35
ی ی طا وم خ ح ر م واب ح امه ن گی د ن ز د سال ن ف س م ا ن$ پ دز زوز1284 ی ک. ن که0 ان ان ن خ له ح م ی دز س م9 ش ری ج ه ود که9 ش گ0 هان ج ه م ب9 ش$ خ ی ک ود ک د9 اس ن. می ز ی ر بM ب ر ه9 ش ی م ی دM های ق له ح م از م س و ا)0 ان ان ن خ( له ح م0 ن یم ا ا عدها ن ب د و ن] ی9 س ا ول گد س زا ز9 ش م ا ن0 نa ی ا ل ن م ا م و ق س ا ی ازM مت سM ق0 وان ن ع ه ود ب ب ده9 ولد سM ن م0 نa ری که ا ه9 ش ول س ز0 م حاج ا ا ن ی ن عت ب د ردن گp حک9 رش بM ق گ ن س زویز ی ود ل و م

زندگی نامه رسول ترک

Embed Size (px)

DESCRIPTION

زندگی نامه رسول ترک

Citation preview

Page 1: زندگی نامه رسول ترک

خطایی خوابمرحوم

 

 

 

 

زندگینامه

سال اسفند پنجم روز در 1284در شمسی هجریتبریز شهر قدیمی های محله از یکی که خیابان محلهرا نامش که گشود جهان به چشم کودکی میباشد

) اسم ) و خیابان محله این نام بعدها و گذاشتند رسولاز قسمتی عنوان به بود شده متولد آن که شهری

قبرشحک سنگ روی بر مولود آن فامیلی و اسمخیابانی دادخواه رسول حاج نام با یعنی گردید

تبریزی.آسیه نیز مادرش و بود جعفر پدرشمشهدی نام

. داشت نام خانمآنطوری و بود آرام و مظلوم بسیار زنی خانم آسیه

) از ) یکی او میکرد تعریف خانم ربابه دخترش کهروضه های جلسه در که است بوده پاکدامنی زنهای

) اشک ) زیاد و میشد گریان بسیار ع حسین اماممیریخت.

به جوانی سنین در را رسول کم کم روزگار بازیهایبیست سنین از بعد خصوص به کشانید خالف راههای

دیارش و شهر شد مجبور او که سالگی پنج چهار و. بیاید تهران به و کند رها را تبریز

Page 2: زندگی نامه رسول ترک

عمرشاهل از سالهایی در آنکه از بعد ترک رسولعاقبت است بوده خویش خدای از غفلت و نافرمانی

، دید خواهید که محرم  همانطوری ماههای از یکی دربرایش معنوی و والیتی دعوت و مرحمت و واقعه آن. میسازد دگرگون شدت به را او و پیشمیآید

آقا   که را لطفی و عنایت این که داشت توجه باید اما ) و ) مبذول ترک رسول به ع الحسین عبدالله ابا

و دلیل بی و کتاب و حساب بی است داشته مرحمت. است نبوده نیز بهانه

از یکی قدسحسینی حسن میر حاج آقای جنابعبدالحسین شیخ مسجد هیئت سابقه با  پیرمردهای

میگفت:توبه» هنوز که سالهایی و دوره همان در رسول این

پرهیز و اجتناب گناه و معصیت از و بود نکردهبرای فقط و نیت خلوص با نیز سالها آن در نداشت

) تا ) میکرد شرکت جلسات در ع حسین امام خاطرکه شد سبب او صفای و صدق و پاک نیت این اینکه

». بشود خیر به عاقبت و بکند واقعی و نصوح توبه او

هم» و ام دیده را رسول حاج هم عمرم طول در مندر کودکی از آنکه با که م دیدها نیز را عکسشفردی

پاک نیتی و اخالص چون متأسفانه ولی بود هیئتهاخداوند که کرد دچار وضعیتی به را او خداوند نداشت

» نکند کسنصیب هیچ به

ما نیز مجموعه این از  در نیز را او تولد روز واقع درآوریم می حساب به روزی (  همان به ) ع حسین امام

آتشی هیئت مسئول و ناظم رؤیای و خواب آن بهانهجرگه به را او و میاندازد ترک رسول جان به

. میسازد عاشقهایشوارد

مستقیم صراط به بازگشت و توبه از بعد ترک رسولکه میشود هایی دلسوخت و کنندگان گریه از یکی

از چه تهران قدیمی هیئتهای پیرمردهای از بسیاریاز بعد که میگویند قاطعیت با ترکها از چه و فارسها

. است نیامده نظیرش هنوز او

Page 3: زندگی نامه رسول ترک

رسول های گریه های جلوه چشمگیرترین از یکیخصوصدر به محرم اول دهه روزهای در ترک

. است بوده عاشورا و تاسوعا روزهایهای دسته میان در عاشورا و تاسوعا روزهای در

کیلومتر سه دو طول به گاه که ها آذربایجانی هیئتهایجانسوز های ضجه و ها ناله با ترک رسول میرسید،

. میکرد پا بر غوغایی و میکرد حرکت دسته انتهای درمیگویند:

تا اند میایستاده انتظار به فقط گاه مردم از بسیاری. کنند تماشا را رسول های ناله و ها گریه

و تاسوعا روزهای آن در را رسول آنهاییکه همه : میگویند اند دیده عاشورا

جلوی از ناالن و گریان ترک، رسول که زمانیو زن و مرد گریه و ناله صدای میکرد عبور جمعیت

. خاست برمی هوا به نیز جوان و پیرخواندن حال در ترک رسول که زمانی یکبار میگویند

مردهای و زنها از عدهای است بوده ترکی نوحهایاو تماشای به بازار از گوشهای در که زبان فارسی

میشوند محزون و منقلب قدری به اند بوده ایستاده . میپیچد بازار فضای در نیز آنها ناله و گریه صدای که

آنها از و میکند آنها به روی ترک رسول هنگام ای درمن: حرفهای معنای متوجه شماها مگر میپرسد

میشوید؟ : نمیفهمیم ترکی ما بودهاند داده جواب آنها از بعضی

االن که میشویم متوجه خوبی به تو حالتهای از ولیمصیبت عمق تو حالتهای از ما و میخوانی داری چه از

! احساسمیکنیم را

به ارادت و محبت و عشق در آنچنان ترک رسول ) که ) بود شده ذوب ع الحسین عبدالله ابا آقا موالیش

تاسوعا روزهای خصوصدر به روضه جلسه در گاهیکه میشده بیتاب و منقلب اندازهای به عاشورا و

میشده مجنونین یا مرده جوان مادرهای همچونو. دوستان از بسیاری میان در او دلیل همین به است

از بسیاری بین خصوصدر ارادتمندانشبه » معروف » نیز دیوانه رسول حاج به آذربایجانیها

میباشد.

Page 4: زندگی نامه رسول ترک

معروف تبریزی خیابانی دادخواه رسول حاج میگویندخود از که مواقعی از بسیاری در ترک رسول به

به شروع اینکه از قبل نیز گاهی و میشده بیخودبسیار صدایی با بنماید روضهای یا نوحه خواندن

این اش ترکی زیبای لهجه همان با و جاسوز و حزین: است میخوانده را بیت

نیست قلم دیوانه به که خالیق گویندالله علی توکلت دیوانه و گشتم من

از یکی واحدی حمید صفا  حاج یک با تهران بازاریهای « : از یکی رسول حاج خاصمیگفت اندوهی و حزن و

امام دیوانه h واقعا بود؛ حسینی وشيفتگان عاشقها . ) میشد ) زاری و گریه مشغول او وقتی بود ع حسینبه را، او صورت نقشه و شکل را، او قیافه انگار

. ) بودند ) نقشبسته ع حسین امام عاشقی و دیوانگی

روزهای در مثال طور به را او کسی گاهی اگر یعنیسرش بر مشت با که دیدی می عاشورا و تاسوعا

.  میزد نبود زننده و برایشجلف . ) میدیدند ) ع حسین دیوانه و عاشق را او همه

و   کوچک برای میکرد که کاری هر عزاداریها در اوحتی بود آور گریه جوان و پیر و مرد و زن و بزرگ

) اشکی ) ع حسین امام برای آنموقع تا کسی اگرو گریه حال در را رسول حاج که زمانی بود، نریخته

. میافتاد گریه به هم او میدید ناله

چگونه ترک رسول نیست معلوم که راستی بهجانسوزش های ضجه با چگونه و است مینالیده

حالتهای و ها ضجه آنهاییکه همه که است میسوختهرسول یاد و نام محضذکر به اند دیده را او عاشقانهحضرت ترک رسول موالی و آقا یاد به بالفاصله ترک

. ) میافتند ) ع الحسین اباعبدالله

پوست و رگ اندر خونم چو شد و آمد عشقدوست ز کرد پر و تهی مرا کرد تا

گرفت دوست همگی وجودم اجزای

Page 5: زندگی نامه رسول ترک

اوست همه باقی و من بر من ز است نامی

: میگفت تقویان حسینی احمد سید حاجرحمتش» خدا بود، واقعی حسینی یک رسول حاج

ما. که بود شده تقوا با و پاک اندازهای به او کندسالهایی در و جوانی در او که کنیم باور نمیتوانستیم . باشد بوده جاهل و غافل آدمی عمرش از

ولی میرسید نظر به خشن مردی اینکه عین در او . مبارک ماه که زمانی بود وارسته و پاک بسیار آدمی

عبادت مشغول کلی به او میرسید راه از رمضانبه کمتر و میکرد تعطیل کارهایشرا از خیلی و میشد

». اشمیرفت مغازه و حجره به و بازار

اشاره آن به باید قسمت این در که ای نکته آخرین . میباشد رسول خوانیهای روضه به مربوط شود

و خوان نوحه رسمی طور به هیچوجه به ترک رسولجلسه وسط در گاهی او بلکه است، نبوده مداح یا

و خوب های نوحه و اشعار که زمانی ها روضه هایههای نکت و لطایف یک و میشده خوانده پرمحتوایی

بر میشده قلبشجاری بر آتشافکنی و تکاندهندهو مؤثر بسیار بیانی و زبان با را نکات آن و میخاسته

شرح گاهی البته که است میکرده بیان کننده منقلبمیکشیده درازا به ساعتها تا رسول تفسیرهای و

را دیگر سراییهای مرثیه و خوانیها نوحه همه و است! است میداده قرار الشعاع تحت

رسول توبه ماجرای

محرم سال  در اول  آن دهه شبهای این از یکی درای  محرم روضه جلسه و هیئت سوی به ترک رسول

های کننده شرکت از بعضی و مسئولین که میرفتجلسه و هیئت به ترک رسول اینکه از هیئت آن در

Page 6: زندگی نامه رسول ترک

. بودند ناخشنود و ناراحت بسیار میآمد آنها

ترک رسول بود گذشته محرم از که شبی چند این در . چند این در او بود شده حاضر هیئت آن در شب هر

بسیاری مانند نمیتواند که بود داده نشان همه به شبمجلس از گوشهای در عزاداران و کنندگان شرکت از

. بنشیند ساکت و آرامهر  او که کاری هر جلسات آن در میتواند میکرد فکر

. حتی او دهد انجام نیز او میکند هیئت اعضای از یکمراسم به بخشیدن ترتیب و نظم در تا نمیآمد بدش

. کند دخالت نیز عزادارینوعی با رسول کارهای و حرکتها همه که چند هر

این ریشه اساسو وجه به اما بود همراه شلوغکاریاین بخاطر هیئت اهل دلخوریهای و نارضایتیها

. نبود شلوغکاریها . آنها بودند ناراحت رسول شخصیت و مرام از آنها

و هیئت آدمی چنین حضور و وجود که میکردند فکرصفا اخالصو و شور از را توسل و عزاداری جلسه

رسول زیرا بود، آنها با ظاهر در هم حق و میدارد باز . به که بود مردی او بود الابالی و الت و قلدر آدمی

. قلدرهای از یکی او داشت شهرت زورگویی و فسقاینکه از تهران کالنتریهای مأمورهای که بود شروریو بیم باشند داشته جدی برخوردی او با بخواهند

. داشتند هراسیک داشت که گمراهیهایی این تمام با ترک رسول اما

. دوست او داشت نیز وعجیبی نیکو خصلت و صفتکه حالتی و شکل هر در محرم ماههای در داشت

سرور روضه و سوگواری های جلسه در هست ) شرکت ) ع علی بن حسین حضرت عالم آزادگان

کند.

ی روضها جلسه سوی به بخواهد اینکه از قبل گاهیزیر کوتاه لحظاتی برای دهانشرا ابتدا کند حرکت

این به را خودشدهانش خیال به و میگرفت آب شیربه آنگاه و نباشد نجس دیگر تا میکشید آب شکل. میافتاد راه به ای روضه جلسه و هیئت سوی

. از بسیاری شد هیئت وارد نیز شب آن ترک رسول. نبود مهربانانه و محترمانه میافتاد او به که نگاههایی

Page 7: زندگی نامه رسول ترک

بود صفا با و خوشسیما آدمی که هم هیئت مسئول . میرسید نظر به ناراحت رسول مشاهده و دیدن با

بود   نگذشته رسول حضور و آمدن از زیادی دقایقهیئت  که مسئولین میان از و  جوانی کرد راست قد

با صحبت مشغول و رفت رسول سوی به راست یکشد . رسول

چهره و صورت در غضب و ناراحتی آثار کم کم . با فقط و بود ساکت رسول گشت ظاهر رسول

. میداد گوش جوان آن صحبتهای و حرفها به ناراحتیمعرفی هیئت مسئول فرستاده خود که جوان آن

ترسو و مالحظه هیچ بدون و صراحت با بود کردهمجلس از باید که بود کرده حالی رسول به ای واهمه

آنها جلسه و هیئت در ندارد حق دیگر و برود بیرون. کنند شرکت

جلسه از را او اینکه از ترک رسول که بود معلوم . ) او ) است آمده خشم به میکنند بیرون ع حسین امام . او بگوید سخنی و حرفی نمیتوانست ناراحتی روی از

و حرفی به میکرد کنترل را خودش که حالی در . و سکوت لحظاتی برای شد بلند جایش از سختی

. لحظات آن در بود افکنده مجلسسایه بر خاموشیبه جنجالی و دعوا االن او که میکردند گمان بعضیها

. انداخت خواهد راه

) بود ) اندازهای به ع حسین امام به اعتقادش و ارادتا به ارادتمندان و خادمان از تا نمیداد اجازه او به که ) و ) دعوا و بگیرد دل به عقدهای و کینه ع حسین مام

. بیاندازد راه به خوردی و زد

هنوز رسید پایان به خدا شبهای همه مثل نیز شب آناز مردی و شد باز دری که بود نکرده طلوع آفتاب

. آمد بیرون اش خانهزدن   در به شروع و رسید رسول خانه جلوی به او

نمود.

. کرد باز را در رسولهیئت مسئول همان بود ایستاده در پشت که مردی

بود .

Page 8: زندگی نامه رسول ترک

پایش   های پنجه روی بر که حالی در هیئت مسئولدر را رسول بزرگ و قوی جثه و هیکل بود ایستاده

بود . آغوشگرفتهدلجوییهای و ها خواهی معذرت از بعد هیئت مسئول

آینده شبهای در h حتما او تا خواست رسول از فراوانو اتفاقات تمام و کند شرکت آنها های جلسه در

. کند فراموش را گذشته شب حرفهایبدهد توضیحی این از بیش نمیخواست هیئت مسئول

بیان را رفتارش و نظر تغییر این علت و دلیل وبنماید.

و کند خداحافظی میخواست هیئت مسئول که زمانی . که میدانست رسول رفتنششد از مانع رسول برود

تغییر عقیدهاش بیخودی و علت بدون هیئت مسئول . علت تا داشت اصرار و پافشاری او است نکرده پیدا

. بداند را تغییر اینتا بود شده باعث عجیب رؤیایی و خواب یک مشاهده

از را رسول گذشته شب در اینکه از هیئت مسئول ) شدت ) به است کرده بیرون ع حسین امام جلسه

. بشود نادم و پشیمان

تا بود گرفته تعلق این بر خداوند اراده و تقدیرهمان در و صبح های دقیقه دراولین هیئت مسئول

رسول برای خوابشرا و رویا همه رسول خانه جلویو کند دعوتی  بازگو و پیام یک رساننده و واسطه

) ترک ) رسول برای ع حسین امام جانب از رمزدارباشد .

دیده خواب عالم در گذشته شب در هیئت مسئول . در او دارد قرار کربال صحرای در تاریک شبی در بود

امام اصحاب و یاران و ها خیمه که بود دیده خواب ) های ) خیمه و یاران و میباشند طرف یک در ع حسین

) سویی ) در اجمعین علیهم الله لعنت یزید لشکریانمشاهده. برای گیرد می تصمیم هیئت مسئول دیگر

) سوی ) به ع حسین اما های خیمه احوال و اوضاع. کند حرکت حضرت آن های خیمه

متوجه ناگاه که بود نداشته بر قدم چند از بیشتر هنوزخیمه از نگهبانی و پاسبانی حال در سگی میشود

. ) حمله ) و پارسها با سگ آن است ع حسین امام هایبه نمیداد اجازه غریبهای هیچ به اش جسورانه های

Page 9: زندگی نامه رسول ترک

. ) شود ) نزدیک ع حسین امام های خیمه

سوی به احتیاط با و میدارد بر قدم هیئت مسئولبه سگ آن ولی میکند حرکت سیدالشهداء های خیمه

از مانع سماجت با و میشود ور حمله نیز او سوی . میگردد حسینی های خیمه به وی شدن نزدیک

سگ آن با ظلمتشب و تاریکی آن در هیئت مسئولها خیمه به را خودش میخواهد و میشود درگیر

در. زیاد تالشی کوششو با و سختی به او برساندبا ناگهان که است بوده سگ آن از شدن رها حال

بسیار منظره یک متوجه سگ آن کله و سر به نگاه.  عجیب میگردد غریبی و

: میگوید ترک رسول به اشک و گریه با هیئت مسئول ! شده»... رو در رو سگ آن با حالیکه در من رسول

من شدم، عجیبی مسئله متوجه یکدفعه بودمو سر سگ آن صورت سرو که شدم متوجه ناگهانهیکل روی بر که بود تو کله و سر این توست، صورت ! تو این واقع در رسول داشت؛ قرار سگ آن بدن و

حسین امام های خیمه از پاسداری حال در که بودی»... ) بودی) ع

هیئت مسئول رویای شنیدن از بعد ترک رسولاز تند تند کنان، ناله او میکند، زاری و گریه به شروع

...« : میگویی راست است میپرسیده هیئت مسئول) ع ) حسین اما های خیمه نگهبان سگ من h واقعا یعنی

با... « سگها صدای درآوردن از بعد سپس و بودم؟میکشیده فریاد اشک و گریه به آمیخته وجدی و شور

... حسینم:» سگ من بعد به لحظه این از است»... اند کرده قبول سگی به مرا خودشان

Page 10: زندگی نامه رسول ترک

 

رحلت

ماه   دی نهم با 1339شب مطابق شمسی هجریرجب پانزدهم . 1380شب رسید راه از قمری هجری

. بود جمعه شبهای از یکی شب آن

امیدوار هنوز ترک رسول رفقای و دوستان همهباقی آنها میان در همچنان رسول حاج که که بودند

از را اشک های چشمه گذشته همچون و ماند خواهدکرد . خواهد سرازیر آنان چشمهای

و بود رسول حاج بالین بر شب آن ناظم احمد حاجدر را شب آن همه وفا با دوستی همچون تا بود آمده

. باشد حاضر و بیدار رسول کنار

حاج به روی ترک رسول گاهی چند از هر شب آنو غلیظ لهجه همان با و میکرده ناظم آقای احمد

: است میگفته ترکی زیبای» آقامم» منتظر من و است من منتظر قبرستان

با همراه را جمله همان دوباره لحظاتی از بعد باز و: است میکرده تکرار اشک از هایی قطره

» آقامم» منتظر من و است من منتظر قبرستاناز که شناختی به توجه با ناظم آقای احمد حاججمله این شنیدن با دیگر شاید داشت ترک رسول

شده رفتنی رسول که بود کرده پیدا یقین رسول هایاست.

Page 11: زندگی نامه رسول ترک

و شاهد ناظم آقای احمد حاج لحظات آخرین آن درخوشحالی و وجد یک یکدفعه که است بوده ناظر

و شور یک با او و میشود حاصل ترک رسول برایزبان به و میکند بلند را زائدالوصفصدایش حالی

: میگوید ترکی ) آقام» ) آمد آقایم آمد آقایم گلدی آقام گلدی آقام

»... گلدی آقام گلدیجان به را جان باز آغوشی با و سپسبالفاصله و

... میکند تسلیم آفرین

نجفاشرف ! در همانشب

سید مرحوم ترک، رسول رفقای و دوستان از یکیزعفرانچی و  محمد ترکها از بسیاری همچون نیز

شدیدی های گریه دارای والیت عاشق آذربایجانیهاینفری. سه دو با ترک رسول و زعفرانچی مرحوم بود

اینکه از بعد جلسات داخل های گریه بر عالوه دیگرمتفرق مردم و میشده تمام روضه های جلسه

آنها های گریه موقعها از بسیاری در تازه اند میشده. است میشده شروع

بعد روز یک ترک رسول و زعفرانچی محمد سید حاججلسه کدام  از هر که میبندند پیمان و عهد یکدیگر با

دیگری رؤیای و خواب به رفت دنیا از زودتر که آنها ازچه تا اشکها و ها گریه این که بگوید دیگری به و بیابد

حضرات آیا و است؟ شده واقع مقبول و مفید اندازه ) اند ) کرده قبول آنها از را ها گریه این ع المعصومین

نه؟ یااین ترک رسول و زعفرانچی محمد سید حاج مرحومو قصه این از سالها و میبندند هم با را پیمان و عهددر زعفرانچی محمد سید حاج اینکه تا میگذرد قضیه

Page 12: زندگی نامه رسول ترک

است بوده اشرفمشرف نجف در که شبی یککه : کرد می نقل و میکند مشاهده را شگفتی رؤیای

دیدم رؤیا و خواب عالم در اشرف نجف در شب آن . سپس ام نشسته ای خیمه داخل در تنهای به که

که دیدم و افتاد بیرون به خیمه پردههای الی از نگاهمحرکت در خیمه سوی به سرعت با روباز ماشینی یک

است. دیدم رسید خیمه نزدیکیهای به ماشین آن که زمانیماشین آن راننده شعربی پو تن لباسو با مردی که

و شادمان راننده کنار در نیز رسول حاج و میباشد. است مسرورنشسته

چرخی نیم یک رسید خیمه جلوی به ماشین آن وقتیپرید بیرون به ماشین آن از عجله با رسول حاج و زد

: گفت من به و آمد من خیمه جلوی به واوزلری» محمد سید حاج اولسون آند زهرای آنان

» دیالز آپار بیلمی گلدیلر : ات) جده به قسم و سوگند محمد سید حاج ای یعنی

)! ) بردند ) مرا آمدند خودشان س زهرا حضرتآن بر سوار و رفت عجله با دوباره رسول حاج بعد و

جلوی از غبار و گرد میان در ماشین آن و شد ماشینحالی در لحظه همین در من و شد دور من چشمهای

افتاده جانم بر ترسی و خوف و بودم کرده عرق که. شدم بیدار خواب از بود

که بودم رفته فرو درفکر من و بود نشده صبح هنوز . حال هر به دیدم من بودکه خوابی چه خدایااین

آن فردای من و گرفت فرا مرا خواب کم کم دوبارهخوابم آن به نیز توجهی چندان که حالی در شب

رفتم خویی العظمی الله آیت بیت و دفتر به نداشتمکه است رسیده خبر تهران از شنیدم آنجا در ناگاه که

! است رفته دنیا از دیوانه رسول حاج

Page 13: زندگی نامه رسول ترک

جنازه تشییع

دی نهم تاریخ در تبریزی خیابانی دادخواه رسول حاجرجب 1339ماه پانزدهم با مطابق شمسی هجری

سن 1380 در باقی 55قمری سرای به سالگیو سینه به سینه روز وفاتشهمان خبر و شتافت

همه و پیچید شهر در محله به محله و کوچه به کوچهبرخوردی و رفاقت و آشنایی او با که را کسانی

. کرد متأثر و غمگین داشتندمعروف عبدالحسین شیخ مسجد به را او جنازه ابتدااز انبوهی کم کم و بردند آذربایجانیها مسجد به

. شدند سرازیر مسجد آن سوی به جمعیت

شکلی به هرکدام و بودند اندوهگین و محزون همه . و پیرمردها حتی مینمودند اندوه و تأسف ابراز

بی و صبری بی نمیتوانستند نیز هیئت بزرگترهای . نسازند ظاهر را خودشان تابیهای

پیش به مسیر طول در رسول جنازه همچنانکهافزوده جمعیت تعداد بر لحظه به لحظه میرفت

با. ای اندازه به ترک رسول جنازه تشییع میشددیده آنرا که کسانی همه که است بوده شده شکوه

بزرگ  اند مجتهد یک انگار که بود این شان تعبیر. است رفته ازدنیا

: میگفت فرشی احمد حاجدوازده» ده رسول حاج جنازه تشییع زمان در من

از جلوتر که پرچمی جلوی در و داشتم من سال . میکردم حرکت بود حرکت در جنازه

که است مانده خاطرم و ذهن در خوبی به هنوز منشده شلوغ اندازهای به رسول حاج تشییع روز آن

تندتند متدین و چادری خانمهای این از بعضی که بود

Page 14: زندگی نامه رسول ترک

داشتم سال دوازده حدود در زمان آن در که من از ! رفته: دنیا از مجتهدی و آقا کدام پسر آقا میپرسیدندرفته دنیا از رسول حاج میدادم جواب هم من است؟

است.«جنازه تشییع های دقیقه اولین همان در روز آن

گردن و مشتیها از یکی کله و سر ابتدا در رسولشده پیدا دیوانه مصطفی به معروف تهران کلفتهای

بود. مرامهای هم و دوستان از عدهای با دیوانه مصطفی

تابوت بودند برده هجوم رسول تابوت سوی به خودآورده بیرون تهران بازاریها و آذربایجانیها دست از را

زمانی همچنین و خویشگرفتند دستهای باالی بر وترک رسول شده نظر و پاک جنازه حامل تابوت که

مرحوم بود رسیده مولوی راه چهار نزدیکیهای بهبه دستهاس و دار با و میدانها از جمعی با نیز طیب

رسول تابوت زیر به را خود و بودند پیوسته جمعیت . بودند رسانیده

گرفتن و حمل برای که است میرسیده نظر به دور ازاین اما است، شده پا بر دعوایی رسول جنازه

بلکه و نبوده طبیعی غیر و زننده وجه هیچ به دعواها. است بوده کننده منقلب و آور گریه هم بسیار

مرحوم ترک رسول جنازه تشییع هنگام در روز آنرسول حرفهای از یکی یاد به فرشی حسین حاج

زار زار و بود ایستاده گوشهای در حاال و بود افتاده . روزهای در یعنی این از پیش روز چند میکرد گریه

و دوستان از بسیاری رسول، بیماری و مریضیبه است بوده شایسته که آنچنان رسول آشناهای

. بودند نرفته عیادتش و مالقاتدر این از پیش روز چند در ترک رسول دلیل همین به

: من بود گفته فرشی حسین حاج به بیماری بستربی و غریبانه بسیار مرا جنازه این شماها میترسممن اینصورت در که کنید تدفین و تشییع وصدا سر

از بعضی ناکرده خدای که است این از ترسم فقطاز قبل دوره و قدیم دوره رفقای و مرامها هم این

طعنه من موالی و ارباب به پیشخودشان در توبه ) حاال ) و رفت ع حسین امام سوی به رسول که بزنندمی خاک به خاموش و غریبانه چه را اش جنازه ببین

Page 15: زندگی نامه رسول ترک

سپارند.

خیابانی دادخواه رسول حاج مرحوم جنازه حال هر بهجمعیت از انبوهی میان در و  تبریزی شکوه آن با

از زیادی سپسعده و شد تشییع تهران در عظمتمقدس شهر به را او جنازه رسول رفقای و دوستان

مطهر حرم دور به طواف پساز و کردند منتقل قم ) مرحوم ) قبرستان در ع معصومه فاطمه حضرت

حائری عبدالکریم شیخ حاج العظمی الله آیترسول که قبری همان در نو قبرستان به معروف

و جلب خود به این از پیش روز چندی در را ترک. سپردند خاک به بود کرده خیره

ترک رسول قبر قصه

نوحه از یکی مادر پاییز سرد روزهای از یکی دررفته دنیا از فرشی حسین حاج نام به تهران خوانهای

همراه دوستانشبه از جمعی با ترک رسول و بودجنازه تا بودند رفته مقدسقم شهر به حسین حاج

. بسپارند خاک به را مادر آنحضرت مطهر حرم دور به را تابوت اینکه از بعد آنها

) از) یکی سوی به میدهند طواف ع معصومه . از یکی میافتند راه به حرم نزدیک قبرستانهای

Page 16: زندگی نامه رسول ترک

و مهیا را قبری قبل از قبرستان قبرکنهای و کارگرها . بود کرده آماده

هدایت آماده قبری سوی به را کنندگان تشییع اوو. میرسند قبر آن باالی به کنندگان تشییع میکند

حالش یکباره به قبر آن مشاهده با ترک رسول . میشود متغیر و منقلب

مادرش دفن با فرشی حسین حاج نمیگذرد لحظاتی : در قبر این چون میگوید او میکند مخالفت قبر آن در

مادرم نیستم راضی وجه هیچ به دارد قرار ناودان زیر. شود دفن اینجا در

در دیگر قبری سازی آماده به شروع کن قبر عاقبتکنندگان تشییع و میکند قبرستان از دیگری گوشه

. میشوند دوم قبر در مادر آن کردن دفن مشغولولی بود ایستاده دوم قبر باالی بر ترک رسول آنکه با

حواسشپیش همه همچنان او که بود پیدا خوبی به . میباشد اول قبر

که است کسانی از یکی که تقویان احمد سید حاج : میگفت است داشته حضور آنجا در آنروز

داشتیم» حضور آنجا در کسانیکه همه و من روز آن. ندارد عادی حالت رسول حاج که بودیم شده متوجه

میانداخت نگاه اول قبر همان به تندتند که حالی در او . کنار در که خودم من بود رفته فرو فکر به شدت بهلحظه چند هر او که میدیدم بودم ایستاده رسول حاج

یک با و لب زیر و میشد خیره قبر آن سوی به یکبار ... : با الله اال اله ال الله، اال اله ال خاصمیگفت حالتی

بود عادی غیر و عجیب بسیار من برای روز آن آنکهقبر آن به نسبت اندازه این به رسول حاج چرا که

وجه هیچ به ولی است کرده پیدا حساسیتها هفته اینکه تا بزنم حدس را آن فلسفه نمیتوانستمو شد بیمار رسول حاج که نگذشت زیادی روزهای و

او که قبری همان در درست او جنازه و رفت دنیا ازسپرده خاک به بود کرده جلب و خیره خود به را

شد!!  

Page 17: زندگی نامه رسول ترک

خطایی مرحوم خواب

: میکرد تعریف نوتاش حسین حاجبسیار که تهران در رسول حاج جنازه تشییع از بعد

از زیادی عده با ما شد برگزار عزت با و پرجمعیتحاج جنازه و رفتیم قم شهر به آشنایان و دوستانحضرت حرم نزدیک قبرستانهای از یکی در را رسول

) با ) تدفین مراسم از بعد و کردیم دفن ع معصومهبر سوار شتاب با و عجله با دوستان از نفر چند

چه هر تا شدیم خطایی اسالم آقا مرحوم ماشینحاج برای که مراسمی در و برسیم تهران به زودتر

. شویم حاضر میشد گرفته تهران در رسول

حرکت در تهران به قم راه مسیر در ما که روز آنخطایی آقای ماشین راننده کارهای و حاالت از بودیم

است . محزون و منقلب بسیار که بود پیداکه حالی در و گشود سخن به خودشلب او عاقبترازی بود شده چشمانشسرازیر از اشک قطرههای

: گفت و کرد بازگو ما برای داشت دل در که رایک رسول حاج با من که میشد مدتی راستشیک

دیدنش به و بودم کرده پیدا کدورتی و اختالفنمیرفتم.

من و افتاد بیماری بستر به رسول حاج اینکه تاشده بد و وخیم بسیار رسول حاج حال که شنیدم

در. بودم گرفته تصمیم من خاطر همین به استخودم از را او و عیادتشبروم به فرصت اولین

. کنم خشنود و راضیزندگی روزمره گرفتاریهای و مشکالت متأسفانه اما

. زمانی دیشب اینکه تا نمیداد من به را فرصت اینحال در و بودم رفته تهران از خارج به باماشینم کهچرا که اندیشیدم خودم با بودم تهران به بازگشتن

و عیادت به و میکنم فردا و امروز اندازه این به مننمیروم؟ رسول حاج مالقات

شده که طوری هر تا گرفتم تصمیم موقع پسهمانکنم حرکت رسول حاج خانه سوی به یکسره است

به و تهران به من که زمانی متأسفانه باز امااز ساعت رسیدم رسول حاج حاج خانه نزدیکیهای

Page 18: زندگی نامه رسول ترک

. بود گذشته شب دوازدهرسول حاج خانه جلوی به را خودم حال این با

و سر خانه داخل از اگر گفتم خودم با و رساندموقتی اما میروم داخل به و میزنم در بیاید صدایی

تیز خوب رسول حاج خانه جلوی در را گوشهایمبسیار رسول حاج خانه که نمودم احساس کردم

موقع این در تا است بهتر و خاموشاست و ساکت. نشوم مزاحم شب از

خوابیدم و رفتم ام خانه به ناامید و خسته دیشب منو شگفت بسیار رؤیای یک شاهد خواب دنیای در ولی

. شدم ای کننده منقلب

است رفته دنیا از رسول حاج که دیدم خواب در منحاج جنازه تشییع حال در زیادی بسیار جمعیت و . وسط به نگاهم من هنگام همین در هستند رسول

خانمی یک جمعیت جلوی در که دیدم و افتاد جمعیت . میان در را زن آن وقتی است حرکت حال در نیز

شدم عصبانی و ناراحت بسیار دیدم مردها و جمعیتبه و جمعیت وسط به زن این چرا گفتم خودم با و

! میکردم فکر خودم با حتی است؟ آمده مردها میان. باشد رسول حاج خواهرهای از یکی خانم این شاید

رساندم خانم آن نزدیکیهای به را خودم اینکه خالصهبگویند زن این به تا کردم اشاره پیردها از بعضی به و

به هیچکستوجهی اما برود، بیرون مردها بین از که . آن کنار به خوم خاطر هیمن به نمیکرد من حرفهای

: از شما اگر خانم، ببخشید گفتم و رفتم خانمهر که است بهتر باشید که هم رسول حاج خواهرهای

درست بروید، بیرون جمعیت وسط از زودتر چه. باشید اینجا در نیستشما

خانم آن به را حرفها این داشتم من که زمانی : شما آیا گفت و کرد من به روی او یکدفعه میگفتم

هستم؟ که من میدانییک با خودش خانم آن که بودم نداده جوابی هنوز من

: زینب من وگفت داد ادامه خاص اندوهی و حزن . خودمان ما ماست به متعلق هم جنازه این هستم،

! کنیم تشییع را او باید

میکرد گریه شدت به حالیکه در خطایی آقای مرحوم) ع: ) زینب حضرت خانم که لحظهای همان در میگفت

Page 19: زندگی نامه رسول ترک

منقلب اندازهای به من کرد معرفی من به را خودشاز و کشیدم بلندی بسیار فریاد ناخودآگاه که شدمصدای با نیز خانواده اعضای دیدم و شدم بیدار خواب

سرم باالی در و اند پریده خواب از من ناله و فریاد. اند شده جمع

عجله با را خودم صبح های دقیقه اولین همان در مناما رساندم رسول حاج خانه جلوی به شتاب و

است بلند ناله و گریه صدای کردم مشاهده متأسفانه . است رفته دنیا از رسول حاج و

فکرم که جالبی و شگفت بسیار مسئله و نکته یک امامن که است این است کرده مشغول خود به را

همان درست رسول حاج جنازه تشییع در امروز. بودم دیده خواب در دیشب که دیدم را هایی صحنه

چشمهای من اگر هستم مطمئن من دلیل همین به ) در ) را ع زینب حضرت خانم داشتم بصیرتی با و بینا

. میدیدم نیز بیداری در رسول حاج جنازه تشییعترک رسول از خاطره چهل

ترک رسول از خاطره چهل

صفات از خاطره و قضيه چهل شامل فصل اين

. اين باشد مي ترک رسول حاالت و حرفها و

خاطرات به مراجعه با اغلب خاطره چهل

اي واسطه هيچ بدون خودشان که است افرادي

و اند بوده اتفاقات و قضايا براين شاهد و ناظر

به و واسطه با خاطرات اين از تعدادکمي تنها

است . شده آوري جمع ديگران هاي گفته از نقل

تذکر : چند

Page 20: زندگی نامه رسول ترک

جذبه- 1 و عاشقي دوره و پاکي زمان به مربوط فقط خاطرات اين همه

شد . با مي ترک رسول

2 ) مومني- ) يک به رويائي يک در س زهرا حضرت گويند مي که است معروف

: حضرت جمله اين و کنيد خواني روضه و عزاداري ترکها مانند بودند فرموده

رسول نام با دلسوخته عاشق آن از نيز ما تا باشد خوبي بهانه شايد س زهرا

استفاده . ترک رسول نام از نيز نوشتار اين درادامه بنابراين کنيم ياد ترک

نقل وحده متکلم صورت به دوستانش قول از اي خاطره اينکه مگر شد خواهد

خواهد ذکر برند مي کار به خودشان آنها که را عبارتي صورت اين در که شود

. اند کرده ياد او از رسول حاج نام با معمول طور به آنها که شد

شد- 3 مي را آنها از بعضي است متفاوت و متنوع بسيار خاطرات اين محتواي

عنوان به را بعضي و حاالت عنوان به را بعضي و اخالقي صفات عنوان به

بهتر رسيد نظر به ولي کرد بندي تقسيم نصايح عنوان به را بعضي و کرامات

و هم دنبال به خاطره چهل صورت به و شکل همين به خاطرات اين همه است

. شود آورده کنارهم در

و- 4 ناقلها که مفهومي معنا انتقال منظور به است داشته امکان که آنجا تا

هم که ويرايشي و نويسي ساده از اند داشته نظر در خاطرات هاي گوينده

جوانهاي هاي سليقه هاي کننده راضي هم و گويا و رساننده هم و وفادار

است . نشده غفلت امکان حد در باشد عزيزمان

کربال- 5 حادثه هاي روضه و ها نوحه از بعضي به خاطرات اين از تعدادي در

ياد جوانم و نوجوان خواهران و برادران همه به که شد خواهد هايي اشاره

فرمايند مي مطالعه را خاطرات از اينگونه هنگاميکه کنم مي گوشزد و آوري

گريه ) به شبيه تباکي نوعي با اقل ال و نپردازند مطالعه به عادي صورت به

بفرمايند ( . مطالعه را کتاب قسمتهاي اين شدن عزاداران و کنندگان

Page 21: زندگی نامه رسول ترک