123
ﺣﻠﻘﻪ ﭼﻤﺮان ﺷﻬﯿﺪ ﭘﻮﯾﺎﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻓﯿﻠﻢ ي اﻟﺴﻼم ﻋﻠﯿﻪ ﺻﺎدق اﻣﺎم داﻧﺸﮕﺎه داﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﺑﺴﯿﺞ رﺳﺎﻧﻪ دﻓﺘﺮ ﺑﻬﻤﻦ92 ﭘﺎﯾﮕﺎه از ﻧﻮﯾﺴﯽ داﺳﺘﺎن ﻓﻨﻮن آﻣﻮزش ﻣﺠﺎزي ﮐﺎرﮔﺎه ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ از ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ اﯾﻨﺘﺮﻧﺘﯽ ﻧﺸﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻟﻮح: www.Louh.com

ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

  • Upload
    others

  • View
    8

  • Download
    0

Embed Size (px)

Citation preview

Page 1: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

ي فیلم نامه نویسی پویانمایی شهید چمران حلقه

دفتر رسانه بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السالم

92بهمن

:لوح به نشانیاینترنتی برگرفته از مجموعه کارگاه مجازي آموزش فنون داستان نویسی از پایگاه www.Louh.com

Page 2: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

2

میحرلا نمحرلا هللا مسب

)جلسه اول(مجازي آموزش فنون داستان نویسی کارگاه

هاي طبق این تعریف شخصیت. دهد این تعریف شاید مورد توافق همگان نباشد، اما به هر حال ابعاد کلی داستان امروزي را نشان میها باید باور کردنی و مانند شخصیت. ندارندها، دیوها، و مانند آنها در داستان امروزه جایی ، پري»از ما بهترون«ها اي، به قول قدیمی افسانه .تواند جاي آنها بگذارد طوري که خواننده احساس کند خود یا هر کس دیگر را می. هاي کنونی باشند انسان

Page 3: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

3

1گفتار

داستان و انواع آن دکتر توحید عزیزي

مقدمه

ي استادم، دکتر مجید شاه حسینی، را که گشتم، مقدمه اي براي این گفتار می هنگامی که میان کتب و جزوات مختلف به دنبال مقدمه مطلوب است که آن مقدمه را با اندکی تلخیص و تصرف بر . ها پیش بر پژوهش خام من در مورد قصه نویسی آورده بود، یافتم سال

: ي خود مقدم کنم نوشته

بشر از همان آغاز که پاي بر این . اي به قدمت تاریخ حیات آدمی دارد پیشینه» قصه گویی«یا به تعبیر رایج آن » دبیات داستانیا«خاکدان نهاد به تفسیر و تاویل حقایق پیرامون خویش پرداخت و در این رهگذر از تخیل خود نیز مدد گرفت، اینگونه بود که نخستین قصه

اي نمادین و اسرارآمیز از این رو به تمامی اشیا و وقایع پیرامون خود، جنبه. ه ذهن ساده ـ ولی خیال پرداز ـ داشتبشر اولی. زاده شدتو گویی هنر افسانه پردازي و اسطوره سازي از همان آغاز در . ها و اساطیر پدید آمدند بخشید و از همین جا بود که نخستین افسانه می

و مگر همین شباهت ظاهري میان . گفت بود، که اگر جز این است؛ خالق بشر خود به زبان قصه سخن نمیناخودآگاه جمعی بشر مستتر کدام شباهت؟ «: پرسی خواندند؟ و البد می می» اساطیر االولین«زبان وحی و اسطوره نبود که کفار قریش با تمسک به آن، کتاب الهی را

» شبهه؛ و این قصه واقعی را با افسانه و اسطوره چه کار؟ ش، حقیقتی بود راست و بینامید» احسن القصص«آن حکایت که پروردگار عالم ي مسلم تاریخی را براي ما کنیم و اینکه کدام واقعه خوانیم تنها به ظاهر آیات استناد می مگر من و تو وقتی قرآن می: گویم ولی من می

کنیم؟ پس چرا زنیم و استخاره می یات از چه روست؟ پس چرا به قرآن تفال میکنند؟ اگر این است، پس این همه تفسیر و تاویل آ بازگو مییابیم؟ آیا جز این است که کالم الهی ظاهري دارد و بواطنی؟ از ظاهر آیاتی که به وقایعی مشخص اشاره دارند، حقایقی دیگر را در می

اي است باطن قرآن نیز مستوره. ماند از حقایق باطنی محروم میکند مسلما ظاهر آیات خالف واقعیت نیست، ولی آنکه به ظاهر بسنده میي دید هر بیننده متناسب با قوه. ماند به دریایی عمیق و بی کران می. یابد اي از آن در می هزار تو که هر کس متناسب با درك خویش نکتهها سطح آب را می نگرد و آنکه نگرشی ژرف دارد، آنکه چشمی نزدیک بین دارد تن. نشیند خود حقیقتی را در عمق مشخص به نظاره میگیرد و تمام حوایج بشري این گونه است که قرآن کتاب تمامی قرون و اعصار نام می. نشیند زیبایی لولو و مرجان را در اعماق به نظاره می

این همه را آوردم تا این . بودن آنهاست» حقیقی«بودنشان نیست، به » واقعی«هاي قرآن به لذا ارزش قصه. گوید را در طول تاریخ پاسخ میي دروغ بودن تکفیر پذیرند و اساطیر بشري را نیز تنها به بهانه هاي قرآن را به صرف واقعی بودنشان می آنها که قصه«: یک سخن را بگویم

نام نهاده اند، کفایت » اساطیر االولین«ا به زعم اینان همین که کفار قریش آیات الهی ر» ...کنند، نه قرآن را می شناسند و نه اسطوره را میمگر «: و خاتمه کالمشان این گفتار مبتذل که! کند تا هرگونه اسطوره سازي و قصه پردازي را منکري بزرگ و گناهی نابخشودنی بدانیم می

است و نه » حقیقت«غافل از آن که قصه بیان نمادین » !نه اینکه قصه دروغ است و دروغگویی حرام؟ پس قصه گویی حرام استپردازد و نه خوانندگانی اي که قصه را می نه نویسنده. خطایی است بزرگ) راست یا دروغ(» واقعیت«لذا سنجش آن به ترازوي . »واقعیت«

در نشینند، هیچ یک را هواي آن نیست که به گفتاري واقعی و راست دل سپرده اند؛ آنها در پی حقیقتی هستند که که به پاي نقل او مینشیند، خود به خوبی اي که داستانی را در قالب فیلم به نظاره می بیننده. و سینما نیز از همین مقوله است. باید جست وراي قالب عبارت می

شود در واقع نمرده آن که کشته می... بازیگران اسامی دیگري دارند و شخصیت و منشی دیگرگون. داند که این تصاویر واقعی نیستند میطبق آنچه گفته شد ... و آن که ثروتی کالن دارد، در عالم واقع بازیگري مقروض است که تنها به دستمزد پایان فیلم چشم دوختهاست

تر دست یابیم پذیریم تا به حقیقتی متعالی ي ما این روایت خالف را می همه. تماشاي هر فیلم داستانی؛ پذیرش دروغی خود خواسته است

Page 4: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

4

ي نادرست را توجیه می کند؛ بلکه سخن بر سر این است که و این نه از آن جانب است که هدف متعالی، کاربرد وسیله) نپیام فیلم یا داستا( سنجیم؟ به ترازوي راست یا دروغ می) برد و به عالم حقیقت نسب می(ما به کدام اجازه آنچه را که اصوال از سنخ واقعیت نیست

ملعون ) ص(کنند و جماعت قصاصین را از زبان نبی اکرم را به صرف دروغ بودن تکفیر میهستند کسانی که هنوز هم قصه [...] و تا این چنین است، واي به حال قصه نویس مسلمان که در این روزگار وانفسا سر آن دارد تا در برابر این همه قصه نویس ! دانند می

قدر . کند ي خویش حس می ي تازیانه تکفیر حضرات را ـ از قفا ـ بر گرده المذهب قد علم کند و اثري در خور بیافریند که به ناگاه بوسهي شوند؛ ولی نویسنده دین را از این لعن و تکفیرها باکی نیست، چه بسا از این همه نادانی و تحجر مسرور هم می مسلم آنکه نویسندگان بی

در سوي دیگر خیل . و این تنها یک روي سکه است ره چیست؟آورد و جز این چا خورد و دم بر نمی مسلمان در این هنگامه خون دل میآفرینند می) ولی ضد ارزش(زنند و آثاري جذاب اي فراتر از تو، شب و روز قلم می بینی که با تعداد بیشتر و تجربه نویسندگان ضد دین را می

ثار ـ ظاهرا مدرن ـ حضرات را به چاقوي نقد نقادي زبر دست باشی و آ: و در این میان تکلیف تو چیست؟ جز آن که؛ در وهله نخستو در ! ي مخالفین را تاب بیاوري، نقاد باشی و کاله اعتقادات را دو دستی بچسبی تا باد نبرد هاي موذیانه تشریح کنی؛ نقاد باشی و نیش قلم

ی باشی و قلمت را به میدان افکنی تا این همه موسای: اعتقادات را ترویج کنی» اعجاز قلم«اي باشی فکور و هنرمند تا به نویسنده: وهله بعدي این همه سامري، شعبده. ابراهیم باشی و این همه بت فرهنگی را به تبر قلمت در هم کوبی. ي ساحران را فرو بلعد و باطل سازد شعبده

) 1[...] (شود و دریغ از موسیایی و یدبیضایی و عصایی تنها به کالم یک کلیم باطل می

ه داستانتاریخچ

ها دهند، براي ریشه یابی داستان و داستان نویسی باید به گذشته میالدي نسبت می 19و 18اگر چه پیدایش داستان امروزي را به قرن هاي هاي گلستان یا مثنوي هاي بسیاري را در قالب حکایت براي مثال در کشور خودمان، شیخ اجل، سعدي شیرازي، داستان. رجوع کردهاي پیش از آنها نیز عطار نیشابوري داستان. سرود هاي فلسفی را در قالب نظم می در همان قرن مولوي داستان. ایت کرده استبوستان رو

ي تر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد و شاهنامه پنج گنج نظامی معروف. گفته است به نظم می زیباي اخالقی و عاشفانه رااما قدمت داستان سرایی از این نیز بیشتر . هاي حماسی و عشقی بسیاري در خود دارد سروده شده بود نیز داستان فردوسی که پیش از اینها

. روند هایی هستند که جداي از قداست براي پیروان ادیانشان، نوعی داستان به شمار می قرآن، انجیل، و تورات هر کدام حاوي قصه. استگردد که در قالب افسانه و اسطوره نسل به هایی دورتر در تمدن بابل، یونان، مصر و چین باز می شک پیدایش داستان به گذشته ولی بی

هاي غارنشین نیز، نوعی روایت نقال گونه بوده هاي به دست آمده از انسان بعضی معتقدند نقاشی. نسل و سینه به سینه بازگو شده است .است

ها و هاي بسیاري چه از نظر ساختار و چه از نظر ظاهر و محتوا با قصه شود، تفاوت مطرح می» داستان«آنچه امروزه به عنوان قطعا آنچه مسلم است . ها ـ قالبی جدا از اسالف خود خواند توان داستان مدرن را ـ با وجود تمامی این تفاوت ها و مانند آنها دارد، اما نمی افسانههاي هاي ملل مختلف، حکایت هاي ما قبل تاریخ، اسطوره هاي انسان هاي غارنشین در کنار آتش و کوه، افسانه پردازي نقالی انسان آنکه

ها براي خواب کردن کودکان، وغیره و غیره همگی از یک منشا ـ که هاي مادربزرگ هاي حماسی، عشقی، اخالقی، قصه اخالقی، منظومهگراي انسان است ـ برخاسته اند و سیر آنها در طول هزاران سال در نهایت منجر به داستان امروزي با اسلوب تمثیلهمانا فطرت حقیقتجو و . و اساس کنونی شده است

ها تعریف داستان و تفاوت آن با دیگر قالب

هاي فرنگی گرفته اند، اصطالحهاي مختلفی در مورد داستان در زبان فارسی وجود دارد که گاه بعضی را معادل یکی از اصطالح، حکایت، سمر، سرگذشت، خاطره، ماجرا، )Myth(، اسطوره )Legend(، افسانه )Tale(، قصه )Story(هایی همچون داستان اصطالح

د، گر چه ان ها در نظر گرفته فرهنگ نویسان و ادیبان وجه افتراقی براي هر کدام از این اصطالح.... مثل، متل، حدیث، انگاره، خرافه، و

Page 5: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

5

ي شود که که جنبه ها در کل به آثاري گفته می ي این اصطالح همه. ي آنها از یکدیگر امکان پذیر نیست شبهه تفکیک کامل و بی )2. (چربد هاي دیگرشان می ي آنها بر جنبه خالقانه

کنیم که رج است، در اینجا تنها سعی میي این گفتار خا هاي گفته شده از حوصله هاي داستان یا دیگر اطالح ها و تفاوت بیان تشابه .ي مطالب نیز منظور نظر نویسنده است، بیان کنیم ابعاد و حدود کلی داستان را، آن طور که امروزه مصطلح است و در ادامه

ها، و مواجه کردن آنها با وقایع و حوادث، هاي باور کردنی، تشریح روابط آن شخصیت داستان، خلق شخصیت« ».قانه و برامده از تجربه و نوآوري نویسنده استدر نثري خال

هاي طبق این تعریف شخصیت. دهد این تعریف شاید مورد توافق همگان نباشد، اما به هر حال ابعاد کلی داستان امروزي را نشان می ها باید باور کردنی و مانند شخصیت. ی ندارندها، دیوها، و مانند آنها در داستان امروزه جای ، پري»از ما بهترون«ها اي، به قول قدیمی افسانههاي تمثیلی بنا بر این شخصیت. تواند جاي آنها بگذارد طوري که خواننده احساس کند خود یا هر کس دیگر را می. هاي کنونی باشند انسان .ها در داستان امروزي جایی ندارند قصه

بنا . شود ها و تعامل آنها با حوادث و اتفاقات پیرامونشان روایت می خصیتهمچنین طبق این تعریف، داستان امروزي در بستر روابط ش ها بود و اکثراً از طرف رب النوعان گشاي مشکالت شخصیت ها گره گونه که در بعضی اساطیر و افسانه بر این اتفاقات بی ربط و صرفاً معجزه

.شود، در داستان امروز وجود ندارد و خدایان اعطا می

ي بیشتر در براي مطالعه. پذیریم تا بحث به درازا نکشد ها ـ به ویژه قصه ـ را در همین حد می تان و تفاوت آن با دیگر قالبتعریف داس . مراجعه کنید) 4(نوشته الهه بهشتی » عوامل داستان«و ) 3( نوشته مهدي حجوانی» قصه چیست؟«توانید به کتاب این زمینه می

انواع داستان

آید نیز که کارگاه مجازي آموزش فنون داستان نویسی مختص داستان کوتاه است، موارد و نکاتی که در گفتارهاي بعدي میاز آنجایی .اما در پایان این گفتار بد نیست که مروري سریع بر انواع داستان داشته باشیم. در مورد داستان کوتاه خواهد بود

:کنند داستان را به انواع زیر تقسیم می

)ناول(مان ر •

داستان بلند •

)ناولت(داستان نیمه بلند •

)نوول(داستان کوتاه •

) داستان کوتاه کوتاه(داستانک •

ترین انواع داستان است که همگی با آن و با بسیاري از آثار ادبی کالسیک جهان ـ که در این قالب ، یکی از معروف)Novel(رمان . ، داستانی بلند و معموال بیشتر از چهارصد صفحه است و ممکن است از ده هزار صفحه نیز فراتر رودرمان. نوشته شده است ـ آشنا هستیم

اي از حوادث بزرگ و کوچک وجود در رمان سلسله. ها و ابعاد مختلفی دارند هاي بسیار است که هر کدام پیچیدگی رمان داراي شخصیت

Page 6: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

6

توصیف و توضیح کامل رمان قطعا نیازمند کارگاه و مجالی جداگانه است . راند به پیش میدارد و غالبا چند ماجرا یا خط طرح موازي رمان را .کنیم و در اینجا به همین مختصر بسنده می

اصوالً وجه تمیز . هاي رمان را ندارد داستان بلند نیز ـ همان طور که از نام او مشخص است ـ داستان بلندي است اما معموالً پیچیدگی .ن بلند آن قدر کم است که بعضی نویسندگان این دو قالب را یکی دانسته اندرمان و داستا

خصوصیات ) صفحه است 50که غالباً بیشتر از (داستانی ما بین داستان کوتاه و داستان بلند است و به جز حجم آن داستان نیمه بلند .کلی داستان کوتاه را دارد

.را به تفصیل در گفتار بعد توضیح خواهیم داد )Short story: ، انگلیسیNouvelle: فرانسه(داستان کوتاه

) 5. (ي محمود باللی شرح داده شده است نوشته» مینی مال چیست؟«در مقاله ) داستان کوتاه کوتاه(داستانک

Page 7: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

7

تمرین

. این گفتار تمرینی ندارد

منابع

زاده حامد، عارفی ي عزیزي توحید، ابریشمی حامد، تجلی نوشته). پژوهش(قصه نویسی و نقد داستان :در. مقدمه. حسینی مجید شاه .1 .1374دبیرستان نیکان، تهران، . تقی محمد

چاپ دوم، . تهران. موسسه فرهنگی ماهور. ، ادبیات داستانی)مولف(میرصادقی جمال : در. هاي عامیانه قصه و قصه. میرصادقی جمال .21360.

.1376چاپ دوم، . تهران. قصه چیست؟ موسسه انتشاراتی سوره. حجوانی مهدي .3

.1376چاپ دوم . تهران. انتشارات برگ. بهشتی الهه، مولف. عوامل داستان: در. تفاوت قصه و داستان. بهشتی الهه .4

1386. سایت لوح وب چیست؟مینی مال . باللی محمود .5

Page 8: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

8

2گفتار

داستان کوتاه دکتر توحید عزیزي

مقدمه

بنا بر این به کار بردن (فرانسوي است ) Nouvelle(انگلیسی و مترادف با نوول Short storyي ي کلمه داستان کوتاه ترجمه )1). (در فارسی صحیح نیست» رمان«، یا »)Novelette(ناولت «، »)Novel(ناول «به جاي » نوول«

پو در . توان پدران داستان کوتاه دانست را می» گوگول«و » ادگار آلن پو«. داستان کوتاه به شکل امروزي در قرن نوزدهم ظهور کرد کرد، گر چه بسیاري هاي کوتاه و بلند داستان نویسی را مشخص می تفاوت میان شکلاصول انتقادي و فنی خاصی ارایه داد که 1842سال

اولین بار توسط منتقدي به نام » )Short story(داستان کوتاه «اما اصالح . شد از آن اصول همچنان در داستان کوتاه نویسی تقض می .مطرح شد 1885براندر ماتیوز در سال

تغییرات، تحوالت، و به عبارتی سیر تکاملی سریعی در داستان کوتاه رخ داده است که مدیون 21قرن از قرن نوزده تا هم اینک در دومو پاسان، آنتوان چخوف، هنري نف، گوستاو فلوبر، لو تولستوي، گی ایوان تورگه: نویسندگان بزرگ داستان کوتاه است؛ نویسندگانی چون

ک لندن، شروود اندرسن، استفن کرین، دي اچ الرنس، فرانتس کافکا، جیمز جویس، جیمز، جوزف کنراد، او هنري، ماکسیم گورکی، جتربر، کاترین منسفیلد، رینگ الردنر، ویلیام سامرست موام، ویلیام سارویان، ارنست همینگوي، ویلیام فاکنر، فرانک تو کانر، آلبر کامو، جیمز

) 2... (جی دي سالینجر، و

تعریف داستان کوتاه

زیرا تعریف یعنی مشخص کردن حدود . کنم کسی بتواند ادعا کند که تعریف کامل و جامعی از داستان کوتاه ارایه کرده است نمی گمان و داستان کوتاه که نوعی هنر نگارشی است آن قدر وسیع، متنوع، و استثنا پذیر است که در بند کردن آن با یک . ها ها و نداشته و داشته

.نماید یتعریف، بسیار سخت م

هاي اي از زندگی شخصیت یا شخصیت داستان کوتاه، تخیالت ذهنی نوشته شده در چند صفحه از یک نویسنده است که در آن، برهه .اي براي آنان روایت شده است ي ذهن نویسنده و حادثه ساخته

توان داستان کوتاه را زیرا همان طور که گفته شد اصوالً نمی ترین تعریف براي داستان کوتاه نباشد، شاید تعریف باال کاملترین و جامع رسد در حقیقت به نظر می. با تمام ظرایف و نکاتش در یک یا چند جمله تعریف نمود یا چارچوب مشخص و محدودي براي آن متصور شد

تواند به صورت هاي نویسندگان معروف می استاني د کار با اندوختن تجربه و مطالعه ي تازه داستان کوتاه یک تعریف تجربی است و نویسندهتوان از نقاشی ارایه کرد؟ با این همه روش نقاشی، براي مثال تا کنون فکر کرده اید که چه تعریفی می. معرفتی به این تعریف دست یابد

د و هم آثار پیکاسو را؟ هم سبک توان ارایه داد که هم آثار ونگوك را در بر بگیر هاي مختلف، چه تعریفی می ابزار متفاوت، و سبک

Page 9: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

9

را ببیند، شاید 21تا 16هاي قرن هاي مختلف برود، و نقاشی ي کوبیسم را؟ اما اگر کسی به یک موزه نقاشی سده کالسیک را و هم شیوه .مفهموم هنر نقاشی را تا حدي درك کند و دیگر نیازي به تعریف کالمی این هنر نداشته باشد

ي محدوده. اشاره کرد» داستان نیمه بلند«و » داستان بلند«، »رمان«توان به حجم اندك آن در مقابل کوتاه می هاي داستان از ویژگی همچنین داستان کوتاه در اغلب . صفحه تجاوز کند 49ي کتابی است و بندرت ممکن است تا مرز صفحه 15تا 5بین معمول داستان کوتاه

هاي در مورد شخصیت(رود هاي فرعی داستان از سه تا چهار نفر فراتر نمی و تعداد شخصیت موارد تنها داراي یک شخصیت اصلی استي اصلی دارد و خط طرح داستان داستان کوتاه همیشه تنها یک حادثه). ي چهارم سخن خواهیم گفت داستان کوتاه به تفصیل در جلسه

در مورد مفهوم حادثه در (ي اصلی است رد و در جهت رسیدن به حادثهمستقیم و یک بعدي است؛ یعنی مسیر داستان شاخ و برگ اضافه ندا. کند متمایز می» رمان«را از » داستان کوتاه«ها این ویژگی). ي دوم صحبت خواهیم کرد در جلسه» خط طرح«ي پنجم و در مورد جلسه

)3(

هاي مختلف جامعه در آورده است ـ پیام اي مؤثر بر گروهترین ابزاره ارزش واقعی داستان کوتاه ـ که آن را بصورت یکی از تکان دهنده .رسانی سریع، همدردي با مردم جامعه، و انتقاد هنرمندانه از وضعیت موجود است

اي برخاسته از ، تعریف خاصی است و منظور نوشته»داستان کوتاه«همان طور که در گفتار قبل نیز گفته شد، تعریف و منظور ما از کامالً ... و» خاطره«، »روایت«، »حکایت«، »قصه«، »اسطوره«وري ذهن هوشیار یک نویسنده است و با مقوالتی مانند خالقیات و نوآهاي اي از زندگی واقعی بشري است و شخصیت ي ذهن و خیال نویسنده است، اما مانند آیینه اگر چه ساخته» داستان کوتاه«. متفاوت است . ننده بتواند آنها را باور کندهایی باشند که خوا آن باید انسان

آموزش داستان کوتاه

بنا بر این هنگامی که بحث از آموزش به میان . اند کارشناسان آموزشی و تربیت، آموزش را مترادف با ایجاد تغییر رفتار در فراگیر دانستهنبایدها یعنی ایجاد قانون، قید، بند، حدود، و مرز؛ و صد آید، خواسته یا ناخواسته صحبت از بایدها و نبایدهاست و از طرف دیگر بایدها و می

... البته آموزش داستان نویسی نیز از این سخن مستثنی نیست، اما

توان چیزي را که از جنس هنر است و به همین دلیل ماهیتی نوآور و ساختار شکن دارد در چارچوبی مشخص و محدود اما چگونه می ها تجربه و تالش و نوآوري است، در بند هایی که متأثر از قرن هاي نگارش و سبک ستان را با تمامی شیوهتوان دا قرارداد؟ چگونه می

ي داستان انتظار نوآوري داشت توان از نویسنده اسیر کرد؟ و چگونه می» فنون داستان نویسی«ي خشک به نام چندین و چند قانون و قاعده شده اسیر شده است؟ حال آنکه در زندان قواعد از پیش تعیین

شوند ـ هیچ کدام وحی منزل و حکم به ال بدیل پاسخ این است که این قواعد و قوانینی ـ که با نام فنون داستان نویسی ارایه می کنند و تخطی از آنها اي که امروزه رایج است را بیان می این فنون تنها قواعد کلی و اصول اولیه داستان نویسی و سبک و شیوه. نیستند

بسیاري از نویسندگان بزرگ و صاحبان سبک نیز قواعدي از این دست را زیر پا . خروج از مکتب داستان نویسی نیستلزوماً به معنی براي مثال ثبات زاویه دید در طول نگارش داستان، یکی از اصول اولیه و بنیادي . گذاشته اند و سبک یا مکتب جدیدي بنیان نهاده اند

ي اما بعضی از نویسندگان با زیرپا گذاشتن این اصل و ایجاد شیوه). در جلسه سوم تدریس خواهد شدزاویه دید (داستان نویسی سنتی بود ي نوبل ادبی را نیز به اي از جمله جایزه جدیدي از نگارش داستان، نه تنها سبک جدید در زاویه دید داستان به وجود آوردند، جوایز ارزنده

. خود اختصاص دادند

ته توجه داشت که ساختار شکنی و نوآوري در هر هنري، اگر با دید باز و روش صحیح انجام نشود، به از بین رفتن ولی باید به این نک اگر نیما یوشیج قالب شکنی کرد و شعر نو را در . »براي شکستن هر قابی باید حدود و زوایاي آن را به کمال شناخت«. انجامد آن هنر می

. اطالع یا بیزار بوده است معرفی نمود، به این معنی نیست که او از شعر سنتی بی) کالسیک(شعر سنتی ) اریا بهتر است بگوییم در کن(مقابل

Page 10: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

10

دهد و او براي شکستن شک پی و اساس شعر نوي او را تشکیل می مطالعات و تسلط نیما در ادبیات فارسی و بیش از ده قرن شعر سنتی بیتوان به هنرهاي دیگر مانند نقاشی، داستان نویسی، نمایش و همین مطلب را می. مل آن بودهاي شعر سنتی ناگزیر از شناخت کا محدودیت .آید ها قدیم و تسلط بر آنها به وجود نمی ي تجربه هیچ نوآوري یا سبک جدیدي بدون پشتوانه. بسط داد... سینما، و

ازي آموزش فنون داستان نویسی، مطلق نیست و قطعاً کوتاه سخن اینکه هیچ کدام از مطالب و فنون نوشته شده در این کارگاه مج حتا بعضی از این مطالب ممکن است جزء اصول یک مکتب نگارشی باشند، در . مطالب و نظرات ضد آن حتی در آثار بزرگان وجود دارد

ا به عنوان کلیات داستان نویسی رود که مطالب آموزش داده شده ر اما از شما انتظار می. عین اینکه در سبک دیگر ناپسند و نگوهیده است . ي آنها انجام دهید ها را بر پایه قبول کنید و تمرین

اولین گام در نوشتن داستان کوتاه

هاي کوتاه خوب از نویسندگان موفق خواندن داستان! است» خواندن«بی شک اولین گام براي ورود به جمع نویسندگان داستان کوتاه، . کند کار خواهد شد و نگرش او به داستان کوتاه و ارکان و عناصر آن را تصحیح می ي تازه وزش دیدن نویسندهموجب تجربه اندوزي و آم

نیز دست نویسندگان » نوشتن«ي البته باید مد نظر داشت که هر نویسنده شیوه و سبک خاصی براي نوشتن داستان کوتاه دارد و خود مقولههاي نویسندگان ها و نوشته توان اصولی کلی را یافت که در بیشتر داستان ته است؛ با این حال میهاي جدید باز گذاش را در نوآوري شیوه .شود و با تکیه بر آنها، نکاتی را به عنوان اصول و ارکان داستان کوتاه تعریف نمود بزرگ رعایت می

استان کوتاه و اصول داستان نویسی بیشتر با در کارگاه مجازي آموزش فنون داستان نویسی نیز سعی بر این است که آشنایی با د . خواندن داستان کوتاه و نقد آنها آموزش داده شود

Page 11: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

11

تمرین

:دو داستان زیر را بخوانید

محسن پرویز/ ماجراي من و شریکم •

احمد عربلو/ آدم هاي آبرودار •

هاي نسبتاً ساده اه مجازي آموزش فنون داستان نویسی، داستانهاي ابتدایی کارگ هاي ارایه شده در جلسه داستان: ي بسیار مهم نکتههاي نویسندگانشان نبوده اند و نویسندگان آنها آثار بهتر و درخور توجه دیگري دارند، اما بر ها مطمئنا بهترین داستان این داستان. هستند اي

همچنین در این گفتار با توجه به مطالب خشک . ستفاده شده استها ا هاي ابتدایی کارگاه، از این داستان اساس اهداف تعیین شده در جلسههاي طنز استفاده شده است، و این امر بدان معنی نیست که هدف این کار گاه گفته شده و قلم خشکتر حقیر، براي تغییر ذایقه از داستان

. هاي مشابه استفاده خواهد شد آموزش داستان طنز است یا پس از این نیز از داستان

منابع

.1360چاپ دوم، . تهران. موسسه فرهنگی ماهور. ، ادبیات داستانی)مولف(میرصادقی جمال : در. داستان کوتاه. میرصادقی جمال .1

چاپ . تهران. موسسه فرهنگی ماهور. ، ادبیات داستانی)مولف(میرصادقی جمال : در. داستان کوتاه و پیدایش آن. میرصادقی جمال .2 .1360دوم،

. 1376چاپ اول، . تهران. انتشارات موسسه ایران. ، داستان کوتاه)مولف(سعید فضائلی : داستان کوتاه چیست؟ در. بروتن ت آلن .3

Page 12: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

12

3گفتار

ایده یا فکر اولیه سید محمدرضا خردمندان

مقدمه

نیم نگاهی . که راه می روید لحظه اي چشمتان به یک لنگه چکمه می افتد که غلت غلتان توي جوي آب می روداز گوشه ي خیابان این موضوع آنقدر بی اهمیت است که لحظه اي بعد این تصویر نیز زیرصدها تصویري ـ . به آن می اندازید و به آرامی از کنار آن می گذرید

.یکی دو دقیقه بعد هم هیچ اثري از تصویر آن چکمه در ذهنتان نمانده است. شود که بعد از آن در پی می آیند ـ دفن می

نیم نگاهی به . رود ي خیابان که راه می روید لحظه اي چشمتان به یک لنگه چکمه می افتد که غلت غلتان توي جوي آب می از گوشهي مهمی ذهن شما را گویا مساله. شوید و با دقت به چکمه خیره می گذرید اما ناگهان بر می گردید آن می اندازید و به آرامی از کنار آن می

هاي توي جوي، غلت زنان از شما دور می شود، نگرانی عجیبی چکمه همان طور که البه الي سایر آت وآشغال! به خود مشغول کرده است این چکمه از کجا آمده؟ ! مه چه خواهد شد؟از خود می پرسید سرنوشت این چک! دلتان به حال چکمه می سوزد! در شما ایجاد می کند

تعلق به چه کسی بوده؟ پس آن یکی لنگه اش کجاست؟ نکند مال یک بچه بوده که از پایش افتاده؟ االن آن بچه کجاست؟ نکند مه اش نیاز د اشته ي فقیري باشد و در این هواي سرد به چک دنبال چکمه اش می گردد؟ چکمه چگونه از پایش در آمده؟ اگر بچه از خانواده

ي ها در گوشه ها پرسش دیگر که ذهن شما را رها نمی کند و چه بسا تا ماه و ده! باشد چه؟ چگونه ممکن است دوباره به چکمه برسد؟ . ها باشید ذهنتان به دنبال یافتن پاسخی قانع کننده براي این پرسش

دانید بر اساس همین حتماً می. ه منجر به ساخت یک داستان خواهد شدتفاوت این نوع نگا. حتماً تا االن متوجه منظور من شده ایداین ي دانیم به درستی ایده البته ما نمی. از آقاي هوشنگ مرادي کرمانی» چکمه«ها داستان بسیار معروفی نوشته شده است به نام پرسش

یعنی دیدن . خواندنی، با دیدن چنین تصویري آغاز شده استداستان چگونه شکل گرفته اما بهتر است این گونه خیال کنیم که این داستان بینم هایی که در گوشه و کنار خیابان می من بعد از خواندن این داستان نسبت به تمام لنگه کفش! خورد اي که در جوي آبی غلت می چکمه

! ام حساس شده

ه دقیق شدید و نگران صاحب آن چکمه شدید، ایده یا فکر از آن لحظه اي که شما برگشتید و با دقت به احوال آن چکم! بسیار خوبنون «دیدن یک عکس در یک مجله، شنیدن فریاد . بنا بر این فکر اولیه از هر جایی ممکن است به ذهن شما برسد. اولیه شکل گرفته است

ي ضرب و شتم است، دیدن ي یک بچه مدرسه اي از توي خیابان، دیدن یک سگ ولگرد که جاي جاي بدنش پر از جا»نمکیه خشکیک شاخه گل سرخ توي سطل زباله و به یاد آوردن یک خاطره، خواندن یک داستان، دیدن یک فیلم و یا هر چیز دیگر می تواند

هاي حساسی داشته باشید و نسبت به اتفاقات ریز و درشت مهم آن است که گیرنده. هاي خوبی براي شکل گرفتن یک ایده باشد محرك .تفاوت نباشید اطراف بی

آنها آن قدر این کار را تکرار کرده اند که ذهنشان به . هاي فراوانی را در آن ثبت کرده اند اي دارند که ایده ي نویسندگان دفترچه همه شدن شکل گرفتن ایده در ذهن مثل کاشته . ها هستند دهد و زودتر از دیگران قادر به کشف لحظه سرعت نسبت به وقایع واکنش نشان می

Page 13: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

13

یادتان باشد . یک دانه در زمین است که اگر باغبان، هواي آن را داشته باشد، با رسیدگی بسیار، رفته رفته به درختی تنومند تبدیل خواهد شدهاي ممکن است این گونه تصور کنید که ایده! هایتان صد به یک باشد هایتان به نسبت داستان که در ابتداي امر ممکن است تعداد ایده

بسیاري از ایده هاي شما این . این موضوع کامالً طبیعی است. یار نویی در اختیار دارید اما توان تبدیل کردن آن ها را به داستان نداریدبسبنا بر این سوژه ! ي داستان شدن خود را به شما نخواهند داد ویژگی را دارند که تا زمانی که به داستان نویسی قهار تبدیل نشده اید اجازه

سید . ایتان را کنار بگذارید و مطمئن باشید روزي فراخواهد رسید که با تسلط بر اصول نویسندگی از آنها داستانی خوب خواهید نوشته !گذرد ي آن بیست سال می ي آخرین رمانش گفته است که از شکل گیري ایده مهدي شجاعی درباره

چرا که پس از فکر اولیه دو گام بلند بسیار مهم تا !! ولیه در سر نباید ذوق زده شدها فکر ا این را هم در نظر داشته باشید که با داشتن دهنگارش یک داستان فاصله است که یکی همان رسیدن به یک طرح منسجم است و دیگري تبدیل طرح به داستان که به گفته ي بزرگان

. ترین بخش داستان نویسی محسوب می شود این بخش دوم، خالقانه

انتخاب سوژه، ایده یا فکر اولیه

اگر در یک . ها زمانی که فارغ از کارهاي روزمره دور هم جمع می شوند، تعریف وقایعی است که از سر گذرانده اند یکی از ویژگی انسان زنید؟ خاب نمیهاي روزمره، دست به انت ها گل انداخته بخواهید ماجرایی را تعریف کنید، آیا از خیل اتفاق جمع دوستانه که حرف

به . شما در انتخاب ماجرایتان به تازگی داشتن آن براي جمع فکر کرده اید! اگر چه ممکن است این انتخاب ناخوداگاه باشد، دالیلی دارد : شود کسی این گونه روایت کند آیا می. جذاب بودن آن و همچنین نتیجه گیري آن

. سپس از خانه بیرون رفتم. بعد صبحانه خوردم. بعد دست و رویم را شستم. من امروز که صبح از خواب پاشدم نماز خواندم! ها راستی بچه

! بعد که بلند شدم چاي خوردم. خیلی خسته بودم و خوابیدم. دانشگاه رفتم و عصر با تاکسی برگشتم خانه

!را به خاطر چنین روایت بی معنایی شماتت نخواهید کرد؟ شما اگر دوست صمیمی چنین آدمی باشید او

: حاال فرض کنید دوست شما این گونه روایت کند

شما باید با ما بیایید به :گفتند. بله:گفتم. شما آقاي مسعودي هستید: گفتند. امروز صبح وقتی از خانه بیرون آمدم دو مرد جلویم را گرفتند

! ي پلیس اداره

در روایت اول چون نظم عادي زندگی به هم .شود که تعادل به هم بخورد ند داستان از جایی شروع میگوی بزرگان می

اما همه ي . ي تکراري نیست جذابیتی وجود ندارد و کسی عالقه مند به دانستن این اتفاقات روزمره. نخورده، داستانی نیز شکل نگرفته استنیز یکی از مشخصه هاي یک » بر هم خوردن تعادل«: توان گفت بنا بر این می! آید ه میما عالقه مندیم بدانیم بر سر آقاي مسعودي چ

.ي خوب است ایده

ها تعریف کنید، چه؟ مثالً تمام تري از انسان هاي گسترده حاال اگر بخواهید ماجرایی را نه براي جمع محدود دوستان، که براي طیف !ي جوانان کشورتان هاي عالم یا همه بچه

Page 14: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

14

آنها نیز . اي دارید کنید از آنها پیش زمینه براي مثال وقتی شما براي جمع دوستان داستانی تعریف می. تر خواهد شد اً انتخاب سختمسلماما مخاطب انبوه که شما را ... آنها تا فرحزاد رفته اند» ف«به قول معروف اگر بگویید . هاي داستانتان پیش زمینه دارند از شما و شخصیت

. داند زنید را نمی شناسد و از مشخصات ظاهري، اخالقی و باطنی او چیزي نمی آن مثالً سعید نامی که شما درباره اش حرف می. دشناس نمیاینجا بحث بر سر انتخاب فکر اولیه یا ایده . هاي آینده خواهید یافت پس چگونه باید ماجرا را روایت کرد؟ پاسخ به این پرسش را در جلسه

!است

بدون شک . هایشان به سراغ تجربه هاي ملموس زندگی بروند ي داستان نویسندگان تازه کار بهتر است در انتخاب فکر اولیهگویند میاینها بهترین . هایی که مختص ماست و جز ما کسی از آنها اطالعی ندارد اتفاق. هاي منحصر به فردي داریم هر یک از ما در زندگی تجربه

تواند داستانی باور پذیر و نویسنده از آنها و هر چه پیرامون آن است شناخت کاملی دارد و با کمی درایت می چرا که. ها هستند دستمایه .کسانی که تجربه هایشان از زندگی غنی تر و پربار تر است داستان نویسان بهتري خواهند شد. مقبول ارایه دهد

واقعیت آن است که این مرحله آموختنی . ترند، انتخاب کنید تر و برجسته بتر، جذا بنابراین با رجوع به خاطراتتان آنهایی را که خاص ! ي آن مشخصات الزم را دارد؟ کنید و خودتان باید این تشخیص را بدهید که آیا این فکر، همه این شما هستید که انتخاب می. نیست

اي که از ر موضوع جالبی که به ذهنتان رسید یا جرقهکافی است ه. تهیه کنید و آخر اینکه الزم نیست براي نوشتن ایده یک طومار . اي در ذهن شما ایجاد شد را در دفترتان یاداشت کنید تا سر فرصت به آن فکر کنید ي حادثه مشاهده

Page 15: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

15

:تمرین . نگارش پنج ایده که به نظر شما مناسب یک داستان کوتاه است -1

!معلمش را دارددانش آموزي که قصد پنچر کردن اتومبیل :مثال

.مردي که اتومبیلش وسط جاده خراب می شود

.سربازي که تصمیم به فرار از خدمت می گیرد

. داستانی را که در گفتار قبلی خوانده اید، ینویسید 2ي احتمالی ایده -2

Page 16: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

16

)جلسه دوم(کارگاه مجازي آموزش فنون داستان نویسی

ي داستان فکر خامی است که به ایده. اشتباه نکنیم» خط طرح«ي داستان را با »ایده«یا » فکر اولیه«این است که ي مهم نکتهبخاري را ) پیلوت(اي فرض کنید که شمعک محرك بیرونی را چون جرقه. ي یک محرك بیرونی در ذهن نویسنده شکل گرفته است واسطه

هاي اصلی بخاري را روشن ي ضعیف و کوچکی است، اما این قابلیت را دارد که شعله علهش «ایده«این شمعک مانند . روشن کرده است .کند

Page 17: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

17

4گفتار

خط طرح چیست و چرا به آن نیاز داریم؟

مقدمه

از یک محرك بیرونی در ذهن نویسنده، اولین گام در نگارش داستان » ایده« یا» فکر اولیه«گفته شد، خطور 3همان طور که در گفتار . است» ایده«از روي » خط طرح«ي بعدي، نگارش مرحله. اما هنوز مراحل بسیاري تا خلق یک داستان پیش رو است. است

خط طرح چیست؟

بسیاري از طرف نویسندگان و منتقدان ارایه شده است که هاي رنگ، یا پالت داستان تعاریف و توضیح در مورد طرح، طرح اولیه، پیبدون اینکه خود . کنند آورند و کمکی به درك مطلب نمی بعضی از آنها زیبا اما غیر کاربردي هستند و بعضی دیگر فقط گره بر روي گره می

.بردي از خط طرح را در کارگاه استفاده کنیمرا درگیر این تعاریف و کلمات قصار نویسندگان و منتقدان بکنیم، اجازه دهید تعریفی کار

. مسیر داستان و به طور کلی حوادث و رویدادهایی است که از ابتدا تا انتهاي داستان روي خواهد داد »)Plot line(خط طرح « :در بر خواهد داشت این خط طرح موارد ذیل را. خط طرح داستان کوتاه معموالً بسیار کوتاه و در حد یک پاراگراف یا چند جمله است

ـ شروع داستان1

)توصیف اجمالی(ـ شخصیت اصلی داستان 2

ي اصلی داستان ـ حادثه3

ـ پایان داستان 4

در مورد اصطالحات فوق . ي نوقلم را از سردرگمی و به بیراهه رفتن در نگارش داستان حفظ کند تواند نویسنده خط طرح با این تعریف، می

در » حادثه«ي چهارم و در جلسه» شخصیت«همچنین . اصطالح باال خواهیم پرداخت 4ي بحث به هر کدام از ادامهدر . نگران نباشید .ي پنجم به طور کامل تشریح خواهند شد جلسه

ي داستان فکر خامی است که به ایده. اشتباه نکنیم» خط طرح«ي داستان را با »ایده«یا » فکر اولیه«ي مهم این است که نکته بخاري را ) پیلوت(اي فرض کنید که شمعک محرك بیرونی را چون جرقه. ي یک محرك بیرونی در ذهن نویسنده شکل گرفته است واسطه

هاي اصلی بخاري را روشن ي ضعیف و کوچکی است، اما این قابلیت را دارد که شعله شعله» ایده«این شمعک مانند . روشن کرده استهاي بخاري خوب تبدیل کند و همان طور که شعله» خط طرح«تواند ایده را به یک فکر، تامل، و صرف وقت میبه عبارتی نویسنده با . کند .تواند داستانی قوي را موجب شود توانند تمام فضا و زوایاي یک اتاق را گرم کنند، خط طرح مناسب نیز می می

Page 18: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

18

این فکر تنها یک ایده است و . »ادب اي لوس و بی هاي بچه اريخرابک«:زند مربوط به اي در ذهنش می براي مثال یک نویسنده جرقه ، )ي لوس و بی ادب همان بچه(، شخصیت اصلی )مکان و زمان شروع داستان و محیط داستان(نویسنده براي نوشتن خط طرح باید شروع

این مطالب در چند جمله، خط طرح را تشکیل نوشتن. ، و پایان داستان را به طور خالصه بنویسد)آید ماجرایی که پیش می(ي داستان حادثه .سپس نویسنده از روي این خط طرح، داستان را می نویسد. دهد می

آید که پسري حدود اي می ي اجتماعی متوسط، مهمان ناخوانده ي افرادي ساده و از طبقه در خانه«: توان نوشت در مورد همین مثال می ها رو در بایستی دارند و به خاطر اینکه آبرویشان حفظ شود افراد خانواده با مهمان. ه نام نادر دارندادب ب ساله، بسیار شیطون، لوس، و بی 4

در نهایت . ي منزل آنها را بشکند و خراب کند شود که نادر بسیاري از اسباب و اثاثیه این کار باعث می. کنند هاي نادر را تحمل می شیطنتگوید خوب شد آبرومون گذارند، در حالی که یکی از اعضاي خانواده می انه را با وسایل شکسته تنها میروند و اهل خ می) و نادر(ها مهمان » !نرفت

هاي داستان را به روشنی در خط طرح بیان کنید، اما مشخص است بینید، ایرادي ندارد علت و سبب ماجراها و حادثه همان طور که می اي از خط طرح خالصه«: به همین دلیل باید گفت. فه و هنرمندانه به خواننده القا خواهند شدها در داستان نویسی در لفا که این علت

درست مانند آنکه شما با گچ، تیرك، و وسایل نقشه کشی، زیربناي .هاي داستان است خط طرح چهار چوب »!داستان نیست .بنا نهید) داستانی(اي آن خانهداستان خود را عالمتگذاري کرده باشید تا بعداً پی را بکنید و بر روي

ي زمانی دقیق یا مکان ، لحظه»شروع«توجه کنید که منظور از . مشخص شده است» شروع داستان«در خط طرح نوشته شده در باال، یا شب در خط طرح فوق، مکان داستان یک خانه ترسیم شده است و زمان داستان هر روز. ي داستان است بلکه حدود و حیطه! دقیق نیست

. معمولی خواهد بود

شاید بعضی از شما موافق نباشید که نادر . به طور کلی مشخص شده است) نادر(در این خط طرح، همچنین، شخصیت اصلی داستان )زاویه دید(بگذارید دعواهایمان را در این مورد در جلسه سوم . شخصیت اصلی است» راوي داستان«شخصیت اصلی داستان است و بگویید

شخصیت اصلی کسی است که تمرکز داستان و ماجراها بر روي «اما اگر قبول کنید . انجام دهیم) شخصیت پردازي(ي چهارم و جلسه . ، شاید با من هم عقیده شوید»اوست

ي اصلی ـ دثهدر این خط طرح شاید حا. ماجراي کلی، حوادث داستان، و پایان داستان نیز در خط طرح فوق به طور کلی تشریح شده است

هاي یک داستان تواند جزء ضعف که می(تر از دیگر حوادث است و باید در اواخر داستان رخ دهد ـ وجود نداشته باشد تر و مشخص که نمایانر اي که قرار است آن همه بال در داستان ب از زبان یکی از اعضاي خانواده» خوب شد آبرومون نرفت«، اما به نظر من همان گفتن )باشد

! ي اصلی است و پیام مهمی دارد سرشان بیاید، یک حادثه

آیا به خط طرح نیاز است؟

بله، شاید حق با شما . اید که نویسندگان بزرگ ابتدا خط طرح بنویسند و بعد از روي آن داستان شاید بگویید تا به حال نشنیده و ندیده !بدون نوشتن خط طرح، داستان خود را آغاز کنیدي بزرگی شدید حق دارید هر وقت شما هم نویسنده. باشد

ي خالی ها به صفحه بسیاري از استادان شطرنج، ساعت. توجه داشته باشید که نویسندگان کار کشته، مانند استادان شطرنج هستند شوند و اي نامعلوم خیره می هبسیاري از آنها نیز به نقط. کنند شوند و به ظاهر کاري نمی تحرك روي آن خیره می هاي بی شطرنج یا مهره

ها نویسندگان بزرگ نیز ایده. کنند ها حالت مختلف را ترسیم و تحلیل می اما آنها در ذهن خود هزاران و ملیون. اند ظاهراً به خلسه فرو رفته .کنند ن انتخاب میدهند و سپس بهترین خط طرح را براي نگارش داستا هاي متعدد بسط می را در ذهن خود تحلیل کرده، به خط طرح

Page 19: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

19

. ها داستان اول زندگی نویسندگیتان ـ بهتر است قبل از نگارش داستان، خط طرح خود را مکتوب کنید براي شروع ـ دست کم براي ده

تمرین

. را بنویسید» ماجراي من و شریکم«خط طرح داستان

منابع

چاپ دوم، . تهران. موسسه فرهنگی ماهور. ، ادبیات داستانی)مولف(جمال میرصادقی : در. ارکان داستان کوتاه. میرصادقی جمال .11360.

.1376چاپ دوم . تهران. انتشارات برگ. بهشتی الهه، مولف. عوامل داستان: در. طرح. بهشتی الهه .2

. 1376چاپ دوم، . تهران. موسسه انتشاراتی سوره. مایه داستان. حجوانی مهدي .3

Page 20: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

20

5گفتار

بسط خط طرح به داستان

مقدمه

» خط طرح«کند و چگونه نویسنده باید به ذهن نویسنده خطور می» ایده«یا » فکر اولیه«در گفتارهاي پیشین گفته شد که چگونه .ي بعد، نوشتن یا به عبارتی ساختن داستان از روي خط طرح است مرحله. بنویسد» ایده«از روي داستان را

شاید این . یابد که بسط خط طرح و نگارش داستان از روي آن، فرایندي است که هر نویسنده باید خود به آن دستحقیقت این است نگارش . اي مانند هم نباشد و نتوان یک قانون یا روند کلی براي آن در نظر گرفت فرایند نیز از جمله مسایلی باشد که در هیچ دو نویسنده

ي هاي آینده در واقع تمامی جلسه. ي نویسنده نثر، فنون داستان نویسی، تجربه، تجربه، و باز هم تجربه اي است از خالقیت، داستان آمیزهاما خالقیت و تجربه چیزي نیست که بتوان آن را . این کارگاه مربوط به استفاده از فنون داستان نویسی در بسط خط طرح به داستان است

.آموزش داد

. ي نو قلم نشان دهد تا فرایندي پیشنهاد شود که مسیر کلی کار را به نویسنده در این گفتار سعی بر این است

مراحل نگارش داستان

. دهد این فرایندنما، مراحل کلی خلق یک داستان کوتاه را نشان می. زیر را ببینید) فلوچارت(فرایندنما

آیا یکی از . کند پس از نگارش خط طرح، باید مشخص شود که داستان را چه کسی روایت می - تعیین زاویه دید و راوي هاي سینمایی است و راوي مانند دوربین کند؟ کدام شخصیت؟ آیا روایت مانند فیلم هاي درگیر در داستان، داستان را روایت می شخصیت

.به تفصیل در مورد زاویه دید صحبت خواهد شد) 3ي جلسه(ي آینده دهد؟ در جلسه فیلمبرداري هیچ گاه خود را نشان نمی

ها ها و حادثه هنگامی که راوي مشخص شد، نویسنده باید از دید وي ماجراها، اتفاق - ها ها و حادثه تعیین توالی ماجراها، اتفاقیجاد شود و وي این مراحل را بر روي کاغذ ي با تجربه به طور خودکار ا این مرحله، ممکن است در ذهن یک نویسنده. را به ترتیب بنویسید

ماجراي من «براي مثال در داستان . ي نوقلم بهتر است این موارد را مکتوب و در نگارش داستان از آنها استفاده کند اما یک نویسنده. نیاورد : توان توالی ماجراها را اینگونه نوشت ، می»و شریکم

هاي حسین به نام حمید به او پیشنهاد شراکت در بالل یکی از همکالسی ←کار است در مدت تعطیالت تابستان بی) راوي(حسین با کلی ←شود شراکت را با او آزمایش کند آید، حاضر می حسین با اینکه از اخالق حمید خوشش نمی ←دهد می) دستفروشی(فروشی

فرداي آن روز هر دو براي خرید بالل به میدان ←د رسن چانه زنی بر سر شراکت حمید شصت درصد، حسین چهل درصد به توافق می» باالي شهر« ها به با توجیه حمید براي فروش بالل ←کند شوفر اتوبوس اول، آنها را با بار بالل سوار نمی ←روند جنوب شهر می

Page 21: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

21

ك فقیري ملتمسانه به بساط آنها نگاه کود ←فروشد هاي با ظاهر پولدار بسیار گران می ها را به بعضی از مشتري حمید بالل ←روند میحمید چند بالل ←کند خواهد او را دور کند اما حسین با پول خودش براي او بالل آماده می کند و می کند، حمید با او تند برخورد می می

سر تقسیم سود ←ناراحت است حسین از رفتار و کردار حمید بسیار ←فروشد را به قیمت بسیار بسیار گران به یک مادر و پسر پولدار میگیرد شراکتش را با حمید به هم بزند و درنهایت حسین تصمیم می ←حمید قصد دارد سر حسین کاله بگذارد اما حسین هوشیار است

. خودش جداگانه کار کند

خالقیت، نثر مناسب، استفاده همان طور که گفته شد، بسط دادن خط طرح و ماجراهاي آن به داستان، مستلزم -نگارش داستان کوتاه

ي همین گفتار پیشنهادهایی در مورد نگارش داستان در ادامه. است» تجربه«ي اینها ـ از فنون نگارش داستان کوتاه، و ـ بیش از همه .کوتاه ارایه خواهد شد

نوان یک نویسنده، به ویژه زمانی که توجه داشته باشید که به ع. ي نگارش داستان، باز نویسی باشد شاید مهمترین مرحله بازنویسی ـي مجرب و معروفی شدید ـ هیچ داستانی را قبل از بازنویسی به کسی ارایه نکنید؛ حتا اگر آن فرد بخواهد به طور خصوصی نویسندهم نشود، داستان بازنویسی جزئی از مراحل نگارش داستان است و تا انجا. ها و ایرادهاي داستان شما را به خود شما بازگو کند اشکال

. ي دهم مورد بحث قرار خواهیم داد این مهم را درجلسه. نویسنده، داستان کاملی نخواهد بود

نگارش داستان کوتاه

ي جوان در به ي ذهن نویسنده شاید بزرگترین دغدغه. شود نگارش داستان کوتاه کار واقعاً دشواري است که روز به روز دشوارتر نیز میي شروع و پایان داستان باشد، حال آنکه عالوه بر اینها، ایجاد کشش و جذابیت براي خواننده، باید مد آوردن داستان کوتاه، نقطهتحریر در

.ود تر می روز به روز سخت» داستان کوتاه«کاري که با پیرتر شدن . اي باشد نظر هر نویسنده

ي اول ي اول داستان ترغیب کند، جمله استان، خواننده را به خواندن جملهامروزه داستان کوتاه باید به نحوي نوشته شود که نام د قطعاً این گونه نگارش کار یک . ي اول و این تا پایان داستان همراه سازد اول، و آن تا پایان صفحه) پاراگراف(خواننده را تا پایان بند

ري داشته باشند، اما باید توجه کرد که هدف نهایی، رسیدن به چنین ي زبردست است و کسی از نوقلمان انتظار ندارد که چنین نث نویسنده .نگارشی در داستان کوتاه است

هاي موفق نویسندگان هایی براي توجه بیشتر به نگارش داستان و جستجوي آن نکات در داستان آید، تنها اشاره نکاتی که در ادامه می . بزرگ است

ي داستان عدم تعادل، سرچشمه -1

اما درك و به . این جمله را بارها شنیده اید و باز هم خواهید شنید. »شود که تعادل زندگی بر هم خورد داستان از جایی شروع می« . هاي نویسندگان بزرگ است کارگیري آن در ایده و داستان مستلزم تجربه و توجه به داستان

سیر داستان -2

Page 22: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

22

به ) Drama(یابد، و با بار نمایشی می) Development(یت آغاز شده، گسترش وضع) Exposition(داستان کوتاه با شرح ي شراکت و تمامی ماجراهاي بعد از آن، ي اول شرح، قضیه ، یکی دو صفحه»ماجراي من و شریکم«براي مثال در داستان . رسد پایان می

. گسترش، و بر هم خوردن شراکت درام داستان بود

ایجاد پرسش -3

چرا «، »ترسد؟ چرا عباس از امیر می«: خواننده باید از خود بپرسد. ده باید در حین داستان، در ذهن خواننده پرسش ایجاد کندنویسن ... ، و»چرا صمد در مقابل کار فرید، عکس العملی نشان ندارد؟«، »چرا راحله حقیقت را به همکارش نگفت؟«، »عاطفه عاشق علی است؟

. اما نویسنده باید در جاي مناسب داستان، پاسخ آن چراها را گنجانده باشد. کند جاد کشش میهاي ذهن خواننده ای»چرا«

مدیریت اطالعات -4

داند، اما چه زمانی باید هاي داستانش را می ها و فکر و درون شخصیت ها، نقشه ها، اتفاقات، حادثه طبیعی است که نویسنده تمامی ماجرا باشد، کسی آن داستان را » کشته شدن سعید به دست رضا«این اطالعات در اختیار خواننده قرار گیرد؟ اگر نام یک داستان پلیسی ـ جنایی

طوري که . اند؟ نویسنده بر اساس تجربه و خالقیت خود باید دریابد که چه زمانی و چه اطالعاتی را باید به خواننده منتقل کندخواهد خوي قبل فالن شخصیت، صفحه 2همین بود که ! پس این قضیه وجود داشت! آهان«: خواننده پس از گرفتن آن مطالب در ذهن خود بگوید

» !آهان... چنان کاري کرد

تصویر بجاي تلقین -4

نویسنده نباید درام داستان و دیگر . »خواهید غم انگیزي چیزي را نشان بدهید، خود آن چیز را تصویر کنید وقتی می«: گوید چخوف می اننده بتواند آن را روایت کردن قوي یک ماجرا، به صورتی که خو. نکات به ویژه پیام را مستقیما در داستان بیاورد یا ناشیانه به آن اشاره کند

ن در ذهن تصویر کند و آن قدر واقعی ببیند که احتمال دهد براي هر انسانی ـ حتا خود خواننده ـ ممکن است اتفاق افتد، بهتر از تلقین کردب در تر باشد، جانبداري و تعص ي تجارب نویسنده وسیع هر چه دایره«: گوید گورکی می. ي نویسنده در داستان است مستقیم عقیده

» .هایش کمتر خواهد بود نوشته

بینی پایان غیر قابل پیش -5

. شک مهمترین عامل ایجاد کشش و جاذبه است بینی کند، بی نوشتن داستانی که خواننده نتواند پایان دقیقی براي آن پیش

Page 23: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

23

تمرین

:دو داستان زیر را بخوانید •

o هوشنگ مرادي کرمانی/ چکمه

o محمد میرکیانی/ قلعه شاه مال منه

.هاي فوق را بنویسید خط طرح داستان •

اید یا بعد از که در تمرین جلسه اول نوشته(ي خود را هاي الکترونیک مدرسان در مورد تمرین جلسه اول، بهترین ایده با توجه به بحث • .به خط طرح تبدیل کنید) آن به ذهنتان خطور کرده است

مانند کاري که در (هاي آن بسط دهید ها، و حادثه اید، به ماجراها، اتفاق ي خود نوشته ی از روي ایدهخط طرحی را که در تمرین قبل • ). صورت پذیرفت؛ نیازي به نوشتن کل داستان نیست» ماجراي من و شریکم«همین گفتار با داستان » مراحل نگارش داستان«قسمت

منابع

.1360چاپ دوم، . تهران. فرهنگی ماهور موسسه. ادبیات داستانی. میرصادقی جمال .1

. 1376چاپ دوم، . تهران. موسسه انتشاراتی سوره. مایه داستان. حجوانی مهدي .2

Page 24: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

24

)جلسه سوم(کارگاه مجازي آموزش فنون داستان نویسی

راوي فردي است از دنیایی بیرون داستان و در واقع گوینده ي داستان هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارد و : در زوایه ي دید بیرونیباشد که در این صورت او (Omniscient)این راوي می تواند یک فکر برتر یا عقل کل . تنها به روایت حوادث درون داستان می پردازد

گذشته، حال و آینده واقف است و به نوعی خدایی است که از افکار و احساسات همه ي شخصیت هاي داستان آگاه به همه ي اتفاقهاي است

Page 25: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

25

6گفتار

زاویه دید و انواع آن

زاویه ي دید

داستان شیوه اي که نویسنده به وسیله ي آن مواد و مصالح «را تعریف کرده اند با Point of Viewزاویه ي دید یا من در این . خط طرح خویش انتخاب می کند» روایت«و در واقع روشی که براي در قالب ریختن و »خود را به خواننده ارائه می کند

باره همیشه این مثال را می زنم که اگر پیام و ایده ي داستان را روح داستان در نظر بگیریم و خط طرح را جسم و اسکلت داستان بدانیم، مثال نویسنده اي که داستانش را با این . ی که نویسنده بر تن این جسم می کند همان شیوه ي روایت یا زاویه ي دید داستان استنوع لباس

زاویه ي دید یا روایت اول شخص را براي داستانش انتخاب » نیمه شب بود که با صداي پایی از خواب بیدار شدم«: عبارت شروع می کندکریم سرش را بین دستها گرفت و اندیشید کاش مهتاب به حرفهایش «داستانش را با این جمله آغاز می کند که کرده و نویسنده اي که

این نکته را همینجا بگویم که سابق بر این . به یقین قصد دارد با شیوه ي روایت سوم شخص داستانش را پیش ببرد» گوش کرده بودي دید در داستان کوتاه برخالف رمان تغییر نمی کند اما به تازگی داستان کوتاه نویسان اعتقاد بسیاري از نویسندگان این بود که زاویه

.تالشهاي خوبی براي تغییر مقبول زاویه ي دید در داستان کوتاه انجام داده اند

:به هر طریق، قبل از ذکر انواع زاویه ي دید در داستان کوتاه ذکر این نکته را ضروري می دانم که

شخصیت و فضا پردازي، گسترش و تکوین پیرنگ و روابط علی و معلولی داستان، : زاویه ي دید بر همه ي عناصر دیگر داستان یعنی شیه ي نگارش یا سبک و باالخره تحول و دگرگونی صحنه ها و به خصوص نقاط تمرکز در داستان اثر می گذارد و حتی به نوعی نقش

. یل زاویه ي دید در داستان کوتاه از اهمیت فوق العاده اي برخوردار استتعیین کننده دارد به همین دل

!خب

چشمهایتان را ببندید و خیال کنید می خواهید متن زیر را به شکل ! بعد از خواندن این چند سطر! نه –حاال چشمهایتان را ببندید : داستانی بنویسید

ز مدرسه چشمشان به یک اسکناس پنج هزار تومانی می افتد که گوشه ي خیابان علی وحسین دو دوست هم مدرسه اي در راه بازگشت ا

. علی فکر می کند اول او اسکناس را دیده پس مال اوست حسین اما فکر می کند که باید اسکناس را به صاحبش برگردانند. مچاله شده

Page 26: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

26

ضمن آنکه سعی می کنید شیوه ي روایت خود را –اال را بخوانید چشمهایتان را باز کنید و انواع روایت هاي مختلف از متن ب! حاال لطفابه اول شخص، سوم شخص یا دوم شخص بودن افعال دقت کنید همینطور به فرد یا راوي که - از میان شیوه هاي روایت زیر پیدا کنید

: هرکدام از شما از زبان او داستان را روایت کرده اید

: شبیه این نوشته باشید بعضی از شما ممکن است این یا چیزي

حسین کیفش را روي شانه . »این معلم هندسه هم عجب سریشیه«: علی سنگریزه اي را از جلوي پایش شوت کرد و به حسین گفت و دوید تا از» تو از اینجا تعطیلی«: علی انگشتش را به کله اش کوبید و خندید. »من که از هندسه تعطیل تعطیلم جون تو«: باال کشید

» ...یه اسکناسه...اینجا رو نگاه کن پسر«: دست حسین که آماده ي حمله به طرفش می شد فرار کند که وسط خیابان خشکش زد

: ممکنست علی را راوي قرار داده باشید یا حسین را–بعضی از شما ممکن است این یا چیزي شبیه این نوشته باشید

غروب . آن روز هم مثل همیشه من و علی از مدرسه که برمی گشتیم سري به غالم دستفروش زدیم تا باقالی داغ داغ بخوریم با گلپرعلی من یکی : یکدانه باقالی از توي قیف درآوردم و داد زدم. باقالی داغ توي آن هوا خیلی می چسبید. بود و کم کم هوا داشت سرد می شد

دویدم سمتش که خم شد و چیزي را که نمی . علی که گوشه ي خیابان زل زده بود به زمین چیزي گفت که نشنیدم .خوردم نوبت توئه » ...تا حاال ندیده بودم. پنج هزار تومنیه! نگاه پسر«: خندید و داد زد. دیدم چیست از روي زمین برداشت

!خب

.شمهایتان شرح بدهد، خوب است اشاره اي به انواع زاویه ي دید کنمقبل از آنکه هدفم را بستن و باز و در نهایت خسته کردن چ . تقسیم می کنند )External(و بیرونی ) Internal(زاویه ي دید را کال به دو دسته ي درونی

گوینده یا راوي داستان، یکی از شخصیت هاي فرعی یا شخصیت اصلی داستان است پس داستان از :در زاویه ي دید درونی )1نام دارد و اگر شخصیت » راوي مفعولی«زاویه ي اول شخص روایت می شود که این راوي اول شخص اگر شخصیت فرعی داستان باشد

. »راوي فاعلی«اصلی باشد

آفرین و احسنت بر ه کدام یک از دو شکل روایت در مثال باال زاویه ي دید درونی یا اول شخص است؟حاال با توجه به این تعریف دقت کنید ک» علی«نکته اي که می ماند اینست که اگر مثال برخی از شما دوست داشته باشید . دومین شکل روایت مثال باال زاویه ي دید اول شخص دارد! شما

- حسین –و در واقع گره داستان بر علی متمرکز شود، راوي شما » حادثه«ن را از زبان حسین روایت کنید و شخصیت اصلی داستان شما باشد اگر داستا : به ادامه ي داستان به این شکل دقت کنید. راوي مفعولی خواهد بود

Page 27: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

27

ام توي محله ي ما هزار به قول ننه. راستش خودم هم تا آن روز اسکناس پنج هزار تومنی ندیده بودم. اسکناس را از دستش قاپیدماسکناس را از توي مشتم بیرون کشید و شانه . »فکر می کنی مال کیه؟«: گفتم. تومنی هم پول درشت بود چه برسد به پنج هزار تومنی

.خدا رسونده براي ما که خرجش کنیم. به ما چه -: باال انداخت

یعنی چی؟ پولشو اینجا انداخته و وایستاده تماشا؟«: پوزخند زد. »اگه صاحبش همین دور و برا باشه چی؟«: گفتم. آب دهانم خشک شدسر فرصت درباره ي : گفت. بی هیچ اضطراب و شتابی اسکناس خوش رنگ را تا کرد و توي جیبش گذاشت. »می گم از مخ تعطیلی بگو نه

در دل به شجاعت و بی . می کردم دنبالش دویدمدر حالیکه با ترس به اطراف نگاه . و راه افتاد» اینکه باهاش چی بخریم حرف می زنیمزنگهاي حساب وقتی من از ترس معلم بد اخالقمان کز می . همیشه همینقدر نترس و بی خیال بود علی. خیالی اش غبطه می خوردم

. »یستمفوقش اگه خیلی سریش شد بگو بلد ن. نمی خوردت که«: کردم گوشه ي نیمکت او سینه اش را جلو می داد و می خندید

که نقطه ي تمرکز » پول پیدا شده«می بینید که در شکل روایت باال، حسین بیشتر به شرح شخصیت علی می پردازد تا خودش و داستان است در جیب علی جا خوش کرده است و در واقع اوست که با اراده و کارها و بالهایی که بر سر پول خواهد آورد داستان را پیش

اما . تنها روایت گر این حوادث است به همین دلیل راوي در روایت باال یک راوي اول شخص مفعولی به حساب می آیدمی برد و حسین : اگر خود ِ حسین، شکل دهنده ي حوادث داستان باشد مثال به شکل زیر

علی دستهاش را توي هوا .»ما حق نداریم خرجش کنیم. این پول مال یه بنده خداي دیگه اس. من این حرفا حالیم نیست«: گفتم: خندید. »شاید مال یه آدم بدبخت بیچاره اي باشه«: داد زدم. مشتم بی اختیار گره شد. »پسر تو مخت تاب داره ها! زکی«: تکان داد

توي اسکناس را از . یک هو نمی دانم چه شد که داغ کردم و حمله ور شدم طرفش. »بدبخت بیچاره اي که پنج هزار تومنی توي جیبشه«اگرم ندونه می . اون شاید بدونه صاحبش کیه. می دمش به اسماعیل آقا: فکر کردم. مشتش بیرون کشیدم و دویدم سمت مغازه ي بقالی

مایع گرمی چانه ام را خیس . که یک دفعه زیر دو تا پام خالی شد و با صورت افتادم روي آسفالت» تونه پشت شیشه اش اعالمیه بچسبونه .خون بود. دست زدم. کرد

شیوه ي روایت اگر راوي یعنی حسین داستان را هدایت کند و به چالش بکشاند، شخصیت اصلی داستان خواهد بود و در نتیجه در این . شیوه ي روایت اول شخص فاعلی است

Page 28: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

28

7گفتار

کدام زاویه دید

:محاسن زاویه ي دید اول شخص

پذیرش حوادث و اتفاقها حتی اگر نادر و خرق عادت باشند توسط ) اول شخص فاعلی(شخصیت اصلی در روایت داستان توسط : الفمثال داستان سریالهاي کارتونی محبوب کودکی هاي بسیاري از ما . چون خود فرد راوي در حوادث نقش دارد. خواننده راحت تر است

.»جزیره ي اسرار آمیز«یا » خانواده ي دکتر ارنست«زوایه ي دید ارتباط خواننده و راوي صمیمانه تر است و در واقع این شیوه ي روایت احساس برانگیزتر از سایر شیوه هاي در این: ب

.روایت است . شیوه ي روایت ساده و آسانی است و به دلیل روانی، محبوب اغلب نویسندگان است: ج

:معایب زاویه ي دید اول شخص

قادر است درباره ي منویات و تفکرات و حدسیات خودش صحبت کند و از تشریح عقاید و خصوصیت هاي نویسنده یا راوي تنها : الف .درونی سایر شخصیت هاي داستان عاجز است

راوي تنها می تواند از دریچه ي چشم خودش به دنیا و اطراف نگاه کند و نمی تواند از بیرون و از چشم سایرین به دنیاي خود بنگرد : باین شیوه ي روایت حسین می تواند بگوید علی به نظرش نترس و بی خیال می آید اما نمی تواند بگوید علی به او چگونه نگاه می مثال در

.کند

معموال شخصیت پردازي به ویژه شخصیت اصلی در صورتی که خود او راوي باشد در این شیوه اشکال دارد چون به عنوان مثال : جمن آدم خیلی صادق و امینی هستم براي همین پول دیگران را برنمی دارم حتی اگر گوشه خیابان «ال بگوید حسین نمی تواند درمثال با

بنابراین هنر ! در داستان کوتاه جایی ندارد! هم انشایی است و هم اصال. چرا که این جمله هم خیلی خیلی شعاري است» افتاده باشدپردازي کند که در عمل و در طی داستان به خواننده زوایاي شخصیت اصلی خود را نشان نویسنده این است که طوري فضا پردازي و حادثه

.البته این ضعف در مورد راوي مفعولی به دلیل فرعی بودن شخصیت راوي کمتر حس می شود. دهد

. سبک یا شیوه ي نگارش نویسنده در این نوع زاویه ي دید باید خیلی دقیق و حساب شده باشد:د

راوي فردي است از دنیایی بیرون داستان و در واقع گوینده ي داستان هیچ نقشی در پیشبرد :در زوایه ي دید بیرونی) 2اما باشد که ) Omniscient( این راوي می تواند یک فکر برتر یا عقل کل. داستان ندارد و تنها به روایت حوادث درون داستان می پردازد

هاي گذشته، حال و آینده واقف است و به نوعی خدایی است که از افکار و احساسات همه ي شخصیت در این صورت او به همه ي اتفاق

Page 29: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

29

هاي داستان آگاه است و می تواند در صورت لزوم به تشریح عقاید یا منویات شخصیت هاي مختلف و اتفاقهاي زمان هاي مختلف در یعنی داناي کل محدودي که تنها به صالحدید نویسنده و در برش هاي نوع دیگري از راوي می تواند یک راوي محدود. داستان بپردازد

شیوه . مختلف و برهه هاي مختلف زمانی از دانایی خود استفاده می کند و گاه تنها دانایی اش محدود به یک یا چند شخصیت داستان استدر این مثال اگر نویسنده از احساسات هر دوي . ستي اول نگارش مثال ابتداي درسمان، شیوه ي روایت از زبان سوم شخص و داناي کل ا

شخصیت ها یعنی علی و حسین آگاه باشد و در ادامه، داستان را در هر دو مسیر یعنی تاثیر پیدا شدن پول بر هر دو شخصیت داستان و ذکر ه دنبال یکی از شخصیتهاي داستان روان شود عقاید و وقایع مربوط به هر کدام آنها پیش ببرد، داناي کل نامحدود خواهد بود اما اگر تنها ب

. و در واقع رهبري اعمال تنها یکی از شخصیت هاي علی یا حسین را بر عهده بگیرد، داناي کل محدود است

:محاسن زاویه ي دید سوم شخص

.شخصیت پردازي در این زاویه ي دید راحت تر و بهتر صورت می گیرد: الف

.می گیرد گره گشایی آسان تر صورت: ب

.بازگشتهاي زمانی و مکانی بهتر انجام می شود: ج

. در صورت تعدد شخصیت، امکان پرداختن به هر کدام از آنها به راحتی وجود دارد: د

:از جمله معایب زاویه ي دید سوم شخص

البته این عیب در صورت انتخاب که (کم شدن صمیمیت در شیوه ي روایت و از دست رفتن احساس نزدیکی با حوادث و وقایع : الف ).داناي کل نامحدود تا حدي مرتفع می شود

. وقوف داناي کل به همه ي حوادث و وقایع و زمانها تا حدي از رازگونگی و زیبایی داستان می کاهد: ب

یک شیوه ي روایت دیگر هم در داستان کوتاه داریم و آن روایت داستان از زبان چند نفر است که در واقع جزیی از شیوه ي روایت اول . شخص حساب می شود به طوري که نویسنده در برش هاي مختلف از زبان افراد مختلف زوایاي مختلفی از یک حادثه را بازگو می کند

اینست که انسجام و یکپارچگی داستان از دست می رود اما مزایاي بسیاري هم دارد که فکر می کنم نیازي به عیب این شیوه ي روایت . توضیح ندارد

در آخر باید خاطر نشان کنم که هر کدام از زاویه هاي دید ذکر شده باید به فراخور موضوع داستان و نوع پرداخت و سبک دلخواه امال طبیعی است که شما درباره ي اینکه کدام زاویه ي دید براي داستان شما مناسب تر است تردید داشته این ک. نویسنده انتخاب شوند

تجربه و ممارست در نوشتن و خواندن در گذر زمان به ... می توانید یک داستان را با چند زاویه ي دید شروع کنید! هیچ عیبی ندارد. باشیدبنابراین خوب است که از . دید مناسب داستان خود را بی تالش و تفکر و تردید زیاد انتخاب کنیدشما کمک خواهند کرد که کدام زاویه ي

آیا به نظر من این زاویه ي دید براي «: همین امروز هر داستانی را که می خوانید از نظر زاویه ي دید بررسی کنید و از خودتان سوال کنید » تان را به کدام شیوه راویت می کردم؟این داستان مناسب است؟ اگر من بودم این داس

Page 30: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

30

تمرین

!خب

!چشمهاي شما را نمی دانم. انگشتهاي من که خسته شدند

دزد «و » مقتل«، »سوري«قبل از اینکه به شما و خودم خسته نباشید بگویم، دوست دارم براي تمرین این جلسه از کارگاه سه داستان از این داستان از چه زاویه ي دیدي روایت شده اند؟ را بخوانید و بنویسید که هر کدام » ناشی

: و به جز این، زحمت بکشید و متن زیر را به شکل شروع داستانی از دو زاویه ي دید اول شخص و سوم شخص بنویسید

کنند زیرا کبري خانم یک قوري چینی قدیمی گلسرخی دارد که همه محله آن را می شناسند و در هر عزا و عروسی در آن چاي دم میدیشب عروسی برادر ابراهیم بوده و امروز ابراهیم مامور بردن قوري براي خاله کبري است اما بین راه سکندري می . معتقدند شگون دارد

... خورد و قوري از دستش می افتد و می شکند

.خسته نباشید

Page 31: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

31

)جلسه چهارم(ارگاه مجازي آموزش فنون داستان نویسی ک

شخصیت داستانی، معموال انسانی است که با «: شخصیت را اینگونه تعریف می کند» دستور زبان داستان«در کتاب » احمد اخوت«با شگرد هاي مختلفی که نویسنده به کار می برد ویژگی هاي خود را براي خواننده آشکار . خواست نویسنده، پا به صحنه داستان می گذارد

«.ظر نویسنده را انجام می دهد و سر انجام از صحنه داستان بیرون می رودمی سازد، کنش هاي مورد ن

Page 32: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

32

8گفتار

شخصیت در داستان کوتاه

مقدمه

:به دو دلیل. یکی از مهمترین مباحث داستان نویسی، بحث شخصیت پردازي است

غیر مادي بودن روح، باعث شده که بشر هیچ زمان، با ابزار علوم تجربی . روح و روان انسان، دنیایی بسیار پیچیده و ناشناخته است _1 . نتواند روح را تشریح کند

متعالی بشر یعنی بینش ها و گرایش هاي غیر مادي، پیچیده و. ارزش آدم ها در درجه اول، بستگی به تربیت روح و روان آنها دارد _2تمام این . که هرگز در بین حیوانات مشاهده نشده، همان بینش ها و گرایش هایی است که منشا علم، دین، فلسفه، عرفان و اخالق بوده اند

. مقوله هاي غیر مادي که ریشه در روح و روان انسان دارند، همیشه شایسته بررسی و دقت نظر هستند

» .ت که می توان گفت داستان بدون شخصیت پردازي مناسب، قطعا داستانی ضعیف استاهمیت شخصیت پردازي به حدي اس«

تعریف شخصیت

:شخصیت را در حوزه روان شناسی، تعریف کرده اند به

):نه یک صفت(مجموعه اي از صفات انسانی

. که ثبات یافته اند و به آسانی تغییر نمی پذیرند •

.بر یکدیگرند) تاثیر گذار متقابل(مجاورت ندارند، بلکه در تعامل این صفات فقط در کنار همدیگر •

.این تعامل، تدریجی است •

.مستمر است •

یعنی عامل تفاوت بین افراد . شخصیت وجه تمایز و شاخص وجودي آدم هاست. شخصیت هر فرد، یگانه و منحصر به خود اوست • . بشري است

. دارد که از روي آن نمودها شناخته می شودهر شخصیتی، در محیط خارج، نمودهایی

Page 33: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

33

انتخاب شغل، همسر، دوست، کتاب، ورزش، سرگرمی، لباس: انتخاب ها •

واکنش در مقابل شکست و موفقیت، نوع رفتار وي در مواجهه با مشکالت اجتماعی و عاطفی: عکس العمل ها •

تارارتباط با آدم ها، نحوه نشست و برخاست و رف: روابط اجتماعی •

. خیلی وقت ها، نحوه حرف زدن فرد، می تواند خیلی از وجوه درونی او را نشان دهد: گفتار •

جهان بینی و ایدئولوژي : اعتقادات •

شخصیت پردازي در داستان

رون آن در واقع نویسنده داستانش را بر پایه ي روابط و تعامل شخصیت هاي د. شخصیت ها اساس پیدایش و گسترش داستان هستند .بنا بر این واضح است که خلق و پردازش شخصیت هاي داستان، یکی از مهمترین وظایف هر نویسنده اي است. می نویسد

شخصیت داستانی، معموال انسانی است «: شخصیت را اینگونه تعریف می کند» دستور زبان داستان«در کتاب » احمد اخوت«با شگرد هاي مختلفی که نویسنده به کار می برد ویژگی . می گذاردکه با خواست نویسنده، پا به صحنه داستان

هاي خود را براي خواننده آشکار می سازد، کنش هاي مورد نظر نویسنده را انجام می دهد و سر انجام از صحنه ».داستان بیرون می رود

اگر چه همه انسان ها در آفرینش ، . ن بازي کندشخصیت بازیگري است که باید از روي سناریوي طرح ، نقش خودش را در صحنه داستا

. هر انسان با انسان هاي دیگر تفاوت هاي زیادي دارد. اما همه یک جور نیستند. سرشتی یکسان دارند

:براي مهارت در شخصیت پردازي، دو نکته بسیار مهم است

دقت در رفتار و منش آدم هاي دور و برش بسیار مهم براي نویسنده اي که تازه می خواهد شروع به نوشتن کند،: تجربه کنیم _1اشخاصی که براي داستان هاي خود بر می . مصالح نویسنده، مردمی هستند که در میان آنها زندگی می کنند و از آنها می نویسد. است

. گزیند، باید از میان مردمی باشد که با آنها آشنایی دارد

نویسنده اي که از مردم جدا می شود . به تنهایی کارگشا نیست و باید با دانش عملی همراه باشددانش نظري اگر چه ارزشمند است، اما و در گوشه اي می نشیند و افکار و تصورات خود را از مردمی که آنها را نمی شناسد، به روي کاغذ می آورد، نمی تواند اثري قابل توجه

. خلق کند

صیت هایی باورپذیر خلق کنیم، باید به خصوصیات اخالقی و رفتار آدم هاي دور و برمان توجه پس یادمان باشد براي اینکه بتوانیم شخوقتی به یک مهمانی می رویم، به جاي آنکه نقل مجلس بشویم و مدام خاطره تعریف کنیم و بدون توجه به دغدغه . زیاد توجه کنیم. کنیم

ندانیم یا حیرت زده کنیم، بیشتر بکوشیم به رفتارهاي متفاوت آدم ها توجه هاي مختلف آدم ها، سعی کنیم همه را با حرف هاي مان بخهر یک از . ببینیم هر کدام از آنها، در یک موقعیت مشابه، چه رفتار متفاوتی می توانند داشته باشند. به منش و سلوك آنها دقت کنیم. کنیم

تا وقتی که در رفتار هاي آدم ها . ی عصبانی می شوند چه می کنندوقت. آنها، وقتی شگفت زده می شوند چه عکس العملی نشان می دهند

Page 34: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

34

.دقیق نشویم، نمی توانیم شخصیت هاي کاملی خلق کنیم و همه جنبه هاي الزم براي شخصیت پردازي را در داستان خود، لحاظ کنیمبدیهی است که هیچ نویسنده اي در . است در کنار تجربه شخصی، عنصر مطالعه و تحقیق هم بسیار مهم و ضروري: زیاد مطالعه کنیم _2

خوب بخوانیم و داستان . پس باید زیاد بخوانیم. عمر کوتاه خود، نمی تواند به طور جامع و دقیق به شناخت کاملی از آدم ها دست پیدا کند . هاي خوبی بخوانیم

ي در داستان کوتاه، با شخصیت پردازي در رمان و آن اینکه شخصیت پرداز. در مقوله شخصیت پردازي، توجه به یک نکته الزم استبلکه . اما در داستان کوتاه، این امکان وجود ندارد. در رمان، فضاي کافی براي پرداختن به تمام زوایاي فرد وجود دارد. بسیار متفاوت است

رسیدن به همین عدم تناقض، به مهارت زیادي همین قدر که رفتار و گفتار آدم هاي داستان تناقض نداشته باشد، شاید کافی باشد، که البته . نیاز دارد

چند توصیه براي پرداخت شخصیت

:تصور کردن یک فرد واقعی _1

بعد تغییرات الزم را متناسب با طرح داستان، روي او . براي پرداخت شخصیت داستان، بهتر است که یک فرد واقعی را در نظر بگیریمحتی اگر می خواهیم یک داستان افسانه . این امر باعث می شود که بتوانیم در شخصیت پردازي موفقیت بیشتري داشته باشیم. پیاده کنیم

یک نمونه بیرونی در نظر . دي خلق کنیم که مانندش در جهان وجود ندارد، باز هم می توان از این روش استفاده کرداي بنویسیم و موجوبه این شکل می توان شخصیت هاي باورپذیر تري خلق کرد و راحت تر زوایاي مختلف . گرفت و به فراخور قصه، شخصیت او را تغییر داد

. وجود او را به تصویر کشید

:هره گیري از تخیلب _2

در ادامه آنچه در توصیه قبل اشاره شد، باید اضافه کرد که بدون بهره گیري از تخیل و صرفا اکتفا کردن به بیان واقعیت بیرون، نمی خصوصیاتی را . شاید الزم باشد مصالحی را که از دنیاي واقعی گرفته ایم، با کمک تخیل تغییر دهیم. توان به نتیجه خوبی در داستان رسید

و چیزهایی را اضافه کنیم تا داستان مان، شکل بهتري به خودش بگیرد و شخصیت مان، همان شود که در داستان به آن نیاز حذف کنیم . داریم

:بازیگري مکتوب _3

آنها رفتار . بازیگري مکتوب یعنی اینکه ما کامال در جلد اشخاص داستان فرو برویم و در شرایط مختلف داستان، به جاي آنها بازي کنیم . را پیش بینی کنیم و خودمان را به جاي آنها بگذاریم

:توجه به تعداد اشخاص داستان _4

Page 35: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

35

.تعداد اشخاص داستان به چند چیز بستگی دارد

حجم داستان _

وسعت ماجرا _

وسعت مکانی و فیزیکی داستان _

بیست نفر، ممکن است براي اما همین. فاده کردبیست شخصیت است واضح است که در یک داستان کوتاه پنج صفحه اي نمی توان ازداستان را با تعدادي آدم . باید حواسمان باشد که آدم هاي اضافه وارد داستان کوتاه نکنیم. یک رمان سیصد صفحه اي خیلی هم کم باشند

. ما بخوردبه قول معروف باید به درد . هر کسی در داستان باید عهده دار مسئولیتی باشد. بی کار شلوغ نکنیم

:پرهیز از آوردن شخصیت هاي مشابه _5

هر . اصوال قرار دادن شخصیت هاي مشابه، به لحاظ اعتقادات و گفتار و عمل، باعث می شود که داستان از کشمکش و تضاد خالی شود . فرد در داستان ما، باید خصوصیاتی خاص خودش را داشته باشد و کارهایی منحصر به فرد انجام دهد

:استفاده نکردن از شخصیت هاي مطلق _6

. مطمئنا خیلی شنیده اید که یک شخصیت سیاه و یا سفید است و حتما این را هم شنیده اید که بهتر است شخصیت ها خاکستري باشندخصیت هاي مطلق، براي در دنیاي پیرامون ما، چند نفر وجود دارند که بد بد باشند و یا خوبِ خوب؟ البته خلق ش. واقعیت هم همین است

. اما فراموش نکنیم که حقیقت، چیز دیگریست. نویسنده، راحت و کم دردسر است

Page 36: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

36

9گفتار

انواع شخصیت در داستان کوتاه

شخصیت اصلی و شخصیت فرعی

کشمکش داستان است و در حقیقت، محور اصلی . ماجراي اصلی داستان با تکیه بر او جلو می رود شخصیت اصلی، فردي است کهآمده و با حل مشکل او در زندگی او پدید» عدم تعادل«عنصر . داستان، ماجراي زندگی اوست. مهمترین فرد در داستان به حساب می آید

. هم اغلب، داستان به پایان می رسد

دو طرفه شکل گرفته، به نظر می البته در قصه هایی که بر نوعی کشمکش . معموال هر داستانی، یک شخصیت اصلی و محوري دارد . آید که دو فردي که در دو طرف قضیه قرار دارند، هر دو شخص اصلی هستند

او بله، در حقیقت این دو نفر به نسبت دیگران، تاثیر بیشتري بر داستان دارند، اما از میان این دو نیز، اثر یکی، از دیگري بیشتر است و . شخصیت اصلی به حساب می آید

به آدم هاي دیگري که در داستان هستند ولی اهمیت آن ها به مراتب کمتر از شخصیت اصلی است، شخصیت فرعی گویند که آنها را . باید نیروهاي کمکی تلقی کرد

:شخصیت فرعی دو فایده عمده دارد

. دیگر اشخاص است یکی از راه هاي نمود شخصیت، شناخت روابط و مناسبات فرد با: کمک به شناسایی شخص اصلی _1

در داستان هایی با فضاي واقعی، حضور اشخاص فرعی به طبیعی تر شدن فضاي داستان کمک : طبیعی جلوه کردن فضاي داستان _2 . می کند

اید نویسنده ب. این آدم ها، نیاز به رسیدگی و مراقبت دارند. البته وارد کردن اشخاص فرعی در داستان، مشکالتی را هم به همراه داردخالصه اینکه شخصیت هاي . حرکات الزم را در جاهاي الزم به آنها نسبت دهد و حرف هاي زائد را حذف کند. آنها را به حرکت درآورد

به همین دلیل است که گاهی نویسندگان، از بار مسئولیت نگهداري آدم هاي فرعی، شانه خالی می کنند و با . فرعی هم باید باورپذیر باشندر آنها براي پیشبرد داستان، الزم است، آنها را از بعضی صحنه ها اخراج می کنند و همین باعث می شود که داستان در بعضی اینکه حضو

. جاها غیر قابل باور جلوه کند

تفاوت شخصیت و تیپ

Page 37: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

37

نیازي به تفکر و تحلیل باشد، یعنی در اولین برخورد بدون اینکه. اما تیپ، به راحتی در ذهن جا می گیرد. شخصیت را که تعریف کردیم . می توان آن را در ذهن تصور کرد

آدم هایی که تیپ هستند، خیلی راحت در یک یا چند خط تعریف می شوند و به طور کلی حضورشان در داستان، جاذبه چندانی براي . و روان چنین آدم هایی معنا نداردکند و کاو در روح . زیرا در وجود آنها راز و ابهامی براي کشف شدن نیست. خواننده ندارد

. پاشنه کفش خود را خوابانده و دستمالی در در دستش می گرداند. آدم جاهلی، لباس سیاه و چسبان به تن و کاله شاپو به سر دارد . سبیلی کلفت دارد، لوطی صفت و قوي هیکل است

نده با خواندن خصوصیات وي، می تواند کارهاي بعدي اش را که خوان. این آدم، اگر به همین شکل در داستان تعریف شود، تیپ است . پیش بینی کند و می داند که باید توقعات مشخصی از او داشته باشد

. شخصیت، آن دسته از صفات را داراست که موجب جدایی و تمایز افراد از یکدیگر می شود. اما شخصیت، از این نظر با تیپ فرق دارد . دش می بخشد و موجب می شود که هر انسانی، منحصر به فرد و تکرار نشدنی باشدبه هر کس فردیتی خاص خو

چرا که تیپ ها، همان . شاید پرداخت تیپ خیلی راحت تر از شخصیت باشد اما براي نوشتن داستان، باید بتوانیم شخصیت خلق کنیمپزشکی که سوار ماشین مدل باالیش می شود، به بیمارستان می : آدم هایی هستند که همیشه در زندگی روزمره با آنها در ارتباط هستیم

قصابی که قد بلند و درشت هیکل . می کند و عالقه اي ندارد که در مورد مشکالت شخصی بیمارش چیزي بداندرود و مریضش را جراحی موقع حرف زدن صدایش را درگلو می اندازد و هیچ احساسی نسبت به . یک ساتور بزرگ به دست دارد و پیشبند خونی بسته است. است

. بریدن سر گوسفندان ندارد

. اما خواننده ، توقع دارد از افراد داستان کارهایی سربزند که متمایز باشند. که همیشه با آنها سر و کار داریم این ها تیپ هایی هستندبه همین دلیل، شخصیت پردازي ارزش بیشتري به داستان می . شخصیت، خود به خود خواننده را کنجکاو می کند» خاص بودن«همین چه بهتر که این تضاد و کشمکش در زمان وقوع . داستان، افکار و رفتاري متضاد داشته باشد خواننده آگاه، دوست دارد شخص اصلی. بخشد

. داستان استمرار داشته باشد و در حقیقت، همین تضادهاي درونی فرد، داستان را شکل دهد

اگر . ر اختیارش قرار می دهدبه عنوان مثال، جوان پولداري را تصور کنید که پدرش صاحب یک کارخانه بزرگ است و هر چه بخواهد، داما فکر کنید همین . این پسر را صاحب ماشین و موبایل به تصویر بکشیم که مدام با دوستانش به مسافرت می رود، یک تیپ ساخته ایم

که تمام در اتاق خودش کتابخانه اي دارد. مدام به فکر تفریح و سرگرمی نیست. پسر، هیچ عالقه اي به ماشین شخصی و موبایل ندارددیگر آن جوان پولداري نیست که همه ما می شناسیم بلکه یک . این فرد، دیگر ویژگی هاي تیپ را ندارد. وقتش را آنجا می گذراند

!) البته بعد از آنکه به خوبی توانستیم جنبه هاي مختلف وجودش را در چهارچوب هاي داستانی به تصویر بکشیم. (شخصیت است

خت تیپ در مقایسه با شخصیت، از ارزش کمتري برخوردار است، اما تیپ ها می توانند به عنوان شخصیت هاي درست است که پردااما به هر حال در یک داستان، الزم نیست تمام افرادي که وجود دارند، . فرعی، در داستان قرار بگیرند که البته دیگر شخصیت نیستند

ممکن است به فراخور داستان، الزم باشد در جایی، یک تیپ داشته باشیم و آنجا . باشندشخصیت هاي خاص و غیر قابل پیش بینی داشته . هم آنچه اهمیت دارد، رفتار شخصیت اصلی داستان در مقابل آن تیپ است

. از شخصیت و تیپ، به شخص جامع و شخص سطحی نیز یاد می شود

Page 38: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

38

شخص پویا و شخص ایستا

یعنی همانطور می ماند که در ابتداي . ل تا آخر داستان، تحولی در رفتارش روي نمی دهدشخصیت ایستا شخصیتی است که از او. ولی شخصیت پویا، در برخی از ابعاد شخصیتش، تحولی دائمی روي داده، این تحول، نوع نگرش یا رفتارش را تغییر می دهد. داستان بود

اما مهم این است که باید . چنین ممکن است رو به خوبی یا بدي باشدهم. این تغییر و تحول ممکن است خیلی زیاد یا خیلی کم باشد .باشد» مهم و بنیادي«

:براي اینکه تغییر و تحول شخصیت باور پذیر و قابل قبول باشد، به چند نکته باید توجه کرد

. رج باشدشخصیتی که تحول در درونش روي می دهد، نباید کارهایی که انجام می دهد، از حد توانایی اش خا •

.شرایط و عوامل محیطی که شخصیت اصلی خود را در آن می یابد، باید متناسب با تغییري که روي می دهد باشد •

. طوري که خواننده، تغییر و تحول را باور کند. زمان تغییر، متناسب با اهمیت و میزان تغییري که روي داده باشد •

رابطه شخصیت، طرح و حادثه اصلی

. وجه داشته باشیم که اگر شخصیت پردازي ضعیف باشد، پیرنگ هم دچار تزلزل می شود و استحکامش را از دست می دهدباید تاگر قرار باشد آدم هاي داستان مثل مجسمه یک گوشه بایستند و تحرك و بده بستان . رابطه دارد حادثه اصلی شخصیت، همچنین با

. کند و ناشناخته و گنگ باقی می ماندنداشته باشند، شخصیت آنها نمود پیدا نمی

در بسیاري از داستان ها، حضور حادثه که تعادل و نظم معمولی زندگی را بر هم می زند، باعث می شود که اشخاص داستان نشان است در مصیبت ضعف و سستی و یا قدرت و پایداري آدم ها، از نحوه مقابله آنها با تغییر و تحوالت ممکن. بدهند که چند مرده حالجند . به هر حال باید تحولی در بین باشد تا اشخاص، در معرض آزمایش قرار گیرند. ظهور کنند و یا در خوشبختی

Page 39: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

39

10گفتار

ابزار پردازش شخصیت

بعد از همه این حرف ها، می رسیم به این سوال که اصال چطور شخصیت پردازي کنیم؟ با چه ابزار و روش هایی؟ : شخصیت پردازي در داستان، به دو طریق انجام می گیرد

پرداخت مستقیم _1

. شامل پرداختن به مشخصات ظاهري و خصوصیات اخالقی شخصیت می شود

در این پرداخت، نویسنده به طور صریح و مستقیم، مشخصات ظاهري یکی از شخصیت هاي داستان را بازگو می : خصوصیات ظاهريدر این روش، نویسنده باید یکی . رداخت مستقیم خصوصیات ظاهري، از زبان یکی دیگر از شخصیت ها صورت می گیردالبته گاهی پ. کند

: به مثال ها توجه کنید. از شخصیت هاي داستان را جایگزین خود کند تا به طور مستقیم، به توصیف شخصیت دیگر بپردازد

لحظه اي دم در ایستاد و کت . پیرمرد، مو و ریش بلندي داشت. دیده بود چشمش به پیرمردي خورد که شب پیش فقط یک نظر او راابروهایش آنقدر پرپشت بود که انسان فکر می کرد او نمی تواند از پشت این ابروها چیزي . پیرمرد موهاي فرفري داشت. پوستش را درآورد

) اثر لیوباورونکوا، ترجمه فاطمه زهروي» مادر«از کتاب . (را ببیند

او زن الغر و ریز نقشی بود که موهاي سرش پاك سفید شده بود و آنها را به شکل گلوله . ر بزرگ با پدربزرگ خیلی فرق داشتماداثر آناماریاماتونه، ترجمه محمد » پولیانا چشم و چراغ کوهپایه«از کتاب . (مضحکی پشت سرش جمع می کرد و خیلی هم حرف می زد

)قاضی

اهري شخصیت، معموال در داستان هایی صورت می گیرد که شخصیت هاي بسیاري دارند و نویسنده در پرداخت مستقیم خصوصیات ظ . طول داستان، مجال پرداخت غیر مستقیم مشخصات ظاهري همه آنها را پیدا نمی کند

ده براي معرفی او به در بعضی از داستان ها می بینیم که وقتی یکی از شخصیت ها وارد داستان می شود، نویسن: خصوصیات اخالقیدر » .علی پسر درس خوانی بود و همیشه سعی می کرد به دوستانش در یادگیري کمک کند«: خواننده، صفت هایی را به او نسبت می دهد

چنین توصیفی، نویسنده بدون آنکه درس خوان بودن و کمک علی را طی یک حادثه به خواننده نشان بدهد، به خیال خودش کار را راحت اما نکته قابل توجه این است که چنین توصیفی، از قوت داستان . ده و خواسته با یک جمله، این خصوصیت را به اطالع خواننده برساندکر

. می کاهد

نویسنده باید عادت ها، خصلت ها و خصوصیت هاي اخالقی شخصیت هاي داستانش را در گفتگو ها و حادثه هایی که در طول داستان از این طریق، خواننده خودش به این نتیجه می رسد که شخصیت داستان، چه رفتارها یا خصوصیاتی . ، به خواننده نشان بدهداتفاق می افتد

. دارد

Page 40: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

40

:پرداخت غیر مستقیم _2

بلکه . این نوع پرداخت نیز دربرگیرنده خصوصیات ظاهري و اخالقی شخصیت هاي داستان است، اما نه به طور صریح و مستقیم . ده تالش می کند تا از طریق گفتار و رفتار شخصیت ها، آنها را به خواننده معرفی کندنویسن

در چنین داستان . این نوع پرداخت بیشتر در داستان هایی دیده می شود که یک شخصیت اصلی داشته باشند: خصوصیات ظاهريبلکه در قسمت هاي مختلف داستان . دو جمله می پردازد هایی، نویسنده کمتر به معرفی مستقیم و بدون واسطه ظاهر شخصیت در یک یا .و به شکل غیر مستقیم، نشانه هایی از ظاهر شخصیت را به خواننده نشان می دهد

دختر، ... به ریش بلند و سفیدش که مثل برف بود، دست کشید و با صداي گرفته اي گفت. استاد، چشم هاي درشتش را به کتاب دوخت ...ا کمی جلو کشید و عینک آفتابی قاب طالیی اش را به چشم زدشال قرمز روي سرش ر

خیلی بهتر است که نویسنده، به جاي آنکه شروع کند به توصیف لباس ها و شکل و قیافه استاد، همه اطالعات الزم را در البه الي . اتفاقی که قرار است در کالس بیفتد، به خواننده منتقل کند

مثال . باید تالش کند با به وجود آوردن یک حادثه، نشان دهد که شخصیت داستانش، چه خصوصیاتی داردنویسنده : خصوصیات اخالقیحادثه اي . باید کمی به خودش زحمت بدهد» .احمد پسر خسیسی است«: اگر خسیس است، به جاي آنکه در یک کلمه و به راحتی بگوید

پس شخصیت . گفتگویی ترتیب دهد و در میان آن، خسیس بودن را بگنجاند یا. خلق کند و در خالل آن، نشان دهد که احمد خسیس است . پردازي به صورت غیر مستقیم، به دو شیوه کلی صورت می گیرد که هر کدام از آنها را توضیح خواهم داد

استفاده از کشمکش یا حادثه

جدال با . جدال ها و برخوردهایی که انسان در این جهان دارد و یک شخصیت نیز در داستان می تواند داشته باشد، بر سه نوع استشخصیت داستان، در این جدال هاست که باید خود را به خواننده معرفی کند و ابعاد مختلف وجودي . خود، جدال با طبیعت، جدال با دیگران

. خود را نشان دهد

کشمکش یا جدال در داستان، میدانی است که شخصیت داستان می تواند خود را در آن به نمایش بگذارد و نویسنده قادر است با . استفاده از این میدان، بدون هیچ گونه دخالت مستقیم و شعارگونه، خصوصیات اخالقی شخصیت ها را معرفی کند

. را بترساند -تارا–اما این زمین لرزه آنقدر شدید نبود که پسرك . ي، زمین لرزه روي دادو به زود» .هوا، هواي زلزله است«: اوجیان گفت ... با این همه، این یکی حالت عجیبی داشت؛ تکان آرام و طوالنی و یکنواخت. زیرا در کشور ژاپن وقوع زلزله امري عادي بود

به نظر نمی رسید که هیچ کدام از . را عریان برجا می نهاد آب همچنان که عقب می رفت، شن هاي شیار شده و صخره هاي خزه پوشدیگر وقت ایستادن و فکر کردن . می بایست هر چه زودتر روستاییان را از این اتفاق آگاه می کرد... مردم دهکده، معناي این حالت را بداند

»...ل برایم روشن کنمشع! زود باش«: او به نوه اش تارا گفت. اوجیان باید دست به کار می شد... نبود

مشعل را به درون ساقه هاي خشک خرمن ... پیرمرد با شتاب به سوي مزرعه اش که در آن، محصول برنج آماده برداشت بود، دوید )اثر مارگارت هوجر، ترجمه فریدون ریاحی» موج«از کتاب ...(فروبرد و آتش به ناگهان شعله کشید

Page 41: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

41

دون آنکه به طور مستقیم بگوید که پیرمرد، انسانی فداکار است که حاضر می شود براي نجات دقت کنید که نویسنده در این داستان، بمردم، حتی از اموال خود دست بکشد، با حادثه اي که نتیجه جدال او با محیط و طبیعت است، قدرت اراده و فداکاري اش را براي خواننده

. به تصویر کشیده است

استفاده از گفتگو

همان طور . ی که در طول روز انجام می دهیم، می تواند آرزو ها، عادت ها و خصوصیات اخالقی ما را به دیگران نشان دهدگفتگو هایپس صحبت کردن، باعث می شود که عیب و هنر فرد، » تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد«: که سعدي گفته است

. نمایان شود

گفتگو ضمن آنکه زندگی شخصیت ها و حوادثی را که بر آنها گذشته است براي خواننده روشن می . در داستان هم همین طور استیعنی نویسنده در عین بیان . کند، خصلت ها، عادات، شرایط سنی، میزان سواد، فرهنگ و خیلی چیزهاي دیگر را نیز نشان می دهد

داستان، باید به طور غیر مستقیم، خصوصیات اخالقی آنها را نیز معرفی مکالماتی که بین شخصیت ها می گذرد، عالوه بر پیش بردن طرح :به مثال زیر توجه کنید. کند

»همه کارهاي سخت را من باید بکنم؟. محمود بره، به من چه«: گفتم

»آن کمر کو؟... چی گفتی؟ یک بار دیگر بگو تا آن دهنت را پر از خون کنم«: بابام خونش به جوش آمد و گفت

مادر آمد جلوي بابام . به گریه افتادم» ...می روم بابا جون. می روم... چشم بابا... چشم«: اتاق عقب عقب رفتم و با ترس و لرز گفتمتوي بچه تو هم که همش می خواي صداي بابات را ... صدات تا آن سر دنیا رفت! بسه دیگر مردم چی می گن! مرد، بسه«: را گرفت و گفت

».دیگردربیاوري، خوب برو

این لیوان، می ري پیش آقا یعقوب، بقال سر خیابان و می «: لیوان را گذاشت توي دستم و گفت. بابایم نفس عمیقی کشید و آمد جلو »فهمیدي یا باز هم حواست جاي دیگر است؟... گی بابام سالم رساند و گفت یک لیوان روغن کرچک بدین

داستان روشن شده است، خواننده متوجه می شود که پدر، آدمی عصبانی و بداخالق در این گفتگو، ضمن اینکه گوشه هایی از طرح پسر نیز از زیر . مادر مخالف کتک زدن پسر نیست، اما سعی دارد آبروي خانواده را حفظ کند. است که تحمل کوچک ترین مخالفتی را ندارد

. رف شنو می شوداما وقتی پاي کتک خوردن به میان می آید، رام و ح. کار در رو است

. در درس گفتگو، جزئیات بیشتري را در این مورد خواهید آموخت

Page 42: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

42

:تمرین

را بخوانید و توضیح دهید که نویسنده، براي پرداخت شخصیت ها، چگونه عمل کرده و از چه فنون و ابزاري » داش آکل«داستان _1 . آنها استفاده کرده است براي پررنگ تر شدن

) هر کدام در پنج خط. (یک بار او را به شکل تیپ و یک بار به شکل شخصیت، پرداخت نمایید. یک فرد را در نظر بگیرید _2

. از روي خط طرح هاي نوشته شده در تمرینات قبل، یک داستان کوتاه با تکیه بر شخصیت پردازي بنویسید _3

:منابع

1379چاپ ششم، . تهران. رات نگاهانشا. هنر داستان نویسی. یونسی ابراهیم .1

حوزه هنري. پیک قصه نویسی. حجوانی مهدي .2

1377چاپ اول، . تهران. انتشارات مدرسه. پلی به سوي داستان نویسی. عابدي داریوش .3

Page 43: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

43

)جلسه پنجم(کارگاه مجازي آموزش داستان نویسی

:مصطفی مستور در مبانی داستان کوتاه می نویسد

داستان نویس با برگرفتن عناصر داستان و . هنرمندي و خالقیت داستان نویس در فرایند تبدیل طرح به داستان نمود و ظهور می یابد»چارچوب فنی و استخوانی طرح در سیر تبدیل شدن به داستان، . تزریق آنها در ساختمان طرح، دست در کار آفرینش داستان می شود

».ربه می شودگوشت و پوست می گیرد و ف

Page 44: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

44

11گفتار

حادثه پردازي و کشمکش

حادثه پردازي

:مصطفی مستور در مبانی داستان کوتاه می نویسد

داستان نویس با برگرفتن عناصر داستان و . هنرمندي و خالقیت داستان نویس در فرایند تبدیل طرح به داستان نمود و ظهور می یابد«چارچوب فنی و استخوانی طرح در سیر تبدیل شدن به داستان، . تزریق آنها در ساختمان طرح ، دست در کار آفرینش داستان می شود

» .فربه می شودگوشت و پوست می گیرد و

اگر یادتان باشد در نوشتن خط طرح قرار شد نگران حس برانگیزي نباشیم و آنچه مهم بود درستی روابط علی و معلولی حوادث داستان در واقع تمام چراها و چگونه هایی که خواننده و. در خط طرح ما می خواستیم به سواالت منطقی موجود در داستان پاسخ گفته باشیم . بود

که کسی با خواندن طرح داستان اشک بریزد یا بنابراین انتظار نمی رود. خود نویسنده از داستان دارند باید در طرح جواب داده می شد .قهقهه بزند و یا به هر شکلی متاثر شود

بعد از آنکه خیالتان از بابت محکم بودن چارچوب داستان راحت شد و شخصیتها و نوع روابطشان شفاف شد نوبت به آن می رسد ! خوب . تا یک گام بلند دیگر به سمت ایجاد یک داستان بردارید و آن حادثه پردازي یا کشمکش است

روع، میانه و پایان بدانیم، این بخش بیشترین سهم را در بخش اگر در یک تقسیم بندي کلی داستان را داراي سه بخش عمده ي ش .میانی داستان به خود اختصاص خواهد داد

خود ادامه می یابد و در این مرحله نویسنده می کوشد از طریق ) تنه(بعد از آنکه تعادل به هم خورد داستان با ورود به بخش میانیکند مخاطب را از سویی تا پایان حفظ کند و از سویی پیام نهفته در اثر را به او منتقل چیدمان حوادث و تعلیق و کشمکشی که ایجاد می

. نیاز به توضیح نیست که اگر مساله ي داستان به سرعت حل شود دیگر جذابیتی براي خواننده باقی نمی ماند. نماید

من می خواهم بالل هایم را به قیمت . خواستنخواستن و ن. کشمکش حاصل دونیروي مخالف است که در برابر هم قد علم می کنندبین این . داش اکل از طرفی عاشق مرجان شده است اما از طرفی این کار را خیانت به او می داند! منصفانه بفروشم اما شریکم نمی خواهد

ذارد و حوادث را شخصا خواستن و نخواستن هاست که حادثه ها شکل می گیرد و خواننده کنجکاو می شود خودش را جاي شخصیتها بگ . تجربه کند و از این راه خودش را محک بزند

:مهدي قزلی در داستان نویسی از صفر می نویسد

Page 45: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

45

شروع کشمکش از همان مانع که موجب عدم . نیروهاي بیرونی و درونی. یا متضاد پیش می آید کشمکش بین دونیروي ناهمسو«در کشمکش نیروهاي ناهمسو تحلیل می شود، باعث هیجان و انتظار خواننده می شود و مساله داستان . تعادل شده سرچشمه می گیرد

» .باعث می شود مخاطب تا پایان همراه داستان بماند

اما قبل از اینکه به انواع کشمکش در داستان اشاره کنیم الزم به توضیح است که تعاریف فوق برگرفته از آموزه هاي کالسیک و ممکن است شما مثالهاي متنوعی از داستانهایی که خوانده . استان نویسی است که به تناسب نیاز کارگاه انتخاب شده استتعریف شده ي د

مثال شما بگویید من داستانی خوانده ام که اصال کشمکشی در آن وجود ندارد و تا . اید به ذهنتان برسد که اشکالی دگر گونه داشته باشند . مهمی دیده نمی شود پایان هیچ حادثه ي خاص و

وي در تقسیم بندي عوامل موثر شکل . از ساختار طرح داستان توجه کنید» مستور«در پاسخ به این سوال بد نیست به نوع تقسیم بندي تر و دربرگیرنده تر از استفاده می کند که به زعم حقیر مفهومی جامع» ناپایداري«دهنده ي طرح داستان از عاملی به نام

: وي در توضیح ناپایداري می نویسد. در خود دارد -هاست مورد تدریس مدرسین آموزش داستان نویسی است که سال - »شمکشک«عامل

هر طرح براي حرکت خود از ناپایداري و رسیدن به تعادل بر بستري از ناسازگاري حرکت می کند گرچه عامل پیدایش ناپایداري ها «شمکش اغلب سهم زیادي در به وجود آوردن موقعیت هاي ناپایدار و در نتیجه گسترش داستان ناسازگاري و ک لزوماً کشمکش نیست،

» .دارند

: اثر ریموند کارور اشاره می کند » تلفن بی موقع«وي در ادامه به داستان

این موقعیت بر هیچکدام . با زنگ بی موقع تلفن، زن و شوهري وحشت زده از خواب بیدار می شوند و موقعیت ناپایداري شکل می گیرد .ادامه ي داستان کوششی است براي بازگرداندن این موقعیت به حالت جدیدي از تعادل. از انواع ناسازگاري ها منطبق نیست

در داستان فوق بعد از آن تلفن بی موقع، زن و شوهر تا صبح نمی خوابند و از مسائلی با هم حرف می زنند که شاید در حالت عادي به . هیچ اتفاق خاصی نمی افتد و کشمکش آشکاري وجود ندارد. توجهی نداشته اند آن

پرداختن جزیی تر به چنین داستانهایی که ویژگیهاي خاص خود را دارند در حال حاضر دستور کار ما نیست و خواهش بنده این است که اگر مجالی دست داد در این مورد بیشتر صحبت . ز سر بیرون کنیدا -که به ظاهر آسان می نمایند-فعالً سوداي نوشتن اینگونه داستانها را

. خواهیم کرد

Page 46: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

46

12گفتار

انواع کشمکش و ویژگی هاي آن سارا عرفانی

: حاال به انواع آن می پردازیم. گفتیم کشمکش داستانی یک نوع تقابل یا تضاد است میان دو چیز

:کشمکش انسان با طبیعت _1

کسی را . در این نوع از کشمکش، شخصیت اصلی داستان می تواند کسی باشد که به هر نحوي، با طبیعت دست و پنجه نرم می کندبراي مثال می توان به . در جنگل بزرگی گم شده است و باید به هر ترتیب، راه خودش را پیدا کند تصور کنید که به خاطر یک اتفاق،

. نوشته ارنست همینگوي اشاره کرد داستان پیرمرد و دریا

:کشمکش انسان با انسان _2

البته . انسان نوشته می شوند چنین کشمکشی میان دو فرد صورت می گیرد که معموال بیشتر داستان ها بر مبناي کشمکش انسان باهمه . این دلیل نمی شود که این نوع کشمکش، بهترین نوع باشد و اساسا نمی توان گفت کدام یک از انواع کشمکش، بهتر یا بدتر است

.خوانده اید» ماجراي من و شریکم«مثال این نوع کشمکش را در داستان هاي . چیز بستگی به نحوه پرداخت نویسنده دارد

:کشمکش انسان با جامعه _3

اما در واقع هر کدام از . در این نوع کشمکش، ظاهرا افرادي به صورت انفرادي به خاطر حفظ منافع شخصی با یک فرد مقابله می کنند .»هاي آبرودار آدم«مانند داستان . آنها یا همه با هم، نمادي از یک نوع طرز تفکر و نگرش اجتماعی و یا اعتقادي هستند

:کشمکش انسان با خود _4

بر اساس این نوع کشمکش، انسانی به تصویر کشیده می شود که به مبارزه درونی با بعضی جنبه هاي وجود خودش می پردازد و البته همه چیز به توانایی نویسنده جهت تجسم بخشیدن به کاوش درونی شخصیت اصلی داستان بستگی دارد که تا چه حد بتواند این مبارزه

با خودش در مورد یک موضوع خاص . فرد در چنین داستانی، معموال دچار تردید است. رونی را قابل قبول و باورپذیر و داستانی ارائه کندد . نویسنده باید یک درگیري درونی را به تصویر بکشد. نمی داند چه کند. مشکل دارد

Page 47: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

47

:کشمکش انسان با سرنوشت _5

سب طرز فکر هایی است که سرنوشت را حتمی و الیتغیر می دانند و براي آن اصالت ویژه اي قائل البته این نوع کشمکش بیشتر مناالزم به ذکر است که در قرون اخیر، دو گروه از نویسندگان . در چنین داستانی، فرد تالش می کند تا سرنوشت خودش را تغییر دهد. هستند

نوشته صادق هدایت، نتیجه » بوف کور«داستان بلند . ارکسیست ها و ناتورالیست هام: با اعتقاد به سرنوشت حتمی دست به قلم برده اند .چنین تفکر جبري است که نهایتا به یاس و پوچگرایی منتهی می شود

:کشمکش جامعه با جامعه _6

روه، در حکم یک فرد، در در این نوع کشمکش، افراد داستان فردیتی براي خود ندارند و هر کدام جزئی از یک گروه هستند که این گ . یعنی فردیت، به یک جمع تعلق دارد نه به یک فرد خاص. داستان عمل می کند

البته در بعضی از داستان ها این کشمکش به راحتی قابل تشخیص نمی باشد، همچنین در بعضی داستان هاي دیگر ممکن است به راحتی شخصیت اصلی بعضی از داستان ها هم ممکن است در یک زمان، هم . بتوانیم تشخیص دهیم که از کدام نوع کشمکش استفاده شده است

. پس این امکان هست که در یک داستان، چند کشمکش وجود داشته باشد. با طبیعت و هم با خود با فرد دیگري درگیر باشد، هم

ویژگی هاي یک کشمکش ایده آل

کشمکش نباید جهشی باشد _1

وقتی می خواهیم یک تقابل را در داستان، به تصویر بکشیم باید قبل از یک اتفاق خاص بیرونی، انگیزه هاي چنین حادثه اي را براي عدم اطالع از انگیزه دو طرف، باعث می شود که خواننده هرگز نتواند درباره چنین تضاد و تقابلی، قضاوت و تحلیل . خواننده روشن کنیم

. شددرستی داشته با

اما در بعضی داستان ها می بینیم که . سیر تحول اشخاص داستان، و یا شکل گیري اتفاقات، باید پله پله و تدریجی صورت گیردنویسنده، بدون زمینه سازي منطقی آدم هاي داستانش را به جان یکدیگر می اندازد و فقط براي خالی نبودن عریضه یک درگیري ایجاد

. به ریختن ذهن مخاطب می شود می کند که البته باعث

یکی اینکه نویسنده مطمئن باشد دلیل، براي خواننده کامال واضح است و . فقط دو دلیل خاص باعث می شود که کشمکش جهشی باشداي، دلیل دوم اینکه نویسنده عمدا یک پرش ایجاد کند، اما در جایی دیگر و به طور کامال حرفه. ي او را سر می برد توضیح ماجرا حوصله

. آن اتفاق را با رفتارها و کارهاي شخصیت ها توجیه کند

کشمکش خوب، باید تصاعدي باشد _2

چون هیچ . در این صورت خواننده از خواندن داستان، دچار کسالت می شود و داستان را رها می کند. در واقع کشمکش نباید ساکن باشد . چیز مهیج و تحریک کننده اي وجود ندارد

Page 48: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

48

پس باید توجه داشت که در کشمکش، هم جهش و هم سکون، می . گیري باید به تدریج بحرانی تر شود و کم کم به نقطه اوج برسددر . توانند باعث نقص در داستان پردازي شوند

.کشمکش لزوما با تنفر همراه نیست _3

بدان معنا نیست که آدم هاي داستان حتما باید از وقتی می گوییم کشمکش یا درگیري، منظور ما تضاد بین دو چیز است اما این از محمدرضا کاتب با پسر جوانی مواجهیم که براي مرخصی از جبهه آمده و » مرخصی «در داستان کوتاه . همدیگر نفرت داشته باشند

که چه حیله اي سر هم کند پسر با تمام شدن تدریجی مرخصی به این فکر می افتد. مادرش تصور می کند که او دیگر قصد بازگشت ندارد ...عاقبت هم موقع بیرون رفتن جوان، مادر متوجه می شود و کشمکش باال می گیرد. تا بتواند دوباره به جبهه برود

عالقه فراوان مادر به پسرش ایجاد کرده است و هیچ ناراحتی و اصل کشمکشی را ـ که این داستان بر مبناي آن نوشته شده است ـ . ی کینه اي میان دو طرف داستان وجود ندارددلخوري و حت

و » کشمکشی که دو چیز متضاد را به هم نزدیک می کند«. در بعضی کتاب ها کشمکش را از این جهت، به دو دسته تقسیم کرده اند . »کشمکشی که بین دو چیز نیازمند به هم، جدایی ایجاد می کند«

.فاق بیفتدکشمکش باید میان دو نیروي هم اندازه ات _4

و در . تصور کنید نویسنده، صحنه جنگی را پرداخت می کند که در یک طرف آن هزاران هزار نفر با تجهیزات کامل آماده دفاع هستندافتادید 300احتماال به یاد فیلم ! بله. خیلی غیرمنطقی به نظر می رسد. طرف دیگر، صد نفر می خواهند با چنان سپاه عظیمی مقابله کنند

. اتفاقا یکی از دالیلی که این فیلم، مورد انتقادات شدید مردم جهان واقع شد، همین غیرمنطقی بودن داستان بودکه

پس وقتی می خواهیم دو سوي یک درگیري را خلق کنیم، باید نیروهایی براي هرکدام از آنها در نظر بگیریم که تا حدودي با هم . او توهین شده استبرابري کند و خواننده احساس نکند که به

.کشمکش نباید حل نشدنی به نظر بیاید _5

اگر خواننده احساس کند که کشمکش داستان، صد در صد حل نشدنی است، در آن صورت تالش آدم هاي داستان براي ایجاد تعادل را . شکل امیدوار نمی کندبیهوده تلقی خواهد کرد و به خواندن داستان ادامه نمی دهد چون هیچ تعلیقی، او را به حل م

از یک طرف نسبت به حل شدن مشکل نگران باشد و . پس کشمکش باید طوري شکل بگیرد، که خواننده را در حالت تعلیق نگه دارد . از طرف دیگر امیدوار

Page 49: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

49

13گفتار

:انواع حادثه/تفاوت حادثه با اتفاق محمدرضا خردمندان

تفاوت حادثه با اتفاق

گفتیم حوادث نقش مهمی در شکل گیري و اثرگذاري داستان دارند اما این را هم به یاد داشته باشیم که حوادث، هر چه باشند زیر چتر بنابراین مجموع حوادث موجود در داستان چونان . زي نیست جز روابط علی و معلولی وقایعطرح داستان هستند که معنا می یابند و طرح چی

... دلیل» ج«و » ج«دلیل » ب«و »ب«دلیل حادثه ي » الف«زنجیري پیوسته با یکدیگر رابطه اي تنگاتنگ دارند به شکلی که حادثه يبعضاً به شکل یک (به یکباره -زمانی که شخصیت اصلی مستاصل شده-انحتماً تا به حال داستان هاي زیادي خوانده اید که گره ي داست

مثال نویسنده دلش به حال شخصیت اصلی می سوزد و ! اتفاق که برآمده از وقایع داستان نیست گشوده می شود یا به شکل یک!) معجزهچنین ! یر می کند تا او را از مهلکه نجات دهداج!) از خارج دنیاي داستان(چون راه داستانی براي نجات وي نمی یابد فرشته اي را

. داستانهایی معموالً باورنکردنی، آبکی و ضعیف از آب در می آیند

:انواع حادثه

حوادث اصلی همان حوادثی هستند که در فکر نویسنده به . حوادث داستان را به دو دسته، یعنی حوادث اصلی یا فرعی تقسیم می کنندر روي هم طرح داستان را بوجود آورده اند و چنانچه طرح داستان، طرح در خور و جامعی باشد، حذف یا تغییر هر یک هم گره خورده اند و ب

.از آنها، داستان را پاك دگرگون خواهد ساخت

در واقع حوادث فرعی پرکننده ي . حوادث فرعی، حوادث کمکی هستند و نویسنده به یاري آنها طرح داستان را گسترش می دهددر یک نوار قلب بعد از . از این منظر می توان شکل حوادث در داستان را چیزي شبیه نوار قلب تصور کرد. واصل بین حوادث اصلی هستندف

آن دندانه هاي درشت همان حوادث اصلی هستند و آن ریزترها . دیده می شود!) مرتفع(پانزده دندانه ي ریز یک دندانه ي بزرگ –هر ده . بعضی ها مرتفع تر و برخی کوچکتر به نظر می آیند. بته خود حوادث اصلی هم بزرگ و کوچک دارندال .حوادث فرعی

نویسنده ي تازه کار به جاي اینکه از حوادث فرعی استفاده کند حوادث اصلی را با یک رشته شرح و وصف یکنواخت به هم مربوط می .فرعی نیز وجود دارد اما به بسط و گسترش چیزي کمک نمی کندشک نیست که در این گونه شرح و وصف ها، حوادث . کند

. یکی از بهترین تمرینها براي شناخت حوادث اصلی و فرعی، آنالیز کردن یک داستان از این منظر است

. انجام می دهیم» ماجراي من و شریکم«براي مثال این تمرین را در بخشی از داستان

Page 50: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

50

: مشخص شده اند ی با رنگ آبیسیاه و فرع حوادث اصلی با رنگ

نگران . اي دو ریال شان هم بد نبود؛ صدتایی بیست تومان یعنی دانه شدند؛ قیمت کم داشتند تمام می هاي مانده، خیلی زیاد نبودند؛ کم بالل

» !نکند دست خالی بمانیم. شود هاي مانده هم دارد تمام می بالل«: به حمید گفتم. شده بودم

و چون دید که من قانع » .خورند نه، آنها به درد ما نمی«: فروشی داد و گفت ان داد که انگار چندین سال است باللسرش را طوري تک » !ناراحت نباش، کار خودشان است«: ام، ادامه داد نشده

» چی کار خودشان است؟«: باز هم نفهمیدم، پرسیدم

اگر بالل تازه آمده بود که دیگر کسی آن . هاي مانده را آب کنند رند تا باللاند که بار جدید را کمی دیرتر بیاو سپرده! همین دیگر« -فهمند که مانده است؛ هیچ کس آنها را شان خشک شده؛ همه می شود آنها را دست مشتري بدهی؛ پوست نمی. خرید ها را نمی مانده » .خرد نمی

هفتاد تا «: وقت خریدن که شد، حمید گفت. هاي تازه پیدا شد لهاي کهنه نمانده بود که سر و کله کامیون بال دیگر چیزي از بالل » .کنند مان باد می مان است، یک وقت روي دست روز اول. گیریم، صد تا زیاد است می

ام بیست و هشت تومان دادیم و هفتاد تا بالل گرفتیم، یعنی هر کد - اي هم نداشت و فایده -فروشی زد اي که حمید با بالل بعد از چانهچند دقیقه بعد، یک اتوبوس دو طبقه . ساعت ده و نیم شده بود. ها را روي کولم انداختم و آمدیم سر ایستگاه اتوبوس گونی بالل. چهار ریال

» !توانی بروي با اتوبوس نمی. آیی؟ این که وانت نیست با این گونی، کجا می«: خواستم سوار شوم که کمک راننده نگذاشت و گفت. آمدشویم؛ گونی را هم یک جایی، همان عقب حاال شما اجازه بده، ما از در عقب سوار می«: او با التماس گفت. به حمید کردم نگاهی

» .گذاریم می

» .خیلی خوب، بروید« -

» .از همان عقب که سوار شدید، دست به دست بفرستید جلو«: مان را نگرفت و گفت بلیط

نرسیده بودیم که راننده گاز داد و اتوبوس از کنارمان رد شد و دود سیاهی از خودش به جا هنوز. خوشحال، به طرف در عقب رفتیم » !معرفت، به ما کلک زد بی«: نگاه کردم و گفتم -شد که داشت دور می - با حسرت، به اتوبوس . حرصم گرفت. گذاشت

روي دم در عقب؛ مسافرها را دي که آمد، بدون معطلی میاتوبوس بع! از این چیزها زیاد است؛ جوش نزن! عیبی ندارد پسر«: حمید گفتاگر نتوانیم سوار اتوبوس بشویم، کلی باید پول . دهم شوم و بلیط را می من از جلو سوار می! ها تنبلی نکنی. پري باال که پیاده کرد، جلدي می

» .وانت و تاکسی بدهیم

اینجا خیلی . ها خوب نیست محله خودمان براي فروختن بالل«: حمید گفت. به خانه که رسیدیم، زغال و منقل را هم آماده کردیممردم این محله آن قدر پولدار هم نیستند که هر چه گفتیم بدهند؛ باید ! دهند دارند و پول نمی آیند، بالل برمی آشناها که می. استفاده ندارد » .ي دیگر، یک محله باالي شهربرویم یک جا

فروشی دارد، روي پارك است؛ خیلی شلوغ است؛ چند تا بالل اگر باید باالي شهر برویم، من یک جاي خواب بلدم؛ روبه«: تندي گفتم » .رود هاي همه فروش می ولی مشتري خیلی زیاد است؛ بالل

» .فروش دیگري آنجا نیست رویم که باللباید یک جایی ب. نه، آنجا خوب نیست«: سرش را تکان داد و گفت

Page 51: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

51

. قرارمان را براي بعد از ظهر گذاشتیم و رفتیم تا کمی استراحت کنیم

اگرچه بالل پختن را بلد بودم، ولی براي پختن چند تاي اولی، حمید . زدم ها را باد می گذاشتیم و زغال ها را روي منقل می تند تند باللمان را پهن کرده بودیم، ولی با وجود آنکه تازه بساط. دهم ا را خام یا سوخته، دست مشتري نمیهم کمکم کرد تا مطمئن شود آنه

بالل، شیربالل داریم، بالل شیرین و نرم، بالل تازه داریم، بدو تا تمام «زد، حمید بلند بلند داد می. هامان خیلی زیاد شده بودند مشتري » !نشده

گذاشت حمید هم نمی. آوردند مان می کشیدند و پاي بساط که به زور، دست پدر و مادرهایشان را می هایی بودند هامان بچه بیشتر مشتريشد و به جاي یکی، چند کرد تا او وسوسه می ها تعریف می دید که یک مشتري مردد است، آن قدر از بالل وقتی می. کسی دست خالی برود

یاد گرفتی؟ اینها «: گفت بعد هم به من می. ها را از کجا یاد گرفته بود نستم آن دروغدا نمی. گفت پشت سر هم دروغ می! خرید تا بالل میمحال . آمد ولی از من بر نمی. کرد به خندیدن بعد هم شروع می» .شویم هر وقت مثل من یاد گرفتی، شریک می» .هم جزو اصول کار است

ها هایی که حمید براي فروختن بالل از حرف. شدند هایم سرخ می ویم، گوشخواستم یک کلمه دروغ بگ تا می. بود این چیزها را یاد بگیریمگوید دیگر، تقصیر خودشان است؛ اگر این چیزها راست می«: گفتم شدم؛ ولی براي اینکه خودم را راضی کنم، توي دلم می زد، ناراحت می می

» !خورم ولی من به درد این کار نمی! خرند را نگویی که مردم نمی

ها قیمت کرد و به بعضی ها همه نگاه می البته قیافه مشتري. ده ریالی، بیست ریالی و سی ریالی: ها را چند دسته کرده بود ، باللحمیداي پانزده ریال بفروشیم؛ تازه اگر توانستیم دانه هاي خوب و بزرگ را می اگر توي محله خودمان بودیم، فوقش بالل. گفت بیشتر میدادم دست زدم توي سطل آب نمک کنار دستم و می پختم، می ها را که می بالل. خریدند ولی اینجا بدون چانه می. شد اش پیدا می مشتريها مرا از شنیدن صداي جیز بالل ولی بعضی. آمد کرد که خوشم می زدم، صداي جیزي می بالل داغ را که توي آب نمک می. ها مشتري

! چه آب نمک سیاهی! شود ها، کثیف می توي آن آب نمک نزنی! واي! واي«: گفتند کردند و می رفت، محروم می داغی که توي آب نمک می » !اند انگار تویش زغال انداخته

خالصه همین طوري ! هایی بود که تویش زده بودم وگرنه کثیف نبود آب نمک خیلی سیاه شده بود؛ ولی فقط اثر بالل. گفتند راست میگویی؟ مگر براي تر می ها را گران ها قیمت بالل چرا به بعضی«: کمی سرمان خلوت شده بود که به حمید گفتم. انداختم ها را راه می مشتري

» اي؟ شان قیمت تعیین نکرده همه

ها بفروشیم اگر همه را به همان قیمت! ها بود ها حداقل قیمت بینی مشتري ایستاده؟ آن قیمت تر؛ مگر نمی آرام«: یواش در گوشم گفت » !کند رف نمیکه ص

تعداد ! توانستم از این کارها بکنم من که نمی. گذاریم کردم که داریم سر مردم را کاله می احساس می. از این کار هیچ خوشم نیامده بود زد و از محاسن طور داد می حمید همان. سرمان خیلی خلوت شده بود. آفتاب هم غروب کرده بود. ها را فروخته بودیم زیادي از بالل

ها را به همان اگر بالل. بریم طور که بیکار ایستاده بودم، یک حساب سرانگشتی کردم تا ببینم چقدر استفاده می همین. گفت هایمان می بالل ... اش بود فروختیم، نزدیک نود تومان استفاده قیمتی که قرار گذاشته بودیم می

Page 52: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

52

:منابع

1383. چاپ اول. علمی آینده سازانموسسه . مهدي قزلی. داستان نویسی از صفر

1383. چاپ اول. نشر مرکز. مصطفی مستور. مبانی داستان کوتاه

1382. چاپ هفتم. موسسه انتشارات نگاه. ابراهیم یونسی. هنر داستان نویسی

مهدي حجوانی . پیک قصه نویسی

:تمرین

: داستان خوانی-1

چهارده شاخه گل محمدي نوشته منیژه آرمین

.از بین داستانها و فیلمهایی که خوانده و دیده اید، از هر نوع کشمکش دومثال بزنید -2

.آژانس شیشه اي: مثال کشمکش انسان با جامعه

. مرد عنکبوتی: کشمکش انسان با انسان

. توضیح داده شد، دو صحنه کشمکش را تصور و سپس بنویسید با توجه به شرایط یک کشمکش خوب که در درس -3

در نظر داشته باشید که مبناي تفکیک حوادث، خط طرح . حوادث اصلی و فرعی این بخش از داستان چکمه را مشخص کنید -4 : داستان می باشد

شد از پشت هنوز پاییز بود و کفشهاي تابستانی را می. کردند ها را نگاه می و کفشهاي پشت شیشه ایستادند، لیال و مادرش دم دکانها می .چکمه و کفش زمستانی هم بود. ها دید شیشه

ترسید جاي دیگر چکمه نباشد، اما، مادر آمد و می ها خوشش می از همه چکمه. هایی را که دید، بخرند خواست، اولین چکمه لیال دلش می :گفت

.اي ندارد عجله فایده. ند تا چکمه خوب و خوشگلی پیدا کنندـ توي دکانها چکمه فراوان است و باید بگرد

لیال . اي که مادر بتواند پسند کند، پیدا نشده بود اما، هنوز چکمه. از این خیابان به آن خیابان، از این دکان به آن دکان. خیلی راه رفتند .مادر هم همین طور. اش شده بود گرسنه

.هم خوردندبا . خرید» کیک یزدي«مادر یک خرده

Page 53: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

53

راضی شد که . ها خوشش آمد از چکمه. مادر آمد. انتظار کشید تا مادر برسد. لیال جلوجلو رفت و پشت شیشه دکانی یک جفت چکمه دید .ها نخودي خوشرنگ بودند چکمه. آنها را بخرد

:مادر گفت. راحت به پایش رفتند. ها را پوشید لیال چکمه

.ـ راه برو

:مادر گفت. ها را روي زمین بگذارد آمد چکمه حیفش می. رفت و خوشحالی راه میبا ترس . لیال راه رفت

ـ پاهایت راحت است؟

:لیال گفت

.راحت است بله،

:فروشنده گفت

.مبارك باشد

: لیال گفت

.کند پاهایم تویشان لق لق می. فقط، یک خرده گشاد هستند

:مادر گفت. فروشنده خندید

خواهی اگر چکمه تنگ باشد، وقتی که می. پوشی، باید براي جورابها هم جا باشد وراب پشمی کلفت میزمستان ج. ـ گشاد نیستند .شود پایت تند تند بزرگ می. روند، و باید بیندازیشان دور مدرسه بروي به پایت نمی

خواست با آنها برود می. ها را بکند کمهخواست چ ولی، لیال نمی. اي فروشنده خواست آنها را بگذارد توي جعبه. ها را داد مادر پول چکمه :فروشنده گفت. خواست بزند زیر گریه می. زیر بار نرفت» موقعی که هوا سرد شد، بپوش«: هرچه مادرش گفت. خانه

.گذارم تو جعبه هایش را می دمپایی. ـ بگذار با همینها برود خانه، و دلش خوش باشد

لیال جلوجلو . مادر هم خوشحال بود. خوشحال بود. وي جعبه بود، بغل گرفت و راه افتادهایش را، که ت لیال دمپایی. مادر راضی شدها را نگاه ایستاد و چکمه رفت می لیال چند قدم که می. داد و صدا می کرد، ها لق لق می رفت، پاهایش توي چکمه راه که می. رفت می .شان مریم بدهدها را ن خواست زودتر به خانه بروند و چکمه دلش می. کرد می

:گفت. سرش درد گرفته بود. مادر خیلی خسته شده بود. هوا تاریک شده بود

.ـ حاال برویم اتوبوس سوار شویم

. شب شده بود. خیابان شلوغ بود. رفت اتوبوس آرام آرام می. اتوبوس که آمد سوار شدند. لیال و مادرش توي ایستگاه اتوبوس ایستادندچشم از . لیال سرش را گذاشته بود روي سینه مادرش. اتوبوس از نفس آدمها گرم شده بود. ابان، روشن بودچراغ دکانهاي دو طرف خی

Page 54: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

54

پلکهاي لیال، نرم نرمک، سنگین شد و . رفت از میان ماشینها، می جنبید و یواش یواش، اتوبوس مثل گهواره می. داشت هایش برنمی چکمه :صداي شاگرد راننده آمد. خواب رفت

!گاه پلـ ایست

اي، که زنبیل بزرگ و پراز لباسی داشت، کنار مادر لیال نشسته بود، تند پا شد و با عجله زنبیلش را زن چاق و گنده. اتوبوس ایستادچند . زن رفت. هاي چکمه، از پاي لیال درآمد و افتاد کنار صندلی یکی از لنگه. هاي لیال خورد زنبیل به چکمه. جا تنگ بود. برداشت و کشید

.زد مادر چرت می. رفت و رفت. اتوبوس را افتاد. تا مسافرها پیاده شدند

:شاگرد راننده داد زد. اتوبوس دور میدانی پیچید

!میدان احمدي

.اتوبوس ایستاد

رفت تو . یاده شدلیال را بغل کرد و زود پ مادر،. خواست راه بیفتد اتوبوس می. هر چه کرد نتوانست لیال را بیدار کند. چـُرت مادر پرید .تو بغل مادرش بود. لیال هنوز بیدار نشده بود. اتوبوس رفت. رو پیاده

هر . اما، دلش نیامد. خواست لیال را بیدار کند می. مادر به نفس نفس افتاد؛ خسته بود. کوچه دراز و پیچ در پیچ بود. مادر رفت تو کوچهزود لیال را خواباند گوشه ! هاي لیال را در بیاورد که دید لنگه چکمه نیست واست چکمهتوي درگاه اتاق، خ. جور بود خودش را به خانه رساند

. لنگه چکمه را ندید. اتوبوس رفته بود. آمد تو ایستگاه اتوبوس. رو آمد تو پیاده. کوچه را، گـُله به گـُله، گشت. اتاق و برگشت تو کوچه .برگشت

اگر : فکر کرد که. رفت مادر از فکر لنگه چکمه بیرون نمی. لنگه چکمه کنار اتاق بود. اختمادر رختخواب را اند. از شب خیلی گذشته بود .کند اش گم شده، چه کار می لیال بیدار شود، و بفهمد که لنگه چکمه

ست بیندازش خوا. کشید، لنگه چکمه را پیدا کرد کرد و زیر صندلیها را جارو می آخر شب، وقتی شاگرد راننده داشت اتوبوس را تمیز میخواست بچه را پیدا کند و لنگه دلش می. چکمه نو و نو بود. اند اي است، که تازه برایش خریده فکر کرد چکمه مال بچه. حیفش آمد. بیرونا بداند از کج. شوند شوند و پیاده می شناخت ـ روزي هزار تا بچه با پدرو مادرشان توي اتوبوس سوار می اما، بچه را نمی. اش را بدهد چکمه

که لنگه چکمه مال کدام بچه است؟ ـ

. شاگرد راننده، لنگه چکمه را داد به بلیت فروش

.شاید صاحبش پیدا شود. آیند بلیت بخرند آن را ببیند اش، که وقتی مسافرها می بلیت فروش لنگه چکمه را گذاشت پشت شیشه دکهداستان گم شدن لنگه چکمه را گفت . سفارش لیال را به همسایه کرد. ماز خواندن. دست نماز گرفت. روز بعد، مادر صبح خیلی زود بیدار شد

.و از خانه بیرون رفت

تو ایستگاه . شد داشت دیرش می. رو را نگاه کرد لنگه چکمه را ندید مادر باز کوچه را گشت و توي جوي پیاده. هوا کم کم روشن شد .رشسوار شد و رفت سر کا. اتوبوس آمد. اتوبوس ایستاد

. آن را برداشت. مریم لنگه چکمه را گوشه اتاق دید. لیال توي اتاقشان خواب خواب بود. رفت سراغ لیال. صبح، اول مریم بیدارشد :لیال را بیدار کرد. نگاهش کرد

.روز شده. ـ لیال، بلند شو

Page 55: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

55

:مریم گفت. چشمهایش را مالید. لیال بیدار شد

.خیلی خوشگل است! چه چکمه قشنگی

:گفت لیال .ـ مادرم برایم خریده

اش کو؟ ـ لنگه .دانم ـ نمی

:مادر مریم ازتوي حیاط صدایش را بلند کرد. اتاق را زیر و رو کردند. مریم و لیال دنبال لنگه چکمه گشتند .ریزید؟ بیایید بیرون ـ چرا اتاق را به به هم می

:مریم گفت .گردیم ـ داریم دنبال لنگه چکمه لیال می

:ت مادر گف .وقتی لیال خواب بوده از پایش افتاده. دیشب، تو کوچه گم شده اش، لنگه. ـ بیخود نگردید

.هق گریه کرد اي نشست و هق گوشه. لنگه چکمه را بغل کرد و رفت تو حیاط. اش گرفت ـ لیال گریه :به لیال گفت مریم، آهسته،

. ـ بیا با هم برویم کوچه را بگردیم، پیدایش کنیم

Page 56: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

56

)جلسه ششم(کارگاه مجازي آموزش داستان نویسی

فراموش نکنیم براي انجام هر کاري باید از ابزار مربوط به . استفاده از رنگ ها یا فونت هاي مختلف هم در دیالوگ نویسی جایی نداردتواند جلوي دوربین بیاید و یک صحنه یلمساز نمیهمان طور که یک ف. ي همان ابزار باشد آن استفاده کرد و حتی نوآوري نیز باید در حیطه

را با متن دلخواه خودش توصیف کند، یا مثالً یک صفحه از رمان مورد نظرش را به عنوان تکمیل صحنه در میان فیلم به نمایش بگذارد

Page 57: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

57

14گفتار

گفتگو نویسی

:تعریف گفتگو یا دیالوگ

این سطر را چه طور می . فرض کنید دارید داستان کوتاهی می نویسید که در آن مردي به زنی می گوید از خانه اش برود بیرون ) »از خانه من برو بیرون«: مرد رو به زن کرد و گفت(یا ) مرد از زن خواست از خانه اش برود بیرون(نویسید؟

این . شود ي داستان تعریف می»ها شخصیت«ر داستان است به صورت صحبت میان که یکی از مهمترین عناص» دیالوگ«یا » گفتگو«

به طوري که کم . است» خط طرح«ترین ابزارهاي نویسنده براي پیشبرد و یکی از کلیدي» شخصیت پردازي«ترین وسیله براي عنصر مهماستانهاي کوتاهی که دیالوگ قوي نداشته باشند هم یافت می شوند داستانهاي کوتاه خوبی که دیالوگ قوي نداشته باشند و برعکس، د

اطالعات » غیرمستقیم«دیالوگ در واقع یک ابزار مهم در دست نویسنده است تا به طور . معموال داستانهاي خوبی از کار در نمی آیندست که در خدمت پیشبرد از همین رو، یک گفتگوي خوب گفتگویی ا. بسیاري را از زبان شخصیت هاي داستان خود به خواننده بدهد

. »گفتگو«می گویند نه » مکالمه«داستان باشد وگرنه به صحبت هاي رد و بدل شده میان دو نفر که هیچ کاربردي در داستان نداشته باشد ن و کانورسیش) Dialogue(ي دیالوگ براي فهم بهتر تفاوت میان دیالوگ و مکالمه خوب است بدانیم که در زبان انگلیسی دو واژه

)Conversation (اي دارند وجود دارد که تقریباً به یک معنی هستند اما از نظر نویسندگان مفهوم جداگانه .

شود و نباید در داستان ـ به هایی که هر روز میان ما رد و بدل می صحبت. هاست هاي روزمره میان ما انسان ، صحبت»مکالمه«منظور از : است» مکالمه«متن زیر یک . بگذارید مثالی بزنیم. شدویژه داستان کوتاه ـ جایی داشته با

.سالم - .سالم - چه خبر؟ - هیچی، سالمتی، شما چه خبر؟ - . ما هم بد نیستیم. ممنون -

: توجه کنید» گفتگو«حال به یک

سالم - !گیرم که علیک - .چیه؟ بازم شمشیر از رو بستی اول صبحی -

Page 58: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

58

! هم از رو بست چشم و رو باید هاي بی با آدم -

هاي معمولی که هر روز میان هزاران فرد رد و بدل نامیدیم ـ عبارت» مکالمه«ي ابتدایی ـ که آن را بینید، در نوشته همان طور که می

خواننده هاي داستان و نه در مورد خط طرح داستان ـ به ي جدیدي ـ نه در مورد شخصیت ها هیچ داده این مکالمه. شود، آورده شده است میحال . کند آید و سر انجام داستان را نیمه کاره رها می ها به ستوه می طبیعی است که خواننده نیز از خواندن مکرر این گونه مکالمه. دهد نمی

دهد که شخصیت دوم چندان دل خوشی از شخصیت اول نشان می» گفتگو«این » !گیرم که علیک«. ي دوم نگاهی بیندازید به نوشتهبخشی از » گفتگو«در واقع این . ي خاصی است دهد شخصیت دوم از سطح فرهنگی برخوردار و جزء توده همچنین نشان می. ندارد

پر واضح است که در این صورت شخصیت او » !سالم و زهر مار«: گفت فرض کنید شخص دوم می. شخصیت پردازي داستان نیز هستیکی آنکه این . نیز دو نکته نهفته است» چیه؟ بازم شمشیر رو از رو بستی اول صبحی« در عبارت. شد جور دیگري به خواننده شناسانده می

شود که شخصیت اول داراي سطح تحصیالتی است که خواننده مطلع می. دهد عبارت سطح فرهنگی شخصیت اول را به خواننده انتقال میتحقق » اول صبحی«داستان با عبارت » فضا پردازي«از دیگر آنکه بخشی. داند را می» بستن شمشیر از رو«دست کم معنی عبارت

ي خود »گفتگو«این فرد شخصیتی نکته سنج و ظریف بین دارد که در . عبارت آخر نیز به نوعی شخصیت پردازي فرد دوم است. یابد میداستان ـ به ویژه داستان کوتاه که در » گفتگو«بنابراین، نوشتن . ایجاد کرده است» بستن شمشیر از رو«و » بی چشم و رو«ارتباطی میان

ي روزمره این گونه انگاشت که یک هاي هر نویسنده است و نباید با آوردن چند مکالمه ترین دغدغه مجالی مختصر دارد ـ جزیی از مهم . خلق شده است» دیالوگ«

چگونه دیالوگ یا گفتگو بنویسیم؟

.دیالوگ خوببعد از تعریف دیالوگ، می رسیم به شیوه ي خلق یک

: به این جمله ها دقت کنید

»حسن باز بدهی باال آورده ننه«: ابراهیم گفت

»از همه محل پول قرض کرده و زده به چاك«: هادي گفت

» خرج اعتیادش کرده«: ننه گفت

آیا به نظر شما، جمالت باال نمونه ي خوبی از یک دیالوگ محسوب می شود؟ چه جزئیات یا به عبارت بهتر چه مصالحی به نظر شما در

مکالمه ي باال کم است تا تبدیل به یک دیالوگ شود؟

: لطفا به مکالمه ي زیر دقت کنید

دودمانمونو به باد نده و کاري نکنه که اهالی محل خشتکمونو بکشن سرمون تا . قرض باالآورده باز. حسن باز دررفته ننه«: ابراهیم گفت

.»دس وردار نیست

Page 59: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

59

و گفت به این اخویت بگو همین امروز حاج تقی جلومو گرفت. از همه ي محل پول قرض کرده. داداش راست می گه«: هادي گفت .»سر برج داره می شه پول ما رو زودتر بیاره

کاش ... چی بگم مادر که دلم خونه... روز روزش که سر کار بود هر چی در می آورد خرج اون مواد کوفتی می کرد حاال که«: ننه گفت » .یه جو غیرت و مردونگی پدر خدابیامرزتون تو تن این بی غیرت بود

الوگ اول، به صورت کامال گزارشی نوشته شده است دی: نخست! چه تفاوتهایی بین دو نمونه ي ذکر شده از گفتگو وجود دارد؟ درست است

و هر شخصیت تنها به گزارش کارها و رفتارهاي حسن می پردازد بی آنکه خواننده به احساسات گوینده هاي گفتگو نسبت به رفتارهاي دوم . احساسات آنها پی بردناشایست حسن پی ببرد در حالی که در دیالوگ دوم، از مفاد گفتگوها می توان به موضع گیري گویندگان و

آنکه گفتگوي اول هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی کند در حالی که طبق تعریف، نه فقط دیالوگ که همه ي اجزا و ارکان یک داستان اندن دیالوگ دقت کنید که با خو. به نظر می رسد دیالوگ دوم از این حیث کار بزرگی کرده است. کوتاه باید در خدمت پیشبرد داستان باشند

:چه اطالعات ذي قیمتی کسب می کند» غیر مستقیم«دوم خواننده

.حسن مقروض است و به همین دلیل فرار کرده ـ مفاد دیالوگ ابراهیم .1

.هادي و ابراهیم برادران حسن هستند ـ مفاد دیالوگ هادي .2

.پدر خانواده فوت کرده است ـ مفاد دیالوگ مادر .3

. مفاد دیالوگ مادر حسن معتاد است ـ .4

!در واقع دیالوگ دوم یک نمونه ي خوب از دیالوگ نویسی است اما مسالتن

ـ اگر نگویم منفی ـ غیر ضروري و گاه آزاردهنده در این دیالوگ می بینید؟ نمی چه نکته ي. حاال لطفا کمی به دیالوگ دوم دقت کنید !رست استد! دقت کنید» کمی«خب یک قدري بیشتر از ! بینید؟

پس خوب است یادمان باشد . یک قدري براي خواننده آزاردهنده است اگر هم نباشد غیر ضروري است» گفت«استفاده ي مکرر از فعل . استفاده ي درست از عالیم نگارشی در هنگام نوشتن یک مکالمه هنري است که هر نویسنده ي خوش قلمی باید با آن به خوبی آشنا باشد

معموال نویسندگان . ي داستان را از یکنواختی خارج می سازد»فضا«و » فرم«ا به فهم بهتر خواننده از مکالمه کمک می کند، چرا که نه تنه : در دیالوگ استفاده می کنند» توامان« از دو شیوه ي نگارشی

)»(یشن بسته کوت+ عالمت نگارشی متناسب با دیالوگ + دیالوگ )+ «(و کوتیشن باز (:) دو نقطه+ فعل نقل •

) ـ(و نیز خط تیره •

هاي مرسوم و جا افتاده است اما باید به این نکته توجه داشت که در نگارش در نوشتن گفتگو یکی از روش) ـ(که استفاده از خط تیره

این روش ـ حتی اگر خواننده نفر در آن حضور دارند، استفاده از 2اي که بیشتر از در صحنه. داستان از این رسم الخط، به جا استفاده کردهمچنین معموال در گفتگوي دو نفره هم اولین دیالوگ هر . رسد گوید ـ صحیح به نظر نمی بتواند حدس بزند که چه کسی سخن می

Page 60: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

60

اده یا شخصیت را با خط تیره آغاز نمی کنند تا خواننده ابتدا بفهمد چه کسی شروع کننده ي دیالوگ است مگر آنکه به دلیل اتفاقات رخ د .فضاي داستان این موضوع براي خواننده روشن باشد

مثالً براي نفر . کنند گفتگوهاي میان چند نفر را با این روش بنگارند بعضی از نویسندگان تازه کار با استفاده از عالیم مختلف سعی میاین روش نیز در سجاوندي هیچ زبانی . کنند استفاده می ...، و(*)، براي نفر سوم ستاره (+)، براي نفر دوم عالمت به عالوه )ـ(اول خط تیره

هاي نفر در داستان، استفاده از نام و جمله بندي 2بنا بر این، روش مناسب در نگارش گفتگوهاي میان بیش از . جایی ندارد و مردود است : براي مثال. کامل است

ربطش اینه که ما «: حوصله و بدون اینکه به طرف علی برگردد، گفت یپرویز، ب» و تمام این مسایل چه ربطی به ما داره؟«: علی پرسید

کلوخ کنار من به دیوار خورد و مثل . و بی هدف کلوخی را که کنار کوچه افتاده بود، شوت کرد» خر فهم شد؟! رفیق آقا دزده هستیم . هایی که قبل از این ماجراها در سر داشتم، خرد شد خیال

فراموش نکنیم براي انجام هر کاري باید از ابزار مربوط به آن . فونت هاي مختلف هم در دیالوگ نویسی جایی ندارداستفاده از رنگ ها یا

تواند جلوي دوربین بیاید و یک صحنه را همان طور که یک فیلمساز نمی. ي همان ابزار باشد استفاده کرد و حتی نوآوري نیز باید در حیطهد، یا مثالً یک صفحه از رمان مورد نظرش را به عنوان تکمیل صحنه در میان فیلم به نمایش بگذارد، با متن دلخواه خودش توصیف کن

. ي داستان نیز مجوز استفاده از رنگی کردن متن، ارتباط داستان به تصویر، و امثالهم را ندارد نویسنده

چگونه یک دیالوگ بهتر بنویسیم؟

: لطفا به این دیالوگ دقت کنید

ننه جوابش » .قرض باالآورده باز. حسن باز دررفته ننه«: ابراهیم کنار در روي زیلوي کهنه نشست و کاله شاپوي تازه اش را از سر برداشت

ابراهیم بی اختیار مشتش گره شد و پشک هاي . سرش پایین بود و با انگشتهاي زبر و کارکرده اش به گلهاي قالی دست می کشید. را نداد .کرد به زدن دماغش شروع

تو رو روح آقام اگه می . ـ این پسر تا دودمانمونو به باد نده و کاري نکنه که اهالی محل خشتکمونو بکشن سرمون دس وردار نیست ننه .دونی کجاس به من بگو

مین امروز ه. از همه ي محل پول قرض کرده. داداش راست می گه مادر«:هادي که تا آن وقت ساکت بود به سمت ننه چرخی و گفت .»و گفت به این اخویت بگو سر برج داره می شه پول ما رو زودتر بیاره حاج تقی جلومو گرفت

روز روزش که «: دست کارکرده و پر چروکش را به صورتش کشید و نالید. نگاهش بین ابراهیم و هادي نی نی می زد. ننه سر بلند کردیک باره هق . انگار نفس کم آورده باشد. آه که نه. و آه کشید» ....تی می کرد حاال کهسر کار بود هر چی در می آورد خرج اون مواد کوف

کجایی آسدمهدي که . کاش یه جو غیرت و مردونگی پدر خدابیامرزتون تو تن این بی غیرت بود... چی بگم مادر که دلم خونه«: هق کرد . با گوشه ي چارقد اشکهاش را پاك کردو آرام » ببینی پسر ارشدت گل پسرت چی داره به روزمون می آره؟

Page 61: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

61

»!دیالوگ بهتر از خوب«من به این دیالوگ سوم می گویم

به عنوان مثال در . می بینید که در این دیالوگ عالوه بر خوب بودن دیالوگ ها فضاي رد و بدل شدن دیالوگ نیز خوب استحالت گوینده وقت گفتن دیالوگ -به جاي استفاده از فعل-ف فعل یا هایی که زیرشان خط کشیده شده است، نویسنده به جا از حذ قسمت

، خواننده پی به اطالعات ذکر شده در سطرهاي باال می برد »مفاد دیالوگ«ضمن آنکه نه فقط از . به همراه خط تیره استفاده کرده استاي که چنین دیالوگی می نویسد بی تالش و نکاپوي بیشتر آشنا می شود در واقع نویسنده بلکه با درونیات و صفات شخصیتهاي داستان

: بسیار و بعضاً بی فایده یا کم اثر شخصیت هاي داستان خود را به خواننده می شناساند

.ابراهیم یک مرد داش مشدي و لوطی صفت است که از مقروض بودن برادر در رنج است و با این همه پسر ارشد خانواده نیست .1 .پیرزنی است که دست هاي کارکرده و زحمتکش داردمادر خانواده، .2

. استفاده می کند» مادر«از کلمه ي » ننه«هادي یک جوان امروزي به نظر می رسد که به جاي لفظ .3

جمع بندي

:یادمان باشد به طور خالصه وقت نوشتن داستان

. ترین ابزارهاي دست نویسنده است دیالوگ در داستان نویسی تعریفی جدا از مکالمه دارد و یکی از مهم .1

حین نوشتن دیالوگ اگر به فضاي رخ دادن آن و به احساسات گویندگان و شنوندگان اشاره شود براي خواننده به مراتب جذاب تر و .2 .قابل فهم تر خواهد بود

.خواننده می دهدو اطالعات الزم را براي پیشبرد داستان به یک دیالوگ خوب حتما در خدمت داستان است .3

. عالیم نگارشی در یک دیالوگ به صورتی که گفته شد باید رعایت شوند .4

Page 62: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

62

تمرین

را ـ که » علی موذنی/ خلق تنگ ابلیس «داستان » بسیار بهتر از خوب«خواندن دیالوگ هاي . ضمن آنکه امیدوارم خسته نشده باشیدمانند علی –ها نویسنده ي توانمند دقت کنید که گاهی وقت. خودم به شخصه بیش از هفت هشت بار خوانده ام ـ به شما پیشنهاد می کنم

استفاده می کنند، البته با تیزهوشی به طوري که خواننده از خواندن آن خسته نمی شود و در واقع » گفت«رار فعل تعمدا از تک - موذنی .نوعی سبک آفرینی می کند

ي حسن بنی عامري را نیز بخوانید و هم حظ ببرید و هم نوشته» جیرجیرك آقا ایرج«پیشنهاد می کنم براي ادامه، داستان بسیار زیباي در مورد این داستان هم نکته ي قابل ذکر این است که نویسنده با تیزهوشی از لهجه ها و گویش . ویسی بسیار خوبی را ببینیددیالوگ ن

.دوست دارم وقت خواندن دیالوگ ها به این مهم دقت کنید. هاي محلی در دیالوگ خود استفاده می کند

. صفحه اي ـ بنویسید 3ـ حداکثر داراي دیالوگاما براي تمرین این درس، خواهشمندم یک داستان کوتاه

. خسته نباشید

Page 63: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

63

)جلسه هفتم(کارگاه مجازي آموزش داستان نویسی

کم به شود و کم ، مانند نماي یک شهر، یک دره، یک جنگل یا یک جزیره آغاز می تر معموال با نماهایی گسترده هاي قدیمی در داستانچینی دور شده و به اصل شان را با نمایی بسته آغاز کنند، چرا که از مقدمه دهند داستان اکنون نویسندگان ترجیح می. رسد مینمایی بسته

.ماجرا نزدیک خواهیم بود

Page 64: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

64

15گفتار

صحنه و صحنه پردازي

کاربرد درست صحنه بر اعتبار و قابل قبول بودن داستان . گویند گیرد، صحنه می زمان و مکانی را که در آن عمل داستانی صورت می«هاي خیال و وهم به همین دلیل است که حتا در داستان. کند مانندي آن کمک می افزاید و انتخاب درست مکان وقوع داستان به حقیقت می

» .ي واقعی و قابل قبولی جریان دارد ي داستان بر زمینه صحنه وررئالیستی و نمادگرایانه،هاي س یعنی داستان

یا چرا به محلی که نمایش در آن . تصادف گویند صحنۀ اید که چرا به محل تصادف دو تا ماشین یا ماشین و عابر می هیچ فکر کردهطی میان یک تصادف و یک نمایش وجود دارد که صحنه موصوف این هر دو گویند صحنۀ نمایش؟ و اصوالً چه ارتبا می پذیرد، صورت می

نشیند؟ سعی کنیم به اشتراکاتی که سبب شده اصطالح صحنه براي این هر دو یکسان به خوش هم می است و اتفاقا براي هر دو صفت، .کار رود، دست پیدا کنیم

:معموال در یک تصادف چند عامل حضور دارند

عمل تصادف. 4ي تصادف وسیله. 3زمان تصادف . 2محل تصادف .1

عمل تصادف شود، کنند و آن چه از این برخورد ناگهانی ناشی می صبح به هم برخورد می 9:17یعنی سر یک چهارراه ناگهان دو ماشین در ساعت .است

سومی وسایل نمایش اعم از بازیگر و نمایش است،دیگري زمان شوند یک نمایش به انجام برسد؟ یکی محل نمایش است، اما چه عواملی سبب مییعنی در یک محل تعیین . شود دیگر لوازمی است که در نمایش باید به کار روند، و چهارمی اجراي نمایش است که همان عمل نمایش محسوب می

گوییم صحنۀ تصادف، صحنۀ پس وقتی می. ندخیز به عمل نمایش برمی) بعد از ظهر 5ساعت (اي بازیگر در یک زمان خاص ، عده)تئاتر شهر(شده .نمایش، خود به خود این عوامل را مد نظر داریم، هر چند اگر به آنها اشاره نکنیم

خیزد، یعنی صحنۀ داستان، مکانی است که عمل داستان در آن طی زمانی معین یا پیوسته به عمل برمی. صحنه در داستان نیز به همین ترتیب استدریا است که در آن ي اساسی در داستان پیرمرد و دریا، مثال صحنه. کند ی است که طبق انگیزة خویش در چارچوب طرح فعالیت میشخصیتی داستان

. پردازد گیري می روز به عمل ماهی پیرمرد طی چند شبانه

».کند زمان و مکانی که داستان در آن جریان پیدا می» :صحنه یعنی :1نکته

و اگر این دو درست مورد استفاده قرار گیرند، ي داستان تا چه حد وابسته به عوامل زمان و مکان است، یم که صحنهبین پس می .کند کند و باور خواننده را مخدوش نمی ترین شکل خویش عمل می ي داستان در طبیعی صحنه

Page 65: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

65

مکان داستان دقیقاً کجاست؟ - .آن مهم استاحتیاج به نشانی پستی نیست، بلکه مشخصات - زمان داستان دقیقاً کی است؟ - .دار نیست، بلکه مختصات آن مهم است احتیاج به تقویمی رومیزي و ساعت شماطه -

استفاده کند، اند، ي مصرف ها همچون خمیري که آماده بینیم که مکان و زمان فقط عواملی نیستند که شخصیت از آن به این ترتیب میکدام شخصیتی وجود دارد که تحت تأثیر جغرافیاي زندگی خویش نباشد؟ کدام . وي شخصیت داستان اثرگذارندبلکه اتفاقاً به شدت ر

ي خویش نباشد؟ شخصیتی است که تحت تأثیر زمانه

.ي داستان بستري است که عمل داستان در آن جاري است صحنه :2 نکته

هاي سرد و مرطوب عمالً قتل مثالً بعضی از باغ. گویند ها آشکارا سخن می عضی مکانب« : گوید ي مکان چنین می درباره نویسی، داستانزدگی و ارواح هستند و بعضی از سواحل گویی براي کشتی شکستگی کنار هاي متروك و قدیمی طالب شبح برخی از خانه طلبند، را می

»...اند گذاشته شده

جنب و جوش بیشتر برازنده برازد تا به روز و به روز، چنان که به شب اضطراب بیشتر می هایی برخوردار است، زمان نیز از چنین ویژگیدر نتیجه او باید شخصیت داستان و . اش برگزیند، حتما دلیلی دارد اگر داستان نویسی مکان سردسیر را براي اجراي داستان. است تا به شب

هر یک از این مناطق خصوصیات خاص خود . سیر و معتدل طور است مناطق گرم همین خود را به لوازم مناطق سردسیر مجهز کند، نیز طرح . رود ها عدول شود، همه چیز براي خواننده زیر سوال می را دارا هستند که اگر از آن

هر داستان » .گیرد در این ظرف قرار می چه ظرف زمانی و مکانی وقوع عمل داستان، و آن«: صحنه یعنی: 3نکته .افتد اي از زمان اتفاق می در جایی و در محدوده

.ي داستان شماست صحنه» صبح در مدرسه«افتد، اي اتفاق می اگر داستان شما در صبح یک روز، در مدرسه

لباسی مرد خوش. سانی ندارند یستند و تأثیر یکاي مانند هم ن صحنه، عنصر مهمی است و باید با دقت انتخاب شود؛ زیرا هیچ دو صحنه :هایی نشان دهیم توانیم او را در چنین صحنه می. زدن است مشغول قدم را در نظر بگیرید که با عصایی در دست،

.پارکی زیبا، در صبحی روشن، در اوایل بهار - .گیر در غروبی دل در کنار دریایی توفانی، - .هاي فقیرنشین هاي محله وچهک پس شب هنگام، در کوچه - .ي قدیمی انگیز یک قلعه هاي هول عصر، در خرابه - .گاه، در سرسراي یک قصر باشکوه صبح - .خراش ي بام یک آسمان سحرگاه، بر لبه - .نیمه شب، در سالن انتظار یک فرودگاه شیک - .خواران ي آدم گاه، کنار دیگی جوشان در قبیله شام -

Page 66: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

66

. بخشند معناي خاصی می ها براي خلق فضایی متفاوت، مناسبند و به راه رفتن شخصیت مورد نظر، ک از این صحنهروشن است که هر ی

این ظرف و مظروفش . گیرند صحنه مانند ظرفی است که عوامل و عناصر دیگر داستان در آن قرار می :4نکته .هاي دوسویه دارند کنند و بر هم تأثیرگذاري کامل می دهند، یکدیگر را معنا می

براي چه؟ چطور؟ صحنه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه وقت؟ کجا؟ چه کسی؟: ها مواجه است خواننده در شروع داستان با این گونه سوال . ها دست و پا کند پاسخی براي این گونه سوال اي فراهم شود که خواننده بتواند در جاي الزم، باید به گونه

آیا تنها راه، . ي مورد نظر را ارائه دهد و به خواننده بشناساند اسی براي یک نویسنده این است که چگونه صحنههاي اس از پرسش توصیف صحنه است؟ چگونه توصیفی باید به کار گرفته شود؟ توصیف باید در چه حدي باشد؟ به چه چیزهایی از صحنه باید اشاره کرد؟

الی«گوییم وقتی می. ي ما یک دکان بقالی است فرض کنید صحنه. ه را شناختهاي هر صحن قبل از هر چیز باید ویژگی دانیم که ، می»بقّبقالی اي هست؛ اما هیچ دو مغازه ها در هر خیابان و محله از این نوع مغازه. شود هاي خاصی فروخته می اي است که در آن چیز منظور مغازههایی که یک صحنه را جذاب از چیز. هاي متفاوت و ممتازي دارد ها و مشخصه بقالی ویژگیي هر مغازه. شود که شبیه هم باشند یافت نمی

دار چاق به است و مغازه... هاي نخود، لوبیا، گردو، تخمه و اي که پر از گونی هاست؛ مثال مغازه اشاره به همین ویژگی کند، و قابل توجه میها هاي کوچک و بزرگی که روي آنها انواع و اقسام مرباها و ترشی ها و ردیف از روي طاقچهکند تا وآمد می ها رفت زحمت در میان این گونی

ممکن است سر گوزنی به دیواري آویزان باشد و بقال .قرار دارد، یک قوطی کبریت بردارد و به مشتري بدهد، یک بقالی خاصی است .گردان مشغول باشد کی باشد و پیرزنی بسیار چاق به بو دادن تخمه آفتابتواند اتاق در ته مغازه می. کالهش را به شاخ آن آویخته باشد

هنگامی که . تواند باشد دهد وروشن است که همچو بقالی در دنیا تنها یک مورد می ها چیزهایی است که به صحنه ویژگی می اینالی مغازه« به وجه مشترك » مغازه بقالی«. شود س خاصی فروخته مییابد؛ یعنی فروشگاهی که در آن اجنا ، خواننده منظور ما را درمی»ي بقّ

کنیم، از هاي این مغازه را کشف و بیان می وقتی ویژگی. شناسد ها اشاره دارد که خواننده این وجه مشترك را می ي بقال میان همهها باهم وجوه ي انسان همه. ستپردازي نیز چنین ا در مورد شخصیت و شخصیت. رسیم تمایز می گیریم و به وجه مشترك فاصله می وجه

وجوه متمایز اگر بر اساس وجوه مشترك،. در عین حال هیچ دو انسانی کامال شبیه هم نیستند؛ یعنی وجه متمایزي هم دارند. مشترکی دارند . ایم رگذار ساختهایم و داستان را باورپذیر و تأثی پردازي، گام مؤثري برداشته پردازي یا صحنه را شناسایی کنیم، به سوي شخصیت

هایی نیز دارد که او را از در عین حال ویژگی. وجه مشترکی دارد هاي همانند خود، هر صحنه با صحنه :5نکته .گوییم کند و به آن وجه ممتاز یا متمایز صحنه می متمایز و جدا می هاي مشابه، صحنه

وجوه متمایز . و بعد به وجوه متمایز و خاص آن پرداخت به کمترینِ وجوه مشترك صحنه باید اکتفا شود: 6نکته .کند و خاص صحنه، داستان را باورپذیر و تأثیرگذار می

ها، اجناس و شکل و شمایل مغازه، صداي رادیو، مشتري کننده است، بقال، اي بقالی در بعد از ظهري گرم و کسل ي ما مغازه اگر صحنههایی که بود زند، بو و دود تند تخمه ي پر سروصداي سقفی می باد گرمی که پنکه هاي خشک معطر، بوي صابون و نفتالین و ادویه و سبزي

در مسیر داستان باید به میزان الزم این اجزاي صحنه را به . جزئی از صحنه هستند... شود و صدایی که از خیابان شنیده می شود، داده می

Page 67: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

67

ها، ریختن باید شاهد واژگون شدن گونی جنگ و دعوایی پیش آید، اگر قرار است بین بقال چاق و یک مشتري الغر و عصبانی،. کار بردنخست باید دید که در . ي مربا و ترشی، پرتاب صابون و گردو، شکستن شاخ گوزن و جر خوردن کاله بقال باشیمها حبوبات، شکستن شیشه

در پردازش آن داستان چه اتفاقی قرار است بیفتد؛ سپس متناسب با آن اتفاق صحنه را انتخاب کرده به میزان نیاز الزم از اجزاي صحنه، . بریم اتفاق، بهره می

اجزاي صحنه در صحنه وجود دارد،... ها و کردنی ها، لمس ها، شنیدنی بوییدنی ها، ه از اشیا، دیدنیچ آن: 7نکته .گویند می

ي داستان را چه جریان پیوسته آن. در مسیر داستان باید به میزان الزم این اجزاي صحنه را به کار برد: 8نکته .متوقف کند، دورریختنی است

کند واشکالی ندارد اگر این ي داستان را یک خیابان فرض کنیم، عمل داستان، ماشینی است که از این خیابان عبور می اگر صحنهاندازهاي دست. اندازهاي صحنه بیفتد، پیش برود آن که در دست خیابان پرپیچ و خم باشد، مهم این است که ماشین داستان به نرمی بی

تواند بسیار عمده هم باشند، اما اشکاالتی که می. آورد ت صحنه فرض کنید که اسباب ناراحتی خواننده را فراهم میخیابان را همان اشکاالاصوالً هر . سازند کنند، بلکه خواننده را منحرف هم می وجود توصیفاتی در صحنه هستند که نه تنها هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی

اگر شخصیت . یعنی به موازات شخصیت حال و هوا بگیرد استان کارکرد به جاي خود را داشته باشد،صحنه وقتی ارزشمند است که در ددانیم که وقتی غمگینیم زیباترین محیط نیز در نظرمان صحنه نیز به تبع او رنگ و بوي غم بگیرد، زیرا ما همه خوب می غمگین است،

ها را هر چند اگر محدود به یک درخت یا تکه ابر آییم و زیبایی با محیط کنار می همچنان که هنگام شادي به راحتی. کند افسرده جلوه می . ي شخصیت داستان است، باید متناسب با لحن شخصیت عمل کند ي داستان تابع روحیه بینیم، و از آن جا که صحنه باشد، به خوبی می

: اربرد توصیفکنیم بر تعریف و ک قبل از این که به ادامه بحث بپردازیم توقفی می

توصیف

گوید که در جهان داستان چه نویسنده با توصیف به خواننده می. اند تعریف کرده انداز ساکتی از جهان داستان، ي چشم توصیف را ارایه . چیزهایی است

».شد که کمی جلوتر رد آن را موج ها با خود برده بودند هاي ساحل جاي پاهایی دیده می روي ماسه«: مثال

ها و احیانا آدمی که از جاي پا و ماسه ها، در کنار آن موج. در این مثال مکان داستان که همان ساحل دریاست به خواننده ارایه شده است . ایم جا گذشته را هم دیده آن

.باید از توصیف مستقیم صحنه، به ویژه در شروع داستان پرهیز کرد: 9نکته

Page 68: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

68

چینی هم توان به آن مقدمه را توصیف کنیم و بعد به سراغ موقعیت برویم، این یک توصیف مستقیم است که میمثال اگر در آغاز مغازه –تصویري ثابت اگر پیش از شروع داستان،. افتد فرض کنید قرار است فیلمی ببینیم که داستان آن در یک حیاط قدیمی اتفاق می. گفت

گاه فیلم آغاز شود، این یک هاي مختلف حیاط براي ما توضیح دهد و آن ي بخش ی دربارهاز آن حیاط داشته باشیم و صدای -شبیه عکساز توصیف مستقیم صحنه، بیشتر در . دهد توصیف مستقیم معموال زمان ندارد و بیشتر اجزاي مکانی را نشان می. توصیف مستقیم است

به چنین توصیف مستقیمی . ه نمایشی در چه مکانی جریان خواهد داشتشود تا خواننده یا کارگردان بفهمد ک نامه استفاده می شروع نمایشهاي مکانی را تواند ویژگی خوشبختانه در داستان به شرح صحنه احتیاج نیست و نویسنده می. گویند شرح صحنه می نامه، در شروع نمایش

. گویند توصیف غیرمستقیم می یوه،به این ش. به خواننده اطالع دهد -که همان بعد زمانی صحنه است –در حین ماجرا

اطالعات در طول داستان تقسیم شود و به در داستان بهتر است توصیف، غیر مستقیم باشد،: 10نکته . هاي اساسی و کارآمد صحنه و شخصیت اشاره شود ویژگی

:مثال

مانوئل که در راهرو . جوابی نیامد. مین گذاشت و در زداش را ز چمدان. هاي دفتر دون میگوئل رتانا باال رفت مانوئل گارسیا از پله« .از پشت در احساس کرد. احساس کرد کسی توي اتاق هست ایستاده بود،

.و گوش داد "رتانا": گفت "جاست درسته اون":مانوئل اندیشید. جوابی نیامد

.و محکم در را زد "رتانا":گفت "کیه؟":کسی از توي دفتر گفت

"مانولومنم ":مانوئل گفت "خواي؟ چی می":صدا پرسید ".خوام کار کنم می":مانوئل گفت

باالي . مرد کوتاهی پشت میز، ته اتاق نشسته بود. مانوئل چمدان به دست آمد تو . چیزي چند بار با صدا درون در چرخید و در باز شد .هاي گاوبازي شده و اعالن هاي قاب دیوارها پر بود از عکس روي. آویزان بود گاو پر از کاهی، کار استادي از مادرید، سرش، به دیوار، کله

.کرد قد نشسته بود و مانوئل را نگاه می مرد کوتاه »".کردم کشتنت خیال می":گفت

)ي سیروس طاهباز ترجمه/از پانیفتاده/وي ارنست همینگ(

اشاره شده است؛ چنان که بدون توقف محسوسِ هاي صحنه اینجا داستان از اصل ماجرا شروع شده است و در جاهاي مناسب به ویژگیهاي مربوط به ها و عکس گاو روي دیوار و از اعالن ایم؛ مثال از کله زمان جاري داستان، اطالعات الزم و مفیدي از صحنه به دست آورده

ز گمنام و فقیر است که براي کار آمده احتماال یک گاوبا »مانوئل«به نوعی به گاوبازي مربوط است و » رتانا«یابیم که کار گاوبازي در می . است

ماند ولی در توصیف متوقف می -گذرد که مانند فیلمی از ذهن ما می –در توصیف مستقیم، زمان داستان : 11نکته .افتد این اتفاق نمی - که آمیخته با خط داستان و زمان جاري آن است –غیر مستقیم

Page 69: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

69

.جدیدي به خواننده بدهیم با توصیف باید اطالعات: 12نکته

ها با هدف دادن اطالعات داستانی نوشته هر کدام از این جمله. کشد ي داستان زحمت زیادي می نویس براي نوشتن هر جمله داستانفهمید که این مکان مثال وقتی در یک توصیف به موج یا دریا، یا ساحل اشاره کرد و خواننده . اما نباید اطالعات قبلی را باز گوید. شود می

.نزدیک دریاست، دیگري نیازي به تکرار این اطالعات ندارد

.شود کند و آن مفهوم کلی در ذهن خواننده ایجاد می نویس تنها به جزء یک کل اشاره می یعنی داستان

. ایم واقع به مکان مدرسه اشاره کرده در» ...آموزان از جاي خود بلند شدند دانش وقتی معلم وارد شد،«خوانیم مثال وقتی در داستانی می . آموز یک جزء مدرسه هستند و مدرسه مفهوم کلی درك شده است معلم و دانش

.تواند داستان را باورپذیر کند توصیف می :13نکته

وقتی اشیا و . شتري ببخشداش را قوت بی نمایی نوشته ي واقعیت تواند از جنبه گاهی با توصیف خوب مکان و زمان داستان، نویسنده می . ست که حتما اتفاق افتاده است اي کند آن فضا واقعی و آن حادثه خیال، حادثه شود، خواننده احساس می جزئیات مکان به خوبی تشریح می

وصیف مستقیم،چه گفتیم جریان داستان، در ت پردازي ایستا گویند؛ چرا که چنان پردازي کنیم، به آن صحنه اگر با توصیف مستقیم صحنهداستان جاري و پویا پردازي پویا گویند؛ زیرا با این شیوه، پردازي کنیم، به آن صحنه ولی اگر با توصیف غیرمستقیم، صحنه. ماند متوقف می

.شود ماند و توقفی در آن احساس نمی می

:گذرانیم پردازي ایستا را از نظر می ي یک گشایش با صحنه نمونه

تنها چند راه باریک میان آنها وجود داشت که بقال چاق و خپله براي این که . هاي کوچک و بزرگ حبوبات گونی بقالی پر بود از«هاي ها پر بود از شیشه ها و قفسه طاقچه. ها عبور کند مجبور بود به سختی از میان این راه جنسی را بردارد و به دست مشتري بدهد،

ي پیچیده هاي درهم کالهی گرد که مال بقال بود از قسمت پایینی شاخ. گوزنی آویزان بود چپ، کلمه از دیوار سمت. جورواجور مربا و ترشی »...گوزن آویخته بود

هنوز داستان شروع نشده . شود شود که این شیوه شبیه انشاي سنتی مدرسه است و هیچ حرکت و پویایی در آن دیده نمی مشاهده می .خواند چه ربطی به آنچه در پیش است، خواهد داشت داند آنچه می است و خواننده نمی

:پردازي پویا ي یک گشایش با صحنه نمونه

زنان از راه رسید و کلید را توي قفل قدیمی نفس نفس »آقا کمال«صبري کنار درِ بسته دکان ایستاده بود که مردي الغرمردنی، با بی«مرد الغر در . ها بوي دیگر از دکان بیرون زد بوي ترشی و نفتالین، قاطی با ده. در چوبی را در دو طرف تا کرد و به دیوار تکیه داد. انداخت

در پیشخوان را بلند کرد و به زحمت از راه باریکی که آقا کمال . آمدند برابر هیکل گنده و خپل آقا کمال، مانند فیل و فنجان به نظر میدر مقابل نگاه تند و اخم و تخم مشتري الغر، . گذشت ها گونی کوچک و بزرگ که کنار هم در فضاي کوچک دکان چپیده بودند، میان ده

Page 70: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

70

ار سمت چپ دکان، سر گوزنی آویزان به دیو. شد اش دیده می نمکی پشت گردن ي موي فلفل تنها باریکه. اش را برداشت کاله گرد مخملیها قفسه. ها گذاشت قفل و کلید را روي ردیف یکی از قفسه. پیچیده گوزن آویخت هاي درهم آقا کمال مثل هر روز به قسمت پایین شاخ. بود

» ... ها پر بود از انواع ادویه و گیاهان دارویی و طاقچه

زي ایستا خواهد انجامید و توصیف غیر مستقیم آن، شبب پردا به صحنه توصیف مستقیم صحنه، :14نکته شرح صحنه است که در ابتداي نمایشنامه کاربرد پردازي ایستا، نام دیگر صحنه. پردازي پویا خواهد شد صحنه

.دارد و در داستان به آن نیازي نیست

گام دیگر این است که از توصیف . سوي تصویري نویسیفاصله گرفتن از توصیف مستقیم و پرداختن به توصیف غیرمستقیم، گامی است به

یک وصف مجرد » قشنگ«، »...باالي تپه، خانه قشنگی بود «: ي در جمله. مجرد و انتزاعی فاصله بگیریم و به توصیف عینی بپردازیماي؟ اگر نویسنده به جاي این خانهیعنی چه جور » خانه قشنگ«داند در اینجا داند، ولی نمی را می» قشنگ«خواننده با آنکه معناي . است

اي بود به شکل باالي تپه، خانه«: توانست بگوید او می. کرد، توصیفی عینی به کار برده بود را دقیقا بیان می» خانه قشنگ«جمله، چگونگی کس از دور آن را باالي تپه هر. درخشید می» تاج محل«زد، مثل ها وقتی آفتاب می صبح. بود هاي قدیمی که با سنگ سفید ساخته شده قلعه

گفتیم که چگونه یک . چیست» قشنگ خانه«فهیم که مراد از حاال بهتر می» .کرد آنجا سرزمین رویاهاست دید، خیال می سرسبز و بلند میوجه «اندکی از گفته شد چاره کار این است که به. هاي بقالی جهان، متمایز و جدا شود مغازه بقالی را توصیف کنیم تا از تمامی مغازه

:را نشان دهیم» وجه متمایز و خاص«اکتفا کتیم و بیشتر » مشترك

مادیان کهر روشنی بود با سه ساق . باال رفت اي که کنارش مادیان جوانی ایستاده بود، لوکاس در سرباالیی راه افتاد و از پلکان فرسوده«هاي غذا و توتون و دارو، ردیف لوکاس وارد فروشگاه شد که در آن قوطی. دسفید و پیشانی سفید، که زیر زین سنگین و راحتی ایستاده بو

پشت یک میز . داد فروشگاه بوي شیره و پنیر و چرم و نفت می. ها چیده بود و یوغ و زنجیر و مهار مالبند به قالب آویخته بود توي قفسه ».نوشت تحریر، کنار ویترین، ارباب داشت توي دفتر حساب، چیز می

) ترجمۀ نجف دریابندري/ ي یک گل سرخ براي امیلی از مجموعه/همیشه طال نیست/یام فاکنرویل(

هاي پویا که اي در یادتان مانده است؟ معموال صحنه اید، آیا صحنه هایی که خوانده از میان داستان: 15نکته ها در حافظه شوند، تا مدت ع میواق هاي جذاب ها و ماجراها و کشمکش وجوه متمایز جالبی دارند و ظرف موقعیت

.ها به خاطر همین است ماندگاري بسیاري از داستان. شوند اي خوش، یادآوري می مانند و گاهی مانند خاطره می

در هنرهاي نمایشی نظیر . شود تا حدي شبیه مفهوم میزانسن است در هنر نمایش تعبیري که از مفهوم مکان در صحنه داستان میدر واقع در آنجا کیفیت استقرار اشیاء و حتا موقعیت . شود اتر، میزانسن به اشیاء منقول درون صحنه یا کادر دوربین اطالق میسینما و تئ

کلمات اگر چه هرگز . گیرد در داستان، این کار توسط کلمات صورت می. آورد ترکیب صحنه را به وجود می هاي نمایش، مکانی شخصیتتوانند بر بخشی از کنند، کلمات می ینما جزئیات را نمایش دهند اما همان طور که برخی منتقدان اشاره میتوانند مثل دوربین س نمی

.هاي داستان چنان تأکید ورزند که هیچ دوربینی قادر به انجام آن نیست صحنه

. دارد در تصویرسازي آنان است پردازي در داستان و میزانسن در هنرهاي نمایشی وجود تفاوت مهم و ماهوي دیگري که در میان صحنهدر واقع هر . تواند به تعداد مخاطبان متکثر باشد می –هر قدر هم دقیق و با شرح جزئیات توأم باشد –دهند تصویري که کلمات ارایه می

Page 71: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

71

ان داستان متفاوت ي مخاطبان دیگر هم آفریند که با تصاویرِ همه هاي داستان در ذهن می خواننده یا شنونده داستان، تصوري از صحنهآشپزخانه، تعداد : شود وقتی در داستانی گفته می. شود ها مربوط می گري ذهن انسان این ویژگی به ماهیت تصویرسازي و تداعی. است

شود اي نشان داده می هاست در حالی که وقتی در سینما آشپزخانه شود به تعداد خود آن هایی که در ذهن مخاطبان تصویر می آشپزخانهاین . این ویژگی با هر قدر توصیف و شرح، از داستان زدودنی نیست. تواند تصوري دیگري از آشپزخانه در ذهن خود بسازد یننده نمیب

هاي داستان را چنان در شود تا خوانندگان موقعیت دهد و سبب می اي سیالیت در تصویرسازي می نویسی گونه خصوصیت به هنر داستاناین نکته عامل مهمی است در . ي فکري خودشان زمینه یبی باشد از آن چه در داستان گزارش شده است و پیشذهن تصویر کنند که ترک

ي داستان در تعاملی میان ذهن او و توصیف نویسنده در واقع ادراك خواننده از صحنه. هاي داستانی قرابت فضاي ذهنی خواننده و موقعیت . گیرد شکل می

هاي داستان در آغاز و ي جدید برخالف سنتی که در قرن نوزده بنیاد گذاشته شد، صحنهها در داستان: 16نکته شود بلکه به موازات پیشرفت و روایت داستان گسترش هاي داستان پرداخت نمی به صورت مجزا از سایر بخش

.یابند می

:به کار برد گیرد، ي صحنه و آنچه در آن قرار می دربارهتوان توصیفی عینی را به صورتی رسا و کوتاه با کمی تأمل و تمرین می .هایش آویزان است دهانش چنان گشاد بود که گویی به گوش -

کرد که آب دهانش را که مثل خندید و پیوسته سعی می هاي خانگی می کرد و با صدایی مانند قدقد مرغ ها را بلند می گاه دست گاه - . هاي لباسش آویزان بود، جمع کند یک ریسمان به دکمه

.هاي طال بود اش شبیه جرنگ جرنگ سکه صداي خنده. خانم هریس خندید -

.در آتش به خود پیچیداي کاغذ مثل موجود زنده -

هاي شکسته بسته، ساعتی که جهیز مادرش بوده و داخلش ها و صندلی اجاق وارفته و قُر شده، تخت: هاي غمناکی بود شان تفاله اثاث - .خوابیده بود کرد و روي ساعت دو و چهارده دقیقه، مربوط به یک زمان مرده و از یادرفته، کاري شده بود و دیگر هم کار نمی با صدف، خاتم

دو تا چراغ قرمز پشتش بود که . هایش تاب خورد و صدایش هی بلندتر شد و سرعت گرفت اتوبوس صدا کرد و را افتاد و چرخ - . شدند اما هیچ وقت یکی نمی شوند، رسند و یکی می شدند که انگار همین حاال به هم می شد، اما به هم نزدیک می خاموش نمی

تشبیه یعنی کشف شباهتی جالب . هاي عینی و تصویرهایی که خواندید عنصر تشبیه کاربرد زیادي دارد ر توصیفکنید که د مالحظه می :به این تشبیه توجه کنید. میان دو چیز

»...گفت ي کشتی باال گرفته بود، اش را مانند دماغه در حالی که بینی«

ولی با . هاي زیادي نیازمندیم به جمله زند، توصیف کنیم، تکبر حرف می اگر بخواهیم کسی را که سرش را باال گرفته و با خودخواهی وخواننده عالوه بر این که متوجه خودخواهی شخصیت . اي کوتاه به خواننده منتقل کنیم توانیم همه منظور را در جمله تشبیهی زیبا می

. برد لذت می –ي آدم خودخواه ال گرفتهشباهت میان کشتی و دماغ با –دارد شود، از کشفی که در این تشبیه وجود می

Page 72: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

72

جا و پرداختن به وجه خاص و متمایز صحنه و شخصیت و کاربرد به توصیف عینی، توصیف غیرمستقیم،: 17نکته .شود باعث تصویري شدن داستان می مناسب تشبیه،

:گوید یوجین ویل در تعریف صحنه می

گیرد به کار ببرد تا به همان تصویري برسد که نقاش یا نمایش ایجاد ه متوالی صورت مینویسنده باید حرکت و عمل را که همیش«دهد که مثال هومر به جاي آن که بگوید جنگجو کالهخود بر سر، شمشیري در یک دست و سپري در دست دیگر دارد، شرح می... کند می

» .از دیوار برگرفت و به دنبال آن دست به شمشیر برد بعد سپر را. پهلوان چگونه کالهخود خود را برداشته و بر سرگذاشت

:مبحث صحنه و توصیف تمرین

) ي نکات با رعایت همه. (تان را انتخاب کنید و آن را به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم توصیف کنید داستان یک صحنه از -

***

.خلق فضا است ي دیگر صحنه، وظیفه :18نکته

)فضا و رنگ( فضاسازي

اش آن است که تک تک عناصر داستان در ساخت فضا و اصلی اصوالً فضاسازي در داستان نویسی مرز واضح و مشخصی ندارد؛ علت . پردازیم ما در این مبحث بیشتر به نقش صحنه و توصیف در فضاسازي می. داستان دخیل هستند رنگ

فضا و رنگ شامل جزئیات . سر و کار دارد شود، وگو آفریده می توصیف و گفت اي که از صحنه، فضا و رنگ با حالت مسلط مجموعه... «هاي گیرد و همچنین واکنش که تأثیر موردنظر برخواننده را نیز در برمی همچنان هاي روانی مجموعه است، کاري مادي و عینی و هم ریزه

برند که از عنصر قابل توجه هایی به کار می فضا و رنگ را معموالً براي داستان قدان ادبیبعضی از نا. رود اي را که از او انتظار می عاطفی وسیعی ي توصیف برخوردار است، به خصوص توصیفی که در آن مسلماً به ایجاد حال و هواي خاصی توجه دارد؛ اما فضا و رنگ استعاره

نماد و ضرباهنگ اثر یگر داستان چون پیرنگ، صحنه، شخصیت، سبک،است براي کل احساس و حال و هواي داستان که حاصل عناصر دتوصیف به خصوص توصیف بنابراین، اي از عناصر دیگر داستان باشد نه عنصري مستقل؛ از این نظر ممکن است فضا و رنگ نتیجه است،

» ... تواند تنها به عنوان عنصر بنیادي فضا و رنگ داستان به حساب آید، صحنه به ندرت می

اي آگاهانه محصول تلقی نویسنده است در حالی که لحن به گونه. مفهوم فضا در داستان به روح مسلط و حاکم بر داستان اشارت دارد«اي است که داستان در اثر ترکیب عناصرش بر ذهن کند، فضا سایه از موضوع و رویدادهاي داستان که در نحوة گویش روایت نمود پیدا می

Page 73: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

73

هاي داستان در نسبتی طبیعی با این فضا به کنش در واقع سایر. این سایه در بافت و جوهره، یکدست و بدون تغییر است. افکند خواننده میمثالً فضاي داستان . آور باشد روح، پرامید و یا اضطراب تواند سرد وبی درونمایه داستان می فضاي داستان به تبع. شوند کار گرفته می

تواند یا می -وي نوشته همینگ» هاي سفید هایی مثل فیل تپه«فضاي مسلط بر داستان کوتاه –ند واجد خشونتی درونی و پنهان باشد توا مییا خشونتی وحشیانه اما طبیعی در -سالینجر ، اثر»عمو ویگیلی در کانکتیکت« –نوستالژیک همراه با حسرت بر عشقی از دست رفته باشد

کند که خواننده انتظار دارد وقایع و به هر حال هر داستان در فضایی تنفس می -شاهکار شرلی جکسون» التاري«-دهنده گزارشی تکان » .ها در همان فضا و رنگ رخ دهند یا رفتار کنند شخصیت

مختصات فضا

تعریفی که. اند هم ترجمه کرده» فضا و رنگ«اتمسفر را . ست اصطالحی جاافتاده در علم هواشناسی فضا معادلی است براي اتمسفر کهالبته ما وارد جزئیات این . تواند ما را در دریافت معناي فضا در داستان نیز رهنمون شود می اند، از اتمسفر در علم هواشناسی به دست داده

... است که اطراف زمین را احاطه کرده اتمسفر، کرة گازي است: شویم تعریف نمی

چه ما از این تعریف تنها نظر به فراگیري آن داریم، به این معنی که گازي که اطراف زمین را احاطه کرده، مسلط و فراگیر است و هر آن .است مرگش حتمی این گاز خارج شود، چه از محدودة محصور در این گاز است و آن در زمین زنده است،

انگار داستان، . کنند فضا در داستان نیز از این کیفیت فراگیري برخوردار است و پوششی است که عناصر داستان در هواي آن تنفس میآید، به این معنی که عناصر داستان در عین آن که فعالیت خود کرة زمینی است که فضاي آن از چرخش حیاتی عناصر داستان به وجود می

. کنند از آن تغذیه می شوند، طور که عناصر داستان باعث به وجود آمدن فضا می ، سازندة فضاي داستان نیز هستند، و همانخود را دارا هستند

. توان عنصر مستقلی دانست بلکه باید آن را نتیجۀ عملکرد عناصر دیگر تلقی کرد نابراین فضا را نمی

شویم، در داستان نیز به کار ت که معموالً همان صفاتی را که براي قائل میجاس اشتراك تعریف فضا در علم هواشناسی و داستان تا آن ...و ... هواي طوفانی ... هواي آرام ) ... خفه(هواي گرفته ... هواي گرم ... هواي سرد : بریم می

مثالً صفت گرفته یا . یابند یکنند و از معنی ظاهري خود عبور کرده، باطنی دیگر م البته این صفات در داستان کارکردي دیگر پیدا می ...آور انگیز است است و یا فضایی وهم خفه در داستان به فضاي شومی اشاره دارد که بر داستان حاکم است یا به فضایی که غم

با طور که همان. اندازد هم جزء الینفک عملکرد عناصر داستان است بنابراین فضا، هواي مسلط داستان است که هم بر آن سایه میدهیم، با روشن کردن چراغ و پاشیدن نور زرد آن، ي وسایل آن را تحت پوشش نور سرد مهتابی قرار می روشن کردن مهتابی، اتاق و همه

. بخشیم اش را گرمی و روشنی می اتاق و وسایل

و یگر عناصر داستان است،چه در فضا به شدت نمایان است، این است که عنصر مستقلی در داستان نیست، بلکه حاصل عملکرد د آنشنویم، زمان و مکان را ها را می گفتگو بینیم، ها را می شخصیت خوانیم، وقتی داستانی را می. بیشتر احساس شدنی است نه لمس کردنی

ن را با آن که سازیم، اما فضاي داستا با به کارگیري تخیل خود می یابیم، و آنچه را داستان نویس به مدد توصیف، وصف کرده است، درمیو شاید براي همین است که معموالً در پاسخ به این بینیم، نمی کنیم، فقط احساس می به شدت حضور دارد و عناصر داستان در آن شناورند،

ه شنویم، و شاید به همین خاطر است ک دهیم یا مبهم جواب می مانیم، یا مبهم جواب می در می پرسش که فضاي داستان را چگونه دیدي، .شود تعریف دقیق از آن به دست داده نمی

Page 74: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

74

و . کنید بینید، بلکه احساس می فضاي داستان را نیز نمی. دانید که در آن هستید می اما بینید، هوا را نمی شوید، سوار هواپیما که میفضا به هوا تجسم فیزیکی می بخشیم، همان طور که ما. پذیرد، فضا نیز چنین است طور که هوا به خود صفاتی از قیبل سرد و گرم می همان

. نیز از این امکان برخوردار است

و بسته به حال و هواي خویش از داند که روز است یا شب، می. ابري است بیند که هوا صاف است یا برعکس، مسافر هواپیما مییکی .دیگري از هواي صاف رسد، اط خاطر مییکی از هواي ابري به انبس. شود متأثر می هاي مختلفی که در فضا حاکم است، موقعیت

ناشی از جزئیات فیزیکی است رسد، و این تأثیرات روانی، بیند، دیگري در شب به آرامش می تر می ساعات روز را با حال و هواي خود مناسبوجود ت روانی خاصی را در مسافر بهاند، تأثیرا یعنی عوامل فیزیکی که باعث به وجود آمدن فضایی خاص شده. که فضا را تعیین کرده است

. اند آورده

تا . پس براي احساس کردن فضا، الزم است مراحل فیزیکی را پشت سر بگذاریم تا از نظر روانی درگیر شده، احساساتمان فعال شونداست، کارکرد عناصر آن است آنچه موجد مراحل فیزیکی داستان . کنیم آتشی روشن نشود و دودي برنخیزد، ما بوي هیزم را استشمام نمی

ها، فضاي آن مجموعۀ فعالیت عناصر داستان و آثار روانی به وجود آمده از فعالیت. آورند که با فعالیت خود، تأثیر روانی واحدي را به وجود می .سازند اثر را می

وقتی . ایم ع به هوا تجسم فیزیکی بخشیدهدر واق... هوا ابري است، بارانی است، آفتابی است، روشن است، صاف است : گوییم وقتی مییعنی پذیرد، اي است که در داستان با صحنه صورت می ایم، و این نکته روز است یا شب است، هوا را با زمان مجسم کرده: گوییم می

نۀ داستان را به وود افتد، و این دو، صح هر داستانی حتماً در یک مکان مشخص و زمان مشخص اتفاق می. توصیف مکان و زمان داستان .آورند که از عناصر مهم در به وجود آمدن فضاي داستان است می

آفتابی، روشن، : همان طور که براي هوا صفاتی از قبیل. از عناصر دیگري که در به وجود آمدن فضاي داستان مؤثر است، توصیف استفضاي به تر باشد، هر چه توصیف قوي. گردیم واقع می د آوردن فضا مؤثرشویم، در داستان نیز با توصیف صحنه در پدی قائل می... بارانی و

آن به مناسب بودن توصیف و جاگرفتن صحیح وجود آمده قوي تر احساس خواهد شد و این در عین آن که بستگی به قدرت نویسنده دارد، .ارزشی ندارد، هرچند اگر بسیار زیبا وصف شده باشددر ساختار داستان نیز وابسته است، وگرنه توصیفی که در خدمت داستان نباشد،

گذارند که این تأثیر به احساس پس عوامل صحنه و توصیف و نیز کارکرد دیگر عناصر داستان، تأثیر رواین واحدي از خود به جاي میت داستان حتی اگر نکات مثبت اگر این دریافت قوي باشد، خواننده به شدت جذب خواهد شد، در غیر این صور. شود خواننده منتقل می

بهتر و خواننده، تر باشد، گیرندة در واقع، فضاي داستان همچون یک آنتن است که هر چه قوي. فراوان داشته باشد، به دل نخواهد نشست . کند داستان را دریافت می تر شفاف

فضا چیست؟

تاریک برود و از دهد تا در دل شبی تناردیه سطل بزرگی به کوزت میرا به یاد دارید و آن صحنه را که خانم » بینوایان«حتما :خوانیم اي از آن را می با هم خالصه. اي در میان جنگل آب بیاورد چشمه

توانست دسته سطل تا می. در آن فرو رفت. کودك مسکین خود را در تاریکی دید. به زودي آخرین روشنایی و آخرین دکان ناپدید شد« .شد آورد که براي او جانشین یک رفیق راه می صدایی برمی این،. داد یرا تکان م

ها و یا فقط دیوارهاي دو تا هنگامی که در راهش خانه. ها نبود هیچ کس در کوچه. شدند تر می ها غلیظ تاریکی رفت، هرچه بیشتر می این اثري از نور و از. دید اي روشنایی شمعی را می ریچهگاه به گاه از شکاف د. رفت با شجاعت بیشتري می ها وجود داشتند، سمت کوچههمین که از کنار . شد اراده کندتر می اش بی قدم رفت، تر می با این همه هر چه پیش. کرد این مطمئنش می. اینجا مردمی بودند. حیات بود

فضاي سیاه خلوتی، رودررویش . خاراندن گرفت دست در موهایش فرو برد و سرش را. سطل را بر زمین گذاشت. آخرین خانه گذشت ایستاد

Page 75: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

75

شنید رفتند، ها راه می خوب نگاه کرد و صداي پاي جانوران را که روي علف با نومیدي این ظلمت را که هیچ کس در آن نبود،. گسترده بوداز زن تناردیه بیشتر از تاریکی و اشباح . توانست بازگردد نمی. کنند، آشکارا دید ها حرکت می و ارواح مردگانی را که پنداشتی میان درخت

چنان که هم. اش تنگی گرفت از دویدن فرو نگذاشت مگر وقتی که نفس. سطل را برداشت و شروع به دویدن کرد. ترسید جنگل میکران در مقابل این شب بی. دید دیگر نمی. کرد دیگر فکر نمی. گرفت ي جنگل، سراپایش را فرا می لرزش شبانه. دوید مایل بود گریه کند می

با این . ها و در خارزارها چیزي ببیند انداخت؛ از ترس آن که میان شاخه چشم به چپ و راستش نمی. کرد موجود کوچک، قد علم کرده میز آب ا سطل را که تقریبا پر شده بود،. خم شد و سطل را در آب فرو برد. اي را به دست آورد و به آن آویخت شاخه. حال به چشمه رسید

کنار او آب در . اي بازگشود چشمانش را از خستگی و وحشت فروبست و پس از لحظه. ناچار شد بنشیند. ها گذاشت بیرون کشید و روي علفباالي سرش آسمان از ابرهاي . سفید شباهت داشتند داد که به مارهاي آتشین هایی روي خود تشکیل می کرد و دایره سطل حرکت می

ستاره مشتري در اعماق آسمان خفته بود و از میان مه غلیظی که سرخی مخوفی به آن . دهاي متراکم پوشیده بودسیاهی شبیه به دوهاي مبهم و خنک هیچ اثر از آن روشنایی بی ها، هیچ برخورد برگ بیشه ظلمانی بود، بی. وزید بادي سرد از جلگه می. گذشت بخشید می می

هاي درخت. کردند هاي بلند، زیر نسیم، مثل مارماهی مورمور می علف. حش، سیخ ایستاده بودندهاي عظیم به وضعی مو شاخه. تابستانچند بوته خشک، رانده شده به دست باد . پیچیدند به هم می مانند بازوهاي طویلی که مسلح به چنگال و آماده گرفتن شکار باشند، خاردار،

در آن موقع جز یک فکر نداشت و . کوزت برخاست. گریختند یک بود به آنها برسد میگذشتند؛ گویی با وحشت از چیزي که نزد شتابان میبه زحمت . ي سطل را به دو دست گرفت دسته. سطل آب بگریزد توانست بی اش از زن تناردیه چنان بود که نمی وحشت. آن فرار کردن بود

».توانست سطل را بلند کند

گناه را شوید؟ چگونه نویسنده، ترس و وحشت این دختر کوچولوي بی سهیم نمی» کوزت«ی در حالت احساس آیا با خواندن این صحنه، به ما منتقل کرده است؟

.شود در داستان یعنی احساسی که از صحنه ناشی می» فضا» :19نکته

رسد و به کوزت در از راه می» لژانژان وا«اي که خواندید، ي صحنه در ادامه. تواند چندین احساس گوناگون ایجاد کند یک صحنه می .همان احساس کوزت را دارد؟ البته که نه آیا ژان والژان هم درباره آن جنگل تاریک،. کند بردن سطل آب کمک می

مثال جنگل در شب، و یا . کنند هایی هستند که معموال فضاي خاصی را ایجاد می صحنه. تواند فضایی خاص داشته باشد هر صحنه میهیاهوي طلوع خورشید،. آفرینند معموال فضایی ترسناك می... هاي دورافتاده و هاي تاریک و تنگ و خلوت، و یا خرابه کوچه پس کوچهها کاربرد از این گونه فضاها به فراوانی در داستان. معموال فضایی شاد دارند ،...هاي کالس و ها در پارك، میهمانی، سفر تفریحی با بچه بچه. توان فضاسازي کرد هاي آدمی می بلکه به تعداد احساس مهم این است که فضاسازي، محدود به این چند احساس معمولی نیست؛. داد

هایی را براي شما گوشه و کنار آن چه خاطره. بینید زنید و آن را می اید، سر می کرده ها قبل در آن زندگی می اي که سال فرض کنید به خانه دهد؟ هایش چه احساسی به شما دست می اتاق به هنگام باز شدن درِ آن خانه و در حال قدم زدن در حیاتکند؟ زنده می

ساالنش زیر سقف آبی زندگی یاد روزهایی افتاد که با هم. اردك ماهی خال مخالی، روي ظرف سفید بود که دلش براي تنگ شد«البد حاال بزرگ شده بود و شاید ماهی دیگري بوه گیاهان دریایی پیدا کرده بود،آن شاخه مرجان قرمز رنگ کوجک را که میان ان. کردند می

.هایش را پر از اشک شور کرد بار زندگی در دریا، یک به یک به سر او آمد و چشم یادهاي حسرت. آن را پیدا کرده بود

کجا بودند؟ خود او را همراه با دیگر حاال. ماهی به خصوص در آرزوي دیدار پدر و مادر و خواهرها و برادرهاي عزیزش بودپایانی با قطار از ساحل تا بی سفر ي بعد، مرحله. ي کهنه ریخته بودند از آب دریا گرفته بودند و توي یک بشکه هاي صید شده، ماهی اردك

)ماهی سرخ شده؛ اوگوماهیدئو؛ ترجمه سیروس طاهباز(» .شهر بود

Page 76: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

76

ماهی صیدشده و غمگینی که از دوري دریاي زیبا و از دید ارك –اول، دریاي بیکران : د وجود داردجا دو صحنه و دو فضاي متضا در اینتنگناي بشکه در تضاد با . اند، در تضاد است شده را در آن ریخته هاي صید اي که ماهی ي کهنه با بشکه –ریزد بخش، اشک می شادي

ماهی، با فضاي شاد دریایی که از آن دور از سوي دیگر غم هجران اردك. سازد میتر گستردگی دریا، دلتنگی و غم هجران ماهی را پررنگ . شده در تضاد است

... نور، صدا، بو و ها، ي چینش آن نحوه اشیاء،: مانند تواند احساس برانگیز باشد، ها باید از آنچه در صحنه وجود دارد و می در فضاسازي . استفاده کرد

استفاده کرد؛ تواند احساس برانگیز باشد، چه در صحنه وجود دارد و می ازي باید از آندر فضاس :20نکته سردي، : چه به حس المسه مربوط است مانند ي چینش آنها، نور و سایه، صدا، بو و آن اشیا، نحوه: چیزهایی مانند

...سوز، خارش، گُر گذفتگب، لرز و درد، گرمی، زبري، نرمی، دما،

:به فضاسازي این شهر شلوغ و پرهیاهو دقت کنید. شود مردي وارد شهري پر سر و صدا می از ظهري آرام و ساکت، در بعدمردان حرف . ها وحشتناك بود شلوغی و سر و صداي خیابان. بعد از ظهر آرام و ساکتی بود که من به شهر خوب ادینبورگ گام نهادم«

گاوها ماق . کردند ها تلق تلق می درشکه. کشیدند هاسوت می خوك. کردند خود را خفه می کودکان،. کشیدند زنان جیغ می. زدند میي کاوه ترجمه/ي نقاب مرگ سرخ از مجموعه/ ادگار آلن پو/یک مخمصه(» .کشیدند ها زوزه می گربه. کشیدند ها شیهه می اسب. کشیدند می

)باسمنجی

:استفاده کنیم دهد، از هر چیزي که فضاي مورد نظر ما را انتقال میبهترین کار این است که در فضاسازي از چندین حس و نواي . کشید از پشت پنجره، ماه به درون کلبه سرك می. ي یک روستایی بر بستري از کاه خنک اتراق کردند ها شب را در کلبه شکارچی«

» .داد کاه بویی زننده و اندکی تحریک کننده می. رسید انگیز یک سازدهنی به گوش می غم

) سروژ استپانیان ، از مجموعه آثار چخوف، جلد دوم،»زینوچکا«(

.بهتر است در فضاسازي از چندین حس، استفاده کنیم :21نکته

چرا فضاسازي مهم است؟

گ و بوي آورد و یا برعکس چگونه، رن گذارد و چه احساسی را در او پدید می وقتی دریافتیم که صحنه چه تأثیري بر شخصیت میصحنه در نتیجه،. شناسیم کنیم و بهتر او را می کند، در این صورت به درون شخصیت رسوخ می گیرد و نمودار می احساس شخصیت را می

هاي مدارها و سیاره به کمک فضاسازي به عاملی براي بازتاب درون شخصیت مانند یک خورشید، که عاملی بیرون از وجود شخصیت است، .شود تواند به عنوان یکی از گویاترین مدارهاي منظومه شخصیت به کار گرفته صحنه وقتی داراي فضا باشد، می. فاوتی داردمتعدد و مت

به خواننده » .جنگل در آن دل شب، جاي ترسناکی براي کوزت بود«بین خبر دادن از فضا و نمایش فضا تفاوت هست؛ مثال جمله : توجهپذیرد؛ ولی چون خودش آن را لمس نکرده و در خواننده این را به عنوان یک خبر می. رسناك بوده استت دهد که فضاي جنگل، خبر می

به . جاي ترسناك را نمایش دهد نویسنده براي باورپذیر کردن این فضا، باید آن. یابد ترسناکی آن را در نمی این تجربه سهیم نشده است،

Page 77: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

77

در ذهن نویسنده را دریابد؛ » ترسناك بودن«خواننده بتواند منظور دقیق وي را درك کند و مفهوم عبارت دیگر، باید فضا را بازآفرینی کند تا . ي آب آوردن کوزت انجام داده است همان کاري که ویکتور هوگو در صحنه

فضا، فرق زیادي است؛ همان فرقی که بین توصیف مستقیم و نمایش میان خبر دادن از فضا و: 22نکته .غیرمستقیم وجود داردتوصیف

کم به شود و کم ، مانند نماي یک شهر، یک دره، یک جنگل یا یک جزیره آغاز می تر معموال با نماهایی گسترده هاي قدیمی در داستانر شده و به اصل چینی دو شان را با نمایی بسته آغاز کنند، چرا که از مقدمه دهند داستان اکنون نویسندگان ترجیح می. رسد نمایی بسته می

. ماجرا نزدیک خواهیم بود

.در فضاسازي خیلی مؤثر است) استفاده از نماي بسته(توجه به جزئیات : 23نکته

ه هم می. همه جز من. »میم«بعد از ظهرها همه خوابند، حتی « افتد انگیز و خاصی روي باغ می خوابند و سکوت وسوسه مردمِ د .ست تابستان گرمی. لولند ها می هاي نامرئی هم بیدارند و الي علف خزنده. شنوم شان را می هاي پنهانی وهن نفس ها بیدارند و من هن درخت

اي گلدار، دمر، رو به دیوار، خوابیده روي مالفه -خانه سفره –توي اتاق نشیمن » میم«. رود ها فرو می ز ظهر تا مغز استخوانو آفتابِ بعد اریده،. است تمام روز (پاهایش برهنه است . شمدي سفید روي خودش انداخته که زیر بدنش جمع و مچاله شده است بالش از زیر سرش س

اش، آلود و عصبانی گهگاه با دست خواب. و برگی خیس به ساق پایش چسبیده است) رفته ب ته باغ راه میکفش به دست توي جوي پر آ » . ...خاراند اي مزاحم را روي گردنش می کند یا با غیضی کودکانه جاي پشه مگسی سمج را از حوالی صورتش دور می

)»جایی دیگر«ي از مجموعه اثر گلی ترقی؛» درخت گالبی«(

این شیوه زمان را بسته به خواست نویسنده و داستان . ماند که در سینما از نماهاي نزدیک استفاده کنیم به جزئیات مثل این می توجهکه بار عاطفی از ) وي و کارور هاي همینگ مثل داستان(هایی دیگر حتا در نمونه. کند اي ایجاد می کند و شرایط فضاسازي قوي دار می کش .ده است، این شیوه کارساز استها گرفته ش کلمه

.و خیره نگاهش کرد کاله به دست بر پنجۀ پا به جلو خم شد،«

».گمانم بهتر باشد من بروم«: گفت

. زنبیل به دست وارد شد مکی، پریده و کک در باز شد و زنی ریزنقش و رنگ کلیدي در قفل چرخید،

» !بینمت خوشحالم که می! آرنولد«

رفت، سرش را جور عجیبی به این طرف و اش به طرف آشپزخانه می وقتی داشت با زنبیل. نگاهی سریع به او انداخت مبا حالتی معذب نیاش را روي یک پا اول سنگینی. کرد بچه روي چهارپایه نشسته بود و تماشایش می. اي بسته شد شنید در قفسه. داد آن طرف تکان می

».را به سرش گذاشت و وقتی زن باز پیدایش شد با همان حرکت آن را برداشتبعد کاله . انداخت و بعد روي پاي دیگر

Page 78: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

78

) »شود لطفاً ساکت باشی؟ می«ي اثر ریموند کارور؛ از مجموعه» شما دکترید؟«(

کوتاهی ي خبري، اطالع رسانیِ تواند با یک جمله نویسنده هم می. ایم مثالً فرض کنید در روایت یک داستان، به اتاقی قدیمی رسیده ».اي نهاده شده شده ي خشک ي اتاق، فاخته بر تاقچه«: کند

: تواند زمان را نگهدارد و چنین بنویسد و هم می

هنگام باز و بسته شدن در، با جریان باد، پري از آن جدا . بود رفته ي اتاق از یاد مصرف روي تاقچه به رنگ خاکستري، غبارگرفته و بی«

و از دو پاي اش ترسناك بودند، ي سیاه گود افتاده دو حدقه. شد آوايِ خاکستريِ التماس هم توجهی نمی ي بی هشد، اما به این زوز می » ...ي مضرس ي خشکی بود با لبه آنچه باقی مانده بود، ساقه. ي ساق شکسته بود و گم و گور شده بود اش، یکی تا نیمه خشکیده

به نوعی آشنازدایی از آن هم اش یا نامی از آن نیاوردن، که حتا با به تعویق انداختن نام شود، و این گونه، شیء به کالم مصور تبدیل می

. یابیم دست می

هاي شود و براي ارجاع کند باعث برجسته شدن موضوع می یاد می» روایت ریزبین«پور از آن با عنوان این گونه روایت که شهریار مندنی . کند اي پیدا می بنابراین در فضاسازي این شیوه کاربرد ویژه. شود ماند و فراموش نمی می احتمالی بعدي در داستان در ذهن

هاي داستان، چیزهایی خواهیم یافت که بنا به نیاز فضا و جنس آن، مسلماً در اطراف خود و شخصیت«: 24نکته ».آن، به کار آیند رت بهشان، در ساخت فضا و اشا و آواهاي توصیف حضور، رنگ، جنس، و حتا آواي نام

Page 79: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

79

تمرین

) با رعایت نکات. (یک داستان کوتاه با تکیه بر فضاسازي بنویسید

:منابع و مآخذ 1383بهار / کتاب طه/ مظفر ساالري/ گشایش داستان. 1 1376/تهران / انتشارات برگ/الهه بهشتی/ عوامل داستان. 2 1377/تهران/ کتاب مهناز/میمنت میرصادقی –جمال میرصادقی /نویسی نامه هنر داستان واژه. 3 1384/ تهران/ انتشارات ققنوس/ پور شهریار مندنی/ کتاب ارواح شهرزاد. 4 1379/ تهران/ نشر مرکز / مصطفی مستور/ مبانی داستان کوتاه. 5 1385/ي ققنوس رات هزارهانتشا/محمدجواد جزینی/ نویسی الفباي داستان. 6 1380/انتشارات زیبا/ نژاد و محمد حنیف ي دکتر مهرداد ترابی ترجمه/کنی.پ.دبلیو/چگونه ادبیات داستانی را تحلیل کنیم. 7

Page 80: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

80

)جلسه هشتم(کارگاه مجازي آموزش فنون داستان نویسی

اگر نویسنده در گرماگرم حادثه . بازگشت به گذشته را باید دقیق انتخاب کردزمان و جاي گریز زدن از زمان حال به گذشته و استفاده از و باز اگر . از بازگشت به گذشته استفاده کند، ممکن است سرعت پیشروي داستان را متوقف کند و بار نمایشی حادثه را از بین ببرد

گذشته استفاده کند، انسجام متن گفتگو را از بین برده گفتگوهاي شخصیت را که افشاگر اطالعات مهمی است قطع کند و از بازگشت به .است

Page 81: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

81

16گفتار

)Time(زمان

. کند ي زمانی خاصی جریان پیدا می افتد و در برهه هر رویدادي در مکانی اتفاق می. شود در داستان حوادث بر بستر مکان و زمان چیده میچه که در درس قبل بیشتر توضیح داده شد وجه مکانی صحنه بود، هر چند این اما آن .نمود ظاهري این مکان و زمان همان صحنه است

.دانند ولی ما ناچاریم براي بررسی، این دو را از هم جدا کنیم اند و زمان را بعدي از مکان می از هم جداناشدنی) مکان و زمان(دو جایگاه)= زمان(گاه ) مکان(جاي . مکان و زمان یگانه گوهرند _

:کنیم اینجا به برخی انواع زمان در داستان اشاره می

...)ثانیه، دقیقه، ساعت، روز، ماه و ( زمان تقویمی .1

بنديِ زمینی و بلکه انسانی است که بر حرکت وضعی و انتقالی زمین قرار داده شده و سال و ماه و روز و ساعت و اجزایش را منظور همین تقسیم .کنیم با اندوه گذشتش را نظاره میشناسیم و مان می همه

در داستان همین . آورند شان را پدید می ها، سلسله هاي گوناگون است که پیاپی، همخوان با لحظه هاي حادثه این گونه زمان، بستر حلقه در داستان،سرانجام پذیرفت که عاشق با همه انکارها، ، 86ال در س«یا » بارید چهارشنبه هم براي من باران می«یا » ساعتی گذشت«: خوانیم نویسیم یا می که می

ي روایت و بنديِ ساده هاي کالسیک در تنظیم روایت، پیشرفت روایت، ترکیب ها و رمان این گونه زمان در داستان. زمان تقویمی پدید آوردیم» ...شده . شود ر خطی منطبق میبه عبارت دیگر خط روایت بر این محو. کند بندي روایت نقشی اساسی ایفا می پایان

...)هاي نامساويِ ذهن و حافظه تاك تیک( زمان حسی. 2

هایی که در سلول انفرادي، سحرگاه به سحرگاه، منتظر اعدام کند که زمان هاي اسپانیا، نقل می کسلر در خاطرات خود از زندان فاشیستاش بسیار کوتاه، سبک و هاي کندگذر اندیشیده، در حافظه به این زمان اما سالیان بعد که. گذشته خود بوده، زمان بسیار کند بر حسش می

برعکس، زمانِ خاطرات خوشش، که موقع وقوع بسیار سریع گذشته، و اصال حس نشده، . اند شده احساس می) نقل به مضمون(حجم کماین نویسنده، دقیقا بر وجود و نوع زمان حسی این تجربه حسی. آمده اش سنگین، طوالنی و پرحجم به گمانش می سالیان بعد، در حافظه

چقدر زود ! واي«: ایم خیلی گفته. آید براي خود ما هم احساس این گونه زمان، یا زمان به این گونه شدن، بارها پیش آمده و می. داللت داردي یک به نظرم هر دقیقه به اندازه«: ایم که بختی و ناگواري و تنگنا، بسا گله کرده یا در مواقع بی» ...اصال نفهمیدم چطور گذشت ! گذشت

»...گذرد سال می

Page 82: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

82

واحد آن . کند، ندارد زمان حسی، زمانی است که واحد ثابت مثل ثانیۀ زمان تقویمی، یا مدت زمانی که نور سیصدهزار کیلومتر را طی می . حس ماست کش آمدنی یا کوتاه شدنی است و فاعل تعیین چنین واحدي،

سرعت سیر یک خاطره در ذهن ما، . یابد ي ما انباشت و پدیداري می ي ساعت شنی، در حافظه زمان حسی، همچون ذرات فروریخته. ها و بل روزها، در زمان حالمان تزریق شود تواند با سرعت نور باشد یا برعکس نشاط یا اندوه آنات آن به درازا کشیده شود و ساعت می

هاي حسی، مانند کشوهاي درهم، یا نقش زمان. ي غیرقابل برگشت قرار نگرفته رونده قویمی بر یک خط پیشزمان حسی مانند زمان تها و خاطرات مختلف در دلیل هم هست که زمان به همین. اند هاي روبرو برهم هستند و اصال خلل و فرج یکدیگر را پر کرده آینه

به عبارت دیگر، به هنگام نوشته شدن جریان سیال . شوند با همدیگر مخلوط میداستان، هاي ذهنی، در برش به ذهن شخصیت داستانهاي مختلف را در حافظه، در حجمی به که زمان –تقدم و تأخر زمان حسی ذهن یا به طور کلی روایت ذهنیِ شخصیت، بنا بر خصلت بی

خاطرة بیست سالگی : شوند نوشته می ه اقتضاي عامل تداعی،بنا ب هاي شخصیت بدون ترتیب، خاطره - آورد اي گرد می اي آینه مانند کرهاین هم هست که وانمود آید و سپس خاطرة نه سالگی و البته تالش نویسندة باهوش و خردمند، در ضمن، پس از خاطرة سی سالگی می

. ه حی و حاضرندهایشان، همه همزمان و با هم در حافظ آمدگیِ زمان کند که تمام این خاطرات، با فشردگی و کش

هاي هاي گوناگون تا حدي ممکن است؛ در زندگانی شخصیت گونه که در زندگی ما شناخت، درك و شهود زمان به هر حال، همانهاي ترین نحوة خلق چنین تمایزي، همان صیغه ترین و مقدماتی دم دست. ها، باید که تجلی بیابند غیاب و تمایز این/داستانی هم حضور

ها نسبت داده هایی که در دستور زبان به هر یک از این زمان ها و حالت صفت. هاست هاي آن و وجه) آینده/حال/گذشته(ها زمان فعلیابند؛ البته به شرطی که وي به ارزش گوهر کلمه و زبان داستان اعتقاد داشته شود، در داستان هم با هوشمندي نویسنده کارکرد می می

.فقط ابزاري و یا عامل خنثایی براي روایت بشناسدباشد، نه این که زبان را

داللت صریح و ضمنی گذشتۀ سادة فعل آن خیلی فرق دارد با وقتی که نوشته » ...هدایت از ایران رفت«: وقتی در داستانی نوشته شودحتا در ذهن خوانندة ه زمان حال،آمدگی عملِ فعلِ گذشته نقلی، تا ب چرا که طنین، پژواك و کش» ...هدایت از ایران رفته است «: شودماضی نقلی را براي نوشتن جریان سیال ذهن و یا /و همین تداوم است که مثال زمان گذشته. خوانده و سرسري مزاج هم کارکرد دارد کم

تفاوت . شته سادهطورها هم هست، امتیاز گذشتۀ استمراري در برابر گذ همین. سازد هایش، بسیار کارآمد می روایت ذهنی شخصیت از گذشته :که کنید، ام، به خوبی مشاهده می را در مثالی که به کمک یک ترانه پاپ انگلیسی زبان ساخته

ساعت دوازده هفتمین . ها براي امضا بروي میزم ساعت نه در محل کارم بودم، انبوه نامه. ساعت هشت صبح از خواب بیدار شدم... «تا ساعت یازده . یاعت دو ناهارم را خوردم، ساعت چهار از محل کارم به خانه برگشتم... و آمدي سیگارم را کشیدم، روز قبل از روزي که ت

»...روز قبل از روزي که تو آمدي ... تلویزیون نگاه کردم، باران آمد

ساعت دوازده .ها براي امضا روي میزم بودم، انبوه نامه ساعت نه در محل کارم می. شدم ساعت هشت صبح از خواب بیدار می... «روز فبل از روزي که تو ... خوردم، ساعت چهار ساعت دو ناهارم را می... کشیدم، روز قبل از روزي که تو آمدي هفتمین سیگارم را می

»...آمدي

تداعی و مدامی را بار زندگی تکراري کسالت ها، استمراري بر کل فعل» می«ناگفته پیداست که روایت دوم فقط با افزوده شدن یک ... افزاید به اهمیت نقش آمدنِ آن معشوق هم می کند و از طرف دیگر، می

روایت/زمان داستانی. 3

اما زمان روایت . شان هاي داستان و حافظه آناتی است خاص شخصیت» زمان حسی«. شوند زمان تقویمی از بیرون بر داستان وارد می .جباریت نویسنده است مالِ خود خود داستان است؛ در اراده و تحت

Page 83: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

83

هاي داستانم را چه کسی بیان کند؟ خودم؟ شخصیت اصلی؟ شخصیت فرعی؟ نامه: اندیشد اي هنگام شروع هر داستانی، می هر نویسندهوال به نویسنده معم پس از حل این مسئله،. دید داستان ربط دارند ها به زاویه که این... شان؟ شان؟ جریان سیال ذهن ها؟ تک گویی شخصیت

گذشته؟ حال؟ یا حتا شاید آینده هم بلکه؟ انتخاب زمان روایت، هر . یعنی این که افعال روایت به چه زمانی باشند. اندیشد زمان روایت میمثال براي داستانی که مدت زمان . کند هایی را هم براي او مهیا می دهد و در ضمن محدودیت کدام که باشد، امکاناتی به نویسنده می

هاي باطل و غیر داستانی وجود دارد که قابل نوشتن نیستند، معموال، انتخاب زمان حال هایش زمان رایش طوالنی است و مابین حادثهماجها کوته زمان نشیند که تنش، کشمکش یا کال ماجراي آن هایی خوش می ها در روایت داستان تر وقت چرا که این زمان بیش. مناسب نیست

هایی که باید در زمان جهش کند و به مثال زمان، هرگاه نویسنده زمان افعال روایت را حال انتخاب کند، هنگام طوالنی در داستانِ. باشندهاي غیرداستانی، پیرنگ شکل، زمان تر باید براي پرش در زمان و حذف به بیان فنی. شود ي توجیه می اي بعد بپرد، دچار مخمصه هفته

از او خداحافظی «: ي راوي و روایت ساخته شود که راوي مجبور نشود چنین بگوید تر شکل خاصی از حافظه مپیرنگ روایت، و از همه مهمنطق و هاي بی این گونه روایت» ...کنیم سالم می. آید به طرفم می. حاال هفته بعد است. روم در خیابان، زیر باران به خانه می. کنم می

ی بدون حلقه در داستان نو، . هاي قدماست، نه داستان امروزین و بدون توجیه منطقیِ جهش، مربوط به داستان) یتبدون پالت روا(هاي علّنویسنده باید با انتخاب شکل مناسب، زاویه . جایی ندارند» ...چهار ماه دیگر «، »...ي بعد هفته«، »..یک روز گذشت«هایی مانند گریزراه

به عنوان یک . ي عتیق رهایی بخشد و انتخاب زمان افعال روایت، خود را از این مخمصهدید مناسب، مقطع مناسب ماجرا براي روایت توان با روایت ها را می هاي زمانی نیاز افتاد، این فاصله توانم بگویم که اگر در داستانی روایت به زمان حال انتخاب شد و به پرش شگرد، می

زمانی بین دو صحنه یا دو حادثه داستان را، اگر یک روز باشد، یک ) خأل( ونه، فاصلهاین گ. یا سیال ذهن او پر کرد) راوي(ذهنیِ شخصیت ي هنرمندانه که طنین و یک یا چند جمله. گردد شود، پر می ها حسِ زمان حسی احساس می هفته باشد، یا ماهی، با جمالتی که در آن

ي تر نماینده آمدگی زمان و از همه مهم ي کش تواند نشانه کند، خود میِ ذهن رواي و گذر زمان در این ذهن را به خواننده منتقل تداعی .گذشت زمان باشد

.داستان، آن را ایجاب کند) فرم(نشیند که شکل به هر حال، چنین شگردي هم وقتی به جا می

ندي رمان به سبب خالص شدن از ب بندي و فصل ترین علت بخش ترین و ابتدایی ساده. آید تر پیش می اي کم اما در رمان چنین مخمصهاما این . تواند براي خواننده یک پرش زمانی را توجیه کند نویسنده، با آغاز هر فصل جدید، می. هاي زاید و یا خأل بین حوادث است زمان

رمان ) کمپوزیسیون(بندي تر باید تابع ترکیب فصل بندي رمان بیش. بنديِ رمان اکنون بسیار قدیمی و بدوي است بندي و فصل گونه بخش ....باشد تا فقط عاملی براي پرش زمانی

این تغییر .ام تر هم به آن اشاره کرده کوتاه و هم رمان، تغییر زمان افعال روایت است که پیش گزاره بعدي براي زمان روایت در داستان. هاي مختلفی به کار آید یت افعالِ افراد داستان، زمانطبیعی است که هنگام روا. ها شخصیت زمان فرق دارد با آنی که مربوط است به کنش

منظور من از تغییر افعال . یا فردا خواهد رسید... رسد یا آنا امروز با قطار به پترزبورگ می... قبال با قطار به پترزبورگ آمده بود » آنا«: مثال :این گونه که. ریانی خالف این استها نیست، بلکه ج هاي دستوري از پس و پیشی حادثه روایت این گونه تبعیت

هایی آن هاي حسی، ما مجازیم که در داستان، حتا اگر روایت را کال به زمان گذشته انتخاب کرده باشیم، در لحظه با توجه به بحث زمانجرا در زمانی دور اتفاق افتاده یکی این که ما. خاطرمان بیاید که روایت یک داستان به زمان گذشته دو حالت دارد. را به زمان حال برگردانیم

ي گذشت زمان و تواند به بهانه چنین راوي صبوري، البته می. کند و راوي اینک پس از آن که بر آن اشراف کامل یافته، نقلش میر و گفتار و پندار هاي باطل داستانی پرش کند، یا نقل ماجرا را گاه به گاه متوقف کند و به داوري بر کردا گیري از حادثه، از زمان فاصله

فرساییِ دیگر، نظیر آنچه مارلو در داستان جوانی نوشته کاوي کند، و هر گونه پرحرفی یا قلم ها را حتا روان تواند آن می. ها بپردازد شخصیتانگار . زمان حال دارندنوع دوم روایت به زمان گذشته هستند، اما تداعیِ ... دهد یا خلفش میالن کوندرا در خیلی از آثارش کنراد انجام می

در چنین شکلی از روایت، بدیهی است که روانکاوي و داوري . شوند اند و بالفاصله هم روایت می هایی پیش رخ داده ها لحظه که حادثه .چندان جایی و فرصتی ندارد

:گردیم به مجاز بودن تغییر زمان افعال روایت با این توضیح، باز برمی

Page 84: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

84

خب براي این که چنین . آید که انگار مدام در حال رخ دادن است ته، چنان زنده تا زمان حال ما کش میاي از گذش گاهی خاطره - ي شخصیت، به ذهن خواننده هم منتقل شود، چرا افعال روایت این خاطره را به زمان حال برنگردانیم؟ حالتی در حافظه

: کند مان حال روایت میدر مثال زیر نویسنده هر دو زمان حال و گذشته را با افعال ز

ها تن به این به خاطر بچه. جا براي تکان خوردن نیست. تابستان هزار و نهصد و هشتاد و چهار؛ ساحل مدیترانه پوشیده از آدم است«گوید که من این میحسی غریب بهم ... کنم بندم و به مردمی که دور و برم را هستند نگاه می کتابم را می. ...ام و از آمدن پشیمانم سفر دادهها هجوم می خواهم فراموشش کنم اما خاطره. کند هنوز هم از گفتن اسمش واهمه دارم و یادش مضطربم می! سوتالنا... شناسم زن را می

چرخند و میصدها تصویر پراکنده از سوتالنا، مثل گردبادي آشفته، توي سرم . روند ها از یادم می زند، دریاي جنوب و بچه قلبم می. آورند می .همین صبح پیشین. انگار که همین دیروز بود. شکنند هاي نازك ذهنم را در هم می حفاظ

صداي شیرین و . دوست کوچک، همبازي من است و دوستی ما ابدي است. زمینم روي ترین بچۀ دوازده سال دارم و خوشبخت )ي گلی ترقی نوشته: ندههاي پراک از خاطره» دوست کوچک«(»...پیچد کودکانۀ او در گوشم می

اي که زمان ماجراي داستان است، تا اکنون که زمان روایت داستان است، از گذشته... ي یک شخصیت مکانی، حالتی در چهره گاهی، -ستقیم به ذهن توانیم زمان روایت را به حال برگردانیم تا آن تغییرناپذیري را غیرم ها هم می کنم که در این حالت ادعا می. تغییر نکرده

افتاده غان آهن شهر، یک درخت تک کمی دورتر از ایستگاه راه. آمد قطار پیش می. آنا میان دو ریل قطار زانو زد: مثال. خواننده تحمیل کنیم »...درخشد بهارها، می. است

جریان سیال ذهن، مانورهاي نویسنده بر انسانی و کارکرد آن، به خصوص در تر با ساخت و کار حافظه ِ بیش به طور کلی، با آشنایی - زمان روایت و تغییرات آن به داستان، حجمی زمانی خواهد داد و الاقل، به صورت وانمود آن را از تقدیر محتوم و بابلیِ خطی بودن زبان و

. رهاند زمان تقویمی می

مکان و زمان

هاي ها و داستان زمان در رمان. هاي متفاوتی را در بردارند متعدد و زمانهاي ها معموال مکان رمان. هر داستانی زمانی و مکانی داردنویسنده وقتی از یک مقطع زمانی . آید ها، امروز از پس دیروز، و فردا سپس امروز می کوتاه کالسیک، همواره خطی است یعنی در آن

بهشت پس از روایت فروردین وقایع ماه اردي. کند روایت می کند، وقایع بعدي را به ترتیب گذشت متوالی و منظم زمان داستان را آغاز میي شخصیتی، به خصوص شخصی که ممکن است نویسنده کالسیک گاهی براي روایت گذشته. بهشت شود و خرداد از پس اردي ارائه می

کند تا آرامش و وضوح رعایت می ، اما در هر حال توالی خطی زمان را با قاطعیت و به)فالش بک(تازه وارد رمان شده، به عقب برگردد شود، که اثر تحمیل می) فرم(ها و شرایطی هم بر شکل به تبع درك و ساختار زمان خطی، ضرورت. اش هم، به هم نخورد اعتماد خواننده

ویسنده دویست مثال در آثار کالسیک خوب، غیرممکن است که ن. اگر نویسنده این شرایط را رعایت نکند، اثرش فاقد ساختار خواهد بودبه عبارت دیگر، وقتی زمان داستانی بر زمان خطی و . صفحه را به شرح یک روز اختصاص دهد و چند سال را در چند صفحه بگذارند

وز و ي دیروز با امر ي امسال با پارسال، دقیقه تساوي ثانیه ها، نسبت توالی، ):کمپوزیسیون(بندي تقویمی بنا نهاده شود، بنا به حکمِ ترکیب .آهنگی عمل و زمان، حتا شکل و الگوي اثر را هم معین خواهند کرد رعایت هم

در این گونه آثار، . گذرد نمی خوانیم که زمان بر یک خط جبار که آحادش هم با هم مساوي باشند، اما در آثار داستانی نو، خوانده و می. اند ما را گیج کرده هاي نو، بسا اوقات داستان. خورد مانی دیگر پیوند میناگهان و بدون هیچ توضیحی، رشته روایت از زمانی قطع و به ز

گاهی براي توضیح حس یک عطر، هاي بازي بر زده، ماجراها را مثل ورق اي وجود ندارد، نویسنده، ها قرار و قاعده ایم که در آن حس کردهها شاید ها، خیلی وقت در مواجهه با این گونه داستان. را جا انداختههایی هاي زیادي نوشته و سپس سال یا سال اي، صفحه یا درك لحظه

نداشته » ادا و اطوار«تر بگوییم، قصد اما، اگر واقعا نویسنده، قصد نونمایی و یا صریح. ایم که نویسنده خواسته سر ما کاله بگذارد فکر کردهبراي درك . هاي روزمره متفاوت است منتها واقعیتی که اندکی از عادت. تهاي و سببی و واقعیتی نهف گونه آثار حتما فلسفه باشد، پشت این

Page 85: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

85

شده که بوییدن عطري، یا طنین صدایی یا .مان دقت کنیم هایمان و اصال کار و بار حافظه آمدن خاطره این، کافی است به نحوه به یادکه یک دقیقه از ماجرایی در گذشته، یک ساعت فکر شما را به خود اي از گذشته بیندازند؟ شده اي در زمان حال، شما را به یاد خاطره گفته

گذرد؟ گذرد، زمان سریع گذشته و وقتی تلخ و گرفتارید زمان کند می مشغول کند؟ شده که حس کنید که وقتی سرگرم هستید یا خوش میتر زمان حسی است تا زمان ن در داستان نو بیشیعنی زما. ها را بیان کند ها و یادآوري ها وحال خواهد همین حس داستان نو هم می! خب

یعنی انعکاس حوادث بر ذهن اشخاص را . ها تر با ذهن سر و کار دارد و با تأثیر حوادث بر ذهن شخصیت چرا که داستان نو، بیش. تقویمینوعی زمان حسی سواي این زمان، ، اما ذهن ما. اي است بر اساس حرکت زمین زمان تقویمی، قرار و قاعده. نویسد تا خود آن حوادث را می

ایم، روزي که ما را خوش آمده، در آن مشغله و تحرك و عاطفه داشته. ها یا روزها با هم برابر نیستند در این زمان، ثانیه. شناسد را هم می .تر خواهد بود از روزي که تهی و کند گذشته تر و طوالنی ي ما، سنگین بعدها در حافظه

تري از وجه داستان نو، گزارش کم. وجه بیرونی و وجه درونی یا ذهنی. راي شاهد یا شخص درگیر در آن دو وجه دارداي، ب هر حادثهگذارد و به بازتاب حادثه بر اي که مایل است ذکاوت خود را به کار اندازد وامی آن را به تخیل خواننده. دهد بیرونی یا فیزیکی حادثه ارائه می

جایی که زبان . کنند ي ذهن را کشف می ناشده هاي کشف هاي داستان نو و ذهنی، قاره»کریستف کلمب«. پردازد میتر ذهن و حافظه بیشکه از جنس حس و عاطفه و جا هم حادثه هست، منتها نه از جنس حوادث عینی، بل این. و ناخودآگاه زبان براي خود قلمرو مرموزي دارند

.ناخودآگاه زبان –و با –از نویسد و در روایت ذهنی، عینی، نویسنده با خودآگاه زبان میدر روایت . خشم و کین و تحول و شخصیتهاي جا رنگ و عطر و خط اند و آن هاي دور و دراز، حوادث و شهودهایی که به کالم درنیامده، اما بر حافظه نقش گرفته ها، خاطره گذشته

نویسنده . البته این قانون نیست. گیرند، تا ماجراهاي زمان حال، بدون گذشته ویسان قرار مین تر مورد توجه داستان بیش اند، دیگري هم یافتهها در حافظه حی و حاضرند، پس چون گذشته. دارد اي را در زمان حال بنویسد اما گذشته را حتما در آن دخیل می نو، ممکن است حادثه

ها یا کشوهایی کوچک و بزرگ درون هاي گذشته مثل جعبه توان گفت که خاطره به عنوان مثال می. ها هم متعلق به زمان حال هستند آنها، یا براي نوشتن این. در هم طنین و در حال بازتاب دارند. ها همه با همند آن. ي آدمی وار در حافظه گونه که حجم همان. یکدیگر قرار دارندشوند، هاي به گفتار در نیامده دارند نوشته متکی می آلود حافظه و حس مه که وانمود شود که قلمرو ناخودآگاه و سرزمین حداقل براي این

یا یک کلمه یا آمد، به طور ساده مثال، یک عطر، چه گفته چنان. نظیر توالی زمان تقویمی متکی باشد تواند به توالی خطی، نویسنده نمیهاي دیگر هم در هایی از خاطره ها و طنین بازتاب. حافظه ما تنها نیست اما این خاطره در. برد مان می اي از گذشته تصویري ما را به خاطره

کند شکلی اختراع ها با هم هستند و نویسنده تو سعی می همه این. شود و بعد دیگري با یادآوري یکی، دیگري هم تداعی می. هستند آن .ندها را بیان ک کند که همه را با هم منتقل سازد یا حداقل در هم تافتگی آن

ها هر انسانی، در جهان امروز در معرض بسیاري نیکویی» من«. هاي نو و ذهنی اول شخص است دلیل نیست که راوي اکثر داستان بیهر شخص، امروزه، قهرمانی است که از هزار » من«توان ادعا کرد که می. کنند کنند یا تهی می آن را یا تقویت می ها قرار دارد که یا تباهیبا مزایایی که CNNاي مانند شبکه. اند را هدف گرفته» من« هاي گروهی، تولید انبوه، کار ماشینی، این رسانه... باید بگذرد » انخو«و یک خبر داغ » بوسنی«یک روز، خبر قتل عام مسلمانان در . دهد، حافظه اوست با خبرهاي مدام، اولین قلمرویی که از فرد هجوم قرار می دارد،که فرصت دهد که فرد در مورد معنا و آن بی. نهد این یکی قبلی را کنار می. وز خبر سقوط یک هواپیما و مرگ صدها مسافرفردا ر. است

. کند ها محو می سپس، پس فردا روز، بمباران خبري یک جام فوتبال، هر دو این خبر را از خاطره. چگونگی این دو گونه مرگ بیندیشدداستان نو، با . اند تا شبیه دیگران شود بدیلی آن را هدف گرفته هایی است که تشخص، کرامت، هویت و بی امروز بشر، آماج جریان» من«

کشد؛ هرگاه که با هایی که می ها و ذلت هایش، خفت را، عواطف او، فضایلش، رذالت» من«کند تا یگانگی این راوي اول شخص، تالش مینو خود را به گوش و چشم از طریق داستان» من«این . شورد، ثبت کند گرایی ریاکارانه می رمانافرازد، یا بر آ ایمان و آرمانی، گردن برمی

توان نوشت که در چه تاریخی به دنیا آمده، در می ي زندگی یک انسان، درباره. هاي فردي حفظ شود چنان، تشخص رساند تا هم دیگران میه کدام دانشکده رفته یا در کدام گروهان و تیپ خدمت سربازي کرده، کی عروسی التحصیل شده، ب چه تاریخی و از چه دبیرستانی فارغ

ها را ضمنی گفت و گفت که چگونه عشق، حواس او را تکمیل یا توان همه این می. کرده و صاحب چند بچه شده و کی براي ابد خفته استرش در اتاقی تاریک، ال به الي هزاران خاطره دیگر به چه کالمی خاطره نوازش شبانه ماد تخریب کرده، نفرت چه به زبانی براي او ساخته،

چگونه روزي در لحظاتی شهودي، با خیره شدن به تأللو پشت . و با چه حسی و چرا ناگهان براي او زنده شده و چگونه به کالم درآمدههاي مان را حس کرده و نسبت آن را با لحظهکالم جهان نایل آمده، چگونه در انتظاري تلخ، گذر کند ز هاي سپیداري به درك بی برگ

.دانیم و در آن باید بخوانیم هاست و چیزهایی که ما نمی کار و بار داستان نو و ذهنی، با راوي اول شخص، همین... شادمانی دریافته و و من روي تخت مادرم ... توانم رنج احتضارش را احساس کنم گویی هنوز می... توانم آهنگ تنفسش را احساس کنم گویی هنوز می«

Page 86: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

86

آید کجا هستم و به فکر کردن به یادم می... ام چون من مرده. کنند ها را خاك می هایی که مرده اي سیاهم، مانند تابوت نیستم، توي جعبهبایست اما چرا نمی. ردمک باید شیون می... سپس مادرم مرد... ها باد و گنجشک و روشنایی آبی بود ماه فوریه، وقتی که صبح... پردازم می

ها زار بر جانب تپه گندم. کردند ها بازي می گنجشک... داشت آمد نیلوفر پیچ را به خش خش وامی باد از درهاي باز می. صبح شادي باشد... ي آفتاب بسته بود هایش را به رو کرد ببیند، که چشم ها بازي می الي یاسمن توانست باد را که البه خوردم که او نمی تأسف می. زد موج میو . ها خالی بودند صندلی. آیند به انتظار نوبت بمانند ها را روي ایوان چیدي تا کسانی که به دیدنش می ؟ صندلی»خوستینا«آید یادت می

ي »پزو«براي یک مردهایی که اجیر کرده بودیم تابوت را بردند،. تا وقتی براي خاك کردنش بیرون رفتیم... ها مادرم به تنهایی میان شمعها را پس از پیمودن راه دراز گورستان تابوت را آهسته و با دقت توي گور پایین بردند، در حالی که باد آن... ریختند اهمیت عرق می بی

او . خوستینابرویم خانه، «: بودم کندي، اگر نگفته روي گورش زانو زدي و زمین را بوسیدي و اگر نگفته بودم، زمین را می... کرد خنک می . »...جا جز یک تن مرده نیست این. جا نیست این

انتقال در داستان

. یعنی انتقال دادن اشخاص داستان از یک محل، زمان یا حالت به محل، زمان یا حالت دیگر) ترانزیشن(انتقال _

هاي کوتاه و ناگهانی است، و ضعف دیگر، نتقالخورد، ا کار به چشم می هاي کوتاه نویسندگان تازه هایی که در داستان یکی از ضعفهاي معینی وجود ها روش براي اجتناب از این گونه ضعف. هاي طوالنی، خسته کننده و خودنمایانه است افراط مقابل آن، یعنی نوشتن انتقال

. کنیم جا آنها را بررسی می دارد که در این

اي دو توان با خالی گذاردن فاصله این کار را می. گاهی بهتر است که یک انتقال را صرفا از طریق ظاهر نوشته انجام دهیم در نوشتار، .1

. ي عادي انجام داد برابر فاصله

در ساختن انتقال تقریبا نه ممکن است و نه اصوال لزومی دارد که نویسنده . توان با استفاده از عبارات استاندارد نشان داد انتقال را می .2

» ...د زمستان به دره آم«، »...گذرد یک ماه می« ،»...روز بعد «: عباراتی نظیر. همواره از به کار گرفتن برخی عبارات استاندارد اجتناب نماید . توانند بسیار باارزش باشند این عبارات اگر در جاي مناسب خود به کار برده شوند، می

بینی کردن و منتظر یک پیش. با وجود این، براي اجتناب از گسیختگی باید به خواننده سرنخی بدهید که بداند انتقال در حال وقوع است .3

کردن خواننده کوتاهی در آماده. وجود آمده پل زده شود کند که به آسانی روي شکاف به پرسش زمانی بودن از طرف خود خواننده، کمک میبه این ترتیب خواننده بر اثر انتقال غلطی که اصال انتظارش را . تواند شکست داستان را باعث گردد براي یک گسیختگی ناگهانی، می

:اجازه دهید مثالی بزنیم. شود نداشته است، به ناگهانی از دنیاي رویایی خود بیرون کشیده می

.اش راند هلن را جلوي آپارتمانش پیاده کرد و او را به طرف خانه جین،

خواننده در یک لحظه با جین . روز بعد وقتی که یکدیگر را براي نهار ر بیلتمور مالقات کردند، جین متوجه شد که حال هلن خوب نیستي انتقال غلطی از این نوع، کافی است که عالقه! خورد ن غذاخوري هتلی با آنها غذا میي دیگر در سال و هلن در ماشین است و لحظه

.ي خواندن منصرف سازد ها را زایل کند و بسیاري از ناشران را از ادامه بسیاري از خواننده

توان از چنین اشتباهی پرهیز کرد؟ چگونه می

Page 87: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

87

.که منتظر وقوع یک انتقال باشدبا استفاده از مکالمه، به خواننده اجازه بدهید .4

اش دوباره به هلن افتادن به طرف خانه کرد، متوقف نمود و قبل از راه جین ماشینش را جلوي آپارتمانی که هلن در آن زندگی می »!قرار نهار فردایمان را در بیلتمور یادت نرود«: خاطرنشان کرد که

وقتی که سرگارسون مؤدب و باوقار، . د، جین متوجه شد که حال هلن خوب نیستروز بعد وقتی که براي نهار یکدیگر را مالقات کردن .ي هلن درهم بود کرد، چهره آنها را به طرف سالن غذاخوري سفید برفی هتل راهنمایی می

:اثر سامرست موام توجه کنید» خانم کلنل«به این مثال از داستان

فرداي آن روز همان ناشر امریکایی که کتابم را قبول کرده، قرار . دهند جلوه میکنم خیلی کسل کنند باشد، اما آن را مهم فکر می« »!با من بیایی اش را داري، است در کالریج کوکتل پارتی بدهد دوست دارم اگر حوصله

».خواهی که بیایم، خواهم آمد کننده خواهد بود، اما اگر واقعا می به نظر من حسابی خسته«

»!از لطفت ممنونم«

» ...ورج پرگرین، مات و مبهوت کوکتل پارتی شده بود ج«

!با استفاده از یک روایت، اجازه دهید که خواننده وقوع یک انتقال را پیش بینی نماید .5

اي که هلن در آن زندگی جین اتومبیل را جلوس خانه: گذاریم در اینجا با استفاده از همان داستان جین و هلن این روش را به نمایش می . اش رفت پس از اینکه قرار نهار روز بعد در هتل بیلتمور را به او یادآوري کرد، به طرف خانه. کرد، متوقف نمود می

:الورنس.اچ.ي دي نوشته» چیزها«و مثال دیگري از داستان

ها با این ترتیب ملویل شد، غرب بزرگ و دست نخورده هم وجود داشت، به با وجود این تمام امریکا در شهر نیویورك که خالصه نمیداري آالیش در کوهستان را تجربه کردند، اما انجام کارهاي روزمره خانه پیتر و بدون هیچ امکاناتی راهی غرب شدند و زندگی ساده و بی

آلیست با خوشحالی ایدهدو ... اي در خلیج کالیفرنیا به آنها پیشنهاد کرد دوست میلیونري به کمکشان آمد و کلبه... براي آنها کابوس گردید ...به کمی غربتر، نقل مکان کردند

صحنه معموال نه فقط از نظر ! بینی کند ي بعدي را نیز پیش دهید، اجازه دهید صحنه ي وقوع انتقالی را می که به خواننده نشانه ضمن ایني بعدي نیز ذکر شده است و وان مشاهده کرد، محل صحنهت هاي باال می طور که در مثال همان. کند زمانی، بلکه از نظر مکانی نیز تغییر می

:آورد تر به وجود می نویسنده با اشاره به جزییات توصیفی از محل جدیدي که نمایش به آن منتقل خواهد شد، انتقالی ماهرانه

»؟ریم سیرك ریم؟ واقعاً فردا می فردا می«:اي بود، پرسید پیتر با چشمانی که به درشتی دالرهاي نقره«

.»بله«: کرد، گفت اي براقش را نوازش می کشید و موهاي قهوه هایش را با مهربانی به سرش می پدرش در حالی که دست

-رسید جایی که چون آسمان وسیع نوري به نظر می–چرخیدند و در باال وار می ها دایره اسب نواختند، ها می رقصیدند، ترومپت نورها می .کرد پتر بدون کوچکترین سر و صدایی نشسته بود و تماشا می. انداختند هاي کلفت فوالدي چنگ می نابقیدي به ط بندبازها با بی

Page 88: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

88

بینی خود دارد، پس پیش گاه چنین کاربردي از انتقال حالت را معلق نگه می تسخیر حالت هیجان در پسربچه باشد، آن اگر منظور،براي نشان دادن انتقالی . هاي ناگهانی و جزئی در انتقال را جبران نمایند گسیختگی توانند این اشارات می! پسربچه از واقعه را بیاورد

:آوریم اي از داستان یک دانشجو را می قطعه نمونه غلط،

بلیتی رزرو کند و به سناتور داویس هم آمدنش فرانک اسمیت به منشی خود دستور داد که براي پرواز ساعت یازده به مقصد واشنگتن،پس از بستن چمدان . رفت، متحیر بود که سناتور با او چه کار دارد بعد در حالی که با تاکسی از اداره به آپارتمانش می. اف کندرا تلگر

ي به محض رسیدن به فرودگاه واشنگتن، یک تاکسی به مقصد ساختمان اداره. کوچک سفري، یک تاکسی براي رفتن به فرودگاه گرفتاز «: دادند، سناتور گفت در حالی که با یکدیگر دست می. و فورا نزد او برود. او گفت که سناتور منتظر او استمنشی سناتور به . سنا گرفت

».کنم اید، تشکر می اینکه فورا آمده

چه ربط اما با جزئیات بی تر کند، دلیل دانشجو براي ساختن چنین انتقالی پرطول و تفصیلی این بود که بتواند حالت تعلیق را طوالنیتر فرانک را پس هر چه سریع. توان داشت؟ تنها چیزي که خواننده به آن عالقمند است که سناتور داویس با فرانک چه کار دارد تعلیقی می

:تر و مؤثرتر نمود توان کوتاه با استفاده از مکالمه، این انتقال را می. به دفتر سناتور برسانید، بهتر است

براي پرواز ساعت یازده به مقصد واشنگتن بلیتی رزرو » !خانم جونز«: لی روي میزش را فشار داد و گفتفرانک اسمیت دگمه تلفن داخ[ ! کنید و به سناتور داویس تلگراف بزنید که تا ساعت یک بعد از ظهر در دفترش خواهم بود

]».متشکرم اید، آمدهاز این که فورا «:شد، سناتور داویس گفت در حالی که فرانک وارد دفتر سناتور می

:تر نماییم توانیم انتقال را حتی کوتاه با استفاده از روایت می

اش خواست براي پرواز به مقصد واشنگتن بلیتی رزرو نماید و به سناتور داویس نیز تلگراف بفرستد که ساعت فرانک اسمیت از منشی .یک بعد از ظهر آنجا خواهد بود

» از این که فورا آمدید متشکرم«:شد، سناتور داویس گفت ناتور میدر حالی که فرانک وارد دفتر س

Page 89: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

89

17گفتار

رجوع به گذشته

:نکاتی درباره رجوع به گذشته

رجوع به گذشته در برابر یادآوري: 1نکته

اي گذراست که یک لحظه به اما یادآوري نکته. رجوع به گذشته، بازگشتی به قبل و بیان صحنۀ کاملی از زندگی گذشتۀ شخصیت استاما یادآوري، لحظاتی شخصیت را به . برد رجوع به گذشته، شخصیت را کامال از حال به گذشته می. ذهن خودآگاه شخصیت خطور می کند

ماند اما یادآوري آن قدر زودگذر است که خواننده رجوع به گذشته، به یادش می. کند او را به گذشته منتقل نمیاندازد اما یاد گذشته می . گذارد تأثیري ماندگار بر ذهن خواننده نمی

.استفاده نکنید» بازگشت به گذشته«بالفاصله از : 2نکته

.کرد مگر این که قسمت عمدة داستان در گذشته رخ داده باشد بک استفاده تا داستان در زمان حال جا نیفتاده، نباید از فالش :برخی از معایب زود استفاده کردن از بازگشت به گذشته

هاي ها و موفقیت ها، شکست ها، انگیزه ها، ادراك نگري ها، درون زمینه هدف از رجوع به گذشته استفاده از مصالحی همچون پس. 1 .اما قبل از استفاده از محتواي گذشته، باید زمان حال وجود داشته باشد. اي زمان حال وجود ندارده شخصیت است که در روابط و درگیري

خواهد بداند که خواننده می. اي به سر درآوردن از اتفاقات گذشته ندارد تا وقتی خواننده نداند درگیري فعلی شخصیت چیست، عالقه. 2 شخصیت واقعا کیست؟

زیرا . تواند اهمیت حادثه زندگی گذشته شخصیت را ارزیابی کند داند، نمی به زندگی حال شخصیت نمیچون خواننده چیزي راجع . 3 خوانم؟ چرا دارم چیزهایی راجع به این شخص می: پرسد و از خود می. معیاري براي مقایسه ندارد

ه گذشته، باید به چه چیز زمان حال بنابراین نویسنده پس از تمام شدن بازگشت ب. هنوز وضعیت زمان حال شکل نگرفته است. 4 » آید؟ شروع داستان یادم نمی«: برگردد؟ و آیا خواننده نخواهد گفت که

که می خواهد خواننده را به ضمن این. مهیج و زنده است اي نمایشی، هدف نویسنده از قسمت آغازین داستان، شروع داستان با صحنهباشد باید خطر کرد و داستان را مدتی به حال فقط وقتی صحنۀ آغازین قدرت پیشروي کافی داشته. ها عالقمند کند زندگی فعلی شخصیت

. بازگشت خود گذاشت و به گذشته

Page 90: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

90

استفاده از بازگشت به گذشته براي ایجاد شک و انتظار: 3نکته

به . توان هم براي ارائۀ اطالعاتی از گذشته استفاده کرد و هم براي به تأخیر انداختن منطقی حوادث طرح از بازگشت به گذشته مین حالت وقتی نویسنده پس از بازگشت به گذشته به زمان حال در ای. توان از بازگشت به گذشته استفاده کرد عالوه براي انتقال نیز می

نویسنده در جاهایی از داستان عمدا سرعت پیشروي خط طرح را . دهد گردد، بازگشت به گذشته حال و هواي زمان حال را تغییر می برمیاهش زیادي پیدا کند، با تأخیر، خواستۀ خواننده اما بدون این که بگذارد قدرت نیروي پیشبرنده ک. کند تا شک و انتظار ایجاد کند متوقف می

کند تا در گذشته وضعیت مهیجی ایجاد و آن را جایگزین وضعیت مهیج زمان وي صرفا از بازگشت به گذشته استفاده می. کند را برآورده می . حال کند

بازگشت به گذشته باید گذشت زمان را نیز برساند: 4نکته

هایشان را به زمان گذشته ویسندگان به هنگام استفاده از بازگشت به گذشته این است که وقتی شخصیتیکی از اشتباهات سهوي نممکن است شخصیتی به هفت سال یا حتا هفده دقیقۀ قبل وي ببریم اما نباید . دهند برند، شخصیت درونی یا ظاهر آنها را تغییر نمی می

. تغییر کند... فلسفی و جسمانی، احساسی، ذهنی،: که باید از برخی جهاتبل. اش باشد او دقیقا شبیه وضع کنونی همه چیز

بازگشت به گذشتۀ چند الیه: 5نکته

با این که بازگشت به گذشته نوعی مداخله آشکار در جریان پیشروي طرح در زمان حال داستان است، استفاده از آن به اهمیتی که اي خواننده را باید به زمانی از زندگی گذشته شخصیت که دربردارنده اطالاعت تازه. نویسنده براي بازگشت به گذشته قائل است بستگی دارد

اش ماهر و بر مصالح کارش مسلط باشد، زمان بازگشت به گذشته را درست انتخاب و طول آن را دقیقا گر نویسنده در حرفها. است برگرداند : بنابراین وي باید زمانی را براي بازگشت به گذشته انتخاب کند که. کند ارزیابی می

دت آن را کاهش زیادي بدهد، بار نمایشی کافی داشته شدت و ح صحنۀ بازگشت به گذشته بدون این که سرعت پیشروي زمان حال یا. 1

. باشد و موقع تمام شدن آن بتوان دوباره زمان حال داستان را از جایی که متوقف شده ادامه داد

. نیروي محرکۀ نمایشِ بازگشت به گذشته و صحنۀ زمان حال داستان تقریبا یکی باشد. 2

بلکه حتا دو و یا سه بار در همان فاصلۀ زمانی و قبل از ادامۀ زمان حال تواند یک بار، می اگر ین شرایط فراهم بود، نویسنده نه تنها .داستان، به گذشته باز گردد

وي سرمی کشف کرده که بیماري جنون پیري را مداوا . شناسِ شیمیدان است و در آرژانتین سکنی دارد زیست» اتو«آقاي : داستانهاي ها بوده و روي زندانیان آزمایش هاي اسیران جنگی نازي وي سابقا پزشک بازداشتگاه. اعالم کند تواند کشفش را کند، اما نمی می

.کرده است غیرانسانی می

Page 91: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

91

اش به با چوب تعلیمی. ظاهري شرور و خشن دارد. زند با تبختر در اردوگاه قدم می» اتو«آقاي : اي اول بازگشت به گذشتۀ یک صفحهبازگشت به گذشتۀ اول . دهد که آنها را کشان کشان به آزمایشگاهش ببرند کند و به نگهبانان بیرحم دستور می ه میاسیران الغر و نزار اشار

.شود با هدایت خواننده به بازگشت به گذشتۀ دوم تمام می

یگري به اونیفرم نظامی هیتلر مدال د. با لباس رسمی جلوي آدولف هیتلر ایستاده است» اتو«آقاي : اي دوم صفحه بازگشت به گذشتۀ نیم . گیرد شود و نویسنده زمان حال داستان را از سر می زند وقتی آنها همدیگر را در آغوش می گیرند، این بازگشت به گذشته نیز تمام می او می

. شمگین استخ. فشارد کند در مشتش می لولۀ آزمایشگاهی حاوي سرمی را که بیماري جنون پیري را درمان می» اتو«آقاي : زمان حال . کند سرم را در ظرفشویی آزمایشگاهی خالی می. مجبور است مخفیانه زندگی کند

تر از اولی است بازگشت به گذشتۀ دوم کوتاه. روند هایی هستند که به ظرف زمان حال پیش می هر دو بازگشت به گذشتۀ باال، صحنهها، ویسنده بخواهد باز هم در همین فاصله و ضمن همین بازگشت به گذشتهاگر ن. از زمان گذشته به حال داستان است چون وسیلۀ انتقال

مثال آقاي (کند اطالعاتی از گذشته به خواننده بدهد، از طریق بازگشت به گذشتۀ دوم، راه را براي خلق بازگشت به گذشتۀ سوم هموار میو وقتی بازگشت به .) گریزد وار می تکاران جتگی هستند دیوانهدهد که دارد از دست سربازان متفقین که در جستجوي جنای اتو را نشان می . دهد تمام شد، دوباره داستان زمان حال را ادامه می –که کوتاهتر از بقیه است –گذشتۀ سوم نیز

بسط خاطرات: 6نکته

:توان به خاطرات گذشتۀ شخصیت ارجاع داد خواننده را به دو طریق می

اي در گذشته حادثهبا اشارة تازه به .1

و چون شخصیت . کند که قبال ذکري از آن در داستان به میان نیامده است نویسنده با اشارة تازه به خاطرة گذشتۀ شخصیت، حادثۀ جدیدي خلق میده شناخت بیشتري از او به کند و خوانن آورده است، محتواي جدید، حضور و وجود کنونی شخصیت را بیشتر تثبیت می به دلیلی خاص این خاطره را به یاد

.آورد دست می

اي در زندگی گذشته با بسط اشارة تکراري به حادثه. 2

دهد و به این ترتیب اشاره مجدد اي تکراري را بسط می معناي حادثه...) نگري؛ ادراکات جدید؛ بسط موقعیت و درون(نویسنده با افزودن مطالب تازه یفزاید و از خاطرهاي بر آن ب تواند بارها به یک خاطره اشاره کند مشروط بر این که هر بار مطالب تازه بنابراین نویسنده می. کند به آن را توجیه می

. تر ارائه دهد تر و قوي مفهومی عمیق

هاي انفعالی، از بازگشت به گذشته استفاده کنید در صحنه: 7نکته

اگر نویسنده در گرماگرم حادثه . زمان و جاي گریز زدن از زمان حال به گذشته و استفاده از بازگشت به گذشته را باید دقیق انتخاب کردو باز اگر . گذشته استفاده کند، ممکن است سرعت پیشروي داستان را متوقف کند و بار نمایشی حادثه را از بین ببرداز بازگشت به

گفتگوهاي شخصیت را که افشاگر اطالعات مهمی است قطع کند و از بازگشت به گذشته استفاده کند، انسجام متن گفتگو را از بین برده اي را نکته دهد و در نتیجه صیت دارد واکنش تندي و تیز احساسی یا ذهنی در برابر وضعیتی نشان میو باالخره اگر وي وقتی که شخ. است

. مکاشفۀ درونی را از بین برده است تأثیر دهد، مکاشفۀ شخصیت را متوقف و از بازگشت به گذشته استفاده کند، کشف و تغییر می

Page 92: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

92

پیش پا افتاده یا کاري است که به کسی الی و به زبان دیگر در حال انجام کاريبنابراین زمانی که شخصیت غیرفعال یا در حالت انفع . زند باید از بازگشت به گذشته استفاده کرد صدمه نمی

رجوع شفاهی به گذشته: 8نکته

حتی .است جایگزین خوبی براي رجوعبع گذشته از طریق ذهن خودآگاه شخصیت رجوع شفاهی و با سخنان واقعی شخصیت به گذشته،از طرف دیگر ممکن است . آور است وقتی هم که رجوع به گذشته در طول خط داستان، مهم است، خواندن گفتگوي بسیار طوالنی مالل

.داستان جذاب باشد، اما بیان شفاهی آن، فاقد قوت نمایشی باشد

شهادت «کجا بوده است؟ سرباز نیز شروع به پرسد که دوشنبه سب دادگاه هنگام محاکمۀ سربازي به جرم خیانت از او می: داستان .کند می» دادن

نقل گفتگوي طبیعی . شود اگر نویسنده بگذارد سرباز، داستان را به طور کامل نقل کند، سرعت پیشروي صحنه و بار نمایشی آن کم میبلکه شخصیت صرفا اطالعاتی را از . آید میو باز در این حالت ذکري از ادا، حالت و حرکات جسمانی شخصیت به میان ن. نیز درازگویی است

کند به اندازه داستانی که نشان خواننده اما داستانی که شخصیت نقل می. گذارد طریق گفتگویی طبیعی و طوالنی در اختیار خواننده می .دهیم، تصویري و زنده نیست می

. ساخت خواهد شد تعریف کند، داستان بیش از حد دقیق و خوش نویسد، اي که نویسنده می از سوي دیگر اگر سرباز، داستان را به شیوه .گویی به جاي آن که کسی آن را تعریف کند، نوشته است. در این حالت گفتگوها نیز به نظر غیرطبیعی خواهد آمد

در . سرباز، بنویسد هاي اولیۀ براي آن که صحنه تبدیل به گفتگوي طوالنی و خسته کننده نشود؛ نویسنده باید داستان را پس از صحبت. هاي متوالی نمایشی در محدودة صحنۀ زمان حال دادگاه، و در حقیقت رجوع شفاهی به گذشته شود حقیقت داستان باید تبدیل به صحنه

:انتقال نیز بسیار ساده است

خیلی . جناب سروان آمد تو زدم که خوب؛ هایم را واکس می عرض کنم، آن شب در پادگان بودم و داشتم پوتین«): شهادت سرباز(مثال »...خوب ترسیده بودم . مثل برق از جایم پریدم. شق و رق و مرتب بود

سروان پاکتی از . سرباز عرق کردهب ود. »راحت باش پسر«: گفت. هاي بلند به سوب او رفت و بعد نیشش به خنده واشد سروان با قدم »....جیبش درآورد

آخر؛ متوقف اما صحنۀ نمایشی را یکی، دوسطر مانده به . کند صحنه، به همین ترتیب تصویر میو نویسنده داستان را تا بسط کامل . گردد تا سرباز با زبان خودش داستان را به پایان برساند کند و به صحنۀ دادگاه برمی می

Page 93: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

93

:تمرین

) ها دقت کنید به انتقال. (داستانی با محوریت بازگشت به گذشته بنویسید

:منابع و مآخذ 1383/انتشارات ققنوس/پور شهریار مندنی/ نو هاي داستان ها، شگردها و فرم سازه/کتاب ارواح شهرزاد - 1377/انتشارات امیرکبیر/ رضا فرد: ترجمه و گردآوري/ فنون آموزش داستان کوتاه - 1383/سورة مهر انتشارات/ترجمۀ محسن سلیمانی/لئونارد بیشاپ/نویسی درسهایی درباره داستان -

Page 94: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

94

)جلسه نهم(ارگاه مجازي آموزش فنون داستان نویسی ک

طور که قبالً نیز همان. ي اصطالح آن براي نوشتار نیز صحیح است برند اما استفاده را معموال در مورد گفتار به کار می (Tone) لحن. آید اي تا حدي مختص به خود اوست و بر اثر تجربه و تکامل طرز نگارش او به دست می در این کارگاه صحبت کردیم، لحن هر نویسنده

امل یابد تواند تک این لحن تا حدي می

Page 95: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

95

18گفتار

ظاهر داستان

مقدمه

ي به پایان رساندن تنها مباحث مهم باقیمانده، نحوه. در هفده مبحث قبل در مورد اصول کلی و فنون مهم نگارش داستان صحبت شدپردازیم؛ اما قبل از صحبت در مورد آنها، شایسته است چند اصطالح مهم را ها می ي بعد به آن داستان و بازنویسی داستان است که در جلسه

. هاي مفهومی پنهان داستان داشته باشیم اي نیز به باطن و الیه و اشاره) ید براي بار دوم در این کارگاه و با تاکید بیشترشا(تشریح کنیم

ي نگارش و بیان فکر نویسنده و تشابه به یا نواوري ها، نحوه)گذاري نقطه( ها، سجاوندي منظور از ظاهر داستان، کلمات، جمالت، ترکیب

توان آنها را با چشم سر دید و روي آنها بحث و هاي روي کاغذ وجود دارد و می ها کالً در نوشته این. ي قبلی است جستهنسبت به آثار براما منظور از باطن داستان، مفاهیمی است که در وراي حروف و کلمات وجود دارد و به صراحت نوشته نشده است؛ همانند پیام . جدل کرد

. پردازیم ارش داستان که در گفتار بعد به تشریح آنها میداستان و هدف نویسنده از نگ

مکتب، شیوه یا سبک

هیچگاه ـ خود را زندانی مکتب خاصی نکنید، خود را وقف سبک خاصی : کنم قبل از هر چیز به یاد داشته باشید که هیچگاه ـ تاکید میي این کار به شدت چشمه! دنبال سبک و سبک بازي نروید!) نویسندگیسال اول 10حد اقل (به ویژه زمانی که تازه قلم هستید . نکنید

به یاد داشته باشید که شما . خالقیت شما را خواهد خشکاند و شما را به رونویسی یا بازنویسی آثار مشابه بزرگان آن سبک وادار خواهد کردممکن است تصمیم !) سال 10همان (اندید و نوشتید هاي زیادي خو به هیچ مکتب یا سبک خاصی بدهی ندارید و پس از آنکه داستان

!بگیرید که آثار خود را در مکتب خاصی بنویسید یا اصالً مکتب خود را بنیان نهید

ها و گوید و ایدئولوژي از باید ها سخن می ها و نیست بینی و ایدئولوژي؛ که جهان بینی از هست جهان: مکتب حاصل دو قسمت استاگر بخواهیم این تعریف را )! م غامض بدون همین تعریف، دلیل خوبی باشد که تا مدتی دنبال مکتب ادبی خاصی نباشیدکن فکر می(ها نبایدهاي مادي و معنوي گروهی خاص به همراه قیدها و مرزهاي فکري آنان در ي ادبیات داستانی ترجمه کنیم، مکتب ادبی انعکاس باور حوزه

.ي اثر نیز ممذوج شده باشد سندهاثر داستانی است که با فردیت نوی

ي یعنی کلمه. زبان نیز ترکیبی از علوم صرف و نحو است. در تعریف دیگر، سبک را ترکیبی از زبان، علم معانی و آهنگ کالم گفته اندآهنگ کالم نیز به . دهد و علم معانی قواعدي است که کالم را با مقتضاي حال و مقام مطابقت می. مناسب و استفاده مناسب آن در جمله

.ها داللت دارد ها و مترادف ي از دلنشینی کلمه زیبایی لحن و استفاده

ي کافی راجع به داستان خودتان را بنویسید و فعالً تا مطالعه! خود را اسیر مکتب و سبک نکنید: تمامی این تعاریف را آوردم که بگویم . ها ندارید، در آنها غرق نشوید این سبک

Page 96: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

96

دبی را فقط به این جهت که به گوشمان خورده باشد و اگر کسی از مکتبی صحبتی به میان آورد، خیلی تعجب زده هاي ا مکتب :برم ، نام می(!)نشویم

باروك، کالسیسم، رومانتیسم، ریالیسم، ناتورالیسم، پارناس،ادبیات جدید، سمبولیسم، اکسپرسیونیسم، کوبیسم، داداییسم، سورریالیسم، .مدرنیسم تئاتر نو، مدرنیسم، پست م،اگزیستانسالیس

در صورتی که به این مقوله . هاي فراوان دارند که خارج از بحث این کارگاه است ها و دوست و دشمن هر کدام از این مکاتب، زیر شاخه ).ارجاع کامل در قسمت منابع همین جلسه(را مطالعه کنید » هاي ادبی مکتب«عالقمند بودید، کتاب

پو را بخوانیم تا با مفهوم مکتب و سبک ادبی بیشتر اثر ادگار آلن» گربه سیاه«قبل از ادامه بحث جلسه، بهتر است داستان در اینجا و . آشنا شویم

تمرین

ادگار آلن پو / » گربه سیاه«ـ خواندن داستان

آلود که مالحظه کردید، فضاي وهم همان طور. است) Grotesque(ي سبک ادبی گروتسک ادگار آلن پو یکی از نویسندگان برجستههایی که خواننده را بین خندیدن و وحشت کردن آور و تلخخند هاي مالل تکرار. و تردید در داستان و کالً در این سبک ادبی وجود دارد

گروتسک وجود دارد و به ها در آثار این ویژگی. طلبد هاي دیگر ـ که توضیح آنها مجالی جداگانه می و بسیاري ویژگی. گذارد سرگردان می . این علت آثار نوشته شده در این سبک قابل تمیز از دیگر مکاتب هستند

لحن

طور که قبالً نیز در همان. ي اصطالح آن براي نوشتار نیز صحیح است برند اما استفاده را معموال در مورد گفتار به کار می) Tone(لحن این . آید اي تا حدي مختص به خود اوست و بر اثر تجربه و تکامل طرز نگارش او به دست می نویسندهاین کارگاه صحبت کردیم، لحن هر

تواند تکامل یابد که حتا با حذف نام نویسنده از یک اثر، و فقط با توجه به جمله بندي و انتخاب کلمات، خواننده متوجه لحن تا حدي می .شود که این اثر متعلق به کیست

.ي گروهی از آثار است ولی لحن مختص به نویسنده است مکتب، در برگیرنده. جدا از مکتب ادبی استلحن موضوعی

گفته اند سعدي ـ علیه . کنند که جداي از واقعی یا تخیلی بودن، تکرار آن خالی از لطف نیست ي شعر حکایت جالبی نقل می در زمینه :الرحمه ـ این بیت را سرود

برد خدا کشتی آنجا که خواهد

وگر ناخدا جامه بر تن درد

: گفت، شعر را باید حماسی سرود شب به خواب فردوسی پاکزاد را دید، که خطاب به او می

برد کشتی آنجا که خواهد خداي

وگر جامه بر تن درد ناخداي

Page 97: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

97

این تفاوت لحن در . دهد ، تفاوت لحن حماسی فردوسی با لحن خاص سعدي را نشان می)جداي از حقیقی یا ساختگی بودنش(این مثال : داستان زیر را بخوانید ابتدا دو. داستان نویسی نیز کامالً مشهود است

Page 98: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

98

تمرین

سید مهدي شجاعی/ » دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز«ـ خواندن داستان

جالل آل احمد / » ها و فلک گلدسته«ـ خواندن داستان

توان بینید؟ نمی ي بزرگ می را در دو نثر متفاوت از دو نویسنده... ها، و ها، دیالوگ ه، توصیفها، کلمات مورد استفاد تفاوت جمله بنديها دود ها لحنی دارد که بر اثر ممارست در نوشتن و با پشتوانه سال هر کدام از این نویسنده. گفت کدام لحن، لحن بهتر یا زیباتري است

.چراغ خوردن در قلم آنها تبلور یافته است

توان از او خواست تا ي نو قلم صاحب سبک و لحن باشد، اما می توان انتظار داشت که نویسنده ان طور که قبالً نیز اشاره کردم، نمیهم . با مطالعه، درست نوشتن، و باز هم مطالعه و مطالعه، در راهی گام نهد که چند دهه بعد، صاحب لحن اختصاصی خود شود

منابع .1371چاپ دهم . تهران. موسسه انتشارات نگاه. مکاتب ادبی. حسینی سیدرضا .1 .1376چاپ دوم . تهران. انتشارات برگ. بهشتی الهه، مولف. عوامل داستان: در. سبک. بهشتی الهه .23. literature_In#ueGrotesq/wiki/org.wikipedia.en://http

Page 99: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

99

19گفتار

باطن داستان

وجود دارد و به ي ظاهري داستان همان طور که در گفتار قبل نیز گفته شده، منظور از باطن داستان، مفاهیمی است که در وراي پوستهاي براي وقتکشی و سرگرمی ي موفق از نگارش داستان، ایجاد نوشته بدیهی است هدف یک نویسنده. صراحت نوشته نشده است

خوانندگان نیست، بلکه در وراي آن داستان تخیلی و به عبارتی دروغین، عقیده، دیدگاه، نظریه، و مطلبی نهفته است که نویسنده آن را در . تان به خوانندگان خود عرضه داشته استقالب داس

موضوع داستان

خطور ایده «که موجب » یک محرك خارجی«بسط خط طرح به داستان، گفته شد خلق یک داستان از - 5اگر خاطرتان باشد، در گفتار » خط طرح«آن را براي نوشتن کند و ي خود را سبک و سنگین می هنگامی که نویسنده ایده. گردد شود، آغاز می می» به ذهن نویسنده

.کند، در واقع موضوع داستان را هم تعیین کرده است آماده می

اي در ذهن تواند جرقه ي بچگانه در جوي آب، می ایده یا فکر اولیه، گفته شد که غلتیدن یک لنگه چکمه -3براي مثال، در گفتار ، نویسنده یک موضوع »خط طرح«در هنگام تحلیل ایده و آماده سازي . کند نویسنده باشد تا آن را به خط طرح و سپس داستان زیبایی بدل

ها ممذوج تواند با بسیاري از ایده این عبارت یک موضوع کلی است که می. »رسد حق به حقدار می«گیرد؛ مثالً اینکه کلی را در نظر میاما اگر نویسنده موضوع دیگري را انتخاب . فاوتی از آن منشا گیردهاي بسیار بسیار مت ها سایه افکند، و داستان شده، به بسیاري از خط طرح

مثالً . ، نوع خط طرح و کل داستان تغییر خواهد کرد»رود ریزد، در نهایت سنگ زیر دندان خودش می کسی که در آش سنگ می«کند، مثالً اندازد تا او ي دوست خود را در جوي می چکمهي بدجنسی یک لنگه بچه«: توان بر اساس این موضوع خط طرحی اینچنینی نوشت که می

نتواند براي خریدن وسایل مربوط به کالس هنر از خانه خارج شود، اما لنگه چکمه پس از طی مسافت و ماجراهاي بسیار موجب بند آمدن گیرد و کار او را خراب آن بوده می ي بدجنس در آید و شبانگاه اتاق هنر مدرسه را که کاردستی بچه شود، آب باال می راه آب کنار مدرسه می

هاي کامالً متفاوت تواند موجب خط طرح کند، می بینید که یک محرك خارجی، به سبب موضوعی که نویسنده انتخاب می پس می» !کند می .و گاه متضاد شود

:ایم بیندازیم هایی که تا کنون در کارگاه خوانده هاي داستان بیایید نگاهی به موضوع

. نباید با آدم دغل شراکت کرد: موضوع احتمالی -اي من و شریکمماجر • .رودربایستی و تعارف زیاد عاقبت خوشی ندارد: موضوع احتمالی - هاي آبرودار آدم • .در مورد آن به تفصیل سخن رفت -چکمه • .در حکومت ظالمانه، هر کسی قویتر است، برنده است -ي شاه مال منه قلعه • .میرد عشق هرگز نمی:) این یکی شاید کمی سخت باشد، نظر من این است: (احتمالیموضوع -سوري • .باید مقابل ظلم ایستاد: ظلم پایدار نیست، یا: موضوع احتمالی -مقتل •

Page 100: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

100

.شایسته است که گاهی مرد از شرم بمیرد: موضوع احتمالی -دزد ناشی • .کند عشق مکتوم، فنا می: موضوع احتمالی -داش آکل • .ي ابلیس چیره شد توان با ایمان بر وسوسه می -لق تنگ ابلیسخ • .گاهی ظلم ظالم، به دلیل مظلوم بودن خود اوست - جیرجیرك آقا ایرج • .بعضی موجودات طلسم بدبختی هستند - گربه سیاه • .ندز هاي به هم گره خورده رقم می خداوند سرنوشت یکسانی براي روح -دو کبوتر، دو پنجره، یک پرواز • .براي رسیدن به خدا، مشکالت بسیاري سر راه است:) این یکی هم مشکل است، نظر من( -ها و فلک گلدسته •

ها مفهوم موضوع داستان کنم با این مثال به هر حال، فکر می. ها پیشنهاد کرد هاي بهتري براي بعضی از این داستان شاید بتوان موضوع .را جا انداخته باشیم

:گیرد هر موضوع، سه جزء را در بر می توجه کنید که

درونمایه -1

کشمکش -2

پیام -3

درونمایه غالباً یکی از افعال یا کردار خوب یا بد . درونمایه فکر اصلی موضوع است که کل داستان حول آن ترسیم شده است: درونمایه ...ظلم، دروغ، خشم، عشق، سرنوشت، و: مربوط به انسان است؛ مانند

در مورد بر هم خوردن تعادل صحبت 5و گفتار 3در گفتار . »شود که تعادل زندگی بر هم خورد استان از جایی شروع مید«: کشمکش .همیشه دو جزء مخالف هم در داستان باید کشمکش را ایجاد کنند. شده است و در اینجا نیازي به تکرار آنها نیست

اما همان . موضوع است، در مورد پیام هم باید بگوییم که پیام حرف اصلی موضوع استاگر در مورد درونمایه گفتیم که فکر اصلی : پیامدانید این حرف نباید به صورت شعارگونه و مستقیم به خواننده گفته شود، بلکه باید خواننده پس از خواندن داستان خود به این طور که می» من راوي«یا اگر داستان با زاده دید (ها م داستان را از زبان یکی از شخصیتکنند پیا حتا بعضی نویسندگان تازه کار سعی می. باور برسد

هاي براي درك بهتر انتقال پیام، به تفاوت میان انتقال پیام در داستان. نقل کنند که باز هم مطلوب نیست) نوشته شده است، از زبان راوي .توجه کنید» ها و فلک گلدسته«و » ماجراي من و شریکم«

:توان این گونه گفت می» ماجراي من و شریکم«مثالً در مورد . ها اظهار نظر کرد هاي داستان توان در مورد موضوع همین ترتیب میبه

شراکت: درونمایه •

تقابل شریک خوب و شریک بد: کشمکش •

.باید شراکت با افراد بد را بر هم زد: پیام •

:»هاي آبرودار آدم«در مورد

ربایستیرود: درونمایه •

تعادل و تداخل رودربایستی و برخورد صحیح: کشمکش •

Page 101: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

101

. رودربایستی بیش از حد، موجب خسارت است: پیام •

تمرین

هایی که به عنوان تمرین نوشته هایی را که تا کنون در کارگاه خوانده شده است و داستان ـ سه جزء درونمایه، کشمکش، و پیام داستان . اید، بنویسید

ي یک موضوع و یک پیام خاص این نکته نیز الزم است که داستان کوتاه به فراخور محدودیت حجمی که دارد، غالباً در بر گیرندهذکر . هاي متعددي را در خود جاي دهد ها و پیام تواند موضوع است، حال آنکه رمان می

ها ها و سنبل استعاره

! قرآن: ایم آغاز کنم ي ما با آن سر و کار داشته د، اجازه دهید با یک مثالی که همهبراي اینکه منظور از این قسمت گفتار مشخص شواگر بخواهیم از . که هر آیه از قرآن مجید داراي هفت معنی است و هر معنی از آن معانی حاوي هفت بطن است) ع(نقل است از معصوم

درك این موضوع براي عقل بشري ما کمی سخت است، اما ! عنی داردم 49دید ریاضیات بشري هم به این حدیث بنگریم، هر آیه از قرآن نویسند و حجمی چندین و چند برابر خود قرآن پیدا کرده است، موید هاي قرآن نوشته شده و می ها که بر آیه این همه تفسیرها و توضیح

.همان حدیث است

وا«براي مثال در تفسیر عبارت ب وت منْ أَ ی ب واْ الْ او أْتُ سوره بقره آمده است که 189ي در آیه) ها شوید از درها وارد خانه: ترجمه(» بِه: براى آن است که مردم اوقات : کنند، بگو هاى ماه از تو سؤال مى هالل) حکمت(درباره ): اضافات داخل پرانتز(ترجمه آیه با اضافات •ها وارد شوید، بلکه ، ازپشت خانه)در حال احرام حج(نیکى آن نیست که :) گواى پیامبر به آنان ب. (و زمان حج را بشناسند) کارهاى خویش(

)تفسیر نور. (ها شوید، از خداى بترسید، باشد که رستگار شوید نیکى آن است که تقوى پیشه کنید و از درها وارد خانه

)178ص 1لین جنورالثق. (کارها را از راه هاي خود انجام بدهید: فرمود) علیه السالم(امام باقر •

. فرمود که من شهر علم هستم و علی دروازه شهر است و داخل شهر نشود مگر از در آن شهر) صلّی اهللا علیه وآله وسلم(پیغمبر اکرم • )68-67ص 1تفسیر قمی ج(

زیرا اگر ایشان نبودند خداوند درهاي خدایند که باید از آنجا داخل شد ) علیهم السالم(ایمه و اوصیا : فرمود) علیه السالم(امام صادق • )به نقل از کافی 72ح 86ص 1تاویل االیات ج. (اتمام حجت فرود) علیهم السالم(شد و خداوند به وجود ایمه شناخته نمی

خدا بر ما زبان خدا و چشم خدا و راه خداییم و از طرف. حجت و باب خدا هستیم) علیهم السالم(ما ایمه : فرمود) علیه السالم(امام باقر • )3ح 190ص 1برهان ج. (مخلوقات والیت داریم

ماییم درهاي قرب خدا و . هایی که خداوند امر فرموده از درهاي خانه ها وارد شوید ماییم خانه: فرمود) علیه السالم(امیرالمومنین •ر نماید مثل آن است که داخل خانه خدا از در رود کسی که با ما بیعت کند و به والیت و امامت ما اقرا هاي او که به سوي آن خانه می خانه

احتجاج . (آن شده باشد و هر کسی با ما مخالفت کند و دیگري را بر ما مقدم بدارد مثل آن است که می خواهد از عقب خانه داخل شود )71ح 86ص 1تاویل االیات ج – 338ص 1طبرسی ج

Page 102: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

102

برود و علم و دانش از آنها یاد بگیرد و اخذ کند از ) صلوات اهللا علیهم( هرکسی در خانه آل محمد: فرمود) علیه السالم(امام باقر •هایی قرار داده که را راه) صلوات اهللا علیهم(چشمه صافی آن دانش را گرفته است که براي آن چشمه انقطاعی نیست و خداوند آل محمد

) 10ح 191ص 1برهان ج. (»و اتوا البیوت من ابوابها«ید رسانند و این است معناي قول خداوند که می فرما مردم را به سوي خدا می

تواند چه معانی می» ها شوید از درها وارد خانه«ي در این مثال ـ که به حق به درازا کشید ـ به وضوح دیدید که عبارت به ظاهر ساده .مهم و عمیقی در بر داشته باشد

کنند تر است، اما نویسندگان نیز سعی می اگر چه بیان انسان قابل قیاس با کالم حق تعالی ـ عز و جل ـ نیست و بارها از آن پست تري را به هایی در داستان قرار دهند تا در پس ظاهر داستان و ماجراي ظاهري آن، مفاهیم واالتر و معناگرایانه مفاهیم استعاري و سمبل

. قل کنندخوانندگان منت

:هایی را متصور شد هاي زیادي را مطرح کرد و سمبل توان پرسش می» ها و فلک گلدسته«براي نمونه در داستان

منظور کدام فلک است؟ آیا منظور آلتی چوبین است که . ابهام آمیز است» فلک«ي ، کلمه)ها و فلک گلدسته(اوالً در نام داستان • کف پاي مجرمان را بدان بسته و چوب زنند؟ یا منظور گردون، سپهر، و جاي گردش ستارگان است؟ اي در وسط آن قرار داده، تسمه

استعاره از چه هستند و چرا راه ورود به آنها همیشه قفل است؟» ها گلدسته«خود •

کند؟ ها به چه معنی است و چرا اینقدر در دل اشتیاق ایجاد می باال رفتن از گلدسته •

ي چه قشري زند را نماینده حرف می» کراهت نوشتن نام خدا با دست چپ«ی که خود معتاد به تریاك است و از کاراکتر معلم • دانید؟ می

بینید؟ ماجراي نوشتن با دست چپ و راست را چگونه می •

»...بودنداگر نصفه کاره نمانده «: پرسید ها افتاد و از خودش می چرا در حین فلک شدن باز هم چشم راوي به گلدسته •

هاي مسجد چیست؟ معنی قفل کردن مجدد راه پله •

ها براي چیست؟ هاي مکرر نویسنده از فالش بک استفاده •

• ...

ها چیست؟ پاسخ شما به این پرسش

جالل آل هایی داد که البته موافقان و مخالفانی خواهد داشت و شاید بتوان تا حدي به منظور حقیقی ها پاسخ توان به این پرسش می . احمد از نگارش این داستان پی برد

هایی از این دست پاسخ داد و از حصول به پاسخ واقعی نیز مطمئن بود، بیایید تمرین بعد را انجام تر به پرسش بتوان راحت براي اینکه . دهید

Page 103: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

103

تمرین

. هاي زیر پاسخ دهید را بخوانید و به پرسش) ي توحید عزیزي نوشته( »رییس جمهور متهم است«ـ داستان

به نظر شما داستان راجع به کجا و کیست؟*

مشخص شود؟ Creditچه لزومی داشت که مقدار دقیق واحد فرضی پول *

؟...کند که پایان کار چه شد؟ آیا رییس جمهور چرا داستان مشخص نمی*

. ي آتی در ذیل همین مبحث خواهیم دید هاي فوق را هفته بحث و پاسخ به پرسش

درصد 30تا 10ي ظاهري داستان و رسیدن به بطن داستان و مفاهیم معنوي آن شاید براي به یاد داشته باشید که گذر از الیهمان درصد کم نیز آنقدر ارزش دارند که نویسنده براي آنها قلم خوانندگان امکان پذیر باشد و اکثر آنان در ظاهر داستان باقی بمانند، اما ه

هاي ي آنها به عمق و الیه ها را به خورد خوانندگان داد و نباید انتظار داشت که همه ها و سنبل هیچوقت نباید به زور استعاره. فرسایی کند . زیرین داستان پی ببرند

!رئیس جمهور متهم است

البته هیچ کدام . سال قبل بودند هفته اتفاق افتاد و هر چهار مقتول نامزدهاي انتخابات ریاست جمهوري یک چهار قتل در عرض سه ها را به خود ي روزنامه ي اول همه موضوع بحث اکثر مردم و صفحه مقام یا مسؤولیت درخور توجهی نداشتند ولی آن قدر معروف بودند که

.اختصاص دهند

قتل سوم و هیجده روز بعد قتل کرد ولی هنگامی که پس از دو روز قتل دوم و ده روز بعد به زعم خود تعبیر میاولین قتل را هر کسی هاي و احزاب تسویه حسابی سیاسی نامیدند و متعاقب آن گروه چهارم با روش مشابه به وقوع پیوست، اکثر تحلیلگران این جنایات را

در این میان رئیس . دانستند؛ بازار کذب و تکذیب گرم بود حکومت را در این امر دخیل می کردند و گاهی سیاسی همدیگر را متهم میتوبیخ نیروهاي اما عمالً به جز . سخنرانی قراء قول داده بود که قاتل یا قاتلین را دستگیر و به سزاي اعمالشان برساند جمهور طی چند

چون با کنار رفتن ! مجهول الهویه متشکر بود ها دست نداشت ـ از قاتل قعاً در این قتلاو ـ علی رغم اینکه وا! کرد امنیتی کار دیگري نمی .و این، یک موفقیت بزرگ بود توانست در انتخابات دورة بعدي نیز پیروز شود مدعیان، می

و توبیخ آنها، به دفتر ریاست هاي اخیر ـ شد و رئیس جمهور بعد از دیدار با مسؤوالن امنیتی ـ در مورد قتل شب به نیمه نزدیک می هنگامی که داخل . شلوغی که داشت، قفل در را چرخاند و در را باز کرد با ذهنیات . جمهوري بازگشت تا وسایلش را بردارد و راهی خانه شود

. ب در خشک شدرئیس جمهور در چهارچو» !چراغ را روشن نکن«: روشن کند، صداي محکم و خشنی گفت خواست چراغ را دفتر شد و مییک لحظه به ذهنش خطور کرد » !کنم در را آرام ببند و اال شلیک می«: چه کسی در اتاق بود؟ همان صدا فرصت فکر کردن را از او گرفت

ک باجگیر با خود اندیشید که شاید این غریبه ی. غریبه خارج شود اما او آن قدر چابک نبود تا به موقع از تیررس مرد . که پا به فرار بگذاردکنار جالباسی، : جایگاه مرد را شناسایی کرده بود. به ناچار در را آرام بست و پشت به آن ایستاد. بود عامی است، و اال تا به حال شلیک کرده

ئیس هاي ر وقتی چشم. بود ي قد نسبتاً بلند مرد هایی که در تاریکی می درخشید و در ضمن نشان دهنده نزدیک دیوار غربی؛ با چشم

Page 104: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

104

ي آنها به بیش از فاصله. رو به او نشانه گرفته بود، دید جمهور به تاریکی عادت کرد، سالح کمري را که مرد تقریباً در جلوي شکمش و تر گو اینکه با توجه به قد مرد غریبه، بعید بود که از او قوي. رئیس جمهور عاقالنه نبود رسید و لذا هیچ عملی از طرف می) فوت(پانزده پا

.باشد

شناسی ممکن بود در این روان دو واحد . هایی را که بیش از بیست سال پیش در دانشگاه خوانده بود، به یاد آورد سعی کرد درس سعی کرد خود را آرام . گفت با این حال باید چیزي می. نیامد اي بود، چون هیچ چیز به یادش ولی کوشش بیهوده. موقعیت خیلی کمک کند

اش را نشان نداده بود و قصد این کار را هم نداشت ـ مرد غریبه ـ که هنوز قیافه» صحبت کنیم؟ بهتر نیست در روشنایی با هم «: جلوه دهدخب، من «: سعی کرد ي حماقت و روشنایی را پیدا کند ولی دومرتبه رئیس جمهور نتوانست رابطه» !نه، من احمق نیستم«: گفت به سردي

»ید؟خواه چه می. منتظرم

!ـ جانت را

نفهمید متعلق به کدام شهر اي که لهجه. ي غریب مرد شد با این حال رئیس جمهور باالخره متوجه لهجه. اي بود جواب ناامید کننده خواستند بدونند چرا چهار نفر قبلی هم می . بله می دونم« : مرد غریبه، عجوالنه گفت» ...ولی... و... و«: باید به مکالمه ادامه می داد. است

»...گم براي تو هم می! کشته می شن

و مریم ) ع(به خدا و مسیح ها او بعد از مدت! رئیس جمهور متوجه شد با همان قاتلی روبروست که تا لحظاتی قبل دوستش داشت به خاطر این افکار . کرد و کاري میشد اش نگران می راننده چون در این صورت . هاي مرد به درازا بکشد متوسل شد که صحبت) ع(مقدس

.هاي مرد غریبه نشد متوجه صحبت

».دویست و پنجا میلیون تا خسارت داشت! آد؟ دویست و پنجاه میلیون تا یادت می...«

» !فهمن گوسفندها از تو بیشتر می اه، «: مرد غریبه با بی حوصلگی و عصبانیت گفت» !ببخشید، متوجه نشدم«: با دستپاچگی گفت

: مرد ادامه داد! زنش با این لحن مقابلش صحبت نکرده بود بیشتر از یک سال بود که هیچ کس جز ! ئیس جمهور به شدت جا خوردچند روز مانده بود به انتخابات، سیل عظیمی ایالت شرقی . و رئیس جمهور به خاطر آورد » یاد آمد؟. سیل، یک سال پیش، در ایالت شرقی«

اینکه به آخر مرد غریبه مثل . ي مرد غریبه مربوط به همان ایالت است ناگهان متوجه شد که لهجه. درصد تخریب کرد ج را تا هفتاد و پنخسارت داشت و شماها به جاي کمک به ما، گفتم که، دویست و پنجاه میلیون «: داستان نزدیک شده باشد، نفس عمیقی کشید و آرام گفت

صد و پنجاه میلیون خرج ! کثافتید! همتون آشغالید«: مرد ناگهان خشن شد لحن » .کردید تا انتخاب شویدپولهایتان را فقط خرج تبلیغات کمک اونها هنوز زنده بودند، ولی ... اونها. حالی که می تونستید با این مقدار پول، جون خیلی ها رو نجات بدید در . تبلیغات شما چهارتا بود

»...نگهشون داشت، می شد شد با کمی امکانات زنده می«: مرد غریبه توبیخ می کند یا التماسمشخص نبود که » ...و... نرسید و

اي ناگهانی در آشفتگی دانست؟ جرقه می از کجا تمام این ارقام را . اولین سؤالی که به ذهن رئیس جمهور رسید، منبع اطالعاتی مرد بود . کرد هاي مرد با مطلب آن مقاله مطابقت می بله، تمام گفته. به یادش آورد بل چاپ کرده بود، ها، ماه ق اي را که یکی از روزنامه ذهنش، مقالهبعد، در دادگاه مطبوعات ـ که با نفوذ رئیس جمهور تشکیل شده بود ـ گناهکار شناخته شد و به عنوان ي آن مقاله، یک هفته البته نویسنده

چهار قتل شود و شاید هم پنج ي لعنتی موجب اما هیچ کس فکر نمی کرد آن مقاله. حروم شدنگار نامطلوب تا نه ماه از نگارش م روزنامه !قتل

فکر کرد بهتر است زودتر . بود قاتلی که احتماالً به خاطر مرگ نزدیکانش دیوانه شده . رئیس جمهور فهمید با قاتلی دیوانه روبروست البته رئیس دفترش و هیچ کدام ... توانست به تلفن برسد، شاید می اگر . ن کار را نداشتفرار کند اما در بسته بود و او هرگز سرعت عمل ای

در دل به راننده . اش بود تنها امید او مأموران حفاظتی داخل ساختمان و راننده. شب آنجا نبودند ها و دیگر کارکنان در آن وقت از منشیخودش هم داشت . شود اند این دیوانه وارد دفترش مأموارن حفاظتی که چگونه گذاشته آید؛ و بعد به فرستاد که چرا به سراغش نمی نفرین

باید آنجا . دهم براي باز سازي ایالت شرقی اختصاص می را * خوب، خوب من هیچ، حاال ده میلیون کردیت«: با التماس گفت. دیوانه می شد

Page 105: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

105

ولی براي بیشتر از ! خوب است؟ ها؟ باشد، پنجاه میلیون کردیت. یون کردیتبیست میل. خوب چی؟ کم است؟ خیلی . را بهتر از اینها ساخت »...من، من حاضرم آنجا همه چیز بسازم، هر چیز که تو بخواهی. پارلمان اجازه بگیرم آن باید از

. قرار داشت چرخاندروي میز مرد غریبه ناگهان گردنش را به طرف تلفن که . هاي رئیس جمهور را قطع کرد صداي زنگ تلفن صحبت اگر از این ماجرا جان «: با خودش گفت. هم به یاد مسیح افتاد رئیس جمهور باز . ي امیدي بود روزنه. سفیدي چشمانش گشادتر شده بود

».بزرگ پایتخت را تا پایان امسال خواهم ساخت سالم به در ببرم، ساختمان نیمه تمام کلیساي

»اگر حرف اضافه بزنی، با یک گلوله خالصت می کنم، فهمیدي؟«: مرد با احتیاط عقب رفت و گفت

: کسی از پشت خط گفت. و با حرکت سر و گردن به رئیس جمهور فهماند که گوشی را بردارد

شما هنوز آنجا هستید؟. جناب رئیس جمهور! ـ آه

ـ بله، شما؟

همه چیز تحت کنترل ما ال مسرت باید به اطالع جنابعالی برسانم که با کم. ـ بنده؟ بنده رئیس نیروهاي امنیتی پایتخت هستم، قربان !است

اي به نظرش رسید گربه. کرد با احتیاط گردنش را چرخاند و از پنجره بیرون را نگاه . رئیس جمهور احساس غیرقابل توصیفی داشت »ل دارید؟کنتر پس شما همه چیز را تحت ... پس«: گفت. کند روي ساختمان جلویی حرکت می

منتظر دستورات جنابعالی . است ایم و او به هر چهار قتل اعتراف کرده ما قاتل را دستگیر کرده. جاي هیچ نگرانی نیست. ـ بله قربان . هستیم

Page 106: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

106

)پایان/جلسه دهم(کارگاه مجازي آموزش فنون داستان نویسی

ها، شود، با اتفاق داستان نویسی گفته شد، داستان با بر هم خوردن تعادل آغاز میهمان طور که بارها و بارها در طول کارگاه اگر این اسلوب در نگارش داستان رعایت . یابد ي اصلی پایان می یابد، و با یک حادثه ها، و حوادث فرعی، گسترش می ها، تعلیق کشمکش

.کند شده باشد، مطمئناً خواننده تا پایان، داستان را رها نمی

Page 107: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

107

20گفتار

پایان داستان و بازنویسی محمدرضا خردمندان

مقدمه

... هر روز تعداد بیشماري داستان در گوشه و کنار این کره ي خاکی نوشته می شود که بسیاري از آنها به لحاظ موضوع، لحن، فضا وشباهت هاي فراوانی با هم داشته باشند اما چگونه است که برخی براي همیشه جاودانه می شوند و همیشه سرزبانها می مانند ممکن است

و باقی پس از مدت کوتاهی به دست فراموشی سپرده می شوند و گذشت زمان تاروپود آنها را از هم می پاشد؟

موثر در ماندگاري یا عدم جاودانگی یک داستان است که اگر خوب اتفاق بیفتد چگونه به پایان بردن یک داستان یکی از عوامل بسیار چیزي که جیمز جویس از آن به . دریچه اي تازه به سوي مخاطب می گشاید و چنان در او اثر می کند که هیچ گاه آن را از یاد نخواهد برد

.تجلی یاد می کرد

هایی نوشته شده است اما چه می شود که هنوز بعد از گذشت این همه سال وقتی قرار تا به حال داستان هاي فراوانی با درونمایه ي تنچخوف می افتیم؟ آیا اگر پایان درخشان سوگواري را از آن حذف کنیم چیزي جز یک داستان » سوگواري«است مثالی آورده شود یاد

معمولی خواهیم داشت؟

آنِ داستانی

آن «فصلی را به تشریح چنین پرسشی می پردازد که درتعبیري خودساخته از آن به «هرزادکتاب ارواح ش»شهریار مندنی پوردر آن داستانی بیش از آنکه به تکنیک مربوط باشد یک مفهوم بسیار بدیع و قابل توجه است که اگرچه درارتباط با پایان . یاد می کند» داستانی

تفاوت (که در ادامه همین بحث درباره شان سخن خواهیم گفت(داستاندر » گره گشایی«یا «نقطه ي اوج«داستان است اما با تا آنجا که پس از اتمام داستان، ذهن خواننده را به شدت درگیر . در واقع مفهومی فراتر از اوج یا گره گشایی داستان است. چشمگیري دارد

.آمده را شرح دهم تالش می کنم مختصري از آنچه در کتاب. می کند و هیچ گاه رهایش نخواهد کرد

لحظه یا . آن داستانی، یکی از وجوه ممیز گزارش با داستان، تجلی ظریفی است که به داستان حس و حالی بی بدیل می بخشد. لحظاتی، نازك بینی، پیچشی، کشف یا تاللویی، و رازوارگی خاصی است در حیات انسانی یا زبان انسانی که داستان هاي معمولی فاقد آنند

Page 108: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

108

و ضمناً، داراي خصلت غافلگیرکنندگی هم . استانی، معموالً خالف آمد مسیر معمول زندگی و خالف آمد عادت هاي داستانی استآن د .هست و خواننده را درگیرشهود و حیرت خواهد کرد

عموالً درانتهاي این م. براي درك موضوع می بایست داستان هاي برجسته اي را که به شدت متکی به نقطه ي اوج هستند به یاد آوریدداستان همراه با تعجب یا افسوس خواننده، انگشتش هم در . داستانها، ناگهان با پیچشی؛ نکته اي یا حقیقتی براي خواننده فاش می شود

:دهان، پایان می پذیرد

مرد میانسالی، کنار . می گیراند فندکش را درمی آورد و سیگاري. هوس می کند سیگاري بکشد. مرد جوانی، کنار استخر لمیده: مثال اول

آیا این فندك آن قدر خوب هست که . دستش، بحث را به فندك مرد جوان می کشاند و این که او چه قدر به کار این فندك اطمینان دارداگر بعد از .کار به شرط بندي می انجامد؛ منتها شرطی عجیب. هر بار، با زدن دکمه ي آن روشن شود؟ جوان به فندکش اطمینان دارد

بیست بار فندك زدن، فندك مرد جوان، پشت سر هم روشن شود و در هیچ بار، نیاز به تالش دوباره نباشد، مرد میانسال ماشین قیمتی خود ق مرد هر دو به اتا. اما اگر در یکی از فندك زدن ها، فندك روشن نشود، مرد جوان باید یکی از انگشتان دستش را بدهد. را به او خواهد دادساطوري را هم آماده باال می . او دست چپ مرد را، انگشتانش باز از هم، بوسیله ي میخ و ریسمان، روي میز می بندد. میانسال می روند

همسر مرد . اما زنی ناگهان بر آن ها وارد می شود... بازي دیوانه سر آغاز می شود. کلید ماشین آماده روي میز نهاده شده است. گیردو می گوید که البته دیگر . می گوید این مرد بیماري شرط بندي، آن هم چنین شرط بندي غریبی، بر سر انگشت حریف دارد. ل استمیانسا

بعد زن . هیچ چیزي براي شرط بندي ندارد، چرا که همه ي دارایی خود، از جمله همین ماشین مورد شرط بندي را به همسرش باخته است .مرد جوان می بیند که دست زن چند انگشت ندارد. اشین را برمی دارددست دراز می کند و کلید م

.در این داستان در جمله ي آخر خواننده ضربه می خورد، یا غافلگیر می شود، حیران، شاید با عرقی سرد بر پیشانی

ارگاه خصوصی و قهرمان مدام از بخت خوش حقیقت، جناب هرکول پوآرو ک. مردي در واگن درجه یک قطاري کشته می شود: مثال دوم

قاتل در میان . در این واگن، افرادي عموماً از طبقه ي باال حضور دارند. تحقیقاتش را آغاز می کند. آگاتاکریستی هم در قطار حضور داردو از لذت خواننده به شدت تالش می کند که قاتل را حدس بزند. انگشت اشاره ي سوظن، یک به یک بر آن ها می چرخد. اینان است

. از سویی هم حواسش هست که در دام نویسنده نیفتد و شخصی را که ظاهراً همه ي شواهد علیه اوست، قاتل نپندارد. کشف بهره ببردپیرزن نابغه ي داستان نویس، ...نه... قاتل. سرانجام پوآرو موفق به کشف معماي پیچیده می شود. چون می داند که بعداً کنف خواهد شد

بله همه ي افرادي که در آن واگن هستند، یک ضربه چاقو به مقتول شریر که قاتل هم ... قاتلین .را غافلگیر کرده و فریب داده است باز ما .بوده وارد کرده اند

با این دو مثال، آیا طبق تعریفی که عرضه شده، پیچش یا رازگشایی آخر این سه داستان ، آنِ داستانی هستند؟

داستان ها اگرچه غافلگیرکننده است، اما دیگر خصایص آنِ داستانی را، مثالً کشف و شهود، طنین و داللتی بر رنج و پایان این . خیربعد از خواندن داستان، خواننده علی رغم . خاصی در زبان ومدلول هایی نظیر رنج و سرمستی انسان ندارند شادمانی انسان، یا تجلی

وانی آن ها ندارد، اگر هم داشته باشد، بیشتر براي آزمودن دوباره ي همان چرخش غافلگیرکننده، یا غافلگیري چندان تمایلی براي بازخمانند داستان هاي شاهکار در ذهن .بعد ازپایان این داستان ها، آن ها مشکل و مسئله ي خواننده نمی شوند. سرگرمی دوباره خواهد بود

و چنان که گفته شد، کشف و . د، که همراه زیستن خواننده، ادامه ي داستان را بزیندخواننده ادامه نمی یابند، شخصیت ها کش نمی آیناین داستان ها با تعریف . در این دو داستان نیست که به دانایی و احساس خواننده از حیات یا زبان چیزي بیفزاید شهود انسانی خاصی هم

در حالی که یک داستان هنري ناب را . وبی آن ها را سر میز شام تعریف کردیعنی می توان به خ .سامرست موآم از داستان قرار می گیرنداگر بخواهیم سرمیز شام تعریف کنیم، نه اینکه عملی نباشد اما در مخمصه اي شبیه به مخمصه نویسنده گرفتار خواهیم شد که احتمالن

!فالنی عجب آدم کسل کننده اي است: مخاطب در دل خواهد گفت

Page 109: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

109

:لی از آنِ داستانی توجه کنیدحال به مثا

شباهنگام . داستان با زاویه اي سینمایی آغاز می شود. داستان سوگواري چخوف ماجراي سورچی پیري است که پسرش از بیماري مردهپایین می آید، جمله هاي شروع داستان مانند دوربین، بر دانه هاي برف زوم می کنند، زاویه دیدشان همراه برفدانه ها. است و برف می بارد

در طول داستان، مسافر و مسافرینی سوار کالسکه ي . تا بر شانه هاي سورچی که بر کالسکه اش نشسته و منتظر مشتري است برسدسورچی تالش می کند تا با آنها رابطه ي انسانی برقرار کند، و سپس ماجراي مرگ . سورچی بی چاره می شوند، چند جوان خوشگذران مثالً

اما . که چطور شد که او بیمار شد، به کدام بیمارستان بردش، براي معالجه ي او چه کارهایی کرد، و او چگونه مرد. تعریف کند پسرش راآن ها به اندوه او . گوش آن جوان ها که در میانشان کوتوله اي هم هست، که بیشتر از بقیه مسخرگی می کند، بدهکار سورچی نیست

و سرانجام مرد اندوهگین، کسی را پیدا نمی کند که با او درد دل کند و بار اندوه را پیش . یگر هم همینطورمسافران د. توجه نمی کننداسبش را در اسطبل می گذارد و همنشین می شود با مردانی از جنس . به محلی که شبها بیتوته می کند می رود. رویش زمین بگذارد

. اینها هم به نیاز پیرمرد دردمند اعتنا نمی کنند. اینجا گرد آمده اند و مهیاي خواب می شوند خودش، که خسته از کار روزانه از سرما و برف،. مانند مسافران، همین که سورچی می خواهد ماجراي مرگ پسرش را تعریف کند، روي از او برمی تابند و به کار وبار خود می پردازند

.سورچی اندوهگین تر به اصطبل می رود

از آن داستان هایی که معموالً تازه کارها می نویسند، با موضوع مورد عالقه . ستان ما با یک داستان معمولی روبرو هستیمتا اینجاي دا اما داستان چخوف در سطرهاي آخر، ناگهان با . آنها، یعنی فقر و بدبختی و بی اعتنایی آدمهاي دیگر به سیاه روزي شخصیت داستان

مرد سورچی در اسطبل، می نشیند کنار اسب مفلوکش، و ماجراي مرگ پسرش را از .عروج می یابدپیچش و ظریف بینی خاص چخوف، .اول تا آخر براي او تعریف می کند

.است »آنِ داستانی«این

.و این صحنه اي نیست که به راحتی از یاد خواننده برود

در یک شهر . این داستان هم نمونه ي خوبی است براي آنِ داستانی. بیاوریدداستان آدم کش ها یا قاتلین ، نوشته ي همینگوي را به یاد

این دو سراغ از . با همان رفتار خشن. ظاهر این دو مرد شبیه گانگسترهاي شیکاگویی است. کوچک، دونفر غریبه وارد کافه اي می شونداندرسن مانند خود همینگوي، زمانی مشت زن بوده و به . مردي می گیرند به نام اندرسن که گویا مدتی است در این شهرك ساکن شده

دو . او هر روز ساعت شش به این کافه می آید و غذا می خورد .علت مجهولی، کار را رها کرده و گویی در گریزي مدام به این شهر رسیدهسته و هر چه که می بیند گزارش می راوي این داستان مردي است از اهالی همین شهرك که گوشه کافه نش. غریبه هم این را می دانند

در همین گپ و گفت ها معلوم می شود که آنها قصد . دو غریبه گفت و گوي خشنی با مرد پشت پیشخوان و این شاهد ماجرا دارند. دهدهرروزه ساعت اندرسن برخالف . دو آدم کش، مرد پشت پیشخوان و آشپز را در آشپزخانه به بند می کشند. دارند حساب اندرسن را برسند

راوي داستان بیرون می زند و خود را به پانسیونی که . آدم کش ها هم ناامید ول می کنند و می روند. شش سر و کله اش پیدا نمی شوداز چشم او اندرسن را می بینیم که لباس پوشیده و مهیاي خارج شدن روي تخت خوابش، گوشه ي . اندرسن در آن اقامت دارد می رساند

.و انگار می خواهند حساب او را برسند. راوي به او می گوید که دونفر به شهر آمده اند. راز کشیدهاتاقش د

اگر اندرسن بعد از شنیدن خبر شتاب زده چمدانش را می پیچید و وحشت زده به شهر دیگري می گریخت باز ما داستانی خوانده بودیم شیوه ي معهود همینگوي، شخصیتهایش، جمله ها یا بخشی از جمله هاي گفته با گفت و گوهاي درخشان و جاندار که به. خوش ساخت

.شده خود را تکرار می کنند و البته داستان این پتانسیل را هم داشت که فکر ما را به کار بگیرد تا ادامه ي نانوشته ي آن را حدس بزنیم

Page 110: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

110

در این صورت این . وقتی که آدمکش ها اندرسن را گیر بیاورند و بکشند این ماجرا بار دیگر در شهري دیگر تکرار خواهد شد، تا: اینطور که .داستان یک داستان متوسط می بود

اندرسن به راوي می گوید که از آمدن دوغریبه خبر دارد و دارد تالش می کند که نیروي بلند شدن بیابد که . اما اتفاق دیگري می افتدمفهوم مردي که از . ف آمد عادت داستان و خالف رفت حدس و گمان ما، آنِ داستانی استهمین قسمت داستان، همین خال. بیرون برود

بنابراین نقطه ي مورد . فرار مدام و زندگی در به در خسته شده و می خواهد با پاي خودش برود روبه روي کسانی که قصد کشتنش را دارندچنین . ده و دارد با خودش می جنگد که شجاعت پیدا کند وبزند بیروننظر، همان تصویري است که در آن اندرسن روي تختخوابش افتا

یادتان باشد همینگوي این داستان را چند سال پیش نوشته .(صحنه و چنین موقعیتی، غیرممکن است بیاید به ذهن یک نویسنده ي معمولیِ (است

نویسندگان مختلف در مباحث آموزشی و در . د کافیستتصور می کنم توضیحاتی که تا اینجا در ارتباط با آنِ داستانی داده ش! خوبشاید بتوان گفت آنچه در . تبیین مبحث پایانی داستان، روشهاي گوناگونی را پیش گرفته اند که البته همگی نقاط اشتراك فراوانی دارند

ه گفتیم یک داستان خوب را به یک همان چیزي ک. مبحث آنِ داستانی مطرح شد یک گام فراتر از آموزه هاي معمول داستان نویسی است .باید توجه داشت که نویسنده ي تازه کار نباید در ابتداي کار از خود توقع خلق چنین لحظه هایی را داشته باشد. شاهکار تبدیل می کند

یی و پایان داستان آنچه به شکل معمول، در آموزه هاي مختلف آمده است و مرتبط با پایان بندي یک داستان است، تبیین اوج گره گشا .است

اوج گره گشایی

او معتقد است اگر داستانتان را خالصه . ابراهیم یونسی در هنر داستان نویسی، نقطه اوج را یکی از اجزاي اساسی طرح داستان می داندخوردید بدانید که طرح داستان کردید و به موقعیت یا حادثه یا نقطه ي عالقه و احساسی که برتر از سطح احساس عمومی داستان باشد برن

وي معتقد است هر قدر هم . بنابراین اوج جزء الینفک طرح است . فاقد اوج است و داستانی که براساس آن بنا شود به جایی نمی رسدبتوان آن توصیفات داستان قوي و مناسب باشد و هراندازه هم اشخاص داستان خوب بدرخشند داستان باید لحظه ي قاطعی داشته باشد که

.را به عنوان عالی ترین نقطه ي عالقه یا گره عالیق داستان بازشناخت

اگر به یاد داشته باشید . مصطفی مستور در مبانی داستان کوتاه، نقطه ي اوج را جایی می داند که تنش در داستان به اوج خود می رسدحوادث اصلی مرتفع تر از حوادث فرعی . اصلی و فرعی است در مبحث کشمکش و حادثه پردازي گفتیم هر داستانی متشکل از حوادث

در اوج، گره هاي کور باز می شوند و گویی نوري بر زوایاي . حاال می گوییم نقطه ي اوج، مرتفع ترین حادثه ي اصلی داستان است. بودند .تاریک داستان افکنده می شود

داستان ناگهان رها می شود و چرخش هاي اساسی در شخصیت ها یا در این نقطه است که احساس متراکم شده ي: مستور می نویسد .رویدادها رخ می دهد

–در داستان گردنبند . نکته ي قابل توجه اینکه هرچه نقطه ي اوج به انتهاي داستان نزدیک تر باشد تاثیر آن بیشتر خواهد بودنقطه اوج وقتی است که زن و شوهر پس از آن همه مرارت در تهیه ي پول گردنبند گمشده به صاحبش، درمی یابند که آن -موپاسان

.گردنبند بدلی بوده است

«!منتهاش پانصد فرانک می ارزید. گردنبند من بدل بود! اوه طفلکم: خانم فورستیه سخت متاثر شده بود؛ هردودستش را گرفت» ید که داستان بعد از اوج، بالفاصله به اتمام رسیده و نویسنده از هرگونه توضیح اضافی خودداري کرده تا خواننده را با این حادثه تنهامی بین .بگذارد

Page 111: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

111

ویژگیهاي اوج داستان

:اوج داستان مرتفع ترین نقطه ي داستان است -1

اگر نویسنده حادثه ي جالبی را در ابتداي داستان آورد حتماً باید .را متاثر کند بدین معنا که هیچ حادثه اي تا به این اندازه نباید خواننده .حادثه ي زیباتري براي بعد از آن داشته باشد تا داستان از این حیث درجا نزند

:اوج داستان باید نتیجه ي منطقی سیر حوادث داستان باشد -2

ایان داستان ارتباط منطقی با حوادث داستان ندارد و خواننده در نقطه ي اوج حس در نوشته ي برخی نویسندگان تازه کار می بینیم که پمتحول می شود و دست از ) بدون هیچ دلیل قانع کننده اي(ناگهان مثالً دزدي که همه ي عمرش را دزدي کرده .می کند فریب خورده

!این کار می کشد

:اوج داستان باید غافلگیرکننده باشد -3

. همان اواسط داستان بتواند پایان را حدس بزند خواندن داستان دیگر لطفی نخواهد داشت و نویسنده بازي را باخته است اگر خواننده. اوج مثل گنجی است که فقط نشانه هاي کوچکی از آن پیداست و بقیه زیر خاك است: مهدي قزلی در داستان نویسی از صفر می نویسد

باشد و تالشی براي یافتنش الزم نباشد قاعدتاً جذابیتی هم وجود ندارد و هرکسی می تواند از آن گنج اگر همه ي این گنج روي زمین پهن .استفاده کند

:اوج داستان کوتاه است -4

شد باید از هرگونه اطنابی در این نقطه خودداري شود و کار چنان با. وقتی داستان به اوج رسید دیگر نباید بیش از اندازه آن را سایه زد .که تماس خواننده هر چه زودتر با حوادث و اشخاص داستان قطع گردد

پایان

این صحنه در واقع پایان . گاه پس از اوج و گره گشایی داستان صحنه کوتاهی وجود دارد که دایره داستان در آن نقطه بسته می شودهمان طور که در فصل آنِ داستانی گفتیم، قوي ترین پایان ها، . ندپایان هاي قوي و موثر ، داستان ها را ماندگارتر می ساز. داستان است

ربطی -بر خالف گره گشایی-پایان ها گاه به گونه اي طراحی می شوند که . آن هایی است که ذهن مخاطب را به شدت درگیر می کندنوشته ي » چند تا جعبه«پایان داستان کوتاه . رندظاهري به وقایع داستان ندارند اما به گونه اي کنایی مفهوم و پیام اصلی را در خود دا

راوي در بن بستی از روابط از هم گسسته میان خود، زنش جیل و مادرش و بعد از مکالمه اي . ریموند کارور از این نظر حیرت آور است :با مادرش گوشی تلفن را می گذارد و همچنان از پنجره به بیرون خیره می ماند اندوهبار

در خانه باز می شود و کسی به ایوان . چراغ ایوان روشن است. لحظه ماشینی از جاده اصلی به طرف یکی از خانه ها می پیچددر همین این همان چیزي است که در « :می گوید. جیل کاتالوگش را ورق می زند و بعد دیگر ورق نمی زند. می آید و همان جا منتظر می ایستد

»اه کنی؟می شود به این نگ. نظر داشتم

Page 112: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

112

«.عزیزم به چی داري نگاه می کنی؟ به من هم بگو«: جیل می گوید .پرده پشیزي هم برایم اهمیت ندارد. اما من نگاه نمی کنمبعد . چراغ را روشن می گذارند. چه بگویم؟ آدم هاي آن خانه لحظه اي یکدیگر را در آغوش می گیرند، بعد با هم به داخل خانه می روند

.آید و چراغ خاموش می شودیادشان می

پایان باز

پایان باز یکی از شیوه هاي موثر در داستان نویسی نوین است که اگر در جاي خود و به درستی اتفاق بیفتد تاثیري به مراتب باالتر از یا اگر داشته باشد زیاد به . ندارددر داستانهایی که انتهاي باز دارند اغلب گره گشایی مشخصی وجود . داستان با انتهاي بسته خواهد گذاشت

وجود دارد در پیرنگ باز دیده نمی شود و ) مثلن داستان گردنبند(به عبارت دیگر نتیجه گیري محتومی که در پیرنگ بسته. چشم نمی آیدعینی، , تان چون زندگیدر داستان با پیرنگ باز نویسنده سعی می کند خود را در داستان پنهان کند تا داس. اگر هم دیده شود قطعی نیست. از این رو اغلب به مسائل مطرح شده پاسخ قطعی نمی دهد و خواننده باید خود راه حل آنها را پیدا کند. ملموس و بی طرفانه جلوه کند

)چخوف از اولین نویسندگانی است که به نوشتن داستان با پیرنگ باز توجه نشان می دهد(

تهاي باز وجود دارد آن است که استفاده از چنین شیوه اي نباید حاصل ضعف نویسنده در به پایان نکته اي که درباره ي داستان با انبسیار دیده ایم نویسندگانی را که در به پایان بردن داستان هایشان به مشکل جدي برخورده اند؛ از آن رو داستان را . بردن داستانش باشد

پایان باز زمانی بهترین کارکرد خود را دارد که داستان نویس در پرداخت داستان و . را دارندرها می کنند و ادعاي باز بودن پایان داستان در این صورت . شخصیت پردازي و سایر عناصر داستانی کم نگذاشته باشد و سرنخ هاي الزم را براي پایان داستان به خواننده داده باشد

جایی براي «در داستان فیلم . سپارد و براي این کارش حتماً دلیل محکمی داردنویسنده داستان را در اوج قدرت به دست خواننده می پلیس از ابتدا تا انتهاي داستان براي . با قاتلی بسیار حرفه اي روبه رو هستیم که به راحتی در ایاالت متحده آدم می کشد» پیرمردها نیست

این نوع . قاتل به راحتی از چنگ پلیس می گریزد و در شهر رها می شود اما در سکانس نهایی فیلم می بینیم که. گرفتن او تالش می کندپس تکلیف قاتل چه : بیننده در پایان سوال می کند. پایان، خالف آمد داستان هاي معمولی است که قاتل نهایتاً دستگیر یا کشته می شود

کنایه ي ظریفی که به ناتوانی پلیس در برابر جنایتکاران می زند، یک اما پایان باز به این داستان فرصت داده تا درکنار ! شد؟ او که فرار کرد !آدمکش ها به راحتی در شهر می گردند: یا .زندگی در ایاالت متحده ناامن است: درونمایه ي بسیار هولناك را با خود حمل کند

Page 113: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

113

تمرین

.داستانی را در آن بررسی کنیدداستان کلیساي جامع نوشته ي ریموند کارور را بخوانید و سعی کنید آن

هرگز به اولین . یکی از داستان هایی را که در این دوره ي کارگاهی نوشته اید انتخاب کنید و براي پایان آن اتودهاي متنوعی بزنید .ان پدید می آیدببینید با تغییري که در پایان داستان می دهید چه تغییراتی در کلیت داست! چیزي که به ذهنتان رسید اعتماد نکنید

منابع و مآخذ

چاپ دوم - 1384/ققنوس/ شهریار مندنی پور/ کتاب ارواح شهرزاد 1382/ چاپ هفتم/ موسسه انتشارات نگاه/ ابراهیم یونسی/ هنر داستان نویسی

چاپ /کتاب مهناز /میمینت میرصادقی -جمال میرصادقی)/ فرهنگ تفصیلی اصطالح هاي ادبیات داستانی(واژه نامه هنر داستان نویسی /1377/ اول

1384/ چاپ دوم/ نشر مرکز/ مصطفی مستور/ مبانی داستان کوتاه 83بهار / چاپ اول/موسسه علمی آینده سازان/ مهدي قزلی/ داستان نویسی از صفر

Page 114: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

114

21گفتار

بازنویسی

توحید عزیزي

به ذهن » ایده«و خطور » محرك خارجی«هاي گذشته در مورد داستان کوتاه و مراحل خلق آن توسط نویسنده، از پیدایش در جلسه

ي داستان کوتاه و ارکان آن، همچنین در مورد فنون پرداخت و توسعه. صحبت شد» گسترش داستان«و » خط طرح«نویسنده تا نوشتن بحث و » پایان داستان«، و »زمان بندي«، »صحنه پردازي«، »گفتگو نویسی«، »حادثه پردازي«، »پردازيشخصیت «، »زاویه دید«همانند

.گفتگو شد

اهمیت . بازنویسی: گري در داستان نویسی است ي فوت کوزه شود که به منزله در آخرین گفتار از این کارگاه، در مورد فنی صحبت می .ک داستان خوب یا یک داستان خوب به یک شاهکار استبازنویسی در تبدیل یک داستان ضعیف به ی

هدف از بازنویسی چیست؟

به طور . ي داستان به منظور رفع نواقص و ارتقاي کیفی آن است آید ـ نوشتن دوباره ـ همان طور که از خود کلمه بر می» بازنویسی« .ستتوان گفت که هدف از بازنویسی، کامل کردن و بهتر کردن داستان ا ساده می

ي اداري پس از تایپ ـ باشد، ي متن داستان ـ همانند تصحیح یک نامه کار، بازنویسی تنها یک مرور ساده شاید به نظر نویسندگان تازهتوان گفت به عبارت دیگر می! اما حقیقت این است که بازنویسی یکی از مراحل مهم نگارش داستان است ـ اگر مهمترین آنها نباشد

.نویسی نشده است، هنوز داستان کاملی نیستداستانی که باز

توان با یک بازنویسی مناسب، داستان ضعیفی می .بازنویسی آخرین فرصت براي رفع مشکالت و نواقص داستان و بهتر کردن آن استبه شاهکارهاي ادبی تبدیل توانند با بازنویسی بهتر شده، یا هاي خوب می همین طور داستان. را به داستانی خوب و در خور توجه تبدیل کرد

.شوند

از کجا شروع کنیم؟

بندي، و نواقص جمله هاي نوشتاري، خوانند تا اشکال معموالً نویسندگان پس از پایان نوشتن داستان کوتاه، یک دور کامل آن را میدر بازنویسی عالوه بر ! نیست» بازنویسی»آن اگر چه این کار مفید و الزم است، نام . را بر طرف کنند) نقطه گذاري(مشکالت سجاوندي

.تصحیح موارد فوق، باید اجزاي اصلی داستان و روند وقایع مورد بررسی قرار گرفته، در صورت لزوم تصحیح شده یا تغییر نماید

Page 115: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

115

اصله پس از نگارش داستان و نویسندگان نوقلم غالباً عالقمند هستند که بالف. براي بازنویسی داستان کوتاه قبل از هر چیز باید صبور بودي مورد نظرشان ارسال، یا به مجموعه داستانی زیر مرور اولیه، آن را براي اظهار نظر به دیگران نشان داده، در وبالگ گذاشته، براي مجله

.عجله نکنند »بازنویسی«ي اگر چه غلبه بر این خواسته مشکل است، نویسندگان باید بیاموزند که در مرحله. چاپ خود اضافه کنند

هفته داستان نوشته 4تا 2به این معنی که نویسنده به مدت ! بهترین کار براي شروع بازنویسی داستان کوتاه، فراموش کردن آن استگفته .(Fresh eyes)»هاي شسته شده چشم«ي به چه دلیل؟ به دلیل پدیده. شده را به کناري بگذارد و اصالً به آن مراجعه نکند

ي متن به دلیل آشنایی ذهنی و فکري با متن نوشته شده، اشکاالت و ایرادهاي متن شود، نویسنده هنگامی که یک متنی نوشته میشود میها را نادیده گرفته و اي که با متن نوشته شده و ذهنیات خود نویسنده به تازگی برخورد داشته است، اشکال در واقع مغز نویسنده. بیند را نمی

تواند به راحتی بیند، می کند؛ در حالی که در همان زمان فرد دیگري که براي اولین بار آن متن را می ار آنها را تصحیح میبه طور خودکي زمانی، زمانی که نویسنده با ایجاد یک وقفه. این پدیده چه در مورد ظاهر و چه در مورد باطن داستان صادق است. هاي آن را بگیرد غلط

.استفاده کند» هاي شسته شده چشم«تواند بار دیگر آن را مرور کرده، از کند، می از فکر خود پاك میداستان را تا حدي

هاي خود را پس از نگارش براي ممکن است بعضی از نویسندگان نوقلم فرد معتمد یا معلمی در نگارش داستان داشته باشند و داستان :چرا؟ به هزار و یک دلیل! هایشان معاف هستند؟ به هیچ وجه گان از بازنویسی داستانآیا این دست نویسند. تصحیح به آن فرد ارایه کنند

هاي اولیه و مسایل اصلی داستان متمرکز شود و شود در مورد همان الیه اول آنکه هر چه داستان ضعیفتر باشد، منتقد یا مصحح مجبور میهایی به براي مثال، بارها داستان .رود و ریز داستان نویسی از کف می اي تصحیح نماید و فرصت موشکافی بیشتر و توجه به نکات حرفه

تعجب ! هاي امالیی و سجاوندي متن داستان گذشته است منظور بازنگري یا نقد به نگارنده ارجاع شده است که تمام وقت، به تصحیح غلطي تواند با استفاده از پدیده تناب ناپذیر است، اما نویسنده میي داستان اج غلط امالیی یا تایپی و اشکال در سجاوندي در متن اولیه. نکنید

.تري معطوف کند آن را بر طرف نموده، فرصت مغتنم نقد را به نکات مهم» هاي شسته شده چشم»

درست اي در چنان روزي از نظر حرفه. شود ي معروف تبدیل می کار بالخره روزي به یک نویسنده ي تازه دوم دلیل آنکه یک نویسنده» داستان نویسی«همانند » بازنویسی»در این وضعیت اگر نویسنده از قبل براي . نیست که آثار خود را قبل از چاپ به دیگر افراد نشان دهد

.تمرین نکرده باشد، با مشکل مواجه خواهد شد

تر از د انتظار داشت کسی بهتر و دقیقنبای. ي خالق یک اثر، دلسوز آن نیست آنکه هیچ کس به اندازه(!) و هزار و یکمین دلیل ... واقعی » بازنویسی«از این منظر، .ي یک داستان، داستان را حالجی کند و مقصود و مفهوم ذهن نویسنده را در داستان تجلی بخشد نویسنده

.ادبیتواند انجام دهد، نه حتا بهترین منتقد ي همان داستان می داستان، کاري است که فقط و تنها فقط نویسنده

چه مواردي باید بازنگري شوند؟

بنا بر این تمامی نکات مربوط به ظاهر و باطن داستان . تکمیل و بهتر کرد داستان است» بازنویسی«همان طور که گفته شده، هدف از می اجزاي داستان خود را به دقت رحم ـ تما نویسنده باید ـ همانند یک منتقد بی. بین نویسنده قرار گیرد ي بازنویسی باید زیر ذره در مرحله

.کالبدشکافی کند و ایرادهاي آن را بر طرف نماید

» باطن داستان«، و »فنون داستان نویسی«، »موارد نگارشی«مواردي در داستان که در بازنویسی باید به آنها دقت کرد در سه گروه .شود آورده می

Page 116: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

116

الف ـ موارد نگارشی

تصحیح امالیی و تایپی -1

خواننده . هاي خودش بکند، وجود غلط امالیی یا تایپی در داستان است تواند به خواننده اصوالً بدترین توهینی که یک نویسنده می، اما غلط امالیی یا )یا کالً متوجه آن نشود(ي آبکی یا پایان خنک یک داستان را تحمل کند ممکن است شخصیت پردازي ضعیف، حادثه

. بیند و برداشت او این خواهد بود که نویسنده وقت کافی را براي نوشتن داستان و ارایه به خواننده صرف نکرده است تایپی را به وضوح می .هاي خود احترام نگذاشته است به عبارت دیگر به خواننده

)نقطه گذاري(سجاوندي -2

مشاوران تزار از وي در مورد فردي که به تبعید به گویند روزي یکی از می: نجاتبخش را شنیده اید» ویرگول«احتماال حکایت معروف : اما کاتب نوشت» .بخشش الزم نیست، به سیبري تبعید شود«: تزار با عصابانیت فریاد زد. سیبري محکوم شده بود، طلب بخشش کرد

».بخشش، الزم نیست به سیبري تبعید شود«

تر بخوانند و بهتر متوجه شود خوانندگان داستان را راحت حیح موجب میسجاوندي ص. اي در نگارش داستان نیز اهمیت دارد چنین مسالهي هاي اضافه هاي مختلف یا کسره ها را با توقف اي که در جاي جاي داستان یا نقاط حساس مجبور شود باز گردد و جمله خواننده. شوند

.کند قبت خسته شده، داستان را رها میهاي مختلف جمله درك کند، عا مختلف بخواند و منظور نویسنده را از بین حالت

شود، باید به طور کامل اصول نگارش و جمله بندي فارسی را با سجاوندي نوین و امروزي رعایت داستانی که به زبان فارسی نوشته می .ن متمرکز شوندي خواندن آنها، بر اصل داستان و باطن آ ها و دقت در نحوه ها و جمله کند تا خوانندگان بیش از توجه به کلمه

اصول نگارش فارسی و جمله بندي -3

مانند آجرهایی هستند که بناي داستان را ... ، تشبیه، استعاره، و هاي مصطلح، مثال هاي داستان و استفاده از عبارت ها و جمله کلمهنویسنده ـ . و زیباتري نیز ساخته شودتر شود بناي محکم استفاده از مصالح خوب و به کاربري صحیح و بجاي آنها، موجب می. سازند می

کند ـ باید بر کلمه کلمه، جمله جمله، و بند بند داستان اگرچه هدف و منظور خود را در وراي این کلمات و حتا ظاهر داستان منتقل میي ذیل را مقایسه سه قطعه. به طوري که نتوان یک جمله از داستانش را با جمله یا عبارت بهتري جایگزین کرد. وسواس خاصی داشته باشد

:کنید

اش را برداشت و راه دختر کوله. داد ها باد آنها را تکان تکان می تابید و بعضی وقت هاي قرمز رنگ می ي گل نور خورشید بر کله (1) .رفت

ي سبکش را به ولهدختر ک. آورد کشید و گاه گاه نسیم آنها را به رقص در می هاي سرخ می آفتاب دست نوازشگرش را بر سر گل (2) .کرد، به راه افتاد دوش انداخت و همان طور که آوازي را زیر لب زمزمه می

ي خالیش را به دختر کوله. تکاند ي نحیف آنها را از برگ می رحم باد ساقه زد و دست بی هاي خونی رنگ می تیغ آفتاب بر سر گل (3) .نداشتدوش کشید و در حین راه رفتن، از لگد کردن گلها ترسی

Page 117: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

117

هاي مناسب، تشبیه، و استعاره همان مفهوم و با استفاده از کلمه 3و 2در مورد اول، هیچ ظرافتی به خرج نرفته است، اما در موردهاي توانند جایگزین یکدیگر مناسب یک فضا و یک نوع داستان هستند و نمی 3و 2با این حال هر کدام از موردهاي . فضا نوشته شده است

.شوند

هاي فرهنگی ـ هاي اخیر و به ویژه از زمان تشدید مراوده دانید متاسفانه رسم الخط و طرز نگارش فارسی در قرن ان طور که میهمها، موارد ارایه شده از صدا و سیما و حتا ها، روزنامه اکثر نوشته. اجتماعی ـ علمی با غرب مورد هجمه و تخریب بسیار قرار گرفته است

. هاي فرانسوي، انگلیسی، و آلمانی است که در فارسی جایی ندارند هاي غلط از عبارت» برداري گرته»ي ما، اي روزانهه جمالت و مکالمهپیشنهاد من به تمامی نوقلمان آن است که در حین نگارش . توان آنها را در این مختصر گنجاند این موارد آنقدر زیاد است که نمی

نگارش زبان «و » غلط ننویسیم«هاي اي، کتاب ی، اما حتما پیش از نوشتن آثار مهم و نویسندگی حرفههاي اولیه و تمرین نویسندگ داستان .را مطالعه کرده، و همیشه در کنار خود داشته باشند» فارسی

ختگیر پنهان هاي س ها نیاید، اما از نظر منتقد هاي ناصواب ممکن است به دید بسیاري از خواننده بندي برداري و جمله هاي گرته غلط .سازد ماند و داستان را با وجود نکات مثبت و مفهوم قوي، به دلیل عدم رعایت اصول نگارش فارسی، مطرود و منزوي می نمی

ب ـ فنون داستان نویسی

استحکام و انسجام خط طرح -4

کرد و این کار را باید از خط طرح که چارچوب داستان بار دیگر باید تمامی نکات و فنون نگارش داستان را بازنگري» بازنویسی«در :هاي ذیل پاسخ قانع کننده داشته باشد نویسنده باید براي پرسش .داستان است آغاز نمود

بی سر انجام یا » روایت«را به وجود آورده است یا یک » داستان«آیا اصوالً خط طرح داستانی وجود دارد و این خط طرح یک • )جلسه اول ـ گفتار دوم ـ داستان کوتاه .ك.ر(خاطره است؟

جلسه دوم ـ گفتار چهارم ـ خط طرح چیست . ك.ر(آیا اجزاي اصلی خط طرح به درستی در داستان بسط و گسترش داده شده اند؟ • )و چرا به آن نیاز داریم؟

جلسه دوم . ك.ر(منطقی و درست دیده شده است؟ ها، و حوادث آیا در گسترش خط طرح به داستان ترتیب و توالی ماجراها، اتفاق • )ـ گفتار پنجم ـ بسط خط طرح به داستان

همین گفتار آمده است داشته باشد، اما 9ي ها نیاز به بررسی بیشتر به ویژه مواردي که در گزینه شاید پاسخ به بعضی از این پرسشبه طور کلی از خط طرح و گسترش آن راضی باشد و به زبان عامیانه باید » هاي شسته شده چشم«نویسنده پس از بازخوانی داستان با

.داستان خنک و آبکی نشده باشد

زاویه دید -5

)جلسه سوم ـ گفتار ششم و هفتم(نویسنده باید در مورد زاویه دید داستان نکات ذیل را بررسی کند

آیا به اشتباه در اواسط داستان زاویه دید تغییر نکرده است؟ •

Page 118: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

118

برداري شده و از معایب آن دوري شده آیا بهترین زاویه دید براي نگارش داستان انتخاب شده است؟ آیا از محاسن زاویه دید بهره • است؟

انتخاب شده، آیا شخصیت مناسبی به عنوان راوي انتخاب شده است؟) اول شخص(» درونی«اگر زاویه دید •

هاي شخصیت او هماهنگی دارد؟ شده، آیا لحن و گویش راوي با ویژگیانتخاب » درونی«اگر زاویه دید •

انتخاب شده، آیا به اشتباه داناي کل نظرات خود را وارد داستان نکرده است؟ و آیا ) سوم شخص(» بیرونی«اگر زاویه دید • ناخوداگاه در داستان دخالت نکرده است؟

. توانند از آن استفاده نمایند ت که نویسندگان باسابقه بهتر از نویسندگان نوقلم میزاویه دیدي اس) سوم شخص(» بیرونی«زاویه دید

هیچگاه در داستان با زاویه . عدم دخالت راوي در داستان و دوري از ابراز نظر شخصی است» بیرونی«همترین مساله در مورد زاویه دید این مشکل را خود شما، خواننده ....«یا » ...و به نظر من حق با فالنی بود ...«: راوي نباید این گونه بنویسد) سوم شخص(» بیرونی«دید

نویسنده حق ندارد به عنوان » بیرونی«حتا در زاویه دید . »...کرد فکر کنم بهتر بود فالنی این کار را نمی... «یا » ...کنید عزیز، درك می !)نویسندگان بنام نیز این اشتباه را مرتکب شده اندگر چه حتا بعضی (پاورقی یا توضیح نیز در داستان دخالت کند

دهد تا شخصیت راوي به نویسنده اجازه می» درونی»گرچه زاویه دید . نیز خطر مشابهی وجود دارد) اول شخص(» درونی«در زاویه دید تواند نمی) اول شخص(» درونی«ه در زاویه دید مثالً نویسند. نظرات و افکار خود را بیان کند، اما نباید مستقیماً با خواننده وارد گفتگو شود

البته . یا همانند آنها» کنید مطمئن هستم شما نیز به عنوان یک خواننده مرا درك می«یا » کردید؟ شما اگر جاي من بودید چه می«: بگوید .این اشتباه نیز از مواردي است که حتا نویسندگان بنام هم دچار آن شده اند

زمان داستانی -6

ـ زمان 16جلسه هشتم ـ گفتار . ك.ر(در بازنویسی باید دقت شود که زمان داستانی در طول داستان به اشتباه تغییر نکرده باشد (Time) گیرد، همیشه این خطر وجود در نظر می) مضارع(به ویژه هنگامی که نویسنده زمان داستانی را حال ). روایت/زمان داستانی. 3ـ

این اشتباه چه از نظر خوانندگان ـ که . ي داستان را با آن بنویسد برود و ادامه) ماضی(داستان به اشتباه به زمان گذشته دارد که در اواسط .شوند ـ و چه از نظر منتقدان، غیرقابل بخشایش است سر در گم می

) ماضی بعید(، و گذشته دور )ماضی نقلی(گار ي ماند ي استمراري، گذشته ، گذشته)ماضی(از افعال گذشته نویسنده باید در مورد استفاده .ي آنها مسلط بوده، مفهوم ذهنی خود را به درستی به خواننده منتقل کند وسواس داشته باش؛ بر معنی و مورد استفاده

ها شخصیت -7

باور پذیر باشند و واکنش ها باید شخصیت. ها تامل شود توان گفت در بازنویسی داستان باید بر واقعی بودن شخصیت به طور خالصه می .)ـ شخصیت در داستان کوتاه 8ي چهارم ـ گفتار جلسه. رك(ها منتقی باشد آنها در قبال حوادث و اتفاق

تواند تصویر شناسد یا می اي پردازش شده باشند که خواننده احساس کند آنها را می هاي اصلی داستان باید به گونه شخصیت یا شخصیتتواند ـ نه با نگارش اگر شخصیت اصلی گنگ است و به خوبی پردازش نشده است، نویسنده می. ذهن خود ترسیم کند واضحی از آنها در

و تقسیم شخصیت پردازي در جاهاي ) 10جلسه چهارم ـ گفتار . ك.ر(یک بند از خصوصیات او ـ بلکه با استفاده از ابزار پردازش شخصیت

Page 119: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

119

هاي یک شخصیت، مهمترین ابزار پردازش ها و گفتگو ها، واکنش طور که قبالً نیز گفته شد، کنشهمان . مختلف داستان، او را کامل کند .وي هستند که باید توجه خاصی به آنها کرد

اي که در پردازش شخصیت هاي فرعی در داستان کوتاه شخصیت. نصیب بمانند بین بازنویسی بی هاي فرعی نیز نباید از ذره شخصیتهاي از طرف دیگر اگر شخصیت اصلی به علت عدم تعامل با شخصیت. ط طرح نقشی ندارند باید حذف یا کمرنگ شونداصلی یا پیشبرد خ

.هاي فرعی مناسب به داستان اضافه گردد دیگر خوب پردازش نشده است، باید شخصیت

گفتگوها -8

ضعف . د در بازنویسی به دقت بررسی شوندبای) هاي اصلی و چه فرعی چه شخصیت(هاي داستان ي شخصیت)ها دیالوگ(گفتگوها به تفصیل 14مفهوم دیالوگ در جلسه ششم ـ گفتار . است» مونولوگ«اي که باید در این مرحله بر طرف شود، تبدیل دیالوگ به عمده

رست مانند اینکه د. هاي داستان با یک لحن و گویش مطرح شود هاي شخصیت بررسی شد، اما منظور از مونولوگ این است که تمامی گفتهها را نوشته است، اما ي داستان تمامی این دیالوگ البته در واقع نیز همین است و نویسنده! کند ي آنها دارد صحبت می یک نفر از زبان همه

جام شده هر شخصیتی باید بر اساس وضعیت فرهنگی ـ اجتماعی و پردازشی که از او در داستان ان. خواننده نباید این مساله را حس کندو شاعران نیز لحن متفاوتی از پزشکان و اینان از مهندسان دارند و قس (!) ها همه شاعر نیستند بدیهی است که پاسبان. است، حرف بزند

.علی هذا

. )ـ گفتگو نویسی 14جلسه ششم ـ گفتار . ك.ر(هاي روزمره و بی ارزش است به مکالمه» گفتگوها«ي دیگر پرهیز از تبدیل شدن نکتهبه . دلیل ذکر نشود و حتماً در پیشبرد خط طرح یا پردازش شخصیت، نقش داشته باشد در داستان کوتاه باید دقت شود که هیچ حرفی بی

.آورند، باید حذف شوند هایی که حذف آنها از داستان تغییري در نهایت داستان به وجود نمی عبارت دیگر مکالمه

ي اصلی پایانی حادثه -9

ها، شود، با اتفاق که بارها و بارها در طول کارگاه داستان نویسی گفته شد، داستان با بر هم خوردن تعادل آغاز میهمان طور اگر این اسلوب در نگارش داستان رعایت . یابد ي اصلی پایان می یابد، و با یک حادثه ها، و حوادث فرعی، گسترش می ها، تعلیق کشمکش

:به نماي زیر نگاه کنید. کند پایان، داستان را رها نمی شده باشد، مطمئناً خواننده تا

نمودار شماتیک گسترش داستان کوتاه

هاي از پیش تعیین شده تحلیل کرد، نمودار فوق روند کلی یک داستان را توان داستان کوتاه را بر مبناي ریاضیات و فرمول اگر چه نمیکند که تمامی پیوستگی نمودار این نکته را تداعی می. توان آن را مشاهده کرد می هاي کوتاه دهد که در بسیاري از داستان نمایش می

. دهد ي اصلی پایانی سوق می داستان را به سمت حادثه... ها، و ها، تعلیق ها، روایت ماجراها، کشمکش ها، توصیف عناصر داستانی، شخصیت .رسد ي اصلی پایانی، به اتمام می همچنین داستان کوتاه بالفاصله یا در چند جمله پس از حادثه

است که از سوي » حادثه«ي اصلی، واقعاً یک مطمئن شوید که حادثه. ي پایانی داستان داشت در بازنویسی باید دقت مضاعفی بر حادثهتواند هیچگاه نمی» اتفاق«). ـ تفاوت حادثه با اتفاق 13جلسه پنجم ـ گفتار . ك.ر(» اتفاق«داستان سر زده، نه یک » شخصیت اصلی«

» شخصیت اصلی»نیز باید به دست » ي اصلی حادثه«. تواند کشمکش ایجاد یا آن را تقویت کند شود، اتفاق فقط می» حادثه«جایگزین .به وقوع بپیوندد )ـ انواع شخصیت در داستان کوتاه 9جلسه چهارم ـ گفتار . ك.ر(

Page 120: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

120

شود یا خیر؟ آیا به ي اصلی پایانی منقلب می پس از خواندن حادثه ي داستان در هنگام بازنویسی، نویسنده باید از خود بپرسد آیا خواننده رود؟ شود؟ آیا به فکر فرو می شود که انتظارش را نداشته باشد؟ آیا خوشحال یا غمگین می او شوکی وارد می

.داستان باید تردید نماید کند، در انتشار ي اصلی پایانی تغییري در خواننده ایجاد نمی به هر حال اگر نویسنده در یابد که حادثه

صحنه و فضا -10

ي به مثابه» فضاسازي«و » پردازي صحنه«. ها و فضاي داستان را بیازماید کند که صحنه نویسنده در هنگام بازنویسی فرصت میبر بار و موزیک متن در فیلم سینمایی است و پرواضح است که حذف یا صحیح نبودن این عناصر، (mise en scene) میزانسنپردازي و فضاسازي در داستان کوتاه به طور نکات مربوط به این صحنه. داستان، تاثیر منفی خواهد داشت (Melodrama) نمایشی

.بحث شده است 15ي هفتم ـ گفتار مبسوط در جلسه

اگر چه هر . رن نیز متفاوت استهاي مد و حتا رمان 19با رمان قرن » داستان کوتاه«پردازي و فضاسازي در باید توجه داشت که صحنه دوي این عناصر اجزاي الزم داستان هستند، در داستان کوتاه مجال زیادي براي پرداخت به آنها وجود ندارد و نویسنده باید با هوشمندي به

.)داستان، در همین گفتار) ریتم(ضرباهنگ -12ي نکته. ك.ر(ها و فضاها را توصیف کند طور مختصر و مفید صحنه

بازگشت به گذشته -11

یکی از فنون زیباي داستان نویسی و فیلمسازي است، باید مواظب بود استفاده از آن (Flashback) اگر چه بازگشت به گذشتهاست تواند وجود داشته باشد و هر بازگشتی ممکن در داستان کوتاه حد اکثر یک یا دو بازگشت به گذشته می .آزاردهنده و بیش از حد نباشد

استفاده کند و چه زمانی استفاده » بازگشت به گذشته«نویسنده باید بداند که چه زمانی از .طول داشته باشد) پاراگراف(حدود یک تا سه بند جلسه هشتم ـ گفتار . ك.ر(همچنین بازگشت به گذشته نباید آنقدر طوالنی باشد که مسیر اصلی داستان از ذهن خواننده پاك شود . نکند .)رجوع به گذشته ـ 17

هاي قدیمی را به اگر فیلم .ها است ي ورود به این بازگشت ي مهم دیگر در داستان نویسی مدرن ـ و البته فیلمنامه نویسی، نحوه نکتهي شد و فیلم به صحنه رفت و کم کم صحنه از فوکوس خارج می نشست و به فکر فرو می اي می خاطر داشته باشید، شخصیت گوشه

مشابه همین روش در داستان نویسی وجود داشت که فرد در خواب یا در خیال خود، فالش بک را ایجاد . شد به گذشته وارد می بازگشتبراي گشودن تونل (Trigger) در داستان نویسی و فیلمنامه نویسی مدرن یک تلنگر. ها منسوخ و ناپسند شده اند این روش. کرد میلیلی با «و فیلم » مسعود شصتی«ي نوشته» یک دانگ از بهشت«توان به داستان در این زمینه می. تو ورود به آن الزم اس» بازگشت«

دو «داستان . مراجعه کرد) ي تلویزیونی آن ي فیلم فجر، نه نسخه ي مونتاژ شده براي جشنواره نسخه(ي کمال تبریزي ساخته» من استي در خور هاي این کارگاه است، اما نمونه اي متفاوت از آموزه ی نیز گر چه تا اندازهي سید مهدي شجاع نوشته» کبوتر، دو پنجره، یک پرواز

هاي مناسب بهره ي مژگان عباسلو ـ یکی از مدرسین کارگاه ـ که از بازگشت نوشته» شود زد گل را نمی«همچنین داستان .توجهی است )ها لینک شوند لطفاً داستان. (جسته است

داستان )ریتم(ضرباهنگ -12

هاي پردازي هاي مستقیم و صحنه پردازي مثالً شخصیت. هر کدام از عناصر داستان بار احساسی ـ نمایشی مخصوص به خود را داردبر . اندازند کنند بلکه اصطالحاً داستان را تا حدي کند کرده، از تک و تاب می توصیفی حس هیجان یا التهاب را به خواننده منتقل نمی

.دهد ادثه، یا تشریح واکنش تند یک شخصیت به یک اتفاق یا شخصیت دیگر، خواننده را ملتهب کرده، تکان میعکس وقوع ح

Page 121: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

121

اي موفق است که بتواند ضرباهنگ یا ریتم داستان را با به کارگیري مناسب و بجاي هر کدام از این عناصر با توجه به بار نویسنده .احساسی ـ نمایشی هر کدام، تنظیم کند

توصیف ظاهري یک شروع شود، سپس در بند دوم) پاراگراف(کنید داستانی از توصیف فضاي یک اتاق قدیمی در یک بند فرض سپس گفتگوي میان آن دو راجع به رفتن یا نرفتن پسر به جنگ در چند . پیرزن و در بند بعدي توصیف جوانی که پسر آن پیرزن است بیاید

فالش بک به گذشته و توصیف شوهر پیرزن و پدر پسر و شخصیت پردازي مستقیم و غیر مستقیم هاي پیرزن، دیالوگ و سپس با صحبتکند، سپس یک ها در مورد موضوع ادامه پیدا می ي آنها در سه بند، دو باره داستان به زمان اصلی باز می گردد و گفتگوي شخصیت هر سه

بینید که با گذشت چند صفحه از داستان، هنوز داستان سرعت می... ودش شود و مستقیماً پردازش می شخصیت فرعی به خانه وارد میممکن است داستان در ادامه آبستن . ي داستان وجود ندارد مناسبی نگرفته، خواننده دچار هیجان یا احساسات نشده، و کالً دلیلی براي ادامه

خواننده ممکن است از روند کند داستان خسته شود و ! ی نداردهاي جذابی باشد، اما خواننده که از آنها اطالع وقایع، حوادث، و کشمکش .دیگر آن را ادامه ندهد

اعزام (در زدن شخصیت فرعی و ورود به خانه و صحبت با پسر جوان در مورد اعزام : حال همین داستان را با روایت دیگري تصور کنید. ك.ر(ها در البالي گفتگوها توصیف حیاط قدیمی خانه و شخصیت، )بندد داند، در ذهنش پرسشی نقش می به کجا؟ خواننده هنوز نمی

شنود و با مخالفت وارد صحنه ها را می پیرزن صحبت). ـ گفتگو نویسی ـ چگونه یک دیالوگ بهتر بنویسیم؟ 14جلسه ششم ـ گفتار کند در ابتداي مان طور که مشاهده میخب، ه. توصیف پیرزن در میان گفتگوها). داند مخالفت با چه چیز؟ خواننده هنوز نمی(شود می

همچنین توصیف . عدم تعادل نیز به وجود آمده است. هایی است که دوست دارد پاسخ آنها را بفهمد داستان ذهن خواننده درگیر پرسشطور کلی خواننده دالیل به . تر هم بشود تواند کامل ي داستان می ها در حد کلی و با استفاده از گفتگو انجام شده است و در ادامه شخصیت

.ي این روایت از داستان نسبت به روایت قبل دارد بیشتري براي ادامه

ي داستان نویسی هستند ـ در طول داستان در میان خالصه اینکه نویسنده باید بتواند عناصر کم تحرك و کند را ـ که البته الزمهاگر نویسنده در حین . واننده را در قسمتی خسته و در قسمت دیگر گیج نکندعناصر پرتحرك و دراماتیک، قرار دهد تا ضرباهنگ داستان خ

.نوشتن داستان متوجه این موضوع نباشد، بازنویسی بهترین وقت براي این کار است

مدیریت اطالعات -13

ي زبردست اما نویسنده. هاي پلیسی ـ معمایی است کنند که مدیریت اطالعات داستان تنها مخصوص داستان بعضی به اشتباه فکر میاگر خواننده . ندهد» لو«در هر داستانی باید اطالعات را مدیریت کند؛ به این معنی که تمامی اطالعات و حقایق داستان را از اول به خواننده

ي وادث، گذشتهها و ح هاي داستان، علت وقوع اتفاق ي داستان را بخواند؟ درون و ذهن شخصیت همه چیز را بداند، چرا باید ادامهها با یکدیگر، و دیگر اطالعات داستان باید به تدریج و در طول داستان به شخصیت منتقل ي قبلی و فعلی شخصیت ها، رابطه شخصیت

اصوالً بهتر است براي ایجاد پرسش در ذهن خواننده، کشش به داستان اضافه شود و سپس اطالعات در جاي مناسب و از طریق . شود .اننده منتقل شودمناسب به خو

ج ـ باطن داستان

انتقال پیام -14

Page 122: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

122

هاي خود از داستان نویسنده باید در بازخوانی. ي انتقال پیام و بطن داستان است آخرین اما مهمترین کار در بازنویسی، دقت در زمینهمحسوس و غیر مستقیم به خواننده منتقل منتشر نشده به این پرسش پاسخ دهد که آیا پیام و مقصود وي از نگارش داستان به صورت غیر

آیا پیام داستان خیلی شعاري و سطحی نشده است؟. شده است یا نه

ي خوانندگان امکان پذیر ي ظاهري داستان و رسیدن به بطن داستان و مفاهیم معنوي آن شاید براي همه گفته شد که گذر از الیهجلسه . ك.ر(اما همان تعداد کم نیز آنقدر ارزش دارند که نویسنده براي آنها قلم فرسایی کند نباشد و اکثر آنان در ظاهر داستان باقی بمانند،

هاي داستان و بافتن هر چه بهتر تار و پود ظاهر و ها و کنایه بازنویسی فرصت مغتنمی براي بررسی سمبل.) ـ باطن داستان 19ـ گفتار 9 .باطن داستان است

Page 123: ﯽﯾﺎﻤﻧﺎﯾﻮﭘ ﯽﺴﯾﻮﻧ ﻪﻣﺎﻧ ﻢﻠﯿﻓ يﻪﻘﻠﺣ · 3 1 رﺎﺘﻔﮔ نآ عاﻮﻧا و نﺎﺘﺳاد يﺰﯾﺰﻋ ﺪﯿﺣﻮﺗ ﺮﺘﮐد

123

تمرین

.براي کارگاه ارسال کنید) جداگانه(قبلی خود را بازنویسی و متن قبل و بعد از بازنویسی را هاي یکی از داستان