45
ﮔﺮﺑﻪ اﻳﻦ ﻋﺰﻳﺰ! ﻋﺒﺪاﻟﺮﺿﺎﻳﯽ ﻋﻠﯽwww.poetrymag.org اﻟﮑﺘﺮوﻧﻴﮑﯽ ﻧﺸﺮ ﻣﺠﻠﻪ ﺷﻌﺮwww.poetrymag.org ﮔﺮﺑﻪ اﻳﻦ ﻋﺰﻳﺰ! ﻋﺒﺪاﻟﺮﺿﺎﻳﯽ ﻋﻠﯽ اﻟﮑﺘﺮوﻧﻴﮑﯽ ﻧﺸﺮ ﻣﺠﻠﻪ ﺷﻌﺮ اﻧﺘﺸﺎر ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺗﺎرﻳﺦ: ١٣٧٧ اﻟﮑﺘﺮوﻧﻴﮑﯽ اﻧﺘﺸﺎر: زﻣﺴﺘﺎن ﭼﻬﺎر و هﺸﺘﺎد و ﺳﻴﺼﺪ و ﻳﮑﻬﺰارDownload: www.ghalbinternet.com

اين گربه ی عزيز!_

Embed Size (px)

DESCRIPTION

 

Citation preview

Page 1: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

www.poetrymag.org

!ی عزيز اين گربه

علی عبدالرضايیی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

١٣٧٧: تاريخ نخستين انتشار يکهزار و سيصد و هشتاد و چهارزمستان: انتشار الکترونيکی

Download: www.ghalbinternet.com

Page 2: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

پيامگير

!سالم

در کار نيست شعریعذر می خواهم که نيستم و لطفا بعد از صدای من پيغام بگذاريد

تا هر وقت دلم خواست برايتان پيغام بگذارم !متشکرم

شب سياهش را درآورده ست ستاره ها را در زباله دان پشت ابرها ريخته ست و يک جفت دست

؟! خوبی می آورد اين پنجره هاتازه دارد روز ! الو الو ! ديری زمين و من اينهمه دوری؟چرا با

اين روز ها را سنگ می زند دست های من و تو اصال زنگ نمی زنی که ببينی چه می کنم ته دنيا

ماه را فرستاده اند آن باال!و تنهايی به شوق ديگری هر شب به بستر می رود عزيزم

مردم برای شادی بهانه می خواهند

يابانی که می گذارم پا و من به هر خ

تو را می بينم که جايی توی تنهايی

داری قدم می زنی

و اين برای من کافی ست

اين پرنده بی هوای تو می ميرد برای تو از سنگ هم بال می گيرد

اين بند از حرفها را برف باريد نمی توانم بنويسم

ده انددو پنجره دو دهان که توی هم باز می شد به هم پشت کر

!لطفا خواننده ی عزيز

!بدون آنکه حرف کنيد گوش دهيد

Download: www.ghalbinternet.com

Page 3: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

!تلفن دارد زنگ می زند برداريد

صدای جامانده ی گنجشک ! الو الو روی اين سيم ها چقدر خش دارد

ورق بزنيد آن پنجره ها را که پشت پرده آتشی برپاست

گرسنگی ماهی نمی گيرد برای آن گربه؟! درست است يند خزر را در چشمهای گربه هدر دادندمی گو

ديگر بس است !خواننده ی عزيز گوشی را بگذاريد هر چه خودش می خواهد آواز بخواند

فقط بگوييد در انتهای اين شعر گريه کنميا روی سطر اول گيتار بزنم؟

اين حرف ها برف نيست به کسی نزنيديگری نيمه کاره کردلب های ما را ديوارهای د

موش های قبلی را کشت چند خيابان مشت برای اين گربه کسی چه می دانست که ما هم می توانيم

ماه را صدا کنيم اصال فراموش کنيد

! خيلی موش دارد اين ديوار اين گربه

Download: www.ghalbinternet.com

Page 4: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

هشدار

پنهان گيرم خدا پشت ابرهای سفيد و سياه

دريا راکه آورده بودی کجا ريختی؟ !ناخدا چراغی که شايد بياورم

کف دست کدام سياره بگذارم؟ آدم که شانسی ندارد

فوت می کنم که زمين سردتر شود؟! کو دستی که جهان را در مدار ديگر بگذارد

زمستان برف هايش را تمام کرد!زمين را هی دم خورشيد قل ندهيد

دارد هشدار می دهد به اين دهکدهزلزله زمين که شانسی ندارد ما دوباره آدم نمی شويم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 5: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

بزرگراه

که دنيای کفش های کهنه بود نه گوشه ی انباری که انبار مرده هاست نه گوشه ی دنيا

! هی آينه قدری تماشايم کن !اينجايم اگر من بميرم

آفتاب بتابد يا نفت نباشد گر چه فرق می کنددي! برگرد اشتباه تو آن بزرگراهی بود که می گفت

Download: www.ghalbinternet.com

Page 6: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

تور علی

از اين سر خيابان با دست هايی که هندوانه زير بغل دارد تا ميدان گمرک می رود

و چون سدی که روی رودخانه سپر می کشدوشبی ستاره ای بر د ايستاده بر ميدان

دست هايش را از ته جيبش می کند روی کاپوت پيکان و ناگهان يک مشت

!ايست حيوان

ماشين نه در خيابان عابر نه در پياده روها

سکوت معنای ديگر اين غوغاست ماشين در حاشيه دست تنهاست

چه می داند گردن نمی گيردکه افسار اين اسب را کسی به

Download: www.ghalbinternet.com

Page 7: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

کات

دوربين روی نقش اول رفت

! خسته کنيد مرا در گنجشک هايی که بر سرشاخه جا ماندند ! بسته کنيد و با پنجره هايی که در آسمان گذاشتم

دار و ندارم اين حرفی ست که در ديوانه می زنمدبلند می گوي پيراهنی به رنگ شب دارم

!تماشاچيان در خواب هم جيب ها ی مرا می گرديد؟ نه چاقويی که ضامن آهو باشد در جيب

ول می کنم نه آن شاخه سيب را که می خواستم بياورم

!کات

کارگردان برای اين صحنه کم آورد و آسمان را اضافه کرد

را بگيری به ميدانی که می خواستی دست هايش

! تاکسی نگهدار واين خيابونو بلد نيستی تو اين مردم

!النگ شات

خيابان از وسط فيلم می گذشت و روی ميدان دور زد

از روی پل

Download: www.ghalbinternet.com

Page 8: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

و زير ابرهايی که دور سر ميدان عصر می چرخيد رفت

انگشتهام بلد نبودند از دستهای بلند سواری بگيرند

رافکنده ستمثل عصای مردی که از بغل دستی خود س

! لطفا نگه داريد

خودم پاره کردم بليط را

رديف چند مانده به آخر گم سالن پر از سياهی بود و نصف شانه های مرا صندلی تو برداشت

بی پرده می گويم رفت پرده روی ميدانی که آسمان کم داشت

و هر که را می خواستمبعالوه ی چند خدای ديگر شد

کات!ديوم شاتم

عصر جديد تمام آسمان را از خدا کم کرده بود

وسط آن همه می خواستمدست های تو مال من باشد

چه می دانستم سرافکنده ی عصايی هستم

که همدست بغل دستی ام بود

Download: www.ghalbinternet.com

Page 9: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

گفتگو

در کالس هايی که دارمکنمدست هايم را از پنجره پرتاب می

تکه ای از لب بر می دارم و بر پيشانی تو می گذارم در شعر هايی که می گويم

هميشه هستی تو ميز را که می چينم

همين روبرو می نشينی و هی مکث می کنی

چه کرده ام با تو چه می کنی اينجا؟

شايد آنجا نشسته باشی غريب و دستمالی به روی عکس می کشی

توريا در اداره پشت ماني همين طور به من فکر می کنی

از درس هايی که می دهد شب را چگونه بيرون می کند؟

در شعرهايی که می گويد آيا هنوز آن روبرو نشسته ام

ميز را که می چيند؟

Download: www.ghalbinternet.com

Page 10: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

نقشه

هر شب اين نقشه را از روی ديوار می کنم

موشکی درست می کنم و روز که چشمهايم را باز می کند

باز می بينم خواب ديده ام در اين خانه بر اين تخت

دنبال خواب های تو راه افتاده ام از دختری به دختر ديگر رفته ام

و می ترسم می ترسم اين نقشه از روی ديوار بکنم

؟! نمی رود به سوی تو بی ناخدا برود و کشتی

کردفاصله را هر شب نمی شود از خدای من کم امشب عروسک های تو موبلند شدند

و چشمهايم گريه بر گونه های گرگرفته ريختند که حتی عروسکهای تو از من گريختند !افسوس

Download: www.ghalbinternet.com

Page 11: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

رياضی

نه خنده راه می برم

نه گريه تا خت می زنم من دراين بازی رياضی درس می دهم

از تمام چند انگشتی که بلد بودمو انگشت سبابه کم آورده امد

! بشمار اضافه داری

هر که در اين جاده تندتر بدود بيشتر دير می کند!وقتی قرار نيست جای کسی عاشق بشوی آدم باش که رازی درون راز ديگر داشت به سر می کرد کسی که جای تو خود را دست هرکه دلش می خواهد به راحتی می ميرد کنی؟چرا تمام نمی

!از اول اصال قبول نيست برگرد

!بشمار! دستی که زير سرت خواب می رود بسته ست باز کن

از آغوش گرم اين شاخه ها چگونه می افتد برگ؟

! نبه شيشه ای که ندارد اين پنجره آخر چگونه سنگ می زنی بس ک غمی به خانه ی نی برده ست

دمی که ناله پيدا کرد و نامه را برده ستچگونه چشم های ت

که پاسخ چنين اشک آورده ست؟

من در اين بازی فقط رياضی درس می دهم

!يک نقطه هم از خدا برنداشتم نشد

نقطه از پايان اگر پايين بيايد!دفتری پر می شود ول کن

Download: www.ghalbinternet.com

Page 12: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

گناه

گر عشق به تو جرم استا نمی شود نبود کسی جز مجرم عاشق نيست

نبود؟ کار تو در آينه هم دست به سر کردن ما بود برای سهمی که هيچکس برنمی داشت! هستم ماه تنها گرد شب های پايتخت شدم

صبر کرده امدر سعی اين جاده که از روی خودش برگشت

! ندارم اهی برنداشتمو هيچ گن ! کارگردان بزرگ گر چه هر پيشه را پيش تو بازی کرده ام

آينه هم با من دورويی کرد پير شدم رو کرد و هر چه از بر داشتم

اگر عشق به تو کفر است نمی شود نبود کسی جز کافر عاشق نيست

تو عقل کل شده بودی نمی کنی جنون اداره نکردی

همه جا هست چشمی که به من دوخته باشد و نمی دانی نمی شود هر که با من بيايد با هيچ کس همراه نيست

نيست که زير پای من اينجا زمين نبود آی دختری که آن سوی اين گوشی جرات نمی کنی

آخر اين دوری چه نردبانی ستسد؟که از کنارم به کنارم نمی ر

! ندارد حرف حساب من اينجا گوش نداشت ندارد؟ لب های دربسته آواز ديگری دارد

خواب هم ديگر مرا در شب نمی برد بيچاره آن کالهی که از سرم برداشتی

باد را هم برد ! برگرد دنبال چاره در سرم می گردم که اين آخری اگر تو پر نکنی

! بشکن وداز شيشه آبرو کم نمی ش ! بزن سری که هرگز به سنگ نخورد سرنگون می شود

!بزن که روشن شی

Download: www.ghalbinternet.com

Page 13: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

گورستان

کند از چهره ی دخترانی که اينجا هستند چند لبخند مردی که می گويند

تا پارسا ل آن کوچه که يک پنجره داشت از امروز هفتاد سنگ پرتاب کردی خواستند از پارسال بيايندگيرم از دخترانی که م

دورودخانه پارو زده باشد زنی که غرق شد

در اشک های مردی که می گويد

نه يک تفنگ می گيرم بر پشتم نه حتی سنگ در مشتم

! کشتم من بی دليل شما اقرار می کنم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 14: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

زندان

برای تو دست های بسته می خواهم

ديوارش بچسبانی که عکس مرا به زندانی برای چهره ای که خط خطی می کنی تا سالها

قفس را با قهقهه طی کنی ...و ناگهان

بی پرده می گويم خيسم کنی مرا از پرده از ديوار بکنی

و با دست هايی که روی سرت دق می کندگوشه ای چمباتمه بنشينی که ديگر چه بايد کرد و ندانی

Download: www.ghalbinternet.com

Page 15: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

ناگهان

ور می زد از ديوار هم بلند تر ترس بردارم آمده بود

روی مبلی نشست که چند خانه پر می کرد داشتيم از دور به هم نزديک می شديم که ناگهان آمد

صدای چند ماشين بوق و مردی که زور می گفت پشت آيفون

...مردی که می گويند

شما هم می شناسيدندبه خانه ريخته بود

و ترسيده بود دختری که در کمد عاشق من شد

Download: www.ghalbinternet.com

Page 16: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

فرار

از قاب عکس قديمی بيرون می آيم بر سنگفرش خيابان قدم می گذارم

به آن سوی ديوارهای گلی باز می گردم تا از کسالت مردی که زير سايه ايستاده ست خالی شوم

از قاب عکس قديمی بيرون می آيد

ار می کندو در خودش فر تا چهره ای که در نامه ی الی کتابم جامانده ست

به ديوارهای روبرو برگردد

Download: www.ghalbinternet.com

Page 17: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

مادر بزرگ

پنجره ام را باز می کند

!صبح بخير

روی ميزم می گذارد و سيب هايش

شاخه ای که برگ ها را زرد نمی خواهد

اين گوشه آخر چقدر کز می کنی! پا شو تمام شودکه جهان در گوشه ی ديگر

روی بالکن ايستاده ام در جوانی های خودم چشم می اندازم

که هنوز از کنار بزرگ تو رد می شود و بر خرابه های اين روزها روی بالکن ايستاده ست

تا زمين در گوشه ی ديگر تمام شود

الی شاخه ها می تکاند گاهی سيب نگاهمه جوان است می انديشدگاهی مادر بزرگ به پيرمردی ک

گاهی سيب های زرد پاييز را انکار می کنند...گاهی مادر بزرگ

...گاهی سيب

ديشب خواب ديدم شبيه ی زندگی کردنم

! مردم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 18: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

تدفين

چند لبخند از جنب پنجشنبه خواهد کند؟

پيراهنم را چگونه در می آوردد؟ در آستين من آيا دست می بر

مردی که می گويند خدا بيامرزد می گويد

و بر شرق من آب می ريزد باور نمی کنم که مرده شور بتواند

به هر جايی که بخواهد دست بيندازد ديدی؟ بيدار می شود

!شد

!آقای محترم

!مواظب اين سطر باش ...اين سطرها که می گويند

از صفحه ی من برخاست می گويم

ماتی که مرگ را به دنيا برده اندکل

Download: www.ghalbinternet.com

Page 19: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

علی

من علی هستم اشتباه نگيريد

آمده ام که بمانم شوخی نمی کنم گرچه می دانم

ايد خورده ليز ای دره سطرهای روی برداشت دستم کف از مرا که

را عبدالرضايی و گذاشت معاصر های لب روی دشنام

ستممن خودم ه در جيب هايم دريا گذاشته ام

؟!چرا به آب پشت می کنيد آی رود خانه ها ! خطر نکنيد تير دارد اين کمانی که از چهره من درآوردم

در شعرهای من هم بگرديد و داشبورد جيب ها آيا فقط يک تصوير گمشده در او بود

که وقتی نبودم شاملو سرود؟

Download: www.ghalbinternet.com

Page 20: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

غ بگويمعلی نيستم اگر درو

من خيابانی که از وسط آه می گذشت و برمی گشت تو يک بن بست

پای پله هايی که از پای خودم باال رفت که بند کفش های مرا می بست يک جفت دست يادت هست؟

؟! نداشتی هميشه دوستم داشتی؟

ستاره ها هر روز کجا می روندکه شب اينهمه از خواب می پرند؟ ! بزن که روشن شی و نه حرفی ه چشمکین

تکليف زمين با ستاره در شب ها که روشن نبود تمام آسمان را از خدا کم کرده بود

!هر چه گفتم دست خوش دست مرا کنار زد

گاهی کنار خودم مرد می شوم

و در آسمان دست می برم نه آن ستاره جايی هست

نه شريکینم؟کداميک را شماره ک

!لطفا شماره گيری نفرماييد خط ها توی هم افتادند

و مشترک در دسترس نيست

آدم ها هنوز روی هم افتاده اند تو خطی؟

علی نيستم اگر دروغ بگويم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 21: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

؟! ندارم من دوستت دارم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 22: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

قصه

اين قصه را در غار هم کسی نشنيد هشدار می دهم

های در برود از زير لب !نکند حبس دارد اين قصه هفت نسل

قصه ای دارم ته دنيا سر در بياورد که می گذارم از آستين دختری

فقط عجول نباشيد ما مهمات کم داريم

!اسب ها را هی نکنيد

خوانندگان گرامی اتراق می کنيم تازه سر درآورده ست اين قصه را کش نرفته ام

کش نمی دهم داريداگر تمايل

باز کنيد می توانيد کتاب های بعدی من را و اين قصه را باز هم بخوانيد

Download: www.ghalbinternet.com

Page 23: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

ايدز

وقتی قرار نيست ايدز، من می گيرد7/7/77سه شنبه روزی يکشنبه يا جمعه روزی چه فرق می کند

روی اين تخت يا کاناپه اصال چه فرق می کند در رشت يا تهران 7/7/78 نيست جای خواننده عاشق شوم چرا بگويم به اين شماره که آن را فراموش وقتی قرار

کرده ام زنگ می زنيد

لطفا پيغام تازه ای نگذاريد تنها نام قديم مرا تعطيل کنيد بر چند خيابان و کوچه بگذاريد

نو و آن شهر در طاغوت ،اگر دوباره برقرار شد

س می بردلطفا به آن روسپی که روی خنده تر به مادرم هم بگوييد من دوست داشتم

... سنگسار دوست داشتم از ايدز بميرم يا

Download: www.ghalbinternet.com

Page 24: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

چرا توقف کنم؟

!دست نگهداريد اجازه فرماييد با هم بخوانيم

از صفحه ای که می تواند روی سفيد بماند آخر چه می دانيم اصال بياييد با هم بنويسيم...لطفا خواننده ی گرامی

؟!چه گفتی

تو را از اين بازی معاف کنم؟

...باور کنيد سطر آخر هيچ سطری به زندگی اين قدر معنی نمی دهد که اين بازی مرا از آن بازی معاف کنيد

به نام ديگری برسانيد به سطر بعدی شما که شاعر نمی خواهيد

چرا توقف کنم؟ بنويسيدخانه را ترک کردپنجره هم ديوارهای اين

از همين سطری که می تواند روی سياه بماند آخر چه می دانيد؟ شما هم می توانيد !راستی

! بنويسيد با خوانندگان بعدی بخوانيد

Download: www.ghalbinternet.com

Page 25: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

گفتمان در پستو

ايستاده ست می نشينم ايستاده ست می ايستم

! نمی دانم چه می خواهد می خوابمن

ولی خواب می بينم که افتاده ست در شعرهام!اين ديوار

از همه راهی که بخواهد راه می رود! نمی دانم چه می خواهد

اگر نباشم نيز می نويسد ايستاده ام که خط خطی بشوم بروم هم دست برنمی دارد

! اين شاعر اين لعنتی

Download: www.ghalbinternet.com

Page 26: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

خواب ها

1

خواب ديدبغل دستی ام زير سطری از همين شعر سپيد که بغل دست من ديگری خوابيد

و خواب سطری که ديگر بغل دستم نبود ديد سطری که از صفحه ی من برخاست

و خواب ديد زير همان پتوی سفيد که شعری بغل دست من خوابيد شعری که از تختی به تخت ديگر رفت

يش ديدندو از خوابی به خواب هايی که برا

2

خبر به اينجا به اين خوابی که من ديده ام برای اين آخری وقتی رسيد

بيدار شد آن قبلی و اين ادامه به اولی که خبر شد جيغ زد

گفتم که خواب ديدی کدام طول؟ روی خودم طی می شوم

تنها تو بر ديوار اين غارها مرا نکشيد!همه جا کشيد

3

خت کسی می خوابدروی اين ت وبر ديگری کسی بيدار

در اتاق های تمام اين دنيا

Download: www.ghalbinternet.com

Page 27: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

چه فرق می کند؟ بيدار خواب مردم من فکر می کنم بايد رهاشان کنم

و اصال به ياد نمی آورمخواب هايی که برايم ديده اند

Download: www.ghalbinternet.com

Page 28: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

مراسم

شمع را بگذاريد هر چه خودش می خواهد گريه کندی شعری نبود که من گفته باشماين زندگ

در انتهای اين شعر نقطه بگذاريد بعد هم بنويسيد خودش را کشت

! گريه کنيد روی اين کلماتی که از اشک به دنيا آمد و جای چند شاخه ی گل اشک بگذاريد

باور کنيد مرگ هم شعری نبود که من بخواهم بنويسم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 29: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

سطر آخر

نی پايين و باال می رودپشت پنجره يک پيشا

و از کسی که دارد به خانه می آيد چشم برنمی دارد

يک گوشه از روسری اش را باد می برد! ببين و دور می زند او را دور شانه هاش

؟! می بينی دسته گلی که از کف دستش درآمده زيباست سرت را بدزد از اين گوشه شايد ببيند

؟!چ می خورد می شنویدر راه پله دارد پي

! سه تا و دينگ گ گ دوتا بر پله ها يکی

لعنت بر اين راهرو اگر درازتر می شد

سطر آخر اين شعر را خراب نمی کردم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 30: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

دعوت

؟!اين سوال قديمی را خودم پرسيدم شما جواب می خواهيد سر زده پشت آيفون زنگ می زنيد

هر چيز اين خانه ی بی همه چيز زير روی پيشخوان در شعرهای من هم می گرديد

و می خواهيد خودم را فاش نکنم؟!چه کنم

اين شعر ساده افسوس که يک شعر ساده محسوب می شود

Download: www.ghalbinternet.com

Page 31: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

کجا می رويم؟

!لطفا ورق بزنيد

من دروغی هستم که لج کرده ام و باور شده ام

نقشی بلند دارم

کارگردان لعنتی به هر طرف که بخواهد راست می کندو راست می گويم از سمت چپ برويد

کجا می رويد؟ راست می گويند چاشت می کردم وقتی که داشتم

رود خانه از روی آدم گذشت؟

قهوه خانه ای در قرن هفتم خريده ام!بريده ام

امو نمی گويم از گوشه ی کدام لب حرف برداشته می گويم کمی فکر کنيد

و برگرديد ! ورق بزنيد لطفا

Download: www.ghalbinternet.com

Page 32: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

گوش های بسته ما را گوش می دهد اين گربه را کش رفته اند از پوزه ی خرس فطبی

کيش داده اند و تا لب خليج لب های بسته او را حرف می زند

ايستاده ايم روی موجی که روی خودش افتاده ست

به اين راديو گوش داده ايمو چگونه موج های خودش را نمی گيرد مانده ايم که اين دريا

گوش های بسته ما را گوش می دهد مثل يک ديوار بر زمين افتاد پدرم

و خواهرانم بر نگشتند برادرانم رفتند

جيب های شما را نمی گرديم !مسافران گرامی برگرديد درم می گويدما

!بخواب پسرم به زحمتی که دارد اصال نمی ارزد که بيداری

هر کس صليب کسی را بر دوش می کشد

زمين برای خودش می چرخد روی خودش افتاده ست که مرا از روی دريا برداشت اين موج

آخر چگونه بنويسم که زمين می خواهد قدم های مرا از روی خودش بردارد

ی بسته ما را فاش می کنددرها ما را چگونه می خواهد اين راديو

من اينجا همسرم آنجا از شر اين پياده های لعنتی در کيش مانده ايم که با بی بی

! می دانم جوانيم بر باد می رود ! عزيزم دل بکنم آخر چگونه می توانم از اين گربه ی عزيز

Download: www.ghalbinternet.com

Page 33: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

!دست بزنيد

مادرم می گفت شاخه فروردين برگ می گذاردبر پدرم مردی که رفت پا بر برف

و بهمن چنان به خيابان ريخت که من نبوده ام آواز بخوانم!می گويم به خوابم نمی برد اين خواب ؟! تو خطی خط می زنم که خط نخورم

! ولم کن نه افسار ن اسب می خواهداين اسب را اداره کرد

که يک جای اين شعر ها گم شده ام نشانيم اين است که خواب ديده ام

يک جای اين دنيا گربه را خواب کرده اند پاهای خوابيده اش از خواب هم زده بيرون

و در خليج گير افتاد روبروی تفنگی که خط مقدم ايست داد نه ايستاد

در مشت هايی که روی مردم ايستاد نه سنگ شد و به خط شدند که خط بشوند خط می زدند

!شکنجه کنيد

گروه گروه يکی

يکی ما به سنگفرش اين کوچه ها خو کرده ايم

لگد بزنيد قسمتی از پنجره خواهد خنديد

از پنجره های عالم تا شده ايد

شويی شماست دست وجهان رها کنيد آن کيرهای ترياک خورده را که در خواب نفت رفت

اين مرد را که در بند کفش هايش فکر می کند کفش می کند

بيهوده ريخت و پاش نمی کند اين شاش می گذارم زمين را به دريا بيندازيد

!ماييد بفر برای دسته گلی که آورده ست! دس بزنيد دست و بايد به آب بدهد اين دست

Download: www.ghalbinternet.com

Page 34: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

ويترين

مرا زن های از مادرم بيشتر چاق می کردند بمانی پشت اين ويترين تو را می گذارند

و پيراهنی را که به تن داری دخترانی که در خيابان را ه می برند

م تو می پوشنديک دست بعد از سال من ده دالر جلوتر بودم

از اين پيراهنی که به تن داری از مادرم عقب می رفتم چند مادربزرگ و در هر خواب

آن جا پشت اين ويترين مرا لخت کرده بودند و ارزان می فروختند

تو را پوشانده اند اين جا و لباسی را که بر تن نداشتم

اين ويترينتن تو کرده اند پشت!شکم درآورده ام ببين

از مادرم که باردار آغوش های پدرم بود چاق تر شده ام

و اين پيراهنی که به تن داری! مانکن ! دوست گچی من بر گريه چادر نمی شود

Download: www.ghalbinternet.com

Page 35: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

برادران يوسف

وقتی به خانه ريختندر فرار نکردممن از روی ديگ

برای چه مخفی کنم که کوچه به کوچه با من آمده است اشکی را

بر شاخه ی الغری که من دارم چه می گذارد جز برگ دست بزرگ که از اين همه شنبه ی در هم ريخته می گذشت جز مرگ

از دست من چه خواهد رفت؟های جهان بپردکه خواب از سر تمام جمله شلوغ می کنم بس که چهره ها را خيس ديده ام دق کرده ام

روی گريه بمب بگذاريد اگر می توانيد که درآن دستی داشته باشم ميلی نبود که از دست دادن

برادر کنم؟ آخر چگونه در ديگر برادر بخوانم؟ چگونه مردی که حالم را به هم می زند

! يادم هست بر شاخه ی الغری که من داشتم ليکهنوز صدای جامانده ی ش ! دوستت دارم برادرم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 36: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

پدر

!آرام باش پسرم برادرانش رفتند

و خواهرانش برنگشتند مادر اينجا گريه دارد

دست از سرش بر نمی دارد پدر کمی برايش دعا کنيم خوب خواهد شد پسرم گريه ديگر بس است

خوب خواهم شد! قول می دهم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 37: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

ش همه

ش يک سالم و احوال پرسی همه بعد هم به اندازه ی خداحافظ

!اين عاشقی طول می کشد عزيزم !دستپاجه ام نکن

آن چشم های از پشت پرده ها بی آنکه برگهای مرا بتکاند به اين درخت پشت پنجره آخر چگونه پشت می کند؟

به تن داریتو پيراهنی دلبخواهی زيباتر از دختری هستی و نمی دانی

! که زيبا تر از توست

Download: www.ghalbinternet.com

Page 38: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

اتوبوس

در پيچ های بين شهری پيچ می خورد روی تيترهای روزنامه خش خش گيج می خورد و راديو

...جا شو محمد دريای ده ساله را به مردی عرب فروخت

...باد برددر جزيره يک دختر که جانمازش را هيچ دستی برنمی دارد پرچمی را که جای کهنه باسن بچه برمی دارد

آبی مايل به دريا بود چشم هايش تا عصر فردا را ببيند قادر نبود

را ننده جفت رودخانه در شب فرو می رفت و دريا که در تيتر قبلی آمده بود هفت می شدپرنده ها را که روی رودخانه

از چند بيشتر نمی شمرد يک دو

سه چهار

يکی يکی صف شد و هنگ سربازان

روی چرخ خياطی دريا

از سمت تيرباران رفت و جاشو محمد

نه روزنامه آن روز را نوشت نه در خبر دريا رفت

...ش زدد ختری که موهايش را در پنجره آت ...مردی نماز را الی سجاده پنهان کرد

تمام بندر را کفن کرد برف !مسافران گرامی

نه راننده دور زد نه دريا که می داند هرگز نمی ميرد

!دختری که با تفنگ کشته می شود

Download: www.ghalbinternet.com

Page 39: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

پل

که عاشق درياست من عاشقی پلی هستمش لم می دهمبه سنگفرش کهنه ا و شعر می خوانم

شبی چند بار آينه دارد که زير پايش افتاده ست در رودخانه انگار

ا لتفاتی ندارد به چند ين زبان که من گريه می کنم

شعرهای خوبی می گفت پسرک خيال می کرد که عاشق دريا شده ام

گرچه ديوانه را اشتباهی رفت !من فقط می خواستم !نم

کسی نشنود حتی به اندازه ی چند لنگه دست که تخته سنگی از دلم کنده ست من عاشق او شده بودم !من

که از يک جای اين شبها چنان زمين را از روی خودش پرتاب کرد

که از هر جای اين روزها زير پايم يافتند مثل رودخانه جنازه ی باد کرده اش را

چه عاشق دريا بود که ديوانه و می گفتند من عاشق او شده بودم !من

Download: www.ghalbinternet.com

Page 40: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

مادر

کوچه در شب تمام شد تو خيلی تند می رفتی

به پای تو هرگز نمی رسيد حرف هايش و آن کودکباتمه می نشست چم به جای ماه يک زن آن باال آن روزها

پدر سيب را در آورده ام !اين روزها مادر از خانه می روم که عاشق بشوم و هر روز

! نمی شود کوچه در من تمام شد

برای او بخرم از خانه ای که می خواستم و امشب باز مانده ست در خيالم پنجره ای کوچک تنها بسته ام !ببين

پنجره ها را از خانه بيرون کرده ام کمی نمک بخرم برای زخمی که دارم و می روم

چند تکه از دريا هم جور کرده ام که تو از دور برگردی

که از چرخ خياطی تومی گذشت دنبال آن سرنخ مادر اين روزها رفته ايماز دست مادر

ما هيچ راه نرفته ايم فقط راهها را لگد مال کرده ايم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 41: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

عشق

عين شما که شعر مرا می خوانيد

شين دشمن من است قاف شکم دارد

اريب می رود عاشق نيست من عاشق تو ام

که پشت خودم با يستم و در بزنم نه ديواری از طريق تو من شکر می کنم

!م خودت کوتاهتر نکنپا از گلي سرطان من دارد فردا

تو می توانی آنقدر بمانی زير اين چتر جفت خودم

که جايی برای مردن بخواهی

از طريق تو او ذکر می کند

اگر من بميرم

چه کسی به تو فکر می کند

! آقای عبدالرضايی دوست عزيز

Download: www.ghalbinternet.com

Page 42: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

در لنگرود

با شرکت ناظم حکمت

در مادريد روی ميزی که چيده بود

ی هفت مرغابی در کافه !می بينمش

کنم به مادريد رفته باشم و اصلن خيال نمی

در مکزيکی هفت مهتابی روبروی کافه

نشسته ام پشت ميزی که پيشخدمت نداشت و او را می بينم که نمی داند در ايران

زند کسی مرا به نامی که دارم صدا نمی !نزند

مانم ها می من که به اشباح توی شب چرا نتوانم در لنگرود

ی خيال من هم نيست که زاييده تو را ببينم؟

!بينم می

Download: www.ghalbinternet.com

Page 43: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

مسافرخانه

! و يک مرتبه شکری هزار در مسافرخانه که خواهرت در اتاق اول خوابيد اتاق بعدی برادرت را برداشت

! مواظب باش کند در تاريکی کليد سوم مشت مادرت را باز می ست که بعدی را پدر همراه يک نفر که داماد بعدی نبود با قهوه ای از قهقهه پر کرده

بينی؟ خواب میتو هر اتاقی که بخواهند هزار و يک مرتبه

بينم در اتاق هفتم نه در تهران به هر کجای اين شبها منم که دارم خواب می تو به اندازه ی عمر مادرم

و هفت سال پشت اين ميله ها دوری و نمی دانی نزد اتاق کناری قفس داری

که من می توانم تو را که خواب های مرا دنبال می کنی قدم بزنم؟! قلم بزنم

Download: www.ghalbinternet.com

Page 44: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

چشم

گردم های تو دنبال چشم تو می در چشم های خودش را از دست گويند سنگفرش کوچه شود زنی در شهری که می چند هفته ای می

ها دنبال يک مرد می گردد که نمی داند در چشم های اوست داد در چشم

دی که از چهره درآوردم چقدر بايد بدهد چند روزی می شود که نمی دانم برای پوزخن کسی که دنيا را بدون گل می خواهد

مانده ام که روی زمين چگونه اينهمه گلدوزی کرد!کسی که می گويند در چشم ها دنبال يک چشم می گردد

Download: www.ghalbinternet.com

Page 45: اين گربه ی عزيز!_

علی عبدالرضايی !ی عزيز اين گربه www.poetrymag.org ی شعر ی مجله نشر الکترونيکی

آتش

خنديد ی ستونی که با حروف درشت در روزنامه ريخته بود می من به اندازه را تراشيده بودندموهای او

ام دانم سياه بود يا رنگ کرده نمی آيدهفتاد سالم بود يا چند سال ديگر وقت دارم يا دم نمی ها روزنامه ام ای را که انتهايش زن داشتم از ياد برده و کوچه

چند در نمی دانم سلول کوچکی دارم که بزرگم کرد ی در اتاقی به اندازه آوردسربازی که از راهرو خشم

از روی سطری که اوج خيلی داشت چنان به سطر بعدی پرتم کرد که نمی دانم سرباز بود يا طويله از دست داده بود

دست های مرا مثل گاو کشيد و به اين ستونی که پيش تر جنب حروف سربی ش خنديده بودم تکيه داد

جای زمين را می گيرم به هر چه می گويم که اشتباهی بوده در کار و من نمی ميرم تنها ...زمين رحم کنيد مرا اشتبا

!آتش

Download: www.ghalbinternet.com