی را از قبد از يد از يد از ز بايز بايز با يشد. همه و حتی خاقان نيشد. همه و حتی خاقان ن ان باستان به قانون »تؤره« گفته میكان باستان به قانون »تؤره« گفته میكان باستان به قانون »تؤره« گفته می كان تركان تر ان تريان تري يه و قانون )تؤره(: در ميه و قانون )تؤره(: در م ه و قانون )تؤره(: در ميه و قانون )تؤره(: در مي يعدليعدلا عملی فراتر از تؤره انجام میيا عملی فراتر از تؤره انجام میيا عملی فراتر از تؤره انجام میداد، مجازات میشد. يرد و يرد و رد و كرد و ك چی میيچی میيچی می يس از آن سرپيس از آن سرپ س از آن سرپكس از آن سرپك كردند. هر كردند. هر ردند. هر كردند. هر ك تؤره اطاعت می

افته است(.يافته است(.يافته است(. اسا از مغوالن به زبان ما راه ياسا از مغوالن به زبان ما راه ياسا از مغوالن به زبان ما راه )واژة ر میير میير میشدند، به قتل ياب جرم دستگياب جرم دستگ اب جرم دستگكاب جرم دستگك كن ارتكن ارت ن ارتين ارتي يبنابر »تؤره«، مجازات قتل اعدام بود. دزدان و راهزنان اگر حيبنابر »تؤره«، مجازات قتل اعدام بود. دزدان و راهزنان اگر حه به كه به كه به سانی كسانی كسانی ا يا يا ده و يده و يده و يشيش شكشك ر ير ير يه در زمان صلح شمشيه در زمان صلح شمش ه در زمان صلح شمشكه در زمان صلح شمشك سانی كسانی كسانی دند و اموالشان مصادره میيدند و اموالشان مصادره میيدند و اموالشان مصادره میشد. مجازات يرسيرس میم كم كم كه حكه ح ه حكه حك كی كی ی يی ي ختند، اعدام بود. در جايختند، اعدام بود. در جايختند، اعدام بود. در جا ه در زمان جنگ از اردو میكه در زمان جنگ از اردو میكه در زمان جنگ از اردو میگر كسانی كسانی سانی كسانی ك كا كا ا يا ي يردند و يردند و ردند و كردند و ك ناموس خلق تجاوز می

ان داشت، انتقام شخصی قدغن بود.يان داشت، انتقام شخصی قدغن بود.يان داشت، انتقام شخصی قدغن بود. ومت جركومت جركومت جر كحكحگر يگر يگر رد. دادگاههای دكرد. دادگاههای دكرد. دادگاههای د دگی میيدگی میيدگی می ياسی رسياسی رس اسی رسياسی رسي يم سيم س م سيم سي است خاقان به جراياست خاقان به جراياست خاقان به جرا يارغو« )دادگاه مالی دولت( به ريارغو« )دادگاه مالی دولت( به ر ارغو« )دادگاه مالی دولت( به ريارغو« )دادگاه مالی دولت( به ري «

ندگی از خاقان اداره میيندگی از خاقان اداره میيندگی از خاقان اداره میشدند. ا قضاتی به نمايا قضاتی به نمايا قضاتی به نما ارغان« يارغان« يارغان« توسط »

Page 61: تاریخ مختصر ترک

61

کتر

صر خت

مخ

اریت

دین

ن ين ين ه اكه اكه ا ر ثابت شده ير ثابت شده ير ثابت شده ياند. در زمانهای اخياند. در زمانهای اخ ست« بودهيست« بودهيست« بوده يا »شمنيا »شمن ا »شمنيا »شمني ان باستان توتم پرست و كان باستان توتم پرست و كان باستان توتم پرست و كه تركه تر ه تركه ترك نوشتهاند ان باستان را كان باستان را كان باستان را كه تركه تر ه تركه ترك سانی كسانی كسانی ۶ پندار ن گؤگ تانری بوده است.ين گؤگ تانری بوده است.ين گؤگ تانری بوده است. ان باستان، دكان باستان، دكان باستان، د كن تركن تر ن ترين تري نوشتهها نادرست بوده و دنان ينان ينان ن اين اين ا يدانستند. همچنيدانستند. همچن ان، گرگ را پدر خود میكان، گرگ را پدر خود میكان، گرگ را پدر خود می كه تركه تر ه تركه ترك ن مسئله استوار بود ين مسئله استوار بود ين مسئله استوار بود »توتم پرست« میپنداشتند، بر الة اوغوز و برای يلة اوغوز و برای يلة اوغوز و برای ي قبي قب خ به هنگام بر شمردن يخ به هنگام بر شمردن يخ به هنگام بر شمردن ۲۴ يتاب جامع التواريتاب جامع التوار تاب جامع التواركتاب جامع التوارك ن در ين در ين در دالديدالديدالد يه رشيه رش ه رشكه رشك نند كنند كنند ر میكر میكر می ل را ذيل را ذيل را ذ ين دلين دل ن دلين دلي ا

له، يله، يله، يك پرنده را به عنوان »اونقون« )توتم( نشان داده است. يهر چهار قبيهر چهار قبوانی را جديوانی را جديوانی را جد خود بنامند و پرندهای را مقدس شمارند. توتم پرستی يه حيه ح ه حكه حك ست يست يست ين نين ن ن نين ني توتم پرستی تنها ام است كم است كم است ن حقوقی و اجتماعی دارد. در توتم پرستی مادر ساالری حاين حقوقی و اجتماعی دارد. در توتم پرستی مادر ساالری حاين حقوقی و اجتماعی دارد. در توتم پرستی مادر ساالری حا يه وجوه معيه وجوه مع ه وجوه معكه وجوه معك يك سامان باوری است ت كيت كيت كيم بوده و مالكيم بوده و مال م بوده و مالكم بوده و مالك ان، پدر ساالری حاكان، پدر ساالری حاكان، پدر ساالری حا كان تركان تر ان تريان تري يه در ميه در م ه در مكه در مك ن در حالی است ين در حالی است ين در حالی است ی است. اكی است. اكی است. ا له اشترايله اشترايله اشترا يت در قبيت در قب ت در قبكيت در قبكي كيو مالكيو مالشاوند يشاوند يشاوند خو میپرستند، را توتم يك ه كه كه لهيلهيلهای قب افراد قبيی افراد يی قبي افراد قبيی افراد ی گرا توتم در میشد. شمرده محترم خصوصی قبائل همة قبائل كان همة قبائل كان همة ان تر تركان كان تري تريان ان م در بود. خون اساس بر ميان در بود. خون اساس بر يان مك در بود. خون اساس بر مكان در بود. خون اساس بر ان تر تركان كان تري تريان ان م در ميشاوندی در يشاوندی مي در ميشاوندی در شاوندی خو خوكه خوكه ه آن حال آنكشوند حال كشوند می محسوب وان، يوان، يوان، يی عالوه بر حيی عالوه بر ح ی عالوه بر حيی عالوه بر حي نند. در توتم گراكنند. در توتم گراكنند. در توتم گرا عنی گرگ را مقدس میيعنی گرگ را مقدس میيعنی گرگ را مقدس میشمارند ولی آن را پرستش نمی وان يوان يوان ي حي ح يك

رد.يرد.يرد. يتوانست توتم قرار گيتوانست توتم قرار گ ز میيز میيز می يه سنگ، درخت و آب باران نيه سنگ، درخت و آب باران ن ه سنگ، درخت و آب باران نكه سنگ، درخت و آب باران نك كگری چون تكگری چون ت گری چون تيگری چون تي زهای ديزهای ديزهای د يچيچه تفاوت توتم، عامل كه تفاوت توتم، عامل كه تفاوت توتم، عامل كله داشت حال آنكله داشت حال آن له داشت حال آنيله داشت حال آني يننده را در قبيننده را در قب ننده را در قبكننده را در قبك ز كز كز كان باستان حالت متمركان باستان حالت متمر ان باستان حالت متمركان باستان حالت متمرك كان تركان تر ان تريان تري يافسانة گرگ در ميافسانة گرگ در مه كه كه كشدند حال آنكشدند حال آن ده میيده میيده می يله با نام توتم ناميله با نام توتم نام له با نام توتم ناميله با نام توتم نامي يی افراد قبيی افراد قب ی افراد قبيی افراد قبي اختالف قبائل مختلف توتم پرست است. در توتم گرات روح يت روح يت روح ی، اعتقادی به ابديی، اعتقادی به ابديی، اعتقادی به ابد ان هر خانواده و فرد نام مخصوص به خود را داشت. در توتم گراكان هر خانواده و فرد نام مخصوص به خود را داشت. در توتم گراكان هر خانواده و فرد نام مخصوص به خود را داشت. در توتم گرا كان تركان تر ان تريان تري يدر ميدر مز برای ارواح يز برای ارواح يز برای ارواح ين رو نين رو ن ن رو نين رو ني ائنات همه روح دارند. از اكائنات همه روح دارند. از اكائنات همه روح دارند. از ا ه كه كه ان باستان روح را ابدی دانسته و باور داشتند كان باستان روح را ابدی دانسته و باور داشتند كان باستان روح را ابدی دانسته و باور داشتند كندارند. تركندارند. تر

ردند.كردند.كردند. پدرانشان نذر و قربانی میخ يخ يخ يه در تاريه در تار ه در تاركه در تارك كاند. توتمی كاند. توتمی ان باستان، توتم پرست نبودهكان باستان، توتم پرست نبودهكان باستان، توتم پرست نبوده كه تركه تر ه تركه ترك كرده است كرده است رده است كرده است ك كز ثابت كز ثابت ز ثابت يز ثابت ي يپژوهشهای زبانشناسان نيپژوهشهای زبانشناسان نی باستان واژه كی باستان واژه كی باستان واژه كد نشده است. در تركد نشده است. در تر د نشده است. در تريد نشده است. در تري يز قيز ق ز قيز قي ياشغری نياشغری ن اشغری نكاشغری نك وان محمود يوان محمود يوان محمود افته و حتی در ديافته و حتی در ديافته و حتی در د دی آمده، از مغوالن راه يدی آمده، از مغوالن راه يدی آمده، از مغوالن راه يرشيرش

ا »اونگون« وجود نداشته است.يا »اونگون« وجود نداشته است.يا »اونگون« وجود نداشته است. ت بوده ولی واژة »اونقون« و كت بوده ولی واژة »اونقون« و كت بوده ولی واژة »اونقون« و ك« به معنای برك« به معنای بر ك»اونك»اونكل عقاب در كل عقاب در كل عقاب در كت بود. شكت بود. ش ت بود. شيت بود. شي يميم مكمك ز مقدس شمرده میيز مقدس شمرده میيز مقدس شمرده میشد و نشانة حا يا عقاب نيا عقاب ن ا عقاب نيا عقاب ني ان باستان قارتال كان باستان قارتال كان باستان قارتال كان تركان تر ان تريان تري يدر ميدر ماله مجسمة كاله مجسمة كاله مجسمة ن بر جلوی ين بر جلوی ين بر جلوی يرانة رود اورخون و همچنيرانة رود اورخون و همچن رانة رود اورخون و همچنكرانة رود اورخون و همچنك ن بر سنگ نوشتهين بر سنگ نوشتهين بر سنگ نوشتههای يال وجود داشته و همچنيال وجود داشته و همچن ال وجود داشته و همچنيال وجود داشته و همچني يپرچم آتيپرچم آت

كز نقش برجستة عقابی با بالهای گشوده، حكز نقش برجستة عقابی با بالهای گشوده، حك شده است. ز نقش برجستة عقابی با بالهای گشوده، حيز نقش برجستة عقابی با بالهای گشوده، حي يلگه خاقان نيلگه خاقان ن لگه خاقان نيلگه خاقان ني ين برادر بين برادر ب ن برادر بكين برادر بكي كيول تكيول ت ول تكول تكن ين ين ان باستان بر دكان باستان بر دكان باستان بر د كه تركه تر ه تركه ترك ردهكردهكردهاند ن ادعا ين ادعا ين ادعا ياقوت، چنياقوت، چن اقوت، چنياقوت، چني ان آلتای و كان آلتای و كان آلتای و كن شمنی: مؤلفان با در نظر گرفتن تركن شمنی: مؤلفان با در نظر گرفتن تر ن شمنی: مؤلفان با در نظر گرفتن ترين شمنی: مؤلفان با در نظر گرفتن تري د

. قفس اوغلو، ابراهیم. تورک ملی کولتورو. استانبول. 1984 6

Page 62: تاریخ مختصر ترک

62

کصر تر

ختخ م

تاریی كی كی كافته است. در زبان تركافته است. در زبان تر افته است. در زبان تريافته است. در زبان تري ان رواج كان رواج كان رواج كن تركن تر ن ترين تري ان ايان ايان ا ي در زمان مغوالن، مي در زمان مغوالن، م ن احتماالين احتماالين احتماال ن دين دين د ه اكه اكه ا كاند. حال آنكاند. حال آن شمنی بوده

ی است.يی است.يی است. ر هند و اروپاير هند و اروپاير هند و اروپا ي تعبي تعب ا »قام« به معنای روحانی آمده ولی واژة شمن يا »قام« به معنای روحانی آمده ولی واژة شمن يا »قام« به معنای روحانی آمده ولی واژة شمن يك ام« و كام« و كام« و باستان واژة »رده كرده كرده ف يف يف يكنيكنيك وجد )Extase( تعر نكنك ك تك ت سم را به صورت خالصه يسم را به صورت خالصه يسم را به صورت خالصه يك ي( شمني( شمن M.Eliade( اد )ياد )ياد يم. اليم. اله روحش از بدن جدا شده است. روح او كه روحش از بدن جدا شده است. روح او كه روحش از بدن جدا شده است. روح او رد كرد كرد وه خاص، در حال وجد حس میيوه خاص، در حال وجد حس میيوه خاص، در حال وجد حس می يق و شيق و ش ق و شيق و شي است. شمن با طران رنجهای انسانها به آنجا شفای انسانها يان رنجهای انسانها به آنجا شفای انسانها يان رنجهای انسانها به آنجا شفای انسانها يرده و با بيرده و با ب رده و با بكرده و با بك نی تماس برقرار ينی تماس برقرار ينی تماس برقرار ير زمير زم ر زمير زمي يا زيا ز ا زيا زي ان آسمانی يان آسمانی يان آسمانی با ارواح و خدام قفس يم قفس يم قفس ية پروفسور ابراهية پروفسور ابراه ة پروفسور ابراهية پروفسور ابراهي اری مؤلفان در مخالفت با نظرياری مؤلفان در مخالفت با نظرياری مؤلفان در مخالفت با نظر يگردد. بسيگردد. بس البد خود باز میكالبد خود باز میكالبد خود باز می را خواسته و دوباره به دهييدهييدهاند. گرا شمنی گراين شمنی گراين شمنی ن د به سپس و بوده پرست توتم ديم، به سپس و بوده پرست توتم ديم، به سپس و بوده پرست توتم م، قد قديار قديار ار بس زمانهای از بسيان زمانهای از يان بسك زمانهای از بسكان زمانهای از ان تر تركه كه ترك تركه ه سند يسند يسند مینو اوغلو ن شمنی به عالم نور در آسمان ين شمنی به عالم نور در آسمان ين شمنی به عالم نور در آسمان ان وجود دارد. دكان وجود دارد. دكان وجود دارد. د كش تركش تر ش تريش تري دايدايدا ين شمنی، در افسانة پين شمنی، در افسانة پ ن شمنی، در افسانة پين شمنی، در افسانة پي ن آثار و نشانهين آثار و نشانهين آثار و نشانههای د مهمتر

ن باور دارد.ين باور دارد.ين باور دارد. ير و روی زمير و روی زم ر و روی زمير و روی زمي يی در زيی در ز ی در زيكی در زيك يكو عالم تاريكو عالم تارو وجود يكو وجود يكو وجود يكها و ارواح نيكها و ارواح ن یيیيیها، خوبی بايبايبا ينجا زينجا ز نجا زينجا زي ی است. در ايی است. در ايی است. در ا عالم آسمان در ۱۷ طبقه، يك جهان روشنا

دگار تمام هستی است.يدگار تمام هستی است.يدگار تمام هستی است. راخان )اؤلگن(، آفريراخان )اؤلگن(، آفريراخان )اؤلگن(، آفر اكاكا ن جهان تنگری ين جهان تنگری ين جهان تنگری م اكم اكم ا دارد. حاه كه كه هستند هستند يی هستند يی ی ويكويكو ن فرشتگان نيكنان فرشتگان يكنان ني فرشتگان نينان فرشتگان نان ا دارند. وجود جانداران ايگر دارند. وجود جانداران ايگر دارند. وجود جانداران گر د و فرشتهها انسانها، فرشتهين انسانها، فرشتهين انسانها، ن زم روی زميدر روی يدر ن ين ين ير زمير زم ر زمير زمي يه از عالم زيه از عالم ز ه از عالم زكه از عالم زك ز وجود دارند يز وجود دارند يز وجود دارند يثی نيثی ن ثی نيثی ني ين اجنه و ارواح خبين اجنه و ارواح خب ن اجنه و ارواح خبين اجنه و ارواح خبي ين فرستاده است. بر روی زمين فرستاده است. بر روی زم ن فرستاده است. بر روی زمين فرستاده است. بر روی زمي يخداوند به روی زميخداوند به روی زما يا يا طان يطان يطان ين عالم شين عالم ش ن عالم شين عالم شي ی است. فرمانروای ايكی است. فرمانروای ايكی است. فرمانروای ا يكا چهار طبقه، عالم تاريكا چهار طبقه، عالم تار ا چهار طبقه، عالم تاريا چهار طبقه، عالم تاري ن در هفت ين در هفت ين در هفت ير زمير زم ر زمير زمي ياند. عالم زياند. عالم ز فرستاده شدهرند، يرند، يرند، يميم ن جهان میين جهان میين جهان می ه صاحبان آنها در اكه صاحبان آنها در اكه صاحبان آنها در ا ی يكی يكی يكن، ارواح نيكن، ارواح ن ن، ارواح نين، ارواح ني ن دين دين د يكجانوری به نام »ائرليكجانوری به نام »ائرليك« است. بر اساس باور ارند.يرند.يرند. يگيگ ا عالم نور آسمانی اوج میيا عالم نور آسمانی اوج میيا عالم نور آسمانی اوج می يا بهشت يا بهشت ا بهشت يا بهشت ي يی به »اوچماق« يی به »اوچماق« ی به »اوچماق« يكی به »اوچماق« يك يكند و بنا به درجات نيكند و بنا به درجات ن ند و بنا به درجات نيند و بنا به درجات ني يآيآ يكل يكل يك پرنده درمی ل كل ك كبه شكبه شند و يند و يند و يآيآ ن درمیين درمیين درمی ين چنين چن ن چنين چني واناتی ايواناتی ايواناتی ا يواناتی چون عقرب، افعی و حيواناتی چون عقرب، افعی و ح واناتی چون عقرب، افعی و حيواناتی چون عقرب، افعی و حي يل حيل ح ل حكل حك كن به شكن به ش ن به شين به شي ير زمير زم ر زمير زمي يز در زيز در ز ز در زيز در زي يث نيث ن ث نيث ني يارواح خبيارواح خبم قفس اوغلو، يم قفس اوغلو، يم قفس اوغلو، ينند. بنا به نوشتة پروفسور ابراهينند. بنا به نوشتة پروفسور ابراه نند. بنا به نوشتة پروفسور ابراهكنند. بنا به نوشتة پروفسور ابراهك يكی »ائرليكی »ائرليك« سقوط می ی »ائرليكی »ائرليك يكبنا به درجه خباثتشان، به عالم تاريكبنا به درجه خباثتشان، به عالم تاران و گؤگ تانری )خدای كان و گؤگ تانری )خدای كان و گؤگ تانری )خدای ايايا ين نين ن ن نين ني عی، ديعی، ديعی، د يروهای طبيروهای طب روهای طبيروهای طبي يز شده است: نيز شده است: ن ز شده است: نكز شده است: نك كان باستان در سه نقطه متمركان باستان در سه نقطه متمر ان باستان در سه نقطه متمركان باستان در سه نقطه متمرك كنی تركنی تر نی ترينی تري باور د

آسمان(.وه، صحرا، رود، چشمه غار، درخت، جنگل، كوه، صحرا، رود، چشمه غار، درخت، جنگل، كوه، صحرا، رود، چشمه غار، درخت، جنگل، ی چون يی چون يی چون زهايزهايزها ين باور چين باور چ ن باور چين باور چي عی: بنا به ايعی: بنا به ايعی: بنا به ا يروهای طبيروهای طب روهای طبيروهای طبي يباور به نيباور به نستارگان، ماه ستارگان، يد، ماه ستارگان، يد، ماه د، خورش و خورشي( و ي( Animisme( هستند روح دارای و... )ير هستند روح دارای و... )ير هستند روح دارای و... ر شمش و آهن شمشيا، و آهن يا، شمشي و آهن شمشيا، و آهن ا، در دريآتشفشان، يآتشفشان،

آذرخش و آسمان غره ارواح الهی هستند.آذرخش و آسمان غره ارواح الهی هستند.آذرخش و آسمان غره ارواح الهی هستند.ا »هومای« يا »هومای« يا »هومای« ز به نام »اومای« يز به نام »اومای« يز به نام »اومای« يان نيان ن ان نكان نك ودكودكود ن الهة ين الهة ين الهة يشوند. همچنيشوند. همچن م میيم میيم می ي و بد تقسي و بد تقس يكارواح به دو دستة نيكارواح به دو دستة نيك

وجود دارد.عی يعی يعی طب طبيروهای يروهای طبي طبيروهای روهای ن و اجدادشان آسمان، خدای برای سال هر نيغورها، و اجدادشان آسمان، خدای برای سال هر يغورها، ني و اجدادشان آسمان، خدای برای سال هر نيغورها، و اجدادشان آسمان، خدای برای سال هر غورها، او و اوكها و اوكها و ها تر گؤگ تركا، گؤگ كا، تري گؤگ تريا، گؤگ ا، آس آسيهای يهای هوناورخون، ردند. در سنگ نوشتهكردند. در سنگ نوشتهكردند. در سنگ نوشتههای م میيم میيم می ماه تعظ ماه تعظيد و يد و ماه تعظي ماه تعظيد و د و به خورش تانهو و امپراتور هون به خورشيردند. تانهو و امپراتور هون يردند. به خورشك تانهو و امپراتور هون به خورشكردند. تانهو و امپراتور هون ردند. قربانی میی يكی يكی ن بحث شده است: ين بحث شده است: ين بحث شده است: ياند و از دو آب و زمياند و از دو آب و زم ن و آب( مقدس شمردهين و آب( مقدس شمردهين و آب( مقدس شمرده يئر- سو )زميئر- سو )زم ئر- سو )زميئر- سو )زمي عی با نام يعی با نام يعی با نام يروهای طبيروهای طب روهای طبيروهای طبي ينين

Page 63: تاریخ مختصر ترک

63

کتر

صر خت

مخ

اریت

ا تاقی يا تاقی يا تاقی غ يغ يغ يومت بود و تاميومت بود و تام ومت بود و تامكومت بود و تامك كز حكز ح ز حكز حك كن مركن مر ن مركن مرك غ(. اؤتويغ(. اؤتويغ(. اؤتو يدوق باش« )سرچشمة آب تاميدوق باش« )سرچشمة آب تام دوق باش« )سرچشمة آب تاميدوق باش« )سرچشمة آب تامي غ ايغ ايغ ا يگری »تاميگری »تام گری »تاميگری »تامي ن« و دكن« و دكن« و د »اؤتوز قربانگاه خدای آسمان بود.يز قربانگاه خدای آسمان بود.يز قربانگاه خدای آسمان بود. ينين

ردند. هونكردند. هونكردند. هونها، تاپقاچها م میيم میيم می ركركر كان را تكان را ت ان را تكان را تك ايايا يم و نيم و ن م و نيم و ني يان باستان، بزرگان درگذشتة خود را تعظيان باستان، بزرگان درگذشتة خود را تعظ ان باستان، بزرگان درگذشتة خود را تعظكان باستان، بزرگان درگذشتة خود را تعظك كان: تركان: تر ان: تركان: ترك ايايا ين نين ن ن نين ني دار يار يار يردند. آنان خاطرات اجدادشان را بسيردند. آنان خاطرات اجدادشان را بس ردند. آنان خاطرات اجدادشان را بسكردند. آنان خاطرات اجدادشان را بسك انشان، در غارهای مقدس قربانی میكانشان، در غارهای مقدس قربانی میكانشان، در غارهای مقدس قربانی می ايايا يها، برای ارواح نيها، برای ارواح ن ها، برای ارواح نكها، برای ارواح نك و گؤگ تر ال يال يال يلغار آتيلغار آت لغار آتيلغار آتي ن اين اين ا يی از علل نخستيی از علل نخست ی از علل نخستيكی از علل نخستيك ردند. كردند. كردند. دايدايدا مجازات می گرامی میشمردند و متجاوزان به آرامگاه آنها را شدان كان كان كه تركه تر ه تركه ترك كرده و دستبرد زده بودند. چرا كرده و دستبرد زده بودند. چرا رده و دستبرد زده بودند. چرا كرده و دستبرد زده بودند. چرا ك كی از افراد خانواده تجاوز كی از افراد خانواده تجاوز ی از افراد خانواده تجاوز يكی از افراد خانواده تجاوز يك يكها، به آرامگاه يكها، به آرامگاه زانسيزانسيزانس يه بيه ب ه بكه بك كن بود كن بود ن بود ين بود ي ان اكان اكان ا كبه بالكبه بال

ردند.كردند.كردند. ن جواهرات زنان را با جسدشان دفن میين جواهرات زنان را با جسدشان دفن میين جواهرات زنان را با جسدشان دفن می يمتی در گذشتگان و همچنيمتی در گذشتگان و همچن متی در گذشتگان و همچنيمتی در گذشتگان و همچني يای قيای ق ای قيای قي يسالح و اشيسالح و اشان باستان بود. كان باستان بود. كان باستان بود. كن اساسی تركن اساسی تر ن اساسی تريين اساسی تريي يين آيين آ ن آين آي ن دين دين د ن شمنی است. اين شمنی است. اين شمنی است. ا ن گؤگ تانری همان دين گؤگ تانری همان دين گؤگ تانری همان د ن گؤگ تانری: دين گؤگ تانری: دين گؤگ تانری: د دت آسمانی يت آسمانی يت آسمانی يشود چون دارای ماهيشود چون دارای ماه ده و خدای آسمان خوانده میيده و خدای آسمان خوانده میيده و خدای آسمان خوانده می ائنات را آفركائنات را آفركائنات را آفر ن هستی بوده، ين هستی بوده، ين هستی بوده، خداوند واالترگر منابع آمده است. تانهو يگر منابع آمده است. تانهو يگر منابع آمده است. تانهو كهای گؤگ تركهای گؤگ ترك و د نی، سنگ نوشتهينی، سنگ نوشتهينی، سنگ نوشته ين در منابع چين در منابع چ ن در منابع چين در منابع چي ن دين دين د است. اصول اساسی اه از طرف خداوند بر كه از طرف خداوند بر كه از طرف خداوند بر ند كند كند ن اعالم میين اعالم میين اعالم می يای به امپراتور چيای به امپراتور چ الد( در نامهيالد( در نامهيالد( در نامه يش از ميش از م ش از ميش از مي ي پي پ ا مته خان )يا مته خان )يا مته خان )۱۷۶ موتو و

ت او میيت او میيت او میداند. ون عنايون عنايون عنا ش را مديش را مديش را مد هايهايها يروزيروز روزيروزي يتخت پادشاهی نشسته و پيتخت پادشاهی نشسته و پسنگ مندرجات به بنا میخورد. سوگند خداوند به بسته، میيزانس سوگند خداوند به بسته، میيزانس سوگند خداوند به بسته، زانس ب با بيه با يه بك با بكه با ه قراردادی در آوار خاقان كی پادشاهی گؤگ تركی پادشاهی گؤگ ترك به خواست خداوند انجام شده و خاقان از طرف او به ی پادشاهی گؤگ تريی پادشاهی گؤگ تري كهای گؤگ تركهای گؤگ ترك، بر پا نوشته

ان داده شده است.كان داده شده است.كان داده شده است. كتركترند. اقتدار، تقدس )قوت كند. اقتدار، تقدس )قوت كند. اقتدار، تقدس )قوت Kut( و قسمت )اولوغ ارهای مردم بیكارهای مردم بیكارهای مردم بیواسطه دخالت می خداوند در ز در دست اوست. انسانها فانی و خداوند باقی است. خداوند يز در دست اوست. انسانها فانی و خداوند باقی است. خداوند يز در دست اوست. انسانها فانی و خداوند باقی است. خداوند يشود. مرگ نيشود. مرگ ن ülüg( از طرف او اعطاء میت و اقتدار، در قالب ماده يت و اقتدار، در قالب ماده يت و اقتدار، در قالب ماده نار ابدكنار ابدكنار ابد عنی در يعنی در يعنی در ل كل كل يك قدرت معنوی درآمده كبا گذشت زمان، در آسمان به شكبا گذشت زمان، در آسمان به شن، ين، ين، يها، و زميها، و زم د، ماه و ستارگان در زمان هونيد، ماه و ستارگان در زمان هونيد، ماه و ستارگان در زمان هون يد و همه جا حاضر است. همراه با خدای آسمان، خورشيد و همه جا حاضر است. همراه با خدای آسمان، خورش د و همه جا حاضر است. همراه با خدای آسمان، خورشيد و همه جا حاضر است. همراه با خدای آسمان، خورشي يآيآ درنمیها، خداوند به عنوان كها، خداوند به عنوان كها، خداوند به عنوان يك قدرت بزرگ كها مقدس شناخته شد. در زمان گؤگ تركها مقدس شناخته شد. در زمان گؤگ تر ها مقدس شناخته شد. در زمان گؤگ تركها مقدس شناخته شد. در زمان گؤگ ترك كن و آب در دورة گؤگ تركن و آب در دورة گؤگ تر ن و آب در دورة گؤگ ترين و آب در دورة گؤگ تري يزميزمی موجود كی موجود كی موجود تر تركگر كگر تري تريگر گر لهجههای د تمام در لهجهير تمام در لهجهير تمام در ر باشق لهجة از باشقير لهجة از ير باشقي لهجة از باشقير لهجة از ر غ »تانری« )خدا( واژة غيشد. »تانری« )خدا( واژة يشد. پرستش می معنوی ن« ين« ين« ل »تی كل »تی كل »تی كها به شكها به ش نیينیينی يان چيان چ ان چيان چي ين واژه در مين واژه در م ن واژه در مين واژه در مي ك ترك ترك شدهاند( ا ه بعداكه بعداكه بعدا رها از قبائل اورال هستند يرها از قبائل اورال هستند يرها از قبائل اورال هستند ياست. )باشقياست. )باشقون، يون، يون، يعنی روحانيعنی روحان عنی روحانيعنی روحاني نی ينی ينی ام به خادمان ديام به خادمان ديام به خادمان د م االيم االيم اال نهينهينهای ۲۵۰۰ ساله است. از قد يشيش شيشي يافته و حداقل دارای پيافته و حداقل دارای پ افته و حداقل دارای پيافته و حداقل دارای پي گسترش ان يان يان كافت. تركافت. تركها در طول زمان به اد افت. تريافت. تري ان هونيان هونيان هونهای اروپا رواج ين بار در مين بار در م ن بار در مين بار در مي ين واژه نخستين واژه نخست ن واژه نخستين واژه نخستي ام« گفته میكام« گفته میكام« گفته میشد. ا «ر منفی بر آنها گذارده و به هستی آنها صدمه زده ير منفی بر آنها گذارده و به هستی آنها صدمه زده ير منفی بر آنها گذارده و به هستی آنها صدمه زده ين اسالم تأثين اسالم تأث ن اسالم تأثين اسالم تأثي گری معتقد شده بودند ولی همه آنها به جز ديگری معتقد شده بودند ولی همه آنها به جز ديگری معتقد شده بودند ولی همه آنها به جز د ده در كه در كه در ی يی يی ل شدند. تاپقاچيل شدند. تاپقاچيل شدند. تاپقاچها يی مستحيی مستح ی مستحيی مستحي ان ملل اروپايان ملل اروپايان ملل اروپا يحی شده و در ميحی شده و در م حی شده و در ميحی شده و در مي يهای اروپا توده وار مسيهای اروپا توده وار مس است. مثال هونالدی، يالدی، يالدی، ي مي م نی شده و پس از سال ينی شده و پس از سال ينی شده و پس از سال ۴9۵ يرفتند، به سرعت چيرفتند، به سرعت چ رفتند، به سرعت چيرفتند، به سرعت چي ن بودا را پذين بودا را پذين بودا را پذ ه دكه دكه د كومت داشتند، پس از آنكومت داشتند، پس از آن ومت داشتند، پس از آنكومت داشتند، پس از آنك كن حكن ح ن حين حي يچيچه منشاء كه منشاء كه منشاء ن را يين را يين را يين آيين آ ن آين آي ن مانی، الفبای ايين مانی، الفبای ايين مانی، الفبای ا ييدن به آييدن به آ دن به آيدن به آي غور پس از گرويغور پس از گرويغور پس از گرو ان اوكان اوكان او كردند. تركردند. تر ردند. تركردند. ترك ی را قدغن كی را قدغن كی را قدغن كآداب و عادات تركآداب و عادات تر

Page 64: تاریخ مختصر ترک

64

کصر تر

ختخ م

تاری

ن ين ين افت و ايافت و ايافت و ا غورها گسترش يغورها گسترش يغورها گسترش ان اويان اويان او ين بودا در مين بودا در م ن بودا در ميين بودا در ميي ييردند. سپس آييردند. سپس آ ردند. سپس آكردند. سپس آك كن الفبای گؤگ تركن الفبای گؤگ ترك ن الفبای گؤگ ترين الفبای گؤگ تري گزيگزيگز سغدی داشت، جانی ينی ينی نی پربار به دنبال ترجمة متون دينی پربار به دنبال ترجمة متون دينی پربار به دنبال ترجمة متون د ات ديات ديات د ي ادبي ادب ش يش يش يك دايدايدا ين و پين و پ ن و پين و پي ن موجب ظهور فرهنگ مذهبی نويين موجب ظهور فرهنگ مذهبی نويين موجب ظهور فرهنگ مذهبی نو ييدو آييدو آتاب كتاب كتاب ا يا يا )Irk bitig( »يكتيكتيك تيتي يرق بيرق ب رق بيرق بي تاب »اكتاب »اكتاب »ا تابها نقاشیكتابها نقاشیكتابها نقاشیهای جالبی وجود دارد. ن ين ين شدند. در برخی از اق« يق« يق« ياريار ارياري تابكتابكتابهای »آلتون ن ين ين ينهاست. همچنينهاست. همچن نهاست. همچنينهاست. همچني ی از ايكی از ايكی از ا كه در سدة دهم با الفبای گؤگ تركه در سدة دهم با الفبای گؤگ ترك نوشته شده، ه در سدة دهم با الفبای گؤگ تركه در سدة دهم با الفبای گؤگ ترك هانت كهانت كهانت

غور نوشته شدهيغور نوشته شدهيغور نوشته شدهاند. ز در همان زمان، ولی با الفبای اويز در همان زمان، ولی با الفبای اويز در همان زمان، ولی با الفبای او ي« ني« ن كمكمك مكمك ويويو ز كيز كيز كيو »سكيو »سن ين ين عنوان د به عنوان ديمی به عنوان ديمی به می يليل لكلك ن ين ين دند. ديدند. ديدند. د حی گرويحی گرويحی گرو ين مسين مس ن مسين مسي به د برخی و به ديمی برخی و به ديمی برخی و می يليل لكلك ن ين ين به د برخی به دكان خزر برخی به دكان خزر برخی ان خزر تر تركدر كدر ان هر كان هر كان هر كی ترجمه شد. تركی ترجمه شد. تر ی ترجمه شد. تركی ترجمه شد. ترك كز به تركز به تر ز به تريز به تري ين خاقان و خاندان سلطنتی بود. تورات نين خاقان و خاندان سلطنتی بود. تورات ن ن خاقان و خاندان سلطنتی بود. تورات نين خاقان و خاندان سلطنتی بود. تورات ني ه دكه دكه د رفته شده چرا يرفته شده چرا يرفته شده چرا رسمی پذی يی يی ت قومی خود را پاس میيت قومی خود را پاس میيت قومی خود را پاس میداشتند ولی در جاها ل میكيل میكيل میدادند، هو كيی تشكيی تش ی تشيی تشي ت اهالی را در جايت اهالی را در جايت اهالی را در جا ثركثركثر ه اكه اكه ا جا ك خزرها، پئچنك خزرها، پئچنكها، اوزها )برادران اوغوزها( و ل شدند. مثاليل شدند. مثاليل شدند. مثال يان اهالی بومی مستحيان اهالی بومی مستح ان اهالی بومی مستحيان اهالی بومی مستحي يت بودند، در ميت بودند، در م ت بودند، در ميت بودند، در مي يه اقليه اقل ه اقلكه اقلكز يز يز يان بلغار نيان بلغار ن ان بلغار نكان بلغار نك كت خود را از دست داده و بومی شدند. تركت خود را از دست داده و بومی شدند. تر ت خود را از دست داده و بومی شدند. تريت خود را از دست داده و بومی شدند. تري ان و اروپای شرقی، هوكان و اروپای شرقی، هوكان و اروپای شرقی، هو كها( در بالكها( در بال قومانها )قپچاق

ان اسالوها ذوب شدند.يان اسالوها ذوب شدند.يان اسالوها ذوب شدند. يحی شده و در ميحی شده و در م حی شده و در ميحی شده و در مي ي م مسي م مس در سال ۸۶۴ه با روح كه با روح كه با روح كان، مطابقت نشان داده و از آنجا كان، مطابقت نشان داده و از آنجا ان، مطابقت نشان داده و از آنجا كان، مطابقت نشان داده و از آنجا ك كلی وجوه با باورهای باستانی تركلی وجوه با باورهای باستانی تر لی وجوه با باورهای باستانی تريلی وجوه با باورهای باستانی تري يه در خيه در خ ه در خكه در خك كن اسالم بود كن اسالم بود ن اسالم بود ين اسالم بود ي تنها د

اری رساند.ياری رساند.ياری رساند. ی كی كی كرومند شدن و بقای عنصر تركرومند شدن و بقای عنصر تر رومند شدن و بقای عنصر تريرومند شدن و بقای عنصر تري يرد، در هر زمان به نيرد، در هر زمان به ن رد، در هر زمان به نكرد، در هر زمان به نك ت آنها تطابق میيت آنها تطابق میيت آنها تطابق می يو شخصيو شخص

معاش و حیات اقتصادی

ردند. مهمتر از كردند. مهمتر از كردند. مهمتر از شان، با چوپانی و دامداری امرار معاش میيشان، با چوپانی و دامداری امرار معاش میيشان، با چوپانی و دامداری امرار معاش می يم محل زندگيم محل زندگ م محل زندگيم محل زندگي ين بنا به اقلين بنا به اقل ن بنا به اقلين بنا به اقلي يان صحرانشيان صحرانش ان صحرانشكان صحرانشك كتركترد يد يد يشاورزی مفيشاورزی مف شاورزی مفكشاورزی مفك نهای مناسب برای ينهای مناسب برای ينهای مناسب برای يت گاو در سرزميت گاو در سرزم ت گاو در سرزميت گاو در سرزمي يه تربيه ترب ه تربكه تربك همه گوسفند و اسب پرورش میدادند. از آنجا ی بود. مغوالن به يی بود. مغوالن به يی بود. مغوالن به شتر مخصوص قبائل هند و اورپايشتر مخصوص قبائل هند و اورپايشتر مخصوص قبائل هند و اورپا يپرداختند. گاو بيپرداختند. گاو ب ار نمیكار نمیكار نمی ن ين ين بود، در ابتدا در صحرا به اان را گوشت )اسب كان را گوشت )اسب كان را گوشت )اسب كپرداختند. بعدها گاو، قاطر و شتر به صحرا وارد شد. غذای اصلی تركپرداختند. بعدها گاو، قاطر و شتر به صحرا وارد شد. غذای اصلی تر ت خويت خويت خوك می يتربيتربز يز يز يها نيها ن نیينیينی يداشتند و به چيداشتند و به چ نسرو نگه میكنسرو نگه میكنسرو نگه می ل كل كل كرده و به شكرده و به ش رده و به شكرده و به شك كان گوشت را خشكان گوشت را خشك ان گوشت را خشكان گوشت را خشك كداد. تركداد. تر ل میكيل میكيل می كيو گوسفند( تشكيو گوسفند( تش

میفروختند.ار مورد پسند بود. مشروب آنان يار مورد پسند بود. مشروب آنان يار مورد پسند بود. مشروب آنان يی با نان و ماست( بسيی با نان و ماست( بس ی با نان و ماست( بسيی با نان و ماست( بسي نه( و توتماج )غذاكنه( و توتماج )غذاكنه( و توتماج )غذا كخنی )اشكخنی )اش خنی )اشيخنی )اشي ان غذاها، يان غذاها، يان غذاها، ياز مياز مها نوشابهكها نوشابهكها نوشابهای به نام كردند. گؤگ تركردند. گؤگ تر ردند. گؤگ تركردند. گؤگ ترك ه میيه میيه می ير اسب تهير اسب ته ر اسب تهير اسب تهي ير شير ش ر شير شي يلة تخميلة تخم لة تخميلة تخمي يز را به وسيز را به وس ز را به وسيز را به وسي يز« بود. قميز« بود. قم ز« بود. قميز« بود. قمي يها »قميها »قم از زمان هون

دند.يدند.يدند. ينوشينوش ز »بوزا«يز »بوزا«يز »بوزا«۷ می يشد. اوغوزها نيشد. اوغوزها ن ه از گندم و ارزان درست میكه از گندم و ارزان درست میكه از گندم و ارزان درست می »بئگنی« داشتند لة بلغارها به اروپا وارد شد. يلة بلغارها به اروپا وارد شد. يلة بلغارها به اروپا وارد شد. يهای اصلی صحرا بودند. ماست به وسيهای اصلی صحرا بودند. ماست به وس های اصلی صحرا بودند. ماست به وسيهای اصلی صحرا بودند. ماست به وسي ير و ماست، خوردنير و ماست، خوردن ر و ماست، خوردنير و ماست، خوردني يردار، پنيردار، پن ردار، پنيردار، پني يارزن شيارزن شردند.كردند.ك ردند. ردند. ره و شراب درست میيره و شراب درست میيره و شراب درست می ياشته و شياشته و ش اشته و شكاشته و شك ستان، انگور كستان، انگور كستان، انگور كغورها در تركغورها در تر غورها در تريغورها در تري او

7 نوشابهای میخوش از تخمیر جو، ارزن و یا گندم

سلحشورى و شجاعت و شخصيت آنها تطابق مى كرد ، در هر زمان به نيرومند شدن و بقاى عنصر تركى يارى رساند.

Page 65: تاریخ مختصر ترک

65

کتر

صر خت

مخ

اریت

ه يه يه يمی قاقم و از پشم گوسفند، بز و شتر تهيمی قاقم و از پشم گوسفند، بز و شتر ته می قاقم و از پشم گوسفند، بز و شتر تهكمی قاقم و از پشم گوسفند، بز و شتر تهك ان باستان از پوست گوسفند، بره، گاو، روباه و ان باستان از پوست گوسفند، بره، گاو، روباه و ان باستان از پوست گوسفند، بره، گاو، روباه و ان باستان از پوست گوسفند، بركان باستان از پوست گوسفند، برك كلباس: لباس تركلباس: لباس ترردند. هونكردند. هونكردند. هونها نمد و پارچه پشمی را به ه میيه میيه می ينف تهينف ته نف تهكنف تهك رباس میكرباس میكرباس میبافتند و برای لباس ان باستان كان باستان كان باستان كشد. تركشد. تر میت و شلوار، لباس مخصوص كت و شلوار، لباس مخصوص كت و شلوار، لباس مخصوص دند. يدند. يدند. تان را در هونكتان را در هونكتان را در هونها د راهن يراهن يراهن ين بار پين بار پ ن بار پين بار پي يان نخستيان نخست ان نخستيان نخستي يفروختند. روميفروختند. روم نیينیينیها می يچيچ

ار مناسب بود.كار مناسب بود.كار مناسب بود. ن لباس برای سوار ين لباس برای سوار ين لباس برای سوار ه اكه اكه ا صحرا بود چرا الدی به اروپا يالدی به اروپا يالدی به اروپا ين، در سدة چهارم مين، در سدة چهارم م ن، در سدة چهارم مين، در سدة چهارم مي يالد به چيالد به چ الد به چيالد به چي يش از ميش از م ش از ميش از مي ين لباس در سدة چهارم پين لباس در سدة چهارم پ ن لباس در سدة چهارم پين لباس در سدة چهارم پي م ايم ايم ا يشتر گفتيشتر گفت شتر گفتيشتر گفتي يه پيه پ ه پكه پك كهمانطور كهمانطور خيخيخها ساخته شده، ين تارين تار ن تارين تاري ش از ايش از ايش از ا يه پيه پ ه پكه پك ی يی يی افته بود. در مجسمهيافته بود. در مجسمهيافته بود. در مجسمههای اروپا زانس يزانس يزانس يالدی به بيالدی به ب الدی به بيالدی به بي يو در سدة ششم ميو در سدة ششم مان به جای حلقه كان به جای حلقه كان به جای حلقه كرات در لباس، همراه با اصالحات نظامی در اروپا رخ داد. تركرات در لباس، همراه با اصالحات نظامی در اروپا رخ داد. تر رات در لباس، همراه با اصالحات نظامی در اروپا رخ داد. ترييرات در لباس، همراه با اصالحات نظامی در اروپا رخ داد. تريي يين تغيين تغ ن تغين تغي راهن افراد بلند بود. ايراهن افراد بلند بود. ايراهن افراد بلند بود. ا يپيپاله بر سر میكاله بر سر میكاله بر سر میگذاشتند. شنلهای مخصوص برای كده و كده و ده و يده و ي يمه پوشيمه پوش مه پوشكمه پوشك كردند. آنان چكردند. آنان چ ردند. آنان چكردند. آنان چك و چنگال از دگمه استفاده میل و يل و يل و يدند و سبيدند و سب دند و سبيدند و سبي يتراشيتراش ش خود را میيش خود را میيش خود را می يان ريان ر ان ركان رك كاله مقامات عالی رتبه بلندتر بود. تركاله مقامات عالی رتبه بلندتر بود. تر اله مقامات عالی رتبه بلندتر بود. تركاله مقامات عالی رتبه بلندتر بود. ترك تابستان و زمستان داشتند. اده شده ياده شده ياده شده يشدند، از اسب پيشدند، از اسب پ ه با كه با كه با يك دوست مواجه می كوة اصالح هون(. زمانی كوة اصالح هون(. زمانی وة اصالح هون(. زمانی يوة اصالح هون(. زمانی ي يگذاردند )شيگذاردند )ش سو را باقی میيسو را باقی میيسو را باقی می يگيگ

ن میين میين میگذاشتند )سالم هون(. ي زانو را بر زمي زانو را بر زم الهشان را برمیكالهشان را برمیكالهشان را برمیداشتند. هنگام سالم دادن، يك و م يم يم ه آنان همراه با جنگاور بودن، از قدكه آنان همراه با جنگاور بودن، از قدكه آنان همراه با جنگاور بودن، از قد ی بود. چرا يی بود. چرا يی بود. چرا ان در حد باالكان در حد باالكان در حد باال كان تركان تر ان تريان تري يصنعت: صنعت نظامی در ميصنعت: صنعت نظامی در مدا شده و موجب يدا شده و موجب يدا شده و موجب يزی پيزی پ زی پكزی پك كای مركای مر ای مريای مري يز تجربه داشتند. طال در زمان فرهنگ آندرونوف در آسيز تجربه داشتند. طال در زمان فرهنگ آندرونوف در آس ز تجربه داشتند. طال در زمان فرهنگ آندرونوف در آسيز تجربه داشتند. طال در زمان فرهنگ آندرونوف در آسي ينة آهنگری نينة آهنگری ن نة آهنگری نينة آهنگری ني يدر زميدر زم

د.يد.يد. رشد صنعت زرگری گردشان يشان يشان رهايرهايرها يساختند. قبضه شمشيساختند. قبضه شمش ان میيكان میيكان می يكن و پيكن و پ ن و پين و پي يزه، زوبيزه، زوب زه، زوبيزه، زوبي ير، سپر، نير، سپر، ن ني ر، سپر، نير، سپر، يی چون شمشيی چون شمش ی چون شمشيی چون شمشي ايايا يدر اسلحه سازی اشيدر اسلحه سازی اشن گرفته تا رود ين گرفته تا رود ين گرفته تا رود يان باستان از چيان باستان از چ ان باستان از چكان باستان از چك كشد. در مزار تركشد. در مزار تر متی آراسته میيمتی آراسته میيمتی آراسته می يوانات و سنگهای قيوانات و سنگهای ق وانات و سنگهای قيوانات و سنگهای قي يع بوده و با نقوش حيع بوده و با نقوش ح ع بوده و با نقوش حمرصع بوده و با نقوش حمرصن آثار ين آثار ين آثار يافت شده است. همچنيافت شده است. همچن افت شده است. همچنيافت شده است. همچني الهخود و مجسمه كالهخود و مجسمه كالهخود و مجسمه ردان، زره، يردان، زره، يردان، زره، يمر، تيمر، ت مر، تكمر، تك كمربند، سگكمربند، سگك مربند، سگكمربند، سگك ی چون يی چون يی چون ايايا يدانوب، اشيدانوب، اشن مقدار به ين مقدار به ين مقدار به يز به هميز به هم ز به هميز به همي ياطی نياطی ن اری و خراطی ناری و خراطی ناری و خر اری و خركاری و خرك نده كنده كنده ق، چادرهای بزرگ، يق، چادرهای بزرگ، يق، چادرهای بزرگ، گ، آفتابه، ابريگ، آفتابه، ابريگ، آفتابه، ابر ن اسب، دين اسب، دين اسب، د يصنعتی چون زيصنعتی چون ز

ار میكار میكار میبردند. ز، صندلی، دوالب، تخت، پرده و اتو به يز، صندلی، دوالب، تخت، پرده و اتو به يز، صندلی، دوالب، تخت، پرده و اتو به يا ميا م ا ميا مي يهای آسيهای آس دست آمده است. هونشه است. خاقانهای يشه است. خاقانهای يشه است. خاقانهای ين رين ر ن رين ري يز از هميز از هم ز از هميز از همي يق« نيق« ن ق« نيق« ني يگفتند و واژة امروزی »پالچيگفتند و واژة امروزی »پالچ ق میيق میيق می يان باستان به شهر باليان باستان به شهر بال ان باستان به شهر بالكان باستان به شهر بالك كشهر: تركشهر: تراخ تابستانی كاخ تابستانی كاخ تابستانی اخ زمستانی در شهر بنا میكاخ زمستانی در شهر بنا میكاخ زمستانی در شهر بنا میشد. گری تابستانی. يگری تابستانی. يگری تابستانی. ی زمستانی و ديكی زمستانی و ديكی زمستانی و د كتركترك دو سرای داشتند: ان يان يان يش خاقان بنيش خاقان بن ش خاقان بنيش خاقان بني اخ تابستانی ائلتركاخ تابستانی ائلتركاخ تابستانی ائلتر نونی در اطراف اورخون، كنونی در اطراف اورخون، كنونی در اطراف اورخون، ن« در مغولستان ين« در مغولستان ين« در مغولستان ينار رود »اونگينار رود »اونگ نار رود »اونگكنار رود »اونگك مته خان، در ستمی خان يستمی خان يستمی خان اخ بهارة اكاخ بهارة اكاخ بهارة ا ن ين ين ياخ زمستانی او در قاراقوم و همچنياخ زمستانی او در قاراقوم و همچن اخ زمستانی او در قاراقوم و همچنكاخ زمستانی او در قاراقوم و همچنك كگذار پادشاهی دوم گؤگ تركگذار پادشاهی دوم گؤگ ترك در چوغای،

ق گؤل بود. يق گؤل بود. يق گؤل بود. يسيس سيسي اخ زمستانی او در اكاخ زمستانی او در اكاخ زمستانی او در ا كومت گؤگ تركومت گؤگ ترك غربی، در »اك داغ« و ومت گؤگ تركومت گؤگ ترك كرهبر حكرهبر حز موجود يز موجود يز موجود ينون نينون ن نون نكنون نك رده بود، اكرده بود، اكرده بود، ا غور بنا يغور بنا يغور بنا ن چور )ين چور )ين چور )۷۵9- ۷۴۷( خاقان او ه موكه موكه مو ی يی يی رانهيرانهيرانههای شهر و اردو وان آمده است. در منابع اسالمی يان آمده است. در منابع اسالمی يان آمده است. در منابع اسالمی يشتر سخن به ميشتر سخن به م شتر سخن به ميشتر سخن به مي يان خزر پيان خزر پ ان خزر پكان خزر پك كاست. از شهرهای بئلنجر و سمندر متعلق به تركاست. از شهرهای بئلنجر و سمندر متعلق به ترتخت خزران بحث شده يتخت خزران بحث شده يتخت خزران بحث شده پاكنار ولگا( پا پاكنار ولگا( نار ولگا( ق )يق )يق ) يل- خانباليل- خانبال ل- خانباليل- خانبالي يتيت تيتي ا از ابن فضالن و مسعودی، همچون اصطخری، ان كان كان كشد. خانة تركشد. خانة تر ونت انجام میكونت انجام میكونت انجام می كنی از سال در آنها سكنی از سال در آنها س نی از سال در آنها سينی از سال در آنها سي ين شهر از آجر خام ساخته شده و در ماههای معين شهر از آجر خام ساخته شده و در ماههای مع ن شهر از آجر خام ساخته شده و در ماههای معين شهر از آجر خام ساخته شده و در ماههای معي است. ا

سلحشورى و شجاعت و شخصيت آنها تطابق مى كرد ، در هر زمان به نيرومند شدن و بقاى عنصر تركى

Page 66: تاریخ مختصر ترک

66

کصر تر

ختخ م

تاریال و بلغارهای ولگا يال و بلغارهای ولگا يال و بلغارهای ولگا ياخ آتياخ آت اخ آتكاخ آتك اخ خاقان از سنگ و آجر پخته بود. كاخ خاقان از سنگ و آجر پخته بود. كاخ خاقان از سنگ و آجر پخته بود. ل و كل و كل و كشتر از چوب بود ولی دژ ساركشتر از چوب بود ولی دژ سار شتر از چوب بود ولی دژ ساريشتر از چوب بود ولی دژ ساري يخزر بيخزر به به صورت دژ و دژشهر بود.كه به صورت دژ و دژشهر بود.كه به صورت دژ و دژشهر بود. كه نه به صورت روستا بلكه نه به صورت روستا بل ه نه به صورت روستا بليه نه به صورت روستا بلي يونتگاه اوليونتگاه اول ونتگاه اولكونتگاه اولك كان باستان، سكان باستان، س ان باستان، سكان باستان، سك كان تركان تر ان تريان تري يز از تخته بود. در ميز از تخته بود. در م ز از تخته بود. در ميز از تخته بود. در مي ينينند، كند، كند، ا فاراب، سوت يا فاراب، سوت يا فاراب، سوت ی )مانند قاراجوق يی )مانند قاراجوق يی )مانند قاراجوق ت داشتند. شهرهايت داشتند. شهرهايت داشتند. شهرها ين شهرها از نظر نظامی و تجاری اهمين شهرها از نظر نظامی و تجاری اهم ن شهرها از نظر نظامی و تجاری اهمين شهرها از نظر نظامی و تجاری اهمي احون در سدة دهم هجری و توسط اوغوزها يحون در سدة دهم هجری و توسط اوغوزها يحون در سدة دهم هجری و توسط اوغوزها ير سير س ر سير سي يه در مسيه در مس ه در مسكه در مسك رام، جند و باشقاالری( يرام، جند و باشقاالری( يرام، جند و باشقاالری( ند، ساكند، ساكند، سا ئنی يئنی يئنی آلتون تپه،

ز داد و ستد بودند.كز داد و ستد بودند.كز داد و ستد بودند.۸ كبنا شدند، مركبنا شدند، مروانی را به يوانی را به يوانی را به ي و غذاهای حي و غذاهای ح كركرك ركرك نسرو شده، پوست، كنسرو شده، پوست، كنسرو شده، پوست، كتجارت: مردمان تركتجارت: مردمان ترك اقالمی مانند اسب، گوشت شم و پارچهيشم و پارچهيشم و پارچههای دند. آنان برنج، ابريدند. آنان برنج، ابريدند. آنان برنج، ابر دنی میيدنی میيدنی میخر ياء پوشياء پوش اء پوشياء پوشي يگانشان فروخته و در عوض حبوبات و اشيگانشان فروخته و در عوض حبوبات و اش گانشان فروخته و در عوض حبوبات و اشيگانشان فروخته و در عوض حبوبات و اشي همسادند. در سنگ نوشتهيدند. در سنگ نوشتهيدند. در سنگ نوشتههای اورخون اشاره زانس میيزانس میيزانس میخر يحتاجشان را از روم و بيحتاجشان را از روم و ب حتاجشان را از روم و بيحتاجشان را از روم و بي ر ماير ماير ما ن و ساين و ساين و سا يشمی را از چيشمی را از چ شمی را از چيشمی را از چي ابر

ار مهم است.يار مهم است.يار مهم است. يام دولت بسيام دولت بس ام دولت بسكام دولت بسك كه تجارت، برای رفاه مردم و استحكه تجارت، برای رفاه مردم و استح ه تجارت، برای رفاه مردم و استحكه تجارت، برای رفاه مردم و استحك شده است ان كان كان تر تركان كان تري تريان ان م مي ساله ي ساله ۱۰۰۰ ش و جنگهای كش و جنگهای كش و جنگهای كشمكشم شمكشمك ده شده، موجب يده شده، موجب يده شده، موجب يشيش شكشك اروپا و اروپا ين و اروپا ين و ن يان چيان چ ان چيان چي ميه م يه ه مكه مك شم يشم يشم ابر جادة الدی/ يالدی/ يالدی/ ۱۳۰ ي مي م ن جاده بودند. سرانجام در ين جاده بودند. سرانجام در ين جاده بودند. سرانجام در ۷۵۱ اينها درصدد تسلط بر ا اينها درصدد تسلط بر نها درصدد تسلط بر ا از از اكدام از اكدام دام نیينیينیها شده بود. هر يو چيو چ

دست به را جاده دست ين به را جاده دست ين به را جاده ن ا اكنترل اكنترل نترل و داده و كست داده و كست داده ست ش را شكها را كها نیينیينی چ توانستند چيها توانستند يها قارلوق كمكمك مكمك با مسلمانان شمسی، شتر رو به آبادی نهادند.يشتر رو به آبادی نهادند.يشتر رو به آبادی نهادند. يغور، قارلوق و اوغوز بيغور، قارلوق و اوغوز ب غور، قارلوق و اوغوز بيغور، قارلوق و اوغوز بي ن حادثه، شهرهای اوين حادثه، شهرهای اوين حادثه، شهرهای او گرفتند. پس از ا

ن جاده از خزر، ين جاده از خزر، ين جاده از خزر، كركرك« وجود داشت. ا ركرك گری به موازات آن به نام »جادة يگری به موازات آن به نام »جادة يگری به موازات آن به نام »جادة شم، جادةيشم، جادةيشم، جادة د عالوه بر جادة ابرن جاده، ين جاده، ين جاده، د. در ايد. در ايد. در ا يرسيرس ن میين میين می يان به چيان به چ ان به چيان به چي وههای آلتای- هاكوههای آلتای- هاكوههای آلتای- ها بری گذشته و پس از عبور از يبری گذشته و پس از عبور از يبری گذشته و پس از عبور از يبلغار، اورال و جنوب سيبلغار، اورال و جنوب ساوغور و بلغار اوغور كان و بلغار اوغور كان و بلغار ان تر كن جاده، تركن جاده، تري ترين جاده، ن جاده، ا تاجران و واناتی چون سنجاب، روباه، سمور و... حمل میيواناتی چون سنجاب، روباه، سمور و... حمل میيواناتی چون سنجاب، روباه، سمور و... حمل میشد يپوست حيپوست ح

دند.يدند.يدند. ينامينام اس وزن را »اولگو« میياس وزن را »اولگو« میياس وزن را »اولگو« می يق« و مقيق« و مق ق« و مقيق« و مقي يا »چيا »چ ا »چيا »چي غ« يغ« يغ« ياس طول را »چياس طول را »چ اس طول را »چياس طول را »چي يان باستان مقيان باستان مق ان باستان مقكان باستان مقك كبودند. تركبودند. ترشاورزان خوبی كشاورزان خوبی كشاورزان خوبی رده به غرب( كرده به غرب( كرده به غرب( كوچ كوچ وچ كوچ ك كان باستان، قبائل اوغور )اوغوزهای كان باستان، قبائل اوغور )اوغوزهای ان باستان، قبائل اوغور )اوغوزهای كان باستان، قبائل اوغور )اوغوزهای ك كان تركان تر ان تريان تري يه: از ميه: از م ه: از ميه: از مي يشاورزی و ماليشاورزی و مال شاورزی و مالكشاورزی و مالكن ين ين ه در اكه در اكه در ا ان نشان میيان نشان میيان نشان میدهد وههای آلتای- ساكوههای آلتای- ساكوههای آلتای- سا های حوالی يهای حوالی يهای حوالی يدادند. حفاريدادند. حفار ت میيت میيت می يز اهميز اهم ز اهميز اهمي يبوده و به تجارت نيبوده و به تجارت نن ين ين يی تأميی تأم ی تأميی تأمي ات، پول و طاليات، پول و طاليات، پول و طال يا، ماليا، مال ا، ماليا، مالي ات مردم و هدايات مردم و هدايات مردم و هدا از مال از ماليشده است. درآمد دولت يشده است. درآمد دولت شت میكشت میكشت می مناطق حبوبات

د.يد.يد. افت میيافت میيافت میگرد يه از دولتهای تابع دريه از دولتهای تابع در ه از دولتهای تابع دركه از دولتهای تابع درك میشد ها، خزرها، كها، خزرها، كها، خزرها، كات وجود داشت. گؤگ تركات وجود داشت. گؤگ تر ات وجود داشت. گؤگ تريات وجود داشت. گؤگ تري يا، مأموران مخصوصی برای جمع آوری ماليا، مأموران مخصوصی برای جمع آوری مال ا، مأموران مخصوصی برای جمع آوری ماليا، مأموران مخصوصی برای جمع آوری مالي يهای آسيهای آس ان هونيان هونيان هون يدر ميدر ممغا« گفته و يمغا« گفته و يمغا« گفته و ا »ايا »ايا »ا ن مأمورانی را »آمغا« و ين مأمورانی را »آمغا« و ين مأمورانی را »آمغا« و يگفتند. اوغوزها چنيگفتند. اوغوزها چن اتی »تودون« میياتی »تودون« میياتی »تودون« می يغورها و آوارها به مأمور ماليغورها و آوارها به مأمور مال غورها و آوارها به مأمور ماليغورها و آوارها به مأمور مالي او

ردند.كردند.كردند. ان میيان میيان می يق« بيق« ب ق« بيق« بي يليل ليلي يخزانة دولتی را با نام »آغيخزانة دولتی را با نام »آغهر خاقان و شمی ممهور به مهر خاقان و شمی ممهور به مهر خاقان و شمی ممهور به ميشمی ممهور به مي ا پارچه ابريا پارچه ابريا پارچه ابر )Kamdu( »امدو« )كامدو« )كامدو ها، »كها، »كها، » كپول متداول در زمان گؤگ تركپول متداول در زمان گؤگ تر

كا نشان تركا نشان ترك وجود داشت. وجود داشت. ا نشان تريا نشان تري ا پول فلزی بود. بر روی پولها، »تمغا« يا پول فلزی بود. بر روی پولها، »تمغا« يا پول فلزی بود. بر روی پولها، »تمغا« ارماق« يارماق« يارماق« ن »ين »ين » يهمچنيهمچن

قفس اوغلو، ابراهیم. تورک ملی کولتورو. صفحة 312 8

Page 67: تاریخ مختصر ترک

67

کتر

صر خت

مخ

اریت

ادبیات و هنر

شه، يشه، يشه، قی، حساب زمان، انديقی، حساب زمان، انديقی، حساب زمان، اند يها، هنر، موسيها، هنر، موس ات شفاهی، نوشتهيات شفاهی، نوشتهيات شفاهی، نوشته ينجا به طور خالصه از داستانها )ادبينجا به طور خالصه از داستانها )ادب نجا به طور خالصه از داستانها )ادبينجا به طور خالصه از داستانها )ادبي در اات نوشتاری بحث خواهد شد.يات نوشتاری بحث خواهد شد.يات نوشتاری بحث خواهد شد. ياخالق وسرانجام ادبياخالق وسرانجام ادب

خشان به جنگها و ماجراها گذشته، داستانها و افسانهيخشان به جنگها و ماجراها گذشته، داستانها و افسانهيخشان به جنگها و ماجراها گذشته، داستانها و افسانههای يه همة تاريه همة تار ه همة تاركه همة تارك ان كان كان كها: دربارة تركها: دربارة تر داستانها و افسانهان يان يان يند. در ميند. در م ند. در مكند. در مك فا میيفا میيفا می كد آمده است. در داستان تركد آمده است. در داستان ترك باستان، گرگ همواره به عنوان پدر و رهبر نقش ا د آمده است. در داستان تريد آمده است. در داستان تري فراوانی پدران( مانند يران( مانند يران( مانند يگری به نام آهو )جيگری به نام آهو )ج گری به نام آهو )جيگری به نام آهو )جي وان ديوان ديوان د ياند، حياند، ح ردهكردهكرده وچ كوچ كوچ ه به اروپا كه به اروپا كه به اروپا انی مانند هونها، اوغورها و بلغارها كانی مانند هونها، اوغورها و بلغارها كانی مانند هونها، اوغورها و بلغارها كتركتر

افته است.يافته است.يافته است. رهبری با قدرت برتر، به افسانه راه ن رو ين رو ين رو ا خاندان سلطنتی خاقان يا خاندان سلطنتی خاقان يا خاندان سلطنتی خاقان يك گرگ ماده بود. از ا نا ينا ينا يها، جد بزرگ خانوادة آشيها، جد بزرگ خانوادة آش ها، جد بزرگ خانوادة آشكها، جد بزرگ خانوادة آشك كبنا به باور گؤگ تركبنا به باور گؤگ ترمه خاقان نصب میيمه خاقان نصب میيمه خاقان نصب میشد، نشان پادشاهی بود. افسانة ي پرچم خاقان بر جلوی خي پرچم خاقان بر جلوی خ ه بر نوكه بر نوكه بر نوك كی كی ی يی ي ز سر گرگ طاليز سر گرگ طاليز سر گرگ طال ينين

ز وجود دارد.يز وجود دارد.يز وجود دارد. يها نيها ن ستان غربی و تاپقاچكستان غربی و تاپقاچكستان غربی و تاپقاچ كهای تركهای تر ا، »ووسون«يا، »ووسون«يا، »ووسون« يهای آسيهای آس ان هونيان هونيان هون ين در مين در م ن در مين در مي يگرگ همچنيگرگ همچننی آمده است. ينی آمده است. ينی آمده است. يل »فولی« در منابع چيل »فولی« در منابع چ ل »فولی« در منابع چكل »فولی« در منابع چك كن واژه به شكن واژه به ش ن واژه به شين واژه به شي ز گفته میيز گفته میيز گفته میشد. ا يی باستان، به گرگ »بؤرو« نيی باستان، به گرگ »بؤرو« ن ی باستان، به گرگ »بؤرو« نكی باستان، به گرگ »بؤرو« نك كدر تركدر تر

ز »فولی« گفته شده است.يز »فولی« گفته شده است.يز »فولی« گفته شده است. يها نيها ن ها نكها نك كبه سربازان گارد محافظ گؤگ تركبه سربازان گارد محافظ گؤگ ترشتر يشتر يشتر آغاز شده است. داستانها در ب بيزی آغاز شده است. داستانها در يزی بك آغاز شده است. داستانها در بكزی آغاز شده است. داستانها در زی كای مركای مر ای مريای مري آس آسيات داستانی يات داستانی آسي آسيات داستانی ات داستانی ادب با باستان ادبيان با باستان يان ادبك با باستان ادبكان با باستان ان تر تركات كات تري تريات ات ادب ادبيداستانها: يداستانها: در داستانها در يشة داستانها در يشة داستانها شة ر هستند. مردمان رين هستند. مردمان ين ري هستند. مردمان رين هستند. مردمان ن د و ديلت و ديلت و لت فض ملی، قهرمانی ماجراهای از منظومی فضيات ملی، قهرمانی ماجراهای از منظومی يات فضي ملی، قهرمانی ماجراهای از منظومی فضيات ملی، قهرمانی ماجراهای از منظومی ات روا حاالت، ه میكيه میكيه میزند. داستانها توسط شاعران مردمی و كيخ الهام گرفته و به آن تكيخ الهام گرفته و به آن ت خ الهام گرفته و به آن تيخ الهام گرفته و به آن تي يه از تاريه از تار ه از تاركه از تارك ات مردمی و بومی است يات مردمی و بومی است يات مردمی و بومی است يادبيادبده، با يده، با يده، با ه مردم با چشم خود آنها را دكه مردم با چشم خود آنها را دكه مردم با چشم خود آنها را د خی هستند يخی هستند يخی هستند ين داستانها تارين داستانها تار ن داستانها تارين داستانها تاري ت میيت میيت میشود و ا اگران با ساز رواياگران با ساز رواياگران با ساز روا يشاعران خنيشاعران خن

ل داستان درآمدهكل داستان درآمدهكل داستان درآمدهاند. كل مردم، به شكل مردم، به ش ل مردم، به شيل مردم، به شي يرده و در تخيرده و در تخ رده و در تخكرده و در تخك روح خود آنها را احساس های محل يهای محل يهای محل يژگيژگ ژگيژگي ن، باورهای گوناگون و وين، باورهای گوناگون و وين، باورهای گوناگون و و ه با دكه با دكه با د ر مردمی وجود دارد كر مردمی وجود دارد كر مردمی وجود دارد كدر داستانها نوعی احساس تفكدر داستانها نوعی احساس تفر كر كر كه منبعی برای تفكه منبعی برای تف ه منبعی برای تفكه منبعی برای تفك ت دارند از آن رو يت دارند از آن رو يت دارند از آن رو يار اهميار اهم ار اهميار اهمي ي بسي بس ژه اسطورهيژه اسطورهيژه اسطورهها9 ی شده است. داستانها و به ويكی شده است. داستانها و به ويكی شده است. داستانها و به و زندگی آنها

و هنر هستند.ر و ير و ير و يونان، آثار و موضوعاتش را از اساطيونان، آثار و موضوعاتش را از اساط ونان، آثار و موضوعاتش را از اساطيونان، آثار و موضوعاتش را از اساطي ن تئاتر ين تئاتر ين تئاتر يهای خود و همچنيهای خود و همچن اری از جلوهياری از جلوهياری از جلوه يونان بسيونان بس ونان بسيونان بسي شعر باستانی ش حس اعتماد به نفس، يش حس اعتماد به نفس، يش حس اعتماد به نفس، ش و افزايش و افزايش و افزا شتن خويشتن خويشتن خو ونان گرفته است. داستانها در بازگشت ملتها به خويونان گرفته است. داستانها در بازگشت ملتها به خويونان گرفته است. داستانها در بازگشت ملتها به خو داستانهای

ر داستانهای ژرمن بوده است.ير داستانهای ژرمن بوده است.ير داستانهای ژرمن بوده است. يزش ملت آلمان تحت تأثيزش ملت آلمان تحت تأث زش ملت آلمان تحت تأثيزش ملت آلمان تحت تأثي ي خي خ نقش بزرگی داشتهاند. مثالد وحدت يد وحدت يد وحدت ه میكه میكه میتواند قدرت داستانهای ملی را در شناخت و بقای ملت و تجد كن مثال است كن مثال است ن مثال است ين مثال است ي ران بهتريران بهتريران بهتر اات پهلوی در يات پهلوی در يات پهلوی در يران آمدند، زبان و ادبيران آمدند، زبان و ادب ران آمدند، زبان و ادبيران آمدند، زبان و ادبي ه اسالم و عربها به اكه اسالم و عربها به اكه اسالم و عربها به ا كم پس از آنكم پس از آن م پس از آنيم پس از آني يدانيدان ه میكه میكه می ملی نشان دهد. همانگونه . اسطوره )میتوس( به افسانهای گفته میشود که دربارة خدایان و یا انسانهای خداگونة ادوار 9دیرین تاریخ گفته شده و با گذشت زمان به باور مردم تبدیل شده است. به مجموعة اسطورههای

گویند. یک ملت، میتولوژی و به دانش مطالعة آنها میتولوژی میگویند. یک ملت، میتولوژی و به دانش مطالعة آنها میتولوژی میگویند.

Page 68: تاریخ مختصر ترک

68

کصر تر

ختخ م

تاریران آمده و به مدت هزار يران آمده و به مدت هزار يران آمده و به مدت هزار كج شده است. پس از آن قبائل تركج شده است. پس از آن قبائل ترك به ا ج شده است. پس از آن قبائل تريج شده است. پس از آن قبائل تري ران مترويران مترويران متروك شده و زبان عربی به جای آن را يايات و استقالل خود را به دست گرفت. يت و استقالل خود را به دست گرفت. يت و استقالل خود را به دست گرفت. يميم مكمك ران حايران حايران حا ت، ايت، ايت، ا ين وضعين وضع ن وضعين وضعي رغم ايرغم ايرغم ا يومت را در دست گرفتند. عليومت را در دست گرفتند. عل ومت را در دست گرفتند. علكومت را در دست گرفتند. علك كسال حكسال حه كه كه ابد. شاهنامه يابد. شاهنامه يابد. شاهنامه ز رواج يز رواج يز رواج يم نيم ن م نكم نك ان حاكان حاكان حا كان تركان تر ان تريان تري يه در ميه در م ه در مكه در مك رده و حتی موفق شد كرده و حتی موفق شد كرده و حتی موفق شد شرفت يشرفت يشرفت يات فارسی پيات فارسی پ ات فارسی پيات فارسی پي يزبان و ادبيزبان و ادب

ن روند داشته است.ين روند داشته است.ين روند داشته است. ر بزرگی در اير بزرگی در اير بزرگی در ا يهای باستان را به زبان شعر آورده، تأثيهای باستان را به زبان شعر آورده، تأث های باستان را به زبان شعر آورده، تأثيهای باستان را به زبان شعر آورده، تأثي يفردوسی در آن داستانهای قهرمانيفردوسی در آن داستانهای قهرمانن پارسیين پارسیين پارسی ردم بدكردم بدكردم بد عجم زنده ن سال سیين سال سیين سال سی بسی رنج بردم در ا

ن داستان، حوادثی بزرگی چون گذشته باستانی آنها، ين داستان، حوادثی بزرگی چون گذشته باستانی آنها، ين داستان، حوادثی بزرگی چون گذشته باستانی آنها، جاد ايجاد ايجاد ا ه برای اكه برای اكه برای ا كالبته تمام ملتها داستان ندارند. بلكالبته تمام ملتها داستان ندارند. بلد يد يد ونتگاه های جدكونتگاه های جدكونتگاه های جد كجاد سكجاد س جاد سيجاد سي ن اين اين ا يهای بزرگ و همچنيهای بزرگ و همچن های بزرگ و همچنيهای بزرگ و همچني وچها، برتركوچها، برتركوچها، برتر عی، جنگها، يعی، جنگها، يعی، جنگها، يحوادث فراموش نشدنی طبيحوادث فراموش نشدنی طب

ات مردم را در طول نسلها به خود مشغول دارد.يات مردم را در طول نسلها به خود مشغول دارد.يات مردم را در طول نسلها به خود مشغول دارد. يه حافظه و حيه حافظه و ح ه حافظه و حكه حافظه و حك الزم است ا اجتماعی يا اجتماعی يا اجتماعی يعی يعی عی يعی ي يه در برابر حوادث طبيه در برابر حوادث طب ه در برابر حوادث طبكه در برابر حوادث طبك كسانی بودند كسانی بودند سانی بودند كسانی بودند ك كدند، كدند، دند، يدند، ي ی، داستانها را آفريی، داستانها را آفريی، داستانها را آفر ه در ادوار ابتداكه در ادوار ابتداكه در ادوار ابتدا كی كی ی يی ي انسانهان حوادث مشخص نبود، هر ين حوادث مشخص نبود، هر ين حوادث مشخص نبود، هر ه علت اكه علت اكه علت ا ردند. در آن زمان كردند. در آن زمان كردند. در آن زمان می برخورد میيمی برخورد میيمی برخورد می يا شگفتی عظيا شگفتی عظ ا شگفتی عظيا شگفتی عظي ق يق يق يبا ترسی عميبا ترسی عمرد. مثالكرد. مثالكرد. مثال عی را تداعی میيعی را تداعی میيعی را تداعی می يروهای ماوراء طبيروهای ماوراء طب روهای ماوراء طبيروهای ماوراء طبي يمانه بوده و نيمانه بوده و ن مانه بوده و نكيمانه بوده و نكي كيز و حكيز و ح ز و حيز و حي يار جالب، اسرار انگيار جالب، اسرار انگ ار جالب، اسرار انگيار جالب، اسرار انگي يار مهم، بسيار مهم، بس ار مهم، بسيار مهم، بسي يحادثه بسيحادثه بسد و آتش را مانند يد و آتش را مانند يد و آتش را مانند يشد. انسانها خورشيشد. انسانها خورش ز مجازات خداوند شمرده میيز مجازات خداوند شمرده میيز مجازات خداوند شمرده می يه، نشانة غضب خدا و توفان نيه، نشانة غضب خدا و توفان ن آسمان غره، نشانة غضب خدا و توفان نآسمان غره، نشانة غضب خدا و توفان نآسمان غرن انسانها رهبران و قهرمانانشان ين انسانها رهبران و قهرمانانشان ين انسانها رهبران و قهرمانانشان ستری را اجداد خود میكستری را اجداد خود میكستری را اجداد خود میپنداشتند. ا دند و درخت و گرگ خايدند و درخت و گرگ خايدند و درخت و گرگ خا يپرستيپرست خدا میه كه كه نان هر حادثة مهمی را ينان هر حادثة مهمی را ينان هر حادثة مهمی را اری میياری میياری میشوند. ا ه آنان از طرف خداوند كه آنان از طرف خداوند كه آنان از طرف خداوند ی باال برده و باور داشتند يی باال برده و باور داشتند يی باال برده و باور داشتند را تا مرتبة خداردند و با گذشت زمان داستان به وجود میكردند و با گذشت زمان داستان به وجود میكردند و با گذشت زمان داستان به وجود میآمد. ت میيت میيت می گر روايگر روايگر روا ديكديكد دند، در ذهن خود پرورانده و به يدند، در ذهن خود پرورانده و به يدند، در ذهن خود پرورانده و به مید

خته يخته يخته يان افراد فرهيان افراد فره ان افراد فرهيان افراد فرهي يی پربار داشتند، شاعران داستان پردازی ميی پربار داشتند، شاعران داستان پردازی م ی پربار داشتند، شاعران داستان پردازی ميی پربار داشتند، شاعران داستان پردازی مي ه داستانهاكه داستانهاكه داستانها كی كی ی يی ي ان ملتهايان ملتهايان ملتها يبا گذشت زمان در ميبا گذشت زمان در مونان يونان يونان ار را هومر در كار را هومر در كار را هومر در ن ين ين خی نگاشتند. ايخی نگاشتند. ايخی نگاشتند. ا يای- تاريای- تار نان داستانهای ملی را با حال و هوای افسانهينان داستانهای ملی را با حال و هوای افسانهينان داستانهای ملی را با حال و هوای افسانه د آمدند و ايد آمدند و ايد آمدند و ا پدلی كلی كلی كز داستانهای دده قورقود را به شكز داستانهای دده قورقود را به ش ز داستانهای دده قورقود را به شيز داستانهای دده قورقود را به شي يجان نيجان ن جان نيجان ني ران انجام داده است. »سهند« شاعر مرحوم آذربايران انجام داده است. »سهند« شاعر مرحوم آذربايران انجام داده است. »سهند« شاعر مرحوم آذربا و فردوسی در اكرده است. داستانهای مردمان تركرده است. داستانهای مردمان ترك به رده است. داستانهای مردمان تركرده است. داستانهای مردمان ترك ن سوزو« در دو جلد منتشر ين سوزو« در دو جلد منتشر ين سوزو« در دو جلد منتشر يميم ميمي يمنظوم و امروزی سروده و با نام »سازيمنظوم و امروزی سروده و با نام »ساز

م میيم میيم میشود: يش از اسالم و پس از اسالم تقسيش از اسالم و پس از اسالم تقس ش از اسالم و پس از اسالم تقسيش از اسالم و پس از اسالم تقسي يدو دستة پيدو دستة پ

Page 69: تاریخ مختصر ترک

69

کتر

صر خت

مخ

اریت

داستانهای مهم پیش از اسالم

داستان داستان يغورها. داستان يغورها. غورها. او و اوغوز ترك، گؤگ هون، شو، تركاب، گؤگ هون، شو، كاب، تري گؤگ هون، شو، ترياب، گؤگ هون، شو، اب، افراس افراسيش(، يش(، افراسي افراسيش(، ش(، دايدايدا يش)پيش)پ ش)پيش)پي يليل ليلي اراديارادياراد داستانهای زی تا زمانهای كزی تا زمانهای كزی تا زمانهای كای مركای مر ای مريای مري يند، در آسيند، در آس ند، در آسكند، در آسك ان میيان میيان می يش جهان بيش جهان ب ش جهان بيش جهان بي دايدايدا يان باستان را دربارة پيان باستان را دربارة پ ان باستان را دربارة پكان باستان را دربارة پك كشة تركشة تر شة تريشة تري ه حس و اندكه حس و اندكه حس و اند كش كش ش يش ي يليل ليلي ارادياراديارادگانه باور دارند و خداوند الهام يگانه باور دارند و خداوند الهام يگانه باور دارند و خداوند الهام ان باستان به خدای كان باستان به خدای كان باستان به خدای كه تركه تر ه تركه ترك ن داستان نشان میين داستان نشان میين داستان نشان میدهد ر توانسته زنده باشد. اير توانسته زنده باشد. اير توانسته زنده باشد. ا ياخياخ

ال يال يال يك بانوی نورانی گرفته است. ينش جهان را از خينش جهان را از خ نش جهان را از خينش جهان را از خي آفرران وجود يكران وجود يكران وجود ب بيكانوس يكانوس بي بيانوس انوس اق و اقيراخان و يراخان اقي و اقيراخان و راخان قا تانری قايز وجود نداشت، تانری قايز وجود نداشت، تانری ز وجود نداشت، يچ چيچ چ چ چيچ چي يه هيه ه ه هكه هك ش: در زمانی يش: در زمانی يش: در زمانی يليل ليلي اراديارادياراد داستان رانی آب دلتنگ يكرانی آب دلتنگ يكرانی آب دلتنگ يكن بيكن ب ن بين بي راخان از ايراخان از ايراخان از ا ن آب منظرهين آب منظرهين آب منظرهای نبود. تانری قا ر از اير از اير از ا يای و غيای و غ نندهينندهيننده يراخان، بيراخان، ب راخان، بيراخان، بي ر از قاير از قاير از قا يداشت. غيداشت. غسوت كسوت كسوت يك بانوی نورانی به نام »آق آنا« ظاهر شده ه در كه در كه در ی يی يی ا به موج درآمد و به خدايا به موج درآمد و به خدايا به موج درآمد و به خدا ين هنگام درين هنگام در ن هنگام درين هنگام دري شد. در اد و نام آن را يد و نام آن را يد و نام آن را ه خود آفريه خود آفريه خود آفر ين بگفت و خود در آب فرو رفت. پس خداوند موجودی شبين بگفت و خود در آب فرو رفت. پس خداوند موجودی شب ن بگفت و خود در آب فرو رفت. پس خداوند موجودی شبين بگفت و خود در آب فرو رفت. پس خداوند موجودی شبي ن. اين. اين. ا افريافريافر يبود، گفت: بيبود، گفت: بد يد يد ن بدين بدين بد مرد گذاشت. خداوند و مرد به پرواز در آسمان پرداختند. مرد خواست تا باالتر از خدا بپرد. تانری اكمكمك خواست. تانری مكمك روی پرواز را از مرد گرفت. مرد در آب افتاد و چون به حال خفگی افتاد، از تانری يروی پرواز را از مرد گرفت. مرد در آب افتاد و چون به حال خفگی افتاد، از تانری يروی پرواز را از مرد گرفت. مرد در آب افتاد و چون به حال خفگی افتاد، از تانری يو نيو نر آب برو و مشتی خاير آب برو و مشتی خاير آب برو و مشتی خاك يدن جهان به انسان گفت: به زيدن جهان به انسان گفت: به ز دن جهان به انسان گفت: به زيدن جهان به انسان گفت: به زي يا باال. آن مرد روی آب آمد. تانری برای آفريا باال. آن مرد روی آب آمد. تانری برای آفر ا باال. آن مرد روی آب آمد. تانری برای آفريا باال. آن مرد روی آب آمد. تانری برای آفري يگفت: بيگفت: ب

ند. يند. يند. افريافريافر يز پنهانی جهانی بيز پنهانی جهانی ب ز پنهانی جهانی بيز پنهانی جهانی بي يه خود نيه خود ن ه خود نكه خود نك كز در دهانش گذاشت تا كز در دهانش گذاشت تا ز در دهانش گذاشت تا يز در دهانش گذاشت تا ي ي ني ن می خاكمی خاكمی خاك كا رفت، كا رفت، ا رفت، يا رفت، ي ياور. چون انسان به قعر درياور. چون انسان به قعر در اور. چون انسان به قعر درياور. چون انسان به قعر دري يبيبد يد يد ه بزرگ شو. خاكه بزرگ شو. خاكه بزرگ شو. خاك بزرگ شد و جهان پد د و تانری فرمان داد يد و تانری فرمان داد يد و تانری فرمان داد يف دست داشت بر آب پاشيف دست داشت بر آب پاش ف دست داشت بر آب پاشكف دست داشت بر آب پاشك ه در كه در كه در آن خاكرد و انسان خفه میكرد و انسان خفه میكرد و انسان خفه میشد اگر تانری ز به فرمان تانری، شروع به بزرگ شدن يز به فرمان تانری، شروع به بزرگ شدن يز به فرمان تانری، شروع به بزرگ شدن ي درون دهان انسان ني درون دهان انسان ن آمد. خاكه از كه از كه از ه از دهان انسان خارج شد، تپهكه از دهان انسان خارج شد، تپهكه از دهان انسان خارج شد، تپهها و باتالقها به وجود آمدند. تانری ن خاين خاين خاك ن. از اكن. از اكن. از ا ه تف كه تف كه تف نگفته بود

طان بر او گذارد.يطان بر او گذارد.يطان بر او گذارد. يا شيا ش ا شيا شي يكن به خشم آمده بود، انسان را از عالم نورانی خود راند و نام »ائرليكن به خشم آمده بود، انسان را از عالم نورانی خود راند و نام »ائرليك« و ار انساكار انساكار انسا ن ين ين انان پدران ينان پدران ينان پدران 9 گونه انسانهای روی د و از هر شاخهيد و از هر شاخهيد و از هر شاخهای انسانی. ا ن درختی با ين درختی با ين درختی با 9 شاخه آفر يو آنگاه در زميو آنگاه در زمشد. تانری از بیكشد. تانری از بیكشد. تانری از بیعقلی كطان خواست تا آنها را به طرف خود بكطان خواست تا آنها را به طرف خود ب طان خواست تا آنها را به طرف خود بيطان خواست تا آنها را به طرف خود بي يو بودند. شيو بودند. ش و بودند. شيكو بودند. شيك يكبا و نيكبا و ن با و نيبا و ني ين انسانها زين انسانها ز ن انسانها زين انسانها زي ن بودند. اين بودند. اين بودند. ا يزميزمن راند و ين راند و ين راند و ير زمير زم ر زمير زمي يطان را به طبقة سوم جهان ظلمانی زيطان را به طبقة سوم جهان ظلمانی ز طان را به طبقة سوم جهان ظلمانی زيطان را به طبقة سوم جهان ظلمانی زي يطان شده بودند. او شيطان شده بودند. او ش طان شده بودند. او شيطان شده بودند. او شي يفته شيفته ش فته شيفته شي ه فركه فركه فر ی بر آشفت يی بر آشفت يی بر آشفت انسانهاز فرشتهيز فرشتهيز فرشتهای فرستاد تا آنها را به راه يد. برای انسانها نيد. برای انسانها ن د. برای انسانها نيد. برای انسانها ني گاهش آفريگاهش آفريگاهش آفر خود در طبقة ۱۷ آسمان نورانی، برای خود جاان جهان در آنجا يان جهان در آنجا يان جهان در آنجا ه او تا پاكه او تا پاكه او تا پا ن طبقة جهان انداخت و دستور داد ين طبقة جهان انداخت و دستور داد ين طبقة جهان انداخت و دستور داد نتريينتريينتر طان را به پايطان را به پايطان را به پا يند. سپس شيند. سپس ش ند. سپس شكند. سپس شك ت يت يت راست هداد( يد( يد( يند. »گون آنا« )مادر خورشيند. »گون آنا« )مادر خورش ند. »گون آنا« )مادر خورشكند. »گون آنا« )مادر خورشك راخان از طبقة هفدهم آسمان، جهان را اداره میيراخان از طبقة هفدهم آسمان، جهان را اداره میيراخان از طبقة هفدهم آسمان، جهان را اداره می نون تانری قاكنون تانری قاكنون تانری قا باقی بماند. اان يان يان ي از مي از م ن داستان را در سدة ين داستان را در سدة ين داستان را در سدة ۱9 در طبقة هفتم و »آی آتا« )پدر ماه( در طبقة ششم آسمان قرار دارند. رادلوف ا

ان آلتای گرد آورده است.كان آلتای گرد آورده است.كان آلتای گرد آورده است. كتركتران، كان، كان، كالد خاقان بزرگ تركالد خاقان بزرگ تر الد خاقان بزرگ تريالد خاقان بزرگ تري از م از ميش يش از مي از ميش ش ي است. پي است. پ كاب خاقان و قهرمان باستانی تركاب خاقان و قهرمان باستانی ترك اب خاقان و قهرمان باستانی ترياب خاقان و قهرمان باستانی تري افراس افراسياب: ياب: افراسي افراسياب: اب: افراس افراسيداستان يداستان اب ياب ياب يست داده بود. افراسيست داده بود. افراس ست داده بود. افراسكست داده بود. افراسك كران را شكران را ش ران را شيران را شي رده و بارها اكرده و بارها اكرده و بارها ا ت كت كت كران و توران شركران و توران شر ران و توران شريران و توران شري ساقا )توران( بود. او در نبردهای ا

Page 70: تاریخ مختصر ترک

70

کصر تر

ختخ م

تاریكوان لغات تركوان لغات ترك، بارها از وان لغات تريوان لغات تري اشغری در دكاشغری در دكاشغری در د شته شد. محمود كشته شد. محمود كشته شد. محمود سار پادشاه ماد، مغلوب و كسار پادشاه ماد، مغلوب و كسار پادشاه ماد، مغلوب و اكياكيا سرانجام در نبرد با

هيهيهای را در رثای مرگ او آورده است: يرده و مرثيرده و مرث رده و مرثكرده و مرثك آلپ ارتونقا بحث ز آچون قالدی مويز آچون قالدی مويز آچون قالدی مو يسسيسس سسيسسي ا »آلپ ارتونقا اؤلدی مو

لور«يلور«يلور«۱۰ يرتيرت رتييرتيي وره يوره يوره ك مدی يمدی يمدی ا ن آلدی موين آلدی موين آلدی مو ي اؤجي اؤج كاؤدلكاؤدلكيكليكليك )علم سعادت( ليلي يتاب شعر قوتادقوبيتاب شعر قوتادقوب تاب شعر قوتادقوبكتاب شعر قوتادقوبك كاشغری، در كاشغری، در اشغری، در كاشغری، در ك كش از محمود كش از محمود ش از محمود يش از محمود ي يوسف خاص حاجب سه سال پيوسف خاص حاجب سه سال پ وسف خاص حاجب سه سال پيوسف خاص حاجب سه سال پي

اب آورده است:ياب آورده است:ياب آورده است: ين مصراعها را دربارة افراسين مصراعها را دربارة افراس ن مصراعها را دربارة افراسين مصراعها را دربارة افراسي اردی قوتی بئلگولويردی قوتی بئلگولويردی قوتی بئلگولوك تونقا آلپ ار ا نده آتی بئلگولوينده آتی بئلگولوينده آتی بئلگولوك ك»بوتورك»بوتورك بئگ لر

ؤدرمیكؤدرمیكؤدرمی يكگ ليكگ ليك اوقوشلوق بودون گ ليگ لي يليل ليلي يبيب وش اردمیكوش اردمیكوش اردمی رله اؤيرله اؤيرله اؤ يلگی بيلگی ب لگی بيلگی بي ي بي ب بئدوكللر تاالب«يللر تاالب«يللر تاالب«۱۱ اب توتدی اياب توتدی اياب توتدی ا يبو افراسيبو افراس ابيابياب ير اونی افراسير اونی افراس ر اونی افراسيير اونی افراسيي يي لر آيي لر آ يكتاجيكتاجيك

دگاه يدگاه يدگاه ت فردوسی، ديت فردوسی، ديت فردوسی، د ه رواكه رواكه روا كعی است كعی است عی است يعی است ي ياب، در شاهنامه وجود دارد. طبياب، در شاهنامه وجود دارد. طب اب، در شاهنامه وجود دارد. طبياب، در شاهنامه وجود دارد. طبي يرامون افراسيرامون افراس رامون افراسيرامون افراسي يتهای مفصلی پيتهای مفصلی پ تهای مفصلی پيتهای مفصلی پي رواند.كند.كند. س میكس میكس می كطرف مقابل را منعكطرف مقابل را منع

الد بود. او در يالد بود. او در يالد بود. او در يش از ميش از م ش از ميش از مي ي در سدة چهارم پي در سدة چهارم پ كخی، »شو« فرمانروای تركخی، »شو« فرمانروای ترك خی، »شو« فرمانروای تريخی، »شو« فرمانروای تري ين داستان تارين داستان تار ن داستان تارين داستان تاري داستان شو: بنا به االدی، دهان به دهان يالدی، دهان به دهان يالدی، دهان به دهان ي مي م ن داستان تا سدة ين داستان تا سدة ين داستان تا سدة ۱۱ كزی فرمانده قشون تركزی فرمانده قشون ترك بود. ا زی فرمانده قشون تركزی فرمانده قشون ترك كای مركای مر ای مريای مري يندر به آسيندر به آس ندر به آسكندر به آسك كزمان حملة اسكزمان حملة اسن داستان، ين داستان، ين داستان، رده است. بنا بر اكرده است. بنا بر اكرده است. بنا بر ا كوان لغات تركوان لغات ترك آن را ثبت وان لغات تريوان لغات تري اشغری در دكاشغری در دكاشغری در د ه محمود كه محمود كه محمود كنكن نيني نه نقل شده تا اينه نقل شده تا اينه نقل شده تا ا ينه سينه س نه سينه سي يو سيو سغور رفته يغور رفته يغور رفته ن و اوين و اوين و او ي، به سوی چي، به سوی چ كان تركان ترك ان تريان تري ركركر كزی آمد، »شو« با لشكزی آمد، »شو« با لش زی آمد، »شو« با لشكزی آمد، »شو« با لشك كای مركای مر ای مريای مري يانش به آسيانش به آس انش به آسيانش به آسي يندر با سپاهيندر با سپاه ندر با سپاهكندر با سپاهك كه اسكه اس ه اسكه اسك زمانی بی برای سفر نداشتند. روز بعد مشغول كبی برای سفر نداشتند. روز بعد مشغول كبی برای سفر نداشتند. روز بعد مشغول كه مركه مر ه مركه مرك ش آن شب آنجا مانده بودند چرا يش آن شب آنجا مانده بودند چرا يش آن شب آنجا مانده بودند چرا بود. ۲۲ نفر با خانوادههاز به آنان يز به آنان يز به آنان يگر نيگر ن گر نيگر ني ان، دو نفر ديان، دو نفر ديان، دو نفر د ين مين م ن مين مي ا همانجا بمانند. در ايا همانجا بمانند. در ايا همانجا بمانند. در ا كر تركر ترك بروند و ر تركر ترك كاده به دنبال لشكاده به دنبال لش اده به دنبال لشياده به دنبال لشي يا پيا پ ا پيا پي يه آيه آ ه آكه آك صحبت بودند ه با هم راهی كه با هم راهی كه با هم راهی ردند كردند كردند شنهاد يشنهاد يشنهاد يندر خواهد آمد و به آنان پيندر خواهد آمد و به آنان پ ندر خواهد آمد و به آنان پكندر خواهد آمد و به آنان پك كه سپاه اسكه سپاه اس ه سپاه اسكه سپاه اسك وستند. آنان به تازه واردان خبر دادند يوستند. آنان به تازه واردان خبر دادند يوستند. آنان به تازه واردان خبر دادند يپيپد در يد در يد در نجا نخواهد ماند. ما باينجا نخواهد ماند. ما باينجا نخواهد ماند. ما با ست. او در ايست. او در ايست. او در ا يش نيش ن ش نيش ني يندر رهگذری بيندر رهگذری ب ندر رهگذری بكندر رهگذری بك كن گفتند: دالوران، اسكن گفتند: دالوران، اس ن گفتند: دالوران، اسين گفتند: دالوران، اسي يشوند. آن دو نفر چنيشوند. آن دو نفر چننان عصبانی شده و با گفتن »قال آج« رفتند. بعدها باز ينان عصبانی شده و با گفتن »قال آج« رفتند. بعدها باز ينان عصبانی شده و با گفتن »قال آج« رفتند. بعدها باز ن هنگام آن ين هنگام آن ين هنگام آن ۲۲ نفر بر ا م. در ايم. در ايم. در ا ينمان باقی بمانينمان باقی بمان نمان باقی بمانينمان باقی بماني يسرزميسرزم

دند.يدند.يدند. يا »خلج« ناميا »خلج« نام ا »خلج« ناميا »خلج« نامي ن دو نفر را »قاالج« ين دو نفر را »قاالج« ين دو نفر را »قاالج« ماندگان اندر كندر كندر كر شد. سرانجام اسكر شد. سرانجام اس ر شد. سرانجام اسير شد. سرانجام اسي يان »شو« درگيان »شو« درگ ان »شو« درگيان »شو« درگي يد و با سپاهيد و با سپاه د و با سپاهيد و با سپاهي يغورها رسيغورها رس غورها رسيغورها رسي ی اويكی اويكی او ب »شو«، به نزديب »شو«، به نزديب »شو«، به نزد يندر در تعقيندر در تعق ندر در تعقكندر در تعقك كاسكاستخت خود يتخت خود يتخت خود اری ساخت و پس از چندی، به پاياری ساخت و پس از چندی، به پاياری ساخت و پس از چندی، به پا يغورها شهرهای بسيغورها شهرهای بس غورها شهرهای بسيغورها شهرهای بسي رد و حتی برای اوكرد و حتی برای اوكرد و حتی برای او كبا خاقان تركبا خاقان ترك صلح ا »سو« يا »سو« يا »سو« رد. داستان »شو« و كرد. داستان »شو« و كرد. داستان »شو« و كنونی »سو« را بر پا كنونی »سو« را بر پا نونی »سو« را بر پا كنونی »سو« را بر پا ك ز به باالساغون آمده و شهر يز به باالساغون آمده و شهر يز به باالساغون آمده و شهر ين هنگام »شو« نين هنگام »شو« ن ن هنگام »شو« نين هنگام »شو« ني بازگشت. در ا

10 »آیا آلپ ارتونقا مرده است؟ آیا دنیای فانی مانده است؟ آیا زمانه انتقام خود را گرفته است؟ اکنون دل پاره پاره میشود«.

» نام آور در میان سرداران ترک. قدرت آلپ ارتونقا را همه میشناسند. او دانش و فضلیت اکنون دل پاره پاره می

» نام آور در میان سرداران ترک. قدرت آلپ ارتونقا را همه میاکنون دل پاره پاره می

11بسیار داشت. فرمانروایی دانا و هوشمند برای مردم بود. تاجیکها او را افراسیاب مینامند. این

افراسیاب مردمان را در برگرفت.«بسیار داشت. فرمانروایی دانا و هوشمند برای مردم بود. تاجیکها او را افراسیاب می

افراسیاب مردمان را در برگرفت.«بسیار داشت. فرمانروایی دانا و هوشمند برای مردم بود. تاجیکها او را افراسیاب می

Page 71: تاریخ مختصر ترک

71

کتر

صر خت

مخ

اریت

دهيده ي يده اند. اند. ز ناميز نامي ي ز نام ي يز نامي ز نام ز نام يا« نيا« ن ا« نكا« نك را داستان »سان ين ين ا قهرمان دارد. اسالم از پس و اسالم از ايش قهرمان دارد. اسالم از پس و اسالم از ايش قهرمان دارد. اسالم از پس و اسالم از ش پ پيت يت پي پيت ت روا دو اوغوزخان داستان خاقان: اوغوز داستان غوری به نگارش يغوری به نگارش يغوری به نگارش الدی با زبان و الفبای اويالدی با زبان و الفبای اويالدی با زبان و الفبای او ي مي م ن داستان در سدة ين داستان در سدة ين داستان در سدة ۱۳ ان است. اكان است. اكان است. ا كداستان اوغوزخان، جد تركداستان اوغوزخان، جد ترن داستان باشد. تنها نسخة دست ين داستان باشد. تنها نسخة دست ين داستان باشد. تنها نسخة دست ه »مته خان« خاقان بزرگ هون، قهرمان اكه »مته خان« خاقان بزرگ هون، قهرمان اكه »مته خان« خاقان بزرگ هون، قهرمان ا درآمده است. احتمال میرود ی استانبولی آن در سال كی استانبولی آن در سال كی استانبولی آن در سال ۱9۳۶ از طرف كس وجود دارد و متن تركس وجود دارد و متن تر س وجود دارد و متن تريس وجود دارد و متن تري يتابخانه ملی پاريتابخانه ملی پار تابخانه ملی پاركتابخانه ملی پارك ن داستان، در ين داستان، در ين داستان، در س ايس ايس ا نون داستان، پس از سدة ين داستان، پس از سدة ين داستان، پس از سدة ۱۳ ت پس از اسالم ايت پس از اسالم ايت پس از اسالم ا ه منتشر شده است. رواكيه منتشر شده است. رواكيه منتشر شده است. روا كيد رحمتی آرات در تركيد رحمتی آرات در تر د رحمتی آرات در تريد رحمتی آرات در تري ي و رشي و رش Bang

كخ و شجرة تركخ و شجرة ترك ابوالغازی بهادرخان نقل شده است. خ و شجرة تريخ و شجرة تري يد آمده و در جامع التواريد آمده و در جامع التوار د آمده و در جامع التواريد آمده و در جامع التواري الدی پديالدی پديالدی پد يميمد. يد. يد. ين است: روزی از روزها چشمان آی قاغا )مادر اوغوزخان( درخشين است: روزی از روزها چشمان آی قاغا )مادر اوغوزخان( درخش ن است: روزی از روزها چشمان آی قاغا )مادر اوغوزخان( درخشين است: روزی از روزها چشمان آی قاغا )مادر اوغوزخان( درخشي يهن داستان چنيهن داستان چن هن داستان چنكهن داستان چنك ت يت يت خالصة رواره داشت. يره داشت. يره داشت. يسوان و ابروانی تيسوان و ابروانی ت سوان و ابروانی تيسوان و ابروانی تي ين، چشمانی شهال و گين، چشمانی شهال و گ ن، چشمانی شهال و گين، چشمانی شهال و گي يای آسمانی و دهانی آتشيای آسمانی و دهانی آتش ه چهرهكه چهرهكه چهره ا آورد يا آورد يا آورد ياو پسری به دنياو پسری به دنباتر بود. نام او را اوغوز گذاشتند. او در يباتر بود. نام او را اوغوز گذاشتند. او در يباتر بود. نام او را اوغوز گذاشتند. او در ۴۰ روزگی بزرگ شد و راه رفت. بر اسب يز زيز ز ز زيز زي يبا نيبا ن با نيبا ني يهای زيهای ز های زيهای زي ن پسر از پرين پسر از پرين پسر از پر اوانی ترسنايوانی ترسنايوانی ترسناك در جنگل، همه را به وحشت انداخته بود. اوغوزخان به يسوار شد و دالور شد. در آن زمان حيسوار شد و دالور شد. در آن زمان ح

رد.كرد.كرد. وان، مردم را از شرش آسوده يوان، مردم را از شرش آسوده يوان، مردم را از شرش آسوده يشتن آن حيشتن آن ح شتن آن حكشتن آن حك جنگل رفت و با د. آن دختر يد. آن دختر يد. آن دختر ان نور دختری را ديان نور دختری را ديان نور دختری را د ين آمد و او در مين آمد و او در م ن آمد و او در ميين آمد و او در ميي ش با خداوند، نوری از آسمان پايش با خداوند، نوری از آسمان پايش با خداوند، نوری از آسمان پا ايايا يشبی به هنگام نيشبی به هنگام نه يه يه ز گريز گريز گر يست، خدای آسمان نيست، خدای آسمان ن ست، خدای آسمان نيست، خدای آسمان ني رد و اگر میكرد و اگر میكرد و اگر میگر ز خنده میيز خنده میيز خنده می يد، خدای آسمان نيد، خدای آسمان ن د، خدای آسمان نيد، خدای آسمان ني ه اگر میكه اگر میكه اگر میخند با بود يبا بود يبا بود يچنان زيچنان زماه و ماه و يد، ماه و يد، د، ي پسر شدند: خورشي پسر شدند: خورش آنها صاحب ۳ به زنی گرفت. را او و آن دختر شد آنها صاحب يفتة به زنی گرفت. را او و آن دختر شد آنها صاحب يفتة به زنی گرفت. را او و آن دختر شد فتة اوغوزخان ش اوغوزخان شيرد. يرد. اوغوزخان شك اوغوزخان شكرد. رد. میفتة او يفتة او يفتة او يد. باز شيد. باز ش د. باز شيد. باز شي با ديبا ديبا د يت زيت ز ت زيت زي ار رفته بود. در سوراخ كار رفته بود. در سوراخ كار رفته بود. در سوراخ يك درخت، دختری بی نها كستاره. روزی اوغوزخان به شكستاره. روزی اوغوزخان به شلة اوغوز يلة اوغوز يلة اوغوز ي قبي قب ا. از پسران اوغوزخان، يا. از پسران اوغوزخان، يا. از پسران اوغوزخان، ۲۴ يوه و دريوه و در وه و دركوه و درك شد و او را به زنی گرفت. آنها صاحب ۳ پسر شدند: آسمان،

به وجود آمدند.ن گفت:ين گفت:ين گفت: يگ ها و حاضران چنيگ ها و حاضران چن گ ها و حاضران چنيگ ها و حاضران چني يب داد. در آنجا به بيب داد. در آنجا به ب ب داد. در آنجا به بيب داد. در آنجا به بي يهمانی بزرگی ترتيهمانی بزرگی ترت همانی بزرگی ترتيهمانی بزرگی ترتي يار رفت و ميار رفت و م ار رفت و مكار رفت و مك كسپس اوغوزخان به شكسپس اوغوزخان به ش

ان. يان. يان. رگه بولسون بويرگه بولسون بويرگه بولسون بو يی قالقان. تامغا بيی قالقان. تامغا ب ی قالقان. تامغا بكی قالقان. تامغا بك ا تايا تايا تا نگ ينگ ينگ ياغان. آاللياغان. آالل اغان. آاللكاغان. آاللك ن لرگه بولدوم ين لرگه بولدوم ين لرگه بولدوم ي»بن سي»بن سوروسون موالن. يوروسون موالن. يوروسون موالن. يرده يرده رده ييرده يي ييداالر بول اورمان. آو ييداالر بول اورمان. آو داالر بول اورمان. آو يداالر بول اورمان. آو ي يل اوران. تمور جيل اوران. تمور ج ل اوران. تمور جيل اوران. تمور جي يگؤگ بوری بولسون قيگؤگ بوری بولسون ق

۱۲ قان.«يقان.«يقان.« ي قوري قور ل گويل گويل گوك يون طوغ بول قيون طوغ بول ق ون طوغ بول قكون طوغ بول قك ی مورن. كی مورن. كی مورن. ی تالوی تاكی تالوی تاكی تالوی تا تاس از كس از كس از س تابع او باشد، دوست اوست و هر كس تابع او باشد، دوست اوست و هر كس تابع او باشد، دوست اوست و هر غام داد هر يغام داد هر يغام داد هر يلچی فرستاد و پيلچی فرستاد و پ لچی فرستاد و پيلچی فرستاد و پي سپس او به هر چهار طرف ارد. در جانب چپ، خاقانی به كرد. در جانب چپ، خاقانی به كرد. در جانب چپ، خاقانی به ند، او را دشمن دانسته و بر او خواهد تاخت و نابودش خواهد كند، او را دشمن دانسته و بر او خواهد تاخت و نابودش خواهد كند، او را دشمن دانسته و بر او خواهد تاخت و نابودش خواهد كاو اطاعت نكاو اطاعت نلغار آورد و يلغار آورد و يلغار آورد و ن او اين او اين او ا يرد. اوغوزخان با اردوی خود، به سرزميرد. اوغوزخان با اردوی خود، به سرزم رد. اوغوزخان با اردوی خود، به سرزمكرد. اوغوزخان با اردوی خود، به سرزمك كنام اوروم وجود داشت. او از اوغوزخان اطاعت نكنام اوروم وجود داشت. او از اوغوزخان اطاعت نان يان يان يردند. روز بعد نوری بر چادر اوغوزخان افتاد. از ميردند. روز بعد نوری بر چادر اوغوزخان افتاد. از م ردند. روز بعد نوری بر چادر اوغوزخان افتاد. از مكردند. روز بعد نوری بر چادر اوغوزخان افتاد. از مك د. در آنجا اتراق يد. در آنجا اتراق يد. در آنجا اتراق يخی رسيخی رس خی رسيخی رسي وه كوه كوه پس از ۴۰ روز به دامنة گرگ باشد. ما راهنمای سرنوشت برگیریم. کمان و سپر که باید شدم. شما امپراتور »من 12خاکستری نهیب جنگ باشد. نیزه های آهنی جنگلی باشد. در شکارگاه اسبان و گوران وحشی

نند. هم دریا و هم رودخانه. آفتاب پرچم ما و آسمان چادر ما باشد.«گردش کنند. هم دریا و هم رودخانه. آفتاب پرچم ما و آسمان چادر ما باشد.«گردش کنند. هم دریا و هم رودخانه. آفتاب پرچم ما و آسمان چادر ما باشد.«

Page 72: تاریخ مختصر ترک

72

کصر تر

ختخ م

تاریشة هجوم بر اوروم هستی و من در يشة هجوم بر اوروم هستی و من در يشة هجوم بر اوروم هستی و من در رون آمد و به اوغوزخان گفت: »ای اوغوز! تو در انديرون آمد و به اوغوزخان گفت: »ای اوغوز! تو در انديرون آمد و به اوغوزخان گفت: »ای اوغوز! تو در اند ين نور، گرگی نر بين نور، گرگی نر ب ن نور، گرگی نر بين نور، گرگی نر بي ارانة كرانة كرانة رد. گرگ در كرد. گرگ در كرد. گرگ در كی كی ی يی ي خدمت تو خواهم بود.« پس گرگ در جلوی قشون اوغوزخان راه افتاد و آنان را راهنما

ست داد.كست داد.كست داد. كد و آنان را شكد و آنان را ش د و آنان را شيد و آنان را شي ير اوروم جنگير اوروم جنگ ر اوروم جنگكر اوروم جنگك كستاد. اوغوزخان در آنجا با لشكستاد. اوغوزخان در آنجا با لش ستاد. اوغوزخان در آنجا با لشيستاد. اوغوزخان در آنجا با لشي ل مورن« ايل مورن« ايل مورن« ا يتيت تيتي ای »ايای »ايای »ا يدريدرد از رود يد از رود يد از رود ه چگونه باكه چگونه باكه چگونه با كشه بود كشه بود شه بود يشه بود ي ن اندين اندين اند ل( آمده و در ايل( آمده و در ايل( آمده و در ا يتيت تيتي نار رود ولگا )اكنار رود ولگا )اكنار رود ولگا )ا انش به يانش به يانش به يسپس اوغوزخان با سپاهيسپس اوغوزخان با سپاهگر، يگر، يگر، دن درختان و بستن آنها به همديدن درختان و بستن آنها به همديدن درختان و بستن آنها به همد ان مردی دانا به نام »اولوغ اوردو« بود. او با بريان مردی دانا به نام »اولوغ اوردو« بود. او با بريان مردی دانا به نام »اولوغ اوردو« بود. او با بر ركركر كان لشكان لش ان لشيان لشي يبگذرند. در ميبگذرند. در مد يد يد يار خوشحال شد. او را قپچاق ناميار خوشحال شد. او را قپچاق نام ار خوشحال شد. او را قپچاق ناميار خوشحال شد. او را قپچاق نامي يد و از رود گذشت. اوغوزخان بسيد و از رود گذشت. اوغوزخان بس د و از رود گذشت. اوغوزخان بسيد و از رود گذشت. اوغوزخان بسي يشيش شكشك كلكلك ساخت. بر روی آن دراز لكلك يك

رد.كرد.كرد. ه يه يه يم آن ناحيم آن ناح م آن ناحكم آن ناحك و حااسب محبوب اسب محبوب يان اسب محبوب يان ان م مين ين مي مين ن ا در دادند. ادامه را راه خود ايی گرگ، در دادند. ادامه را راه خود ايی گرگ، در دادند. ادامه را راه خود ی گرگ، راهنما با راهنمايانش با راهنمايانش با انش ركركر و لش اوغوزخان و لشكپس اوغوزخان كپس ی از دالوران قشون از يكی از دالوران قشون از يكی از دالوران قشون از ند. كند. كند. خی صعود يخی صعود يخی صعود وه كوه كوه سی نمیكسی نمیكسی نمیتوانست بر آن خت. يخت. يخت. خی گريخی گريخی گر وه كوه كوه اوغوزخان، به ده شده بود. اوغوزخان چون يده شده بود. اوغوزخان چون يده شده بود. اوغوزخان چون ي روز اسب را باز آورد. سر و روی آن دالور، با برف پوشي روز اسب را باز آورد. سر و روی آن دالور، با برف پوش وه باال رفت و پس از كوه باال رفت و پس از كوه باال رفت و پس از 9

د، او را نام سرداری داد و »قارلوق« نام نهاد.يد، او را نام سرداری داد و »قارلوق« نام نهاد.يد، او را نام سرداری داد و »قارلوق« نام نهاد. او را بدی از نقره و سقفی از آهن. دريی از نقره و سقفی از آهن. دريی از نقره و سقفی از آهن. در آن خانه بسته ی از طال، پنجرهيی از طال، پنجرهيی از طال، پنجرهها وارهايوارهايوارها دند با ديدند با ديدند با د ن راه خانهين راه خانهين راه خانهای را د ي در بي در بان قشون بود. اوغوزخان به او گفت: »قال آچ« )بمان و بگشا(. يان قشون بود. اوغوزخان به او گفت: »قال آچ« )بمان و بگشا(. يان قشون بود. اوغوزخان به او گفت: »قال آچ« )بمان و بگشا(. يبود و آچاری وجود نداشت. صنعتگری در ميبود و آچاری وجود نداشت. صنعتگری در م

دند. يدند. يدند. يا خلج ناميا خلج نام ا خلج ناميا خلج نامي پس از آن، بازماندگان آن مرد را قاالچ ت« فرمانروای يت« فرمانروای يت« فرمانروای ينند. »چورچينند. »چورچ نند. »چورچكنند. »چورچك مه برپا يمه برپا يمه برپا يستاد. اوغوزخان دستور داد تا در آنجا خيستاد. اوغوزخان دستور داد تا در آنجا خ ستاد. اوغوزخان دستور داد تا در آنجا خيستاد. اوغوزخان دستور داد تا در آنجا خي ن راه گرگ اين راه گرگ اين راه گرگ ا يپس در بيپس در بار يار يار يم بسيم بس م بسيم بسي شته شد و قشون اوغوزخان، غناكشته شد و قشون اوغوزخان، غناكشته شد و قشون اوغوزخان، غنا ت يت يت يرد. جنگ آغاز شد. چورچيرد. جنگ آغاز شد. چورچ رد. جنگ آغاز شد. چورچكرد. جنگ آغاز شد. چورچك كن، از اوغوزخان اطاعت نكن، از اوغوزخان اطاعت ن ن، از اوغوزخان اطاعت نين، از اوغوزخان اطاعت ني يآن سرزميآن سرزمم را با يم را با يم را با اد گرفته و ارابه ساختند و غناياد گرفته و ارابه ساختند و غناياد گرفته و ارابه ساختند و غنا ز از او يز از او يز از او يگران نيگران ن گران نيگران ني ان ارابهيان ارابهيان ارابهای ساخت. د ركركر ك نفر از لشك نفر از لش به دست آوردند. يكدند: قانقا، قانقا )ارابه( اوغوزخان چون يدند: قانقا، قانقا )ارابه( اوغوزخان چون يدند: قانقا، قانقا )ارابه( اوغوزخان چون يشيش شكشك اد میياد میياد می متها را میيمتها را میيمتها را میبردند، فر يه غنيه غن ه غنكه غنك ردند. هنگامی كردند. هنگامی كردند. هنگامی ارابه حمل

د.يد.يد. يد، آنها را قانقالوق )قانقلی( ناميد، آنها را قانقالوق )قانقلی( نام د، آنها را قانقالوق )قانقلی( ناميد، آنها را قانقالوق )قانقلی( نامي آنان را ده از كه از كه از د يد يد دی به نام »الوغ تورويدی به نام »الوغ تورويدی به نام »الوغ توروك« بود. شبی در خواب د يش سفيش سف ش سفيش سفي يان اوغوزخان، مرد ريان اوغوزخان، مرد ر ان اوغوزخان، مرد ريكان اوغوزخان، مرد ريك ان نزديان نزديان نزد يدر ميدر متند. الوغ توروكتند. الوغ توروكتند. الوغ توروك نزد اوغوزخان كر بطرف شمال در حركر بطرف شمال در حر ر بطرف شمال در حرير بطرف شمال در حري يده شده و سه تيده شده و سه ت ده شده و سه تيده شده و سه تي يشيش شكشك ی يی يی مانی طالكمانی طالكمانی طال شرق تا غرب، ومت جهان را از شرق تا غرب به تو خواهد داد. كومت جهان را از شرق تا غرب به تو خواهد داد. كومت جهان را از شرق تا غرب به تو خواهد داد. كه تانری حكه تانری ح ه تانری حكه تانری حك رد كرد كرد آمده و خواب را برای او باز گفت و اضافه آنها به آنها يدند. به آنها يدند. به دند. به خدمت رس بعد پسرانش به خدمت رسيه روز بعد پسرانش يه روز به خدمت رسك بعد پسرانش به خدمت رسكه روز بعد پسرانش ه روز ار خوشحال شده و فرمان داد يار خوشحال شده و فرمان داد يار خوشحال شده و فرمان داد ير بسير بس ر بسير بسي تعب تعبين ين تعبي تعبين ن ا از اوغوزخان د، ماه و ستاره به جانب شرق و شمال، آسمان يد، ماه و ستاره به جانب شرق و شمال، آسمان يد، ماه و ستاره به جانب شرق و شمال، آسمان ير هستم. شما ای خورشير هستم. شما ای خورش ر هستم. شما ای خورشير هستم. شما ای خورشي يام ولی من پيام ولی من پ ردهكردهكرده ار كار كار كگفت: هوس شكگفت: هوس ش

د.يد.يد. ينين نكنك ت كت كت كا به سوی غرب حركا به سوی غرب حر ا به سوی غرب حريا به سوی غرب حري يوه و دريوه و در وه و دركوه و درك ورده و به نزد كرده و به نزد كرده و به نزد ار يار يار يار بسيار بس ار بسكار بسك كتر به سوی غرب تاختند. شكتر به سوی غرب تاختند. ش تر به سوی غرب تاختند. شكتر به سوی غرب تاختند. شك كوچكوچ وچكوچك سه برادر بزرگ به سوی شرق و سه برادر مان كمان كمان افته و برای پدر آورد. اوغوزخان شادمان شد. يافته و برای پدر آورد. اوغوزخان شادمان شد. يافته و برای پدر آورد. اوغوزخان شادمان شد. ی يی يی مان طالكمان طالكمان طال ن راه ين راه ين راه يك يپدر باز گشتند. برادر بزرگ در بيپدر باز گشتند. برادر بزرگ در بر را با ير را با ير را با يمان، تيمان، ت مان، تكمان، تك ز مانند يز مانند يز مانند يمان از آن شماست. شما نيمان از آن شماست. شما ن مان از آن شماست. شما نكمان از آن شماست. شما نك رد و به آنان داد و گفت: ای پسران بزرگم كرد و به آنان داد و گفت: ای پسران بزرگم كرد و به آنان داد و گفت: ای پسران بزرگم را به قسمت

Page 73: تاریخ مختصر ترک

73

کتر

صر خت

مخ

اریت

د.يد.يد. ينين نكنك مان پرتاب كمان پرتاب كمان پرتاب افته و برای پدر آوردند. اوغوزخان شادمان شد و گفت: ای يافته و برای پدر آوردند. اوغوزخان شادمان شد و گفت: ای يافته و برای پدر آوردند. اوغوزخان شادمان شد و گفت: ای ر نقرهير نقرهير نقرهای ين راه سه تين راه سه ت ن راه سه تين راه سه تي ي در بي در ب كوچكوچك وچكوچك برادران مان كمان كمان ان، كان، كان، كد. )بنا به آداب تركد. )بنا به آداب تر د. )بنا به آداب تريد. )بنا به آداب تري ير باشير باش ر باشير باشي يرد، شما همانند تيرد، شما همانند ت رد، شما همانند تكرد، شما همانند تك ر را رها ير را رها ير را رها يمان تيمان ت مان تكمان تك رها از آن شما باد، يرها از آن شما باد، يرها از آن شما باد، يترم تيترم ت ترم تكترم تك كوچكوچ وچكوچك پسران

ت است.(يت است.(يت است.( ير نشان تابعير نشان تابع ر نشان تابعير نشان تابعي يت و تيت و ت ت و تيت و تي يميم مكمك نشان حاآنان با اوغوزخان شدند. حاضر و آمدند همه داد. آنان يب با اوغوزخان شدند. حاضر و آمدند همه داد. آنان يب با اوغوزخان شدند. حاضر و آمدند همه داد. ب ترت مجلس ترتيا مجلس يا ترتي مجلس ترتيا مجلس ا توی يك اوغوزخان آن از پس رهای سه گانه( يرهای سه گانه( يرهای سه گانه( يستری( دست راست و »اوچ اوخ« ها )تيستری( دست راست و »اوچ اوخ« ها )ت ستری( دست راست و »اوچ اوخ« ها )تكستری( دست راست و »اوچ اوخ« ها )تك رهای خايرهای خايرهای خا يرد، سپس »بوز اوخ«ها )تيرد، سپس »بوز اوخ«ها )ت رد، سپس »بوز اوخ«ها )تكرد، سپس »بوز اوخ«ها )تك مشورت ان يان يان يشور را ميشور را م شور را مكشور را مك دند و خوش گذراندند. پس اوغوزخان يدند و خوش گذراندند. پس اوغوزخان يدند و خوش گذراندند. پس اوغوزخان ي شبانه روز خوردند و نوشي شبانه روز خوردند و نوش در طرف چپ نشستند. ۴۰

رد و گفت:كرد و گفت:كرد و گفت: م يم يم يپسرانش تقسيپسرانش تقسؤپ من آشدومكؤپ من آشدومكؤپ من آشدوم »آی اوغولالر

گؤردوم من گؤردومكوپ من گؤردومكوپ من وپ اوروشقولر ميميم آتد اوق آتدكوپ اوق آتدكوپ اوق وپ رله يرله يرله ب بيدا يدا بي بيدا دا يجيج

وردوميوردوميوردوم وپ كوپ كوپ رله يرله يرله ب بير ير بي بير ر يقيق قيقي يآيآغالتوردوميغالتوردوميغالتوردوم ا دوشمنلرنی

ولتورودومكولتورودومكولتورودوم دوستالرومی من ميميم د اؤته من ديگه اؤته من ديگه اؤته من گه تنگر وكوكوك

ورتوم«يورتوم«يورتوم«۱۳ من من يره من يره ره ب بيسنلرگه يسنلرگه

ر ير ير يد. سه روز و سه شب، شيد. سه روز و سه شب، ش د. سه روز و سه شب، شيد. سه روز و سه شب، شي يباتر از ماه و خورشيباتر از ماه و خورش باتر از ماه و خورشيباتر از ماه و خورشي يت اسالمی داستان اوغوز: »قاراخان« پسری داشت زيت اسالمی داستان اوغوز: »قاراخان« پسری داشت ز ت اسالمی داستان اوغوز: »قاراخان« پسری داشت زيت اسالمی داستان اوغوز: »قاراخان« پسری داشت زي روارت را نمیيرت را نمیيرت را نمیخورم. مادر يمان آور و گرنه شيمان آور و گرنه ش مان آور و گرنه شيمان آور و گرنه شي ن تانری اين تانری اين تانری ا مادر را نخورد. شبی به خواب مادر آمد و گفت: به دن ين ين نجاخان« دينجاخان« دينجاخان« د يان پس از »آليان پس از »آل ان پس از »آلكان پس از »آلك كه تركه تر ه تركه ترك رد. چرا كرد. چرا كرد. چرا كسی را آگاه نكسی را آگاه ن سی را آگاه نكسی را آگاه نك ن تانری درآمد. ولی ين تانری درآمد. ولی ين تانری درآمد. ولی ستادگی نتوانست و به ديستادگی نتوانست و به ديستادگی نتوانست و به د ا

افر شده بودند.كافر شده بودند.كافر شده بودند. رده و كرده و كرده و ار كار كار كتا پرستی را انكتا پرستی را ان تا پرستی را انيكتا پرستی را انيكن مراسم ين مراسم ين مراسم ا ايد. در ايد. در د. در يرسيرس به يك سالگی می او به كه او به كه او ه دند يدند يدند را برمیگز ودكودكودك نام نام كان عادت داشتند زمانی نام كان عادت داشتند زمانی ان عادت داشتند زمانی كتركترش از همه پاسخ داد: نام من اوغوز است. همه يش از همه پاسخ داد: نام من اوغوز است. همه يش از همه پاسخ داد: نام من اوغوز است. همه ي پي پ ودكودكودك م. يم. يم. ي را چه بگذاري را چه بگذار ودكودكودك ه نام كه نام كه نام د يد يد يگها پرسيگها پرس گها پرسيگها پرسي يقاراخان از بيقاراخان از بد: يد: يد: يشيش شكشك اد میياد میياد می همانان فريهمانان فريهمانان فر يان ميان م ان ميان مي ي در مي در م ودكودكودك رفتند. پس از خوردن طعام، يرفتند. پس از خوردن طعام، يرفتند. پس از خوردن طعام، شگفت زده شدند و نام اوغوز را پذ

د.يد.يد. يفهميفهم سی معنی آن را نمیكسی معنی آن را نمیكسی معنی آن را نمی لمة اهلل عربی است و كلمة اهلل عربی است و كلمة اهلل عربی است و د. يد. يد. ودكودكودك چه میگو دند يدند يدند يهمانان پرسيهمانان پرس همانان پرسيهمانان پرسي ياهلل، اهلل. مياهلل، اهلل. من ين ين ش گفت: اگر به ديش گفت: اگر به ديش گفت: اگر به د ردند. او به دختر عموكردند. او به دختر عموكردند. او به دختر عمو اوغوزخان بزرگ شد. دختر عموی بزرگش را برای او نامزد »ای فرزندان! من بسیار زیستم. من نبردهای بسیار دیدم. بسیار نیزه و تیر انداختم. با اسب 13بسیار تاختم. دشمنانم را گریاندم. دوستانم را من خنداندم. من به خدای آسمان دینم را ادا کردم. »ای فرزندان! من بسیار زیستم. من نبردهای بسیار دیدم. بسیار نیزه و تیر انداختم. با اسب

بسیار تاختم. دشمنانم را گریاندم. دوستانم را من خنداندم. من به خدای آسمان د»ای فرزندان! من بسیار زیستم. من نبردهای بسیار دیدم. بسیار نیزه و تیر انداختم. با اسب

بسیار تاختم. دشمنانم را گریاندم. دوستانم را من خنداندم. من به خدای آسمان داینک سرزمینم را به شما میدهم.«

Page 74: تاریخ مختصر ترک

74

کصر تر

ختخ م

تارید و يد و يد و ش را دكش را دكش را د كوچكوچ وچكوچك كرفت. روزی اوغوز، دختر عموی كرفت. روزی اوغوز، دختر عموی رفت. روزی اوغوز، دختر عموی يرفت. روزی اوغوز، دختر عموی ي نم. دختر نپذكنم. دختر نپذكنم. دختر نپذ مان آوری، با تو ازدواج میيمان آوری، با تو ازدواج میيمان آوری، با تو ازدواج می تا پرستی ايكتا پرستی ايكتا پرستی ارفت و مراسم عروسی برپا يرفت و مراسم عروسی برپا يرفت و مراسم عروسی برپا تاپرستی وارد میيكتاپرستی وارد میيكتاپرستی وارد میشود تا با هم همسر شوند. دختر پذ ن ين ين ا به ديا به ديا به د يه آيه آ ه آكه آك د يد يد ياز او پرسياز او پرسن مسئله را به بحث ين مسئله را به بحث ين مسئله را به بحث ب داده و ايب داده و ايب داده و ا يه اوغوزخان مسلمان شده است. پدرش مجلسی ترتيه اوغوزخان مسلمان شده است. پدرش مجلسی ترت ه اوغوزخان مسلمان شده است. پدرش مجلسی ترتكه اوغوزخان مسلمان شده است. پدرش مجلسی ترتك ار شد كار شد كار شد كشد. سپس آشكشد. سپس آشم. همسر اوغوزخان يم. همسر اوغوزخان يم. همسر اوغوزخان يشيش شكشك كار بكار ب ار بكار بك كد اوغوزخان را در روز شكد اوغوزخان را در روز ش د اوغوزخان را در روز شيد اوغوزخان را در روز شي ه باكه باكه با رفته و گفتند يرفته و گفتند يرفته و گفتند ن اسالم را نپذين اسالم را نپذين اسالم را نپذ گذارد. حاضران دقاراخان قاراخان يدند. قاراخان يدند. دند. قاراخان جنگ با قشون اوغوزخان گرد آمده و او خبر داد. طرفداران به قاراخان جنگيد و با قشون اوغوزخان گرد آمده و او خبر داد. طرفداران به يد و قاراخان جنگي با قشون اوغوزخان گرد آمده و او خبر داد. طرفداران به قاراخان جنگيد و با قشون اوغوزخان گرد آمده و او خبر داد. طرفداران به د و ين گفتگو را شنين گفتگو را شن ن گفتگو را شنين گفتگو را شني اتاپرستی يكتاپرستی يكتاپرستی ن ين ين ن پدر شد و مردمش را به دين پدر شد و مردمش را به دين پدر شد و مردمش را به د يشته شد. اوغوزخان جانشيشته شد. اوغوزخان جانش شته شد. اوغوزخان جانشكشته شد. اوغوزخان جانشك ری نامعلوم قرار گرفت و يری نامعلوم قرار گرفت و يری نامعلوم قرار گرفت و يهدف تيهدف تلغار يلغار يلغار ن اين اين ا يرده و به چيرده و به چ رده و به چكرده و به چك رد. او سپس تاتارها را تابع خود كرد. او سپس تاتارها را تابع خود كرد. او سپس تاتارها را تابع خود رون يرون يرون يشور بيشور ب شور بكشور بك رفتند، از يرفتند، از يرفتند، از ه نپذكه نپذكه نپذ سانی را كسانی را كسانی را فراخواند. ی از افراد قشون )قانقلی( يكی از افراد قشون )قانقلی( يكی از افراد قشون )قانقلی( متها، يمتها، يمتها، يم فراوان به دست آمد. برای آوردن غنيم فراوان به دست آمد. برای آوردن غن م فراوان به دست آمد. برای آوردن غنيم فراوان به دست آمد. برای آوردن غني ن به تصرف درآمد و غناين به تصرف درآمد و غناين به تصرف درآمد و غنا يآورد. چيآورد. چ

ن مرد قانقلی گفته شد.ين مرد قانقلی گفته شد.ين مرد قانقلی گفته شد. ارابهای ساخت. به بازماندگان اهای فراوان يهای فراوان يهای فراوان يهمانيهمان همانيهماني يرد. ميرد. م رد. مكرد. مك های فراوان يكيهای فراوان يكيهای فراوان يكيا و نيكيا و ن ا و نيا و ني رد. هداكرد. هداكرد. هدا ر ير ير ياری را تسخياری را تسخ اری را تسخياری را تسخي يشورهای بسيشورهای بس شورهای بسكشورهای بسك پس از آن اوغوزخان

وست.يوست.يوست. يزدی پيزدی پ زدی پيزدی پي ب داد. به شش پسرش، اندرزها داد و در يب داد. به شش پسرش، اندرزها داد و در يب داد. به شش پسرش، اندرزها داد و در ۱۱۶ سالگی به رحمت ا يترتيترتگانه باور داشتهيگانه باور داشتهيگانه باور داشتهاند و در راه يان باستان به خدای يان باستان به خدای ان باستان به خدای كان باستان به خدای ك كند: تركند: تر ند: تركند: ترك ر در داستان اوغوز توجه ما را جلب میير در داستان اوغوز توجه ما را جلب میير در داستان اوغوز توجه ما را جلب می يات زيات ز ات زكات زك كنكنان باستان نور را مقدس شمرده و برای زنان احترام فراوان قائل بودند. كان باستان نور را مقدس شمرده و برای زنان احترام فراوان قائل بودند. كان باستان نور را مقدس شمرده و برای زنان احترام فراوان قائل بودند. كشدند. تركشدند. تر ر میير میير می ين، با پسر و پدر درگين، با پسر و پدر درگ ن، با پسر و پدر درگين، با پسر و پدر درگي دمادر آی خاقان ز مقدس میيز مقدس میيز مقدس میشمردند. ن را قهرمانانشان باستان، نيان را قهرمانانشان باستان، يان نك را قهرمانانشان باستان، نكان را قهرمانانشان باستان، ان تر بودند. تركار گرامی بودند. كار گرامی تري بودند. تريار گرامی بودند. ار گرامی بس و درخت بسيآب و درخت يآب متی گذارده شده است. در كمتی گذارده شده است. در كمتی گذارده شده است. در كل و حكل و ح ل و حيل و حي ي، بنا به دلي، بنا به دل كاوغوزخان و صورت اوغوز نورانی بود. نام قبائل باستانی تركاوغوزخان و صورت اوغوز نورانی بود. نام قبائل باستانی ترك

كگر داستانهای تركگر داستانهای ترك، گرگ در نقش رهبر بوده و نماد سعادت و ظفر است. گر داستانهای تريگر داستانهای تري داستان اوغوز و دافث و نوة نوح بود. او پس از مرگ پدر، در يافث و نوة نوح بود. او پس از مرگ پدر، در يافث و نوة نوح بود. او پس از مرگ پدر، در كان تركان ترك بود. او پسر ان تركان ترك كت اسالمی، نام اجداد تركت اسالمی، نام اجداد تر ت اسالمی، نام اجداد تريت اسالمی، نام اجداد تري در رواد. او چادر را به وجود آورد. پس از اوغوزخان، پسر يد. او چادر را به وجود آورد. پس از اوغوزخان، پسر يد. او چادر را به وجود آورد. پس از اوغوزخان، پسر نی گزكنی گزكنی گز كق گؤل رفته و در آنجا سكق گؤل رفته و در آنجا س ق گؤل رفته و در آنجا سيق گؤل رفته و در آنجا سي يسيس سيسي رامون ايرامون ايرامون ا ينهای پينهای پ نهای پينهای پي يسرزميسرزمان يان يان ۲۴ يشور را ميشور را م شور را مكشور را مك رده و كرده و كرده و رش مشورت يرش مشورت يرش مشورت يل آتا« وزيل آتا« وز ل آتا« وزيل آتا« وزي يرقيرق رقيرقي بزرگش »گون خان« بر اورنگ خاقانی نشست. او با »ا

ن افراد هستند.ين افراد هستند.ين افراد هستند. لة اوغوز از نسل ايلة اوغوز از نسل ايلة اوغوز از نسل ا ي قبي قب رد. كرد. كرد. ۲۴ م يم يم ينوة اوغوزخان تقسينوة اوغوزخان تقس

Page 75: تاریخ مختصر ترک

75

کتر

صر خت

مخ

اریت

داستانهای گؤگ ترک

ها هنوز دولت برپا كها هنوز دولت برپا كها هنوز دولت برپا كه گؤگ تركه گؤگ تر ه گؤگ تركه گؤگ ترك ت شده و به زمانی مربوط میيت شده و به زمانی مربوط میيت شده و به زمانی مربوط میشود نی رواينی رواينی روا ين داستانها در منابع چين داستانها در منابع چ ن داستانها در منابع چين داستانها در منابع چي ان داستانها عبارتند از:ين داستانها عبارتند از:ين داستانها عبارتند از: رده بودند، اكرده بودند، اكرده بودند، ا كنكن

ستری( كستری( كستری( ۲. داستان ارگنه قون ۱. داستان بوزقورد )گرگ خاه در خطر كه در خطر كه در خطر ی شد يی شد يی شد هاكهاكها كر گؤگ تركر گؤگ تر ر گؤگ ترير گؤگ تري يثيث ثكثك كستری سبب نجات و تكستری سبب نجات و ت ستری سبب نجات و تكستری سبب نجات و تك ن داستان، گرگ خاين داستان، گرگ خاين داستان، گرگ خا داستان بوز قورد: در ا

ت است:يت است:يت است: نابودی قرار گرفته بودند. داستان دارای دو روان هون ين هون ين هون ين »صو« واقع در شمال سرزمين »صو« واقع در شمال سرزم ن »صو« واقع در شمال سرزمين »صو« واقع در شمال سرزمي يها با همنژادانشان )هونها(، از سرزميها با همنژادانشان )هونها(، از سرزم ها با همنژادانشان )هونها(، از سرزمكها با همنژادانشان )هونها(، از سرزمك كت نخست: گؤگ تركت نخست: گؤگ تر ت نخست: گؤگ تريت نخست: گؤگ تري روای از آنها يكی از آنها يكی از آنها يك گرگ بود. آن خارج شد. نام فرمانده و رهبر آنها »قاپان پو« بود. او ۱۶ برادر داشت. مادر

م میكم میكم میراند. كجوان بر بادها و بارانها حكجوان بر بادها و بارانها حت جان سالم بدر كت جان سالم بدر كت جان سالم بدر ن فالين فالين فال ن جوان از اين جوان از اين جوان از ا شتند تنها اكشتند تنها اكشتند تنها ا ها، به كها، به كها، به يك حمله همه برادران را كدشمنان گؤگ تركدشمنان گؤگ ترن ين ين ا اكدام اكدام دام هر از او بود. زمستان خدای دختر هر يگری از او بود. زمستان خدای دختر هر يگری از او بود. زمستان خدای دختر گری د و بهار خدای دختر ديكی و بهار خدای دختر ديكی و بهار خدای دختر ی داشت: همسر دو او برد. كدند. نام او تركدند. نام او ترك بود. دند. نام او تريدند. نام او تري ن پسران را به عنوان خاقان برگزين پسران را به عنوان خاقان برگزين پسران را به عنوان خاقان برگز افته بود. مردم »نوتولوشه« بزرگتريافته بود. مردم »نوتولوشه« بزرگتريافته بود. مردم »نوتولوشه« بزرگتر همسران، دو پسر ه نام مادرش آسئنا )گرگ ماده( كه نام مادرش آسئنا )گرگ ماده( كه نام مادرش آسئنا )گرگ ماده( ی از آنها يكی از آنها يكی از آنها ۱۰ همسر داشت. همه فرزندانش نام مادران را گرفتند. كتركترك

نا بود.ينا بود.ينا بود. يز آسيز آس ز آسيز آسي ي شد. نام او ني شد. نام او ن كبود، خاقان تركبود، خاقان تركاز هونها او شاخهای مردم او شاخهيست. مردم او شاخهيست. مردم ست. يزيز ای خزر میيای خزر میيای خزر می در در سواحل غرب دريان، در سواحل غرب يان، درك در سواحل غرب دركان، در سواحل غرب ان، تر بزرگ دوم: جد تركت بزرگ دوم: جد كت تري بزرگ دوم: جد تريت بزرگ دوم: جد ت رواتنها آنها تنها يان آنها تنها يان آنها ان م از نابود شد. ميه از نابود شد. يه مي از نابود شد. ميه از نابود شد. ه اقوام همسا از اقوام همسايكی از اقوام همسايكی از ی در هجوم در هجوم ينا در هجوم ينا نا آش آشيا يا آشي آشيا ا نه ينه ينه آش آشيله يله آشي آشيله له قب داشتند. نام قبينه داشتند. نام ينه قبي داشتند. نام قبينه داشتند. نام نه آس و آسيبودند و يبودند زار يزار يزار ي ني ن ده و در يده و در يده و در يك ش را بريش را بريش را بر يك پسر زنده ماند. دشمنان بر او رحم آورده و از جانش گذشتند. دستها و پاهارد. چون پسر بزرگ شد، با گرگ كرد. چون پسر بزرگ شد، با گرگ كرد. چون پسر بزرگ شد، با گرگ افته و از او پرستاری يافته و از او پرستاری يافته و از او پرستاری انداختند. پس از رفتن دشمن، يك گرگ ماده پسر را اری خزر برد و ياری خزر برد و ياری خزر برد و يرد و گرگ حامله شد. گرگ از ترس دشمنان، پسر را برداشته و به ساحل شرقی دريرد و گرگ حامله شد. گرگ از ترس دشمنان، پسر را برداشته و به ساحل شرقی در رد و گرگ حامله شد. گرگ از ترس دشمنان، پسر را برداشته و به ساحل شرقی دركرد و گرگ حامله شد. گرگ از ترس دشمنان، پسر را برداشته و به ساحل شرقی درك ازدواج ردند. كردند. كردند. وهها كوهها كوهها ۱۰ پسر آورد. ده پسر بزرگ شده و ازدواج ان يان يان يوههای آلتای جای داد. گرگ در غاری ميوههای آلتای جای داد. گرگ در غاری م وههای آلتای جای داد. گرگ در غاری مكوههای آلتای جای داد. گرگ در غاری مك ان يان يان يميم

نا بود.ينا بود.ينا بود. يله آشيله آش له آشيله آشي يی از آنان قبيی از آنان قب ی از آنان قبيكی از آنان قبيك له به وجود آمد. يله به وجود آمد. يله به وجود آمد. ي قبي قب دام كدام كدام يك از هر شه و تبارش مشخص يشه و تبارش مشخص يشه و تبارش مشخص يه ريه ر ه ركه رك كنكن نيني ن برادران بود. برای اين برادران بود. برای اين برادران بود. برای ا ه داناتركه داناتركه داناتر كان انتخاب شد چرا كان انتخاب شد چرا ان انتخاب شد چرا كان انتخاب شد چرا ك كنا به عنوان رهبر تركنا به عنوان رهبر تر نا به عنوان رهبر ترينا به عنوان رهبر تري يآشيآشرد. پس از سالهای طوالنی كرد. پس از سالهای طوالنی كرد. پس از سالهای طوالنی له گرگ نصب كله گرگ نصب كله گرگ نصب رد و بر نوكرد و بر نوكرد و بر نوك آن يك باشد، پرچمی بر مقابل چادرش نصب رون آورد.يرون آورد.يرون آورد. يوهستانی بيوهستانی ب وهستانی بكوهستانی بك كان كان ان كان ك كاش را از آن مكاش را از آن م لهيلهيله يده شد و قبيده شد و قب ده شد و قبيده شد و قبي نا برگزينا برگزينا برگز يشخصی به نام »آسئنچه« به عنوان رهبر قوم آشيشخصی به نام »آسئنچه« به عنوان رهبر قوم آشوهتر و پربارتر داستان بوزقورد كوهتر و پربارتر داستان بوزقورد كوهتر و پربارتر داستان بوزقورد كل با شكل با ش ل با شكل با شك ك(: داستان ارگنه قون شك(: داستان ارگنه قون ش Ergenakon( داستان ارگنه قوندام به قدرت گورگ كدام به قدرت گورگ كدام به قدرت گورگ چ يچ يچ ي هي ه كان قبائل تركان قبائل ترك ان قبائل تريان قبائل تري ين است: در مين است: در م ن است: در مين است: در مي ين داستان چنين داستان چن ن داستان چنين داستان چني ستری( است. خالصة اكستری( است. خالصة اكستری( است. خالصة ا )گرگ خاار كار كار لهيلهيلهای به يلغار حيلغار ح لغار حيلغار حي ن اين اين ا يست خوردند. در دوميست خوردند. در دوم ست خوردند. در دومكست خوردند. در دومك كها نبودند. تمام قبائل متحد شده و بر آنان تاختند ولی شكها نبودند. تمام قبائل متحد شده و بر آنان تاختند ولی ش ها نبودند. تمام قبائل متحد شده و بر آنان تاختند ولی شكها نبودند. تمام قبائل متحد شده و بر آنان تاختند ولی شك كتركتر

Page 76: تاریخ مختصر ترک

76

کصر تر

ختخ م

تاریرون آمدند. يرون آمدند. يرون آمدند. ين خود بين خود ب ن خود بين خود بي يرده و از سرزميرده و از سرزم رده و از سرزمكرده و از سرزمك ب يب يب يز آنان را تعقيز آنان را تعق ز آنان را تعقيز آنان را تعقي يان نيان ن ان نكان نك كختند. تركختند. تر ختند. تريختند. تري كبردند و از برابر قشون گؤگ تركبردند و از برابر قشون گؤگ ترك گردند و يدند و يدند و يها به قتل رسيها به قتل رس ها به قتل رسكها به قتل رسك كروز شدند. گؤگ تركروز شدند. گؤگ تر روز شدند. گؤگ تريروز شدند. گؤگ تري يورش آوردند. دشمنان پيورش آوردند. دشمنان پ ورش آوردند. دشمنان پيورش آوردند. دشمنان پي ان كان كان كباره بازگشتند و بر تركباره بازگشتند و بر تر باره بازگشتند و بر تريكباره بازگشتند و بر تريك دشمنان به ان« و برادرزادة يان« و برادرزادة يان« و برادرزادة ك خاقان گؤگ ترك خاقان گؤگ ترك با نام »قا كوچكوچك وچكوچك فرزندانشان همراه دشمنان به بردگی برده شدند. پسر ده يده يده خته و به وطن بازگشتند. آنان چند گاو و گوسفند خريخته و به وطن بازگشتند. آنان چند گاو و گوسفند خريخته و به وطن بازگشتند. آنان چند گاو و گوسفند خر كخاقان گؤگ تركخاقان گؤگ ترك با نام »توقوز« از دست دشمنان گردند يدند يدند يی رسيی رس ی رسيی رسي ند. به جاكند. به جاكند. به جا ه از راه آن تنها كه از راه آن تنها كه از راه آن تنها يك شتر میتوانست عبور وهی رفتند كوهی رفتند كوهی رفتند و از ترس دشمنان به سوی ار وجود داشت. آنها در آنجا جای كار وجود داشت. آنها در آنجا جای كار وجود داشت. آنها در آنجا جای كوه و شكوه و ش وه و شيوه و شي يها، علفهای گوناگون، درختان ميها، علفهای گوناگون، درختان م ه در آنجا آبهای روان، چشمهكه در آنجا آبهای روان، چشمهكه در آنجا آبهای روان، چشمهدند.يدند.يدند. يعنی برجسته( ناميعنی برجسته( نام عنی برجسته( ناميعنی برجسته( نامي وه و قون كوه و قون كوه و قون ش كش كش نه ينه ينه يعنی سيعنی س عنی سيعنی سي گرفته و خدای را سپاس گفتند. آنجا را ارگنه قون )ارگنه

را نداشت. آنها را نداشت. يش آنها را نداشت. يش آنها ش ارگنه قون گنجا ارگنه قون گنجايگر ارگنه قون گنجايگر گر ه دكه دكه د اد شدند ياد شدند ياد شدند آنجا ز تا آنجا زيله تا يله آنجا زي تا آنجا زيله تا له افراد قب افراد قبيوانات و يوانات و افراد قبي افراد قبيوانات و وانات و ي سال بعد حي سال بعد ح ۴۰۰رون از ارگنه قون، يرون از ارگنه قون، يرون از ارگنه قون، يه بيه ب ه بكه بك م يم يم دهيدهيدها يه از آنجا خارج شوند. گفتند از پدرانمان شنيه از آنجا خارج شوند. گفتند از پدرانمان شن ه از آنجا خارج شوند. گفتند از پدرانمان شنكه از آنجا خارج شوند. گفتند از پدرانمان شنك ن زمان به گفتگو پرداختند ين زمان به گفتگو پرداختند ين زمان به گفتگو پرداختند در اافته و به آنجا يافته و به آنجا يافته و به آنجا وهها كوهها كوهها ان يان يان از م از ميد راهی يد راهی از ميي از مييد راهی د راهی ايايا يبا وجود داشته و آنجا وطن اصلی ماست. بيبا وجود داشته و آنجا وطن اصلی ماست. ب با وجود داشته و آنجا وطن اصلی ماست. بيبا وجود داشته و آنجا وطن اصلی ماست. بي يصحراهای پهناور و زيصحراهای پهناور و زم، راهی يم، راهی يم، راهی ينين نكنك ه اگر آنجا را ذوب كه اگر آنجا را ذوب كه اگر آنجا را ذوب نجا معدن آهنی هست ينجا معدن آهنی هست ينجا معدن آهنی هست ان آنها بود گفت: در ايان آنها بود گفت: در ايان آنها بود گفت: در ا يه در ميه در م ه در مكه در مك م. آهنگری يم. آهنگری يم. آهنگری بازگرد

گشوده می شود.ردند. گذری باز شد. آنها آن روز را به خاطر كردند. گذری باز شد. آنها آن روز را به خاطر كردند. گذری باز شد. آنها آن روز را به خاطر رده و آنجا را ذوب كرده و آنجا را ذوب كرده و آنجا را ذوب ه آهنگر گفته بود آتش برپا كه آهنگر گفته بود آتش برپا كه آهنگر گفته بود آتش برپا ی يی يی در جارند. يرند. يرند. يد بگيد بگ د بگيد بگي يه آن روز را عيه آن روز را ع ه آن روز را عكه آن روز را عك ن رسم به وجود آمد ين رسم به وجود آمد ين رسم به وجود آمد ها اكها اكها ا كرون رفتند. از آن روز در گؤگ تركرون رفتند. از آن روز در گؤگ تر رون رفتند. از آن روز در گؤگ تريرون رفتند. از آن روز در گؤگ تري يسپرده و از ارگنه قون بيسپرده و از ارگنه قون ب

ان، خاقان آنها بود.يان، خاقان آنها بود.يان، خاقان آنها بود. ها از ارگنه قون، »پورته چنه« از تبار قاكها از ارگنه قون، »پورته چنه« از تبار قاكها از ارگنه قون، »پورته چنه« از تبار قا كهنگام خارج شدن گؤگ تركهنگام خارج شدن گؤگ ترشه توقوز يشه توقوز يشه توقوز يی خانلی« از شاخه دوققوز اوغوز از ريی خانلی« از شاخه دوققوز اوغوز از ر ی خانلی« از شاخه دوققوز اوغوز از ريی خانلی« از شاخه دوققوز اوغوز از ري لة »قايلة »قايلة »قا يه نام او در داستان آمده، در اصل قبيه نام او در داستان آمده، در اصل قب ه نام او در داستان آمده، در اصل قبكه نام او در داستان آمده، در اصل قبك ان يان يان ن قاين قاين قا ااستفاده مغول واژة از ترك به جای گؤگ داستان در است. بوزقورد واژة مغولی گونة »پورته چنه« تركاست. به جای گؤگ داستان در است. بوزقورد واژة مغولی گونة »پورته چنه« كاست. خ يخ يخ يتاب جامع التواريتاب جامع التوار تاب جامع التواركتاب جامع التوارك ن در ين در ين در د الديد الديد الد ين داستان در زمان غازان خان توسط رشين داستان در زمان غازان خان توسط رش ن داستان در زمان غازان خان توسط رشين داستان در زمان غازان خان توسط رشي ه اكه اكه ا ن است ين است ين است شده است. علت ان ين ين تاب به عربی ترجمه شده است. اكتاب به عربی ترجمه شده است. اكتاب به عربی ترجمه شده است. ا ن ين ين ز به زبان فارسی است. سپس ايز به زبان فارسی است. سپس ايز به زبان فارسی است. سپس ا يتاب نيتاب ن تاب نكتاب نك به نگارش در آمده و اصل ه هون، يه هون، يه هون، ها پس از فروپاشی اتحادكها پس از فروپاشی اتحادكها پس از فروپاشی اتحاد كقت گؤگ تركقت گؤگ تر قت گؤگ تريقت گؤگ تري يها دارد. در حقيها دارد. در حق ها دارد. در حقكها دارد. در حقك كخ گؤگ تركخ گؤگ تر خ گؤگ تريخ گؤگ تري يی با تاريی با تار ی با تاريكی با تاريك ار نزديار نزديار نزد يداستان ارتباط بسيداستان ارتباط بسر زمانی به آهنگری ير زمانی به آهنگری ير زمانی به آهنگری وههای آلتای رفته و در آنجا تابع »جوان- جوان«ها شدند. آنان دكوههای آلتای رفته و در آنجا تابع »جوان- جوان«ها شدند. آنان دكوههای آلتای رفته و در آنجا تابع »جوان- جوان«ها شدند. آنان د نهای اطراف ينهای اطراف ينهای اطراف يبه سرزميبه سرزم

مشغول بودند.

Page 77: تاریخ مختصر ترک

77

کتر

صر خت

مخ

اریت

داستانهای اویغور

داستان .۱ از: عبارتند از: ينها عبارتند از: ينها عبارتند نها ا هستند. ايغور هستند. ايغور هستند. غور او اون و اوغوز دوققوز داستانهای همان اويغور اون و اوغوز دوققوز داستانهای همان اويغور اون و اوغوز دوققوز داستانهای همان غور او داستانهای وچكوچكوچ نش ينش ينش ۲. داستان آفر

با بودند يبا بودند يبا بودند ينان چنان زينان چنان ز نان چنان زينان چنان زي با داشت. ايبا داشت. ايبا داشت. ا يار زيار ز ار زيار زي يی از پادشاهان باستانی هون، دو دختر بسيی از پادشاهان باستانی هون، دو دختر بس ی از پادشاهان باستانی هون، دو دختر بسيكی از پادشاهان باستانی هون، دو دختر بسيك نش: ينش: ينش: ۱. داستان آفرردن كردن كردن ده شدهيده شدهيده شدهاند. پادشاه برای دور ان آفريان آفريان آفر نها برای همسری خداينها برای همسری خداينها برای همسری خدا ه اكه اكه ا ز باور داشتند يز باور داشتند يز باور داشتند يه همه و حتی پادشاه نيه همه و حتی پادشاه ن ه همه و حتی پادشاه نكه همه و حتی پادشاه نكل بوزقورد آمد و با كل بوزقورد آمد و با كل بوزقورد آمد و با كرد و آنها را به آنجا برد. روزی تانری به شكرد و آنها را به آنجا برد. روزی تانری به ش رد و آنها را به آنجا برد. روزی تانری به شكرد و آنها را به آنجا برد. روزی تانری به شك د مردم، دژی در شمال شهر برپا يد مردم، دژی در شمال شهر برپا يد مردم، دژی در شمال شهر برپا دختران از د

غور به وجود آمدند.يغور به وجود آمدند.يغور به وجود آمدند. لة دوققوز اوغوز و اون اويلة دوققوز اوغوز و اون اويلة دوققوز اوغوز و اون او ين ازدواج، قبين ازدواج، قب ن ازدواج، قبين ازدواج، قبي رد. از اكرد. از اكرد. از ا ن دختران ازدواج ين دختران ازدواج ين دختران ازدواج ااز از يغور درختی وجود داشت. روزی از يغور درختی وجود داشت. روزی غور درختی وجود داشت. روزی ن اوين اوين او يان »توغال« و رود »سئلئنگا« در سرزميان »توغال« و رود »سئلئنگا« در سرزم ان »توغال« و رود »سئلئنگا« در سرزميان »توغال« و رود »سئلئنگا« در سرزمي يوچ: ميوچ: م وچ: مكوچ: مك ۲. داستان اف كاف كاف ۵ كن شكن ش ن شين شي افته شد. از اكافته شد. از اكافته شد. از ا ك برداشت و شك برداشت و ش كن درخت افتاد. تنة درخت به آرامی تركن درخت افتاد. تنة درخت به آرامی ترك ن درخت افتاد. تنة درخت به آرامی ترين درخت افتاد. تنة درخت به آرامی تري آسمان، نوری آبی رنگ بر ا

ده يده يده ن رو به عنوان خاقان برگزين رو به عنوان خاقان برگزين رو به عنوان خاقان برگز با بود و از ايبا بود و از ايبا بود و از ا يار دانا و زيار دانا و ز ار دانا و زيار دانا و زي ين آنها بسين آنها بس ن آنها بسين آنها بسي تركتركتر كوچكوچ وچكوچك ن« ين« ين« يگيگ گيگي يرون آمدند. »بوغوتيرون آمدند. »بوغوت رون آمدند. »بوغوتيرون آمدند. »بوغوتي ي بي ب ودكودكودكشد.

نی را به همسری گرفت. ينی را به همسری گرفت. ينی را به همسری گرفت. ي شاهزاده چي شاهزاده چ ن، ين، ين، يك يان دادن جنگ با چيان دادن جنگ با چ ان دادن جنگ با چيان دادن جنگ با چي غور برای پايغور برای پايغور برای پا ر زمانی بعد خاقان اوير زمانی بعد خاقان اوير زمانی بعد خاقان او دن دژ، صخرهين دژ، صخرهين دژ، صخرهای بزرگ به نام قوتلو داغ وجود رد. در جوار اكرد. در جوار اكرد. در جوار ا وه خاتون برپا كوه خاتون برپا كوه خاتون برپا اخ خود را در كاخ خود را در كاخ خود را در ن شاهزاده ين شاهزاده ين شاهزاده اغورها يغورها يغورها م، اويم، اويم، او ن صخره است و اگر آن را ببرين صخره است و اگر آن را ببرين صخره است و اگر آن را ببر غور به ايغور به ايغور به ا ه سعادت قوم اوكه سعادت قوم اوكه سعادت قوم او ن آمدند و گفتند ين آمدند و گفتند ين آمدند و گفتند يان چيان چ ان چيان چي يلچيلچ لچيلچي داشت. ارده كرده كرده ه كه كه كه تكه ت ه تكه تك كار بزرگ بود، آن را تكار بزرگ بود، آن را ت ار بزرگ بود، آن را تيار بزرگ بود، آن را تي يار اجازه گرفتند. چون صخره بسيار اجازه گرفتند. چون صخره بس ار اجازه گرفتند. چون صخره بسكار اجازه گرفتند. چون صخره بسك ن ين ين بدبخت میشوند. آنان از خاقان برای ااف برداشت و قحطی رخ كاف برداشت و قحطی رخ كاف برداشت و قحطی رخ ك شك ش د. خاكيد. خاكيد. خاك كيغور خشكيغور خش غور خشيغور خشي ن اوين اوين او ين جان باخت و آبها در سرزمين جان باخت و آبها در سرزم ن جان باخت و آبها در سرزمين جان باخت و آبها در سرزمي يگيگ گيگي يو بردند. پس از آن تيو بردند. پس از آن توچ گرفتند و كوچ گرفتند و كوچ گرفتند و م به يم به يم به يغورها تصميغورها تصم غورها تصميغورها تصمي وچ« برآوردند. اوكوچ« برآوردند. اوكوچ« برآوردند. او وچ- كوچ- كوچ- اد »ياد »ياد » وان فريوان فريوان فر ين هنگام همة پرندگان و حين هنگام همة پرندگان و ح ن هنگام همة پرندگان و حين هنگام همة پرندگان و حي داد. در ا

راهی شدند.ده شد، يده شد، يده شد، يق ناميق نام ق ناميق نامي يه بعدها بئش باليه بعدها بئش بال ه بعدها بئش بالكه بعدها بئش بالك ی يی يی دند. سرانجام در جايدند. سرانجام در جايدند. سرانجام در جا يشنيشن ردند، باز آن صدا را میكردند، باز آن صدا را میكردند، باز آن صدا را می جا توقف كجا توقف كجا توقف هر ن ين ين گر برپا شدند. ايگر برپا شدند. ايگر برپا شدند. ا ق و شهرهای ديق و شهرهای ديق و شهرهای د يغورها در آنجا ماندند و شهر ساختند. بئش باليغورها در آنجا ماندند و شهر ساختند. بئش بال غورها در آنجا ماندند و شهر ساختند. بئش باليغورها در آنجا ماندند و شهر ساختند. بئش بالي ده نشد. اويده نشد. اويده نشد. او ياد شنياد شن اد شنياد شني آن فرغورها يغورها يغورها ن داستان، اوين داستان، اوين داستان، او نی( گرفته شده است. بنابر اينی( گرفته شده است. بنابر اينی( گرفته شده است. بنابر ا خ جهانگشای جويخ جهانگشای جويخ جهانگشای جو يرانی )تاريرانی )تار رانی )تاريرانی )تاري نی و اينی و اينی و ا يداستان از دو منبع چيداستان از دو منبع چشور آمده كشور آمده كشور آمده ه از سوء ادارة خاقانها بر كه از سوء ادارة خاقانها بر كه از سوء ادارة خاقانها بر ند كند كند ت میيت میيت می تی را رواكتی را رواكتی را روا ن داستان فالين داستان فالين داستان فال خود را از نسل تانری میدانند. ا

است.

Page 78: تاریخ مختصر ترک

78

کصر تر

ختخ م

تاریداستانهای قدیمی پس از اسالم

يكن دوره، از يكن دوره، از يك طرف داستانهای ن دوره، از ين دوره، از ي شتر داستانهای پس از اسالم، داستانهای ملی- اسالمی هستند. در ايشتر داستانهای پس از اسالم، داستانهای ملی- اسالمی هستند. در ايشتر داستانهای پس از اسالم، داستانهای ملی- اسالمی هستند. در ا يبيبوان يوان يوان ده شدهيده شدهيده شدهاند. در د د و اسالمی آفريد و اسالمی آفريد و اسالمی آفر گر داستانهای جديگر داستانهای جديگر داستانهای جد می رنگ و بوی اسالمی گرفته و از طرف ديمی رنگ و بوی اسالمی گرفته و از طرف ديمی رنگ و بوی اسالمی گرفته و از طرف د قدت يت يت اكاكا ك حك ح كان مردمان تركان مردمان ترك ان مردمان تريان مردمان تري ينی در مينی در م نی در مينی در مي ن جنگهای دين جنگهای دين جنگهای د يه از نخستيه از نخست ه از نخستكه از نخستك ی وجود دارد يی وجود دارد يی وجود دارد ی از داستانهايی از داستانهايی از داستانها كلغات تركلغات ترك بخشها

ن دوره عبارتند از:ين دوره عبارتند از:ين دوره عبارتند از: ن داستانهای اين داستانهای اين داستانهای ا تريتريتر يميم ميمي رد. قدكرد. قدكرد. قد می ز نامه يز نامه يز نامه ۴. داستان های دده قورقود. سه داستان ي. چنگي. چنگ ۱. داستان ساتوق بوغراخان ۲. داستان ماناس ۳

د آمدهيد آمدهيد آمدهاند. جان پديجان پديجان پد زی و داستان دده قورقود در آذرباكزی و داستان دده قورقود در آذرباكزی و داستان دده قورقود در آذربا كای مركای مر ای مريای مري ينخست در آسينخست در آسترك تركومت كومت ترك تركومت ومت ح حكن كن حي حين ن نخست نخستيه يه نخستك نخستكه ه است است يان است يان ان قاراخان فرمانروای بوغراخان ساتوق بوغراخان: ساتوق قاراخانيداستان فرمانروای بوغراخان ساتوق بوغراخان: ساتوق يداستان

به به ين داستان به ين داستان ن داستان اكرده است. ا اكرده است. رده است. برپا برپا كاشغر- بالساغون( برپا كاشغر- بالساغون( اشغر- بالساغون( ستان )كستان )كستان ) كالدی در تركالدی در تر الدی در تريالدی در تري يل سدة دهم ميل سدة دهم م ل سدة دهم ميل سدة دهم مي اوا را در مسلمان شتر به شرح مناقب وی پرداخته است. داستان يشتر به شرح مناقب وی پرداخته است. داستان يشتر به شرح مناقب وی پرداخته است. داستان يز به خواست خود خاقان نوشته شده و بيز به خواست خود خاقان نوشته شده و ب ز به خواست خود خاقان نوشته شده و بيز به خواست خود خاقان نوشته شده و بي يد نيد ن د نيد ني وة نثر و شايوة نثر و شايوة نثر و شا يشيش

د آمده و دارای يد آمده و دارای يد آمده و دارای ۱۳۵ صفحه است. الدی پديالدی پديالدی پد يدر سدة دهم ميدر سدة دهم مز، در سدهيز، در سدهيز، در سدههای ۱۱ يان قرقيان قرق ان قرقكان قرقك كهای تركهای تر های تريهای تري ين داستان پس از اسالم است و دربارة قهرمانين داستان پس از اسالم است و دربارة قهرمان ن داستان پس از اسالم است و دربارة قهرمانين داستان پس از اسالم است و دربارة قهرماني داستان ماناس: بزرگتركه به داستان مشتركه به داستان مشترك ه به داستان مشتركه به داستان مشترك كنكن نيني افته تا ايافته تا ايافته تا ا ن داستان در طول قرنها باقی مانده و پر و بال ين داستان در طول قرنها باقی مانده و پر و بال ين داستان در طول قرنها باقی مانده و پر و بال الدی نقل شده است. ايالدی نقل شده است. ايالدی نقل شده است. ا ي مي م و ۱۲

ل شده است.يل شده است.يل شده است. زی تبدكزی تبدكزی تبد كای مركای مر ای مريای مري يان تمام آسيان تمام آس ان تمام آسكان تمام آسك كتركترابتدا ۱۰ ابتدا كه در ابتدا كه در ه در ن داستان ين داستان ين داستان ا اين داستان صورت گرفته است. اين داستان صورت گرفته است. ن داستان صورت گرفته است. ا بر ايادی بر ايادی بر ادی زيهای ز يهای افزوده افزودهير، افزودهير، ر، اخ اخيهای يهای در سده

افزوده افزوده يی بر آن افزوده يی بر آن ی بر آن شه و نگرش ملی گرايشه و نگرش ملی گرايشه و نگرش ملی گرا اند با انديده و مطالبی با انديده و مطالبی با ده و مطالبی ي هزار مصراع رسي هزار مصراع رس نون به كنون به كنون به ۲۰۰ ا هزار مصراع بود، د آمده است. »ارماناس« قهرمان يد آمده است. »ارماناس« قهرمان يد آمده است. »ارماناس« قهرمان ر مسلمان پدير مسلمان پدير مسلمان پد يان غيان غ ان غكان غك كان مسلمان با تركان مسلمان با تر ان مسلمان با تركان مسلمان با ترك كشده است. داستان ماناس از نبرد تركشده است. داستان ماناس از نبرد ترن ين ين باتريباتريباتر يافتاد. زيافتاد. ز ارگر نمیكارگر نمیكارگر نمی ر بر او ير بر او ير بر او يده بود و تيده بود و ت ده بود و تيده بود و تي يست داد. ماناس زره پوشيست داد. ماناس زره پوش ست داد. ماناس زره پوشكست داد. ماناس زره پوشك كها را شكها را ش نیينیينیها و سارت ين داستان، چين داستان، چ ن داستان، چين داستان، چي اان احساساتی دربارة زن، وطن و يان احساساتی دربارة زن، وطن و يان احساساتی دربارة زن، وطن و يها و سالحها و بيها و سالحها و ب ها و سالحها و بيها و سالحها و بي يری از جنگ، وصف قهرمانيری از جنگ، وصف قهرمان ری از جنگ، وصف قهرمانيری از جنگ، وصف قهرماني ن داستان، تصاوين داستان، تصاوين داستان، تصاو قسمتهای اه او كه او كه او د يد يد ن داستان ماناس قهرمان داستان، در گهواره لب به سخن گشوده وبه پدر میين داستان ماناس قهرمان داستان، در گهواره لب به سخن گشوده وبه پدر میين داستان ماناس قهرمان داستان، در گهواره لب به سخن گشوده وبه پدر میگو اسب هستند. در ااد انسان ياد انسان ياد انسان ل اسالمی داستان اوغوز را به كل اسالمی داستان اوغوز را به كل اسالمی داستان اوغوز را به كر، شكر، ش ر، شير، شي ن تصوين تصوين تصو يرد. هميرد. هم رد. همكرد. همك افران را تار و مار خواهد كافران را تار و مار خواهد كافران را تار و مار خواهد مسلمان شده و

میآورد.هيهيهها و غالبا حروف بی صدا يم قافيم قاف م قافيم قافي يی سروده شده و نيی سروده شده و ن ی سروده شده و نيی سروده شده و ني داستان ماناس در قالب شعر و عموما با وزن ۷ هجان داستان در سدة ين داستان در سدة ين داستان در سدة ادآور میيادآور میيادآور میشود. ا ی از نظم ملی باستان را يی از نظم ملی باستان را يی از نظم ملی باستان را راری بر سر مصراعها نشانهكراری بر سر مصراعها نشانهكراری بر سر مصراعها نشانهها كا هجاهای تكا هجاهای ت ا هجاهای تيا هجاهای تي و خانوف و سپس در سال يخانوف و سپس در سال يخانوف و سپس در سال ۱۸۸۵ م/ ۱۲۶۴ شمسی توسط پرفسور رادلوف از يگذشته، ابتدا توسط چوغان وليگذشته، ابتدا توسط چوغان ول

افته است.يافته است.يافته است. زها جمع آوری و ترجمه آلمانی آن انتشار يزها جمع آوری و ترجمه آلمانی آن انتشار يزها جمع آوری و ترجمه آلمانی آن انتشار يان قرقيان قرق ان قرقيان قرقي يميمن داستان دربارة ين داستان دربارة ين داستان دربارة ا آمده است. ايد آمده است. ايد آمده است. د زی پدكزی پدكزی پد كای مركای مر ای مريای مري آس آسيالدی در يالدی در آسي آسيالدی در الدی در مي م ي ن داستان در سدة ين داستان در سدة ين داستان در سدة ۱۳ ا نامه: ايز نامه: ايز نامه: ز يچنگيچنگ

Page 79: تاریخ مختصر ترک

79

کتر

صر خت

مخ

اریت

ثبت نثر قالب در ثبت يالدی نثر قالب در ثبت يالدی نثر قالب در الدی م پانزدهم سدة اواخر در و شده ميان پانزدهم سدة اواخر در و شده يان مي پانزدهم سدة اواخر در و شده ميان پانزدهم سدة اواخر در و شده ان ب بيزخان يزخان بي بيزخان زخان چنگ فتوحات و چنگيت فتوحات و يت چنگي فتوحات و چنگيت فتوحات و ت شخص شخصيزندگی، يزندگی، ز و يز و يز و يی از داستان چنگيی از داستان چنگ ی از داستان چنگيی از داستان چنگي ن داستان افزوده شده و با ماجراهاين داستان افزوده شده و با ماجراهاين داستان افزوده شده و با ماجراها ز به ايز به ايز به ا يمور نيمور ن مور نيمور ني ير تير ت ر تير تي يشده است. زندگی و فتوحات اميشده است. زندگی و فتوحات امد يد يد يغور، فرزند تانری گرگ و نور خورشيغور، فرزند تانری گرگ و نور خورش غور، فرزند تانری گرگ و نور خورشيغور، فرزند تانری گرگ و نور خورشي ز همانند خاقان اويز همانند خاقان اويز همانند خاقان او يز چنگيز چنگ ز چنگيز چنگي ينجا نينجا ن نجا نينجا ني افته است. در ايافته است. در ايافته است. در ا مردمانش، گسترش

بوده و از تبار اوغوزخان به شمار آمده است.ات يات يات يار ادبيار ادب ار ادبكار ادبك كن اثر شاهكن اثر شاه ن اثر شاهين اثر شاهي اس جهانی است. اياس جهانی است. اياس جهانی است. ا ي در مقي در مق يكالسيكالسيك السكالسك ك اثر ك اثر يكتاب دده قورقود يكتاب دده قورقود يك تاب دده قورقود كتاب دده قورقود ك كداستان دده قورقود: كداستان دده قورقود: ن داستان، در ين داستان، در ين داستان، در رامون ايرامون ايرامون ا يل شده است. پيل شده است. پ ل شده است. پكيل شده است. پكي كي مقدمه تشكي مقدمه تش ن اثر از ين اثر از ين اثر از ۱۲ داستان و يك جان است. ايجان است. ايجان است. ا كتركترك )اوغوز( آذربان رو در ين رو در ين رو در م از ايم از ايم از ا ردهكردهكردها اتی، به طور مفصل بحث ياتی، به طور مفصل بحث ياتی، به طور مفصل بحث يجان شفاهی خلق ادبيجان شفاهی خلق ادب جان شفاهی خلق ادبيجان شفاهی خلق ادبي ق در مقاله آذربايق در مقاله آذربايق در مقاله آذربا ي مجله وارلي مجله وارل شمارة ۵ و ۶

م.يم.يم. ينين نكنك ن مسأله اشاره میين مسأله اشاره میين مسأله اشاره می نجا به طور اجمالی به اينجا به طور اجمالی به اينجا به طور اجمالی به ا اها، رشادتها و جسارتهای قبائل اوغوز يها، رشادتها و جسارتهای قبائل اوغوز يها، رشادتها و جسارتهای قبائل اوغوز يان داستانی قهرمانيان داستانی قهرمان ان داستانی قهرمانيان داستانی قهرماني يداستان دده قورقود، داستان قهرمانی است و بيداستان دده قورقود، داستان قهرمانی است و بوچرو اوغوز، بدنة اصلی داستان كوچرو اوغوز، بدنة اصلی داستان كوچرو اوغوز، بدنة اصلی داستان كن، مطالب مربوط به باورها عادات و آداب قبائل كن، مطالب مربوط به باورها عادات و آداب قبائل ن، مطالب مربوط به باورها عادات و آداب قبائل ين، مطالب مربوط به باورها عادات و آداب قبائل ي ند. عالوه بر اكند. عالوه بر اكند. عالوه بر ا كرا ارائه می كرا ارائه می انسانی چون وطن پرستی، مهمان دوستی، محبت به پدر و انسانی چون وطن پرستی، مهمان دوستی، محبت به پدر و يبای انسانی چون وطن پرستی، مهمان دوستی، محبت به پدر و يبای بای يص زيص ز ص زيص زي نجا خصاينجا خصاينجا خصا ل میكيل میكيل میدهد. در ا كيرا تشكيرا تش

افتهيافتهيافتهاند. اس كاس كاس كزی، مردانگی و دالوری انعكزی، مردانگی و دالوری انع زی، مردانگی و دالوری انعيزی، مردانگی و دالوری انعي يمادر، احترام به بانوان، جنگاوری، دشمن ستيمادر، احترام به بانوان، جنگاوری، دشمن ست۳۵ و بوده و يت بوده و يت بوده ت ب هزار بي هزار ي ۲ بر بالغ آن نظم قسمت شدهاند. شدهيم شدهيم م تقس نظم و نثر بخشهای به داستانها تقسين نظم و نثر بخشهای به داستانها ين تقسي نظم و نثر بخشهای به داستانها تقسين نظم و نثر بخشهای به داستانها ن ا

ن ين ين يا »اوزان«ها با ساز )قوپوز( با آهنگ معيا »اوزان«ها با ساز )قوپوز( با آهنگ مع ا »اوزان«ها با ساز )قوپوز( با آهنگ معيا »اوزان«ها با ساز )قوپوز( با آهنگ معي ق«ها يق«ها يق«ها ين اشعار را »عاشين اشعار را »عاش ن اشعار را »عاشين اشعار را »عاشي ل میكيل میكيل میدهد. ا كيتاب را تشكيتاب را تش تاب را تشكتاب را تشك ل متن كل متن كل متن درصد سندة داستان يسندة داستان يسندة داستان گری است. نويگری است. نويگری است. نو ل دمل دمل د مكمك كی مكی م ی ميكی ميك وستهيوستهيوستهاند و يگر پيگر پ گر پيگر پي ديكديكد لی به كلی به كلی به كن قسمتها از نظر شكن قسمتها از نظر ش ن قسمتها از نظر شين قسمتها از نظر شي میخواندند. انه تمام نمای يينه تمام نمای يينه تمام نمای ييگر داستانهای ملی، آييگر داستانهای ملی، آ گر داستانهای ملی، آيگر داستانهای ملی، آي ز مانند ديز مانند ديز مانند د ين داستان نين داستان ن ن داستان نين داستان ني له است. ايله است. ايله است. ا يا قبيا قب ا قبيا قبي ه كه كه يك ملت كست بلكست بل ست بليست بلي ي نفر ني نفر ن يك

لور و فرهنگ باستان.كلور و فرهنگ باستان.كلور و فرهنگ باستان. كنه موزونی است از فولكنه موزونی است از فول نه موزونی است از فولينه موزونی است از فولي يزندگی مردم بوده و گنجيزندگی مردم بوده و گنجن حال باورهای ين حال باورهای ين حال باورهای رومند است. با ايرومند است. با ايرومند است. با ا يار نيار ن ار نيار ني ين اسالم بسين اسالم بس ن اسالم بسين اسالم بسي تا و ديكتا و ديكتا و د يكمان به خداوند يكمان به خداوند مان به خداوند يمان به خداوند ي در داستانهای دده قورقود، اافر كافر كافر نی باستان و عادات و خاطرات مربوط به آن، هنوز هم وجود دارند. اوغوزها دشمنان خود را ينی باستان و عادات و خاطرات مربوط به آن، هنوز هم وجود دارند. اوغوزها دشمنان خود را ينی باستان و عادات و خاطرات مربوط به آن، هنوز هم وجود دارند. اوغوزها دشمنان خود را يوچ نشيوچ نش وچ نشكوچ نشكمینامند و جنگ با آنان را به مثابه جهاد میدانند. دالوران در نبرد با دشمن و در مراحل دشوار، وضو گرفته، روز میيروز میيروز میشدند. ين گونه بر دشمنان پين گونه بر دشمنان پ ن گونه بر دشمنان پين گونه بر دشمنان پي عت نماز گزارده، بر حضرت محمد )ص( صلوات فرستاده و بدكعت نماز گزارده، بر حضرت محمد )ص( صلوات فرستاده و بدكعت نماز گزارده، بر حضرت محمد )ص( صلوات فرستاده و بد كدو ركدو ره بعداكه بعداكه بعدا رنگ و بوی الدی است يالدی است يالدی است ي مي م ا يا يا ۷ ادگاری از سدة يادگاری از سدة يادگاری از سدة ۶ ده ولی يده ولی يده ولی ي به ثبت رسي به ثبت رس ن داستان در سدة ين داستان در سدة ين داستان در سدة ۱۵ اجان را در بر گرفته يجان را در بر گرفته يجان را در بر گرفته گران(، حوادث منطقه آذربايگران(، حوادث منطقه آذربايگران(، حوادث منطقه آذربا گ زاده و ديگ زاده و ديگ زاده و د يس، علی بيس، علی ب س، علی بيس، علی بي اسالمی گرفته )بارتولد، جفری لوی، به لهجه كی، به لهجه كی، به لهجه كهای زبان تركهای زبان تر ش از همة لهجهيش از همة لهجهيش از همة لهجه يافته است. زبان داستانهای دده قورقود پيافته است. زبان داستانهای دده قورقود پ افته است. زبان داستانهای دده قورقود پيافته است. زبان داستانهای دده قورقود پي ی خود را يی خود را يی خود را ل نهاكل نهاكل نها كو شكو شالدی نزديالدی نزديالدی نزديك ي مي م ن مناطق در سدهين مناطق در سدهين مناطق در سدههای ۱۳ و ۱۴ ن اكن اكن ا اوغوزهای سا اوغوزهای سايعنی زبان اوغوزهای سايعنی زبان عنی زبان آناتولی شرقی آناتولی شرقی يجان و آناتولی شرقی يجان و جان و آذربااست.

Page 80: تاریخ مختصر ترک

80

کصر تر

ختخ م

تاریافته يافته يافته ن سوزو« انتشار ين سوزو« انتشار ين سوزو« انتشار يميم ميمي يده شده و بخشی از آن با نام »سازيده شده و بخشی از آن با نام »ساز ده شده و بخشی از آن با نام »سازيده شده و بخشی از آن با نام »سازي يشيش شكشك ن داستانها توسط مرحوم »سهند« به نظم ين داستانها توسط مرحوم »سهند« به نظم ين داستانها توسط مرحوم »سهند« به نظم اسی با نامهای »بابا قورقود« و »دده قورقود« چاپ و منتشر يسی با نامهای »بابا قورقود« و »دده قورقود« چاپ و منتشر يسی با نامهای »بابا قورقود« و »دده قورقود« چاپ و منتشر ياست. ترجمة فارسی آن بر اساس ترجمه انگلياست. ترجمة فارسی آن بر اساس ترجمه انگل

شده است )۱۳۵۵(.ن مطلب ين مطلب ين مطلب ن مثال برای اين مثال برای اين مثال برای ا ری مهم بر داستانهای بعدی مردم ما بر جای نهاد. بهتريری مهم بر داستانهای بعدی مردم ما بر جای نهاد. بهتريری مهم بر داستانهای بعدی مردم ما بر جای نهاد. بهتر يداستان دده قورقود تأثيداستان دده قورقود تأثب، يب، يب، ق غريق غريق غر يرم، عاشيرم، عاش رم، عاشكرم، عاشك وراغلو، اصلی و كوراغلو، اصلی و كوراغلو، اصلی و ب است. داستانهای يب است. داستانهای يب است. داستانهای ق غريق غريق غر يرم و عاشيرم و عاش رم و عاشكرم و عاشك وراوغلو، اصلی و كوراوغلو، اصلی و كوراوغلو، اصلی و داستانهای ن داستانها را همراه با ين داستانها را همراه با ين داستانها را همراه با يه هميه هم ه همكه همك د آمدهيد آمدهيد آمدهاند الدی پديالدی پديالدی پد ي مي م ن دست پس از سدة ين دست پس از سدة ين دست پس از سدة ۱۶ ی از ايی از ايی از ا قاچاق نبی و داستانها

م.يم.يم. اتی« در سال ياتی« در سال ياتی« در سال ۱۳۶۰ شرح دادها يجان شفاهی خلق ادبيجان شفاهی خلق ادب جان شفاهی خلق ادبيجان شفاهی خلق ادبي داستان دده قورقود، در مقالهای با نام »آذربا

عناصر بدیعی در داستانهای باستانی ترک

ن آن عبارتند از:ين آن عبارتند از:ين آن عبارتند از: ند. مهمتركند. مهمتركند. مهمتر عی توجه ما را جلب میيعی توجه ما را جلب میيعی توجه ما را جلب می كدر داستانهای باستانی تركدر داستانهای باستانی ترك، برخی عناصر بدم.يم.يم. ينين نيني يبيب ار مهم و مقدس میيار مهم و مقدس میيار مهم و مقدس می ي، نور را در هر جا به عنوان عنصری بسي، نور را در هر جا به عنوان عنصری بس كنور: در داستانهای باستانی تركنور: در داستانهای باستانی ترك

ز مانند نور يز مانند نور يز مانند نور ي داشته و درخت ني داشته و درخت ن كگاه مهمی در داستانهای تركگاه مهمی در داستانهای ترك گاه مهمی در داستانهای تريگاه مهمی در داستانهای تري درخت: درخت به عنوان گهوارة تمدن، جای پس از اسالم باقی مانده است )داستانهای دده قورقود(.كی پس از اسالم باقی مانده است )داستانهای دده قورقود(.كی پس از اسالم باقی مانده است )داستانهای دده قورقود(. كدر داستانهای تركدر داستانهای تر

ار يار يار شه ستون خانه، يشه ستون خانه، يشه ستون خانه، يان، هميان، هم ان، همكان، همك كان تركان تر ان تريان تري يس خانواده بود. زن در ميس خانواده بود. زن در م س خانواده بود. زن در ميس خانواده بود. زن در مي ي، زن گاهی رئي، زن گاهی رئ كزن: در جامعة باستانی تركزن: در جامعة باستانی تركن معنا را در ين معنا را در ين معنا را در افته است. ايافته است. ايافته است. ا ها در داستانهای پس از اسالم تداوم يها در داستانهای پس از اسالم تداوم يها در داستانهای پس از اسالم تداوم يژگيژگ ژگيژگي ن وين وين و ان بود. اكان بود. اكان بود. ا ودكودكود و وفادار مرد و مادر وراغلو و حتی هجر كوراغلو و حتی هجر كوراغلو و حتی هجر داستانهای اوغوز سدههای ۱۲ تا ۱۴ مانند داستانهای دده قورقود، نگار خانم در داستان

م.يم.يم. ينين نيني يبيب ل میكل میكل می ك شك ش خانم در داستان قاچاق نبی به يكنند. بوزقورد كنند. بوزقورد كنند. بوزقورد ر میكر میكر می ان باستان را توتم پرست میكان باستان را توتم پرست میكان باستان را توتم پرست میدانند، بوزقورد را توتم آنها ذ كه تركه تر ه تركه ترك سانی كسانی كسانی بوزقورد: كدر داستانها به عنوان نماد تبار، زندگی و جنگ تركدر داستانها به عنوان نماد تبار، زندگی و جنگ ترك به شمار میرود و همواره نقش رهبر را بر عهده داشته ی برای غازان خان يی برای غازان خان يی برای غازان خان كز مباركز مبارك شمرده میشود و به عنوان راهنما ز مباريز مباري ياست. بوزقورد در داستانهای دده قورقود نياست. بوزقورد در داستانهای دده قورقود ن

ابد.يابد.يابد. نمود میان توجه است.يان توجه است.يان توجه است. كآب: در داستانهای باستانی تركآب: در داستانهای باستانی ترك، آب و عشق به آب شا

آنها را آنها را كرده و آنها را كرده و رده و شی يشی يشی اند آنها مصلحت با اندكه خاقانها آنها مصلحت با اندكه خاقانها آنها مصلحت با ه خاقانها دانی هستند يدانی هستند يدانی هستند يش سفيش سف ش سفيش سفي يدان: در داستانها ريدان: در داستانها ر دان: در داستانها ريدان: در داستانها ري يش سفيش سف ش سفيش سفي يريرژه خاقانهای يژه خاقانهای يژه خاقانهای د به ويد به ويد به و يش سفيش سف ش سفيش سفي يده و ريده و ر ده و ريده و ري ا ديا ديا د ين افراد سالخورده به عنوان افرادی با تجربه، دنين افراد سالخورده به عنوان افرادی با تجربه، دن ن افراد سالخورده به عنوان افرادی با تجربه، دنين افراد سالخورده به عنوان افرادی با تجربه، دني گرامی میداشتند. ا

ردند.كردند.كردند. ی میيی میيی می جوان را راهنمارد. سپس با هر نوع حادثة زندگی كرد. سپس با هر نوع حادثة زندگی كرد. سپس با هر نوع حادثة زندگی نی را ترنم میينی را ترنم میينی را ترنم می جان ديجان ديجان د يه هيه ه ه هكه هك قی در ابتدا هنری بود يقی در ابتدا هنری بود يقی در ابتدا هنری بود يقی: موسيقی: موس قی: موسيقی: موسي يموسيموسش و نامگذاری نوزاد و ماجراهای عشقی، يش و نامگذاری نوزاد و ماجراهای عشقی، يش و نامگذاری نوزاد و ماجراهای عشقی، ار، زاكار، زاكار، زا ار، جنگ، كار، جنگ، كار، جنگ، كنی، شكنی، ش نی، شينی، شي همراه شد. صدای سازها در مراسم د

Page 81: تاریخ مختصر ترک

81

کتر

صر خت

مخ

اریت

ات )اشعار سروده شده برای يات )اشعار سروده شده برای يات )اشعار سروده شده برای اله الهين ين الهي الهين ن تريتريتر يميم ميمي ه شاعران، قدكه شاعران، قدكه شاعران، قد نون مشخص است كنون مشخص است كنون مشخص است ا را به شور میآورد. انسانها ردند. كردند. كردند. ان می يان می يان می ينی خود را با آواز ساز بينی خود را با آواز ساز ب نی خود را با آواز ساز بينی خود را با آواز ساز بي ر دير دير د يخدا( و اشعار غيخدا( و اشعار غ

ا يا يا وغ« كوغ« كوغ« نواخته میشد، » نواخته میيقی نواخته میيقی قی آلتهای موس با آلتهای موسيه با يه آلتهای موسك با آلتهای موسكه با ه ی يی يی آهنگها به پرباری داشتند. آهنگهايقی به پرباری داشتند. آهنگهايقی به پرباری داشتند. قی آغاز موس از آغاز موسيان از يان آغاز موسك از آغاز موسكان از ان كتركتر )Ir( ر )ير )ير ا بلند نواخته میشد، دوله )Dole( و با صدای بلند نواخته میكه با صدای بلند نواخته میكه با صدای ه ی يی يی آهنگها به وی« میكوی« میكوی« میگفتند. ا »يا »يا » وگ« كوگ« كوگ« «

د آمده است.يد آمده است.يد آمده است. ن جا پدين جا پدين جا پد يز از هميز از هم ز از هميز از همي يردن نيردن ن ردن نكردن نك م رالماق« به معنای ترنم رالماق« به معنای ترنم رالماق« به معنای ترنييرالماق« به معنای ترنيي ا »يا »يا » رالماق« يرالماق« يرالماق« میگفتند. مصدر »ادر در كه در كه ه غور يغور يغور او اوياتورهای اوياتورهای اتورهای ينين نيني م دارد. ميقی دارد. يقی مي دارد. ميقی دارد. قی موس مختلف آالت موسيان مختلف آالت يان موسي مختلف آالت موسيان مختلف آالت ان م در مخصوصی ميگاه در مخصوصی يگاه مي در مخصوصی ميگاه در مخصوصی گاه جا قوپوز قوپوز: غور وجود يغور وجود يغور وجود ان اوكان اوكان او كان تركان تر ان تريان تري يستر در ميستر در م ستر در مكستر در مك كالت اركالت ار الت اركيالت اركي كيه تشكيه تش ه تشكه تشك ستان به دست آمده، نشان میكستان به دست آمده، نشان میكستان به دست آمده، نشان میدهد كات تورفان در تركات تورفان در تر ات تورفان در تريات تورفان در تري يحفريحفر

ده میيده میيده میشوند. سترها آالتی همچون قوپوز، چنگ و آالت بادی دكسترها آالتی همچون قوپوز، چنگ و آالت بادی دكسترها آالتی همچون قوپوز، چنگ و آالت بادی د كن اركن ار ن ارين اري داشته است. در ازی، كزی، كزی، مر مركای كای مري مريای ای آس آسين دشتهای ين دشتهای آسك آسكن دشتهای ن دشتهای ان ساكان ساكان سا تر داستانهاست. قهرمان وفادار تركز دوست محبوب داستانهاست. قهرمان وفادار كز دوست محبوب تري داستانهاست. قهرمان وفادار تريز دوست محبوب داستانهاست. قهرمان وفادار ز دوست محبوب ن اسب نياسب: اسب ياسب: ان پس از كان پس از كان پس از كان تركان تر ان تريان تري يدانستند. اسب دوستی در ميدانستند. اسب دوستی در م شان به عنوان ناموس خود میيشان به عنوان ناموس خود میيشان به عنوان ناموس خود می ز مانند زن و سالحهايز مانند زن و سالحهايز مانند زن و سالحها ياسب را نياسب را نن ين ين ير آت« اسب او به اندازه خود او قهرمان داستان است. همچنير آت« اسب او به اندازه خود او قهرمان داستان است. همچن ر آت« اسب او به اندازه خود او قهرمان داستان است. همچنير آت« اسب او به اندازه خود او قهرمان داستان است. همچني يوراغلو، »قيوراغلو، »ق وراغلو، »قكوراغلو، »قك كافت. در داستان كافت. در داستان افت. در داستان يافت. در داستان ي يز تداوم يز تداوم ز تداوم يز تداوم ي ياسالم نياسالم ن

»بوز آت« در داستان قاچاق نبی، دوست و نجات دهندة قهرمان داستان است.

شعر و شاعران در ادبیات دورة داستانی

ن اشعار ين اشعار ين اشعار ه نوشتار وجود نداشت، اكه نوشتار وجود نداشت، اكه نوشتار وجود نداشت، ا ن دوره ين دوره ين دوره ات دورة باستانی، شعر با ساز خوانده میيات دورة باستانی، شعر با ساز خوانده میيات دورة باستانی، شعر با ساز خوانده میشد. در ا يدر ادبيدر ادبار يار يار ي، قدمتی بسي، قدمتی بس كان مردمان تركان مردمان ترك ان مردمان تريان مردمان تري يی در ميی در م ی در ميی در مي ات شفاهی مردم شد. عادت شعرسرايات شفاهی مردم شد. عادت شعرسرايات شفاهی مردم شد. عادت شعرسرا يش ادبيش ادب ش ادبيش ادبي دايدايدا يو داستانها، موجب پيو داستانها، موجب پنی بودند. ينی بودند. ينی بودند. ا خادمان ديا خادمان ديا خادمان د ن شاعران شامان و ين شاعران شامان و ين شاعران شامان و ينخستينخست ۱۴ ا »قوشقو« میيا »قوشقو« میيا »قوشقو« میگفتند. ان به شعر »قوشوق« كان به شعر »قوشوق« كان به شعر »قوشوق« كدارد. تركدارد. ترن افراد را اوزان، باقسی، شامان ين افراد را اوزان، باقسی، شامان ين افراد را اوزان، باقسی، شامان ن ساز را قوپوز و اين ساز را قوپوز و اين ساز را قوپوز و ا دند و شعر میيدند و شعر میيدند و شعر میخواندند. ا يرقصيرقص آنان ساز در دست، می

و... میگفتند.وغ« )سوگواری(، يوغ« )سوگواری(، يوغ« )سوگواری(، ار(، »كار(، »كار(، » كر« )شكر« )ش ر« )شير« )شي يغيغ غيغي مانند مراسم »س مانند مراسم »سيگر مراسم ساالنه يگر مراسم ساالنه مانند مراسم »سي مانند مراسم »سيگر مراسم ساالنه گر مراسم ساالنه و دينی و د و دينی نی اوزانها در مراسم دنی( اشعار خود را میينی( اشعار خود را میينی( اشعار خود را میخواندند و با نوای ساز، همانی ديهمانی ديهمانی د ينی( و »شؤلن« )مينی( و »شؤلن« )م نی( و »شؤلن« )مينی( و »شؤلن« )مي ر دير دير د يهمانی غيهمانی غ همانی غيهمانی غي يجنگها، »توی« )ميجنگها، »توی« )م

جان میيجان میيجان میآوردند. ير اشعار خود افزوده و مردم را به هير اشعار خود افزوده و مردم را به ه ر اشعار خود افزوده و مردم را به هير اشعار خود افزوده و مردم را به هي يبر تأثيبر تأثن شعر بر ما معلوم ين شعر بر ما معلوم ين شعر بر ما معلوم ن موجود است. ترجمة اين موجود است. ترجمة اين موجود است. ترجمة ا ي، در منابع چي، در منابع چ كها دربارة شعر باستانی تركها دربارة شعر باستانی ترك ن نمونهين نمونهين نمونه تريتريتر يميم ميمي قدل رباعی است و به كل رباعی است و به كل رباعی است و به كن شعر به شكن شعر به ش ن شعر به شين شعر به شي الد سروده شده است. ايالد سروده شده است. ايالد سروده شده است. ا ي قبل از مي قبل از م است و توسط يك شاعر هون در ۱۱9نشان را شرح میينشان را شرح میينشان را شرح میدهد. يست هونها در جنگ و از دست دادن بخشی از سرزميست هونها در جنگ و از دست دادن بخشی از سرزم ست هونها در جنگ و از دست دادن بخشی از سرزمكست هونها در جنگ و از دست دادن بخشی از سرزمك كبار، شكبار، ش بار، شكبار، شك كز و اشكز و اش ز و اشيز و اشي يای غم انگيای غم انگ گونه

14 . مقالهای از همین نویسنده با عنوان »اسکی تورک شعرینده وزن، شکل و قافیه« در شمارههای 7و 8 مجله وارلیق در سال 1362 ، پیرامون شعر باستانی ترک منتشر شده است.

Page 82: تاریخ مختصر ترک

82

کصر تر

ختخ م

تارین است:ين است:ين است: يی امروز چنيی امروز چن ی امروز چنكی امروز چنك كن شعر به تركن شعر به تر ن شعر به ترين شعر به تري ا

رديرديرديك يتيت تيتي ا اينی اينی نی يالسيالس السيالسي ايايا شان چی شان ين چی شان ين چی ن «الريالريالر آلد آلدينی آلدينی نی يگيگ گيگي لل گوزه للين گوزه ين للي گوزه للين گوزه ن يوانالريوانالر وانالريوانالري يحيح

رديرديرديك يتيت تيتي ا اينی اينی نی يالسيالس السيالسي ايايا شان الن سی الريالريالر«۱۵ ئری آلديئری آلديئری آلد كه جكه جك ه جيه جي يزی بسليزی بسل زی بسليزی بسلي يميم ميمي يوانالريوانالر وانالريوانالري يحيح

وللوق يوللوق يوللوق « سرودة و اورخون نوشتههای سنگ به مربوط نوشتهكی سنگ به مربوط نوشتهكی سنگ به مربوط ی تر شعر تركن شعر كن تري شعر ترين شعر ن نخست نخستيا يا نخستي نخستيا ا و و كی و كی ی تر شعر تركن شعر كن تري شعر ترين شعر ن يدوميدومالدی میيالدی میيالدی میباشد: ي مي م ن« در سدة ين« در سدة ين« در سدة ۸ يگيگ گيگي يتيت

م.يم.يم. ديديد يتيت تيتي ين بين ب ن بين بي يگيگ گيگي يوللوق تيوللوق ت وللوق تيوللوق تي سی. يسی. يسی. ين آتين آت ن آتين آتي يگيگ گيگي يول تيول ت ول تكول تك گمه. من يگمه. من يگمه. من يتيت تيتي يگ بيگ ب گ بيگ بي يتيت تيتي ي»بونجا بي»بونجا ب۱۶ م.«يم.«يم.« تديتديتد ين بين ب ن بين بي يتگيتگ تگيتگي وللوق يوللوق يوللوق وپ. كوپ. كوپ. ون اولورپ. بوتاشقا بو طامغا كون اولورپ. بوتاشقا بو طامغا كون اولورپ. بوتاشقا بو طامغا رمی يرمی يرمی يگيگ گييگيي

به به يز به يز ز ن سوم مصراع نيرار سوم مصراع يرار نك سوم مصراع نكرار سوم مصراع رار ت است. مطابق تك، است. مطابق ك، ترك لغات تركوان لغات كوان تري لغات تريوان لغات وان د در مندرج ديی در مندرج ديی در مندرج ی هجا ۷ اشعار با اشعار اشعار ين با اشعار اشعار ين با اشعار ن ای وجود كی وجود كی وجود كی از شعر باستانی تركی از شعر باستانی تر ی از شعر باستانی تريی از شعر باستانی تري كوان لغات تركوان لغات ترك نمونهها وان لغات تريوان لغات تري قی هماهنگ است. در ديقی هماهنگ است. در ديقی هماهنگ است. در د يره، با شعر عاشيره، با شعر عاش ره، با شعر عاشكره، با شعر عاشك كل نكل ن ل نكل نك كشكشاگر سروده شده و قرنها بعد ياگر سروده شده و قرنها بعد ياگر سروده شده و قرنها بعد ين، توسط شاعران خنين، توسط شاعران خن ن، توسط شاعران خنين، توسط شاعران خني يگيگ گيگي يوللوق تيوللوق ت وللوق تيوللوق تي شتر از يشتر از يشتر از يی پيی پ ی پيی پي د در زمانهايد در زمانهايد در زمانها ن اشعار شاين اشعار شاين اشعار شا دارد. ااب( ياب( ياب( ية )صاغو( سروده شده برای آلپ ارتونقا )افراسية )صاغو( سروده شده برای آلپ ارتونقا )افراس ة )صاغو( سروده شده برای آلپ ارتونقا )افراسية )صاغو( سروده شده برای آلپ ارتونقا )افراسي ينها مرثينها مرث نها مرثينها مرثي ان ايان ايان ا ياشغری نوشته شده است. از مياشغری نوشته شده است. از م اشغری نوشته شده است. از مكاشغری نوشته شده است. از مك وان يوان يوان در دان كان كان كخی تركخی تر خی تريخی تري يای- تاريای- تار اب، فرمانروا و قهرمان افسانهياب، فرمانروا و قهرمان افسانهياب، فرمانروا و قهرمان افسانه ياگر برای افراسياگر برای افراس اگر برای افراسياگر برای افراسي ي خني خن يكه توسط يكه توسط يك ه توسط يه توسط ي ين مرثين مرث ن مرثين مرثي ار جالب است. ايار جالب است. ايار جالب است. ا يبسيبسح باز میيح باز میيح باز میگردد. برای نمونه آن را يالد مسيالد مس الد مسيالد مسي يش از ميش از م ش از ميش از مي يران سروده شده و زمان آن به هفتصد سال پيران سروده شده و زمان آن به هفتصد سال پ ران سروده شده و زمان آن به هفتصد سال پيران سروده شده و زمان آن به هفتصد سال پي در جنگ با ا

م.يم.يم. يآوريآور میر اجون قالدی می.ير اجون قالدی می.ير اجون قالدی می. ينين نيني يسيس سيسي »آلپ ارتونقا اؤلدی می، ا

لور.يلور.يلور. يرتيرت رتييرتيي ورهيورهيورهك ين آلدی می. ائمدی ين آلدی می. ائمدی ن آلدی می. ائمدی ين آلدی می. ائمدی ي ي اوچي اوچ كاؤزلكاؤزلكؤزتتی. اوغری توزاق اوزاتدی.كؤزتتی. اوغری توزاق اوزاتدی.كؤزتتی. اوغری توزاق اوزاتدی. كاراق كاراق اراق ياراق ي كاؤزلكاؤزلك

۱۷ قورتولور.« قانی قاچسا قورتولور.«يتنی. قانی قاچسا قورتولور.«يتنی. قانی قاچسا تنی. آز آزين ين آزي آزين ن يگيگ گيگي ب بيگلر يگلر بي بيگلر گلر يبيب

عنی قالب يعنی قالب يعنی قالب ی سروده شده و از نظر قالب در مجموعة رباعی يی سروده شده و از نظر قالب در مجموعة رباعی يی سروده شده و از نظر قالب در مجموعة رباعی اتی«ها با وزن ياتی«ها با وزن ياتی«ها با وزن ۷ هجا منظومه مانند »باافته است.يافته است.يافته است. ل كيل كيل كي تشكي تش شعری باستان تركشعری باستان تركشعری باستان ترك

»کوههای ین چی شان را از دست دادیم. زیبایی زنانمان را گرفتند. فالت سی الن شان را از دست ل

»کوههای ین چی شان را از دست دادیم. زیبایی زنانمان را گرفتند. فالت سی الن شان را از دست ل شعری باستان تر

»کوههای ین چی شان را از دست دادیم. زیبایی زنانمان را گرفتند. فالت سی الن شان را از دست شعری باستان تر

15دادیم. زمینهایی را گرفتند که باید در آن حیواناتمان را میپروراندیم.«

»آنکه این همه نوشته را نوشته. من اتابک کول تیگین هستم. من یوللوق تکین نوشتم. بیست 16روز نشسته. مهر بر این سنگ نهاده. من یوللوق تکین نوشتم.«روز نشسته. مهر بر این سنگ نهاده. من یوللوق تکین نوشتم.«روز نشسته. مهر بر این سنگ نهاده. من یوللوق تکین نوشتم.«

»آیا آلپ ارتونقا مرده است؟ دنیای فانی مانده است؟ زمانه انتقام خود را گرفته است؟ اکنون هر بر این سنگ نهاده. من یوللوق تکین نوشتم.«

»آیا آلپ ارتونقا مرده است؟ دنیای فانی مانده است؟ زمانه انتقام خود را گرفته است؟ اکنون روز نشسته. مهر بر این سنگ نهاده. من یوللوق تکین نوشتم.«

»آیا آلپ ارتونقا مرده است؟ دنیای فانی مانده است؟ زمانه انتقام خود را گرفته است؟ اکنون هر بر این سنگ نهاده. من یوللوق تکین نوشتم.«روز نشسته. مهر بر این سنگ نهاده. من یوللوق تکین نوشتم.«روز نشسته. م

»آیا آلپ ارتونقا مرده است؟ دنیای فانی مانده است؟ زمانه انتقام خود را گرفته است؟ اکنون هر بر این سنگ نهاده. من یوللوق تکین نوشتم.«روز نشسته. مهر بر این سنگ نهاده. من یوللوق تکین نوشتم.«

17شود. زمانه دنبال فرصت بود. دزد دام گسترد. فرمانفرما را به دام انداخت. اگر »آیا آلپ ارتونقا مرده است؟ دنیای فانی مانده است؟ زمانه انتقام خود را گرفته است؟ اکنون شود. زمانه دنبال فرصت بود. دزد دام گسترد. فرمانفرما را به دام انداخت. اگر »آیا آلپ ارتونقا مرده است؟ دنیای فانی مانده است؟ زمانه انتقام خود را گرفته است؟ اکنون

دل پاره میبگریزد چگونه نجات مییابد.«

شود. زمانه دنبال فرصت بود. دزد دام گسترد. فرمانفرما را به دام انداخت. اگر بگریزد چگونه نجات می

دل پاره میشود. زمانه دنبال فرصت بود. دزد دام گسترد. فرمانفرما را به دام انداخت. اگر بگریزد چگونه نجات می

دل پاره می

Page 83: تاریخ مختصر ترک

83

کتر

صر خت

مخ

اریت

ادبیات مکتوب

د آمدهيد آمدهيد آمدهاند. كه در دورة گؤگ تركه در دورة گؤگ ترك پد ه در دورة گؤگ تركه در دورة گؤگ ترك كی هستند كی هستند ی هستند يی هستند ي كات تركات ترك، سنگ نوشتهها ات تريات تري يبا و ارزشمند ادبيبا و ارزشمند ادب با و ارزشمند ادبيبا و ارزشمند ادبي ين آثار زين آثار ز ن آثار زين آثار زي ينخستينخستن حال امروزه ين حال امروزه ين حال امروزه دا شدهيدا شدهيدا شدهاند. با ا ينار رود اورخون پينار رود اورخون پ نار رود اورخون پكنار رود اورخون پك كن آثار در كن آثار در ن آثار در ين آثار در ي ه اكه اكه ا كنامند چرا كنامند چرا ن سنگ نوشتهين سنگ نوشتهين سنگ نوشتهها را آثار اورخون می اعنی يعنی يعنی الدی يالدی يالدی ي مي م ئنی سئی« مربوط به سدة يئنی سئی« مربوط به سدة يئنی سئی« مربوط به سدة ۵ ی، نوشتهكی، نوشتهكی، نوشتههای » كتوب تركتوب تر توب تركتوب ترك كن آثار مكن آثار م ن آثار مين آثار مي يه نخستيه نخست ه نخستكه نخستك رفته شده است يرفته شده است يرفته شده است پذ

۳۰۰ سال قبل از زمان آثار اورخون هستند.الدی يالدی يالدی ي مي م كها بر روی سنگ مزارها حكها بر روی سنگ مزارها حك شده و احتماال مربوط به سدة ۵ ن نوشتهين نوشتهين نوشته ئنی سئی: ايئنی سئی: ايئنی سئی: ا نوشتههای ستند. يستند. يستند. يزيز ئنی سئی میيئنی سئی میيئنی سئی می نار رود كنار رود كنار رود ه در آن زمان در كه در آن زمان در كه در آن زمان در ز است يز است يز است يان اوغوز و قرقيان اوغوز و قرق ان اوغوز و قرقكان اوغوز و قرقك كها متعلق به تركها متعلق به تر ن نوشتهين نوشتهين نوشته است. ام میيم میيم میشوند: ۱. سنگ يئنی سئی به دو قسمت تقسيئنی سئی به دو قسمت تقس ئنی سئی به دو قسمت تقسيئنی سئی به دو قسمت تقسي دا شده است. سنگ نوشتهيدا شده است. سنگ نوشتهيدا شده است. سنگ نوشتههای ي متن پي متن پ ن منطقه ين منطقه ين منطقه ۵۱ در ا

نوشتههای اطراف رود تاالس ۲. سنگ نوشتههای اطراف رود صوچی.ن متنها به اندازة ين متنها به اندازة ين متنها به اندازة ری میيری میيری میباشند. ا ل تصوكل تصوكل تصو كشتر به شكشتر به ش شتر به شيشتر به شي ي حرف است و بي حرف است و ب ن نوشتهين نوشتهين نوشتهها ۱۵9 تعداد حروف اق( يق( يق( يق )وارليق )وارل ق )وارليق )وارلي ينار رود بارلينار رود بارل نار رود بارلكنار رود بارلك كه در كه در ه در كه در ك كای كای ستند. در سنگ نوشتهيستند. در سنگ نوشتهيستند. در سنگ نوشته يهای اورخون ممتاز نبوده و چندان هم خوانا نيهای اورخون ممتاز نبوده و چندان هم خوانا ن نوشته

ن آمده است:ين آمده است:ين آمده است: يق معروف شده، چنيق معروف شده، چن ق معروف شده، چنيق معروف شده، چني يافت شده و به نام سنگ نوشتة بارليافت شده و به نام سنگ نوشتة بارل افت شده و به نام سنگ نوشتة بارليافت شده و به نام سنگ نوشتة بارليگن آلپ توران آلتی اوغوز بودوندا ييگن آلپ توران آلتی اوغوز بودوندا ييگن آلپ توران آلتی اوغوز بودوندا يي. اوزيي. اوز م اردمی. يم اردمی. يم اردمی. ۲ م تاپديم تاپديم تاپد ي. ار اردمی آتي. ار اردمی آت ۱

ميميم۱۸ لديلديلد ريرير مه آديمه آديمه آد زيزيز يمه سيمه س مه سيكمه سيك يك. بگ اريك. بگ ار م يم يم ۳ لديلديلد ريرير رمی آديرمی آديرمی آد يگيگ گيگي اوچ اگن آلپ توران، نقش ييگن آلپ توران، نقش ييگن آلپ توران، نقش ييلة آلتی اوغوز به نام اوزييلة آلتی اوغوز به نام اوز لة آلتی اوغوز به نام اوزيلة آلتی اوغوز به نام اوزي يب زاده از قبيب زاده از قب ب زاده از قبيب زاده از قبي ي نجي نج يكن نوشته بر سنگ مزاری متعلق به يكن نوشته بر سنگ مزاری متعلق به يك ن نوشته بر سنگ مزاری متعلق به ين نوشته بر سنگ مزاری متعلق به ي ا

ه در كه در كه در ۱۳ سالگی درگذشته است. بسته كر و بزرگان گؤگ تركر و بزرگان گؤگ ترك ر و بزرگان گؤگ ترير و بزرگان گؤگ تري يهای اورخون بر سنگ مزارهای خاقان، شاهزاده، وزيهای اورخون بر سنگ مزارهای خاقان، شاهزاده، وز نوشتههای اورخون: نوشته

ن سنگهای نصب شده »بنگوداش« )سنگ ين سنگهای نصب شده »بنگوداش« )سنگ ين سنگهای نصب شده »بنگوداش« )سنگ ها به اكها به اكها به ا كالدی است. گؤگ تركالدی است. گؤگ تر الدی است. گؤگ تريالدی است. گؤگ تري ي مي م نوشته شده و متعلق به سدة ۷ و ۸افت يافت يافت ی رود اورخون يكی رود اورخون يكی رود اورخون ه در نزدكه در نزدكه در نزد ن نوشتهين نوشتهين نوشتهها را از آن روی نوشتههای اورخون مینامند ابدی( میگفتند. اها شامل نبردهای كها شامل نبردهای كها شامل نبردهای كخ گؤگ تركخ گؤگ تر خ گؤگ تريخ گؤگ تري يها، تاريها، تار بهيبهيبه يتيت تكتك ن ين ين ن آثار اورخون هستند. در اين آثار اورخون هستند. در اين آثار اورخون هستند. در ا بة بزرگ، مهمتريبة بزرگ، مهمتريبة بزرگ، مهمتر يتيت تكتك شدهاند. سه ن ين ين ن اين اين ا يی وحدت ثبت شده است. نخستيی وحدت ثبت شده است. نخست ی وحدت ثبت شده است. نخستيی وحدت ثبت شده است. نخستي ان خودشان برای برپايان خودشان برای برپايان خودشان برای برپا يسب استقالل و در ميسب استقالل و در م سب استقالل و در مكسب استقالل و در مك نیينیينیها برای يآنها با چيآنها با چاو در سال ۷۲۰ به دستور خود او در سال يبه به دستور خود او در سال يبه به دستور خود به يتيت تكتك ن ين ين ا ترك. تركر چهار خاقان گؤگ كر چهار خاقان گؤگ تري ترير چهار خاقان گؤگ ر چهار خاقان گؤگ وز وزيوتوق يوتوق وزي وزيوتوق وتوق تون به است مربوط تونيها به است مربوط يها بهيبهيبه يتيت تكتك

به را نوشته است.يبه را نوشته است.يبه را نوشته است. يتيت تكتك كش از درگذشت او حكش از درگذشت او حك شده است. خود او خاطرههای ش از درگذشت او حيش از درگذشت او حي ي سال پي سال پ عنی يعنی يعنی ۶ الدی يالدی يالدی يميم

»1. فضیلت و شخصیت بزرگان را یافتم. 2. اوزییگن آلپ توران در 13 سالگی از قبیلة آلتی اوغوز 18جدا شدم. 3. از اقتدار اشرافی و از شما جدا شدم.«

Page 84: تاریخ مختصر ترک

84

کصر تر

ختخ م

تاری

ن نوشته شده و مربوط ين نوشته شده و مربوط ين نوشته شده و مربوط يوللوق تگيوللوق تگ وللوق تگيوللوق تگي ی پربارتر از اولی، به دستور يی پربارتر از اولی، به دستور يی پربارتر از اولی، به دستور باتر و محتوايباتر و محتوايباتر و محتوا يانی زيانی ز انی زيانی زي يگر بيگر ب گر بيگر بي بة ديبة ديبة د يتيت تكتك دو لگه خاقان در سال يلگه خاقان در سال يلگه خاقان در سال ۷۳۵ يبة بيبة ب بة بيبة بي يتيت تكتك الدی و يالدی و يالدی و ي مي م ن در ين در ين در ۷۳۲ يول تگيول تگ ول تگكول تگك به يبه يبه يتيت تكتك لگه خاقان است. يلگه خاقان است. يلگه خاقان است. ين و بين و ب ن و بين و بي يول تگيول تگ ول تگكول تگك به مزار ی كی كی ك و ترك و تر كهای اورخون با الفبای گؤگ تركهای اورخون با الفبای گؤگ ترك بهيبهيبه يتيت تكتك عنی يعنی يعنی يك سال پس از مرگ صاحبانشان نصب شده است. م.

نی بحث شده است.ينی بحث شده است.ينی بحث شده است. ي - چي - چ كنی دربارة دوستی تركنی دربارة دوستی ترك نی دربارة دوستی ترينی دربارة دوستی تري يبه، به زبان چيبه، به زبان چ به، به زبان چيبه، به زبان چي يتيت تكتك باستان نوشته شدهاند. در يك طرف

ن از طرف ين از طرف ين از طرف ينار رود اونگينار رود اونگ نار رود اونگكنار رود اونگك الدی در يالدی در يالدی در ي مي م ه در سال كه در سال كه در سال ۶9۲ ز وجود دارد يز وجود دارد يز وجود دارد ين نين ن ن نين ني ينها سنگ نوشتة اونگينها سنگ نوشتة اونگ نها سنگ نوشتة اونگينها سنگ نوشتة اونگي عالوه بر اخاقان قاپقان بر مزار قوتلوق خاقان برادر بزرگترش نصب شده است۱9.

م. شف شد و در كشف شد و در كشف شد و در ۱۸9۳ كنستوف دانشمند روسی كنستوف دانشمند روسی نستوف دانشمند روسی ينستوف دانشمند روسی ي ياد رياد ر اد رياد ري يان سدة گذشته توسط يان سدة گذشته توسط ان سدة گذشته توسط يان سدة گذشته توسط ي بهيبهيبههای اورخون در پا يتيت بهيبهيبههای اورخون در پاتكتكجعفر اوغلو، احمد. تورک دیلی تاریخی. بنا به منابع دیگر، کتیبه اونگین مربوط به ترخان ایشبارا 19

بوده و در سال 720 م. بر پا شده است.

Page 85: تاریخ مختصر ترک

85

کتر

صر خت

مخ

اریت

تابی كتابی كتابی بهيبهيبهها، چند سند و يتيت تكتك ن ين ين ی خوانده شد. عالوه بر اكی خوانده شد. عالوه بر اكی خوانده شد. عالوه بر ا ك( دانشمند دانمارك( دانشمند دانمار Thomsen( توسط تومسنن شمنی، از طرف تومسن منتشر شده است )ين شمنی، از طرف تومسن منتشر شده است )ين شمنی، از طرف تومسن منتشر شده است )۸-۱9۱۴(. تعداد متون نوشته شده با ۱۰۰ صفحهای دربارة دم يم يم تابی با نام »قدكتابی با نام »قدكتابی با نام »قد وروف و محرم اوف در سال كوروف و محرم اوف در سال كوروف و محرم اوف در سال ۱9۷۶ ك متن می رسد. شورك متن می رسد. شور كالفبای گؤگ تركالفبای گؤگ ترك امروزه به ۲۵۰تاب عالوه بر ارائة كتاب عالوه بر ارائة كتاب عالوه بر ارائة ن ين ين ه در اكه در اكه در ا جان انتشار دادهيجان انتشار دادهيجان انتشار دادهاند لی« در بخش شمالی آذربايلی« در بخش شمالی آذربايلی« در بخش شمالی آذربا ن دين دين د ينين نيني دهيدهيدهلر يلی آبيلی آب لی آبيلی آبي يازياز ازيازي كتوركتورككوتوق با الفبای گؤگ تركوتوق با الفبای گؤگ ترك، تلفظ وتوق با الفبای گؤگ تريوتوق با الفبای گؤگ تري ين و تونين و تون ن و تونين و توني يول تگيول تگ ول تگكول تگك كاطالعاتی مختصر دربارة اقوام تركاطالعاتی مختصر دربارة اقوام ترك، متن سنگ نوشتههای

ز اضافه شده است.يز اضافه شده است.يز اضافه شده است. يجانی آنها آورده شده و دستور مختصری نيجانی آنها آورده شده و دستور مختصری ن جانی آنها آورده شده و دستور مختصری نيجانی آنها آورده شده و دستور مختصری ني و ترجمة آذرباه بیيه بیيه بیصدا هستند. در ي حرف صدادار و بقي حرف صدادار و بق ا اورخون عبارت از يا اورخون عبارت از يا اورخون عبارت از ۳۸ حرف است. ۴ كالفبای گؤگ تركالفبای گؤگ تركف بودن، دو واج را نشان يف بودن، دو واج را نشان يف بودن، دو واج را نشان ا ظريا ظريا ظر م يم يم ي واج صدادار وجود دارد و هر حرف صدادار بنا بر ضخي واج صدادار وجود دارد و هر حرف صدادار بنا بر ضخ زبان اورخون ۸ن ين ين ه اكه اكه ا رفتهيرفتهيرفتهاند سندگان پذيسندگان پذيسندگان پذ ن الفباء نظرات مختلفی دارند. برخی نوين الفباء نظرات مختلفی دارند. برخی نوين الفباء نظرات مختلفی دارند. برخی نو میدهد. پژوهشگران دربارة منشاء ااست. آمده وجود به ترك تركهر(های كهر(های )م »دامغا« اساس بر الفباء ترن )مهر(های »دامغا« اساس بر الفباء ترن )مهر(های »دامغا« اساس بر الفباء ن )مي »دامغا« اساس بر الفباء )مين »دامغا« اساس بر الفباء ن ا اينان اينان نان ا نظر به دارند. اكی نظر به دارند. اكی نظر به دارند. ی تر تركشة كشة تري تريشة شة ر ريالفباء يالفباء ن ين ين ی بودن اكی بودن اكی بودن ا كل و تركل و تر ل و تريل و تري يزه و چادر( اصيزه و چادر( اص زه و چادر( اصيزه و چادر( اصي يمان، سرنيمان، سرن مان، سرنكمان، سرنك ر، ير، ير، ياء مانند )خانه، تياء مانند )خانه، ت اء مانند )خانه، تياء مانند )خانه، تي ين شباهت برخی حروف به اشين شباهت برخی حروف به اش ن شباهت برخی حروف به اشين شباهت برخی حروف به اشي يهمچنيهمچنا يا يا ناوی و يناوی و يناوی و اندكاندكاند ك دانسته و با منشاء اسك دانسته و با منشاء اس يكن حروف را رونيكن حروف را رونيك ن حروف را رونين حروف را روني ايز ايز ا ز يسندگان نيسندگان ن سندگان نيسندگان ني ند. برخی نوكند. برخی نوكند. برخی نو حروف را ثابت می

ردهكردهكردهاند. ر كر كر يكآراميكآراميك ذی اورخون، هـ، خ، ژ، و، ج وجود ندارند. كی اورخون، هـ، خ، ژ، و، ج وجود ندارند. ك ی اورخون، هـ، خ، ژ، و، ج وجود ندارند. ی اورخون، هـ، خ، ژ، و، ج وجود ندارند. كدر زبان تركدر زبان تر

Page 86: تاریخ مختصر ترک

86

کصر تر

ختخ م

تاری

Page 87: تاریخ مختصر ترک

87

کتر

ر ص

خت م

خاری

تردن كردن كردن با اضافه با اضافه كی باستان، اسمها و فعلها با اضافه كی باستان، اسمها و فعلها ی باستان، اسمها و فعلها كی باستان: در تركی باستان: در تر ی باستان: در تركی باستان: در ترك كا تركا تر ا تريا تري كی زبان گؤگ تركی زبان گؤگ ترك و ی زبان گؤگ تريی زبان گؤگ تري هايهايها يژگيژگ ژگيژگي برخی وی به آخر اسم )ن( و كی به آخر اسم )ن( و كی به آخر اسم )ن( و كماند. صرف اسمها: برای حالت ملكماند. صرف اسمها: برای حالت مل شه همواره ثابت میيشه همواره ثابت میيشه همواره ثابت می يشوند و ريشوند و ر پسوند، صرف می

ز اضافه میيز اضافه میيز اضافه میشود. مثال: بودون = مردم ß بودونون = مال مردم. ين( و گاهی )گ( نين( و گاهی )گ( ن ن( و گاهی )گ( نين( و گاهی )گ( ني ا )ايا )ايا )اه = به ما.كه = به ما.كه = به ما. كزكز زيزي ي بي ب ار میكار میكار میرفت: مثال ه( به كه( به كه( به ا )يا )يا ) ا( كا( كا( برای مفعول به )

ار میكار میكار میرفت. ا )نه( به يا )نه( به يا )نه( به ت )نا( كيت )نا( كيت )نا( از پسوند مال از پسوند مالكي به، پس كي به، پس ت و مفعولكيت و مفعولكيت و مفعول كيدر حالت برابری حالت مالكيدر حالت برابری حالت مالاوغلونا = به پسرش

ا )اويا )اويا )اوك( يگ( يگ( گ( يگ( ي ا )يا )يا )ك( و اگر بی صدا باشد، )ا يان واژه اگر صدادار باشد )ق( يان واژه اگر صدادار باشد )ق( ان واژه اگر صدادار باشد )ق( يان واژه اگر صدادار باشد )ق( ي ح به پايح به پايح به پا برای مفعول صرق = دشمن را. قاتونويق = دشمن را. قاتونويق = دشمن را. قاتونوك = خاتون را. ياغياغ اغياغي اضافه میشد. مثال

فت: آنی = آن را.رفت: آنی = آن را.رفت: آنی = آن را. ار میكار میكار می ر اشاره و شخصی )نی( به ير اشاره و شخصی )نی( به ير اشاره و شخصی )نی( به برای ضماولتا = در راه. يولتا = در راه. يولتا = در راه. ه به جای )دن( و )ده( از دا، ده، تا و ته استفاده میيه به جای )دن( و )ده( از دا، ده، تا و ته استفاده میيه به جای )دن( و )ده( از دا، ده، تا و ته استفاده میشد. ي في ف برای مفعول عنه و مفعول

ا از دست.يا از دست.يا از دست. لته = در دست يلته = در دست يلته = در دست ار.ير.ير. ي: اوقون = با تي: اوقون = با ت ن( و )اون( استفاده میين( و )اون( استفاده میين( و )اون( استفاده میشد مثال له( از )يله( از )يله( از ) به جای )ا

لی از »رايلی از »رايلی از »راك« و برای يرفت. برای صفت تفضيرفت. برای صفت تفض ار میكار میكار می ز« به يز« به يز« به ي« و »سي« و »س يكبرای صفت، پسوندهای »لی«، »ليكبرای صفت، پسوندهای »لی«، »ليكون«، »گون«، »ت« و كون«، »گون«، »ت« و كون«، »گون«، »ت« و ار میكار میكار میرفت. عالمتهای جمع عبارت بودند از: »الر«، »لر«، » صفت عالی »رو« به

»ز«.

ن ين ين يگيگ گيگي يول تيول ت ول تكول تك كنون بخشی از سنگ مزار كنون بخشی از سنگ مزار نون بخشی از سنگ مزار كنون بخشی از سنگ مزار ك ت نشده است. ايت نشده است. ايت نشده است. ا ی باستان همه جا رعاكی باستان همه جا رعاكی باستان همه جا رعا كقانون تطابق صائتها در تركقانون تطابق صائتها در ترم: يم: يم: يآوريآور كای از متون گؤگ تركای از متون گؤگ ترك می را به عنوان نمونه

لگه خاقان است.يلگه خاقان است.يلگه خاقان است. ين نوشته شده ولی خطاب از بين نوشته شده ولی خطاب از ب ن نوشته شده ولی خطاب از بين نوشته شده ولی خطاب از بي يول تگيول تگ ول تگكول تگك به بر مزار يبه بر مزار يبه بر مزار يتيت تكتك ن ين ين ن: اين: اين: ا يول تگيول تگ ول تگكول تگك به يبه يبه يتيت تكتك

ن ين ين يميم ميمي يه اولورتوم. صابيه اولورتوم. صاب ه اولورتوم. صابكه اولورتوم. صابك اقان بو اؤدكاقان بو اؤدكاقان بو اؤد لگه يلگه يلگه ي بي ب ك. تنگری تگ تنگری ده بولموش تورك. تنگری تگ تنگری ده بولموش تورك ۱«ر ير ير يی اوغوشوم، بودونوم، بيی اوغوشوم، بودونوم، ب ی اوغوشوم، بودونوم، بيكی اوغوشوم، بودونوم، بيك ريرير يم بيم ب م بيم بي يگونوم، اوغالنيگونوم، اوغالن گونوم، اوغالنييگونوم، اوغالنيي نی ينی ينی و ايو ايو ا ل اواليل اواليل اوال يدگيدگ دگيدگي يه تی اسيه تی اس ه تی اسكه تی اسك تو

رويرويروك بگلر، اوتوز تاتار... ات بوكات بوكات بو كا تاركا تار ا تارييا تاريي رييريير ت بگلر، يت بگلر، يت بگلر، يه شادا پيه شادا پ ه شادا پييه شادا پيي

Page 88: تاریخ مختصر ترک

88

کصر تر

ختخ م

تاریلگرو يلگرو يلگرو نغال: اينغال: اينغال: ا يغدی تيغدی ت غدی تيغدی تي ياتيات اتكاتك د يد يد ين ائدگوتی اسين ائدگوتی اس ن ائدگوتی اسين ائدگوتی اسي يميم ميمي يگلر بودونی بو صابيگلر بودونی بو صاب گلر بودونی بو صابيگلر بودونی بو صابي يوز اوغوز بيوز اوغوز ب وز اوغوز بكوز اوغوز بك ۲. توقارو يقارو يقارو رييريير نقا، يكينقا، يكينقا، يكيون باتسيكيون باتس ون باتسكون باتسك غا رو يغا رو يغا رو يوريور وركورك نگا رو ينگا رو ينگا رو يون اورتو سيون اورتو س ون اورتو سكون اورتو سك ری گرو يری گرو يری گرو يا، بيا، ب ا، بكا، بك كسكس سيسي يون توغيون توغ ون توغكون توغك

ؤرور، بونجا بودون.كؤرور، بونجا بودون.كؤرور، بونجا بودون. وپ مانا كوپ مانا كوپ مانا ی بودون كی بودون كی بودون چره يچره يچره نگارو آندا اينگارو آندا اينگارو آندا ا يتون اورتو سيتون اورتو سلته يلته يلته ا اولورسار اييش اولورسار اييش اولورسار ش ن كن كن اؤتو اؤتوكاغان اؤتوكاغان اغان تورك تورك. ك. ويويوك ق ييق ييق آن آمتی اول آنييم. آمتی اول ييم. آني آمتی اول آنيم. آمتی اول م. تديتديتد ا اكوپ اكوپ وپ .۳

ويويوك.«۲۰ بونگ ن ادامه میين ادامه میين ادامه میدهد: يسپس چنيسپس چن

ا مانده بود. در جنوب يا مانده بود. در جنوب يا مانده بود. در جنوب يی تا دريی تا در ی تا دركی تا درك دم. انديدم. انديدم. اند يشيش شكشك ر كر كر كن شانتونگ در شرق لشكن شانتونگ در شرق لش ن شانتونگ در شرق لشين شانتونگ در شرق لشي ي»تا سرزمي»تا سرزمنجی ينجی ينجی از رود ا تا تبت مانده بود. در غرب از رود اكی تا تبت مانده بود. در غرب از رود اكی تا تبت مانده بود. در غرب ی اند انديدم. انديدم. دم. يشيش شكشك ر كر كر كن لشكن لش ن لشين لشي ارسيتا دوققوز ارس يتا دوققوز و« كو« كو« كركر رييريي رباييرباييربا ن »ين »ين » يدم. در شمال تا سرزميدم. در شمال تا سرزم دم. در شمال تا سرزميدم. در شمال تا سرزمي يشيش شكشك ر كر كر كر قاپی لشكر قاپی لش ر قاپی لشير قاپی لشي يحون( گذشتم. تا دميحون( گذشتم. تا دم حون( گذشتم. تا دميحون( گذشتم. تا دمي ي)سي)سه كه كه ی يی يی ن نبود. جاكن نبود. جاكن نبود. جا ی بهتر از جنگل اؤتويی بهتر از جنگل اؤتويی بهتر از جنگل اؤتو نها تاختم. جاينها تاختم. جاينها تاختم. جا ين سرزمين سرزم ن سرزمين سرزمي دم. تا ايدم. تا ايدم. تا ا يشيش شكشك ر كر كر كلشكلشن صلح ين صلح ين صلح ينجا جای گرفته و با ملت چينجا جای گرفته و با ملت چ نجا جای گرفته و با ملت چينجا جای گرفته و با ملت چي ن بود. در اكن بود. در اكن بود. در ا رد، جنگل اؤتويرد، جنگل اؤتويرد، جنگل اؤتو يمردم را دربرگيمردم را دربرگمردم میدهد. به مردم میيی به مردم میيی به ی تنگنا تنگنايچ تنگنايچ چ بی ه را بی هيشمی را يشمی هي بی را هيشمی بی را شمی ابر پارچه و ابريشم پارچه و ابريشم پارچه و شم ابر نقره ابركردم. طال، نقره ابركردم. طال، نقره ردم. طال، ن و قماش ين و قماش ين و قماش ريرير يف بوده. با لهجة شيف بوده. با لهجة ش ف بوده. با لهجة شيف بوده. با لهجة شي شم آنها ظريشم آنها ظريشم آنها ظر ن و قماش ابرين و قماش ابرين و قماش ابر ريرير ين شين ش ن شين شي يلهجة مردم چيلهجة مردم چجای آنها چون جای كرده. آنها چون جای كرده. آنها چون رده. نزديك خود به و نزديفته خود به و نزديفته خود به و فته فر را دست دور ملت يك ف، يف، يف، ظر

ده.«يده.«يده.« يشيش شيشي ارهای زشت میكارهای زشت میكارهای زشت میاند گرفتند، پس آنگاه به د:يد:يد: كن مقدمه، خطاب به مردم تركن مقدمه، خطاب به مردم ترك میگو ن مقدمه، خطاب به مردم ترين مقدمه، خطاب به مردم تري لگه خاقان پس از ايلگه خاقان پس از ايلگه خاقان پس از ا يبيب

ست. يست. يست. ين خارج شده و به دور دستها نروی، خطری برای تو نين خارج شده و به دور دستها نروی، خطری برای تو ن ن خارج شده و به دور دستها نروی، خطری برای تو نكن خارج شده و به دور دستها نروی، خطری برای تو نك اگر از جنگلهای اؤتورفتی، رفتی، كه رفتی، كه ه جا هر به جا يدی، هر به جا يدی، هر به دی، نشن را خاقانت سخن اگر تو بشنو. مرا سخن نشني را خاقانت سخن اگر تو بشنو. مرا سخن ي ترك تركای كای

شان و پست شدی.يشان و پست شدی.يشان و پست شدی. پرها و خدمات آنها با يها و خدمات آنها با يها و خدمات آنها با يستمی خاقان، سخن گفته از نبردها و دالوريستمی خاقان، سخن گفته از نبردها و دالور ستمی خاقان، سخن گفته از نبردها و دالوريستمی خاقان، سخن گفته از نبردها و دالوري او سپس از اجدادش بومن خاقان و الگه يلگه يلگه يل بيل ب ل بيل بي ه همراه با مادرش اكه همراه با مادرش اكه همراه با مادرش ا ش« خاقان سخن گفته يش« خاقان سخن گفته يش« خاقان سخن گفته يرير لتهيلتهيلته ند. پس از آن از پدرش »اكند. پس از آن از پدرش »اكند. پس از آن از پدرش »ا كمردم تركمردم ترك بحث میقان و ختای يقان و ختای يقان و ختای ۲۰ بار يز، قوريز، قور ز، قوريز، قوري يرقيرق رقيرقي ين، باز، دوققوز اوغوز، قين، باز، دوققوز اوغوز، ق ن، باز، دوققوز اوغوز، قين، باز، دوققوز اوغوز، قي يرده و با دشمنانی چون چيرده و با دشمنانی چون چ رده و با دشمنانی چون چكرده و با دشمنانی چون چك كخاتون، مردم تركخاتون، مردم ترك را متحد

ی داد. يی داد. ي ی داد. ی داد. د و مردم را از اسارت رهايد و مردم را از اسارت رهايد و مردم را از اسارت رها يجنگيجنگرد. پدرم خاقان، مردم و كرد. پدرم خاقان، مردم و كرد. پدرم خاقان، مردم و پا نمود. خداوند به ما لطف »او قانون و رسوم ما را بر د. اگر آسمان باالی يد. اگر آسمان باالی يد. اگر آسمان باالی كگهای توركگهای تورك اوغوز! ای مردم! بشنو گهای توريگهای توري يشور را نجات داد. ای بيشور را نجات داد. ای ب شور را نجات داد. ای بكشور را نجات داد. ای بككن ملت تركن ملت ترك را ن ملت تريين ملت تريي ييتواند قانون و آييتواند قانون و آ سی میكسی میكسی می ر پا فرو نرود، چه ير پا فرو نرود، چه ير پا فرو نرود، چه ين زين ز ن زين زي يزد و زميزد و زم زد و زميزد و زمي يسر فرو نريسر فرو نر

بر هم زند.« »1. بیلگه خاقان که مانند خدای آسمان شده در این زمان بر اورنگ نشستم. سخنم را تا پایان بشنو ای 20برادرزاده، پسر، متام قوم، ملت، شاهزادگان و بیگهای جنوب و اوتوز تاتار، فرمانفرمایان و ترخانهای شمال. 2. ای بیگهای دوققوز اوغوز! ای ملتم! این سخنم را به درستی بشنو، به درستی گوش سپار. همة مردمان از تا مکان برآمدن خورشید در شرق، تا مکان ظهر در جنوب، تا مکان فرو شدن خورشید در غرب و تا مکان نیمه شب در شمال به فرمان من هستند. این همه مردمان.3. همه را به نظم افکندم. او اکنون آشفته

نیست. اؤتوکن خاقان ترک، اگر در جنگل هم نشیند، مردمان را اندوهی در دل نیست.«

Page 89: تاریخ مختصر ترک

89

کتر

صر خت

مخ

اریت

با رده و با كرده و با كرده و ز اشاره يز اشاره يز اشاره آنها ن آنها نيش، به خطاهای يش، به خطاهای لگه خاقان در سنگ نوشتة مزار خود، در بحث از خانوادهيلگه خاقان در سنگ نوشتة مزار خود، در بحث از خانوادهيلگه خاقان در سنگ نوشتة مزار خود، در بحث از خانوادها يبيبد:يد:يد: ن میين میين میگو ياست چياست چ است چياست چي يافشای سيافشای س

رده و تابع خود نمودند. مردانمان كرده و تابع خود نمودند. مردانمان كرده و تابع خود نمودند. مردانمان گر جدا يگر جدا يگر جدا ديكديكد ارند. مردم ما را از كارند. مردم ما را از كارند. مردم ما را از كبكب بيبي نیينیينیها فر ي»چي»چكگهای تركگهای ترك، عنوان خود را از دست داده و تابع گهای تريگهای تري يردند. بيردند. ب ردند. بكردند. بك ز يز يز ينين نكنك ر و دختران را كر و دختران را كر و دختران را را نوش يش يش يلته ريلته ر لته ريلته ري كن شدند. چون تانری نابودی ملت تركن شدند. چون تانری نابودی ملت ترك را نمیخواست، پدرم ا ن شدند. چون تانری نابودی ملت ترين شدند. چون تانری نابودی ملت تري يخاقان چيخاقان چرد. پدر و مادرم، مردم را گرد آوردند، با دشمنان كرد. پدر و مادرم، مردم را گرد آوردند، با دشمنان كرد. پدر و مادرم، مردم را گرد آوردند، با دشمنان لگه خاتون را بلند يلگه خاتون را بلند يلگه خاتون را بلند يل بيل ب ل بيل بي و مادرم ا

ردند.«كردند.«كردند.« سب كسب كسب دند و برای مردم استقالل يدند و برای مردم استقالل يدند و برای مردم استقالل يملت جنگيملت جنگاز ترك، گؤگ دولت تركن گؤگ دولت كن تري گؤگ دولت ترين گؤگ دولت ن دوم دوميل يل دومكي دومكيل ل تش از بحث در و تشكيد از بحث در و كيد تشي از بحث در و تشيد از بحث در و د میگو خود نبردهای و اقدامات از او سپس

ند. كند. كند. اد میياد میياد می وتوق يوتوق يوتوق يرش تونيرش تون رش تونيرش توني يش و مشاور و وزيش و مشاور و وز ش و مشاور و وزيش و مشاور و وزي يلته ريلته ر لته ريلته ري خدمات پدرش ا

ادبیات اویغور

رده و قدرت را به كرده و قدرت را به كرده و قدرت را به ك م. دولت گؤگ ترك م. دولت گؤگ ترك را سرنگون غور( در سال يغور( در سال يغور( در سال ۷۴۵ غورها )دوققوز اوغوز- اويغورها )دوققوز اوغوز- اويغورها )دوققوز اوغوز- او اون رسمی يين رسمی يين رسمی ييرفته و آن را به عنوان آييرفته و آن را به عنوان آ رفته و آن را به عنوان آيرفته و آن را به عنوان آي ن مانی را پذين مانی را پذين مانی را پذ ن خاقان آنها، دين خاقان آنها، دين خاقان آنها، د يدست آورد. چندی بعد »بوگوخان« سوميدست آورد. چندی بعد »بوگوخان« سومتوسط يز توسط توسط يز ز ن مانوی نوشتار مانی، نيهای مانوی نوشتار مانی، يهای آموزه با آن همراه از رد )كرد )كرد )۷۶۳ م/ ۱۴۲ شمسی(. پس اعالم اعالم كشور اعالم كشور شور ن ين ين ين چور« دومين چور« دوم ن چور« دومين چور« دومي ی متروكی متروكی متروك ماند. سنگ مزار »مو كافته و نوشتار تركافته و نوشتار تر افته و نوشتار تريافته و نوشتار تري ان گسترش كان گسترش كان گسترش كان تركان تر ان تريان تري يونرهای سغد در ميونرهای سغد در م ونرهای سغد در ميونرهای سغد در مي يسيس سيسي يميمد نوشته شدند. الفبای يد نوشته شدند. الفبای يد نوشته شدند. الفبای بهيبهيبهها به الفبای جد يتيت تكتك كغور، با الفبای گؤگ تركغور، با الفبای گؤگ ترك است ولی از آن پس نوشته و غور، با الفبای گؤگ تريغور، با الفبای گؤگ تري خاقان اوغور قرنهای طوالنی يغور قرنهای طوالنی يغور قرنهای طوالنی ده شده است. الفبای اويده شده است. الفبای اويده شده است. الفبای او يغور ناميغور نام غور ناميغور نامي ر در الفبای سغد به وجود آمده و الفبای اويير در الفبای سغد به وجود آمده و الفبای اويير در الفبای سغد به وجود آمده و الفبای او ييد از تغييد از تغ د از تغيد از تغي جدالدی دوام آورد.يالدی دوام آورد.يالدی دوام آورد. ي مي م ار بود و تا سدة كار بود و تا سدة كار بود و تا سدة ۱۶ ی و اسالم در يی و اسالم در يی و اسالم در ی چون مانی، بودايی چون مانی، بودايی چون مانی، بودا نهاينهاينها نها و ديينها و ديينها و د ييرش آييرش آ رش آيرش آي حتی پس از پذی مناسب كی مناسب كی مناسب كه برای زبان تركه برای زبان تر ه برای زبان تركه برای زبان ترك ز از راست به چپ نوشته میيز از راست به چپ نوشته میيز از راست به چپ نوشته میشد و عبارت از ۱۸ حرف بود يغور نيغور ن غور نيغور ني الفبای اوز يز يز ي« و »گ« ني« و »گ« ن ن الفبا برای حروف »پ«، »ب« و »ف« ين الفبا برای حروف »پ«، »ب« و »ف« ين الفبا برای حروف »پ«، »ب« و »ف« يك حرف وجود داشت. برای »ك افی نبود. در اكافی نبود. در اكافی نبود. در ا و

ار میكار میكار میرفت. ز تنها يز تنها يز تنها يك حرف به ي«، »اؤ« و »او« ني«، »اؤ« و »او« ن «، »او«، »او حرف وجود داشت. برای »او حرف وجود داشت. برای »او يكرات در آن به وجود ييرات در آن به وجود ييرات در آن به وجود يي است. با گذشت زمان برخی تغيي است. با گذشت زمان برخی تغ كغوری، دنبالة زبان گؤگ تركغوری، دنبالة زبان گؤگ ترك غوری، دنبالة زبان گؤگ تريغوری، دنبالة زبان گؤگ تري غوری: زبان اويغوری: زبان اويغوری: زبان او زبان اونی مختلف، از ينی مختلف، از ينی مختلف، از تاب های دكتاب های دكتاب های د كی و نسطوری و ترجمة كی و نسطوری و ترجمة ی و نسطوری و ترجمة يی و نسطوری و ترجمة ي د مانند مانوی، بودايد مانند مانوی، بودايد مانند مانوی، بودا نهای جديينهای جديينهای جد ييان آييان آ ان آيان آي ر ادير ادير اد يآمد و تحت تأثيآمد و تحت تأثی گؤگ، كی گؤگ، كی گؤگ، كغور و تركغور و تر غور و تريغور و تري ی اوكی اوكی او كن وجود به زبان تركن وجود به زبان تر ن وجود به زبان ترين وجود به زبان تري د. با ايد. با ايد. با ا ا يا يا ۳ لهجه گرد ز شده و موجب بروز يز شده و موجب بروز يز شده و موجب بروز ۲ ی گؤگ متماكی گؤگ متماكی گؤگ متما كتركتر

ی باستان دادهكی باستان دادهكی باستان دادهاند. كنام تركنام تر

Page 90: تاریخ مختصر ترک

90

کصر تر

ختخ م

تاریم- يم- يم- يغورها به حوزة تاريغورها به حوزة تار غورها به حوزة تاريغورها به حوزة تاري د. بخشی از اويد. بخشی از اويد. بخشی از او يز از هم فرو پاشيز از هم فرو پاش ز از هم فرو پاشيز از هم فرو پاشي يغور به دست قرقيغور به دست قرق غور به دست قرقيغور به دست قرقي الدی دولت اويالدی دولت اويالدی دولت او ي مي م در سال ۸۴۰گر از يگر از يگر از ردند. بخشی دكردند. بخشی دكردند. بخشی د س يس يس يغور را دوباره تأسيغور را دوباره تأس غور را دوباره تأسيغور را دوباره تأسي ومت در »حوچو«، دولت اوكومت در »حوچو«، دولت اوكومت در »حوچو«، دولت او كز حكز ح ز حكز حك كی مركی مر ی مريی مري تورفان رفته و با برپاافت و با يافت و با يافت و با ز ادامه يز ادامه يز ادامه يد نيد ن د نيد ني شور جدكشور جدكشور جد غور در يغور در يغور در ات اويات اويات او يها شدند. ادبيها شدند. ادب نیينیينی ين و قانسو رفته و تابع چين و قانسو رفته و تابع چ ن و قانسو رفته و تابع چين و قانسو رفته و تابع چي يز به چيز به چ ز به چيز به چي يغورها نيغورها ن غورها نيغورها ني اوز استوار يز استوار يز استوار يگری نيگری ن گری نيگری ني نی بودن آن و دينی بودن آن و دينی بودن آن و د ی ديكی ديكی د ژگی داشت: يژگی داشت: يژگی داشت: ات دو ويات دو ويات دو و ين ادبين ادب ن ادبين ادبي ن منظوم و منثور پربارتر شد. اين منظوم و منثور پربارتر شد. اين منظوم و منثور پربارتر شد. ا آثار نوغور يغور يغور ات اويات اويات او يت، تبتی، توخاری و سغدی بوده است. ادبيت، تبتی، توخاری و سغدی بوده است. ادب ت، تبتی، توخاری و سغدی بوده است. ادبيت، تبتی، توخاری و سغدی بوده است. ادبي يرير ركرك كنی، سانسكنی، سانس نی، سانسينی، سانسي يبودنش بر ترجمه بود. ترجمه از چيبودنش بر ترجمه بود. ترجمه از چ

م میيم میيم میشود: يم به دو قسمت تقسيم به دو قسمت تقس م به دو قسمت تقسيم به دو قسمت تقسي يحوزه تاريحوزه تاردند.يدند.يدند..۱ غورهای مانوی آن را آفريغورهای مانوی آن را آفريغورهای مانوی آن را آفر ه اوكه اوكه او اتی ياتی ياتی يعنی ادبيعنی ادب عنی ادبيعنی ادبي ات مانی گرا يات مانی گرا يات مانی گرا يادبيادب

ی. يی. يی. ات بودايات بودايات بودا ي. ادبي. ادب ۲شتر يشتر يشتر اشعار مانوی ب اشعار مانوی بيشود. يشود. م میيم میيم می نثر و نظم تقس به دو قسمت از نظر قالب، نثر و نظم تقسيات مانوی به دو قسمت از نظر قالب، يات مانوی نثر و نظم تقسي به دو قسمت از نظر قالب، نثر و نظم تقسيات مانوی به دو قسمت از نظر قالب، ات مانوی ادب ادبيات مانوی: يات مانوی: ادبي ادبيات مانوی: ات مانوی: ادب ادبي ي ن، عنصر آهنگ ين، عنصر آهنگ ين، عنصر آهنگ ون آلتای(. عالوه بر ايون آلتای(. عالوه بر ايون آلتای(. عالوه بر ا يراسيراس راسيراسي يای از سر مصراع هستند )آلتيای از سر مصراع هستند )آلت هيهيه يل رباعی و دارای قافيل رباعی و دارای قاف ل رباعی و دارای قافكل رباعی و دارای قافك كالهی، به شكالهی، به شمصراعها در هجاها تعداد دارد. وجود مصراعها يز در هجاها تعداد دارد. وجود مصراعها يز در هجاها تعداد دارد. وجود ز ن داخلی نيون داخلی يون ني داخلی نيون داخلی ون آلتراس آلتراسيا يا آلتراسي آلتراسيا ا درونی هيهيههای قاف گاهی است. موجود قافيز گاهی است. موجود يز قافي گاهی است. موجود قافيز گاهی است. موجود ز ينينه كه كه ی يی يی ن شعرهاين شعرهاين شعرها ين دوره است. نخستين دوره است. نخست ن دوره است. نخستين دوره است. نخستي ن شاعر اين شاعر اين شاعر ا نچور« مهمترينچور« مهمترينچور« مهمتر ر است. »آپرير است. »آپرير است. »آپر ي متغي متغ ست و از يست و از يست و از ۳ تا ۱۵ يسان نيسان ن سان نيكسان نيكی از آنها الهی است. يكی از آنها الهی است. يكی از آنها الهی است. ه كه كه ی باقی مانده يكی باقی مانده يكی باقی مانده ن شاعر است. دو شعر از او ين شاعر است. دو شعر از او ين شاعر است. دو شعر از او شاعر آن مشخص است، مربوط به ام:يم:يم: يآوريآور نجا میينجا میينجا می نچور« را در اينچور« را در اينچور« را در ا نون شعر الهی »آپركنون شعر الهی »آپركنون شعر الهی »آپر ی است. اكی است. اكی است. ا كات تركات تر ات تريات تري ي ادبي ادب ريريريك ين شعر لين شعر ل ن شعر لين شعر لي يز نخستيز نخست ز نخستيز نخستي يشعر عشقی نيشعر عشقی ن

م يم يم يم آلپيم آلپ م آلپيم آلپي نگ ائدگو تنگرينگ ائدگو تنگرينگ ائدگو تنگر يگ منيگ من گ منييگ منيي ور. ردنی ده ييور. ردنی ده ييور. ردنی ده ييز ائدگوسی ردنی تييز ائدگوسی ردنی ت ز ائدگوسی ردنی تيز ائدگوسی ردنی تي يميم ميمي م تنگريم تنگريم تنگر زيزيز ي»بي»بردا يردا يردا يور. واژيور. واژ ور. واژيور. واژي رتی يرتی يرتی يتی واژيتی واژ تی واژييتی واژيي له گو سوزو يله گو سوزو يله گو سوزو يور. بيور. ب ور. بيور. بي رتی يرتی يرتی يتی واژيتی واژ تی واژيتی واژي يم. بئلئگو سوز پيم. بئلئگو سوز پ م. بئلئگو سوز پكيم. بئلئگو سوز پكي گره يگره يگره يبيبانقام.گون يانقام.گون يانقام.گون لگهيلگهيلگهم يم بيم ب م بيم بي يگيگ گيگي يگليگل گليگلي يليل ليلي يردا اوتوی بيردا اوتوی ب ردا اوتوی بيردا اوتوی بي يوم. واژيوم. واژ وم. واژكوم. واژك ارويارويارو م توزونوم يم توزونوم يم توزونوم يگيگ گيگي يگليگل گليگلي يليل ليلي ياوتوی بياوتوی بوزلوگوم كوزلوگوم كوزلوگوم وكوكو كن تكن تك تي تين ن ياروقياروق اروقياروقي تنگری لگهيلگهيلگهم. گون ب بيوزلوگوم يوزلوگوم بك بكوزلوگوم وزلوگوم وكوكو كن تكن تك تي تين ن ياروقياروق اروقياروقي تنگری م يم يم يانيان انكانك كم بوركم بور م بوريم بوري تنگر تنگركؤرته توزون تنگركؤرته توزون ؤرته توزون وزونچوم. كوزونچوم. كوزونچوم. ولوگوم كولوگوم كولوگوم م يم يم تنگر تنگركؤرته توزون تنگركؤرته توزون ؤرته توزون لگهيلگهيلگهم. يبيب

۲۱ بولونچسوزوم.«ن:ين:ين: ينچور تگينچور تگ نچور تگينچور تگي پاره ای از شعر عشقی آپر

قسا يقسا يقسا يشيش شيشي اوكاوكاو ؤرتلهكؤرتلهكؤرتلهم. اشی كاشی كاشی چا. كچا. كچا. قوردو قوردوكاد قوردوكاد اد قورارمن. قورارمن. كاد قورارمن. كاد اد ويويو اؤ اؤين اؤين ن م ميغی يغی مي ميغی غی ينجينج نجينجي ياسياس اسكاسك «ن. اؤپوقسه ين. اؤپوقسه ين. اؤپوقسه يميم مكيمكي رور من اؤدو... اؤز آمرايرور من اؤدو... اؤز آمرايرور من اؤدو... اؤز آمرا ور ائويور ائويور ائو ورمن. اؤيورمن. اؤيورمن. اؤ ن اؤين اؤين اؤ يميم مكيمكي ورمن. اؤز آمرايورمن. اؤز آمرايورمن. اؤز آمرا

۲۲ ؤرمن.«يؤرمن.«يؤرمن.«

... »میگویند که جوهر خوبی، خدای ماست. برتر از جوهر خدای دالور بزرگوار نیکوی من. سخن 21 فسان، الماس تیز است. تیزتر از الماس دانش، اصالت و روشنایی من.

فسان، الماس تیز است. تیزتر از الماس دانش، اصالت و روشنایی من.

فسان، الماس تیز است. سخنتیزتر از الماس دانش حکمت و ... من. ای دانای من مانند روشنایی گون تانری که را روشن کنم. ای

تیزتر از الماس دانش حکمت و ... من. ای دانای من مانند روشنایی گون تانری که را روشن کنم. ای

دانای من مانند روشنایی گون تانری که را روشن کنم. خدای زیبا و اصیل من، شهرتم، نگهدارم. خدای زیبا و اصیل من، اگر گم شود پیدا نشوم.«

22 . »به نامزدم اندیشیده و اندوهگین میشوم. چون اندوهگین میشوم، ابروی زیبارویم را وصال آرزو میکنم. محبوب خود را میاندیشم. میاندیشم و برمیخیزم. محبوب خود را بوسیدن آرزو میکنم.«

Page 91: تاریخ مختصر ترک

91

کتر

صر خت

مخ

اریت

م:يم:يم: يآوريآور ش خداوند را از شاعری نامعلوم میيش خداوند را از شاعری نامعلوم میيش خداوند را از شاعری نامعلوم می ا ستايا ستايا ستا نون دو پند شعر الهی كنون دو پند شعر الهی كنون دو پند شعر الهی اگلر قاداشالر. يگلر قاداشالر. يگلر قاداشالر. يلتی. توروقالر قاموق بيلتی. توروقالر قاموق ب لتی. توروقالر قاموق بكلتی. توروقالر قاموق بك لتی. تانگ تنگری اوزی كلتی. تانگ تنگری اوزی كلتی. تانگ تنگری اوزی »تانگ تنگری ؤرونوگمه كؤرونوگمه كؤرونوگمه ؤزه دكؤزه دكؤزه ديك. زی يزی يزی يز بيز ب ز بيز بي يون تنگری. سيون تنگری. س ون تنگری. سكون تنگری. سك مه كمه كمه م. گؤرويم. گؤرويم. گؤرو يگ اؤگه ليگ اؤگه ل گ اؤگه ليگ اؤگه لي تانگ تنگر

۲۳ نگ.«ينگ.«ينگ.« يزی قورتاريزی قورتار زی قورتاريزی قورتاري يز بيز ب ز بيز بي يآی تنگری. سيآی تنگری. سن متون نثر مانوی، متنی ين متون نثر مانوی، متنی ين متون نثر مانوی، متنی ن نمونه از اين نمونه از اين نمونه از ا نی هستند. مهمترينی هستند. مهمترينی هستند. مهمتر ه ديه ديه د يشتر متون و ادعيشتر متون و ادع شتر متون و ادعيشتر متون و ادعي ين نثر بين نثر ب ن نثر بين نثر بي نثر مانوی: در اه در كه در كه در 9۳۰ ز يز يز ينی مانوی نينی مانوی ن نی مانوی نينی مانوی ني يتاب فال بيتاب فال ب تاب فال بكتاب فال بك ن مانی را شرح میيين مانی را شرح میيين مانی را شرح میدهد. ييدن »بوگو خاقان« به آييدن »بوگو خاقان« به آ دن »بوگو خاقان« به آيدن »بوگو خاقان« به آي ه نحوة گروكه نحوة گروكه نحوة گرو است

ه هر كه هر كه هر ن متن در ين متن در ين متن در ۶۵ پاراگراف است ك شمسی با الفبای گؤگ ترك شمسی با الفبای گؤگ ترك نوشته شده، متن مهمی است. ا م./ ۳۰9ند.كند.كند. ر میير میير می ي فال جداگانه را تعبي فال جداگانه را تعب دام كدام كدام يك

نی و در قالب رباعی ينی و در قالب رباعی ينی و در قالب رباعی بايبايبا د م می شود. همة شعرها تقريم می شود. همة شعرها تقريم می شود. همة شعرها تقر يز به نظم و نثر تقسيز به نظم و نثر تقس ز به نظم و نثر تقسيز به نظم و نثر تقسي يی نيی ن ی نيی ني ات بودايات بودايات بودا يی: ادبيی: ادب ی: ادبيی: ادبي ات بودايات بودايات بودا يادبيادبه دارد. تعداد هجا مختلف است. مصراعها از يه دارد. تعداد هجا مختلف است. مصراعها از يه دارد. تعداد هجا مختلف است. مصراعها از ۷ هجا تا ۲۰ هجا دارند. يز قافيز قاف ز قافيز قافي يان مصراعها نيان مصراعها ن ان مصراعها نيان مصراعها ني هستند. گاهی پا

م:يم:يم: يآوريآور گ« را میيگ« را میيگ« را می يليل ليلي ينجا دو بند از شعر »آن تگ اورونالرتا« و شعر »بئرده بينجا دو بند از شعر »آن تگ اورونالرتا« و شعر »بئرده ب نجا دو بند از شعر »آن تگ اورونالرتا« و شعر »بئرده بينجا دو بند از شعر »آن تگ اورونالرتا« و شعر »بئرده بي در ان ين ين يادان- تا. آرتوج سؤگود آلنيادان- تا. آرتوج سؤگود آلن ادان- تا. آرتوج سؤگود آلنيادان- تا. آرتوج سؤگود آلني ي آراني آران ل آغاليل آغاليل آغالك يات تاغ تا. آميات تاغ تا. آم ات تاغ تا. آمكات تاغ تا. آمك ات كات كات ا شو تورور كا شو تورور كا شو تورور »آديك ليك ليك تا. وراكوراكوراك يكنليكنليك نلينلي ريرير يی آالر. تيی آالر. ت ی آالر. تكی آالر. تك كوشكوش وشكوشك ن اوچداچی ين اوچداچی ين اوچداچی ي تا. آمرانجني تا. آمرانجن نتا. آخا صوولوينتا. آخا صوولوينتا. آخا صوولوك ا

۲۴ نگولوينگولوينگولوك اول. آنی تگ اورنوالرتا.« ين منگی تگين منگی تگ ن منگی تگين منگی تگي زيزيز ياغ سياغ س اغ سكاغ سك آدلگی:يلگی:يلگی: يبيب

گ سانقا ائش بولور.يگ سانقا ائش بولور.يگ سانقا ائش بولور. يليل ليلي يم. بيم. ب م. بيم. بي يا بگيا بگ ا بگيا بگي نگ ينگ ينگ يليل ليلي ي بي ب يكليكليك ليلي ي»بي»ب۲۵ ون دولت توش بولور.«كون دولت توش بولور.«كون دولت توش بولور.« كركر ريري يه. بيه. ب ه. بكه. بك كگلن اول اركگلن اول ار گلن اول اريگلن اول اري يگ بيگ ب گ بيگ بي يليل ليلي يبيب

ا به كا به كا به يكشوند. »چاتيكشوند. »چاتيك«ها )جاتا م میيم میيم می يی: بنا به موضوع به سه قسمت تقسيی: بنا به موضوع به سه قسمت تقس ی: بنا به موضوع به سه قسمت تقسيی: بنا به موضوع به سه قسمت تقسي نثر بودا

گر.يگر.يگر. هندی( »صودور«ها )سوترا به هندی(. آثار دمان دارند و بنا يمان دارند و بنا يمان دارند و بنا ی به تناسخ ايی به تناسخ ايی به تناسخ ا ن بوداين بوداين بودا ن پارهين پارهين پارههای نثر، زندگی بودا را شرح میدهند. در د ها: ايكها: ايكها: ا يكچاتيكچاتا آمده است. بودا خود يا آمده است. بودا خود يا آمده است. بودا خود يوان، جن و ...( به دنيوان، جن و ...( به دن وان، جن و ...( به دنيوان، جن و ...( به دني يال مختلف )انسان، حيال مختلف )انسان، ح ال مختلف )انسان، حكال مختلف )انسان، حك كشتر و بارها در اشكشتر و بارها در اش شتر و بارها در اشيشتر و بارها در اشي يبه باور آنها انسان بيبه باور آنها انسان بها توسط يكها توسط يكها توسط يكدهند. چاتيكدهند. چات ن مراحل بودا را همچون داستان شرح میين مراحل بودا را همچون داستان شرح میين مراحل بودا را همچون داستان شرح می ها ايكها ايكها ا يكن مراحل گذشته بود. چاتيكن مراحل گذشته بود. چات ن مراحل گذشته بود. چاتين مراحل گذشته بود. چاتي از ايز از ا از ايز ز ينين

راهبان راهبان راهبان . »خدای شفق آمد. خدای شفق خود آمد. برخیزید ای همه سروان و برادران. تا خدای شفق را ستایش 23

کنیم. ای خدای خورشید بیننده. شما ما را پاس دارید. ای خدای ماه دیدنی. شما ما را پاس دارید.«روان. آبهای آردیج. درختان زیر آرانیادان. در تنها و ساکن اند.

. شما ما را پاس دارید. ای خدای ماه دیدنی. شما ما را پاس دارید.«روان. آبهای آردیج. درختان زیر آرانیادان. در تنها و ساکن اند.

. شما ما را پاس دارید. ای خدای ماه دیدنی. شما ما را پاس دارید.«ایستاده ردیف به که »کوههایی 24

پرندههایی که شادمانه پرواز میکنند. در جایی که جمع میشوند. دور از هر چیز بودنی. درست در همان جاها.«

»دانش بیاموزید ای سرورم. دانش یار تو خواهد بود. کسی را که دانش دارد. روزی دولت یار خواهد بود.« 25

Page 92: تاریخ مختصر ترک

92

کصر تر

ختخ م

تاری

يكها، داستان »شاهزادة نيكها، داستان »شاهزادة نيك ها، داستان »شاهزادة نيكها، داستان »شاهزادة نيك يكن چاتيكن چات ن چاتين چاتي ان میيان میيان میشدند. مشهورتر يقی برای مردم بيقی برای مردم ب قی برای مردم بيقی برای مردم بي با موس با موسيو گاه همراه يو گاه همراه ش« است.يش« است.يش« است. ش و شاهزادة بدانديش و شاهزادة بدانديش و شاهزادة بداند اند

نها ينها ينها ن اين اين ا ی را شرح میيی را شرح میيی را شرح میدهند. مشهورتر ن بوداين بوداين بودا نی بوده و اصول و اعمال دينی بوده و اصول و اعمال دينی بوده و اصول و اعمال د ز آثار ديز آثار ديز آثار د ينها نينها ن نها نينها ني صودورها: انی ينی ينی يشتر آن از متن چيشتر آن از متن چ شتر آن از متن چيشتر آن از متن چي يالدی و بيالدی و ب الدی و بيالدی و بي يمة نخست سدة دهم ميمة نخست سدة دهم م مة نخست سدة دهم ميمة نخست سدة دهم مي يه در نيه در ن ه در نكه در نك ن اثر ين اثر ين اثر ی است. ايی است. ايی است. ا ا نور طاليا نور طاليا نور طال اروق« ياروق« ياروق« »آلتون اثر اثر يا »هشت تومار« اثر يا »هشت تومار« ا »هشت تومار« كمكمك« مكمك ز بوكيز بوكيز بو كيند. »سكيند. »س ند. »سكند. »سك ح میيح میيح می ترجمه شده، اصول، آداب، فلسفه و مناقب بودا را تشرزندگی و زندگی يد و زندگی يد و د عقا به مربوط موضوعات برخی بودا، عقاين به مربوط موضوعات برخی بودا، عقاين به مربوط موضوعات برخی بودا، ن د ديطة ديطة طة ح در حيز در يز حي در حيز در ز ن اثر نين اثر ين ني اثر نين اثر ن ا ايغورهاست. ايغورهاست. غورهاست. او مشهور اوينی مشهور اوينی مشهور نی د

نی- اخالقی را شرح میينی- اخالقی را شرح میينی- اخالقی را شرح میدهد. دان در تورفان، ييان در تورفان، ييان در تورفان، اروپا اروپايهای اروپايهای های يها و... است. در حفاريها و... است. در حفار نامه نامهيه توبه، برخی نامهيه توبه، برخی ه توبه، برخی ادع ادعينها ينها ادعي ادعينها نها ا اين اين ن گر: مهمتريگر: مهمتريگر: مهمتر آثار د .۳ز منتشر شدهيز منتشر شدهيز منتشر شدهاند. امروزه ۸ هزار متن ينها نينها ن نها نينها ني افت شده و برخی از ايافت شده و برخی از ايافت شده و برخی از ا گر آثار هنری يگر آثار هنری يگر آثار هنری هزاران نوشته، نقاشی و د

ن متنها، تنها ين متنها، تنها ين متنها، تنها ۲۰ درصد آنها منتشر شدهاند. ان ايان ايان ا ين موجود است. از مين موجود است. از م ن موجود است. از مين موجود است. از مي يغور در مجموعة تورفان در برليغور در مجموعة تورفان در برل غور در مجموعة تورفان در برليغور در مجموعة تورفان در برلي او

Page 93: تاریخ مختصر ترک

93

کتر

صر خت

مخ

اریت

فصل دوفصل دومترکان میانه

ترکان قرون اسالمی

رده و دولتهای معظم اسالمی كرده و دولتهای معظم اسالمی كرده و دولتهای معظم اسالمی وچهای بزرگی به سوی غرب آغاز كوچهای بزرگی به سوی غرب آغاز كوچهای بزرگی به سوی غرب آغاز ن اسالم، ين اسالم، ين اسالم، رش ديرش ديرش د ان پس از پذكان پس از پذكان پس از پذ كتركترزی بود. كزی بود. كزی بود. كای مركای مر ای مريای مري يان در آسيان در آس ان در آسيان در آسي يد، دولت قاراخانيد، دولت قاراخان د، دولت قاراخانيد، دولت قاراخاني ن اسالم گروين اسالم گروين اسالم گرو ه به دكه به دكه به د ی كی كی كومت تركومت تر ومت تركومت ترك كن حكن ح ن حين حي يل دادند. نخستيل دادند. نخست ل دادند. نخستكيل دادند. نخستكي كيتشكيتشرده و موجب كرده و موجب كرده و موجب ه دولتهای بزرگ اسالمی برپا كه دولتهای بزرگ اسالمی برپا كه دولتهای بزرگ اسالمی برپا ان( بودند يان( بودند يان( بودند يان و عثمانيان و عثمان ان و عثمانيان و عثماني يان اوغوز )سلجوقيان اوغوز )سلجوق ان اوغوز )سلجوقكان اوغوز )سلجوقك كن تركن تر ن ترين تري ن حال اين حال اين حال ا با ارده كرده كرده ن اسالم، فرهنگ اسالمی را جذب ين اسالم، فرهنگ اسالمی را جذب ين اسالم، فرهنگ اسالمی را جذب رش ديرش ديرش د ان با پذكان با پذكان با پذ كان شدند. تركان شدند. تر ان شدند. تركان شدند. ترك كن اسالم در آناتولی و بالكن اسالم در آناتولی و بال ن اسالم در آناتولی و بالين اسالم در آناتولی و بالي گسترش دزش بودند، يزش بودند، يزش بودند، يشورهای مختلف و با اقوام گوناگون در تماس و آميشورهای مختلف و با اقوام گوناگون در تماس و آم شورهای مختلف و با اقوام گوناگون در تماس و آمكشورهای مختلف و با اقوام گوناگون در تماس و آمك كن وصف چون آنها در كن وصف چون آنها در ن وصف چون آنها در ين وصف چون آنها در ي و گسترش دادند. با ا

ز شد.يز شد.يز شد. ل لهجهكل لهجهكل لهجههای مختلف از هم متما كز به شكز به ش ز به شيز به شي يده و زبانشان نيده و زبانشان ن ده و زبانشان نيده و زبانشان ني ات و تمدنهای جداگانهيات و تمدنهای جداگانهيات و تمدنهای جداگانهای آفر يفرهنگ و ادبيفرهنگ و ادبالدی يالدی يالدی ي مي م ۱۶خ آنها را تا سدة ۱۶خ آنها را تا سدة ۱۶ خ آنها را تا سدة يخ آنها را تا سدة ي يای از تاريای از تار ان در دوره اسالمی، ابتدا خالصهكان در دوره اسالمی، ابتدا خالصهكان در دوره اسالمی، ابتدا خالصه كخ و فرهنگ تركخ و فرهنگ تر خ و فرهنگ تريخ و فرهنگ تري يح تاريح تار ح تاريح تاري يما در توضيما در توضان يان يان يان( را پس از بيان( را پس از ب ان( را پس از بيان( را پس از بي يان و عثمانيان و عثمان ان و عثمانيان و عثماني يا سلجوقيا سلجوق ا سلجوقيا سلجوقي ران و آناتولی يران و آناتولی يران و آناتولی ان اكان اكان ا كان اوغوز )تركان اوغوز )تر ان اوغوز )تركان اوغوز )ترك كرد و سپس فرهنگ تركرد و سپس فرهنگ تر رد و سپس فرهنگ تركرد و سپس فرهنگ ترك كم كم م يم ي يان خواهيان خواه ان خواهيان خواهي يبيبای يای يای يان آسيان آس ان آسكان آسك كان و تركان و تر ان و تريان و تري يها، قاراخانيها، قاراخان ان مانند قپچاقكان مانند قپچاقكان مانند قپچاق كگر تركگر تر گر تريگر تري م داد. سپس از فرهنگ ديم داد. سپس از فرهنگ ديم داد. سپس از فرهنگ د يح خواهيح خواه ح خواهيح خواهي يخ توضيخ توض خ توضيخ توضي ياجمالی تارياجمالی تار

رد.كرد.كرد. م يم يم يگر بحث خواهيگر بحث خواه گر بحث خواهيگر بحث خواهي ز در فصلی ديز در فصلی ديز در فصلی د ين دوره نين دوره ن ن دوره نين دوره ني زی در اكزی در اكزی در ا كمركمرل سدة هشتم )يل سدة هشتم )يل سدة هشتم )۷۱۶-۷۱ م( ماوراءالنهر را به« فرمانده اموی در اوايبه« فرمانده اموی در اوايبه« فرمانده اموی در اوا يان اسالم به فرماندهی »قتيان اسالم به فرماندهی »قت ان اسالم به فرماندهی »قتيان اسالم به فرماندهی »قتي ركركر كلشكلشن شد. كن شد. كن شد. ك م. ممك م. مم عنی سال يعنی سال يعنی سال ۷۵۱ ان يان يان يحون، در زمان عباسيحون، در زمان عباس حون، در زمان عباسيحون، در زمان عباسي يت اسالم تا سيت اسالم تا س ت اسالم تا سيت اسالم تا سي يميم مكمك ن حال نفوذ حاين حال نفوذ حاين حال نفوذ حا ردند. با اكردند. با اكردند. با ا ر ير ير يتسخيتسخرد. كرد. كرد. رون يرون يرون يستان غربی بيستان غربی ب ستان غربی بكستان غربی بك كست داده و آنها را از تركست داده و آنها را از تر ست داده و آنها را از تركست داده و آنها را از ترك كن را در تاالس شكن را در تاالس ش ن را در تاالس شين را در تاالس شي ياد بن صالح«، ارتش چياد بن صالح«، ارتش چ اد بن صالح«، ارتش چياد بن صالح«، ارتش چي ين سال »زين سال »ز ن سال »زين سال »زي در ا

Page 94: تاریخ مختصر ترک

94

کصر تر

ختخ م

تاریرفتند.يرفتند.يرفتند. ن اسالم را پذين اسالم را پذين اسالم را پذ ن منطقه مشغول بودند، دين منطقه مشغول بودند، دين منطقه مشغول بودند، د ونت در اكونت در اكونت در ا كه به تجارت و سكه به تجارت و س ه به تجارت و سكه به تجارت و سك ان يان يان ر سغدير سغدير سغد يان تحت تأثيان تحت تأث ان تحت تأثكان تحت تأثك كتركتر

به ترك قبائل شد. آغاز غرب سوی به تركلغاری قبائل شد. آغاز غرب سوی به كلغاری تري قبائل شد. آغاز غرب سوی به تريلغاری قبائل شد. آغاز غرب سوی به لغاری ا شرقی، اكان شرقی، اكان شرقی، ان تر تركان كان تري تريان ان م در ميالدی در يالدی مي در ميالدی در الدی م نهم سدة اواسط ميدر نهم سدة اواسط يدر ستان غربی داخل شدند. آنان در كستان غربی داخل شدند. آنان در كستان غربی داخل شدند. آنان در كان در تركان در تر ان در تريان در تري يان و سامانيان و سامان ان و سامانيان و ساماني نهای تحت امر امرای عرب، طاهرينهای تحت امر امرای عرب، طاهرينهای تحت امر امرای عرب، طاهر يج در سرزميج در سرزم ج در سرزميج در سرزمي يتدريتدرنان قبائل قارلوق، ينان قبائل قارلوق، ينان قبائل قارلوق، رفتند. ايرفتند. ايرفتند. ا ن اسالم را پذين اسالم را پذين اسالم را پذ حون و زرافشان جای گرفته و ديحون و زرافشان جای گرفته و ديحون و زرافشان جای گرفته و د يژه حوزة سيژه حوزة س ژه حوزة سيژه حوزة سي نها و به وينها و به وينها و به و ين سرزمين سرزم ن سرزمين سرزمي ا

ز توخسی بودند.يز توخسی بودند.ي ز توخسی بودند. ز توخسی بودند. ياوغوز و بخشی نياوغوز و بخشی نالدی، يالدی، يالدی، م مي ي 9۲۰ در )ولگا( در يل )ولگا( در يل )ولگا( ل يتيت تيتي ا ايه ايه ه ناح بلغارهای و تانری( ناحيوه بلغارهای و تانری( يوه ناحك بلغارهای و تانری( ناحكوه بلغارهای و تانری( وه ( شان )يان شان )يان شان ان ت منطقة تيان منطقة يان تي منطقة تيان منطقة ان يقاراخانيقاراخانن در كن در كن در ان ساكان ساكان سا كستند و تابع خزرها بودند و سرانجام تركستند و تابع خزرها بودند و سرانجام تر ستند و تابع خزرها بودند و سرانجام تريستند و تابع خزرها بودند و سرانجام تري يزيز اچه آرال و خزر میياچه آرال و خزر میياچه آرال و خزر می يان دريان در ان دريان دري يه ميه م ه مكه مك ی يی يی می بعد اوغوزهاكمی بعد اوغوزهاكمی بعد اوغوزهان سالهای ين سالهای ين سالهای 9۴۰ تا 9۶۰ م. دسته جمعی به اسالم يز بيز ب ز بيز بي يل در رود »چو« نيل در رود »چو« ن ل در رود »چو« نيل در رود »چو« ني يتيت تيتي شهرهای بلغار، حوزة باالساغون و ا

دند.يدند.يدند. گروخ يخ يخ يالدی، نقطة عطفی در تاريالدی، نقطة عطفی در تار الدی، نقطة عطفی در تاريالدی، نقطة عطفی در تاري ي مي م ن سالهای ين سالهای ين سالهای 9۲۰ تا 9۶۰ ين اسالم، بين اسالم، ب ن اسالم، بين اسالم، بي كورود دسته جمعی مردمان تركورود دسته جمعی مردمان ترك به دن بر حق ين بر حق ين بر حق ن دين دين د ه اكه اكه ا ن بود ين بود ين بود ان اكان اكان ا كان تركان تر ان تريان تري ين اسالم در مين اسالم در م ن اسالم در مين اسالم در مي ع و همه جانبة ديع و همه جانبة ديع و همه جانبة د اسالم و جهان است. علت گسترش سران سازگاری داشت. مفهوم »جهاد« با آرزوی فتوحات كان سازگاری داشت. مفهوم »جهاد« با آرزوی فتوحات كان سازگاری داشت. مفهوم »جهاد« با آرزوی فتوحات كة تركة تر ة ترية تري يگر، با روحيگر، با روح گر، با روحيگر، با روحي ان ديان ديان د شتر از اديشتر از اديشتر از اد يو واقعگرا بوده و بيو واقعگرا بوده و بر تمدنهای ير تمدنهای ير تمدنهای يان پس از مسلمان شدن، از تأثيان پس از مسلمان شدن، از تأث ان پس از مسلمان شدن، از تأثكان پس از مسلمان شدن، از تأثك كرد. تركرد. تر رد. تركرد. ترك اقناع می اقناع میيل جنگاوری آنان را اقناع میيل جنگاوری آنان را ل جنگاوری آنان را يان هماهنگ بوده و ميان هماهنگ بوده و م ان هماهنگ بوده و مكان هماهنگ بوده و مك كتركتران از هر جهت كان از هر جهت كان از هر جهت كرانی و اسالم قرار گرفتند. مسلمان شدن تركرانی و اسالم قرار گرفتند. مسلمان شدن تر رانی و اسالم قرار گرفتند. مسلمان شدن تريرانی و اسالم قرار گرفتند. مسلمان شدن تري ر تمدن اير تمدن اير تمدن ا يرون آمده و تحت تأثيرون آمده و تحت تأث رون آمده و تحت تأثيرون آمده و تحت تأثي ين و هند بين و هند ب ن و هند بين و هند بي يچيچز مثمر ثمر واقع شد. قلمرو اسالمی در يز مثمر ثمر واقع شد. قلمرو اسالمی در يز مثمر ثمر واقع شد. قلمرو اسالمی در ين برای اسالم و مسلمانان نين برای اسالم و مسلمانان ن ن برای اسالم و مسلمانان نين برای اسالم و مسلمانان ني ين حادثه همچنين حادثه همچن ن حادثه همچنين حادثه همچني برای آنها سودمند بود. افه، يفه، يفه، ير خلير خل ر خلكر خلك كان پس از ورود به لشكان پس از ورود به لش ان پس از ورود به لشكان پس از ورود به لشك كشد. تركشد. تر د میيد میيد می زانسيزانسيزانسها تهد يه توسط بيه توسط ب ه توسط بيه توسط بي يان، از جنوب آناتولی و سوريان، از جنوب آناتولی و سور ان، از جنوب آناتولی و سوريان، از جنوب آناتولی و سوري يزمان عباسيزمان عباس

ردند.كردند.كردند. ن ين ين ين مناطق را تأمين مناطق را تأم ن مناطق را تأمين مناطق را تأمي ت ايت ايت ا يامنيامنو برده و يورش برده و يورش برده ورش روم روم كشور روم كشور شور به ارسالن، آلپ و زمان طغرل در به يران ارسالن، آلپ و زمان طغرل در به يران ارسالن، آلپ و زمان طغرل در ران ا اير اير ر تسخ از تسخيان سلجوقی پس از يان سلجوقی پس تسخي از تسخيان سلجوقی پس از ان سلجوقی پس ركركر كلشكلشكن تركن ترك ن ترين تري ي سرزمي سرزم ن را به ين را به ين را به يك ين سرزمين سرزم ن سرزمين سرزمي افتند. آنان در مدت زمانی انديافتند. آنان در مدت زمانی انديافتند. آنان در مدت زمانی اندك، ا ظرف ۲۰ تا ۲۵ سال بر آناتولی دست

ردند.كردند.كردند. ل يل يل و مسلمان تبدو اسالم قلمرو و گرفتند را و يان اسالم قلمرو و گرفتند را و يان اسالم قلمرو و گرفتند را ان يحيح حيحي مس جلوی و شده وارد مسيبی جلوی و شده وارد يبی مسي جلوی و شده وارد مسيبی جلوی و شده وارد بی صل سالة صليست سالة يست صلي سالة صليست سالة ست دو جنگهای در دوكان جنگهای در دوكان جنگهای در ان كتركتران و تمدن های مختلفی بوده و در واقع در يان و تمدن های مختلفی بوده و در واقع در يان و تمدن های مختلفی بوده و در واقع در ر ادير ادير اد يش از اسالم، تحت تأثيش از اسالم، تحت تأث ش از اسالم، تحت تأثيش از اسالم، تحت تأثي يان پيان پ ان پكان پك كت را پاس داشتند. تركت را پاس داشتند. تر ت را پاس داشتند. تريت را پاس داشتند. تري ياسالمياسالممانع مانع يهودی مانع يهودی هودی حی و يحی و يحی و مانی، مس مانی، مسيان يان مانی، مسي مانی، مسيان ان اد به اشراف منسوب و ادينداران به اشراف منسوب و ادينداران به اشراف منسوب و نداران زم زميبردند. يبردند. به سر می انسجامی حالت بی ان كان كان تر تركه كه ترك تركه ه بود بود يند. در دورة اسالمی بود يند. در دورة اسالمی ند. در دورة اسالمی افريافريافر ب بر اساس فرهنگی منسجم بي، دولتی قومی بر اساس فرهنگی منسجم ي، دولتی قومی تا ملت ترك تا ملت تركشدند كشدند می

رپا به وجود آوردند.يرپا به وجود آوردند.يرپا به وجود آوردند. رومند و ديرومند و ديرومند و د ي جامعة منسجم، دولتهای ني جامعة منسجم، دولتهای ن ل كل كل يك كن واحد، به شكن واحد، به ش ن واحد، به شين واحد، به شي تحت لوای يك د

Page 95: تاریخ مختصر ترک

95

کتر

صر خت

مخ

اریت

قاراخانیان

از پس دولت از ين پس دولت از ين پس دولت ن ا خاقان بوغراخان« »ساتوق بود. ترك مسلمان دولت تركن مسلمان دولت كن تري مسلمان دولت ترين مسلمان دولت ن نخست قاراخانی نخستيدولت قاراخانی يدولت ن رسمی ملتش ين رسمی ملتش ين رسمی ملتش به عنوان د را ا يا يا 9۴۰ م(، اسالم الدی )يالدی )يالدی )9۲۰ يمه نسخت سدة دهم ميمه نسخت سدة دهم م مه نسخت سدة دهم ميمه نسخت سدة دهم مي يمسلمان شدن در نيمسلمان شدن در ندلبستگی اسالم، دلبستگی يرش اسالم، دلبستگی يرش اسالم، رش پذ با همراه پذيان با همراه پذيان با همراه ان قاراخان شدند. مسلمان او تابع افراد همه قاراخانيب شدند. مسلمان او تابع افراد همه يب قاراخاني شدند. مسلمان او تابع افراد همه قاراخانيب شدند. مسلمان او تابع افراد همه ب ترت ترتين ين ترتي ترتين ن بد بدكرد. بدكرد. رد. اعالم اری رساندند. در زمان ياری رساندند. در زمان ياری رساندند. در زمان ی اسالمی كی اسالمی كی اسالمی كن آثار فرهنگی تركن آثار فرهنگی تر ن آثار فرهنگی ترين آثار فرهنگی تري يردند و به ظهور نخستيردند و به ظهور نخست ردند و به ظهور نخستكردند و به ظهور نخستك ی حفظ كی حفظ كی حفظ كخود را با عادات تركخود را با عادات تری كی كی كات تركات تر ات تريات تري يات زبان و ادبيات زبان و ادب ات زبان و ادبيات زبان و ادبي يی در ادبيی در ادب ی در ادبيی در ادبي ارهاكارهاكارها كاشغر، زبان رسمی اعالم شد و شاهكاشغر، زبان رسمی اعالم شد و شاه اشغر، زبان رسمی اعالم شد و شاهكاشغر، زبان رسمی اعالم شد و شاهك ی كی كی كا تركا تر ا تريا تري ی خاقانی و كی خاقانی و كی خاقانی و كآنها تركآنها تران يان يان يومت سامانيومت سامان ومت سامانكومت سامانك كالدی حكالدی ح الدی حيالدی حي ي مي م ان در يان در يان در 999 ي« به وجود آمد. قاراخاني« به وجود آمد. قاراخان كوان الغات تركوان الغات ترك وان الغات تريوان الغات تري يكليكليك« و »د ليلي يعنی »قوتادقو بيعنی »قوتادقو ب عنی »قوتادقو بيعنی »قوتادقو بيدو قسمت به قادرخان« دو قسمت يوسف به قادرخان« دو قسمت يوسف به قادرخان« وسف از » »يان پس از »يان پس از ان پس قاراخان راندند. فرمان النهر ماوراء بر همة و قاراخانيرده راندند. فرمان النهر ماوراء بر همة و يرده قاراخانك راندند. فرمان النهر ماوراء بر همة و قاراخانكرده راندند. فرمان النهر ماوراء بر همة و رده را سرنگون ان درآمدند. شهر ييان درآمدند. شهر ييان درآمدند. شهر نان در ينان در ينان در ۱۱۳۰ م به فرمان قاراختا ان شرقی شد و ايان شرقی شد و ايان شرقی شد و ا يز قاراخانيز قاراخان ز قاراخانكز قاراخانك كاشغر مركاشغر مر اشغر مركاشغر مرك م شدند. شهر يم شدند. شهر يم شدند. شهر يتقسيتقسان فرمان برده يان فرمان برده يان فرمان برده يز چندی از سلطان سنجر و سپس از خوارزمشاهيز چندی از سلطان سنجر و سپس از خوارزمشاه ز چندی از سلطان سنجر و سپس از خوارزمشاهيز چندی از سلطان سنجر و سپس از خوارزمشاهي ينان نينان ن نان نينان ني ان غربی شد و ايان غربی شد و ايان غربی شد و ا يز قاراخانيز قاراخان ز قاراخانكز قاراخانك كباالساغون مركباالساغون مر

ان رفتند.يان رفتند.يان رفتند. ي م. از مي م. از م و سرانجام در ۱۲۱۲ل نقل و انتقاالت يل نقل و انتقاالت يل نقل و انتقاالت ي از جمله قارلوق، خلج و اوغوز به دلي از جمله قارلوق، خلج و اوغوز به دل كالدی، قبائل مختلف تركالدی، قبائل مختلف ترك الدی، قبائل مختلف تريالدی، قبائل مختلف تري يدر اواسط سدة نهم ميدر اواسط سدة نهم من سربازان در زمان ين سربازان در زمان ين سربازان در زمان فهيفهيفههای عباسی وارد شدند. تعداد ا ير خلير خل ر خلكر خلك كزی، به بغداد رفته و در لشكزی، به بغداد رفته و در لش زی، به بغداد رفته و در لشكزی، به بغداد رفته و در لشك كای مركای مر ای مريای مري يانسانی در آسيانسانی در آسری، نفوذ فراوانی در دستگاه دولتی به دست آوردند. از كری، نفوذ فراوانی در دستگاه دولتی به دست آوردند. از كری، نفوذ فراوانی در دستگاه دولتی به دست آوردند. از كان لشكان لش ان لشكان لشك كافت و تركافت و تر افت و تريافت و تري ش يش يش ل افزاكل افزاكل افزا معتصم، واثق و متو

ومتی را در مصر به وجود آوردند.كومتی را در مصر به وجود آوردند.كومتی را در مصر به وجود آوردند. كد« حكد« ح د« حيد« حي ينان فرزندان »تولون« و فرزندان »اخشينان فرزندان »تولون« و فرزندان »اخش نان فرزندان »تولون« و فرزندان »اخشينان فرزندان »تولون« و فرزندان »اخشي ان ايان ايان ا يميمز در سالهای يز در سالهای يز در سالهای ن نيدها يدها ني نيدها دها اخش و م. اخشي و م. ي ان سالهای يان سالهای يان سالهای 9۰۵- ۸۶۸ م و بوده اوغوز از نسل دوققوز مينان و بوده اوغوز از نسل دوققوز ينان مي و بوده اوغوز از نسل دوققوز مينان و بوده اوغوز از نسل دوققوز نان ا تولون: فرزندان

دها از تبار پادشاهان فرغانه هستند.يدها از تبار پادشاهان فرغانه هستند.يدها از تبار پادشاهان فرغانه هستند. يردند. اخشيردند. اخش ردند. اخشكردند. اخشك ومت كومت كومت ك حك ح 9۳۵ -9۶9

غزنویان موجب و موجب كرده و موجب كرده و رده برپا )۱۱۸۳-9۶۳م( بزرگ دولتی مسلمان، )كان بزرگ دولتی مسلمان، )كان بزرگ دولتی مسلمان، ان تر از قومی عنوان به تركان از قومی عنوان به كان تري از قومی عنوان به تريان از قومی عنوان به ان غزنوقت داماد او يقت داماد او يقت داماد او ين« و در حقين« و در حق ن« و در حقكين« و در حقكي كين سلسله »آلپ تكين سلسله »آلپ ت ن سلسله »آلپ تين سلسله »آلپ تي انگذار ايانگذار ايانگذار ا يگسترش اسالم در هندوستان و افغانستان شدند. بنيگسترش اسالم در هندوستان و افغانستان شدند. بنان قارلوق بوده و فرزند بهادری به نام جوكان قارلوق بوده و فرزند بهادری به نام جوكان قارلوق بوده و فرزند بهادری به نام جوك كن )افسر ارتش( از تركن )افسر ارتش( از تر ن )افسر ارتش( از تركين )افسر ارتش( از تركي كي تكي ت كا سوبكا سوبك ا سوبيا سوبي ن كين كين كيتكيت تكتك كن« بود. سبكن« بود. سب ن« بود. سبكين« بود. سبكي كيتكيت تكتك ك»سبك»سب

عنی توخسیيعنی توخسیيعنی توخسیها، به اسارت ه يه يه ان همساكان همساكان همسا كلغار تركلغار تر لغار تريلغار تري ست. در يست. در يست. در ۱۲ سالگی در ا يزيز ق میيق میيق می يسيس سيسي اچة اياچة اياچة ا ينار درينار در نار دركنار درك ه در كه در كه در بود ن پس از فروخته شدن به آل سامان، كين پس از فروخته شدن به آل سامان، كين پس از فروخته شدن به آل سامان، كي تكي ت ك سال اسارت، به فرزندان سامان فروخته شد. سوبك سال اسارت، به فرزندان سامان فروخته شد. سوبك درآمده و پس از ۴ن پس كين پس كين پس كي تكي ت كرد. سوبكرد. سوبك رد. سوبكرد. سوبك سب كسب كسب مسلمان شده و وارد ارتش شد. چندی بعد او رتبهای عالی در قشون سامانی افغانستان، خراسان، او سلطان محمود همة افغانستان، خراسان، كرد. پسر او سلطان محمود همة افغانستان، خراسان، كرد. پسر او سلطان محمود همة رد. پسر برپا را را گرفته و سلسة غزنوی برپا كين، غزنه را را گرفته و سلسة غزنوی برپا كين، غزنه را را گرفته و سلسة غزنوی ن، غزنه آلپ ت آلپ تكياز كياز ی اسالمی به وجود آورد. او مانند كی اسالمی به وجود آورد. او مانند كی اسالمی به وجود آورد. او مانند يك مجاهد، برای گسترش كعراق و هندوستان را گرفته و دولت بزرگ تركعراق و هندوستان را گرفته و دولت بزرگ تر

Page 96: تاریخ مختصر ترک

96

کصر تر

ختخ م

تارین زبان را به جای ين زبان را به جای ين زبان را به جای ن حال زبان فارسی را رواج داده و اين حال زبان فارسی را رواج داده و اين حال زبان فارسی را رواج داده و ا يرد. سلطان محمود در عيرد. سلطان محمود در ع رد. سلطان محمود در عكرد. سلطان محمود در عك وشش كوشش كوشش ن اسالم در هند ين اسالم در هند ين اسالم در هند دعنی شاهنامه يعنی شاهنامه يعنی شاهنامه ار زبان فارسی كار زبان فارسی كار زبان فارسی كد. او از فردوسی خواسته بود تا شاهكد. او از فردوسی خواسته بود تا شاه د. او از فردوسی خواسته بود تا شاهيد. او از فردوسی خواسته بود تا شاهي يوانی برگزيوانی برگز وانی برگزيوانی برگزي زبان عربی، به عنوان زبان دن ين ين يرد. او همچنيرد. او همچن رد. او همچنكرد. او همچنك ن میين میين می ي شاعر را تأمي شاعر را تأم ش از يش از يش از ۴۰۰ يز شاعران پارسی سرا شده و او معاش بيز شاعران پارسی سرا شده و او معاش ب ز شاعران پارسی سرا شده و او معاش بكز شاعران پارسی سرا شده و او معاش بك كسد. دربار او مركسد. دربار او مر سد. دربار او مريسد. دربار او مري را بنو

ران فرستاد.يران فرستاد.يران فرستاد. هزاران معلم را برای آموزش فارسی دری، به شهرها و روستاهای ا

سلجوقیان

به به يان به يان ان سلجوق شد. آغاز سلجوقيان شد. آغاز يان سلجوقي شد. آغاز سلجوقيان شد. آغاز ان سلجوق سلجوقيوچ يوچ سلجوقك سلجوقكوچ وچ با آناتولی، و با يران آناتولی، و با يران آناتولی، و ران ا به اوغوز اكان به اوغوز اكان به اوغوز ان تر بزرگ تركهای بزرگ كهای دسته دستهيلغار دستهيلغار لغار ام كم كم ژه به خاندان حايژه به خاندان حايژه به خاندان حا وههای اورال جنوبی و به وكوههای اورال جنوبی و به وكوههای اورال جنوبی و به و ای خزر و يای خزر و يای خزر و ياچه آرال، درياچه آرال، در اچه آرال، درياچه آرال، دري يان دريان در ان دريان دري ين در مين در م ن در مكن در مك اوغوزهای خزر سان ين ين ي م. نوشته شده و همچني م. نوشته شده و همچن ه در سال كه در سال كه در سال 9۶۵ تاب حدود العالم كتاب حدود العالم كتاب حدود العالم نان در ينان در ينان در ق« منسوب بودند. دربارة ايق« منسوب بودند. دربارة ايق« منسوب بودند. دربارة ا ينين نيني يلة »قيلة »ق لة »قيلة »قي يقبيقبشور بلغار رفته، اطالعاتی ارائه شده است. كشور بلغار رفته، اطالعاتی ارائه شده است. كشور بلغار رفته، اطالعاتی ارائه شده است. ن حدود گذشته و به ين حدود گذشته و به ين حدود گذشته و به ه در كه در كه در 9۲۳ از ا در سفرنامة ابن فضالن ز در يز در يز در ينی نينی ن نی نينی ني ا رهبران ديا رهبران ديا رهبران د ابغو« و به فرماندهان ارتش »سوباشی« میيابغو« و به فرماندهان ارتش »سوباشی« میيابغو« و به فرماندهان ارتش »سوباشی« میگفتند. »قام«ها ن اوغوزها به رهبرانشان »ين اوغوزها به رهبرانشان »ين اوغوزها به رهبرانشان » از سوباشی بود. دوقاق پدر سلجوق تازه به يز سوباشی بود. دوقاق پدر سلجوق تازه به يز سوباشی بود. دوقاق پدر سلجوق تازه به يان، نيان، ن ان، نيان، ني ي سلجوقي سلجوق كنان نفوذ فراوان داشتند. سلجوق جد بزركنان نفوذ فراوان داشتند. سلجوق جد بزرك نان نفوذ فراوان داشتند. سلجوق جد بزرينان نفوذ فراوان داشتند. سلجوق جد بزري ان ايان ايان ا يميم

ن اسالم درآمده بود.ين اسالم درآمده بود.ين اسالم درآمده بود. دابغو اختالفی روی داد. سلجوق با صد اسب، مقدار شتر و يابغو اختالفی روی داد. سلجوق با صد اسب، مقدار شتر و يابغو اختالفی روی داد. سلجوق با صد اسب، مقدار شتر و ان او و يان او و يان او و يه سلجوق سوباشی بود، ميه سلجوق سوباشی بود، م ه سلجوق سوباشی بود، مكه سلجوق سوباشی بود، مك زمانی م قرن در ماوراء النهر يم قرن در ماوراء النهر يم قرن در ماوراء النهر يا آمد. سلجوقها مدت نيا آمد. سلجوقها مدت ن ا آمد. سلجوقها مدت نيا آمد. سلجوقها مدت ني ير درير در ر درير دري ين جند در ساحل سين جند در ساحل س ن جند در ساحل سين جند در ساحل سي يگوسفند به حوالی شهر مسلمان نشيگوسفند به حوالی شهر مسلمان نشعنی يعنی يعنی منها( تحت فشار قرار گرفتند و ناچار به سوی جنوب كمنها( تحت فشار قرار گرفتند و ناچار به سوی جنوب كمنها( تحت فشار قرار گرفتند و ناچار به سوی جنوب كا )تركا )تر ا )تريا )تري يردريردر ردريردري يه از طرف اوغوزهای سيه از طرف اوغوزهای س ه از طرف اوغوزهای سكه از طرف اوغوزهای سك كنكن نيني ماندند تا ا

ردند.كردند.كردند. وچ كوچ كوچ خراسان و موسی( و موسی( يوسف و موسی( يوسف وسف )ارسالن(، )ارسالن(، ييل )ارسالن(، ييل ل اسرا اسرايل، اسرايل، ل، يائيائ ائيكائيك پسرش )م از چهار م. درگذشت. پسرش )ميك از چهار م. درگذشت. يك 99۴ در سلجوق ه از قدرت او در هراس كه از قدرت او در هراس كه از قدرت او در هراس كن شد. سلطان محمود كن شد. سلطان محمود ن شد. سلطان محمود يين شد. سلطان محمود يي ييابغو تعييابغو تع ابغو تعيابغو تعي يل به عنوان يل به عنوان ل به عنوان ييل به عنوان يي ن رو اسراين رو اسراين رو اسرا شتر مرده بود، از ايشتر مرده بود، از ايشتر مرده بود، از ا يل پيل پ ل پيل پي يائيائ ائيكائيك يكميكمز در سال يز در سال يز در سال يابغو شد. او نيابغو شد. او ن ابغو شد. او نيابغو شد. او ني وسف، يوسف، يوسف، رد. پس برادرش كرد. پس برادرش كرد. پس برادرش افتاده بود، او را فراخواند و در مرز هندوستان زندانی

د.يد.يد. ير و به قتل رسير و به قتل رس ر و به قتل رسير و به قتل رسي ين قاراخانی دستگين قاراخانی دستگ ن قاراخانی دستگكين قاراخانی دستگكي كير علی تكير علی ت ر علی تير علی تي ي م. توسط امي م. توسط ام ۱۰۳۰حون يحون يحون يل، از جيل، از ج ل، از جيل، از جي يائيائ ائيكائيك يكان به فرماندهی طغرل و چاغری فرزندان ميكان به فرماندهی طغرل و چاغری فرزندان م ان به فرماندهی طغرل و چاغری فرزندان ميان به فرماندهی طغرل و چاغری فرزندان مي يدر زمان سلطان محمود غزنوی، سلجوقيدر زمان سلطان محمود غزنوی، سلجوقنجا به نام خود ينجا به نام خود ينجا به نام خود گ در ايگ در ايگ در ا ي م(. طغرل بي م(. طغرل ب ردند )كردند )كردند )۱۰۳۷ ر ير ير يشابور را تسخيشابور را تسخ شابور را تسخيشابور را تسخي يگذشته و شهرهای خراسان از جمله نيگذشته و شهرهای خراسان از جمله نورش آورد و در دندانقان يورش آورد و در دندانقان يورش آورد و در دندانقان ران به خراسان كران به خراسان كران به خراسان ری بی كری بی كری بی كرد. سلطان مسعود با لشكرد. سلطان مسعود با لش رد. سلطان مسعود با لشكرد. سلطان مسعود با لشك خطبه خواند و اعالم استقالل دان بودند )يدان بودند )يدان بودند )۱۰۴۰ م(و خراسان را گرفتند. يروز ميروز م روز ميروز مي يان پيان پ ان پيان پي يخت. سلجوقيخت. سلجوق خت. سلجوقيخت. سلجوقي ان درآويان درآويان درآو يان مرو و سرخس، با سلجوقيان مرو و سرخس، با سلجوق ان مرو و سرخس، با سلجوقيان مرو و سرخس، با سلجوقي يميمر فرمان خود درآورده و با انتخاب ری ير فرمان خود درآورده و با انتخاب ری ير فرمان خود درآورده و با انتخاب ری يز به زيز به ز ز به زيز به زي يجان را نيجان را ن جان را نيجان را ني گ، همدان و آذربايگ، همدان و آذربايگ، همدان و آذربا يسپس آنان به فرماندهی طغرل بيسپس آنان به فرماندهی طغرل ب

ردند.كردند.كردند. تخت، دولتی بزرگ برپا يتخت، دولتی بزرگ برپا يتخت، دولتی بزرگ برپا به عنوان پا

Page 97: تاریخ مختصر ترک

97

کتر

صر خت

مخ

اریت

۱۰۶۳رد. او در ۱۰۶۳رد. او در ۱۰۶۳ م. درگذشت. رد. او در كرد. او در ك كافت كافت افت يافت ي يفه دريفه در فه دريفه دري ي م. به بغداد رفت و لقب سلطان را از خلي م. به بغداد رفت و لقب سلطان را از خل ۱۰۵۵گ در ۱۰۵۵گ در ۱۰۵۵ گ در يگ در ي يطغرل بيطغرل بشور كشور كشور ا يا يا گ مقام او را گرفت و به آناتولی يگ مقام او را گرفت و به آناتولی يگ مقام او را گرفت و به آناتولی يز پابرجاست. پس از او آلپ ارسالن پسر چاغری بيز پابرجاست. پس از او آلپ ارسالن پسر چاغری ب ز پابرجاست. پس از او آلپ ارسالن پسر چاغری بيز پابرجاست. پس از او آلپ ارسالن پسر چاغری بي يمقبرة او هنوز نيمقبرة او هنوز نت وارد آناتولی شدند.يت وارد آناتولی شدند.يت وارد آناتولی شدند. يان با موفقيان با موفق ان با موفقيان با موفقي يرد. سلجوقيرد. سلجوق رد. سلجوقكرد. سلجوقك كان را در مالزگرد تار و مار كان را در مالزگرد تار و مار ان را در مالزگرد تار و مار يان را در مالزگرد تار و مار ي ي م رومي م روم د و در يد و در يد و در ۱۰۷۱ يشيش شكشك كر كر ر كر ك كروم لشكروم لشه از زمان طغرل آغاز شده كه از زمان طغرل آغاز شده كه از زمان طغرل آغاز شده جان، گرجستان و ارمنستان، سفر آناتولی را يجان، گرجستان و ارمنستان، سفر آناتولی را يجان، گرجستان و ارمنستان، سفر آناتولی را آلپ ارسالن پس از فتح آذرباان و آناتولی گرد آورده بود، در جلگة كان و آناتولی گرد آورده بود، در جلگة كان و آناتولی گرد آورده بود، در جلگة كه از بالكه از بال ه از بالكه از بالك وژن امپراتور روم شرقی با ارتش بزرگی يوژن امپراتور روم شرقی با ارتش بزرگی يوژن امپراتور روم شرقی با ارتش بزرگی بود، پی گرفت. دد. آلپ ارسالن در حالی يد. آلپ ارسالن در حالی يد. آلپ ارسالن در حالی ي به فرماندهی آلپ ارسالن سررسي به فرماندهی آلپ ارسالن سررس كمالزگرد سنگر گرفت. سپاه پنجاه هزار نفری تركمالزگرد سنگر گرفت. سپاه پنجاه هزار نفری تركد و بی امان يد و بی امان يد و بی امان ان تاخت. چون از نبرد شديان تاخت. چون از نبرد شديان تاخت. چون از نبرد شد يش سربازانش بر روميش سربازانش بر روم ش سربازانش بر روميش سربازانش بر رومي يشاپيشاپ شاپيشاپي يرد و پيرد و پ رد و پكرد و پك ده بود، اعالم جهاد يده بود، اعالم جهاد يده بود، اعالم جهاد يفن پوشيفن پوش فن پوشكفن پوشك ه كه كه ان از سنگرهای خود يان از سنگرهای خود يان از سنگرهای خود يردند. روميردند. روم ردند. رومكردند. رومك كنی كنی نی ينی ي ي توران عقب نشي توران عقب نش يكتيكتيك تكتك كان تركان ترك با اجرای تا ان تريان تري يامد، سپاهيامد، سپاه امد، سپاهيامد، سپاهي يای به دست نيای به دست ن جهيجهيجه ينتينتل میكيل میكيل میدادند، به كيه جناح راست و چپ ارتش روم را تشكيه جناح راست و چپ ارتش روم را تش ه جناح راست و چپ ارتش روم را تشكه جناح راست و چپ ارتش روم را تشك كها و اوزهای تركها و اوزهای ترك كان پئچنكان پئچنك ان پئچنيان پئچني ين مين م ن مين مي رون شدند. در ايرون شدند. در ايرون شدند. در ا يبيبوژن يوژن يوژن ست خوردند. امپراتور دكست خوردند. امپراتور دكست خوردند. امپراتور د كر شده و شكر شده و ش ر شده و شير شده و شي يان غافلگيان غافلگ ان غافلگيان غافلگي يوستند. آلپ ارسالن فرمان حمله داد. روميوستند. آلپ ارسالن فرمان حمله داد. روم وستند. آلپ ارسالن فرمان حمله داد. روميوستند. آلپ ارسالن فرمان حمله داد. رومي يان پيان پ ان پيان پي يسلجوقيسلجوقجة نبر مالزگرد، آناتولی شرقی و اورفا به دست يجة نبر مالزگرد، آناتولی شرقی و اورفا به دست يجة نبر مالزگرد، آناتولی شرقی و اورفا به دست يرد. در نتيرد. در نت رد. در نتكرد. در نتك كر شد ولی آلپ ارسالن به بزرگواری با او رفتار كر شد ولی آلپ ارسالن به بزرگواری با او رفتار ر شد ولی آلپ ارسالن به بزرگواری با او رفتار ير شد ولی آلپ ارسالن به بزرگواری با او رفتار ي ياسياسروزی مالزگرد راه را برای فتح يروزی مالزگرد راه را برای فتح يروزی مالزگرد راه را برای فتح ي م(. پي م(. پ ان افتاد و دولت روم متعهد به پرداخت خراج ساالنه شد )كان افتاد و دولت روم متعهد به پرداخت خراج ساالنه شد )كان افتاد و دولت روم متعهد به پرداخت خراج ساالنه شد )۱۰۷۱ كتركترد يد يد ن جدين جدين جد يب آنان سرزميب آنان سرزم ب آنان سرزميب آنان سرزمي ين ترتين ترت ن ترتين ترتي ردند. بدكردند. بدكردند. بد ك سال، همة آناتولی را فتح ك سال، همة آناتولی را فتح ان ظرف مدت كان ظرف مدت كان ظرف مدت ۲۰ كامل آناتولی گشود. تركامل آناتولی گشود. تر امل آناتولی گشود. تركامل آناتولی گشود. ترك

ردند.كردند.كردند. جاد يجاد يجاد كتركترك و مسلمان احون يحون يحون ينار جينار ج نار جكنار جك كستان شد ولی در كستان شد ولی در ستان شد ولی در كستان شد ولی در ك كان، راهی تركان، راهی تر ان، راهی تريان، راهی تري يوب شورش قاراخانيوب شورش قاراخان وب شورش قاراخانكوب شورش قاراخانك ك م آلپ ارسالن برای سرك م آلپ ارسالن برای سر در سال ۱۰۷۲

ن پدر شد )ين پدر شد )ين پدر شد )۱۰9۲-۱۰۷۲ م(. ي سالة آلپ ارسالن، جانشي سالة آلپ ارسالن، جانش شاه پسر كشاه پسر كشاه پسر ۱۸ كشته شد. ملكشته شد. مل شته شد. ملكشته شد. ملك توسط يك فرمانده دژ وههای كوههای كوههای ن امپراتوری از ين امپراتوری از ين امپراتوری از د. حدود ايد. حدود ايد. حدود ا ياش رسياش رس ن دورهين دورهين دوره شاه، به درخشانتركشاه، به درخشانتركشاه، به درخشانتر كامپراتوری سلجوق در زمان ملكامپراتوری سلجوق در زمان ملن ين ين تخت ايتخت ايتخت ا افت. اصفهان پايافت. اصفهان پايافت. اصفهان پا من گسترش يمن گسترش يمن گسترش وههای قفقاز تا مصر و كوههای قفقاز تا مصر و كوههای قفقاز تا مصر و د و مرمره، از يد و مرمره، از يد و مرمره، از يای سفيای سف ای سفيای سفي يتانری تا سواحل دريتانری تا سواحل در

امپراتوری بود.نظارت و ارسالن آلپ دستور به نظارت كه و ارسالن آلپ دستور به نظارت كه و ارسالن آلپ دستور به ه ه يه يه نظام مدرسة بود. اسالمی معارف نظاميی مدرسة بود. اسالمی معارف يی نظامي مدرسة بود. اسالمی معارف نظاميی مدرسة بود. اسالمی معارف ی وفاكوفاكوفا ش زمان دوره، شكن زمان دوره، كن شي زمان دوره، شين زمان دوره، ن اشاه كشاه كشاه كم جاللی به نام ملكم جاللی به نام مل م جاللی به نام مليم جاللی به نام ملي ل شد. سپس تقويل شد. سپس تقويل شد. سپس تقو كالملكالملك بنا شده بود، به يك دانشگاه بزرگ تبد رش خواجه نظاميرش خواجه نظاميرش خواجه نظام يوزيوز

م شد.يم شد.يم شد. يتنظيتنظاستقالل اعالم استقالل كرمان اعالم استقالل كرمان اعالم رمان و آناتولی و يه، آناتولی و يه، آناتولی ه، سور سوريان يان سوري سوريان ان سلجوق شد. سلجوقيه شد. يه سلجوقي شد. سلجوقيه شد. ه تجز تجزكشاه تجزكشاه شاه مل از پس سلجوقی ملكامپراتوری از پس سلجوقی كامپراتوری برادران، برادران، يان برادران، يان ان م از مدتی جنگ پرداختند. پس ميگر از مدتی جنگ پرداختند. پس يگر مي از مدتی جنگ پرداختند. پس ميگر از مدتی جنگ پرداختند. پس گر ديكديكد با نبرد به و عراق با يران نبرد به و عراق با يران نبرد به و عراق ران ا در اكشاه در اكشاه در شاه مل فرزندان فرزندان ملكردند. كردند. ملك فرزندان ملكردند. فرزندان ردند. رد و در زمان كرد و در زمان كرد و در زمان ومت كومت كومت ك سال حك سال ح شاه سلطان شد )كشاه سلطان شد )كشاه سلطان شد )۱۱۱۷م/ ۴9۵ ه(. سلطان سنجر ۴۰ كن پسر ملكن پسر مل ن پسر ملين پسر ملي يسنجر چهارميسنجر چهارمان در شرق. سالجقة يان در شرق. سالجقة يان در شرق. سالجقة قاراخان قاراخانيگری خطر يگری خطر قاراخاني قاراخانيگری خطر گری خطر و د و ديبی در غرب و ديبی در غرب بی در غرب ي جنگهای صلي جنگهای صل رد. كرد. كرد. يك بروز بزرگ او دو خطر ان يان يان ير شدند. ولی سنجر در جنگ با قاراخانير شدند. ولی سنجر در جنگ با قاراخان ر شدند. ولی سنجر در جنگ با قاراخانير شدند. ولی سنجر در جنگ با قاراخاني يبی درگيبی درگ بی درگيبی درگي يان در جنگهای صليان در جنگهای صل ان در جنگهای صليان در جنگهای صلي يوبيوب وبيوبي كگر دولتهای تركگر دولتهای ترك و ا گر دولتهای تريگر دولتهای تري آناتولی و د

Page 98: تاریخ مختصر ترک

98

کصر تر

ختخ م

تاریدند. سنجر در جنگ با آنان يدند. سنجر در جنگ با آنان يدند. سنجر در جنگ با آنان ي م(. چندی بعد اوغوزهای شمالی بر سلطان سنجر شوري م(. چندی بعد اوغوزهای شمالی بر سلطان سنجر شور ست خورد )كست خورد )كست خورد )۱۱۴۱ كشكشست خورد و به اسارت درآمد. پس از سه سال اسارت موفق به فرار شد ولی كست خورد و به اسارت درآمد. پس از سه سال اسارت موفق به فرار شد ولی كست خورد و به اسارت درآمد. پس از سه سال اسارت موفق به فرار شد ولی يك سال بعد در ۷۲ سالگی كشكشاو تابع سلجوقی دولتهای و او يد تابع سلجوقی دولتهای و او يد تابع سلجوقی دولتهای و د پاش فرو پاشيامل فرو يامل پاشك فرو پاشكامل فرو امل طور به سنجر مرگ از پس سلجوقی امپراتوری درگذشت.

ان(، همه مستقل شدند.كان(، همه مستقل شدند.ك ان(، همه مستقل شدند. ان(، همه مستقل شدند. ك)اتابك)اتاب

اتابکان

گ يگ يگ ي را از بي را از ب ك اتابك اتابك الت، به همراه او يالت، به همراه او يالت، به همراه او يك گری يگری يگری يك ا ي شاهزاده به والي شاهزاده به وال ن سلجوقی هنگام انتخاب ين سلجوقی هنگام انتخاب ين سلجوقی هنگام انتخاب يك يسالطيسالطدند تا او يدند تا او يدند تا او يوشيوش وشكوشك رده و میكرده و میكرده و می كاری كاری اری ياری ي ارهای نظامی و اداری كارهای نظامی و اداری كارهای نظامی و اداری ان شاهزاده را در كان شاهزاده را در كان شاهزاده را در كن اتابكن اتاب ن اتابين اتابي ز میيز میيز میفرستادند. ا يهای اوغوز نيهای اوغوز نی كی كی كوچكوچ وچكوچك ان، دولتهای يان، دولتهای يان، دولتهای يومت سلجوقيومت سلجوق ومت سلجوقكومت سلجوقك كان پس از فروپاشی حكان پس از فروپاشی ح ان پس از فروپاشی حكان پس از فروپاشی حك كنند. اتابكنند. اتاب نند. اتابكنند. اتابك ل يل يل ارآمد تبدكارآمد تبدكارآمد تبد را به يك والی و فرمانده

ه و عراق بودند.يه و عراق بودند.يه و عراق بودند. يجان، سوريجان، سور جان، سوريجان، سوري ان فارس، آذرباكان فارس، آذرباكان فارس، آذربا كومتها اتابكومتها اتاب ومتها اتابكومتها اتابك كن حكن ح ن حين حي ن اين اين ا ردند. مهمتركردند. مهمتركردند. مهمتر برپا ردند. آنان در كردند. آنان در كردند. آنان در ۵۰ سال مرانی كمرانی كمرانی ك سال حك سال ح ده و يده و يده و ۲۳۰ تخت خود برگزيتخت خود برگزيتخت خود برگز ه را به عنوان پايه را به عنوان پايه را به عنوان پا يسالجقة روم، قونيسالجقة روم، قونپادشاهان شدهاند. مشهور غرب سالجقة شدهيا مشهور غرب سالجقة شدهيا مشهور غرب سالجقة ا و روم سالجقة به و ينان روم سالجقة به و ينان روم سالجقة به نان ا شدند. مغولها تابع مغوليی تابع مغوليی تابع ی فرمانروا آخر و شرفت و يشرفت و يشرفت به پ و پيده به و يده پي به و پيده به و ده برگز زبان رسمی به عنوان را فارسی زبان آناتولی، برگزيران و خواه در زبان رسمی به عنوان را فارسی زبان آناتولی، برگزيران و خواه در زبان رسمی به عنوان را فارسی زبان آناتولی، ران و خواه در ا سلجوقی خواه در برپا شده بزرگی برپا شده كاروانسراهای بزرگی برپا شده كاروانسراهای بزرگی اروانسراهای و مدارس، مساجد و يان مدارس، مساجد و يان مدارس، مساجد ان زمان سلجوق در رساندند. زمان سلجوقياری در رساندند. ياری زمان سلجوقي در رساندند. زمان سلجوقياری در رساندند. اری زبان زبان ين زبان ين ن ا گسترش عب چهار گوش بنا شده و بر كعب چهار گوش بنا شده و بر كعب چهار گوش بنا شده و بر ك سطح مك سطح م ن مساجد بر روی ين مساجد بر روی ين مساجد بر روی يك ة اية اية ا رد. پاكرد. پاكرد. پا رانی رشد يرانی رشد يرانی رشد و معماری اسالمی- اان الهام گرفته بود.كان الهام گرفته بود.كان الهام گرفته بود. كی چادر تركی چادر تر ی چادر تريی چادر تري ن نوع معماری، از نوع برپاين نوع معماری، از نوع برپاين نوع معماری، از نوع برپا روی هشت ضلع و گنبد گردی ساخته میشد. ا

اربرد كاربرد كاربرد و و كل و كل ل ش شكای كای استوانه و بلند منارههای است. سلجوقی معماری نمونة منارهيگان است. سلجوقی معماری نمونة منارهيگان است. سلجوقی معماری نمونة گان گلپا جامع مسجد شاه، مسجد جامع كشاه، مسجد جامع كشاه، مسجد جامع كادگار دورة سلجوقی است. مسجد جامع اصفهان در زمان ملكادگار دورة سلجوقی است. مسجد جامع اصفهان در زمان مل ادگار دورة سلجوقی است. مسجد جامع اصفهان در زمان مليادگار دورة سلجوقی است. مسجد جامع اصفهان در زمان ملي اری، يكاری، يكاری، يكاشيكاش اشكاشك آجر پخته و ز يز يز يان مقابر نيان مقابر ن ان مقابر نيان مقابر ني ياند. از مياند. از م شاه و مسجد جامع زواره در كشاه و مسجد جامع زواره در كشاه و مسجد جامع زواره در ۱۱۳۵ م. ساخته شده كگان در زمان ابوشجاع پسر ملكگان در زمان ابوشجاع پسر مل گان در زمان ابوشجاع پسر مليگان در زمان ابوشجاع پسر ملي گلپان دوره هستند. بنا به ين دوره هستند. بنا به ين دوره هستند. بنا به ن مقبرهين مقبرهين مقبرههای ا گ در ری، مقبره بزرگ سلطان سنجر در مرو، مشهورتريگ در ری، مقبره بزرگ سلطان سنجر در مرو، مشهورتريگ در ری، مقبره بزرگ سلطان سنجر در مرو، مشهورتر يمقبره طغرل بيمقبره طغرل بن، مقبرة سلطان سنجر بنای معظم جهان بوده است. مرقد مطهر امام علی )ع( در نجف و ين، مقبرة سلطان سنجر بنای معظم جهان بوده است. مرقد مطهر امام علی )ع( در نجف و ين، مقبرة سلطان سنجر بنای معظم جهان بوده است. مرقد مطهر امام علی )ع( در نجف و دالديدالديدالد ينوشته رشينوشته رششاه و مرقد امام رضا )ع( در مشهد و مرقد منتسب به امام علی )ع( در كشاه و مرقد امام رضا )ع( در مشهد و مرقد منتسب به امام علی )ع( در كشاه و مرقد امام رضا )ع( در مشهد و مرقد منتسب به امام علی )ع( در كفه در بغداد توسط ملكفه در بغداد توسط مل فه در بغداد توسط مليفه در بغداد توسط ملي يمقبرة ابوحنيمقبرة ابوحن

ف بلخ، توسط سنجر ساخته شدهيف بلخ، توسط سنجر ساخته شدهيف بلخ، توسط سنجر ساخته شدهاند. مزار شربرپا شد. سپس مدرسة مشهور برپا شد. سپس مدرسة مشهور يگ برپا شد. سپس مدرسة مشهور يگ گ به دستور طغرل ب و بيشابور به دستور طغرل و يشابور بي به دستور طغرل و بيشابور به دستور طغرل و شابور ن نيان در يان در ني نيان در ان در زمان سلجوق زمان سلجوقين مدرسة ين مدرسة زمان سلجوقي زمان سلجوقين مدرسة ن مدرسة ينخستينخستو ری و بلخ هرات، مدارس طوس، و ين ری و بلخ هرات، مدارس طوس، و ين ری و بلخ هرات، مدارس طوس، ن و همچن هـ( و همچني هـ( ي ۴۴۴ م/ ۱۰۶۶( ارسالن آلپ زمان در بغداد )يه ارسالن آلپ زمان در بغداد )يه ارسالن آلپ زمان در بغداد ه ينظامينظام

ل شدند.يل شدند.يل شدند. ه بنا شده و همگی به مؤسساتی دولتی تبديه بنا شده و همگی به مؤسساتی دولتی تبديه بنا شده و همگی به مؤسساتی دولتی تبد ين مدارس بزرگی در عراق و سورين مدارس بزرگی در عراق و سور ن مدارس بزرگی در عراق و سورين مدارس بزرگی در عراق و سوري يهمچنيهمچنن مشهد و ين مشهد و ين مشهد و يف بيف ب ف بيف بي ن سمنان و شاهرود در زمان طغرل و رباط شرين سمنان و شاهرود در زمان طغرل و رباط شرين سمنان و شاهرود در زمان طغرل و رباط شر يروان بيروان ب روان بيروان بي يز رباط انوشيز رباط انوش ز رباط انوشيز رباط انوشي ياروانسراها نياروانسراها ن اروانسراها نكاروانسراها نك كان كان ان يان ي ياز مياز م

Page 99: تاریخ مختصر ترک

99

کتر

صر خت

مخ

اریت

رانی- يرانی- يرانی- ن دورهين دورهين دورههای معماری ا ی از درخشانتريكی از درخشانتريكی از درخشانتر سرخس در زمان ابوشجاع ساخته شدند. معماری سلجوقی اروانسراها، مسجدها، كاروانسراها، مسجدها، كاروانسراها، مسجدها، ن ين ين يار و همچنيار و همچن ار و همچنيار و همچني يان راههای تجاری بسيان راههای تجاری بس ان راههای تجاری بسيان راههای تجاری بسي ياسالمی و حتی جهان است. در زمان سلجوقياسالمی و حتی جهان است. در زمان سلجوق

ن راهها برپا شدند.ين راهها برپا شدند.ين راهها برپا شدند. ی بر سر ايی بر سر ايی بر سر ا مارستانها، چشمهيمارستانها، چشمهيمارستانها، چشمهها و رباطها يبيبنها جای گرفتند. ينها جای گرفتند. ينها جای گرفتند. ين سرزمين سرزم ن سرزمين سرزمي رده و در اكرده و در اكرده و در ا وچ كوچ كوچ جان و آناتولی يجان و آناتولی يجان و آناتولی كان، هزاران تركان، هزاران ترك به آذربا ان، هزاران تريان، هزاران تري يدر زمان سلجوقيدر زمان سلجوقردند. در زمان كردند. در زمان كردند. در زمان كن مناطق را به تمامی تركن مناطق را به تمامی ترك ن مناطق را به تمامی ترين مناطق را به تمامی تري الدی آمده بودند، مردم ايالدی آمده بودند، مردم ايالدی آمده بودند، مردم ا ي مي م ه همراه مغوالن در سدة كه همراه مغوالن در سدة كه همراه مغوالن در سدة ۱۳ انی كانی كانی كتركترجان آمدند. يجان آمدند. يجان آمدند. ای خزر و قپچاقيای خزر و قپچاقيای خزر و قپچاقها و خزرها از قفقاز به آذربا يان، قبائل اوغوز از خراسان و جنوب دريان، قبائل اوغوز از خراسان و جنوب در ان، قبائل اوغوز از خراسان و جنوب دريان، قبائل اوغوز از خراسان و جنوب دري يسلجوقيسلجوق

ران آمده بودند.يران آمده بودند.يران آمده بودند. جان و ايجان و ايجان و ا ش از مغوليش از مغوليش از مغولها به آذربا يز پيز پ ز پيز پي يغورها نيغورها ن غورها نيغورها ني اوغوزها و اور( دولت مغول بودند. ير( دولت مغول بودند. ير( دولت مغول بودند. يغورها »بخشی« )دبيغورها »بخشی« )دب غورها »بخشی« )دبيغورها »بخشی« )دبي ل میكيل میكيل میدادند. او كيان قسمت اعظم قشون مغول را تشكيان قسمت اعظم قشون مغول را تش ان قسمت اعظم قشون مغول را تشكان قسمت اعظم قشون مغول را تشك كتركترفرا فرا يغورها فرا يغورها غورها او از را نوشتن و خواندن مغولها بود. دولت مغولين بود. دولت مغولين بود. دولت ن ا رسمی زبان مغولی، اكنار رسمی زبان مغولی، اكنار رسمی زبان مغولی، نار در در يغوری در يغوری غوری او زبان غور تا سدة يغور تا سدة يغور تا سدة ۱۶ م. دوام آورده و پس غور نوشته میيغور نوشته میيغور نوشته میشد. الفبای او ن رو هر دو زبان با الفبای اوين رو هر دو زبان با الفبای اوين رو هر دو زبان با الفبای او گرفتهاند از اكل شده و تركل شده و ترك گشتند. ل شده و تريل شده و تري يان، مستحيان، مستح ان، مستحكان، مستحك كت تركت تر ت تريت تري ثركثركثر ان ايان ايان ا ين زمان، الفبای عربی جای آن را گرفت. مغوالن در مين زمان، الفبای عربی جای آن را گرفت. مغوالن در م ن زمان، الفبای عربی جای آن را گرفت. مغوالن در مين زمان، الفبای عربی جای آن را گرفت. مغوالن در مي از ا

ز فارس شدند.يز فارس شدند.يز فارس شدند. ير مناطق فارسی زبان نير مناطق فارسی زبان ن ر مناطق فارسی زبان نير مناطق فارسی زبان ني ن خراسان و ساكن خراسان و ساكن خراسان و سا ه مغول های ساكه مغول های ساكه مغول های سا همچنان وتاه، داخلی بوده كوتاه، داخلی بوده كوتاه، داخلی بوده كان: عوامل اصلی فروپاشی دولت سلجوقی در مدت زمانی كان: عوامل اصلی فروپاشی دولت سلجوقی در مدت زمانی ان: عوامل اصلی فروپاشی دولت سلجوقی در مدت زمانی يان: عوامل اصلی فروپاشی دولت سلجوقی در مدت زمانی ي يل فروپاشی دولت سلجوقيل فروپاشی دولت سلجوق ل فروپاشی دولت سلجوقيل فروپاشی دولت سلجوقي دال

رد:كرد:كرد: و به طور خالصه میتوان آن را در ۴ مورد دسته بندی حق و حق يت و حق يت و ت صالح واجد خاندان، منسوبان همة صالحيمی، واجد خاندان، منسوبان همة يمی، صالحي واجد خاندان، منسوبان همة صالحيمی، واجد خاندان، منسوبان همة می، قد رسم به بنا قديان رسم به بنا قديان رسم به بنا ان سلجوق سلجوقيان يان سلجوقي سلجوقيان ان م در وراثت: مسأله مي. در وراثت: مسأله ي. ۱ان پسران او جنگ قدرت يان پسران او جنگ قدرت يان پسران او جنگ قدرت يز پس از مرگ سلطان، ميز پس از مرگ سلطان، م ز پس از مرگ سلطان، ميز پس از مرگ سلطان، مي ين رو نين رو ن ن رو نين رو ني ا سلطانی هستند. از ايا سلطانی هستند. از ايا سلطانی هستند. از ا ابی به مقام خاقانی يابی به مقام خاقانی يابی به مقام خاقانی برای دست ة دولت ية دولت ية دولت ف و تجزيف و تجزيف و تجز يت موجب تضعيت موجب تضع ت موجب تضعيت موجب تضعي ين وضعين وضع ن وضعين وضعي رد. اكرد. اكرد. ا روز، بر اورنگ پادشاهی جلوس میيروز، بر اورنگ پادشاهی جلوس میيروز، بر اورنگ پادشاهی جلوس می يگرفت و شاهزادة پيگرفت و شاهزادة پ درمی

میشد.فة يفة يفة يگ، خليگ، خل گ، خليگ، خلي يان و از زمان طغرل بيان و از زمان طغرل ب ان و از زمان طغرل بيان و از زمان طغرل بي يومت سلجوقيومت سلجوق ومت سلجوقكومت سلجوقك كن سلجوقی: در زمان برقراری حكن سلجوقی: در زمان برقراری ح ن سلجوقی: در زمان برقراری حين سلجوقی: در زمان برقراری حي يفه و سالطيفه و سالط فه و سالطيفه و سالطي يان خليان خل ان خليان خلي ي. مجادله مي. مجادله م ۲ان شدن نشانهيان شدن نشانهيان شدن نشانههای ضعف در ومتی بر عهدة سلطان بود. با نماكومتی بر عهدة سلطان بود. با نماكومتی بر عهدة سلطان بود. با نما كنی مشغول بوده و امور حكنی مشغول بوده و امور ح نی مشغول بوده و امور حينی مشغول بوده و امور حي بنی عباس تنها به امور دنه را برای انقراض دولت سلجوقی ينه را برای انقراض دولت سلجوقی ينه را برای انقراض دولت سلجوقی يان رخ داده و زميان رخ داده و زم ان رخ داده و زميان رخ داده و زمي يفه و سلجوقيفه و سلجوق فه و سلجوقيفه و سلجوقي يان سربازان خليان سربازان خل ان سربازان خليان سربازان خلي يامپراتوری سلجوقی، مجادالتی ميامپراتوری سلجوقی، مجادالتی م

رد.كرد.كرد. فراهم ة ية ية رده و موجب تجزكرده و موجب تجزكرده و موجب تجز ومتهای محلی برپا كومتهای محلی برپا كومتهای محلی برپا كان حكان ح ان حكان حك كافت، اتابكافت، اتاب افت، اتابيافت، اتابي اهش كاهش كاهش ان يان يان يه قدرت سلجوقيه قدرت سلجوق ه قدرت سلجوقكه قدرت سلجوقك كان: پس از آنكان: پس از آن ان: پس از آنكان: پس از آنك ك. اتابك. اتاب ۳ا خاندان يا خاندان يا خاندان جان يجان يجان ان آذرباكان آذرباكان آذربا ك م( اتابك م( اتاب ان فارسی )كان فارسی )كان فارسی )۱۱۴۷-۱۲۸۶ كتوان به اتابكتوان به اتاب ان میكان میكان می كن اتابكن اتاب ن اتابين اتابي ن اين اين ا امپراتوری شدند. از مهمتر

ان حلب نام برد.كان حلب نام برد.كان حلب نام برد. كم( و اتابكم( و اتاب ان موصل )كان موصل )كان موصل )۱۱۲۷-۱۲۳۳ ك(، اتابك(، اتاب ز )يز )يز )۱۱۴۶-۱۲۲۵ يائل دنيائل دنان و اوغوزهای خارجی بود. ييان و اوغوزهای خارجی بود. ييان و اوغوزهای خارجی بود. قاراختا با قاراختايانی فروپاشی دولت سلجوقی، جنگ با قاراختايانی فروپاشی دولت سلجوقی، جنگ با انی فروپاشی دولت سلجوقی، جنگ پا ۴. مداخله خارجی: علت ن ين ين درآمد. هم اسارت به و درآمد. هميست خورده اسارت به و يست خورده درآمد. همك اسارت به و درآمد. همكست خورده اسارت به و ست خورده از خراسان شمالی، ش اوغوزها از خراسان شمالی، شكالی اوغوزها كالی از خراسان شمالی، شي اوغوزها از خراسان شمالی، شيالی اوغوزها الی است و استيجة هجوم و يجة هجوم استي و استيجة هجوم و جة هجوم نت در نتيسلطان سنجر در يسلطان سنجر

حادثه موجب فروپاشی دولت بزرگ سلجوقی شد. حادثه موجب فروپاشی دولت بزرگ سلجوقی شد.

زبان اكثر مردم اين مناطق را به تدريج تركى كردند.در زمان سلجوقيان، قبائل اوغوز از خراسان و جنوب درياى خزر و قپچا قها و خزرها از قفقاز به آذربايجان آمدند.

Page 100: تاریخ مختصر ترک

100

کصر تر

ختخ م

تاریومت اسالمی، عادات و كومت اسالمی، عادات و كومت اسالمی، عادات و كی حكی ح ی حيی حي ان همراه با برپايان همراه با برپايان همراه با برپا يان: سلجوقيان: سلجوق ان: سلجوقيان: سلجوقي يان سلجوقيان سلجوق ان سلجوقيان سلجوقي يالت و فرهنگ در ميالت و فرهنگ در م الت و فرهنگ در مكيالت و فرهنگ در مكي كي تشكي تش ه در كه در كه در ن در حالی بود ين در حالی بود ين در حالی بود دند. ايدند. ايدند. ا رده بودند. آنان زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی برگزكرده بودند. آنان زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی برگزكرده بودند. آنان زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی برگز ی خود را حفظ كی خود را حفظ كی خود را حفظ كآداب تركآداب ترم يم يم يی همچون تقسيی همچون تقس ی همچون تقسكی همچون تقسك كمان نقش بسته بود. عادات و آداب تركمان نقش بسته بود. عادات و آداب تر مان نقش بسته بود. عادات و آداب تركمان نقش بسته بود. عادات و آداب ترك ر و ير و ير و ير تير ت ر تير تي ز تصويز تصويز تصو يومتی، طغرای سلطان و پول نيومتی، طغرای سلطان و پول ن ومتی، طغرای سلطان و پول نكومتی، طغرای سلطان و پول نك كنشان حكنشان حردن افراد كردن افراد كردن افراد يكتيكتيك توران، مراسم سوگواری، ازدواج فرد با همسر برادر مردهاش، خفه تكتك ارتش به جناح راست و چپ، تاختن خون آنها، برگزاری توی )مهمانی عمومی( از طرف سلطان و عمل يختن خون آنها، برگزاری توی )مهمانی عمومی( از طرف سلطان و عمل يختن خون آنها، برگزاری توی )مهمانی عمومی( از طرف سلطان و عمل يمان و خودداری از ريمان و خودداری از ر مان و خودداری از ركمان و خودداری از رك كخاندان سلطنتی با زه كخاندان سلطنتی با زه فه بنی عباس به عنوان سلطان يفه بنی عباس به عنوان سلطان يفه بنی عباس به عنوان سلطان يه بغداد را گرفت و از طرف خليه بغداد را گرفت و از طرف خل ه بغداد را گرفت و از طرف خلكه بغداد را گرفت و از طرف خلك كگ پس از آنكگ پس از آن گ پس از آنيگ پس از آني يج بود. طغرل بيج بود. طغرل ب ج بود. طغرل بيج بود. طغرل بي ی راكی راكی را كبه اصول حقوق تركبه اصول حقوق تررد. طغرل برای ادارهة شهر بغداد كرد. طغرل برای ادارهة شهر بغداد كرد. طغرل برای ادارهة شهر بغداد يك شحنه م يم يم يفه تقسيفه تقس فه تقسيفه تقسي يان خود و خليان خود و خل ان خود و خليان خود و خلي ين را مين را م ن را مين را مي ا و ديا و ديا و د يار دنيار دن ار دنكار دنك غرب و شرق شناخته شد،

رد.كرد.كرد. ن يين يين ييد )والی اداری( تعييد )والی اداری( تع د )والی اداری( تعيد )والی اداری( تعي ي عمي عم )والی نظامی( و يكالتها يالتها يالتها ا به اكه به اكه به ه يك سلطنتی در پنج وقت نماز، موزيك سلطنتی در پنج وقت نماز، موزيك نوبت مینواخت. منسوبان خاندان سلطنتی يكدستة موزيكدستة موزيكومت غزنوی و كومت غزنوی و كومت غزنوی و از ح از حكشتر كشتر از حي از حيشتر شتر بيز ب يز بي بيز ز ن نياسی ياسی ني نياسی اسی يالت سيالت س الت سكيالت سكي بنوازند. در تش بار نوبت تنها حق داشتند سه بنوازند. در تشكيشدند، بار نوبت تنها حق داشتند سه كيشدند، فرستاده میی چون يی چون يی چون از نقشها از نقشهاكيالت از نقشهاكيالت الت كين تشكين تش ن تشين تشي ا درگاه میيا درگاه میيا درگاه میگفتند و ا بارگاه بارگاه يز بارگاه يز ز ن يالت دربار نيالت دربار الت دربار نكيالت دربار نكي به تش الگوبرداری شده بود. به تشكيعباسی الگوبرداری شده بود. كيعباسی و و يان، و يان، ان، قورچ چوبداران، شرابداران، آبداران، قورچيمان، چوبداران، شرابداران، آبداران، يمان، قورچي چوبداران، شرابداران، آبداران، قورچيمان، چوبداران، شرابداران، آبداران، مان، ند سرهنگان، خاص، ندكل سرهنگان، خاص، ندكل سرهنگان، خاص، ل و ويرآخوران، ويرآخوران، رآخوران، ام داران، جامه اميحاجبان، داران، جامه يحاجبان،

ل میكل میكل میگرفت. كمصاحبان و سربازان شكمصاحبان و سربازان شل شده بود:كيل شده بود:كيل شده بود: كيا وزارت تشكيا وزارت تش ا وزارت تشيا وزارت تشي وان يوان يوان وان سلطنت از يوان سلطنت از يوان سلطنت از ۵ د ومت: دكومت: دكومت: د كحكح

ر ير ير يوان طغرا )وزيوان طغرا )وز وان طغرا )وزيوان طغرا )وزي بود ۲. د بود كيل مطلق سلطان بود كيل مطلق سلطان ل مطلق سلطان اعظم و اعظم. صدر ويا صدر اعظم اعظم. صدر ويا صدر اعظم اعظم. صدر ا صدر بزرگ بزرگ يا خواجة بزرگ يا خواجة ا خواجة وان يوان يوان ۱. صاحب دوان يوان يوان يك مستوفی قرار داشته و به عنوان مسئول خزانه، بر امور خراج و ن دين دين د ايفا: در رأس ا ايفا: در رأس فا: در رأس يوان استيوان است وان استيوان استي خارجه(. ۳. دوان يوان يوان ن دين دين د س ايس ايس ا يش )دفاع ملی(: به رئيش )دفاع ملی(: به رئ ش )دفاع ملی(: به رئيش )دفاع ملی(: به رئي يوان عرض الجيوان عرض الج وان عرض الجيوان عرض الجي رد. كرد. كرد. ۵. د دگی میيدگی میيدگی می ياتهای خاص، اقطاع، شرع و عرف رسياتهای خاص، اقطاع، شرع و عرف رس اتهای خاص، اقطاع، شرع و عرف رسياتهای خاص، اقطاع، شرع و عرف رسي يماليمالی را به جز يی را به جز يی را به جز ار و هر جاكار و هر جاكار و هر جا ن اداره مشرف میين اداره مشرف میين اداره مشرف میگفتند آنها هر س ايس ايس ا يش(: به رئيش(: به رئ ش(: به رئيش(: به رئي يوان اشراف )تفتيوان اشراف )تفت وان اشراف )تفتيوان اشراف )تفتي عارض میگفتند. ۶. دا مسئول يا مسئول يا مسئول يد يد د يد ي ي عمي عم يكا فرمانده نظامی، يكا فرمانده نظامی، يك ا فرمانده نظامی، يا فرمانده نظامی، ي يالت عالوه بر شحنه يالت عالوه بر شحنه الت عالوه بر شحنه يالت عالوه بر شحنه ي ز اكز اكز ا ش قرار میيش قرار میيش قرار میدادند. در مرا يه و نظامی مورد تفتيه و نظامی مورد تفت ه و نظامی مورد تفتيه و نظامی مورد تفتي يامور عدليامور عدل

رد.كرد.كرد. دگی میيدگی میيدگی می يه رسيه رس ه رسيه رسي ه به امور بلدكه به امور بلدكه به امور بلد ز وجود داشت يز وجود داشت يز وجود داشت ين محتسبی نين محتسبی ن ن محتسبی نين محتسبی ني ز گمارده میيز گمارده میيز گمارده میشد. عالوه بر ا ياداری نياداری نبرای برای يی برای يی ی الگو عنوان به و بوده وسطی قرون اردوی الگوين عنوان به و بوده وسطی قرون اردوی الگوين عنوان به و بوده وسطی قرون اردوی ن رومندتريرومندتريرومندتر ن نيشاه، يشاه، نك نكشاه، شاه، مل زمان در ملكان زمان در كان ملي زمان در مليان زمان در ان سلجوق اردوی سلجوقياردو: اردوی ياردو: ت يت يت يژة سلطنتی تربيژة سلطنتی ترب ژة سلطنتی تربيژة سلطنتی تربي نش از اقوام مختلف و با آموزش وينش از اقوام مختلف و با آموزش وينش از اقوام مختلف و با آموزش و ن اردو به صورت گزين اردو به صورت گزين اردو به صورت گز ی درآمده بود. اكی درآمده بود. اكی درآمده بود. ا كدولتهای اسالمی، تركدولتهای اسالمی، ترن سربازان ين سربازان ين سربازان االت بود. اياالت بود. اياالت بود. ا ان ايان ايان ا ير فرمان والير فرمان وال ر فرمان والير فرمان والي ين سربازان زين سربازان ز ن سربازان زين سربازان زي يم سلطان و همچنيم سلطان و همچن م سلطان و همچنيم سلطان و همچني يل از اردوی تحت فرمان مستقيل از اردوی تحت فرمان مستق ل از اردوی تحت فرمان مستقكل از اردوی تحت فرمان مستقك كافته و متشكافته و متش افته و متشيافته و متشين، ين، ين، بار در سال حقوق می گرفتند. عالوه بر ا وانی ثبت شده و يوانی ثبت شده و يوانی ثبت شده و ۴ آنها در دفاتر د نام آنها در دفاتر ديده و نام آنها در دفاتر ديده و نام ده و يز ناميز نام ز ناميز نامي نيرا غالمان دربار ن يرا غالمان دربار ز يز يز يشد. به هنگام لزوم نيشد. به هنگام لزوم ن ن میين میين می ينده شده و معاش آنها از اقطاع تأمينده شده و معاش آنها از اقطاع تأم نده شده و معاش آنها از اقطاع تأمكنده شده و معاش آنها از اقطاع تأمك ه در هر گوشة امپراتوری پراكه در هر گوشة امپراتوری پراكه در هر گوشة امپراتوری پرا ز بودند يز بودند يز بودند يانی نيانی ن انی نيانی ني يسپاهيسپاهشور را پاس كشور را پاس كشور را پاس منكمنكمنها، مرزهای خارجی كب از تركب از تر ب از تركب از ترك كشد. سربازانی مركشد. سربازانی مر ان مردم جذب میيان مردم جذب میيان مردم جذب می يسربازان مزدور )حشر( از ميسربازان مزدور )حشر( از م

میداشتند.

خود

Page 101: تاریخ مختصر ترک

101

کتر

صر خت

مخ

اریت

دگی يدگی يدگی يان به اختالفات شرعی رسيان به اختالفات شرعی رس ان به اختالفات شرعی رسيان به اختالفات شرعی رسي يم شده بود. قاضيم شده بود. قاض م شده بود. قاضيم شده بود. قاضي يه: قضاوت به دو گونة شرعی و عرفی تقسيه: قضاوت به دو گونة شرعی و عرفی تقس ه: قضاوت به دو گونة شرعی و عرفی تقسيه: قضاوت به دو گونة شرعی و عرفی تقسي ي عدلي عدلاسی، ياسی، ياسی، يم سيم س م سيم سي ر جراير جراير جرا يمی نظيمی نظ می نظيمی نظي ز به جرايز به جرايز به جرا ين ادارة اوقاف را در دست داشتند. در دادگاههای عرفی نين ادارة اوقاف را در دست داشتند. در دادگاههای عرفی ن ن ادارة اوقاف را در دست داشتند. در دادگاههای عرفی نين ادارة اوقاف را در دست داشتند. در دادگاههای عرفی ني يردند. آنان همچنيردند. آنان همچن ردند. آنان همچنكردند. آنان همچنك میدگی به يدگی به يدگی به يگفتند. رسيگفتند. رس رداد« میيرداد« میيرداد« می ين دادگاهها »امين دادگاهها »ام ن دادگاهها »امين دادگاهها »امي س ايس ايس ا يشد و به رئيشد و به رئ دگی میيدگی میيدگی می يبی انضباطی و نافرمانی از دستور دولت رسيبی انضباطی و نافرمانی از دستور دولت رسی برای يی برای يی برای رات جزئی به عنوان الگوييرات جزئی به عنوان الگوييرات جزئی به عنوان الگو ييالت با تغييالت با تغ الت با تغكيالت با تغكي كين تشكين تش ن تشين تشي ر بر عهده داشت. اكر بر عهده داشت. اكر بر عهده داشت. ا كز قاضی عسكز قاضی عس ز قاضی عسيز قاضی عسي ياختالفات شرعی اردو را نياختالفات شرعی اردو را ن

دولتهای بعدی درآمد. ن ين ين سالط بودند. مذهب شافعی سالطيز بودند. مذهب شافعی يز سالطي بودند. مذهب شافعی سالطيز بودند. مذهب شافعی ز ن ني ي كوچكوچك وچكوچك بخشی و مذهب حنفی سلجوقی بخشی كان و مذهب حنفی سلجوقی بخشی كان و مذهب حنفی سلجوقی ان تر تركشتر كشتر تري تريشتر شتر ب مذهب: و بين مذهب: و ين بي مذهب: و بين مذهب: و ن د ه كه كه ن امر نشان میين امر نشان میين امر نشان میدهد رو مذهب شافعی بودند. ايرو مذهب شافعی بودند. ايرو مذهب شافعی بودند. ا ي پي پ كرانی چون خواجه نظام الملكرانی چون خواجه نظام الملك رانی چون خواجه نظام المليرانی چون خواجه نظام الملي يسلجوقی حنفی بودند ولی وزيسلجوقی حنفی بودند ولی وزن و فلسفی انجام ين و فلسفی انجام ين و فلسفی انجام ن سلجوقی افرادی متعصب نبودند و به طور مثال در حضور سلطان سنجر، مباحثات دين سلجوقی افرادی متعصب نبودند و به طور مثال در حضور سلطان سنجر، مباحثات دين سلجوقی افرادی متعصب نبودند و به طور مثال در حضور سلطان سنجر، مباحثات د يسالطيسالطز در يز در يز در يش تصوف نيش تصوف ن ش تصوف نيش تصوف ني افتهيافتهيافتهاند. گرا ن دوره پرورش ين دوره پرورش ين دوره پرورش ای اسالم در ايای اسالم در ايای اسالم در ا يث دنيث دن ث دنيث دني ر و حديير و حديير و حد ييالم، تغييالم، تغ الم، تغكالم، تغك شتر عالمان فقه، يشتر عالمان فقه، يشتر عالمان فقه، يشد. بيشد. ب میدگاه صوفی مطابقت داده و تصوف يدگاه صوفی مطابقت داده و تصوف يدگاه صوفی مطابقت داده و تصوف الم را با دكالم را با دكالم را با د كت بزرگی چون غزالی صوفی بود. او كت بزرگی چون غزالی صوفی بود. او ت بزرگی چون غزالی صوفی بود. او يت بزرگی چون غزالی صوفی بود. او ي يافته بود. شخصيافته بود. شخص افته بود. شخصيافته بود. شخصي ين زمان رشد ين زمان رشد ن زمان رشد ين زمان رشد ي ا

ان آورد.يان آورد.يان آورد. ينی را به مينی را به م نی را به مينی را به مي اسالمی نوبرای كبرای كبرای ن ين ين خ نجم الديخ نجم الديخ نجم الد يه توسط شيه توسط ش ه توسط شيه توسط شي بروكبروكبرو النی، يالنی، يالنی، يه توسط عبدالقادر گيه توسط عبدالقادر گ ه توسط عبدالقادر گيه توسط عبدالقادر گي يقتهای مختلفی چون قادريقتهای مختلفی چون قادر قتهای مختلفی چون قادريقتهای مختلفی چون قادري ن اساس طرين اساس طرين اساس طر بر اه يه يه يتاشيتاش تاشكتاشك كزی و بكزی و ب زی و بكزی و بك كای مركای مر ای مريای مري يه در آسيه در آس ه در آسيه در آسي ه، نقشبنديه، نقشبنديه، نقشبند ن عربی، مولوين عربی، مولوين عربی، مولو ن قونوی شاگرد محی الدين قونوی شاگرد محی الدين قونوی شاگرد محی الد ه توسط صدر الديه توسط صدر الديه توسط صدر الد بركبركبر خوارزمی، ا

افتند.يافتند.يافتند. در آناتولی و... رواج م يم يم شه دالوری و جسارت قديشه دالوری و جسارت قديشه دالوری و جسارت قد رانی همراه با سادگی و صفای اخالقی، از انديرانی همراه با سادگی و صفای اخالقی، از انديرانی همراه با سادگی و صفای اخالقی، از اند ی متفاوت با تصوف اكی متفاوت با تصوف اكی متفاوت با تصوف ا كتصوف تركتصوف ترزی، تحت رهبری آلپها، باباها و ابدالها و كزی، تحت رهبری آلپها، باباها و ابدالها و كزی، تحت رهبری آلپها، باباها و ابدالها و كای مركای مر ای مريای مري ي در خراسان و آسي در خراسان و آس كان تركان ترك ان تريان تري يب صوفيب صوف ب صوفيب صوفي ين ترتين ترت ن ترتين ترتي ز بهرهيز بهرهيز بهرهمند بود. بد يی نيی ن ی نكی نك كتركترده بود، ييده بود، ييده بود، سوی زايسوی زايسوی زا قت يقت يقت ه از طركه از طركه از طر ه يه يه يتاشيتاش تاشكتاشك كقت بكقت ب قت بيقت بي ردند. طركردند. طركردند. طر فا میيفا میيفا می ف وطنی خود را ايف وطنی خود را ايف وطنی خود را ا ان، وظايان، وظايان، وظا يدر آناتولی با عنوان غازيدر آناتولی با عنوان غازه زندگی يه زندگی يه زندگی يان شرقی بوده و در قونيان شرقی بوده و در قون ان شرقی بوده و در قونكان شرقی بوده و در قونك ك از ترك از تر ن مولوی اصالتاين مولوی اصالتاين مولوی اصالتا ان بود. جالل الديان بود. جالل الديان بود. جالل الد يقت رسمی طبقة نظاميقت رسمی طبقة نظام قت رسمی طبقة نظاميقت رسمی طبقة نظامي ن حال طرين حال طرين حال طر يدر عيدر عان مجادله در كان مجادله در كان مجادله در كست، متفاوت بود. امكست، متفاوت بود. ام ست، متفاوت بود. اميست، متفاوت بود. امي يزيز انشان میيانشان میيانشان می يه در ميه در م ه در مكه در مك ر عرفانی و زبان شعر او با مردمی كر عرفانی و زبان شعر او با مردمی كر عرفانی و زبان شعر او با مردمی كن حال تفكن حال تف ن حال تفين حال تفي رد. با اكرد. با اكرد. با ا میافران دفاع شود ولی مولوی صلح و آرامش كافران دفاع شود ولی مولوی صلح و آرامش كافران دفاع شود ولی مولوی صلح و آرامش ه با سالح در برابر كه با سالح در برابر كه با سالح در برابر ند كند كند ه میيه میيه می ير او داده نشده است. ابن عربی توصير او داده نشده است. ابن عربی توص ر او داده نشده است. ابن عربی توصكر او داده نشده است. ابن عربی توصك كتفكتفرده و مرشدی آن كرده و مرشدی آن كرده و مرشدی آن جاد يجاد يجاد ه را پسرش سلطان ولد ايه را پسرش سلطان ولد ايه را پسرش سلطان ولد ا قت مولويقت مولويقت مولو ح داده و مسالمت با مغوالن را بهتر میيح داده و مسالمت با مغوالن را بهتر میيح داده و مسالمت با مغوالن را بهتر میداند. طر يرا ترجيرا ترج

رد.كرد.كرد. را در خانواده خود موروثی و ۳۰ سال آناتولی و كان آناتولی و كان آناتولی ان تر از امره تركونس از امره كونس تري از امره تريونس از امره ونس است. يسوی است. است. يسوی سوی احمد از ترك پس كن شاعر صوفی تركن شاعر صوفی تري ترين شاعر صوفی ن شاعر صوفی بزرگتر امره بزرگتريونس امره بزرگتريونس امره ونس

رده است.كرده است.كرده است. ل يل يل يمولوی بود. او اشعارش را با زبان مردمی سروده و زندگی مردم را تمثيمولوی بود. او اشعارش را با زبان مردمی سروده و زندگی مردم را تمث جوانتر از تاشی و حروفی كتاشی و حروفی كتاشی و حروفی ب كی، بكی، بي بيی، ی، بابا مانند بابايی مانند بابايی مانند ی قتهايقتهايقتها و طريافته و طر و طريافته افته رواج رواج يز رواج يز ز ن آناتولی نيگری در آناتولی يگری در عهيعهيعه يگری و شيگری و ش گری و شيگری و شي يقتهای صوفيقتهای صوف قتهای صوفيقتهای صوفي طران يان يان يرده و در ميرده و در م رده و در مكرده و در مك ه زندگی يه زندگی يه زندگی ينار شهر آماسينار شهر آماس نار شهر آماسكنار شهر آماسك ی از طرف بابا اسحاق برپا شده بود. بابا اسحاق در يی از طرف بابا اسحاق برپا شده بود. بابا اسحاق در يی از طرف بابا اسحاق برپا شده بود. بابا اسحاق در قت بابايقت بابايقت بابا جاد شدند. طريجاد شدند. طريجاد شدند. طر ارده و چند شهر را گرفتند. چندی كرده و چند شهر را گرفتند. چندی كرده و چند شهر را گرفتند. چندی روهای دولتی را مغلوب يروهای دولتی را مغلوب يروهای دولتی را مغلوب يدان او نيدان او ن دان او نيدان او ني امبر شناخته میيامبر شناخته میيامبر شناخته میشد. مر يها به عنوان پيها به عنوان پ منكمنكمن كتركتر

ر و اعدام شدند )ير و اعدام شدند )ير و اعدام شدند )9 ۱۲ ۱۲ م(. م(. يروهای دولتی دستگيروهای دولتی دستگ روهای دولتی دستگيروهای دولتی دستگي يدانش توسط نيدانش توسط ن دانش توسط نيدانش توسط ني بعد او و مر

Page 102: تاریخ مختصر ترک

102

کصر تر

ختخ م

تاری

س يس يس يتاش تأسيتاش تأس تاش تأسكتاش تأسك كرده و توسط حاج بكرده و توسط حاج ب رده و توسط حاج بكرده و توسط حاج بك غ يغ يغ يعه و حروفی را تبليعه و حروفی را تبل عه و حروفی را تبليعه و حروفی را تبلي يد شيد ش د شيد شي ه عقاكه عقاكه عقا قتی مهم است يقتی مهم است يقتی مهم است ه طرييه طرييه طر ه مانند بابايه مانند بابايه مانند بابا يتاشيتاش تاشكتاشك كبكبدة يدة يدة ۱۲ امامی يقت بر اساس عقيقت بر اساس عق قت بر اساس عقيقت بر اساس عقي ن طرين طرين طر ه اكه اكه ا نان بابا اسحاق در سدة ينان بابا اسحاق در سدة ينان بابا اسحاق در سدة ۱۴ است. از آنجا يی از جانشيی از جانش ی از جانشيكی از جانشيك تاش كتاش كتاش كشد. حاج بكشد. حاج بطولی طولی يافت. طولی يافت. افت. گسترش گسترش يره گسترش يره ره غ و ابدالی قلندری، غيدری، و ابدالی قلندری، يدری، غي و ابدالی قلندری، غيدری، و ابدالی قلندری، دری، ح چون حيی چون يی حي چون حيی چون ی گروهها قالب در سرعت به بود، شده بنا گروههايعه قالب در سرعت به بود، شده بنا گروههايعه قالب در سرعت به بود، شده بنا عه يشيش

رد.كرد.كرد. دا يدا يدا يان دالوران و جنگاوران خراسان، رواج عمده پيان دالوران و جنگاوران خراسان، رواج عمده پ ان دالوران و جنگاوران خراسان، رواج عمده پيان دالوران و جنگاوران خراسان، رواج عمده پي يه در ميه در م ه در مكه در مك د يد يد يشيش شكشك كنكن ن بار ين بار ين بار يت، نقطه عطفی در جهان اسالم است. نظام آموزشی نخستيت، نقطه عطفی در جهان اسالم است. نظام آموزشی نخست ت، نقطه عطفی در جهان اسالم است. نظام آموزشی نخستيت، نقطه عطفی در جهان اسالم است. نظام آموزشی نخستي يم و تربيم و ترب م و تربيم و تربي يات: دورة سلجوقی از نظر تعليات: دورة سلجوقی از نظر تعل ات: دورة سلجوقی از نظر تعليات: دورة سلجوقی از نظر تعلي يعلم و ادبيعلم و ادبا دانشگاه جهان اسالم از طرف يا دانشگاه جهان اسالم از طرف يا دانشگاه جهان اسالم از طرف ن مدرسه و ين مدرسه و ين مدرسه و يت دولت درآمد. نخستيت دولت درآمد. نخست ت دولت درآمد. نخستيت دولت درآمد. نخستي ل گرفته و تحت حماكل گرفته و تحت حماكل گرفته و تحت حما كدر زمان آلپ ارسالن شكدر زمان آلپ ارسالن شن ين ين ارونسراها، حمامها و مزارعی، وقف اكارونسراها، حمامها و مزارعی، وقف اكارونسراها، حمامها و مزارعی، وقف ا ه در بغداد برپا شده و بازارها، يه در بغداد برپا شده و بازارها، يه در بغداد برپا شده و بازارها، يهـ(، با نام نظاميهـ(، با نام نظام آلپ ارسالن )۱۰۶۶م/ ۴۴۴شابور، بلخ، هرات، بصره، طوس، يشابور، بلخ، هرات، بصره، طوس، يشابور، بلخ، هرات، بصره، طوس، يگر در اصفهان، نيگر در اصفهان، ن گر در اصفهان، نيگر در اصفهان، ني هيهيههای د ين مدرسه، نظامين مدرسه، نظام ن مدرسه، نظامين مدرسه، نظامي مدرسه شدند. سپس بر اساس نمونه اه يه يه يافت. در مدارس نظاميافت. در مدارس نظام افت. در مدارس نظاميافت. در مدارس نظامي ة بغداد، قرنها در تمام قلمرو اسالمی تداوم ية بغداد، قرنها در تمام قلمرو اسالمی تداوم ية بغداد، قرنها در تمام قلمرو اسالمی تداوم يس شده و موضوعات درس نظاميس شده و موضوعات درس نظام س شده و موضوعات درس نظاميس شده و موضوعات درس نظامي يو آمل تأسيو آمل تأسد يد يد ة بغداد شاية بغداد شاية بغداد شا يشد. نظاميشد. نظام س میيس میيس می يز تدريز تدر ز تدريز تدري يات، نجوم و زبانشناسی نيات، نجوم و زبانشناسی ن ني ات، نجوم و زبانشناسی نيات، نجوم و زبانشناسی ياضياض اضياضي يگری چون ريگری چون ر گری چون ريگری چون ري نی، علوم دينی، علوم دينی، علوم د عالوه بر دروس د

تاب وجود داشته است.كتاب وجود داشته است.كتاب وجود داشته است. ن مدرسه ين مدرسه ين مدرسه ۶۰۰ هزار د. در ايد. در ايد. در ا ين دانشگاه جهان به شمار آين دانشگاه جهان به شمار آ ن دانشگاه جهان به شمار آين دانشگاه جهان به شمار آي يبتواند نخستيبتواند نخستی، زبان رسمی در دربار كی، زبان رسمی در دربار كی، زبان رسمی در دربار كنار زبان عربی رسمی شده و تركنار زبان عربی رسمی شده و تر نار زبان عربی رسمی شده و تركنار زبان عربی رسمی شده و ترك ات: در زمان سلجوقی، زبان فارسی در يات: در زمان سلجوقی، زبان فارسی در يات: در زمان سلجوقی، زبان فارسی در يزبان و ادبيزبان و ادبز فارسی را به يز فارسی را به يز فارسی را به ياند. سالجقة روم نياند. سالجقة روم ن شاه، سنجر و...( به فارسی شعر سرودهكشاه، سنجر و...( به فارسی شعر سرودهكشاه، سنجر و...( به فارسی شعر سروده كن بزرگ سلجوقی )ملكن بزرگ سلجوقی )مل ن بزرگ سلجوقی )ملين بزرگ سلجوقی )ملي يو اردو بود. سالطيو اردو بود. سالطه با صدور يه با صدور يه با صدور ير قونير قون ر قونير قوني ي هـ( محمد قارامان اوغلو پس از تسخي هـ( محمد قارامان اوغلو پس از تسخ دند ولی در سال يدند ولی در سال يدند ولی در سال ۱۲۷۷م/ ۶۵۶ وان برگزيوان برگزيوان برگز عنوان زبان دفتر و د

رد: كرد: كرد: ی را رسمی اعالم كی را رسمی اعالم كی را رسمی اعالم كر، زبان تركر، زبان تر ر، زبان ترير، زبان تري يفرمان زيفرمان زلم نخواهد شد« كلم نخواهد شد« كلم نخواهد شد« كی تكی ت ی تكی تك كر از تركر از تر ر از ترير از تري يدان به زبانی غيدان به زبانی غ دان به زبانی غيدان به زبانی غي يوان، درگاه، بارگاه، مجلس و ميوان، درگاه، بارگاه، مجلس و م وان، درگاه، بارگاه، مجلس و ميوان، درگاه، بارگاه، مجلس و مي »از امروز در د

ی تحت كی تحت كی تحت كشتر از آن سرودن به تركشتر از آن سرودن به تر شتر از آن سرودن به تريشتر از آن سرودن به تري يافت. البته پيافت. البته پ افت. البته پيافت. البته پي ی در آناتولی رواج كی در آناتولی رواج كی در آناتولی رواج كن حادثه، سرودن شعر به زبان تركن حادثه، سرودن شعر به زبان تر ن حادثه، سرودن شعر به زبان ترين حادثه، سرودن شعر به زبان تري پس از ای سروده بود و همزمان با كی سروده بود و همزمان با كی سروده بود و همزمان با ك شعر ترك شعر تر كسوی شاعر صوفی تركسوی شاعر صوفی ترك، آغاز شده بود. مولوی ۱۷ سوی شاعر صوفی تريسوی شاعر صوفی تري ر اشعار عرفانی احمد ير اشعار عرفانی احمد ير اشعار عرفانی احمد يتأثيتأثی اوغوز كی اوغوز كی اوغوز كهای شعر تركهای شعر تر ن نمونهين نمونهين نمونه يونس امره و سلطان ولد نخستيونس امره و سلطان ولد نخست ونس امره و سلطان ولد نخستيونس امره و سلطان ولد نخستي اد حمزه و سپس ياد حمزه و سپس ياد حمزه و سپس يه و شيه و ش ه و شيه و شي يسانی چون احمد فقيسانی چون احمد فق سانی چون احمد فقكسانی چون احمد فقك مولوی،

ق پاشا فراهم شد.يق پاشا فراهم شد.يق پاشا فراهم شد. ي مانند گلشهری و عاشي مانند گلشهری و عاش ك ترك ترك يكالسيكالسيك السكالسك ندگان شعر يندگان شعر يندگان شعر نه برای نماينه برای نماينه برای نما ين سال زمين سال زم ن سال زمين سال زمي دند. بديدند. بديدند. بد را آفرلی ساده در اشعار كلی ساده در اشعار كلی ساده در اشعار كد واالی عرفانی را به شكد واالی عرفانی را به ش د واالی عرفانی را به شيد واالی عرفانی را به شي م و عقايم و عقايم و عقا يی است. او مفاهيی است. او مفاه ی است. او مفاهكی است. او مفاهك كونس امره معادل مولوی در زبان تركونس امره معادل مولوی در زبان تر ونس امره معادل مولوی در زبان تريونس امره معادل مولوی در زبان تري

رد.كرد.كرد. د در شعر عرفانی آناتولی آغاز يد در شعر عرفانی آناتولی آغاز يد در شعر عرفانی آناتولی آغاز ز آن را بفهمند. او دورهيز آن را بفهمند. او دورهيز آن را بفهمند. او دورهای جد يخود آورده تا مردم عادی نيخود آورده تا مردم عادی ن

Page 103: تاریخ مختصر ترک

103

کتر

صر خت

مخ

اریت

مغوالن

لغار آنها يلغار آنها يلغار آنها ستان آمدند. سپس اكستان آمدند. سپس اكستان آمدند. سپس ا كن، به تركن، به تر ن، به ترين، به تري يزخان پس از تصرف مغولستان و چيزخان پس از تصرف مغولستان و چ زخان پس از تصرف مغولستان و چيزخان پس از تصرف مغولستان و چي يها به فرماندهی چنگيها به فرماندهی چنگ مغولان بودند. مغولييان بودند. مغولييان بودند. مغولها آنها ستان شرقی، تابع قاراختاكستان شرقی، تابع قاراختاكستان شرقی، تابع قاراختا كغورها در تركغورها در تر غورها در تريغورها در تري ن زمان اوين زمان اوين زمان او ران آغاز شد. در ايران آغاز شد. در ايران آغاز شد. در ا به ماوراء النهر و ان زمان سلطان محمد خوارزمشاه در خراسان و ماوراءالنهر ين زمان سلطان محمد خوارزمشاه در خراسان و ماوراءالنهر ين زمان سلطان محمد خوارزمشاه در خراسان و ماوراءالنهر ست داده و به فرمان خود درآوردند. در اكست داده و به فرمان خود درآوردند. در اكست داده و به فرمان خود درآوردند. در ا كرا شكرا شستادگی در برابر مغوالن نداشته و تار و مار شدند )يستادگی در برابر مغوالن نداشته و تار و مار شدند )يستادگی در برابر مغوالن نداشته و تار و مار شدند )۱۲۲م(. مغولها ارای ايارای ايارای ا ان يان يان يفرمان می راند. خوارزمشاهيفرمان می راند. خوارزمشاهشتند. كشتند. كشتند. رده و مردم را كرده و مردم را كرده و مردم را ران يران يران رده بودند، وكرده بودند، وكرده بودند، و ر ير ير يه تسخيه تسخ ه تسخكه تسخك ی را يی را يی را نهاينهاينها يشتر سرزميشتر سرزم شتر سرزميشتر سرزمي يماوراءالنهر و خراسان را گرفته و بيماوراءالنهر و خراسان را گرفته و بجان و فارس يجان و فارس يجان و فارس التهای آذربايالتهای آذربايالتهای آذربا ان بر اكان بر اكان بر ا كن زمان اتابكن زمان اتاب ن زمان اتابين زمان اتابي ران را گرفتند و به سوی آناتولی روان شدند. در ايران را گرفتند و به سوی آناتولی روان شدند. در ايران را گرفتند و به سوی آناتولی روان شدند. در ا سپس تمام ای، قلمرو خود را نجات داد. شاخهيی، قلمرو خود را نجات داد. شاخهيی، قلمرو خود را نجات داد. شاخهای ايايا م هدايم هدايم هدا رده و با تقدكرده و با تقدكرده و با تقد كردند. اتابكردند. اتابك فارس ابراز اطاعت ردند. اتابكردند. اتابك ومت میكومت میكومت می كحكحة شرقی و ية شرقی و ية شرقی و ينهای قپچاق، روسينهای قپچاق، روس نهای قپچاق، روسينهای قپچاق، روسي يجان و قفقاز، سرزميجان و قفقاز، سرزم جان و قفقاز، سرزميجان و قفقاز، سرزمي از تصرف آذربا از مغوالن به فرماندهی »جوجی«، پس

دند. يدند. يدند. جنوبی را تا لهستان و مجارستان درنوردغور، قارلوقيغور، قارلوقيغور، قارلوقها، قپچاقهای ر داد. مغوليير داد. مغوليير داد. مغولها با قبائلی چون او ييمای جهان اسالم را تغييمای جهان اسالم را تغ مای جهان اسالم را تغيمای جهان اسالم را تغي يالی مغول سيالی مغول س الی مغول سيالی مغول سي ياستياستی دارند ولی كی دارند ولی كی دارند ولی كد اگر چه زبان تركد اگر چه زبان تر د اگر چه زبان تريد اگر چه زبان تري ن ملتهای جدين ملتهای جدين ملتهای جد دی به وجود آمدند. ايدی به وجود آمدند. ايدی به وجود آمدند. ا خته و ملتهای جديخته و ملتهای جديخته و ملتهای جد يان درآميان درآم ان درآمكان درآمك كگر تركگر تر گر تريگر تري و دن ملتهای ين ملتهای ين ملتهای ستان شرقی، نمونهكستان شرقی، نمونهكستان شرقی، نمونهای از ا كان تركان تر ان تركان ترك كها و تركها و تر كاز نظر نژادی مغول هستند. ازبكاز نظر نژادی مغول هستند. ازبكها، قزاقها و قره قالپاق

د هستند.يد هستند.يد هستند. جدن ين ين رش ديرش ديرش د از پذ رد. مغولكرد. مغولكرد. مغولها پس فارسی رشد زبان فارسی رشد كنار زبان فارسی رشد كنار زبان نار در ی در كی در كی تر فرهنگ و زبان تركها، فرهنگ و زبان كها، زمان مغول در ات خود، يات خود، يات خود، يزخان در زمان حيزخان در زمان ح زخان در زمان حيزخان در زمان حي يی قرار گرفتند. چنگيی قرار گرفتند. چنگ ی قرار گرفتند. چنگكی قرار گرفتند. چنگك كر فرهنگهای فارسی و تركر فرهنگهای فارسی و تر ر فرهنگهای فارسی و ترير فرهنگهای فارسی و تري يش تحت تأثيش تحت تأث ش تحت تأثيش تحت تأثي يشتر از پيشتر از پ شتر از پيشتر از پي ياسالم، بياسالم، باه و ياه و ياه و يای سيای س ای سيای سي يرده بود و شمال دريرده بود و شمال در رده بود و شمال دركرده بود و شمال درك م يم يم يتای و تولی( تقسيتای و تولی( تقس تای و تولی( تقسكتای و تولی( تقسك ان چهار پسر خود )جوجی، جغتای، اويان چهار پسر خود )جوجی، جغتای، اويان چهار پسر خود )جوجی، جغتای، او يقلمرواش را ميقلمرواش را من منطقه اولوس جوجی میين منطقه اولوس جوجی میين منطقه اولوس جوجی میگفتند. ن اكن اكن ا ن رو به مردم ساين رو به مردم ساين رو به مردم سا ستان به جوجی داده شد و از اكستان به جوجی داده شد و از اكستان به جوجی داده شد و از ا كدشت قپچاق تا تركدشت قپچاق تا ترای يای يای يرد. آسيرد. آس رد. آسكرد. آسك س يس يس ين او شده و دولت آلتون اردو را تأسين او شده و دولت آلتون اردو را تأس ن او شده و دولت آلتون اردو را تأسين او شده و دولت آلتون اردو را تأسي يزخان مرد و پسرش باتو جانشيزخان مرد و پسرش باتو جانش زخان مرد و پسرش باتو جانشيزخان مرد و پسرش باتو جانشي يش از چنگيش از چنگ ش از چنگيش از چنگي يجوجی پيجوجی پ

ای جنوبی به تولی داده شد.يای جنوبی به تولی داده شد.يای جنوبی به تولی داده شد. يز به جغتای و خراسان و آسيز به جغتای و خراسان و آس ز به جغتای و خراسان و آسيز به جغتای و خراسان و آسي يستان( نيستان( ن ستان( نكستان( نك كزی )تركزی )تر زی )تركزی )ترك كمركمرده شد. سپس پسر او يده شد. سپس پسر او يده شد. سپس پسر او تای پسر سوم به عنوان خاقان برگزكتای پسر سوم به عنوان خاقان برگزكتای پسر سوم به عنوان خاقان برگز تش، اويتش، اويتش، او يزخان بنا به وصيزخان بنا به وص زخان بنا به وصيزخان بنا به وصي يپس از مرگ چنگيپس از مرگ چنگوكيوكيوك خان، به جای او منگو قاآن پسر تولی فرمانروا وكيوكيوك خان بر اورنگ سلطنت نشست ولی پس از مرگ

ران فرستاد.يران فرستاد.يران فرستاد. و را به اكو را به اكو را به ا گرش هاليگرش هاليگرش هال ن و برادر دين و برادر دين و برادر د يالی خان را به چيالی خان را به چ الی خان را به چيالی خان را به چي يشد. منگو قاآن برادرش قوبيشد. منگو قاآن برادرش قوبن شدند. كن شدند. كن شدند. جان سايجان سايجان سا شتر آنان در آذربايشتر آنان در آذربايشتر آنان در آذربا يران آمدند و بيران آمدند و ب ران آمدند و بيران آمدند و بي كون تركون ترك، همراه مغوالن به ا ون تريون تري يليل ليلي ي مي م و كو كو يك در زمان هال

اشانی وجود دارد.كاشانی وجود دارد.كاشانی وجود دارد. ن، وصاف و عبداهلل ين، وصاف و عبداهلل ين، وصاف و عبداهلل د الديد الديد الد يخهای رشيخهای رش خهای رشيخهای رشي يوچها، اطالعاتی در تاريوچها، اطالعاتی در تار وچها، اطالعاتی در تاركوچها، اطالعاتی در تارك ن ين ين دربارة ان ين ين سرزم سرزمين ين سرزمي سرزمين ن ا ترك به وادار و گرفته قرار فشار تحت تركجان به وادار و گرفته قرار فشار تحت كجان تري به وادار و گرفته قرار فشار تحت تريجان به وادار و گرفته قرار فشار تحت جان آذربا ترك تركر كر تري ترير ر غ مردمان غيان، مردمان يان، غي مردمان غيان، مردمان ان، يلخانيلخان لخانيلخاني ا زمان در تهای كتهای كتهای كتوانستند در شركتوانستند در شر گر نمیيگر نمیيگر نمی ن شده و از طرف دين شده و از طرف دين شده و از طرف د ياتهای سنگياتهای سنگ اتهای سنگياتهای سنگي يسو مجبور به پرداخت ماليسو مجبور به پرداخت مال سو مجبور به پرداخت ماليكسو مجبور به پرداخت ماليك شدند. تاتها از

Page 104: تاریخ مختصر ترک

104

کصر تر

ختخ م

تارین از ين از ين از يتها بود وهمچنيتها بود وهمچن تها بود وهمچنكتها بود وهمچنك كن شركن شر ن شرين شري ه در انحصار اكه در انحصار اكه در انحصار ا ب آنان از تجارتی يب آنان از تجارتی يب آنان از تجارتی ين ترتين ترت ن ترتين ترتي ی داخل شوند. بدكی داخل شوند. بدكی داخل شوند. بد كتجارتی مغولی تركتجارتی مغولی ترار شده و چون از پرداخت بدهی ناتوان بودند با كار شده و چون از پرداخت بدهی ناتوان بودند با كار شده و چون از پرداخت بدهی ناتوان بودند با كجه تاجران تات بدهكجه تاجران تات بده جه تاجران تات بدهيجه تاجران تات بدهي ياعتباران دولتی محروم ماندند. در نتياعتباران دولتی محروم ماندند. در نتافت، يافت، يافت، ه به اردو راه میكه به اردو راه میكه به اردو راه می س كس كس ز به اردو راه نمیيز به اردو راه نمیيز به اردو راه نمیدادند و هر يگر را نيگر را ن گر را نيگر را ني خانوادهشان به غالمی درآمدند. تاتهای د

ر میير میير مینمودند. يرده و تحقيرده و تحق رده و تحقكرده و تحقك با عالمت مخصوص مشخص ن ين ين ت ايت ايت ا ينها ناچار به رعينها ناچار به رع نها ناچار به رعينها ناچار به رعي ين زمين زم ن زمين زمي شاورزان اكشاورزان اكشاورزان ا ل »اقطاع« به فرماندهانشان میكل »اقطاع« به فرماندهانشان میكل »اقطاع« به فرماندهانشان میدادند. كنها را به شكنها را به ش نها را به شينها را به شي يمغوالن زميمغوالن زمن زمان ين زمان ين زمان ن وضع ناراضی بودند، به مهاجرت دست میين وضع ناراضی بودند، به مهاجرت دست میين وضع ناراضی بودند، به مهاجرت دست میزدند. در ا ل میيل میيل میشدند. چون آنان از ا فرماندهان تبدان و كان و كان و كردند و تركردند و تر ردند و تركردند و ترك وچ كوچ كوچ اری از تاتها به عراق ياری از تاتها به عراق ياری از تاتها به عراق يد آمده بود وبسيد آمده بود وبس د آمده بود وبسيد آمده بود وبسي نار رود فرات پدكنار رود فرات پدكنار رود فرات پد دی در يدی در يدی در آبراههها و قناتهای جد

ل شدند.يل شدند.يل شدند. يان مستحيان مستح ان مستحكان مستحك كان تركان تر ان تريان تري يز مانند مغوالن در ميز مانند مغوالن در م ز مانند مغوالن در ميز مانند مغوالن در مي يمغوالن جای آنها را گرفتند. افراد باقی مانده نيمغوالن جای آنها را گرفتند. افراد باقی مانده ن

ان رفت. چون منگو قاآن يان رفت. چون منگو قاآن يان رفت. چون منگو قاآن يز سالجقة روم تابع مغوالن شدند و خالفت عباسی از ميز سالجقة روم تابع مغوالن شدند و خالفت عباسی از م ز سالجقة روم تابع مغوالن شدند و خالفت عباسی از ميز سالجقة روم تابع مغوالن شدند و خالفت عباسی از مي يو نيو ن و نكو نك در زمان هالن كن كن ق به آن داده بود، سايق به آن داده بود، سايق به آن داده بود، سا يه نام خان باليه نام خان بال ه نام خان بالكه نام خان بالك ن كن كن كه در پكه در پ ه در پكه در پك كامد بلكامد بل امد بليامد بلي يالی خاقان شد ولی او به قاراقوم نيالی خاقان شد ولی او به قاراقوم ن الی خاقان شد ولی او به قاراقوم نيالی خاقان شد ولی او به قاراقوم ني يدرگذشت، قوبيدرگذشت، قوب

ل گرفت.كل گرفت.كل گرفت. كب چهار دولت بزرگ به جای امپراتوری مغول شكب چهار دولت بزرگ به جای امپراتوری مغول ش ب چهار دولت بزرگ به جای امپراتوری مغول شيب چهار دولت بزرگ به جای امپراتوری مغول شي ين ترتين ترت ن ترتين ترتي شد. بدمور يمور يمور يف شده و سرانجام توسط تيف شده و سرانجام توسط ت ف شده و سرانجام توسط تيف شده و سرانجام توسط تي يل اختالفات داخلی رفته رفته ضعيل اختالفات داخلی رفته رفته ضع ل اختالفات داخلی رفته رفته ضعيل اختالفات داخلی رفته رفته ضعي يا جغتای، به دليا جغتای، به دل ا جغتای، به دليا جغتای، به دلي ستان كستان كستان كدولت تركدولت تررود سفلی قسمت در را سارای شهر و داده رود كيل سفلی قسمت در را سارای شهر و داده رود كيل سفلی قسمت در را سارای شهر و داده ل تش را آلتون دولت جوجی، پسر باتوخان رفت. تشكيان را آلتون دولت جوجی، پسر باتوخان رفت. كيان تشي را آلتون دولت جوجی، پسر باتوخان رفت. تشيان را آلتون دولت جوجی، پسر باتوخان رفت. ان م مياز ياز دند. آنها يدند. آنها يدند. آنها يها جنگيها جنگ رد. دولت آلتون اردو سالهای طوالنی با روسكرد. دولت آلتون اردو سالهای طوالنی با روسكرد. دولت آلتون اردو سالهای طوالنی با روسها و لهستانی تخت برپا يتخت برپا يتخت برپا ولگا به عنوان پاشيشيشخان« يل شوند. سرانجام »توختاميل شوند. سرانجام »توختام ل شوند. سرانجام »توختاميل شوند. سرانجام »توختامي ف به كيف به كيف به يك امپراتوری بزرگ تبد و و كو و كو و كتوانستند با تصرف شهرهای مسكتوانستند با تصرف شهرهای مسم شد: يم شد: يم شد: ۱. ي تقسي تقس كوچكوچك وچكوچك ست خورده و امپراتوری او به كست خورده و امپراتوری او به كست خورده و امپراتوری او به ۵ دولت كمور شكمور ش مور شيمور شي يفرمانروای آلتون اردو، در جنگ با تيفرمانروای آلتون اردو، در جنگ با تن نوقای ين نوقای ين نوقای ۵. ي. خان نشي. خان نش ن غازان ين غازان ين غازان ۴ ي. خان نشي. خان نش ا حاجی ترخان يا حاجی ترخان يا حاجی ترخان ۳ ن هشترخان ين هشترخان ين هشترخان ي. خان نشي. خان نش بری يبری يبری ۲ ين سين س ن سين سي يخان نشيخان نش

مه.يمه.يمه. ركركر ن ين ين يخان نشيخان نشو بوده و كی بوده و كی بوده ی تر دولت زبان تركدادند، دولت زبان كدادند، می میكيل میكيل ل تش را اردو آلتون دولت مردم تشكيت را اردو آلتون دولت مردم كيت تشي را اردو آلتون دولت مردم تشيت را اردو آلتون دولت مردم ت ثركثركثر ا قپچاقها قپچاقكه قپچاقكه ه آنجا از ة دولت آلتون اردو به سود روسية دولت آلتون اردو به سود روسية دولت آلتون اردو به سود روسها تمام شد. آنها به كز تركز ترك شده بودند. فروپاشی و تجز ز تريز تري يم نيم ن م نكم نك مغولهای حامه تابع عثمانی يمه تابع عثمانی يمه تابع عثمانی ركركر ن ين ين يردند. تنها خان نشيردند. تنها خان نش ردند. تنها خان نشكردند. تنها خان نشك نها را ينها را ينها را يك به يك تابع خود ين خان نشين خان نش ن خان نشين خان نشي ش رفته و ايش رفته و ايش رفته و ا يطرف شرق پيطرف شرق پ

ه ملحق شد.يه ملحق شد.يه ملحق شد. ي به روسي به روس شد )۱۴۷۵( و سرانجام در ۱۷۸۳ا يا يا ان يان يان باطن و باطنيد و يد باطني و باطنيد و د برگزيتخت برگز برگزيتخت تخت پا به عنوان را پايران، شهر مراغه به عنوان را پايران، شهر مراغه به عنوان را ران، شهر مراغه ا ايلخانی در ايلخانی در لخانی در ا ايس دولت ايس دولت س دولت از تأس تأسيو پس از يو پس تأسك از تأسكو پس از و پس هالان برداشت يان برداشت يان برداشت يرده و خالفت عباسی را از ميرده و خالفت عباسی را از م رده و خالفت عباسی را از مكرده و خالفت عباسی را از مك ر ير ير يرد. سپس بغداد را تسخيرد. سپس بغداد را تسخ رد. سپس بغداد را تسخكرد. سپس بغداد را تسخك ان قلعة الموت را تارو مار يان قلعة الموت را تارو مار يان قلعة الموت را تارو مار يليل ليلي ياسماعياسماعن طوسی ين طوسی ين طوسی رالديرالديرالد يو، رصد خانه مراغه تحت نظارت خواجه نصيو، رصد خانه مراغه تحت نظارت خواجه نص و، رصد خانه مراغه تحت نظارت خواجه نصكو، رصد خانه مراغه تحت نظارت خواجه نصك مرانی هالكمرانی هالكمرانی هال ك هـ(. در زمان حك هـ(. در زمان ح )۱۲۵۸ م/ ۶۵۶تختش يتختش يتختش و مسلمان شد و اصالحات و آبادانی فراوانی در پاكو مسلمان شد و اصالحات و آبادانی فراوانی در پاكو مسلمان شد و اصالحات و آبادانی فراوانی در پا ر دانشمند او برپا شد. غازان خان نوادة هالير دانشمند او برپا شد. غازان خان نوادة هالير دانشمند او برپا شد. غازان خان نوادة هال يوزيوز

رد. كرد. كرد. ز برپا يز برپا يز برپا د به نام شنب غازان در غرب تبريد به نام شنب غازان در غرب تبريد به نام شنب غازان در غرب تبر ز انجام داد. غازان خان محلهيز انجام داد. غازان خان محلهيز انجام داد. غازان خان محلهای جد تبر

Page 105: تاریخ مختصر ترک

105

کتر

صر خت

مخ

اریت

دی يدی يدی ۳۰ يز ساخت. در ربع رشيز ساخت. در ربع رش ز ساخت. در ربع رشيز ساخت. در ربع رشي دی« در شرق تبريدی« در شرق تبريدی« در شرق تبر يبع رشيبع رش ی به نام »ربع رشی به نام »ربع رشی به نام »ر ی به نام »ركی به نام »رك كر نامدار او شهركر نامدار او شهر ر نامدار او شهرير نامدار او شهري ين وزين وز ن وزين وزي د الديد الديد الد يرشيرشارخانه، دارالحفاظ كارخانه، دارالحفاظ كارخانه، دارالحفاظ ادی باغ و بوستان، باغچه، يادی باغ و بوستان، باغچه، يادی باغ و بوستان، باغچه، ياروانسرای بزرگ، تعداد زياروانسرای بزرگ، تعداد ز اروانسرای بزرگ، تعداد زكاروانسرای بزرگ، تعداد زك هزار خانه، ۱۵۰۰ مغازة بزرگ، ۲۴مارستان بزرگ ساخته شده بود. يمارستان بزرگ ساخته شده بود. يمارستان بزرگ ساخته شده بود. يد و بيد و ب د و بيد و بي يابان علما برای اساتيابان علما برای اسات ابان علما برای اساتيابان علما برای اساتي ي هزار طلبه، خي هزار طلبه، خ برای ۲۰۰ حافظ. يك محله برای ۶ستانهای يستانهای يستانهای يمارستان آورده شده بودند. آسيمارستان آورده شده بودند. آس مارستان آورده شده بودند. آسيمارستان آورده شده بودند. آسي ين بين ب ن بين بي ن، مصر و شام به اين، مصر و شام به اين، مصر و شام به ا يی از هند، چيی از هند، چ ی از هند، چكی از هند، چك كاستادان نامداری در علم پزشكاستادان نامداری در علم پزشزانس و هند و درآمد موقوفات بصره و يزانس و هند و درآمد موقوفات بصره و يزانس و هند و درآمد موقوفات بصره و يه بيه ب ه بيه بي ان از جزيان از جزيان از جز گان دانشجويگان دانشجويگان دانشجو ل رايل رايل را يادی به آنها داده شده بود. تحصيادی به آنها داده شده بود. تحص ادی به آنها داده شده بود. تحصيادی به آنها داده شده بود. تحصي يزيز

ن میين میين میشد. يراز و... تأميراز و... تأم راز و... تأميراز و... تأمي يشيشن شهرها و ين شهرها و ين شهرها و ايكی زنجان ساخت. ا ايكی زنجان ساخت. ی زنجان ساخت. ه را در نزديه را در نزديه را در نزد يتو شهر سلطانيتو شهر سلطان تو شهر سلطانيتو شهر سلطاني اولجا از مرگ غازان خان، برادرش پس ز كز كز كل مركل مر ل مركل مرك كه، شكه، ش ه، شيه، شي يز و سلطانيز و سلطان ز و سلطانيز و سلطاني ان شهرهای تبريان شهرهای تبريان شهرهای تبر يلخانيلخان لخانيلخاني ران شدند. در زمان ايران شدند. در زمان ايران شدند. در زمان ا اسی وياسی وياسی و يمحالت بر اثر زلزله و حوادث سيمحالت بر اثر زلزله و حوادث سيكان در اثر نبرد با دولت مماليكان در اثر نبرد با دولت مماليك مصر و آلتون اردو، ان در اثر نبرد با دولت مماليان در اثر نبرد با دولت ممالي يلخانيلخان لخانيلخاني افتند. دولت ايافتند. دولت ايافتند. دولت ا مدنی و اقتصادی خاور نزديك را

د )يد )يد )۱۳۳۶م/ ۷۱۴هـ(. يد فروپاشيد فروپاش د فروپاشيد فروپاشي يی ابوسعيی ابوسع ی ابوسعيی ابوسعي ف شد و پس از فرمانروايف شد و پس از فرمانروايف شد و پس از فرمانروا يضعيضعتابهای علمی و كتابهای علمی و كتابهای علمی و د آمده و در نگارش يد آمده و در نگارش يد آمده و در نگارش با پديبا پديبا پد يشرفتی بزرگ در معماری و هنرهای زيشرفتی بزرگ در معماری و هنرهای ز شرفتی بزرگ در معماری و هنرهای زيشرفتی بزرگ در معماری و هنرهای زي يان پيان پ ان پيان پي يلخانيلخان لخانيلخاني در زمان ان دوره ين دوره ين دوره خ نوشته شدند. در ايخ نوشته شدند. در ايخ نوشته شدند. در ا ينی و جامع التوارينی و جامع التوار نی و جامع التوارينی و جامع التواري خ جهانگشای جويخ جهانگشای جويخ جهانگشای جو ير تارير تار ر تارير تاري يار رفته و آثاری نظيار رفته و آثاری نظ ار رفته و آثاری نظكار رفته و آثاری نظك خی فارسی به يخی فارسی به يخی فارسی به يتاريتار

ار می رفت.كار می رفت.كار می رفت. ا شرقی( به عنوان زبان رسمی به يا شرقی( به عنوان زبان رسمی به يا شرقی( به عنوان زبان رسمی به غور يغور يغور ی اوكی اوكی او كی )تركی )تر ی )تركی )ترك كز زبان تركز زبان تر ز زبان تريز زبان تري ينينستان كستان كستان تر و ماوراءالنهر، قپچاق، قبائل تركان و ماوراءالنهر، قپچاق، قبائل كان تري و ماوراءالنهر، قپچاق، قبائل تريان و ماوراءالنهر، قپچاق، قبائل ان م در اسالم برای گسترش اردو آلتون و خانات ميآل جغتای در اسالم برای گسترش اردو آلتون و خانات يآل جغتای ی كی كی كن تركن تر ن ترين تري گزيگزيگز ی خوارزمی جاكی خوارزمی جاكی خوارزمی جا كن دوره تركن دوره تر ن دوره ترين دوره تري ردند. در اكردند. در اكردند. در ا وشش میكوشش میكوشش می ی كی كی كات تركات تر ات تريات تري يشرفت هنر و ادبيشرفت هنر و ادب شرفت هنر و ادبيشرفت هنر و ادبي ين پين پ ن پين پي يو همچنيو همچن

م شد.كم شد.كم شد. ی حايی حايی حا ی جغتاكی جغتاكی جغتا ك ترك تر خاقانی شد و در سدة ۱۵

ممالیک مصر

ن دولت را ين دولت را ين دولت را يك س شد )يس شد )يس شد )۱۲۵۰ م/۶۲۸ هـ( ا يان قپچاق تأسيان قپچاق تأس ان قپچاق تأسكان قپچاق تأسك ك مصر، توسط ترك مصر، توسط تر ن دوره دولت مملوين دوره دولت مملوين دوره دولت مملوك در اشال« )پادگان( به نام روضه در يشال« )پادگان( به نام روضه در يشال« )پادگان( به نام روضه در ي »قي »ق رد. كرد. كرد. يك وبی برپا يوبی برپا يوبی برپا گ« سر فرمانده اردوی ايگ« سر فرمانده اردوی ايگ« سر فرمانده اردوی ا ي قپچاق به نام »آی بي قپچاق به نام »آی ب مملوكنان ينان ينان ا از از ايده و از ايده و ده و ژه آموزش ديژه آموزش ديژه آموزش د ده شده، به صورت ويده شده، به صورت ويده شده، به صورت و كان تركان ترك خر ان تركان ترك ودكودكود نجا ينجا ينجا ل ساخته شده بود. در ايل ساخته شده بود. در ايل ساخته شده بود. در ا ينار رود نينار رود ن نار رود نكنار رود نكشته شدن تورانشاه كشته شدن تورانشاه كشته شدن تورانشاه ن سربازان مملوين سربازان مملوين سربازان مملوك میگفتند. پس از ل میكيل میكيل میشد. به ا كيا گارد محافظ تشكيا گارد محافظ تش ا گارد محافظ تشيا گارد محافظ تشي اردوی خاصه بر بر كيه بر كيه ه ت با و تكيرده با و كيرده تك با و تكرده با و رده ازدواج تورانشاه مادر با او آورد. دست به ازدواج يادی تورانشاه مادر با او آورد. دست به ازدواج يادی تورانشاه مادر با او آورد. دست به ادی ز قدرت زيگ قدرت يگ زي قدرت زيگ قدرت گ ب آی بيوبی، آی يوبی، بي آی بيوبی، آی وبی، ا پادشاه اين پادشاه اين پادشاه ن آخرتا ۱۳9۰ م. بر مصر تا كان تا كان ان ن مملوين مملوين مملو رد )كرد )كرد )۱۲۵۰ م/ ۶۲۸هـ(. ا كروهای سربازان تركروهای سربازان ترك، خود را سلطان اعالم روهای سربازان تريروهای سربازان تري ينينز تا يز تا يز تا ۱۵۱۷ م. مصر را در دست داشتند. ينان نينان ن نان نينان ني س جای آنها را گرفتند. اكس جای آنها را گرفتند. اكس جای آنها را گرفتند. ا كان چركان چر ان چركان چرك م راندند و سپس مملوكم راندند و سپس مملوكم راندند و سپس مملو كحكح

Page 106: تاریخ مختصر ترک

106

کصر تر

ختخ م

تاریگ به جای او سلطان يگ به جای او سلطان يگ به جای او سلطان يرد و به امپراتوری خود افزود. پس از آی بيرد و به امپراتوری خود افزود. پس از آی ب رد و به امپراتوری خود افزود. پس از آی بكرد و به امپراتوری خود افزود. پس از آی بك كخ دولت عثمانی، مصر را تصرف كخ دولت عثمانی، مصر را تصرف خ دولت عثمانی، مصر را تصرف يخ دولت عثمانی، مصر را تصرف ي ين تارين تار ن تارين تاري در اه پس از فروپاشی خالفت كه پس از فروپاشی خالفت كه پس از فروپاشی خالفت فة عباسی را يفة عباسی را يفة عباسی را ي»بای بارس« بر اورنگ پادشاهی نشست. بای بارس مستنصر خلي»بای بارس« بر اورنگ پادشاهی نشست. بای بارس مستنصر خلبا او با كرد. او با كرد. او رد. ان مصر را برپا يان مصر را برپا يان مصر را برپا يرده و شعبة عباسيرده و شعبة عباس رده و شعبة عباسكرده و شعبة عباسك فه اعالم يفه اعالم يفه اعالم يخته بود، به عنوان خليخته بود، به عنوان خل خته بود، به عنوان خليخته بود، به عنوان خلي عباسی در بغداد به مصر گر

ست داد.كست داد.كست داد. كد و آنها را شكد و آنها را ش د و آنها را شيد و آنها را شي يها جنگيها جنگ بیيبیيبی يمغوالن و صليمغوالن و صله كه كه شور را كشور را كشور را ه ساختند. آنها يه ساختند. آنها يه ساختند. آنها يی را در مصر و سوريی را در مصر و سور ی را در مصر و سوريی را در مصر و سوري مارستانها، آبراههيمارستانها، آبراههيمارستانها، آبراههها و پلها ي مساجد، مدارس، بي مساجد، مدارس، ب يكمماليكمماليك

ردند.كردند.كردند. ان رفته بود، دوباره آباد يان رفته بود، دوباره آباد يان رفته بود، دوباره آباد يبی از ميبی از م بی از ميبی از مي يجه جنگهای صليجه جنگهای صل جه جنگهای صليجه جنگهای صلي يدر نتيدر نت

امپراتوری تیمور

ی از يكی از يكی از ی سمرقند زاده شد. پدرش يكی سمرقند زاده شد. پدرش يكی سمرقند زاده شد. پدرش ا سبز( در نزديا سبز( در نزديا سبز( در نزد ش )كش )كش ) مور در سال يمور در سال يمور در سال ۱۳۳۵ م/ ۷۱۳ هـ در شهر يتيتن جغتای قرار داشت.ين جغتای قرار داشت.ين جغتای قرار داشت. يستان در قلمرو خان نشيستان در قلمرو خان نش ستان در قلمرو خان نشكستان در قلمرو خان نشك كن زمان تركن زمان تر ن زمان ترين زمان تري كلة تركلة ترك »بارالس« بود. در ا لة تريلة تري يگهای قبيگهای قب گهای قبيگهای قبي يبيب

انة آنها يانة آنها يانة آنها يب داد. سپس ميب داد. سپس م ب داد. سپس ميب داد. سپس مي يی ترتيی ترت ی ترتيی ترتي ه مغوالن شورشهايه مغوالن شورشهايه مغوالن شورشها يد و بر عليد و بر عل د و بر عليد و بر علي يوشيوش وشكوشك كن كن ن ين ي ير حسير حس ر حسير حسي يمور زمانی با برادر زنش اميمور زمانی با برادر زنش ام مور زمانی با برادر زنش اميمور زمانی با برادر زنش امي يتيتست داد و بلخ را به دست آورد. كست داد و بلخ را به دست آورد. كست داد و بلخ را به دست آورد. كمور او را شكمور او را ش مور او را شيمور او را شي يم بلخ بود. تيم بلخ بود. ت م بلخ بود. تكم بلخ بود. تك ن حاين حاين حا يرحسيرحس رحسيرحسي ير شدند. امير شدند. ام ر شدند. امير شدند. امي يبه هم خورد و با هم درگيبه هم خورد و با هم درگمور يمور يمور يری خواند. تيری خواند. ت ری خواند. تيری خواند. تي يل شده بود، او را به اميل شده بود، او را به ام ل شده بود، او را به امكيل شده بود، او را به امكي كيه در بلخ تشكيه در بلخ تش ه در بلخ تشكه در بلخ تشك نگره(كنگره(كنگره(ای شته شد. »قورولتای« )كشته شد. »قورولتای« )كشته شد. »قورولتای« ) ز يز يز ين نين ن ن نين ني يرحسيرحس رحسيرحسي ياميام

رد )كرد )كرد )۱۳۶9م/ ۷۴۷هـ(. تخت خود يتخت خود يتخت خود سپس سمرقند را گرفته و پاستان شرقی، كستان شرقی، كستان شرقی، كر تركر تر ر ترير تري يی با تسخيی با تسخ ی با تسخيی با تسخي مور پس از امارت به سفرهای جنگی پرداخت و طی يمور پس از امارت به سفرهای جنگی پرداخت و طی يمور پس از امارت به سفرهای جنگی پرداخت و طی ۳۶ سال فرمانروا يتيتن ين ين رد. در اكرد. در اكرد. در ا ران، عراق، قفقاز، قپچاق، هندوستان، افغانستان و آناتولی، امپراتوری بزرگی را برپا يران، عراق، قفقاز، قپچاق، هندوستان، افغانستان و آناتولی، امپراتوری بزرگی را برپا يران، عراق، قفقاز، قپچاق، هندوستان، افغانستان و آناتولی، امپراتوری بزرگی را برپا خوارزم، امور در ابتدا دوستانه بود ولی چون يمور در ابتدا دوستانه بود ولی چون يمور در ابتدا دوستانه بود ولی چون يش و تيش و ت ش و تيش و تي يانة توختاميانة توختام انة توختاميانة توختامي يش فرمانروای دولت آلتون اردو بود. ميش فرمانروای دولت آلتون اردو بود. م ش فرمانروای دولت آلتون اردو بود. ميش فرمانروای دولت آلتون اردو بود. مي يزمان توختاميزمان توختامش يش يش يز نبود و توختاميز نبود و توختام ز نبود و توختاميز نبود و توختامي يمور از نسل چنگيمور از نسل چنگ مور از نسل چنگيمور از نسل چنگي يد. تيد. ت د. تييد. تيي ن روابط به سردی گراين روابط به سردی گراين روابط به سردی گرا رد، اكرد، اكرد، ا شور جغتای را تصرف كشور جغتای را تصرف كشور جغتای را تصرف مور يمور يمور يتيت

رفت.يرفت.يرفت. مرانی او را نمیكمرانی او را نمیكمرانی او را نمیپذ كحكحست خورد و دولت آلتون اردو از كست خورد و دولت آلتون اردو از كست خورد و دولت آلتون اردو از كمور شكمور ش مور شيمور شي يش از تيش از ت ش از تيش از تي يار، توختاميار، توختام ار، توختاميار، توختامي يش و نبردهای بسيش و نبردهای بس ش و نبردهای بسكش و نبردهای بسك كشمكشم شمكشمك سرانجام پس از ورش برد. او سلطان احمد يورش برد. او سلطان احمد يورش برد. او سلطان احمد ان داده و به عراق يان داده و به عراق يان داده و به عراق جان پايجان پايجان پا مرانی آل مظفر در آذرباكمرانی آل مظفر در آذرباكمرانی آل مظفر در آذربا كمور سپس به حكمور سپس به ح مور سپس به حيمور سپس به حي يان رفت. تيان رفت. ت ان رفت. تيان رفت. تي يميمش رو برداشت و به هندوستان رفت )يش رو برداشت و به هندوستان رفت )يش رو برداشت و به هندوستان رفت )۱۳9۸م/ ۷۷۶هـ(. چندی بعد به بغداد آمد چرا يز از پيز از پ ز از پيز از پي ير را نير را ن ر را نير را ني جالد يد يد زيزيز م بايم بايم با يلدريلدر لدريلدري مور او را فراری داد و سلطان احمد به ايمور او را فراری داد و سلطان احمد به ايمور او را فراری داد و سلطان احمد به ا ير دوباره به بغداد بازگشته بود. تير دوباره به بغداد بازگشته بود. ت ر دوباره به بغداد بازگشته بود. تير دوباره به بغداد بازگشته بود. تي ه سلطان احمد جالكه سلطان احمد جالكه سلطان احمد جال

سلطان عثمانی پناه برد.وسف فرمانروای آنها يوسف فرمانروای آنها يوسف فرمانروای آنها ورش برد و قارا يورش برد و قارا يورش برد و قارا م بودند، كم بودند، كم بودند، جان حايجان حايجان حا ه بر آناتولی و آذرباكه بر آناتولی و آذرباكه بر آناتولی و آذربا ونلوها يونلوها يونلوها مور بر قاراقويمور بر قاراقويمور بر قاراقو يتيتند. كند. كند. م يم يم يونلو را به او تسليونلو را به او تسل ونلو را به او تسليونلو را به او تسلي وسف قاراقويوسف قاراقويوسف قاراقو ر و قارا ير و قارا ير و قارا د خواست تا سلطان احمد جاليد خواست تا سلطان احمد جاليد خواست تا سلطان احمد جال زيزيز مور از بايمور از بايمور از با يرا فراری داد. تيرا فراری داد. تد يد يد زيزيز ارا، باكارا، باكارا، با كر شد و در آنكر شد و در آن ر شد و در آنير شد و در آني يمور به آناتولی سرازيمور به آناتولی سراز مور به آناتولی سرازيمور به آناتولی سرازي يرا شد. سپاه تيرا شد. سپاه ت را شد. سپاه تيرا شد. سپاه تي مور را پذيمور را پذيمور را پذ ين تين ت ن تين تي يلغار سهمگيلغار سهمگ لغار سهمگيلغار سهمگي رفت و ايرفت و ايرفت و ا د نپذيد نپذيد نپذ زيزيز با

Page 107: تاریخ مختصر ترک

107

کتر

صر خت

مخ

اریت

ن حمله برد ين حمله برد ين حمله برد يمور رو به سمرقند نهاد. چندی بعد خواست تا به چيمور رو به سمرقند نهاد. چندی بعد خواست تا به چ مور رو به سمرقند نهاد. چندی بعد خواست تا به چيمور رو به سمرقند نهاد. چندی بعد خواست تا به چي ي م(. تي م(. ت ر شد )ير شد )ير شد )۱۴۱۰ يست خورده و اسيست خورده و اس ست خورده و اسكست خورده و اسك كشكشمار شد و در شهر اترار )فاراب( در يمار شد و در شهر اترار )فاراب( در يمار شد و در شهر اترار )فاراب( در ۷۱ سالگی درگذشت. يولی بيولی ب

رد. كرد. كرد. ه وارد يه وارد يه وارد يژه در آناتولی و روسيژه در آناتولی و روس ژه در آناتولی و روسيژه در آناتولی و روسي ان به وكان به وكان به و كن ضربه را به تركن ضربه را به تر ن ضربه را به ترين ضربه را به تري كمور اگرچه خود تركمور اگرچه خود ترك بود ولی بزرگتر مور اگرچه خود تريمور اگرچه خود تري ير تير ت ر تير تي ياميامرو گرفته و يرو گرفته و يرو گرفته و يان بودند، نيان بودند، ن ان بودند، نكان بودند، نك كر زمانی تابع تركر زمانی تابع تر ر زمانی تابع ترير زمانی تابع تري ه دكه دكه د ان برداشت و موجب شد روسها يان برداشت و موجب شد روسها يان برداشت و موجب شد روسها ياو دولت آلتون اردو را از مياو دولت آلتون اردو را از م

ق انداخت.يق انداخت.يق انداخت. ردند. او فتح استانبول را كردند. او فتح استانبول را كردند. او فتح استانبول را ۵۰ سال به تعو ان كان كان را تابع خود كتركترمور، يمور، يمور، ي تي ت كوچكوچك وچكوچك ش آغاز شد. سرانجام شاهرخ پسر يش آغاز شد. سرانجام شاهرخ پسر يش آغاز شد. سرانجام شاهرخ پسر ان پسران و نوهيان پسران و نوهيان پسران و نوهها يش ميش م ش مكش مك كشمكشم شمكشمك مور، يمور، يمور، يپس از مرگ تيپس از مرگ ترد. شاهرخ پادشاهی عالم و دانش پرور بود. كرد. شاهرخ پادشاهی عالم و دانش پرور بود. كرد. شاهرخ پادشاهی عالم و دانش پرور بود. ومت كومت كومت ك سال حك سال ح بخش بزرگ امپراتوری را به دست آورده و ۴۰ند. همسر او گوهرشاد، مسجد گوهر شاد را در مشهد و مسجدی كند. همسر او گوهرشاد، مسجد گوهر شاد را در مشهد و مسجدی كند. همسر او گوهرشاد، مسجد گوهر شاد را در مشهد و مسجدی های پدر را بازسازی يهای پدر را بازسازی يهای پدر را بازسازی يرانيران رانيراني د تا ويد تا ويد تا و يوشيوش وشكوشك او

ر آن را در هرات ساخت.ير آن را در هرات ساخت.ير آن را در هرات ساخت. ينظينظو او زمان در بود. عالم و عادل و كمرانی او زمان در بود. عالم و عادل و كمرانی او زمان در بود. عالم و عادل مرانی ح او او شد. حكن او او شد. كن حي او او شد. حين او او شد. ن يگ جانشيگ جانش گ جانشيگ جانشي ب اولوغ شاهرخ درگذشت، بيچون اولوغ شاهرخ درگذشت، يچون گ مسلمانی معتقد بود و يگ مسلمانی معتقد بود و يگ مسلمانی معتقد بود و اولوغ ب اولوغ بيل شد. يل شد. اولوغ بي اولوغ بيل شد. ل شد. ز بزرگ فرهنگی تبدكز بزرگ فرهنگی تبدكز بزرگ فرهنگی تبد ك مرك مر پدرش شاهرخ، شهر سمرقند به يكرده و خود به نجوم كرده و خود به نجوم كرده و خود به نجوم جاد يجاد يجاد گ را ايگ را ايگ را ا يج اولوغ بيج اولوغ ب ج اولوغ بيج اولوغ بي او ز او زيار عالقمند بود. يار عالقمند بود. او زي او زيار عالقمند بود. ار عالقمند بود. يئت و نجوم بسيئت و نجوم بس ئت و نجوم بسيئت و نجوم بسي يبه علوم مثبت چون هيبه علوم مثبت چون هشته كشته كشته ز در آن دست داشت، يز در آن دست داشت، يز در آن دست داشت، يف نيف ن ف نيف ني يه پسرش عبداللطيه پسرش عبداللط ه پسرش عبداللطكه پسرش عبداللطك مشغول بود. او دو سال پس از سلطنت، در توطئهای

شد )۱۴۴9م(. خت و در آنجا نظرات علمی دوستش را يخت و در آنجا نظرات علمی دوستش را يخت و در آنجا نظرات علمی دوستش را گ، به استانبول گريگ، به استانبول گريگ، به استانبول گر يار اولوغ بيار اولوغ ب ار اولوغ بكار اولوغ بك كعلی قوشچی دوست و همكعلی قوشچی دوست و همرده و آنجا كرده و آنجا كرده و آنجا تخت خود يتخت خود يتخت خود موری، شهر هرات را پايموری، شهر هرات را پايموری، شهر هرات را پا يان تيان ت ان تيان تي قرا از فرمانروايقرا از فرمانروايقرا از فرمانروا ن باين باين با ير درآورد. سلطان حسير درآورد. سلطان حس ر درآورد. سلطان حسير درآورد. سلطان حسي يبه رشته تحريبه رشته تحرتب هرات كتب هرات كتب هرات كانگذار و حامی مكانگذار و حامی م انگذار و حامی ميانگذار و حامی مي يی بنيی بن ی بنيی بني ر نواير نواير نوا يشيش شيشي ير علير عل ر علير علي يل نمود. دوست گرانقدر او اميل نمود. دوست گرانقدر او ام ل نمود. دوست گرانقدر او اميل نمود. دوست گرانقدر او امي ز علم و ادب تبدكز علم و ادب تبدكز علم و ادب تبد كرا به مركرا به مركن ازبكن ازبك را ن ازبين ازبي يان و از نسل باتو، سمرقند را گرفته و خان نشيان و از نسل باتو، سمرقند را گرفته و خان نش ان و از نسل باتو، سمرقند را گرفته و خان نشيان و از نسل باتو، سمرقند را گرفته و خان نشي يبانيبان بانيباني يبانی از خاندان شيبانی از خاندان ش بانی از خاندان شيبانی از خاندان شي ي م. محمدخان شي م. محمدخان ش بود. در ۱۵۰۱

ان بود.يان بود.يان بود. يموريمور موريموري يومت تيومت ت ومت تكومت تك كان حكان ح ان حيان حي ن به معنای پاين به معنای پاين به معنای پا ل داد. اكيل داد. اكيل داد. ا كيتشكيتش

امپراتوری بابر در هندوستان

رده كرده كرده ن دولت را منقرض ين دولت را منقرض ين دولت را منقرض ان ايان ايان ا يان در هند برپا شد. غوريان در هند برپا شد. غور ان در هند برپا شد. غوريان در هند برپا شد. غوري ی از طرف غزنوكی از طرف غزنوكی از طرف غزنو كازدهم دولت تركازدهم دولت تر ازدهم دولت تريازدهم دولت تري در آغاز سدة ت به دست فرماندهان مملويت به دست فرماندهان مملويت به دست فرماندهان مملوك يميم مكمك ان به مانند نمونه مصر، حايان به مانند نمونه مصر، حايان به مانند نمونه مصر، حا يردند. پس از غوريردند. پس از غور ردند. پس از غوركردند. پس از غورك گر آغاز يگر آغاز يگر آغاز و خود دولتی د

فرمان بر هندوستان ن سالهای ين سالهای ين سالهای ۱۵۲۶-۱۲۰۶م. بينان ب ينان بي بينان نان ا ن دهلی میين دهلی میين دهلی مینامند. را سالط را سالطين دولت ين دولت را سالطي را سالطين دولت ن دولت ا افتاد. كتركترك ان به ييان به ييان به ه اروپاكه اروپاكه اروپا رد كرد كرد ان را برپا يان را برپا يان را برپا يموريمور موريموري يمور، هندوستان را گرفته در آنجا دولت تيمور، هندوستان را گرفته در آنجا دولت ت مور، هندوستان را گرفته در آنجا دولت تيمور، هندوستان را گرفته در آنجا دولت تي يراندند. سرانجام بابر از نوادگان تيراندند. سرانجام بابر از نوادگان ترزا والی فرغانه درگذشت يرزا والی فرغانه درگذشت يرزا والی فرغانه درگذشت ي ساله بود، پدرش عمر مي ساله بود، پدرش عمر م ه بابر كه بابر كه بابر ۱۳ ر میير میير مینامند. زمانی يبيب بكبك اشتباه آن را دولت مغول

Page 108: تاریخ مختصر ترک

108

کصر تر

ختخ م

تارید. يد. يد. آنان جنگ با بابر ناچار را گرفتند، آنان جنگيان سمرقند با بابر ناچار را گرفتند، يان سمرقند آنان جنگي با بابر ناچار را گرفتند، آنان جنگيان سمرقند با بابر ناچار را گرفتند، ان سمرقند يبانيبان بانيباني ي هـ(. چون شي هـ(. چون ش او شد )۱۴9۴م/ ۸۷۲ او شد )ين او شد )ين ن بابر جانش بابر جانشيو يو ابل و سپس قندهار را در دست گرفت كابل و سپس قندهار را در دست گرفت كابل و سپس قندهار را در دست گرفت ن جنگ طرفی نبست و به افغانستان عقب نشست. ابتدا ين جنگ طرفی نبست و به افغانستان عقب نشست. ابتدا ين جنگ طرفی نبست و به افغانستان عقب نشست. ابتدا بابر از ان شد. در سال ين شد. در سال ين شد. در سال ۱۵۲۵ م. به هندوستان وارد شد و با تصرف دهلی و اگرا بر هندوستان شمالی تا گزيگزيگز و جان دولت تا سال ين دولت تا سال ين دولت تا سال ۱۸۵۸ رد. اكرد. اكرد. ا رده و امپراتوری بابر را برپا كرده و امپراتوری بابر را برپا كرده و امپراتوری بابر را برپا تخت خود يتخت خود يتخت خود افت. او شهر اگرا را پايافت. او شهر اگرا را پايافت. او شهر اگرا را پا بنگال دست

ان كان كان كن دولت تركن دولت تر ن دولت ترين دولت تري ن به بزرگترين به بزرگترين به بزرگتر يومت همچنيومت همچن ومت همچنكومت همچنك كن حكن ح ن حين حي س، دوام آورد. ايس، دوام آورد. ايس، دوام آورد. ا يعنی تا زمان تصرف هند به دست انگليعنی تا زمان تصرف هند به دست انگل عنی تا زمان تصرف هند به دست انگليعنی تا زمان تصرف هند به دست انگلي م. ل شد.يل شد.يل شد. نه فرهنگ و تمدن تبدينه فرهنگ و تمدن تبدينه فرهنگ و تمدن تبد ين آنها در زمين آنها در زم ن آنها در زمين آنها در زمي شرفتهيشرفتهيشرفتهتر يدر هندوستان و پيدر هندوستان و پ

ات، هنرهای يات، هنرهای يات، هنرهای ين آثار شعر، ادبين آثار شعر، ادب ن آثار شعر، ادبين آثار شعر، ادبي يباتريباتر باتريباتري يی و فارسی را در هندوستان رواج داده و زيی و فارسی را در هندوستان رواج داده و ز ی و فارسی را در هندوستان رواج داده و زكی و فارسی را در هندوستان رواج داده و زك ك بابر و فرزندان او، زبانهای ترك بابر و فرزندان او، زبانهای ترت يت يت ركركر كسانسكسانس ی، فارسی، عربی و كی، فارسی، عربی و كی، فارسی، عربی و كب زبانهای تركب زبانهای تر ب زبانهای تركيب زبانهای تركي كينان زبان اردو را از تركينان زبان اردو را از تر نان زبان اردو را از ترينان زبان اردو را از تري دند. ايدند. ايدند. ا ژه معماری را آفريژه معماری را آفريژه معماری را آفر با و به ويبا و به ويبا و به و يزيز

ردند.كردند.كردند. جاد يجاد يجاد ا

قارا قویونلوها

ان و عراق را از يان و عراق را از يان و عراق را از يموريمور موريموري يجان را از تيجان را از ت جان را از تيجان را از تي وسف آذربايوسف آذربايوسف آذربا ونلوها به رهبری قارا يونلوها به رهبری قارا يونلوها به رهبری قارا الدی، قارا قويالدی، قارا قويالدی، قارا قو ي مي م در آغاز سدة ۱۵وچ دادند كوچ دادند كوچ دادند كجان كجان جان يجان ي منكمنكمنهای آناتولی شرقی را به آذربا كهای بزرگ تركهای بزرگ تر ن تودهين تودهين توده ير گرفتند و همچنير گرفتند و همچن ر گرفتند و همچنير گرفتند و همچني سلطان احمد جال

)۱۴۰۳م(.حون آمده و در آناتولی شرقی جای گرفتند. آنان پس از يحون آمده و در آناتولی شرقی جای گرفتند. آنان پس از يحون آمده و در آناتولی شرقی جای گرفتند. آنان پس از يونلوها در زمان مغوالن، از منطقه سيونلوها در زمان مغوالن، از منطقه س ونلوها در زمان مغوالن، از منطقه سيونلوها در زمان مغوالن، از منطقه سي قارا قووسف، پسرش يوسف، پسرش يوسف، پسرش دند. پس از قارا يدند. پس از قارا يدند. پس از قارا تخت برگزيتخت برگزيتخت برگز ز را به عنوان پايز را به عنوان پايز را به عنوان پا رده و تبركرده و تبركرده و تبر ر ير ير يجان را تسخيجان را تسخ جان را تسخيجان را تسخي مور، آذربايمور، آذربايمور، آذربا يمرگ تيمرگ تشعر در و میسرود شعر فارسی و میكی شعر فارسی و میكی شعر فارسی و ی تر به او داد. گسترش تركستان به او داد. گسترش كستان تري به او داد. گسترش تريستان به او داد. گسترش ستان س تا را سيونلوها تا را يونلوها سي تا را سيونلوها تا را ونلوها قو قارا قلمرو جهانشاه رده و چون در جنگ با اوزون حسن جان باخت، در همان كرده و چون در جنگ با اوزون حسن جان باخت، در همان كرده و چون در جنگ با اوزون حسن جان باخت، در همان بود را برپا كبود را برپا كبود را برپا رد. او مسجد كرد. او مسجد كرد. او مسجد قی« تخلص میيقی« تخلص میيقی« تخلص می ي»حقي»حق

مسجد دفن شد.آغ قویونلوها

ه كه كه يك دولت بر پا ا خاندان است يا خاندان است يا خاندان است ره و امارت آنها و سپس يره و امارت آنها و سپس يره و امارت آنها و سپس يك اولوس ي عشي عش ونلو ابتدا نام يونلو ابتدا نام يونلو ابتدا نام يك آغ قوندرخان يندرخان يندرخان ن رو به آنان خاندان باين رو به آنان خاندان باين رو به آنان خاندان با لة اوغوز میيلة اوغوز میيلة اوغوز میدانستند. از ا يندر قبيندر قب ندر قبيندر قبي ونلو خود را از شاخة بايونلو خود را از شاخة بايونلو خود را از شاخة با رد. خاندان آغ قوكرد. خاندان آغ قوكرد. خاندان آغ قوكونلوها را به وجود آوردند عبارتند از: پورنكونلوها را به وجود آوردند عبارتند از: پورنك، موصللو، ونلوها را به وجود آوردند عبارتند از: پورنيونلوها را به وجود آوردند عبارتند از: پورني ل آغ قويل آغ قويل آغ قو ه اكه اكه ا ه گفته شده است. قبائلی يه گفته شده است. قبائلی يه گفته شده است. قبائلی يندريندر ندريندري ا بايا بايا با و خلو، يخلو، يخلو، ش شيورتچو، يورتچو، شي شيورتچو، ورتچو، ن، ين، ين، قارق دؤگر، دودورغا چاووندور، قارقيرلو، دؤگر، دودورغا چاووندور، يرلو، قارقي دؤگر، دودورغا چاووندور، قارقيرلو، دؤگر، دودورغا چاووندور، رلو، ام اميدرلو، يدرلو، امي اميدرلو، درلو، ح لو، حمزه حاجی حيلو، لو، حمزه حاجی يلو، حي لو، حمزه حاجی حيلو، لو، حمزه حاجی لو، حاج حاجيخوجا يخوجا

Page 109: تاریخ مختصر ترک

109

کتر

صر خت

مخ

اریت

و پورنكها قبائل پورنكن قبائل كن پورني قبائل پورنين قبائل ن ا اين اين ن مهمتر مهمتريگدلی. مهمتريگدلی. گدلی. ب و افشار بيلو، و افشار يلو، بي و افشار بيلو، و افشار لو، حاج حاجين ين حاجي حاجين ن عزالد احمدلو، دابانلو، عزالديلو، احمدلو، دابانلو، عزالديلو، احمدلو، دابانلو، لو، حاج حاجيمان يمان حاجي حاجيمان مان يسليسلمن مشهور شدند.كمن مشهور شدند.ك من مشهور شدند. من مشهور شدند. كنان به نام تركنان به نام تر نان به نام ترينان به نام تري موصللوها هستند. ا

ان ارزنجان و ارزروم و در يان ارزنجان و ارزروم و در يان ارزنجان و ارزروم و در ين شده و در تابستان به مين شده و در تابستان به م ن شده و در تابستان به مكن شده و در تابستان به مك ی در شرق آناتولی سايی در شرق آناتولی سايی در شرق آناتولی سا وچروكوچروكوچرو وة يوة يوة يها به شيها به ش لهيلهيله ين قبين قب ن قبين قبي امنكمنكمنها در زمان برتری مغول، به آناتولی آمده كن قبائل همراه با تركن قبائل همراه با تر ن قبائل همراه با ترين قبائل همراه با تري ن میين میين میرفتند. ا زمستان به والی اورفا و مارد

ن شدند.ين شدند.ين شدند. گزيگزيگز ن مناطق جاين مناطق جاين مناطق جا و در از يز يز يلة ذوالقدر نيلة ذوالقدر ن لة ذوالقدر نيلة ذوالقدر ني ين قبين قب ن قبين قبي يه و همچنيه و همچن ه و همچنيه و همچني يمانان حلب و سوريمانان حلب و سور مانان حلب و سوركمانان حلب و سورك كرده و تركرده و تر رده و تركرده و ترك ونلوها ابتدا امارت خاندانی برپا يونلوها ابتدا امارت خاندانی برپا يونلوها ابتدا امارت خاندانی برپا آغ قورده و پس از كرده و پس از كرده و پس از ونلوها را سرنگون يونلوها را سرنگون يونلوها را سرنگون ونلوها، دولت قارا قويونلوها، دولت قارا قويونلوها، دولت قارا قو وستند. اوزون حسن پادشاه بزرگ آغ قويوستند. اوزون حسن پادشاه بزرگ آغ قويوستند. اوزون حسن پادشاه بزرگ آغ قو يبه آنان پيبه آنان پ

ران آورده و جای داد.يران آورده و جای داد.يران آورده و جای داد. ونلوها را به ايونلوها را به ايونلوها را به ا تصرف قلمرو آن دولت، بخش مهم آغ قوگ رهبر آنها يگ رهبر آنها يگ رهبر آنها ي م تورعلی بي م تورعلی ب ر بود و در سال كر بود و در سال كر بود و در سال ۱۳۴۰ كار بكار ب ار بيار بي ز آنها دكز آنها دكز آنها د كونلوها در آناتولی بودند، مركونلوها در آناتولی بودند، مر ونلوها در آناتولی بودند، مريونلوها در آناتولی بودند، مري ه آغ قوكه آغ قوكه آغ قو ك زمانی ك زمانی رده و ترابوزان را به محاصره كرده و ترابوزان را به محاصره كرده و ترابوزان را به محاصره ه، به دولت رومی ترابوزان حمله يه، به دولت رومی ترابوزان حمله يه، به دولت رومی ترابوزان حمله مرانان همساكمرانان همساكمرانان همسا كگ همراه با حكگ همراه با ح گ همراه با حيگ همراه با حي يبود. تور علی بيبود. تور علی بامد ولی امپراتور روم به وحشت افتاد. او برای جلب دوستی تورعلی يامد ولی امپراتور روم به وحشت افتاد. او برای جلب دوستی تورعلی يامد ولی امپراتور روم به وحشت افتاد. او برای جلب دوستی تورعلی يای از جنگ به دست نيای از جنگ به دست ن جهيجهيجه يدرآورد. نتيدرآورد. نت

گ درآورد.يگ درآورد.يگ درآورد. يگ پسر تورعلی بيگ پسر تورعلی ب گ پسر تورعلی بيگ پسر تورعلی بي يا را به عقد قوتلو بيا را به عقد قوتلو ب ا را به عقد قوتلو بيا را به عقد قوتلو بي يگ، خواهرش ماريگ، خواهرش مار گ، خواهرش ماريگ، خواهرش ماري يبيبونلوها به يونلوها به يونلوها به ن زمان قارا قوين زمان قارا قوين زمان قارا قو لخان شد )يلخان شد )يلخان شد )۸۸-۱۳۶۲م( در ا گ ايگ ايگ ا يگ، پسرش قوتلو بيگ، پسرش قوتلو ب گ، پسرش قوتلو بيگ، پسرش قوتلو بي يپس از تورعلی بيپس از تورعلی بگ، فرزندش يگ، فرزندش يگ، فرزندش يان موصل تا ارزروم را در دست گرفتند. پس از قوتلو بيان موصل تا ارزروم را در دست گرفتند. پس از قوتلو ب ان موصل تا ارزروم را در دست گرفتند. پس از قوتلو بيان موصل تا ارزروم را در دست گرفتند. پس از قوتلو بي ينهای مينهای م نهای مينهای مي يرام خوجا سرزميرام خوجا سرزم رام خوجا سرزميرام خوجا سرزمي فرماندهی بار ير ير يار جسور بود. او همراه با اميار جسور بود. او همراه با ام ار جسور بود. او همراه با اميار جسور بود. او همراه با امي ي فرماندهی جنگاور و بسي فرماندهی جنگاور و بس ولويولويولوك ولويولويولوك عثمان« جای پدرش را گرفت. قارا »قارا مور در يمور در يمور در ير تير ت ر تير تي يارا، با اجازة اميارا، با اجازة ام ارا، با اجازة امكارا، با اجازة امك كرده و در بازگشت از جنگ آنكرده و در بازگشت از جنگ آن رده و در بازگشت از جنگ آنكرده و در بازگشت از جنگ آنك ت كت كت كه شركه شر ه شريه شري يواس و سوريواس و سور واس و سوريواس و سوري يارا، سيارا، س ارا، سكارا، سك كمور در جنگهای آنكمور در جنگهای آن مور در جنگهای آنيمور در جنگهای آني يتيتوشش خود را برای گسترش كوشش خود را برای گسترش كوشش خود را برای گسترش رد )كرد )كرد )۱۴۰۳م( به زودی او ونلو را برپا يونلو را برپا يونلو را برپا ر جای گرفته و امارت آغ قوكر جای گرفته و امارت آغ قوكر جای گرفته و امارت آغ قو كاربكارب اربياربي دواس و شاعر بزرگ يواس و شاعر بزرگ يواس و شاعر بزرگ ير سير س ر سير سي ام امين ين امي امين ن الد ولويولويولوك در خدمت قاضی برهان قارا قارا ين سال قبل، قارا ين سال قبل، ن سال قبل، رد. چندكرد. چندكرد. چند آغاز قلمرو شته شد كشته شد كشته شد ان آن دو يان آن دو يان آن دو ين در جنگ مين در جنگ م ن در جنگ مين در جنگ مي ل شد و قاضی برهان الديل شد و قاضی برهان الديل شد و قاضی برهان الد ن دوستی به دشمنی تبدين دوستی به دشمنی تبدين دوستی به دشمنی تبد آذری وارد شده بود. ا

)۱۳9۸ م(.به ازدواج به ين ازدواج به ين ازدواج ن ا اكرد. اكرد. رد. ازدواج ترابوزان امپراتور ازدواج يس ترابوزان امپراتور ازدواج يس ترابوزان امپراتور س يسيس سكسك ال دختر با پدرش مانند الكز دختر با پدرش مانند كز الي دختر با پدرش مانند اليز دختر با پدرش مانند ز ن عثمان ني عثمان ي ولويولويولوك قارا ر تهرانی كر تهرانی كر تهرانی كسته و ابوبكسته و ابوب سته و ابوبيسته و ابوبي ي سال زي سال ز ش از يش از يش از ۸۰ ي عثمان پي عثمان پ ولويولويولوك اسی انجام شد. قارا ياسی انجام شد. قارا ياسی انجام شد. قارا يشنهاد امپراتور و با مقاصد سيشنهاد امپراتور و با مقاصد س شنهاد امپراتور و با مقاصد سيشنهاد امپراتور و با مقاصد سي يپيپه او در نزدكه او در نزدكه او در نزديك به ۳۰۰ جنگ ند كند كند ه در زمان اوزون حسن نگاشته، نقل میكه در زمان اوزون حسن نگاشته، نقل میكه در زمان اوزون حسن نگاشته، نقل می ه« يه« يه« ركركر كار بكار ب ار بيار بي تاب دكتاب دكتاب د تاب »كتاب »كتاب » در ولويولويولوك ن گسترش داد. قارا ين گسترش داد. قارا ين گسترش داد. قارا ومت خود را از ارزروم تا ارزنجان و از ارزنجان تا ماردكومت خود را از ارزروم تا ارزنجان و از ارزنجان تا ماردكومت خود را از ارزروم تا ارزنجان و از ارزنجان تا مارد كت داشته است. او حكت داشته است. او ح ت داشته است. او حكت داشته است. او حك كشركشر

ست كست كست كونلو شكونلو ش ونلو شيونلو شي گ قارا قويگ قارا قويگ قارا قو يندر بيندر ب ندر بكندر بك كد. او سرانجام در جنگ ارزروم، از اسكد. او سرانجام در جنگ ارزروم، از اس د. او سرانجام در جنگ ارزروم، از اسيد. او سرانجام در جنگ ارزروم، از اسي يونلوها جنگيونلوها جنگ ونلوها جنگيونلوها جنگي يكبا مماليكبا مماليك مصر و قارا قووار يوار يوار نار دكنار دكنار د ه او به هنگام ورود به ارزروم، به خندق كه او به هنگام ورود به ارزروم، به خندق كه او به هنگام ورود به ارزروم، به خندق سد يسد يسد خورد )۱۴۳۵م/ ۸۳9 هـ(. ابن تاغری بردی مینو

ست و جان داد.كست و جان داد.كست و جان داد. كافتاد، گردنش شكافتاد، گردنش ش

Page 110: تاریخ مختصر ترک

110

کصر تر

ختخ م

تاریگ بر جای پدر نشست، يگ بر جای پدر نشست، يگ بر جای پدر نشست، يرده بود و چون علی بيرده بود و چون علی ب رده بود و چون علی بكرده بود و چون علی بك عهد يعهد يعهد يگ وليگ ول گ وليگ ولي نام علی ب به را از پسرانش نام علی بيی به را از پسرانش يی نام علی بيك به را از پسرانش نام علی بيكی به را از پسرانش ی ولويولويولوك قارا گ نتوانست در برابر يگ نتوانست در برابر يگ نتوانست در برابر يش بنای مخالفت گذاشتند. علی بيش بنای مخالفت گذاشتند. علی ب ش بنای مخالفت گذاشتند. علی بيش بنای مخالفت گذاشتند. علی بي گ و پسرعموهايگ و پسرعموهايگ و پسرعموها يگ و محمد بيگ و محمد ب گ و محمد بيگ و محمد بي يبرادرانش حمزه بيبرادرانش حمزه بپاسخی خواست. چون پاسخی ياری خواست. چون پاسخی ياری خواست. چون اری عثمانی و پادشاهان مصر از و آورده تاب عثمانی ين و پادشاهان مصر از و آورده تاب عثمانی ين و پادشاهان مصر از و آورده تاب ن مارد والی مارديگ والی مارديگ والی گ ب بيبرادرش حمزه يبرادرش حمزه ونلو شد. او يونلو شد. او يونلو شد. او مران آغ قوكمران آغ قوكمران آغ قو كگ حكگ ح گ حيگ حي يب حمزه بيب حمزه ب ب حمزه بيب حمزه بي ين ترتين ترت ن ترتين ترتي ان عمر در آنجا ماند. بديان عمر در آنجا ماند. بديان عمر در آنجا ماند. بد ه رفته و تا پايه رفته و تا پايه رفته و تا پا يرد، به سوريرد، به سور رد، به سوركرد، به سورك كافت نكافت ن افت نيافت ني يدريدرونلوها يونلوها يونلوها گرش گرفت و در جنگ با قاراقويگرش گرفت و در جنگ با قاراقويگرش گرفت و در جنگ با قاراقو گ برادر ديگ برادر ديگ برادر د يعقوب بيعقوب ب عقوب بيعقوب بي يگ و ارزنجان را از يگ و ارزنجان را از گ و ارزنجان را از يگ و ارزنجان را از ي ير( را از علی بير( را از علی ب ر( را از علی بكر( را از علی بك كاربكارب اربياربي د )ديد )ديد )د يعميعم

ز منشور امارت گرفت و سرانجام در يز منشور امارت گرفت و سرانجام در يز منشور امارت گرفت و سرانجام در ۱۴۴۴م. درگذشت. ي مصر ني مصر ن يكموفق شد. او از مماليكموفق شد. او از مماليكگ درگذشت، يگ درگذشت، يگ درگذشت، يرد. چون حمزه بيرد. چون حمزه ب رد. چون حمزه بكرد. چون حمزه بك ه ضرب كه ضرب كه ضرب كه سكه س ه سكه سك ونلوهاست يونلوهاست يونلوهاست سی از آغ قوكسی از آغ قوكسی از آغ قو ن ين ين يگ نخستيگ نخست گ نخستيگ نخستي ير حمزه بير حمزه ب ر حمزه بير حمزه بي ياميامز مانند پدرش مجبور شد تا يز مانند پدرش مجبور شد تا يز مانند پدرش مجبور شد تا ير نير ن ر نير ني يومت را به دست گرفت. جهانگيومت را به دست گرفت. جهانگ ومت را به دست گرفت. جهانگكومت را به دست گرفت. جهانگك كده و حكده و ح ده و حيده و حي يگ از اورفا رسيگ از اورفا رس گ از اورفا رسيگ از اورفا رسي ير پسر علی بير پسر علی ب ر پسر علی بير پسر علی بي يجهانگيجهانگد تا مانند يد تا مانند يد تا مانند يوشيوش وشكوشك ش بجنگد. او يش بجنگد. او يش بجنگد. او گر طرف با عموها و پسرعموهايگر طرف با عموها و پسرعموهايگر طرف با عموها و پسرعموها مران آنها جهانشاه و از دكمران آنها جهانشاه و از دكمران آنها جهانشاه و از د كونلو و حكونلو و ح ونلو و حيونلو و حي با قارا قورا او را ير چندی او را ير چندی او ر چندی يتر جهانگيتر جهانگ تر جهانگكتر جهانگك كوچكوچ وچكوچك برادر اوزون حسن برادر كند. اوزون حسن برادر كند. اوزون حسن ند. پارچه يكپارچه يكپارچه را را كشور را كشور شور قلمرو ولويولويولوك، قارا بزرگش پدر ر ير ير يی متعدد، برادرانش جهانگيی متعدد، برادرانش جهانگ ی متعدد، برادرانش جهانگيی متعدد، برادرانش جهانگي ر را گرفت )كر را گرفت )كر را گرفت )۱۴۵۳ م( و در جنگها كار بكار ب ار بيار بي رد ولی با حملهكرد ولی با حملهكرد ولی با حملهای برق آسا د اری ياری ياری رد )كرد )كرد )۱۴۵۷م(. مار تارو آنها میآمد، كمكمك مكمك به به كه به كه ه را را يونلو را يونلو ونلو قو قارا او حتی قشون داد. قارا قوكست او حتی قشون داد. قارا قوكست او حتی قشون داد. ست را ش را شكس كس را شي را شيس س او و ات عاقالنه كات عاقالنه كات عاقالنه ك سال داشت. او با جسارت و حرك سال داشت. او با جسارت و حر ن زمان اوزون حسن ين زمان اوزون حسن ين زمان اوزون حسن ۲۸ سرانجام برادران تابع او شدند. در اتهای بزرگی به دست آورد و قلمرو خود را گسترش داد. از آنجا اوزون حسن مردی الغر و بلند اندام يتهای بزرگی به دست آورد و قلمرو خود را گسترش داد. از آنجا اوزون حسن مردی الغر و بلند اندام يتهای بزرگی به دست آورد و قلمرو خود را گسترش داد. از آنجا اوزون حسن مردی الغر و بلند اندام يموفقيموفقرد. كرد. كرد. ولويولويولوك، با دختر امپراتور ترابوزان ازدواج ز مانند پدر بزرگش قارا يز مانند پدر بزرگش قارا يز مانند پدر بزرگش قارا ين نام مشهور شده بود. او نين نام مشهور شده بود. او ن ن نام مشهور شده بود. او نين نام مشهور شده بود. او ني بود، به اامننكامننكامننها او خواست تا مانع فتح ترابوزان توسط سلطان محمد فاتح در ۱۴۶۲م/ ۸۶۶هـ و سرنگونی سلطنت

شود، ولی نتوانست.ونلوها هجوم آورد تا اوزون حسن را يونلوها هجوم آورد تا اوزون حسن را يونلوها هجوم آورد تا اوزون حسن را شور آغ قوكشور آغ قوكشور آغ قو ونلو، به يونلو، به يونلو، به در سال ۱۴۶۷م/۸۲۷هـ جهانشاه قارا قوشان باز گردند و سفر جنگی يشان باز گردند و سفر جنگی يشان باز گردند و سفر جنگی اری از سربازان خواستند به خانهياری از سربازان خواستند به خانهياری از سربازان خواستند به خانهها يدن فصل زمستان بسيدن فصل زمستان بس دن فصل زمستان بسيدن فصل زمستان بسي يند. با رسيند. با رس ند. با رسكند. با رسك تابع خود ن ين ين »ب »بيت يت »بي »بيت ت از وال قسمتی در از واليكانش قسمتی در از واليكانش قسمتی در انش نزد با نزديز با نزديز با ز ن خود و نيرد خود و يرد نك خود و نكرد خود و رد موافقت گرفته شود. جهانشاه پی بهار در فصل د، با يد، با يد، با ۶ هزار سپاهی به قارا ين خبر به اوزون حسن رسين خبر به اوزون حسن رس ن خبر به اوزون حسن رسين خبر به اوزون حسن رسي ش و نوش پرداخت. چون ايش و نوش پرداخت. چون ايش و نوش پرداخت. چون ا يرده و به عيرده و به ع رده و به عكرده و به عك گول« اوتراق شته شد، دو پسر و تمام كشته شد، دو پسر و تمام كشته شد، دو پسر و تمام رد. جهانشاه توسط كرد. جهانشاه توسط كرد. جهانشاه توسط يك سرباز ناشناس ورش برد و آنان را تار و مار يورش برد و آنان را تار و مار يورش برد و آنان را تار و مار ونلوها يونلوها يونلوها قو

گر بود. يگر بود. يگر بود. روزی به معنای سرنگونی يروزی به معنای سرنگونی يروزی به معنای سرنگونی يك امپراتوری و ظهور يك امپراتوری د ين پين پ ن پين پي ر شدند. اير شدند. اير شدند. ا يش اسيش اس ش اسيش اسي امراحتی شد. مغلوب مرند در حتی يز شد. مغلوب مرند در حتی يز شد. مغلوب مرند در ز ن او ولی داشت نيار او ولی داشت يار ني او ولی داشت نيار او ولی داشت ار بس سربازان جهانشاه بسين سربازان جهانشاه ين بسي سربازان جهانشاه بسين سربازان جهانشاه ن جانش و پسر علی جانشيحسن و پسر علی يحسن ن خبر همه جا پخش ين خبر همه جا پخش ين خبر همه جا پخش شته شد )كشته شد )كشته شد )۱۴۶9م(. ا ست خورده و كست خورده و كست خورده و كز شكز ش ز شيز شي ي او آمده بود، ني او آمده بود، ن كمكمك مكمك ه به كه به كه به موری يموری يموری يد تيد ت د تيد تي يابوسعيابوسعرمان در همان ماه و فتح بغداد در كرمان در همان ماه و فتح بغداد در كرمان در همان ماه و فتح بغداد در ۱۴۷۰م/ ۸۷۴هـ امپراتوری د. با فتح يد. با فتح يد. با فتح رت همگان گرديرت همگان گرديرت همگان گرد يشده و موجب حيشده و موجب حرمان در شرق بود. عالوه كرمان در شرق بود. عالوه كرمان در شرق بود. عالوه كر« كر« ر« ير« ي يواس در غرب تا شهر »نرماشيواس در غرب تا شهر »نرماش واس در غرب تا شهر »نرماشيواس در غرب تا شهر »نرماشي ين امپراتوری از سين امپراتوری از س ن امپراتوری از سين امپراتوری از سي ونلوها برپا شد. حدود ايونلوها برپا شد. حدود ايونلوها برپا شد. حدود ا آغ قون هدف او با دولتهای ين هدف او با دولتهای ين هدف او با دولتهای ه مصر و عثمانی را گرفته و شاه جهان شود. با اكه مصر و عثمانی را گرفته و شاه جهان شود. با اكه مصر و عثمانی را گرفته و شاه جهان شود. با ا شة آن بود يشة آن بود يشة آن بود ن اوزون حسن در اندين اوزون حسن در اندين اوزون حسن در اند بر ا

Page 111: تاریخ مختصر ترک

111

کتر

صر خت

مخ

اریت

رده و توپ و اسلحه سفارش داد. چون اوزون حسن به كرده و توپ و اسلحه سفارش داد. چون اوزون حسن به كرده و توپ و اسلحه سفارش داد. چون اوزون حسن به ی برقرار يكی برقرار يكی برقرار ز روابط نزديز روابط نزديز روابط نزد يژه دولت ونيژه دولت ون ژه دولت ونيژه دولت وني ی و به ويی و به ويی و به و اروپااری از ياری از ياری از يد و بسيد و بس د و بسيد و بسي تخت خود برگزيتخت خود برگزيتخت خود برگز ز را به عنوان پايز را به عنوان پايز را به عنوان پا تخت آنها شهر تبريتخت آنها شهر تبريتخت آنها شهر تبر ان داد، پايان داد، پايان داد، پا ونلوها پايونلوها پايونلوها پا ی قارا قويی قارا قويی قارا قو فرمانروا

رد.كرد.كرد. ی را به اقطاع واگذار يی را به اقطاع واگذار يی را به اقطاع واگذار نهاينهاينها يران آورده و به آنها زميران آورده و به آنها زم ران آورده و به آنها زميران آورده و به آنها زمي ونلو را از آناتولی به ايونلو را از آناتولی به ايونلو را از آناتولی به ا ف و قبائل آغ قويف و قبائل آغ قويف و قبائل آغ قو طواشد. شد. ير شد. ير ر درگ ارزنجان( درگيی ارزنجان( يی درگيك ارزنجان( درگيكی ارزنجان( ی )نزد تارجان در فاتح محمد سلطان با حسن اوزون م. ۱۴۷۳ درسال ورش برد يورش برد يورش برد ين بار به گرجستان ين بار به گرجستان ن بار به گرجستان ين بار به گرجستان ي ي او برای چهارمي او برای چهارم ن جنگ موجب اندوه اوزون حسن شد. در ين جنگ موجب اندوه اوزون حسن شد. در ين جنگ موجب اندوه اوزون حسن شد. در ۱۴۷۶ ست در اكست در اكست در ا كشكش

ز درگذشت.يز درگذشت.يز درگذشت. ت در سال يت در سال يت در سال ۱۴۷۸ م. در تبر و در نهاش يش يش ياند. پياند. پ خان به او لقب سلطان عادل دادهش بود. مورخان به او لقب سلطان عادل دادهش بود. مورخان به او لقب سلطان عادل داده ش بود. موريش بود. موري اوزون حسن پادشاهی جسور، دانا و دوراندبرای اصالح او بود. نهاده به وخامت رو برای اصالح يات او بود. نهاده به وخامت رو برای اصالح يات او بود. نهاده به وخامت رو ات مال ماليش يش مالي ماليش ش افزا افزايجة افزايجة جة نت نتيشاورزان، در در يشاورزان، نتك نتكشاورزان، در شاورزان، در و ييان و و ييان ان ت روستايت روستايت روستا او وضع او وضعياز ياز ات به يات به يات به يك ششم محصول و ين قانون نامه، مالين قانون نامه، مال ن قانون نامه، مالين قانون نامه، مالي رد. بر اساس اكرد. بر اساس اكرد. بر اساس ا ن وضع »قانون نامة اوزون حسن« را صادر ين وضع »قانون نامة اوزون حسن« را صادر ين وضع »قانون نامة اوزون حسن« را صادر ار زمانی ير زمانی ير زمانی ز ديز ديز د يان نيان ن ان نيان ني ن قانون نامه در زمان صفوين قانون نامه در زمان صفوين قانون نامه در زمان صفو افت. ايافت. ايافت. ا اهش كاهش كاهش اال كاال كاال ات تجاری( به يات تجاری( به يات تجاری( به ۵ درصد يات تمغا )ماليات تمغا )مال ات تمغا )ماليات تمغا )مالي يماليمالت فراوان میيت فراوان میيت فراوان میداد. يه همة عمرش را در جنگ گذرانده بود، به علم و دانش اهميه همة عمرش را در جنگ گذرانده بود، به علم و دانش اهم ه همة عمرش را در جنگ گذرانده بود، به علم و دانش اهمكه همة عمرش را در جنگ گذرانده بود، به علم و دانش اهمك ن پادشاه ين پادشاه ين پادشاه رواج داشت. اتهرانی تهرانی كر تهرانی كر ر ابوب ابوبكخواند. كخواند. فرا می مباحثه به جلسة را عالمان هفته در روز رد. كرد. كرد. يك ت میيت میيت می را حما دانشمندان

ده و نوشته است.يده و نوشته است.يده و نوشته است. يونلوها را از زبان اوزون حسن شنيونلوها را از زبان اوزون حسن شن ونلوها را از زبان اوزون حسن شنيونلوها را از زبان اوزون حسن شني خ آغ قويخ آغ قويخ آغ قو يه« در تاريه« در تار ه« در تاريه« در تاري يرير ركرك كار بكار ب ار بيار بي تاب دكتاب دكتاب د شتر »يشتر »يشتر » يقسمتهای بيقسمتهای باو نوة و اوغوزخان تبار از را خود او بود. دلبسته او يار نوة و اوغوزخان تبار از را خود او بود. دلبسته او يار نوة و اوغوزخان تبار از را خود او بود. دلبسته ار بس خود مادری بسيلة خود مادری يلة بسي خود مادری بسيلة خود مادری لة قب و زبان به حسن قبياوزون و زبان به حسن ياوزون م شد، دستور داد تا قرآن كم شد، دستور داد تا قرآن كم شد، دستور داد تا قرآن كز محكز مح ز محيز محي ينی نينی ن نی نينی ني ی عالقه داشت. چون در اعتقاد دكی عالقه داشت. چون در اعتقاد دكی عالقه داشت. چون در اعتقاد د كدانست. به زبان تركدانست. به زبان تر ندرخان میيندرخان میيندرخان می باز يز يز يك يی نيی ن ی نكی نك كتاب مقدس به تركتاب مقدس به تر تاب مقدس به تركتاب مقدس به ترك دة او قرائت يدة او قرائت يدة او قرائت يرده و در حضور او بخوانند. به عقيرده و در حضور او بخوانند. به عق رده و در حضور او بخوانند. به عقكرده و در حضور او بخوانند. به عقك ی ترجمه كی ترجمه كی ترجمه كم را به زبان تركم را به زبان تر م را به زبان تريم را به زبان تري ركركر

سب میكسب میكسب میشود. عبادت است و ثواب اقت بود ولی ياقت بود ولی ياقت بود ولی يل، جای پدر را گرفت. او جوانی بی ليل، جای پدر را گرفت. او جوانی بی ل ل، جای پدر را گرفت. او جوانی بی ليل، جای پدر را گرفت. او جوانی بی لي يچون اوزون حسن درگذشت، پسر بزرگش خليچون اوزون حسن درگذشت، پسر بزرگش خلاردان و كاردان و كاردان و گم مادر يگم مادر يگم مادر يومت، شاه بيومت، شاه ب ومت، شاه بكومت، شاه بك كری از دخالت در امور حكری از دخالت در امور ح ری از دخالت در امور حيری از دخالت در امور حي يشت. برای جلوگيشت. برای جلوگ شت. برای جلوگكشت. برای جلوگك بی درنگ برادرش مقصود را ر دور خود جمع كر دور خود جمع كر دور خود جمع كاربكارب اربياربي كمكمك مادرش امراء را در د مكمك گ به يگ به يگ به يعقوب بيعقوب ب عقوب بيعقوب بي ر فرستاد. كر فرستاد. كر فرستاد. كاربكارب اربياربي گ برادرش را به ديگ برادرش را به ديگ برادرش را به د يعقوب بيعقوب ب عقوب بيعقوب بيل مغلوب شده و قطعه قطعه يل مغلوب شده و قطعه قطعه يل مغلوب شده و قطعه قطعه ينار رود خوی رخ داد، سلطان خلينار رود خوی رخ داد، سلطان خل نار رود خوی رخ داد، سلطان خلكنار رود خوی رخ داد، سلطان خلك ه كه كه د. در جنگی يد. در جنگی يد. در جنگی يرده و بر برادرش شوريرده و بر برادرش شور رده و بر برادرش شوركرده و بر برادرش شورك

ونلو شد.يونلو شد.يونلو شد. گ فرمانروای آغ قويگ فرمانروای آغ قويگ فرمانروای آغ قو يعقوب بيعقوب ب عقوب بيعقوب بي د )يد )يد )۱۴۷۸م(. گردل كيل كيل تش را تشكيونلوها را كيونلوها تشي را تشيونلوها را ونلوها قو آغ قوكومت آغ قوكومت آغ ومت ح از درخشان حكای از درخشان كای دوره دورهيعقوب، دورهيعقوب، عقوب، سلطان سلطان يی سلطان يی ی فرمانروا دورة سال ۱۲م يم يم با غنا با غناكا و دژ خاتون، با غناكا و دژ خاتون، ا و دژ خاتون، كسكس سيسي از فتح آخ از فتح آخيرد و پس يرد و پس از فتح آخك از فتح آخكرد و پس رد و پس به گرجستان حمله او در سال ۱۴۸۶م/۸9۱هـ میدهد. ار، يار، يار، يروانشاه فرخ سيروانشاه فرخ س روانشاه فرخ سيروانشاه فرخ سي يدر صفوی برای تصرف قلمرو شيدر صفوی برای تصرف قلمرو ش در صفوی برای تصرف قلمرو شيدر صفوی برای تصرف قلمرو شي يا سلطان حيا سلطان ح ا سلطان حيا سلطان حي در يدر يدر يخ حيخ ح خ حيخ حي ي سال بعد شي سال بعد ش فراوان بازگشت. يكعقوب سپاهی يعقوب سپاهی يعقوب سپاهی اری خواست. سلطان ياری خواست. سلطان ياری خواست. سلطان عقوب بود، از او يعقوب بود، از او يعقوب بود، از او ار چون تابع سلطان يار چون تابع سلطان يار چون تابع سلطان يد. فرخ سيد. فرخ س د. فرخ سيد. فرخ سي يشيش شكشك ر كر كر كان لشكان لش به اران لشبه اران لشبه اررا عقوب را يعقوب را يعقوب ن حادثه سلطان ين حادثه سلطان ين حادثه سلطان ری جان باخت. ايری جان باخت. ايری جان باخت. ا اثر اصابت ت اثر اصابت تيدر بر يدر بر اثر اصابت تي اثر اصابت تيدر بر در بر يخ حيخ ح خ حيخ حي يه رخ داد، شيه رخ داد، ش ه رخ داد، شكه رخ داد، شك فرستاد و در جنگی ل فرزندان يل فرزندان يل فرزندان يم و اسماعيم و اسماع م و اسماعيم و اسماعي ين رو سلطان علی، ابراهين رو سلطان علی، ابراه ن رو سلطان علی، ابراهين رو سلطان علی، ابراهي ه خاندان صفوی خطر بزرگی است از اكه خاندان صفوی خطر بزرگی است از اكه خاندان صفوی خطر بزرگی است از ا رد كرد كرد ته كته كته كن نكن ن ن نين ني متوجه ا

Page 112: تاریخ مختصر ترک

112

کصر تر

ختخ م

تاریعقوب در طاعون سال يعقوب در طاعون سال يعقوب در طاعون سال گم و سلطان يگم و سلطان يگم و سلطان يرد. شاه بيرد. شاه ب رد. شاه بكرد. شاه بك د يد يد يدر را با مادرشان به قلعه اصطغر در فارس تبعيدر را با مادرشان به قلعه اصطغر در فارس تبع در را با مادرشان به قلعه اصطغر در فارس تبعيدر را با مادرشان به قلعه اصطغر در فارس تبعي يخ حيخ ح خ حيخ حي يشيش

عقوب مسموم شد(.يعقوب مسموم شد(.يعقوب مسموم شد(. تی سلطان يتی سلطان يتی سلطان ۱۴9۰ م. جان باختند )بنا به رواز به فارسی يز به فارسی يز به فارسی يرد. خود نيرد. خود ن رد. خود نكرد. خود نك ت میيت میيت می وخ را حمايوخ را حمايوخ را حما يعقوب پادشاهی دانا و عادل بود. شاعران، عالمان و شيعقوب پادشاهی دانا و عادل بود. شاعران، عالمان و ش عقوب پادشاهی دانا و عادل بود. شاعران، عالمان و شيعقوب پادشاهی دانا و عادل بود. شاعران، عالمان و شي ي سلطان ي سلطان گر هنرمندان يگر هنرمندان يگر هنرمندان ز تجمع مهم شاعران، نقاشان و دكز تجمع مهم شاعران، نقاشان و دكز تجمع مهم شاعران، نقاشان و د كز به مركز به مر ز به مريز به مري ی او، تبريی او، تبريی او، تبر ی شعر میكی شعر میكی شعر میسرود. در دورة فرمانروا كو تركو تر

ل شد.يل شد.يل شد. تبددولت ناتوانی دورة زمان دولت ين ناتوانی دورة زمان دولت ين ناتوانی دورة زمان ن ا از شد. پادشاه ايسنقر از شد. پادشاه ايسنقر از شد. پادشاه سنقر با نام به پسرانش از بايكی نام به پسرانش از بايكی نام به پسرانش از ی عقوب يعقوب يعقوب سلطان از پس ه كه كه ل سرنگون شد. زمانی يل سرنگون شد. زمانی يل سرنگون شد. زمانی ين دولت توسط شاه اسماعين دولت توسط شاه اسماع ن دولت توسط شاه اسماعين دولت توسط شاه اسماعي ش، اكش، اكش، ا كشمكشم شمكشمك ونلو آغاز شد و پس از چند سال يونلو آغاز شد و پس از چند سال يونلو آغاز شد و پس از چند سال آغ قول موصللو« ادارة دولت را در دست گرفت. او يل موصللو« ادارة دولت را در دست گرفت. او يل موصللو« ادارة دولت را در دست گرفت. او ي او »صوفی خلي او »صوفی خل كن رو اتابكن رو اتابك ن رو اتابين رو اتابي سنقر پادشاه شد، يسنقر پادشاه شد، يسنقر پادشاه شد، 9 ساله بود از ا بار متحد كر متحد كر متحد كاربكارب اربياربي ن والی دين والی دين والی د يچيچ چيچي يمان بيمان ب مان بيمان بي يه از رفتار او به تنگ آمده بودند، با سليه از رفتار او به تنگ آمده بودند، با سل ه از رفتار او به تنگ آمده بودند، با سلكه از رفتار او به تنگ آمده بودند، با سلك ی يی يی نه توز بود. امراكينه توز بود. امراكينه توز بود. امرا ری مستبد و يری مستبد و يری مستبد و ياميامكمان، اتابكمان، اتابك پادشاه شد و به ادارة دولت پرداخت. چندی بعد مان، اتابيمان، اتابي يشتند. سليشتند. سل شتند. سلكشتند. سلك ل را در جنگی يل را در جنگی يل را در جنگی يشده و صوفی خليشده و صوفی خلنجاق محبوس بودند، گرد آمده و او را به سلطنت برداشتند. ينجاق محبوس بودند، گرد آمده و او را به سلطنت برداشتند. ينجاق محبوس بودند، گرد آمده و او را به سلطنت برداشتند. يه در قلعه آليه در قلعه آل ه در قلعه آلكه در قلعه آلك گ يگ يگ يبرخی از امرا بر گرد رستم بيبرخی از امرا بر گرد رستم ب

افت.يافت.يافت. ان يان يان سنقر پايسنقر پايسنقر پا م سلطنت بايم سلطنت بايم سلطنت با ي سال و ني سال و ن ب يب يب يك ين ترتين ترت ن ترتين ترتي ست دادند و بدكست دادند و بدكست دادند و بد كسنقر را شكسنقر را ش سنقر را شيسنقر را شي مان و بايمان و بايمان و با يآنان سليآنان سلش و مبارزه كش و مبارزه كش و مبارزه كشمكشم شمكشمك ونلو شد و سلطنت پنج سالة او به يونلو شد و سلطنت پنج سالة او به يونلو شد و سلطنت پنج سالة او به گ در يگ در يگ در ۱۴9۲ م/۸9۷ هـ پادشاه آغ قو يرستم بيرستم بدانش نزد يدانش نزد يدانش نزد يرد. سلطان علی چندی با مريرد. سلطان علی چندی با مر رد. سلطان علی چندی با مركرد. سلطان علی چندی با مرك در را از قلعه اصطغر خارج يدر را از قلعه اصطغر خارج يدر را از قلعه اصطغر خارج يخ حيخ ح خ حيخ حي يگ، فرزندان شيگ، فرزندان ش گ، فرزندان شيگ، فرزندان شي يگذشت. رستم بيگذشت. رستم بل برادر سلطان يل برادر سلطان يل برادر سلطان يشته شد. اسماعيشته شد. اسماع شته شد. اسماعكشته شد. اسماعك د و سلطان علی يد و سلطان علی يد و سلطان علی يانة آن دو به جنگ انجاميانة آن دو به جنگ انجام انة آن دو به جنگ انجاميانة آن دو به جنگ انجامي يگ ماند ولی چندی بعد ميگ ماند ولی چندی بعد م گ ماند ولی چندی بعد ميگ ماند ولی چندی بعد مي يرستم بيرستم ب۶ن زمان ۶ن زمان ۶ ساله ن زمان ين زمان ي ل در ايل در ايل در ا يه اسماعيه اسماع ه اسماعكه اسماعك كاند كاند الن فراری داده شد )يالن فراری داده شد )يالن فراری داده شد )۱۴9۲م/۸9۷ هـ( نوشته يدانش به گيدانش به گ دانش به گيدانش به گي علی توسط مربود. چندی بعد »گوده احمد« نوة اوزون حسن )پسر اوغورلو محمد( و نوة دختری سلطان محمد فاتح از ش واقع يش واقع يش واقع انت امرايانت امرايانت امرا يشتر مورد خيشتر مورد خ شتر مورد خيشتر مورد خي يگ پيگ پ گ پيگ پي يشت. رستم بيشت. رستم ب شت. رستم بكشت. رستم بك كست داده و بكست داده و ب ست داده و بكست داده و بك كگ را در جنگی شكگ را در جنگی ش گ را در جنگی شيگ را در جنگی شي ياستانبول آمده و رستم بياستانبول آمده و رستم بم گرفت يم گرفت يم گرفت يومت خود تصميومت خود تصم ومت خود تصمكومت خود تصمك كهای حكهای ح هيهيه م پاكيم پاكيم پا كيومت را در دست گرفت. او برای تحكيومت را در دست گرفت. او برای تح ومت را در دست گرفت. او برای تحكومت را در دست گرفت. او برای تحك كشده بود. گوده احمد، حكشده بود. گوده احمد، حرده و او را كرده و او را كرده و او را شدستی يشدستی يشدستی يان بردارد ولی آنان پيان بردارد ولی آنان پ ان بردارد ولی آنان پيان بردارد ولی آنان پي يرده بودند، از ميرده بودند، از م رده بودند، از مكرده بودند، از مك مان عادت كمان عادت كمان عادت ر حايير حايير حا ييه به تغييه به تغ ه به تغكه به تغك تا امرای ماجراجو را

شتند. كشتند. كشتند. در شورشی ونلو دو دسته يونلو دو دسته يونلو دو دسته ن زمان امرای آغ قوين زمان امرای آغ قوين زمان امرای آغ قو افت. در ايافت. در ايافت. در ا ش يش يش ومت كومت كومت يك سالة احمد، هرج و مرج افزا كپس از حكپس از حگ پسر سلطان يگ پسر سلطان يگ پسر سلطان يگر مراد بيگر مراد ب گر مراد بيگر مراد بي گ فرزند اوزون حسن و گروه ديگ فرزند اوزون حسن و گروه ديگ فرزند اوزون حسن و گروه د يوسف بيوسف ب وسف بيوسف بي گ پسران يگ پسران يگ پسران يشده گروهی الوند و محمد بيشده گروهی الوند و محمد بشته شدند. سرانجام كشته شدند. سرانجام كشته شدند. سرانجام اری از امراء ياری از امراء ياری از امراء يگ و بسيگ و بس گ و بسيگ و بسي يعقوب را به سلطنت برداشتند. جنگ داخلی آغاز شد. محمد بيعقوب را به سلطنت برداشتند. جنگ داخلی آغاز شد. محمد ب عقوب را به سلطنت برداشتند. جنگ داخلی آغاز شد. محمد بيعقوب را به سلطنت برداشتند. جنگ داخلی آغاز شد. محمد بير كر كر كاربكارب اربياربي جان و ديجان و ديجان و د ردند. آذرباكردند. آذرباكردند. آذربا م يم يم يان خود تقسيان خود تقس ان خود تقسيان خود تقسي يونلو را ميونلو را م ونلو را ميونلو را مي گ قلمرو آغ قويگ قلمرو آغ قويگ قلمرو آغ قو يهـ الوند و مراد بيهـ الوند و مراد ب در سال ۱۵۰۰م/ 9۰۶رمان كرمان كرمان ز ارايز ارايز اراك، عراق و فارس و يگ نيگ ن گ نيگ ني يد و مراد بيد و مراد ب د و مراد بيد و مراد بي يرزا رسيرزا رس رزا رسيرزا رسي ير به الوند مير به الوند م ر به الوند مكر به الوند مك كاربكارب اربياربي جان و ديجان و ديجان و د د و آذربايد و آذربايد و آذربا يرزا رسيرزا رس رزا رسيرزا رسي يبه الوند ميبه الوند من دو پادشاه جوان ين دو پادشاه جوان ين دو پادشاه جوان ران شده بود. ايران شده بود. ايران شده بود. ا شور وكشور وكشور و شان و يشان و يشان و ش، اوضاع مردم پركش، اوضاع مردم پركش، اوضاع مردم پر كشمكشم شمكشمك ن ين ين جة ايجة ايجة ا يرد. در نتيرد. در نت رد. در نتكرد. در نتك را تصاحب ن ين ين يالتی چون خالی بودن خزانه و نافرمانی امراء مواجه بودند. در چنيالتی چون خالی بودن خزانه و نافرمانی امراء مواجه بودند. در چن التی چون خالی بودن خزانه و نافرمانی امراء مواجه بودند. در چنكالتی چون خالی بودن خزانه و نافرمانی امراء مواجه بودند. در چنك كچة دست امراء بودند با مشكچة دست امراء بودند با مش چة دست امراء بودند با مشيچة دست امراء بودند با مشي يه بازيه باز ه بازكه بازك

Page 113: تاریخ مختصر ترک

113

کتر

صر خت

مخ

اریت

ارزنجان ارزنجان يالن خارج شده و به ارزنجان يالن خارج شده و به الن خارج شده و به از گ از گيدر با چند صد سوار يدر با چند صد سوار از گي از گيدر با چند صد سوار در با چند صد سوار يخ حيخ ح خ حيخ حي ي شي ش كوچكوچك وچكوچك ل پسر يل پسر يل پسر يت دشواری، اسماعيت دشواری، اسماع ت دشواری، اسماعيت دشواری، اسماعي يوضعيوضعرفت )۱۴99م/9۰۵هـ(.

دان با يدان با يدان با رد. مركرد. مركرد. مر دان خاندان صفوی را احضار يدان خاندان صفوی را احضار يدان خاندان صفوی را احضار ان فرستاده و مريان فرستاده و مريان فرستاده و مر يلچيلچ لچيلچي او از ارزنجان به همه جای آناتولی اروان راهی يروان راهی يروان راهی يده و به سوی شيده و به سوی ش ده و به سوی شيده و به سوی شي ك هزار سپاهی تدارك هزار سپاهی تدارك د ری با كری با كری با ۵ كل از آنان لشكل از آنان لش ل از آنان لشيل از آنان لشي يشوقی وافر به ارزنجان آمدند. اسماعيشوقی وافر به ارزنجان آمدند. اسماعوچرو استاجلو، شاملو، ذوالقدر، وارساق، تورقوتلو، افشار و قاجار و قبائل كوچرو استاجلو، شاملو، ذوالقدر، وارساق، تورقوتلو، افشار و قاجار و قبائل كوچرو استاجلو، شاملو، ذوالقدر، وارساق، تورقوتلو، افشار و قاجار و قبائل الت يالت يالت دان به ايدان به ايدان به ا شتر مريشتر مريشتر مر يشد. بيشد. ب

هكهكهلو منسوب بودند. كی روملو و تكی روملو و ت ی روملو و تيی روملو و تي روستان اتفاق ين اتفاق ين اتفاق رزا چون از ايرزا چون از ايرزا چون از ا يشته شد. الوندميشته شد. الوندم شته شد. الوندمكشته شد. الوندمك ست خورده و كست خورده و كست خورده و كار شكار ش ار شيار شي يروانشاه فرخ سيروانشاه فرخ س روانشاه فرخ سيروانشاه فرخ سي يه رخ داد، شيه رخ داد، ش ه رخ داد، شكه رخ داد، شك در جنگی ن جنگ با دادن تلفات ين جنگ با دادن تلفات ين جنگ با دادن تلفات ر شد. او در اير شد. او در اير شد. او در ا يی نخجوان با قشون صفوی درگيی نخجوان با قشون صفوی درگ ی نخجوان با قشون صفوی درگيكی نخجوان با قشون صفوی درگيك ری گرد آورده و در نزدكری گرد آورده و در نزدكری گرد آورده و در نزد كآگاه شد، لشكآگاه شد، لشرد. او به نام كرد. او به نام كرد. او به نام ۱۲ امام ز شده و تاجگذاری يز شده و تاجگذاری يز شده و تاجگذاری ل وارد تبريل وارد تبريل وارد تبر يخت. اسماعيخت. اسماع خت. اسماعيخت. اسماعي ر گركر گركر گر كاربكارب اربياربي ست خورده و به دكست خورده و به دكست خورده و به د كفراوان، شكفراوان، شن ين ين ل در ايل در ايل در ا يهـ(. شاه اسماعيهـ(. شاه اسماع رد )كرد )كرد )۱۵۰۱م/9۰۷ ی دولت صفوی را رسمايی دولت صفوی را رسمايی دولت صفوی را رسما اعالم ه زده و برپاكه زده و برپاكه زده و برپا كخطبه خوانده، سكخطبه خوانده، س

زمان ۱۵ ساله بود.در م. در ۱۵۰۴ و سرانجام در كرده و سرانجام در كرده و سرانجام رده آغاز آغاز كر آغاز كر ر كاربكارب اربياربي د در قدرت ديد در قدرت ديد در قدرت د برای تجد را ناموفق برای تجدكوششی را ناموفق برای تجدكوششی را ناموفق وششی رزا يرزا يرزا يالوندميالوندمر كر كر كاربكارب اربياربي رده و فارس، عراق و دكرده و فارس، عراق و دكرده و فارس، عراق و د ز مغلوب يز مغلوب يز مغلوب ي م. سلطان مراد را ني م. سلطان مراد را ن ل در سال يل در سال يل در سال ۱۵۰۳ يهمانجا درگذشت. شاه اسماعيهمانجا درگذشت. شاه اسماعان افتاد. سلطان مراد به پادشاه عثمانی پناه برد يان افتاد. سلطان مراد به پادشاه عثمانی پناه برد يان افتاد. سلطان مراد به پادشاه عثمانی پناه برد ونلو به دست صفويونلو به دست صفويونلو به دست صفو ب همة قلمرو آغ قويب همة قلمرو آغ قويب همة قلمرو آغ قو ين ترتين ترت ن ترتين ترتي را گرفت. بدش نبرد و يش نبرد و يش نبرد و ياری از پياری از پ اری از پكاری از پك ر فرستاده شد او كر فرستاده شد او كر فرستاده شد او كاربكارب اربياربي ومت، به دكومت، به دكومت، به د كد حكد ح د حيد حي ران آمد و برای تجديران آمد و برای تجديران آمد و برای تجد م به ايم به ايم به ا يو همراه با سلطان سليو همراه با سلطان سل

ان دادند )يان دادند )يان دادند )۱۵۱۴م(. اتش پاياتش پاياتش پا يامرای صفوی به حيامرای صفوی به حاز اعضای از اعضای ياری از اعضای ياری اری آنان پدر، برادر و بس آنان پدر، برادر و بسيه يه آنان پدر، برادر و بسك آنان پدر، برادر و بسكه ه نة فراوان داشت چون كينة فراوان داشت چون كينة فراوان داشت چون ونلو يونلو يونلو از خاندان آغ قو از خاندان آغ قويل از خاندان آغ قويل ل يشاه اسماعيشاه اسماعه گرفتار او كه گرفتار او كه گرفتار او سانی كسانی كسانی شت. كشت. كشت. ونلو به دست میيونلو به دست میيونلو به دست میآورد، می ه را از آغ قوكه را از آغ قوكه را از آغ قو ن رو هر ين رو هر ين رو هر شته بودند. از اكشته بودند. از اكشته بودند. از ا خانواده او را نان به قشون عثمانی وارد ينان به قشون عثمانی وارد ينان به قشون عثمانی وارد دند. ايدند. ايدند. ا ران اقامت گزيران اقامت گزيران اقامت گز اتی نزدياتی نزدياتی نزديك به مرز ا نشدند، به عثمانی پناه بردند و در وال

ران شدند.يران شدند.يران شدند. ة دردسر اية دردسر اية دردسر ا شده و قرنها ماد يد يد يوشيوش وشكوشك ز را گرفته و يز را گرفته و يز را گرفته و ل میكيل میكيل میدادند. اوزون حسن تبر كيری تشكيری تش ری تشيری تشي گهای عشايگهای عشايگهای عشا يونلو را بيونلو را ب ونلو را بيونلو را بي اساس دولت آغ قونه برداشت ولی چون نتوانست ينه برداشت ولی چون نتوانست ينه برداشت ولی چون نتوانست ين زمين زم ن زمين زمي ن گامها را در اين گامها را در اين گامها را در ا يند. او نخستيند. او نخست ند. او نخستكند. او نخستك ز استفاده يز استفاده يز استفاده ياز عناصر شهری و محلی نياز عناصر شهری و محلی نل سرنگون شد.يل سرنگون شد.يل سرنگون شد. يان بردارد، امپراتوری رو به ضعف نهاد و به دست شاه اسماعيان بردارد، امپراتوری رو به ضعف نهاد و به دست شاه اسماع ان بردارد، امپراتوری رو به ضعف نهاد و به دست شاه اسماعيان بردارد، امپراتوری رو به ضعف نهاد و به دست شاه اسماعي يمی را از ميمی را از م می را از ميمی را از مي اصول و قواعد قد

كشور به عنوان ملكشور به عنوان ملك خاندان سلطنتی محسوب شور به عنوان ملكشور به عنوان ملك م، تمام يم، تمام يم، تمام ی قدكی قدكی قد كونلوها بنا به آداب تركونلوها بنا به آداب تر ونلوها بنا به آداب تريونلوها بنا به آداب تري در زمان آغ قوآغ دولت در میشدند. میيين میيين ن تع تعيير يير تعي تعير ر ام شاهزادگان، اميگر شاهزادگان، يگر امي شاهزادگان، اميگر شاهزادگان، گر د و والی مختلف دياالت و والی مختلف دياالت و والی مختلف االت ا در سلطان پسران میشد. م شده بود. يم شده بود. يم شده بود. ين تقسين تقس ن تقسين تقسي رمان و قزوكرمان و قزوكرمان و قزو ر، عراق، فارس اصفهان، كر، عراق، فارس اصفهان، كر، عراق، فارس اصفهان، كاربكارب اربياربي جان، اران، دجان، اران، دجان، اران، د جان، اريجان، اري االت آذرباياالت آذرباياالت آذربا شور به اكشور به اكشور به ا ونلو يونلو يونلو قوا رؤسای قبائل به عنوان والی گمارده میيا رؤسای قبائل به عنوان والی گمارده میيا رؤسای قبائل به عنوان والی گمارده میشدند. ا پسر عموهای سلطان و يا پسر عموهای سلطان و يا پسر عموهای سلطان و االت سران، برادران ياالت سران، برادران ياالت سران، برادران ن اين اين ا برای اد ولی بارها يد ولی بارها يد ولی بارها يرسيرس رده بود،به سلطنت میكرده بود،به سلطنت میكرده بود،به سلطنت می ه خود انتخاب كه خود انتخاب كه خود انتخاب عهدی يعهدی يعهدی يشتر اوقات، وليشتر اوقات، ول شتر اوقات، وليشتر اوقات، ولي يپس از مرگ سلطان در بيپس از مرگ سلطان در به كه كه س كس كس جه هر يجه هر يجه هر نت در نتيداد. در يداد. ردند و جنگ داخلی رخ میكردند و جنگ داخلی رخ میكردند و جنگ داخلی رخ می د شورش میيد شورش میيد شورش می ه سلطان جديه سلطان جديه سلطان جد يگر عليگر عل علي گر عليگر شاهزادگان د

Page 114: تاریخ مختصر ترک

114

کصر تر

ختخ م

تارینابودی زود هنگام از عوامل نابودی زود هنگام يكی از عوامل نابودی زود هنگام يكی از عوامل ی ن مسئله ين مسئله ين مسئله يآورد. هميآورد. هم را به دست می روز میيروز میيروز میشد، تاج و تخت پادشاهی يپيپ

ونلو بود.يونلو بود.يونلو بود. آغ قودولت آغ قودولت آغ قووان يوان يوان وان، شخصی با عنوان ديوان، شخصی با عنوان ديوان، شخصی با عنوان د ن دين دين د س ايس ايس ا يالت اداری بود. رئيالت اداری بود. رئ الت اداری بود. رئكيالت اداری بود. رئكي كيز تشكيز تش ز تشكز تشك كوان مالی مركوان مالی مر وان مالی مريوان مالی مري در زمان اوزون حسن، دوانهای اشراف برای هر وزارت يوانهای اشراف برای هر وزارت يوانهای اشراف برای هر وزارت ی با عنوان »صاحب ديی با عنوان »صاحب ديی با عنوان »صاحب د گی وزرايگی وزرايگی وزرا يوان بيوان ب وان بيوان بي نار دكنار دكنار د وان بود. در يوان بود. در يوان بود. در ا صاحب ديا صاحب ديا صاحب د گی يگی يگی يبيبر كر كر كی، قاضی عسكی، قاضی عس ی، قاضی عسيی، قاضی عسي وانهای عرض و عدل مربوط به امور نظامی و جزايوانهای عرض و عدل مربوط به امور نظامی و جزايوانهای عرض و عدل مربوط به امور نظامی و جزا ه، ديه، ديه، د يا ماليا مال ا ماليا مالي فا يفا يفا يا نشان، استيا نشان، است ا نشان، استيا نشان، استي ش، طغرا و يش، طغرا و يش، طغرا و يتفتيتفتوان بودند. امرای يوان بودند. امرای يوان بودند. امرای عی ديعی ديعی د يز عضو طبيز عضو طب ز عضو طبيز عضو طبي ينان، برخی امرای بزرگ نينان، برخی امرای بزرگ ن نان، برخی امرای بزرگ نينان، برخی امرای بزرگ ني ز وجود داشت. عالوه بر ايز وجود داشت. عالوه بر ايز وجود داشت. عالوه بر ا يو »پروانه چی« نيو »پروانه چی« ناالت موجود ياالت موجود ياالت موجود ا ايز در ايز در ز در ن نيوان يوان ني نيوان وان از د كوچكوچك وچكوچك يك شاهزاده بودند. نمونهای اتابك اتابكالت، كالت، اتابي اتابيالت، الت، ا دام در كدام در كدام در يك بزرگ هر الت دربار را گسترش داده و درباری به عظمت استانبول در كيالت دربار را گسترش داده و درباری به عظمت استانبول در كيالت دربار را گسترش داده و درباری به عظمت استانبول در كيبود. اوزون حسن پس از انجام فتوحات، تشكيبود. اوزون حسن پس از انجام فتوحات، تشه بخش اعظم قشون را كه بخش اعظم قشون را كه بخش اعظم قشون را ر داد. سربازانی يير داد. سربازانی يير داد. سربازانی ييز مانند قشون عثمانی تغييز مانند قشون عثمانی تغ ز مانند قشون عثمانی تغيز مانند قشون عثمانی تغي يالت قشون را نيالت قشون را ن الت قشون را نكيالت قشون را نكي كيرد. او تشكيرد. او تش رد. او تشكرد. او تشك ز برپا يز برپا يز برپا تبره از روستاها كه از روستاها كه از روستاها كاده كاده اده ياده ي يگرفتند. عزبهای پيگرفتند. عزبهای پ ردند و از دولت حقوق میكردند و از دولت حقوق میكردند و از دولت حقوق می ل میكيل میكيل میدادند، به طور دائمی خدمت می كيتشكيتشن ين ين يردند. همچنيردند. همچن ردند. همچنكردند. همچنك افت میيافت میيافت می يشدند، تنها در زمان جنگ حقوق دريشدند، تنها در زمان جنگ حقوق در ر گرفته میير گرفته میير گرفته می ه از عشاكه از عشاكه از عشا ی يی يی هايكهايكها و قصبهها و چر

ات بودند.يات بودند.يات بودند. ن و تحت فرمان امرای والين و تحت فرمان امرای والين و تحت فرمان امرای وال يه وابسته به زميه وابسته به زم ه وابسته به زمكه وابسته به زمك ز بودند يز بودند يز بودند يمارداری نيمارداری ن مارداری نيمارداری ني يان تيان ت ان تيان تي يسپاهيسپاهحسن، اوزون از پس بود. سرگوسفند حسن، كس اوزون از پس بود. سرگوسفند حسن، كس اوزون از پس بود. سرگوسفند س ع آن روی بر و بوده عكد آن روی بر و بوده كد عي آن روی بر و بوده عيد آن روی بر و بوده د سف رنگ به سفيونلوها رنگ به يونلوها سفي رنگ به سفيونلوها رنگ به ونلوها قو آغ پرچم ن را بر ين را بر ين را بر ن عناوين عناوين عناو ا بهادر آورده و ايا بهادر آورده و ايا بهادر آورده و ا ا خان يا خان يا خان ن پادشاه ين پادشاه ين پادشاه مان بعدی در اول نام خود سلطان و پس از آن عناوكمان بعدی در اول نام خود سلطان و پس از آن عناوكمان بعدی در اول نام خود سلطان و پس از آن عناو حاری از يری از يری از يات گيات گ ات گيات گي يستم ماليستم مال ستم ماليستم مالي يم عادالنة سيم عادالنة س م عادالنة سيم عادالنة سي يآوردند. قانون نامة اوزون حسن برای تنظيآوردند. قانون نامة اوزون حسن برای تنظ اتبات میكاتبات میكاتبات می كپول، فرمان، دامغا و مكپول، فرمان، دامغا و مان يان يان و ر زمانی توسط صفوير زمانی توسط صفوير زمانی توسط صفو ه شده بود. قانون نامة اوزون حسن ديه شده بود. قانون نامة اوزون حسن ديه شده بود. قانون نامة اوزون حسن د ياران و تاجران تهياران و تاجران ته اران و تاجران تهكاران و تاجران تهك كشاورزان، اصناف، صنعتكشاورزان، اصناف، صنعت شاورزان، اصناف، صنعتكشاورزان، اصناف، صنعتك

ق و اجرا شد.يق و اجرا شد.يق و اجرا شد. يان تطبيان تطب ان تطبيان تطبي يچندی توسط عثمانيچندی توسط عثمان

صفویان

عه را رسمی يعه را رسمی يعه را رسمی يرده و مذهب شيرده و مذهب ش رده و مذهب شكرده و مذهب شك ن را برپا ين را برپا ين را برپا ران نويران نويران نو نان اينان اينان ا لی هستند. ايلی هستند. ايلی هستند. ا ين اردبين اردب ن اردبين اردبي خ صفی الديخ صفی الديخ صفی الد يان اوالد شيان اوالد ش ان اوالد شيان اوالد شي صفول زاده شده و در يل زاده شده و در يل زاده شده و در ۱۳۳۴م/ يلخانان مغول در اردبيلخانان مغول در اردب لخانان مغول در اردبيلخانان مغول در اردبي ن در سال ين در سال ين در سال ۱۲۵۲م/ ۶۵۰ هـ در زمان ا خ صفی الديخ صفی الديخ صفی الد يردند. شيردند. ش ردند. شكردند. شكالنی بود و با دختر او يالنی بود و با دختر او يالنی بود و با دختر او يخ زاهد گيخ زاهد گ خ زاهد گيخ زاهد گي ي سال شاگرد شي سال شاگرد ش ن ين ين ۲۵ خ صفی الديخ صفی الديخ صفی الد ي سالگی درگذشت. شي سالگی درگذشت. ش ۷۳۵ ق در ۸۲

قت گرفت.يقت گرفت.يقت گرفت. خ زاهد، جای او را در رهبری طريخ زاهد، جای او را در رهبری طريخ زاهد، جای او را در رهبری طر يرد. پس از مرگ شيرد. پس از مرگ ش رد. پس از مرگ شكرد. پس از مرگ شك ازدواج ن بود، و ابن بزاز در صفوه الصفاء )نسخة ين بود، و ابن بزاز در صفوه الصفاء )نسخة ين بود، و ابن بزاز در صفوه الصفاء )نسخة خ صفی الديخ صفی الديخ صفی الد يه معاصر شيه معاصر ش ه معاصر شكه معاصر شك بنا به نوشتة حمداهلل مستوفی خ يخ يخ يب شيب ش ب شيب شي يم به ترتيم به ترت م به ترتيم به ترتي يخ ابراهيخ ابراه خ ابراهيخ ابراهي ياش شياش ش جهيجهيجه ياش خواجه علی و نتياش خواجه علی و نت ن، نوهين، نوهين، نوه ن، پسرش صدرالدين، پسرش صدرالدين، پسرش صدرالد خ صفی الديخ صفی الديخ صفی الد ياصلی( شياصلی( ش

ومت نفوذ داشتهكومت نفوذ داشتهكومت نفوذ داشته اند. اند. كت و نزد حكت و نزد ح ت و نزد حيت و نزد حي يان مردم محبوبيان مردم محبوب ان مردم محبوبيان مردم محبوبي يقت بوده، ميقت بوده، م قت بوده، ميقت بوده، مي طر

Page 115: تاریخ مختصر ترک

115

کتر

صر خت

مخ

اریت

رده و به خود لقب سلطان داد. او كرده و به خود لقب سلطان داد. او كرده و به خود لقب سلطان داد. او دان را مسلح يدان را مسلح يدان را مسلح ن پدر شد، مرين پدر شد، مرين پدر شد، مر يم، چون جانشيم، چون جانش م، چون جانشيم، چون جانشي يخ ابراهيخ ابراه خ ابراهيخ ابراهي يد پسر شيد پسر ش د پسر شيد پسر شي يجنيجنونلو از قدرت او به وحشت يونلو از قدرت او به وحشت يونلو از قدرت او به وحشت جان و آناتولی گسترش دهد. جهانشاه قارا قويجان و آناتولی گسترش دهد. جهانشاه قارا قويجان و آناتولی گسترش دهد. جهانشاه قارا قو خ را در آذربايخ را در آذربايخ را در آذربا يد تا مذهب شيد تا مذهب ش د تا مذهب شيد تا مذهب شي يوشيوش وشكوشكر میكر میكر میرود و مورد استقبال اوزون حسن آغ كاربكارب اربياربي د به ديد به ديد به د يخ جنيخ جن خ جنيخ جني يند. شيند. ش ند. شكند. شك كل را تركل را ترك ل را تريل را تري يافتاده، از او خواست تا اردبيافتاده، از او خواست تا اردب

رد. اوزون حسن خواهرش را به عقد او درمیيرد. اوزون حسن خواهرش را به عقد او درمیيرد. اوزون حسن خواهرش را به عقد او درمیآورد. يگيگ ونلو قرار میيونلو قرار میيونلو قرار می قول يل يل يد را به اردبيد را به اردب د را به اردبيد را به اردبي يخ جنيخ جن خ جنيخ جني يز را تصرف نمود، دوباره شيز را تصرف نمود، دوباره ش ز را تصرف نمود، دوباره شيز را تصرف نمود، دوباره شي رده و تبركرده و تبركرده و تبر ه اوزون حسن جهانشاه را مغلوب كه اوزون حسن جهانشاه را مغلوب كه اوزون حسن جهانشاه را مغلوب زمانی روانشاه يروانشاه يروانشاه با ش و سپس در جنگ با شيرده و سپس در جنگ يرده با شك و سپس در جنگ با شكرده و سپس در جنگ رده های گرجستان حمله يكهای گرجستان حمله يكهای گرجستان حمله به چر در ۱۴۵9م/ ۸۶۴هـ در يد در يد د يبازگرداند. جنيبازگرداند. جن

شته شد.كشته شد.ك شته شد. شته شد. ل( يل( يل( ي)سلطان خلي)سلطان خلرده كرده كرده در با دختر اوزون حسن ازدواج يدر با دختر اوزون حسن ازدواج يدر با دختر اوزون حسن ازدواج يخ حيخ ح خ حيخ حي ين او شد. شين او شد. ش ن او شد. شين او شد. شي يدر حانشيدر حانش در حانشيدر حانشي يخ حيخ ح خ حيخ حي يد، پسرش شيد، پسرش ش د، پسرش شيد، پسرش شي يخ جنيخ جن خ جنيخ جني ي با مرگ شي با مرگ شرد. كرد. كرد. ر ير ير ي هزار نفر از آنان را اسي هزار نفر از آنان را اس ست داده و نزدكست داده و نزدكست داده و نزديك به ۶ كحی را شكحی را ش حی را شيحی را شي يسهای مسيسهای مس سهای مسكسهای مسك كو راه پدر را ادامه داد. او ابتدا چركو راه پدر را ادامه داد. او ابتدا چركمكمك خواست و مكمك كونلو كونلو ونلو يونلو ي عقوب آغ قويعقوب آغ قويعقوب آغ قو يسار از سلطان يسار از سلطان سار از سلطان يسار از سلطان ي يار شد. فرخ يار شد. فرخ ار شد. فرخ يار شد. فرخ ي يروانشاه فرخ سيروانشاه فرخ س روانشاه فرخ سيروانشاه فرخ سي يسپس او مجبور به جنگ با شيسپس او مجبور به جنگ با شدر در جبهه به جنگ پرداخته يدر در جبهه به جنگ پرداخته يدر در جبهه به جنگ پرداخته يخ حيخ ح خ حيخ حي يرد. شيرد. ش رد. شكرد. شك كدر حمله كدر حمله در حمله يدر حمله ي يخ حيخ ح خ حيخ حي يز برای حفظ پادشاهی خود به شيز برای حفظ پادشاهی خود به ش ز برای حفظ پادشاهی خود به شيز برای حفظ پادشاهی خود به شي يعقوب نيعقوب ن عقوب نيعقوب ني يسلطان يسلطان

د شد.يد شد.يد شد. يوههای البرز شهيوههای البرز شه وههای البرز شهكوههای البرز شهك و سرانجام در دامنة ل يل يل يم، اسماعيم، اسماع م، اسماعيم، اسماعي يرده بود و سه پسر از او داشت: ابراهيرده بود و سه پسر از او داشت: ابراه رده بود و سه پسر از او داشت: ابراهكرده بود و سه پسر از او داشت: ابراهك گم، دختر اوزون حسن ازدواج يگم، دختر اوزون حسن ازدواج يگم، دختر اوزون حسن ازدواج يدر با شاه بيدر با شاه ب در با شاه بيدر با شاه بي يخ حيخ ح خ حيخ حي يشيشعقوب يعقوب يعقوب ه سلطان كه سلطان كه سلطان كرد. پس از آنكرد. پس از آن رد. پس از آنكرد. پس از آنك راز فرستاده و زندانی يراز فرستاده و زندانی يراز فرستاده و زندانی يعقوب آنان را به قلعة اصطخر در شيعقوب آنان را به قلعة اصطخر در ش عقوب آنان را به قلعة اصطخر در شيعقوب آنان را به قلعة اصطخر در شي و علی. سلطان ونلوها جان يونلوها جان يونلوها جان رون آمدند و سلطان علی مرشد خانقاه شد ولی در نبرد با آغ قويرون آمدند و سلطان علی مرشد خانقاه شد ولی در نبرد با آغ قويرون آمدند و سلطان علی مرشد خانقاه شد ولی در نبرد با آغ قو يدرگذشت، هر سه از زندان بيدرگذشت، هر سه از زندان ب

باخت.و اختالف خبر چون داشتند. نگه آنجا در سالگی ۱۵ تا و بردند تا يالن و بردند تا يالن و بردند الن گ به را گيل به را يل گي به را گيل به را ل اسماع اسماعيدان، يدان، اسماعي اسماعيدان، دان، مررفت ارزنجان به طرف نفر صد چند با رفت يد، ارزنجان به طرف نفر صد چند با رفت يد، ارزنجان به طرف نفر صد چند با د، رس جوان رسيل جوان يل رسي جوان رسيل جوان ل اسماع به اسماعيونلو به يونلو اسماعي به اسماعيونلو به ونلو قو آغ قوكومت آغ قوكومت آغ ومت داخلی ح داخلی حكش كش داخلی حك داخلی حكش ش كشمكشم شمكشمكرد. او با كرد. او با كرد. او با ۵ هزار د، هواداران را گرد خود جمع يد، هواداران را گرد خود جمع يد، هواداران را گرد خود جمع زيزيز ل با استفاده از ناتوانی سلطان بايل با استفاده از ناتوانی سلطان بايل با استفاده از ناتوانی سلطان با يهـ( اسماعيهـ( اسماع )۱۵۰۰م/ 9۰۶ی نخجوان يكی نخجوان يكی نخجوان ست دادن او، در نزدكست دادن او، در نزدكست دادن او، در نزد كرد و پس از شكرد و پس از ش رد و پس از شكرد و پس از شك جان حمله يجان حمله يجان حمله روانشاه در آذربايروانشاه در آذربايروانشاه در آذربا يد مسلح، به قلمرو شيد مسلح، به قلمرو ش د مسلح، به قلمرو شيد مسلح، به قلمرو شي مرز آمد. او دستور داد به نام يز آمد. او دستور داد به نام يز آمد. او دستور داد به نام روز شد و به تبريروز شد و به تبريروز شد و به تبر يز پيز پ ز پيز پي ين جنگ نين جنگ ن ن جنگ نين جنگ ني ل در ايل در ايل در ا يونلو مواجه شد. اسماعيونلو مواجه شد. اسماع ونلو مواجه شد. اسماعيونلو مواجه شد. اسماعي گ آغ قويگ آغ قويگ آغ قو يبا الوند بيبا الوند ب

رد.كرد.كرد. حون را تابع خود يحون را تابع خود يحون را تابع خود ينهای از فرات تا جينهای از فرات تا ج نهای از فرات تا جينهای از فرات تا جي ي سال سرزمي سال سرزم ۱۲ امام و خود او خطبه خواندند. او سپس ظرف ۱۰لمه كلمه كلمه با با يگر با يگر گر ديكديكد به به كه به كه ه بود بود كرده بود كرده رده جاد يجاد يجاد ا آناتولی ايان آناتولی ايان آناتولی ان يعيع عيعي يان شيان ش ان شيان شي م در ميی دولت صفوی، چنان شوری در يی دولت صفوی، چنان شوری مي در ميی دولت صفوی، چنان شوری در ی دولت صفوی، چنان شوری برپال كيل كيل كيومت صفوی را تشكيومت صفوی را تش ومت صفوی را تشكومت صفوی را تشك كه حكه ح ه حكه حك شتر قبائلی يشتر قبائلی يشتر قبائلی يآمدند. بيآمدند. ب ران میيران میيران می دن شاه خود به ايدن شاه خود به ايدن شاه خود به ا شاه سالم میدادند و برای در هستند: استاجلو، ير هستند: استاجلو، ير هستند: استاجلو، يجاد نمودند. قزلباشان منسوب به قبائل زيجاد نمودند. قزلباشان منسوب به قبائل ز جاد نمودند. قزلباشان منسوب به قبائل زيجاد نمودند. قزلباشان منسوب به قبائل زي دادند، از آناتولی بودند و ارتش قزلباش را او های گنجه و بردعه و های گنجه و بردعه و نانلو(، افشار، قاجار، قارامانينانلو(، افشار، قاجار، قارامانينانلو(، افشار، قاجار، قارامان گدلی، خدابنده لو، ايگدلی، خدابنده لو، ايگدلی، خدابنده لو، ا يه لو، ذوالقدر(، شاملو )بيه لو، ذوالقدر(، شاملو )ب ه لو، ذوالقدر(، شاملو )بكه لو، ذوالقدر(، شاملو )بك كروملو، تكروملو، ت

تالش تالش ها. ها.

Page 116: تاریخ مختصر ترک

116

کصر تر

ختخ م

تاری

عثمانی عثمانی يم عثمانی يم م سل سلطان با جنگ در او درگذشت. سل سليماری سلطان با جنگ در او درگذشت. سل يماری سلي سلطان با جنگ در او درگذشت. سل سليماری سلطان با جنگ در او درگذشت. سل ماری ب اثر در م. بي اثر در م. ي ۱۵۲۵ سال در سال يل در سال يل در ل اسماع اسماعيشاه يشاه ه كه كه كل چنانكل چنان ل چنانيل چناني ين شاه اسماعين شاه اسماع ن شاه اسماعين شاه اسماعي ست خورد )كست خورد )كست خورد )۱۵۱۴م(. عالوه بر ا كد ولی شكد ولی ش د ولی شيد ولی شي يدر چالدران، با جسارت فراوان جنگيدر چالدران، با جسارت فراوان جنگی كی كی كسرود. در زمان او زبان تركسرود. در زمان او زبان تر ی شعر میكی شعر میكی شعر می كز بود. او به فارسی و تركز بود. او به فارسی و تر ز بود. او به فارسی و تريز بود. او به فارسی و تري يار حساس نيار حساس ن ار حساس نيار حساس ني يبهادری بزرگ بود، شاعری بسيبهادری بزرگ بود، شاعری بسی« را يی« را يی« را ص »ختای زبان اردو و دربار بود. او تخلص »ختای زبان اردو و دربار بود. او تخلص »ختا ی زبان اردو و دربار بود. او تخلكی زبان اردو و دربار بود. او تخلك كرفت. تركرفت. تر ار میكار میكار می نار زبان فارسی به عنوان زبان رسمی به كنار زبان فارسی به عنوان زبان رسمی به كنار زبان فارسی به عنوان زبان رسمی به در جانی است. بخش مهمی از يجانی است. بخش مهمی از يجانی است. بخش مهمی از ات آذربايات آذربايات آذربا يی و ادبيی و ادب ی و ادبيی و ادبي ن آثار شعر غناين آثار شعر غناين آثار شعر غنا ی از مشهورتريی از مشهورتريی از مشهورتر وان ختايوان ختايوان ختا د. ديد. ديد. د برای خود برگز

عه سروده شدهيعه سروده شدهيعه سروده شدهاند. يآثار او به عشق حضرت علی )ع( و امامان شيآثار او به عشق حضرت علی )ع( و امامان شق«ها يق«ها يق«ها يد و »عاشيد و »عاش د و »عاشيد و »عاشي ان مردم، قالب »قوشما« را برای شعر برگزيان مردم، قالب »قوشما« را برای شعر برگزيان مردم، قالب »قوشما« را برای شعر برگز يع در ميع در م ع در ميع در مي يی برای گسترش مذهب تشيی برای گسترش مذهب تش ی برای گسترش مذهب تشيی برای گسترش مذهب تشي ختاعه به عنوان مذهب رسمی، به حفظ وحدت يعه به عنوان مذهب رسمی، به حفظ وحدت يعه به عنوان مذهب رسمی، به حفظ وحدت ياند. اعالم مذهب شياند. اعالم مذهب ش ردهكردهكرده د يد يد يوة او تقليوة او تقل وة او تقليوة او تقلي يز از شيز از ش ز از شيز از شي يا شاعران مردمی نيا شاعران مردمی ن ا شاعران مردمی نيا شاعران مردمی نيران يران يران ه به اكيه به اكيه به ا كي از تركي از تر كاری از قبائل تركاری از قبائل ترك اری از قبائل ترياری از قبائل تري يومت صفوی، بسيومت صفوی، بس ومت صفوی، بسكومت صفوی، بسك كی حكی ح ی حيی حي اری رساند. پس از برپاياری رساند. پس از برپاياری رساند. پس از برپا ران يران يران ملی و استقالل ابا را همراه داستانها با ين را همراه داستانها با ين را همراه داستانها ن ا قيقيقها ياند. عاشياند. عاش قيقيقها سروده شده از طرف عاش داستانهای خلق از طرف عاشين دوره داستانهای خلق ين دوره از طرف عاشي داستانهای خلق از طرف عاشين دوره داستانهای خلق ن دوره ا آمدند. در ل، يل، يل، يرم، قنبر و آرزو، شاه اسماعيرم، قنبر و آرزو، شاه اسماع رم، قنبر و آرزو، شاه اسماعكرم، قنبر و آرزو، شاه اسماعك وراوغلو، اصلی و كوراوغلو، اصلی و كوراوغلو، اصلی و ن داستانها عبارتند از: ين داستانها عبارتند از: ين داستانها عبارتند از: ن اين اين ا م ساز میترنم ساز میترنم ساز میخواندند. مهمتر

ق عباس توفارقانلی.يق عباس توفارقانلی.يق عباس توفارقانلی. يب و عاشيب و عاش ب و عاشيب و عاشي ق غريق غريق غر يعاشيعاشن برد. سپس ين برد. سپس ين برد. سپس تخت را به قزويتخت را به قزويتخت را به قزو رده و پاكرده و پاكرده و پا ل، پسرش شاه تهماسب يل، پسرش شاه تهماسب يل، پسرش شاه تهماسب ۴۰ سال سلطنت يپس از شاه اسماعيپس از شاه اسماعكهای تركهای ترك گرفته شده و به فارسهای گیيگیيگی يل بيل ب ل بيل بي تخت به اصفهان برده شد. ادارة امور از ايتخت به اصفهان برده شد. ادارة امور از ايتخت به اصفهان برده شد. ادارة امور از ا در زمان شاه عباس پا

ردن آغاز شد.كردن آغاز شد.كردن آغاز شد. است فارسی ياست فارسی ياست فارسی يشهری سپرده شد. از آن زمان سيشهری سپرده شد. از آن زمان سه دو خاندان يه دو خاندان يه دو خاندان ر از زندير از زندير از زند يم راندند. به غيم راندند. به غ م راندند. به غكم راندند. به غك كران حكران ح ران حيران حي ی چون افشار، زند و قاجار بر ايی چون افشار، زند و قاجار بر ايی چون افشار، زند و قاجار بر ا ان، خاندانهايان، خاندانهايان، خاندانها پس از صفوران در دست داشتند. در يران در دست داشتند. در يران در دست داشتند. در ی را در ايی را در ايی را در ا ان در دورة اسالمی نزدكان در دورة اسالمی نزدكان در دورة اسالمی نزديك به هزار سال، فرمانروا ك بودند. ترك بودند. تر كگر تركگر ترك گر تريگر تري دردهكردهكردهاند. عالوه بر ده و جانهای خود را فدا يده و جانهای خود را فدا يده و جانهای خود را فدا يه جنگيه جنگ ه جنگيه جنگي ان همساكان همساكان همسا كران با تركران با تر ران با تريران با تري نان برای حفظ مرزهای اينان برای حفظ مرزهای اينان برای حفظ مرزهای ا ن مدت اين مدت اين مدت ا اشرفت معارف اسالمی يشرفت معارف اسالمی يشرفت معارف اسالمی يق و توسعه قرار داده و تا حد قدرت برای پيق و توسعه قرار داده و تا حد قدرت برای پ ق و توسعه قرار داده و تا حد قدرت برای پيق و توسعه قرار داده و تا حد قدرت برای پي ات و زبان فارسی را مورد تشويات و زبان فارسی را مورد تشويات و زبان فارسی را مورد تشو ين، ادبين، ادب ن، ادبين، ادبي ا

دهيدهيدهاند. يوشيوش وشكوشك

Page 117: تاریخ مختصر ترک

117

کتر

صر خت

مخ

اریت

فرهنگ و ادبیات

ادبیات شفاهی مردم آذربایجان

اتهای مردمی جهان است. مثل همه جای ياتهای مردمی جهان است. مثل همه جای ياتهای مردمی جهان است. مثل همه جای ين ادبين ادب ن ادبين ادبي ن و پربارترين و پربارترين و پربارتر تريتريتر يميم ميمي جان از قديجان از قديجان از قد ات شفاهی مردم آذربايات شفاهی مردم آذربايات شفاهی مردم آذربا يادبيادبستانها يستانها يستانها يها، چيها، چ فهيفهيفه يها، ضرب المثلها، لطيها، ضرب المثلها، لط ات به وجود آمده است. داستانها، قصهيات به وجود آمده است. داستانها، قصهيات به وجود آمده است. داستانها، قصهها، نغمه ين نوع ادبين نوع ادب ن نوع ادبين نوع ادبي ا، ابتدا ايا، ابتدا ايا، ابتدا ا يدنيدن

افته و در حافظهيافته و در حافظهيافته و در حافظهها جاودانه شده است. گر انتقال يگر انتقال يگر انتقال دهيدهيدهاند، از نسلی به نسل د ه مردم ما آفركه مردم ما آفركه مردم ما آفر قی يقی يقی يو اشعار عاشيو اشعار عاشنش دسته جمعی مردم بوده و آرزوها، اندوهينش دسته جمعی مردم بوده و آرزوها، اندوهينش دسته جمعی مردم بوده و آرزوها، اندوهها، طرز معاش، عادات، آداب، ات شفاهی محصول آفريات شفاهی محصول آفريات شفاهی محصول آفر يادبيادبات شفاهی، با مراحل رشد عادات و يات شفاهی، با مراحل رشد عادات و يات شفاهی، با مراحل رشد عادات و يز با بررسی ادبيز با بررسی ادب ز با بررسی ادبيز با بررسی ادبي ين رو نين رو ن ن رو نين رو ني ند. از اكند. از اكند. از ا س میكس میكس می كنی آنها را منعكنی آنها را منع نی آنها را منعينی آنها را منعي يباورها و جهان بيباورها و جهان بشة يشة يشة يزه است. ريزه است. ر زه است. ركيزه است. ركي ی ساده و پاكی ساده و پاكی ساده و پا كات، تركات، تر ات، تريات، تري ين ادبين ادب ن ادبين ادبي م. زبان ايم. زبان ايم. زبان ا خی آشنا میيخی آشنا میيخی آشنا میشو يهای مختلف تاريهای مختلف تار آداب مردم در دورهعنی يعنی يعنی نهای غرب ينهای غرب ينهای غرب ين اسالم به سرزمين اسالم به سرزم ن اسالم به سرزمين اسالم به سرزمي دن به ديدن به ديدن به د ان پس از گروكان پس از گروكان پس از گرو كرسد. تركرسد. تر زی میكزی میكزی می كای مركای مر ای مريای مري يات مردمی ما به آسيات مردمی ما به آس ات مردمی ما به آسيات مردمی ما به آسي يادبيادبشاعران شاعران يند. شاعران يند. ند. نما حفظ را خود نماكهن حفظ را خود نماكهن حفظ را خود هن آداب و عادات تا آداب يدند و عادات تا آداب يدند و عادات تا دند يوشيوش وشكوشك ولی ولی كردند ولی كردند ردند وچ كوچ كوچ انه يانه يانه خاورم و روم خاورميران، و روم يران، خاورمي و روم خاورميران، و روم ران، اجان، يجان، يجان، گر رشد دادند. در آذربايگر رشد دادند. در آذربايگر رشد دادند. در آذربا ز از سوی ديز از سوی ديز از سوی د يراث اجدادی را نيراث اجدادی را ن راث اجدادی را نيراث اجدادی را ني يدند و ميدند و م دند و ميدند و مي د آفريد آفريد آفر ی جديی جديی جد مردمی ترانهها و داستانهاافته و پس از يافته و پس از يافته و پس از ی اوغوز رواج كی اوغوز رواج كی اوغوز رواج كنجاها تركنجاها تر نجاها ترينجاها تري ن رو در اين رو در اين رو در ا ان اوغوز جای گرفتند. از اكان اوغوز جای گرفتند. از اكان اوغوز جای گرفتند. از ا كران و آناتولی، تركران و آناتولی، تر ران و آناتولی، تريران و آناتولی، تري گر نقاط ايگر نقاط ايگر نقاط ا د

رد.كرد.كرد. جان ظهور يجان ظهور يجان ظهور سدة ۱۳ لهجه آناتولی و آذرباات يات يات ياند ولی رفته رفته خصوصياند ولی رفته رفته خصوص از يك زبان واحد سرچشمه گرفته از ين دو لهجه در اصل از ين دو لهجه در اصل ن دو لهجه در اصل االت، به اندازة تفاوت يالت، به اندازة تفاوت يالت، به اندازة تفاوت ان ايان ايان ا ين وجود تفاوت لهجه مين وجود تفاوت لهجه م ن وجود تفاوت لهجه مين وجود تفاوت لهجه مي دند. با ايدند. با ايدند. با ا ات جداگانه آفريات جداگانه آفريات جداگانه آفر يرده و دو ادبيرده و دو ادب رده و دو ادبكرده و دو ادبك سب كسب كسب متفاوتی كنها، مشتركنها، مشترك مانده و نها، مشترينها، مشتري ين سرزمين سرزم ن سرزمين سرزمي ان مردمان ايان مردمان ايان مردمان ا يات شفاهی در ميات شفاهی در م ات شفاهی در ميات شفاهی در مي يان نبوده و ضرب المثلها و ادبيان نبوده و ضرب المثلها و ادب ان نبوده و ضرب المثلها و ادبيان نبوده و ضرب المثلها و ادبي ان شهريان شهريان شهر يموجود ميموجود م

ی داشتهكی داشتهكی داشتهاند. كوچكوچ وچكوچك ا تفاوتهای يا تفاوتهای يا تفاوتهای عنی در سدة يعنی در سدة يعنی در سدة ر ير ير ار ديار ديار د ين وجود بسين وجود بس ن وجود بسين وجود بسي شتری دارد. با ايشتری دارد. با ايشتری دارد. با ا يات نوشتاری، قدمت بيات نوشتاری، قدمت ب ات نوشتاری، قدمت بيات نوشتاری، قدمت بي يات شفاهی نسبت به ادبيات شفاهی نسبت به ادب ات شفاهی نسبت به ادبيات شفاهی نسبت به ادبي يادبيادبا يا يا ين داستان به آسين داستان به آس ن داستان به آسين داستان به آسي شة ايشة ايشة ا ين مورد است. رين مورد است. ر ن مورد است. رين مورد است. ري ۱۶م/۱۰هـ به نوشتار درآمد. داستانهای دده قورقود يك استثناء در اد آمده و يد آمده و يد آمده و جان و به احتمال قوی در سدة يجان و به احتمال قوی در سدة يجان و به احتمال قوی در سدة ۱۲، پد وچ اوغوزها به آذرباكوچ اوغوزها به آذرباكوچ اوغوزها به آذربا نونی آن پس از كنونی آن پس از كنونی آن پس از ل كل كل كوابسته بوده و شكوابسته بوده و شازی به يازی به يازی به ين جا نين جا ن ن جا نين جا ني حاتی ارائه شده است و در ايحاتی ارائه شده است و در ايحاتی ارائه شده است و در ا ي نوشته شده است. در فصل مربوط به داستانها توضي نوشته شده است. در فصل مربوط به داستانها توض در سدة ۱۵

ست.يست.يست. يرار آنها نيرار آنها ن رار آنها نكرار آنها نك كتكتنها توسط شاعران ينها توسط شاعران ينها توسط شاعران ل میكيل میكيل میدهند. هر دو ا كيات شفاهی مردم را تشكيات شفاهی مردم را تش ات شفاهی مردم را تشيات شفاهی مردم را تشي يشعر و داستان، قسمت مهمی از ادبيشعر و داستان، قسمت مهمی از ادبنان بعدها با نام اوزان و باقسی شناخته شدند و سپس از سدة ينان بعدها با نام اوزان و باقسی شناخته شدند و سپس از سدة ينان بعدها با نام اوزان و باقسی شناخته شدند و سپس از سدة می سروده میيمی سروده میيمی سروده میشدند. ا مردمی و شمنهای قدرا در تویها و را در تویين اشعار و داستانها را در تویين اشعار و داستانها ن اشعار و داستانها اياگران ساز در دست، ا اياگران ساز در دست، اگران ساز در دست، ين خنين خن ن خنين خني ايق مشهور شدند. ا ايق مشهور شدند. ق مشهور شدند. نام عاش با نام عاشي ق با ي ق ۱۶م/۱۰ی است و در قالب رباعی و كی است و در قالب رباعی و كی است و در قالب رباعی و كم تركم تر م تريم تري قی ادامة شعر قديقی ادامة شعر قديقی ادامة شعر قد يخواندند. شعر عاشيخواندند. شعر عاش د و.. میيد و.. میيد و.. می يگر مراسم عيگر مراسم ع گر مراسم عيگر مراسم عي مهمانیها و د

Page 118: تاریخ مختصر ترک

118

کصر تر

ختخ م

تاریاتیياتیياتیها لیيلیيلیها و قوشماهاست. با اتیياتیياتیها، گرا ن اشعار باين اشعار باين اشعار با ن اين اين ا ن و محبوبترين و محبوبترين و محبوبتر شتريشتريشتر يشود. بيشود. ب ی سروده میيی سروده میيی سروده می وزن هجا

ی دارند.يی دارند.يی دارند. ی و قوشماها يی و قوشماها يی و قوشماها ۱۱ هجا لیيلیيلیها ۸ هجا ی، گرايی، گرايی، گرا وزن ۷ هجای كی كی كات تركات تر ات تريات تري ادب ادبين رو ين رو ادبي ادبين رو ن رو از ا ايران، زبان فارسی زبان نوشتاری بود از ايران، زبان فارسی زبان نوشتاری بود از ران، زبان فارسی زبان نوشتاری بود ا اكان در اكان در ان در كومت تركومت تر ومت تركومت ترك كات نوشتاری: در زمان حكات نوشتاری: در زمان ح ات نوشتاری: در زمان حيات نوشتاری: در زمان حي يادبيادبز يز يز يگر نيگر ن گر نيگر ني ق قرار نمیيق قرار نمیيق قرار نمیگرفت. از سوی د ز مورد تشويز مورد تشويز مورد تشو يومت نيومت ن ومت نكومت نك كات فارسی مورد رغبت نبوده و از طرف حكات فارسی مورد رغبت نبوده و از طرف ح ات فارسی مورد رغبت نبوده و از طرف حيات فارسی مورد رغبت نبوده و از طرف حي يبه اندازة ادبيبه اندازة ادبنند. ينند. ينند. افريافريافر يدند تا به زبان مادری آثاری بيدند تا به زبان مادری آثاری ب دند تا به زبان مادری آثاری بيدند تا به زبان مادری آثاری بي يوشيوش وشكوشك متر میكمتر میكمتر می ر فارسی، اشعار خود را به فارسی میير فارسی، اشعار خود را به فارسی میير فارسی، اشعار خود را به فارسی مینوشتند و يشاعران تحت تأثيشاعران تحت تأثشتر در يشتر در يشتر در يدند. پيدند. پ دند. پيدند. پي ات پرباری را آفريات پرباری را آفريات پرباری را آفر يجانی شعر نوشته و ادبيجانی شعر نوشته و ادب جانی شعر نوشته و ادبيجانی شعر نوشته و ادبي ی آذرباكی آذرباكی آذربا كران به تركران به تر ران به تريران به تري ان اكان اكان ا كالدی، تركالدی، تر الدی، تريالدی، تري ي مي م ن حال از سدة ين حال از سدة ين حال از سدة ۱۳ با انجا فقط به شاعران ينجا فقط به شاعران ينجا فقط به شاعران ن رو در اين رو در اين رو در ا م از ايم از ايم از ا جان نگاشتهيجان نگاشتهيجان نگاشتها ات آذربايات آذربايات آذربا يخ ادبيخ ادب خ ادبيخ ادبي يتابی جداگانه مقاالتی دربارة تاريتابی جداگانه مقاالتی دربارة تار تابی جداگانه مقاالتی دربارة تاركتابی جداگانه مقاالتی دربارة تارك كق و در كق و در ق و در يق و در ي يمجله وارليمجله وارل

۲۶ رد.كرد.كرد. م يم يم يمهم اشاره خواهيمهم اشاره خواهنی ينی ينی جانی شعر سروده و بر ما معلوم است، حسن اوغلو اسفرايجانی شعر سروده و بر ما معلوم است، حسن اوغلو اسفرايجانی شعر سروده و بر ما معلوم است، حسن اوغلو اسفرا ی آذرباكی آذرباكی آذربا كه به تركه به تر ه به تركه به ترك ن شاعری ين شاعری ين شاعری يحسن اوغلو: نخستيحسن اوغلو: نخستن ين ين ی شعر سروده است. نام او به فارسی پورحسن است. اكی شعر سروده است. نام او به فارسی پورحسن است. اكی شعر سروده است. نام او به فارسی پورحسن است. ا كان خراسان است و به فارسی و تركان خراسان است و به فارسی و تر ان خراسان است و به فارسی و تركان خراسان است و به فارسی و ترك كن شاعر از تركن شاعر از تر ن شاعر از ترين شاعر از تري است. ای يی يی ف سرايف سرايف سرا يسته و اشعار او از آناتولی تا خوارزم بر سر زبانها بوده است. سيسته و اشعار او از آناتولی تا خوارزم بر سر زبانها بوده است. س سته و اشعار او از آناتولی تا خوارزم بر سر زبانها بوده است. سيسته و اشعار او از آناتولی تا خوارزم بر سر زبانها بوده است. سي ي زي ز ل سدة يل سدة يل سدة ۱۴ شاعر در اواخر سدة ۱۳ و اوا

ره نوشتهيره نوشتهيره نوشتهاند. ي مصر و احمد داعی شاعر آناتولی بر غزل او نظي مصر و احمد داعی شاعر آناتولی بر غزل او نظ شاعر و مملوكو سروده است.كو سروده است.كو سروده است. سته و شعری به مناسبت سفر او به بايسته و شعری به مناسبت سفر او به بايسته و شعری به مناسبت سفر او به با يتو زيتو ز تو زيتو زي ی: در زمان سلطان اولجايی: در زمان سلطان اولجايی: در زمان سلطان اولجا وكوكو ر باير باير با ينصينص

وان شعر را به زبان يوان شعر را به زبان يوان شعر را به زبان ن دين دين د ي م است. او نخستي م است. او نخست جانی در سدة يجانی در سدة يجانی در سدة ۱۴ ن شاعر آذرباين شاعر آذرباين شاعر آذربا می، ممتازتريمی، ممتازتريمی، ممتازتر ين نسين نس ن نسين نسي می: عمادالديمی: عمادالديمی: عمادالد ينسينسمی يمی يمی يوان عربی او گم شده است. شعر نسيوان عربی او گم شده است. شعر نس وان عربی او گم شده است. شعر نسيوان عربی او گم شده است. شعر نسي وانهای جداگانه به فارسی و عربی دارد ولی ديوانهای جداگانه به فارسی و عربی دارد ولی ديوانهای جداگانه به فارسی و عربی دارد ولی د جانی نوشته و ديجانی نوشته و ديجانی نوشته و د ی آذرباكی آذرباكی آذربا كتركترمی در يمی در يمی در ۱۳۶9 م. در يه نسيه نس ه نسكه نسك ل ادبی داده است. گمان میكل ادبی داده است. گمان میكل ادبی داده است. گمان میرود كجان شكجان ش جان شيجان شي ی بوده و به شعر آذربايی بوده و به شعر آذربايی بوده و به شعر آذربا ن نمونة شعر غناين نمونة شعر غناين نمونة شعر غنا باتريباتريباتر يزيزروان آشنا يروان آشنا يروان آشنا يه در شيه در ش ه در شيه در شي يانگذار فرقة حروفيانگذار فرقة حروف انگذار فرقة حروفيانگذار فرقة حروفي يزی، بنيزی، بن زی، بنيزی، بني می تبريمی تبريمی تبر يمی با فضل اهلل نعيمی با فضل اهلل نع می با فضل اهلل نعيمی با فضل اهلل نعي يروان زاده شده است. نسيروان زاده شده است. نس روان زاده شده است. نسيروان زاده شده است. نسي يشماخی منطقة شيشماخی منطقة ش

ار او شده است.كار او شده است.كار او شده است. كغ افكغ اف غ اففه و مبلغ اففه و مبل فه و مبليفه و مبلي يشده و شاگرد و سپس خليشده و شاگرد و سپس خلزی برای حروف الفبا قائلند. يزی برای حروف الفبا قائلند. يزی برای حروف الفبا قائلند. يائنات را مظهر ذات ازلی می دانند و معنا و احترام اسرار انگيائنات را مظهر ذات ازلی می دانند و معنا و احترام اسرار انگ ائنات را مظهر ذات ازلی می دانند و معنا و احترام اسرار انگكائنات را مظهر ذات ازلی می دانند و معنا و احترام اسرار انگك ه، تمام يه، تمام يه، تمام يفرقة حروفيفرقة حروفتبش، با شعر و غزل پرداخت. چندی بعد كتبش، با شعر و غزل پرداخت. چندی بعد كتبش، با شعر و غزل پرداخت. چندی بعد كغ مكغ م غ ميغ مي يو به آناتولی رفته به تبليو به آناتولی رفته به تبل و به آناتولی رفته به تبلكو به آناتولی رفته به تبلك می از بايمی از بايمی از با يشت و نسيشت و نس شت و نسكشت و نسك كمی را كمی را می را يمی را ي يرانشاه مرشد نسيرانشاه مرشد نس رانشاه مرشد نسيرانشاه مرشد نسي يميم

د.يد.يد. ينده شده و به قتل رسينده شده و به قتل رس نده شده و به قتل رسكنده شده و به قتل رسك مجبور شد به حلب برود و در آنجا به فتوای مفتی و دستور سلطان، پوست او رده كرده كرده ان يان يان يش بيش ب ش بيش بي ع بندهايع بندهايع بندها يده، مثنوی، مستزاد و ترجيده، مثنوی، مستزاد و ترج ده، مثنوی، مستزاد و ترجيده، مثنوی، مستزاد و ترجي يار آرمانی و عرفانی خود را در قالب غزل، قصيار آرمانی و عرفانی خود را در قالب غزل، قص ار آرمانی و عرفانی خود را در قالب غزل، قصكار آرمانی و عرفانی خود را در قالب غزل، قصك كمی افكمی اف می افيمی افي ينسينسنجا سه رباعی و ينجا سه رباعی و ينجا سه رباعی و يك غزل او جانی هستند. برای نمونه در ايجانی هستند. برای نمونه در ايجانی هستند. برای نمونه در ا ی آذرباكی آذرباكی آذربا كات تركات تر ات تريات تري ين رباعين رباع ن رباعين رباعي يات فلسفی او نخستيات فلسفی او نخست ات فلسفی او نخستيات فلسفی او نخستي ياست. رباعياست. رباع

م:يم:يم: يآوريآور را می

ن.ک: آذربایجان ادبیات تاریخینه بیر باخیش. جلد اول، تهران 1358 26

Page 119: تاریخ مختصر ترک

119

کتر

ر ص

خت م

خری

تا

نايناينا يداريدار داريداري د اولموشام مشتاق دكی اولموشام مشتاق دكی اولموشام مشتاق ی گل نايناينا بار عنبر زلف جان باريشم عنبر زلف جان يشم باري عنبر زلف جان باريشم عنبر زلف جان شم يوئرميوئرمنايناينا اسرار منی چون اسرارين منی چون ين اسراري منی چون اسرارين منی چون ن ائتد محرم نايناينا بردار منی برداري منی ي چك گل پری چكای گل پری كای

****

لوريلوريلور ق حاصل صفا دم هر قيچن حاصل صفا دم هر يچن قي حاصل صفا دم هر قيچن حاصل صفا دم هر چن ا صاف لوريلوريلور ق حاصل دوا درده قيچن حاصل دوا درده يچن قي حاصل دوا درده قيچن حاصل دوا درده چن ا درد لوريلوريلور ق حاصل وفا بی قيار حاصل وفا بی يار قي حاصل وفا بی قيار حاصل وفا بی ار ی كی كی م كيم كيم لوريلوريلور ق بالحاصل قين بالحاصل ين قي بالحاصل قين بالحاصل ن يوزميوزم وزميوزمي نه ينه ينه يجانيجان

****

ريرير د عالمده اول ديرانی عالمده اول ديرانی عالمده اول رانی س سين ين سي سين ن يقيق قيقي يعاشيعاشريرير د ماتمده عالمی شول دين ماتمده عالمی شول دين ماتمده عالمی شول ن گورمی ريرير د ده آدم گوهری نزاكنزاكنزا نتكنتكنتريرير د ده جم جام دكی ده جم جام دكی ده جم جام ی كركر ريري د مئی اول آدم

****

لريلريلر دئد دئدكر دئدكر ر ش شكنه كنه شي شينه نه قند قندين قندين ن يدوداغيدوداغلريلريلر دئد لر نه گؤر دئدينه لر نه گؤر دئدينه لر نه گؤر نه ريرير ش شيجان يجان وخدور اونونيوخدور اونونيوخدور اونون م دهانی كيم دهانی كيم دهانی لر يلر يلر دئدلريلريلر دئد خبر عجب خبرلر بی

Page 120: تاریخ مختصر ترک

120

کصر تر

ختخ م

تارینهينهينه صورت خجسته معنی صورتياهل خجسته معنی ياهل لريلريلر دئد ور الص دئد الصور دئد ور الص واهب واهبمعنی بمعنی مكيمكيم آنالر آنالر يشلر آنالر يشلر شلر يميم ميمي ا ايراغ ايراغ راغ ا حقدن لريلريلر دئد بشر حق نور ای سنی وزوندنيوزوندنيوزوندن جهانه دوشدو فتنه لريلريلر دئد قمر سنا جهتدن بو نهينهينه عارض عارضينا، ينا، عارضي عارضينا، نا، ساچ افشان ساچيعنبر افشان يعنبر لريلريلر دئد تر مشك اوزره مشكاسمن اوزره كاسمن مشي اوزره مشياسمن اوزره اسمن گور گورينی گورينی نی االه االهيوزونه يوزونه االهي االهيوزونه وزونه اونون باخ لريلريلر دئد نظر بودور معنی اهل نیينیينی ساچ قارا ساچيلر قارا يلر ساچي قارا ساچيلر قارا لر تد بنزه شامه لريلريلر دئد سحر دئدينه سحر دئدينه سحر نه نور نورين ين نوري نورين ن يعارضيعارضنهيينهيينه ايايا ن ين ين قاش اوخونه قاشين اوخونه ين قاشي اوخونه قاشين اوخونه ن يگيگ گيگي يرپيرپ رپكيرپكي

لريلريلر ن سپر دئدين سپر دئدين سپر دئد ينه سينه س نه سينه سي ين سين س ن سين سي يقيق قيقي يعاشيعاشنه هی هیينه هی هیينه هی هی يشلر دوداغيشلر دوداغ شلر دوداغيشلر دوداغي يجان دئميجان دئم

لريلريلر نه مختصر دئد بو سوزو گؤر ن گئجه سیين گئجه سیين گئجه سی يلدا دورور ساچيلدا دورور ساچ لدا دورور ساچيلدا دورور ساچي يشب يشب لريلريلر دئد قمر دئدينه قمر دئدينه قمر نه بدر بدرين ين بدري بدرين ن يصورتيصورتسن اعظم سنيط اعظم سنيط اعظم ط مح محيمی« يمی« محي محيمی« می« »نس »نسيای يای لريلريلر دئد گوهر دئدينه گوهر دئدينه گوهر نه الفاظ الفاظيگرچه يگرچه

ونلو( يونلو( يونلو( قی )جهانشاه قارا قويقی )جهانشاه قارا قويقی )جهانشاه قارا قو يرازی، حقيرازی، حق رازی، حقيرازی، حقي يخ الوان شيخ الوان ش خ الوان شيخ الوان شي يخ قاسم انوار، شيخ قاسم انوار، ش خ قاسم انوار، شيخ قاسم انوار، شي يمی، شاعرانی چون شيمی، شاعرانی چون ش می، شاعرانی چون شيمی، شاعرانی چون شي يپس از نسيپس از نسی و فضولی در سدة يی و فضولی در سدة يی و فضولی در سدة ۱۶ جانی در سدة يجانی در سدة يجانی در سدة ۱۵ هستند. با ظهور ختا ندگان شعر آذربايندگان شعر آذربايندگان شعر آذربا ن نماين نماين نما بی، مشهورتريبی، مشهورتريبی، مشهورتر يو حبيو حب

د و درخشان شد.يد و درخشان شد.يد و درخشان شد. جان وارد دورهيجان وارد دورهيجان وارد دورهای جد ات آذربايات آذربايات آذربا يشعر و ادبيشعر و ادبد يد يد يونلوها شهيونلوها شه ونلوها شهيونلوها شهي واس شده و در نبرد با آغ قويواس شده و در نبرد با آغ قويواس شده و در نبرد با آغ قو ير سير س ر سير سي يسته، اميسته، ام سته، اميسته، امي ي در آناتولی زي در آناتولی ز ن شاعر در سدة ين شاعر در سدة ين شاعر در سدة ۱۴ ن: اين: اين: ا قاضی برهان الد

جانی سروده است.يجانی سروده است.يجانی سروده است. ی آذرباكی آذرباكی آذربا كل سالور بوده و اشعارش را به تركل سالور بوده و اشعارش را به تر ل سالور بوده و اشعارش را به تريل سالور بوده و اشعارش را به تري ن شاعر از اين شاعر از اين شاعر از ا شده است. ا

Page 121: تاریخ مختصر ترک

121

کتر

صر خت

مخ

اریت

ن ين ين ده است. مهمتريده است. مهمتريده است. مهمتر يجانی نوشته شده و برخی از آنها به دست ما رسيجانی نوشته شده و برخی از آنها به دست ما رس جانی نوشته شده و برخی از آنها به دست ما رسيجانی نوشته شده و برخی از آنها به دست ما رسي ی آذرباكی آذرباكی آذربا كی از نثر تركی از نثر تر ی از نثر تريی از نثر تري نثر: پس از سدة ۱۳ نمونههار ير ير رت نبی از ضريرت نبی از ضريرت نبی از ضر يتاب سيتاب س تاب سكتاب سك ن( با نام صحاح العجم، ين( با نام صحاح العجم، ين( با نام صحاح العجم، تاب لغت و گرامر هندوشاه نخجوانی )فخرالدكتاب لغت و گرامر هندوشاه نخجوانی )فخرالدكتاب لغت و گرامر هندوشاه نخجوانی )فخرالد كنها عبارتند از: كنها عبارتند از: نها عبارتند از: ينها عبارتند از: ي ا

خ فتوحات الشام.يخ فتوحات الشام.يخ فتوحات الشام. يو ترجمه تاريو ترجمه تارمة دوم يمة دوم يمة دوم يه در نيه در ن ه در نكه در نك لی يلی يلی ين اردبين اردب ن اردبين اردبي خ صفیيخ صفیيخ صفیالد يا مقاالت شيا مقاالت ش ا مقاالت شيا مقاالت شي ه و يه و يه و ير الصوفير الصوف ر الصوفير الصوفي يا سيا س ا سيا سي ی و فارسی »قرا مجموعه« كی و فارسی »قرا مجموعه« كی و فارسی »قرا مجموعه« كتاب تركتاب تر تاب تركتاب تركلی )وفات يلی )وفات يلی )وفات ين اردبين اردب ن اردبين اردبي خ صفی الديخ صفی الديخ صفی الد يدان، توسط شيدان، توسط ش دان، توسط شيدان، توسط شي الدی برای ارشاد شاگردان و مريالدی برای ارشاد شاگردان و مريالدی برای ارشاد شاگردان و مر ي مي م مة نخست سدة يمة نخست سدة يمة نخست سدة ۱۴ ي و ني و ن سدة ۱۳ی يی يی م نمونهيم نمونهيم نمونهها ين رو نتوانستين رو نتوانست ن رو نتوانستين رو نتوانستي ي هـ( جد بزرگ خاندان صفوی نوشته شده، در دسترس ما نبود و از همي هـ( جد بزرگ خاندان صفوی نوشته شده، در دسترس ما نبود و از هم ۱۳۳۴م/۷۱۳

م.يم.يم. ياورياور اورياوري ياز آن بياز آن برةكرةكرةالملوك« و سفرنامة خ نوشتة فضلی اصفهانی در يخ نوشتة فضلی اصفهانی در يخ نوشتة فضلی اصفهانی در ۱۰۳۶م/ ۱۶۱۷هـ، »تذ التوار التواريی چون افضل يی چون افضل التواري التواريی چون افضل ی چون افضل تابهاكتابهاكتابها در ی كی كی كهای فارسی و تركهای فارسی و تر رهكرهكره ن مجموعه بحث شده و در تذين مجموعه بحث شده و در تذين مجموعه بحث شده و در تذ ت از ايت از ايت از ا يجان« نوشتة محمدعلی تربيجان« نوشتة محمدعلی ترب جان« نوشتة محمدعلی تربيجان« نوشتة محمدعلی تربي شاردن و »دانشمندان آذرباتابخانه كتابخانه كتابخانه ن مجموعه تنها در ين مجموعه تنها در ين مجموعه تنها در ه اكه اكه ا ن مجموعه گفته شده ين مجموعه گفته شده ين مجموعه گفته شده بی نگاشته شده، پس از بحث دربارة ايبی نگاشته شده، پس از بحث دربارة ايبی نگاشته شده، پس از بحث دربارة ا ی و غريی و غريی و غر ه توسط بقاكه توسط بقاكه توسط بقا

سلطنتی موجود است.ه به يه به يه به ه در اواخر دورة صفوكه در اواخر دورة صفوكه در اواخر دورة صفو ن مجموعه را آورده است. بنا به نوشتة شاردن ين مجموعه را آورده است. بنا به نوشتة شاردن ين مجموعه را آورده است. بنا به نوشتة شاردن ی از ايی از ايی از ا رة خود، بخشهاكرة خود، بخشهاكرة خود، بخشها بی در تذيبی در تذيبی در تذ غر

ردند.كردند.كردند. تاب مراجعه میكتاب مراجعه میكتاب مراجعه می ن ين ين ون در هنگام اعزام شاهان صفوی به جنگ، به ايون در هنگام اعزام شاهان صفوی به جنگ، به ايون در هنگام اعزام شاهان صفوی به جنگ، به ا يران آمده، روحانيران آمده، روحان ران آمده، روحانيران آمده، روحاني ای، پهلوی( است و برای آموزش كی، پهلوی( است و برای آموزش كی، پهلوی( است و برای آموزش كای به چهار زبان )عربی، فارسی، تركای به چهار زبان )عربی، فارسی، تر صحاح العجم: صحاح العجم، لغتنامهالو يالو يالو يتابخانه براتسيتابخانه براتس تابخانه براتسكتابخانه براتسك كنه زاده در كنه زاده در نه زاده در ينه زاده در ي يتاب را مرحوم حسن زريتاب را مرحوم حسن زر تاب را مرحوم حسن زركتاب را مرحوم حسن زرك كن كن ن ين ي ان نوشته شده است. نسخة خطی ايان نوشته شده است. نسخة خطی ايان نوشته شده است. نسخة خطی ا يجانيجان جانيجاني زبان فارسی به آذرباانقالب منتشر شده از واقع شده و پس پژوهش انقالب منتشر شده يگدلی مورد از واقع شده و پس پژوهش انقالب منتشر شده يگدلی مورد از واقع شده و پس پژوهش گدلی مورد بين ب ين بي بين ن پرفسور غالمحس و توسط پرفسور غالمحسيافته و توسط يافته پرفسور غالمحسي و توسط پرفسور غالمحسيافته و توسط افته ی كی كی سلواكسلواكسلوا كدر چكدر چ

م:يم:يم: يآوريآور نجا برای نمونه، چند سطر از فصل گرامر آن را میينجا برای نمونه، چند سطر از فصل گرامر آن را میينجا برای نمونه، چند سطر از فصل گرامر آن را می است. در ان ين ين ير اوندان صادر اولور اسماء و افعال آنجلير اوندان صادر اولور اسماء و افعال آنجل ر اوندان صادر اولور اسماء و افعال آنجلير اوندان صادر اولور اسماء و افعال آنجلي م اصل دكيم اصل دكيم اصل د كيل مصادر عربی نئجه كيل مصادر عربی نئجه ل مصادر عربی نئجه يل مصادر عربی نئجه ي يل گيل گ ل گيل گي ي»بي»بره، اول مصادر يره، اول مصادر يره، اول مصادر ير اوندان منشعب اولور قاالن اوزان و امثال و غير اوندان منشعب اولور قاالن اوزان و امثال و غ ر اوندان منشعب اولور قاالن اوزان و امثال و غير اوندان منشعب اولور قاالن اوزان و امثال و غي مصادر پارسی اصل د

ری متعدی دور...«يری متعدی دور...«يری متعدی دور...« يری الزم بيری الزم ب ری الزم بيری الزم بي يی دورلو دور. اما بيی دورلو دور. اما ب ی دورلو دور. اما بيكی دورلو دور. اما بيك پارسی اد. يد. يد. ر« را برای خود برگزير« را برای خود برگزير« را برای خود برگز ور مادرزاد بود، تخلص »ضركور مادرزاد بود، تخلص »ضركور مادرزاد بود، تخلص »ضر ر: قاضی مصطفی ارزرومی بوده و چون ير: قاضی مصطفی ارزرومی بوده و چون ير: قاضی مصطفی ارزرومی بوده و چون ضرره دست يره دست يره دست ين حال او شاعری چين حال او شاعری چ ن حال او شاعری چين حال او شاعری چي يد. در عيد. در ع د. در عيد. در عي يی، به استادی معارف اسالمی و به رتبة قضاوت رسيی، به استادی معارف اسالمی و به رتبة قضاوت رس ی، به استادی معارف اسالمی و به رتبة قضاوت رسيی، به استادی معارف اسالمی و به رتبة قضاوت رسي نايناينا ياو با وجود نابياو با وجود نابتاب كتاب كتاب ر ير ير وسف را به مثنوی نوشته است. ضريوسف را به مثنوی نوشته است. ضريوسف را به مثنوی نوشته است. ضر ر قصة ير قصة ير قصة رت نبی را به نظم و نثر نوشته است. ضريرت نبی را به نظم و نثر نوشته است. ضريرت نبی را به نظم و نثر نوشته است. ضر يبوده و سيبوده و ستاب كتاب كتاب ك منصورعلی پادشاه ترك منصورعلی پادشاه ترك مصر نوشته و در مقدمة كرت نبی را در زمان سفر به مصر به خواست ملكرت نبی را در زمان سفر به مصر به خواست ملك رت نبی را در زمان سفر به مصر به خواست مليرت نبی را در زمان سفر به مصر به خواست ملي يسيس

د:يد:يد: ن میين میين میگو يچنيچننه نه سببدن ينه نه سببدن ينه نه سببدن يليل ليلي كندن توركندن تورك د ندن توريندن توري يليل ليلي ر، عرب دير، عرب دير، عرب د تابی دكتابی دكتابی د رتی يرتی يرتی يم رسولون سيم رسولون س م رسولون سكيم رسولون سكي تاب كتاب كتاب »بو نه ينه ينه يم رسولون هجرتيم رسولون هجرت م رسولون هجرتكيم رسولون هجرتكي نده ينده ينده يچيچ چيچي ل اييل اييل ا دور: اول ييدور: اول ييدور: اول يير آيير آ ر آير آي لدورور. ضريلدورور. ضريلدورور. ضر يترجمه اولدوغونی بيترجمه اولدوغونی بره مصر سفری روزی اولدی، چون مصر يره مصر سفری روزی اولدی، چون مصر يره مصر سفری روزی اولدی، چون مصر دی ضريدی ضريدی ضر يش دوقوز اولمشيش دوقوز اولمش ش دوقوز اولمشيش دوقوز اولمشي يئتميئتم ئتميئتمي وز يوز يوز ئدی يئدی يئدی

Page 122: تاریخ مختصر ترک

122

کصر تر

ختخ م

تاریول يول يول نه ينه ينه ي حضرتي حضرت شه، ملويشه، ملويشه، ملوك يئتيئت ئتيئتي نه كينه كينه كيم مصر ملكيم مصر مل م مصر ملكيم مصر ملكي دی يدی يدی له گی اول ايله گی اول ايله گی اول ا شهرونه گلدی دسعادتلو اول سعادتلو ير، اول سعادتلو ير، اول ر، حق حقير ير حقي حقير ر فق فقير ير فقي فقير ر ضر ضركن ضركن ن مس ... اوال مسكق ... اوال كق مسي ... اوال مسيق ... اوال ق ال الينه الينه نه صحبت سلطانالر صحبتيا سلطانالر يا صحبتي سلطانالر صحبتيا سلطانالر ا بوال اول اول يندان اول يندان ندان ياتيات اتكاتك بر بركلمات كلمات برك بركلمات لمات بولدی. بولدی. يول بولدی. يول ول ندن يندن يندن سببي سبب ي كله مكله مك مي ميله له سؤز سؤ سؤز سؤينه، سؤز سؤينه، نه، يون صحبتيون صحبت ون صحبتكون صحبتك كملكملوخدور و يوخدور و يوخدور و اگر چه گؤزی اگر چه گؤزی كيشی نون اگر چه گؤزی كيشی نون شی نون را گؤزسوز يرا گؤزسوز يرا گؤزسوز اولدی. ز اولدی. زيحضرته تقرب حاصل يحضرته تقرب حاصل قوتی مگه قوتی يله مگه قوتی يله مگه له ائ جمع ائيؤنلونده جمع يؤنلونده ائك جمع ائكؤنلونده جمع ؤنلونده سؤزو اولور. قانی حافظه اما سؤزو كدور. اولور. قانی حافظه اما سؤزو كدور. اولور. قانی حافظه اما دور. سوكسوكسو ا اكی اكی ی كگؤركگؤرلردی. نظم يلردی. نظم يلردی. نظم لردی. قوتلو، معرفتلو سؤيلردی. قوتلو، معرفتلو سؤيلردی. قوتلو، معرفتلو سؤ كجكجك داتلو سؤ جييجيي له يله يله ر سؤز سوير سؤز سوير سؤز سو اولور. ضرم رغبت يم رغبت يم رغبت ينله مگه عظينله مگه عظ نله مگه عظينله مگه عظي نی دينی دينی د يق آنون سوزيق آنون سوز ق آنون سوزيق آنون سوزي ده عبارتی خوبدی، خالكده عبارتی خوبدی، خالكده عبارتی خوبدی، خال كله مكله م له ميله مي و نثر سؤ

له دی«يله دی«يله دی« ير، هر گئجه مجلس ائير، هر گئجه مجلس ائ ر، هر گئجه مجلس ائير، هر گئجه مجلس ائي نده ضرينده ضرينده ضر يل اول پادشاهون حضرتيل اول پادشاهون حضرت ل اول پادشاهون حضرتييل اول پادشاهون حضرتيي ش يش يش يائدرلردی. بيائدرلردی. بد:يد:يد: ن میين میين میگو يسپس از زبان پادشاه چنيسپس از زبان پادشاه چن

لهيلهيله سئو سئويره سئويره ره س سير ير سي سير ر ب منه گوزسوز ای بيگل منه گوزسوز ای يگل اولسون اولسونيرت اولسونيرت رت س هم و صورت آندا سيم هم و صورت آندا يم سكي هم و صورت آندا سكيم هم و صورت آندا م

لسونيلسونيلسون آن عدل آنيلسون، عدل يلسون، آني عدل آنيلسون، عدل لسون، آن علم آندا آنيهم علم آندا يهم اولسون معرفت و معنی اولسونينده معرفت و معنی اولسونينده معرفت و معنی نده يچيچ چيچي ا

دهكدهكده م مكنله كنله مي مينله نله د اولسون اگلنجه ديزه اولسون اگلنجه ديزه اولسون اگلنجه زه يبيباولسون۲۷ قوت داخی گوموزه اولسونيوره قوت داخی گوموزه اولسونيوره قوت داخی گوموزه وره

و نما« و يره جهان نما« و يره جهان نما« ره جهان دا دايا دايا ا ه يه يه يليل لكلك قواعد قواعد يارات قواعد يارات ارات »اخت »اختيتابهای يتابهای »اختك »اختكتابهای تابهای ی همچون يی همچون يی همچون نمونهها نثر سدة ۱۵ میتوان برای ابن عادلی در سال ۶۰- ابن عادلی در سال يبری خوجا ابن عادلی در سال يبری خوجا بری خوجا از طرف د از طرف دكتاب نخست از طرف دكتاب نخست تاب نخست نام برد. را نام برد. يجی« را نام برد. يجی« را جی« ير بوازير بواز ر بوازير بوازي التعب التعبيوامل يوامل التعبك التعبكوامل وامل تاب كتاب كتاب «

ن ين ين س ايس ايس ا ارات نوشته شده است. نسخة دست نويارات نوشته شده است. نسخة دست نويارات نوشته شده است. نسخة دست نو يات سيات س ات سكات سك كن حركن حر ن حريين حريي ييهـ دربارة ستاره شناسی و تعييهـ دربارة ستاره شناسی و تع ۱۴۵9م/ ۸۳9ح و منتشر شده است.يح و منتشر شده است.يح و منتشر شده است. يو تصحيو تصح و تصحكو تصحك ف در بايف در بايف در با يتاب توسط پرفسور رستم عليتاب توسط پرفسور رستم عل تاب توسط پرفسور رستم علكتاب توسط پرفسور رستم علك

ر ير ير يالدی در تعبيالدی در تعب الدی در تعبيالدی در تعبي ي مي م جی در سدة يجی در سدة يجی در سدة ۱۶ يتاب توسط خضربن عبدالهادی بوازيتاب توسط خضربن عبدالهادی بواز تاب توسط خضربن عبدالهادی بوازكتاب توسط خضربن عبدالهادی بوازك ن ين ين جی: ايجی: ايجی: ا ير بوازير بواز ر بوازير بوازي يوامل التعبيوامل التعب وامل التعبكوامل التعبك تاب كتاب كتاب ج زاده و در يج زاده و در يج زاده و در يان عراق بوده و در بوازيان عراق بوده و در بواز ان عراق بوده و در بوازكان عراق بوده و در بوازك كجی از تركجی از تر جی از تريجی از تري يم شده است. بوازيم شده است. بواز م شده است. بوازيم شده است. بوازي مان قانونی تقديمان قانونی تقديمان قانونی تقد يخواب نوشته شده و به سلطان سليخواب نوشته شده و به سلطان سلتاب لغت ارزشمندی است. نسخة دست كتاب لغت ارزشمندی است. نسخة دست كتاب لغت ارزشمندی است. نسخة دست كن حال كن حال ن حال ين حال ي ي است و در عي است و در ع ی آذری سدة كی آذری سدة كی آذری سدة ۱۵ كتاب، تركتاب، تر تاب، تركتاب، ترك كسته است. زبان كسته است. زبان سته است. زبان يسته است. زبان ي يموصل زيموصل ز

ح و منتشر شده است.يح و منتشر شده است.يح و منتشر شده است. يو تصحيو تصح و تصحكو تصحك ف، در بايف، در بايف، در با يز توسط پرفسور رستم عليز توسط پرفسور رستم عل ز توسط پرفسور رستم عليز توسط پرفسور رستم علي يتاب نيتاب ن تاب نكتاب نك ن ين ين س ايس ايس ا نو

.. »بیا ای نابینا، بر من سیره بگو. که در آن هم صورت و سیرت باشد. هم از آن دانش بدست آید و هم داد. 27در آن معنی و معرفت باشد. شنیدن آن بر ما خوشایند باشد. برای ما قوت قلب باشد.«

Page 123: تاریخ مختصر ترک

123

کتر

صر خت

مخ

اریت

عثمانیان

ن ين ين مرانی عال الدكمرانی عال الدكمرانی عال الد كالدی در زمانی حكالدی در زمانی ح الدی در زمانی حيالدی در زمانی حي ي مي م ی از اوغوزها منسوب بوده و در سدة يی از اوغوزها منسوب بوده و در سدة يی از اوغوزها منسوب بوده و در سدة ۱۳ لة قايلة قايلة قا يان به قبيان به قب ان به قبيان به قبي يعثمانيعثمانارا جای گرفتند. كارا جای گرفتند. كارا جای گرفتند. كه قاراجاداغ در جنوب غربی آنكه قاراجاداغ در جنوب غربی آن ه قاراجاداغ در جنوب غربی آنيه قاراجاداغ در جنوب غربی آني يگ در ناحيگ در ناح گ در ناحيگ در ناحي يقباد اول از سالجقه روم، به فرماندهی طغرل بيقباد اول از سالجقه روم، به فرماندهی طغرل ب قباد اول از سالجقه روم، به فرماندهی طغرل بكيقباد اول از سالجقه روم، به فرماندهی طغرل بكيز خود قرار داد. او بنا به اطاعت از سلطان سلجوقی، كز خود قرار داد. او بنا به اطاعت از سلطان سلجوقی، كز خود قرار داد. او بنا به اطاعت از سلطان سلجوقی، كچندی بعد شهر سوگوت از طغرل را گرفته و به عنوان مركچندی بعد شهر سوگوت از طغرل را گرفته و به عنوان مری شد. مدتی بعد يی شد. مدتی بعد يی شد. مدتی بعد لة قايلة قايلة قا يگ رهبر قبيگ رهبر قب گ رهبر قبيگ رهبر قبي ي م درگذشت و پسرش عثمان بي م درگذشت و پسرش عثمان ب گ در يگ در يگ در ۱۲۸۱ يد. ارطغرل بيد. ارطغرل ب د. ارطغرل بيد. ارطغرل بي يزانس جنگيزانس جنگ زانس جنگيزانس جنگي يبا بيبا ب

رد )كرد )كرد )۱۲99م(. رده و استقالل خود را اعالم كرده و استقالل خود را اعالم كرده و استقالل خود را اعالم ومت عثمانی را برپا كومت عثمانی را برپا كومت عثمانی را برپا كگ حكگ ح گ حيگ حي يعثمان بيعثمان ببورسا شهر زمان بورسا ين شهر زمان بورسا ين شهر زمان ن ا در گرفتند. ايزانس در گرفتند. ايزانس در گرفتند. زانس ب از را بيها از را يها قصبه و شهر از قصبهياری و شهر از قصبهياری و شهر از اری بس دوستانش و بسيگ دوستانش و يگ بسي دوستانش و بسيگ دوستانش و گ ب بيعثمان يعثمان ن شهر را فتح ين شهر را فتح ين شهر را فتح ايا اورخان غازی، ا ايا اورخان غازی، ا اورخان غازی، گ يگ يگ يزانس بود. اورخان بيزانس بود. اورخان ب زانس بود. اورخان بيزانس بود. اورخان بي يه هنوز در دست بيه هنوز در دست ب ه هنوز در دست بكه هنوز در دست بك آناتولی بود آناتولی بود ين شهر آناتولی بود ين شهر ن شهر يبزرگتريبزرگتر

تخت عثمانی قرار داد )يتخت عثمانی قرار داد )يتخت عثمانی قرار داد )۱۳۲۶م( رده و به عنوان پاكرده و به عنوان پاكرده و به عنوان پاش يش يش يودار پيودار پ ودار پكودار پك تا اوس تا اوسكت كت تا اوسي تا اوسيت ت يزميزم زميزمي يكزنيكزنيك و ا زنيزني ا ادامه داده و با تصرف شهرهای ايزانس را ادامه داده و با تصرف شهرهای ايزانس را ادامه داده و با تصرف شهرهای زانس را با ب با بيگ، نبرد يگ، نبرد با بي با بيگ، نبرد گ، نبرد ياورخان بياورخان برد. كرد. كرد. يك سال بعد شهر ادرنه رفت. او در سال ۱۳۶۲ م. درگذشت و مراد به جای او خود را پادشاه اعالم ی يی يی ن حادثه دولتهای اروپاين حادثه دولتهای اروپاين حادثه دولتهای اروپا ردند. پس از اكردند. پس از اكردند. پس از ا ان آغاز كان آغاز كان آغاز كشروی خود را در بالكشروی خود را در بال شروی خود را در باليشروی خود را در بالي يان پيان پ ان پكان پك كان افتاد و تركان افتاد و تر ان افتاد و تريان افتاد و تري يبه دست عثمانيبه دست عثمانست خوردند. پس از سلطان مراد كست خوردند. پس از سلطان مراد كست خوردند. پس از سلطان مراد كردند ولی هر بار شكردند ولی هر بار ش ردند ولی هر بار شكردند ولی هر بار شك ان حمله كان حمله كان حمله كب داده و به تركب داده و به تر ب داده و به تريب داده و به تري يبی را ترتيبی را ترت بی را ترتيبی را ترتي يجنگهای صليجنگهای صلش رفت. او دوبار شهر استانبول را محاصره يش رفت. او دوبار شهر استانبول را محاصره يش رفت. او دوبار شهر استانبول را محاصره يان تا رود دانوب پيان تا رود دانوب پ ان تا رود دانوب پكان تا رود دانوب پك كد، پادشاه شد و در بالكد، پادشاه شد و در بال د، پادشاه شد و در باليد، پادشاه شد و در بالي زيزيز م بايم بايم با ريرير لديلديلد پسرش ان زمان ين زمان ين زمان د. در ايد. در ايد. در ا زانس را به پرداخت خراج وادار نمايزانس را به پرداخت خراج وادار نمايزانس را به پرداخت خراج وادار نما يرده و بيرده و ب رده و بكرده و بك كای تركای ترك در استانبول برپا رده و موفق شد محلهكرده و موفق شد محلهكرده و موفق شد محلهان متفاوت يان متفاوت يان متفاوت يند. قارامانيند. قارامان ند. قارامانكند. قارامانك رد تا به سوی شرق توجه كرد تا به سوی شرق توجه كرد تا به سوی شرق توجه د را مجبور يد را مجبور يد را مجبور زيزيز مور، بايمور، بايمور، با يلغار تيلغار ت لغار تيلغار تي ان در آناتولی و ايان در آناتولی و ايان در آناتولی و ا يخطر قارامانيخطر قارامانان يان يان ين با عثمانين با عثمان ن با عثمانين با عثماني ن رو در سدة ين رو در سدة ين رو در سدة ۱۴ چند يان دانسته و از هميان دانسته و از هم ان دانسته و از هميان دانسته و از همي يومتهای آناتولی، خود را وارث سلجوقيومتهای آناتولی، خود را وارث سلجوق ومتهای آناتولی، خود را وارث سلجوقكومتهای آناتولی، خود را وارث سلجوقك كگر حكگر ح گر حيگر حي با دن اتحاد ين اتحاد ين اتحاد ت عثمانی حل شدند. ايت عثمانی حل شدند. ايت عثمانی حل شدند. ا يميم مكمك ومتهای آناتولی در حاكومتهای آناتولی در حاكومتهای آناتولی در حا كن سده همه حكن سده همه ح ن سده همه حين سده همه حي ان ايان ايان ا دند. سرانجام در پايدند. سرانجام در پايدند. سرانجام در پا يجنگيجنگ

د.يد.يد. يمور از هم پاشيمور از هم پاش مور از هم پاشيمور از هم پاشي يد و با حملة تيد و با حملة ت د و با حملة تييد و با حملة تيي ری نپايری نپايری نپا دد، يد، يد، ر شد و پس از جنگی شدير شد و پس از جنگی شدير شد و پس از جنگی شد يمور درگيمور درگ مور درگيمور درگي ير تير ت ر تكر تك كارا با لشكارا با لش ارا با لشكارا با لشك ك در شمال آنك در شمال آن كد در جلگة چوبركد در جلگة چوبرك د در جلگة چوبريد در جلگة چوبري زيزيز م بايم بايم با ريرير لديلديلد ااو را با خود رفت و مدت يرفت و مدت يرفت و مدت ۸ ماه با مهربانی پذ او را با مهربانی پذيمور او را با مهربانی پذيمور او را مور يم(. تيم(. ت ست خورده و به اسارت درآمد )كست خورده و به اسارت درآمد )كست خورده و به اسارت درآمد )۱۴۰۲ كشكشرا كرده را را كرده رده ز شهرهای تصرف يز شهرهای تصرف يز شهرهای تصرف يمور نيمور ن ني مور نيمور يمار شده و درگذشت. تيمار شده و درگذشت. ت تي مار شده و درگذشت. تيمار شده و درگذشت. يد در آغ شهر بيد در آغ شهر ب بي د در آغ شهر بيد در آغ شهر زيزيز با ه باكه باكه كنكن نيني ا تا آناتولی گرداند در ن نبرد، اتحاد ين نبرد، اتحاد ين نبرد، اتحاد ه پس از اكه پس از اكه پس از ا خ عثمانی است. چرا يخ عثمانی است. چرا يخ عثمانی است. چرا يارا نقطة عطفی در تاريارا نقطة عطفی در تار ارا نقطة عطفی در تاركارا نقطة عطفی در تارك كبه سرداران داد و بازگشت. نبرد آنكبه سرداران داد و بازگشت. نبرد آندن به تاج و تخت به جان هم افتادند. سرانجام در يدن به تاج و تخت به جان هم افتادند. سرانجام در يدن به تاج و تخت به جان هم افتادند. سرانجام در يد برای رسيد برای رس د برای رسيد برای رسي زيزيز د و يد و يد و ۵ پسر با يومتهای آناتولی از هم پاشيومتهای آناتولی از هم پاش ومتهای آناتولی از هم پاشكومتهای آناتولی از هم پاشك كحكح

سال ۱۵۱۳ م. محمد چلبی با نام محمد اول پادشاه شد.

Page 124: تاریخ مختصر ترک

124

کصر تر

ختخ م

تارین ين ين رد. در اكرد. در اكرد. در ا نهای از دست رفتة روم و آناتولی را دوباره گرفت و اتحاد عثمانی را برپا ينهای از دست رفتة روم و آناتولی را دوباره گرفت و اتحاد عثمانی را برپا ينهای از دست رفتة روم و آناتولی را دوباره گرفت و اتحاد عثمانی را برپا يمحمد چلبی سرزميمحمد چلبی سرزميكزنيكزنيك زنيزني نی بود و به دستور پادشاه در اينی بود و به دستور پادشاه در اينی بود و به دستور پادشاه در ا م بزرگ دن در آناتولی سر به شورش برداشت. او عالم بزرگ دن در آناتولی سر به شورش برداشت. او عالم بزرگ دم بزرگ دم بزرگ د ن در آناتولی سر به شورش برداشت. او عالين در آناتولی سر به شورش برداشت. او عالي خ بدرالديخ بدرالديخ بدرالد يزمان شيزمان ش

خ يخ يخ يغ آن مشغول بود. بنا به نوشتة تواريغ آن مشغول بود. بنا به نوشتة توار غ آن مشغول بود. بنا به نوشتة تواريغ آن مشغول بود. بنا به نوشتة تواري يد آورده و پنهانی به تبليد آورده و پنهانی به تبل د آورده و پنهانی به تبليد آورده و پنهانی به تبلي د پديد پديد پد قتی جديقتی جديقتی جد اقامت داشت. او در آنجا طرشة يشة يشة رده و در اندكرده و در اندكرده و در اند ان را گرد خود جمع يان را گرد خود جمع يان را گرد خود جمع ه از جمله علوكيه از جمله علوكيه از جمله علو كيهای مختلف تركيهای مختلف تر ن فرقهين فرقهين فرقه خ بدرالديخ بدرالديخ بدرالد ي شي ش یكیكی۲۸ كرسمی تركرسمی تر

ومت بوده است. كومت بوده است. كومت بوده است. كحكحز به فتوای علمای »سه يز به فتوای علمای »سه يز به فتوای علمای »سه يشته شد و خود نيشته شد و خود ن شته شد و خود نكشته شد و خود نك د او يد او يد او ش از يش از يش از ۵ هزار مر ين، بين، ب ن، بين، بي خ بدرالديخ بدرالديخ بدرالد يوب شورش شيوب شورش ش وب شورش شكوب شورش شك كدر سركدر سرپادشاه شد. ادرنه درگذشت و پسرش مراد دوم خته شد. محمد چلبی در سال يخته شد. محمد چلبی در سال يخته شد. محمد چلبی در سال ۱۴۱۲ م در به دار آو رز« ومت به جنگهای داخلی و خارجی مشغول شد. او پس از سر و سامان دادن به كومت به جنگهای داخلی و خارجی مشغول شد. او پس از سر و سامان دادن به كومت به جنگهای داخلی و خارجی مشغول شد. او پس از سر و سامان دادن به كسلطان مراد دوم در زمان حكسلطان مراد دوم در زمان ح

ه را به قلمرو عثمانی افزود.يه را به قلمرو عثمانی افزود.يه را به قلمرو عثمانی افزود. ي و مقدوني و مقدون يكرد و سالونيكرد و سالونيك رد و سالونكرد و سالونك امور آناتولی به روم حمله ان حمله يان حمله يان حمله يب دادند و به فرماندهی پادشاه مجار به عثمانيب دادند و به فرماندهی پادشاه مجار به عثمان ب دادند و به فرماندهی پادشاه مجار به عثمانيب دادند و به فرماندهی پادشاه مجار به عثماني يبی ترتيبی ترت بی ترتيبی ترتي يا جنگ صليا جنگ صل ا جنگ صليا جنگ صلي ان شرقی ييان شرقی ييان شرقی يك سفر اروپاان دوباره ييان دوباره ييان دوباره شنهاد سلطان مراد پاسخ مثبت دادند. همان سال اروپايشنهاد سلطان مراد پاسخ مثبت دادند. همان سال اروپايشنهاد سلطان مراد پاسخ مثبت دادند. همان سال اروپا يان گرفته و به پيان گرفته و به پ ان گرفته و به پكان گرفته و به پك كه را از تركه را از تر ه را از تريه را از تري يردند. آنان صوفيردند. آنان صوف ردند. آنان صوفكردند. آنان صوفك

ست خوردند.كست خوردند.كست خوردند. كن بار شكن بار ش ن بار شين بار شي ردند ولی اكردند ولی اكردند ولی ا در وارنا به عثمانی حمله ار، كار، كار، هون ژان از هونكب ژان از كب هونك ژان از هونكب ژان از ب مر مركری كری مرك مركری ری لش لشكرد. كرد. لشك لشكرد. رد. ت يت يت تثب تثبيان يان تثبك تثبكان ان بال و بالكونان و كونان بالي و باليونان و ونان بر را ترك تركت كت تري تريت ت يميم مكمك حا دوباره مراد سلطان ست كست كست ش شكوزوو( كوزوو( شك شكوزوو( وزوو( ( »قوزاووا« جلگة در دوم بار برای ولی آوردند. هجوم عثمانی به آلمانها و مجارها برای برای يگر برای يگر گر د دييان دييان ان اروپا اروپاكرد. اروپاكرد. رد. م كيم كيم تح را تحكيان را كيان تحك را تحكان را ان بال بر بالكان بر كان بالك بر بالكان بر ان تر تركنی كنی تري ترينی نی گزيگزيگز جا »قوزاووا« جلگة دوم جنگ خوردند. )سلطان محمد پسرش و درگذشت م. ۱۴۵۱ سال در مراد سلطان سال كردند. در مراد سلطان سال كردند. در مراد سلطان ردند. ن جسارت نكبی جسارت كبی ني جسارت نيبی جسارت بی صل صليهجومهای يهجومهای رد. در زمان كرد. در زمان كرد. در زمان كی خدمت كی خدمت ی خدمت كی خدمت ك كات و زبان تركات و زبان تر ات و زبان تريات و زبان تري يو بود و به ادبيو بود و به ادب و بود و به ادبيكو بود و به ادبيك يكد. سلطان مراد شاعری نيكد. سلطان مراد شاعری ن د. سلطان مراد شاعری نيد. سلطان مراد شاعری ني يمحمد دوم( به پادشاهی رسيمحمد دوم( به پادشاهی رسن دولت تا ين دولت تا ين دولت تا ان بود. مرزهای اكان بود. مرزهای اكان بود. مرزهای ا كن دولت در آناتولی و بالكن دولت در آناتولی و بال ن دولت در آناتولی و بالين دولت در آناتولی و بالي جلوس سلطان محمد دوم، دولت عثمانی بزرگترزی كزی كزی كده و مناطقی چون بلغارستان، بخش بزرگی از صربستان، همه بخشهای شرقی و مركده و مناطقی چون بلغارستان، بخش بزرگی از صربستان، همه بخشهای شرقی و مر ده و مناطقی چون بلغارستان، بخش بزرگی از صربستان، همه بخشهای شرقی و مريده و مناطقی چون بلغارستان، بخش بزرگی از صربستان، همه بخشهای شرقی و مري يرود دانوب رسيرود دانوب رسان موفق كان موفق كان موفق كونان به قلمرو عثمانی داخل شده بود، تا زمان او شهر استانبول چهار بار محاصره شده بود ولی تركونان به قلمرو عثمانی داخل شده بود، تا زمان او شهر استانبول چهار بار محاصره شده بود ولی تر ونان به قلمرو عثمانی داخل شده بود، تا زمان او شهر استانبول چهار بار محاصره شده بود ولی تريونان به قلمرو عثمانی داخل شده بود، تا زمان او شهر استانبول چهار بار محاصره شده بود ولی تري

ر آن نشده بودند.ير آن نشده بودند.ير آن نشده بودند. يبه تسخيبه تسخن منظور ابتدا حصاری را در برابر حصاری ين منظور ابتدا حصاری را در برابر حصاری ين منظور ابتدا حصاری را در برابر حصاری سلطان محمد ابتدا برای فتح استانبول آماده شد. برای ارده ودر ادرنه كرده ودر ادرنه كرده ودر ادرنه شتی آماده كشتی آماده كشتی آماده ن نقطة تنگه ساخته شده بود. ين نقطة تنگه ساخته شده بود. ين نقطة تنگه ساخته شده بود. ۴۰۰ د در تنگتريد در تنگتريد در تنگتر زيزيز م بايم بايم با يلدريلدر لدريلدري ه از طرف اكه از طرف اكه از طرف ا د يد يد يشيش شكشكرد. در كرد. در كرد. در شتی و توپهای جنگی به استانبول حمله كشتی و توپهای جنگی به استانبول حمله كشتی و توپهای جنگی به استانبول حمله خت. سپس با يخت. سپس با يخت. سپس با ۲۰۰ هزار سپاهی و ۴۰۰ يتوپهای بزرگی ريتوپهای بزرگی رشهای فرقهكشهای فرقهكشهای فرقهای و مذهبی بود. كشمكشم شمكشمك استانبول در حدود ۱۶۰ هزار نفر بود. شهر صحنة استانبول در حدود يت استانبول در حدود يت ت ين زمان جمعين زمان جمع ن زمان جمعين زمان جمعي ای به پهنای يی به پهنای يی به پهنای وار، خندقهايوار، خندقهايوار، خندقها ن دين دين د وارهای شهر جای داد. در برابر ايوارهای شهر جای داد. در برابر ايوارهای شهر جای داد. در برابر ا روی مسلح محلی را در ديروی مسلح محلی را در ديروی مسلح محلی را در د ي هزار ني هزار ن امپراتور ۳۰ار كار كار كنجا گرد آمد و به ابتكنجا گرد آمد و به ابت نجا گرد آمد و به ابتينجا گرد آمد و به ابتي ی عثمانی در ايی عثمانی در ايی عثمانی در ا ايايا يروی دريروی در روی دريروی دري ير بسته بودند. نير بسته بودند. ن ر بسته بودند. نير بسته بودند. ني يج را با زنجيج را با زنج ج را با زنجيج را با زنجي يان دهانة خليان دهانة خل ان دهانة خليان دهانة خلي ي متر بود. رومي متر بود. روم ۲۰لهای مخصوصی با يلهای مخصوصی با يلهای مخصوصی با يج برده شدند. ابتدا ريج برده شدند. ابتدا ر ج برده شدند. ابتدا ريج برده شدند. ابتدا ري يی از قاالتا )گاالتا( به خليی از قاالتا )گاالتا( به خل ی از قاالتا )گاالتا( به خلكی از قاالتا )گاالتا( به خلك كشتی از راه خشكشتی از راه خش شتی از راه خشكشتی از راه خشك سلطان محمد، ۷۲ان كان كان كرون مورد حمله قرار گرفت. تركرون مورد حمله قرار گرفت. تر رون مورد حمله قرار گرفت. تريرون مورد حمله قرار گرفت. تري يدند. استانبول از داخل و بيدند. استانبول از داخل و ب دند. استانبول از داخل و بيدند. استانبول از داخل و بي يزاق( بر راه گذاشته شده و روغن ماليزاق( بر راه گذاشته شده و روغن مال زاق( بر راه گذاشته شده و روغن ماليزاق( بر راه گذاشته شده و روغن مالي ينام )قينام )قه رفت يه رفت يه رفت ياصوفياصوف اصوفياصوفي سای ايسای ايسای ا يليل لكلك افته و داخل شدند. سلطان محمد فاتح به كافته و داخل شدند. سلطان محمد فاتح به كافته و داخل شدند. سلطان محمد فاتح به كوارهای اطراف استانبول را با توپ شكوارهای اطراف استانبول را با توپ ش وارهای اطراف استانبول را با توپ شيوارهای اطراف استانبول را با توپ شي د

اوکتای، امین. تاریخ لسیه. انتشارات اطلس. استانبول. 1973. 28

Page 125: تاریخ مختصر ترک

125

کتر

صر خت

مخ

اریت

ز در يز در يز در ير شد. امپراتور نير شد. امپراتور ن ر شد. امپراتور نير شد. امپراتور ني ي م. استانبول به تمامی تسخي م. استانبول به تمامی تسخ ن نماز جمعه را در آنجا خواند. در ين نماز جمعه را در آنجا خواند. در ين نماز جمعه را در آنجا خواند. در ۲9 مه ۱۴۵۴ يو نخستيو نخستد و سلطان محمد يد و سلطان محمد يد و سلطان محمد يزانس فروپاشيزانس فروپاش زانس فروپاشيزانس فروپاشي امپراتوری ب امپراتوری بيب يب امپراتوری بي امپراتوری بيب ب ين ترتين ترت ن ترتين ترتي شته شد. بدكشته شد. بدكشته شد. بد ك سرباز ترك سرباز ترك اثنای جنگ، توسط يك

لقب فاتح گرفت.رفتهيرفتهيرفتهاند. در زمان سلطان محمد فاتح، د پذيد پذيد پذ ان قرون وسطی و آغاز قرون جديان قرون وسطی و آغاز قرون جديان قرون وسطی و آغاز قرون جد فتح استانبول را به عنوان پارده و امپراتوری كرده و امپراتوری كرده و امپراتوری نان را فتح ينان را فتح ينان را فتح ت محلی وجود داشت. فاتح همه ايت محلی وجود داشت. فاتح همه ايت محلی وجود داشت. فاتح همه ا يميم مكمك ان و آناتولی نزدكان و آناتولی نزدكان و آناتولی نزديك به ۲۰ حا كدر بالكدر بالمه يمه يمه ني ن ي كومتهای تركومتهای ترك، يك ومتهای تركومتهای ترك كگر حكگر ح گر حيگر حي آناتولی و د آناتولی و ديان در آناتولی و ديان در ان در قارامان قارامانيومت يومت قارامانك قارامانكومت ومت كل داد. عالوه بر حكل داد. عالوه بر ح ل داد. عالوه بر حكيل داد. عالوه بر حكي را تش را تشكيبزرگ عثمانی كيبزرگ عثمانی ز گرفت. سپس با اوزون حسن يز گرفت. سپس با اوزون حسن يز گرفت. سپس با اوزون حسن ينجا را نينجا را ن نجا را نينجا را ني ز در ترابوزان وجود داشت. فاتح در سال يز در ترابوزان وجود داشت. فاتح در سال يز در ترابوزان وجود داشت. فاتح در سال ۱۴۶۱ م. ا يامپراتوری روم نيامپراتوری روم نمه گرفت و سرانجام يمه گرفت و سرانجام يمه گرفت و سرانجام ركركر كن كن ن ين ي يز از خان نشيز از خان نش ز از خان نشيز از خان نشي يای اژه را نيای اژه را ن ای اژه را نيای اژه را ني ير درير در ر درير دري ست داد )كست داد )كست داد )۱۴۷۳ م(. فاتح جزا كز شكز ش ز شيز شي يد و او را نيد و او را ن د و او را نيد و او را ني يجنگيجنگ

در ۱۴۸۱ م. در چادرش در اردوگاه جان باخت.رد. كرد. كرد. ن دوره معماری و نقاشی رشد فراوان ين دوره معماری و نقاشی رشد فراوان ين دوره معماری و نقاشی رشد فراوان ن دوران عثمانی است. در اين دوران عثمانی است. در اين دوران عثمانی است. در ا ی از درخشانتريكی از درخشانتريكی از درخشانتر دورة فاتح ن ين ين تاب خانه، مسجد و مدرسهكتاب خانه، مسجد و مدرسهكتاب خانه، مسجد و مدرسهای بزرگ ساخت. در ا ه نام فاتح گرفته بود، كه نام فاتح گرفته بود، كه نام فاتح گرفته بود، فاتح در محلهای در استانبول ان يان يان ين قانون اساسی عثمانين قانون اساسی عثمان ن قانون اساسی عثمانين قانون اساسی عثماني يرد، نخستيرد، نخست رد، نخستكرد، نخستك ن ين ين ه فاتح تدوكه فاتح تدوكه فاتح تدو نی و فنی ارائه میينی و فنی ارائه میينی و فنی ارائه میشد. قانون نامهای مدرسه علوم دی يی يی ايايا يتاليتال تاليتالي ونانی و ايونانی و ايونانی و ا ن با ين با ين با يكو بود، عربی و فارسی را نيكو بود، عربی و فارسی را نيك میدانست. عالوه بر ا و بود، عربی و فارسی را نيكو بود، عربی و فارسی را نيك يكن شاعری نيكن شاعری ن ن شاعری نين شاعری ني ياست. فاتح همچنياست. فاتح همچناری در استانبول، آناتولی ياری در استانبول، آناتولی ياری در استانبول، آناتولی يهای بسيهای بس اروانسرا، مسجد و مدرسهكاروانسرا، مسجد و مدرسهكاروانسرا، مسجد و مدرسه ز آشنا بود. در زمان او قلعه، پل، راه، حمام، يز آشنا بود. در زمان او قلعه، پل، راه، حمام، يز آشنا بود. در زمان او قلعه، پل، راه، حمام، ينين

نهای رومی ساخته شد.ينهای رومی ساخته شد.ينهای رومی ساخته شد. يو سرزميو سرزماو نداد. انجام بزرگی او كارهای نداد. انجام بزرگی او كارهای نداد. انجام بزرگی ارهای در ۳۰ سال سلطنتش او در يد دوم سلطان شد. او در يد دوم سلطان شد. او د دوم سلطان شد. زيزيز با فاتح پسرش از پس شتر عمر خود را به مطالعه و عبادت گذراند. او جنگ را دوست نمیيشتر عمر خود را به مطالعه و عبادت گذراند. او جنگ را دوست نمیيشتر عمر خود را به مطالعه و عبادت گذراند. او جنگ را دوست نمیداشت. برادرش جم سلطان سر به يبيبا رفت. پس از مدتی يا رفت. پس از مدتی يا رفت. پس از مدتی يتاليتال تاليتالي ست خورده به فرانسه و سپس اكست خورده به فرانسه و سپس اكست خورده به فرانسه و سپس ا كان دو برادر، جم شكان دو برادر، جم ش ان دو برادر، جم شيان دو برادر، جم شي يشورش برداشت. در جنگ ميشورش برداشت. در جنگ مان، در ييان، در ييان، در ۱۴9۵ م. در ناپل درگذشت. جم سلطان شاعری خوش ذوق، و سربازی جسور سرسپردگی اروپا

ی و فارسی دارد.كی و فارسی دارد.كی و فارسی دارد. كهای مختلف تركهای مختلف تر های مختلف تريهای مختلف تري بود. او مثنوان يان يان يل به ميل به م ل به ميل به مي ير شدند. سپس مسئلة شاه اسماعير شدند. سپس مسئلة شاه اسماع ر شدند. سپس مسئلة شاه اسماعير شدند. سپس مسئلة شاه اسماعي يان درگيان درگ ان درگيان درگي يتها با عثمانيتها با عثمان تها با عثمانيكتها با عثمانيك ان مصر و بندكان مصر و بندكان مصر و بند د، مملويد، مملويد، مملو يزيز زيزي در زمان بارد. قزلباشان كرد. قزلباشان كرد. قزلباشان كعه گری را در آناتولی آغاز كعه گری را در آناتولی آغاز عه گری را در آناتولی آغاز يعه گری را در آناتولی آغاز ي يغات شيغات ش غات شيغات شي يد، تبليد، تبل د، تبليد، تبلي زيزيز ی سلطان بايی سلطان بايی سلطان با ل با استفاده از نرمخويل با استفاده از نرمخويل با استفاده از نرمخو يآمد. شاه اسماعيآمد. شاه اسماعن اوضاعی را نداشتند، ين اوضاعی را نداشتند، ين اوضاعی را نداشتند، يه تحمل چنيه تحمل چن ه تحمل چنكه تحمل چنك كد كد د يد ي زيزيز ردند. پسران باكردند. پسران باكردند. پسران با كا طرفداران او، به رهبری شاه قلی شورش كا طرفداران او، به رهبری شاه قلی شورش ا طرفداران او، به رهبری شاه قلی شورش يا طرفداران او، به رهبری شاه قلی شورش ي يآناتولی يآناتولی د يد يد زيزيز د، بنای جنگ با پدر گذارد. سرانجام در يد، بنای جنگ با پدر گذارد. سرانجام در يد، بنای جنگ با پدر گذارد. سرانجام در ۱۵۱۲ سلطان با زيزيز م پسر سوم بايم پسر سوم بايم پسر سوم با ير سلطنت افتادند. سلير سلطنت افتادند. سل ر سلطنت افتادند. سلكر سلطنت افتادند. سلك كبه فكبه فرد.كرد.ك رد. رد. م واگذار يم واگذار ي م واگذار م واگذار يرده و تاج و تخت را به سليرده و تاج و تخت را به سل رده و تاج و تخت را به سلكرده و تاج و تخت را به سلك استعفا ان بود و پس از تصرف ادرنه هر دو شهر يان بود و پس از تصرف ادرنه هر دو شهر يان بود و پس از تصرف ادرنه هر دو شهر يتخت عثمانيتخت عثمان تخت عثمانيتخت عثماني ان: شهر بورسا در ابتدا پايان: شهر بورسا در ابتدا پايان: شهر بورسا در ابتدا پا يالت عثمانيالت عثمان الت عثمانكيالت عثمانكي كيفرهنگ، تمدن و تشكيفرهنگ، تمدن و تششور، كشور، كشور، ز ادارة كز ادارة كز ادارة كا مركا مر ا مريا مري ومت كومت كومت كتخت دائمی عثمانی شد. به حكتخت دائمی عثمانی شد. به ح تخت دائمی عثمانی شد. به حيتخت دائمی عثمانی شد. به حي ن شهر پاين شهر پاين شهر پا تخت بودند. پس از فتح استانبول، ايتخت بودند. پس از فتح استانبول، ايتخت بودند. پس از فتح استانبول، ا مدتی پاوان عبارت يوان عبارت يوان عبارت ف ديف ديف د ان و وظاكان و وظاكان و وظا كرد. اركرد. ار رد. اركرد. ارك است میياست میياست می يس سلطان و بعدها صدر اعظم ريس سلطان و بعدها صدر اعظم ر س سلطان و بعدها صدر اعظم ريس سلطان و بعدها صدر اعظم ري يوان را در دورة تأسيوان را در دورة تأس وان را در دورة تأسيوان را در دورة تأسي وان میيوان میيوان میگفتند. د د

بودند از: بودند از:

Page 126: تاریخ مختصر ترک

126

کصر تر

ختخ م

تاریران يران يران يك نفر يی امپراتوری، تعداد وزيی امپراتوری، تعداد وز ی امپراتوری، تعداد وزيی امپراتوری، تعداد وزي ر اعظم را صدراعظم میير اعظم را صدراعظم میير اعظم را صدراعظم میگفتند. در زمان برپا يران: بعدها وزيران: بعدها وز ران: بعدها وزيران: بعدها وزي ير اعظم و وزير اعظم و وز ر اعظم و وزير اعظم و وزي ي. وزي. وز ۱ده میيده میيده میشدند. صدر اعظم ن افراد برگزين افراد برگزين افراد برگز ران از داناتريران از داناتريران از داناتر يد. وزيد. وز د. وزيد. وزي ي نفر رسي نفر رس ن تعداد در زمان سلطان محمد فاتح به ين تعداد در زمان سلطان محمد فاتح به ين تعداد در زمان سلطان محمد فاتح به ۴ بود ولی ا

ار داشت.يار داشت.يار داشت. يهر پادشاهان را در اختيهر پادشاهان را در اخت ل پادشاه بود و مهر پادشاهان را در اختل پادشاه بود و مهر پادشاهان را در اختل پادشاه بود و م ل پادشاه بود و مكيل پادشاه بود و مكي ور برای آناتولی و كر برای آناتولی و كر برای آناتولی و ك قاضی عسك قاضی عس ر وجود داشت ولی بعدها كر وجود داشت ولی بعدها كر وجود داشت ولی بعدها يك ك قاضی عسك قاضی عس ر و مفتی: ابتدا كر و مفتی: ابتدا كر و مفتی: ابتدا يك ك. قاضی عسك. قاضی عس ۲فة يفة يفة يردند. مفتی وظيردند. مفتی وظ ردند. مفتی وظكردند. مفتی وظك دگی می يدگی می يدگی می يوان رسيوان رس وان رسيوان رسي نها اختالفات بزرگ را در دينها اختالفات بزرگ را در دينها اختالفات بزرگ را در د ن شد. ايين شد. ايين شد. ا يينهای رومی تعيينهای رومی تع نهای رومی تعينهای رومی تعي يگر برای سرزميگر برای سرزم گر برای سرزميگر برای سرزمي ی ديكی ديكی دسی اعدام نمیكسی اعدام نمیكسی اعدام نمیشد. پس از سدة ۱۸، ن را بر عهده دشت. بدون فتوای او ين را بر عهده دشت. بدون فتوای او ين را بر عهده دشت. بدون فتوای او ير شرعی بودن قوانير شرعی بودن قوان ر شرعی بودن قوانير شرعی بودن قواني يا غيا غ ا غيا غي ص شرعی يص شرعی يص شرعی يتشخيتشخ

خ االسالم میيخ االسالم میيخ االسالم میگفتند. يمفتی را شيمفتی را شی برای يكی برای يكی برای از زمان سلطان محمد فاتح، دو دفتر دار ابتدا يك دفتردار وجود داشت ولی پس ۳. دفترداران: مالی بوده و دخل و خرج و بودجه امور مالی بوده و دخل و خرج و بودجه ينان مسئول امور مالی بوده و دخل و خرج و بودجه ينان مسئول امور نان مسئول ا بود. ايين شده بود. ايين شده بود. ن شده تعيينهای رومی تع يينهای رومی تعي تعينهای رومی نهای رومی برای سرزم برای سرزميگری يگری برای سرزمي برای سرزميگری گری آناتولی و د

ردند.كردند.كردند. م میيم میيم می يدولت را تنظيدولت را تنظت امور ثبت را بر عهده داشت.يت امور ثبت را بر عهده داشت.يت امور ثبت را بر عهده داشت. ي نفر بود و مسؤولي نفر بود و مسؤول نشانچی: يك

ل میكيل میكيل میشد. كياست صدر اعظم و در دربار تشكياست صدر اعظم و در دربار تش است صدر اعظم و در دربار تشياست صدر اعظم و در دربار تشي يآمد ولی بعدها تحت ريآمد ولی بعدها تحت ر تا زمان فاتح نزد پادشاه گرد می تا زمان فاتح نزد پادشاه گرد میيوان تا زمان فاتح نزد پادشاه گرد میيوان وان داز چند از چند يالت خود از چند يالت خود الت خود ا هر م میيم میيم میشد. تقس تقسيز يز تقسك تقسكز ز مر به وابسته مركاالتی به وابسته كاالتی مري به وابسته مرياالتی به وابسته االتی ا به اكشور به اكشور به شور عالی میگفتند. باب اعظم، ادارة صدر به االت رومی، ياالت رومی، ياالت رومی، گی آناتولی و ايگی آناتولی و ايگی آناتولی و ا يگلربيگلرب گلربيگلربي ياالت آناتولی تابع بياالت آناتولی تابع ب االت آناتولی تابع بياالت آناتولی تابع بي ل میكيل میكيل میشد. ا كيسنجاق، هر سنجاق از چند قضا و روستا تشكيسنجاق، هر سنجاق از چند قضا و روستا تشن سوباشی )سپهساالر( ين سوباشی )سپهساالر( ين سوباشی )سپهساالر( يس )قاضی( و همچنيس )قاضی( و همچن س )قاضی( و همچنيس )قاضی( و همچني ي رئي رئ گی روم بودند. هر سنجاق يگی روم بودند. هر سنجاق يگی روم بودند. هر سنجاق يك مسئول، هر قضا يك يگلربيگلرب گلربيگلربي يتابع بيتابع بيكردند. تنها يكردند. تنها يك دهم محصول را به دولت میدادند. ردند. تنها كردند. تنها ك ار میكار میكار می كه بر آن كه بر آن ه بر آن كه بر آن ك كن از آن مردمی بود كن از آن مردمی بود ن از آن مردمی بود ين از آن مردمی بود ي يداشت. در دولت عثمانی، زميداشت. در دولت عثمانی، زم

م میيم میيم میشدند: ي قسمت تقسي قسمت تقس اراضی مفتوحه به ۵وردلوق يوردلوق يوردلوق ۵. مقاطعه ق يق يق ۴. ي. اوجاقلي. اوجاقل ۲. وقف ۳ يكرليكرليك رليرلي ۱. د

دات به سه نوع يدات به سه نوع يدات به سه نوع ان داده میيان داده میيان داده میشد. بنا به مقدار عا يه به جای حقوق، به سپاهيه به جای حقوق، به سپاه ه به جای حقوق، به سپاهكه به جای حقوق، به سپاهك يكرليكرليك: به اراضی گفته میشد رليرلي دش از يش از يش از ۱۰۰ هزار آقچه يه درآمد ساالنه آنها پيه درآمد ساالنه آنها پ ه درآمد ساالنه آنها پكه درآمد ساالنه آنها پك ی گفته میيی گفته میيی گفته میشد نهاينهاينها يمار. خاص به زميمار. خاص به زم مار. خاص به زميمار. خاص به زمي يشد: خاص، زعامت و تيشد: خاص، زعامت و ت م میيم میيم می يتقسيتقسگی داده میيگی داده میيگی داده میشد. صاحبان يگی و سنجاق بيگی و سنجاق ب گی و سنجاق بيگی و سنجاق بي يگلربيگلرب گلربيگلربي يوان، بيوان، ب وان، بيوان، بي نها به پادشاه، خاندان سلطنتی، شاهزادگان، اعضای دينها به پادشاه، خاندان سلطنتی، شاهزادگان، اعضای دينها به پادشاه، خاندان سلطنتی، شاهزادگان، اعضای د بود. ا

ردند.كردند.كردند. نه میينه میينه می ز سپاه هزيز سپاه هزيز سپاه هز يب و تجهيب و تجه ب و تجهيب و تجهي يه را برای ترتيه را برای ترت ه را برای ترتيه را برای ترتي ينها را برای گذران و بقينها را برای گذران و بق نها را برای گذران و بقينها را برای گذران و بقي ي هزار آقچه از درآمد زمي هزار آقچه از درآمد زم اراضی خاص ۵نها مانند صاحبان ينها مانند صاحبان ينها مانند صاحبان ين زمين زم ن زمين زمي ان يان يان ۲۰ هزار تا ۱۰۰ هزار آقچه بود. صاحبان ا يه درآمد ساالنة آنها ميه درآمد ساالنة آنها م ه درآمد ساالنة آنها مكه درآمد ساالنة آنها مك كی بود كی بود ی بود يی بود ي نهاينهاينها يزعامت: زميزعامت: زم

ردند. كردند. ك ردند. ردند. اراضی خاص رفتار میه را برای سپاه يه را برای سپاه يه را برای سپاه ي هزار آقچه را برای خود و بقي هزار آقچه را برای خود و بق نها ينها ينها ۳ ن ين ين ۳ هزار تا ۲۰ هزار آقچه بود. صاحبان ا ينها بينها ب نها بينها بي مار: درآمد ايمار: درآمد ايمار: درآمد ا ي تي ت

ردند. كردند. كردند. نه میينه میينه می هزافت. يافت. يافت. ه برای امور عمومی مانند مدرسه، مسجد و... اختصاص میكه برای امور عمومی مانند مدرسه، مسجد و... اختصاص میكه برای امور عمومی مانند مدرسه، مسجد و... اختصاص می وقف: بخش از اراضی بودند

ه در كه در كه در كی بودند كی بودند ی بودند يی بودند ي نهاينهاينها يز زميز زم ز زميز زمي يشد. مقاطعه نيشد. مقاطعه ن ن میيين میيين می ييشتی سازان و دژبانان تعييشتی سازان و دژبانان تع شتی سازان و دژبانان تعكشتی سازان و دژبانان تعك كه برای كه برای ه برای كه برای ك كق: نوعی اراضی بودند كق: نوعی اراضی بودند ق: نوعی اراضی بودند يق: نوعی اراضی بودند ي ياوجاقلياوجاقلار دولت باقی میيار دولت باقی میيار دولت باقی میماندند. ياختياخت

Page 127: تاریخ مختصر ترک

127

کتر

صر خت

مخ

اریت

جاد شد. يجاد شد. يجاد شد. می ايمی ايمی ا گ، اردوی منظم و دايگ، اردوی منظم و دايگ، اردوی منظم و دا يای بود. سپس در زمان اورخان بيای بود. سپس در زمان اورخان ب لهيلهيله ين اردوی عثمانی، اردوی قبين اردوی عثمانی، اردوی قب ن اردوی عثمانی، اردوی قبين اردوی عثمانی، اردوی قبي ياردو: نخستياردو: نخستن ين ين ل گرفت. اكل گرفت. اكل گرفت. ا كزی اردوی عثمانی شكزی اردوی عثمانی ش زی اردوی عثمانی شكزی اردوی عثمانی شك كئنی چری )تازه سرباز( به عنوان هستة مركئنی چری )تازه سرباز( به عنوان هستة مر ئنی چری )تازه سرباز( به عنوان هستة مريئنی چری )تازه سرباز( به عنوان هستة مري در زمان سلطان مراد اول، قشون ی كی كی كت اسالمی و تركت اسالمی و تر ت اسالمی و تريت اسالمی و تري يه در مدارس و پادگانها تحت تربيه در مدارس و پادگانها تحت ترب ه در مدارس و پادگانها تحت تربكه در مدارس و پادگانها تحت تربك ل میكيل میكيل میشد كينهای مفتوح تشكينهای مفتوح تش نهای مفتوح تشينهای مفتوح تشي يحی سرزميحی سرزم حی سرزميحی سرزمي يقشون از جوانان مسيقشون از جوانان مسردند و فرماندهی با عنوان كردند و فرماندهی با عنوان كردند و فرماندهی با عنوان ه منسوب میيه منسوب میيه منسوب می يتاشيتاش تاشكتاشك كقت بكقت ب قت بيقت بي ها خود را به طريها خود را به طريها خود را به طر ئنی چريئنی چريئنی چر و آموزشهای جنگی قرار میگرفتند.

م میيم میيم میشد: ي شاخه تقسي شاخه تقس ن قشون زمان بود و به ين قشون زمان بود و به ين قشون زمان بود و به ۳ ئنی چری آغاسی« داشتند. قشون عثمانی در زمان فاتح منظم تريئنی چری آغاسی« داشتند. قشون عثمانی در زمان فاتح منظم تريئنی چری آغاسی« داشتند. قشون عثمانی در زمان فاتح منظم تر «بودند. بودند. ياده بودند. ياده اده پ پيا يا پي پيا ا سواره صورت به و میگرفتند )علوفه( حقوق دولت از قولو قاپی سربازان قولو: قاپی .۱ئئنی چری يئئنی چری يئئنی چری بعدها بعدها كه بعدها كه ه زادگان م میيم میيم میشدند: عجم تقس اوجاق تقسي اوجاق ي و ۷ بودند اصلی دولت قولو سربازان قاپی و يادگان بودند اصلی دولت قولو سربازان قاپی و يادگان بودند اصلی دولت قولو سربازان قاپی ادگان يپيپان. ارابهيان. ارابهيان. ارابهرانان توپ، خمپاره اندازها، نقب زنها يات و سالح(، توپچيات و سالح(، توپچ ات و سالح(، توپچكات و سالح(، توپچك كها )طبقة تداركها )طبقة تدار ها. جبه چیيها. جبه چیيها. جبه چی ئنی چريئنی چريئنی چر میشدند.

ها، از دولت علوفه میيها، از دولت علوفه میيها، از دولت علوفه میگرفتند. ئنی چريئنی چريئنی چر ز مانند يز مانند يز مانند يمچی(. سوارگان قاپی قولو نيمچی(. سوارگان قاپی قولو ن مچی(. سوارگان قاپی قولو نيمچی(. سوارگان قاپی قولو ني ي)الغي)الغنان ينان ينان ز شده بودند. تعداد ايز شده بودند. تعداد ايز شده بودند. تعداد ا يمار تجهيمار تجه مار تجهيمار تجهي يا تيا ت ا تيا تي ريريريك ه توسط صاحبان اراضی دكه توسط صاحبان اراضی دكه توسط صاحبان اراضی د التی: سربازانی بودند يالتی: سربازانی بودند يالتی: سربازانی بودند ۲. سربازان ا

در زمان فاتح ۱۰۰ هزار بود.اده بودند و واحدهای ياده بودند و واحدهای ياده بودند و واحدهای ينان پينان پ نان پينان پي ل میكيل میكيل میدادند. ا كينها را سربازان عزب تشكينها را سربازان عزب تش نها را سربازان عزب تشينها را سربازان عزب تشي ن اين اين ا ا مهاجم: مهمتريا مهاجم: مهمتريا مهاجم: مهمتر ی كی كی كمكم مكمك روهای يروهای يروهای ي. ني. ن ۳ی بر عهده يی بر عهده يی بر عهده ات شناسايات شناسايات شناسا ينجی«ها )مهاجمان( سواره بوده و در مرزها مستقر بودند. عملينجی«ها )مهاجمان( سواره بوده و در مرزها مستقر بودند. عمل نجی«ها )مهاجمان( سواره بوده و در مرزها مستقر بودند. عملينجی«ها )مهاجمان( سواره بوده و در مرزها مستقر بودند. عملي يخط مقدم سپاه بودند. »آخيخط مقدم سپاه بودند. »آخ

آنها بود.شتی برای فتح استانبول ساخته شد. كشتی برای فتح استانبول ساخته شد. كشتی برای فتح استانبول ساخته شد. ۱۵۰ افت. يافت. يافت. ۴۰۰ ی در زمان فاتح گسترش يی در زمان فاتح گسترش يی در زمان فاتح گسترش ايايا يروی دريروی در روی دريروی دري يی: نيی: ن ی: نيی: ني ايايا يروهای دريروهای در روهای دريروهای دري ينين

ن تعداد جنگی بودند.ين تعداد جنگی بودند.ين تعداد جنگی بودند. شتی از اكشتی از اكشتی از اة طال كة طال كة طال كای با نام آقچه ضرب شد. سكای با نام آقچه ضرب شد. س ة نقرهكة نقرهكة نقره كم( سكم( س گ )يگ )يگ )۱۳۲۴-۱۳۶۰ ين بار در زمان اورخان بين بار در زمان اورخان ب ن بار در زمان اورخان بين بار در زمان اورخان بي يه: نخستيه: نخست ه: نخستيه: نخستي يامور ماليامور ماله از كه از كه از وان و عشر يوان و عشر يوان و عشر يات حيات ح ات حيات حي ي. مالي. مال ن می شد: ين می شد: ين می شد: ۱ ير تأمير تأم ر تأمير تأمي ين بار در زمان فاتح زده شد. درآمد دولت عثمانی از منابع زين بار در زمان فاتح زده شد. درآمد دولت عثمانی از منابع ز ن بار در زمان فاتح زده شد. درآمد دولت عثمانی از منابع زين بار در زمان فاتح زده شد. درآمد دولت عثمانی از منابع زي ينخستينخستك. درآمد گمرك. درآمد گمرك، معادن و ان گرفته میيان گرفته میيان گرفته میشد. ۳ يميم ميمي يليل لكلك ان و يان و يان و يحيح حيحي يه از مسيه از مس ه از مسكه از مسك هيهيهای مسلمانان گرفته میشد ۲. خراج و جز

مان تابع.كمان تابع.كمان تابع. ای حايای حايای حا ا هدايا هدايا هدا اتها و ياتها و ياتها و ي. مالي. مال جنگلها ۴نة دولت، حقوق سربازان قاپی قولو و علماء بود.ينة دولت، حقوق سربازان قاپی قولو و علماء بود.ي نة دولت، حقوق سربازان قاپی قولو و علماء بود. نة دولت، حقوق سربازان قاپی قولو و علماء بود. ن هزين هزين هز بزرگتر

اقوام اقوام يگر اقوام يگر گر ن دوره، دين دوره، دين دوره، د از ا اكان مسلمان بود. پس از اكان مسلمان بود. پس از ان مسلمان بود. پس امور در دست تر فاتح، همة تا زمان امور در دست تركفرهنگ و تمدن: فاتح، همة تا زمان كفرهنگ و تمدن: ن بار بوشناقين بار بوشناقين بار بوشناقها و سپس هريكها، يمسلمان شده، رشتة امور را در دست گرفتند. در زمان فاتح برای نخستيمسلمان شده، رشتة امور را در دست گرفتند. در زمان فاتح برای نخست

آرناووتها )آلبانی( و بلغارها مسلمان شدند. شاورزی و چوپانی كشاورزی و چوپانی كشاورزی و چوپانی شتر با يشتر با يشتر با يها و بلغارها بيها و بلغارها ب ان با تجارت و صنعت مشغول بودند. صربيان با تجارت و صنعت مشغول بودند. صربيان با تجارت و صنعت مشغول بودند. صرب يميم ميمي يليل لكلك ان و يان و يان و يحيح حيحي ي مسي مسز اصلی كز اصلی كز اصلی م اسالمی استوار بود. مدرسهيم اسالمی استوار بود. مدرسهيم اسالمی استوار بود. مدرسهها مرا يت در دولت عثمانی بر تعاليت در دولت عثمانی بر تعال ت در دولت عثمانی بر تعاليت در دولت عثمانی بر تعالي يم و تربيم و ترب م و تربيم و تربي يگذراندند. تعليگذراندند. تعل روز میم در مدرسهيم در مدرسهيم در مدرسهها بر دو شاخه بود: شعبة نخست يشدند. تعليشدند. تعل نار مساجد ساخته میكنار مساجد ساخته میكنار مساجد ساخته می نها در ينها در ينها در آموزشی بودند. اث، فقه، فلسفه و منطق. شعبة دوم شامل دروس نجوم، يث، فقه، فلسفه و منطق. شعبة دوم شامل دروس نجوم، يث، فقه، فلسفه و منطق. شعبة دوم شامل دروس نجوم، ر، حدير، حدير، حد يالم، تفسيالم، تفس الم، تفسكالم، تفسك نی مانند قرآن، ينی مانند قرآن، ينی مانند قرآن، شامل دروس د

Page 128: تاریخ مختصر ترک

128

کصر تر

ختخ م

تاریل يل يل يالتحصيالتحص ا مدرس فارغا مدرس فارغا مدرس فارغ ا مدريا مدري ر، مفتی كر، مفتی كر، مفتی كب، قاضی عسكب، قاضی عس ب، قاضی عسيب، قاضی عسي يش نماز(، خطيش نماز(، خط ش نماز(، خطيش نماز(، خطي يحساب و طب. از شعبة نخست امام )پيحساب و طب. از شعبة نخست امام )پتب اندرونی در دربار وجود كتب اندرونی در دربار وجود كتب اندرونی در دربار وجود ك مك م ن مدارس، ين مدارس، ين مدارس، يك تر و معمار. عالوه بر اكتر و معمار. عالوه بر اكتر و معمار. عالوه بر ا میشدند و از شعبة دوم مهندس، د

ت مأموران دولتی بود.يت مأموران دولتی بود.يت مأموران دولتی بود. يتب محل تربيتب محل ترب تب محل تربكتب محل تربك كن مكن م ن مين مي داشت. افارسی به فارسی يز به فارسی يز به ز ن نيوان يوان ني نيوان وان و د دفاتر بود. آناتولی زبان رسمی در فارسی و ديان دفاتر بود. آناتولی زبان رسمی در فارسی و ديان دفاتر بود. آناتولی زبان رسمی در فارسی ان يات: در زمان سلجوقيات: در زمان سلجوق ات: در زمان سلجوقيات: در زمان سلجوقي ادب و ادبيزبان و يزبان شتر به فارسی میيشتر به فارسی میيشتر به فارسی مینوشتند. در سال ۱۲۷۷ م يز بيز ب ز بيز بي ي تباری مانند مولوی ني تباری مانند مولوی ن كشدند. حتی شاعران تركشدند. حتی شاعران ترك نوشته میان، يان، يان، يد. در زمان عثمانيد. در زمان عثمان د. در زمان عثمانيد. در زمان عثماني يی را به جای فارسی زبان رسمی برگزيی را به جای فارسی زبان رسمی برگز ی را به جای فارسی زبان رسمی برگزكی را به جای فارسی زبان رسمی برگزك كه را گرفت و زبان تركه را گرفت و زبان تر ه را گرفت و زبان تريه را گرفت و زبان تري يمحمد قارامان اوغلو قونيمحمد قارامان اوغلو قونان انتشار آثار يان انتشار آثار يان انتشار آثار ياد بود. در زمان عثمانياد بود. در زمان عثمان اد بود. در زمان عثمانياد بود. در زمان عثماني يز زيز ز ز زيز زي ين حال نفوذ زبانهای فارسی و عربی نين حال نفوذ زبانهای فارسی و عربی ن ن حال نفوذ زبانهای فارسی و عربی نين حال نفوذ زبانهای فارسی و عربی ني ی زبان رسمی بود. با اكی زبان رسمی بود. با اكی زبان رسمی بود. با ا كتركتری در شعر عرفانی قرار يی در شعر عرفانی قرار يی در شعر عرفانی قرار ی آغاز شد. زبان مردم به عنوان الگوكی آغاز شد. زبان مردم به عنوان الگوكی آغاز شد. زبان مردم به عنوان الگو كات به زبان تركات به زبان تر ات به زبان تريات به زبان تري يز همراه آثار شعر و ادبيز همراه آثار شعر و ادب ز همراه آثار شعر و ادبيز همراه آثار شعر و ادبي يعلمی نيعلمی ن

داده شد.سندگان يسندگان يسندگان نو و شاعران از نوكرد. و شاعران از نوكرد. و شاعران از رد. رشد عرفانی و مردمی شاخة دو در رشد يات عرفانی و مردمی شاخة دو در رشد يات عرفانی و مردمی شاخة دو در ات ادب ادبيی: يی: ادبي ادبيی: ی: برپا دورة در عثمانی برپايات دورة در عثمانی برپايات دورة در عثمانی ات يادبيادبچلبی چلبی يمان چلبی يمان مان سل و امره سليونس و امره يونس سلي و امره سليونس و امره ونس خی، يخی، يخی، ش احمدی، اوغلو، شيخ احمدی، اوغلو، يخ شي احمدی، اوغلو، شيخ احمدی، اوغلو، خ ش پاشا، شيق پاشا، يق شي پاشا، شيق پاشا، ق عاش گلشهری، به عاشيتوان گلشهری، به يتوان می دوره میين دوره میين دوره ن ا مشهور

رد.كرد.كرد. سندة مولود نبی اشاره يسندة مولود نبی اشاره يسندة مولود نبی اشاره نوز پس از فاتح، شاعر يز پس از فاتح، شاعر يز پس از فاتح، شاعر يد دوم و جم سلطان نيد دوم و جم سلطان ن د دوم و جم سلطان نيد دوم و جم سلطان ني زيزيز و بودند. بايكو بودند. بايكو بودند. با يكب و شاعرانی نيكب و شاعرانی ن ب و شاعرانی نيب و شاعرانی ني مراد دوم و پسرش فاتح، خود ادبهای فارسی و عربی، كيبهای فارسی و عربی، كيبهای فارسی و عربی، كيرد. واژگان و تركيرد. واژگان و تر رد. واژگان و تركرد. واژگان و ترك وانی آغاز به رشد يوانی آغاز به رشد يوانی آغاز به رشد ات ديات ديات د ي ادبي ادب يكالسيكالسيك السكالسك ل كل كل ك شك ش مة دوم سدة يمة دوم سدة يمة دوم سدة ۱۵ يبودند. در نيبودند. در ناتی ياتی ياتی يات به ادبيات به ادب ات به ادبيات به ادبي ين ادبين ادب ن ادبين ادبي ب ايب ايب ا ين ترتين ترت ن ترتين ترتي ات مردمی جدا شد. بديات مردمی جدا شد. بديات مردمی جدا شد. بد ي از ادبي از ادب وانی تمامايوانی تمامايوانی تماما ات ديات ديات د يی را در شعر گرفت و ادبيی را در شعر گرفت و ادب ی را در شعر گرفت و ادبكی را در شعر گرفت و ادبك كجای تركجای تر

دند.يدند.يدند. يفهميفهم ه تنها طبقة باال آن را میكه تنها طبقة باال آن را میكه تنها طبقة باال آن را می ل شد يل شد يل شد تبدكرده و معماری تركرده و معماری ترك عثمانی نام رده و معماری تركرده و معماری ترك زانس رشد يزانس رشد يزانس رشد ير معماری سلجوق و بير معماری سلجوق و ب ر معماری سلجوق و بير معماری سلجوق و بي يمعماری و هنر: معماری عثمانی تحت تأثيمعماری و هنر: معماری عثمانی تحت تأثيكزنيكزنيك، بورسا و ادرنه ساخته شد. در سدة زنيزني های بزرگی در ايهای بزرگی در ايهای بزرگی در ا مارستانها و سرايمارستانها و سرايمارستانها و سرا ي مساجد، مدارس، بي مساجد، مدارس، ب گرفت. در سدة ۱۴ی از زمان يی از زمان يی از زمان ادگارهايادگارهايادگارها يی چون مسجد بزرگ بورسا، مسجد سبز و تربت سبز يی چون مسجد بزرگ بورسا، مسجد سبز و تربت سبز ی چون مسجد بزرگ بورسا، مسجد سبز و تربت سبز يی چون مسجد بزرگ بورسا، مسجد سبز و تربت سبز ي ادی داده شده و بناهايادی داده شده و بناهايادی داده شده و بناها يت زيت ز ت زيت زي ي معماری اهمي معماری اهم ۱۵زی ساخته شده است.يزی ساخته شده است.يزی ساخته شده است. محمد چلبی هستند. مساجد محلی برای تجمع و عبادت بود. مسجد سبز توسط استادان تبرردند. كردند. كردند. ه رشد كه رشد كه رشد اری از رشتهكاری از رشتهكاری از رشتههای هنری بودند اری و صدف كاری و صدف كاری و صدف اری، منبت كاری، منبت كاری، منبت نده كنده كنده نی سازی، ينی سازی، ينی سازی، يب، چيب، چ ب، چيب، چي يخط، تذهيخط، تذهر فاتح ير فاتح ير فاتح يكا )وئنه ريكا )وئنه ريك( آورده و او تصو ا )وئنه ريا )وئنه ري يتاليتال تاليتالي نی نقاش مشهور را از اينی نقاش مشهور را از اينی نقاش مشهور را از ا يرد. فاتح، بليرد. فاتح، بل رد. فاتح، بلكرد. فاتح، بلك شرفت يشرفت يشرفت يز پيز پ ز پيز پي يدر زمان فاتح، نقاشی نيدر زمان فاتح، نقاشی نن دورة ين دورة ين دورة املتركاملتركاملتر رد و در سدة كرد و در سدة كرد و در سدة ۱۶ به ی عثمانی در زمان فاتح رشد كی عثمانی در زمان فاتح رشد كی عثمانی در زمان فاتح رشد كرد. معماری تركرد. معماری تر رد. معماری تركرد. معماری ترك و مناظری از استانبول را نقاشی

ده بود.يده بود.يده بود. يخود رسيخود رس

Page 129: تاریخ مختصر ترک

129

کتر

صر خت

مخ

اریت

فصل سومادبیات ترک دورة اسالمی در آسیای مرکزی

به شروع ۸ سدة از سدة كان از سدة كان از ان تر تركرد. كرد. ترك تركرد. رد. ظهور ظهور يان ظهور يان ان قاراخان زمان در بار قاراخانين زمان در بار ين قاراخاني زمان در بار قاراخانين زمان در بار ن نخست اسالمی، دورة نخستيی اسالمی، دورة يی نخستك اسالمی، دورة نخستكی اسالمی، دورة ی تر تركات كات تري تريات ات يادبيادبه پس از مسلمان شدن »ساتوق بوغراخان« كه پس از مسلمان شدن »ساتوق بوغراخان« كه پس از مسلمان شدن »ساتوق بوغراخان« مه نخست سدة دهم بود يمه نخست سدة دهم بود يمه نخست سدة دهم بود ين حال در نين حال در ن ن حال در نين حال در ني ردند. با اكردند. با اكردند. با ا مسلمان شدن ن اسالم ين اسالم ين اسالم ان، گروه گروه به دكان، گروه گروه به دكان، گروه گروه به د كن رسمی اعالم شد. پس از آن تركن رسمی اعالم شد. پس از آن تر ن رسمی اعالم شد. پس از آن ترين رسمی اعالم شد. پس از آن تري مران قاراخانی، اسالم به عنوان دكمران قاراخانی، اسالم به عنوان دكمران قاراخانی، اسالم به عنوان د كن حكن ح ن حين حي يسوميسومش مسلمان يش مسلمان يش مسلمان يرتيرت رتيرتي ان شمال رود اكان شمال رود اكان شمال رود ا كغورها و تركغورها و تر غورها و تريغورها و تري ان به جز اوكان به جز اوكان به جز او كن سده، همة تركن سده، همة تر ن سده، همة ترين سده، همة تري يه تا اواخر هميه تا اواخر هم ه تا اواخر همكه تا اواخر همك وارد شدند به حدی

شده بودند.كات تركات ترك وارد شد. چون تريات تري ات ادب ادبيز در يز در ادبي ادبيز در ز در ن نين اسالم ين اسالم ني نين اسالم ن اسالم به د به ديم مربوط به ديم مربوط م مربوط ين اسالم، زبان عربی و مفاهين اسالم، زبان عربی و مفاه ن اسالم، زبان عربی و مفاهين اسالم، زبان عربی و مفاهي به همراه دز مهم فرهنگ كز مهم فرهنگ كز مهم فرهنگ ستان غربی را به چنگ آوردند، با مراكستان غربی را به چنگ آوردند، با مراكستان غربی را به چنگ آوردند، با مرا كم دولت سامانی را برانداخته و تركم دولت سامانی را برانداخته و تر ان در يان در يان در 999 يقاراخانيقاراخانل معارف اسالمی كيل معارف اسالمی كيل معارف اسالمی كيب آنان در تشكيب آنان در تش ب آنان در تشيب آنان در تشي ين ترتين ترت ن ترتين ترتي افتند. بديافتند. بديافتند. بد مايمايما تماس يشابور مستقيشابور مستق شابور مستقيشابور مستقي ياسالمی چون سمرقند، بخارا و نياسالمی چون سمرقند، بخارا و ن

ل می شدند:كيل می شدند:كيل می شدند: كير تشكير تش ر تشير تشي يان از قبائل زيان از قبائل ز ان از قبائل زيان از قبائل زي يردند. قاراخانيردند. قاراخان ردند. قاراخانكردند. قاراخانك ت كت كت كی اسالمی شركی اسالمی شر ی اسالمی شركی اسالمی شرك كات تركات تر ات تريات تري يهمراه با ادبيهمراه با ادبغماها يغماها يغماها ۴. اوغوزها و قپچاق ها. غورها، يغورها، يغورها، ۱. قارلوق ها ۲. او

ر فرهنگ و تمدن آنان قرار گرفتند. از ير فرهنگ و تمدن آنان قرار گرفتند. از ير فرهنگ و تمدن آنان قرار گرفتند. از يان، تحت تأثيان، تحت تأث ان، تحت تأثيان، تحت تأثي يرانيران رانيراني غورها و ايغورها و ايغورها و ا م با اويم با اويم با او يان در اثر تماس مستقيان در اثر تماس مستق ان در اثر تماس مستقيان در اثر تماس مستقي يقاراخانيقاراخانرده و به آرامی به صورت دو لهجة كرده و به آرامی به صورت دو لهجة كرده و به آرامی به صورت دو لهجة ن اسالم در زبان آنها نفوذ ين اسالم در زبان آنها نفوذ ين اسالم در زبان آنها نفوذ ز زبان فارسی و عربی همراه با ديز زبان فارسی و عربی همراه با ديز زبان فارسی و عربی همراه با د يگر نيگر ن گر نيگر ني سوی د

رد.كرد.كرد. مردم معمولی و طبقة ممتاز ظهور بودند ولی ترك تركه كه ترك تركه ه كنكن نيني ا با ايان با ايان با ان دادند. غزنو دادند. غزنوكيل دادند. غزنوكيل ل كيومت تشكيومت تش ومت تشكومت تشك و خراسان ح در غزنه و خراسان حكان در غزنه كان و خراسان حي در غزنه و خراسان حيان در غزنه ان زمان غزنو زمان غزنوين زمان غزنوين ن ا در رده و كرده و كرده و شورش رسمی كشورش رسمی كشورش رسمی ه سلطان محمود زبان فارسی را در كه سلطان محمود زبان فارسی را در كه سلطان محمود زبان فارسی را در كرانی قرار داشتند. چنانكرانی قرار داشتند. چنان رانی قرار داشتند. چنانيرانی قرار داشتند. چناني ا اير فرهنگ اير فرهنگ ر فرهنگ تأث تأثيتحت يتحت رانی است، از طرف يرانی است، از طرف يرانی است، از طرف ر اير اير ا ياگر زبان فارسی و اساطياگر زبان فارسی و اساط اگر زبان فارسی و اساطياگر زبان فارسی و اساطي يه احيه اح ه احكه احك د. شاهنامه يد. شاهنامه يد. شاهنامه يوشيوش وشكوشك با تمام توان در نشر و گسترش آن

فردوسی به نام او سروده شده است. فردوسی به نام او سروده شده است. فارسی مینوشتند. فارسی میيا فارسی میيا ا و به عربی و يشتر به عربی و يشتر به عربی شتر را ب آثار خود بي را آثار خود ي كسندگان تركسندگان ترك تري تريسندگان سندگان و نو دانشمندان نوين دوره و دانشمندان نوين دوره و دانشمندان ن دوره ا در ان اوغوز بود، كان اوغوز بود، كان اوغوز بود، كه از تركه از تر ه از تركه از ترك كنكن نيني لسوف بزرگ اسالمی با ايلسوف بزرگ اسالمی با ايلسوف بزرگ اسالمی با ا يم( فيم( ف مثال فارابی )ابونصر محمد بن اوزلوق ۸۷۰-9۵۰ه در مصر نگاشته، كه در مصر نگاشته، كه در مصر نگاشته، ان« يان« يان« يات االعيات االع ات االعيات االعي يتاب »وفيتاب »وف تاب »وفكتاب »وفك ان در سدة كان در سدة كان در سدة ۷ هجری در كآثارش را به عربی نوشته است. ابن خلكآثارش را به عربی نوشته است. ابن خلتابهای كتابهای كتابهای سندة يسندة يسندة ر نداد. جاراهلل زمخشری نويير نداد. جاراهلل زمخشری نويير نداد. جاراهلل زمخشری نو ييی خود را تغييی خود را تغ ی خود را تغكی خود را تغك كه فارابی هرگز پوشش و ظاهر تركه فارابی هرگز پوشش و ظاهر تر ه فارابی هرگز پوشش و ظاهر تركه فارابی هرگز پوشش و ظاهر ترك سد يسد يسد ن میين میين مینو يچنيچن

Page 130: تاریخ مختصر ترک

130

کصر تر

ختخ م

تاریبا وجود ترك النحل« و با وجود تركتاب »الملل النحل« و كتاب »الملل با وجود ترك النحل« و تركتاب »الملل با وجود النحل« و تاب »الملل سندة يسندة يسندة شاف« و »مقدمة االدب« و محمد شهرستانی نوكشاف« و »مقدمة االدب« و محمد شهرستانی نوكشاف« و »مقدمة االدب« و محمد شهرستانی نو ال الكر كر الي الير ر ي»تفسي»تفس

تاب لغت زمخشری به چهار زبان )عربی، فارسی، زبان كتاب لغت زمخشری به چهار زبان )عربی، فارسی، زبان كتاب لغت زمخشری به چهار زبان )عربی، فارسی، زبان بودن، آثارشان را به عربی نوشتهاند )و. بارتولد(. ی خوارزمی( نوشته شده است.كی خوارزمی( نوشته شده است.كی خوارزمی( نوشته شده است. كباستانی خوارزم و تركباستانی خوارزم و تر

تاب »صحاح جوهری« كتاب »صحاح جوهری« كتاب »صحاح جوهری« كل جوهری فارابی عالم مشهور زبان عربی، اگر چه خود تركل جوهری فارابی عالم مشهور زبان عربی، اگر چه خود ترك بود ولی ل جوهری فارابی عالم مشهور زبان عربی، اگر چه خود تريل جوهری فارابی عالم مشهور زبان عربی، اگر چه خود تري ياسماعياسماعاوغوز، اوغوز، كان اوغوز، كان ان تر از سلجوق خاندان تركالدی از سلجوق خاندان كالدی تري از سلجوق خاندان تريالدی از سلجوق خاندان الدی م مي ي ۱۱ سدة در است. نوشته عربی به را اللغة« فی »الصحاح سدة يا در است. نوشته عربی به را اللغة« فی »الصحاح سدة يا در است. نوشته عربی به را اللغة« فی »الصحاح ا و ان، يان، يان، قاراخان بزرگ دولت سه قاراخانين بزرگ دولت سه ين قاراخاني بزرگ دولت سه قاراخانين بزرگ دولت سه ن ا تبعة اكان تبعة اكان تبعة ان تر تمام تركب تمام كب تري تمام تريب تمام ب ترت ترتين ين ترتي ترتين ن بد بدكردند. بدكردند. ردند. برپا را سلجوقی بزرگ امپراتوری

ان بودند.يان بودند.يان بودند. يان و سلجوقيان و سلجوق ان و سلجوقيان و سلجوقي غزنوتاب كتاب كتاب سندة يسندة يسندة نو حاجب خاص نويوسف حاجب خاص نويوسف حاجب خاص وسف و الترك« لغات التركوان لغات كوان التري لغات التريوان لغات وان »د »دكتاب »دكتاب تاب سندة يسندة يسندة نو نوكاشغری نوكاشغری اشغری محمود تاب كتاب كتاب اشغری كاشغری كاشغری دوره هستند. محمد دوره هستند. محمد ين دوره هستند. محمد ين ن ا در اكی در اكی در ی تر تركات كات تري تريات ات ادب و زبان ادبيندگان و زبان يندگان ادبي و زبان ادبيندگان و زبان ندگان نما نماين نماين ن بزرگتر يكليكليك«، ليلي ب بي»قوتادقو ي»قوتادقو وسف خاص حاجب از اهالی باالساغون بود و يوسف خاص حاجب از اهالی باالساغون بود و يوسف خاص حاجب از اهالی باالساغون بود و ه مفقود شده است. كه مفقود شده است. كه مفقود شده است. ی نوشته كی نوشته كی نوشته كز دربارة نحو تركز دربارة نحو تر ز دربارة نحو تريز دربارة نحو تري يگری نيگری ن گری نيگری ني دن نمونة زبان ادبی زمان ين نمونة زبان ادبی زمان ين نمونة زبان ادبی زمان تاب درخشانتركتاب درخشانتركتاب درخشانتر ن ين ين است را به شعر نوشته است. اياست را به شعر نوشته است. اياست را به شعر نوشته است. ا يتاب علم سيتاب علم س تاب علم سكتاب علم سك ا يا يا يكليكليك ليلي يقوتادقو بيقوتادقو ب

خود است.

دیوان لغات الترک

ی )كی )كی )۱۰۷۲م/۴۵۱هـ( كهای زبان تركهای زبان تر اشغری پس از پژوهش در همه لهجهكاشغری پس از پژوهش در همه لهجهكاشغری پس از پژوهش در همه لهجه ن اثر بزرگ توسط محمود ين اثر بزرگ توسط محمود ين اثر بزرگ توسط محمود الهجة از آگاهی عربها با هدف آگاهی عربكتاب با هدف آگاهی عربكتاب با هدف تاب ن ين ين ا ايم شده است. ايم شده است. م شده است. تقد بنی عباس تقديفة بنی عباس تقديفة بنی عباس فة به خل و به خليبه عربی نوشته شده و يبه عربی نوشته شده ز يز يز يغما و قرقيغما و قرق غما و قرقيغما و قرقي ل، يل، يل، يگيگ گيگي يی همچون اوغوز، قپچاق، چيی همچون اوغوز، قپچاق، چ ی همچون اوغوز، قپچاق، چكی همچون اوغوز، قپچاق، چك كهای آن روزگار زبان تركهای آن روزگار زبان تر ی و لهجهكی و لهجهكی و لهجه كا خاقانی تركا خاقانی تر ا خاقانی تريا خاقانی تري اشغری كاشغری كاشغری ن ين ين ارائه شده است. ا اكان ارائه شده است. اكان ارائه شده است. ان كات تركات تر ات تريات تري ادب از ادبيی از يی ادبي از ادبيی از ی كهای مهمی دربارة قبائل تركهای مهمی دربارة قبائل ترك و نمونهها های مهمی دربارة قبائل تريهای مهمی دربارة قبائل تري آگاه آن آگاهينوشته شده و در آن ينوشته شده و در

۲9 ی است.كی است.كی است. كتاب دستور زبان تركتاب دستور زبان تر تاب دستور زبان تركتاب دستور زبان ترك ن ين ين يتاب نخستيتاب نخست تاب نخستكتاب نخستكوان يوان يوان ه ترجمه و منتشر شده است )كيه ترجمه و منتشر شده است )كيه ترجمه و منتشر شده است )۱۳۲۳م(. در د كيم آتاالی در تركيم آتاالی در تر م آتاالی در تريم آتاالی در تري يتاب توسط معلم رفعت و بسيتاب توسط معلم رفعت و بس تاب توسط معلم رفعت و بسكتاب توسط معلم رفعت و بسك كمتن كمتن

ی از ضرب المثلها استفاده شده و كی از ضرب المثلها استفاده شده و كی از ضرب المثلها استفاده شده و ۲۷۲ ضرب المثل آورده شده است. كبرای فهم بهتر معنی واژگان تركبرای فهم بهتر معنی واژگان تر تاب كتاب كتاب ن ين ين ان ارائه شده است. در اكان ارائه شده است. در اكان ارائه شده است. در ا كات تركات تر ات تريات تري يی از ادبيی از ادب ی از ادبيی از ادبي ه، چند داستان، يه، چند داستان، يه، چند داستان، ۳۰۰ رباعی شعر و مثالها ي مرثي مرث ن ين ين ۴ يهمچنيهمچنتاب نقشهكتاب نقشهكتاب نقشهای از جهان وجود دارد. در ن ين ين ش قرار گرفته است. در ايش قرار گرفته است. در ايش قرار گرفته است. در ا ان مورد ستاكان مورد ستاكان مورد ستا كجسارت و سلحشوری تركجسارت و سلحشوری تركگر قبائل تركگر قبائل ترك مشخص شده گر قبائل تريگر قبائل تري ت ديت ديت د يان قرار گرفته و موقعيان قرار گرفته و موقع ان قرار گرفته و موقعيان قرار گرفته و موقعي يتخت قاراخانيتخت قاراخان تخت قاراخانيتخت قاراخاني ن نقشه، شهر باال ساغون پاين نقشه، شهر باال ساغون پاين نقشه، شهر باال ساغون پا ز اكز اكز ا كمركمر

است.است. ادر شمارههای 11 و 12 مجلة وارلیق)1362( ، مقالهای دربارة دیوان لغات الترک محمود کاشغری به قلم 29

همین نویسنده به زبان فارسی درج شده است.

Page 131: تاریخ مختصر ترک

131

کتر

صر خت

مخ

اریت

كله اوغوز ارائه شده است. قبائل تركله اوغوز ارائه شده است. قبائل ترك بنا له اوغوز ارائه شده است. قبائل تريله اوغوز ارائه شده است. قبائل تري ي قبي قب كلة تركلة ترك آمده و اطالعاتی دربارة ۲۴ لة تريلة تري ي قبي قب ت يت يت ۲۰ يوان نام و موقعيوان نام و موقع وان نام و موقعيوان نام و موقعي در دن دسته بندی شدهين دسته بندی شدهين دسته بندی شدهاند: يبر محل اقامتشان چنيبر محل اقامتشان چن

ل، قای، يل، قای، يل، قای، ي، باشقرت، باسمي، باشقرت، باسم كمكمك ميمي زانس هستند. يزانس هستند. يزانس هستند. ۲. قپچاق، اوغوز، يان به بيان به ب ان به بكان به بك كن تركن تر ن ترين تري تريكتريكتر ك. پئچنك. پئچنكها: نزد ۱غور، تانقوت و ختای از شمال يغور، تانقوت و ختای از شمال يغور، تانقوت و ختای از شمال اغما، اغراق، چاروق، چومول، اوياغما، اغراق، چاروق، چومول، اوياغما، اغراق، چاروق، چومول، او يل، توخسی، يل، توخسی، ل، توخسی، يل، توخسی، ي يگيگ گيگي ي. چي. چ زها يزها يزها ۳ ياباقو، قاتار و قرقياباقو، قاتار و قرق اباقو، قاتار و قرقياباقو، قاتار و قرقي

ن هستند.ين هستند.ين هستند. يها در جنوب چيها در جنوب چ به جنوب جای گرفتهاند. ۴. تاوقاچان يان يان ب را آنها زبان بيات را آنها زبان يات بي را آنها زبان بيات را آنها زبان ات خصوص خصوصي، ي، ترك قبائل شرح از پس تركاشغری قبائل شرح از پس كاشغری ترك قبائل شرح از پس تركاشغری قبائل شرح از پس اشغری محمد ترك: تركهای كهای لهجه لهجهيهای لهجهيهای های يژگيژگ ژگيژگي و

اشغری:كاشغری:كاشغری: ند. به نظر كند. به نظر كند. به نظر ر میكر میكر می ان آنها را ذيان آنها را ذيان آنها را ذ يها و تفاوتهای ميها و تفاوتهای م ند و تشابهكند و تشابهكند و تشابه میان يان يان يان و خارجيان و خارج ان و خارجيان و خارجي يرانيران رانيراني يكه تنها يكه تنها يك زبان میدانند و با ا ه تنها كه تنها ك كی از آن قبائلی است كی از آن قبائلی است ی از آن قبائلی است كی از آن قبائلی است ك كن تركن تر ن ترين تري ن و درستين و درستين و درستتر ۱. خالصتران آنها وجود دارد. يان آنها وجود دارد. يان آنها وجود دارد. ۳. لهجه های اوغوز، يهای مختلفی ميهای مختلفی م وهيوهيوه يست و شيست و ش ست و شيست و شي يغور خالص نيغور خالص ن غور خالص نيغور خالص ني تماس ندارد. ۲. لهجة اواز لهيلهيلهای )قب )قبي ي كئمكئمك ئميئمي لهجههای هستند. خالص چاروق و اغراق لهجهيل، هستند. خالص چاروق و اغراق لهجهيل، هستند. خالص چاروق و اغراق ل، يگيگ گيگي چ چياغما، ياغما، چي چياغما، اغما، توخسی، توخسی، يز، توخسی، يز، ز، قرق قرقيقپچاق، يقپچاق، ی هستند كی هستند كی هستند ك، بلغار و سووار ترك، بلغار و سووار تر كهای پئچنكهای پئچنك قپچاقها( و باشقرت به لهجههای باال نزديك هستند. ۴. لهجهز يز يز يی و توخسی نيی و توخسی ن ی و توخسی نيی و توخسی ني غمايغمايغما ی است. لهجه كی است. لهجه كی است. لهجه كن لهجة تركن لهجة تر ن لهجة ترين لهجة تري افتهيافتهيافتهاند. لهجة اوغوز آسان تر ر يير يير يياری تغيياری تغ اری تغياری تغي يولی واژگان بسيولی واژگان بس

ی است.كی است.كی است. كن لهجة تركن لهجة تر ن لهجة ترين لهجة تري ف تريف تريف تر ن و ظرين و ظرين و ظر ح تريح تريح تر ين لهجه هستند. لهجة خاقانی فصين لهجه هستند. لهجة خاقانی فص ن لهجه هستند. لهجة خاقانی فصين لهجه هستند. لهجة خاقانی فصي درستتر .۱ مثال: است. آمده مثاليان است. آمده مثاليان است. آمده ان م به برخی حذف ميا به برخی حذف يا مي به برخی حذف ميا به برخی حذف ا ر يير يير تغ از تغييی از ييی تغك از تغكی از ی تر تركهای كهای لهجه لهجهيان لهجهيان ان م تفاوت مياشغری تفاوت ياشغری مك تفاوت مكاشغری تفاوت اشغری نظر به الن ييالن ييالن ابند يابند يابند ر میيير میيير می ييهای اوغوز و قپچاق به »ای« تغييهای اوغوز و قپچاق به »ای« تغ ه در لهجة خاقانی با »ی« آغاز میكه در لهجة خاقانی با »ی« آغاز میكه در لهجة خاقانی با »ی« آغاز میشوند، در لهجه واژگانی ابند. يابند. يابند. ۳. ر میيير میيير می ييهای اوغوز و قپچاق، واژگانی با ابتدای »ی« به »ج« تغييهای اوغوز و قپچاق، واژگانی با ابتدای »ی« به »ج« تغ ل. يل. يل. ۲. در لهجه ا§ ا§ ا ل ييل ييل الن/ يالن/ يالن/ § اون(. يون(. يون(. ۴. »م« § قون )قو در لهجة آرگو »ی« موجود در وسط و انتهای واژه به »ن« عوض میشود. قوی كنمكنمك نمينمي يبن. ميبن. م بن. م§ بن. م§ لمه در لهجهكلمه در لهجهكلمه در لهجههای اوغوز قپچاق و سووار، به »ب« دگرگون میشود. مثال: من موجود در آغاز ك. »ز« موجود در وسط واژگان ترك. »ز« موجود در وسط واژگان ترك س میكس میكس میشود. ۶ كار بر عكار بر ع ار بر عكار بر عك ن ين ين ز ايز ايز ا يده وه. گاهی نيده وه. گاهی ن ده وه. گاهی ن§ ده وه. گاهی ن§ ۵. در ته وه كنمكنمك نمينمي يبيب §ا ووران. يا ووران. يا ووران. اوران § اوران § اوران ن/ اورقان يين/ اورقان يين/ اورقان قا§ قا§ قا ن ين ين يشود. قازيشود. قاز غما و توخسی به »ی« عوض میيغما و توخسی به »ی« عوض میيغما و توخسی به »ی« عوض می باستان در لهجههای اوغوز، وارماق § وارماق § وارماق او. بارماق § او. بارماق § او. بارماق ل میيل میيل میشود. مثال: اب ۸. »ب« موجود در لهجة خاقانی در لهجة اوغوز به »و« تبد

دن(.يدن(.يدن(. ي)رسي)رسی كی كی تر دربارة مفصلی تركحات دربارة مفصلی كحات تري دربارة مفصلی تريحات دربارة مفصلی حات توض توضيی، يی، توضك توضكی، ی، تر تركهای كهای لهجه لهجهيان لهجهيان ان م تفاوتهای ميح تفاوتهای يح مي تفاوتهای ميح تفاوتهای ح توض از پس توضياشغری از پس ياشغری توضك از پس توضكاشغری از پس اشغری محمود

ند:كند:ك ند: ند: اوغوز خاقانی ارائه می اوغوز خاقانی ارائه میاشغر و باالساغون بود. به كاشغر و باالساغون بود. به كاشغر و باالساغون بود. به ومت و زبان گفتاری مردم كومت و زبان گفتاری مردم كومت و زبان گفتاری مردم كی خاقانی، زبان رسمی حكی خاقانی، زبان رسمی ح ی خاقانی، زبان رسمی حكی خاقانی، زبان رسمی حك كی خاقانی: تركی خاقانی: تر ی خاقانی: تركی خاقانی: ترك كتركتر تر تر ن ين ين افته و زبان ايافته و زبان ايافته و زبان ا ل كيل كيل كيغور و قارلوق تشكيغور و قارلوق تش غور و قارلوق تشيغور و قارلوق تشي شتر از قبائل اويشتر از قبائل اويشتر از قبائل او يان بيان ب ان بيان بي يگفتند. قاراخانيگفتند. قاراخان اشغر هم میكاشغر هم میكاشغر هم می ز به آن لهجة يز به آن لهجة يز به آن لهجة ين جهت نين جهت ن ن جهت نين جهت ني يهميهمتابهای ارزشمندی به لهجة كتابهای ارزشمندی به لهجة كتابهای ارزشمندی به لهجة كلی دارد. كلی دارد. لی دارد. كلی دارد. ك كغور با لهجة خاقانی تفاوت كغور با لهجة خاقانی تفاوت غور با لهجة خاقانی تفاوت يغور با لهجة خاقانی تفاوت ي گر بود. لهجة اويگر بود. لهجة اويگر بود. لهجة او ديكديكد يك به يك به ار نزديار نزديار نزديك يله هم بسيله هم بس له هم بسيله هم بسي يدو قبيدو قبل لهجة ادبی كيل لهجة ادبی كيل لهجة ادبی كين لهجه تا زمان تشكين لهجه تا زمان تش ن لهجه تا زمان تشين لهجه تا زمان تشي ق و... هستند. ايق و... هستند. ايق و... هستند. ا يكليكليك، عتبة الحقا ليلي ينها قوتادقو بينها قوتادقو ب نها قوتادقو بينها قوتادقو بي ن اين اين ا خاقانی نوشته شدهاند. مهمتر

ل میكيل میكيل می داد. داد. كيزی را تشكيزی را تش زی را تشكزی را تشك كای مركای مر ای مريای مري ي آسي آس كو خوارزم، زبان ادبی مشتركو خوارزم، زبان ادبی مشترك جغتای

Page 132: تاریخ مختصر ترک

132

کصر تر

ختخ م

تاریاشغری كاشغری كاشغری ی اوغوز بحث شد. به نظر محمود كی اوغوز بحث شد. به نظر محمود كی اوغوز بحث شد. به نظر محمود كهای تركهای تر های تريهای تري يژگيژگ ژگيژگي شتر به صورت مختصر دربارة ويشتر به صورت مختصر دربارة ويشتر به صورت مختصر دربارة و يی اوغوز: پيی اوغوز: پ ی اوغوز: پكی اوغوز: پك كتركترت بارز لهجة اوغوز يت بارز لهجة اوغوز يت بارز لهجة اوغوز يهای اوغوز هستند. به گفتة او خصوصيهای اوغوز هستند. به گفتة او خصوص ك، پئچنك، پئچنك و بلغار از گروه لهجه كئمكئمك ئميئمي لهجههای قپچاق، ی كی كی كها، واژگان تركها، واژگان تر گی و ارتباطات نزديگی و ارتباطات نزديگی و ارتباطات نزديك با فارس جة همسايجة همسايجة همسا يهای فارسی در آن است. اوغوزها در نتيهای فارسی در آن است. اوغوزها در نت اربرد فراوان واژهكاربرد فراوان واژهكاربرد فراوان واژهی و يكی و يكی و زان نزديزان نزديزان نزد ياشغری برای نشان دادن مياشغری برای نشان دادن م اشغری برای نشان دادن مكاشغری برای نشان دادن مك نند. كنند. كنند. رده و به جای آنها از واژگان فارسی استفاده میكرده و به جای آنها از واژگان فارسی استفاده میكرده و به جای آنها از واژگان فارسی استفاده می اری را فراموش ياری را فراموش ياری را فراموش يبسيبس

ند:كند:كند: می را نقل میيمی را نقل میيمی را نقل می ن دو زبان و مردم، ين دو زبان و مردم، ين دو زبان و مردم، يك ضرب المثل قد ان ايان ايان ا يارتباط ميارتباط م۳۰ كز توركز تورك اولماز. ز توريز توري يتات سيتات س كز بوركز بورك اولماز. ز بوريز بوري ي باش سي باش سم:يم:يم: يآوريآور نجا میينجا میينجا می كوان لغات التركوان لغات الترك را در ا وان لغات التريوان لغات التري ی از ضرب المثلهای موجود در ديی از ضرب المثلهای موجود در ديی از ضرب المثلهای موجود در د نون نمونهكنون نمونهكنون نمونهها ا

.۳ توروشما توروشما يرله توروشما يرله رله ب بيگلر يگلر بي بيگلر گلر ب اوروشما، بيرله اوروشما، يرله بي اوروشما، بيرله اوروشما، رله ب آلپالر بي. آلپالر ي. ۲ ارمس توز ارنگك بئش ارنگك. بئش ك. ۱ .۵ لمس كلمس كلمس ش يش يش ق قيرله يرله قي قيرله رله ب قارقا بير قارقا ير بي قارقا بير قارقا ر ب بي. ي. ۴ گورونور توش باش قوی گورونور يگه توش باش قوی گورونور يگه توش باش قوی گه يشيش شكيشكي قورقموش

۳۱ ماس.يماس.يماس. له سويكيله سويكيله سو ن اين اين ا يونری سيونری س ونری سكونری سك كلكل ليلي ير تير ت ر تير تي ي. بي. ب وماس يوماس يوماس ۶ له يله يله يق قان بيق قان ب ق قان بيق قان بي يقانيقاننمونه شعرها در وصف بهار:

لدی.يلدی.يلدی. ركركر م يم يم يازياز ازيازي ن ين ين يلدی. بارچيلدی. بارچ لدی. بارچيلدی. بارچي يازياز ازيازي كچكچك چيچي ي چي چ تورلوك۳۲ لگوسوز.كلگوسوز.كلگوسوز. انا يانا يانا ؤروندی. توملوق كؤروندی. توملوق كؤروندی. توملوق ری ييری ييری اوچماق لدی.يلدی.يلدی. شی تريشی تريشی تر ي تي ت ككلدی. ارككلدی. اركك لدی. اريلدی. اري ريرير يقوش قورت قاموق تيقوش قورت قاموق ت

۳۳ سوز.يسوز.يسوز. يرگيرگ رگكيرگكي ونا يونا يونا نغا يينغا يينغا لدی. يلدی. يلدی. يب تاريب تار ب تاريب تاري ياؤگور آلياؤگور آلان آمده است.يان آمده است.يان آمده است. يز سخن به ميز سخن به م ز سخن به ميز سخن به مي يمی، با نام چوچو نيمی، با نام چوچو ن می، با نام چوچو نيمی، با نام چوچو ني ی قدكی قدكی قد كوان از شاعر تركوان از شاعر تر وان از شاعر تريوان از شاعر تري در د

قوتادقو بیلیک

ل شعر نوشته كل شعر نوشته كل شعر نوشته كوسف اولوغ خاص حاجب به شكوسف اولوغ خاص حاجب به ش وسف اولوغ خاص حاجب به شيوسف اولوغ خاص حاجب به شي تاب در سال كتاب در سال كتاب در سال ۱۰۶9م/۴۴۸ش/۴۶۲ ق توسط ن ين ين اا رتبة »حاجب خاص« يا رتبة »حاجب خاص« يا رتبة »حاجب خاص« تاب، به او عنوان كتاب، به او عنوان كتاب، به او عنوان ن ين ين م شده است. در برابر ايم شده است. در برابر ايم شده است. در برابر ا و به بوغراخان سلطان قاراخانی تقد

تاب بر آن گذاشته شده است.كتاب بر آن گذاشته شده است.كتاب بر آن گذاشته شده است. ن نام بنابر مضمون ين نام بنابر مضمون ين نام بنابر مضمون است و اياست و اياست و ا يعنی علم سيعنی علم س عنی علم سيعنی علم سي يكليكليك ليلي يداده شده است. قوتادقو بيداده شده است. قوتادقو بتاب اندرز است و به صورت مناظره و گفتگو نوشته شده است. مؤلف دربارة مسائل مختلف كتاب اندرز است و به صورت مناظره و گفتگو نوشته شده است. مؤلف دربارة مسائل مختلف كتاب اندرز است و به صورت مناظره و گفتگو نوشته شده است. مؤلف دربارة مسائل مختلف كموضوع كموضوع تهای يتهای يتهای يی شخصيی شخص ی شخصيی شخصي رده و برای اثبات مدكرده و برای اثبات مدكرده و برای اثبات مدعای خود از ضرب المثلها و گفتهها ان يان يان يد و نظراتی را بيد و نظراتی را ب د و نظراتی را بيد و نظراتی را بي اجتماعی، عقا

رده است.كرده است.ك رده است. رده است. رده است.بزرگ استفاده بزرگ استفاده سر بدون کاله منی شود. ترک بدون فارس منی شود. 30

سر ترسیده مرد .3 نیا. برابر سرداران با .3 نشو. درگیر قهرمانان با .2 نیستند یکی انگشت پنج .1 31گوسفند را دو تا می بیند. 4. با یک کالغ زمستان منی شود. 5. خون را با خون منی شویند. 6. پوست یک روباه

را دوبار منی کنند.را دوبار منی کنند.را دوبار منی کنند.شکوفههای گوناگون شکفتند. گویا که فرش ابریشم گسترده شد. جای بهشت دیده شد. دیگر سرما نخواهد 32

آمد.جانوران همه زنده شدند. نر و ماده گرد آمدند. دسته دسته رفتند. به النه دیگر نخواهند رفت. 33

Page 133: تاریخ مختصر ترک

133

کتر

صر خت

مخ

اریت

ه شاهنامه است، يه شاهنامه است، يه شاهنامه است، ين نظر شبين نظر شب ن نظر شبين نظر شبي تاب در قالب مثنوی و در بحر متقارب مثمن مقصور نوشته شده و چون از اكتاب در قالب مثنوی و در بحر متقارب مثمن مقصور نوشته شده و چون از اكتاب در قالب مثنوی و در بحر متقارب مثمن مقصور نوشته شده و چون از اان يان يان پا به پايت به پايت به ت بي ب ي با ۱۲۴ با يده با يده ده يت دارد. سه قصيت دارد. سه قص ت دارد. سه قصيت دارد. سه قصي بي ب ي ۶۶۴۵ يكليكليك ليلي ب قوتادقو بياند. قوتادقو ياند. دهيدهيده نام نامي« ي« را »شاهنامة ترك آن را »شاهنامة تركان آن كان تري را »شاهنامة آن تريان را »شاهنامة آن ان يرانيران رانيراني اان كان كان كتاب شعر تركتاب شعر تر تاب شعر تركتاب شعر ترك ن ين ين ي نخستي نخست يكليكليك ليلي يتاب اضافه شده است. قوتادقو بيتاب اضافه شده است. قوتادقو ب تاب اضافه شده است. قوتادقو بكتاب اضافه شده است. قوتادقو بك اتی( به متن ياتی( به متن ياتی( به متن تاب و كتاب و كتاب و ۱۷۳ رباعی )با

ل داده است.كل داده است.كل داده است. كی را شكی را ش ی را شكی را شك كات منظوم تركات منظوم تر ات منظوم تريات منظوم تري يمسلمان بوده و ادبيمسلمان بوده و ادبرده است. دقت كرده است. دقت كرده است. دقت م يم يم رده و به تابقاچ بغراخان تقدكرده و به تابقاچ بغراخان تقدكرده و به تابقاچ بغراخان تقد اشغر تمام كاشغر تمام كاشغر تمام تابش را در كتابش را در كتابش را در مؤلف از باالساغون بوده، ات، علومی چون نجوم، يات، علومی چون نجوم، يات، علومی چون نجوم، يالت عالی داشته و عالوه بر ادبيالت عالی داشته و عالوه بر ادب الت عالی داشته و عالوه بر ادبيالت عالی داشته و عالوه بر ادبي يه مؤلف تحصيه مؤلف تحص ه مؤلف تحصكه مؤلف تحصك تاب نشان میكتاب نشان میكتاب نشان میدهد در مطالب نا ينا ينا يات، او شاگرد بوعلی سيات، او شاگرد بوعلی س ات، او شاگرد بوعلی سيات، او شاگرد بوعلی سي ات را میيات را میيات را میدانسته است. بنا بر برخی روا ياضياض اضياضي يعی، جغرافی و ريعی، جغرافی و ر عی، جغرافی و ريعی، جغرافی و ري يمی، علوم طبيمی، علوم طب می، علوم طبيمی، علوم طبي يشيشر آنها بوده است.ير آنها بوده است.ير آنها بوده است. يز تحت تأثيز تحت تأث ز تحت تأثيز تحت تأثي ي ني ن يكران و عرب را نيكران و عرب را نيك میدانست و حتی به صورت اندك ران و عرب را نيران و عرب را ني ات ايات ايات ا يبوده است. او ادبيبوده است. او ادب

ار رفته است. كار رفته است. كار رفته است. تاب كتاب كتاب ۱۲۰ واژه عربی و فارسی به ن حال ادبی است. در تمام ين حال ادبی است. در تمام ين حال ادبی است. در تمام يزبان شاعر ساده و در عيزبان شاعر ساده و در عيكليكليك با مناجات خداوند آغاز شده و سپس ليلي ينی و دولتی هستند. قوتادقو بينی و دولتی هستند. قوتادقو ب نی و دولتی هستند. قوتادقو بينی و دولتی هستند. قوتادقو بي ز مربوط به اصطالحات ديز مربوط به اصطالحات ديز مربوط به اصطالحات د ينها نينها ن نها نينها ني اابد. سپس از هفت ستاره يابد. سپس از هفت ستاره يابد. سپس از هفت ستاره ف بوغراخان ادامه میيف بوغراخان ادامه میيف بوغراخان ادامه می فه اول و وصف بهار و تعريفه اول و وصف بهار و تعريفه اول و وصف بهار و تعر يامبر )ص(، چهار خليامبر )ص(، چهار خل امبر )ص(، چهار خليامبر )ص(، چهار خلي يبا مدح پيبا مدح پان چهار يان چهار يان چهار يشود. مناظره ميشود. مناظره م ند و آن گاه موضوع اصلی آغاز میكند و آن گاه موضوع اصلی آغاز میكند و آن گاه موضوع اصلی آغاز می و دوازده برج و علم و عقل و زبان بحث می

قت است.يقت است.يقت است. يا حقيا حق ا حقيا حقي ت يت يت ي واقعي واقع ندة يندة يندة يك تها، نمايتها، نمايتها، نما ين شخصين شخص ن شخصين شخصي ان دارد. هر يان دارد. هر يان دارد. هر يك از ا ت جريت جريت جر يشخصيشخصل خوشبختی و سعادت يل خوشبختی و سعادت يل خوشبختی و سعادت ي. »آی تولدی« تمثي. »آی تولدی« تمث لی از عدالت و راه راست است. يلی از عدالت و راه راست است. يلی از عدالت و راه راست است. ۲ ي. »گون توغدی« تمثي. »گون توغدی« تمث ۱

ان و عاقبت است. يان و عاقبت است. يان و عاقبت است. ل عقل و منطق است. يل عقل و منطق است. يل عقل و منطق است. ۴. »اود قورموش« نماد پا ي. »اؤگدولموش« تمثي. »اؤگدولموش« تمث است. ۳كمی تركمی ترك هستند. گوندوغدی به عنوان پادشاهی فاضل، می تريمی تري ن حال نامهای قهرمانان قدين حال نامهای قهرمانان قدين حال نامهای قهرمانان قد ين اسامی در عين اسامی در ع ن اسامی در عين اسامی در عي ان گفتگو ين گفتگو ين گفتگو ند. در اكند. در اكند. در ا شور بحث میكشور بحث میكشور بحث می اردانش، دربارة مسائل اجتماعی و ادارة كاردانش، دربارة مسائل اجتماعی و ادارة كاردانش، دربارة مسائل اجتماعی و ادارة ر ير ير يدانا و عادل با آی تولدی وزيدانا و عادل با آی تولدی وزه پادشاه نماد عدالت كه پادشاه نماد عدالت كه پادشاه نماد عدالت د يد يد يآيآ ن برمیين برمیين برمی يد. از گفتگو چنيد. از گفتگو چن د. از گفتگو چنيد. از گفتگو چني يآيآ ان میيان میيان می يد خوشبختی، عدالت و گفتگو سخن به ميد خوشبختی، عدالت و گفتگو سخن به م د خوشبختی، عدالت و گفتگو سخن به ميد خوشبختی، عدالت و گفتگو سخن به مي از فوارد. پادشاه اوگدولموش يرد. پادشاه اوگدولموش يرد. پادشاه اوگدولموش يميم ر میير میير می يوتاه است و وزيوتاه است و وز وتاه است و وزكوتاه است و وزك شه عمر خوشبختی يشه عمر خوشبختی يشه عمر خوشبختی ير نماد خوشبختی است. مثل همير نماد خوشبختی است. مثل هم ر نماد خوشبختی است. مثل همير نماد خوشبختی است. مثل همي يو وزيو وزاست، علم و ياست، علم و ياست، علم و يند. او با اوگدولموش دربارة سيند. او با اوگدولموش دربارة س ند. او با اوگدولموش دربارة سكند. او با اوگدولموش دربارة سك شور را اداره میكشور را اداره میكشور را اداره می ند و همراه با او كند و همراه با او كند و همراه با او ن او میين او میين او می گزيگزيگز ر را جاير را جاير را جا يپسر وزيپسر وز

ه:كه:كه: جه میيجه میيجه میرسند ين نتين نت ن نتين نتي عدالت، دالوری و ذوق و هوسهای انسانی سخن گفته و به اس اولماسا يس اولماسا يس اولماسا يی الر اونا تابع اولوب پادشاه پيی الر اونا تابع اولوب پادشاه پ ی الر اونا تابع اولوب پادشاه پكی الر اونا تابع اولوب پادشاه پك ندا يندا يندا ين اطرافين اطراف ن اطرافين اطرافي ي»پادشاهي»پادشاه

۳۴ غماز.«ييغماز.«ييغماز.« نه ينه ينه يس آدامالری دؤوره سيس آدامالری دؤوره س س آدامالری دؤوره سيس آدامالری دؤوره سي يپيپوند يوند يوند يگر پيگر پ گر پيگر پي ديكديكد شور به كشور به كشور به ه سعادت و عدالت در كه سعادت و عدالت در كه سعادت و عدالت در ه تو باعث شدی كه تو باعث شدی كه تو باعث شدی د يد يد پادشاه به اوگدولموش میگوی از يكی از يكی از نم. اوگدولموش كنم. اوگدولموش كنم. اوگدولموش كد بكد ب د بيد بي ابند. جهان جهان مرگ و نابودی است. اگر تو را هم از دست دهم، چه بايابند. جهان جهان مرگ و نابودی است. اگر تو را هم از دست دهم، چه بايابند. جهان جهان مرگ و نابودی است. اگر تو را هم از دست دهم، چه بااز از كيزه بود ولی از كيزه بود ولی زه بود ولی پا و دانا اودقورموش شخصی پاكند. و دانا اودقورموش شخصی پاكند. و دانا اودقورموش شخصی ند. پادشاه معرفی می به اودقورموش نام به را پادشاه معرفی میيكانش به اودقورموش نام به را پادشاه معرفی میيكانش به اودقورموش نام به را انش نزدلة يلة يلة به وس پادشاه، بماند. پادشاه نزد نبود به وسين رو حاضر پادشاه، بماند. پادشاه نزد نبود ين رو حاضر به وسي پادشاه، بماند. پادشاه نزد نبود به وسين رو حاضر پادشاه، بماند. پادشاه نزد نبود ن رو حاضر ا از ايست. از ايست. از ست. يزيز با جاذبه آخرت می و با جاذبه آخرت میيا دست شسته و با جاذبه آخرت میيا دست شسته و ا دست شسته يدنيدند يد يد يوشيوش وشكوشك رد و میكرد و میكرد و می ف ملی، وجدانی و انسانی آشنا میيف ملی، وجدانی و انسانی آشنا میيف ملی، وجدانی و انسانی آشنا می ز پادشاه را با وظايز پادشاه را با وظايز پادشاه را با وظا يرد. او نيرد. او ن رد. او نكرد. او نك اتبه با او مشورت میكاتبه با او مشورت میكاتبه با او مشورت می كمكم

د.يد.يد. ن نماين نماين نما يآخرت او را تأميآخرت او را تأم آخرت او را تأما و آخرت او را تأما و ا و يا و ي آخرت او را تأما و آخرت او را تأما و آخرت او را تأميتا دنيتا دن ا و يا و ي يتا دنيتا دن»اطرافیان پادشاه تابع او هستند. پادشاه اگر پلید نباشد، افراد پلید را گرد خود جمع منی کند.« 34

Page 134: تاریخ مختصر ترک

134

کصر تر

ختخ م

تاریل يل يل يه در تحليه در تحل ه در تحلكه در تحلك دی يدی يدی ر جامعة قاراخانی است. مثالكر جامعة قاراخانی است. مثالكر جامعة قاراخانی است. مثال عقا كر و فرهنگ طبقة روشنفكر و فرهنگ طبقة روشنف ر و فرهنگ طبقة روشنفكر و فرهنگ طبقة روشنفك ك نمونة تفك نمونة تف يكليكليك ليلي يقوتادقو بيقوتادقو بت و يت و يت و يدی با تربيدی با ترب دی با تربيدی با تربي يد. پليد. پل د. پليد. پلي يآيآ دی از جهل برمیيدی از جهل برمیيدی از جهل برمی يار جالب هستند: پليار جالب هستند: پل ار جالب هستند: پليار جالب هستند: پلي يان شده، بسيان شده، بس ان شده، بسيان شده، بسي ير بير ب ر بير بي يمسائل اجتماع به صورت زيمسائل اجتماع به صورت زرده و علم آموزند. كرده و علم آموزند. كرده و علم آموزند. ت يت يت يد ملت و خاندان خود را تربيد ملت و خاندان خود را ترب د ملت و خاندان خود را تربيد ملت و خاندان خود را تربي ر است. پادشاهان و رؤسای خاندان، باير است. پادشاهان و رؤسای خاندان، باير است. پادشاهان و رؤسای خاندان، با علم اصالح پذه بر مبنای عدالت باشد، مانند ستون آسمان است. اگر قانون از كه بر مبنای عدالت باشد، مانند ستون آسمان است. اگر قانون از كه بر مبنای عدالت باشد، مانند ستون آسمان است. اگر قانون از و گذارد. قانونی يكو گذارد. قانونی يكو گذارد. قانونی يكه قانونی نيكه قانونی ن ه قانونی نكه قانونی نك د يد يد پادشاه با

هم بپاشد، آسمان بر سرمان خراب می شود.ز دارد. سه نسخة يز دارد. سه نسخة يز دارد. سه نسخة را ن را نياست ياست ني را را نياست است يتاب سيتاب س تاب سكتاب سك ادبی است، نقش يك ادبی است، نقش كار ادبی است، نقش كار ار ك شاهك شاه ه كه كه يك يكليكليك همچنان ليلي بيقوتادقو ب يقوتادقو ل يل يل از طرف »تورك د از طرف »توركن، قاهره و فرغانه موجود است. نسخة فرغانه كن، قاهره و فرغانه موجود است. نسخة فرغانه از طرف »توري از طرف »تورين، قاهره و فرغانه موجود است. نسخة فرغانه ن، قاهره و فرغانه موجود است. نسخة فرغانه تابخانهكتابخانهكتابخانههای و تاب در كتاب در كتاب در ن ين ين از ا خطی ی كی كی كد رحمتی آرات، به تركد رحمتی آرات، به تر د رحمتی آرات، به تريد رحمتی آرات، به تري ي چاپ شد و سپس توسط رشي چاپ شد و سپس توسط رش ه سال كيه سال كيه سال ۱9۴۲ كيی( در تركيی( در تر ی( در تركی( در ترك كاد زبان تركاد زبان تر اد زبان ترياد زبان تري يقورومو« )بنيقورومو« )بن

م:يم:يم: يتاب می آوريتاب می آور تاب می آوركتاب می آورك ن ين ين نون برای نمونه چند شعر را از اكنون برای نمونه چند شعر را از اكنون برای نمونه چند شعر را از ا استانبولی ترجمه شده و در ۱9۵9 منتشر شده است. از آدی قالدی گؤر.يز آدی قالدی گؤر.يز آدی قالدی گؤر. يالنيالن النيالني شی دوغدی، اؤلدی سؤزو قالدی گؤر. اؤزی گئتدی كيشی دوغدی، اؤلدی سؤزو قالدی گؤر. اؤزی گئتدی كيشی دوغدی، اؤلدی سؤزو قالدی گؤر. اؤزی گئتدی تورور تورورييلغی تورورييلغی لغی بو بوياتسا بوياتسا اتسا تورسا تورسا ييسه تورسا ييسه سه چاوی چاوی يلسا چاوی يلسا لسا اديادياد بدوسه بدوسه يوسا بدوسه يوسا وسا باشله دیيشله دیيشله دی ن اين اين ا يشيش شيشي ل گون ايل گون ايل گون ا رله ايرله ايرله ا يوش بيوش ب وش بكوش بك رله بگلر بودون باشالدی اؤيرله بگلر بودون باشالدی اؤيرله بگلر بودون باشالدی اؤ ي بي ب يكليكليك ليلي يبيبكوی قوتقا قوش تكوی قوتقا قوش تك اوچار وی قوتقا قوش تيوی قوتقا قوش تي يوونمه قيوونمه ق وونمه قكوونمه قك ئچر كئچر كئچر كگه توش تكگه توش تك گه توش تيگه توش تي يگليگل گليگلي انما تريانما تريانما تر تاغييغييغ۳۵ آ هم آيي هم يي ونوكونوكونوك آزوقا آزوقا ياروتتی آزوقا ياروتتی اروتتی غ يغ يغ عالم تورو تگ عالمي تورو تگ ي كلكلك ليلي ت تيتوروتدی يتوروتدی

ل كل كل ش به شك، به ك، اندك اختالفی با فرهنگی اندكز اختالفی با فرهنگی اندكز اختالفی با فرهنگی ز مر سه در و دوره سه در مركزی سه در و دوره سه در كزی مرك سه در و دوره سه در مركزی سه در و دوره سه در زی مر مركای كای مري مريای ای آس آسي ي مشترك ادبی مشتركزبان ادبی كزبان س كس كس منع آثاری در تنها و ندارند منعكگر آثاری در تنها و ندارند كگر منعي آثاری در تنها و ندارند منعيگر آثاری در تنها و ندارند گر ديكديكد با با ينی با ينی نی مع و قطعی حدود معيها و قطعی حدود يها لهجه لهجهين لهجهين ن ا درآمد. ادبی لهجة سه از: عبارتند از:كی عبارتند از:كی عبارتند ی تر لهجه و تركز لهجه و كز ترك لهجه و تركز لهجه و ز مر سه مركن سه كن مري سه مرين سه ن ا نوشتهاند. مختلف قبائل به منسوب مؤلفان نوشتهكه مختلف قبائل به منسوب مؤلفان نوشتهكه مختلف قبائل به منسوب مؤلفان ه شده ز كز كز مر مرك. ك. ۲ است. شده گفته خاقانی است. يا شده گفته خاقانی است. يا شده گفته خاقانی ا و شرقی و كی شرقی و كی شرقی ی تر لهجه تركن لهجه كن تري لهجه ترين لهجه ن ا به اكاشغری: به اكاشغری: به اشغری: ی كی كی تر و تركاشغر و كاشغر ترك و تركاشغر و اشغر ز كز كز مر مرك. ك. ۱ز وارد شده كز وارد شده كز وارد شده كن مركن مر ن مرين مري ز به ايز به ايز به ا يالدی منطقة آلتون اردو نيالدی منطقة آلتون اردو ن الدی منطقة آلتون اردو نيالدی منطقة آلتون اردو ني ي مي م ی خوارزم: از سدة كی خوارزم: از سدة كی خوارزم: از سدة ۱۳ كستان غربی و تركستان غربی و تر ستان غربی و تركستان غربی و ترك كا تركا تر ا تريا تري خوارزم رده و در كرده و در كرده و در ل سدة يل سدة يل سدة ۱۵ ظهور ی در اواكی در اواكی در اوا كن لهجة ادبی تركن لهجة ادبی تر ن لهجة ادبی ترين لهجة ادبی تري ی: ايی: ايی: ا ی جغتاكی جغتاكی جغتا ك. ترك. تر ار بردهكار بردهكار بردهاند. ۳ ی خوارزم را به كی خوارزم را به كی خوارزم را به كوتركوترن لهجه از سدة ين لهجه از سدة ين لهجه از سدة د آمده است. ايد آمده است. ايد آمده است. ا اتی پربار پدياتی پربار پدياتی پربار پد يده و ادبيده و ادب ده و ادبيده و ادبي يامل خود رسيامل خود رس امل خود رسكامل خود رسك كن مرحلة تكن مرحلة ت ن مرحلة تين مرحلة تي ی به آخريی به آخريی به آخر ر نواير نواير نوا يشيش شيشي ير علير عل ر علير علي يآثار اميآثار ام

ك جای خود را به زبان ادبی ازبك جای خود را به زبان ادبی ازبك داده است. ۱۶35

ببین. ماند او از نامی تنها و رفت خود . مرد زاده شد و مرد، ببین که سخنش ماند. . مرد زاده شد و مرد، ببین که سخنش ماند. . مرد زاده شد و مرد، ببین که سخنش ماند. اگر شهرت او فراگیر شود و گسترش یابد خورنده و احساس کننده و خوابنده حیوان است.کردند. اداره را مردم امور عقل با بزرگان با دانش بر ملت سروری یافتند. بزرگان با دانش بر ملت سروری یافتند. به زندگی تکیه نکن مانند خواب می گذرد به خوشبختی مغرور نشو پرنده تنها پرواز می کندرا ماه و خورشید را جهان آورد پدید متام جهان را آفرید چنانکه خواسته بود متام جهان را آفرید چنانکه خواسته بود

Page 135: تاریخ مختصر ترک

135

کتر

صر خت

مخ

اریت

ترکی کاشغر یا خاقانی

ن آثار عبارتند از:ين آثار عبارتند از:ين آثار عبارتند از: ن اين اين ا يكليكليك آغاز میشود. مهمتر ليلي يی خاقانی از قوتادقو بيی خاقانی از قوتادقو ب ی خاقانی از قوتادقو بكی خاقانی از قوتادقو بك كتوب تركتوب تر توب تركتوب ترك كآثار مكآثار مب يب يب تاب در سدة كتاب در سدة كتاب در سدة ۱۲ توسط اد ن ين ين ن و اخالق نوشته شده است. اين و اخالق نوشته شده است. اين و اخالق نوشته شده است. ا ق: به زبان شعر و دربارة ديق: به زبان شعر و دربارة ديق: به زبان شعر و دربارة د ۱. عتبة الحقان شاعر عارف، در ين شاعر عارف، در ين شاعر عارف، در ور مادرزاد بود. اشعار اكور مادرزاد بود. اشعار اكور مادرزاد بود. اشعار ا ند و كند و كند و ك در جنوب تاشك در جنوب تاش كنكنك نكنك ويويو ی نوشته شده است. شاعر از كی نوشته شده است. شاعر از كی نوشته شده است. شاعر از كنكن نكنك ويويو احمد

افته است.يافته است.يافته است. تی افسانهيتی افسانهيتی افسانهای يز شخصيز شخص ز شخصيز شخصي يرات در آنها رخ داده و شاعر نيرات در آنها رخ داده و شاعر ن رات در آنها رخ داده و شاعر نييرات در آنها رخ داده و شاعر نيي ييافته، به مرور زمان برخی تغييافته، به مرور زمان برخی تغ افته، به مرور زمان برخی تغيافته، به مرور زمان برخی تغي ان مردم گسترش يان مردم گسترش يان مردم گسترش يميمار رفته است. شاعر كار رفته است. شاعر كار رفته است. شاعر اری به ياری به ياری به ي، واژگان فارسی و عربی بسي، واژگان فارسی و عربی بس يكليكليك ليلي يای متفاوت با قوتادقو بيای متفاوت با قوتادقو ب ق به گونهيق به گونهيق به گونه در عتبة الحقانداری و فوائد علم و ينداری و فوائد علم و ينداری و فوائد علم و لت ديلت ديلت د يتاب از فضيتاب از فض تاب از فضكتاب از فضك ن ين ين ست. در ايست. در ايست. در ا يرومند نيرومند ن رومند نيرومند ني يار نيار ن ار نيار ني يت شعری او بسيت شعری او بس ت شعری او بسيت شعری او بسي يده و قابليده و قابل ده و قابليده و قابلي زبان موعظه را برگزتاب كتاب كتاب ن ين ين ه اكه اكه ا ن جهت است ين جهت است ين جهت است وهش شده است. بدكوهش شده است. بدكوهش شده است. بد كش و غرور و طمع نكش و غرور و طمع ن ش و غرور و طمع نيش و غرور و طمع ني ی ستايی ستايی ستا ويكويكو يكدالوری بحث شده، تواضع و نيكدالوری بحث شده، تواضع و نيكليكليك، در بحر متقارب مثمن مقصور ليلي يز مانند قوتادقو بيز مانند قوتادقو ب ز مانند قوتادقو بيز مانند قوتادقو بي ين اثر منظوم نين اثر منظوم ن ن اثر منظوم نين اثر منظوم ني ز معروف شده است. ايز معروف شده است. ايز معروف شده است. ا يق« نيق« ن ق« نيق« ني به نام »آستانة حقا

افته است.يافته است.يافته است. ل كيل كيل كي رباعی تشكي رباعی تش تاب از كتاب از كتاب از ۱۰۲ )فعول فعول فعول فعول( و در قالب رباعی نوشته شده است. متن ل غزل آمده است. سپس مؤلف از عدالت محمد كل غزل آمده است. سپس مؤلف از عدالت محمد كل غزل آمده است. سپس مؤلف از عدالت محمد كفه به شكفه به ش فه به شيفه به شي يامبر و چهار خليامبر و چهار خل امبر و چهار خليامبر و چهار خلي يش خداوند، پيش خداوند، پ ش خداوند، پيش خداوند، پي تاب ستاكتاب ستاكتاب ستا در ابتدای تاب از كتاب از كتاب از ند. كند. كند. ان میيان میيان می يتاب را بيتاب را ب تاب را بكتاب را بك ف يف يف يد و سپس علت تأليد و سپس علت تأل د و سپس علت تأليد و سپس علت تألي رده، سخن میكرده، سخن میكرده، سخن میگو م يم يم تابش را به وی تقدكتابش را به وی تقدكتابش را به وی تقد ه كه كه گ سپهساالر يگ سپهساالر يگ سپهساالر يبيبن بابها ين بابها ين بابها ن اين اين ا ات نه باب را شامل میيات نه باب را شامل میيات نه باب را شامل میشوند. عناو يعنی رباعيعنی رباع عنی رباعيعنی رباعي تاب كتاب كتاب ل شده و بخش اصلی كيل شده و بخش اصلی كيل شده و بخش اصلی كي باب تشكي باب تش ت و يت و يت و ۱۴ ي بي ب ۴۸۴

تاب را نشان میكتاب را نشان میكتاب را نشان میدهد: محتوای ی يی يی انهای جهل )يانهای جهل )يانهای جهل )۱۲ رباعی( ۲. دربارة حفظ زبان )۱۲ رباعی( ۳. دربارة بیوفا ي. دربارة فوائد دانش و زي. دربارة فوائد دانش و ز ۱دی )يدی )يدی )۱۰ رباعی( ۵. دربارة تواضع و غرور )۷ رباعی( ۶. يوهش پليوهش پل وهش پلكوهش پلك ك. در مدح جوانمردی و نك. در مدح جوانمردی و ن ا )يا )يا )۱۲ رباعی( ۴ يدنيدنی )يی )يی )۱۶ رباعی( ۸. دربارة غوغای زمانه )۲۱ رباعی( 9. دربارة ويكويكو يكرم، حلم و نيكرم، حلم و ن رم، حلم و نكرم، حلم و نك ك. دربارة ك. دربارة دربارة طمع )۶ رباعی( ۷

عذر مؤلف )۵ رباعی(.سة سه يسة سه يسة سه د رحمتی آرات با مقايد رحمتی آرات با مقايد رحمتی آرات با مقا يه است. رشيه است. رش ه است. رشكيه است. رشكي كينها در تركينها در تر نها در ترينها در تري ق موجود است. يق موجود است. يق موجود است. ۴ نسخه از ا ۶ نسخة خطی از عتبة الحقارده كرده كرده ی استانبولی در سال كی استانبولی در سال كی استانبولی در سال ۱9۵۱ م/ ۱۳۳۰ ق چاپ كرده و همراه با ترجمة تركرده و همراه با ترجمة تر رده و همراه با ترجمة تركرده و همراه با ترجمة ترك ح يح يح ي نسخه را تصحي نسخه را تصح نسخة خطی، يك

م:يم:يم: يآوريآور تاب را میكتاب را میكتاب را می ن ين ين نون نمونهكنون نمونهكنون نمونهای از ا است. ا

Page 136: تاریخ مختصر ترک

136

کصر تر

ختخ م

تاری

تحمیدن اومارمن اونهين اومارمن اونهين اومارمن اونه ن دين دين د ين رحمتين رحمت ن رحمتين رحمتي ي سني سن ور من سنهيور من سنهيور من سنه يوش حمد آيوش حمد آ وش حمد آكوش حمد آك الهی اون ننهكن ننهكن ننه كوگوركوگور وگوريوگوري روريروريرور جماد جانور اوچقان ينقا تانوقلوق بينقا تانوقلوق ب نقا تانوقلوق بينقا تانوقلوق بي يقيق قيقي ين بارلين بارل ن بارلين بارلي يسنيسننهينهينه يللر ميللر م للر ميللر مي يچره دليچره دل چره دليچره دلي رنن ايرنن ايرنن ا ي بولور بي بولور ب ل آرقاقانيل آرقاقانيل آرقاقان ينگه دلينگه دل نگه دلينگه دلي يگيگ گيگي يرليرل رليرلي ين بين ب ن بين بي يسنيسنمونا مقرمن مونايلورسن مقرمن مونايلورسن مقرمن لورسن بارق بارقينج ينج بارقيكي بارقيكينج نج ا ايلب ايلب لب ق قيوق يوق قي قيوق وق انايانايانا ن ين ين ياراتتياراتت اراتتياراتتي م يم يم ارد ارديوق ارديوق وق

آنا۳۶ آسان گؤزمك گؤزمكر كر گؤزمي گؤزمير ر ت اؤلوگلرنی تيات اؤلوگلرنی يات تي اؤلوگلرنی تيات اؤلوگلرنی ات با باير باير ر ب اولوغ بيسی اولوغ يسی بي اولوغ بيسی اولوغ سی ديديد ا قدرت بو

سوی يسوی يسوی يمت نام دارد، توسط احمد يمت نام دارد، توسط احمد مت نام دارد، توسط احمد كمت نام دارد، توسط احمد ك كوان حكوان ح وان حيوان حي ه دكه دكه د كن اثر عرفانی و منظوم كن اثر عرفانی و منظوم ن اثر عرفانی و منظوم ين اثر عرفانی و منظوم ي سوی: ايسوی: ايسوی: ا يمت احمد يمت احمد مت احمد كمت احمد ك كوان حكوان ح وان حيوان حي ۲. دا يا يا كان شعر عرفانی تركان شعر عرفانی ترك است. او در اواخر سدة ۱۱ ان شعر عرفانی تريان شعر عرفانی تري يی از بانيی از بان ی از بانيكی از بانيك ستان، كستان، كستان، كر تركر تر ر ترير تري يا پيا پ ا پيا پي سوی يسوی يسوی نوشته شده است. احمد رده است. او در كرده است. او در كرده است. او در سی اقامت يسی اقامت يسی اقامت ستان زاده شده و سپس در شهر كستان زاده شده و سپس در شهر كستان زاده شده و سپس در شهر كرام تركرام تر رام تريرام تري الدی در قصبة سايالدی در قصبة سايالدی در قصبة سا ي مي م ل سدة يل سدة يل سدة ۱۲ در اواسی چندی شاگرد ارسالن بابا يسی چندی شاگرد ارسالن بابا يسی چندی شاگرد ارسالن بابا سوی مشهور شد. او در شهر يسوی مشهور شد. او در شهر يسوی مشهور شد. او در شهر رده و به نام كرده و به نام كرده و به نام س يس يس يسوی را تأسيسوی را تأس سوی را تأسيسوی را تأسي قت يقت يقت نجا طرينجا طرينجا طر افه او شده و يفه او شده و يفه او شده و يرده و سپس خليرده و سپس خل رده و سپس خلكرده و سپس خلك وسف همدانی شاگردی يوسف همدانی شاگردی يوسف همدانی شاگردی خ يخ يخ يشده و سپس به شهر بخارا آمد. او در بخارا نزد شيشده و سپس به شهر بخارا آمد. او در بخارا نزد شسی درگذشت ولی يسی درگذشت ولی يسی درگذشت ولی سوی در يسوی در يسوی در ۱۱۶م/ ۵۴۵ش/ ۵۶۲ق در سی شد. احمد يسی شد. احمد يسی شد. احمد جاد خانقاه در يجاد خانقاه در يجاد خانقاه در از طرفش مأمور ا

ردند.كردند.كردند. ج يج يج جان و آناتولی ترويجان و آناتولی ترويجان و آناتولی ترو ستان، خراسان، آذرباكستان، خراسان، آذرباكستان، خراسان، آذربا كقت او را ادامه داده و در تركقت او را ادامه داده و در تر قت او را ادامه داده و در تريقت او را ادامه داده و در تري شاگردانش طراری رساند. در اشعار ياری رساند. در اشعار ياری رساند. در اشعار ان كان كان كان تركان تر ان تريان تري ين اسالم و عرفان، به گسترش اسالم در مين اسالم و عرفان، به گسترش اسالم در م ن اسالم و عرفان، به گسترش اسالم در مين اسالم و عرفان، به گسترش اسالم در مي ق ديق ديق د با تلف با تلفيسوی يسوی با تلفي با تلفيسوی سوی احمد ن اشعار به زبان ين اشعار به زبان ين اشعار به زبان ه اكه اكه ا كشود. از آنجا كشود. از آنجا ان میيان میيان می يد اسالمی بيد اسالمی ب د اسالمی بيد اسالمی بي سوی عشق خداوند همراه با عقايسوی عشق خداوند همراه با عقايسوی عشق خداوند همراه با عقا نی و اخالقی احمد ينی و اخالقی احمد ينی و اخالقی احمد دن اشعار با ين اشعار با ين اشعار با ن اين اين ا يافته بود. همچنيافته بود. همچن افته بود. همچنيافته بود. همچني ری و خانهيری و خانهيری و خانههای شهری گسترش مهيمهيمههای عشا يمردم سروده شده بود، در خيمردم سروده شده بود، در خرد. كرد. كرد. شتر میيشتر میيشتر می ين اسالم بين اسالم ب ن اسالم بين اسالم بي ب عالقة آنان را به ديب عالقة آنان را به ديب عالقة آنان را به د ين ترتين ترت ن ترتين ترتي رد. بدكرد. بدكرد. بد ر میير میير می يشد و در روح مردم تأثيشد و در روح مردم تأث ان میيان میيان می يساز و رقص بيساز و رقص بنی شده و در خانقاهها، زنان همراه ينی شده و در خانقاهها، زنان همراه ينی شده و در خانقاهها، زنان همراه اهش تعصب دكاهش تعصب دكاهش تعصب د كف، موجب كف، موجب ار عرفانی و تصوار عرفانی و تصو ار عرفانی و تصوكار عرفانی و تصوك كد اسالمی با افكد اسالمی با اف د اسالمی با افيد اسالمی با افي ق عقايق عقايق عقا يتلفيتلف

قتی را انجام می دادند.يقتی را انجام می دادند.يقتی را انجام می دادند. نی و طرينی و طرينی و طر مردان مراسم دی( سروده شده و شعر يی( سروده شده و شعر يی( سروده شده و شعر ۱۲ ی )يی )يی )۷ و ۱۲ هجا شتر در وزن هجايشتر در وزن هجايشتر در وزن هجا يسوی در قالب رباعی و بيسوی در قالب رباعی و ب سوی در قالب رباعی و بيسوی در قالب رباعی و بي اشعار احمد

ات ساده و به زبان قابل فهم مردم يات ساده و به زبان قابل فهم مردم يات ساده و به زبان قابل فهم مردم يل شده است. زبان رباعيل شده است. زبان رباع ل شده است. زبان رباعيل شده است. زبان رباعي ان تبدكان تبدكان تبد كی در آن زمان به قالب ملی شعر تركی در آن زمان به قالب ملی شعر تر ی در آن زمان به قالب ملی شعر تريی در آن زمان به قالب ملی شعر تري هجان رو ين رو ين رو می داشته و از ايمی داشته و از ايمی داشته و از ا ين اشعار جنبة تعلين اشعار جنبة تعل ن اشعار جنبة تعلين اشعار جنبة تعلي ی درآمدهكی درآمدهكی درآمدهاند. ا كاق واژگان تركاق واژگان تر اق واژگان ترياق واژگان تري ياست. واژگان عربی و فارسی، به سياست. واژگان عربی و فارسی، به س

ده است.يده است.ي ده است. ده است. يمت« ناميمت« نام مت« نامكمت« نامك كوان حكوان ح وان حيوان حي شاعر مجموعة شعر خود را »د

36دارم خیر امید تو زحمت از خدایا من تو را مدح می گویم چیز هر و رونده پرنده، جانور، جماد، دارم خیر امید تو زحمت از چیز هر و رونده پرنده، جانور، جماد، دارم خیر امید تو زحمت از

بر وجود تو شهادت می دهدخدایا من تو را مدح می گویمبر وجود تو شهادت می دهدخدایا من تو را مدح می گویم

یابد می دلیل هزار چیز هر در چیز هر و رونده پرنده، جانور، جماد، یابد می دلیل هزار چیز هر در چیز هر و رونده پرنده، جانور، جماد،

هر کس برای یگانگی تو دلیل جوید بار دوم نیز زنده خواهی کرد من به این معترفمیابد می دلیل هزار چیز هر در بار دوم نیز زنده خواهی کرد من به این معترفمیابد می دلیل هزار چیز هر در

نبودم آفریدی، باز نیست نخواهی کردهر کس برای یگانگی تو دلیل جویدنبودم آفریدی، باز نیست نخواهی کردهر کس برای یگانگی تو دلیل جوید

است آسان او برای مردگان کردن زنده بزرگ خدای قدرت این صاحب بار دوم نیز زنده خواهی کرد من به این معترفماست آسان او برای مردگان کردن زنده بزرگ خدای قدرت این صاحب نبودم آفریدی، باز نیست نخواهی کرد بار دوم نیز زنده خواهی کرد من به این معترفماست آسان او برای مردگان کردن زنده بزرگ خدای قدرت این صاحب

نبودم آفریدی، باز نیست نخواهی کرد

Page 137: تاریخ مختصر ترک

137

کتر

صر خت

مخ

اریت

ن ين ين يز اشعاری به هميز اشعاری به هم ز اشعاری به هميز اشعاری به همي يگر نيگر ن گر نيگر ني ستان پخش شده و شاعران دكستان پخش شده و شاعران دكستان پخش شده و شاعران د كسوی به زودی در تمام تركسوی به زودی در تمام تر سوی به زودی در تمام تريسوی به زودی در تمام تري اشعار احمد خته است.يخته است.يخته است. يسوی در هم آميسوی در هم آم سوی در هم آميسوی در هم آمي ن اشعار با اشعار ين اشعار با اشعار ين اشعار با اشعار ه برخی از اكه برخی از اكه برخی از ا اق سرودند ياق سرودند ياق سرودند ي و سي و س كسبكسبك

ز يز يز يقت شناخته شده و پس از مرگ نيقت شناخته شده و پس از مرگ ن قت شناخته شده و پس از مرگ نيقت شناخته شده و پس از مرگ ني ر طرير طرير طر يامل و پيامل و پ امل و پكامل و پك كان مردم به عنوان مرشد كان مردم به عنوان مرشد ان مردم به عنوان مرشد يان مردم به عنوان مرشد ي يسوی در ميسوی در م سوی در ميسوی در مي خ احمد يخ احمد يخ احمد يشيشمور برای او مقبرهيمور برای او مقبرهيمور برای او مقبرهای ير تير ت ر تير تي يسوی، اميسوی، ام سوی، اميسوی، امي يست سال پس از مرگ احمد يست سال پس از مرگ احمد ست سال پس از مرگ احمد يست سال پس از مرگ احمد ي ل شده است. دويل شده است. دويل شده است. دو تی افسانهيتی افسانهيتی افسانهای تبد يبه شخصيبه شخصتاشی كتاشی كتاشی كی و بكی و ب ی و بيی و بي قتهای بابايقتهای بابايقتهای بابا ه در خراسان سدة يه در خراسان سدة يه در خراسان سدة ۱۳ و طر يدريدر دريدري يقت حيقت ح قت حيقت حي سوی در ظهور طريسوی در ظهور طريسوی در ظهور طر قت يقت يقت بزرگ ساخت. طرندا يندا يندا ياتيات اتياتي ي ادبي ادب كتاب »توركتاب »تورك تاب »توركتاب »تورك عی انجام داده و در يعی انجام داده و در يعی انجام داده و در يوپرولو پژوهشهای وسيوپرولو پژوهشهای وس وپرولو پژوهشهای وسكوپرولو پژوهشهای وسك در آناتولی نقش اساسی داشت. فؤاد

رده است )استانبول كرده است )استانبول كرده است )استانبول ۱9۱۸(. كلكلك متصوفلر« دربارة او به صورت مفصل بحث ليلي اامبران نوشته شده يامبران نوشته شده يامبران نوشته شده ين ناصر رابغوزی و دربارة مناقب پين ناصر رابغوزی و دربارة مناقب پ ن ناصر رابغوزی و دربارة مناقب پين ناصر رابغوزی و دربارة مناقب پي تاب توسط برهان الدكتاب توسط برهان الدكتاب توسط برهان الد ن ين ين اء رابغوزی: اياء رابغوزی: اياء رابغوزی: ا ي. قصص االنبي. قصص االنب ۳های لهجة اوغوز در آن موجود يهای لهجة اوغوز در آن موجود يهای لهجة اوغوز در آن موجود يژگيژگ ژگيژگي اشغر نزدكاشغر نزدكاشغر نزديك است. ولی و كق( از نظر زبان به لهجة كق( از نظر زبان به لهجة است )۱۳۴۰م/۶۸9ش/۷۱۰

است.و و يات و يات ات رباع از عبارت قسمت رباعين از عبارت قسمت ين رباعي از عبارت قسمت رباعين از عبارت قسمت ن ا دارد. قرار يكليكليك ليلي ب قوتادقو بير قوتادقو ير بي قوتادقو بير قوتادقو ر تأث تحت تأثيشتر تحت يشتر تأثي تحت تأثيشتر تحت شتر ب شعری، قسمتهای در بيمؤلف شعری، قسمتهای در يمؤلف

م:يم:يم: يآوريآور ت از يت از يت از يك غزل را می يات است. برای نمونه دو بيات است. برای نمونه دو ب ات است. برای نمونه دو بيات است. برای نمونه دو بي يغزليغزلنوروزی عالم نوروزیكلدی عالم نوروزیكلدی عالم لدی ارسه ارسه كيردی ارسه كيردی ردی ه كه كه حمل حملكون كون حملك حملكون ون ش قالمادی قاری بوزیيش قالمادی قاری بوزیيش قالمادی قاری بوزی ير قير ق ر قير قي ئچدی بهمن زمهركئچدی بهمن زمهركئچدی بهمن زمهررولور اولموش جهانيرولور اولموش جهانيرولور اولموش جهان يب تيب ت ب تيب تي يی تارتيی تارت ی تارتكی تارتك كوركور وركورك كمون كمون مون يمون ي يليل لكلك كون كون ون كون ك

وزیيوزیيوزی۳۷ ئر يئر يئر بو نور بزه بويرله نور بزه بويرله نور بزه رله ب نقشی بيزلر نقشی يزلر بي نقشی بيزلر نقشی زلر بد تانگ و قرآن ترجمة است. شده چاپ ۱9۴۸ در و است در يا و است در يا و است ا يتانيتان تانيتاني بر موزة در بركتاب موزة در بركتاب موزة در تاب ن ين ين ا نسخة اين نسخة اين نسخة ن تر تريمی تريمی می قدل سدة يل سدة يل سدة ۱۴ به وجود آمدهاند. نها در اواينها در اواينها در اوا ن اين اين ا می تريمی تريمی تر ی قاراخانی نوشته شده است. قدكی قاراخانی نوشته شده است. قدكی قاراخانی نوشته شده است. قد كز به تركز به تر ز به تريز به تري ير نير ن ر نير ني يتابهای تفسيتابهای تفس تابهای تفسكتابهای تفسكی- اسالمی استانبول و در كی- اسالمی استانبول و در كی- اسالمی استانبول و در ۱۳۳۳ م. نوشته كنگراد، دومی در موزة آثار تركنگراد، دومی در موزة آثار تر نگراد، دومی در موزة آثار ترينگراد، دومی در موزة آثار تري يا لنيا لن ا لنيا لني يی از سه ترجمه در موزة آسيی از سه ترجمه در موزة آس ی از سه ترجمه در موزة آسيكی از سه ترجمه در موزة آسيكر قرآن مربوط ير قرآن مربوط ير قرآن مربوط ي م. نوشته شده است. تفسي م. نوشته شده است. تفس تابخانة ملت استانبول بوده و در كتابخانة ملت استانبول بوده و در كتابخانة ملت استانبول بوده و در ۱۳۶۳ شده است. سومی هم در

نگراد است.ينگراد است.ينگراد است. يای لنيای لن ای لنيای لني يمور بوده و در موزة آسيمور بوده و در موزة آس مور بوده و در موزة آسيمور بوده و در موزة آسي يبه دورة تيبه دورة تی مدتها زبان كی مدتها زبان كی مدتها زبان كوه و به زبانی ساده نوشته شده است. تركوه و به زبانی ساده نوشته شده است. تر وه و به زبانی ساده نوشته شده است. تريوه و به زبانی ساده نوشته شده است. تري يز به همان شيز به همان ش ز به همان شيز به همان شي يتاب نيتاب ن تاب نكتاب نك ن ين ين تاب فقه مفتاح العدل: اكتاب فقه مفتاح العدل: اكتاب فقه مفتاح العدل: ا .۴ی باستان كی باستان كی باستان كی قاراخانی صدای »و« تركی قاراخانی صدای »و« تر ی قاراخانی صدای »و« تركی قاراخانی صدای »و« ترك كاند. در تركاند. در تر ن زبان نوشته شدهين زبان نوشته شدهين زبان نوشته شده اری به اياری به اياری به ا يتابهای بسيتابهای بس تابهای بسكتابهای بسك زی بوده و كزی بوده و كزی بوده و كای مركای مر ای مريای مري يادبی آسيادبی آسا مفعوليا مفعوليا مفعول ل شده است. مثاليل شده است. مثاليل شده است. مثال به جای »قونی« میگفتند »قوی«. برای مفعول به ه« تبديه« تبديه« تبد به »ذ« و »نی« به »ح از »اوق« و »اوگ« يح از »اوق« و »اوگ« يح از »اوق« و »اوگ« ار میكار میكار میبردند. به جای عالمت »او« برای مفعول صر ه« و به ندرت »آ« و »ا« به كه« و به ندرت »آ« و »ا« به كه« و به ندرت »آ« و »ا« به ا« و »كا« و »كا« و » ه »يه »يه » ياليالكنده »جاق« و »جكنده »جاق« و »جك« از »تاچی«، نده »جاق« و »جينده »جاق« و »جي يگفتند »سوزوگ« و به جای پسوند آيگفتند »سوزوگ« و به جای پسوند آ عنی به جای »سوزو« میيعنی به جای »سوزو« میيعنی به جای »سوزو« می ردند. كردند. كردند. استفاده می

داچی«.يداچی«.يداچی«. يگفتند: »من آيگفتند: »من آ ه جگم« میيه جگم« میيه جگم« می له يله يله ردند. مثالكردند. مثالكردند. مثال به جای »من سو »تجی«، »آچی« و »اچی« استفاده می»تجی«، »آچی« و »اچی« استفاده می37 خورشید به برج حمل آمد عید جهان برآمد. گذشت سرمای بهمن و مناند برف و یخ زمستان. آفتاب آمد

و جهان حلاف بر انداخت و زنده شد. صبحدم این زمین با زیورهای زیبا می آراید.

Page 138: تاریخ مختصر ترک

138

کصر تر

ختخ م

تاری

لهجههای ترکی ترکستان غربی )ترکی خوارزم(

قلی يقلی يقلی ير لهجة قبائل اوغوز، قپچاق، خلج و قانير لهجة قبائل اوغوز، قپچاق، خلج و قان ر لهجة قبائل اوغوز، قپچاق، خلج و قانير لهجة قبائل اوغوز، قپچاق، خلج و قاني ياشغر در خوارزم تحت تأثياشغر در خوارزم تحت تأث اشغر در خوارزم تحت تأثكاشغر در خوارزم تحت تأثك پس از سدة ۱۲، زبان ادبی جوجی اولوس تابع منطقه جوجی ين اولوس تابع منطقه جوجی ين اولوس تابع منطقه ن ا مغول، ايلغار مغول، ايلغار مغول، لغار ا از پس آورد. وجود به را خوارزم اكی از پس آورد. وجود به را خوارزم اكی از پس آورد. وجود به را خوارزم ی تر و تركافته و كافته تري و تريافته و افته ر يير يير تغ تغييی ييی تغك تغكی ی اندو معتزله مذهب نفوذ شد. اردو آلتون رسمی زبان خوارزمی و كی معتزله مذهب نفوذ شد. اردو آلتون رسمی زبان خوارزمی و كی معتزله مذهب نفوذ شد. اردو آلتون رسمی زبان خوارزمی ی تر و گرفت قرار اردو آلتون تركومت و گرفت قرار اردو آلتون كومت ترك و گرفت قرار اردو آلتون تركومت و گرفت قرار اردو آلتون ومت ح حكو كو ی خوارزمی كی خوارزمی كی خوارزمی كن آثار نوشته شده به تركن آثار نوشته شده به تر ن آثار نوشته شده به ترين آثار نوشته شده به تري ن منطقه شد. مهمترين منطقه شد. مهمترين منطقه شد. مهمتر قتهای عرفانی موجب اعتالی فرهنگ ايقتهای عرفانی موجب اعتالی فرهنگ ايقتهای عرفانی موجب اعتالی فرهنگ ا گر طريگر طريگر طر دلغت لغت كتاب لغت كتاب تاب زمخشری، االدب مقدمة لغت زمخشری، كتاب االدب مقدمة لغت زمخشری، كتاب االدب مقدمة لغت تاب نامه، محبت نامه، يد، محبت نامه، يد، محبت د، المر المرين ين المري المرين ن مع معيس، يس، معي معيس، س، الفراد نهج از: عبارتند

ن.ين.ين. ريرير يوسف و خسر و شيوسف و خسر و ش وسف و خسر و شيوسف و خسر و شي س، قصة يس، قصة يس، قصة يمحمد بن قيمحمد بن قمی داشته و يمی داشته و يمی داشته و ينی و اخالقی و معجزات نوشته شده، حالتی تعلينی و اخالقی و معجزات نوشته شده، حالتی تعل نی و اخالقی و معجزات نوشته شده، حالتی تعلينی و اخالقی و معجزات نوشته شده، حالتی تعلي ام دكام دكام د كه دربارة احكه دربارة اح ه دربارة احكه دربارة احك تابی است كتابی است كتابی است س: يس: يس: نهج الفراد

تاب موجود است. كتاب موجود است. كتاب موجود است. ن ين ين ار پربار است. دو نسخة خطی از ايار پربار است. دو نسخة خطی از ايار پربار است. دو نسخة خطی از ا يی بسيی بس ی بسكی بسك كن حال زبان آن ساده است. از نظر واژگان تركن حال زبان آن ساده است. از نظر واژگان تر ن حال زبان آن ساده است. از نظر واژگان ترين حال زبان آن ساده است. از نظر واژگان تري يدر عيدر عبخشهای از بخشهای كب از بخشهای كب از ب مر و شده نوشته خوارزم در مركق( و شده نوشته خوارزم در كق( )۱۳۱۳م/۶9۲ش/۷۱۳ در منظوم اثر )ين در منظوم اثر )ين در منظوم اثر ن ا ايد: ايد: د: المر المرين المرين ن يمعيمعن منظومه، شخصی ين منظومه، شخصی ين منظومه، شخصی ق نوشته شده است. شاعر ايق نوشته شده است. شاعر ايق نوشته شده است. شاعر ا يكليكليك و عتبة الحقا ليلي يتابهای قوتادقو بيتابهای قوتادقو ب تابهای قوتادقو بكتابهای قوتادقو بك عرفانی مذهبی است. با وزن

ت در قالب رباعی دارد.يت در قالب رباعی دارد.يت در قالب رباعی دارد. ي بي ب تابخانة بورسا است و كتابخانة بورسا است و كتابخانة بورسا است و 9۰۰ تاب در كتاب در كتاب در ن ين ين س ايس ايس ا ف است. تنها نسخة دستنويف است. تنها نسخة دستنويف است. تنها نسخة دستنو خ شريخ شريخ شر يبه نام شيبه نام شقطعة چند و قطعة كی چند و قطعة كی چند و ی تر غزل چند است. نامه ترك غزل چند است. نامه ك ۱۱ از از كب از كب ب مر و است مركی و است كی مرك و است مركی و است ی تر مثنوی خوارزمی: نامه تركمحبت مثنوی خوارزمی: نامه كمحبت ران آلتون اردو نوشته يران آلتون اردو نوشته يران آلتون اردو نوشته يگ از اميگ از ام گ از اميگ از امي يتاب خوارزمی است و آن را به خواست محمد خوجا بيتاب خوارزمی است و آن را به خواست محمد خوجا ب تاب خوارزمی است و آن را به خواست محمد خوجا بكتاب خوارزمی است و آن را به خواست محمد خوجا بك ز دارد. شاعر يز دارد. شاعر يز دارد. شاعر يفارسی نيفارسی نل شده است. پرفسور يل شده است. پرفسور يل شده است. پرفسور يميم مكمك كحون تكحون ت حون تيحون تي يق در حوزة سيق در حوزة س رده است. اثر در سال كرده است. اثر در سال كرده است. اثر در سال ۱۳۵۳م/۷۳۲ش/۷۵۴ كم كم م يم ي و به او تقد

م:يم:يم: يآوريآور ت را برای نمونه میيت را برای نمونه میيت را برای نمونه می يده است. چند بيده است. چند ب ده است. چند بيده است. چند بي ين اثر پژوهين اثر پژوه ن اثر پژوهين اثر پژوهي ز، دربارة ايز، دربارة ايز، دربارة ا تورخان گنجهای از تبر

ميميم لديلديلد ياد قياد ق اد قياد قي يم محبت نامه نی بنيم محبت نامه نی بن م محبت نامه نی بنيم محبت نامه نی بني لديلديلد ياد قياد ق اد قياد قي ن ين ين ين آتين آت ن آتين آتي ي اولوغ تنری ني اولوغ تنری نرگنيرگنيرگن ب قا، آدم بينی قا، آدم ينی بي قا، آدم بينی قا، آدم نی گنج محبت گن گنجير محبت گن ير گنجي محبت گن گنجير محبت گن ر قاب عالم گوهر قابياقتو عالم گوهر ياقتو قابي عالم گوهر قابياقتو عالم گوهر اقتو ی يكی يكی ا

غانيغانيغان۳۸ نی سؤز اوزره قوينی سؤز اوزره قوينی سؤز اوزره قو اديادياد يوغان جهان بنيوغان جهان بن وغان جهان بنيوغان جهان بني يندن تونی يندن تونی ندن تونی يندن تونی ي ن دفترين دفترين دفتر ي ني ن كفلكفلك

عربی زبان زبان آموزش برای زمخشری جاراهلل توسط عربی كتاب زبان زبان آموزش برای زمخشری جاراهلل توسط عربی كتاب زبان زبان آموزش برای زمخشری جاراهلل توسط تاب ن ين ين ا زمخشری: االدب مقدمة متن، متن، يل متن، يل ل ذ در است. شده ذيم در است. شده ذيم در است. شده م تقد خوارزمشاهی تقديز خوارزمشاهی تقديز خوارزمشاهی ز اتس سلطان به و نوشته اتسيان سلطان به و نوشته يان اتسي سلطان به و نوشته اتسيان سلطان به و نوشته ان خوارزم و خوارزميها و يها فارس فارسكان، فارسكان، ان، تر تركبه كبه لهجههای دربارة حال لهجهين دربارة حال لهجهين دربارة حال ن ا با است خوارزمی به متن اكی با است خوارزمی به متن اكی با است خوارزمی به متن ی تر است. موجود تركز است. موجود كز تري است. موجود تريز است. موجود ز ن فارسی و نيی فارسی و يی نك فارسی و نكی فارسی و ی تر تركهای كهای ترجمه. نام خدای بزرگ را به یاد آوردم. محبت نامه را بنا نهادم. دو گوهر به یک باره در جهان روشن کرد. گنج 38

آنکه شب را از دفتر آسمان پاک کرد. و بنیاد جهان را بر سخن گذارد.محبت را به انسان داد. آنکه شب را از دفتر آسمان پاک کرد. و بنیاد جهان را بر سخن گذارد.محبت را به انسان داد. آنکه شب را از دفتر آسمان پاک کرد. و بنیاد جهان را بر سخن گذارد.

Page 139: تاریخ مختصر ترک

139

کتر

صر خت

مخ

اریت

ی، يی، يی، ايايا يتاب از نظر واژه، اصطالح، نامهای جغرافيتاب از نظر واژه، اصطالح، نامهای جغراف تاب از نظر واژه، اصطالح، نامهای جغرافكتاب از نظر واژه، اصطالح، نامهای جغرافك ن ين ين ز اطالعاتی ارائه شده است. ايز اطالعاتی ارائه شده است. ايز اطالعاتی ارائه شده است. ا يقلی نيقلی ن قلی نيقلی ني ياوغوز، قپچاق و قانياوغوز، قپچاق و قانار پربار است. برای نمونه چند واژه يار پربار است. برای نمونه چند واژه يار پربار است. برای نمونه چند واژه يی بسيی بس ی بسكی بسك كوانهای تركوانهای تر وانهای تريوانهای تري يدتی، نامهای لباسها، ماهها، سالها و حيدتی، نامهای لباسها، ماهها، سالها و ح دتی، نامهای لباسها، ماهها، سالها و حيدتی، نامهای لباسها، ماهها، سالها و حي ياصطالحات عقياصطالحات عق

م:يم:يم: يرا می آوريرا می آورق صوی= يق صوی= يق صوی= يسيس سيسي ه. ايه. ايه. ا يكلليكلليك= همشهری. اوبا= روستا. قر لليللي ر اير اير ا يه، شهر، ملت و خلق. بيه، شهر، ملت و خلق. ب ه، شهر، ملت و خلق. بيه، شهر، ملت و خلق. بي ل: قريل: قريل: قر ائل وان= ين= ين= يت= مدرسه. سيت= مدرسه. س ت= مدرسه. سكت= مدرسه. سك كن واژه گرفته شده است(. بشكن واژه گرفته شده است(. بش ن واژه گرفته شده است(. بشين واژه گرفته شده است(. بشي ز از ايز از ايز از ا يا در زبان روسی نيا در زبان روسی ن ا در زبان روسی نكا در زبان روسی نك كبتكبت بتكيبتكي كيان )واژه كيان )واژه ان )واژه كان )واژه ك ت= ديت= ديت= د يبيب بكبك كحمام. كحمام. ر= مشرق. تام= ير= مشرق. تام= ير= مشرق. تام= ير= مغرب. گون توغارير= مغرب. گون توغار ر= مغرب. گون توغارير= مغرب. گون توغاري ينالق= مقبره. قونوقلوق اف= مسافرخانه. گون باتارينالق= مقبره. قونوقلوق اف= مسافرخانه. گون باتار نالق= مقبره. قونوقلوق اف= مسافرخانه. گون باتارينالق= مقبره. قونوقلوق اف= مسافرخانه. گون باتاري يقبر، مزار. سيقبر، مزار. س

وار.يوار.يوار. داز كان خوارزم بوده و از از كان خوارزم بوده و ان خوارزم بوده و از تر از تركتاب كتاب از ترك از تركتاب تاب سندة يسندة يسندة س شده است. زمخشری نويس شده است. زمخشری نويس شده است. زمخشری نو يتاب قرنها در مدارس تدريتاب قرنها در مدارس تدر تاب قرنها در مدارس تدركتاب قرنها در مدارس تدرك ن ين ين اشاف او، كشاف او، كشاف او، ر ير ير يل زبان عربی بود و تفسيل زبان عربی بود و تفس ل زبان عربی بود و تفسيل زبان عربی بود و تفسي ن چهرهين چهرهين چهرههای جهان اسالم است. زمخشری استاد بی بد درخشان تربا به عربی سروده است. يبا به عربی سروده است. يبا به عربی سروده است. يو بود و اشعاری زيو بود و اشعاری ز و بود و اشعاری زيكو بود و اشعاری زيك يكن حال شاعری نيكن حال شاعری ن ن حال شاعری نين حال شاعری ني ين عالم در عين عالم در ع ن عالم در عين عالم در عي ر قرآن است. اير قرآن است. اير قرآن است. ا ين تفاسين تفاس ن تفاسين تفاسي از بهتر

ه درگذشت.يه درگذشت.يه درگذشت. ية جرجانية جرجان ة جرجانية جرجاني زمخشری در سال ۱۱۳۴م. در قرو و كی خوارزمی و كی خوارزمی ی خوارزمی تر لغت نام با تركتاب لغت نام با كتاب ترك لغت نام با تركتاب لغت نام با تاب ن ين ين ا ايقلی: ايقلی: قلی: قان لسان قانيی علی لسان يی علی قانك لسان قانكی علی لسان ی علی التر اللغات التركان اللغات كان التري اللغات التريان اللغات ان تب تبيتاب يتاب تبك تبكتاب تاب و و يس و يس س بن ق قيمحمد بن يمحمد ن ين ين ن خوارزمشاه نوشته شده است. اين خوارزمشاه نوشته شده است. اين خوارزمشاه نوشته شده است. ا تاب به عربی و برای سلطان جالل الدكتاب به عربی و برای سلطان جالل الدكتاب به عربی و برای سلطان جالل الد قلی معروف شده است. يقلی معروف شده است. يقلی معروف شده است. يا لغت قانيا لغت قان ا لغت قانيا لغت قانيمی( و يمی( و يمی( و يری )لغت شرفنامة ابراهيری )لغت شرفنامة ابراه ری )لغت شرفنامة ابراهيری )لغت شرفنامة ابراهي يگری چون ابن مهنا )لغت ابن مهنا(، احمد منيگری چون ابن مهنا )لغت ابن مهنا(، احمد من گری چون ابن مهنا )لغت ابن مهنا(، احمد منيگری چون ابن مهنا )لغت ابن مهنا(، احمد مني سان ديسان ديسان د تاب مورد استفادة لغت نوكتاب مورد استفادة لغت نوكتاب مورد استفادة لغت نو

ری واقع و سپس مفقود شده است. يری واقع و سپس مفقود شده است. يری واقع و سپس مفقود شده است. ين مورد استفادة فرهنگ جهانگين مورد استفادة فرهنگ جهانگ ن مورد استفادة فرهنگ جهانگين مورد استفادة فرهنگ جهانگي يهمچنيهمچنی يی يی خا بوده و توسط شاعری به نام علی با وزن هجايخا بوده و توسط شاعری به نام علی با وزن هجايخا بوده و توسط شاعری به نام علی با وزن هجا يوسف و زليوسف و زل وسف و زليوسف و زلي تی از داستان يتی از داستان يتی از داستان ن اثر منظوم، رواين اثر منظوم، رواين اثر منظوم، روا وسف: ايوسف: ايوسف: ا قصة

ی( و در قالب رباعی نوشته شده است.يی( و در قالب رباعی نوشته شده است.يی( و در قالب رباعی نوشته شده است. )۱۲ هجان اثر در منطقة خوارزم در سال ين اثر در منطقة خوارزم در سال ين اثر در منطقة خوارزم در سال ن نظامی گنجوی است. اين نظامی گنجوی است. اين نظامی گنجوی است. ا ريرير يتاب ترجمة خسرو و شيتاب ترجمة خسرو و ش تاب ترجمة خسرو و شكتاب ترجمة خسرو و شك كن كن ن ين ي ن قطب: اين قطب: اين قطب: ا ريرير يخسرو و شيخسرو و ش

د آمده است.يد آمده است.يد آمده است. ۱۳۴۱ م. توسط شاعری به نام قطب پدمنكمنكمنها در سال ۱۴۶۵م/۸۴۴ش/۸۶9ق توسط كن اسالم به تركن اسالم به تر ن اسالم به ترين اسالم به تري ن اثر منظوم برای آموزش دين اثر منظوم برای آموزش دين اثر منظوم برای آموزش د رونق االسالم: ا

ند:كند:كند: ی خوارزم جلب توجه میكی خوارزم جلب توجه میكی خوارزم جلب توجه می كر در تركر در تر ر در ترير در تري يات زيات ز ات زيات زي يخ شرف نوشته شده است. خصوصيخ شرف نوشته شده است. خصوص خ شرف نوشته شده است. خصوصيخ شرف نوشته شده است. خصوصي يشيشآذاق. »ی« § آذاق. »ی« § آذاق. »ی« اق ياق ياق آ آيآف. »ذ« به جای »ی« مانند يآف. »ذ« به جای »ی« مانند آ§ آ§آف. »ذ« به جای »ی« مانند آف. »ذ« به جای »ی« مانند ار(كار(كار( آو )ش ك آو )شك به جای »و« حرف »ف« تلفظ می شود مثالب يب يب يوخشاماق« به جای »اوخشاماق«. در ترتيوخشاماق« به جای »اوخشاماق«. در ترت وخشاماق« به جای »اوخشاماق«. در ترتيوخشاماق« به جای »اوخشاماق«. در ترتي راق« و »يراق« و »يراق« و » راق« به جای »اييراق« به جای »اييراق« به جای »ا ار دارد. مثاليار دارد. مثاليار دارد. مثال » ياربرد بسياربرد بس اربرد بسكاربرد بسك لمات كلمات كلمات در آغاز نجی«. در پسوندهای استقبال »غای«، »گی«، »نما« و »گه«. مثالينجی«. در پسوندهای استقبال »غای«، »گی«، »نما« و »گه«. مثالينجی«. در پسوندهای استقبال »غای«، »گی«، »نما« و »گه«. مثال به جای »گئده ينج« به جای »بئشينج« به جای »بئش نج« به جای »بئشينج« به جای »بئشي يشمارش: »بئشيشمارش: »بئش

جگم« می گفتند »بارغای من«.

Page 140: تاریخ مختصر ترک

140

کصر تر

ختخ م

تاری

زبان و ادبیات ترکی منطقة آلتون اردو یا دشت قپچاق

جاد يجاد يجاد اه اياه اياه ا يای سيای س ای سيای سي يزخان در منطقة شمال دريزخان در منطقة شمال در زخان در منطقة شمال دريزخان در منطقة شمال دري يم دولت آلتون اردو توسط باتو نوة چنگيم دولت آلتون اردو توسط باتو نوة چنگ م دولت آلتون اردو توسط باتو نوة چنگيم دولت آلتون اردو توسط باتو نوة چنگي يشتر گفتيشتر گفت شتر گفتيشتر گفتي يه پيه پ ه پكه پك كهمچنان كهمچنان ل میكيل میكيل میدادند، كيها تشكيها تش شتر آنان را قپچاقيشتر آنان را قپچاقيشتر آنان را قپچاق يه بيه ب ه بكه بك ن دولت، اولوس جوجی میين دولت، اولوس جوجی میين دولت، اولوس جوجی میگفتند. از آنجا شد. به مردمان اه خان« كه خان« كه خان« كافته بود. »بركافته بود. »بر افته بود. »بريافته بود. »بري ومت آلتون اردو تا خوارزم گسترش كومت آلتون اردو تا خوارزم گسترش كومت آلتون اردو تا خوارزم گسترش كشد ولی حكشد ولی ح ن منطقه دشت قپچاق گفته میين منطقه دشت قپچاق گفته میين منطقه دشت قپچاق گفته می به ادند. زبان يدند. زبان يدند. زبان كان قپچاق حل شده و تركان قپچاق حل شده و ترك گرد ان قپچاق حل شده و تركان قپچاق حل شده و ترك كان تركان تر ان تريان تري ي زمانی، مي زمانی، م م در اندكم در اندكم در اندك برادر باتو مسلمان شد و مغوالن حان ين ين ی زبان دولتی شد. آثار نوشته شده در اكی زبان دولتی شد. آثار نوشته شده در اكی زبان دولتی شد. آثار نوشته شده در ا كرد و زبان تركرد و زبان تر رد و زبان تركرد و زبان ترك ن منطقه رشد ين منطقه رشد ين منطقه رشد ن اسالم در اين اسالم در اين اسالم در ا ز همراه با ديز همراه با ديز همراه با د يی نيی ن ی نكی نك كتركتری قپچاق كی قپچاق كی قپچاق به تر تركراندند، به كراندند، آنجاها فرمان می آنجاها فرمان میكان قپچاق در آنجاها فرمان میكان قپچاق در ان قپچاق در تر تركه كه تركه ترك ه ه يه يه ينهای مصر و سورينهای مصر و سور نهای مصر و سورينهای مصر و سوري ين سرزمين سرزم ن سرزمين سرزمي يمنطقه و همچنيمنطقه و همچن

ه مربوط به زبان و لغت هستند، عبارتند از:كه مربوط به زبان و لغت هستند، عبارتند از:كه مربوط به زبان و لغت هستند، عبارتند از: ن دوره ين دوره ين دوره ن آثار اين آثار اين آثار ا هستند. مهمترمذهبی مذهبی يونرهای مذهبی يونرهای ونرهای يسيس سيسي م طرف از مي طرف از ي ۱۴ سدة سدة يل سدة يل ل اوا در اواكتاب در اواكتاب در تاب ن ين ين ا قپچاق: مجموعة ايا قپچاق: مجموعة ايا قپچاق: مجموعة ا و و يكوس و يكوس وس يكومانيكومان ومانكومانك س كس كس ودكودكود .۱تابخانه سنت كتابخانه سنت كتابخانه سنت آن در آماده شده و نسخة خطی آن در كان قپچاق آماده شده و نسخة خطی آن در كان قپچاق آماده شده و نسخة خطی ان قپچاق تر به به تركت كت به تري به تريت ت يحيح حيحي يم مسيم مس م مسيم مسي تعال آموزش برای آلمانی، و تعاليی آموزش برای آلمانی، و يی تعالي آموزش برای آلمانی، و تعاليی آموزش برای آلمانی، و ی ايايا يتاليتال تاليتالي ان حال اطالعاتی ارزشمند دربارة ين حال اطالعاتی ارزشمند دربارة ين حال اطالعاتی ارزشمند دربارة يای از متون و واژگان قپچاق است. در عيای از متون و واژگان قپچاق است. در ع تاب مجموعهكتاب مجموعهكتاب مجموعه ن ين ين ز است. ايز است. ايز است. ا يوس ونيوس ون وس ونكوس ونك كماركمار

ند.كند.كند. زندگی قپچاقها ارائه میه شده است. دفتر يه شده است. دفتر يه شده است. دفتر يها تهيها ته گری توسط آلمانیيگری توسط آلمانیيگری توسط آلمانی یيیيیها و د ايايا يتاليتال تاليتالي ل شده است. اولی از طرف اكيل شده است. اولی از طرف اكيل شده است. اولی از طرف ا كيتاب از دو دفتر تشكيتاب از دو دفتر تش تاب از دو دفتر تشكتاب از دو دفتر تشك

م:يم:يم: ينين نكنك نی- فارسی زبان قپچاق است. برای نمونه به چند واژه اشاره می ينی- فارسی زبان قپچاق است. برای نمونه به چند واژه اشاره می ينی- فارسی زبان قپچاق است. برای نمونه به چند واژه اشاره می يای التيای الت نخست لغتنامهئجه= شب. تاندا= فردا. كئجه= شب. تاندا= فردا. كئجه= شب. تاندا= فردا. ون= روز. كون= روز. كون= روز. د. يد. يد. ياش= خورشياش= خورش اش= خورشياش= خورشي تنری= خدا. اوچماق= بهشت. تاموق= جهنم. قواوتوروق= صندلی. اوتوروق= صندلی. يد. اوتوروق= صندلی. يد. د. يليل لكلك آچقوس= بخاری. بوخوريك= پول. آقچا= بوخوريكچه. پول. آقچا= يكچه. بوخوري پول. آقچا= بوخوريچه. پول. آقچا= چه. قال قاليوووز= يوووز= قالك قالكوووز= وووز= با. يبا. يبا. ز زيوه، يوه، وه، زكوه، زك باش باشكلو= كلو= باشك باشكلو= لو= كوركور وركوركق= مأمور پست. خان يق= مأمور پست. خان يق= مأمور پست. خان غريغريغر يالچی= عمله. صيالچی= عمله. ص الچی= عمله. صيالچی= عمله. صي چی= نانوا. كچی= نانوا. كچی= نانوا. كراچی= مشروب فروش. اتمكراچی= مشروب فروش. اتم راچی= مشروب فروش. اتميراچی= مشروب فروش. اتمي يتر، جراح. شيتر، جراح. ش تر، جراح. شكتر، جراح. شك اوتاچی= دارقوچی= والی. آلپاووت= يارقوچی= والی. آلپاووت= يارقوچی= والی. آلپاووت= ر. چری باشی= سپهساالر. ير. چری باشی= سپهساالر. ير. چری باشی= سپهساالر. يگ و اميگ و ام گ و اميگ و امي يو قان= پادشاه، امپراتور. بگ= شاهزاده. بئی= بيو قان= پادشاه، امپراتور. بگ= شاهزاده. بئی= ب

ز.يز.يز. ينين نكنك ن. قاراواش= ين. قاراواش= ين. قاراواش= چی= قاديچی= قاديچی= قاد سرباز. اوردا= اردوگاه ارتش. تولماچ= مترجم. از همانند يز همانند يز همانند ين دفتر نين دفتر ن ن دفتر نين دفتر ني ل شده و در اكيل شده و در اكيل شده و در ا كيستانهای قپچاقی تشكيستانهای قپچاقی تش ستانهای قپچاقی تشيستانهای قپچاقی تشي يدفتر دوم از واژه نامه قپچاقی- آلمانی و دعاهای و چيدفتر دوم از واژه نامه قپچاقی- آلمانی و دعاهای و چه كه كه ار ارزشمند است چون يار ارزشمند است چون يار ارزشمند است چون ين اثر از نظر تلفظ بسين اثر از نظر تلفظ بس ن اثر از نظر تلفظ بسين اثر از نظر تلفظ بسي ی بحث شده است. اكی بحث شده است. اكی بحث شده است. ا كدفتر اول، به صورت مختصر از دستور زبان تركدفتر اول، به صورت مختصر از دستور زبان تر

ن نوشته شده است.ين نوشته شده است.ي ن نوشته شده است. ن نوشته شده است. يبا حروف التيبا حروف الت

Page 141: تاریخ مختصر ترک

141

کتر

صر خت

مخ

اریت

ان اندلسی:يان اندلسی:يان اندلسی: ي ابوحي ابوح تاب االدراكتاب االدراكتاب االدراك للسان االتراك .۲ ان در سال يان در سال يان در سال ۳-۱۳۱۲م. در مصر نوشته شده است. يتاب لغتنامة قپچاقی است و توسط ابوحيتاب لغتنامة قپچاقی است و توسط ابوح تاب لغتنامة قپچاقی است و توسط ابوحكتاب لغتنامة قپچاقی است و توسط ابوحك ن ين ين ا

ن ابن مهنا:ين ابن مهنا:ين ابن مهنا: ة االنسان و حلبة اللسان جمال الدية االنسان و حلبة اللسان جمال الدية االنسان و حلبة اللسان جمال الد يتاب حليتاب حل تاب حلكتاب حلك .۳جان نوشته شده و به نام لغت ابن مهنا معروف است.يجان نوشته شده و به نام لغت ابن مهنا معروف است.يجان نوشته شده و به نام لغت ابن مهنا معروف است. ان و در آذربايان و در آذربايان و در آذربا يلخانيلخان لخانيلخاني تاب در زمان اكتاب در زمان اكتاب در زمان ا ن ين ين ا

فصل در مغولی عربی- .۳ ی كی كی تر عربی- ترك. عربی- ك. ۲ فارسی عربی- .۱ است: شده است: كيل شده است: كيل شده ل تش قسمت سه از تشكيتاب قسمت سه از كيتاب تشك قسمت سه از تشكتاب قسمت سه از تاب ی كی كی ك هزار لغت ترك هزار لغت تر ش از يش از يش از ۳ يجانی آمده و بيجانی آمده و ب جانی آمده و بيجانی آمده و بي ی آذرباكی آذرباكی آذربا ك ترك تر يكحات مفصلی دربارة دستور زبان و فونتيكحات مفصلی دربارة دستور زبان و فونتيك حات مفصلی دربارة دستور زبان و فونتيحات مفصلی دربارة دستور زبان و فونتي يی توضيی توض ی توضكی توضك كعربی- تركعربی- تر

اربرد دارند.كاربرد دارند.كاربرد دارند. ن واژگان، در زبان امروزی ين واژگان، در زبان امروزی ين واژگان، در زبان امروزی شتر ايشتر ايشتر ا ينوشته شده است. بينوشته شده است. به:كيه:كيه: كيه لضبط اللغة التركيه لضبط اللغة التر ه لضبط اللغة التريه لضبط اللغة التري يليل لكلك كن الكن ال ن الين الي يتاب القوانيتاب القوان تاب القوانكتاب القوانك .۴

ی قپچاقی نوشته شده و توسط معلم رفعت در استانبول چاپ شده كی قپچاقی نوشته شده و توسط معلم رفعت در استانبول چاپ شده كی قپچاقی نوشته شده و توسط معلم رفعت در استانبول چاپ شده كان، به تركان، به تر ان، به تركان، به ترك تاب در مصر زمان مملوكتاب در مصر زمان مملوكتاب در مصر زمان مملو ن ين ين ااست.

كتاب بلغة المشتاق فی لغة التركتاب بلغة المشتاق فی لغة الترك ولقفجاق: تاب بلغة المشتاق فی لغة التركتاب بلغة المشتاق فی لغة الترك .۵لغتنامه قپچاقی و اوغوز است.

ز نوشته شده است.يز نوشته شده است.يز نوشته شده است. يگر نيگر ن گر نيگر ني تاب لغت و دستور دكتاب لغت و دستور دكتاب لغت و دستور د ز چند يز چند يز چند ينها نينها ن نها نينها ني عالوه بر ا

ترکی جغتایی و ویژگیهایش

همچون قدرتمند همچون يتی قدرتمند همچون يتی قدرتمند تی شخص و بزرگ شاعری ظهور با و شخصيرده و بزرگ شاعری ظهور با و يرده شخصك و بزرگ شاعری ظهور با و شخصكرده و بزرگ شاعری ظهور با و رده رشد رشد يان رشد يان ان يموريمور موريموري ت زمان از تيی زمان از يی تي زمان از تيی زمان از ی جغتا جغتاكی جغتاكی ی كتركترلغارش موجب قتل و غارت يلغارش موجب قتل و غارت يلغارش موجب قتل و غارت ز، در ايز، در ايز، در ا يز مانند چنگيز مانند چنگ ز مانند چنگيز مانند چنگي يمور نيمور ن مور نيمور ني ير تير ت ر تير تي ين منطقه شد. امين منطقه شد. ام ن منطقه شد. امين منطقه شد. امي ی، زبان ادبی ايی، زبان ادبی ايی، زبان ادبی ا ر نواير نواير نوا يشيش شيشي ير علير عل ر علير علي ياميامن شهرهای ين شهرهای ين شهرهای بزرگتر از او سمرقند زمان در بزرگتريد. از او سمرقند زمان در بزرگتريد. از او سمرقند زمان در د. يوشيوش وشكوشك آبادانی و برای اصالح بعدا بعدايار شد. ولی بعدايار شد. ولی ار شد. ولی بس بسيرانی يرانی بسي بسيرانی رانی و و ی در يی در يی در هاكهاكها كاش به سمرقند آورد و شهركاش به سمرقند آورد و شهر ردهكردهكرده ر ير ير ينهای تسخينهای تسخ نهای تسخينهای تسخي يمور معمار و متخصصان را از سرزميمور معمار و متخصصان را از سرزم مور معمار و متخصصان را از سرزميمور معمار و متخصصان را از سرزمي ياسالمی شد. تياسالمی شد. تراز را يراز را يراز را يه و شيه و ش ه و شيه و شي يها نام شهرهای بزرگی چون بغداد، دمشق، قاهره، سلطانيها نام شهرهای بزرگی چون بغداد، دمشق، قاهره، سلطان ها نام شهرهای بزرگی چون بغداد، دمشق، قاهره، سلطانكها نام شهرهای بزرگی چون بغداد، دمشق، قاهره، سلطانك كن شهركن شهر ن شهرين شهري رد. بر اكرد. بر اكرد. بر ا اطراف سمرقند برپا مور، شاهرخ يمور، شاهرخ يمور، شاهرخ يهای تيهای ت ن مسجد مقبرهين مسجد مقبرهين مسجد مقبره ن مسجد جامع آن زمان بود. در اين مسجد جامع آن زمان بود. در اين مسجد جامع آن زمان بود. در ا نهاد. مسجد جامع سمرقند بزرگترز فرهنگی شد كز فرهنگی شد كز فرهنگی شد كمور، سمرقند مركمور، سمرقند مر مور، سمرقند مريمور، سمرقند مري يگ نوة تيگ نوة ت گ نوة تيگ نوة تي يمور و اولوغ بيمور و اولوغ ب مور و اولوغ بيمور و اولوغ بي يگ قرار دارد. در زمان شاهرخ فرزند تيگ قرار دارد. در زمان شاهرخ فرزند ت گ قرار دارد. در زمان شاهرخ فرزند تيگ قرار دارد. در زمان شاهرخ فرزند تي يو اولوغ بيو اولوغ بتختی يتختی يتختی ز در يز در يز در ۱۴۶9 م. هرات را به پا يقرا نيقرا ن قرا نيقرا ني ن باين باين با يافت. سلطان حسيافت. سلطان حس افت. سلطان حسيافت. سلطان حسي ز فرهنگی به هرات انتقال كز فرهنگی به هرات انتقال كز فرهنگی به هرات انتقال كولی پس از آن مركولی پس از آن مررد.كرد.كرد. ل يل يل ز علم و ادب آن زمان تبدكز علم و ادب آن زمان تبدكز علم و ادب آن زمان تبد كی، هرات را به مركی، هرات را به مر ی، هرات را به مريی، هرات را به مري ر نواير نواير نوا يشيش شيشي ير علير عل ر علير علي ياش امياش ام د. او با دوست و هم شاگردیيد. او با دوست و هم شاگردیيد. او با دوست و هم شاگردی برگز

كات تركات ترك بوده و زبانهای عربی، فارسی و ات تريات تري يت ادبيت ادب ت ادبيت ادبي ين شخصين شخص ن شخصين شخصي ن شاعر زمان خود و بزرگترين شاعر زمان خود و بزرگترين شاعر زمان خود و بزرگتر ی بزرگتريی بزرگتريی بزرگتر نوای« و يی« و يی« و ی »نواكی »نواكی »نوا كی دارد. تخلص او در شعر تركی دارد. تخلص او در شعر تر ی دارد. تخلص او در شعر تركی دارد. تخلص او در شعر ترك كوان شعر فارسی و تركوان شعر فارسی و تر وان شعر فارسی و تريوان شعر فارسی و تري امل میكامل میكامل میدانست. او د ی را به صورت كی را به صورت كی را به صورت كتركترت قدرتمند زمان خود بوده و به زبان مادری و مردمش وابسته يت قدرتمند زمان خود بوده و به زبان مادری و مردمش وابسته يت قدرتمند زمان خود بوده و به زبان مادری و مردمش وابسته يدر شعر فارسی »فانی« بوده است. او شخصيدر شعر فارسی »فانی« بوده است. او شخص

Page 142: تاریخ مختصر ترک

142

کصر تر

ختخ م

تاریی كی كی كه تركه تر ه تركه ترك كنكن نيني ند و برای اثبات ايند و برای اثبات ايند و برای اثبات ا رد تا به زبان مادری شعر سراكرد تا به زبان مادری شعر سراكرد تا به زبان مادری شعر سرا ه میيه میيه می ين رو به شاعران زمان خود توصين رو به شاعران زمان خود توص ن رو به شاعران زمان خود توصين رو به شاعران زمان خود توصي بود. از ا

ن« نوشت.ين« نوشت.ين« نوشت. يمة اللغتيمة اللغت مة اللغتكمة اللغتك تابی با نام »محاكتابی با نام »محاكتابی با نام »محا املتر از زبان فارسی است، كاملتر از زبان فارسی است، كاملتر از زبان فارسی است، عتر و يعتر و يعتر و يوسيوسن ين ين ی هستند. خمسه مهمتركی هستند. خمسه مهمتركی هستند. خمسه مهمتر كگر به تركگر به تر گر به تريگر به تري می ديمی ديمی د يمی به فارسی و نيمی به فارسی و ن می به فارسی و نيمی به فارسی و ني يه نيه ن ه نكه نك ی يی يی ۳۲ اثر منظوم و منثور نوشته نواه و كيه و كيه و كيه شاعران تركيه شاعران تر ه شاعران تركه شاعران ترك نامدار شده نامدار شده كيه نامدار شده كيه ه كيران و تركيران و تر ران و تريران و تري ا ايی چنان در ايی چنان در ی چنان در ت دارد. نوايت دارد. نوايت دارد. نوا بي هزار ب ي هزار ۲۳ ه جمعاكه جمعاكه جمعا ی است يی است يی است اثر نوا

وان او نوشتهيوان او نوشتهيوان او نوشتهاند. تاب لغتی چون »سنگالخ« را برای فهم بهتر دكتاب لغتی چون »سنگالخ« را برای فهم بهتر دكتاب لغتی چون »سنگالخ« را برای فهم بهتر د رهيرهيرهها نوشته و يجان بر اشعار او نظيجان بر اشعار او نظ جان بر اشعار او نظيجان بر اشعار او نظي آذرباای يای يای آس ادبی آسيی ادبی يی آسك ادبی آسكی ادبی ی تر و تركجان و كجان تري و تريجان و جان اند لهجة انديق لهجة انديق لهجة ق تلف از تلفيی از يی تلفي از تلفيی از ی جغتا جغتاكی جغتاكی ی تر است. تركی است. كی تري است. تريی است. ی جغتا جغتايات جغتايات ات ادب ادبيانگذار يانگذار ادبي ادبيانگذار انگذار بن بنيی يی بني بنيی ی نواه در كه در كه در كن بدان روست كن بدان روست ن بدان روست ين بدان روست ي جانی داشته است. ايجانی داشته است. ايجانی داشته است. ا ی آذرباكی آذرباكی آذربا كر مهمی بر تركر مهمی بر تر ر مهمی بر ترير مهمی بر تري يی تأثيی تأث ی تأثيی تأثي ی جغتاكی جغتاكی جغتا كرده است. تركرده است. تر رده است. تركرده است. ترك كزی ظهور كزی ظهور زی ظهور كزی ظهور ك كمركمره شاعران و هنرمندان كه شاعران و هنرمندان كه شاعران و هنرمندان كاند. چنانكاند. چنان ی با هرات داشتهيكی با هرات داشتهيكی با هرات داشته ز فرهنگی بوده و روابط نزدكز فرهنگی بوده و روابط نزدكز فرهنگی بوده و روابط نزد روان مرايروان مرايروان مرا يز و شيز و ش ز و شيز و شي آن زمان تبراز از يش از يش ش پيادمی درآمده بود. پ يادمی درآمده بود. ادمی درآمده بود. پكادمی درآمده بود. پك آ آك ك ل كل كل يك كتب به شكتب به ش تب به شكتب به شك كن مكن م ن مين مي اكرده و ا اكرده و رده و ل يل يل يتب هرات تحصيتب هرات تحص تب هرات تحصكتب هرات تحصك كادی در مكادی در م ادی در ميادی در مي يجانی زيجانی ز جانی زيجانی زي آذربای در سمرقند و لطفی در هرات، به يی در سمرقند و لطفی در هرات، به يی در سمرقند و لطفی در هرات، به نی و گداينی و گداينی و گدا يقيق قيقي ی، يی، يی، ی، آتاكی، آتاكی، آتا اكاكا كدر خوارزمی، سكدر خوارزمی، س در خوارزمی، سيدر خوارزمی، سي يرحيرح رحيرحي يسانی چون ميسانی چون م سانی چون مكسانی چون مك ی يی يی نوا

اری رسانده بودند.ياری رسانده بودند.ياری رسانده بودند. ی يی يی ات جغتايات جغتايات جغتا يجاد ادبيجاد ادب جاد ادبيجاد ادبي ان شخص خود شاعر ين شخص خود شاعر ين شخص خود شاعر رده بود. اكرده بود. اكرده بود. ا افت يافت يافت يقرا دريقرا در قرا دريقرا دري ن باين باين با يت را از سلطان حسيت را از سلطان حس ت را از سلطان حسيت را از سلطان حسي كمكمك و حما مكمك ن ين ين شتريشتريشتر يی بيی ب ی بيی بي نواقرا در يقرا در يقرا در ی است. باكی است. باكی است. با كی زبان تركی زبان تر ی زبان تريی زبان تري ی او، دورة طاليی او، دورة طاليی او، دورة طال بوده و با تمام وجود به زبان مادری دلبسته بود. دورة فرمانروا

ده بود.يده بود.يده بود. ن« را برگزين« را برگزين« را برگز يی و فارسی تخلص »حسيی و فارسی تخلص »حس ی و فارسی تخلص »حسكی و فارسی تخلص »حسك كشعر تركشعر ترر ير ير يرخواند، خواندميرخواند، خواندم رخواند، خواندميرخواند، خواندمي يی، مورخانی چون حافظ ابرو، سمرقندی، ميی، مورخانی چون حافظ ابرو، سمرقندی، م ی، مورخانی چون حافظ ابرو، سمرقندی، ميی، مورخانی چون حافظ ابرو، سمرقندی، مي ت نوايت نوايت نوا تب هرات و تحت حماكتب هرات و تحت حماكتب هرات و تحت حما كدر مكدر مافتند. بابر يافتند. بابر يافتند. بابر ت يت يت ين واعظ، خطاطانی چون سلطان علی تربين واعظ، خطاطانی چون سلطان علی ترب ن واعظ، خطاطانی چون سلطان علی تربين واعظ، خطاطانی چون سلطان علی تربي يو دولتشاه سمرقندی، نقاشانی چون بهزاد و حسيو دولتشاه سمرقندی، نقاشانی چون بهزاد و حسی يی يی ن نمونة نثر جغتاين نمونة نثر جغتاين نمونة نثر جغتا باتريباتريباتر يعنی زيعنی ز عنی زيعنی زي تاب »بابرنامه« كتاب »بابرنامه« كتاب »بابرنامه« ی نوشته و يی نوشته و يی نوشته و ی جغتاكی جغتاكی جغتا كز آثارش را به تركز آثارش را به تر ز آثارش را به تريز آثارش را به تري يپادشاه هندوستان نيپادشاه هندوستان ن

را نگاشته است.ران، هندوستان و آناتولی، برای فهم بهتر يران، هندوستان و آناتولی، برای فهم بهتر يران، هندوستان و آناتولی، برای فهم بهتر شتر در ايشتر در ايشتر در ا يها بيها ب ن لغتنامهين لغتنامهين لغتنامه ی: ايی: ايی: ا ی جغتاكی جغتاكی جغتا كتابهای لغت نوشته شده به تركتابهای لغت نوشته شده به تر تابهای لغت نوشته شده به تركتابهای لغت نوشته شده به ترك

نشان عبارتند از:ينشان عبارتند از:ينشان عبارتند از: ی نوشته شده و مهمتريی نوشته شده و مهمتريی نوشته شده و مهمتر آثار نواا، در آناتولی در آغاز سدة كا، در آناتولی در آغاز سدة كا، در آناتولی در آغاز سدة ك. لغت ابوشك. لغت ابوش ع اللغات در هرات سال يع اللغات در هرات سال يع اللغات در هرات سال ۱۷۰۵م/۱۰۸۴ق نوشته شده است. ۲ ۱. بدای، كی، كی، كتاب زبان تركتاب زبان تر تاب زبان تركتاب زبان ترك ته چاپ شده است. كته چاپ شده است. كته چاپ شده است. ۴. كلكل لكلك الدی يالدی يالدی ۳. لغت فضل اهلل خان در هندوستان سدة ۱۷ نوشته و در ي مي م ۱۶رزا يرزا يرزا ي. سنگالخ توسط مي. سنگالخ توسط م عقوب جنگی در هندوستان نوشته شده است. يعقوب جنگی در هندوستان نوشته شده است. يعقوب جنگی در هندوستان نوشته شده است. ۵ ی- فارسی است و توسط يی- فارسی است و توسط يی- فارسی است و توسط لغت نامه جغتاه لغت نامه كه لغت نامه كه لغت نامه ف شده است. يف شده است. يف شده است. ۶. التمغای ناصری يی تأليی تأل ی تأليی تألي مهدی خان استرآبادی منشی نادرشاه برای فهم بهتر آثار نوای است و در سدة گذشته نوشته شده است. يی است و در سدة گذشته نوشته شده است. يی است و در سدة گذشته نوشته شده است. ۸. ی- فارسی است. يی- فارسی است. يی- فارسی است. ۷. بهجت اللغات، لغتنامه فارسی- جغتا جغتا

ف و چاپ شده است )يف و چاپ شده است )يف و چاپ شده است )۱۲9۸م(. يی: در استانبول تأليی: در استانبول تأل ی: در استانبول تأليی: در استانبول تألي مان افندی بخارايمان افندی بخارايمان افندی بخارا يخ سليخ سل خ سليخ سلي يلغت شيلغت ش

Page 143: تاریخ مختصر ترک

143

کتر

صر خت

مخ

اریت

م:يم:يم: يآوريآور ی و بابرشاه قطعاتی را میيی و بابرشاه قطعاتی را میيی و بابرشاه قطعاتی را می نون برای نمونه از نواكنون برای نمونه از نواكنون برای نمونه از نوا ا

از لیلی و مجنون نوایی:ميميم يتيت تيكتيك يكری اوچون قلمنی چيكری اوچون قلمنی چ ری اوچون قلمنی چيری اوچون قلمنی چي تم تحريكيتم تحريكيتم تحر يكيی بورقمنی چيكيی بورقمنی چ ی بورقمنی چكی بورقمنی چك كن خسته كن خسته ن خسته ين خسته ي يميمفسانه فسانهيدی فسانهيدی دی ا ايمس ايمس مس ا مقصودوم جاودانه عشق بو ايازماغا مقصودوم جاودانه عشق بو ايازماغا مقصودوم جاودانه عشق بو ازماغا لیيلیيلی طف طفين ين طفي طفين ن آن آنيدی يدی آني آنيدی دی ا افسانه ايلی افسانه ايلی افسانه لی مئ روح بولدی مئيغا روح بولدی يغا مئي روح بولدی مئيغا روح بولدی غا يمضمونيمضمونموزون لباس موزونكا لباس موزونكا لباس ا آن افسانه آنك افسانه ك لدی مضمونكيلدی مضمونكيلدی مضمون ن چورقمغا كن چورقمغا كن چورقمغا كلكلوهیكوهیكوهی كب شكب ش ب شيب شي يليل ليلي يان قيان ق ان قيان قي يم سؤزده عيم سؤزده ع م سؤزده عكيم سؤزده عكي م اول گروهیكيم اول گروهیكيم اول گروهی ردی غرض يردی غرض يردی غرض بوامنقش منقشيلر منقشيلر لر يتتيتت تتيتتي ا ايوزون ايوزون وزون صفحه شكشكش بو نامه اوچون اولوب رقم توتتی جانی و انس غوغاالری توتتی جهانی لری توتتیكته جانی و انس غوغاالری توتتی جهانی لری توتتیكته جانی و انس غوغاالری توتتی جهانی لری ته ن نكگر كگر ذوقی ذوقیكی ذوقیكی ی تور آندا توركدی آندا كدی توري آندا توريدی آندا دی ا آزراق ته شوقیكته شوقیكته شوقی كردی نكردی ن ردی نيردی ني چون فارسی ام فارسی آنالر اولدی محظوظكيم فارسی آنالر اولدی محظوظكيم فارسی آنالر اولدی محظوظ كيله نظم بولدی ملفوظ كيله نظم بولدی ملفوظ له نظم بولدی ملفوظ يله نظم بولدی ملفوظ ي يل بيل ب ل بيل بي ياول تياول تتيتيت اكاكا ح نی فسانه بو حكم نی فسانه بو كم حي نی فسانه بو حيم نی فسانه بو م لديلديلد ق قيت يت قي قيت ت روا روايان روايان ان باشال باشالكجه باشالكجه جه تور توركن كن توري تورين ن يميملگه داقی بهره بولغایيلگه داقی بهره بولغایيلگه داقی بهره بولغای ی اكی اكی ا كم شهرتی چون جهانغا تولغای توركم شهرتی چون جهانغا تولغای تور م شهرتی چون جهانغا تولغای توركيم شهرتی چون جهانغا تولغای توركيوپ تور خوش طبع وصاف ادراكوپ تور خوش طبع وصاف ادراكوپ تور خوش طبع وصاف ادراك ك ك م بوگون جهاندا اتراكيم بوگون جهاندا اتراكيم بوگون جهاندا اتراك كيچون كيچون چون يچون ي ينين

یک غزل از بابر:غيغيغ يليل ليلي يخشيخش خشيخشي ول اهل جهاندا كول اهل جهاندا كول اهل جهاندا كونكون ونكونك م گؤروبتور ای كيم گؤروبتور ای كيم گؤروبتور ای غيغيغ يليل ليلي يخشيخش خشيخشي ين ين ن ين ي وق گؤز توتما آنديوق گؤز توتما آنديوق گؤز توتما آند يخشی يخشی خشی يخشی ي ين ين ن ين ي ی اندكی اندكی اند كم كم م كيم كيقيقيق رف ای رفيلمه ای يلمه رفي ای رفيلمه ای لمه ق قيب يب قي قيب ب ع عيلسام يلسام عي عيلسام لسام ق نفی قيگرزمانغی نفی يگرزمانغی غيغيغ يليل ليلي يخشيخش خشيخشي ن ين ين زماند بو زماندين بو زماندين بو ن تايتايتا ن هرگز نيم هرگز يم ني هرگز نيم هرگز م ورمادكورمادكورمادلومهكلومهكلومه گون محزون گونكلدی محزون كلدی گوني محزون گونيلدی محزون لدی گ گيغ يغ گي گيغ غ يمانليمانل مانليمانلي ن ين ين دلرباالردغيغيغ يليل ليلي يخشيخش خشيخشي ن ين ين جاند آرام هئچ جانمغه جانديلمادی آرام هئچ جانمغه جانديلمادی آرام هئچ جانمغه لمادی يگيگوقيوقيوق يخشی يخشی خشی يخشی ي ين ين ن ين ي ه موندكه موندكه موند كل كل ل يل ي يلغيلغ لغيلغي يغ قيغ ق غ قيغ قي يليل ليلي يخشيخش خشيخشي يلغا يلغا لغا يلغا ي باری اغيغيغ يليل ليلي يخشيخش خشيخشي ن ين ين ای الر دهر آرا قالدی فالنديكای الر دهر آرا قالدی فالنديكای الر دهر آرا قالدی فالند م دكيم دكيم دمیكيمیكيمی »بابر« »بابر«يستامه »بابر«يستامه ستامه ا جهاندان اهل ايغ جهاندان اهل ايغ جهاندان اهل غ يليل ليلي يخشيخش خشيخشي

غيغيغ۳9 يليل ليلي يخشيخش خشيخشي ين ين ن ين ي ول اهل جهاندكول اهل جهاندكول اهل جهاند كونكون ونكونك كم گؤروبتور ای كم گؤروبتور ای م گؤروبتور ای كيم گؤروبتور ای كي

39 ای دل چه کس از اهل جهان نیکی دیده است. هر کسی که نیکوتر از او نیست انتظار خوبیاش نبر. گر زمانی نفی کنم بر من عیب مگیر ای رفیق. هرگز از این زمانه خوبی ندیدهام. از دلربایان جفا آمد بر قلب محزون من. هرگز نیامد بر جان من آرامش یا نیکویی. ای دل از بسیار خوبان بدیها دیدهای بسی. اکنون نمیتوان اغماض کرد یعنی از هر بدی خوبی. باری به مردم نیکی کن که بهتر از این نیست. که گویند در زمانه از فالنی مانده نیکویی. همچون »بابر« از اهل زمانه نیکی نخواه. ای دل چه کس از

اهل جهان نیکی دیده است.

Page 144: تاریخ مختصر ترک

144

کصر تر

ختخ م

تاری

رد:كرد:كرد: ن صورت خالصه ين صورت خالصه ين صورت خالصه مطالب باال را میتوان بدی شمالی- شرقی يكی شمالی- شرقی يكی شمالی- شرقی رد: كرد: كرد: كغوری و گؤگ تركغوری و گؤگ ترك( دو نوع زبان نوشتاری ظهور غوری و گؤگ تريغوری و گؤگ تري ی باستان )اوكی باستان )اوكی باستان )او كپس از تركپس از تر

ی اوغوز(.كی اوغوز(.كی اوغوز(. كگری غربی )تركگری غربی )تر گری غربی )تريگری غربی )تري ی خاقانی( و دكی خاقانی( و دكی خاقانی( و د ك)ترك)تری باستان كی باستان كی باستان ك زبان نوشتاری بود و به نوعی ادامة ترك زبان نوشتاری بود و به نوعی ادامة تر زی تا سدة كزی تا سدة كزی تا سدة ۱۴ كای مركای مر ای مريای مري يی شمالی- شرقی در آسيی شمالی- شرقی در آس ی شمالی- شرقی در آسكی شمالی- شرقی در آسك كتركترجه سه زبان نوشتاری شرقی، يجه سه زبان نوشتاری شرقی، يجه سه زبان نوشتاری شرقی، يم شد. در نتيم شد. در نت م شد. در نتيم شد. در نتي يهای شمالی و شرقی تقسيهای شمالی و شرقی تقس ن زبان پس از سدة ين زبان پس از سدة ين زبان پس از سدة ۱۵ به لهجه است. ا

رده و تا امروز دوام آورده است.كرده و تا امروز دوام آورده است.كرده و تا امروز دوام آورده است. غربی و شمالی ظهور زی كزی كزی كای مركای مر ای مريای مري يهای آسيهای آس ی شرقی بر لهجهكی شرقی بر لهجهكی شرقی بر لهجه كی شمالی بر قپچاق و تركی شمالی بر قپچاق و تر ی شمالی بر قپچاق و تركی شمالی بر قپچاق و ترك كی غربی بر اساس لهجة اوغوز، تركی غربی بر اساس لهجة اوغوز، تر ی غربی بر اساس لهجة اوغوز، تركی غربی بر اساس لهجة اوغوز، ترك كتركتری به درخشان يی به درخشان يی به درخشان مور و با ظهور نوايمور و با ظهور نوايمور و با ظهور نوا ير تير ت ر تير تي ياند و از زمان امياند و از زمان ام ی گفتهيی گفتهيی گفته ی جغتاكی جغتاكی جغتا كن تركن تر ن ترين تري يی شرقی همچنيی شرقی همچن ی شرقی همچنكی شرقی همچنك كاستوار بود. به تركاستوار بود. به تر

ی داد.كی داد.كی داد. كی ازبكی ازب ی ازبكی ازبك كده و سپس جای خود را به تركده و سپس جای خود را به تر ده و سپس جای خود را به تريده و سپس جای خود را به تري ين مرحلة خود رسين مرحلة خود رس ن مرحلة خود رسين مرحلة خود رسي ترسره و فتحه به كسره و فتحه به كسره و فتحه به ن، ين، ين، يا هجای نخستيا هجای نخست ا هجای نخستيا هجای نخستي لمه و كلمه و كلمه و ی: صدای »نگ« موجود است. در يی: صدای »نگ« موجود است. در يی: صدای »نگ« موجود است. در ی جغتاكی جغتاكی جغتا كهای تركهای تر های تريهای تري يژگيژگ ژگيژگي وسرة موجود در مقابل كسرة موجود در مقابل كسرة موجود در مقابل ا يا يا ل. فتحه يل. فتحه يل. فتحه يگيگ گ§ گ§ ز. گل يككيز. گل يككيز. گل يككيسيككيس س§ س§ ز يز يز يگيگ گكگك كجه. سكجه. س جه. سيجه. سي يگيگ گ§ گ§ ابد. مانند گئجه يابد. مانند گئجه يابد. مانند گئجه ر میيير میيير می ييی« تغييی« تغ ی« تغيی« تغي »ا

او سرو§ او سرو§ او سروك ل میيل میيل میشود. اسروك )ست( اواو و او به ضمه تبداری اوقات »ف« به جای »ب« ياری اوقات »ف« به جای »ب« ياری اوقات »ف« به جای »ب« ياوردا. در بسياوردا. در بس اوردا. در بس§ اوردا. در بس§ ان میيان میيان میشوند مثال اوردو يرد صاف، بيرد صاف، ب رد صاف، بز صداهای گرد صاف، بز صداهای گ ز صداهای گيز صداهای گي يگاه نيگاه ن

توفراق.§ توفراق.§ توفراق. تلفظ میشود. مثال توپراق جای به »باسا« جای يره(. به »باسا« جای يره(. به »باسا« ره(. فق )به فقيرقا )به يرقا فقي )به فقيرقا )به رقا فق فقي ي مثال مثاليرند. مثاليرند. رند. يگيگ می میيم میيم م ضخ پسوند همواره فارسی و عربی ضخيواژگان پسوند همواره فارسی و عربی يواژگان يك به جای بنزرليك به جای بنزرليك. يكزليكزليك زليزلي ينگينگ نگينگي ي، مي، م نه، دينه، دينه، ديك به جای دك ئريئريئر يق به جای يق به جای ق به جای يق به جای ي يمی«. چاغليمی«. چاغل می«. چاغلكيمی«. چاغلكي گی« به جای »ييگی« به جای »ييگی« به جای » »سونرا«. »له يله يله ي گي گ ی و از فعل ربط »آ« و »اكی و از فعل ربط »آ« و »اكی و از فعل ربط »آ« و »ا« استفاده میشود. مثال كمكم مكمك ا »تور« به عنوان فعل يا »تور« به عنوان فعل يا »تور« به عنوان فعل برای زمان حال از »دور« ی باستان، از قای ، گی، قا، گه، قو و گو استفاده میكی باستان، از قای ، گی، قا، گه، قو و گو استفاده میكی باستان، از قای ، گی، قا، گه، قو و گو استفاده میشود. كنده همانند تركنده همانند تر نده همانند ترينده همانند تري يرم. برای زمان آيرم. برای زمان آ رم. برای زمان آيرم. برای زمان آي يدورمن به جای گليدورمن به جای گلكلمكلمك«، از لميلمي يی »بيی »ب ی »بكی »بك كمكم مكمك ل قای« به جای »گله جگم«. به جای فعل كيل قای« به جای »گله جگم«. به جای فعل كيل قای« به جای »گله جگم«. به جای فعل الجاغام«. »يالجاغام«. »يالجاغام«. » يل قای« به جای »قيل قای« به جای »ق ل قای« به جای »قيل قای« به جای »قي ي »قي »ق مثال

Page 145: تاریخ مختصر ترک

145

کتر

صر خت

مخ

اریت

منابع و مأخذ:

ات. استانبول. يات. استانبول. يات. استانبول. ۲۷9۱ يدة ادبيدة ادب دة ادبكدة ادبك كات. نشر دانشكات. نشر دانش ات. نشر دانشكيات. نشر دانشكي كين، امل. بتان خلج. مجموعة تركين، امل. بتان خلج. مجموعة تر ن، امل. بتان خلج. مجموعة ترين، امل. بتان خلج. مجموعة تري ياسياس -۱سی. جلد يسی. جلد يسی. جلد ۵. خلج لر. نشر دانشگاه ملی استانبول. ۴۶9۱ لوپديكلوپديكلوپد يكاسالم آنسيكاسالم آنس -۲

ی. نشر اطلس. استانبول. يكی. نشر اطلس. استانبول. يكی. نشر اطلس. استانبول. ۳۷9۱ سه. ايسه. ايسه. ا يخ ليخ ل خ ليخ لي ين. تارين. تار ن. تارين. تاري يتای، اميتای، ام تای، امكتای، امك او -۳سه. اوچ. نشر اطلس. استانبول. يسه. اوچ. نشر اطلس. استانبول. يسه. اوچ. نشر اطلس. استانبول. ۳۷9۱ يخ ليخ ل خ ليخ لي ين. تارين. تار ن. تارين. تاري يتای، اميتای، ام تای، امكتای، امك او -۴

خی. يخی. يخی. ۶۱ جلد. استانبول. ۱۷9۱ ياتی تارياتی تار اتی تارياتی تاري ي ادبي ادب كملی توركملی تورك ملی توريملی توري يبانارلی، نهاد سامی. رسيبانارلی، نهاد سامی. رس -۵تابخانة استانبول. كتابخانة استانبول. كتابخانة استانبول. ۱۸9۱ ش. يش. يش. ريرير ينه گينه گ نه گينه گي يخيخ خيخي ي تاري تار كدی. عمومی توركدی. عمومی تورك دی. عمومی توريدی. عمومی توري يی وليی ول ی ولكی ولك كتوغان، زكتوغان، ز -۶

ن سؤگوت. جلدكن سؤگوت. جلدكن سؤگوت. جلد۱. استانبول. ۵۸9۱ لری. اؤتويكلری. اؤتويكلری. اؤتو يكالسيكالس السكالسك ويويوك كتوركتورك بؤ -۷ات. استانبول. يات. استانبول. يات. استانبول. ۰۷9۱ يدة ادبيدة ادب دة ادبكدة ادبك كخی. نشر دانشكخی. نشر دانش خی. نشر دانشيخی. نشر دانشي يلی تاريلی تار لی تاريلی تاري كجعفراوغلو، احمد. توركجعفراوغلو، احمد. تورك د -۸

ل قورومو«. شمارة يل قورومو«. شمارة يل قورومو«. شمارة 9۳۲. كاتی و اثرلری. آگاه سری لوند. نشر »توركاتی و اثرلری. آگاه سری لوند. نشر »تورك د اتی و اثرلری. آگاه سری لوند. نشر »تورياتی و اثرلری. آگاه سری لوند. نشر »توري ي. حي. ح ی. جلد يی. جلد يی. جلد ۱ ر نواير نواير نوا يشيش شيشي يعليعل -9ارا. كارا. كارا. ۵۶9۱ كآنكآن ۶۶9 ۶۶9 ۶۶ ۱ ۶۶ ۱ ۶۶ ارا. كارا. كارا. ك. آنك. آن ل قورومو. شمارة يل قورومو. شمارة يل قورومو. شمارة ۴۴۲ كوانالر. توركوانالر. تورك د وانالر. توريوانالر. توري ی. جلد يی. جلد يی. جلد ۲. د ر نواير نواير نوا يشيش شيشي يعليعل -۱۰ ۴۸9 ۴۸9 ۴۸ ۴۸ ۱ ۴۸ ۴۸ ولتورو. چاپ سی ام. استانبول. ۴۸ ولتورو. چاپ سی ام. استانبول. ولتورو. چاپ سی ام. استانبول. كولتورو. چاپ سی ام. استانبول. ك كم. توركم. تورك ملی م. توريم. توري يقفس اوغلو، ابراهيقفس اوغلو، ابراه -۱۱خی. نشر دانشگاه ملی. استانبول. يخی. نشر دانشگاه ملی. استانبول. يخی. نشر دانشگاه ملی. استانبول. ۲۷9۱ يم. سلجوقلو تاريم. سلجوقلو تار م. سلجوقلو تاريم. سلجوقلو تاري يقفس اوغلو، ابراهيقفس اوغلو، ابراه -۱۲

عقوب آژند. نشر گسترده. تهران. يعقوب آژند. نشر گسترده. تهران. يعقوب آژند. نشر گسترده. تهران. ۳۶۳۱ ش دولت صفوی. ترجمة يش دولت صفوی. ترجمة يش دولت صفوی. ترجمة دايدايدا يشل. پيشل. پ شل. پيشل. پي ي- اوی، مي- اوی، م ۱۳رچاپ.يرچاپ.ي رچاپ. رچاپ. يی. زيی. ز ی. زكی. زك كهای تركهای تر خ زبان و لهجهيخ زبان و لهجهيخ زبان و لهجه يئت، جواد. تاريئت، جواد. تار ئت، جواد. تاريئت، جواد. تاري ي- هي- ه ۱۴ان. يان. يان. ۸۵۳۱ اوكاوكاو ش. تهران. چاپخانة يش. تهران. چاپخانة يش. تهران. چاپخانة ير باخير باخ ر باخير باخي ينه بينه ب نه بينه بي يخيخ خيخي يات تاريات تار ات تاريات تاري يجان ادبيجان ادب جان ادبيجان ادبي ئت، جواد. آذربايئت، جواد. آذربايئت، جواد. آذربا ي- هي- ه ۱۵

۰۶۳۱ ق. تهران. ۰۶۳۱ ق. تهران. ۰۶۳۱ ق. تهران. يق. تهران. ي يئت، جواد. اوغوزالر. مجلة وارليئت، جواد. اوغوزالر. مجلة وارل ئت، جواد. اوغوزالر. مجلة وارليئت، جواد. اوغوزالر. مجلة وارلي ي- هي- ه ۱۶ات. استانبول. يات. استانبول. يات. استانبول. ۷۲9۱ يدة ادبيدة ادب دة ادبكدة ادبك كخی. دانشكخی. دانش خی. دانشيخی. دانشي ين تارين تار ن تارين تاري لركلركلر كا توركا تور ا توريا توري ي- بارتولد، و. اورتا آسي- بارتولد، و. اورتا آس ۱۷

ن. استانبول. كين. استانبول. كين. استانبول. ۸۷9۱ كي. نشر تكي. نشر ت خی. جلديخی. جلديخی. جلد۵ ين تارين تار ن تارين تاري لركلركلر ك- آوجی اوغلو، دوغان. تورك- آوجی اوغلو، دوغان. تور ۱۸9۶9۱ .siraP .toyaP ,seppetS sed eripmE ,L .eneR ,eneR ,eneR tessuorG -۱9

Page 146: تاریخ مختصر ترک

146

کصر تر

ختخ م

تاریلسن« يلسن« يلسن« يبيب ال يال يال »ق جای به »قي جای به ي مثال میشود استفاده »آلماق«

مجسمة کول تکین

سنگ نوشتة اورخون

تندیس دده قورقود

نقشة جهان از دیوان لغات ترکبانوی ترک

Page 147: تاریخ مختصر ترک

147

کتر

صر خت

مخ

اریت

ال آلسان«.يال آلسان«.ي ال آلسان«. ال آلسان«. يند »قيند »ق ند »قيند »قي میگو

صحنهای از جنگ ترکان

یک زن سوارکار ترک

Page 148: تاریخ مختصر ترک

148

کصر تر

ختخ م

تاری

قالی با نقش ترکی

چادر ترکانه

Page 149: تاریخ مختصر ترک

149

کتر

صر خت

مخ

اریت

زنان کوچرو ترک

مسجدی با معماری عثمانی

Page 150: تاریخ مختصر ترک

150

کصر تر

ختخ م

تاری

تصویر روی جلد کتاب »برگزیدة قوتادقو بیلیک«

Page 151: تاریخ مختصر ترک

151

کتر

صر خت

مخ

اریت

تصویر یک »عاشیق« ترک و صحنههای مختلف زندگی ترکان

Page 152: تاریخ مختصر ترک