298
واژه ھﺎی ﻣﺼﻮب ﻓﺮھﻨﮕﺴﺘﺎن زﺑﺎن و ادﺑﯿﺎت ﻓﺎرﺳﯽ آ ، ا آب آﺷﺎﻣﯿﺪﻧﯽpotable water, drinking water ] ﻣﺤﯿﻂ زﯾﺴﺖ[ آﺑﯽ ﮐﮫ ﺑﺮای ﻧﻮﺷﯿﺪن دارای ﮐﯿﻔﯿﺖ ﻣﻨﺎﺳﺐ اﺳﺖ آبﺑﺮ اwater cloud ] [ ﺑﺮی ﮐﮫ ﺑﮫ ا ﻃﻮر ﮐﺎﻣﻞ از ﻗﻄﺮه ھﺎی آب ﻣﺎﯾﻊ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ آبﺮﺳﺮد اsupercooled water ] [ آب ﻣﺎﯾﻊ در دﻣﺎی ﮐﻤﺘﺮ از ﻧﻘﻄﺔ اﻧﺠﻤﺎد آب ﺑﺎرش ﺷﻮprecipitable water ] [ ﺑﺮﻣﺒﻨﺎی ارﺗﻔﺎع ﺑﺎ ﺳﻄﺢ ﻣﻘﻄﻊ واﺣﺪ در ﺑﯿﻦ دو ﺗﺮاز ﻣﺸﺨﺺ ﮐﮫ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻣﻮﺟﻮد در ﺳﺘﻮﻧﯽ ﻗﺎﺋﻢ از ﺟﻮ آب ﮐﻞ ﺑﺨﺎر ﻣﻘﺪار آﺑﯽ اﺳﺖ ﮐﮫ در ﺻﻮرت ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺗﻤﺎم ﺑﺨﺎر ﺑﮫ ﻣﺎﯾﻊ در ﻇﺮﻓﯽ ﺑﺎ ھﻤﺎن ﺳ ﻄﺢ ﻣﻘﻄﻊ ﻗﺎﺑﻞ ﺟﻤﻊ آوری اﺳﺖ ﻣﺘـ. ﺑﺨﺎرآب ﺑﺎرش ﺷﻮprecipitable water vapour آبﺮﻧﺪﮔﯽ washout ] ﻣﺤﯿﻂ زﯾﺴﺖ[ وﺿﻌﯿﺘﯽ ﮐﮫ در آن ﺟﺮﯾﺎن ﺑﯿﺶ ازﺣﺪ ﺳﯿﺎل ﻣﻮﺟﺐ ﺧﺮوج ﺟﺎﻣﺪات از ﺣﻮض ھﻮادھﯽ ﯾﺎ زﻻل ﺳﺎز ﻣﯽ ﺷﻮد آب ﺑﻄﺮیbottled water ] ﻣﺤﯿﻂ زﯾﺴﺖ[ آب آﺷﺎﻣﯿﺪﻧﯽ ﻋﺮﺿﮫ ﺷﺪه در ﻇﺮوف ﭘ ﻼﺳﺘﯿﮑﯽ ﯾﺎ ﺷﯿﺸﮫ ای آب ﺧﻨﮏ ﮐﻦcooling water ] ﻣﺤﯿﻂ زﯾﺴﺖ[ ﺑﺮای ﺧﻨﮏ آﺑﯽ ﮐﮫ در ﻓﺮاﯾﻨﺪھﺎی ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﮐﺮدن ﭼﮕﺎﻟﻨﺪه ھﺎ ﺑﮫ ﮐﺎر ﻣﯽ رود آب ﺧﻨﮏ ﮐﻦ ﺗﮏ ﮔﺬرonce-through cooling water ] ﻣﺤﯿﻂ زﯾﺴﺖ[ آب ﺧﻨﮏ ﮐﻨﯽ ﮐﮫ ﺗﻨﮭﺎ ﯾﮏ ﯾﺎ دو ﺑﺎر در ﺳﺎﻣﺎﻧﮫ ﮔﺮدش ﻣﯽ ﮐﻨﺪ آﺑﺪارjuicy, succulent ] ﺎوری ﻏﺬا ﻓﻨ[ وﯾﮋﮔﯽ ﻣﺎدة ﻏﺬاﯾﯽ ﮐﮫ در ﺑﺎﻓﺖ آن آب ﻓﺮاواﻧﯽ وﺟﻮد دارد آﺑﺪاریjuiciness, succulence ] ﺎوری ﻏﺬا ﻓﻨ[ ﮐﯿﻔﯿﺘﯽ درﯾﺎﻓﺘﻨﯽ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﮫ ﺣﺲ ﭼﺸﺎﯾﯽ ﮐﮫ ﻧﺎﺷﯽ از وﺟﻮد آب در ﻣﺎدة ﻏﺬاﯾﯽ اﺳﺖ آب ﺳﭙﺎریaquatic disposal , water burial, fluvial funeral, river burial ] ﺑﺎﺳﺘﺎن ﺷﻨﺎﺳﯽ[ ﻧﻮﻋﯽ ﺗﺪﻓﯿﻦ ﮐﮫ در آن ﺟﺴﺪ را در آب رود ﯾﺎ درﯾﺎ رھﺎﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Embed Size (px)

DESCRIPTION

واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Citation preview

Page 1: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ھای مصوب فرھنگستان زبان و ادبیات فارسی واژه

آ ، ا

potable water, drinking water آشامیدنی آب آبی کھ برای نوشیدن دارای کیفیت مناسب است] زیست محیط[

water cloud ابر آب ھای آب مایع تشکیل شده باشد طور کامل از قطره ابری کھ بھ ] جو[

supercooled ابرسرد آب water آب مایع در دمای کمتر از نقطة انجماد] جو[

precipitable water شو بارش آبکل بخار آب موجود در ستونی قائم از جو با سطح مقطع واحد در بین دو تراز مشخص کھ معموال برمبنای ارتفاع ] جو[

آوری است جمع طح مقطع قابلمقدار آبی است کھ در صورت تبدیل تمام بخار بھ مایع در ظرفی با ھمان س precipitable water vapourشو بخارآب بارش. متـ

washout برندگی آب شود ساز می ازحد سیال موجب خروج جامدات از حوض ھوادھی یا زالل وضعیتی کھ در آن جریان بیش ] زیست محیط[

bottled water بطری آب ای الستیکی یا شیشھشده در ظروف پ آب آشامیدنی عرضھ] زیست محیط[

cooling water کن خنک آب رود کار می ھا بھ کردن چگالنده آبی کھ در فرایندھای صنعتی معموال برای خنک] زیست محیط[

once-through cooling water گذر تک کن خنک آب کند کنی کھ تنھا یک یا دو بار در سامانھ گردش می خنک آب] زیست محیط[

juicy, succulent آبدار کھ در بافت آن آب فراوانی وجود دارد ویژگی مادة غذایی] فناوری غذا[

juiciness, succulence آبداری کیفیتی دریافتنی مربوط بھ حس چشایی کھ ناشی از وجود آب در مادة غذایی است] فناوری غذا[

,aquatic disposal سپاری آبwater burial, fluvial funeral, river burial

کنند نوعی تدفین کھ در آن جسد را در آب رود یا دریا رھامی]شناسی باستان[

Page 2: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

reef آبسنگساز در نزدیکی سطح ھای دست ای از صخره یا ماسھ یا مرجان یا سازه نوار یا باریکھ] شناسی، جغرافیا، زمین اقیانوس> - [

آب یا برآمده از آن

fringing reef, shore reef ای حاشیھ آبسنگ ی کھ مستقیما بھ ساحل قاره یا جزیره متصل است آبسنگ] شناسی، زمین اقیانوس>- [

barrier reef سدی آبسنگ نوعی آبسنگ مرجانی کھ آبھای آزاد آن را از خشکی جدا کرده است] شناسی، زمین اقیانوس>- [

coral reef مرجانی آبسنگ آھکی مرجانی کیباتآبسنگ حاصالز تر] شناسی، جغرافیا، زمین اقیانوس>- [

,metabolic water وسازی سوخت آبwater of combustion

وساز کربوھیدراتھا و پروتئینھا و چربیھا آب حاصل از سوخت] تغذیھ[ syringing فشانی آب

رای ب) بردن انرژی انباشتی در برگھا در نتیجة تبخیر؛ ب برای از میان) الف: پاشیدن آب بر روی پوشش گیاھی] زراعت[ شده از سطح پوشش گیاھی برای زدودن شبنم و یخ و مواد ترشح) رفع کمبود آب برگ و جلوگیری از پژمردن آن؛ ج

sensible water loss محسوس کاست آب دفع آب از طریق ادرار و مدفوع و عرق] تغذیھ[

insensible water loss نامحسوس کاست آب بدن و از طریق تنفسصورت بخار از سطح دفع آب بھ] تغذیھ[

boat trip گشت آب سفر آبی برای گذراندن اوقات فراغت] گردشگری[

continuous fire پایدار آتش شود آتشی کھ با آھنگ یکنواخت و بدون ھیچ توقفی برای تنظیم یا تصحیح آتش اجرا می] نظامی[

distributed fire پخشیده آتش شود تا بیشترین کارایی را در پی داشتھ باشد میآتشی کھ در منطقة ھدف پخش ] نظامی[

grazing fire تراش آتش کند متری سطح زمین تجاوز نمی شود و مرکز مخروط آن از یک آتشی کھ تقریبا موازی با سطح زمین اجرا می] نظامی[

on-call fire ,on-call درخواستی آتش شود شونده بر روی ھدفھای معین اجرا می پشتیبانیای کھ با درخواست یگانھای شده ریزی آتش طرح] نظامی[

,cremation cemetery سپارستان آتشurnfield

کنند شدة اجساد مردگان استفاده می مکانی کھ از آن برای بھ خاک سپردن یا قراردادن بقایای سوزانده] شناسی باستان[

Page 3: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

crematory ,crematorium سپارگاه آتش سوزانند ھا را می ر آن مردهجایی کھ د] شناسی باستان[

,cremation, incremation ,Incineration سپاری آتشartificial heat decomposition

سوزاندن جسد مردگان] شناسی باستان[

primary cremation گور در سپاری آتش سوزاندن جسد یک فرد در درون تل ھیزم در یک قبر] شناسی باستان[

suppressive fire سرکوب آتش الشعاع قرار دھد را تحت رود تا عملکرد آن آتشی کھ سامانة سالح دشمن یا اطراف آن را نشانھ می] نظامی [

prearranged fire شده ریزی طرح آتششده و برای مدت معین اجرا ریزی و علیھ اھداف یا منطقة ھدف مشخص در زمان تعیین آتشی کھ از پیش برنامھ] نظامی[

شود می

searching fire غلتان آتش شود درپی ارتفاع لولة توپ در عمق مواضع دشمن اجرا می آتشی کھ با تغییر پی] نظامی[

,fire for effect مؤثر آتشFFE

حجم آتشی کھ باید بھ سمت ھدف اجرا شود تا نتیجة مطلوب بھ دست آید] نظامی[ tread element آجی نقش رویھ، با شکلھای ھندسی مختلف، مانند دنده یا نوار، کھ با شیار از یکدیگر جدا ھر یک از بخشھای مجزا] تایر[

دھند اند و در مجموع، نقش رویھ را تشکیل می شده

tread block قطعھ آج شکل چندوجھی با مقاطع مثلثی یا گرد یا چھارگوش نوعی آج یا بخش مجزایی از نقش رویھ بھ] تایر [

shoulder block شانھ قطعة آج ای کھ روی شانھ یعنی بین رویھ و دیواره قرار دارد قطعھ آج] تایر [

tread rib, rib 1, tread bar نوار آج کند صورت نوار دورتا دور تایر امتداد دارد و شیارھای تایر آنھا را از یکدیگر تفکیک می بخشی از رویھ کھ بھ] تایر[

بند آخوری ریل← آخوری تراورس

crib بند یلر آخوری بند فضای میان دو ریل] ریلی[

آخوری تراورس. متـ

essential pyroclast اصلی آذرآوار آذرآواری با منشأ ماگما] زمین[

Page 4: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

accidental pyroclast تصادفی آذرآوار آذرآواری متشکل از قطعات غیرآتشفشانی یا آتشفشانی نامرتبط] زمین[

lithic clastسنگی آذرآوارھای قبلی آذرآواری متشکل از سنگھای پیشین یا قطعات سنگھای آذرین و دگرگونی و رسوبی یا قطعاتی از گدازه] زمین [

اند ای آذرآواری جای گرفتھ واقع در یک مجرای آتشفشانی کھ در نھشتھ

accessory pyrcolast فرعی آذرآوار تر یمیھای قد آذرآوار متشکل از قطعات مخروط آتشفشانی یا گدازه] زمین[

forked lightning آذرخش چنگالی زمین کھ ھمیشھ قابل رؤیت است شکل معمول تخلیة الکتریکی ابربھ] جو[

streak lightning ای رگھ آذرخش راه تک و نسبتا مستقیم بھ زمین کھ کامال متمرکز در یک آذرخش آذرخشی معمولی ناشی از تخلیة الکتریکی ابربھ] جو[

درس نظر می

zigzag lightning زیگزاگی آذرخش رسد نظر می راه آن تک و خیلی نامنظم بھ زمین کھ آذرخش بھ آذرخشی معمولی ناشی از تخلیة الکتریکی ابر] جو[

accent plant آراگیاه شده یا طبیعی، کھ در زیباترین شکل خود قرار دارد گیاھی، ھرس] زراعت[

tomb آرامگاه سازة مختص تدفین انفرادی یا جمعی مردگانھر ] شناسی باستان[

step tomb ای پلھ آرامگاه ای آرامگاھی با سکویی پلھ] شناسی باستان[

single chambered tomb ای حجره تک آرامگاه شده از سنگ، دارای یک حجره گور ساختھ] شناسی باستان[

cruciform chamber چلیپایی آرامگاه سازند نما بنایی چلیپا شکل می آرامگاه خرسنگی کھ در آن داالن و اتاق تدفین و سھ طاقنوعی ] شناسی باستان[

multi-chambered tombای آرامگاه چندحجره شده از سنگ، دارای چند حجره گور ساختھ] شناسی باستان[

chambered tomb ای حجره آرامگاه حجره شده از سنگ، دارای یک یا چند گور ساختھ] شناسی باستان[

shaft-and-chambered tombچاھی ای حجره آرامگاه ای کھ در انتھای یک چاه عمودی ساختھ شده است ی حجره آرامگاھ] شناسی باستان[

platform tomb سکویی آرامگاه ای کھ ارتفاع آن مساوی یا کمتر از پھنای آن است ای یا چندحجره حجره آرامگاه تک] شناسی باستان[

Page 5: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,sepulture rock-cut tombای هصخر آرامگاه گوری کھ در سنگ یا صخره کنده شده باشد] شناسی باستان[

گوردخمھ. متـ

,beehive tomb tholos tomb کندویی آرامگاه ی کھ از سنگ و بھ شکل کندو ساختھ شده است آرامگاھ] شناسی باستان[

mausoleum یادمانی آرامگاه گ و باشکوه کھ در آن جسد در اتاقی باالتر از سطح زمین قرار داردی بزر آرامگاھ] شناسی باستان[

domain arrangementحبھ آرایش ھا در یک پروتئین معین تعداد و نحوة قرار گرفتن حبھ] شناسی پروتگان>- [

weaving configuration ضربدری آرایش در محدودة ضربدرینحوة طراحی خطھای عبور و چگونگی امتداد یافتن آنھا ] شھری درون[

تراشة پروتئین← آرایة پروتئین

protein function array پروتئین کارکرد آرایةطور ثابت بر روی آن قرار کھ پپتیدھا یا پروتئینھا در حالت طبیعی بھ) microarray(ای ھر ریزآرایھ] شناسی پروتگان>- [

گیرند می

metered freeway دار راھبان آزادراه شود گرد واپایش می راھنمایی در راه آزادراھی کھ ورود بھ آن با چراغ ] یشھر درون[

open burning آزادسوزانی سوزاندن پسماند در فضای باز بدون نظارت و واپایش] زیست محیط[

open pollinated افشان آزادگرده گیرد طور طبیعی صورت می ویژگی گل یا گیاھی کھ باروری آن بھ ] زراعت، گیاھی[

open pollination افشانی آزادگرده افشانی ناشی از انتشار آزاد یا طبیعی گرده در میان گیاھان یک گونھ گرده] زراعت، گیاھی[

weldability test پذیری جوش آزمون پذیری یک ماده آزمونی برای سنجش جوش] متالورژی [

corrosion test خوردگی آزمون زان مقاومت بھ خوردگی یک فلز در محیطھای خورنده با روشھای مختلفآزمونی برای تعیین می] خوردگی>- [

accelerated corrosion testیافتھ شتاب خوردگی آزمونسازی محیطی و اضافھ کردن موادخورنده بھ محیط، اثر خوردگی بر تجھیزات آزمونی کھ در آن با شبیھ] خوردگی>- [

کنند تری بررسی می صنعتی را در زمان کوتاه تنشی یافتة شتاب خوردگی آزمون

stress-accelerated corrosion یابد یافتھ کھ در آن با اعمال تنشھای پیاپی سرعت خوردگی افزایش می نوعی آزمون خوردگی شتاب] خوردگی>- [

Page 6: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

drop test رھش آزمونل فروچرخش برای بررسی ساخت از بالون یا بالگرد یا در تون آزمونی کھ در آن مدل ھواپیمای در دست ] ھوایی [

شود ھای دیگر رھا می فروچرخش یا مشخصھ

identification test شناسایی آزمون کند شونده اشیا یا بخشھایی از اشیا را در یک تصویر شناسایی می آزمون ھوش کالمی کھ در آن آزمون] شناسی روان[

accelerated life test یافتھ شتاب عمر طول آزمونتر از معمول بررسی و مونی کھ در آن با افزودن مواد خورنده بھ محیط، طول عمر ماده را در زمانی کوتاهآز] خوردگی>- [

کنند تعیین می

test section, orking section, test chamber آزمونگاه گیرد بخشی از تونل باد کھ مدل یا ھر شیء مورد آزمایش در آن قرار می] ھوایی [

map test نقشھ آزمون ای کھ برای آزمودن یا بازبینی درستی نقشھ بھکار رود ھر شیوه] برداری نقشھ[

accelerated weathering یافتھ شتاب ھوازدگی آزمون سازی در آزمایشگاه آزمونی برای بررسی اثرات تخریبی عوامل جوی بر روی فلز از طریق شبیھ] خوردگی>- [

well-being آسایش زندگی خوب و احساس رضایت خاطرداشتن ] علوم سالمت[

innerliner, liner آستری شود تویی کھ مانع خروج ھوا از داخل تایر می ترین الیة تایر بی داخلی] تایر [

cloudy sky ابری آسمان آسمان با پوشش ابر بیش از چھارھشتم] جو[

amorphous sky اریخت آسمان در آن معموال ابر باالتر یا الیة زبرین دارای بارش است پاره کھ آسمانی با ابرھای پاره] جو[

coelostat پا آسمان کند ران کھ ھمواره نقطة ثابتی از آسمان را دنبال می ابزاری مجھز بھ ساعت] نجوم رصدی >- [

mackerel sky پیسھ آسمان زای کوچک، شبیھ بھ فلسھای ماھی ماکروای با اج ای یا فرازکومھ توجھی ابر پرساکومھ آسمانی با مقدار قابل] جو[

land sky خشکی آسمان گیرد ظاھر نسبتا تیرة سطح زیرین یک الیة ابر ھنگامی کھ در باالی خشکی عاری از برف قرار می] جو[

water sky دریا آسمان ردگی ظاھر تیرة سطح زیرین یک الیة ابر ھنگامی کھ در باالی پھنة وسیع آب قرار می] جو[

sky slightly clouded ابر کم آسمان ھشتم یا دوھشتم آسمان با کل پوشش ابر یک] جو[

Page 7: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

corrosion damage خوردگی آسیب اثر خوردگی زیانبار بر کارکرد بخشھای مختلف یک سامانھ، اعم از فلز و محیط] خوردگی>- [

dark firm dry defect, DFDخشکی سفتی آسیب سیاھی شود کند و سفت می حالت نامطلوبی کھ در آن با اسیدی شدن بافتھا گوشت ظاھری تیره پیدا می] غذافناوری [

,HI hearing impairment 1 شنوایی آسیبکاستی و نارسایی در ساختار و کارکرد دستگاه شنوایی در نتیجة نابھنجاریھای کالبدشناختی و ] شناسی شنوایی>- [

ختیشنا شناختی و روان کاراندام

cavitation erosion damage کاواکیـ فرسایشی آسیب زایی و فرسایش توأم روندة سطح مادة اصلی بر اثر کاواک از بین رفتن پیش] خوردگی>- [

تراویدگی نرمی رنگی کم آسیبpale soft exudative defect, PSE

اسید زیاد دی شدن و تولید الکتیک رنگ شدن گوشت بر اثر اسی کاھش قابلیت نگھداری آب و کم] فناوری غذا[

infrared detector فروسرخ آشکارساز ابزاری برای آشکارسازی امواج فروسرخ] نجوم رصدی>- [

beginning of the journey سفر آغاز تاریخ و ساعت ارائة اولین خدمت گردشگری بھ مسافر مطابق با قرارداد] گردشگری [

initiation آغازشنخستین مرحلة ھمتاسازی یا رونویسی . ٢ویژه مولکول بسپاری نخستین واکنش برای ساخت یک ترکیب، بھ .١] شناسی ژن[

یا ترجمھ

رمزة آغازش← آغازگاه ترجمھ

عنصر آغازگر← آغازگاه رونویسی

عنصر آغازگر← ١آغازگر

رمزة آغازش← ٢آغازگر

Sambucus آقطیمعتدل یا ھای آن بومی جنگلھای ای یا درختی کوتاه کھ اغلب گونھ گونة عمدتا درختچھای از آقطیان با حدود ده سرده] گیاھی[

ای کھ ھای ستھ ھای زینتی و گیاھان جنگلی و میوه گرمسیری ھر دو نیمکرة زمین ھستند؛ این گیاھان بھ دلیل درختچھ نیمھ دارند از اھمیت خاصی برخوردارند

altered chord درگشتھ آکورد کند آکوردی کھ در آن یک یا چند نغمھ با استفاده از عالئم عرضی تغییر می ]موسیقی [

ھای آلی دیرپا آالینده← آالد

Page 8: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Ranunculus آاللھزرد گونة غالبا علفی چندسالھ یا گاھی یک یا دوسالھ کھ دارای گلھای ۶٠٠ایان با حدود ای بزرگ از آاللھ سرده] گیاھی[

مز ھستندندرت قر براق یا سفید یا بھ

Ranunculaceae ایان آاللھای در تمام نواحی معتدل و طور گسترده گونھ کھ بھ ٢٢۵٢سرده و ۶٢سانان اغلب علفی با حدود ای از آاللھ تیره] گیاھی[

قارن مانند و گلھایشان دارای ت ای غالف آنھا معموال متناوب و ساده یا منقسم با قاعده اند؛ برگھای گرمسیری پراکنده نیمھشمار است؛ مادگی و شعاعی یا نامنظم است و معموال دو تا پنج کاسبرگ و گلبرگ جداازھم دارد، اما گاھی تعداد گلبرگھا بی

شمار و ھمیشھ از قطعات مجزا تشکیل شده است پرچمھایشان نیز معموال بی

Ranunculales سانان آاللھگونھ کھ کاسبرگ اغلب آنھا بیش از دوتا و ٣٢٠٠تیره و حدود ایھای علفی با ھشت ای از دولپھ راستھ] گیاھی [

ای است دریچھ ھای آنھا سھ ھای آنھا جدا از ھم و گرده پرچمھایشان زیاد و برچھ offal, variety meats آالیش

شوند عنوان غذا مصرف می اجزای غیرگوشتی الشھ مانند قلوه و جگر و روده کھ بھ] فناوری غذا[

evisceration گیری آالیش فرایند باز کردن شکم و تخلیة اندامھای درونی دام] فناوری غذا[

criteria pollutant معیار آالیندةالمللی ھوا برای سالمتی انسان مضر تلقی ای کھ در استانداردھای ملی و احیانا بین ھای عمده ھر یک از آالینده] زیست محیط[

شود می

persistent organic pollutants دیرپا آلی ھای آالیندهمانند و با ورود بھ زنجیرة غذایی، در بافتھای موادی شیمیایی کھ در محیط بھ مدت نسبتا طوالنی باقی می] زیست محیط[

شوند و بر سالمت انسان و محیط آثار نامطلوب دارند زنده متراکم می POPsآالد . اختـ

nutrient pollution آلودگی از مواد مغذی آلودگی منابع آب بر اثر ورود مقادیر زیاد مواد مغذی] زیست محیط[

infestation آلودگی بیرونی زا بر سطوح خارجی بدن وجود عامل بیماری] علوم سالمت[

point source pollution ای آلودگی منبع نقطھ آلودگی ناشی از یک منبع مشخص] زیست محیط[

ای آلودگی نقطھ. متـ

ای آلودگی منبع نقطھ← ای دگی نقطھآلو

calorising پوشانی آلومینیم دھی ھای آھنی و فوالدی با حرارت ایجاد پوشش محافظ با استفاده از پودر آلومینیم بر روی سازه] خوردگی >- [

refractory organics ھای دیرتجزیھ آلی پذیرند تجزیھ ناپذیر یا کم دھای تصفیة زیستی فاضالب تجزیھمواد آلی پایدار و غالبا نامحلولی کھ در فراین] زیست محیط[

Page 9: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

دارشماری← آماربرداری

operational inventory آماربرداری اجرایی آماربرداری فشرده، از یک عرصة کوچک جنگلی با ھدف برداشت] جنگل[

ntegrated inventory آماربرداری جامع ای چندوجھی و دوره نوعی آماربرداری برای تأمین نیازھای] جنگل[

line-plot survey, line transect آماربرداری خطیھایمنظم در طول مسیرھای آماربرداری ھایی کھ در بازه نمونھ برداری کھ در آن از خطوط قطعھ نوعی روش نمونھ] جنگل[

شود می اند، استفاده قرارگرفتھ

reconnaissance inventory آماربرداری سردستی برداری علمی آماربرداری مقدماتی و گسترده با برآورد سطحی و بدون جزئیات و بدون استفاده از روشھای نمونھ] جنگل[

management inventory آماربرداری مدیریتی منظور تھیة طرح جامع مدیریت جنگل ھای دارای مدیریت واحد، بھ آماربرداری تفصیلی و فشرده در محدوده] جنگل[

management-volume inventory ریتی حجمآماربرداری مدیھای الزم برای ارزیابی امکانات ھای جنگلی کھ داده و میر توده مقطع و مرگ آماربرداری از حجم و سطح ] جنگل[

است) silviculture(ورزی جنگل

continuous forest inventory آماربرداری مستمر جنگلھای اند و در بازه ھای دائمی در سرتاسر واحد مدیریت جنگل پراکنده نمونھ ن قطعھ نظامی برای آماربرداری کھ در آ] جنگل[

شوند تا حجم کل و رشد و کاھش منابع تعیین شود گیری می زمانی منظمی مکررا اندازه dynamic samplingبرداری مستمر نمونھ. متـ

regional inventory ای آماربرداری منطقھ ای یا استانی ریزی در سطح منطقھ صیلی و گسترده از جنگل با ھدف برنامھآماربرداری تف] جنگل[

meat conditioning آمایش گوشتشود و بافت اسید تبدیل می شده بھ الکتیک ھای حیوانات ذبح فرایندی کھ در آن گلیکوژن موجود در ماھیچھ] غذا فناوری[

یابد گوشت بھبود می

health education آموزش سالمت منظور حفظ و بھبود سالمت جامعھ ھای آموزشی برای عموم مردم بھ برنامھ] لوم سالمتع[

chimerism آمیژگی ھا یا مولکولھای دنا و پروتئینھایی با خاستگاھھای ژنی متفاوت آمیختگی یاختھ] شناسی ژن[

chimera آمیژه با خاستگاھھای ژنی متفاوت بھ وجود آمده باشدموجود زنده یا بافت یا مولکولی کھ از ترکیب اجزایی ] شناسی ژن[

limiting amino acid محدودکننده آمینواسیدکھ بھ مقدار کم در بدن وجود دارد و ساخت پروتئین بھ آن وابستھ است و نبود نوعی خاص از آمینواسیدی ضروری] تغذیھ[

شود آن سبب کاھش میزان ساخت پروتئین در بدن می

Page 10: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Ananas آناناسگرمسیری امریکاست، اما در دیگر مناطق ای از آناناسیان با گیاھان بارده کھ بومی مناطق گرمسیری و نیمھ سرده] گیاھی [

شناسی مولکولی جدید این سرده فقط یک گونھ دارد شود؛ بر اساس مطالعات زیست نیز دیده می nutating antennaآنتن ناوشی

کند ای بھ دور محور بازتابگر شلجمی حرکت می بدون تغییر قطبش، در مداری دایرهآنتنی کھ در آن یک دوقطبی، ] فیزیک[

کاف مایة پروتئین زی← کاف آنزیم پروتئین

بر نوکلئاز ویژه درون← بر آنزیم ویژه

ego من آنرتبط است، مانند شناختی و فرایندھایی کھ با آن م ھای روان حس آگاھانھ از خود، یعنی از ھمة پدیده. ١] شناسی روان[

ویژه فرد ای از شخصیت کھ با جھان بیرون سروکار دارد و بھ کاوی، مؤلفھ در روان. ٢نگرشھا و ارزشھا و توجھات فردی ھای غریزی فرومن را تنظیم کند گشایی کند و بھ فرمان فرامن تکانھ سازد تا درک کند، دلیل بیاورد، مشکل را قادر می

ego-ideal, self-ideal من آرمانی آن دست آورد کند باشد یا بھ من از آرزوھای مثبت و آنچھ آرزو می کاوی، تصور آن در نظریة روان] شناسی روان[

ego-syntonicپذیر من آن من است ھا و افکار و آرزوھایی کھ مطلوب آن کاوی، ویژگی تکانھ در نظریة روان] شناسی روان[

ego-psychology شناسی روان ـ من آنھا و تعامل با محیط بیرون تأکید من برای واپایش تکانھ شناختی کھ در آن بر عملکردھای آن رویکردی روان] شناسی روان[

شود می

ego analysis کاوی من آنھای دفاعی آن من و آشکار ساختن شیوه ای متمـرکز بر کـشف نقاط قوت و ضعف آن کاوی، شـیوه در روان] شـناسی روان[

ھای نامقبول رابر تکانھدر ب

ego-dystonic ,ego-alienناپذیر من آن من نیست ھا و افکار و آرزوھایی کھ مطلوب آن کاوی، ویژگی تکانھ در نظریة روان] شناسی روان[

hangerآویز کند متصل میبافة کشنده / ھای حمل مسافر را بھ کابل کشنده ای کھ کابین یا صندلی یا سایر افزاره قطعھ] شھری درون[

pendulum suspension آویز آونگیبافھ و سرعت بیشتر / پذیری بیشتر بھ کابل نوعی سامانة تعلیق باالسری برای اتوبوسھای برقی کھ انعطاف] شھری درون[

بخشد ویژه در قوسھا می بھ اتوبوس بھ

calcareousآھکی کربنات است ای کھ حاوی کلسیم ویژگی ماده] زمین [

,lodestone, Hercules stone طبیعی آھنربایleading stone, loadstone

رباید اکسید آھن مغناطیسی یا ماگنتیت طبیعی کھ دارای قطبایی است و اجسام آھنی را می] ژئوفیزیک[

Page 11: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,respiration rate, specific oxygen آھنگ تنفسuptake rate, SOUR

ای زیستیآھنگ مصرف اکسیژن بر اثر واکنشھ] زیست محیط[

corrosion rate آھنگ خوردگی [ßمیزان خوردگی در واحد زمان] خوردگی

supersonic aerodynamics آئرودینامیک ابرصوتی شود ای از آئرودینامیک کھ در آن شارش ابرصوتی بررسی می شاخھ] فیزیک، ھوایی[

cloud mirrorآینة ابرنما رود کار می ی بھ ا ای کھ در ابرنمای آینھ آینھ] جو[

funerary cult, burial cult آیین آمرزشمراسمی کھ بستگان متوفی با حضور روحانیان، ضمن تقدیم نثارھا، برای شادی روح درگذشتھ در مقبرة ] شناسی باستان[

آوردند جای می وی بھ

,mortuary ritual آیین تدفینmortuary rite

آوردند جا می کنندگان در حین تدفین درگذشتگان و پس از آن بھ مادین کھ شرکتمراسمی آیینی و ن] شناسی باستان[

المـللی امنـیت کشتـیھا و تسھیالت بندری نامة بین آییـن← نامة باکوب آییـن

المللی مدیریت ایمنی نامة بین آیین← نامة بما آیین

بندری المللی امنیت کشتیھا و تسھیالت نامة بین آیینinternational ship and port facility code

المللی دریانوردی بـرای تأمین و ارتقای امنـیت کشتیھا و تسھیالت بندری تدوین کرده ای کھ سازمان بیـن نامھ آییـن] دریایی[ االجراست و الزم

ISPS codeنامة باکوب آیین. اختـ

المللی مدیریت ایمنی نامة بین آیینinternational safety management code

المللی دریانوردی برای حصول اطمینان از مدیریت ایمنی کشتیھا و جلوگیری از آلودگی ای کھ سازمان بین نامھ آیین] دریایی[ االجراست زیست تدوین کرده و الزم محیط ISM code نامة بما آیین. اختـ

MODU code نامھ وسحاف آیین کند ساخت واحد سیار حفاری فراساحل و تجھیزات آن را تنظیم میای کھ ضوابط نامھ آیین] دریایی[

supercooled cloud ابر ابرسرد ھای آب مایع ابرسرد شده از قطره ابر تشکیل] جو[

بارزیت بیش← ابربارزیت high cloud ابر باال

پوشنیای و پرسا ابر متعلق بھ طبقة باال شامل ابرھای پرسا و پرساکومھ] جو[

Page 12: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

high-level cloud ابر تراز باال. متـ high etage ابر طبقة باال

low cloud ابر پایین ای کومھ ابر متعلق بھ طبقة پایین شامل ابرھای پوشنی و پوشن] جو[

low-level cloud ابر تراز پایین. متـ low etage ابر طبقة پایین

ابر باال← ابر تراز باال

ابر پایین← ز پایین ابر ترا

ابر میانی← ابر تراز میانی

cloud tracer ابر ردیاب شود عنوان معیار حرکت ھوا استفاده می جایی آن بھ ابری کھ از جابھ] جو[

subfrontal cloud ای ابر زیرجبھھ شود میای تشکیل تر از منطقة جبھھ ھوای سرد و در ارتفاعی پایین ابری کھ در توده] جو[

nepheloscope 1 ابرساز ابزار آزمایشگاھی تولید ابر با فرایند میعان] جو[

barrage cloud ابر سدی شود نواری از ابر کوھساری ضخیم کھ در پی صعود جریان ھوای مرطوب، بر روی قلة سد راه آن تشکیل می] جو[

nephology ابرشناسی پردازد ابرھا میدانشی کھ بھ مطالعة ] جو[

ابر باال← ابر طبقة باال

ابر پایین← ابر طبقة پایین

ابر میانی← ابر طبقة میانی

accessory cloud ابر فرعی ھای ابر اصلی دارد گیری و تداوم آن بستگی بھ وجود یکی از سرده ابری کھ شکل] جو[

active cloud ابر فعال ھای ھوا را از الیة مرزی جو در جو آزاد منتشر کند تواند آالینده ای کھ می کومھای از ابر رستھ] جو[

nephanalysisابرکاوی واکاوی نقشة ھمدیدی با تمرکز بر نوع و مقدار ابر و بارش] جو[

orographic cloud ابر کوھساری شود ھوای مرطوب حاصل می) orographic lifting(ھـر ابـری در کوھسـتان کـھ از بـاالبری کوھـساری ] جو[

Page 13: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

warm cloud ابر گرم ابری دارای آب مایع و فاقد یخ کھ ترازھای آن در دمای کمتر از صفر درجھ سلسیوس نیست] جو[

supercentrifugeابرگریزانھ شود ای کھ برای چرخش با سرعتھای زیاد طراحی می دستگاه مرکزگریزانھ] فیزیک[

medium cloud ابر میانی ای و فرازپوشنی و باراپوشنی بھ طبقةمیانی شامل ابرھای فرازکومھ ابر متعلق] جو[

medium-level cloud, middle-level cloudابر تراز میانی . متـ middle etageابر طبقة میانی

passive cloud ابر نافعال ا فروھنجھا و فراھنجھا بھ الیة مرزی جو وصل نیستلحاظ دینامیکی ب ای کھ دیگر از ابری کومھ] جو[

,nephometer سنج ابرناکیnephelometer

کنند گیری ھر ابزاری کھ با آن مقدار ابرناکی را اندازه] جو[

nephoscopeابرنما ابزاری برای تعیین سمت و سرعت نسبی حرکت ابر] جو[

mirror nephoscope ای ابرنمای آینھ توان مشاھده کرد ایی کھ در آن حرکت ابر را از بازتاب آن در یک آینھ می ابرنم] جو[

reflecting nephoscopeابرنمای بازتابی . متـ

ای ابرنمای آینھ← ابرنمای بازتابی

ای ابرنمای شانھ← ابرنمای بسون

direct-vision nephoscope ابرنمای دید مستقیم کند ابر را با نگاه مستقیم در ابرنما مشاھده می ابرنما کھ در آن دیدبان حرکت نوعی ] جو[

comb nephoscope ای ابرنمای شانھای افقی کھ خود بر ھای مساوی بر روی میلھ طور قائم و در فاصلھ ھایی بھ نوعی ابرنمای دیدمستقیم کھ در آن میلھ] جو[

اند وار است، نصب شدهپذیر است ای قائم و چرخش روی پایھ Besson nephoscopeابرنمای بسون . متـ

grid nephoscope ای ابرنمای شبکھپذیر نصب شده صورت افقی در انتھای محوری قائم و چرخش ای کھ بھ ای میلھ مستقیم شامل شبکھ نوعی ابرنمای دید] جو[

است

ice-crystal cloud بلور ابر یخ بلور تشکیل شده است طور کامل یا تقریبا کامل از یخ ھابری کھ ب] جو[

survey instrument ابزار پیمایش شود پرسشنامھ یا برگة مصاحبھ یا گزارش آزمایشات و ھرآنچھ در پیمایش از آن استفاده می] علوم سالمت[

Page 14: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

astronomical instrument ابزار نجومی رود کار می متعلقات آنھا کھ برای رصد بھ ھر نوع تلسکوپ و آشکارساز و] نجوم رصدی>- [

sonic spark chamber اتاقک جرقة صوتی شود گیری زمان دریافت صدا، محل تولید جرقھ شناسایی می ای با دو صدابر کھ در آن با اندازه اتاقک جرقھ] فیزیک[

settling chamber اتاقک قرارشود و تالطم جریان پیش از ورود شدت کم می آزمونگاه کھ در آن سرعت جریان بھبخشی از تونل باد در باالدست ] ھوایی [

رود گیری مجدد از بین می بھ آزمونگاه و شتاب

middle bus اتوبوس کوچک مسافر ٢۵بوس و کوچکتر از اتوبوس با گنجایش وسیلة نقلیة عمومی بزرگتر از مینی] شھری درون[

yo-yo effect اثر االکلنگی طور متناوب در طول زندگی وضعیتی ناشی از کاھش و افزایش وزن فرد بھ ] غذیھت[

اثرانگشت اجزاpeptide fragmentation fingerprint,

PFF نگارة پپتیدی الگوی خاصی از اجزای یک انگشت] شناسی پروتگان>- [

proteomic fingerprintاثرانگشت پروتگان ئینھا کھ نشانگر وضعیت خاصی در سامانة زیستی استالگویی از پروت] شناسی پروتگان>- [

corrosion effect اثر خوردگی آید تغییری کھ در نتیجة خوردگی در بخشھای مختلف یک سامانھ بھ وجود می] خوردگی>- [

wall effect اثر دیواره گیری تأثیر دیوارة موجود در محل آزمون تونل باد بر نتایج اندازه] ھوایی[

charterاجاره اجاره کردن کشتی در چارچوب یک قرارداد] دریایی[

time charter 1 اجارة زمانیشده زمانی مشخص کھ در طی آن کشتی با خدمھ و تجھیزات در ازای پرداخت کرایة توافق اجارة کشتی برای مدت] دریایی [

گیرد کننده قرار می در اختیار اجاره

voyage charter اجارة سفری قرارداد اجارة کشتی برای سفری مشخص] دریایی [

,bareboat charter, demise charter اجارة صرفا کشتیbare-hull charter, bare-pole charter

کننده بسیاری از اختیارات مالک کشتی را دارد و کشتی را بدون خدمھ و نوعی اجارة زمانی کھ در آن اجاره] دریایی[ کند ملزومات اجاره می

chartererننده ک اجاره کند شخصی حقیقی یا حقوقی کھ کشتی را اجاره می] دریایی[

Page 15: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

time charterer کنندة زمانی اجاره کند زمان معینی اجاره می شخصی حقیقی یا حقوقی کھ کشتی را برای مدت ] دریایی[

,time charter 2 time charter party نامة زمانی اجاره شود زمان مشخصی تنظیم می کننده کھ برای مدت الک و اجارهای میان م نامھ اجاره] دریایی[

voyage charter party نامة سفری اجاره ای کھ شرایط اجاره برای سفری مشخص در آن ذکر شده است نامھ اجاره] دریایی[

.coll’arco, arco ,c.a اجرای باکمانھکشی ای یا ھر شیوة دیگری غیر از کمانھ شکل زخمھ کشی، پس از گذری کھ بھ دستوری برای برگشت بھ کمانھ] موسیقی [

شود اجرا می باکمانھ. متـ

col legno ای کمانھ اجرای چوب شود جای زه کمانھ از چوب کمانھ استفاده می ای کھ در آن بھ ای برای نواختن سازھای زھی کمانھ شیوه] موسیقی [

ای کمانھ چوب. متـ

,.plucked pizzicato ,pizz ای اجرای زخمھبھ جای کمانھ کشیدن سیمھا با انگشت سبابھ ای کھ در آن دستور یا شیوة خاصی از نوازندگی در سازھای کمانھ] موسیقی [

شوند کشیده می ای زخمھ. متـ

legato اجرای متصل شوند اع شنیده میصورت پیوستھ و بدون انقط ای در اجرای دو یا چند نغمة متوالی کھ در آن نغمات بھ شیوه] موسیقی[

متصل. متـ

.staccato, stac اجرای مقطعھا کھ در آن معموال نصف ارزش زمانی نغمھ اجرا و نصف دیگر آن بھ سکوت تبدیل ای در اجرای نغمھ شیوه] موسیقی[

شود می مقطع. متـ

,autogenous combustion احتراق خوددوامautothermic combustion

احتراقی کھ در آن گرمای ناشی از سوختن مواد آلی لجن برای تبخیر رطوبت موجود و تداوم احتراق کافی ] زیست محیط[ است و جز برای شروع، نیازی بھ سوخت کمکی نیست

subjective probability احتمال ذھنی احتمال رخداد پیشامدی بر اساس قضاوت یا باور ذھنی شخص] ریاضی[

Cannaاختر گونھ کھ بومی مناطق جنوبی امریکای شمالی است ۵٠ا سردة اختریان با حدود تنھ] گیاھی [

siderostatاخترپا کند ھا را در آسمان دنبال می ران کھ حرکت ظاھری ستاره ابزاری مجھز بھ ساعت] نجوم رصدی >- [

Page 16: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

conversion disorder تبدیلی اختالللحاظ حرکتی یا حسی یا ھر دو دچار کھ در آن بیمار از ) somatoform(شکل نوعی اختالل جسمانی] شناسی روان[

شناختی دارد شود، ولی این اختالل منشأ روان اختالل می

cinder اخگره متر میلی ٣٢تا ۴قطعة آذرآواری ریزدانھ با اندازة بین ] زمین [

model cartمدل ارابةشود و کل گیر یا مدل ھواگرد بر روی آن نصب می ا دمدار و اغلب بزرگ و مجھز کھ نیروسنج ی ای چرخ ارابھ] ھوایی[

گیرد در داخل آزمونگاه تونل باد قرار می) manometric(مجموعھ ھمراه با اتصاالت و تجھیزات برقی و مانومتریک

breast height برابرسینھ ارتفاع شود قطر و محیط تنھ ثبت میمتر، کھ در آن ٣٧/١ارتفاع استاندارد از سطح زمین، عموما برابر با ] جنگل[

height of tide کشند ارتفاع در ھر زمان) chart datum(فاصلة عمودی سطح آب از سطح مبنای کشندی ] برداری شناسی، جو، نقشھ اقیانوس>- [

health promotion سالمت ارتقای کنند و بھبود بخشندتوانند سالمت خود را واپایش فرایندی کھ در طی آن مردم می] علوم سالمت[

,nutritive value feeding value غذایی ارزش کنندة ارزش آن است خصوصیات کیفی خوراک دام کھ مشخص] زراعت[

area assessment منطقھ ارزیابیا گردآوری پیوستة اطالعات بھ دستور فرمانده در خالل عملیات کھ ممکن است اطالعات پیشین را تأیید یا تکمیل ی] نظامی[

تصحیح یا رد کند

Cercis ارغواندار با شش تا ده گونة بومی امریکای شمالی و اروپای ای بلند یا درختی کوتاه خزان ای از ارغوانیان درختچھ سرده] گیاھی[

ھان و شکل این گیا یا قلبی ای شوند؛ برگھای ساده و دایره دلیل داشتن گلھای بھارة زیبا فراوان کشت می جنوبی و آسیا کھ بھ شود از ویژگیھای بارز آنھاست برگ ظاھر می برھنھ و بدون ھای ارغوانی آنھا کھ در اوایل بھار بر روی ساقھ ھمچنین گلھای

Smilax ازملکگونھ کھ در نواحی معتدل و گرمسیری و ٣۵٠تا ٣٠٠ای از ازملکیان باالروندة چوبی یا خاردار با سرده] گیاھی [

رویند گرمسیری می نیمھ

Smilacaceae ازملکیانگونھ و برگھای ساده ٣٧٠ساقھ با سھ سرده و حدود سانان علفی یا باالروندة چوبی، دارای زمین ای از سوسن تیره] گیاھی [

آذین آنھا چتری است دار و گل با آرایش متناوب و گاھی با بافت چرمی کھ ساقھ و حاشیة برگھای آنھا اغلب تیغ Reseda اسپرک

گونھ کھ بومی اروپا و شمال افریقا و بخشھایی از آسیا ھستند، اما در ۶٠ای از اسپرکیان با حدود ای علفی و درختچھ سرده جاھای دیگر نیز پراکندگی گسترده دارند؛ چندین گونة آن از گیاھان باغی معروف است

Resedaceae اسپرکیانسالھ یا دوسالھ یا چندسالھ کھ در نواحی معتدل تا نھ، شامل گیاھان غالبا علفی یکگو ٧٠سانان با شش سرده و ای از کلم تیره اند گرمسیری اروپا و غرب آسیا و نیز در خاورمیانھ و امریکای شمالی و افریقای جنوبی پراکنده نیمھ

Page 17: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Calotropis استبرقرویند؛ گلھای آنھا معطر است و در گرمسیری می نیمھدار کھ در مناطق گرمسیری و ای از استبرقیان شیرابھ سرده] گیاھی[

کنند گل درست می برخی از کشورھای جنوب شرقی آسیا از آنھا دستھ

tensile strength کششی استحکام آنکھ گسیختھشود پذیر برای ھر ماده بی بیشترین تنش کششی تحمل] فیزیک[

ultimate tensile strength نھایی کششی استحکام تواند تحمل کند ای از جسم در برابر کشش می بیشینة باری کھ نمونھ] فیزیک[

ultimate strength نھایی استحکام آنکھ تغییرشکل دائمی دھد یا شکستھ شود پذیر برای ھر ماده بی بیشترین تنش تحمل] فیزیک[

ossuary ,osteotheke خانھ استخوان وری استخوان اجسادمکانی روباز یا مسقف برای گردآ] شناسی باستان[

جدا کردن استخوان از انواع گوشت] فناوری غذا[ boning زدایی استخوان

cold boningسرد زدایی استخوانساعت در دمای یک تا دو درجة سلسیوس ۴٨ای کھ پس از ذبح بھ مدت جدا کردن استخوان از الشھ] فناوری غذا[

نگھداری شده است

hot boning زدایی گرم استخوان درجة سلسیوس دماآمایی شده است ١۶ای کھ پس از ذبح در دمای جدا کردن استخوان از الشھ] فناوری غذا[

mechanical boning زدایی مکانیکی استخوان زدایی مخصوص استخوان با تجھیزات استخوان از الشھ جداکردن] غذا فناوری[

ossuary cave غار استخوان شد خانھ برای نگھداری استخوانھای اجساد استفاده می عنوان مرده ری کھ از آن بھغا] شناسی باستان[

deboningگیری استخوان است زدایی ھنوز بھ استخوانھا چسبیده جداکردن قطعات کوچک گوشتی کھ پس از استخوان] فناوری غذا[

astudan, astodanاستودان مبتنی بر سنتھای دین زرتشت بوده است ای کھ تدفین در آن گوردخمھ] شناسی باستان[

Spinaciaاسفناج کنند، برگھای سالة افراشتھ، بدون کرک با سھ گونھ کھ در آسیای مرکزی و غربی رشد می سردة دوپایة علفی یک] گیاھی[

جنسی است دار و متناوب و گلھایشان تک این گیاھان دمبرگ

junkاسقاطی نشدة مناسب برای بازمصرف یا بازیافت راوریشده یا ف مواد فراوری] زیست محیط[

acidosisاسیدباری pHشود و بھ کاھش وضعیتی کھ بر اثر افزایش غلظت اسید یا کاھش ذخایر قلیایی در خون و بافتھای بدن ایجاد می] تغذیھ[

Page 18: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

شود خون منجر می respiratory acidosisاسیدباری تنفسی

صورت حاد یا مزمن اکسید کربن در ششھا بھ دن دیاسیدباری ناشی از باقی مان] تغذیھ[

metabolic acidosis وسازی اسیدباری سوخت کربنات یا ھر دو اسیدباری ناشی از افزایش اسیدھای غیرآلی یا کاھش بی] تغذیھ[

omega-3 fatty acid ٣اسید چرب امگا انتھای متیلی واقع استاش بر روی سومین کربن اسید چربی کھ اولین پیوند دوگانھ] تغذیھ[

omega-6 fatty acid ۶اسید چرب امگا اش بر روی ششمین کربن انتھای متیلی واقع است اسید چربی کھ اولین پیوند دوگانھ] تغذیھ[

بسیار بلند زنجیر اسید چرب بس ultra long-chain fatty acid, ULCFA

کربن ٣٨تا ٣٠اسید چربی با دنبالة کربنی بھ طول ] تغذیھ[

اسید چرب بسیاربلندزنجیرvery long-chain fatty acid ,VLCFA

کربن ٢٨تا ٢۴اسید چربی با دنبالة کربنی بھ طول ] تغذیھ[

trans-fatty acid اسید چرب ترانس اش، در دو سوی پیوند قرار دارند اسید چربی کھ اتمھای ھیدروژن متصل بھ کربنھای درگیر در پیوند دوگانھ] تغذیھ[

polyprotic acid اسید چندپروتونی شدنی اسیدی با بیش از یک پروتون اخراج] شیمی[

diprotic acid اسید دوپروتونی پذیر در مولکول وجود دارد اسیدی کھ در آن دو اتم ھیدروژن یونش] شیمی[

acid-loving, acidophilus ,acidophilic اسیددوست برای رشد بیشینھ بھ محیط اسیدی نیاز داردویژگی گیاھی کھ ] جنگل، زراعت، گیاھی[

domain sharing اشتراک حبھ [ßحضور یک حبة ویژه در پروتئینھای متفاوت] شناسی پروتگان

tidal bore اشترک کشند آید می[ ßدر ھنگام مد پدید) estuary(موجی کھ در پایرود ] شناسی، جو اقیانوس

dripping اشک کبابای کھ در ھنگام طبخ غذا از بافتھای پرچربی یا استخوانھای گوسفند یا گاو و نیز در ھنگام نشده بی فراوریچر] فناوری غذا[

شود کردن از گوشت خارج می کباب

minor modification اصالح جزئی محیطی آن تغییر نکند ھای زیست کھ صالحیت پروازی و مشخصھ نحوی تغییر در طراحی ھواگرد بھ ] ھوایی [

Page 19: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

major modification اصالح کلیناپذیر است، زیرا انجام ھرگونھ تغییر در طراحی یک ھواگرد کھ در نتیجة آن دریافت گواھینامة جدید اجتناب] ھوایی [

ھای و استحکام سازه و کارایی و کارکرد منبع توان و مشخصھ) centre of gravity limits(تغییر وزن و حدود گرانیگاه شود محیطی و صالحیت پروازی آن باید تأیید ستپروازی و زی

add fareکرایھ اضافھای کھ کرایھ پرداخت کرایة اضافھ در مقصد در سامانھ. ٢کـرایة اضافـھ بـرای تغـییر درجـة بلـیت . ١] شـھری درون[

شود و اعتبار باقیمانده در بلیت کمتر از کرایة واقعی است براساس مسافت اخذ می flag surtaxمالیات پرچم اضافھ

کنند مالیاتی اضافی کھ کشورھا از کشتیھایی کھ پرچم آنھا را ندارند، دریافت می] دریایی [

castration anxiety, castration fear اضطراب اختگی دلیل احساسات جنسی نسبت بھ مادر دست پدر بھ شدن بھ بچھ از اختھ اضطراب پسر] شناسی روان[

distressاضطرار کمک آنی دارد روست و نیاز بھ وضعیتی کھ در آن کشتی یا فرد سوار بر آن با خطر جدی روبھ] دریایی [

وضعیت اضطراری. متـ

information handling آمایی اطالعزآمدسازی انواع سازی، بازیابی، تحلیل، اشاعھ، تبیین، بازاریابی و رو آوری، سازماندھی، ذخیره فرایند فراھم] کتابداری [

اطالعات

visa information اطالعات روادید اطالعات مربوط بھ اخذ مجوز قانونی برای ورود بھ یک کشور و عبور و خروج از آن] گردشگری[

structured information اطالعات ساختمند یزتری ھستندای با اجزا و بخشھایی کھ خود دارای اجزا و بخشھای ر شده اطالعات تحلیل] کتابداری[

departmental intelligence اطالعات سازمانی اطالعاتی کھ ھر اداره یا سازمان دولتی برای انجام وظایف خود بھ آن نیاز دارد] نظامی[

اطالعات فراغتی ـ ورزشیinformation about sport and leisure facilities

جود در مقصد اعم از اینکھ در قرارداد قید شده باشد یا نشده اطالعات تسھیالت ورزشی و فراغتی مو ریز] گردشگری [ باشد

recorded information اطالعات مضبوط ای ثبت یا ضبط شده باشد اطالعاتی کھ در ھر نوع رسانھ] کتابداری [

destination information اطالعات مقصد نیاز مسافران است اطالعات عمومی و کاربردی دربارة مقصد کھ پاسخگوی] گردشگری [

unstructured information اطالعات ناساختمند است بندی نشده وضوح بخش اطالعاتی کھ بھ] کتابداری [

Page 20: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

semi-structured information ساختمند اطالعات نیم نوعی اطالعات کھ از اطالعات ساختمند و ناساختمند تشکیل شده است] کتابداری [

entry information about a country اطالعات ورود اطالعات مربوط بھ قوانین و مقررات ورود بھ یک کشور و عبور و خروج از آن] گردشگری[

information about typical costs ھای محلی اطالعات ھزینھصد ھای اضافی احتمالی خرید کاالھای محلی و خدمات متداول در ھر مق اطالعات مربوط بھ ھزینھ] گردشگری [

گردشگری

informationalisation شدن اطالعاتی صنعتی بھ جامعةاطالعاتی از جامعة اجتماعی در انتقال فرایند پیشرفت] کتابداری[

,information artifact افزار اطالعinformation ware, infoware

ا احتماال تغییر شکل دادھر نوع افزاری کھ بتوان اطالعات را در آن ذخیره و بازیابی کرد ی] کتابداری [

information foragingپالی اطالع خواران ویژه با استفاده از راھبردھایی شبیھ بھ جستجوی علف در علف جستجوی اطالعات بھ] کتابداری [

informativenessدھندگی اطالع ناندھی بھ کاربران برای افزایش رضایتمندی آ توانایی یک منبع در اطالع] کتابداری [

infomania شیدایی اطالعکنکاش مداوم و افراطی برای کسب و پخش اطالعات و دانش کھ در نتیجة آن فرد از توجھ کافی بھ امور ] کتابداری [

ماند اساسی زندگی خود باز می

information agentگزار اطالع کند خدمات اطالعاتی را رفع می سازان فرد یا سازمانی کھ نیازھای اطالعاتی کاربران یا فراھم] کتابداری[

گزاری بنگاه اطالع← گزاری اطالع

,information mappingنگاری اطالعinfomapping

ای کھ محتوای آن بتواند آسانتر و سریعتر در گونھ فن تحلیل و ساماندھی و ارائة اطالعات در یک سازمان بھ] کتابداری[ اختیار مدیران و کارکنان قرار گیرد

information graphics, infographicsنگاشت عاطال ھا یا دانش بازنمود نگاشتاری اطالعات یا داده] کتابداری[

delivery note, DN اعالم وصولدھد جای کاال برای بارگیری در کشتی از پیش ذخیره شده است و ھمراه با کاال بھ افسر اول یا مدرکی کھ نشان می] دریایی[

شود بارشمار ارائھ می

کشی افتان کمانھ← افتان

Page 21: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

hearing loss 1, HL شنوایی افت کاھش حساسیت شنوایی

mixed hearing loss افت شنوایی آمیختھ ای کھ با افت شنوایی حسی ـ عصبی ھمراه است افت شنوایی رسانشی] شناسی شنوایی>- [

,acquired hearing loss اکتسابی شنوایی افتadventitious hearing loss

دھد و ناشی از عوامل غیروراثتی است گفتار و زبان رخ می شنوایی کھ پس از رشد نوعی افت ] شناسی شنوایی>- [

حلزونی پس شنوایی افتretrocochlear hearing loss

نوعی افت شنوایی ناشی از اختالل در بخشھای پس از حلزون شنوایی] شناسی شنوایی>- [

عصبیـ سیح شنوایی افتsensorineural hearing loss,

sensory-neural hearing loss, SNHL ھر یک از انواع افت شنوایی ناشی از اختالل در حلزون یا عصب شنوایی] شناسی شنوایی>- [

conductive hearing loss افت شنوایی رسانشی رغم عملکرد بھنجار حلزون یی یا استخوانی علیشنوایی ناشی از اختالل در رسانش ھوا افت] شناسی شنوایی>- [

organic hearing loss افت شنوایی عضوی شناختی در دستگاه شنوایی شنوایی ناشی از آسیب کالبدشناختی یا کار اندام افت] شناسی شنوایی>- [

nonorganic hearing loss افت شنوایی غیرعضوی شناختی نداشتھ باشد علت آشکار کالبدشناختی یا کاراندام ھر گونھ افت شنوایی کھ] شناسی شنوایی>- [

functional hearing lossافت شنوایی کارکردی . متـ

افت شنوایی غیرعضوی← افت شنوایی کارکردی minimal hearing loss افت شنوایی کمینھ

بیر درمانی نیاز دارند، شامل افت شنوایی ھر یک از انواع افت شنوایی حسی ـ عصبی کھ بھ کمترین تدا] شناسی شنوایی>- [ طرفھ، افت شنوایی حسی ـ عصبی دوطرفة مالیم و افت شنوایی حسی ـ عصبی بسامدباال حسی ـ عصبی یک

congenital hearing loss افت شنوایی مادرزاد دھد نوعی افت شنوایی کھ معموال پیش از تولد یا در ھنگام آن رخ می] شناسی شنوایی>- [

nonsyndromic hearing loss افت شنوایی نانشانگانی ھای دیگر ھمراه نیست افت شنوایی ناشی از انتقال وراثتی جورفامتنی نھفتھ یا بارز کھ با عالئم و نشانھ] شناسی شنوایی>- [

syndromic hearing loss افت شنوایی نشانگانی دھند الت پزشکی دیگر کھ مجموعا نشانگان خاصی را تشکیل مینوعی افت شنوایی ھمراه با اختال] شناسی شنوایی>- [

noise-induced hearing loss ,NIHL زاد افت شنوایی نوفھ گیری شدید و مستمر افت شنوایی ناشی از نوفھ] شناسی شنوایی>- [

Page 22: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

enhanceosomeتن ی افزا شونده بھ افزایشگر تشکیل شده است تئینھای متصلبعدی کھ از عوامل رونویسی و پرو ھمتافتی با ساختار سھ] شناسی ژن[

,ehancerافزایشگر strong positive element, SPE, upstream activator sequence ,UAS

شود یک توالی دنا کھ موجب افزایش میزان رونویسی ژنھا در بافتھای خاص می] شناسی ژن[ enhancer elementعنصر افزایشگر . متـ

enhancer sequenceگر توالی افزایش transcriptional enhancerافزایشگر رونویسی

افزایشگر ← افزایشگر رونویسی

Platonism گرایی افالطون مکتبی در فلسفة ریاضی کھ بر اساس آن اشیای منطقی و ریاضی مستقل از ذھن انسان ھستند] ریاضی[

declinist باور افول باوری فرد معتقد بھ افول] سیاسی[

declinism باوری افول کاھش بودن توان و موقعیت نسبی قدرتھای جھانی باور یا اعتقاد بھ روبھ] سیاسی[

critical item حیاتی اقالم تسلیحات یا موادی کھ از لحاظ نظامی اھمیت ویژه دارند، ولی موجودی آنھا اندک است] نظامی[

periglacial climate پیرایخساری اقلیم ای جوار با کالھک یخی یا یخسار قاره ویژة مناطق کامال ھماقلیم ] جو[

ice-cap climate یخی کالھک اقلیمکاست آن ھرگز بیش از انباشت ساالنة یخ و ای پایین است کھ یخ اندازه اقلیم مناطق کالھک یخی جھان کھ دمای آن بھ ] جو[

برف آن نیست frost climateاقلیم یخبندان .متـ

perpetual frost climateبندان دائمی اقلیم یخ

اقلیم کالھک یخی← اقلیم یخبندان

اقلیم کالھک یخی← اقلیم یخبندان دائمی

domain fusion الحاق حبھھای پروتئین تلفیق دو یا چند توالی ساختگی یا طبیعی نامرتبط در یک مولکول دنای منفرد کھ حبھ] شناسی پروتگان>- [

کنند یخاصی را رمزگذاری م نگاری حلزون الکترو

electrocochleography, ECochG, ECoG ,cochleography

ای با ثبت پتانسیلھای برانگـیختة آزمونی بـرای بررسی عملـکرد حلزون و عصب ھشـتم جمجمھ] شنـاسی شنوایی>- [

Page 23: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

شنوایی حاصل از آنھا نگاری حلزون. متـ

الکترود استاندارد ھیدروژنstandard hydrogen electrode,

standard reference half-cell الکترود پالتین در یک موالر اسید در مجاور گاز ھیدروژن در فشار یک بار] شیمی[

,auxiliary electrode الکترود کمکیsecondary electrode

کند الکترودی کھ جریان را بھ الکترود مورد آزمایش منتقل می] شیمی[

reference electrode الکترود مرجعنگاری بھ و آنالیز قطبش pHگیری کند و در اندازه ناپذیری کھ پتانسیلھای تکرارپذیر باالیی تولید می الکترود قطبش] شیمی [

رود کار می

electronystagmographنگار الکترودودوک نگاری دستگاھی برای انجام الکترودودوک] شناسی شنوایی>- [

electronystagmography ,ENGنگاری الکترودودوکآزمونی برای بررسی عملکرد دستگاه دھلیزی گوش درونی کھ در آن با قرار دادن الکترودھایی در ] شناسی شنوایی>- [

کنند اطراف چشم دودوک را ثبت می

قلبی نگارة درون الکتروقلبintracardiac electrocardiogram

کمک الکترود مستقر در کھ بر روی آن تغییرات پتانسیل الکتریکی ناشی از فعالیت الکتریکی قلب بھ نواری] پایة پزشکی[ شود درون قلب ثبت می

نایی نگارة سرخ الکتروقلبesophageal electrocardiogram

کمک الکترود واردشده نواری کھ بر روی آن تغییرات پتانسیل الکتریکی ناشی از فعالیت الکتریکی قلب بھ ] پایة پزشکی [ شود بھ درون مری ثبت می

electromyographنگار الکتروماھیچھ نگاری ابزاری برای الکتروماھیچھ] پایة پزشکی [

electromyogramنگاره الکتروماھیچھ شود نگار ثبت می نگاری بر روی نوار الکتروماھیچھ آنچھ در الکتروماھیچھ] پایة پزشکی [

نوار ماھیچھ. متـ

electromyography ,EMGنگاری الکتروماھیچھ ھا در حالت استراحت ای ماھیچھ یاختھ روشی برای ثبت الکتریکی فعالیت برون] پایة پزشکی[

electroencephalographالکترومغزنگار ابزاری برای الکترومغزنگاری] پایة پزشکی [

Page 24: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

electroencephalogram ,EEGالکترومغزنگاره ھای عصبی مغز از روی جمجمھ ثبت واری کھ بر روی آن پتانسیل ناشی از جریان خودانگیختة یاختھن] پایة پزشکی[

شود می نوار مغز. متـ

electroencephalography الکترومغزنگاری ھای عصبی مغز از روی جمجمھ ثبت پتانسیل یاختھ] پایة پزشکی[

electroencephaloscopeالکترومغزنما ھای عصبی مغز از روی جمجمھ ابزاری برای نمایش پتانسیل یاختھ] پایة پزشکی [

flag waiver پرچم امتیازرغم برخورداری از ناوگان ملی، بـرای حمل کاالھای خود بھ کشـتیھای تحت پرچـم امتیازی کھ کشوری، علی] دریایی [

کند دیگر کشورھا واگذار می

proteome signature پروتگان امضای ھای مختلف یک سامانة زیستی در زمان و مراحل تکوینی معین الگوھای خاصی از زیرپروتگان] شناسی پروتگان>- [

,information security اطالعات امنیتINFOSEC

سازی ھای اطالعاتی در مقابل دسترسیھای غیرمـجاز یا دستکاری اطالعات در مرحلة ذخیره محافظت از سامانھ] کتابداری[ انتقالیا پردازش یا

١ salvage اموال بازگشتھ شود کھ در فرایند بازگردانی نجات داده می تمامی اموال شامل کشتی و بار و ملحقات مربوط بھ آن] دریایی [

بازگشتھ. متـ

Punicaانار انار دار کھ مھمترین گونة این سرده ای بارده و خزان ای کوچک از اناریان درختی کوچک یا درختچھ سرده] گیاھی [

تر از انار ای با طعم ترش معمولی است؛ گونة دیگر آن بومی جزیرة سوکوتراست با گلھایی بھ رنگ صورتی و میوه معمولی

Punicaceae اناریانکھ ) stipule(ای از موردسانان با یک سرده و دو گونھ و برگھای ساده با آرایش مارپیچی و بدون گوشواره تیره] گیاھی[

است با پنج تا ھشت کاسبرگ و گلبرگ و شمار فراوانی پرچم و برچھ کھ ) perigynous(صورت پیرامادگی گلھای آنھا بھای پایا قرار دارد دارای پوست چرمی و تعداد زیادی دانھ و برگھای گوشتی اند؛ میوة آنھا کھ در زیر کاسھ بھ نھنج چسبیده

است

concentration yard انبارگاه مرکزی گھداری چوب کاغذ برای بارگیری مجدد و انتقال بھ کارخانة کاغذسازیمحل ن] جنگل[

accumulation انباشت شود شناسی، مقدار برف یا دیگر شکلھای آب جامد کھ بھ یخسار یا میدان برف افزوده می در یخسار] جو[

snow accumulation انباشت برف ز زمان دیدبانی قبلیعمق برف بر روی زمین از زمان شروع بارش یا ا] جو[

snow depth ژرفای برف. متـ

Page 25: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

transference ١انتقال کاو، یعنی احساسات و آرزوھای ناخودآگاھانة فرد بھ روان) projection(فکنی کاوی، برون در روان] شناسی روان[

اش، فرد در دوران کودکیاند بھ افراد مھم زندگی فکنی آن دستھ از احساسات و آرزوھایی کھ در اصل معطوف بوده برون مانند پدر و مادر

transmission ٢انتقال زا از یک میزبان بھ میزبان دیگر رفتن عامل بیماری] علوم سالمت[

countertransference انتقال وارونشناختی روانواکنشھای ناخـودآگاه درمانگر بھ بیـمار و فرایند انتقال او کھ بر پایة نیازھا و تعارضھای ] شـناسی روان[

گیرد شخصی درمانگر شکل می salvage association, SA انجمن بازگردانی

کنند تشکیالتی با نمایندگانی در سراسر جھان کھ بھ امور بازگردانی رسیدگی می] دریایی [

انجمن حمایت و جبران خسارتprotection and indemnity club,

P and I club, pandi club, protection and indemnity association

ھای دریایی عادی آنھا را انجمنی متشکل از مالکان کشتیھا برای حمایت از آنان و جبران خساراتی کھ بیمھ] دریایی [ پردازند نمی

magnetic deviation انحراف مغناطیسی نما النھار مغناطیسی و محور صفحة قطب زاویة میان نصف] ژئوفیزیک[

pollution indicator organism آلودگی اندامگان نشانگرشوند و وجودشان دلیل بر آلودگی خاصی در آب ھای گیاھی یا جانوری کھ در آبھای آلوده مشاھده می گونھ] زیست محیط[

است

vibrational energy انرژی ارتعاشیاز چرخش آن و در حالت اختالف انرژی مربوط بھ دو حالت یک مولکول دواتمی ھنگامی کھ در یک حالت،] فیزیک[

شود نظر می دیگر، از ارتعاش آن صرف

translational energy انرژی انتقالی ضرب جرم در مجذور سرعت مرکز جرم انرژی جنبشی ناچرخشی جسم یا سامانھ کھ برابر است با نصف حاصل] فیزیک[

resonance energy انرژی رزونانس مولکولی و ساختار سھیم دارای کمترین انرژی پتانسیل تفاوت بین انرژی پتانسیل گونة] شیمی [

tidal energy انرژی کشند یابد آزاد جریان می[ ßانرژی موجود در کشندی کھ از یک حوضھ بھ داخل دریای] شناسی اقیانوس

thermal energy انرژی گرمایی ولت است ترونالک ٠٢۵/٠انرژی خاص نوترون گرمایی در دمای اتاق کھ در حدود ] فیزیک[

انرژی مصرفی فعالیت بدنیenergy expended in physical activity

Page 26: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

شده در فعالیتھای ارادی و غیرارادی بدن انرژی مصرف] تغذیھ[ EEPA انفاب. اختـ

isolationistانزواطلب جوید دوری می الملل دولتی کھ از مشارکت فعال در امور بین. ٢فرد معتقد بھ انزواطلبی دولت . ١] سیاسی[

isolationism انزواطلبی الملل سیاست دوری جستن از مشارکت فعال در امور بین] سیاسی[

salvage money انعام بازگردانی شود بازگردانی پرداخت می انعامی کھ بھ خدمة کشتی] دریایی [

انرژی مصرفی فعالیت بدنی← انفاب

denialانکار راندن از کھ در آن افکار و احساسات و اعمال و وقایع دردناک و ناپذیرفتھ با بیرون سازوکاری دفاعی] شناسی روان[

شود خودآگاه نادیده انگاشتھ می

denierانکارگر کند فردی کھ از سازوکار دفاعی انکار استفاده می] شناسی روان[

نگاری پروتئین انگشت ← نگاری پپتید انگشت protein fingerprinting نگاری پروتئین انگشت

جزئی کھ ) proteolytic(کافتی روشی برای شناسایی و توصیف یک پروتئین با کمک تقسیم پروتئین[ ß]شناسی پروتگان کند الگوی قطعات پپتیدی خاص آن پروتئین را ارائھ می

peptide fingerprintingنگاری پپتید انگشت. متـ

live scan نگاری خودکار انگشت ترونیکی اثر انگشت بدون نیاز بھ کاغذ و جوھرثبت الک] نظامی[

zinc finger دار انگشتة روی شونده بھ دنا مشترک است ای حاوی فلز روی با اتصاالت عرضی کھ در پروتئینھای متصل حبھ] شناسی پروتگان>- [

parasite انگلکند و برای ادامة دة دیگر زندگی میطور اجباری یا اختیاری در درون یا بر روی موجود زن موجودی کھ بھ ] میکرب>- [

زندگی بھ میزبان نیازمند است .٭ این واژه مصوب فرھنگستان اول است

parasitologyشناسی انگلی و روابط انگل و زیستی و بیماریھای انگل ھای مختلف ھم شناسی و پزشکی کھ بھ جنبھ ای از زیست شاخھ] میکرب>- [

پردازد میزبان می

clinical parasitology ینیشناسی بال انگل پردازد شناسی کھ بھ مطالعة بیماریھای عفونی ناشی از عوامل انگلی می ای از انگل شاخھ] میکرب>- [

Page 27: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

medical parasitology شناسی پزشکی انگل پردازد زا در انسان می ھای بیماری شناسی کھ بھ مطالعة انگل ای از انگل شاخھ] میکرب>- [

molecular parasitology شناسی مولکولی انگل کنش آنھا با میزبانھا با استفاده از فناوریھای تشخیص مولکولی ھا و برھم مطالعة انگل] میکرب>- [

parasiticideکش انگل کشد ھای موجود در محیط تحت اثر خود را می ھر ماده یا عاملی کھ انگل] میکرب>- [

Vitis انگورپر و رویند؛ گلھای آنھا پنج گونھ کھ عمدتا در نیمکرة شمالی می ۶٠االرونده با حدود ای از انگوریان ب سرده] گیاھی [

ھای آن یا اصال کاسھ ندارند یا کاسة آنھا تحلیل رفتھ و گلبرگھایشان در جنسی است و اکثر گونھ جنسی یا با عملکردی تک تک دار است ز و لپی یا دندانھنوک بھ ھم چسبیده و یکپارچھ شده است، اما در قاعده از ھم جدا ھستند و برگھایشان سب

Vitalesانگورسانان گونھ کھ بیشتر در نواحی گرمسیری ٨۵٠دار باالرونده با یک تیره و پانزده سرده و حدود ای از گیاھان گل راستھ] گیاھی [

رویند یا معتدل گرم می

Vitaceae انگوریانگونھ کھ در سراسر جھان ٧٠٠ندرت علفی با پانزده سرده و بھ ای یا ای از انگورسانان باالرونده یا درختچھ تیره] گیاھی [

دار غالبا ساده و گاھی مرکب با آرایش متقابل یا متناوب است و گلھایشان منظم و سبز یا خزان رویند؛ برگھای آنھا ھمیشھ می پر است معموال چھار یا پنج

فرمان سامانة انھدام بھ← فرمان انھدام بھ

ship breaker چی کشتی اوراق دھد سازی کشتیھای قدیمی و فرسوده را انجام می فردی کھ اوراق] دریایی[

shipbreaking سازی کشتی اوراق اوراق کردن کشتیھای قدیمی و فرسوده برای استفاده از قطعات و فلزات آنھا] دریایی [

crank handle اھرم دستی الکتریکی و الکتروھیدرولیکی زن اندازی دسـتی ماشین سو ابـزاری بـرای راه] ریلی[

province ایالتبا نواحی ) bathymetric elements(بخشی از آب دریا یا اقیانوس کھ از نظر ویژگیھای ژرفایی ] شناسی اقیانوس>- [

اطراف متفاوت است شود مشابھ کھ در مجموع یک واحد شناختھ می) features(ای گسترده با سیماھای پھنھ] زمین[

oceanic province اقیانوسیایالت متر بیشتر است ٢٠٠ای کھ عمق آن از ناحیھ] شناسی اقیانوس>- [

neritic province ایالت پایابی گیرد متر را دربرمی ٢٠٠ای کھ از خط کرانھ تا عمق ناحیھ] شناسی اقیانوس>- [

abyssal hill province مغاکی ایالت تپھ ھای مغاکی اقیانوسی پوشیده از تپھ ژرفمناطق ] شناسی اقیانوس>- [

Page 28: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

generally recognized as safe, GRASانگاشتھ ایمن شود خطر اعالم می ویژگی فھرستی از اجزای غذا کھ مصرف آنھا از سوی نھادھای ایمنی غذایی بی] تغذیھ[

ب

wind crust بادپوستھ ر روی برف موجود تشکیل شده باشدپوستھ کھ بر اثر فشار ناشی از وزش باد ب نوعی برف] جو[

wind slabبادتختال نشیند ای بر روی قسمتھای مناسب می برف سخت و فشرده صورت تکھ پوستھ کھ در نتیجة وزش باد بھ نوعی برف] جو[

wind burn, wind injury بادزدگی ی از دورة رویشتغییر رنگ و پژمردگی برگھای گیاه بر اثر وزش باد شدید در زمان خاص] زراعت[

wind tide ,wind setup کشند باد اختالف سطح تراز آب ساکن، بین بخشھای بادسو و بادپناه تودة آب، بر اثر تنش باد] شناسی، جو، زمین اقیانوس>- [

Solanumبادنجان درختی کوچک یک یا چندسالھ با ای یا ای یا درختچھ برگ یا باالرونده یا بوتھ سانان علفی پھن ای از بادنجان سرده] گیاھی [

گونھ کھ تنوع و گسترش جھانی دارند و شامل گیاھان خوراکی ارزشمند و ھمچنین شماری گیاھان سمی ٢٠٠٠تا ١۵٠٠شکل منفرد یا دار و پھن و متناوب است و گلھا اغلب بر روی محور برگی یا نزدیک آن بھ ھستند؛ برگھای آنھا معموال کرک

روید و کاسة آنھا پیوستھ و جامشان منظم است می گل ھای کم خوشھ

Solanaceae بادنجانیانگونھ کھ در ٢٠٠٠سرده و بیش از ٩۵ای یا باالرونده با حدود سانان علفی یا درختی یا درختچھ ای از بادنجان تیره] گیاھی[

ویند؛ برگھای آنھا متناوب است و اغلب ر امریکای مرکزی و جنوبی بیشترین تنوع را دارند، اما در مناطق سرد اصال نمی شکل با پنج گلبرگ پیوستھ است دار و چسبناک دارد و گلھایشان معموال مخروطی یا قیف سطحی کرک

liquid water loading بار آب مایعصد یا بر مبنای صورت قطرکھای ابر یا باران یا یخ کھ معموال بر حسب در ھوا بھ مقدار آب مایع موجود در یک بستھ] جو[

شود ھوا بیان می کسری از وزن یا حجم آن بستھ supercooled rain باران ابرسرد

بارش بھ صورت مایع در دمای کمتر از انجماد] جو[

rain crust پوستھ باران دار کرده است نمپوستھ ناشی از یخ زدن دوبارة بلورھای سطحی برف کھ بارش باران آنھا را ذوب یا نوعی برف ] جو[

landingبارانداز کنند ھا را برای انتقال بھ خارج از جنگل در کامیون بارگیری می ای در جنگل کھ در آن بینھ شده منطقة پاکسازی] جنگل[

scheduled design load شدة طرح ریزی بار برنامھزمان معین یلة نقلیة عمومی در مدتحداکثر مسافری کھ بنگاه حمل و نقل برای سوار شدن در یک وس] شھری درون[

کند بینی می پیش

packingباربندی صورت ایمن بستن بارھا بھ ] دریایی[

Page 29: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

bearing strengthبارپذیری تواند تحمل کند مقدار وزنی کھ ھر نوع خاک یا بستر می] جنگل[

mutational load بار جھشی درپی در خزانة ژن یک جمعیت جھشھای پی تجمع ژنھای نامطلوب یا زیانبار حاصل از] شناسی ژن[

genetic load ,genetic burdenبار ژنی . متـ

measurement rated cargo کرایھ بار حجم کنند شده محاسبھ می باری کھ کرایة فرست آن را بر اساس حجم اشغال] دریایی[

cloud electrification باردارشدن ابر شود اردار میفرایندی کھ در آن ابر ب] جو[

بار جھشی← بار ژنی

glycemic load بار قندخونی ضرب نمایة قندخونی غذا در میزان کربوھیدرات موجود در آن حاصل] تغذیھ[

,glycogen loading بارگذاری گلیکوژنglycogen supercompensation

سازی بیش از ھا را قادر بھ ذخیره اھیچھھمراه کردن رژیمھای سرشار از کربوھیدرات با تمرینھای بدنی کھ م] تغذیھ[ کند ظرفیت گلیکوژن می

unpackingبارگشایی خالی کردن بار از بارگنج] دریایی[

glucose load بار گلوکوز مقدار گلوکوز دریافتی از طریق تزریق در رگ] تغذیھ[

renal solute load بار مواد محلول کلیوی نیتروژنی و کانیایی کھ باید از کلیھ دفع شودمقدار مواد زائد ] تغذیھ[

Plantagoبارھنگ گونھ و برگھایی با سھ تا پنج رگبرگ ٢٠٠ای با حدود درختچھ ندرت نیمھ ای از بارھنگیان اغلب علفی و بھ سرده] گیاھی[

آذین آنھا دارای گلشوند و یک دمبرگ کاذب باریک در نزدیک ساقھ دارند و برگ از ھم جدا می موازی کھ در قسمت پھن شود افشانی در آنھا با باد انجام می یک مخروط کوتاه یا سنبلة بلند با تعداد زیادی گل ریز است و گرده

Plantaginaceaeبارھنگیان جھانی کھ در مناطق معتدل تنوع گونھ با گسترش ٢٧٠ای با سھ سرده و ای از نعناسانان علفی یا درختچھ تیره] گیاھی[

دار ھستند؛ برگھای گیاھان این تیره ساده یا مرکب با ھای این تیره جزء گیاھان آبزی ریشھ ارند و برخی سردهفراوان د آرایش مارپیچی یا متقابل و گلھایشان بسیار متنوع است

baryon باریون شوند ھم پیوستن سھ کوارک ساختھ می ای از ذرات کھ از بھ دستھ] فیزیک[

baryogensis زایی باریون تقارنی بین ماده و پادماده انجامید و سبب چیرگی ماده شد فرایندھایی کھ در عالم آغازین بھ بی] فیزیک[

Page 30: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

retrofit, backfitبازبرازش نصب افزارة مھار آلودگی در تأسیسات موجود بدون ایجاد تغییرات عمده در آن تأسیسات] زیست محیط[

irredentist بازپیوندخواه ھ خواھان بازپیـوندی است و گرایش بھ این جنبش داردکـسی ک] سیاسی [

irredentism بازپیوندخواھیجنبش سیاسی قومی یا ملی در کشوری کھ خواھان بازگرداندن سرزمینی با مشترکات زبانی و فرھنگی و قومی ] سیاسی[

است کھ ضمیمة خاک کشوری دیگر است

reburialبازتدفین قایای یک جسد از محلی بھ محل دیگرجا کردن ب جابھ] شناسی باستان[

سپرده بازتدفین آتشpost-cremation burial,

secondary cremation دان جا و در یک گور یا استخوان سپاری جابھ ی کھ در آن بقایای سوختة یک مرده از محل اولیة آتش تدفین] شناسی باستان[

شود دیگر نھاده می

bone remodeling بازتنیدگی استخوان کند فرایند تخریب و بازسازی مداوم بافت استخوان کھ آن را قادر بھ ترمیم و رشد و تطابق با فشارھای خارجی می] تغذیھ[

بازتوانبخشی شنواییauditory rehabilitation ,AR,

aural rehabilitation شنوایی پسازبانی، شامل مراحل تشخیصی کمنوعی درمان با ھدف کاھش مشکالت ارتباطی ناشی از ] شناسی شنوایی>- [

شنوایی و معلولیت ارتباطی و مراحل درمانی و آموزشی مانند آموزش درک گفتار و گفتاردرمانی و مانند تشخیص کم مدیریت آموزشی

١توانبخشی شنوایی. متـ شناسی توانبخشی شنوایی

rehabilitative audiology

cloud feedback بازخورد ابر تغییر اثرھای تابشی ابرھا در واکنش بھ پریشیدگی اقلیمی بیرونی] جو[

grafting efficiency بازده پیوندزنی بسپارش پیوندی، نسبت مقدار تکپار پیوندخورده بر روی یک زنجیر بھ کل مقدار تکپار بسپارشده در ھم] شیمی[

deadweight efficiency بازده ظرفیت حمل شود جا می شده در طراحی کشتی بھ مقدار باری کھ جابھ گرفتھ حمل درنظر نسبت ظرفیت] دریایی [

و نقل عمومی بازرس حمل road supervisor,inspector,

route supervisor, street supervisor, road foreman کند و ظارت میو نقل عمومی کھ عملیات را ارزشیابی و بر ایمنی و اجرای قوانین کار ن کارمند حمل ] شھری درون[

کوشد مشکالت جاری را حل کند می

Page 31: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

marine casualty investigator بازرس سانحة دریایی داری کھ مطابق با قانون مسئولیت بررسی سانحھ یا حادثة دریایی را بر عھده دارد فرد صالحیت] دریایی[

veterinary inspectionبازرسی دامپزشکی گوشت ام و طیور برای تضمین بھداشت و سالمت انواع نظارت دولتی بر د] فناوری غذا[

بازرسی دامپزشکی گوشت. متـ بازرسی گوشت

بازرسی دامپزشکی← بازرسی دامپزشکی گوشت

port state control بندر بازرسی کشور صاحبشناور با مقررات ملی نوعی بازرسی در بندر کھ ھدف از آن حصول اطمینان از انطباق داشتن وضعیت و شرایط ] دریایی [

المللی دریایی است و بین

flag state control پرچم صاحب بازرسی کشور نوعی بازرسی کھ ھدف از آن حصول اطمینان از انطباق داشتن گواھی ثبت با پرچم است] دریایی [

بازرسی دامپزشکی← بازرسی گوشت

remineralisation گیری بازکانی ی در استخوان و دندانبازجذب مواد کان] تغذیھ[

اموال بازگشتھ← بازگشتھ

relict بازماندهکننده، در سنگ جدید یک سنگ قدیمی کھ، با وجود فرایندھای تخریب) feature(ویژگی کانی یا ساختار یا سیمای ] زمین[

باقی مانده است

lineated fabric بافتار خطی آن بیشتر خطی است) features(بافتاری ناھمسانگرد کھ سیماھای ] زمین [

isotropic fabricبافتار ھمسانگرد رسد نظر می بافتاری تصادفی کھ از ھمة جھتھا یکسان بھ] زمین [

relict texture بافت بازمانده مانده است بافت اولیة ذخایر معدنی کھ پس از جانشینی کامل یا جزئی باقی] زمین [

ophitic texture ماری بافت پوست ھای پیروکسن احاطھ شده است بافتی آذرین با بلورھای الواری پالژیوکالز کھ با دانھ] زمین [

decussate texture بافت ضربدری اند ریزبافتی در سنگھای دگرگونی کھ در آن بلورھای ھمجوار بھ صورت نامنظم و در جھتھای متقاطع قرار گرفتھ] زمین[

graphic texture بافت نگاشتاریمانند کھ در آن دو کانی در رشدی فلدسپار قلیایی و کوارتز با شکلھای مثلثی و قالب فتی ماگمایی شامل درھمبا] زمین[

اند اند و شبیھ بھ نوشتارھایی با خط میخی یا تصویری شده فرو رفتھ ھم

felty texture, pilotaxitic texture بافت نمدی بافتة پالژیوکالز شامل بلورھای کوچک درھمبلورین و ریزبلورین بافت ماگمایی تمام] زمین[

Page 32: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

subophitic texture ماری پوست بافت نیمھ ھای پیروکسن احاطھ شده است بافتی آذرین با بلورھای الواری پالژیوکاز کھ فقط بخشی از آنھا با دانھ] زمین [

sheaf بافھ شوند ھای دارای دانھ کھ بھ ھم بستھ می دستة کوچکی از ساقھ] زراعت[

back guy بافة پشتیبان کند نقالھ، کھ در مقابل تنشھای وارده مقاومت می یکی از چند بافة پشت دکل، واقع در مقابل بافة اصلی یا سیم] جنگل[

کابل پشتیبان. متـ tagline بافة ضمیمھ

برای گسترش حوزة عمل) drum line(ای بافة اضافة متصل بھ سر ھر بافة استوانھ] جنگل[ ابل ضمیمھک. متـ

کابل کشنده← بافة کشنده

guy line ,guy بافة مھار شود بافة ثابتی کھ بھ دکل درختی یا مانند آن بستھ می] جنگل[

کابل مھار. متـ

straw line ناقل بافة رود کار می ھا بھ قرقره ھا یا جعبھ بافة سبکی کھ برای تغییر دادن محل سایر بافھ] جنگل[

کابل ناقل. متـ

Fabales اقالسانانبدرصد آنھا در باقالئیان ٩۵گونھ کھ حدود ٢٠٠٠٠سرده و بیش از ٧۵۴ایھا با چھار تیره و ای از دولپھ راستھ] گیاھی [

قرار دارند

Fabaceae ,Leguminosae باقالئیانگونھ کھ دارای پراکنش جھانی ھستند و برگھای آنھا گوشواره ١٢٠٠٠سرده و ۶۵٠ای از باقالسانان با تیره] گیاھی [ )stipule (صورت نیام است؛ گیاھان ھا بھ دارد و اغلب مرکب است و گلھایشان معموال دارای تقارن دوطرفھ و میوه

خوراکی مھمی مانند سویا و باقال و لوبیا در این تیره قرار دارند

bacteriophage ,phage خوار باکتری گردد باکتری می) lysis(شود و باعث تالشی ویروسی کھ در درون باکتری ھمتاسازی می] میکرب>- [

bacteriology شناسی باکتری دانش مطالعة باکتریھا] میکرب>- [

clinical bacteriology شناسی بالینی باکتری پردازد عوامل باکتریایی می شناسی کھ بھ مطالعة بیماریھای عفونی ناشی از ای از باکتری شاخھ] میکرب>- [

medical bacteriology شناسی پزشکی باکتری پردازد زا در انسان می شناسی کھ بھ مطالعة باکتریھای بیماری ای از باکتری شاخھ] میکرب>- [

molecular bacteriology شناسی مولکولی باکتری ولکولیھا با استفاده از فناوریھای تشخیص م مطالعة باکتری] میکرب>- [

Page 33: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

bacteriuriaمیزی باکتری وجود باکتری در ادرار] میکرب>- [

اجرای باکمانھ← باکمانھ

round باالران شود گاه محدود می بخشی از الشة دام کھ از پایین بھ ران و از پھلو بھ قلوه] فناوری غذا[

thigh باالران مرغ شود و تا مفصل زانو ادامھ دارد ع میبخش فوقانی ران مرغ کھ از مفصل ران شرو] فناوری غذا[

turn up, ply turnup باالگرد شود ھای منجید کھ بھ دور مجمـوعة طوقھ پیچیده می بخش انتھـایی الیھ] تایر[

heliborne برد بال وسیلة بالگرد جایی نیرو بھ جابھ] نظامی [

flipper, filler strip بالھگیرد و موجب کاھش تدریجی سفتی از طوقھ آغشتھ بھ الستیک کھ اجزای طوقھ را در بر مینوار باریکی از منسوج ] تایر [

شود تا دیواره می بالة طوقھ. متـ

بالھ← بالة طوقھ

airstrip باند اضطراری گیری، معموال در مناطق دورافتاده باندی با تجھیزات ابتدایی و گاه امکانات سوخت] نظامی[

شو ب بارشآ← شو بارش بخار آب

coronary care unit ,CCU ھای قلبی بخش مراقبت بخشی حساس در بیمارستان برای درمان و پایش بیماران حاد قلبی] علوم سالمت[

intensive care unit ,ICU ھای ویژه بخش مراقبت شوند ی میبخشی در بیمارستان کھ بیماران نیازمند بھ پایش و مراقبت مستمر در آن نگھدار] علوم سالمت[

convertiplaneپیما بدلکم در دو حالت پروازی متمایز، یکی عمودی با اتکا بھ چرخانة باالبر و دیگری ھواپویة قادر بھ پرواز دست] ھوایی[

جلو با اتکا بھ بال روبھ

suicide seed بذر ابتر دمثل نداشتھ باشدکنند کھ توانایی تولی بذر گیاھی کھ ژنھای آن را طوری دستکاری می] زراعت[

potato seed زمینی بذر سیب آید زمینی بھ دست می بذری کھ از گل سیب] زراعت[

,recalcitrant seed عمر بذر کمunorthodox seed

Page 34: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

توان رطوبت آن را بھ حدی کاھش داد تا بدون آسیب، امکان نگھداری آن در دمای کمتر از صفر بذری کھ نمی] زراعت[ ی فراھم شوددرجھ بھ مدت طوالن

outcome برآمد ھای یک آزمایش تصادفی ھر یک از نتیجھ] ریاضی [

,voyage estimate برآورد سود سفرvoyage estimating

تخمین سودآوری کشتی در یک سفر] دریایی[

,strip survey strip cruise برآورد نواریصورت پیوستھ ثبت ھا در طول آنھا بھ فواصل منظم کھ دادهنمونھ با آماربرداری از یک یا چند نوارنمونھ در خط] جنگل[

شوند می

class equation ای برابری رده، کھ در آن | G | = C1+…+ CK، یک برابری بھ صورت kای با عدد رده Gبرای ھر گروه متناھی ] ریاضی [

CK,…,C1 دو متمایز ھای مزدوجی دوبھ تعداد اعضای ردهG ھستند

air superiority برتری ھواییکھ نیروی متخاصم نتواند خلل جدی در روند عملیات ھوایی و دیگر نیروھای ھمسو نحوی تفوق در رزم ھوایی بھ] نظامی[

ایجاد کند

,tower tomb tomb tower برج آرامگاھیشد، مانند گنبد قابوس در میمانند کھ در قرون نخستین اسالمی برای آرامگاه بزرگان ساختھ ای برج سازه] شناسی باستان[

استان گلستان

autoclastبرجاآوار آید بھ وجود می) autobrecciation(آواری کھ بر اثر اصطکاک یک گدازة روان یا در نتیجة خردشدن برجا ] زمین [

autoclastic برجاآواری ویژگی قطعات حاصل از اصطکاک مکانیکی در حین حرکت گدازه] زمین[

solar tower برج خورشیدß ]تاباند طور ثابت بھ درون برج می شده است کھ نور خورشید را بھ برجی کھ در رأس آن یک خورپا نصب] نجوم رصدی

و در پایین برج ابزارھای رصد مخصوص خورشید قرار دارد

chromatographic adsorption برجذب سوانگاشتیارند از یک جریان متحرک گاز یا مایع یعنی فاز متحرک بھ فاز جامد، نوعی برجذب کھ در آن مواد مختلف تمایل د] شیمی [

با سرعتھای متفاوت جذب شوند

marcato ,marcando برجستھ شود کیفیت نتی کھ متمایز و واضح نواختھ می] موسیقی [

nutrition facts label ای برچسب اطالعات تغذیھکنندگان در انتخاب مواد غذایی محتوی مواد مغذی کھ برای کمک بھ مصرفدھندة اطالعاتی دربارة برچسبی نشان] تغذیھ[

شود تھیھ می

Page 35: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

mummy label برچسب مومیاییـ رومی ھنگامی کھ اجساد را از نوعی عالمت شنـاسایـی از جنس چـوب یـا سنگ کـھ در مصر دورة یونانی] شناسی باستان[

گرفتھ است د مورد استفاده قرار میکردن خانھ بھ گورستان یا زادگاه متوفی منتقل می

sul ponticello بر خرک ای برای حرکت کمانھ در نزدیکی خرک ای و کمانھ ای در نواختن سازھای زھی زخمھ دستور یا شیوه] موسیقی [

domain shuffling برخوردگی حبھشدة ھای میانجی دستھ از میانھ نوترکیبی آن[ ßپیدایش ژنھای جدید رمزگذار پروتئین از طریق] شناسی پروتگان

)intronmediated (کند ھای عملکردی پروتئین را مشخص می توالیھای بیانھ کھ حبھ

sprigبرخھ رود کار می ای از ساقھ یا ریشة گیاھان علفی کھ برای تکثیر بھ قطعھ] زراعت[

spriggingکاری برخھ اخھای کوچککشت از طریق قرار دادن برخھ در جوی یا سور] زراعت[

cloud motion vector بردار حرکت ابر شود ای تعیین می سمت و سرعتی کھ با ردیابی ابرھا در تصویربرداری ماھواره] جو[

sul tasto ,sulla tasteria بر دستھ ای در نواختن سازھای زھی با حرکت کمانھ در نزدیکی یا بر روی رودستھ دستور یا شیوه] موسیقی [

texture profile analysis خواص بافتبررسی بررسی بافت مادة غذایی بر پایة خواص مکانیکی و خصوصیات ھندسی و میزان چربی و رطوبت آن در ] فناوری غذا[

ھنگام جویدن

constructivismگرایی برساختروش یافتن یا ساختن آنھا مکتبی در فلسفة ریاضی کھ بر اساس آن اشیای ریاضی در صورتی وجود دارند کھ ] ریاضی [

شناختھ شده باشد

pure shear برش خالصکند و در راستای عمود بر آن کوتاه نوعی کرنش ناچرخشی کھ در آن ابعاد جسم در یک راستا افزایش پیدا می] فیزیک[

شود می

spring snow برف بھاره شود عموما در بھار یافت میشدة آبدار کھ دانھ، شبیھ بھ یخ خرد برف تر درشت و دانھ] جو[

,corn snow دانھ برف دانھ. متـ granular snow

snow crust پوستھ برف سطح بیرونی سخت و خشک برف] جو[

new snow برف تازهو چھار مقدار برفی کھ بیش از بیست. ٢بلورھای آن قابل تشخیص باشد برفی کھ تازه باریده و شکل اولیة برف. ١] جو[

ت از بارش آن نگذشتھ باشدساع

Page 36: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

wet snow برف تر برف انباشتھ کھ حاوی مقدار فراوانی آب مایع باشد] جو[

snow blink, snow sky چشمک برف شود منطقة نسبتا روشن سطح زیرین ابر کھ براثر بازتاب نور از برف ایجاد می] جو[

dry snow برف خشک شود و دمای آن زیر صفر است نمیراحتی گلولھ برفی کھ بھ] جو[

very wet snow تر برف خیلی برفی کھ فضاھای خالی آن کامال با آب مایع پر شده باشد] جو[

برف بھاره← دانھ برف دانھ

chionophile دوست برف کند یا بھ آن نیاز دارد گیاھی کھ زمستان طوالنی با پوشش برف زیاد را تحمل می] زراعت[

green snow برف سبز رنگ سبز گراییده باشد برفی کھ سطح آن بر اثر رشد نوعی جلبک میکروسکوپی بھ] جو[

red snow برف سرخ برفی کھ سطح آن بر اثر رشد نوعی جلبک میکروسکوپی یا وجود گرد و خاک قرمز بھ سرخی گراییده باشد] جو[

old snowبرف کھنھ رین اولیة آن قابل تشخیص نباشدای کھ شکل بلو برف انباشتھ] جو[

snow iceیخ برف ای از برف و آب یخ حاصل از انجماد آمیزه] جو[

bondingزدایی برقدھند تا از ایجاد تخلیة الکتریکی بین کشتی کش برای تخلیة الکتریسیتة ساکن انجام می عملیاتی کھ در کشتیھای نفت] دریایی [

و اسکلھ جلوگیری شود

,amphoteric electrolyte ampholyte خصلتیکاف دو برق کاف کھ ھمزمان دارای خاصیت اسیدی و بازی است نوعی برق] شیمی [

leaf cloudابر برگ شود ای دیده می سامانة ابر طویلی شبیھ بھ برگ کھ در مراحل آغازین تشکیل وافشاری در تصاویر ماھواره] جو[

Pyrola امرودی برگ شمالگان و مناطق معتدل شمالی است سبز کھ بومی امرودیان علفی ھمیشھ ی از برگا سرده] گیاھی[

Pyrolaceaeامرودیان برگشان گونھ کھ وجھ تمایز آنھا با انواع چوبی این راستھ رویش علفی ٣٠سانان با چھار سرده و ای از خلنگ تیره] گیاھی [

سبز قرار دارند است؛ اعضای این تیره بومی نواحی معتدل سرد و قطبی نیمکرة شمالی ھستند و در زمرة گیاھان ھمیشھ

Page 37: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

fingerprint card نگاری برگ انگشت ستبرگی مقوایی برای ثبت و نگھداری آثار انگشتان دو د] نظامی[

Commelina بیدی برگ گونھ کھ فقط تعداد اندکی از آنھا ١٠٠ھایی ضعیف و پراکندگی وسیع با حدود بیدیان علفی با ساقھ ای از برگ سرده] گیاھی[

رود کار می در باغبانی بھ

,landing order delivery order ,DO برگ ترخیص نباردار یا متصدیان گمرک برای تحویل کاالدستور کتبی صاحب کشتی یا نمایندة او بھ ا] دریایی [

Ceratophyllum برگ شاخیگونھ کھ در آبگیرھا و تاالبھا و نھرھای شاخیان با پراکندگی در سرتاسر جھان و حدود ده ای آبزی از برگ سرده] گیاھی [

طور کامل در زیر ما معموال بھشوند؛ گیاھان این سرده گاه در سطح آب شناورند، ا آرام نواحی گرمسیری و معتدل یافت میھایی از ھای ساقھ حلقھ رسد و در محل گره کنند و تحمل خشکی را ندارند؛ طول ساقة آنھا بھ یک تا سھ متر می آب رشد می

برگھای سبز روشن وجود دارد کھ نازک و اغلب منشعب ھستند؛ این گیاھان اساسا فاقد ریشھ ھستند، ولی گاھی برگھای کند کنند کھ گیاه را بھ بستر متصل می مانند ایجاد می ای با ظاھری ریشھ یافتھ شکل تغییر

جھش برگشتی← برگشت

baroclinic leaf برگ کژفشار شود فراوانی دیده می ای، درست قبل از شروع چرخندزایی، بھ نوعی ابر در مقیاس ھمدیدی کھ در تصاویر ماھواره] جو[

map sheet برگ نقشھ )map series(یک ورق نقشھ از یک رشتھ نقشھ ] برداری نقشھ[

,folium, folium of Descartesبرگینھ leaf of Descartes

٣axy= X3+Y3خمی در صفحھ با معادلة ] ریاضی[

,activity coordinator animateur گردان برنامھبھ عھدة اوست و بھ زبان قابل فھم برای ریزی و سرپرستی فعالیتھای تفریحی و ورزشی فردی کھ برنامھ] گردشگری[

کند ھا تشویق می گوید و آنھا را بھ شرکت در برنامھ غالب مسافران سخن می

lowland rice برنج آبی شود برنجی کھ آبیاری می] زراعت[

upland rice برنج دیم شود برنجی کھ آبیاری نمی] زراعت[

digital object برنمود رقمیھای دیگر از قبیل فراداده ای کھ شامل محتوای رقمی و شناسانة واحدی برای محتوا و داده ی ساختار دادهنوع] کتابداری [

است شیء رقمی. متـ

ectoparasiteانگل برون [ßکند ی کھ در سطح خارجی بدن میزبان زندگی می انگل] میکرب

Page 38: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ectoparasiticide کش انگل برون [ßلانگ عامل نابودکنندة برون] میکرب

sap rotپوسھ برون شود چوب محدود می ھر نوع پوسیدگی کھ بھ برون] جنگل[

sapwoodچوب برون کند ھای زنده کھ آب را بھ بخشھای باالتر درخت منتقل می بخش بیرونی ساقة درخت مرکب از یاختھ] جنگل[

projectionفکنی برونناخوشایند از درون معطوف بھ آن انرژی سائقھای در روانکاوی، سازوکاری دفاعی کھ از طریق] شناسی روان[

شود بیرونی می) objects(عینیتھای exonuclease, exo نوکلئاز برون

شود اسید می شدن پیوندھای نوکلئوتیدی از ھر دو طرف آزاد نوکلئیک ای کھ باعث شکستھ مایھ زی] شناسی ژن[

externalisationسازی برونی شود ھا و افکار و احساسھا و ادراکھا بھ جھان بیرون نسبت داده می فاعی کھ از طریق آن اندیشھسازوکاری د] شناسی روان[

constructive proofبرھان برساختی نوعی برھان در ریاضیات کھ در آن وجود شیء مورد نظر از طریق ساختن یا ارائة روشی برای ساختن آن ] ریاضی [

شود اثبات می

finitary proof مبنا برھان متناھی طور ضمنی، بھ کار نرفتھ باشد طور صریح و چھ بھ برھانی کھ در آن ھیچ مجموعة نامتناھی، چھ بھ ] ریاضی [

hypersonics شناسی صوت برین مگاھرتز ۵٠٠برداری از امواج صوتی با بسامدھای بیشتر از تولید و بھره] فیزیک[

distress frequency بسامد اضطرار شود بسامد رادیویی معینی کھ در آن پیامھای اضطرار ارسال می] دریایی[

tidal frequency بسامد کشندـ زمین از ترکیب نیروھای کشندزای سامانة خورشید ـ[ ßجایی مؤلفة یک کشند حاصل میزان جابھ] شناسی، زمین اقیانوس

ماه بر حسب درجھ در روز

polymeraseبسپاراز سازد ای کھ با بسپارش نوکلئوتیدھا رشتة دنا یا رنا را می مایھ زی] اسیشن ژن[

پلیمراز. متـ

coffin fastener بست تابوت کنند ھر یک از قطعات فلزی کھ بخشھای مختلف تابوت را بھ یکدیگر متصل می] شناسی باستان[

بند بستر ریل← بستر تراورس

Page 39: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

tie bed بند بستر ریل گیرد بند بر روی آن قرار می پوشیده با پارسنگ کھ ریلسطحی ] ریلی[

بستر تراورس. متـ

fluidised bed بستر سیالنوعی محیط انتقال گرما کھ در آن بخار گاز یا مایع در خالف جھت بستری کھ ذرات بر روی آن قرار دارند، ] فناوری غذا[

کند حرکت می

عنصر آغازگر← بستک آغازگر

cryovac خلئی بندی زم بستھ بندی مواد غذایی از جملھ گوشت در پوششھای پالستیکی تحت خأل و دمای بسیار پایین فرایند بستھ] فناوری غذا[

hoarfrost, hoarبشم طور مستقیم بر روی اجسام نازکی کھ در معرض ھوا قرار دارند چسبیده کھ معموال بھ ھم بلورھای بھ نھشتی از یخ] جو[

شود یتشکیل م

hoar crystalبلور بشم بلورھای موجود در بشم ھر یک از یخ] جو[

surface hoar بشم سطحیصورت دوبعدی بر روی بشمی کھ عمدتا بھ .٢نشینند شکل کھ مستقیما بر روی سطح برف می بلورھای سرخس یخ. ١] جو[

کند پنجره یا دیگر سطوح صاف رشد می drift bottle, floater ای بطری رانھ

شود جریانھای اقیانوسی، در آب دریا رھا می[ ßبطری یا شیئی کھ برای مطالعة] شناسی اقیانوس

,shipwreck 1 ,wreck 1 بقایای کشتیwreckage 1

آنچھ از کشتی شکستھ یا بار آن بر جای مانده یا در دریا پراکنده شده یا بھ ساحل رسیده باشد] دریایی [

fishing بلندی تنھ فاصلة میان بن تاج ریل و سر پایة ریل کھ محل تماس ریل و صفحات اتصالی نیز ھست] ریلی[

snow crystal بلور برف بلور در برف ھر یک از انواع یخ] جو[

uniaxial crystal محوره بلور تک بلوری دوشکستی کھ در راستایی خاص فاقد ویژگی شکست دوگانھ است] فیزیک[

glasswareبلورجات شده از شیشھ ظروف ساختھ] گردشگری [

metacryst بلور دگرگونی بلور درشتی کھ بر اثر بازبلورش در یک سنگ دگرگونی تشکیل شده است] زمین [

Page 40: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

twin crystal بلور دوقلو گیری متقارن تشکیل شده است بلوری کھ از دو یا چند بلور با سمت] فیزیک[

,entrance ticket بلیت ورودیadmission ticket

دھد بلیتی کھ بھ شخص اجازة ورود بھ مکانی را می] گردشگری [

,improvised explosive device ساز بمب دستhand-made bomb

زا ساختھ سازی با استفاده از مواد شیمیایی زیانبار یا مرگبار یا آتش ای انفجاری کھ خارج از مراکز اسلحھ افزاره] نظامی [ شود می

basal bark treatmentکشی پوست بنمتری سطح کش را در نزدیکی بن، در حدود پنجاه سانتی نوعی تیمار برای خشکاندن درخت کھ در آن درخت] جنگل[

دھند زمین، و دورتادور درخت در تماس با نواری از پوست آن قرار می

bezoarبنداک تواند از معده وارد روده شود نمیشده کھ ای حاصل از مواد بلعیده توده] تغذیھ[

Violaبنفشھ گونھ کھ در تمام دنیا ۵٠٠تا ۴٠٠ای با ندرت درختچھ ایان یک یا چندسالة کوچک و بھ ای از بنفشھ سرده] گیاھی [

ھم دار با آرایشی متناوب است، اما برخی شکل یا کنگره رویند؛ برگھای آنھا قلب مخصوصا نواحی معتدل نیمکرة شمالی میھا دارای تقارن دوطرفھ و پنج گلبرگ است کھ چھارتای آنھا، در ھر طرف دو تا، ای دارند و گلھا در اکثر گونھ برگھای پنجھ

پایین قرار دارد شکل بادبزن و پنجمی کھ تحتانی پھن و لپی است روبھ باال و بھ روبھ

Saintpaulia افریقایی بنفشة افریقائیان با شش گونة علفی چندسالھ کھ بومی تانزانیا و جنوب شرقی کنیا ھستند و بنفشھ /ای از جسنریان سرده] گیاھی[

روید ھای آن در کوھھای نگورای تانزانیا می بیشتر گونھ

جسنریان← افریقائیان بنفشھ Violaceaeایان بنفشھ

گونھ کھ گسترش ٩٠٠سرده و ٢١ھی علفی با ای یا درختی کوچک و گا سانان غالبا درختچھ ای از مالپیگی تیره] گیاھی [ و کوچک است؛ ) leafy stipule(مانند جھانی دارند؛ برگھای آنھا ساده با آرایش متقابل یا متناوب و اغلب با گوشوارة برگ

پر و پایا و جام گل آنھا دارای پنج گلبرگ غالبا نامساوی است ای با کاسة گل پنج شان منفرد یا خوشھ آذین گل

information agency گزاری نگاه اطالعب سازد سازمانی کھ دسترسی بھ اطالعات را میسر می] کتابداری [

گزاری اطالع. متـ

root concavityگودی بن شود ای در ریشة جوش کھ عیب محسوب می حفره] متالورژی [

socleالد بن سادة آن) submodule(، مجموع ھمة زیرمدولھای )module(برای یک مدول ] ریاضی [

Page 41: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

motif مایھ بندیگر پروتئینھایی است کھ کارکردی مشابھ [ ßبخش کوچکی از یک پروتئین کھ ھمساخت بخشھایی از] شناسی پروتگان

دارند

protein motif مایة پروتئین بن کم است[ ßھای ساختار کھ معموال تعداد عنصرشان مایھ بن] شناسی پروتگان

motif scanningپویی مایھ بن توالی وجود دارند[ ßای کھ در یک شده ھای شناختھ مایھ یافتن ھمة بن] شناسی پروتگان

structural motif مایة ساختاری بن شود مولکولھای دیگر نیز ظاھر می[ ßای کھ در انواع بعدی در زنجیره تاب یا عنصری سھ] شناسی پروتگان

توالی مشترک← مایة مشترک بن

prolonged blast, long blast بلندبوق بوقی کھ بین چھار تا شش ثانیھ طول بکشد] دریایی[

short blast بوق کوتاه بوقی کھ حدود یک ثانیھ طول بکشد] دریایی [

information ecology شناسی اطالعات بوم ی اطالعات مردم و سازمانھا و فناوریھا با محیط مطالعة روابط متقابل] کتابداری[

ecolodge کلبھ بوم گردان شده یا داخل آن، بھ ویژه برای طبیعت اقامتگاھی معموال کوچک و گران در نزدیکی محدودة حفاظت] گردشگری[

boar taint ,boar odour بوی نری طعم و بوی نامطبوع گوشت ناشی از ترشح زیاد ھورمونھای جنسی نر برخی از دامھا] فناوری غذا[

,mid-channel buoy fairway buoy بویة روگاه کند ای کھ روگاه را در آبراه مشخص می شناوه] دریایی[

شناوة روگاه. متـ

wreck buoy بویة کشتی شکستھ رود کار می ای کھ برای نشان دادن محل کشتی شکستھ بھ شناوه] دریایی[

شناوة کشتی شکستھ. متـ

spring crust بھارپوستھ شل بر اثر کاھش دما تشکیل شده باشد) firn(پوستھ کھ از سخت شدن پاربرف نوعی برف] جو[

بھترین فناوری بازبرازش موجودbest available retrofit technology, BART

ھا در تأسیسات ثابت موجود ھای واپایش آالینده بھترین فناوری در دسترس برای ارتقای عملکرد سامانھ] زیست محیط[

Page 42: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

best available technology اوری موجودبھترین فن ترین فناوری تصفیة در دسترس صرفھ کارآمدترین و بھ] زیست محیط[

BAT بھفم. اختـ

بھترین فناوری واپایش موجودbest available control technology,

BACT داردھای مصوببھترین فناوری در دسترس برای کاھش آالیندھا تا رسیدن بھ استان] زیست محیط[

hygieneبھداشت اصول و قوانین ناظر بر حفظ سالمت و رعایت آنھا] علوم سالمت[

hygienistکار بھداشت دھد ای کھ مطابق با اصول و قوانین بھداشتی خدمات بھداشتی ارائھ می دیده فرد آموزش] علوم سالمت[

hygienicبھداشتی مربوط بھ بھداشت] علوم سالمت[

yield 1بھره شود ای آزاد می کل انرژی مؤثری کھ در انفجار ھستھ] فیزیک[

fission yield بھرة شکافتنسبت درصد شکافتھایی کھ منجر بھ تولید نوکلیدی خاص . ٢ای مقدار انرژی ناشی از شکافت در انفجار ھستھ. ١] فیزیک[

شود می

chain fission yield بھرة شکافت زنجیری تی کھ محصوالت شکافت آنھا ایزوبارھایی با عدد جرمی مشخص است ھای شکاف بھرهمجموع ] فیزیک[

peace dividend بھرة صلح ھای مسابقة تسلیحاتی عاید جامعة جھانی شود شد پس از پایان جنگ سرد بر اثر کاھش ھزینھ سودی کھ تصور می] سیاسی [

nuclear yield ای بھرة ھستھ ای ای یا در انفجار ھستھ رآکتور ھستھ/ تولیدشده در واکنشگاهمعیاری برای انرژی ] فیزیک[

transportation productivity و نقل وری حمل بھره شده ھای صرف ونقل بھ ھزینھ نسبت بازدھی واحدھای حمل] شھری درون[

surface treatment بھسازی رویھ ا شن یا بدون آنھای آسفالت با قیر ھمراه ب پوشاندن ھریک از الیھ] شھری درون[

بھترین فناوری موجود← بھفم

ice desert بیابان یخ گاه بھ جز برف سرخ یا برف سبز گاه ھر پھنة قطبی با پوشش دائمی یخ یا برف، بدون ھیچ پوشش گیاھی، بھ] جغرافیا، جو[

Page 43: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

domain-encoding exon بیانة رمزگذار حبھ کند ھمخوان را رمزگذاری می[ ßای کھ حبة خاصی از پروتئین ستھای از یک ژن ھوھ ھر بیانھ] شناسی پروتگان

asymmetryتقارنی بیتوان بخشی وضعیتی کھ در آن جسم ھیچ نظمی ندارد و با ھیچ عنصر تقارنی، مانند نقطھ و محور و صفحھ، نمی] فیزیک[

از آن را متناظر با بخش دیگری در نظر گرفت baryon asymmetry تقارنی باریونی بی شود کھ در عالم دیده می چنان ی آن ی و پادباریون نابرابری مادة باریون] فیزیک[

electrical stunning حسی برقی بی شود گیری برای ثابت نگھداشتن حیوان انجام می حسی با جریان برق کھ در حین ذبح و قبل از خون بی] فناوری غذا[

unurned cremation سپاری دان خاکستر بی شود سپاری کھ در آن از ظرف سفالی برای حفاظت از بقایای خاکسترشده استفاده نمی نوعی آتش] شناسی باستان[

extreme sul ponticello بیخ خرکترین فاصلة ممکن ای برای حرکت کمانھ در نزدیک ای و کمانھ ای در نواختن سازھای زھی زخمھ دستور یا شیوه] موسیقی [

بھ خرک

,sul tasto extreme خ دستھبیextreme sul tasto

ترین فاصلة ممکن ای برای حرکت کمانھ در نزدیک ای و کمانھ ای در نواختن سازھای زھی زخمھ دستور یا شیوه] موسیقی[ بھ رودستھ

Salixبید گونھ کھ در ۴٠٠با حدود ) catkin(ی ا گربھ آذین دم دار دوپایھ با گل ای خزان ای از بیدیان درختی یا درختچھ سرده] گیاھی [

آذین آنھا در بھار قبل از برگھا یا ھمزمان با اولین رویند؛ گل خاکھای مرطوب و در نواحی معتدل و سرد نیمکرة شمالی می دار است مرغی با حاشیة غالبا دندانھ ای یا تخم شکفد و برگھای آنھا معموال کشیده و گاھی دایره برگھا می

Salicaceaeبیدیان گونھ کھ غالبا در خاکھای ٣۵٠دار با چھار سرده و حدود ای خزان سانان درختی یا درختچھ ای از مالپیگی تیره] گیاھی [

دار است و لقاح و کرک) catkin(ای گربھ صورت دم رویند و گلھایشان بھ مرطوب مناطق سرد و معتدل نیمکرة شمالی می گھ در آنھا بسیار رایج استو دور) cross-fertile(متقابل

,ship biscuit, hard bread بیسکویت کشتیhard tack, pilot bread

ھا از آن در شرایط اضطراری استفاده نوعی بیسکویت سفت با ماندگاری طوالنی و مواد مغذی کھ در شناور] دریایی [ کنند می

,overdominanceبارزیت بیشheterozygote advantage

نمودی در حالت ناجورتخمی بیش از حالت جورتخمی است وضعیتی کھ در آن ارزش ژن] شناسی ژن[ superdominance ابربارزیت. متـ

hypercarotenemia خونی کاروتن بیش رود ای باال می وضعیتی کھ در آن سطح کاروتن خون عموما در بیماران مبتال بھ نارساییھای تغذیھ] تغذیھ[

Page 44: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

hypercalciuriaمیزی مکلسی بیش ازحد کلسیم با ادرار دفع بیش] تغذیھ[

neutralطرف بی کند طرفی می دولتی کھ اعالم بی] سیاسی [

neutralityطرفی بی یک از دو طرف درگیر در جنگ داری از ھر موضع حقوقی یک دولت مبنی بر عدم جانب] سیاسی [

,permanent neutrality طرفی دائم بیperpetual neutrality

طرفی، چھ در جنگ و چھ در صلح مشی سیاسی پایدار یک دولت، مبتنی بر بی] سیاسی [ armed neutrality طرفی مسلح بی طرفی در عین آمادگی نظامی بی] سیاسی [

nonpolarityقطبی بیی یا نظامی یا ھر نوع توان دیگری الملل کھ در آن کنشگران بسیار با تکیھ بر توان اقتصاد وضعیتی در نظام بین] سیاسی [

کنند اعمال قدرت می

,identified patient بیمار معلومsymptom bearer, symptom wearer

کند و عضوی از گروھی دارای پیوندھای قوی، مانند خانواده، کھ عالئم اختالل روانی در او بروز می] شناسی روان[ سایر اعضای گروه است کھ ظاھرا بیمار نیستند درمان او نیازمند توجھ و رسیدگی بھ وضع

بیماری تاب پروتئینprotein fold disease,

protein folding-related disease ناصحیح پروتئین باشد[ ßھر بیماری در انسان کھ ناشی از تاب] شناسی پروتگان

opportunistic pathogen طلب زای فرصت بیماریکھ ایمنی آنھا سرکوب شده است، باعث [ ßویروسھا، کھ در افرادی زاھای عفونی، از جملھ بیمارینوعی از ] میکرب

شوند طلب می ھای فرصت عفونت

infectious disease بیماری عفونیھر نوع بیماری واگیردار کھ از طریق تماس مستقیم یا غیرمستقیم از فردی بھ فرد دیگر یا از حیوان بھ ] علوم سالمت[

شود ان منتقل میانس

hydrogen disease بیماری ھیدروژنیدلیل اکسید یک ظرفیتی کھ بھ مس حاوی مس[ ßھا در نوعی شکست ناشی از اکسایش داخلی در امتداد مرز دانھ] خوردگی

ر معرض تمایل آن بھ انحالل با اکسیژن، در ھنگام حرارت دیدن در ھوا و در نتیجھ تشکیل بخار حاصل از گرم کردن فلز د دھد ھیدروژن رخ می

barrier-freeمانع بی پذیر باشد سھولت امکان ویژگی تسھیالتی کھ استفاده از آنھا برای کلیة افراد از جملھ معلوالن بھ] شھری درون[

Page 45: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

voyage policy نامة سفر بیمھ دھد میقرارداد بیمة دریایی کھ سفر دریایی از بندری بھ بندر دیگر را پوشش ] دریایی [

billetبینک شود تکة کوچکی از چوب گرد یا نسبتا گرد کھ برای مصارف مختلف بریده می] جنگل[

anchor log بینة مھار کنند تا بافة مھار را محکم نگھدارد ای چوبی یا بتنی یا فلزی کھ بھ صورت عرضی در زمین فرو می میلھ] جنگل[

dead manمرد مرده. متـ

interhalogenھالوژنی بین گیرد ویژگی ترکیبی شیمیایی کھ بین دو ھالوژن شکل می] شیمی [

height anomaly ھنجاری ارتفاع بی، یا فاصلة ھر نقطھ از سطح زمین از نقطة )normal height(وار و ارتفاع نرمال اختالف میان ارتفاع بیضی] ژئوفیزیک[

متناظر آن بر روی زمینسان

Bouguer anomaly ھنجاری بوگھ بی ای پس از تصحیحھای عرض جغرافیایی و ارتفاع و زمینگان اختالف گرانی نظری با گرانی مشاھده] ژئوفیزیک[

Bouguer gravity anomalyھنجاری گرانی بوگھ بی. متـ

gravity anomaly ھنجاری گرانی بی[ شده در یک نقطھ محاسبھشده و مقدار گرانی نظری اختالف میان مقدار گرانی مشاھده] ژئوفیزیک

ھنجاری بوگھ بی← ھنجاری گرانی بوگھ بی

magnetic anomaly ھنجاری مغناطیسی بی انحراف میدان مغناطیسی زمین از میانگین میدان مغناطیسی پیرامون] ژئوفیزیک[

isostatic anomaly ایستایی ھنجاری ھم بی ایستایی ھای ھم ضیھشده بر مبنای فر ھنجاری گرانی محاسبھ بی] ژئوفیزیک[

obligate anaerobe ھوازی اجباری بی تواند زندگی کند ریزاندامگانی کھ تنھا در نبود اکسیژن می] زیست محیط[

پ

,salve award salvage award پاداش بازگردانیبازگردانی اموال در شود و بابت مبلغی کھ بنا بر رأی دادگاه یا داور، بر اساس قرارداد بازگردانی، تعیین می] دریایی[

شود معرض خطر در دریا بھ بازگردان پرداخت می ,salve charge ھزینة بازگردانی. متـ

salvage charges

antibaryon پادباریون شوند ھا تولید می شوند و معموال در شتابدھنده ھم پیوستن سھ پادکوارک ساختھ می ھایی کھ از بھ ذره] فیزیک[

Page 46: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

antiterminationپادپایانش کند سازوکاری کھ از پایانش رونویسی جلوگیری می] شناسی ژن[

antiterminator پادپایانگر کند پروتئینی کھ از پایانش رونویسی جلوگیری می] شناسی ژن[

antitermination factor عامل پادپایانش. متـ antitermination protein پروتئین پادپایانش

chimeric antibody ای پادتن آمیژه ای پادتن ترکیبی حاصل از ژنھای آمیژه] شناسی ژن[

domain antibody ,dAb ای پادتن حبھدستکاری شده تا بتواند فقط شامل اولین حلقة پپتیدی [ ßآمینواسیدی کھ ١١٠طول حدودا ای از پادتن بھ تکھ] شناسی پروتگان

باشد، اما ھمچنان بھ پادگن ھمخوان متصل بماند) VLناحیة (سبک و نیز زنجیرة) VHناحیة (حبة زنجیرة سنگین

welding primer جوش پادزنگ نوعی رنگ یا پوشش برای حفاظت از مواد تا زمان جوشکاری] متالورژی [

antiquarkپادکوارک ی کھ اعداد کوانتومی آن مخالف اعداد کوانتومی کوارک متناظر است کوارک] فیزیک[

antineutrino پادنوترینو لپتونی با اعداد کوانتومی مخالف با اعداد کوانتومی متناظر نوترینو] فیزیک[

بردار ماشین پارسنگ← بردار پارسنگ

pulpپارک آیند ھا و سبزیھا بھ دست می ویژه میوه کردن مواد غذایی بھ ذرات نرم با قوام آبکی کھ عموما با لھ ] فناوری غذا[

pulpingسازی پارک ھا و سبزیھا بھ شکل پارک خرد کردن مواد غذایی گیاھی مانند میوه] فناوری غذا[

,unfolded protein responseپاسخ پروتئین واتابیده UFR, UPR

ß ]شده یا ریزی یارھا و پروتوآزھای مربوط بھ مرگ برنامھ فعالیت ھماھنگ ژنھای خاصی کھ پروتئین] شناسی پروتگانھای کژتابیده و واتابیده یا دیگر اشکال ناصحیح آندوپالسمی را در پاسخ بھ حضور و تجمع پروتئین وابستھ بھ شبکة

کند ھای تابیده در یک یاختھ رمزگذاری می پروتئین

footstoneپاسنگ کند سنگی کھ پایین گور را مشخص می تختھ] شناسی باستان[

frog ,heelپاشنھ گیرد زھی کھ در دست نوازنده قرار میبخشی از کمانة سازھای ] موسیقی[

mast stepپاشنة دکل گاه و محل اتصال دکل بھ مازة شناور تکیھ] دریایی [

Page 47: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

undercuttingسازی پارسنگ پاککردن آن با پارسنگ تازه یا سرندشده و زیرکوبی و ھموار کردن عملیاتی شامل تخلیة پارسنگ از زیرخط و جانشین] ریلی[

بھ سطح الزمخط و رساندن آن

trimmingکردن پاک ویژه زدودن چربیھای گوشت زدودن بخشھای اضافی از مادة غذایی بھ] فناوری غذا[

Primulaپامچال گونھ از گیاھان علفی کوتاه کھ بومی مناطق معتدل نیمکرة شمالی و جنوب ۵٠٠تا ۴٠٠ای از پامچالیان با سرده] گیاھی [

و گینھ و مناطق معتدل جنوب امریکای جنوبی ھستند؛ بسیاری از آنھا گلھای زیبا دارندکوھھای اتیوپی و اندونزی

Primulaceaeپامچالیان گونھ کھ در نیمکرة شمالی پراکندگی گسترده دارند و شامل ١٠٠٠سرده و ٢۴سانان با حدود ای از خلنگ تیره] گیاھی [

شوند گیاھان زینتی و گلھای خودرو می

end of the journeyپایان سفر تاریخ و ساعت ارائة آخرین خدمت گردشگری بھ مسافر مطابق با قرارداد] گردشگری[

terminationپایانش یافتن ھمتاسازی یا رونویسی یا ترجمھ خاتمھ] شناسی ژن[

terminatorپایانگر شود توالی نوکلئوتیدی در دنا کھ باعث توقف رونویسی می] شناسی ژن[

hard stabilisationساحلی پایدارسازß ]ھر نوع سازه کھ برای حفاظت از ساحل یا ممانعت از حرکت شن و ماسھ در امتداد ساحل ساختھ ] شناسی اقیانوس

شود می

site hardeningپایدارسازی جاذبھ سازی جاذبة گردشگری برای افزایش ظرفیت بازدید ترمیم و بھینھ] گردشگری[

advanced baseپایگاه ردة جلو پایگاھی در نزدیکی یا داخل منطقة عملیاتی کھ مأموریت اصلی آن پشتیبانی از عملیاتھای نظامی است] نظامی[

advanced operations baseپایگاه عملیاتی ردة جلو حیانا در عملیاتھای ویژه، پایگاھی کوچک و موقتی در منطقة عملیات ویژة مشترک برای فرماندھی و مراقبت و ا] نظامی[

پشتیبانی آموزش یا پشتیبانی عملیات راھکنشی پایة تحتانی← پایھ

endpinپایة تحتانی شود سل یا کنترباس نصب می میلة قابل تنظیمی کھ بھ قسمت انتھایی ویلن] موسیقی [

پایھ. متـ

bouillonپایة سوپ نشدة حاصل از جوشاندن گوشت مرغ یا گوشت گاو آب صاف] فناوری غذا[

Page 48: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

خودکار پایة سوزن نیمھsemi-automatic switch stand

سازد پذیر می نورد را از طریق یک سوزن امکان گرد خط پایة سوزنی کھ سازوکار داخلی آن عقب] ریلی [

lower sidewallدیواره پایین گیرد قرار می) rim(، کھ بخشی از آن در داخل رینگ )section width(ناحیة زیر خط حداکثر پھنای مقطع ] تایر [

evoked potential, EPپتانسیل برانگیختھ شده پـس از تحـریک الکتریکی نشـانک الکتـریکی ثبـت] پایة پـزشکی[

پتانسیل برانگیختة بیناییvisual evoked potential, VEP,

visual evoked cortical potential یک چشم در الکترومغزنگاریشده پس از تحر پتانسیل برانگیختة ثبت] پایة پزشکی [

پیکری پتانسیل برانگیختة حسیsomatosensory evoked potential,

SEP شناختی ھای مغز یا نخاع پس از تحریک الکتریکی یا فعالیت کاراندام شده در نیمکره پتانسیل برانگیختة ثبت] پایة پزشکی [

تارھای عصبی محیطی

پتانسیل برانگیختة شنواییaudiotory evoked potential, AEP

شده پس از تحریک گوش در الکترومغزنگاری پتانسیل برانگیختة ثبت] پایة پزشکی[

پتانسیل برانگیختة شنوایی تنة مغزbrainstem audiotory evoked

potential, BAEP شود شده کھ از تنة مغز ناشی می بخشی از پتانسیل برانگیختة شنوایی ثبت] پایة پزشکی [

یل برانگیختة قشریپتانسevoked cortical potential,

cortical evoked potential شده در قشر مخ پتانسیل برانگیختة ثبت] پایة پزشکی [

آھنگ پتانسیل پیشpacemaker potential

دھد ـ دھلیزی قلب روی می ای کھ از جملھ در گره سینوسی واقطبش آھستة غشاھای یاختھ] پایة پزشکی [

fibrillation potentialل تارلرزه پتانسی شود ایجاد می ای کھ ھمراه با تارلرزة یک تار ماھیچھ ای غیرعادی پتانسیل الکتریکی نیزه] پایة پزشکی [

satellite potentialای پتانسیل حاشیھ پتانسیل کنش غیرطبیعی و کوچکی کھ جدا از پتانسیل کنش اصلی است] پایة پزشکی[

,sensory potentialپتانسیل حسی sensory nerve action potential,

Page 49: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

SNAP, compound sensory nerve action otential شده پس از تحریک یک عصب حسی یا شاخة حسی عصب مختلط پتانسیل کنش ثبت] پایة پزشکی [

event-related potentialپتانسیل رخدادی الکترومغزنگاری بالفاصلھ پس از یک محرک حسی یا حرکتی یا شناختی تغییر در الگوی پتانسیل کنش در] پایة پزشکی [

end plate potentialپتانسیل صفحة پایانی آید وجود می بھ ) motor end plate(پتانسیل کنشی کھ در صفحة پایانی عصب ـ عضلھ ] پایة پزشکی [

tidal potentialپتانسیل کشندی ß ]برداری ھای یک میدان صورت مؤلفھ نیروھای کشندی بھبازنمود ] شناسی اقیانوس

fasciculation potentialلرزه پتانسیل ماھیچھ شود لرزه ایجاد می ای کھ ھمراه با ماھیچھ پتانسیل الکتریکی] پایة پزشکی[

,receptor potential generator potentialپتانسیل مولد ندھای حسی در پاسخ بھ انواع خاصی از محرکھای فیزیکیشده در گیر واقطبش ایجاد] پایة پزشکی[

,motor unit potential, MUPپتانسیل واحد حرکتی motor unit action potential, MUAP

شدة تارھای ماھیچھ در یک واحد حرکتی مجموع پتانسیل کنشھای ثبت] پایة پزشکی [

spreadabilityپذیری پخش ه شدن بافت یک مادة غذاییقابلیت گسترد] فناوری غذا[

diffuserپخشگر دھد ھا کھ با تغییرسطح مقطع مجرای عبور، سرعت شارش را کاھش می ای در مکانیک شاره وسیلھ] فیزیک[ افزاید کاھد و بر فشار آن می ای با نیمرخ انبساطی کھ از سرعت فروصوتی سیال می مجرا یا محفظھ] ھوایی[

supersonic diffuserپخشگر ابرصوتی کاھد دھد و از سرعت آن می حرکت با سرعت ابرصوتی را افزایش می پخشگری کھ فشار شارة در حال ] فیزیک، ھوایی[

thermal diffusionپخش گرمایی شود ھا منجر بھ شیو غلظت در اجزای آن می فرایندی کھ در آن شیو دما در مخلوطی از شاره] فیزیک[

transport phenomenaھای ترابرد پدیدهای کھ در آنھا حرکت ذره باعث انتقال انرژی و تکانھ و جرم و بار الکتریکی از ذره ھای بس فرایندھایی در سامانھ] فیزیک[

شود ای بھ نقطة دیگر می نقطھ

paracusisپراشنوی [ßھر نوع نابھنجاری در شنوایی] شناسی شنوایی

پراشنوی ویلیس← پراشنوی کاذب

یابی صدا کاھش توانایی مکان[ , ßparacusis loci]شناسی شنوایی paracusis localisانی پراشنوی مک

Page 50: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,paracusis Willisiپراشنوی ویلیس Willis'paracusis paracusis Willisiana,

کند میھا را در محیط پرنوفھ بھتر درک پراشنوی کھ در آن فرد دارای افت شنوایی رسانشی صدا[ ßنوعی] شناسی شنوایی false paracusisپراشنوی کاذب . متـ

کشی پران کمانھ← پران

pass-upپربگذر وضعیتی کھ در آن ظرفیت اتوبوس در ھنگام گذشتن از ایستگاه تکمیل است و مسافران منتظر در ایستگاه ] شھری درون[

مجبورند تا آمدن اتوبوس بعد صبر کنند

ejectaپرتابھ شوند ای انفجاری از آتشفشان خارج می گونھموادی کھ بھ ] زمین[

cluster radioactivityای پرتوزایی خوشھھا کمتر پاره شونده از ذرة آلفا بیشتر و از شکافت ھای پرتوزا در حالتی کھ جرم ذرات گسیل گسیل ذرات از ھستھ] فیزیک[

باشد

flagپرچم شود تلف کھ برای نشان دادن ملیت یا عالمت دادن از آن استفاده میای در شکلھا و رنگھای مخ پارچھ یا بافتھ. ١] دریایی [ ملیت کشتی کھ بر مبنای محل ثبت کشتی است. ٢

distress flagپرچم اضطرار دھد شدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان می پرچمی کھ برافراشتھ] دریایی[

flag of registrationپرچم ثبت ناور در آنجا ثبت شده استپرچم کشوری کھ ش] دریایی[

,flag of convenience, FOCپرچم مصلحتی open registry ,flag of necessity

ھای دیگر بھ ثبت پرچم یک کشور خارجی کھ تحت آن یک کشتی برای اجتناب از پرداخت مالیات و ھزینھ] دریایی [ رسد می

Adiantumپرسیاوش ز پرسرخسیان یا بھ عقیده بیشتر محققان از پرسیاوشیان کھ دارای ساقھ و برگھای گونھ ا ٢٠٠ای با حدود سرده] گیاھی [

شوند و در لبة برگشتة آن ھا تقریبا در حاشیة پھنک ظاھر می تیره و پھنکھای سبز روشن با بریدگیھای ظریف ھستند؛ ھاگینھ دارند) indusium(پوش محصور ھستند و ظاھری شبیھ بھ ھاگینھ

Adiantaceaeپرسیاوشیان ای در خاک کھ زمینی یا باالروندة رورست کوچک یا متوسط با ریشھ) Pteridales(سانان ای از پرسرخس تیره] گیاھی[

است؛ قسمتھای جوان این گیاه با فلسھایی باریک و تیره و ) solenostelic(ای ساقة بلند و خزنده و استل لولھ دارای زمینآنھا پایکی بلند بھ رنگ تیره و براق دارد و پھنک ) fronds(ھای شاخھ ه شده است و برگپوشید) non-pelate(غیرسپری

ای است ای یا مرکب چھاربارشانھ آنھا ساده و شانھ

,chromosome jumpingتنی پرش فامchromosome hopping

تن دربرگرفتن قطعات بزرگتر فامھایی از قطعات ھمپوشان دنا با ھدف درپی ھمسانھ جداسازی پی] شناسی ژن[

Page 51: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

closed highپرفشار بستھ فشار یا خط پربند آن را در بر گرفتھ است پرفشاری کھ خط ھم] جو[

snow flakeپرک برف ریزد می بلورھایی کھ از ابر فرو انبوھش یخ] جو[

,bead fillerپرکن طوقھ apex strip, apex

دیوارة تایر بھ قطع مثلثی در ناحیة طوقة تایر کھ سطح صاف و یکدستی در باالی طوقھ و پاییننوار الستیکی با م] تایر [ شود دیواره استفاده می آورد؛ از نوع کشیده و بزرگ آن برای سفت کردن پایین وجود می

defeatheringپرکنی کندن پرھای الشة پرندگان گوشتی] فناوری غذا[

fastidiousپرنیاز نیاز دارد[ ßریزاندامگانی کھ برای رشد بھ تغذیھ یا محیط کشت پیچیده ]میکرب

transonic flightپرواز تراصوتی پرواز ھواگرد در سرعت تراصوتی کھ مشخصة آن افزایش عمدة پسار و کاھش برآر در ھر ارتفاع و تغییرات ] ھوایی [

ناگھانی و شدید در گشتاورھای وارد بر ھواپیماست

subsonic flightصوتی پرواز زیر درصد سرعت آن ٨۵حرکت جسم متحرک در جو با سرعتی کمتر از سرعت صوت یا بھ عبارتی از صفر تا ] ھوایی [

proteome, protein-genomeپروتگان ß ]مجموعة کامل پروتئینھای موجود در یک یاختھ یا اندامک یا زیریاختھ یا زیراندامک و جز آن در ] شناسی پروتگان مانی معینز

proteomicsشناسی پروتگانß ]دانش بررسی و مطالعة پروتگان] شناسی پروتگان

whey proteinپنیر پروتئین آب ماند پروتئینی کھ بعد از جداسازی دلمھ و خامھ در شیر باقی می] تغذیھ[

,protein refoldingبازتابی پروتئینheat-shock protein activity

کند یاختھ برای احیای مجدد فعالیت زیستی یک پروتئین واتابیده یا کژتابیده باید طی [ ßفرایندی کھ ھر] شناسی پروتگان

textured vegetable proteinدار گیاھی پروتئین بافت کنند و عرضھ می دھند صورت ذرات یا قطعاتی بھ شکلھای مختلف بھ آنھا بافت می ھر پروتئین گیاھی کھ بھ] فناوری غذا[

پادپایانگر← پروتئین پادپایانش

protein foldingتابی پروتئینß ]صورت یک ساختار پپتیدی واتابیده یا نوظھور بھ واسطة یک رشتة بس دھی خودانگیختھ و بی خودسامان] شناسی پروتگان

فرد بعدی منحصربھ سھ

Page 52: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

folded proteinپروتئین تابیده ß ]شناختی دارای جایگاه معینی است وتئینی کھ تقریبا ھر اتم آن در شرایط کاراندام پر] شـناسی پروتگان

domain proteinای پروتئین حبھß ]ھر پروتئینی کھ از یک یا چند حبة متمایز تشکیل شده است] شناسی پروتگان

house-keeping proteinبان پروتئین خانھß ]شوند و احتماال در نگھداری از ای کھ بھ مقدار زیاد بیان می ینھای یاختھپروتئ ھر یک از مجموعھ] شناسی پروتگان

ای پایھ بسیار فعال ھستند کارکردھای یاختھ

fibrous proteinای پروتئین رشتھß ]پروتئینی مستحکم و تا حدودی نامحلول کھ نقش ساختاری در حفاظت از اندامھا و استحکام بخشیدن بھ ] شناسی پروتگان

داردآنھا

antifreeze proteinپروتئین ضدیخ زدن بافتھا در دمای زیر صفر پروتئین موجود در برخی موجودات زنده از جملھ ماھیان آبھای سرد کھ از یخ] فناوری غذا[

کند و در تولید برخی محصوالت غذایی مانند بستنی کاربرد دارد جلوگیری می

hub proteinپروتئین کانونی مرکزی داشتھ باشد[ ßھر پروتئینی کھ در شبکة پروتئینی پویای یک یاختھ نقش] سی شنا پروتگان

globular proteinپروتئین کروی اند شکلی پیچیده تابیده شده است کھ بھ [ ß بلندی ھای آمینواسیدی پروتئینی کھ متشکل از زنجیره] شناسی پروتگان

protein misfoldingکژتابی پروتئینß ]شوند صورت نامناسب تابیده می فرایندی کھ در آن پروتئینھا بھ ] شناسی پروتگان

misfolded proteinپروتئین کژتابیده ß ]درستی طی نکرده است پروتئینی کھ مسیر تابیدگی را بھ ] شناسی پروتگان

protein unfoldingواتابی پروتئینß ]کند غیراشتراکی یک پروتئین یا تجمع پروتئینی کمک می پاشیدگی اتصاالت فرایندی کھ بھ ازھم] شناسی پروتگان

chimeric proteinsای ھای آمیژه پروتئین ای ھای حاصل از ژنھای آمیژه پروتئین] شناسی ژن[

chaperoneیار پروتئینلوگیری از شوند و با ج تاخورده متصل می ای کھ بھ پروتئینھای نیمھ ھر یک از پروتئینھای گرماشوک ویژه] شناسی ژن[

کنند گیری نھایی ساختار پروتئین کمک می انبوھش آنھا بھ شکل molecular chaperoneیار مولکولی پروتئین. متـ

یار پروتئین← یار مولکولی پروتئین

tweelچرخ پره) rim(ینگ یورتان منعطف دارد کھ بھ ر ھایی از جنس پلی شود و پره تایری آزمایشی و بدون ھوا کھ پنچر نمی] تایر[

شود بیرونی وصل می

Page 53: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

cloud echoپژواک ابر گردد نشانکی راداری کھ از ابر بازمی/ سیگنال] جو[

ultrasonic echoپژواک فراصوتی پژواک موج فراصوتی از یک مانع کھ بر اثر تأخیر زمانی، از موج اصلی قابل تشخیص باشد] فیزیک[

grantپژوھانھ نجام کار پژوھشی معینی از طرف دولت یا دانشگاه یا سازمان خصوصی بھ سازمان یا فردی مبلغی کھ برای ا] عمومی[

شود پرداخت می

afterpotentialپتانسیل پس شود ای ایجاد می پتانسیل کنش کوچکی کھ پس از پایان پتانسیل کنش اصلی یا پتانسیل نیزه] پایة پزشکی[

positive afterpotentialپتانسیل مثبت پستر پذیر از پتانسیل استراحت منفی پتانسیل منفی کھ در آن پتانسیل یاختة تحریک دورة زمانی پس از پایان پس] پایة پزشکی [

است

negative afterpotentialپتانسیل منفی پسر بھ پتانسیل پذیر با تأخی ای کھ در آن پتانسیل یاختة تحریک پتانسیل نیزه دورة زمانی پس از پایان یک ] پایة پزشکی [

رسد استراحت می

posttreatmentتصفیھ پس عملیات تکمیلی پس از تصفیھ برای ارتقای کیفیت آب یا پساب] زیست محیط[

Pistaciaپستھ ای معـطر با نھ گونة بومی اوراسیا و دو گونھ کھ یکی در جنوب غربی ایان درختی یا درختچھ ای از پستھ سرده] گیاھی [

و تربانتین ) P.lentiscus(و دیگری در جزایر قناری است؛ صمغ شیرین دو درخت مصطکی امریکای شمالی)P.terebinthus (کھ بھ این سرده تعلق دارند در پزشکی کاربرد دارد

reverse thrustرانش پسخاص، موتور ران کھ پیش از نشست ھواپیما بر روی زمین، از طریق اھرمی حالتی در موتورھای جت دارای پس] ھوایی[

یابد کند تا سرعت ھواپیما در حین نشست کاھش رانش می عقب برای مدتی معین روبھ

trailing railریل پسریل قرار یکی از ریلھای دو طرف درز اتصال کھ با توجھ بھ جھت قراردادی عبور قطارھا از خط، قبل از پیش] ریلی [

گیرد می

rejectزده پسھایی مثل ترکیبات ھا و آالینده کند و دربردارندة ناخالصی جریان ورودی کھ از غشای تراوا عبور نمیبخشی از ] زیست محیط[

آلی و یونھا و مواد کلوئیدی است

mechanically recovered meatگوشت پس گوشتی کھ با دستگاه از استخوان بازیابی شده باشد] فناوری غذا[

organic wasteپسماند آلی پسماندی کھ عمدتا منشأ گیاھی یا جانوری دارد] تزیس محیط[

Page 54: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

compostable wasteپسماند پوسیدنی وسیلة ریزاندامگانھاست پذیر بھ پسماند جامدی کھ دارای مواد آلی تجزیھ] زیست محیط[

putrescible wasteپسماند فاسدشدنی . متـ

commercial wasteپسماند تجاری و کار شامل مراکز خرید و مراکز تفریحی و دفاتر و غذاخوریھا گاھھای کسب پسماند جامد بن] زیست محیط[

,household wasteپسماند خانگی domestic waste, residential waste

پسماندی تولیدشده در واحدھای مسکونی] زیست محیط[

municipal wasteپسماند شھری سماندھای خانگی و تجاری و حتی صنعتیپسماند جامد تولیدشده در شھر اعم از پ] زیست محیط[

,industrial wasteپسماند صنعتی manufacturing waste

پسماند ناشی از فعالیتھا یا فرایندھای صنعتی] زیست محیط[

پسماند پوسیدنی← پسماند فاسدشدنی

agricultural wasteپسماند کشاورزی پسماند حاصل از فعالیتھای کشاورزی] زیست محیط[

inorganic wasteاند معدنی پسمشده شامل شن و نمک و آھن و کلسیم، در صورتی کھ بسیار جزئی تحت تأثیر مواد معدنی دورریختھ] زیست محیط[

ریزاندامگانھا قرار گرفتھ باشند

incompatible wasteپسماند ناسازگار اختالط با مواد یا پسماندھای دیگر ممکن است خود در محل یا در مجاورت یا خودی پسماند خطرناکی کھ بھ] زیست محیط[

واکنش دھد و اثرات نامطلوب بر جای گذارد

reactive wasteپسماند واکنشگر دھد و ممکن است مواد سمی یا پسماندی کھ در حالت عادی ناپایدار است و با آب یا ھوا بھ شدت واکنش می] زیـست محیط[

انفجاری تولید کند

,rhombencephalonمغز پسhindbrain, hindbrain vesicle

بخشی از مغز کھ از بخش پسین سھ حفرة اولیة لولھ عصبی رویانی تکوین یافتھ است] پایة پزشکی [ latewoodچوب پسین

ھای آن در قیاس با گیرد و یاختھ بافت چوبی ثانویھ در حلقة ساالنة درخت کھ در اواخر فصل رویش شکل می] جنگل[ رویش اوایل فصل کوچک و تیره است و قطر کمتر و سختی و چگالی بیشتری داردھای یاختھ

summer woodچوب تابستانھ . متـ autumn woodچوب پاییزه

backingبند پشت گذارند تا سطحی برای نشاندن اولین گذر ایجاد شود بن می ای کھ پشت جوش ماده] متالورژی [

Page 55: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

toll bridgeپل عوارضی توان از آن عبور کرد پلی کھ فقط با پرداخت عوارض می] شھری درون[

mast ladderپلکان دکل ھایی متصل بھ دکل برای دسترسی بھ بخشھای باالتر دکل و سردکل پلھ] دریایی [

en echelonپلکانی شناختی با آرایش ھمپوشان یا پلکانی ویژگی سیماھای زمین] زمین[

بسپاراز← پلیمراز

Malvaپنیرک مانند بر طبق ھای چاک ای و میوه ای از پنیرکیان با گلھای صورتی یا سفید جانبی و برگھای پنجھ سرده] گیاھی [

Malvalesسانان پنیرک گونھ ۶٠٠٠ایھا با نھ تیره و حدود ای از دولپھ راستھ] گیاھی [

Malvaceaeپنیرکیان گونھ با پراکندگی وسیع ۴٢٢۵کم سرده و دست ٢۴٣ای یا علفی با سانان درختی یا درختچھ ای از پنیرک تیره] گیاھی [ ویژه در مناطق گرمسیری و معتدل کھ مھمترین عضو آن از لحاظ اقتصادی پنبھ است بھ

calf rennetپنیرمایة گوسالھ کنند استفاده میشده از شیردان گوسالھ کھ در پنیرسازی از آنھا برای تولید دلمة شیر مواد استخراج] فناوری غذا[

null sequenceدنبالھ پوچ ای از اعداد یا تابعھا کھ حد آن صفر است دنبالھ] ریاضی[

nullityپوچھ یک تبدیل خطی) null space(فضای بعد پوچ] ریاضی[

چوب خاکھ← پودر چوب

metal dustingپودرشدگی فلز ß ]گذارد حاوی کربن کھ محصولی پودرمانند بر جای مینوعی خوردگی دماباال ناشی از وجود گازھای ] خوردگی

compostپوسال شده و نسبتا پایدار حاصل فرایند پوسش پسماندھای آلی تجزیھ] زیست زراعت، محیط[

bark slip, bark slippingاندازی پوست الد فعال جدا شدن پوست درخت از چوب در محل بن] جنگل[

bark gaugeسنج پوست گیری ضخامت پوست درخت ری برای اندازهابزا] جنگل[

Page 56: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

debarker ,barkerکن پوست بینھ کنندة پوست درخت یا گرده دستگاه جدا] جنگل[

غلتکی کن پوست← چرخان کن پوست

,barking ironکن دستی پوستbark spud

ای باریک و تیز و ھاللی برای کندن پوست بینھ ابزاری دستی با تیغھ] جنگل[

١ debarkingکندگی پوست وسیلة حیوانات و حشرات کشی درخت یا بھ شدن پوست درخت در نتیجة قطع یا بیرون کنده ] جنگل[

,barking drumکن غلتکی پوستdrum debarker, drum barker

شود غلتند و بر اثر اصطکاک پوست آنھا کنده می ھا درون آن می غلتکی بزرگ کھ در ھنگام چرخش، بینھ] جنگل[ rotary barkerکن چرخان پوست. متـ

,bag barkerای کن کیسھ پوستpocket barker

ھای متحرک کھ در نتیجة اصطکاک آنھا با درخت پوست از ای با دیواره کن مکانیکی شامل محفظھ نوعی پوست] جنگل[ شود ساقھ جدا می

٢ debarking ١کنی پوست ی استفاده از پوست درخت یا تنة بدون پوست یا جلوگیری از گسترش حملة حشراتجدا کردن پوست درختان برا] جنگل[

skinning ٢کنی پوست جدا کردن پوست از الشھ] فناوری غذا[

hydraulic barkingکنی آبی پوست جدا کردن پوست درخت پس از قطع با استفاده از فشار آب در محفظة بستھ] جنگل[

ring-barkingکنی حلقوی پوست جدا کردن نواری باریک از پوست دور ساقة درخت] جنگل[

کنی شیمیایی پوستchemical barking,

chemical peeling, chemi-peeling الد برای جداسازی آسان پوست پس از قطع درخت زنی درخت در دورة رشد و تزریق مواد شیمیایی بھ بن کت] جنگل[

,mechanical barkingکنی ماشینی پوستmachine barking

جدا کردن پوست از تنھ یا بینة درخت از طریق کندن یا سایش آن با دستگاھھای موتوری] جنگل[

bark residueماند پوست ریزه در داخل آن فرو رفتھ است بینھ جدا شده و معموال موادی مانند شن و سنگ پوستی کھ از گرده] جنگل[

Page 57: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

bark bar ,interspaceنوار پوست گذارند گیری باقی می نواری از پوست درخت کھ آن را در میان دو شیار انگم] جنگل[

casing 1پوستھ رود و عالوه بر نگھداری، بھ آن کار می عنوان لفاف فراوردة گوشتی بھ ای طبیعی یا مصنوعی کھ بھ ماده] فناوری غذا[

دھد شکل مشخصی می

,cale-crust calcareous crustپوستة آھکی کربنات سیمانی شده است شدة خاک کھ با کلسیم افق سخت] زمین[

compostingپوسش تجزیة زیستی مھارشدة پسماندھای آلی از طریق باکتریھای ھوازی خاک] زیست زراعت، محیط[

advanced decayپوسیدگی پیشرفتھ کند و ھمراه با خصوصیات و ترکیب آشکارا تغییر میای از پوسیدگی چوب کھ در آن چوب از نظر ظاھر و مرحلھ] جنگل[

دھد آن مقاومت خود را از دست می

pocket rot, peckای پوسیدگی حفره مانند است ھایی گرد یا عدس شکل حفره ھر نوع پوسیدگی موضعی چوب در سطوح کوچک کھ معموال بھ ] جنگل[

,early childhood carries, ECCپوسیدگی خردسالی baby bottle tooth decay

خرابی دندان در خردساالن ناشی از مصرف مداوم موادغذایی شیرین] تغذیھ[

envelopeپوش ß ]در . ٢ترین غشا در بعضی انواع ویروس کھ از جنس لیپوپروتئین است شناسی، خارجی در ویروس. ١] میکرب

شناسی، مجموعة دیوارة یاختھ و غشای یاختھ باکتری .مصوب فرھنگستان اول است٭ این واژه

clearance envelopeمجاز پوش کھ با دیوارة تونل برخورد نکند نورد بھ طوری خط فرضی پیرامون فضای الزم برای عبور خط] ریلی[

closed-cell stratocumulusبستھ ای یاختھ کومھ پوشن وارونگیای اقیانوسی در شرایط کومھ ای ابر پوشن تصویر ماھواره] جو[

capsidپوشھ [ßکند پوششی پروتئینی کھ مادة ژنی و پروتئینھای ویروس را احاطھ می] میکرب

capsomereپار پوشھß ]واحدھای سازندة پوشھ در ویروس] میکرب

tufaسنگ پوک ھای شور کربنات در اطراف چشمھ نشینی کلسیم سنگ رسوبی ناشی از تھ] زمین [

Pontederiaceaeدریائیان پونتھگونھ کھ در آبھای نواحی گرمسیری و ٣٠سانان با نھ سرده و بیدی تیرة کوچک آبزی اغلب ناجورخامھ از برگ] گیاھی[

است کھ در آبراھھا ) Eichhornia crassipes(رویند؛ گونة مشھور این تیره گیاه مھاجم سنبل آبی گرمسیری می نیمھ

Page 58: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

روید می غالفیان. متـ

زھکشی بستھ← پھنة زھکشی بستھ

meizoseismal areaلرزه پھنة شدید لرزه ای با تکان شدید زمین گستره] ژئوفیزیک[

skyline roadپھنة ھوایی نقالھ ای کھ محدودة آن برابر است با گسترة طولی و عرضی داربرگاه یک سیم ناحیھ] جنگل[

pedestrian friendlyپسند پیاده روی ایمن و راحت باشد رو برای پیاده شود پیاده بودن آنھا باعث می ویژگیھایی کھ دارا] شھری درون[

pedestrian area moduleسھم پیاده شده در واحد سطح فضای مورد نیاز برای ھر عابر پیاده در تسھیالت فراھم] شھری درون[

neuromodulatorترازه پی شود کھ منجر بھ تغییر فعالیتھای عصبی میمیانجی، جز پی شده از عصب، بھ ھر مادة آزاد] پایة پزشکی[

Campsisاناری پیچ ای یا درختی کوچک معموال باالرونده با دو گونھ کھ در مناطق گرمسیری و اناریان درختچھ ای از پیچ سرده] گیاھی[

صورت میوة آنھا بھ ـ استکانی و رویند؛ گلھای این گیاھان درشت با جام قیفی گرمسیری آسیا و امریکای شمالی می نیمھ دار است ھای دندانھ ای فرد با برگچھ پوشینة بلند و شکوفاست؛ برگھای این گیاھان متقابل و شانھ

Convulvulusپیچک متر سانتی ٣٠ای چوبی بھ ارتفاع ندرت درختچھ سالھ یا چندسالھ و بھ ای از پیچکیان غالبا علفی باالروندة یک سرده] گیاھی [

ھای این سرده علفھای ھرز مزاحم محسوب گونھ کھ پراکندگی جھانی دارند؛ بسیاری از گونھ ٢۵٠ا حدود تا سھ متر بشوند؛ آرایش برگھای این گیاھان مارپیچی و گلھایشان شوند، اما برخی از آنھا برای گلھای زیبایشان پرورش داده می می

یا بنفش یا ارغوانی یا زرد استھا آبی شکل و اغلب سفید یا صورتی و در برخی گونھ شیپوری

Pandanusکاجی پیچ ای کوتاه بھ ارتفاع کمتر از یک متر یا درختی شدة درختچھ گونة شناختھ ۶٠٠سانان با حدود کاجی ای از پیچ سرده] گیاھی [

است کھ اثرات پوشی گسترده و رشدی متوسط؛ تنة تنومند آنھا دارای انشعابات بسیاری متر با تاج ٢٠متوسط تا ارتفاع )scar (متعدد برگ گرداگرد آن باقی مانده است

Pandanaceaeکاجیان پیچگونھ کھ در ٧٠٠ھای ھوایی با حدود چھار سرده و ای یا درختی دوپایھ با ریشھ سانان درختچھ کاجی ای از پیچ تیره] گیاھی [

الجزایر ماالیی و مالنزی و ند؛ این گیاھان در مجمعروی گرمسیری بر قدیم می نواحی ساحلی یا باتالقی گرمسیری یا نیمھرویند؛ ھای آنھا نیز در ھاوایی و زالندنو و جنوب چین و ژاپن می شوند و تعدادی از گونھ وفور یافت می ماداگاسکار بھ

ای و خوراکی است ھای این تیره نشاستھ ھای برخی از گونھ میوه

Pandanalesسانان کاجی پیچاند؛ بنا بر پژوھشھای اخیر، شکل رویشی گیاھان ایھا کھ در نواحی گرمسیری حقیقی پراکنده لپھ ای از تک استھر] گیاھی [

مانند است ای یا باالرونده یا علفی نخل این راستھ درختی یا درختچھ

پیرایش دگرسان ← پیرایش افتراقی

Page 59: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,alternative splicingپیرایش دگرسان alternative RNA splicing,

alternate splicing, AS ھای مختلف کھ منجر بھ تولید رناپھایی با توالیھای مختلف معین بھ شیوه) pre-mRNA(رناپ پیرایش یک پیش] شناسی ژن[

شود می differential splicingپیرایش افتراقی . متـ

رناپ پیرایش دگرسان پیش alternative pre-messanger RNA splicing

پیرایش دگرسان← رناپ پیش یش دگرسانپیرا

fiorituraپیرایھ سازی نوازی یا آھنگ گذر تزیینی در بداھھ] موسیقی[

accelerated agingیافتھ پیرش شتابß ]پیری زودرس یک ماده سریعتر از حالت معمول، ھنگامی کھ تأثیر یک یا چند عامل از عوامل پیری بھ ] خوردگی

ایط آزمایشگاھی افزایش یافتھ باشدصورت مصنوعی در شر

presbycusisپیرگوشی [ßشنوایی ناشی از کھولت کم] شناسی شنوایی

sensory presbycusisپیرگوشی حسی ß ]ھای مویی در اندام کورتی پیرگوشی ناشی از فقدان یاختھ] شناسی شنوایی

پیرگوشی رسانش حلزونیcochlear conductive presbycusis

پایھ و کاھیدگی رباط مارپیچی شدن غشای ناشی از اختالل مکانیکی کھ در نتیجة ضخیم[ ßپیرگوشی] شناسی شنوایی)spiral ligament ( آید وجود می بھ

mechanical presbycusisپیرگوشی مکانیکی . متـ

metabolic presbycusisوسازی پیرگوشی سوخت )stria vascularis(کاھیدگی نوار عروقی پیرگوشی ناشی از [ ß]شناسی شنوایی

strial presbycusisپیرگوشی نواری . متـ

neural presbycusisپیرگوشی عصبی ß ]ھای شنوایی در حلزون یاختھ پیرگوشی ناشی از فقدان پی] شناسی شنوایی

پیرگوشی رسانش حلزونی← پیرگوشی مکانیکی

و سازی پیرگوشی سوخت ← پیرگوشی نواری

magnetic basementسنگ مغناطیسی پی ھای سنگی گسترده با پذیرفتاری مغناطیسی زیاد سطح زبرین الیھ] ژئوفیزیک[

,prosencephalon, forebrainپیشامغز forebrain vesicle

بخشی از مغز کھ از بخش پیشین سھ حفرة اولیة لولة عصبی رویانی تکوین یافتھ است] پایة پزشکی [

Page 60: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

بر دورگھ بیش← ای ژهبر آمی پیش

hybrid promoterبر دورگھ پیش بر مختلف ھای مشترک از دو پیش بری ترکیبی، دارای توالی پیش] شناسی ژن[

chimeric promoterای بر آمیژه پیش. متـ

bidirectional promoterبر دوسویھ پیش کند دنا رونویسی میای کھ در دو جھت مخالف ھم از بر دوگانھ پیش] شناسی ژن[

heat-shock promoterبر گرماشوک پیش بر ویژة یک ژن گرماشوک کھ حاوی یک توالی دنای حساس بھ شوک گرمایی است پیش] شناسی ژن[

,promoter core core promoterبر مرکزی پیش بر کھ نقش اساسی در آغازش رونویسی دارد بخشی از پیش] شناسی ژن[

random prepolymerای ر کاتورهبسپا پیشازطریق ) کھ معموال یکی از آنھا شمار عاملی بزرگتر از دو دارد(بسپاری کھ از واکنش مخلوطی از تکپارھا پیش] شیمی [

شدن با سرد کردن متوقف کرد توان پیش از تشکیل شبکھ و ژل آید، اما این واکنش را می دست می ای بھ بسپارش مرحلھ

ی ساختار پروتئینبین پیشprotein structure prediction

ß ]بینی ساختار سوم یک پروتئین از طریق توالی آمینواسید آن پیش] شناسی پروتگان

pretreatmentتصفیھ پیشھای فاضالب غیرخانگی قبل از تخلیة آن بھ شبکة گردانی آالینده فرایندھایی برای کاھش یا حذف یا سرشت. ١] زیست محیط[

کند ای کھ آب را برای فرایندھای اصلی تصفیھ آماده می فرایند تصفیھ. ٢آوری فاضالب جمع precleaningتمیزکاری پیش

۵/۵حدود pHدرجة سلسیوس و ضدکف با ۶٠دمای [ ßسفات باف فرایندی کھ در آن با گردانیدن مخلوط گرم پلی] خوردگی کنندة آب، آلودگیھایی مانند گریس و روغن و محصوالت خوردگی را از سطح تجھیزات فلزی نو در کل سامانة خنک ٧تا

بازدارندة خوردگی از سطوح محافظت کرد) film(زدایند تا بتوان با فیلم می

side plateدستی پیش دھند بشقاب کوچکی کھ در کنار بشقاب اصلی و کارد و چنگال برای گذاشتن نان قرار می ]گردشگری[

pre-bookingذخیره پیش ابراز تمایل مسافر بھ عقد قرارداد بعد از پذیرش شرایط آن] گردشگری[

receiving railریل پیشریل قرار بور قطارھا از خط، بعد از پسیکی از ریلھای دو طرف درز اتصال کھ با توجھ بھ جھت قراردادی ع] ریلی[

گیرد می

fail linkشکن پیشھای حیاتی در طراحی اتصال نسبتا سستی کھ برای پیشگیری از آسیب جدی بھ دیگر سازه] شھری، ریلی، ھوایی درون[

شود بینی می ھا پیش برخی قطعات و سازه

Page 61: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

reconnaissanceشناسایی پیش ھای مدیریتی آتی منظور دستیابی بھ اطالعات کلی برای برنامھ لیة جنگل یا مرتع بھبررسی یا شناسایی او] جنگل[

,roughing filterصافی پیشcontact roughing filter, preliminary filter

توان با استفاده از آن بار آلودگی و ھیدرولیکی زیادی را قبل از صافش اصلی تصفیھ کرد نوعی صافی کھ می] زیست محیط[

funerary offeringھای تدفینی پیشکش کردند سپاری و پس از آن برای آرامش متوفی پیشکش می اقالمی کھ سوگواران بھ ھنگام خاک] شناسی باستان[

crime preventionپیشگیری جرم بینی و تشخیص و ارزیابی خطر وقوع جرم و اقدام برای از بین بردن یا کاھش آن پیش] نظامی[

special offer of travelیژة مسافرتی پیشنھاد و قیمت کھ تابع شرایط خاصی است ارائة خدمات گردشگری ارزان] گردشگری [

earlywoodچوب پیشینھای بافت چوبی ثانویھ با جدار نازک و قطر بزرگ تر است و از یاختھ چگال بخشی از حلقة ساالنة درخت کھ کم] جنگل[

تشکیل شده است spring woodچوب بھاره . متـ

courier baggageبار پیک courier(ھای تحویلی فرستنده یا فرستندگان کاال کھ بھ صورت توشة مسافر پیک مرسولھ یا مرسولھ] ھوایی [

passenger (شود و مشمول شرایط حمل بار برای مسافران عادی است در ھواپیما حمل می

lifting bodyپیکرة برآرزا کند ھواگردی با بال کوچک کھ بدنة آن ھمھ یا بخش اعظم نیروی برآر را تولید می] ھوایی [

pressure gageپیمانة فشار کنند گیری می را اندازه ای کھ با آن فشار شارة محصور در محفظھ وسیلھ] فیزیک[

فشارسنج. متـ surveyپیمایش

متغیرھا در یک جمعیتآوری اطالعات کمی مربوط بھ جمع] علوم سالمت[

health surveyپیمایش سالمت پیمایشی سامانمند برای تھیة اطالعات از وضعیت سالمت یک جمعیت] علوم سالمت[

headway adherenceپیوستگی فاصلة گذر شدة ناظر بر حرکت وسایل نقلیة عمومی بندی وجود انسجام در جدول زمان] شھری درون[

multicenter bondپیوند چندمرکزی الکترون است پیوندی بین سھ اتم و گاھی بیشتر کھ تنھا شامل یک جفت] شیمی [

پیوند چھارمرکزی دوالکترونیfour-center two-electron bond

گذارند نوعی پیوند شیمیایی چندمرکزی کھ در آن چھار اتم، دو الکترون را میان خود بھ اشتراک می] شیمی [

Page 62: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

الکترونی چھارمرکزی پیوند سھthree-center four-electron bond

گذارند مرکزی کھ در آن سھ اتم، چھار الکترون را میان خود بھ اشتراک می نوعی پیوند شیمیایی چند] شیمی[

الکترونی مرکزی دو پیوند سھthree-center two-electron bond

گذارند الکترون را میان خود بھ اشتراک می نوعی پیوند شیمیایی چندمرکزی کھ در آن سھ اتم، دو] شیمی[

ت

foldamerپار تابß ]شده و ھر مشابھ پروتئین ساختگی کھ برای تابیدن و تبدیل شدن بھ یک ساختار فضایی کامال شناختھ] شناسی پروتگان

کنش دو پروتئین طبیعی دخالت دارد ھم متراکم و ویژه طراحی شده است و در بر

protein foldتاب پروتئین ß ]گیرد فرد یک پروتئین کھ در حالت محلول شکل می بعدی منحصربھ ساختار سھ] شناسی پروتگان

beamstrahlungای تابش باریکھ ای از ذرات باردار در رویارویی با میدان الکتریکی ذرات مقابل شده از باریکھ تابش گسیل] فیزیک[

sonic radiationتابش صوتی ھرتز ٢٠٠٠٠تا ١۶کوستیکی با بسامدھای بین تابش آ] فیزیک[

ultrasonic radiationتابش فراصوتی انتشار امواج فراصوتی در محیطھای جامد یا مایع یا گاز] فیزیک[

piecewise linear functionخطی ای تابع تکھ استخط تشکیل شده کھ نمودار آن از تعدادی متناھی قطعھ] a,b[تابعی پیوستھ بر ] ریاضی[

foldomeتابگان ß ]ای کھ ساختارھای سوم و در نتیجھ پیکربندیھای تاب خاص ھر یک با مجموعة کامل پروتئینھای یاختھ] شناسی پروتگان

جزئیات شناختھ شده است

coffinتابوت ای چوبی یا فلزی یا سفالی یا حصیری یا سنگی برای حمل یا دفن یا سوزاندن جسد محفظھ] شناسی باستان[

anthropomorphic coffinریخت تابوت انسان ی کھ بھ شکل پیکر انسان ساختھ یا تزیین شده باشد تابوت] شناسی باستان[

plank coffinای تابوت تختھ شود چوب ساختھ می کردن چند تختھ ی کھ از متصل تابوت] شناسی باستان[

wicker coffinتابوت حصیری جنس حصیرنوعی تابوت از ] شناسی باستان[

Page 63: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

sarcophagusدان تابوتھایی تابوت بزرگی از سنگ یا چوب یا فلز یا سفال کھ معموال سطح خارجی و داخلی آن با نقوش یا نوشتھ] شناسی باستان[

دادند پوشیده است و گاه تابوتھای کوچکتر را درون آن قرار می

ریخت دان انسان تابوتanthropomorphic sarcophagus

ی کھ بھ شکل پیکر انسان ساختھ یا تزیین شده باشد دان تابوت] شناسی باستان[

,monoxylous coffin tree-trunk coffinای تابوت کنده شود نوعی تابوت یکپارچھ کھ با برش طولی تنة درخت و تراشیدن و خالی کردن آن ساختھ می] شناسی باستان[

slipper-shaped coffinای تابوت گیوه نوعی تابوت بھ شکل گیوه] شناسی باستان[

bathtub coffinتابوت الوکی نوعی تابوت بھ شکل الوک] شناسی باستان[

coffin textنبشتھ تابوتای از متون تدفینی مصر باستان شامل ادعیھ و اوراد جادویی کھ در داخل یا بیرون تابوت مجموعھ] شناسی باستان[

متوفی در سفر بھ جھان پسین بوده استنوشتند و ھدف از آن کمک بھ می

coffin maskنقاب تابوت دھد نقابی فلزی یا چوبی بر روی تابوت کھ چھرة آرمانی متوفی را نشان می] شناسی باستان[

توانمندی انھدام چندگانھ← تاچ

fibrillationتارلرزه ای منفرد خودی تارھای ماھیچھ یت خودبھانقباض ضعیف و موضعی و غیرارادی ماھیچھ ناشی از فعال] پایة پزشکی[

defibrilatorبر تارلرزه کند اثر می دستگاھی الکتریکی کھ با شوکھای الکتریکی خفیف، تارلرزة بطنی یا دھلیزی را بی] پایة پزشکی[

whiskerتاره میکرومتر دارد العاده زیاد و پھنای حدود یک بلور از جنس فلز یا نافلز کھ استحکام فوق تاری تک] فیزیک[

darken shipسازی ناو تاریک کھ ھیچ نوری از آن بھ خارج نتابد طوری تاریک ساختن ناو بھ ] نظامی [

flagellumتاژک ß ]زند و اندام حرکتی باکتریھا است مانندی کھ از سطح یاختھ بیرون می زائدة رشتھ] میکرب

.٭ این واژه مصوب فرھنگستان اول است

١ flagellate ١دار تاژک [ßریزاندامگان دارای یک یا چند تاژک] میکرب

Page 64: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

٢ flagellate ٢دار تاژک دارد[ ßویژگی ریزاندامگانی کھ یک یا چند تاژک] میکرب

mastigophoraداران تاژک [ßایھا کھ تاژک دارند یاختھ ای از تک زیرشاخھ] میکرب

flagellinتاژکینھ [ßتاژک باکتری دھندة پروتئین در زیرواحد تشکیل] میکرب

,purse seine, purse ,seineتاسھ purse net, seine net

توانند شود و ماھیان و دیگر آبزیان نمی نوعی تور ماھیگیری کھ با بستھ شدن بخش انتھایی، بھ یک کیسھ بدل می] دریایی [ از آن خارج شوند

,purse seiner, seine boatکش تاسھseiner, purse boat

شود آن متصل می نوعی شناور ماھیگیری کھ تاسھ بھ پاشنة] دریایی[

seiningکشی تاسھ صید ماھی و دیگر آبزیان با تاسھ] دریایی [

blisteringزدگی تاول وجود آب یا مایع یا گازھای دیگر[ ßدلیل خشک رنگ بھ ھای خشک یا نیمھ تشکیل حباب در زیرالیھ] خوردگی

hydrogen blistering زدگی ھیدروژنی تاولدلیل نفوذ ھیدروژن در فلز در ھنگام تمیزکاری یا آبکاری یا شکل بر سطح فلز نرم بھ تشکیل برآمدگیھای تاول[ ß]خوردگی خوردگی

metal blisterتاول فلز شود سطح فلز ایجاد می[ ßنقصی کھ براثر تشکیل حبابھای گاز بر روی سطح یا نزدیک بھ] خوردگی

tyreتایر کھ با سطح زمین ھمواره در تماس است و با نحوی شود بھ ای الستیکی کھ بر روی چرخ وسیلة نقلیھ سوار می قطـعھ] تایر [

جایی وسیلة نقلیھ را بسیار آسان کاستن از شدت ضربات ناشی از عوارض جاده و تحمل بار واردشده، حرکت چرخ و جابھ کند می

,original equipment tyreتایر اصل OE tyre, original equipment, OE

ھای خودرو بھترین عملکرد را دارد بھ مشخصھ تایری کھ بھ سفارش خودروساز ساختھ شده است و با توجھ] تایر [

,economy tyreتایر اقتصادی budget tyre

تر است لکرد ضعیفلحاظ عم تر و بھ تایری با کیفیت نسبتا مناسب کھ از تایرھای معمولی ارزان] تایر[

tube-type tyre, tube-typeتایر باتویی نوعی تایر بادی کھ برای نگھداشت ھوا بھ تویی نیاز دارد] تایر[

Page 65: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

pneumatic tyreتایر بادی شود تایری کھ با ھوا یا گاز نیتروژن پر می] تایر[

truck tyreتایر باری متر سانتی ٨/۵٠اینچ یا ٢٠بیشتر از ) rim(تایری با قطر رینگ ] تایر[

tubeless tyreتویی تایر بی نوعی تایر بادی کھ برای نگھداشت ھوا بھ تویی نیاز ندارد] تایر[

run-flat tyre ,run-flatتایر پنچررو ترین تعمیرگاه بتوان از آن استفاده کرد تایری کھ چنان طراحی شده است کھ در حالت پنچری تا رسیدن بھ نزدیک] تایر[

summer tyreتایر تابستانی زدگی جاده تایری با ترمزگیری خوب بر روی زمینھای خشک و خیس در دماھایی باالتر از دمایی کھ در آن یخ] تایر [

شود مشاھده می ,solid tyre ,solidتایر توپر

nonpneumatic tyre, NPT ، کاربرد دارد و با )scooter(د، مانند چرخک و اسکوترنوعی تایر کھ معموال در چرخھایی با حرکت آرام و محدو] تایر [

شود ھوا پر نمی

grown tyreتایر جابازکرده تایری کھ ابعاد آن بر اثر کار کردن بزرگتر شده باشد] تایر [

replacement tyreتایر جایگزین جز تایر اصل ھر تایری بھ] تایر [

all-season tyreتایر چھارفصل ھای خیس و خشک کھ حرکتی نرم و مناسب در جاده) traction power( ا رویة بادوام و قدرت کشانشتایری ب] تایر [

صدا دارد بی

green tyre 1, raw tyreتایر خام ای کھ ھنوز پخت نشده است شده تایر ساختھ] تایر[

blemish tyre, blem, second grade tyreدو تایر درجھ ایی یا یکنواختی نقص دارد، اما از نظر ایمنی و کارایی ایرادی نداردتایری کھ از نظر زیب] تایر [

whitewall tyreتایر دورسفید نوعی تایر کھ یا تمام دیوارة آن سفیدرنگ است یا نوار نازک سفیدی بر روی آن کشیده شده است] تایر [

dual bead tyreتایر دوطوقھ طوقھ یا بیشتر استفاده طوقھ از دو دستھ سیم جای یک دستھ سیم کھ در آن بھتر تایری باری برای شرایط کاری سخت] تایر[

شود می

low profile tyreکوتاه تایر دیواره ارتفاع و مناسب برای خودروھای با عملکرد باال تایری با دیوارة کم] تایر[

Page 66: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

off-the-road tyre, off-the-road, OTRسازی تایر راه سازی و ساختمانی و معدنی خصوص عملیات راهتایر خودروھای م] تایر[

winter tyreتایر زمستانی کند خوبی کار می گراد بھ درجة سانتی ٧وھوای سرد و دمای کمتر از تایری کھ در آب] تایر [

٢ green tyreتایر سبز مقاومت غلتشی کمتری داشتھ شود و در قیاس با سایر تایرھا، ھر نوع تایر کھ موجب کاھش مصرف سوخت خودرو ] تایر [

باشد

passenger car tyreتایر سواری متر سانتی ٧/۴۵اینچ یا ١٨کمتر از ) rim(تایری ویژة خودرھای سواری با قطر رینگ ] تایر [

floatation tyreتایر شنی رود تایری کھ با داشتن نقش رویة خاص، کمتر از سایر انواع تایر در خاک فرو می] تایر[

regroovable tyreشیارخور تایر پذیر باشد یا بتوان بر رویة آن مجددا نقش زد تایری کھ ضخامت آن بھ حدی است کھ شیارزنی آن امکان] تایر[

regrooved tyreتایر شیارخورده است تایری کھ بر رویة آن شیارزنی شده ] تایر[

industrial tyreتایر صنعتی رود ھا، بھ کار می سازی، مانند انواع افرازه آالت صنعتی و ساختمان و توپر کھ در ماشین ای از تایرھای بادی رده] تایر [

industrial solid tyreتایر صنعتی توپر شود شود و پنچر نمی ھا استفاده می تایر توپری کھ از آن در افرازه] تایر[

worn tyreتایر فرسوده زیاد و خطرات احتمالی ناشی از آن از روی خودرو باز کرده باشندھر تایری کھ آن را بھ دلیل رفتگی ] تایر [

commercial tyreتایر کار ھر یک از انــواع تایـرھای بـاری و بـاری ـ مسافری و صنعتی] تایر[

,high-performance tyreتایر کارا maximum performance tyre, ultra-high-performance tyre

بھ جاده و ) gripping(زنی گیری و چنگ مقایسھ با تایرھای معمولی توانایی بیشتری در فرمانتایری کھ در ] تایر [ خصوص در سرعتھای باال، دارد پذیری، بھ ھدایت

agricultural tyreتایر کشاورزی تایر مخصوص خودروھای کشاورزی، مانند تراکتور و برخی از کمباینھا] تایر [

low-pressure tyreفشار تایر کم نوعی تایر با پھنای مقطع بزرگ و حجم ھوای زیاد کھ در فشار باد کم کارایی دارد] تایر [

Page 67: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

snow tyreبرفی تایر گل کند بھتری ایجاد ) traction(تایری کھ نقش رویة آن طوری طراحی شده است تا در برف کشانش ] تایر[

racing tyreتایر مسابقھ ی مسابقھ کھ برای شرایط ویژة میدانھای مسابقھ طراحی شده باشدھر نوع تایر خاص خودروھا] تایر[

new tyreتایر نو نشده ) retread(ای کھ ھنوز روکش سوار نشده یا تایر کارکرده) rim(ای کھ ھنوز بر روی رینگ تایر کارنکرده] تایر [

است

phylogenomicsشناسی تبارژنگانھای دنای موجود در دادگان، ر آن با استفاده از اطالعات تکاملی مربوط بھ توالیشناسی کھ د ای از ژنگان شاخھ] شناسی ژن[

شود کارکرد ویژة ھر یک از توالیھا تعیین می

conversionتبدیل زده بھ ھا و خیالھا و کال آرزوھای واپس ھا و خاطره ای کھ در آن تکانھ شناختی ناخودآگاھانھ فرایند روان] شناسی روان[

شوند ی بدنی یا جسمی تبدیل میھا نشانھ

gene conversionتبدیل ژن شود ای دیگر در ھمان ژنگان تبدیل می سویھ کھ در آن یک دگره بھ دگره نوعی خاص از نوترکیبی یک] شناسی ژن[

map transformationتبدیل نقشھ ھ یک دستگاه مختصات دیگرروشی محاسباتی برای تبدیل دستگاه مختصات یک تصویر یا نقشھ ب] برداری نقشھ[

table tent, tent cardتبلیغ رومیزی شود بر روی ای کھ برای تبلیغ غذا و نوشیدنی و انواع خدماتی کھ در مھمانخانھ ارائھ می کارت چاپی تاشده] گردشگری [

گذارند میز رستوران و پیشخوان نوشگاه و میز پذیرش مھمانخانھ می

voyage fixtureتثبیت سفر روند اجاره دادن کشتی برای یک سفر دریایی مشخص] دریایی[

peacebuildingتثبیت صلح انجـام اقدامـات عـمدتا دیپـلماتی و اقـتصادی و اجتماعی پـس از جنگ کھ زیرساختـھا و نھادھای حکومتـی را ] سیـاسی [

کند بـرای ایجـاد تفاھم و جلوگیـری از بروز مجدد جنگ تقویـت و بازسازی می recreation experienceتجربة تفریحی

شناختی حاصل از یک فعالیت تفریحی خاص در یک مجموعة تفریحی مشخص پاسخ روانی ـ کار اندام] گردشگری[

ion-microprobe analysisریزکاوندی تجزیة یوناز ) میکرومتر قطر ٢حدود (درصد سطح جامدات کھ در آن نمونھ با یک باریکة نازک روشی برای تعیین ترکیب ] شیمی[

شوند سنجی جرمی شناسایی می شده از سطح با طیف شده و پرتاب شود و یونھای کنده یونھای پرانرژی بمباران می

dry matter accumulationتجمع مادة خشک مجموع رشد گیاه اعم از رشد قدیم و جدید در طی یک دورة زمانی مشخص] زراعت[

diet prescriptionتجویز رژیم تعیین نوع و مقدار و بافت و بسامد خوردن غذا برای یک فرد] تغذیھ[

Page 68: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

تجھیزات پشتیبانی زمینیground support equipment

تجھیزات زمینی اعم از متحرک و ثابت کھ از آنھا برای ھدایت و پشتیبانی موشکھا یا ھواگردھای واپایش از راه ] ھوایی[ شود دور استفاده می

ground equipmentمینی تجھیزات ز کنندة عملیات پرواز افزارھای زمینی پشتیبانی سخت] ھوایی[

buggedتحت شنود محیطی کھ در آن شنودافزار نصب شده باشد] نظامی[

moving target indicatorنما تحرک کند راداری کھ تنھا ھدفھای متحرک را آشکار می] نظامی[

electrical stimulationتحریک برقی روشی برای افزایش کیفیت گوشت با وارد آوردن تپھای الکتریکی بر الشھ، بالفاصلھ پس از ذبح] فناوری غذا[

information analysisتحلیل اطالعات قصد استنتاج مطالعة اطالعات بھ] کتابداری[

domain fusion analysisتحلیل الحاق حبھ ß ]تحلیل توالیھا برای یافتن و وابستھ از لحاظ عملکردی با تجزیھ ھم کارسازی پروتئینھای بھجستجو و آش] شناسی پروتگان

ھا الگوھای حبھ

,analysis of the transferenceتحلیل انتقال transference analysis

یابد بازتاب می کاو کاوی، تفسیر روابط و تجارب اولیة مراجع کھ در روابط کنونی او با روان در روان] شناسی روان[

mortuary analysisتحلیل تدفینی شناسان ھا کھ بھ باستان بررسی نحوة واسپارش و حالتھای تدفین و نحوة رفتار با جسد و چیدمان گورنھاده] شناسی باستان[

کند در پی بردن بھ ساختارھای اجتماعی کمک می

شماری گاه درخت← تحلیل حلقة درخت

information analystتحلیلگر اطالعات پردازد فردی کھ بھ تحلیل اطالعات می] کتابداری [

analytic couch, couchکاوی تخت روانکشد و در این حالت تداعی آزاد در ذھن کاو کھ بیمار بر روی آن دراز می کاوی، تخت مطب روان در روان] شناسی روان[

یابد ساساتش افزایش میشود و توجھ او بھ دنیای درون و اح او تسھیل می

chopping boardساطور تختھ شود ای چوبی یا پالستیکی کھ بر روی آن مواد غذایی با چاقو یا ساطور خرد می تختھ] فناوری غذا[

guttingماھی تخلیة شکم فرایند تخلیة اندامھای درونی ماھی] فناوری غذا[

Page 69: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

تداخل رناییRNA interference, RNAi,

RNA-mediated interference, post transcriptional RNA gene silencing

گیرد فرایند غیرفعال شدن یک رونوشت کھ با تداخل رناھای تداخلگر کوچک صورت می] شناسی ژن[ RNA silencingرناخاموشی . متـ

constrained operationتداخل مزاحم دلیل کاستیھای ھندسی مسیر امکان اشغال وسایل نقلیة تداخلی بھ شرایطی در حرکت ضربدری کھ در آن ] شھری درون[

قسمت بزرگی از خطوط عبور موجود را کھ برای رسیدن بھ عملکرد متعادل الزم است، ندارند

unconstrained operationتداخل نامزاحم آسانی گذر وضعیت ھندسی راه بھ شرایطی در حرکت ضربدری کھ در آن وسایل نقلیھ بدون تأثیر پذیرفتن از] شھری درون[

کنند می

associationتداعی کاوی، پیوندی میان یک محتوای ذھنی و یک محتوای ذھنی دیگر در روان] شناسی روان[

free associationتداعی آزاد ـویر و رؤیا، کـند، شامل واژه و عـدد و تص کاوی، روشی کھ در آن فرد آنچھ را بھ ذھنش خطور می در روان] شناسی روان[

کند بدون توجـھ بھ ارتباطشان با یکدیگر، بیان می

burial 1, inhumation ,intermentتدفین دفن کردن کالبد مردگان] شناسی باستان[

سپاری خاک. متـ

,temporary burialتدفین امانی provisional burial

ورد نظرجای م تدفین موقت یک جسد تا انتقال آن بھ] شناسی باستان[

,primary burialتدفین اولیھ primary inhumation, simple burial,

complete inhumation, fleshed burial, intombment

نخستین تدفین ھر جنازه بدون آنکھ ھیچ تغییری در شکل طبیعی جسد داده شود] شناسی باستان[

partial burialتدفین بخشی ھ در آن تنھا بخشی از جسد دفن شده باشدی ـ ک تدفین] شناسی باستان[

bundle burialتدفین بندیلی بندی شده است ای یا پوستی بستھ ی کھ در آن جسد یا بقایای آن در حصیر یا با نوارھای پارچھ تدفین] شناسی باستان[

١ secondary burialتدفین پسین سپاری و ھواسپاری و امثال آن از شکل بافتھای آن در نتیجة آتشتدفین بقایای جسد انسان پس از آنکھ ] شناسی باستان[

طبیعی خود خارج شده باشد compound disposalای واسپارش چندمرحلھ. متـ

Page 70: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

premature burialھنگام تدفین پیش خاک سپـردن تصـادفی یـا عمـدی انـسان یا حیوان زنده بھ ] شـناسی باستان[

single burialتدفین تکی ی ـ کھ در آن تنھا یک جسد باشد تدفین] شناسی استانب[

,tightly-flexed burialخمیده تدفین تمامembryonic burial,

closely-flexed burial, extreme hocker burial,

fully-flexed burial, sharply-flexed burial

درجھ یا ١٠ای حدود با زوایھ(اند پاھا تقریبا بھ شکم چسبیدهی کھ در آن جسد بھ پھلو متمایل است و تدفین] شناسی باستان[ )کمتر fetal burial, crouched burialتدفین جنینی . متـ

,secondary burial 2تدفین ثانویھ secondary inhumation,second burial, second funeral[ ی صورت گرفتھ است یز در آن تدفینتدفین جسد یا خاکستر آن در گوری کھ قبال ن] شناسی باستان

mass burialتدفین جمعی صورت نامنظم دفن شده باشد ی کھ در آن چندین جسد بھ تدفین] شناسی باستان[

خمیده تدفین تمام← تدفین جنینی

تدفین خمیده← ای تدفین چمباتمھ

fragmentary burialتدفین چندپاره ھایی از جسد دفن شده است تنھا پارهی کھ در آن تدفین] شناسی باستان[

,multiple burialتدفین چندتایی collective burial, collective tomb

ی کھ در آن چند جسد در یک گور قرار داده شود تدفین] شناسی باستان[

زمان تدفین چندتایی ناھمconsecutive multiple burial

زمانھای مختلف درپی چند جسد در تدفین پی] شناسی باستان[

زمان تدفین چندتایی ھمcontemporary multiple burial

تدفین چندتایی در یک زمان] شناسی باستان[

jar burial, pithos burialای تدفین خمره ھای شکستھ ھای خمره یا خمره ھای بزرگ و کوچک یا تکھ ھرگونھ تدفین در ظروف سفالین مانند خمره] شناسی باستان[

Page 71: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,flexed burialخمیده تدفینseated burial, sitting burial,

folded burial, loosed flexure burial جمع ) درجھ ۴۵تا ٩٠ای از با زاویھ(ی کھ در آن جسد متمایل بھ پھلو است و پاھا بھ سمت شکم و سینھ تدفین] شناسی باستان[

شده است ,contracted burialای تدفین چمباتمھ. متـ

squatting burial

,scaffold burialتدفین داربستی scaffold grave, tree burial

کردند پیچیدند و باالی داربست چوبی رھا می ی کھ در آن جسد را در پارچھ یا پوست حیوان می واسپارش] شناسی باستان[

,extended burialتدفین درازکش lightly flexed burial, extention burial

شود در گور گذاشتھ می) درجھ ١٨٠(ی ـ کھ در آن جسد درازکش تدفین] شناسی استانب[

prone burialتدفین دمر تدفین درازکشی کھ در آن شکم و صورت جسد بر روی خاک است] شناسی باستان[

double burialتدفین دوتایی تدفین ھمزمان دو جسد در یک گور] شناسی باستان[

,haphazard burialتدفین دیمی flung burial, casual burial,

disarrangement position burial ھیچ نظم و ترتیب مشخصی در چالة گور رھا شده باشد ی کھ در آن جسد بی تدفین] شناسی باستان[

knee extended burialتدفین زانوباز )درجھ ١٨٠(شدگی ندارند ی کھ در آن زانوان خم تدفین] شناسی باستان[

,reversed knee flexed burialتدفین زانوبرگشتھ backwards flexed burial,

kneeling burial, semi-extended burial, prostrate burial

ی کھ در آن جسد از ناحیة کمر خمیدگی ندارد، اما زاویة زانوان نسبت بھ بدن در نتیجة شکستن زانوان تدفین] شناسی باستان[ درجھ است ١٨٠تا ٣۶٠بین

knee tightly flexed burialخمیده تدفین زانوتمام درجھ است ١٠ای کھ در آن زوایة زانوان کمتر از تدفین خمیده] شناسی باستان[

knee flexed burialخمیده تدفین زانو درجھ است ١٠تا ٩٠ای کھ در آن زاویة زانوان بین تدفین خمیده] شناسی باستان[

knee semi-flexed burialخمیده نونیمتدفین زا درجھ است ٩٠تا ١٨٠ای کھ در آن زاویة زانوان بین خمیده تدفین نیم] شناسی باستان[

Page 72: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

boat burial, ship burial, boat graveتدفین زورقی کردند دفن میدادند یا ھمراه با آن در گودالی نوعی تدفین کھ در آن جسد را درون زورق قرار می] شناسی باستان[

platform burialتدفین سکویی ساز و اندکی باالتر از سطح زمین قرار دادن اجساد یا بقایای آنھا بر روی سکویی دست] شناسی باستان[

supine burialباز تدفین طاق آسمان دارد بھ خاک و رو بر تدفین درازکشی کھ در آن جسد پشت] شناسی باستان[

burial groundتدفینگاه تر ھای استقراری قدیمی ھای باستانی یا بر روی بخشی از الیھ گورستانی در کنار محوطھ] شناسی باستان[

chariot burial, wagon burialای تدفین گردونھ است ھمراه تمامی ساز و برگ آن و اسبھا در کنار جسد دفن شده ای تدفین کھ در آن گردونة جنگی بھ گونھ] شناسی باستان[

mixed-sex burialجنس تدفین ناھم تدفین دوتایی یا تدفین ھمجواری کھ در آن اجساد جنسیت متفاوت دارند] شناسی باستان[

,semi-flexed burialخمیده تدفین نیمgently flexed burial,

lossely flexed burial, semi-crouched burial, half flexed burial, slight hocker burial,

open flexure burial جمع شده است) درجھ ٩٠تا ١٨٠(ی کھ در آن جسد بھ پھلو متمایل و پاھا کمی بھ سمت شکم تدفین] شناسی باستان[

satellite burialsھای اقماری تدفین ساختھ شدن آنتدفین اجساد یا خاکستر آنھا در اطراف ساختار اصلی یک گورپشتھ در طی دوران پس از ] شناسی باستان[

twin burialتدفین ھمبر تدفین ھمزمـان دو جسد در دو گور ھمجوار با مرز مشترک] شـناسی باستان[

same-sex burialجنس تدفین ھم تدفین دوتایی یا تدفین ھمجواری کھ در آن اجساد جنسیت یکسان دارند] شناسی باستان[

transvectionترابرد جز یکی از آنھا ھمگی ھای آن بھ و دیگر درایھ ١ھای واقع بر قطر اصلی آن برابر کھ ھمة درایھ ماتریسی مربعی] ریاضی [

برابر صفرند

transmutationتراجھش کند فرایندی کھ در آن عدد اتمی ھستة پرتوزا تغییر می] فیزیک[

visual transductionترارسانی بینایی پیامھای عصبیتبدیل انرژی نور بھ ] پایة پزشکی [

sensory transductionترارسانی حسی تبدیل پیام محرک حسی بھ پیام عصبی در گیرندة حسی] پایة پزشکی [

Page 73: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

cloud levelتراز ابر شود ای از جو کھ در آن سردة معینی از ابر یافت می الیھ] جو[

vibrational levelتراز ارتعاشی ناشی از نوسان نوکلئونھای درون ھستھ استتراز انرژی ھستة اتم کھ ] فیزیک[

vibrational stateحالت ارتعاشی . متـ

غلظت زمینھ← تراز زمینھ

level offترازش حالت تراز و افقی برگرداندن ھواگرد پس از ھر وضعیت دیگر پروازی بھ] ھوایی[

noise exposure levelگیری تراز نوفھß ]دھندة شدت نوفة محیط نسبت بھ نوفة مرجع است بل کھ نشان دسیکمیتی بر حسب ] شناسی شنوایی

transgenesisزایی تراژن طور طبیعی فاقد آن است یا اندامگانی کھ بھ انتقال ژن یا دنا بھ یاختھ] شناسی ژن[

,proteome chipتراشة پروتگان proteome microarray

شود یک نمونة زیستی، با درجة خلوص باال، بر روی آن قرار داده می [ßای کھ پروتئینھای ھر ریزآرایھ] شناسی پروتگان

تراشة پروتئینprotein chip, protein microchip,

protein-protein interaction chip توان اند و بھ کمک آن می بر روی آن ھزاران پروتئین بھ شکلی منظم تثبیت شده[ ßای کھ صفحھ] شناسی پروتگان

روتئینی را بھ تصویر کشیدکنشھای پ برھم protein arrayآرایة پروتئین . متـ

protein biochipتراشة پروتئین زیست protein microarrayریزآرایة پروتئین

سنج تراکم compressimeterپذیری گیری تراکم ابزار اندازه] فناوری غذا ]transducerتراگذار [ کند نشانک را بھ نوع دیگری از انرژی تبدیل می/ الای کھ انرژی یک نوع سیگن وسیلھ] فیزیک

acoustic transducerتراگذار صوتی کند ای کھ انرژی صوتی را بھ انرژی الکترومغناطیسی و برعکس تبدیل می وسیلھ] فیزیک[

ultrasonic transducerتراگذار فراصوتی کند سی و برعکس تبدیل میای کھ امواج فراصوتی را بھ امواج الکترومغناطی وسیلھ] فیزیک[

تراگرد زیرگروهtransversal of a subgroup,

traverse

Page 74: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

، یک و تنھا یک عضو Gاز Xازای ھر کھ بھ طوری ، بھ Tای مانند ، مجموعھ Gاز گروه Hبرای زیرگروه ] ریاضی[ Hx = Htکھ طوری موجود باشد، بھ tمانند Tاز

جھش تراگشتی← تراگشت

بر بند ریل← بر تراورس

بند پل ریل← تراورس پل

خورده بند تاب ریل← خورده تراورس تاب

بند ترکیبی ریل← تراورس ترکیبی

ای بند تیشھ ریل← ای تراورس تیشھ

بند درز ریل ریل← تراورس درز ریل

بند سرو کپکی ریل← تراورس سرو کپکی

بند سنگی ریل← تراورس سنگی

دار بند سوراخ ریل← دار تراورس سوراخ

گوش بند سھ ریل← گوش تراورس سھ

بند شیاردار ریل← تراورس شیاردار

بند طولی ریل← تراورس طولی

بند غیرچوبی ریل← تراورس غیرچوبی

بند فرسوده ریل← تراورس فرسوده

بند کپکی ریل← تراورس کپکی

بندکش ریل← کش تراورس

بندکوب ریل← کوب تراورس

بند کوتاه ریل← تراورس کوتاه

بند کھنھ ریل← تراورس کھنھ

بندگذار ریل← گذار تراورس

بندگیر ریل← گیر تراورس

Page 75: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

بندگیر دستی ریل← گیر دستی تراورس گیر دونفره بند ریل← گیر دونفره تراورس

بتن بند الی ریل← بتن تراورس الی

گرد بند لبھ ریل← گرد تراورس لبھ

بند مغزکنار ریل← زکنار تراورس مغ

بند مغزگوشھ ریل← تراورس مغزگوشھ

بند مغزمیان ریل← تراورس مغزمیان

درزی بند میان ریل← درزی تراورس میان

گرد بند نیم ریل← گرد تراورس نیم

بند ویژه ریل← تراورس ویژه

marinadeترچاشنی خوابانند ماھی را در آن می چاشنی مخلوط مایعی کھ معموال گوشت و] فناوری غذا[

crazingزایی ترکچھ [ßگسترش ترکھای ریز بر سطح ماده] خوردگی

blister crackingخوردگی تاولی ترکß ]سولفید و نفوذ آن ترکھایی کھ بر اثر آزاد شدن اتمھای ھیدروژن حاصل از خوردگی فوالد در محیط ھیدروژن ] خوردگی

آید د میبھ داخل فلز و افزایش فشار پدی

sulfide stress crackingسولفیدی خوردگی تنشی ترک سولفید موجود در محیط ھیدروژنی فلز در تماس با ھیدروژن خوردگی تنشی ترک[ ßنوعی] خوردگی

ھیدروژنی خوردگی تنشی ترکhydrogen stress cracking,

hydrogen-induced cracking, HIC, hydrogen-assisted stress cracking

خودی در آلیاژھای با استحکام باال کھ تحت تنش کششی و در تماس خود ـ بھ) brittle fracture[ (ßتـردشکست] خوردگی دھد با آب یا گاز ترش و دما و فشار باال روی می

خوردگی جذبشی ـ تنشی ترکstress-sorption cracking

دلیل جذب عناصر مخرب شیمیایی کھ بھ اثر واکنش برق ـ تنشی کھ نھ بر خوردگی خوردگی ترک[ ßنوعی] خوردگی دھد محیطی و در نتیجة ضعیف شدن پیوند میان اتمھای سطح فلز رخ می

Page 76: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

خوردگی خوردگی ـ تنشی ترکstress-corrosion cracking, SCC

مانده خوردگی فلز یا آلیاژ بر اثر فرایندھای ھمزمان خوردگی و تنش کششی باقی ترک[ ß]خوردگی

خوردگی خوردگی ـ تنشی کلریدی ترکchloride-induced stress-corrosion cracking, CISCC

ناشی از پیل غلظتی کلرید کھ در صورت وجود توأمان تنش کششی و [ ßخوردگی خوردگی ـ تنشی نوعی ترک] خوردگی دھد محلول کلریدی رخ می

ای خوردگی خوردگی ـ تنشی مرزدانھ ترکintergranular stress-corrosion

cracking, IGSCC رود ھا پیش می کھ در امتداد مرز دانھ[ ßخوردگی خوردگی ـ تنشی نوعی ترک] خوردگی

hot crackingخوردگی داغ ترک ھای فلز جوش بر اثر جدانشینی اجزای دارای نقطة ذوب پایین خوردگی جوشمان در مرز دانھ ترک[ ß]خوردگی

cold crackingخوردگی سرد ترکß ]درجة سلسیوس یا پس از سرد شدن ٢٠۵خوردگی جوش کھ معموال در ھنگام جوشکاری در زیر دمای ترک] خوردگی

دھد فلز تا دمای محیط رخ می

خوردگی فلزمذاب ترکliquid-metal cracking, LMC

اثر نفوذ فلز مذاب ھای فلزی بر ھا در بعضی سامانھ خوردگی در امتداد مرز دانھ ترک[ ßنوعی] خوردگی

mud crackingگونھ خوردگی گل ترک ای از حالل یا آب آن تبخیر شود خوردگی پوشش قطعات ھنگامی کھ مقدار قابل مالحظھ ترک[ ] ßخوردگی

خوردگی محیطی ترکenvironmental cracking

است، بر اثر دخالت عوامل خورندة پذیر ای کھ بھ طور طبیعی انعطاف ماده) fracture[ brittleß(تردشکست ] خوردگی محیطی

season crackingخوردگی موسمی ترکخوردگی آلیاژھای برنج بر اثر خوردگی ھمراه با تنشھای کششی داخلی و در تماس با آمونیاک و اکسیژن ترک[ ß]خوردگی

و رطوبت

underbead crackترک زیرگرده ترک زیرسطحی در تفگاه جوش] متالورژی [

shard ترکش ای در آذرآوارھا کھ دارای سطح شکستگی خمیدة خاصی است ای شیشھ قطعھ] زمین [

crizzleترک مویی [ßشود ریزی کھ بر سطح ماده ظاھر می ترک ] خوردگی

Page 77: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

٢ ribترکھ شود تار ساختھ می ھر یک از نوارھای چوبی کھ با اتصال آنھا بھ یکدیگر کاسة سازھای عود و لوت و سھ] موسیقی [

en echelon cracksترکھای پلکانی اند جا شده چپ یا راست جابھ ای رو بھ ای درزه یا رگھ کھ با الگوی پلھ دستھ] زمین[

ترکیب با کمبود الکترونelectron-deficient compound

است، وجود دارد ترکیبی کھ در آن برای تشکیل پیوندھای شیمیایی، الکترونھای کمتری، در مقایسھ با آنچھ الزم] شیمی[

interstitial compoundای شبکھ ترکیب درون کنند گون را در شبکة بلوری فلز پر می ترکیبی کھ در آن یونھا یا اتمھای یک مادة نافلز فضاھای خالی حفره] شیمی [

الکتریکی سنجی زیست ترکیبbioelectrical impedance analysis,

BIA تحلیل ترکیب بدن کھ در آن از یک جریان الکتریکی ضعیف برای برآورد مقدار کل آب و تودة و تجزیھروش دقیق ] تغذیھ[

شود ھای بدن استفاده می چربی و تودة بدون چربی بدن و تودة یاختھ

rust-preventive compoundترکیب ضدزنگ برای محافظت از سطوح آھنی و فوالدی ھای خوردگی و دیگر مواد افزودنی موقت حاوی بازدارنده[ ßپوششی] خوردگی

در برابر محیطھای خورنده در ھنگام ساخت یا نگھداری یا استفاده زنجیر گلیسیرید متوسط تری

medium-chain triglyceride ای کربنی بھ طول ھشت تا ده کربن داشتھ باشند گلیسیریدی کھ اسیدھای چرب آن دنبالھ تری] تغذیھ[

yield 2تسلیم جسم جامد کھ بر اثر تنش بیشتر از حد کشسانی پدید آید) plastic deformation(تغییر شکل مومسان ] فیزیک[

belt ١تسمھ گیرد ای از رسنھای آغشتھ بھ الستیک کھ بین منجید و رویھ قرار می الیھ] تایر [

strap ٢تسمھ ھا را بھ کنده متصل کند تا قرقرهبخش کوتاھی از بافھ کھ در ھر سر آن سوراخی تعبیھ شده است ] جنگل[

backing stripبند تسمة پشتجا شود یا ھمان بندی بھ شکل تسمھ یا نوار فلزی کربنی یا سرامیکی کھ پس از جوشکاری از کار جدا می پشت] متالورژی[

ماند باقی می

steel beltتسمة سیمی عرضی از سیمھای فوالدی پوشیده با آمیزة الستیکی کھ زیر ة کم، الی)steel radial tyre(در تایرھای رادیال سیمی ] تایر[

گیرد رویھ و بھ موازات آن قرار می

protector plyتسمة محافظ کند باالترین تسمة سیمی کھ از سھ تسمة دیگر محافظت می ای، در ساختار چھارتسمھ] تایر [

Page 78: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

dynamic similarityتشابھ دینامیکی ھای کشسانی و مقیاس کھ بیانگر شباھت بین ابعاد و توزیع جرم و مشخصھ میان مدل و جسم تمامارتباط ] فیزیک، ھوایی[

حرکتھای ھواکشسانی آنھاست

baryon resonanceتشدید باریونی شود آید و با گسیل باریون واپاشیده می کنش ذرات پدید می وضعیت بسیار ناپایداری کھ از برھم] فیزیک[

Eöتصحیح اتووش tvö s correction, Eö tvö s effect

ـ غربی بر روی سطح گیریھای گرانی برای شتاب مرکزگرای حاصل از سرعت شرقی تصحیحی در اندازه] ژئوفیزیک[ زمین چرخان

تصحیح ارتفاع دینامیکیdynamic height correction

گیریھای ترازیابی برای تبدیل آنھا بھ ارتفاع دینامیکی تصحیح اندازه] ژئوفیزیک[

tidal correctionتصحیح کشند گیریھای گرانی برای جبران اثرھای ماه و خورشید یا ھمان کشند زمین تصحیح اندازه] ژئوفیزیک[

Earth-tide correctionتصحیح کشند زمین . متـ

تصحیح کشند← تصحیح کشند زمین

ایستایی جبران ھم← ایستایی تصحیح ھم

in-situ treatmentتصفیة درجا فرایند تصفیة بسترة آلوده اعم از خاک یا لجن یا آب زیرزمینی در محل] زیست محیط[

ex-situ treatmentتصفیة دگرجا فرایند تصفیة بسترة آلوده اعم از خاک یا لجن یا آب زیرزمینی در بیرون از محل] زیست محیط[

preliminary treatmentتصفیة مقدماتی گیری و تعدیل جریان و جز آن، کھ در طی آن فاضالب خردکنی و آشغال ای از تصفیھ، شامل آشغال مرحلھ] زیست محیط[

شود برای عملیات بعدی تصفیھ آماده می

two-level gameتصمیم دووجھی شود تصمیمی کھ ھم برای تحقق اھداف داخلی و ھم اھداف خارجی اتخاذ ] سیاسی [

borehole imagingچاھی تصویربرداری درونیا ) logging tools(برداری تھیة تصویر مستقیم یا غیرمستقیم از دیوارة چاه با استفاده از ابزارھای نگاره] ژئوفیزیک[

نورشناختی/ روشھای اپتیکی

تصویربرداری رونوشتگانtranscriptome imaging,

transcript imaging معینمصور کردن کل رونوشتھای یاختھ، در زمان ] شناسی ژن[

Page 79: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

excessive accommodationتطابق اضافی تطابق بیش از میزان عادی] پایة پزشکی [

binocular accommodationتطابق دوچشمی گرایی در ھر دو چشم تطابق ھماھنگ با ھم] پایة پزشکی [

,nerve accommodationتطابق عصبی accommodation

ھنگام گذر مستمر یک محرک باال رفتن سطح آستانة تحریک در] پایة پزشکی[

subnormal accommodationتطابق فروھنجار تطابق ناکافی در چشم] پایة پزشکی [

تطابق نسبیrelative accommodation

گرایی تغییر در میزان تطابق متناسب با میزان ھم] پایة پزشکی [

translational equilibriumتعادل انتقالی ماند یا با سرعت ثابت بر روی خطی راست در حرکت است ھ در آن جسم یا ساکن میحالتی برای جسم ک] فیزیک[

secular equilibriumتعادل دیرپا قدری ھای دختر بھ ھای مادر در مقایسھ با ھستھ ھای مادر و دختر کھ در آن عمر ھستھ تعادلی پرتوزایشی بین ھستھ] فیزیک[

ماند برای مدت زیادی ثابت میطوالنی است کھ میزان فعالیتشان در عمل

transient equilibriumتعادل گذرا قدری کوتاه است کھ مقدار آن در مدت ھای مادر و دختر کھ در آن طول عمر مادر بھ تعادل پرتوزایشی بین ھستھ] فیزیک[

یابد ای کاھش می طور قابل مالحظھ مورد بررسی بھ

adjustmentتعدیل ھای قابل مقایسھ در جمعیتھایی کھ از حیث متغیرھای دیگر با ھم یافتن بھ سنجھ برای دست روشی آماری] علوم سالمت[

اند متفاوت

ایستایی جبران ھم← ایستایی تعدیل ھم

major repairتعمیر اساسی ور و اندازی موت ای و کارایی و راه درستی انجام نشود در وزن و تعادل و استحکام سازه تعمیری کھ اگر بھ] ھوایی [

گذارد خصوصیات پروازی یا کیفیتھای صالحیت پرواز ھواگرد تأثیر می

minor repairتعمیر جزئی اندازی موتور و خصوصیات پروازی ای و کارایی و راه ھرگونھ تعمیری کھ در وزن و تعادل و استحکام سازه] ھوایی[

ھواگرد تأثیرگذار نباشد yield determinationتعیین محصول

صورت ساالنھ یا در یک دورة زمانی شده از سطح مشخصی از جنگل بھ برداری محاسبة حجم دارچوب بھره] جنگل[ مشخص

Page 80: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

community nutritionتغذیة جامعھ ھای پیشگیری و درمان بیماریھای مربوط بھ تغذیھ در گروھھای مختلف ای از علم تغذیھ کھ بھ بررسی شیوه حوزه] تغذیھ[

پردازد جامعھ می

درمانی پزشکی ذیھتغmedical nutrition therapy, MNT

دخالت در نوع تغذیة فرد برای درمان یک بیماری یا جراحت یا اصالح یک وضعیت] تغذیھ[

enteral nutritionای تغذیة روده فراھم کردن مواد مغذی موردنیاز بدن و رساندن آنھا بھ لولة گوارش از طریق لولھ] تغذیھ[

ای معده تغذیة لولھ← ی ا تغذیة لولھ

drip gavageای ای قطره تغذیة لولھ روش تغذیھ با فرمول رژیمی مایع از طریق لولة منتھی بھ معده] تغذیھ[

gastric gavageای معده تغذیة لولھ شود ای نرم کھ از دھان یا بینی وارد معده می تغذیھ از طریق لولھ] تغذیھ[

ای تغذیة لولھ. متـ

ای یدی تام دورهتغذیة ورcyclic total parenteral nutrition

طور پیوستھ ادامھ دارد و سپس برای شش تا دوازده نوعی تغذیة وریدی کھ عموما بین دوازده تا ھجده ساعت بھ ] تغذیھ[ شود ساعت قطع می

,diurnal variationsتغییرات روزانھ daily variation

روز در ھر نقطة معین از سطح زمین مغناطیسی زمین در طول شبانھتغییرات میدان ] ژئوفیزیک[

major alterationتغییر اساسی ای و کارایی و کارکرد موتور و طور محسوس در وزن و تعادل و استحکام سازه ھرگونھ تغییری کھ بھ ] ھوایی[

خصوصیات پروازی و دیگر عوامل دخیل در صالحیت پرواز ھواگرد تأثیرگذار باشد

flagging out, flag outتغییر پرچم شود فرایند ابطال ثبت قدیمی و ثبت مجدد کشتی در کشوری دیگر کھ منجر بھ تغییر پرچم می] دریایی[

domain number variationتغییر تعداد حبھ ß ]ھای کدگزار درنھش بیانھھا در یـک پروتئین با وانھش یا دوتاشدگی یا کاھـش یا افزایـش تـعداد حـبھ] شناسی پروتگـان

حبھ در یک ژن ساختگی یا جدید کھ در برخوردگی بیانھ در آزمایشگاه تولید شده است

minor alterationتغییر جزئی ای و کارایی و کارکرد موتور و خصوصیات پروازی ھرگونھ تغییری کھ در وزن و تعادل و استحکام سازه] ھوایی [

ھواگرد تأثیرگذار نباشد

Page 81: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

rerouteر مسیر تغییبینی قبلی و برای اجتناب از مسیری خاص در مقطعی عوض کردن مسیر برخالف برنامھ کھ معموال با پیش] شھری درون[

گیرد معین صورت می

تغییر مغناطیسی نابھنجارabnormal magnetic variation

النھار مغناطیسی نما از نصف ھنجار سوزن قطب انحراف بی] ژئوفیزیک[

pomaceھ تفال ماندة جامد میوه پس از گرفتن آب آن باقی] فناوری غذا[

recreation setting ,settingتفریحکده ھای کالبدی و اجتماعی و مدیریتی کھ فرد در آن در فعالیت تفریحی خاصی مکانی جغرافیایی دارای شاخصھ] گردشگری[

مند شود کند تا از نوعی تجربة تفریحی بھره شرکت می

heat-affected zone ,HAZگاه تفشود، از نظر متالورژیکی تحت تأثیر حرارت ای از فلز پایھ کھ ھرچند در مراحل جوشکاری ذوب نمی منطقھ] متالورژی [

گیرد جوشکاری قرار می

cloud gunتفنگ ابر دھد عرض جریان ھوای ابری قرار میاندودی را در یک لحظھ در م ای دوده پایھ یا ھوابرد کھ تیغة شیشھ ابزاری زمین] جو[

delegationتفویض گیری در موردی خاص بھ فرد یا نھاد دیگر واگذاری اختیار عمل یا مسئولیت تصمیم] سیاسی[

delegation of authorityتفویض اختیار گیری بھ مقام زیردست واگذاری مسئولیت تصمیم] سیاسی [

delegation of powerتفویض قدرت واگذاری اختیار از یک نھاد حکومتی بھ نھاد حکومتی دیگر یا مقام یا سازمانی معین] ی سیاس[

impulse ,impulsionتکانھ شناسی، در روان. ٢کاوی، جنبش کارمایة روانی مربوط بھ سائقھای جنسی و پرخاشگری در نظریة روان. ١] شناسی روان[

میل و رغبت ناگھانی و ضروری بھ فعالیت فوری

domain repetitionرار حبھ تکß ]حضور تکراری یک حبة خاص در یک پروتئین] شناسی پروتگان

ای سکھ کرایة تک← ای سکھ تک

unipolarityقطبیت تکالملل کھ در آن یک کشور یا جناح مسلط با تکیھ بر توان اقتصادی و نظامی خود اعمال وضعیتی در نظام بین] سیاسی[

کند قدرت می

telencephalisationتکوین مغز پیشین گذار و تکوین تدریجی ساختار پیشرفتة مغز پیشین در طی فرایند تکامل] پایة پزشکی[

Page 82: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

بند ریل تکھ← تراورس تکھ

tie stubبند ریل تکھ شود بندبر از خط جدا می بند کھ با استفاده از ریل سوم ریل ای بھ طول یک قطعھ] ریلی[

تراورس تکھ. متـ

supportگاه تکیھ در آنھا صفر نیست fکھ بر یک فضای توپولوژیک تعریف شده است، بستار مجموعة نقاطی کھ fبرای تابع ] ریاضی [

turbulence screenگیر تالطم شده در مقطعی از تونل باد برای کاستن از تالطم جریان ھوا توری نصب] ھوایی [

چندتکھ تلسکوپ آینھ segmented mirror telescope

ß ]تلسکوپی کھ آینة اصلی آن از نوع آینة چندتکھ است] نجوم رصدی

optical telescopeتلسکوپ اپتیکی ß ]کند تلسکوپی کھ در محدودة نور مرئی کار می] نجوم رصدی

تلسکوپ نوری. متـ equatorial telescopeتلسکوپ استوایی

ß ] متداد محور دوران زمین تنظیم شده استتلسکوپی کھ محور اصلی آن در ا] نجوم رصدی

تلسکوپ اشمیت ـ کاسگرینSchmidt-Cassegrain telescope

ß ] کنند نوعی تلسکوپ کاسگرینی کھ در آن از تیغة اشمیت برای تصحیح عیوب اپتیکی استفاده می] نجوم رصدی

ھاللی تلسکوپ اشمیتmeniscus-Schmidt telescope

ß ] کوپ با سامـانة اپتیکی اشمیت نوعی تلس] نجوم رصـدی)Schmidt optical system (گر آن از کھ عدسی تصحیح نوع عدسی ھاللی است

ھاللی تلسکوپ باورز. متـ Bouwers-meniscus telescope

تلسکوپ ماکسوتوف ـ اشمیتMaksutov-Schmidt telescope,

Schmidt-Maksutov telescope

,multi-mirror telescope 1. تی.ام.تلسکوپ امmultiple mirror telescope 1,

MMT, MMT telescope کیلومتری جنوب توسان در آریزونا ۵۵ھاپکینز در قلة[ ßتلسکوپی مستقر در] نجوم رصدی

,reflecting telescopeتلسکوپ بازتابی reflector telescope

شود نور اجرام نجومی استفاده می[ ßآوری جمعتلسکوپی کھ در آن از یک آینة بزرگ کوژ برای ] نجوم رصدی

Page 83: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

balloon-borne telescopeبرد تلسکوپ بالونß ] وسیلة بالون بھ ارتفاعات باالی تلسکوپی کھ برای کاھش تالطم جوی و رصد بھتر اجرام نجومی آن را بھ] نجوم رصدی

فرستند جو می سپھری تلسکوپ پوشن. متـ

stratosphere telescope, stratoscope

ھاللی تلسکوپ اشمیت← تلسکوپ باورزھاللی

,tower telescopeتلسکوپ برجی solar tower telescope [ßتلسکوپی خورشیدی کھ در انتھای برج خورشید قرار دارد] نجوم رصدی

,X-ray telescopeتلسکوپ پرتوایکس X-ray multi-mirror telescope

[ßزی پرتوھای ایکسابزاری برای آشکارسا] نجوم رصدی

cosmic-ray telescopeتلسکوپ پرتوکیھانی یابی پرتوھای کیھانی ھر ابزاری برای آشکارسازی و جھت[ ß]نجوم رصدی

برد بالون تلسکوپ← سپھری تلسکوپ پوشن

,multi-mirror telescope 2تلسکوپ چندآینھ multiple mirror telescope 2

ß ] ھای ر آن تصویر چند تلسکوپ معمولی، کھ ھمگی بر روی یک پایھ استوارند و با سامانھتلسکوپی کھ د] نجوم رصدی شود ای در یک نقطھ متمرکز می وسیلة سامانة آینھ اند، بھ تراز شده ای ھم لیزری و رایانھ

فرود تلسکوپ خراشانgrazing-incidence telescope

ß ] تلسکوپی برای تصویرگیری ] نجوم رصدی)imaging( صورت از پرتوھای ایکس و گاما کھ در آن نور فرودی بھ تابد تقریبا مماس بر آینھ می

solar telescopeتلسکوپ خورشیدی دھد کھ اثر اعوجاج اپتیکی ناشی از گرمای خورشید بر تصاویر را کاھش می[ ßتلسکوپی] نجوم رصدی

radar telescopeتلسکوپ راداری رود کار می یک آنتن رادار بزرگ و تجھیزات وابستھ بھ آن کھ در نجوم راداری بھ دستگاھی شامل] رصدی[ ßنجوم

radio telescopeتلسکوپ رادیویی تلسکوپی برای رصد امواج رادیویی اجرام نجومی] رصدی[ ßنجوم

ارتفاعی تلسکوپ سمتalt-azimuth telescope

است س تنظیم شده الرأ محور اصلی آن در جھت سمت[ ßتلسکوپی کھ] نجوم رصدی

zenith telescopeالرأسی تلسکوپ سمت الرأس قابل تغییر است تلسکوپی کھ جھت آن ھمواره در محدودة کوچکی در اطراف سمت[ ß]نجوم رصدی

Page 84: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,refracting telescopeتلسکوپ شکستی refractor telescope

ß ]شود آوری نور اجرام نجومی استفاده می تلسکوپی کھ در آن از یک عدسی بزرگ کاو برای جمع] نجوم رصدی

ultraviolet telescopeتلسکوپ فرابنفش است تلسکوپی کھ برای رصد در بازة طیفی فرابنفش طراحی شده] رصدی[ ßنجوم

infrared telescopeتلسکوپ فروسرخ است تلسکوپی کھ برای رصد امواج فروسرخ طراحی شده [ ß]نجوم رصدی

space telescopeتلسکوپ فضایی ھر تلسکوپی کھ برای رصد در خارج از جو قرار گیرد[ ß]نجوم رصدی

تلسکوپ قرصی← تلسکوپ قرص خورشید

disk telescopeتلسکوپ قرصی ß ] تلسکوپی برای رصد قرص درخشان خورشید] نجوم رصدی

تلسکوپ قرص خورشید. متـ

,Galilean telescopeای تلسکوپ گالیلھGalilean glass

است[ ßنوعی تلسکوپ شکستی کھ عدسی شیئی آن کوژ و عدسی چشمی آن کاو] جوم رصدین

ھاللی تلسکوپ اشمیت← تلسکوپ ماکسوتوف ـ اشمیت

inverting telescopeساز تلسکوپ مستقیم اش مستقیم است تلسکوپی کھ تصویر نھایی[ ß]نجوم رصدی

neutrino telescopeتلسکوپ نوترینو ابزاری برای آشکارسازی نوترینوھای کیھانی[ ß]نجوم رصدی

تلسکوپ اپتیکی← تلسکوپ نوری

scoria moundتل سنگ پا دار بر روی سطح گدازة بازالتی یا آندزیتی تشکیل شده است ای آتشفشانی کھ از پوستة اخگری حفره تپھ] زمین[

booby trapتلة انفجاری گذارند و براثر اعمال فجاری کھ برای وارد آوردن تلفات آن را کار میای انفجاری یا غیران ماده یا افزاره] نظامی[

شود کوچکترین فشار یا حرکت فعال می heiferتلیسھ

گاو مادة بالغ جوانی کھ زادآوری نکرده یا در مرحلة شیردھی بھ اولین گوسالة خود است] فناوری غذا[

acid cleaningتمیزکاری اسیدی ß ]ھای صنعتی ودن محصوالت خوردگی از طریق تزریق اسیدھای معدنی و آلی در سازهفرایند زد] خوردگی

Page 85: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,electrocleaningکافتی تمیزکاری برقelectrolytic cleaning

کاف، در نتیجة آزاد شدن حبابھای الکترود قرار دادن قطعة کار در یک محلول برق[ ßتمیزکاری سطوح فلزی با] خوردگی گاز در مجاورت الکترود

ultrasonic cleaningتمیزکاری فراصوتی کارگیری پایھ، ھمزمان با بھ ھای آب کننده ھای اسیدی یا پاک ورسازی در تمیزکننده تمیزکاری سطوح با غوطھ[ ß]خوردگی

ارتعاشات فراصوتی برای ایجاد اثر کاواکی

diphase cleanerتمیزکنندة دوفازی ß ]یک الیة آبی کھ از آن برای تمیزکاری در مخزنھای تمیزکننده بر اساس ترکیبی شامل یک الیة حالل و] خوردگی

شود استفاده می) emulsification(سازی سازوکار انحالل و نامیزه

somatopathyآسیب تن بیماری و نارسایی مربوط بھ تن، در تقابل با بیماری و نارسایی مربوط بھ روان] پایة پزشکی[

body plugبست تن رفت کار می سازی جسد برای پوشاندن اندامھایی مانند گوش و دھان بھ شیئی کھ در مراحل آماده] شناسی نباستا[

somatopleureپرده تن ساختھ شده است) somatic mesoderm(پوست تنی پوست و میان قسمتی از دیوارة جنینی کھ از برون] پایة پزشکی[

,measurement ton measurement tonneتن حجمی شود واحدی کھ معادل چھل پای مکعب است و از آن برای بارھای حجمی استفاده می] دریایی[

arched squallتندوزة کمانی ای کھ با ابر کمانی گسترده ھمراه است تندوزة حاره] جو[

anthropometryسنجی تن سنجش اندازه و وزن و ابعاد بدن و اندامھای انسان] تغذیھ[

principal stressصلی تنش ا ھای اصلی تنش تنش عمود بر یکی از صفحھ] فیزیک[

نقطة تسلیم← تنش تسلیم

uniaxial stressمحوری تنش تک ھای اصلی غیرصفر است حالت تنشی کھ در آن فقط یکی از تنش] فیزیک[

biaxial stressتنش دومحوری کھ در یک صفحھ قرار دارند، غیرصفر و تنش سوم در حالی حالت تنشی کھ در آن دو تنش از سھ تنش اصلی،] فیزیک[

صفر است

plane stressای تنش صفحھ ای مشخص موازی ھستند ھای اصلی ھمواره با صفحھ نوعی تنش کھ در آن دو تا از تنش] فیزیک[

Page 86: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

voice stress analysisکاوی صوت تنش گیری از فناوری مخصوص ھرهگیری تنش و لرزش صدای افراد مظنون با ب اندازه] نظامی[

tensile stressتنش کششی شود تنشی کھ در جھت افزایش طول جسم بر آن وارد می] فیزیک[

گر گذرگاه تنظیمgrade crossing traffic control device

نقل عمومی و آھن و خیابان یا حمل ای کھ از آن برای محافظت یا اعالم خطر در تقاطع راه افزاره] شھری، ریلی درون[ شود شده و خیابان استفاده می ھدایت

welding flux ,fluxتنکار شود منظور جلوگیری از اکسایش بھ منطقة جوش زده می ای کھ برای تمیزکاری شیمیایی سطوح و نیز بھ ماده] متالورژی[

arctic mistمھ شمالگان تنک رقیق مھ بسیار بلورھا یا یخ مھ از یخ نوعی تنک] جو[

contractionتنگھ شونده در راستای جریان مجرایی با سطح مقطع کوچک] ھوایی[

,proteomic diversityتنوع پروتگانی proteome diversity

و عملکرد پروتئینھا در دو یا چند پروتگان یک سامانة زیستی[ ßتغییر در تعداد و پیچیدگی] شناسی پروتگان

recreation diversityتنوع تفریحات بیرونی ھای تفریحی بیرونی گوناگونی و توزیع و کیفیت و فراوانی فرصت] گردشگری[

fishing spaceتنة ریل گیرد سطح میان لبة زیرین تاج ریل و لبة زبرین پایة ریل کھ وصلة ریل در آن قرار می] ریلی [

worn fishingتنة ساییده شود شدن ریل بھ وصلة ریل ایجاد می ساییده فضای خالی در تنة ریل کھ بر اثر ] ریلی[

brainstemتنة مغز کند ھای مغز را بھ ھم متصل می مانندی کھ نیمکره بخش ساقھ ] پایة پزشکی[

corporeal relicsیادگاره تنشـود و بخشھایی از بدن قدیسان کھ در قرون وسطی و عـصر حاضـر در کلیـساھای کاتولیـک نگـھداری می] شناسی باسـتان[

مورد احترام است

sibshipزادگی تنی ھای یک زوج والد نسبت خویشاوندی بین زاده] شناسی ژن[

افزایشگر← توالی افزایشگر

توالی مشترک← پایا بست توالی

Page 87: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

توالی دنا← توالی بازی

توالی درنھشیinsertion sequence

خودی در اشریشیا کلی عنوان عامل جھشھای خودبھ بار بھکھ نخستین ) transposone(نوعی ترانھشھ ] شناسی ژن[)Escherichia Coli (شناختھ شده است

DNA sequenceتوالی دنا دھندة مولکول دناست توالی یا ترتیب خطی بازھای آدنین، سیتوزین، گوانوزین، تیمیدن کھ تشکیل] شناسی ژن[

base sequenceتوالی بازی . متـ nucleotide sequenceدی توالی نوکلئوتی

sequence of tideتوالی کشند ß ]ترتیب وقوع کشندھا در یک روز، با علم بھ این نکتھ کھ فراکشند فراتر ] شناسی، زمین اقیانوس)higher high tide (

دھد رخ می) lower low tide(بالفاصلھ پیش یا پس از فروکشند فروتر

توالی مشترک← توالی متعارف

consensus sequenceتوالی مشترک کنندة ژنگان کھ در ژنھای متفاوت یک موجود یا موجودات مختلف ثابت ای از دنا در بخشھای تنظیم توالی ویژه] شناسی ژن[

مانده است canonical sequenceتوالی متعارف . متـ consensus motifمایة مشترک بن

conserved sequence boxپایا بست توالی

توالی دنا← توالی نوکلئوتیدی

DNA sequencingیابی دنا توالی تعیین ردیف نوکلئوتیدھا در رشتة دنا] شناسی ژن[

بازتوانبخشی شنوایی← ١توانبخشی شنوایی

نوتوانبخشی شنوایی← ٢توانبخشی شنوایی

multiple kill capabilityتوانمندی انھدام چندگانھ کارگیری چند نوع سالح برای نابودی ھدف توانایی یک ھواگرد در بھمیزان ] نظامی[

تاچ. اختـ

relative topologyتوپولوژی نسبی در مورد یک زیرمجموعة مفروض از یک فضای توپولوژیک، توپولوژی حاصل از اشتراک ھمة ] ریاضی[

ھای باز فضا با آن زیرمجموعھ زیرمجموعھ

safety netتور ایمنی نوعی تور قابل نصب در تونل باد برای مھار مدلھای در حال پرواز یا اجزای جداشده از آنھا با کمترین خسارت ]ھوایی[

Page 88: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

alkali swellingتورم قلیایی شنھای دارای تبلور ضعیف و متعاقب آن [ ßشکل یا تشکیل ژل در بتن در نتیجة جذب آب توسط سیلیسھای بی] خوردگی

شود حکام یا تخریب کامل بتن میایجاد تورم کھ سبب کاھش است

skewed distributionتوزیع چولھ توزیعی کھ متقارن نیست] ریاضی [

sustainable developmentتوسعة پایدار آنکھ خللی در رفع نیازھای نسلھای آینده وارد کند کند بی ای کھ نیازھای نسل امروز را برآورده می توسعھ] زیست محیط[

Alnusتوسکا گونھ کھ در مناطق سرد و مرطوب نیمکرة ٣٠دار از توسکائیان با حدود ای زینتی خزان سردة درختی یا درختچھ] ھی گیا[

پایھ و برگھای آنھا متناوب جنسی و یک شمالی و غرب امریکای جنوبی پراکنده ھستند؛ گلھای بدون گلبرگ این سرده تک است

cold-front thunderstormتوفان تندری جبھة سرد توفان تندری ھمراه با جبھة سرد] جو[

abyssal stormتوفان مغاکی ß ]گذارد جایی جریانھای تند کھ بر بستر اقیانوس اثر می مانند ناشی از جابھ رخدادھای توفان] شناسی اقیانوس

water tunnelتونل آب شود جای ھوا از آب استفاده می باال بھ) Reynolds number(تونل بادی کھ در آن برای دستیابی بھ عدد رینولدز ] ھوایی[

,supersonic tunnelتونل ابرصوتی supersonic wind tunnel

تواند در سرعت ابرصوتی کار کند تونل بادی کھ آزمونگاه آن می] ھوایی[

,altitude tunnelتونل ارتفاع altitude wind tunnel

سازی شرایط فشار و دما و رطوبت در ارتفاع مورد نظر ممکن است شبیھتونل بادی کھ در آزمونگاه آن ] ھوایی[

refrigeration tunnelتونل انجماد زدگی تونل باد ویژة آزمونھای یخ] ھوایی [

Eiffel-type tunnelتونل ایفل ھر تونل باد کھ آزمونگاه و مدار آن باز باشد] ھوایی [

wind tunnelتونل باد ھای مانندی برای مطالعھ و آزمایش ویژگیھای آئرودینامیکی مدل کھ در آن انواع شاره بھ شیوه تونل اتاق مجھز] ھوایی [

شود گوناگون و در شرایط مختلف دمیده می

,PWT plasma wind tunnelتونل باد پالسما سازی ورود مجدد فضاپیما بھ جو زمین تونل باد با امکان شبیھ] ھوایی[

Page 89: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,hypersonic tunnelصوتی تونل برینhypersonic wind tunnel

صوتی کار کند تواند در سرعت برین تونل بادی کھ آزمونگاه آن می] ھوایی[

diffuser tunnelتونل پخشگر تونل بادی کھ در آن بخشی برای تبدیل سرعت بھ فشار وجود دارد] ھوایی[

,free-flight tunnelتونل پروازآزاد free-flight wind tunnel

کنند سازی می تونل بادی کھ در آن حالت پرواز آزاد را بر روی مدل ھواگرد شبیھ] ھوایی[

,transonic tunnelتونل تراصوتی transonic wind tunnel

تواند در اعداد ماخ نزدیک بھ یک کار کند تونل بادی کھ آزمونگاه آن می] ھوایی[

full-scale tunnel, FSTمقیاس تونل تمام توان آزمایش کرد تونل بادی کھ در آن ھواپیمای واقعی را می] یھوای[

open-jet tunnelباز تونل جت تونل بادی کھ آزمونگاه آن دیواره ندارد و باز است] ھوایی[

closed-jet tunnelبستھ تونل جت شده استھایی محصور تونل بادی کھ الزاما مداربستھ نیست، اما آزمونگاه آن با دیواره] ھوایی[

gust tunnelتونل جست گیرد تا جستھای باد در ھنگام قرار می) vertical jets(تونل بادی کھ در آن مدل ھواگرد تحت جتھـای عمـودی ] ھوایی[

سازی شود پرواز واقعی بر روی آن شبیھ

,variable-density tunnel, VDTمتغیر تونل چگالیvariable-density wind tunnel

Reynolds(کھ متناسب با عدد رینولدز نحوی تغییر است بھ تونل بادی کھ فشار آن در گسترة بزرگی قابل] ی ھوای[number (دھند مورد نظر فشار درون آن را تغییر می

vacuum tunnelتونل خأل تونل بادی کھ در آن سیال در گردش فشار کمتری در قیاس با فشار جو دارد] ھوایی [

,blowdown tunnelشی تونل دمblowdown wind tunnel

فشار پس از عبور از آزمونگاه در ھوای آزاد یا درون محفظة خالی تونل باد مداربازی کھ در آن گاز انباشتة تحت] ھوایی [ شود دمیده می

smoke tunnelتونل دود مشاھده است گاز قابل تونل بادی کھ دارای تجھیزات تخلیھ و بھ جریان انداختن دود یا] ھوایی [

ventilated tunnelدار تونل روزن ٨/٠در ماخ ) choking(تونل بادی کھ آزمونگاه آن دارای سوراخھا یا شکافھایی برای پیشگیری از بروز خفگی ] ھوایی[

است ٢/١تا

Page 90: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,subsonic tunnelتونل زیرصوتی subsonic wind tunnel

تواند در سرعت زیرصوتی کار کند میتونل بادی کھ آزمونگاه آن ] ھوایی[

,HST high-speed tunnelباال تونل سرعت پذیری سیال قابل مشاھده است تونل بادی کھ در آن اثرات تراکم] ھوایی[

,low-speed tunnelپایین سرعت تونل low-speed wind tunnel

کیلومتر در ساعت است ۴٨٠تونل بادی کھ سرعت بیشینھ در آن ] ھوایی[

shock tunnelتونل شوک کند تولید می ٢۵تا ۶یابد و شوکھایی با ماخ تونل بادی کھ در آن سیال با سرعت باال جریان می] ھوایی[

toll tunnelتونل عوارضی توان از آن عبور کرد تونلی کھ تنھا با پرداخت عوارض می] شھری درون[

,spin tunnelتونل فروچرخش spinning tunnel, vertical tunnel,

vertical wind tunnel, vertical spin tunnel

ھای باال و مدل متصل، اما شناور است و در آن مشخصھ تونل بادی کھ جریان ھوا در آزمونگاه آن عمودی و روبھ] ھوایی[ شود فروچرخشی مدل بررسی می

free-spinning tunnelتونل فروچرخش آزاد ھ در آن مدل رھا و بدون اتصال استنوعی تونل فروچرخش ک] ھوایی[

لولة گدازه← تونل گدازه

Göتونل گوتینگن ttingen-type tunnel ای کھ آزمونگاه آن باز است تونل باد مداربستھ] ھوایی[

,open-circuit wind tunnelتونل مدارباز open circuit, non-return-flow

tunnel, non-return-flow wina tunnel تونل بادی کھ مسیر بازگشت ندارد ]ھوایی[

,closed-circuit wind tunnelتونل مداربستھ closed circuit, return-flow tunnel,

return-flow wind tunnel یابد تونل بادی کھ سیال موجود در آن در مسیری بستھ جریان می] ھوایی[

model tunnelتونل مدل بزرگی کھ در دست طراحی و ساخت استمدلی کوچک از تونل باد ] ھوایی[

Page 91: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

induction tunnelتونل مکشی ejector(تونل بادی کھ عامل حرکت سیال در درون آن موتور جت یا مخزن ھوای فشرده از طریق سامانة پرانش ] ھوایی[

system (است ,compressed-air tunnelتونل ھوافشرده

compressed- air wind tunnel شود فشار پر می ای کھ با گاز یا ھوای تحت باد مداربستھتونل ] ھوایی[

tube, inner tubeتویی شکل در درون تایر بادی برای نگھداشت ھوا ای استوانھ محفظھ] تایر[

tail tree, tail sparدکل تھ شود نقالھ بھ آن وصل می ی کھ انتھای سیم دکل درختی یا دکل] جنگل[

compression settlingنشینی تراکمی تھ شوند و تنھا با متراکم نشینی در غلظتھای زیاد کھ در آن ذرات در ساختارھای خاصی متشکل می نوعی تھ] زیست محیط[

شود نشینی بیشتر فراھم می شدن این ساختارھا امکان تھ

,zone settlingای نشینی توده تھhindered settling

گیرند و تودة متوسط کھ در آن ذرات نسبت بھ ھم در موقعیت ثابتی قرار مینشینی در غلظتھای نوعی تھ] زیست محیط[ شود نشین می صورت یکپارچھ تھ ذرات بھ

discrete particle settlingای نشینی ذره تھآنھا توجھی بین کنش قابل شوند و برھم نشین می نشینی در غلظتھای کم کھ در آن ذرات جدا از ھم تھ نوعی تھ] زیست محیط[

وجود ندارد

flocculent settlingای نشینی لختھ تھسرعت آیند و سپس با صورت لختھ درمی نشینی در غلظتھای نسبتا کم کھ در آن ذرات ابتدا بھ نوعی تھ] زیست محیط[

شوند نشین می بیشتری تھ

cenotaphگور تھی ه باشدی بدون جسد کھ برای یادمان ساختھ شد آرامگاھ] شناسی باستان[

equalizer beamتیر تعادل شود تا تعادل آنھا را در جھت عمودی برقرار کند اضافھ می) log stringer(گیرھا تیر متقاطعی کھ بھ زیر بینھ] جنگل[

Najasتیزک گونھ کھ در سرتاسر جھان پراکنده ھستند ۵٠ای آبزی از تیزکیان با حدود سرده] گیاھی[

Najadaceaeتیزکیان گونھ کھ برگھای آنھا باریک و گلھایشان کوچک است ۵٠سانان آبزی با یک سرده و حدود واش ای از قاشق تیره] گیاھی [

ث

Page 92: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ثابت توری فراصوتیultrasonic grating constant

کند ھای متوالی در امواج فراصوتی ایستاده کھ ھمانند توری اپتیکی عمل می فاصلة بین گره] فیزیک[

,gravitational constantش ثابت گرانconstant of gravitation

ثابت تناسب در قانون گرانشی نیوتن] ژئوفیزیک[

bookingثبت ذخیره تثبیت ذخیرة بلیت و اتاق در مھمانخانھ و جز آن در زمانی معین] گردشگری[

early bookingثبت ذخیرة بھنگام ین بعد از اعالم شرایط کھ ھمراه با تخفیف یا دیگر مزایا خواھد بودثبت ذخیرة سفر در محدودة زمانی مع] گردشگری[

travel bookingثبت ذخیرة سفر انعقاد قرارداد مسافرتی مشروط بھ تأیید نھایی] گردشگری[

,duplicate booking double bookingثبت ذخیرة مکرر اه بھ نام دو نفرطور ھمزمان بھ اشتب ذخیرة یک اتاق یا یک صندلی بھ ] گردشگری[

optionدار ثبت ذخیرة مھلتدھند و پردازھا بھ برخی مسافران تخصیص می ھا و گشت نوعی ثبت ذخیره کھ شرکتھای ترابری و مھمانخانھ] گردشگری[

کنند در آن بھ مسافر اختیار قبول آن را برای مدت محدودی واگذار و در صورت عدم مراجعھ آن را لغو می

block bookingا ثبت ذخیرة یکج طور ھمزمان ثبت ذخیرة شماری صندلی یا اتاق مھمانخانھ و جز آن بھ ] گردشگری[

Orchisثعلب ای از ثعلبیان کھ اغلب در اروپا و شمال غربی افریقا تا تبت و مغولستان و چین و ژاپن پراکنده ھستند سرده] گیاھی[

Orchidaceaeثعلبیان دار گونھ کھ بزرگترین تیرة گیاھان گل ١٧٠٠٠سرده و ٨۵٠سانان با حدود ھانی از مارچوبھای بزرگ و ج تیره] گیاھی[

ھای گوشتی یا پایھ با گلھای ھای چندسالة زمینی و رورست یا باالرونده است کھ دارای غده شود و شامل گونھ محسوب می ھای ریز ھستند نامنظم و ساختار خاص و دانھ

Nelumboباقال ثعلھ باقالئیان آبزی با دو گونھ کھ گلھای درشت و زیبایی شبیھ بھ گلھای نیلوفر آبی دارند تنھا سردة ثعلھ] ھیگیا[

Nelumbonaceaeباقالئیان ثعلھطور گسترده، در جنوب شرقی آسیا و جنوب شرقی ای از چنارسانان آبزی با یک سرده و دو گونھ کھ بھ تیره] گیاھی [

ھای آنھا در نھنج گوشتی منفرد قرار دارد و گلھای کامـل و بـزرگ و رویند؛ دانھ چندسالھ میصورت علفی امریکا بھ شکل است گل و برگھایشان ساده و سپری آذین آنھا تک گیرد؛ گل زیـبایشان با تـقارن شعاعی در باالی سـطح آب قرار می

ج

Page 93: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

displacementجایی جابھعاطفة فرد از تصور یا موضوعی خاص معطوف بھ تصور یا موضوع دیگری سازوکاری دفاعی کھ در آن] شناسی روان[

شود می

virtual displacementجایی مجازی جابھسامانھ سازگار باشد، ولی در زمان ) constraints(تغییر مکان جزئی سامانة مکانیکی در حالتی کھ با قیدھای ] فیزیک[

ثابت صورت گیرد

casketجاتابوتی دادند صندوقی چوبی یا سنگی یا فلزی کھ جسد یا تابوت اصلی را در آن قرار می] یشناس باستان[

interpretationپردازی جاذبھھای طبیعی و فرھنگی مرتبط با ھم برای گردی کھ در آن اھمیت و مفاھیم پدیده روالی در طبیعت] گردشگری [

شود بازدیدکنندگان آشکار می

iconic attractionجاذبة نمادی ای کھ نماد مقصدی خاص است جاذبھ] گردشگری ]

brushجارو ھایی عموما فلزی است کھ از یک سو بھ ای کھ سر آن دارای رشتھ ابزاری برای بھ صدا درآوردن سازھای کوبھ] موسیقی [

اند ھم بستھ شده meat safeجاگوشتی

شود تاھی در آن نگھداری میمحلی خنک با تھویة مناسب کھ گوشت برای مدت کو] فناوری غذا[

cribbing bucketجام آخوری بند جامی باریک برای برداشتن پارسنگ میان دو ریل] ریلی [

burial populationجامعة آماری تدفینی شده در یک محوطھ یا گورستان در یک دورة زمانی معین شمار مردگان کاوش] شناسی باستان[

information society, InSocجامعة اطالعاتی ای کھ در آن اطالعات بیش از کاالی مادی، نیروی محرکة فرھنگی و اجتماعی و اقتصادی بھ شمار جامعھ] کتابداری[

آید می

clearance bay ,nitchپناه جان منظور تأمین فضای ایمن برای کارگران در ھنگام عبور قطار فرورفتگی در دیوار تونل بھ] ریلی [

clearance platform پناه پل جانمنظور تأمین فضای الزم برای پناه گرفتن کارگران در رو بھ مانند کوچکی متصل بھ پلھای بدون پیاده سازة عرشھ] ریلی [

ھنگام عبور قطار

substitutionسازی جانشینیافتنی بھ اعمال یا ن سازوکاری دفاعی کھ از طریق آن فرد بھ جای اعمال و احساسھای ممنوع یا دست] شناسی روان[

شود یافتنی متوسل می احساسھای موجھ یا دست

Page 94: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,meat substituteجانشین گوشت meat alternative

ھای گوشتی یا رژیمھای افراد گیاھخوار استفاده شده کھ از آن بھ جای گوشت در فراورده سازی غذایی شبیھ] فناوری غذا[ شود می

,metathesisجانشینی متقابل double displacement, double decomposition

شوند جا می ھایی از عناصر مربوط بھ دو مولکول جابھ واکنشی کھ در آن دو عنصر یا گروه] شیمی[

isostatic compensationایستایی جبران ھملی متفاوت سازوکاری کرة زمین برای برقراری توازن میان واحدھایی با جرم و چگا فرایندی کھ در آن سنگ] ژئوفیزیک[

تنظیمی دارد isostatic adjustmentایستایی تعدیل ھم. متـ

isostatic correctionایستایی تصحیح ھم

cold frontجبھة سرد شود کند کھ ھوای سردتر جانشین ھوای گرمتر می ای حرکت می گونھ جبھة بندنیامده یا بخشی از آن کھ بھ ] جو[

backdoor cold frontراه جبھة سرد چپغرب سوی جنوب و جنوب ھوای سرد را بھ جبھة سردی کھ در نوار ساحلی اقیانوس اطلس در امریکای شمالی توده] جو[

کند ھدایت می

warm frontجبھة گرم شود کند کھ ھوای گرمتر جانشین ھوای سردتر می ای حرکت می گونھ جبھة بندنیامده یا بخشی از آن کھ بھ ] جو[

isolationجداسازی ھا و احساسھای ناخوشایند با کاوی، سازوکاری دفاعی کھ از طریق آن ارتباط میان اندیشھ در نظریة روان] شناسی روان[

شود ھا و احساسھای دیگر مرتبط با آنھا قطع می اندیشھ

isolation of affectجداسازی عاطفھ ھ از طریق آن فراخوان ذھنی تصاویر یک حادثة ناخوشایند بدون یادآوری ای ک سازوکار دفاعی ناخودآگاھانھ] شناسی روان[

گیرد ھیجانھا و احساسھای دردناک مرتبط با آن صورت می ,flank protectionجداسازی مسیر

route isolation کنند جدا کردن مسیر برای جلوگیری از ورود احتمالی قطارھایی کھ در خطوط جانبی حرکت می] ریلی[

١ segregationشینی جدان [ßجدا شدن بعضی عناصر از آلیاژ و تجمع آنھا در نواحی خاصی از فلز] خوردگی

freeze separationجدایش انجمادی ß ]زدایی آب دریا با استفاده از فرایندھای متوالی انجماد و شویش و ذوب یخ نمک] شناسی اقیانوس

tariff tableجدول تعرفھ ھای ھمسال قابل استفاده است عاملی ھماھنگ کھ تنھا برای توده ھای حجم تک جدولای از مجموعھ] جنگل[

Page 95: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

volume tableجدول حجم گیری ھستند آسانی قابل اندازه جدول میانگین تخمینی حجم توده یا درخت بر اساس مقدار متغیرھای منتخب کھ بھ] جنگل[

standard-volume tableجدول حجم استاندارد ھای مربوط بھ آن از یک محدودة وسیع ی کھ متغیرھای مستقل آن قطر برابر سینھ و ارتفاع درخت است و دادهجدول] جنگل[

شود آوری می مانند یک استان یا ایالت یا ناحیھ جمع

,single-entry volume tableعاملی جدول حجم تکsingle-variable volume table

جدول حجمی با تنھا یک متغیر] جنگل[

multiple-entry volume tableجدول حجم چندعاملی جدول حجمی با بیش از یک متغیر شامل قطر برابر سینھ و محیط برابر سینھ برای درختان و قطر میانی و انتھایی ] جنگل[

ھا برای بینھ

tree-volume tableجدول حجم درخت شود میانگین حجم چوب درختان درج میجدولی کھ برای یک یا چند گونھ تھیھ شده است و در آن ] جنگل[

form-class volume tableجدول حجم ردة شکل شود ھای شکلی مختلف تنظیم می ھای حجم استاندارد درخت برای رده جدولی کھ در آن معادلھ] جنگل[

log-volume tableبینھ جدول حجم گرده شود ھا نشان داده می ن میانگین حجم چوب بینھجدولی کھ برای یک یا چند گونھ تھیھ شده است و در آ] جنگل[

local-volume tableجدول حجم محلی آوری ھای مربوط بھ آن از محدودة کوچکی جمع جدولی کھ قطر برابر سینھ تنھا متغیر مستقل آن است و داده] جنگل[

شود می

aerial-volume tableجدول حجم ھوایی گیری است و اغلب شامل ارتفاع توده و درصد اندازه ز روی عکسھای ھوایی قابلجدولی کھ متغیرھای مستقل آن ا] جنگل[

بست است تاج

yield tableمحصول جدولھای شاخص رویشگاه نشان جدولی کھ محصول دارچوب مورد نظر از یک تودة ھمسال را بر اساس سن و رده] جنگل[

ساقھ و ارتفاع ساقھ و سطح برابر سینھ و حجم در واحد سطح توده دھد و شامل کمیتھایی چون قطر برابر سینھ و تعداد می است

normal-yield tableمحصول بھنجار جدولھای محصول کھ میانگین رشد یک توده با تراکم مناسب را در طول زمان و معموال بر اساس رده نوعی جدول] جنگل[

دھد شاخص رویشگاه نشان می ,money yield tableمحصول پولی جدول

financial yield table کند بینی می ی کھ بر اساس ارزش پولی حجم چوب، درآمد آینده را پیش محصول جدول] جنگل[

Page 96: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

empirical yield tableمحصول تجربی جدول مربوط بھ ھای شود و بیانگر میانگین حجم و سایر آمار می محصول کھ معموال بر مبنای موجودی تھیھ نوعی جدول] جنگل[

ھای شاخص رویشگاه است سن توده و گاه رده

محصول تراکم جدول variable-density yield table

گیرد محصول کھ در آن تراکم توده عالوه بر شاخص رویشگاه و سن توده مورد توجھ قرار می نوعی جدول ] جنگل[

شده محصول مدیریت جدول managed-yield table

گیری مجدد قطعات نمونھ کھ در آن تأثیر خاستگاه توده و تراکم توده و محصول بر اساس اندازه نوعی جدول ] جنگل[ گیرد تیمارھای مدیریتی مورد توجھ قرار می

skyline craneجرثقیل داربری کرد یا در بارانداز نقالھ نقالھ برد و نیز آنھا را سوار سیم طرف سیم ھا را بھ توان بینھ تجھیزات داربری کھ با آن می] جنگل[

پایین آورد

barratryجرم خدمھ دھند و موجب آسیب عملی کھ خدمھ و فرماندة کشتی بدون اجازه یا اطالع صاحب یا صاحبان کشتی انجام می] دریایی[

شود رسیدن بھ کشتی یا بار آن می

hate crimeمحور جرم نفرتصب و پیشداوری برخاستھ از نژاد و رنگ پوست و مذھب و ملیت و ای کھ انگیزة آن نفرت و تع اقدام مجرمانھ] نظامی[

قومیت و جنسیت یا گرایش جنسی فرد یا افراد است

non-interrupted flowجریان پیوستھ شود جریان عبوری کھ در حالت عادی قطع نمی] شھری درون[

ash flowجریان خاکستر کند ھای آتشفشان بھ فرودست حرکت می روی دامنھ بھمنی از خاکستر و گازھای آتشفشانی کھ بر] زمین[

corrosion currentجریان خوردگی ß ]شود متر مربع بیان می آھنگ خوردگی کھ معموال بر حسب آمپر بر سانتی] خوردگی

gene flowجریان ژن ھا علت پراکنش کامھ انتشار تدریجی ژنھا از یک جمعیت بھ جمعیتھای دیگر بھ] شناسی ژن[

lava flowان گدازه جری ریزی جانبی و سطحی گدازة مذاب از دھانھ یا شکافھ بیرون] زمین[

interrupted flowجریان ناپیوستھ ای صورت دوره تقدم بھ علت وجود چراغ راھنمایی یا تابلوھای ایست و رعایت حق جریان عبوری کھ بھ] شھری درون[

شود قطع می

cloud elementجزء ابر ترین ابر یا بخشی از ابر کھ با افزارة دورکاوی یا دستگاھی دیگر قابل تفکیک باشد کوچک] وج[

Page 97: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

basal body, flagellar motorپایھ جسم دارد ای کھ قالب را در پوش ثابت نگھ می یاختھ ساختاری درون[ ß]میکرب

Gesneriaceaeجسنریان گونھ کھ گلھای آنھا دوجنسی با تقارن دوطرفھ است کھ با جامی ٢٠٠٠سرده و ١۴٠ای از نعناسانان با حدود تیره] گیاھی [

قسمتی و دو تا پنج پرچم است؛ بساک پرچمھا یا شود؛ جام آنھا دارای پنج گلبرگ پیوستھ و کاسة پنج دولبھ مشخص میای با تمکن حجره تحتانی و تک مھدو یا ھمگی بھ یکدیگر اتصال ضعیفی دارند؛ تخمدان گیاھان این سرده فوقانی یا نی دوبھ

است) parietal placentation(جداری افریقائیان بنفشھ. متـ

کشتی جعبة سیاه voyage data recorder, VDR,

black box, voyage event recorder, VER

کند و ذخیره می ھای واپایی کشتی ضبط دستگاھی کھ پیوستھ اطالعات مختلف را دربارة تجھیزات و سامانھ] دریایی[

haulback blockقرقرة برگشت جعبھ رود کار می ای کھ برای ھدایت بافة برگشت بھ قرقره جعبھ] جنگل[

calcareous algaeجلبکھای آھکی کنند شان استفاده می عمق محل زندگی کربنات موجود در آب کم گروھی از جلبکھا کھ برای ساخت بدن خود، از کلیسم] زمین[

rigorometerجمودسنج گیری میزان پیشرفت جمود الشھ بر اساس طول و کشش ماھیچھ ابزاری برای اندازه] فناوری غذا[

rigor mortisجمود الشھ فسفات و گلیکوژن در تارھای تری ھا پس از کشتار بھ علت کاھش آدنوزین سفت شدن تدریجی ماھیچھ] فناوری غذا[

ای ماھیچھ

fractionجناح ای از اعضای یک حزب یا گروه سیاسی ھمفکر کھ برای دستیابی بھ ھدفھای معین سیاسی، در مجالس دستھ] عمومی[

کنند گذاری یا در درون یک حزب فعالیت می قانون

nonaligned movementتعھد جنبش عدم کوشش شرق و غرب کھ بھجنبش کشورھای جھان سوم در دوران جنگ سرد برای ابراز ھویت جمعی مستقل از ] سیاسی[

باندونگ شکل گرفت ١٩۵۵دنبال اجالس نھرو و ناصر و تیتو بھ

strong ground motionجنبش نیرومند زمین جنبش زمین با چنان توانی کھ بتواند بھ ساختمانھا و آنچھ در آنھاست خسارت چشمگیر وارد کند] ژئوفیزیک[

,sexualisationسازی جنسیeroticisation, libidinisation

طور معمول صرفا جنسی نیست فرایند تخصیص کارمایة جنسی بھ عضوی یا عملی کھ بھ ] شناسی روان[ erotisationسازی شھوانی. متـ

hardwoodsچوب جنگل سخت رویند چوب می جنگلی کھ در آن درختان سخت] جنگل[

Page 98: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

softwoodsچوب جنگل نرم رویند چوب می مجنگلی کھ در آن درختان نر] جنگل[

جنوب جھان← جنوب

,juvenile woodچوب جوانore wood, immature wood,

uvenile core, pith wood حد نھایی تکامل خود ھا از نظر ابعاد یا ساختار بھ کھ در آن یاختھ) pith(ھستة داخلی بافت چوبی اطراف مغزه ] جنگل[

اند نرسیده cockerelخروس جوجھ

سانان و راستة ماکیان) Galus(بالغ متعلق بھ سردة ماکیان پرندة اھلی نر تازه] غذافناوری [

pulletجوجة گوشتی سانان کھ سن آن کمتر از دوازده ماه باشد و راستة ماکیان) Galus(پرندة مادة متعلق بھ سردة ماکیان ] فناوری غذا[

weld rootبن جوش نشیند اولین گذر جوش بر روی آن میسطحی از فلز پایھ کھ ] متالورژی[

weldabilityپذیری جوش قابلیت یک ماده برای انجام جوشکاری بر روی آن] متالورژی[

weld fillerپرکن جوش شود ای کھ در حین جوشکاری بھ محل اتصال افزوده می مادة پرکننده] متالورژی[

,induction weldingجوشکاری القایی IW

آید یندی کھ در آن گرمای الزم برای جوشکاری از یک جریان القایی متناوب بھ دست میفرا] متالورژی [

جوشکاری الکترونیelectron beam welding, EBW

شود عنوان منبع گرما استفاده می نوعی جوشکاری کھ در آن از باریکة متمرکزی از الکترونھا بھ] متالورژی [

,explosive weldingجوشکاری انفجاری EXW ,explosion welding

شود نوعی جوشکاری فشاری کھ در آن انفجار موجب برخورد قطعات و ایجاد اتصال می] متالورژی[

گازی جوشکاری برقیelectrogas welding, EGW

شود و قوس الکتریکی در طول مدت فرایند برقرار نوعی جوشکاری برقی کھ در آن مذاب با گاز محافظت می] متالورژی [ است

جوشکاری برنشاندprojection welding, PW

دادنی، نوعی جوشکاری مقاومتی کھ در آن با ایجاد یک یا چند برجستگی بر روی یک یا ھر دو سطح جوش] متالورژی [ شود محل مناسبی برای انتقال برق و اعمال فشار فراھم می

Page 99: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

forge weldingجوشکاری پتکی کننده در آن ، کھ عامل تعیین)plastic condition(زیر دمای ذوب، در شرایط مومسان دھی فرایند اتصال] متالورژی [

نیروی سطحی بین دو قطعھ است

جوشکاری نفوذی← جوشکاری پخشی

,backhand weldingراند جوشکاری پسbackward welding

کند رفت جوشکاری حرکت میروشی در جوشکاری گازی کھ در آن ابزار جوشکاری در جھت مخالف پیش] متالورژی[ rightward weldingراند جوشکاری راست. متـ

,forehand weldingراند جوشکاری پیشforward welding

دھند نداده حرکت می روشی در جوشکاری گازی با دست کھ در آن شعلھ را بر روی محل جوش] متالورژی [ leftward weldingراند جوشکاری چپ. متـ

جوشکاری گرمازایی← رمیتی جوشکاری ت ,flash welding, FWای جوشکاری جرقھ

flash-butt welding شوند و پس از ایجاد جرقھ و دادنی بھ ھم نزدیک می نوعی جوشکاری مقاومتی کھ در آن ابتدا دو سطح جوش] متالورژی[

خورند ھم جوش می گرمای الکتریکی، با اعمال فشار سطحھا بھ درخشیجوشکاری . متـ

راند جوشکاری پیش← راند جوشکاری چپ

ای جوشکاری جرقھ← جوشکاری درخشی

راند جوشکاری پس← راند جوشکاری راست

electroslag welding, ESWای جوشکاری سربارهنوعی جوشکاری برقی کھ گرمای الزم در آن از طریق مقاومت الکتریکی یک الیة ضخیم سرباره بر روی ] متالورژی[

شود اتصال انجام میمحل

cold welding, CWجوشکاری سرد خورند ھم جوش می دادنی بدون حرارت و تحت فشار زیاد بھ نوعی جوشکاری جامد کھ در آن سطوح جوش] متالورژی [

percussion welding, PEWای جوشکاری ضربھشود و سطوح دادنی ایجاد می وح جوشای از طریق قوس متمرکز بین سط فرایندی کھ در آن گرمای لحظھ] متالورژی[

شوند ھم کوبیده می درنگ با ضربھ بھ بی

arc weldingجوشکاری قوسی ھر گونھ جوشکاری کھ در آن گرمای ورودی از یک قوس الکتریکی تأمین شود] متالورژی[

carbon arc welding, CAWکربنی جوشکاری قوسیقوس الکتریکی میان دو الکترود کربنی یا میان یک الکترود کربنی و قطعة نوعی فرایند جوشکاری کھ در آن] متالورژی[

شود دادنی ایجاد می جوش

Page 100: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

fusion weldingجوشکاری گداختی شوند دادنی ذوب و یکپارچھ ھر گونھ فرایند جوشکاری کھ در آن سطوح قطعات جوش] متالورژی[

thermite weldingجوشکاری گرمازایی ی کھ در آن فلز یا آلیاژ مذاب آزادشده از واکنش گرمازای آلومینیم با یک اکسید فلزی، فضای میان دو فرایند] متالورژی[

کند جزء جوش را پر و آنھا را بھ یکدیگر متصل می جوشکاری ترمیتی. متـ

hot-pressure welding, HPWفشاری جوشکاری گرمشود و فشار کافی انجام می دھی و اعمال طریق حرارت نوعی جوشکاری جامد کھ در آن جوش فلزات از] متالورژی [

کند ایجاد می در فلز پایھ ) macrodeformation(دگرشکلی ماکروسکوپی

butt weldingلب بھ جوشکاری لبگیرند و خط تماس آنھا روشی در جوشکاری کھ در آن دو لبة قطعات کار در مقابل ھم و تحت فشار قرار می] متالورژی [

شود ده میجوش دا

,laser beam weldingجوشکاری لیزری LBW, laser welding

نوعی جوشکاری با استفاده از باریکة لیزر بھ عنوان منبع گرما کھ در آن شدت باالی انرژی باریکة متمرکز ] متالورژی[ کند امکان نفوذ عمقی و جوشکاری با کمترین واپیچش را فراھم می

resistance weldingجوشکاری مقاومتی دھی کھ در آن گرمای الزم از طریق عبور دادن جریان برق از میان سطوح تماس قطعات فرایند اتصال] متالورژی[

شود دادنی فراھم می جوش لب بھ جوشکاری مقاومتی لب

resistance butt welding, upset welding, UW, upset butt welding

زمان و از طریق طور ھم ھم، بھ قاومتی کھ در آن اتصال، در سرتاسر سطوح نزدیک بھ نوعی جوشکاری م] متالورژی[ گیرد حرارت حاصل از مقاومت الکتریکی، صورت می

stud weldingپایھ جوشکاری میل نوعی جوشکاری برای اتصال یک میلھ یا شیئی شبیھ بھ آن بھ قطعة کار] متالورژی[

,diffusion weldingجوشکاری نفوذی DFW

شود ھر گونھ جوشکاری کھ عمدتا بر اثر نفوذ حالت جامد در دو طرف سطح اتصال انجام می] متالورژی[ جوشکاری پخشی. متـ

spot weldingای جوشکاری نقطھین نوعـی جوشکاری مقاومتی کھ در آن قطعات را میان دو الکترودی کھ جریان گرما را در نقاط اتصال تأم] متالورژی [

بندند کنند می می

weld zoneجوشگاه مجموعة قسمتھای منطقة ذوب و قسمتھای مجاور آن شامل گدازگاه و تفگاه و کل موادی کھ در آن دخالت دارند] متالورژی [

Page 101: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

weldmentجوشمان شدة قطعات بر اثر جوشکاری مجموعة سرھم] متالورژی[

weld depositماند جوش ماند ھمراه مقداری فلز پایھ است کھ در محل جوشکاری می پرکن بھ شده کھ عمدتا شامل جوش فلز جوش ذوب] متالورژی[

boreجوف شده در لولة یک ساز بادی سطح مقطع ستون ھوای تشکیل] موسیقی[

cylindrical boreای جوف استوانھ ی کھ قطر آن از ابتدا تا انتھای لولھ یکسان است جوف] موسیقی[

conical boreجوف مخروطی یابد تدریج افزایش می ی کھ قطر آن از ابتدا تا انتھای لولھ بھ جوف] موسیقی[

information universeجھان اطالعاتی دنیایی آرمانی برآمده از فناوریھای نوین کھ در آن اطالعات بھ صورت آزاد و یکسان در دسترس ھمگان باشد] کتابداری[

global southجھان جنوب یافتھ است کھ اکثرا در معنای کشورھای کمترتوسعھ رود و بھ کار می جای جھان سوم بھ ای کھ امروز بھ واژه] سی سیا[

نیمکرة جنوبی قرار دارند جنوب. متـ

global northجھان شمال یافتة جھان کھ اکثرا در نیمکرة شمالی قرار دارند کشورھای ثروتمند توسعھ] سیاسی[

شمال. متـ

یاب خودکار تجھautomatic direction-finder, ADF

کند فرست چندجھتھ را دریافت می وسیلة ناوبری رادیویی کھ نشانکھای نشان] ھوایی[

enhancer mutationافزایشگر جھش دھد ھر یک از جھشھایی کھ در یک توالی افزایشگر رخ می] شناسی ژن[

somatic mutationجھش بدنی دھد ھای غیرجنسی بدن رخ می شی کھ در یاختھجھ] شناسی ژن[

,reverse mutationجھش برگشتی back mutation

شود یافتھ بھ توالی نوکلئوتیدی اولیھ می جھشی کھ باعث برگشت ژن جھش] شناسی ژن[ reversionبرگشت . متـ

nonsense mutationمعنا جھش بی کند یا برعکس تبدیل می) stop codon(و آن را بھ رمزة پایان گیرد جھشی کھ در یک رمزه صورت می] شناسی ژن[

Page 102: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

transversion mutationجھش تراگشتی شود یا برعکس جھشی کھ در آن یک باز پورین جانشین یک باز پیریمیدین می] شناسی ژن[

transversionتراگشت . متـ

,silent mutationجھش خاموش silent site mutation

انجامد نمود نمی ھشی کھ در آن جانشینی یک نوکلئوتید در یک رمزه بھ تغییر در رخج] شناسی ژن[ ,samesense mutationمعنا جھش ھم. متـ

synonymous mutation

,insertion mutationجھش درنھشی insertional mutation,

addition mutation شود دنا میجھشی کھ در آن یک یا چند نوکلئوتید وارد ] شناسی ژن[

missense mutationجھش دگرمعنا شود و ممکن است منجر بھ تولید جھشی کھ سبب تغییر رمزة یک آمینواسید بھ رمزة آمینواسیدی دیگر می] شناسی ژن[

پروتئینی غیرفعال یا ناپایدار شود

جھش زایشی← زایشی جھش رگة

germinal mutationجھش زایشی ھای جنسی ھای مولد یاختھ ھجھش در یاخت] شناسی ژن[

germ-line mutationزایشی جھش رگة . متـ

deletion mutationجھش وانھشی جھش حاصل از وانھش یک یا چند جفت باز از یک ژنگان] شناسی ژن[

,transition mutationگشتی جھش ھمtransitional mutation

شود ن پیریمیدینی دیگر یا یک باز پورین جانشین پورینی دیگر میجھشی کھ در آن یک باز پیریمیدین جانشی] شناسی ژن[ transitionگشت ھم. متـ

جھش خاموش← معنا جھش ھم

ration denseجیرة فشرده شود غذاھایی کھ از طریق فراوری، با حفظ ارزش غذایی، از حجم و کمیت آنھا کاستھ می] نظامی[

چ

cruet set ,cruetدان چاشنیزیتون و نمک و فلفل و خردل و مانند آن کھ بر روی میز در ای از ظروف برای سرکھ و روغن مجموعھ] گردشگری[

گذارند می) cruet stand(جا چاشنی seasoningزنی چاشنی

یا چاشنی مخلوط بھ غذا عمل افزودن چاشنی] فناوری غذا[

Page 103: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,seasoningsچاشنی مخلوط seasoners

ھا و دیگر افزودنیھا کھ از آن برای بھبود طعم و عطر یا ظاھر غذا استفاده دھنده ھا و طعم مخلوطی از ادویھ ]فناوری غذا[ شود می

cremation pitسپاری چال آتش شد سپاری در آن دفن می شد یا بقایای آتش سپاری انجام می گودالی کھ در آن آتش] شناسی باستان[

Camelliaچای گونة پراکنده در شرق آسیا؛ برگھای آنھا براق و ١٢٠سبز از چائیان با حدود ای یا درختی ھمیشھ درختچھ ای سرده] گیاھی [

اند و مرغی است و گلھایشان در حالت خودرو پنج تا ھفت گلبرگ دارد کھ تعداد زیادی پرچم زردرنگ را در بر گرفتھ تخم ریزد کاسبرگھایشان ھمزمان با شکوفایی گلبرگھا می

Theaceaeان چائیگونھ کھ در مناطق گرمسیری و ۵٠٠ای یا درختی با ھجده سرده و حدود سانان درختچھ ای از خلنگ تیره] گیاھی [

دار سبز آنھا ساده و معموال براق با آرایش متناوب یا مارپیچی و در حاشیھ دندانھ رویند؛ برگھای ھمیشھ گرمسیری می نیمھصورتی یا سفید و زیبا و اغلب دارای بویی نافذ است و کاسة گل آنھا پنج کاسبرگ یا بیشتر است؛ گلھایشان معموال بزرگ و

پر است دارد و جام گل آنھا نیز پنج

distress lightچراغ اضطرار دھد چراغی کھ روشن شدن آن در کشتی وضعیت اضطراری را نشان می] دریایی[

all-round lightدور چراغ تمام تاباند ای در سطح افق می درجھ ٣۶٠کھ نور ممتد چراغی] دریایی[

flashing light, FLزن چراغ چشمک تر از دورة خاموشی آن است چراغی کھ دورة روشنی آن کوتاه] دریایی، ریلی، نظامی[

,masthead lightچراغ دکل steaming light

۵/٢٢خط شناور کھ نوری ممتد را در شعاع شده بر روی سردکل در راستای میان چراغ سفید درخشان نصب] دریایی[ورگھ در دو طرف شناور قابل درجة پس ۵/٢٢نحوی تعبیھ شده است کھ نور آن از جلو تا تاباند و بھ درجھ در سطح افق می

رؤیت است

towing light 1کشی چراغ زرد یدک کشی باید روشن باشد کھ در ھنگام یدککننده باالتر از چراغ پاشنھ چراغ زردرنگی در پاشنة کشتی یدک] دریایی[

towing light 2کشی چراغ سفید یدکشود کشی روشن می کننده کھ در ھنگام یدک ھر یک از دو یا سھ چراغ سفیدرنگ از نوع چراغ دکل در کشتی یدک] دریایی[

کند و تعداد آنھا طول یدک و طناب یا زنجیر را مشخص می

side lights ١چراغھای جانبی کشتی ) port side(و چراغ قرمزی در طرف چپ ) starboard side(چراغ سبزی در طرف راست ] دریایی[

اند کھ نور آنھا نحوی تعبیھ شده تابانند و بھ درجھ در سطح افق می ۵/١١٢حرکت کھ ھر یک نور ممتدی را بھ شعاع درحال استورگھ در طرف مربوط قابل رؤیت درجة پس ۵/٢٢از جلوی کشتی تا

Page 104: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,wing bar, W-BAR ٢چراغھای جانبی wing bar runway lights

اند ، عمود بر محور باند کھ خارج از لبة باند قرار گرفتھ)approach lights(ردیفی از چراغھای تقرب ] ھوایی[ essential fatچربی حیاتی

دوازده درصد از وزن بدن را تشکیل چربی موجود در بخشھایی از بدن کھ برای حیات ضروری است و سھ تا ] تغذیھ[ دھد می

ground handling wheelجایی زمینی چرخ جابھ شود جایی بالگرد بدون چرخ در مسافتھای کوتاه استفاده می چرخی کھ از آن برای جابھ] ھوایی[

straightenerگیر چرخشھ برای از بین بردن چرخش یا تالطم جریان ھوا، ای تخت و شبیھ بھ النة زنبور ک یا آبشاره یا صفحھ) vane(تیغھ ] ھوایی[

شود در تونل باد نصب می

fan straightenerگیر پروانھ چرخششده در جلو یا پشت پروانة تونل باد برای از بین بردن چرخش ایجادشده در جریان درون ھای شعاعی نصب پره] ھوایی [

تونل باد

,wave depression wave cycloneچرخند موجی کند شود و با آن حرکت می چرخندی کھ در امتداد جبھھ تشکیل می] جو[

بند چرخة تعویض ریل← چرخة تعویض تراورس

tie renewal cycleبند چرخة تعویض ریل شوند بندھای معیوب بازسازی یا تعویض می چرخة زمانی کھ پس از طی آن ریل] ریلی[

چرخة تعویض تراورس. متـ

welding cycleچرخة جوشکاری فعالیتھای مربوط بھ جوشکاری کل مجموعھ] متالورژی [

tide cycle, tidal cycleچرخة کشند ß ]ھای کشندی مانند روز کشندی یا ماه قمری دورة ظھور کامل پدیده] برداری شناسی، نقشھ اقیانوس

guerrillaچریک جنگجوی جنگھای ناھمگون] نظامی [

دید← انداز چشم

blinkچشمک روشن شدن پایة یک الیة ابر بر اثر بازتاب نور از برف یا یخ] جو[

حباب ھمتاسازی← چشم ھمتاسازی

pycnometer, pyknometerسنج چگالی کنند ظرف مدرجی با حجم معین کھ چگالی مایع درون آن را از طریق توزین مشخص می] فیزیک[

سنج مایع چگالی. متـ

Page 105: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

سنج چگالی← سنج مایع چگالی

pycnometryسنجی چگالی گیری چگالی مایع از طریق توزین آن در ظرفی با حجم معین اندازه] فیزیک[

سنجی مایع چگالی. متـ

bone densitometryسنجی استخوان چگالی گیری چگالی استخوان از طریق سنجش میزان جذب پرتو ایکس در بافتھا اندازه] تغذیھ[

سنجی چگالی← سنجی مایع چگالی

bone mineral density, BMDچگالی کانی استخوان شود اندازة جرم استخوان پس از پایان رشد کھ بر حسب گرم در یک سانتیمتر مربع استخوان بیان می] تغذیھ[

chiasm ,chiasmaچلیپا کنند از کنار یکدیگر عبور میوار از روی یکدیگر یا حالت بخشھا یا ساختارھایی از بدن انسان کھ صلیب] پایة پزشکی[

,optic chiasmaچلیپای بینایی chiasma opticum, optic chiasm, optic decussation

کنند محلی کھ در آن اعصاب بینایی بھ صورت چلیپایی عبور می] پایة پزشکی[

,chiasmal chiasmatic, chiasmicچلیپایی وار از روی یکدیگر یا از کنار یکدیگر عبور ی از بدن انسان کھ صلیبویژگی صوری بخشھا یا ساختارھای] پایة پزشکی[

کنند می

Platanusچنار طور طبیعی در کنار دار از چناریان کھ بومی نیمکرة شمالی است و ارتفاع آن بھ تنھا سردة درختی خزان] گیاھی [

متر است ۵٠تا ٣٠ھا و تاالبھا از رودخانھ

Protealesچنارسانان ای کھ یا چھارقطعھ) corolla-like(نمای و کاسة گلبرگ) perigynous(ایھا با گلھای پیرامادگی ای از دولپھ راستھ] ھیگیا[

باقالئیان گلبرگ واقعی ندارند یا تعداد گلبرگھایشان کاھش یافتھ است؛ این راستھ سھ تیره دارد کھ یکی از آنھا ثعلھ)Nelumbonaceae (ناسی با بقیھ فرق داردش است کھ از لحاظ ریخت

Platanaceaeچناریان گرمسیری نیمکرة ای از چنارسانان با یک سرده و شش تا ده گونة درختی بلند کھ بومی مناطق معتدل و نیمھ تیره] گیاھی [

شمالی ھستند

multipolarityچندقطبیت اقتصادی و نظامی دارندالملل کھ در آن سھ یا چند کشور چیرگی وضعیتی در نظام بین] سیاسی [

Rhizophoraچندل -stilt(پایی ھای چوب رویند؛ ریشھ کشندی نواحی گرمسیری می ای از چندلیان درختی کھ در مناطق میان سرده] گیاھی [

roots (ورند و با ھای پایینی در آب غوطھ کھ ریشھ دارد تا بتواند تنفس کند، در حالی آنھا گیاه را بر روی آب نگھ می رنگ است شکفد، زرد کم کنند؛ گلھایشان کھ در بھار می ھایشان را دفع می سازوکاری مولکولی نمکھای اضافی یاختھ

Page 106: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Rhizophoraceaeچندلیان گرمسیری گونھ کھ بیشتر در مناطق گرمسیری و نیمھ ١٢٠سانان چوبی با حدود پانزده سرده و ای از مالپیگی تیره] گیاھی[

افشانی در ای حاوی شھد است و گرده ھای آنھا فراھم یا متقابل و گلھایشان دارای پنج گلبرگ و صفحھرویند؛ آرایش برگ می شود آنھا با باد انجام می

lethal dose fifty, LD50درصد چندة کشندة پنجاه کشد درصد اندامگانھای مورد آزمایش را می ۵٠زمان معین چندة یک مادة سمی کھ در مدت] زیست محیط[

کش چندة نیم. متـ

chlorine doseچندة کلر شود گرم در لیتر بیان می شده بھ یک مایع کھ معموال بر حسب میلی مقدار کلر افزوده] زیست محیط[

درصد چندة کشندة پنجاه← کش چندة نیم

fangچنگالگی ای چندشاخھ شدن ریشة گیاھان غده] زراعت[

A-frameبست زانویی چوبتیرک چوبی یا فلزی کھ رأس آنھا بھ ھم متصل شده و در میانة آنھا تیرکی موازی با زمین بھ بدنة دو تیرک دو] جنگل[

درآمده است Aاصلی وصل شده و بھ شکل حرف چوب پیشین← چوب بھاره

چوب پسین← چوب پاییزه

چوب پسین← چوب تابستانھ

wood borerخوار چوب کند یا تغذیھ بافت آبکش و چوب درخت را سوراخ میای کھ برای استقرار حشره] جنگل[

stickچوبک شود نوعی کوبة ساده کھ معموال از آن برای نواختن طبلھا و سنجھا استفاده می] موسیقی [

pulpwood, paper woodچوب کاغذ شده کھ برای تولید خمیر چوب مناسب است قطعات چوبی بریده] جنگل[

ای کمانھ اجرای چوب← ای کمانھ چوب

col legno battutoای زنشی کمانھ چوب شود کمانھ بر روی سیمھا ایجاد می ای کھ در آن صوت با زدن چوب کمانھ نوعی اجرای چوب] موسیقی[

col legno trattoای کششی کمانھ چوب شود میکمانھ بر روی سیمھا ایجاد ای کھ در آن صوت با کشیدن چوب کمانھ نوعی اجرای چوب] موسیقی [

skewness of distributionچولگی توزیع نامتقارن بودن یک توزیع احتمال و نیز میزان آن] ریاضی [

Page 107: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Sapotaچیکو تا ٣٠سبز با عمر طوالنی و بومی نواحی گرمسیری قارة امریکا کھ ارتفاع آن بھ ای از چیکوئیان ھمیشھ سرده] گیاھی [

رسد پوستة تنة آن مملو از شیرابة سفید و چسبنده است و برگھای زینتی آن بیضوی و متناوب با حاشیة کامل بھ متر می ۴٠ لپی است ای با جام شش رنگ براق است و گلھای آن سفید و زنگولھ رنگ سبز کم

Sapotaceaeچیکوئیان گونھ کھ در تمام مناطق گرمسیری ٨٠٠سرده و ۵۵د ای با حدو سانان درختی یا درختچھ ای از خلنگ تیره] گیاھی [

سبز چرمی و با آرایش متناوب یا مارپیچی و حاشیة کامل است و گلھای آنھا یا منفرد است یا رویند و برگھای آنھا ھمیشھ می آذین مجتمع قرار گرفتھ است در گل

top cropچین آخر شوند رویند و در پایان فصل چیده می اه میھای پنبھ کھ در بخشھای زبرین ساقة گی غوزه] زراعت[

crockeryجات چینی ظروف غذاخوری از جنس چینی] گردشگری [

ح

marine incidentحادثة دریایی زیست بھ مخاطره بیفتد بھ نحوی کھ احتمال آسیب رسیدن پیشامدی کھ در آن افراد یا شناور یا محمولة آن یا محیط] دریایی[

باشد بھ آنھا وجود داشتھ

pooled sovereigntyحاکمیت تجمیعی گذاری عمومی بھ یک سازمان از میان خود گیری جمعی و سیاست اختیار قانونی کھ تعدادی از دولتھا برای تصمیم] سیاسی[

کنند واگذار می تراز ارتعاشی← حالت ارتعاشی

,burial positionحالت تدفین funeral position, skeletal position

حالت و وضعیت قرار دادن جسد در درون گور] شناسی استانب[

metastable stateپایدار حالت شبھ حالتی کھ در آن ماده در زیر دمای سیرشدگی در فشار معین بھ صورت بخار ھمگن وجود دارد] شیمی[

activated stateشده حالت فعال کند سیدن بھ حالت پایدار از آن عبور میپایدار برای ر حالتی با انرژی زیاد کھ گونة شبھ] شیمی[

DNA carrierحامل دنا کند ھای ھدف منتقل می ھر مولکول یا اندامگانی کھ دنا را بھ یاختھ] شناسی ژن[

replication bubbleحباب ھمتاسازی شود یبخشی از دنای در حال ھمتاسازی کھ با ریزبین الکترونی بھ شکل حبابی کوچک دیده م] شناسی ژن[

replication eyeچشم ھمتاسازی . متـ

Page 108: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

domainحبھ ß ]پپتیدی کھ بھ یک واحد ساختاری منفرد دارای ھستة آبگریز تابیده شده است ای بس قطعھ] شناسی پروتگان

domain walkingپیمایی حبھß ]یک حبة خاصای برای تعیین توالیھای دنای رمزگذار نواحی مجاور روشی رایانھ] شناسی پروتگان

conserved domain, CDشده حبة حفظß ]ای در پروتئین کھ برای عملکردی خاص ضرورت دارد و بھ ھمین دلیل در طی تکامل حفظ شده حبھ] شناسی پروتگان

است

domain swappingدرآمیزی حبھß ]ای ھای متفاوت برای تولید ژنی آمیژهھای مختلف در پروتئین تلفیق دو یا چند توالی دنای رمزگذار حبھ] شناسی پروتگان

کند کھ یک پروتئین نوترکیب را رمزگذاری می

domain expansionزایی حبھß ]ھای متفاوت در یک پروتئین در طی فرایند تکامل افزایش تعداد حبھ] شناسی پروتگان

tomb chamberحجرة آرامگاھی شود ستفاده میای کھ از آن بھ جای آرامگاه ا حجره] شناسی باستان[

حجم تجاری خالصnet merchantable volume

دیده جز کنده و تاج و بخشھای پوسیده و آسیب حجم ساقة اصلی بھ] جنگل[

حجم تجاری ناخالصgross merchantable volume

دیده جز کنده و تاج، اما با احتساب بخشھای پوسیده و آسیب حجم ساقة اصلی بھ] جنگل[

demand volumeحجم تقاضا کنند راه در واحد زمان عبور شود از یک نقطھ یا قطعھ می بینی ای کھ پیش تعداد وسایل نقلیھ] شھری درون[

gross total volumeحجم ناخالص کل دیده حجم ساقة اصلی با احتساب کنده و تاج و بخشھای پوسیده و آسیب] جنگل[

minimum stayحداقل اقامت اندرکاران ترین زمان الزم برای اقامت مسافر در یک مقصد مشخص در ازای نرخ ثابتی کھ دست کوتاه] گردشگری[

اند گردشگری تعیین کرده

maximum stayحداکثر اقامت اندرکاران ترین زمان الزم برای اقامت مسافر در یک مقصد مشخص در ازای نرخ ثابتی کھ دست طوالنی] گردشگری [

دان گردشگری تعیین کرده

diameter-class limitحد ردة قطری حد باال یا پایین در یک ردة قطری] جنگل[

diameter limitحد قطر شود برداری می گیری یا قطع یا بھره بینھ اندازه کمینھ یا بیشینة قطر درختان کھ بر اساس آن درخت یا گرده] جنگل[

Page 109: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

maximum number of travellersحدمجاز مسافر شود حداکثر مسافر مجاز کھ در پیشنھادھا و قراردادھای مسافرتی قید می] گردشگری[

minimum number of travellersحدنصاب مسافر ھای ذخیرة جا قید حداقل مسافر مورد نیاز برای ارائة خدمات گردشگری کھ در قراردادھای مسافرتی و تأییدیھ] گردشگری[

شود می

وانھش← حذف

Avicenniaحرا و گلھای کوچک و منظم و ای از حرائیان درختی کوچک با حدود یازده گونھ با برگھای متقابل خاکستری سرده] گیاھی [

کاسھ و جام ھمپوش و تخمدان فوقانی سینا. متـ

Avicenniaceaeحرائیان کشـندی دریا در نھ کھ در نواحی میانای با یـک سـرده و حدود یازده گـو ای از نعـناسانان درخـتی یا درختـچھ تیـره] گیاھی [

ھای ھوایی ھستند روینـد و دارای ریشـھ می) estuaries(نزدیـکی پایـرودھا سینائیان. متـ

administrative movementحرکت اداری جویی در وقت و انرژی، ھنگامی کھ یافتة نیروھا و خودروھا برای تسریع در حرکت و صرفھ حرکت سازمان] نظامی[ طر مداخلة نظامی دشمن در میان نباشدخ

elliptical orbital motionحرکت مداری بیضوی ß ]کند حرکت بیضوی ذرات آب کھ عبور موج آن را ایجاد می] شناسی اقیانوس

circular orbital motionای حرکت مداری دایرهß ]کند ای ذرات آب کھ عبور موج آن را ایجاد می حرکت دایره] شناسی اقیانوس

,information privacyحریم اطالعاتی data privacy, privacy of information

حوزة حفاظت از مدارکی کھ تنھا افراد مجاز بھ آنھا دسترسی دارند] کتابداری[

jealousyحسادت گیرد ل میسویھ شامل حسود و محبوب و رقیب کھ بین حسود و رقیب شک ھیجانی منفی در یک رابطة سھ] شناسی روان[

sensitisationشدگی حساسß ]نزن بھ ھنگام عملیات حرارتی و جوشکاری کھ منجر بھ تشکیل کاھش ویژگیھای مقاومتی فوالد زنگ] خوردگی

شود ھا و فقیر شدن کروم می کاربید در مرز دانھ کروم pathogenicانگیختھ حس

ست و کامال مستقل از نحو یا معنای کالم استویژگی نوعی موسیقی آوازی کھ در آن لحن غالب ا] موسیقی [

sensor seedingحسگرریزی ھای دریافتی، اعم از دار برای ردیابی تحرکات دشمن از طریق ارسال داده رھاسازی شماری حسگر کوچک باتری] نظامی[

نشانکھای صوتی و نوری و رادیویی، بھ مرکز پایش

Page 110: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

mechanosensoryمکانیکی حسی ـ مربوط بھ فعال شدن حسی در پاسخ بھ تحریک مکانیکی] کیپایة پزش[

peristalithحصارسنگ چین یا ردیفی از سنگھای عمودی بھ دور یک گورپشتھ یا بر لبة یک سنگ حلقھ] شناسی باستان[

corrosion protectionحفاظت از خوردگی شود ر میکارگیری ھر یک از روشھایی کھ بھ کاھش خوردگی فلز منج بھ[ ß]خوردگی

hearing protectionحفاظت شنوایی ß ]کارگیری روشھا و وسایل مورد نیاز برای کاھش اثرات زیانبار نوفھ انجام اقدامات الزم و بھ] شناسی شنوایی

بانی شنوایی. متـ

vesicleحفره آید سرد شدن گدازه بھ وجود میھا کھ بر اثر بھ دام افتادن حباب گاز در حین کاواکی با شکلھای متنوع در گدازه] زمین[

vesicularدار حفره ھای فراوان ویژگی بافت سنگی با حفره] زمین [

hot water pittingزایی آب داغ حفرهß ]ھای مسی سامانة آب گرم خانگی، ناشی از رسوب ذرات بسیار ریز در جدارة شیمیایی در لولھ زایی برق حفره] خوردگی

شود محافظ مس می) film(کند و سبب از میان رفتن فیلم تد را ایفا میھا کھ نقش کا داخلی لولھ

cold water pittingزایی آب سرد حفرهاکسید موجود در دی ھای مسی سامانة آب سرد خانگی بر اثر اکسیژن و کربن شیمیایی در لولھ زایی برق حفره[ ] ßخوردگی

آب

stubble retentionحفظ کلش صورت خاکپوش کلش بر روی زمین بھ نگھداشتن] زراعت[

salvage lienحق ممتاز بازگردانی نوعی حق ممتاز دریایی کھ برای بازگردان نسبت بھ کشتی یا کاالھای آن در روند بازگردانی تا زمان وصول ] دریایی [

مطالبات محفوظ است

maritime lienحق ممتاز دریایی ات و کاالھای آن برای تضمین پرداخت بدھی و خسارت برای مدعی وجود دارد و حقی کھ بر کشتی و تجھیز] دریایی[

موجب قانون است تسھیم آن بھ

shipowner’s lienحق ممتاز مالک کشتی حساب امور مربوط بھ کرایة بار یا قرارداد حق قانونی مالک کشتی برای در اختیار گرفتن کاال تا زمان تصفیھ] دریایی[

ا خسارت دیرکرد یا سایر موارداجارة کشتی ی

,unitary stateحکومت یکپارچھ unitary government

نوعی حکومت کھ در آن تنھا دولت مرکزی اقتدار دارد] سیاسی[

Page 111: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

electrocochleogramنگاره حلزونß ]نگاری نمودار حاصل از الکترو حلزون] شناسی شنوایی

نگاری الکتروحلزون← نگاری حلزون

fire ringزاد شحلقة آت آید وجود می الد بھ زادی کھ بر اثر آتش در بن حلقة آسیب] جنگل[

,traumatic ringزاد حلقة آسیبtraumatic zone

شود الد ایجاد می دیدگی بن شده کھ در نتیجة آسیب بخشی از بافت زخمی] جنگل[

lightning ringزاد حلقة برق آید وجود می الد بھ اثر آذرخش خفیف در بنزادی کھ بر حلقة آسـیب] جـنگل[

backing ringبند حلقة پشت رود ھا بھ کار می بندی بھ شکل حلقھ کھ عموما در جوشکاری لولھ پشت] متالورژی[

ring rotپوسھ حلقھ وجود آید ھای رشد بھ ھای رشد کھ عمدتا در چوب پیشین حلقھ ھر نوع پوسیدگی در حلقھ] جنگل[

drought ringزاد حلقة خشکی آید وجود می الد بھ زادی کھ بر اثر خشکسالی در بن حلقة آسیب] جنگل[

growth ringحلقة رشد شکل حلقوی الیة رشد در برش عرضی درختان] جنگل[

,red ring decayقرمزی حلقھred ring rot

شود برگ نیمکرة شمالی ایجاد می نینوعی بیماری کھ بر اثر نوعی قارچ بر روی درختان سوز] جنگل[

false ringحلقة کاذب حلقة دوم یا حلقة رشد تأخیری کھ در یک دورة رویش در نتیجة شرایط نامساعدی مانند خشکی یا سرمای دیررس یا ] جنگل[

شود خزان زودرس ایجاد می

discontinuous ringحلقة ناپیوستھ طور کامل فرا نگرفتھ باشد الد دورتادور ساقھ را بھ بخشھایی از بنسبب خفتھ بودن حلقة رشدی کھ بھ ] جنگل[

شناوة نجات← حلقة نجات

frost ringزاد حلقة یخ آید وجود می الد بھ زادی کھ بر اثر یخبندان دیررس در بن حلقة آسیب] جنگل[

connecting transportو نقل رابط حمل ای بھ نقطة دیگر برای برقراری ارتباط میان دو وسیلة نقلیة غالبا متفاوت نقطھجا کردن مسافران از جابھ] گردشگری [

Page 112: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

impingement attackحملة برخوردی آید نوعی خوردگی فرسایشی موضعی کھ بر اثر تالطم یا برخورد جریان مایع بھ وجود می[ ß]خوردگی

impingement corrosionخوردگی برخوردی . متـ

sulfide attackحملة سولفیدی ß ] سولفیدی موجود در آب ھای سولفیدی و پلی کننده دلیل آلوده کننده کھ بھ خوردگی آلیاژھای مس در آبھای خنک] خوردگی

دھد شور دریا رخ می

halide attackحملة ھالیدی یک پوستة ھالیدی تشکیل کنند و را اکسید می[ ßکھ اتمھای فلز) ھالوژنھا(خوردگی فلز یا آلیاژ توسط ھالیدھا ] خوردگی

دھند می hydrogen attackحملة ھیدروژنی

متان یا گازھای حاصل از واکنش ھیدروژن با اکسیدھا یا کاربیدھای احیاشدة داخل آلیاژ در دمای باال [ ßتشکیل] خوردگی رساند کھ بھ ساختار آلیاژ آسیب می

حملة ھیدروژنی دماباالhigh-temperature hydrogen attack

دلیل واکنش دماباالی ھیدروژن با کاربیدھای موجود کھ منجر بھ پذیری فوالد بھ کاھش استحکام و انعطاف[ ß]خوردگی شود زدایی و ایجاد شکافھای داخلی می کربن

Lawsoniaحنا ال استرالیا گرمسیری افریقا و جنوب آسیا و شم خشک گرمسیری و نیمھ ای از حنائیان کھ بومی مناطق نیمھ سرده] گیاھی[

شده است آمیزی پوست و مو و ناخن و چرم و پشم استفاده می است و از قدیم از آن برای رنگ

Lythraceaeحنائیان گونھ کھ اغلب در نواحی ۶٢٠سرده و حدود ٣١ای با حدود ای از موردسانان علفی چندسالھ یا درختچھ تیره] گیاھی [

نوبی و افریقا تنوع زیادی دارندگرمسیری پراکنده ھستند و در امریکای ج

tidal pool, tide poolحوضچة کشندی ß ]باقیمانده از فعالیت کشندی حوضچة آب] شناسی، جو، زمین اقیانوس

دریا حوضة ژرف← اقیانوس حوضة ژرف

deep-sea basinدریا حوضة ژرفß ]با خشکی دارد و در زیر آن پوستة بازالتی قرار دارد بخشی از بستر عمیق اقیانوس کھ فاصلة بسیار] شناسی اقیانوس

deep-ocean basinاقیانوس متـ حوضة ژرف

tidal basinحوضة کشندی فعالیت کشندی قرار دارد[ ßتأثیر حوضة طبیعی یا مصنوعی کھ تحت ] برداری شناسی، زمین، نقشھ اقیانوس

bath sheet, bath blanketحولة قدی حولة بسیار بزرگ حمام] گردشگری [

bathrobeحولة لباسی کنند داری کھ قبل یا بعد از استحمام بھ تن می حولة گشاد و آستین] گردشگری[

Page 113: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

compartmentationبندی حیطھفراھم ساختن امکان دسترسی محدود بھ اطالعات برای افرادی کھ برای انجام کاری مشخص بھ اطالعات خاصی ] نظامی [

نیاز دارند

خ

spikeخار [ßنوعی برجستگی بر روی سطح ذرة ویروسی] میکرب

Saxifragaceaeخاراشکنیان طور گسترده در نواحی گونھ کھ بھ ۵٨٠سرده و ٣٠دار با سبز یا خزان سانان علفی ھمیشھ ای از خاراشکن تیره] گیاھی [

ای و ساده و گلھایشان دارای تقارن رویند و برگھای آنھا قاعده ای می سرد و معتدل شمالی و خصوصا در مناطق صخره شعاعی است و کاسھ و جام مجزا با پنج کاسبرگ و پنج گلبرگ دارند

off-hireخارج از اجاره شود دلیل عدم امکان استفاده از آن از پرداخت اجاره معاف می کننده بھ کھ اجارهای ویژگی کشتی تحت اجاره] دریایی [

Morinaخارعروس ای از خارعروسیان با حدود ده گونھ کھ از اروپا تا شرق آسیا پراکنده ھستند سرده] گیاھی [

Morinaceaeخارعروسیان صورت بومی در اوراسیا از با سھ سرده و ھفده گونھ کھ بھ سانان علفی ضخیم چندسالھ باشی ای از خواجھ تیره] گیاھی [

ھای متوالی قرار دارند و ای و گلھا با تقارن دوطرفھ است کھ در چرخھ بالکان تا چین پراکنده ھستند، برگھای آنھا طوقھ گلھا را احاطھ کرده است) epicalyx(نام کاسة فرعی ای اضافی بھ حلقھ

Ilexخاس گونھ کھ ٢٧٠دار با بیش از ندرت خزان سبز و بھ ای معموال ھمیشھ ی از خاسیان درختی کوچک یا درختچھا سرده] گیاھی [

اند؛ گلھای این گیاھان معموال چھارپر گرمسیری آسیا پراکنده در مناطق گرمسیری جنوب امریکا و مناطق گرمسیری و نیمھ ندرت زرد است کروی کشیده بھ رنگ قرمز یا سیاه و بھ پر است؛ میوة آنھا شفت کروی یا ندرت پنج تا نھ و بھ

Aquifolialesسانان خاس گونھ و پنج تیره ۵٠٠گلبرگ با بیش از ای از گیاھان پیوستھ راستھ] گیاھی [

calcareous soilخاک آھکی شدجو کربنات آزاد آن بھ حدی است کھ در ھنگام واکنش با اسید می خاکی کھ مقدار کلسیم] زمین [

sawdustاره خاک آید وجود می کشی بھ ھای بسیار ریز چوب کھ بر اثر اره خرده] جنگل[

relict soilخاک بازمانده تر پوشیده نشده است انداز قدیمی کھ با رسوبات جوان شده بر روی یک چشم خاک تشکیل] زمین[

bioreactor landfillواکنشی خاکچال زی شود ھ در آن برای تسریع تجزیة زیستی شیرابة تولیدشده بھ پسماند برگشت داده مینوعی خاکچال ک] زیست محیط[

Page 114: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

self-mulching soilخاک خودپوش رود و مانند خاکپوش ھای باران از میان نمی قدری فشرده است کھ بر اثر ضربة قطره خاکی کھ الیة سطحی آن بھ] زراعت[

کند از الیة زیر محافظت می

parapetخاکریز دیوارة دفاعی خاکی برای حفاظت در برابر آتش توپخانة دشمن] ظامین[

lava leveeخاکریز گدازه آورد پایی از گدازه کھ بر روی مسیرھای طبیعی خود جریان یافتھ و خاکریزی جامد بھ وجود می ھای سنگ ورقھ] زمین [

تدفین← سپاری خاک

cinerariumخاکسترخانھ نگھداری خاکستردانھامحل ] شناسی باستان[

,cinerary vesselخاکستردان burial urn, funerary urn, funeral urn,

cremation urn, cinerary urn, burial pot

ظرفی برای نگـھداری خاکـستر سوختة یک یا چند جسد] شناسی باستـان[

urned cremationسپاری خاکستردان ختة استخوانھای انسان یا جانور در درون خاکستردانقرار دادن بقایای سو] شناسی باستان[

ash stoneخاکسترسنگ سنگی متشکل از خاکستر آتشفشانی] زمین [

after cultivationورزی تکمیلی خاک ورزی بعد از سبز شدن گیاه زراعی انجام عملیات خاک] زراعت[

frazil crystals ,frazilبلور خاکھ شود ھم چسبیدن آنھا می گیرند و تالطم مانع از بھ ب ابرسرد متالطم شکل میبلورھایی کھ در آ یخ] جو[

needle iceیخ سوزنکی . متـ

wood flourچوب خاکھ شود بندی می چوب کامال خردشده کھ با گذراندن از الکھای متعدد درجھ] جنگل[

پودر چوب. متـ

frazil iceیخ خاکھ مرحلة آغازین تشکیل یخ در آب متالطم. ٢حجمی از آب بلور در انباشت خاکھ. ١] جو[

tack weldجوش خال راستا نگاه داشتن قطعات در حین جوشکاری اصلی دار برای ھم ھر یک از جوشھای کوچک فاصلھ] متالورژی [

berth clearance timeماند ایستگاه خالی ز ایستگاه و ورود اتوبوس دیگر بھ آنکمترین فاصلة زمانی ممکن بین خروج یک اتوبوس ا] شھری درون[

Page 115: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

gene silencingسازی ژن خاموش منع بیان ژن] شناسی ژن[

silencerخاموشگر شود توالی کوتاھی از دنا، در نزدیکی یا داخل یک ژن، کھ مانع بیان آن می] شناسی ژن[

silencer elementعنصر خاموشگر . متـ

domain familyخانوادة حبھ ß ]پروتئینھایی کھ از لحاظ ساختاری و عملکردی متنوع، اما در بخشی از توالی مشترک ھستند و مجموعھ] شناسی پروتگان

دھد این اشتراک نقش ساختاری و عملکردی خاصی بھ آنھا می

پیوستة تابعھا خانوادة ھمequicontinuous family of functions

ای ، با این ویژگی کھ بھ ازای ھر عدد یافت شود، بھ ای بھ فضای سنجھ ز فضای سنجھای از تابعھا مانند ا خانواده] ریاضی [ کھ بھ ازای ھر و از و ھر ، اگر ، آنگاه طوری

optional tourism serviceخدمات اختیاری گردشگری ، اما مسافر امکان است بخشی از خدمات گردشگری کھ ھزینة آن در قیمت برنامة سفر در نظر گرفتھ نشده ] گردشگری [

انتخاب و خرید آن را دارد

information servicesخدمات اطالعاتی فعالیتھای مربوط بھ عرضة اطالعات و خدمات مرتبط با آن بنا بھ نیاز کاربران] کتابداری [

library information servicesخدمات اطالعاتی کتابخانھ دھد بھ نیازھای کاربران دربارة یک موضوع ارائھ میخدماتی کھ کتابخانھ در پاسخ ] کتابداری[

ticket serviceخدمات تھیة بلیت ھای گردشگری در مراکز اقامتی ھای ورودی بھ جاذبھ تھیھ و فروش انواع بلیت] گردشگری [

ancillary servicesخدمات جنبی مراکز اقامتی جایی وسایل مھمانان در خدماتی از قبیل تمیز کردن و جابھ] گردشگری [

visa serviceخدمات روادید کمک بھ مسافران برای اخذ مجوز قانونی از کنسولگری یا ادارة مھاجرت محلی برای ورود بھ یک کشور یا ] گردشگری[

خروج یا عبور از آن

health servicesخدمات سالمت ھا برای حفظ یا بھبود یا بازیابی سالمت انجام خدماتی کھ زیر نظر متخصصان سالمت یا مستقیما بھ دست آن] علوم سالمت[

شود می

tourism servicesخدمات گردشگری شود مجموع خدماتی کھ بھ مسافران و بازدیدکنندگان و گردشگران ارائھ می] گردشگری [

,fail-operative fail-operationalخراب ـ کارا رغم ھشداردھی، در عملکردش محدودیتی ایجاد رت خرابی، علیای کھ در صو ویژگی سامانھ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

شود نمی

Page 116: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

١ fail-safeایمن خرابیھای دیگر ایجاد ای کھ در صورت خرابی خطری برای افراد یا خللی در سامانھ ویژگی سامانھ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

نشود و آسیب بھ حداقل برسد

fail-safe open ,FSOایمن باز خرابی ماند ایمن کھ در صورت بروز خرابی ھمچنان باز باقی می ای خرابی ویژگی قطعھ یا دریچھ] شھری، ریلی، ھوایی وندر[

fail-safe close ,FSCایمن بستھ خرابیماند یا ایمن کھ در صورت بروز خرابی ھمچنان بستھ باقی می ای خرابی ویژگی قطعھ یا دریچھ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

شود بستھ می

fail-activeتاب خرابیای کھ در صورت بروز خرابی، بدون ھشداردھی، ھمچنان بھ کار خود ادامھ ویژگی سامانھ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

دھد می

fail-passiveناتاب خرابی افتد ای کھ در صورت بروز خرابی، بدون ھشداردھی، از کار می ویژگی سامانھ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

Caricaخربزة درختی گونھ کھ اغلب در مناطق گرمسیری ۴۵درختیان بھ ارتفاع حداکثر ده متر، بدون انشعاب، با ای از خربزه سرده] گیاھی [

متر با دمبرگ بلند است کھ در باالی سانتی ۶٠تا ٣٠دار بھ طول امریکا پراکنده ھستند؛ برگھای گیاھان این سرده نرم و لپجنسی با ده پرچم در دو حلقھ و مادگی آنھا دارای یک کاللة بدون پایة اند؛ گلھای آنھا تک ای قرار گرفتھ صورت خوشھ تنھ بھ

لپی است پنج

شناسی اطالعات بوم خردmicro-ecology of information

رد و سازمان و فناوری با محیط اطالعاتی در مقیاس فردی در مسئولیتھای اجتماعی و مطالعة روابط متقابل ف] کتابداری[ ای و شخصی حرفھ

cloud microphysicsخردفیزیک ابر دھد بارش رخ می فرایندھای مرتبط با ابر مانند رشد و تبخیر کھ در مقیاس ھواویز منفرد یا ذره] جو[

micromineral, trace elementخردکانی گرم در روز است مادة کانیایی کھ نیاز بدن بھ آن کمتر از صد میلی] تغذیھ[

micronutrientخردمغذی ای کھ نیاز روزانھ بھ آن نسبتا کم است، شامل ویتامینھا و مواد کانیایی مادة مغذی] تغذیھ[

Neriumخرزھره گرمسیری پنج تا ھشت گونھ کھ در ناحیة مدیترانھ و مناطق نیمھدار با ای شیرابھ ایان درختچھ ای از خرزھره سرده] گیاھی [

آذین آنھا انتھایی با گلھای زیباست تایی و گل اند، برگھای گیاھان این سرده متقابل یا سھ آسیا تا ژاپن پراکنده

Portulacaخرفھ شکل و گونھ کھ برگھای قاشقی ١٠٠تا ۴٠سالة گوشتی گسترده بر روی زمین با ایان علفی یک ای از خرفھ سرده] گیاھی [

شکفد ھای قرمز و گلھایی دارند کھ در نور خورشید می ساقھ

Page 117: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Portulacaceaeایان خرفھگونھ کھ پراکنش جھانی دارند، اما بیشتر ۵٨٠ای با حدود بیست سرده و سانان علفی یا درختچھ ای از میخک تیره] گیاھی[

رویند مثل افریقا و استرالیا و امریکای جنوبی می خشک نیمکرة جنوبی در مناطق نیمھ

bridge, ponticelloخرک دارد ھا را از صفحة صوتی باالتر نگھ می قطعة کوچکی در سازھای زھی کھ زه] موسیقی [

Phoenixخرما رمیانھ و پاکستان و ای از خرمائیان درختی با حدود سیزده گونھ کھ در جزایر قناری و افریقای شمالی و خاو سرده] گیاھی[

کند؛ ساقة آن پوشـیده از بقایای قاعدة متر رشـد می ٢٣شوند؛ درخت خرما تقریبا تا ھند و ایالت کالیفرنیا در امریکا یافت میشود؛ سنبلـة گلھا از محور ای بلند بھ طـول حداکثر پنـج متر منتھی می برگھای قـدیمی اسـت و بھ تاجی زیبا از برگھای شـانھ

افشانی در آنھا شوند و گرده ھای مجزا ظاھر می شود و گلھای نر و ماده بر روی پایھ گـھای سال قبل خارج و منشعب میبر گیرد بھ شکل مصنوعی صورت می

Arecalesخرماسانان دارند؛ با گونھ کھ برخی از آنھا اھمیت اقتصادی ٢۴٠٠سرده و حدود ١٨٩مانند با فقط یک تیره و ای نخل راستھ] گیاھی [

شوند، از لحاظ جغرافیایی گرمسیری می جز تعداد کمی، محدود بھ مناطق گرمسیری و نیمھ ھای خرماسانان بھ اینکھ ھمة گونھ و شکل ظاھری با یکدیگر فرق دارند

check-outخروج تخلیة اتاق و تصفیة حساب] گردشگری [

late check-outخروج با تأخیر از مھمانخانھ دیرتر از زمان مقررخروج مسافر ] گردشگری [

in-room check-outای خروج رایانھ ای روال خروج و تصفیة حساب در مھمانخانھ با استفاده از رایانھ انجام رایانھ] گردشگری[

caponخروس اختھ ی ـ کھ آن را عقیم کرده باشند خروس بالغ] فناوری غذا[

cockخروس بالغ سانان و راستة ماکیان) Galus(نشدة متعلق بھ سردة ماکیان نر بالغ اھلی اختھپرندة ] فناوری غذا[

nurseryخزانھ کارند محلی کھ در آن گیاھان را برای انتقال بھ زمین اصلی یا پیوند زدن می] زراعت[

cancellation chargeخسارت لغو باید بپردازدای کھ مسافر در صورت لغو کردن قرارداد سفر ھزینھ] گردشگری[

fatigueخستگی کند و عاطفی و جسمی کھ در آن فرد احساس ناراحتی می واکنشی بھنجار و گذرا در برابر فشار و تنشھای] شناسی روان[

دھد کارایی خود را از دست می fretting fatigueخستگی اصطکاکی

fatigue(در نتیجھ از عمر خستگی ای کھ ھم در معرض اصطکاک و ھم تحت بار است و قطعھ[ ßخستگی] خوردگیlife (شود آن کاستھ می

Page 118: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

metal fatigueخستگی فلز ß ] کھ ھیچ یک از آنھا از حد استحکام کششی نھایی نحوی کاھش فزایندة استحکام فلز بر اثر تنشھای مکرر بھ] خوردگی

فلز بیشتر نباشد

land iceیخ خشکی شود و نقطة مقابل دریایخ است می کرة زمین کھ بر اثر انجماد بارش تشکیل میھر قسمت از پوشش یخ فصلی یا دائ] جو[

cloud lineخط ابر اند و پھنای آن کمتر از یک درجة عرض جغرافیایی است ھم پیوستھ نوار باریکی از ابر کھ اجزای منفرد آن بھ ] جو[

crown lineخط تاج کند روجی سطح ضربدری را بھ یکدیگر وصل میای کھ دماغة ورودی و خ کشی خط] شھری درون[

light lineجنگی خط چراغخط مشـخصی کھ پـس از آن خـودروھـا، در شب، مـلزم بـھ خـاموش کـردن چـراغھای معمـول خود و استفـاده ] نظـامی [

ماند از چراغـھای فـروتـاب خـاصی ھستنـد کـھ از دیـد دشـمن پنھان می

boundaryخط حد خطی فرضی کھ ناحیة تحت پوشش ھر یک از یگانھا را برای ھماھنگی بھتر و جلوگیری از اختالل مشخص ] ی نظام[

کند می

phase lineخط خیز شود کھ در منطقة عملیاتی بھ ای انتخاب می خطی برای واپایش و ھماھنگی عملیات نظامی کھ معموال بھ گونھ] نظامی[

سھولت قابل تشخیص باشد

observer-target lineان ـ ھدف ب خط دید بان و ھدف در ھنگام ثبت مشاھدات خطی فرضی میان دید] نظامی[

lane oneخط عبور یک اولین خط عبور راه در مجاورت شانة راه] شھری درون[

line of departureخط عزیمت شود حملھ استفاده میخطی فرضی در جنگ زمینی کھ از آن برای ایجاد ھماھنگی در حرکت عناصر ] نظامی[

line of retirementروی خط عقب خط حرکت بھ عقب نیروھای گشت] نظامی [

line of fallخط فرود خطی فرضی و مماس بر منحنی مسیر گلولة توپ در نقطة برخورد با ھدف] نظامی[

gun-target line, GTLخط قبضھ ـ ھدف خطی فرضی و مستقیم از توپ تا ھدف] نظامی[

shorelineرانھ خط ک کند کشند تغییر می[ ßاثر سطح آب بر ساحل کھ با] برداری شناسی، زمین، نقشھ اقیانوس

Page 119: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

coastlineخط کناره دھد کرانھ را نشان می/ توفانی بر روی ساحل[ ßخطی کھ حداکثر پیشروی امواج] برداری شناسی، زمین، نقشھ اقیانوس

turnoutخط مجال شود تا وسایل نقلیة کندرو بتوانند بھ آن وارد شوند کوتاھی کھ بھ یک راه دوخطة دوجھتھ اضافھ میخط عبور ] شھری درون[

پذیر شود یا در آنجا توقف کنند و در نتیجھ عبور وسایل نقلیة تندرو امکان

transversal lineخط مورب خطی کھ دو یا چند خط را قطع کند] ریاضی [

line of aimروی خط نشانھ خطی فرضی از نگاه شخص توپچی یا تیرانداز کھ در امتداد آن، ھدف قابل رؤیت است] ظامین[

transectنمونھ خط نوارنمونة بسیار باریکی کھ در میان پوشش گیاھی مورد مطالعھ قرار دارد] جنگل[

lineationخطوارگی خطواره بودن ساختار یک سنگ] زمین [

ای ـ جدایشی خطوارگی پلھparting-step lineation

مانند تقریبا موازی است ھای پلھ نوعی خطوارگی جدایشی کھ ویژگی آن وجود تیغھ] زمین [

intersection lineationخطوارگی تقاطعی نوعی خطوارگی حاصل از تقاطع دو سطح تخت] زمین [

parting lineationخطوارگی جدایشی دیده ) lamination(بندی ھای نامشخص بر روی صفحات الیک رشتھ نظمیھا یا نوعی خطوارگی کھ در آن بی] زمین [

شود می

,current lineationخطوارگی جریانی parting-plane lineation

متری از یکدیگر متری تا چند سانتی ھای خطی کوچک در فواصل چند میلی نوعی خطوارگی جدایشی کھ در آن تیغھ] زمین[ اند قرار گرفتھ

crenulation lineationای خطوارگی کنگرهای مؤثر ھایی است کھ در ایجاد رخ کنگره نوعی خطوارگی کھ ویژگی آن وجود لوالھای چینھای کوچک یا کنگره] زمین[

ھستند

lineamentخطواره دھد را نمایش میشود ساختار پوستھ ای کھ تصور می ای با گسترة ناحیھ نگاشتی خطی عارضھ) feature(سیمای ] زمین[

chokingخفگی mass(کھ در آن جـریـان جـرمی ) compressible fluid flow(پـذیـر وضعـیتـی در جـریـان شـارة تـراکـم] ھـوایـی [

flow (رسد یابد یا سرعت آن در مجرا بھ سرعت صوت می بھ بیشترین حد خود افزایش می

Page 120: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

nephcurveابر خم کند تا استخراج اطالعات برای تحلیلگر ای از یک سامانة ابر را محدود می کھ بخش قابل مالحظھ در ابرکاوی، خطی] جو[

تر شود آسان

pedal curveخم پادکی برای خمی مفروض نسبت بھ نقطة ثابت ، مکان ھندسی پای عمود وارد از بر مماس متغیری بر آن خم] ریاضی [

piecewise smooth curveھموار ای خم تکھ پذیر باشد جز در تعدادی مـتناھی از نقاط، پیوستھ مشتق خمی کھ بھ ] ریاضی [

head orientationخمیدگی سر ھای گردن یکی نباشد وضعیت قرار گرفتن سر و گردن ھنگامی کھ راستای بدن و راستای مھره] شناسی باستان[

bentwoodچوب خمیدهگیری از برخی مواد شیمیایی خم و سپس سرد و مرطوب و احیانا با بھره چوبی کھ آن را ابتدا در محیط گرم و] جنگل[

کنند خشک می

wood pulpخمیر چوب ھای سلولوزی شده با ابزار مکانیکی یا مواد شیمیایی برای تولید فراورده الیاف چوبی تفکیک] جنگل[

meat pasteخمیر گوشت شده کھ بافتی با نرمی متوسط دارد درصد گوشت ساطوری ٧٠ز حدود شده ا ای خمیرمانند تھیھ فراورده] فناوری غذا[

dormancy breakingشکنی خواب زنی منظور تحریک آن برای جوانھ تغییر طبیعی یا مصنوعی در رویان بذر بھ] زراعت، گیاھی[

functional propertiesخواص عملکردی گذارد شود اثر می ای کھ بھ آن افزوده می تار آن ماده و مادهآن دستھ از خواص مادة غذایی کھ بر رف] فناوری غذا[

selfخود کلیت فرد شامل ھمة ویژگیھای آگاھانھ و ناآگاھانھ و جسمی و ذھنی او] شناسی روان[

self-denialخودانکاری پوشی از ارضای آنھا سرکوب آرزوھا و امیال و چشم] شناسی روان[

self-psychologyشناسی خود ـ روانشود و بر روابط فرد با دیگری تفسیر می» خود« شناختی کھ در آن کلیة رفتارھا با ارجاع بھ ای روان نظریھ] شناسی روان[

و پاسخگویی والدین بھ نیازھای ھیجانی فرزند تأکید دارد

,off-road vehicleای جاده خودرو برونORV ,off-highway vehicle

ھای فرعی، مانند راھھای جنگلی، برای دسترسی بھ نواحی ھا یا در جاده ی کھ از آن در بیرون از جادهخودرو] جنگل[ کنند گذر استفاده می سخت

cam-carدار خودرو دوربین شود خودرو مجھز بھ دوربین مخفی کھ از آن در عملیات مراقبت و تعقیب نامحسوس استفاده می] نظامی[

Page 121: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

heavy vehicleخودرو سنگین خودروی با بیش از چھار چرخ فعال] شھری درون[

,all-terrain vehicleجارو خودرو ھمھATV

ای کھ مختص دسترسی بھ نواحی دوردست است جاده سوز برون خودرو بنزین] جنگل[

افشان خودگرده self-pollinated[ پذیرد ورت میافشانی آن در خود گیاه ص ویژگی گل یا گیاھی کھ گرده] زراعت، گیاھی

self-pollinationافشانی خودگردهکند افشانی کھ در آن گردة گیاه مادگی ھمان گیاه را بارور می نوعی گرده] زراعت، گیاھی[

egocentricخودمحور فردی کھ بھ خودمحوری تمایل دارد] شناسی روان[

,egocentrismخودمحوری egocentricity

بر نیازھا و مسائل فردی بھ جای نیازھا و مسائل گروه یا اجتماعی کھ فرد بھ آن تعلق دارد تمایل بھ تمرکز] شناسی روان[ helioscopeخوربین

ß ]ابزاری برای مشاھدة قرص خورشید کھ از چشم رصدگر در مقابل پرتوھای درخشان خورشید محافظت ] نجوم رصدی کند می

heliostatخورپا ß ] کند ران کھ ھمواره جھت خورشید را در آسمان دنبال می عتابزاری مجھز بھ سا] نجوم رصدی

sun crustخورپوستھ پوستھ ناشی از یخ زدن دوبارة بلورھای سطحی برف کھ آفتاب آنھا را ذوب کرده است نوعی برف] جو[

photoheliographخورتصویرنگار ستبرداری از قرص خورشید ا ی ـ شکستی کھ ویژة عکس تلسکوپ[ ß]نجوم رصدی

خورشیدنگار. متـ

fire and smoke corrosionخوردگی آتشی ـ دودی خوردگی کھ بر اثر واکنش شیمیایی میان گازھای حاصل از احتراق و الیة محافظ اکسیدی آلیاژھای [ ßنوعی] خوردگی

دھد فلزی در نقاطی کھ در معرض آتش و دود ھستند، رخ می

ferric ion corrosionظرفیتی خوردگی آھن سھاسیدھای معدنی و یونھای فریک موجود در آنھا کھ در طی آن خوردگی فلزات آھنی بر اثر تماس با آب[ ß]خوردگی

یابد سرعت خوردگی تحت تأثیر اکسیژن ھوا افزایش می

embedded iron corrosionنشین خوردگی آھنمانده در سطح فوالد در در آن آھن غیرآلیاژی باقی نزن کھ ھای فوالد زنگ خوردگی شیاری در سازه[ ßنوعی] خوردگی

زند تماس با رطوبت ھوا زنگ می

حملة برخوردی← خوردگی برخوردی

Page 122: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

خوردگی فاز گازی← خوردگی جوکاھشی

mercury corrosionای خوردگی جیوه نوعی خوردگی فلزمذاب کھ در آن جیوه فلز مذاب خورنده است[ ß]خوردگی

chelant corrosion ای خوردگی چنگالھاز دھد و ناشی از غلظت بیش ھای دیگ بخار کھ بیشتر در نواحی تحت تنش رخ می انحالل یا نازک شدن لولھ[ ß]خوردگی

ھای نمک سدیمی است کھ در مدتی طوالنی برای واپایش حاللیت رسوب بھ کار رفتھ است حد چنگالھ

fuel-ash corrosionخوردگی خاکسترسوختی دھد خوردگی کھ بر اثر مواد خورندة موجود در رسوب خاکستر سوخت مذاب رخ می[ ßنوعی] خوردگی

oil-ash corrosionخوردگی خاکسترنفتی ھای خوردگی بر اثر رسوب خاکستر مذاب حاصل از سوختھای حاوی وانادیم کھ سبب انحالل الیھ[ ßنوعی] خوردگی

شود ھای حاصل از احتراق بھ سطح فلز میمحافظ اکسیدی و نفوذ سریع اکسیژن و دیگر گاز

waterline attackخوردگی خط آب ß ] نوعی خوردگی کھ در آن مرز میان جدارة لولھ یا ظرف فلزی و شارة درون آن ھمزمان تحت تأثیر پیل ] خوردگی

گیرد و خوردگی شیاری قرار می) differential aeration cell(دمشی اختالف

soil corrosionخوردگی در خاک ß ]دلیل اختالف غلظت اکسـیژن و ھمچنیـن رطوبت و نمک موجـود در نوعی خوردگی الکتروشیمیایی کھ بھ] خوردگی

افتد خاک اتفاق می ,marine corrosionخوردگی دریایی

seawater corrosion ساحلی[ ßھای فلزی و بتنی در دریا و مناطق خوردگی تجھیزات و سازه] خوردگی

,deposit corrosionرسوبی خوردگیdeposit attack آید بھ وجود می[ ßنوعی خوردگی کھ در زیر یا اطراف یک رسوب ناپیوستھ بر سطح فلز] خوردگی

ringworm corrosionخوردگی زردزخمی و ) temperature gradient(ھای نفت خام بر اثر شیو حرارتی نوعی خوردگی موضعی در دیوارة لولھ[ ß]خوردگی

حملة عوامل خورندة محیطی در مجاورت فلز

abrasion corrosionخوردگی سایشی رود فرایند توأم سایش و خوردگی کھ بر اثر آن فلز بھ صورت مکانیکی از بین می[ ß]خوردگی

corrosometer, corratorسنج خوردگیکتریکی نمونة فلزی در محیط خورنده یا با استفاده گیری افزایش مقاومت ال ھایی کھ با اندازه ھر یک از افزاره[ ß]خوردگی

کنند گیری یا پایش می از پدیدة الکتروشیمیایی موسوم بھ قطبش خطی، میزان خوردگی را اندازه

sulfidic corrosionخوردگی سولفیدی والت سولفیدی نوعی خوردگی ناشی از ترکیب انواع سولفیدھا با فلز در دمای باال کھ موجب ایجاد محص[ ] ßخوردگی

شود می

Page 123: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

solder bloom corrosionلحیمی خوردگی شکوفھ آید گرھای گرمایی پدید می شدة تبادل خوردگی کھ در نواحی لحیم[ ßنوعی] خوردگی

knife-line attack, KLAخوردگی شیارچاقویی در راستای خط جوش یا بر روی شدگی نزن کھ بر اثر حساس ای در آلیاژ فوالد زنگ خوردگی مرزدانھ[ ßنوعی] خوردگی

دھد خط جوش رخ می

gas phase corrosionخوردگی فاز گازی خوردگی موضعی کھ غالبا در نتیجة واکنش احیایی مستقیم در نیروگاھھای سوخت فسیلی کھ در معرض [ ßنوعی] خوردگی

دھد گازھای محیطی حاوی گوگرد یا رسوبات حاوی پیریتھای آھنی ھستند، رخ می خوردگی جوکاھشی. متـ

reducing-atmosphere corrosion

cavitation corrosionخوردگی کاواکی زایی در تماس با شاره فرایند توأم خوردگی و کاواک[ ] ßخوردگی

,drilling mud corrosionخوردگی گل حفاری drilling fluid corrosion

آید وجود می بھ) water-base[ (ßپایھ حفاری نفت آبنوعی خوردگی کھ بر اثر استفاده از سیال ] خوردگی

ant nest corrosionای مورچھ خوردگی النھکافت حاللھای آلی اسیدھای حاصل از آب نوعی خوردگی موضعی شبیھ بھ النة مورچھ کھ بر اثر کربوکسیلیک[ ] ßخوردگی

آید ساز بھ وجود می کلردار و روغنھای روان

layer corrosionای خوردگی الیھß ] ھای نازک موازی در سطح فلز صورت الیھ نوعی خوردگی موضعی بھ ] خوردگی

corrosion allowanceخوردگی مجاز شود تا در صورت کاھش میزانی از خوردگی کھ در طراحی ضخامت قطعات صنعتی در نظر گرفتھ می[ ] ßخوردگی

است کمتر نشود بینی شده ضخامت ناشی از خوردگی، طول عمر از آنچھ پیش sheltered corrosionخوردگی مخفی

زمان طوالنی خشک جایی کھ آب یا رطوبت در آن انباشتھ یا چگالیده شده است و برای مدت[ ßخوردگی در] خوردگی شود نمی

rebar corrosionخوردگی میلگرد بتن ß ] کننـدة بتـن مسلح ھای فـوالدی تقـویت خـوردگـی میـلھ] خـوردگی

deposition corrosionدگی نھشتی خورشود و یونھای می نوعی خـوردگی دو فلـزی کھ در آن یـک فلز با پتانسـیل مثبت در باالدست جریـان خورده[ ß]خوردگـی

شود نشـین می دست جریان در جایی کھ فلز فعالتر قرار دارد، تھ شدة آن در پایین حل

aerospace corrosionخوردگی ھوافضایی ھا و سوختھا و حرارت باالی گازھای خروجی فضاپیماھا و تنش واردشده نوعی خوردگی ناشی از اکسیدکننده[ ß]دگی خور

بر آنھا در ھنگام ورود بھ جو زمین

Page 124: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

bearing corrosionخوردگی یاتاقان ß ]یة روغن یا گریس استـ اسیدی بھ آلیاژ یا یکی از فلزھای آلیاژ یاتاقان کھ ناشی از تجز حملة شیمیایی ] خوردگی

heliometerخورسنج ß ]ای دو ستاره گیری قطر خورشید و فاصلة زاویھ تلسکوپی با عدسی دوتکھ برای اندازه] نجوم رصدی

خورتصویرنگار← نگار خورشید

solar tideخورکشند شود خورشید ایجاد میگرانش [ ßجزئی از کشند کھ فقط بر اثر] برداری شناسی، جو، زمین، نقشھ اقیانوس

atollخوست کنند و غالبا در در آبھای آزاد گرم رشد می[ ßھای مرجانی حلقوی کھ بر روی برجستگیھای آتشفشانی آبسنگ] شناسی اقیانوس

کنند ایجاد می) lagoon(میان خود کوالب

مقیاس سامانة ھمرفتی میان← ابر خوشھ

heme ironآھن خون آید دست می ھموگلوبین و میوگلوبین موجود در گوشت بھ آھنی کھ از ] تغذیھ[

dripخونابھ شود ھای گوشتی منجمد از آنھا خارج می مایعی کھ در ھنگام باز شدن یخ فراورده] فناوری غذا[

bleeding, exsanguinationگیری خون کردن بیشترین خون ممکن از بدن حیوان در ھنگام ذبح خارج] فناوری غذا[

boundز خی شود پناه دیگر کھ اغلب در زیر آتش دشمن انجام می پناه بھ جان حرکت سربازان از یک جان] نظامی[

rise of tide, tidal riseخیز کشند تا سطح باالتر آب[ ßفاصلة عمودی از سطح مبنای کشندی] برداری شناسی، جو، نقشھ اقیانوس

lava riseخیز گدازه ھای زیر کھ در نتیجة فشار گدازه) pahoehoe lava(گدازة ریسمانی و بیش سرتخت یک میدان جریان بخش کم ] زمین[

الیة سطحی برآمده شده است pressure plateauفالت فشاری . متـ

د

proteome analysis databaseدادگان تحلیل پروتگان بندی و مطالعة اطالعات برگرفتھ از منابع مختلف، طبقھکھ پس از تلفیق دادگان تخصصی پروتئین[ ß]شناسی پروتگان

کند ھای کامل پروتگان تسھیل می پروتئینھا را در مجموعھ

dietary intake dataھای دریافت رژیمی داده ھا دربارة مصرف غذا شامل اطالعاتی در مورد اشتھا و الگوھای خوردن و برآوردھایی دربارة ای از داده مجموعھ] تغذیھ[

دریافت رژیمی معمول

Page 125: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

archداربند کند ھا را از زمین بلند می بینھ شود و گرده کش یا بر روی آن نصب می ای کمکی کھ پشت چوب وسیلھ] جنگل[

Taxodiumدارتاالب حد زیادی ھای این سرده تا اند؛ گونھ سانان با یک تا سھ گونھ کھ در قارة امریکای شمالی پراکنده ای از کاج سرده] گیاھی [

سبزند؛ ھمیشھ سبز تا نیمھ دارند و در بخش جنوبی ھمیشھ در برابر زمینھای غرقاب مقاوم ھستند و در قسمتھای شمالی خزانای بھ قطر دو تا سھ متر ھستند؛ مخروطھای مادة آنھا متر با تنھ ۴۶تا ٣٠گیاھان این سرده بھ شکل درختان بلند بھ ارتفاع

فلس است کھ ھر فلس یک یا دو دانھ دارد و ھفت تا نھ ماه پس از ٢۵متر با ده تا نیم سانتیو کروی بھ قطر دو تا سھھای خود را شوند و گرده ھایی آویختھ ایجاد می شوند و مخروطھای نر در خوشھ افشانی بالغ و با جدا شدن فلسھا آزاد می گرده

سازند در اوایل بھار آزاد می

Taxodiaceaeدارتاالبیان دار با نھ سرده و دوازده گونھ کھ در آسیا سبز یا خزان ھمیشھ سبز و نیمھ پایة ھمیشھ سانان درختی تک ای از کاج تیره] اھیگی[

ای صاف با انشعابات فراھم و برگھایی مارپیچی یا پراکنده اند؛ این گیاھان دارای تنھ و امریکای شمالی و تاسمانی پراکنده گوش است بالی نازک احاطھ شده صاف یا سھھایشان کھ با ھستند و دانھ

enumerationدارشماری بندی یک یا چند گونة جنگلی بر اساس ابعاد و سن و جز آن، عموما ھنگامی کھ بھ حد معینی رسیده شمارش و طبقھ] جنگل[

باشد inventoryآماربرداری . متـ

Viscumدارواش گرمسیری گونھ کھ بومی مناطق معتدل و نیمھ ١٠٠تا ٧٠انگلی چوبی با یمھای ن ای از دارواشیان درختچھ سرده] گیاھی [

رویند؛ برگھای آنھا سبزرنگ با آرایش متقابل یا فراھم اروپا و افریقا و استرالیا و آسیا ھستند و بر روی درختان دیگر می یل بھ زرد استھستند؛ گلھا نامحسوس و سبز ما) photosynthesis(است و کمابیش قادر بھ فتوسنتز

Viscaceaeدارواشیان گونھ کھ در تمام جھان ۴۵٠دار و بدون ریشھ با ھفت سرده و ای انگلی سبزینھ سانان درختچھ ای از صندل تیره] گیاھی [ رویند؛ برگھای آنھا ساده با آرایش متقابل و بافت علفی یا چرمی یا غشایی با حاشیة کامل و ویژه نواحی گرمسیری می بھ

دار و کوچک است گلھایشان منظم و برگھ

table skirtدامن میز پوشاند ای کھ دورتادور میز را می پارچھ] گردشگری [

tide amplitudeدامنة کشند فروکشند متوالی[ ßنیمی از اختالف ارتفاع میان یک فراکشند و] شناسی اقیانوس

hullپوش دان پوستة بیرونی دانھ] زراعت[

tambourine, timbrel, taborزنگی دایرهاست لزی تعبیھ شده طرفھ با بدنة چوبی کھ در طوقة آن پولکھایی ف ای یک یکی از سازھای خانوادة طبلھای طوقھ] موسیقی [

کنند کھ با برخورد بھ ھم و بدنة طوقھ ایجاد صدا می

dakhmaدخمھ کردند و پس از متالشی شکل کھ بر اساس سنت زرتشتی اجساد مردگان را در آن رھا می ساختاری دایره] شناسی باستان[

ریختند شدن بافتھای اجساد، استخوانھا را در درون چاه مرکزی آن می

Page 126: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

coffin lidوت در تاب پوشاند بخشی از تابوت کھ روی آن را می] شناسی باستان[

درنھش← درج

vertiplaneدرجاخیز جلو و با ھای قدرتمند برای بلند کردن ھواگرد بدون داشتن سرعت روبھ ھواگردی عمودپرواز با بال ثابت و بالچھ] ھوایی [

شار تغییر زاویة حرکت ملخ

age gradationبندی سنی درجھ ھای سنی با تقریب یک سال یا چند سال بندی درختان در رده درجھ] جنگل[

,hearing impairment degreesشنوایی ھای کم درجھdegrees of hearing loss

شنوایی کم[ ßبرای تعیین شدت گانھ بندی شش نظام درجھ] شناسی شنوایی

reliquaryدرج یادگاره شود ی قابل حمل کھ بقایای قدیسان در آن نگھداری می جعبھ یا تابوتضریح یا ] شناسی باستان[

making wayدرحرکت کند شناوری کھ با نیروی محرکھ یا بر اثر لختی بھ جلو یا عقب یا پھلو حرکت می] دریایی[

dendroclimatologyشناسی اقلیم درختکند تا بتوان از ھای ساالنھ را بررسی می و ھوایی و حلقھ شماری کھ رابطة میان تغییرات آب گاه ای از درخت شاخھ] جنگل[

این طریق بھ شرایط اقلیمی گذشتھ پی برد

dendroecologyشناسی بوم درختشناختی تأثیرگذار بر ھای رشد ساالنھ و شاخصھای بوم شماری کھ روابط میان الگوھای حلقھ گاه ای از درخت شاخھ] جنگل[

کند آنھا را بررسی می

relascopeبین درخت گیری قطر و ارتفاع و سطح مقطع درخت در ارتفاعات مختلف ابزاری دستی برای اندازه] جنگل[

,telerelascopeبین لیزری درختlaser-relascope

ی ـ کھ بھ عدسی و تجھیزات لیزری مجھز است بین درخت] جنگل[

dendrometerسنج درختگیری قطر ابزاری برای اندازه. ٢ھا گیری و برآورد ابعاد درختان یا بینھ ری برای اندازهدر مفھوم عام، ھر ابزا. ١] جنگل[

ھا درختان یا بینھ

band dendrometers, growth bandسنج نواری درخت ای تغییرات قطر درخت دست آوردن خوانشھای دوره گیری و ثبت مداوم یا برای بھ ابزاری نواری برای اندازه] جنگل[

dendrologyشناسی تدرخ پردازد بندی سامانمند درختان می داری کھ بھ تشخیص و رده بخشی از علم جنگل] جنگل[

Page 127: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

dummyدرخت کمکی شود درختی کھ از آن برای کمک بھ بر پا کردن دکل درختی در داربری استفاده می] جنگل[

dendrochronologyشماری گاه درختھای گذشتھ و رشد ساالنة درختان و استفاده از آنھا برای تعیین تغییرات اقلیمی در دوره ھای مطالعھ و تحلیل حلقھ] جنگل[

شناختی تحقیقات باستان tree-ring analysisدرخت تحلیل حلقة . متـ

dendrographنگار درخت کند طور مستمر ثبت می ابزاری کھ محیط ساقة درخت را بھ] جنگل[

cloud flashدرخش ابر رخداد تخلیة آذرخش در بین منطقة دارای بار مثبت و منطقة دارای بار منفی کھ ممکن است ھر دو منطقھ در یک ابر ] جو[

قرار داشتھ باشند cloud-to-cloud flashابر درخش ابربھ. متـ

ابر درخش ← ابر درخش ابربھ

زمین درخش ابربھcloud-to-ground flash, ground flash

رخداد درخش آذرخش در بین زمین و یک مرکز بار الکتریکی در ابر ]جو[

intracloud flashابر درخش درون رخداد تخلیة آذرخش در بین مرکز دارای بار مثبت و مرکز دارای بار منفی در درون یک ابر] جو[

noci-influenceدرداثر اثر ناشی از آسیب یا جراحت یا درد] پایة پزشکی [

,nociception, nociperceptionدراک درداpain sense ,algesia, algesthesia

توانایی احساس درد از طریق تحریک دردگیرنده] پایة پزشکی[

nocifensorدردحفاظ ویژگی دستگاه اعصاب پوستی و غشاھای مخاطی کھ در معرض آسیب موضعی قرار دارند] پایة پزشکی[

nociceptorدردگیرنده کند گیرندة دردی کھ انواع صدمات، واردشده بھ بافتھای بدن را دریافت می] پزشکیپایة [

cutanous nociceptorدردگیرندة پوستی ھایی کھ در پوست بھ محرکھا حساس ھستند و شامل دو گونة دردگیرندة ھر یک از انواع دردگیرنده] پایة پزشکی[

شود چندمحرکی و دردگیرندة مکانیکی می

,polymodal nociceptorچندمحرکی دردگیرندةC-fiber nociceptor

جایی مکانیکی ای در اعصاب بدون میلین کھ بھ محرکھایی مانند گرما و مواد شیمیایی و جابھ دردگیرنده] پایة پزشکی [ حساس است

Page 128: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

mechanical nociceptorدردگیرندة مکانیکی جایی مکانیکی پوست حساس است بیش از ھر محرکی بھ جابھدار کھ ای در اعصاب میلین دردگیرنده] پایة پزشکی[

باال گیرندة مکانیکی آستانھ. متـ high-threshold mechanoreceptor

underwayدرراه شناوری کھ نھ درلنگر باشد، نھ بھ گل نشستھ و نھ بھ جایی بستھ شده باشد] دریایی [

bead unseatingدررفتگی طوقھ قھ از محل خودخارج شدن طو] تایر [

,information accuracyدرستی اطالعات accuracy of information

میزان صحت اطالعات] کتابداری [

phenocrystبلور درشت بلوری نسبتا بزرگ و مشخص در سنگ] زمین [

,alterationدرگشت chromatic alteration

رده با استفاده از عالئم عرضیپ باال یا پایین بردن یک نغمھ بھ اندازة نیم] موسیقی[

suppressive therapyدرمان سرکوبگرانھ کند و بیشتر بر سرکوب تجارب و درمانی کھ سازوکارھای دفاعی مراجع را تقویت می ای از روان گونھ] شناسی روان[

احساسات تأکید دارد

surface therapyدرمان سطحی ھای ناخودآگاه و زیربنایی، بھ کاھش جای تمرکز بر کشف و تحلیل انگیزه درمانی کھ بھ نوعی روان] شناسی روان[

پردازد فشارھای روانی مراجع و تعدیل نگرشھا و الگوھای رفتاری او می

insertionدرنھش ورود یک توالی جدید بھ دنا] شناسی ژن[

درج. متـ

fare-registering faregate, turnstileدروازة ثبات کند شده را ثبت می ھای پرداخت ای کھ کرایھ دروازه] ری شھ درون[

endoparasiteانگل درونß ]کند ھا یا بافتھا، زندگی می ی ـ کھ در درون بدن میزبان، در یاختھ انگل] میکرب

heart rot, heart decayپوسھ درون شود چوب محدود می ھر نوع پوسیدگی کھ بھ درون] جنگل[

dark heartتیرگی درون برگ کھ لزوما در نتیجة پوسیدگی نیست سرخ، خاکستری یا آبی شدن درون چوب درختان پھن] جنگل[

Page 129: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,heartwood ,duramenچوب درونeart

بخشد بخش درونی و غیرزندة ساقة درخت کھ بھ آن استحکام بیشتری می] جنگل[

,false-heartچوب کاذب درونfalse heartwood

چوب شده باشد زدگی تغییر رنگ داده و شبیھ بھ درون ت تأثیر عوامل طبیعی مانند قارچ و یخچوبی کھ تح] جنگل[

frost heartزاد چوب یخ درونآید و سبب ایجاد قسمتھای رنگی در بخش مرکزی ساقھ وجود می چوب کاذب کھ بر اثر یخبندان شدید بھ نوعی درون] جنگل[

شود می

١ black heartسیاه درونچوب قابل تشخیص نیست و عمدتا در ای تیره کھ معموال از درون ی بھ رنگ مشکی یا قھوه چوب کاذب درون] جنگل[

شود برگان مشاھده می پھن

٢ black heartسیاھی درون ای یا مشکی شدن قسمتھایی از درخت یا دار کھ لزوما در نتیجة پوسیدگی نیست قھوه] جنگل[

introjectionفکنی درونآورد و آن را درونی پردازیھای خود از بیرون بھ درون می فرایندی کھ ازطریق آن فرد موضوع را در خیال] شناسی وانر[

سازد می endonucleaseنوکلئاز درون

شود اسید می ای کھ باعث شکستھ شدن پیوندھای نوکلئوتیدی در نواحی میانی نوکلئیک مایھ زی] شناسی ژن[

رب نوکلئاز ویژه درونrestriction endonuclease, REase,

restriction nuclease دھند فرد برش می ھا کھ دنا را در جایگاھھای ویژه و در موقعیت منحصربھ مایھ ای از زی دستھ] شناسی ژن[

restriction enzymeبر مایة ویژه بر، زی آنزیم ویژه. متـ

internalisationسازی درونی )psyche(ای عینی بھ درون روان رایند اخذ رابطھف] شناسی روان[

relict lakeدریاچة بازمانده ای کھ قبال دریا یا دریاچة بزرگی بوده است ای در منطقھ دریاچھ] زمین [

eutrophic lakeپرورد دریاچة بیش شود اکسیژن محلول می عمق با مواد مغذی بسیار کھ موجب تولید جلبک و کمبود ماھی و ای کم دریاچھ] زیست محیط[

monomictic lakeآمیختی دریاچة تک دھد بندی و چرخة آمیختگی رخ می ای نسبتا عمیق کھ در آن سالی یک بار الیھ ویژگی دریاچھ] زیست محیط[

dry lakeدریاچة خشک استتر دریاچھ بوده، ولی اکنون یا باتالقی است یا بھ کلی خشک شده محلی کھ پیش] زیست محیط[

Page 130: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

dimictic lakeدریاچة دوآمیختی دھد بندی و چرخة آمیختگی رخ می ای کھ معموال سالی دو بار در آن الیھ ویژگی دریاچھ] زیست محیط[

,senescent lakeزوال دریاچة روبھextinction lake

آب در حال تبدیل شدن بھ پروردی کھ براثر ازدیاد گیاھان و از دست دادن تدریجی و مستمر دریاچة بیش] زیست محیط[ باتالق است

oligotrophic lakeپرورد دریاچة کم ای عمیق و صاف با مواد آلی و مغذی کم و اکسیژن محلول بسیار دریاچھ] زیست محیط[

lava lakeدریاچة گدازه ای از گدازة مذاب معموال بازالتی در دھانة آتشفشانی دریاچھ] زمین [

mesotrophic lakeپرورد دریاچة میان ای با مواد مغذی نھ چندان کم کھ از نظر گیاھی و جانوری نسبتا بارور است دریاچھ] زیست محیط[

دریافت روزانة پذیرفتنیacceptable daily intake, ADI

ای ندارد مقدار مادة مغذی یا شیمیایی کھ مصرف روزانة آن در طول زندگی ظاھرا خطر قابل مالحظھ] تغذیھ[

سنجی مادة مغذی افتدریnutrient intake analysis, NIA

فرایندی کھ در آن محتوای مواد مغذی از طریق سنجش میزان دریافت مواد غذایی در یک دورة زمانی معین ] تغذیھ[ شود ارزیابی می

١ archipelagoدریای پرجزیره [ßدریایی کھ جزایر زیادی در آن واقع است] شناسی اقیانوس

sea ice دریایخ یخ است آید و نقطة مقابل خشکی وجود می یخی کھ از انجماد آب دریا بھ] جو[

open stringباز دست شوند نواختھ ) stopping(گیری ای در حالتی کھ بدون پرده ای یا کمانھ صداھای زخمھ ھر یک از سیمھای زه] موسیقی [

,napkin, table napkinدستمال سفره serviette

شکل برای محافظت از لباس مھمان و پاک کردن دھان در ھنگام غذا خوردن ای مربع پارچھ تکھ] گردشگری[

,power lever ,throttleگاز دستھthrust lever

توان دور یا توان موتور را تغییر داد اھرمی در اتاقک خلبان کھ با آن می] ھوایی[

lava plainدشت گدازه و وسیع کھ بستر آن از توالی نسبتا نازک جریان گدازه تشکیل شده و معموال بازالتی و ناشی از زمینی مسطح ] زمین [

ای است فوران شکافھ

Page 131: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

١ fail-hardخراب دشکننده یا خطرناک ایجاد ویژگی جزئی از یک سامانھ کھ خرابی آن بالفاصلھ شرایطی گمراه] شھری، ریلی، ھوایی درون[

کند می

failشکست دش hard ٢ unduplicated(ویژگی قطعھ یا جزئی از سازة اصلی یا ھر گونھ حامل بار بدون جانشین ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

load path (آمیز است کھ شـکست آن فاجعھ

civil defenseدفاع غیرنظامی مجموعة اقدامات غیرنظامی برای کاھش تلفات جانی و مالی ناشی از حملة دشمن] نظامی [

travel brochureدفترک سفر تفصیل شرح داده ای چاپی کھ در آن ویژگیھای مقصد و خدمات مسافرتی و قیمت و شرایط ذخیرة جا بھ نوشتھ] گردشگری [

شود می

stubble incorporationدفن کلش زیر خاک کردن کلش از طریق شخم] زراعت[

mast ١دکل عنوان گاه بادبان را داشتھ است، اما در کشتیھای امروزی بھ کھ در گذشتھ نقش تکیھ تیرکی عمودی یا کمی مایل] دریایی [

رود کار می ای برای نصب آنتنھای مخابراتی و رادار و پرچم و چراغھای ناوبری و جز آن بھ پایھ

spar ٢دکل بندند ای بھ آن می ونقل بافھ حمل ای را برای اتصال بھ یکی از چند سامانة تیر چوبی یا فلزی کھ تجھیزات بافھ] جنگل[

spar-treeدکل درختی بندند ای بھ آن می ونقل بافھ ای را برای اتصال بھ یکی از چند سامانة حمل درختی کھ تجھیزات بافھ] جنگل[

buttonدکمھ دارد قطعة کوچکی در انتھای سازھای زھی مانند ویلن کھ سیمھا را بھ حالت کشیده نگھ می] موسیقی[

weld nuggetمة جوش دک ای خوردة یک جوش مقاومتی نقطھ منطقة جوش] متالورژی [

allopatricدگرجا رویند ھای گیاھی کھ در محیطھای جغرافیایی مختلف می ویژگی گونھ] زراعت، گیاھی[

١ variationدگرش شود می فن تغییر یک ایدة موسیقایی کھ معموال پس از ظھور اولیة آن ایده اعمال] موسیقی [

دگرش با طرح شکلی ثابتformal-outline variation

ماند بندی ثابت می مایھ و جملھ نوعی دگرش کھ در آن ساختار درون] موسیقی [

دگرش با طرح لحنی ثابتmelodic-outline variation

ماند نوعی دگرش کھ در آن نمای کلی لحن ثابت باقی می] موسیقی[

Page 132: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

constant-melody variationدگرش با لحن ثابت کند ماند و دیگر عوامل موسیقایی تغییر می نوعی دگرش کھ در آن لحن ثابت باقی می] موسیقی [

characteristic variationدگرش با مشخصة ثابت ماند ثابت می) harmony(ھای اصلی از جملھ لحن و طرح لحنی و ھارمونی نوعی دگرش کھ در آن مشخصھ] موسیقی [

serial variationدگرش ترتیبی شود مایھ معموال ثابت نگھ داشتھ می نوعی دگرش مربوط بھ موسیقی ترتیبی کھ در آن درون] موسیقی[

fantasy variationدگرش فانتزی گیرد و سبب بسط آنھا مایھ را در بر می ھای لحنی درون نوعی دگرش کھ فقط عناصر اصلی خصوصا انگاره] موسیقی [

شود می

زاد دگرشکلی خوردگیcorrosion-induced deformation

علت انبساط حاصل از خوردگی ھای فلزی دیوار بھ صفحھ[ ßتغییر شکل] خوردگی

اپیچش نقشھ و← دگرشکلی نقشھ

heterochromatinدگرفامینھ پذیرترند تر و رنگ چھر متراکم بخشھایی از فامینھ کھ در مرحلة میان] شناسی ژن[

facultative heterochromatinرفامینة اختیاری دگ شود کھ از نظر رونویسی غیرفعال است ای می ای از دنا کھ بر اثر فشردگی تبدیل بھ دگرفامینھ قطعھ] شناسی ژن[

heterochromatizationای شدن دگرفامینھ شود مینھ تبدیل میحالتی کھ در آن ھوفامینھ بر اثر مجاورت با دگرفامینھ، بھ دگرفا] شناسی ژن[

constitutive heterochromatinدگرفامینة نھادی شود ای کھ ھمیشھ فشرده است و ھیچگاه رونویسی نمی دگرفامینھ] شـناسی ژن[

scordaturaدگرکوک کوک غیرمعمول سازھای زھی] موسیقی [

segregation distorter, SDدگرگردان واجدایش زند ھا را بر ھم می کھ نسبت واجدایش دگرهژن یا عامل دیگری ] شناسی ژن[

segregation distortionدگرگردی واجدایش دھد ھای ناجورتخم، کھ معموال بر اثر ناھنجاریھای کاستمانی رخ می خوردن نسبت واجدایش دگره بر ھم ] شناسی ژن[

variation 2 ,variantدگره ر مبنای تغییراتی کھ در دگرش از آنھا استفاده شده استیافتة یک ایدة موسیقایی ب نسخة تغییر] موسیقی [

red heartقرمزی دل برگان کھ عامل آن نوعی قارچ است برگان و برخی پھن چوب سوزنی قرمزی بارز درون] جنگل[

Page 133: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

microwave temperingآمایی ریزموجی دما افزایش دمای گوشت منجمد با استفاده از ریزموج] فناوری غذا[

cold room temperingای ی سردخانھدماآمای کھ دمای آن باالی صفر است افزایش تدریجی دمای گوشت منجمد در بخشی از سردخانھ] فناوری غذا[

cauda equinaاسب دم روند ھای عصبی کھ از انتھای مخروط نخاعی بھ پایین می رشتھ مجموعھ] پایة پزشکی[

٢ nepheloscopeدماوردنما شود سرعت منبسط یا متراکم می دھندة تغییرات دما در زمانی کھ ھوا بھ ابزار نشان] جو[

,endpoint temperature endpoint tempدمای پایانی رود خصوص گوشتی، از بین می زای فراوردة غذایی، بھ دمایی کھ در آن عوامل بیماری] فناوری غذا[

autogenous temperatureدمای خوددوام شود کھ احتراق دمای تعادل در احتراق لجن کھ در آن حرارت تولیدی با افت حرارت برابر است و سبب می] زیست محیط[

شود بھ صورت خوددوام انجام

stingگیر دممانند کھ در تونل باد رو بھ جریان باالدست قرار دارد و مدل ھواگرد با حداقل تزاحم ای بلند و لولھ پایھ] ھوایی[)interference (شود بر روی آن نصب می

Buddlejaموشی دمگونھ کھ ارتفاع ١٠٠سبز با حدود دار و ھمیشھ موشیان خزان ای و گاھی درختی از دم ای اغلب درختچھ سرده] گیاھی [

ندرت بیشتر از پنج متر است ھای این سرده بھ رسد، اما ارتفاع بیشتر گونھ متر می ٣٠بلندترین آنھا بھ

Loganiaceaeموشیان دمگونھ کھ عمدتا بومی ۴٠٠ای یا درختی با سیزده سرده و حدود ای از نعناسانان باالروندة چوبی یا درختچھ تیره] گیاھی [

ھای انتھایی مانند در قاعدة دمبرگ و گلھایی مجتمع در خوشھ نواحی گرمسیری جھان ھستند، گیاھان این تیره ضمائمی برگ ای یا شفت آبدار است ھای این تیره یا پوشینھ لبرگھا از چھار تا پنج لپ ھمپوش تشکیل شده است و میوهگ دارند؛ حلقة

,DNA polymeraseدنابسپاراز DNA-dependent DNA polymerase,

DNA nucleotidyl transferase دھد ای جدید قرار می رشتھ دنای تک ھای مارپیچ دوگانة دنا را الگوی ساخت ای کھ یکی از رشتھ مایھ زی] شناسی ژن[

DNase, deoxyribonuclease, DNAseدناز شکند ای کھ پیوندھای نوکلئوتیدی دنا را می مایھ زی] شناسی ژن[

دنای مکمل← دنام

chimeric DNAای دنای آمیژه اوت حاصل شده استمولکول دنای نوترکیب کھ از دو یا چند توالی با خاستگاھھای ژنی متف] شناسی ژن[

Page 134: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

carrier DNAدنای حامل دنای ھدف بھ کار ) manipulation(ورزی دھی و دست سازی رسوب دنای غیراختصاصی کھ برای آسان] شناسی ژن[

رود می

,copy DNA complementary DNAدنای مکمل ای کھ مکمل رشتة رنا است زنجیره دنای تک] شناسی ژن[

cDNAدنام . اختـ non-coding DNAدنای نارمزگذار

ھر توالی دنایی کھ نھ در رمزگذاری رنا و نھ در رمزگذاری پروتئین نقش دارد] شناسی ژن[

lug ١دنده دھند تایر را افزایش می) traction power(ھای پھنی کھ در عرض رویھ قرار دارند و توان کشانش ھر یک از آج] تایر [

rib 3 ٢دنده ھای میان آنھاست ھا و ماھیچھ بخشی از الشھ کھ شامل دنده] غذا فناوری[

bifoliumدوبرگینھ خمی در صفحھ با معادلة] ریاضی [

tank bargeدوبة مخزنی کنند نوعی دوبة دارای مخزن کھ از آن برای حمل کاالی مایع استفاده می] دریایی [

bistabilityدوپایداری رای حضور در دو حالت پایا پیش از رسیدن بھ یک حالت پایدارتوانایی یک سامانھ ب] شیمی [

amphoterismمندی دوخصلت دھی اسیدی و بازی دارا بودن خاصیت واکنش] شیمی [

amphoprotismمندی پروتونی دوخصلت توانایی یک گونة شیمیایی در دادن و گرفتن پروتون] شیمی [

smoke generator, generatorدودساز ای برای تولید دود قابل رؤیت در ھواپیماھای نمایشی یا تونل باد افزاره] یھوای[

white smokerدودکش سفید ß ]٣۵٠تا ٣٠مانند در بستر اقیانوسھا کھ آبھای گرم سفیدرنگی با دمای مجرایی گرمابی و دودکش ] شناسی، زمین اقیانوس

آید درجة سلسیوس از آن بیرون می

black smokerدودکش سیاه ß ]٣۵٠رنگی با دمای بیش از مانند در بستر اقیانوسھا کھ آب گرم سیاه مجرایی گرمابی و دودکش] شناسی، زمین اقیانوس

آید درجة سلسیوس از آن بیرون می

nystagmusدودوک یا ترکیبی از است افقی یا عمودی یا چرخشی [ ßآھنگی و سریع چشمھا کھ ممکن حرکات غیرارادی و ضرب] شناسی شنوایی

آنھا باشد

Page 135: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

نگاری تصویری دودوکvideonystagmography, VNG

شناختی چشم در خالل تحریک بررسی عملکرد دھلیز گوش درونی کھ در آن حرکات کاراندام[ ßآزمون] شناسی شنوایی شود دستگاه دھلیزی با استفاده از دوربینھای فروسرخ مشاھده و ثبت می

cloud cameraدوربین ابر جایی ابر و درصد پوشش آسمان از دوربینی با طراحی ویژه کھ در تھیة تصویر از ابر برای تعیین محل و نحوة جابھ] جو[

شود آن استفاده می

photogrammetric cameraدوربین تصویرسنجی رود دوربینی کھ برای تصویرسنجی بھ کار می] برداری نقشھ[

terrestrial cameraدوربین زمینی دوربینی کھ برای عکسـبرداری از روی زمین طراحی شده است] برداری نـقشھ[

سازی دوربین نقشھ← برداری دوربین نقشھ mapping cameraسازی دوربین نقشھ

رود سازی بھ کار می دوربینی کھ برای عکسبرداری در نقشھ] برداری نقشھ[ surveying cameraبرداری دوربین نقشھ. متـ

aerial cameraربین ھوایی دو دوربینی کھ برای عکسبرداری در ھواگرد طراحی شده است] برداری نقشھ[

rotation, tree-age rotationدوره برداشت فاصلة زمانی میان زادآوری تا رسیدن درختان بھ دار قابل] جنگل[

period of vibrationدورة ارتعاش ارتعاش کاملزمان الزم برای تحقق یک مدت] فیزیک[

,financial rotationدورة اقتصاد مبنا economic rotation

کنندة زمان برداشت یک عامل اقتصادی است کھ لزوما ارتباطی با معیارھای فیزیکی ای کھ در آن تعیین دوره] جنگل[ رویشگاه ندارد

tidal periodدورة تناوب کشند متوالی[ ßند یا دو فروکشندزمان میان دو فراکش مدت] شناسی اقیانوس

دورة کشند. متـ

stand-age rotationمبنا دورة توده توده) regeneration(اضافة زمان تأخیر در زادآوری مجموع دوره بھ] جنگل[

,physical rotationمبنا دورة حجمtechnical rotation

درختان بھ اندازه یا حجم معین و متناسب با معیارھای گیرد کھ ای کھ در آن برداشت زمانی صورت می دوره] جـنگل[ بری رسیده باشند ھای چوب کارخانھ

Page 136: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

biological rotationمبنا دورة زیست شود ای کھ در آن برداشت در ھنگام مرگ درختان و قبل از پوسیدگی آنھا انجام می دوره] جنگل[

acceleration periodدورة شتاب ß ] رسد و در آن سرعت گیری فرا می زایی و فرسایش برخورد مایع کھ پس از مرحلة شکل ز کاواکای ا دوره] خوردگی

یابد فرسایش از مقادیر نزدیک بھ صفر تا بیشینھ افزایش می

دورة تناوب کشند← دورة کشند

replication forkدوشاخة ھمتاسازی آید نای در حال ھمتاسازی بھ وجود میساختاری دوشاخھ کھ بر اثر باز شدن دو رشتة د] شناسی ژن[

,diplacusisدوشنوی paracusis duplicate, double hearing

شود صورت دو صدا شنیده می پراشنوی کھ در آن یک صدا بھ[ ßنوعی] شناسی شنوایی

bipolarityدوقطبیت شود درت متخاصم تقسیم میوضعیتی کھ در آن جھان بھ دو قطب رقیب از کشورھا بھ رھبری دو ابرق] سیاسی [

,glide twin deformation twinدوقلوی دگرشکلی آید بلوری دوقلو کھ در نتیجة دگرشکلی در بلور قبلی بھ وجود می] زمین [

deformation twinningدوقلویی دگرشکلی دوقلویی یک بلور کھ در نتیجة لغزش بھ وجود آمده است] زمین [

dualismگرایی دوگانھ باور بھ اینکھ ذھن و بدن دو قلمرو مستقل با دو جوھر متمایزند کھ با یکدیگر تعامل دارند] شناسی نروا[

doublespeakگویی دوگانھ سازی مقصود واقعی در گفتار و نوشتار پنھان] نظامی [

,amphiphilicدوست دومحیطamphipathic

گریز وجود داشتھ باشد دوست و حالل گروه حالل ای کھ در مولکولھای آن ھر دو نوع ویژگی ماده] شیمی[

multi-track diplomacyدیپلماسی چندمسیره زمان و ھماھنگ از چند مسیر رسمی و غیررسمی، اما ھماھنگ صورت ھم پیشبرد دیپلماسی بھ ] سیاسی[

twin-track diplomacyدیپلماسی دومسیره ماھنگ از دو مسیر رسمی و غیررسمیزمان و ھ صورت ھم پیشبرد دیپلماسی بھ] سیاسی [

,second track diplomacyدیپلماسی مسیر دو track two diplomacy,

citizen diplomacy وران نظر دانشگاھیان و اندیشھ ای کھ از مجاری غیررسمی مانند سفر ورزشکاران و ھنرمندان یا تبادل دیپلماسی] سیاسی [

شود دنبال می

Page 137: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

viewدید جلوة بصری یک مکان یا گستره] عمومی[

انداز، منظره چشم. متـ

سازی اطالعات دیداری information visualisationاستفاده از توانمندیھای مفھومی و شناختی انسان برای درک بھتر اطالعات پیچیده و انتزاعی بھ کمک ] کتابداری ]بازنمودھای نگاشتاری

look-out man, look-out 1دیدبان فردی کھ دیدبانی برعھدة اوست] ایی دری[

look-out 2 ,look-outsدیدبانی استفاده از کلیة وسایل و تجھیزات موجود اعم از دیداری و شنیداری برای پایش خطرات احتمالی در اطراف ] دریایی [

کشتی

paleoseismologyشناسی زلزلھ دیرینھ شناختی پایة شواھد زمین ھای پیش از تاریخ بر لرزه مطالعة زمین] ژئوفیزیک[

,dry farmingکاری دیمdryland farming, rainfed agriculture

خشک با استفاده از نزوالت جوی و بدون آبیاری کشت گیاھان در نواحی خشک و نیمھ] زراعت[

sidewallدیواره بخشی از تایر کھ بین شانھ و طوقھ قرار دارد] تایر [

ذ

nativistگرا ذات گرایی باور دارد فردی کھ بھ ذات] شناسی روان[

nativismگرایی ذاتنگرشی کھ بر اساس آن ذھن ساختارھای ذاتی معینی دارد و تجربھ نقش محدودی در پدیدآیی معرفت ایفا ] شناسی روان[

کند می

cloud particleذرة ابر دھندة ابر ھریک از اجزای اصلی تشکیل] جو[

رانبا زیست← باران ذره ر

واکنشگاه فراگرمایی← رآکتور فراگرمایی

واکنشگاه گرمایی← رآکتور گرمایی

Page 138: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

source-sinkرابطة مبدأ ـ مقصد کھ در آن ) photosynthesis(رابطة میان دو بخش یک سامانھ یا دو اندام یک گیاه در فرایند فتوسنتز ] زراعت، گیاھی[

کند و بخش دیگر در حکم محل تجمع یا مصرف، یعنی مقصد یک بخش در حکم تولیدکننده، یعنی مبدأ، عمل می

ride qualityراحتی سفر حرکت از لحاظ شدت و بسامد ارتعاش، میزان آسودگی و رضایتی کھ مسافر در یک وسیلة نقلیة در حال ] شھری درون[

کند تاب، غلت، تکان ناشی از تغییر آھنگ شتاب و جز آن احساس می

cloud-detection radarر رادار آشکارسازی اب دھندة بارش طراحی شده است راداری کھ برای آشکارسازی ذرات ابر و متمایز کردن آنھا از ذرات بزرگتر تشکیل] جو[

رادار شناخت دوست از دشمنidentification friend or foe

و واپایش از طریق رادار طراحی شده ای الکترونیکی در مخابرات برای شناسایی کھ بھ منظور فرمان سامانھ] نظامی [ است IFFرشداد . اختـ

راستای تدفین← راستای بدن

,skeletal orientation burial orientationراستای تدفین راستای قرار گرفتن جسد در ھنگام تدفین] شناسی باستان[

body orientationراستای بدن . متـ

grave orientationراستای گور وضعیت چالة گور نسبت بھ چھار جھت اصلی] شناسی انباست[

container orientationراستای نساآوند وضعیت تابوت یا خمره یا ھر آنچھ حاوی بقایای جسد باشد نسبت بھ چھار جھت اصلی] شناسی باستان[

sirloinراستھ االران قرار داردبخشی از الشة دام کھ در دو طرف ستون فقرات پیشتر از ب] فناوری غذا[

Rafflesiaرافلزیا ای انگلی از رافلزیائیان با پانزده تا نوزده گونھ کھ ھمگی بومی آسیای جنوب شرقی ھستند؛ این گیاھان ساقھ سرده] گیاھی [

در گلبرگی است کھ و ریشھ و برگ واقعی ندارند و تنھا بخش قابل رؤیت آنھا در بیرون از بافت میزبان، گلی درشت و پنجمتر قطر و تا ده کیلوگرم وزن داشتھ باشد؛ بو و ظاھر این گل مانند گوشت سانتی ١٠٠ھای مختلف ممکن است بیش از گونھ

شود دور آن و انتقال گرده از گلھای نر بھ گلھای ماده می فاسد است کھ موجب جمع شدن مگس بھحاکم ) Sir Thomas Stamford Raffles(ورد رافلز ٭ نام این سرده و تیرة منسوب بھ آن از نام سر توماس استمف

.بریتانیایی سوماترا گرفتھ شده است

Rafflesiaceaeرافلزیائیان رویند؛ این سانان انگلی با سھ سرده و حدود بیست گونھ کھ در شرق و جنوب شرقی آسیا می ای از مالپیگی تیره] گیاھی [

ھا یا ندارند و گلھای آنھا بر روی ریشھ) photosynthetic(فتوسنتزکننده گونھ بافت گیاھان ساقھ و برگ و ریشھ و ھیچ ای از انگوریان ھستند بخشھای پایینی ساقة گیاه میزبان قرار دارد؛ برخی از این گیاھان انگل داخلی سرده

shank 2ران ھر یک از اندامھای حرکتی پسین دام] فناوری غذا[

Page 139: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,gravimeter driftسنج رانة گرانیgravity-meter drift, drift of gravimeter

شود گیری گرانی انجام می تغییر تدریجی و ناخواستھ در مقدار مرجعی کھ بر اساس آن اندازه] ژئوفیزیک[

راھبرد گردآوری اطالعاتinformation gathering strategy

گیرند اطالعات بھ کار می جویان برای دسترسی رویکردھا و فرایندھایی کھ اطالع] کتابداری[

toll roadراه عوارضی توان از آن عبور کرد راھی کھ با پرداخت عوارض می] شھری درون[

tacticsراھکنش جایی ھماھنگ و استفاده از حداکثر توان رزمی یگانھا با آرایش و جابھ. ٢کارگیری نیروھا در رزم نحوة بھ. ١] نظامی[

منظم آنھا در برابر دشمن

tacticianشناس راھکنش کارگیری آنھا در میدان نبرد است جایی نیروھا و بھ فردی کھ متخصص جابھ] نظامی[

tacticalراھکنشی کارگیری نیروھا در میدان نبرد است آنچھ مربوط بھ بھ] نظامی [

vortex cloud streetای ابرتاوه گون راه است ابری کھ با تاوة غلتکی ھمراه گون راه] جو[

cybernomeرایاختمان نظامی ھماھنگ از ساختارھا و کارکردھای ثابت و متغیر یاختة زنده] شناسی ژن[

cybernomicsشناسی رایاختمانشناسی و شناسی و پروتگان شناسی و رونوشتگان مطالعة علمی رایاختمان شامل دانشھای ژنگان] شناسی ژن[

)metabolomics(شناسی دگرگشتگان

caucus رایزنش مشی یا راھبرد یا نامزد انتخابات گردھمایی گروھی محدود، معموال اعضای یک حزب سیاسی، برای تعیین خط] سیاسی[

information relevanceربط اطالعاتی ای از مدارک یا مدرکی واحد با نیاز اطالعاتی کاربر چگونگی انطباق مجموعھ] کتابداری[

,flag discriminationرجحان پرچم cargo preference

اند قائل است، صرفنظر اولویتی کھ یک دولت در جھت جذب کاال برای کشتیھایی کھ تحت پرچم آن بھ ثبت رسیده] دریایی[ از مالحظات تجاری حاکم بر حمل کاال

رخ انحاللی← رخ انحالل فشاری

Page 140: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

solution cleavageرخ انحاللی شود ھای میکا مشخص می ھای طویل یا ورقھ ناپذیر یا سوگیری ترجیحی دانھ دة انحاللھای بازمان رخی کھ با رگھ] زمین [

pressure solution cleavageرخ انحالل فشاری . متـ

air pollution episodeرخداد آلودگی ھوا ا مرگ شودھای ھوا در یک دورة زمانی کھ ممکن است موجب بیماری ی افزایش نامعمول غلظت آالینده] زیست محیط[

slaty cleavageرخ سنگ لوحی شوند ھایی از میکا از ھم جدا می ھای کوارتز یا فلدسپار با الیھ ای از انبوھھ ھای کشیده رخی کھ در آن حوزه] زمین [

spaced cleavageدار رخ فاصلھ شوند میھای مشخص یا سطوحی کھ با نواحی فاقد رخ از ھم جدا رخی با حوزه] زمین [

basal cleavageای رخ قاعده ای رخی کانیایی بھ موازات صفحة قاعده] زمین[

crenulation cleavageای رخ کنگره آید وجود می خوردگی ریزمقیاس بھ ھای کانی کھ بر اثر چین ھای سنگ یا دانھ رخی ناشی از سوگیری ترجیحی الیھ] زمین[

pencil cleavageرخ مدادی شود صورت قطعات دراز و کشیده، شبیھ بھ مداد، می رخی کھ باعث شکستھ شدن سنگ بھ ]زمین[

pencil structureساختار مدادی . متـ

١ profileنما رخھای نـمودار یا جدول، کھ صفات و مشخصھ[ ßصورت ھا، اغلب بھ یافتھ از داده خالصھ یا تحلیلی سامان] شناسی پروتگان

دھد ن میبارز آنھا را نشا

profilingنمانگاری رخß ]نما تھیة یا ترسیم رخ] شناسی پروتگان

proteomic profilingنمانگاری پروتگان رخß ]ھا در مخلوطھای پیچیده و نیز تشخیص استفاده از برچسبھای شیمیایی برای گروھھایی فعال از پروتئین] شناسی پروتگان

نقش کارکردی این گروھھا

protein profilingری پروتئین نمانگا رخß ]تھیة فھرست کاملی از پروتئینھا و پپتیدھای یک سامانة زیستی در زمانی معین] شناسی پروتگان

protein profileنمای پروتئین رخß ]شود ینمانگاری پروتئین بازنمایی م مجموعة کاملی از پپتیدھا و پروتئینھای یک نمونة خاص کھ در رخ] شناسی پروتگان

diameter classردة قطری گیرد برداری در آن قرار می بندی و بھره ای از قطرھای ساقة درختان برای طبقھ ای کھ دامنھ بازه] جنگل[

conjugacy classردة مزدوجی اند مجموعة ھمة اعضایی از یک گروه کھ با عضو مفروضی از گروه مزدوج] ریاضی[

Page 141: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

plant-based dietپایھ رژیم گیاه شود ای غذایی کھ در آن بخش اعظم انرژی و مواد مغذی با غذاھای گیاھی تأمین می برنامھ] تغذیھ[

calcareous clayرس آھکی کربنات توجھی کلسیم رسی حاوی مقدار قابل ] زمین[

رسانش استخوانی← رسا

,information articulationرساسازی اطالعات articulation of information

راحتی بھ آن دست یابد یا آن را درک کند ای کھ کاربر بتواند بھ گونھ شیوة عرضـة اطالعات بھ] کتابداری[

bone conductionرسانش استخوانی ß ]انتقال صدا بھ حلزون از راه ارتعاش جمجمھ] شناسی شنوایی

BCرسا . اختـ رسانش استخوانی مطلق

absolute bone conduction استخوانی در وضعیتی کھ مجرای شنوایی دو گوش کامال مسدود است[ ßرسانش] اسیشن شنوایی

absolute BCرسای مطلق . اختـ

relative bone conductionرسانش استخوانی نسبی استخوانی در وضعیتی کھ مجرای شنوایی دو گوش کامال مسدود نیست[ ßرسانش] شناسی شنوایی

relative BCرسای نسبی . اختـ

air conductionرسانش ھوایی ß ]انتقال صدا بھ گوش درونی از طریق مجرای شنوایی و گوش میانی] شناسی شنوایی

ACرسھ . اختـ

asymmetrical conductivityتقارن رسانندگی بی تغییر رسانندگی در سطح مقطع جسم رسانایی کھ نسبت بھ محور تقارن یکنواخت نیست] فیزیک[

unilateral conductivityھ رسانندگی یکسوی کند ویژگی آرمانی ھر جزء مداری کھ جریان را فقط در یک جھت ھدایت می] فیزیک[

رسانش استخوانی مطلق← رسای مطلق

رسانش استخوانی نسبی← رسای نسبی

waterside depositسو رسوب آبß ]کننده بر اثر آب و محصوالت خنک نمک و رسوب سختی کھ در سطوح داخلی دیگھای بخار و برجھای] خوردگی

شود ھای موجود در آن ایجاد می ھا و بازدارنده کننده ھای عملیات شیمیایی، مانند پخش خوردگی و نھشتھ رسوب سمت آب. متـ

fireside depositسو رسوب آتشß ]کنند رسوب بالقوه خورندة حاصل از احتراق سوختھایی کھ سرباره تولید می] خوردگی

رسوب سمت آتش .متـ

Page 142: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,biogenous sedimentزاد رسوب زیستbiogenic sediment

ھا مرجانی یا پوستة صدفھا یا اسکلت دیاتومھ[ ßرسوباتی کھ گیاھان یا جانورانی مانند آبسنگھای] شناسی، زمین اقیانوس)Diatoms ( یا شعاعیان)Radiolaria (داران یا روزن)Forami-nifera (یا کوکولیتوفورھا )Coccolithophora ( ایجاد

کنند می

سو رسوب آب← رسوب سمت آب

سو رسوب آتش← رسوب سمت آتش

lithogenous sedimentزاد رسوب سنگß ]شوند ھا ایجاد می رسوباتی متشکل از ترکیبات معدنی کھ در نتیجة ھوازدگی صخره] شناسی، زمین اقیانوس

,cosmogenous sedimentزاد رسوب کیھانcosmic sediment ای در محیطھای رسوبی ذرات ریز شخانھ[ ßنشینی غبارھای کیھانی یا رسوبات حاصل از تھ] شناسی، زمین اقیانوس

رسانش ھوایی← رسھ

direct arrivalرسید مستقیم تاب و شکست، طور مستقیم یا کمی مایل، بدون باز شدة موجی کھ مسیر بین چشمھ و گیرنده را بھ انرژی ثبت] ژئوفیزیک[

کند طی می cheese ripeningرسیدن پنیر

رسد فرایندی کھ در طی آن طعم و بافت پنیر بھ حد مطلوب می] فناوری غذا[

,adult woodچوب رسیدهmature wood, outer wood

اند ل یافتھھا از نظر ابعاد و ساختار کامال تکام چوب کھ در آن یاختھ ھمة بافت چوبی بیرون ھستة جوان] جنگل[

meat agingسازی گوشت رسیده یابد شود و عطر و طعم آن بھبود می فرایندی کھ در آن با آویختن الشھ، گوشت ترد می] فناوری غذا[

رشتة نارمزگذار← رشتة الگو

رشتة رمزگذار← رشتة بامعنا

رشتة نارمزگذار← رشتة پادرمزگذار

رشتة نارمزگذار← رشتة پادمعنا

lagging strandو رشتة پیر شود طور گسستھ بھ دنبال ھمتاسازی رشتة پیشرو ساختھ می ای از دنا کھ بھ رشتھ] شناسی ژن[

leading strandرشتة پیشرو شود ساختھ می ٣′بھ ۵′طور پیوستھ در ای از دنا کھ در فرایند ھمتاسازی بھ رشتھ] شناسی ژن[

Page 143: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,coding strandرشتة رمزگذار non-transcribed strand

ای از مارپیچ دنا کھ توالی آن مشابھ توالی رناپ ژن مربوط است رشتھ] شناسی ژن[ sense strandرشتة بامعنا . متـ

plus strandرشتة مثبت non template strandرشتة ناالگو

sloven ,beardماند رشتھ خورد بینھ بھ چشم می ھایی بر روی کنده یا در انتھای گرده شتھشدة تنة درخت کھ بھ صورت ر زوائد بخش قطع] جنگل[

رشتة رمزگذار← رشتة مثبت

رشتة نارمزگذار← رشتة منفی

رشتة رمزگذار← رشتة ناالگو

,non-coding strandرشتة نارمزگذار transcribed strand

رشتة رمزگذار است ای از مارپیچ دوگانة دنا کھ رمزگذار نیست و مکمل رشتھ] شناسی ژن[ template strandرشتة الگو . متـ

anticoding strandرشتة پادرمزگذار antisense strandرشتة پادمعنا

minus strandرشتة منفی

رادار شناخت دوست از دشمن← رشداد

substrateرشدمایھ راھم کندای کھ نیاز غذایی و بستر زیست ریزاندامگانھا را ف ھر ماده] زیست محیط[

envyرشک ھیجان منفی و ناشی از ناخشنودی و انزجار حاصل از مشاھدة پیشرفت و موفقیت دیگری] شناسی روان[

penis envyرشک قضیب اشتیاق مادینھ برای تملک اندام جنسی نرینھ] شناسی روان[

MMT Observatory, MMTO. تی.ام.رصدخانة امکنند و تلسکوپ طـور مشترک اداره می سونین و دانشگاه آریزونا آن را بھ اسمیت ای کھ مؤسسة رصدخانھ[ ß]نجوم رصدی

متری در آن قرار دارد ۵/۶. تی.ام.ام

information behaviour, IBرفتار اطالعاتی کنش انسان در مواجھھ با منابع و مجراھای اطالعاتی] کتابداری[

health behaviourمحور رفتار سالمت دھد آوردن یا حفظ یا بازیابی سالمت و پیشگیری از بیماری انجام می دست رفتارھایی کھ فرد برای بھ ] سالمتعلوم [

information use behaviourرفتار کاربری اطالعات شده و دانش فرد کنش عینی یا ذھنی حاصل از پیوند اطالعات کسب] کتابداری[

Page 144: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,fretting fretting wearرفتگی اصطکاکی نوعی رفتگی بر اثر حرکت ارتعاشی یا نوسانی با دامنة محدود کھ حاصل آن جدا شدن ذرات بسیار ریز از [ ß]وردگیخ

سطح تماس است

fatigue wearرفتگی خستگی ß ]رفتگی سطح یک قطعھ بر اثر شکست حاصل از خستگی ماده] خوردگی

abrasive wearرفتگی سایشی ß ]اده بر اثر حرکت نسبی آن در تماس با سطحی دیگر یا در تماس با ذرات جامدتخریب مکانیکی سطح م] خوردگی

erosive wearرفتگی فرسایشی ß ]ھا کھ بر اثر برخورد ذرات جامد یا فرسایش دوغابی یا نوعی رفتگی در جدارة داخلی تجھیزات انتقال شاره] خوردگی

آید برخورد قطرکھای مایع یا فرسایش کاواکی پدید می

ناوش← محوری رقص

خاکستر ریزش ← رگبار خاکستر

stratumرگھ نگاری قابل مشاھده باشد نھشتة منفرد ھمگون و ھمجنس و ھمرنگ باستانی کھ در الیھ] شناسی باستان[

cloud streaksگان ابر رگھ شندھایی از ابر کھ در امتداد مسیرھای باریک، مستقیم یا خمیده، قرار گرفتھ با انبوھھ] جو[

,initiation codonرمزة آغازش start codon, initiator codon

کند ساخت را تعیین می ای در رناپ کھ در جریان ترجمھ، نخستین آمینواسید پروتئین درحال رمزه] شناسی ژن[ initiator 2 ٢آغازگر. متـ

translation initiationآغازگاه ترجمھ site

,RNA polymeraseرنابسپاراز DNA-dependent RNA polymerase

دھد ای قرار می رشتھ ای کھ رشتة پادمعنای مارپیچ دوگانة دنا را الگوی ساخت رنای تک مایھ زی] شناسی ژن[ transcriptaseرونوشتاز . متـ

رنای تداخلگر کوچک← رناتک

تداخل رنایی← رناخاموشی RNase ,ribonucleaseرناز

شکند ای کھ پیوندھای نوکلئوتیدی رنا را می یھما زی] شناسی ژن[

رنای پادمعنا← رنام

رنای تداخلگر کوچک← رنای بازدارندة کوچک

Page 145: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,antisense RNA ,aRNAرنای پادمعنا asRNA

استای رنا کھ توالی نوکلئوتیدی آن مکمل توالی نوکلئوتیدی رنای بامعنا یا رنای پیک رشتھ مولکول تک] شناسی ژن[ complementary RNAرنای مکمل . متـ

cRNAرنام . اختـ

mall interfering RNAرنای تداخلگر کوچک نوکلئوتیدی کھ در تجزیھ و منع رونویسی رنا نقش دارد ٢٢تا ٢١رنای کوچک ] شناسی ژن[

siRNAرناتک . اختـ small inhibitory RNAرنای بازدارندة کوچک . متـ

رنای پادمعنا← مل رنای مک

آمدة پختھ رنگدانة گوشت عملcooked cured-meat pigment

ھای جانبی ھر مجتمع کشتارگاھی است رنگدانة حاصل از گلبولھای قرمز خون دام کھ از فراورده] فناوری غذا[ CCMPرنگوپخت . اختـ

chlorosisرفتگی رنگ ھای ھوا ر اثر بیماری یا کمبود مواد غذایی یا تأثیر آالیندهشدگی اندامھای سبز گیاھان ب رنگ بی] زیست محیط[

آمدة پختھ رنگدانة گوشت عمل← رنگوپخت

weld procedureروال جوش ای مانند مواد و ھندسة اتصال و تنظیم و راه انداختن تجھیزات و سامانة کامل جوشکاری شامل متغیرھای عمده] متالورژی[

اھای مراحل مختلفتنظیم جریان گاز یا برق و دم

check-out procedureروال خروج شود تشریفاتی کھ در زمان خروج مھمان انجام می] گردشگری[

check-in procedureروال ورود شود تشریفاتی کھ در زمان ورود مھمان انجام می] گردشگری[

١ psychodynamics پویھ روان شود شناختی خاصی می خودآگاه یا ناخودآگاه کھ منجر بھ رخداد یا حالت روانالگوی نیروھای برانگیزندة ] شناسی روان[

٢ psychodynamicsشناسی پویھ روانھای تحول و تغییر و تعامل فرایندھای ذھنی و ھیجانی و انگیزشھا و سائقھا تأکید ھر دیدگاھی کھ بر جنبھ] شناسی روان[

داشتھ باشد

کاوانھ درمانی روان روانpsychoanalytic psychotherapy

پویشـی درمانـی روان ھـای خـاص آن نظـیر روان کـاوی سنـتی یـا یکـی از گـونھ درمـان بـھ روش روان] شـناسی روان[)psychodynamic psychotherapy(

Page 146: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

شناسی تحلیلی روانanalytic psychology

آن بر اساس ارزشھای فلسفی و نمادھا و تصاویر ازلی ای از مطالعھ و تفسیر روان و اختاللھای شیوه] شناسی روان[)primordial ( و سائق خودکامرواسازی)self fulfillment (گذاری کرده است کھ کارل یونگ آن را پایھ

depth psychologyنگر شناسی ژرفا روانانات را در فرایندھای ذھنی درمانی کھ منشأ آشفتگیھا و ھیج شناسی و روان رویکردی عمومی در روان] شناسی روان[

کند ناخودآگاه جستجو می

psychoanalyst ,analystکاو روانکاوی در درمان اختالالت کاوی را دیده است و از فنون روان درمانگری کھ آموزشھای نظری و عملی روان] شناسی روان[

برد روانی بھره می

psychoanalyticکاوانھ روان کاوی است مبتنی بر رویکرد روانویژگی آنچھ ] شناسی روان[

lay analystکاو غیرپزشک روان کند و پزشک نیست کاوی غیرپزشکی فعالیت می ای کھ در حوزة روان دیده فرد آموزش] شناسی روان[

psychoanalysisکاوی روانیشتر فعالیتھای ذھنی و رویکردی بھ ذھن و اختاللھای روانی و نحوة درمان آنھا با این فرض اساسی کھ ب] شناسی روان[

دھد پردازش آنھا در ضمیر ناخودآگاه رخ می

literary psychoanalysisکاوی ادبیات روان کاوی در تفسیر متون ادبی کاربرد روان] شناسی روان[

کاوی با نظارت روانcontrol analysis, supervised analysis,

supervisory analysis دھد کاو مجرب انجام می ای کھ کارآموز با نظارت و راھنمایی روان اوانھک درمان روان] شناسی روان[

,orthodox psychoanalysisکاوی سنتی روانclassical psychoanalysis

ھیچ جرح و تعدیلی بھ راھکارھای بنیادین زیگموند فروید پایبند است ای کھ بی کاوانھ درمان روان] شناسی روان[

lay analysisکاوی غیرپزشکی روانکاوی آموزش دیده دھد کھ در حوزة نظری و عملی روان ای کھ فرد غیرپزشکی انجام می کاوانھ درمان روان] شناسی روان[

است

applied psychoanalysisکاوی کاربردی روان و دینھایی غیر از حوزة بالینی مانند ادبیات و ھنر کاوی در حوزه کارگیری اصول روان بھ] شناسی روان[

child analysisکاوی کودک روان کاوی برای درمان کودکان استفاده از اصول روان] شناسی روان[

direct psychoanalysisکاوی مستقیم روان پریش کاوی برای ارتباط مستقیم با ضمیر ناخودآگاه بیمار روان شدة روان وتعدیل استفاده از فنون جرح] شناسی روان[

Page 147: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

wild psychoanalysisده کاوی ناسنجی روانگیرد کاوی فاصلھ می کاوی مبتنی بر برداشت سطحی و شتابزده کھ از روشھا و فنون اصلی روان نوعی روان] شناسی روان[

پردازد باشد، می و بھ اندرزدھی مستقیم بھ بیمار و تفسیر رفتار او، پیش از آنکھ برای شنیدن آنھا آمادگی داشتھ

transference neurosisنژندی انتقال روانکند اما ناشی از احیا و تجربة مجدد ای کھ فرایند انتقال آنھا را ایجاد می نژندانھ کاوی، واکنشھای روان در روان] شناسی روان[

در دوران کودکی بیمار ھستند) trauma(ھای روانی تعارضھا و ضربھ

bedspread, bedcoverروتختی اندازند دار کھ بر روی تخت می حای غالبا طر پارچھ] گردشگری[

hot strippingسازی داغ روتß ] شود برداشتن و زدودن الیة رنگ با فرایندی شیمیایی کھ معموال در آن از محلول قلیایی داغ استفاده می] خوردگی

cold strippingسازی سرد روت دمای محیطوری در برداشتن و زدودن الیة رنگ غالبا بھ روش غوطھ[ ß]خوردگی

weld face, face of weldروجوش نشیند سطح آخرین مادة جوشی کھ بر روی قطعھ می] متالورژی[

dressing 1روریز ریزند کردن بر روی غذا می طعم دھنده کھ برای تزیین و خوش مخلوط روان مواد غذایی و طعم] فناوری غذا[

٢ dressingروریزی کردن آن طعم ر روی غذا برای تزیین و خوشافزودن روریز ب] فناوری غذا[

cloudy dayروز ابری درصد آسمان از ابرھای کدر پوشیده شده است ٧۵روزی کھ در بیشتر ساعات آن بیش از ] جو[

روزدریافت برآوردی ایمن و کافی← روزاک

روزدریافت برآوردی ایمن و کافیestimated safe and adequate daily

dietary intakes رواداشت رژیمی «شده برای آن دستھ از مواد مغذی کھ اطالعات کافی برای تدوین مقدار دریافت توصیھ] تغذیھ[

آنھا وجود ندارد» شدة توصیھ ESADDIsروزاک . اختـ

روز کشندی← روز قمری

tidal dayروز کشندی النھار نصف[ ßالی ماه از یکفاصلة زمانی میان دو عبور متو] برداری شناسی، نقشھ اقیانوس

lunar dayروز قمری . متـ

epigealروزمینی گیرد ھای آن در باالی سطح خاک قرار می ویژگی گیاھی کھ در ھنگام جوانھ زدن بذر لپھ] زراعت[

Page 148: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

loopholeروزنھ کنند منفذ یا شکافی باریک در دیوار سنگر کھ از آن تیراندازی می] نظامی[

off-hire daysاره روزھای خارج از اج تعداد روزھایی کھ کشتی در وضعیت خارج از اجاره است] دریایی[

ice dayروز یخی رسد شناسی، روزی کھ بیشینة دمای ھوا در ابزارپوش بھ بیش از صفر درجة سلسیوس نمی در اقلیم] جو[

,top cap, tread capروساخت رویھ toe cap

یھدار رو الیة فوقانی و نقش] تایر[

mortuary practiceروش تدفین شیوة عملی اجرای آداب و رسوم تدفین درگذشتگان در یک جامعھ] شناسی باستان[

control methodروش واپایی ای از موجودی سر پا برای درصد یا نمونھ ھای صد ای از آماربرداری رویکردی در مدیریت جنگل بر پایة مجموعھ] جنگل[

کنش قطری درختانواپایی مستمر روند پرا

bead butter, bead lubeروغن طوقھ )rim(الزم برای جلوگیری از صدمھ دیدن تایر و جااندازی آسان آن بر روی رینگ ) lubricant(لیزانة ] تایر[

fairway ,mid-channelروگاه گذاری شده است ھا و بین بنادر و ورودی بنادر کھ عالمت پذیر در رودخانھ بخشی از آبھای ناوش] دریایی[

Rubiaروناس گونھ کھ بومی افریقا و ۶٠ای چندسالة خزنده یا باالرونده با حدود درختچھ ای از روناسیان علفی و نیمھ سرده] گیاھی [

ای متراکم شان خوشھ آذین رنگ دارد و گل نواحی معتدل آسیا و امریکا ھستند؛ گلھای کوچک آنھا پنج گلبرگ بھ رنگ زرد کم کنند است؛ از ریشة این گیاھان رنگ سرخ تھیھ می

Rubiaceaeروناسیان گونھ ۶٠٠٠سرده و ۶٠٠درختی یا باالرونده یا علفی با حدود ای و گاھی سانان غالبا درختچھ سپاسی ای از گل تیره] گیاھی[

کھ در مناطق گرم مرطوب باالترین تنوع را دارند؛ آرایش برگھا معموال متقابل با ظاھری فراھم است و گلھایشان معموال دوجنسی و جام و کاسة آنھا چھار تا پنج لپی است و چھار تا پنج پرچم و دو برچھ دارند

رنابسپاراز← رونوشتاز

transcriptosomeتن رونوشت ھمتافتی از پروتئینھا کھ در رونویسی یک ژن نقش فعال دارد] شناسی ژن[

transcriptomeرونوشتگان شدة یک ژنگان مجموعة رونوشتـھای مربوط بھ ژنھای بـیان] شـناسی ژن[

expressed genomeشده ژنگان بیان. متـ

transcriptomicsشناسی رونوشتگان رود مجموعة روشھایی کھ در تجزیھ و تحلیل رونوشتگان یاختھ و برخی اندامکھای درونی آن بھ کار می] شناسی ژن[

Page 149: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

map faceروی نقشھ سویی از برگ نقشھ کھ نقشھ بر روی آن چاپ شده است] برداری نقشھ[

رویکرد بازساختی ـ واپسروregressive-reconstructive approach

زا را کھ در مراحل شود تا موقعیتھای ھیجانی شدید ضربھ درمانی کھ در آن مراجع تشویق می روشی در روان] شناسی روان[ پیشین زندگانی رخ داده است دوباره تجربھ کند

tread 1رویھ ترین بخش تایر، شامل آج و بستر آن، کھ با سطح جاده تماس دارد بیرونی] تایر[

asceticismطلبی ریاضتپوشی از لذت و انجام دادن فعالیتھایی مانند خصوصیتی در فرد یا شیوة زندگی او مبتنی بر خودداری و چشم] شناسی روان[

نفس بدنی روزه گرفتن و سکوت و انزواجویی و کف

tremolo, tremolandoریز تکرار سریع و ممتد یک نغمھ و گاه دو نغمھ] موسیقی[

پروتئینتراشة ← ریزآرایة پروتئین

microcrystalریزبلور میکروسکوپ قابل تشخیص است/ بلوری کھ ماھیت بلورین آن فقط در زیر ریزبین] زمین[

ultrasonic microscopeریزبین فراصوتی کند میکروسکوپ کھ با استفاده از امواج فراصوتی کار می/ نوعی ریزبین] فیزیک[

میکروسکوپ فراصوتی. متـ ash fallخاکستر ریزش

ریزش خاکستر ھوابرد از ابر فورانی] زمین[ ash showerرگبار خاکستر . متـ

,microfloraریزگان normal microbial flora, flora

طور طبیعی در محیط یا محل خاصی وجود دارند مجموعة ریزاندامگانھایی کھ بھ[ ßشناسی، در میکرب] میکرب normal floraریزگان طبیعی . متـ

ریزگان← ریزگان طبیعی

transient floraریزگان گذرا ß ]شود زایی کھ مدت کوتاھی در بدن ساکن می زا یا بالقوه بیماری ریزگان غیربیماری] میکرب

,resident floraریزگان مقیم commensal flora

شود افت میطوالنی در اندامی مانند روده ی[ ßی کھ در یک مقطع سنی و برای مدتی ریزگان] میکرب

woody rootریشة چوبی ای کھ حاوی بافت چوبی ثانویھ است ریشھ] جنگل[

Page 150: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

shallow-rootedسطحی ریشھ کند ھای آن نزدیک بھ سطح خاک رشد ویژگی گیاھی کھ ھمھ یا بخش عمدة ریشھ] جنگل، زراعت[

deep-rootedعمقی ریشھ کند خاک رشد میھای آن در اعماق ویژگی گیاھی کھ ریشھ] جنگل، زراعت[

friction railریل اصطکاکی رود و با اعمال نیرویی معین بھ دو طرف چرخھای گیرھا بھ کار می ریلی متفاوت با ریل حرکتی کھ در سرعت] ریلی[

دھد نورد، سرعت آنھا را در تپة تنظیم کاھش می خط

tie saw, tie shearبندبر ریلکنند تا بند را بھ سھ بخش تقسیم می مانند یا ابزار برش کھ با آن ریل ھای اره بھ تیغھماشینی برای کار در خط مجھز ] ریلی [

آسانی بتوان آنھا را از زیر خط بیرون کشید بھ بر تراورس. متـ

bridge tie, bridge timberبند پل ریلتـوان از آن بر روی پلـھای دارای عرشـة شود تـا ب بنـدی چـوبی کـھ در ابـعادی بـزرگـتر از معـمول تھـیھ می ریل] ریلـی[

بـاز استفاده کرد تراورس پل. متـ

warped tieخورده بند تاب ریل بندی چوبی کھ بر اثر تر و خشک شدن تغییر شکل یافتھ است ریل] ریلی[

خورده تراورس تاب. متـ

composite tieبند ترکیبی ریل اند ای چسبناک بھ ھم متصل شده ون کھ با مادهشده از مصالح گوناگ بندی ساختھ ریل] ریلی[

تراورس ترکیبی. متـ

adzed tieای بند تیشھ ریل بندی چوبی کھ در محل با تیشھ بھ شکل مناسب بازسازی شده باشد ریل] ریلی[

ای تراورس تیشھ. متـ

بند درز ریل ریل← بند درز ریل joint tieبند درز ریل ریل

گیرد قرار می) bolted joint(ر درز پیچی بندی کھ زی ریل] ریلی[ بند درز، تراورس درز ریل ریل. متـ

peaky tieبند سرو کپکی ریل زده شده از چوب درخت سرو کپک بندی تھیھ ریل] ریلی[

تراورس سرو کپکی. متـ

,stone block stone-block tieبند سنگی ریل بند قدیمی از جنس سنگ نوعی ریل] ریلی[

تراورس سنگی .متـ

Page 151: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

bored tieدار بند سوراخ ریل اند بندی کھ برای سھولت کار، پیشتر آن را در محل نصب زینچھ سوراخ کرده ریل] ریلی[

دار تراورس سوراخ. متـ

,triangular tie three-sided tieگوش بند سھ ریل شد یضلعی کھ از آن در آستانة سدة بیستم استفاده م بند چوبی سھ ریل] ریلی[

گوش تراورس سھ. متـ

grooved tieبند شیاردار ریل بندی کھ بر آن شیاری برای استقرار دندانة زینچة فلزی در محل نشیمنگاه ریل ایجاد شده است ریل] ریلی[

تراورس شیاردار. متـ

,longitudinal tieبند طولی ریلlongitudinal timber

شود طول آن کار گذاشتھ میبندی کھ در زیر ریل و در ریل] ریلی[ تراورس طولی. متـ

substitute tieبند غیرچوبی ریل بندی کھ از جنسی غیر از چوب ساختھ شده باشد ھر نوع ریل] ریلی[

تراورس غیرچوبی. متـ

failed tieبند فرسوده ریل بندی کھ کارایی خود را از دست داده است ریل] ریلی[

تراورس فرسوده. متـ

dotty tieد کپکی بن ریل بندی چوبی کھ قارچ بر روی آن رشد کرده باشد ریل] ریلی[

تراورس کپکی. متـ

tie extractorبندکش ریل کشد بندھای کھنھ و معیوب را از زیر ریل بیرون می ماشینی کھ ریل] ریلی[

کش تراورس. متـ

tie inserterبندکوب ریل دھد را در زیر ریل جا میبندھای جدید ماشینی کھ ریل] ریلی[

کوب تراورس. متـ

short tie, stub tieبند کوتاه ریل بندی کھ طول آن کوتاھتر از حد استاندارد است ریل] ریلی[

تراورس کوتاه. متـ

marginal tieبند کھنھ ریل بند دوام نداشتھ باشد ة تعویض ریلبندی کھ ھنوز قابل استفاده است، ولی ممکن است تا بازدید بعدی یا پایان چرخ ریل] ریلی[

تراورس کھنھ. متـ

Page 152: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

tie spacerبندگذار ریل دھد شده قرار می بینی ھای پیش بندھا را در طول خط و در فاصلھ ماشینی کھ ریل] ریلی[

گذار تراورس. متـ tie nipperبندگیر ریل

بند در ھنگام کوبیدن میخ ابزاری برای محکم نگھداشتن ریل] ریلی[ گیر تراورس. متـ

,tie tongs one-man tie tongsبندگیر دستی ریلبند کھ ھر دو تیز و دو دستھ برای بیرون کشیدن یا جاگذاری ریل نفره متشکل از دو قالب لوالشدة نوک ابزاری یک] ریلی[

گیرد دستة آن در دستان یک نفر قرار می گیر دستی تراورس. متـ

two-manبندگیر دونفره ریل tie tongs بند کھ ھر دستة تیز و دو دستھ برای بیرون کشیدن یا جاگذاری ریل ابزاری دونفره متشکل از دو قالب لوالشدة نوک] ریلی[

گیرد آن در دستان یک نفر قرار می گیر دونفره تراورس. متـ

spot tieبتن بند الی ریل گیرد ر داخل بتن قرار میطور کامل د بندی کھ در عملیات روسازی خط بھ ریل] ریلی[

بتن تراورس الی. متـ

wane tieگرد بند لبھ ریل بندی چوبی کھ یک یا دولبة زبرین آن گرد است ریل] ریلی [

گرد تراورس لبھ. متـ

,wing tie heart and back tieبند مغزکنار ریل شدبندی چوبی کھ مغز چوب در میانة یک سوی آن قرار گرفتھ با ریل] ریلی[

تراورس مغزکنار. متـ

quartered tieبند مغزگوشھ ریل ھای آن قرار گرفتھ باشد بندی چـوبی کھ مغز چوب در یکی از گوشھ ریـل] ریلی[

تراورس مغزگوشھ. متـ

,boxed-heart tieبند مغزمیان ریلrifle tie 1, target tie 1

در مرکز یا در نزدیک بھ مرکز آن قرار داشتھ باشد بندی کھ تماما از مغز چوب باشد و مغز آن ریل] ریلی[ تراورس مغزمیان. متـ

intermediate tieدرزی بند میان ریل گیرد بندی کھ دقیقا در زیر دو سر ریل در درز معلق قرار می ریل] ریلی[

درزی تراورس میان. متـ

,pole tie, round tieگرد بند نیم ریلslabbed tie, half-round tie,

half-moon tie, rifle tie 2, target tie ٢ آید، ساختھ بند بھ دست نمی بندی چوبی کھ دو طرف آن گرد است و از درختی کھ از مقطع آن بیش از یک ریل ریل] ریلی[

Page 153: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

شده است گرد تراورس نیم. متـ

cull tieبند ویژه ریل شود ق ندارد و برای مصارف خاص تولید میبندی کھ با استانداردھای رایج تولید تطاب ریل] ریلی[

تراورس ویژه. متـ

head free railتاج ریل بی سمت جان ریل است داخل، بھ ی ـ کھ تاج آن دارای شیب مالیم روبھ تخت ریل پایھ] ریلی[

,flat bottomed rail, Vignoles railتخت ریل پایھtee rail ,T-rail

آھن کھ دارای تاج ریل و جان ریل و پایة ریل است راهریل معمول در خطوط ] ریلی[ ,compromise rail transition railریل تبدیل

نوعی ریل نوردشده با سطح مقطعھای متفاوت در دو سر آن کھ برای اتصال دو ریل دارای مقاطع متفاوت بھ کار ] ریلی[ رود می

flattened railشده ریل تخت جز درزھا، از بین رفتھ است اج بخشی از آن، بھریلی کھ انحنای ت] ریلی[

U-railریل نعلی نوعی ریل آھنی بھ شکل نعل] ریلی[

ز

Zannichelliaزانیشلیا ور علفی چندسالھ با یک گونھ و پراکنش جھانی کھ حاشیة برگھای آن کامل و ای از زانیشلیائیان آبزی غوطھ سرده] گیاھی[

شکل است گل با دمگل کوتاه و کاللة نامتقارن قیفآن معموال دارای دو آذین گل اسبی یال . متـ

Zannichelliaceaeزانیشلیائیان رویند ور چندسالھ با چھار سرده و شش گونھ کھ در آبھای شور یا شیرین می غوطھ سانان آبزی واش ای از قاشق تیره] گیاھی[

ن خزنده بلند و باریک و برگھای آنھا باریک و خطی و متقابل و فراھم یا ساقة این گیاھا اند؛ زمین و در سرتاسر جھان پراکندهھای کوچک صورت منفرد در کنار برگ یا در سنبلھ شان بھ جنسی و کوچک ای است؛ گلھای تک متناوب با غالف قاعده

قرار دارد اسبیان یال. متـ

زایی نازیست← خودی زایش خودبھ

lava toeزبانة گدازه حرکت درحال) pahoehoe lava(ھای کوچک و گرد در جلوی جریان گدازة ریسمانی ی از زائدهیک] زمین[

stoverزبرکلش ای نسبتا ضخیم دارند کلش گیاھانی مانند ذرت کھ ساقھ] زراعت[

ای اجرای زخمھ← ای زخمھ

Page 154: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

left-hand pizzicatoچپ ای دست زخمھ شود یکی از انگشتان دست چپ نواختھ میای کھ با نوعی اجرای زخمھ] موسیقی [

Bartóای شالقی زخمھ k pizzicato snap pizzicato, شود و در بازگشت بھ دستة ساز برخورد ای کھ در آن زه با شدت بھ طرف باال کشیده می نوعی اجرای زخمھ] موسیقی[

کند می

finger nail pizzicatoای ناخنی زخمھ شود کھ در آن از ناخن استفاده می ای نوعی اجرای زخمھ] موسیقی[

Aristolochiaزرآوند گرمسیری و ندرت باالروندة چوبی، بومی مناطق گرمسیری و نیمھ گونھ با ساقة بھ ۴٠٠ای علفی با حدود سرده] گیاھی[

آنھا پوشینة شکل است؛ میوة دار با قاعدة پھنک قلب معتدل بر قدیم و استرالیا؛ برگھای آنھا متناوب و کامل و دمبرگ شود شکوفاست کھ با شش شکاف باز می

Berberisزرشک گونھ کھ اغلب آنھا بومی نواحی معتدل ۵٠٠سبز با حدود دار یا ھمیشھ ای خزان ای از زرشکیان درختچھ سرده] گیاھی[

شاخھ گلبرگی آنھا نیز زرد است و معموال خارھایی سھ ویژه آسیا ھستند؛ چوب گیاھان این سرده زرد و گلھای شش شمالی بھای این سرده ھ مبرگھا دارند؛ میوة آنھا ستة قرمز یا زرد یا آبی یا ارغوانی یا سیاه با یک یا چند دانھ است؛ از گونھ در قاعدة د

شود برای تولید شھد و تھیة رنگ زرد استفاده می زمان برآوردی خروج

estimated time of departure, ETD زمان تخمینی برای خروج یک کشتی یا ھواپیما یا ھر وسیلة نقلیھ از محلی خاص] دریایی[

زمان برآوردی ورودestimated time of arrival, ETA

ی رسیدن کشتی یا ھواپیما یا ھر وسیلة نقلیة دیگر بھ مقصدی خاصزمان تخمین] دریایی[

time-of-flight 1پروازسنج زمانß ]سنج جرمی خاص کھ یونھا را بر اساس نسبت جرم بھ بارشان نوعی طیف] شناسی پروتگان)m/z (کند تفکیک می

time-of-flight 2, TOFپروازسنجی زمانß ]پروازسنج ی زمان حرکت یک شیء یا ذره در مسیری از یک محیط با استفاده از زمانگیر اندازه] شناسی پروتگان

ای پروازسنجی یونش الکتروافشانھ زمانelectrospray ionisation time-of -

flight, ESI-TOF زی ای مولکولھای ھدف از یک سو و دقت آشکارسا الکتروافشانھ[ ßروش حاصل از تلفیق روش یونش] شناسی پروتگان

یون و اجرام آنھا پروازسنجی از دیگر سو برای تعیین دقیق طیفھای قطعھ روش زمان

passenger service timeسوار زمان پیاده زمان الزم برای سوار شدن بھ وسیلة نقلیة عمومی و پیاده شدن از آن بر حسب تعداد مسافر در ثانیھ] شھری درون[

check-out timeزمان خروج آخرین مھلت تخلیة اتاق و تصفیة حساب در روز خروج مھمانان از مھمانخانھ] گردشگری[

Page 155: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

green timeزمان سبز زمانی کھ چراغ راھنمایی برای یک حرکت خاص در تقاطع بھ رنگ سبز است مدت] شھری درون[

effective green timeزمان سبز مؤثر رفتة ھای ھدر اص بھ رنگ سبز یا زرد است، منھای زمانزمانی کھ چراغ راھنمایی برای یک حرکت خ مدت] شھری درون[

آغازین و پایانی

voyage timeزمان سفر زمان انجام یک سفر دریایی بین بنادر مشخص مدت] دریایی[

red timeزمان قرمز زمانی کھ چراغ راھنمایی برای یک حرکت خاص در تقاطع بھ رنگ قرمز است مدت] شھری درون[

effective red timeزمان قرمز مؤثر زمانی کھ چراغ راھنمایی برای یک حرکت خاص یا جمعی از حرکات بھ رنگ قرمز است کھ اندازة آن مدت] شھری درون[

برابر با مدت چرخھ منھای زمان سبز مؤثر است

check-in timeزمان ورود ه از مزایای خدمات گردشگری زمانی کھ مسافر در طی آن باید آمادگی خود را برای استفاد مدت] گردشگری[

شده اعالم کند ذخیره ازپیش

start-up lost timeزمان ھدررفتة آغازین دار زمان الزم برای شروع حرکت خودروھای ابتدای صف تقاطع چراغ مدت] شھری درون[

clearance lost timeزمان ھدررفتة تخلیھ گیرد طی آن ھیچ حرکتی در تقاطع صورت نمی زمان بین مراحل چراغ راھنمایی کھ در مدت] شھری درون[

stubble pastureچر زمین پس گیرد ای آن برداشت شده است و کلش آن برای چرای دام مورد استفاده قرار می ای کھ محصول دانھ مزرعھ] زراعت[

tectonophysicsفیزیک ساخت زمین شود وجودآورندة جنبشھا و دگرشکلیھای پوستة زمین بررسی می ای از ژئوفیزیک کھ در آن نیروھای بھ شاخھ] ژئوفیزیک[

tectonosphereکره ساخت زمین ساختی است ایستایی کھ خاستگاه جنبشھای زمین ای از زمین در باالی تراز تعادل ھم یا الیھ) zone(زون ] ژئوفیزیک[

tectonomagnetismمغناطیس ساخت زمین ساختی ی مغناطیسی ناشی از تنشھای زمینھا ھنـجاری مطالعة بی] ژئوفیزیک[

telluroidزمینسان سطحی کھ پتانسیل بھنجار ھر نقطة آن برابر با پتانسیل واقعی نقطة نظیرش بر روی سطح زمین است] ژئوفیزیک[

broken flatخورده زمین شخم زمینی کھ سراسر آن را شخم زده باشند] زراعت[

stubble groundدار زمین کلش ای یا دانة آن برداشت شده است زمینی کھ محصول علوفھ] راعتز[

Page 156: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

geotourismگردشگری زمین اندازھا شناختی و چشم ھای زمین ویژه بازدید از پدیده گردشگری در مناطق طبیعی بھ] گردشگری[

ground boardنما زمین ینسازی سطح زم سطح تخت قابل نصب در آزمونگاه تونل باد برای شبیھ] ھوایی[

ground iceیخ زمین زده ای از یخ شفاف در درون زمین یخ توده] جو[

subsoil iceیخ زیرخاک . متـ stone iceیخ سنگ

,subterranean iceیخ زیرزمین underground ice

,jew’s harp, gewgawزنبورک jew’s trump, jaw’s harp, trump

شود ای کھ یک سر آن بھ وسط انحنای ساز وصل می شکل و زبانھ نعلای ساز فلزی یا چوبی با بدنھ] موسیقی[

Zingiberزنجبیل مانند گونھ، بومی آسیای جنوب شرقی با ساقة باریک و نی ٧٠ای از زنجبیلیان علفی ایستادة چندسالھ با حدود سرده] گیاھی[

ای ارغوانی و ھای آنھا سبز مایل بھ زرد با لبھرویند؛ گل ای می ای غده ساقھ ای سـبز براق کھ از زمین و برگھای سرنیزه زند ساقھ بیرون می ای متراکم است کھ در تابستان از زمین آذین مخروطی و کوچک و سنبلھ رنـگ و گل ھای کرم لکھ

Zingiberaceaeزنجبیلیان ی افریقا و آسیا و امریکا گونھ کھ در نواحی گرمسیر ٧٠٠سرده و ۴۵سانان علفی با حدود ای از زنجـبیل تیره] گیاھی[

رویند و در آسیای جنوب شرقی بیشترین تنوع را دارند؛ در قاعدة برگھای دوردیفة این گیاھان غالفی وجود دارد کھ از میآذین گرزنی محدود قرار گرفتھ و گلپوش آنھا از دو شود؛ گلھای نرمادة آنھا در گل ای کاذب ایجاد می پوشانی آنھا ساقھ ھم

یل شده استحلقھ تشک

explosive trainزنجیرة انفجار مجموعة عناصر الزم برای انفجار خرج اصلی از آغاز تا انجام] نظامی[

cold chainزنجیرة سرمایش ونقل و نگھداری مجموعھ امکانات ویژة سرد و منجمدکردن مواد غذایی برای حمل] فناوری غذا[

vivisepultureگور زنده گور کردن یک یا چند نفر بھ ل زندهمح] شناسی باستان[

rustزنگ آید اکسیژن پدید می[ ßشیمیایی در مجاورت آب و محصول خوردگی کھ در نتیجة فرایند برق] خوردگی

rust removal, derustingزدایی زنگß ]زدودن زنگ و پوستھ از سطح فلز با روشھای فیزیکی و شیمیایی] خوردگی

electrolytic derustingکافتی زدایی برق زنگکافتی قلیایی در جای آند قرار زده را در یک حمام برق فرایند زدودن زنگ فلزات کھ در آن فلز یا آلیاژ زنگ[ ß]خوردگی

کنند دھند و بھ تناوب جریان را معکوس می می

Page 157: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

rustingزدگی زنگ ددار[ ßای مایل بھ قرمز خوردگی آھن یا آلیاژھای آن کھ محصول قھوه] خوردگی

,rust-backزدگی بازگشتی زنگrerusting

است ھنگامی کھ در معرض نم یا رطوبت باال یا مواد تمیز شده[ ßتازگی زدگی دوبارة سطح فلزی کھ بھ زنگ] خوردگی کننده یا محیط خورنده قرار گیرد آلوده

scratch rustingزدگی خراشی زنگß ]کند شده کھ تا سطح فلز ادامھ پیدا می سطح رنگ زدگی در امتداد خط خراش بر روی زنگ] خوردگی

early rustingزدگی زودرس زنگß ]دلیل نازکی پوشش و پایین بودن آمیزی و خشک شدن سطح رنگ بھ تشکیل زودھنگام زنگ بعد از رنگ] خوردگی

دمای زیرالیھ و رطوبت زیاد

face rustingزدگی زیرپوششی زنگß ]ی کھ با الیة محافظتی نامناسب پوشانده شده استزدگی سطح فلز زنگ] خوردگی

pinpoint rustingزدگی سرسوزنی زنگ کنندگی کافی وجود ندارد نقطھ در محلھایی کھ پوشش و ضخامت و قدرت محفاظت زدگی نقطھ نوعی زنگ[ ß]خوردگی

flash rustingزدگی فوری زنگß ]ایجادشدن فیلم ] خوردگی)film ( در بازة زمانی بسیار کوتاه، از چند دقیقھ تا چند ساعت، بر سطح بسیار نازکی از زنگ

فلز در محیط مرطوب

دار زدگی فوالد پوشش زنگrusting failure of coated steel

دیده، دیگری در ای در ناحیة آسیب دھد، یکی بھ صورت نقطھ زدگی کھ بھ چھار طریق روی می نوعی زنگ[ ß]خوردگیزدن زیر یابند و دست آخر زنگ ھایی کھ بھ زیر پوشش راه می گره حل پرچ، سومی در زنگنواحی بسیار کوچک در م

پوشش

nailhead rustingناخنی زدگی نوک زنگدار شدن قطعھ کند و باعث لکھ دھی از سطح بھ بیرون نفوذ می زدگی چدن و فوالد کھ پس از پوشش زنگ[ ß]خوردگی

شود می

rust-resistantمقاوم زنگ است[ ßزدگی مقاوم شده ای کھ در برابر زنگ ویژگی ماده] ردگیخو

پذیر از دور وسیلة زمینی ھدایت← زھپاد

closed drainageزھکشی بستھ کھ مانند زھکشی یک حوضة داخلی بھ سوی بخش مرکزی است و راھی بھ اقیانوس ندارد نوعی زھکشی سطحی] جو[

internal drainageزھکشی درونی . متـ closed-drainage areaپھنة زھکشی بستھ

blind drainageزھکشی کور interior blind drainageکور زھکشی درون

Page 158: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

زھکشی بستھ← کور زھکشی درون

زھکشی بستھ← زھکشی درونی

زھکشی بستھ← زھکشی کور

bioconversionتبدیل زی روبھا در طی فرایندھای زیستیتبدیل پسماندھای آلی بھ منبع انرژی بھ کمک میک] زیست محیط[

Oleaزیتون ھای زیتون است ای از زیتونیان کھ شامل درختان و درختچھ سرده] گیاھی[

Oleaceaeزیتونیان سرده ٢۴شود و حدود ای یا باالرونده کھ شامل زیتون و خویشاوندان آن می ای از نعناسانان درختی یا درختچھ تیره] گیاھی[

ای و کاسھ و جام آنھا ای با آرایشی اغلب متقابل یا چرخھ گونھ دارد کھ آرایش برگھای آنھا ساده یا مرکب شانھ ٩٠٠و ای است معموال چھارقطعھ

bioventingتھویھ زینشده با کارگذاشتن مجاری تھویھ برای برانگیختن فعالیت زیستی درجا فرایند ھوادھی خاک در ناحیة اشباع] زیست محیط[)in-situ (سازی تجزیة زیستی ترکیبات آلی و بھینھ

biosorptionجذبش زیھای آلی موجود در فاضالب جذب لجن فعال موجود در یکی از روشھای تثبیت و تماس کھ در آن آالینده] زیست محیط[

رسند شوند و در طول مرحلة بازھوادھی بھ مصرف باکتریھا می مخزن تماس می

understoreyزیراشکوب کند گیاھی کھ در سایة گیاھان بلند رشد می] زراعت[

undercutزیربره شیاری در ریشھ یا گوشة جوش کھ پرنشده باقی مانده است] متالورژی[

sub-proteomeزیرپروتگان ß ]ای از پروتئینھا کھ نمایشگر جزئی از کل پروتگان است ھر زیرمجموعھ] شناسی پروتگان

bunkerزیرپناه پناھگاھی مستحکم در زیر زمین برای حفاظت از سربازان و تجھیزات و سالح] نظامی[

bierزیرتابوتی ھا بر روی آن قرار نھاده سپاری، تابوت یا جسد را گاھی ھمراه با گور سپاری یا آتش ای کھ پیش از خاک زنبھ] شناسی باستان[

دادند می

backing passزیرجوش ة جوش برای ایجاد سطحی مناسب برای نشاندن جوش اصلی بر روی آنگذر اولی] متالورژی[

undertreadزیررویھ گیرد ھای تسمھ قرار می بخشی از آمیزة الستیکی کھ بین کف شیارھای آج و باالی الیھ] تایر [

Page 159: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

hypogealزیرزمینی ماند قی میھای آن در زیر سطح خاک با ویژگی گیاھی کھ در ھنگام جوانھ زدن بذر لپھ] زراعت[

,information infrastructureزیرساخت اطالعاتی infostructure

سازی و حفظ اطالعات ای کھ از ایجاد و استفاده و انتقال و ذخیره یابنده مند و تکامل مبانی مشترک و ضابطھ] کتابداری[ کند پشتیبانی می

subtread, tread baseزیرساخت رویھ تر از آمیزة روساخت رویھ است تر و آمیزة آن نرم یھ کھ بھ منجید نزدیکیکی از دو الیة رو] تایر[

buttressزیرشانھ کند بخش پایین شانھ کھ ناحیة شانھ را تقویت می] تایر[

subcloneھمسانھ زیر از یک قطعة) restriction enzyme(بر ھای ویژه مایھ قطعة کوچکی از دنا کھ با استفاده از زی] شناسی ژن[

شود سازی می ھمسانھ) vector(شود و خود در یک حامل شدة بزرگتر جدا می سازی ھمسانھ

subcloning, recloningسازی ھمسانھ زیر کیلوباز ۵شده بھ قطعات کوچکتر از سازی روشی برای خردکردن قطعات بزرگ دنای ھمسانھ] شناسی ژن[

,biolistics, particle gun techniqueباران زیستparticle acceleration technique

ھا یا بافتھا یا اندامھای نوعی روش انتقال ژن کھ در آن ذرات تنگستن یا طالی پوشیده با دنا بھ سمت یاختھ] شناسی ژن[ شود ھدف پرتاب می

,particle bombardmentباران ذره. متـ microprojectile bombardment

روتئینتراشة پ← تراشة پروتئین زیست

biocrimeجرم زیستشناختی و بافتھا زا و نیز مواد ژن جرمی کھ در ارتکاب آن از مواد زیستی از قبیل مواد شیمیایی و سمی و بیماری] نظامی[

شود شده استفاده می و اندامگانھای دستکاری

bioinformaticsورزی داده زیستß ]آمیزند ایانھ و فناوری اطالعات در ھم میشناسی و ر دانشی کھ در آن زیست] شناسی پروتگان

biogenesisزایی زیست وجود آمدن موجودات زنده از دیگر موجودات زنده بھ] شناسی ژن[

,biotechnol biotechnology, biotechفناوری زیست انسان و استفاده از ریزاندامگانھا در تولید محصوالت مورد نیاز) manipulation(ورزی دست] شناسی ژن[

blue biotechnologyفناوری آبی زیست فناوری در مطالعة آبزیان استفاده از روشھای زیست] شناسی ژن[

Page 160: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

فناوری قرمز زیست← فناوری پزشکی زیست

محیطی فناوری زیست زیستenvironmental biotechnology

یط زیستفناوری در حفظ و مراقبت از مح استفاده از روشھای زیست] شناسی ژن[

green biotechnologyفناوری سبز زیست فناوری در کشاورزی ژنی و زیست) manipulation(ورزی استفاده از روشھای دست] شناسی ژن[

agricultural biotechnologyفناوری کشاورزی زیست. متـ white biotechnologyفناوری سفید زیست

ھای ھا برای تولید صنعتی فراورده کھ در آن از عوامل زیستی مانند میکربھا و یاختھفناوری ای از زیست شاخھ] شناسی ژن[ شود مایھ استفاده می شیمیایی مانند زی زیست

industrial biotechnologyفناوری صنعتی زیست. متـ

فناوری سفید زیست← فناوری صنعتی زیست

red biotechnologyفناوری قرمز زیست ھایی مانند پزشکی و داروسازی برای درمان بیماریھا و تولید انواع پادزیستھا کاربرد زیست فناوری در زمینھ ]شناسی ژن[

فناوری پزشکی زیست . متـ medical biotechnology

فناوری سبز زیست ← فناوری کشاورزی زیست

libidoمایھ زیست ویژه کارمایة غریزة جنسی غریزة زندگی، بھ) psychic energy(کاوی، کارمایة روانی در نظریة روان] شناسی روان[

لیبیدو. متـ

bionanotechnologyفناوری نانو زیستشناسی مولکولی بھ شیمیایی و زیست کارگیری روشھای شیمیایی و زیست ای از نانوفناوری کھ با بھ شاخھ] شناسی ژن[

کاربرد دارد) self-assembling(ھای خودسامان ساخت مواد و افزاره پردازد کھ در ھا و فرایندھایی می شناسایی مؤلفھ

biomicsشناسی زیگان ھای زیستی نگرانة داده مطالعة کل] شناسی ژن[

proteolytic enzymeکاف مایة پروتئین زی کند آنزیمی کھ با شکستن پیوندھای پپتیدی، پروتئینھا را بھ اجزای کوچکتر تجزیھ می] تغذیھ[

کاف آنزیم پروتئین. متـ

folding enzymeیار مایة تاب زیß ]تابی شتاب کند فرایند پروتئین ھایی کھ بھ مراحل بالقوه مایھ پروتئینھا یا عمدتا زی ھر یک از مجموعھ] شناسی پروتگان

دھند می

بر نوکلئاز ویژه درون← بر مایة ویژه زی

Page 161: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

stepped-up tie plateای زینچة پلھگیرد تا سطح ریل نگھبان را در ترازی باالتر از بندی کھ در زیر ریل حرکتی و ریل نگھبان قرار می زینچة ریل] لیری[

دھد ریل حرکتی قرار

transition plateزینچة تبدیل یردگ دار و بالعکس در بین آنھا قرار می بندی کھ برای گذار تدریجی از زینچة تخت بھ زینچة شیب زینچة ریل] ریلی[

flat plate, flat tie plateزینچة تخت بندی کھ در نشیمنگاه ریل ضخامت ثابت دارد زینچة ریل] ریلی[

twin tie plateزینچة دوتکھ آید و از آن در جایی کھ ای متشکل از دو بخش کھ با جفت شدن آنھا عرض معادل یک زینچة تخت بھ دست می زینچھ] ریلی[

شود ھا، استفاده می ویژه در دوراھھ شوند، بھ م نزدیک میریلھای مجاور بسیار بھ ھ

,canted tie plateدار زینچة شیبcanted plate

بھ ) centre of the track(تار آن سمت میان دار ریل بھ کھ برای استقرار زاویھ ٢٠بھ ١دار ای با سطح شیب زینچھ] ریلی[ رود کار می

turned-up tie plateسرخم زینچة یک کاری خم شده است بند کھ یک سر آن با عملیات چکش زینچة فلزی ریل] ریلی [ ژ

depth hoar, sugar snowبشم ژرفا. ٢شود بلورھای سستی کھ بر اثر تصعید در سطح زیرین و سپس نھشت در سطح باالتر برف خشک تشکیل می یخ. ١] جو[

سازند بعدی می ھبلورھای چندوجھی کھ یک مجموعة س ی از یخ بشم

depth therapyژرفادرمانی وفصل تعارضھای ناخودآگاھانھ کھ درمانی اعم از مختصر یا گسترده، شامل تشخیص و حل ھر گونھ روان] شناسی روان[

کنند زیربنایی ھستند و در رفتار فرد تداخل ایجاد می

انباشت برف← ژرفای برف

cloud optical depthژرفای نوری ابر ضخامت نوری قائم بین قلھ و کف ابر] وج[

gene therapy, gene surgeryدرمانی ژن شناسی برای تغییر یا جانشینی یک ژن معیوب استفاده از روشھای مھندسی ژن] شناسی ژن[

population geneticsشناسی جمعیت ژن پردازد تھا میشناختی جمعی شناسی کھ بھ بررسی ترکیب ژن ای از علم ژن شاخھ] شناسی ژن[

gene actionکنش ژن نمود یک فرد کارکرد یک ژن در تعیین رخ] شناسی ژن[

Page 162: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

additive gene actionکنش افزایشی ژن ھای ژنھای متعدد در بروز صفات چندژنی مشارکت جمعی دگره] شناسی ژن[

رونوشتگان← شده ژنگان بیان

genomicsشناسی ژنگان پردازد لعھ و بررسی ساختار و عملکرد ژنگان میدانشی کھ بھ مطا] شناسی ژن[

expression genomicsشناسی بیانی ژنگان شود شدة یک ژنگان معین می شناسی کھ در آن با روشھای مختلف، ژنھای بیان ای از ژنگان شاخھ] شناسی ژن[

evolutionary genomicsشناسی تکاملی ژنگان شود ھای مختلف، تغییرات ژنگان آنھا تبیین می ن با مطالعة توالیھای ژنگان گونھکھ در آ شناسی نوعی ژنگان] شناسی ژن[

شناسی فرگشتی ژنگان. متـ

behavioural genomicsشناسی رفتاری ژنگان شود شناسی کھ در آن تأثیر ژنھا و ترکیب ژنگانی در رفتار موجود زنده بررسی می ای از ژنگان شاخھ] شناسی ژن[

structural genomicsشناسی ساختاری ژنگانشناسی کھ در آن با روشھای نوین، توالی و ساختمان یا آرایش فضایی ژنگان در سطوح ای از ژنگان شاخھ] شناسی ژن[

شود مختلف بررسی می

شناسی تکاملی ژنگان← شناسی فرگشتی ژنگان

functional genomicsشناسی کارکردی ژنگانای کارکرد ژنگان در سطح پروتئین و رنا شناسی کھ بھ بررسی آزمایشگاھی و رایانھ ای از ژنگان اخھش] شناسی ژن[

پردازد می

computational genomicsشناسی محاسباتی ژنگانه آمده از طرحھای ژنگانی با استفاد دست ھای بھ شناسی کھ موضوع آن مدیریت و ارزیابی داده ای از ژنگان شاخھ] شناسی ژن[

افزار است از نرم comparative genomicsای شناسی مقایسھ ژنگان

ھای ھا در گونھ تن ماندن ترتیب و توالی ژنھا و تعداد و ساختار فام شناسی کھ در آن ثابت ای از ژنگان شاخھ] شناسی ژن[ شود خویشاوند بررسی می

comparative genome analysisای کاوی مقایسھ ژنگان. متـ

ای شناسی مقایسھ ژنگان← ای کاوی مقایسھ ژنگان

heat-shock geneژن گرماشوک شوند ھر یک از ژنھایی کھ در موجودات زنده با افزایش دما فعال می] شناسی ژن[

orthologous genesژنھای ارتاساخت فاوتژنھایی با توالیھای ھمسان و عملکرد یا عملکردھای یکسان در دو گونة مت] شناسی ژن[

paralogous genesژنھای پراساخت ژنھایی با توالیھای ھمسان در ژنگان یک گونھ] شناسی ژن[

Page 163: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

heterologous genesژنھای دگرساخت ژنھایی کھ از نظر کارکرد و منشأ متفاوت ھستند] شناسی ژن[

analogous genesساخت ژنھای ناھم ا کارکردھای مشابھ و منشأ تکاملی متفاوتژنھایی با توالی ناھمسان و کارکرد ی] شناسی ژن[

homologous genesساخت ژنھای ھم ژنھایی کھ از نظر تکاملی، از ژنی در نیای مشترک منشأ گرفتھ باشند] شناسی ژن[

borehole geophysicsچاھی ژئوفیزیک درون ایشگیریھای خواص فیزیکی در چاه آزم برداری و تحلیل اندازه علم نگاشت] ژئوفیزیک[

س

peeningباری ساچمھمـانده در آنھا کھ باعث بھبود خستگی باقی[ ßھای فلزی بھ سطح فلزات آلیاژی برای کاھش تنشھای شلـیک ساچمھ] خوردگی

شود می) stress-corrosion cracking(ـ خوردگی خوردگی تنشی ای و ترک و بھ حداقل رسیدن خوردگی مرزدانھ

٣S tourismگردی ساحلو در زیر آفتاب نوعی گردشگری کھ در آن گردشگرھا اوقات خود را در ساحل دریا و بر روی ماسھ] گردشگری[

گذرانند می

primary structureساختار اول ß ]ھای آمینواسیدی یا نوکلئوتیدی در یک بسپار توالی مانده] شناسی پروتگان

protein structureساختار پروتئین ß ]بعدی اتمھای سازندة یک پروتئین کھ شکل ھندسی آن را در فضایی ساختمان نھایی و تابیده و سھ] شناسی پروتگان

کند بعدی توصیف می سھ

,eye structure augen structureساختار چشمی ) رنتکوارتز، فلدسپار، گا(ساختاری در برخی از شیستھا و گنیسھا و گرانیتھا کھ در آن برخی از اجزای سازنده ] زمین [

اند و با پولکھایی از میکا احاطھ شده فشرده شده شکل بیضی یا عدسی بھ

quaternary structureساختار چھارم ß ]پیوستھ کھ از ھم پپتیدی بھ شکل یک پروتئین یا یک ساختار بھ ساختار ناشی از تجمع چند زیرواحد بس] شناسی پروتگـان

است ایجاد شده ھای دنا طریق اتصاالت عرضی با رشتھ vesicular structureدار ساختار حفره

ساختار رایج در بسیاری از سنگھای آتشفشانی کھ در نتیجة بیرون آمدن ماگما یا نزدیک شدن آن بھ سطح زمین ] زمین[ آید ھای ریز در سنگ پدید می شود و حفره ایجاد می

secondary structureساختار دوم ß ]ط ریختاری رواب] شناسی پروتگان)steric (ھایی کھ در یک توالی خطی در یک بسپار بھ یکدیگر نزدیک ھستند مانده

,collapse structureساختار رمبشی gravity-collapse structure

آید ساختاری کھ بر اثر لغزش سنگ تحت تأثیر گرانش بھ وجود می] زمین[

Page 164: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

tertiary structureساختار سوم ای یا کروی ای یا رشتھ شکلھای ورقھ[ ßپپتیدی بھ بعدی ساختارھای دوم زنجیرة بس ایش سھآر] شناسی پروتگان

,flaser structureدار ساختار عدسیphacoidal structure

متبلور ای خردشده یا نیمھ شده در خمیره ساختاری شامل عدسیھایی از مواد نسبتا سالم حفظ] زمین [

,Lewis structureساختار لوویس electron-dot formula,

Lewis formula شوند نوعی فرمول ساختاری کھ در آن الکترونھا با نقطھ نشان داده می] شیمی [

رخ مدادی← ساختار مدادی

interchange mechanismسازوکار تبادلی ز و گروه واردشونده از سازوکار یک واکنش جانشینی کھ شامل فرایند ھمزمان تشکیل و تفکیک پیوند میان دو فل] شیمی[

کننده از طرف دیگر است یک طرف و فلز و گروه ترک

associative mechanismسازوکار تجمعی سازوکار یک واکنش جانشینی کھ شامل حد واسطی با عدد ھمارایی بیشتر از ھمتافت اولیھ باشد] شیمی[

dissociative mechanismسازوکار تفکیکی ش جانشینی کھ شامل حد واسطی با عدد ھمارایی کمتر از ھمتافت اولیھ باشدسازوکار یک واکن] شیمی [

من سازوکارھای دفاعی آن← سازوکار دفاعی

ego defense mechanismsمن سازوکارھای دفاعی آنمن برای دفاع در برابر آگاھیھای کاوی، الگوھای ناخودآگاه رفتار محافظتی آن در نظریة روان] شناسی روان[

برانگیز اباضطر defense mechanismسازوکار دفاعی . متـ

mallet instrumentsسازھای کوبکی شوند و ھای فلزی کھ با کوبک نواختھ می ھای چوبی یا فلزی یا استوانھ ای، دارای تیغھ گروھی از سازھای کوبھ] موسیقی[

دارای کوک معین ھستند

temporary structureسازة موقت طور موقت در کنار راه ای کھ در ھنگام ساخت یا بازسازی سازة اصلی برای حفظ جریان تردد بھ سازه] شھری درون[

کنند اصلی بر پا می

comminutionساطوری کردن ویژه گوشت و سبزیجات بھ قطعات بسیار ریز خرد کردن مواد غذایی بھ] فناوری غذا[

chicken drumstickساق مرغ تر از سینة مرغ است پایین پای مرغ کھ رنگ گوشت آن تیرهبخش ] فناوری غذا[

healthyسالم ویژگی فردی کھ بیماری و شرایط ناھنجار ندارد و از آسایش جسمی و روانی برخوردار است] علوم سالمت[

Page 165: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

cloud system, nephsystemسامانة ابر جو ھمراه استای از ابر و بارش کھ با سیمای چرخندمقیاس گردش آرایھ] جو[

محیط اطالعاتی← سامانة اطالعاتی

سامانة اطالعاتی ناھمگنheterogeneous information system

ای یا معناشناختی کھ بھ لحاظ نحوی و منطقی متفاوت ھای اطالعاتی از قبیل مدلھای داده ای از سامانھ مجموعھ] کتابداری[ ھستند

honour systemسامانة اعتمادی آوری کرایھ بدون استفاده از روشھای واپایش بلیت ای برای جمع سامانھ] شھری درون[

command destructفرمان سامانة انھدام بھھای بدون سرنشین را در ھنگام بروز نقص فنی، برای جلوگیری از ای کھ موشک یا پھپاد یا سایر پرنده سامانھ] نظامی[

کند آسیبھای جانبی، منفجر می فرمان ام بھانھد. متـ

closed systemسامانة بستھ رود کار می فشار بستھ یا پرفشار بستھ بھ در ھواشناسی ھمدیدی، بھ تسامح بھ جای کم] جو[

سفر رسانی سامانة پیشرفتة اطالعadvanced traveler information

system ,ATIS و نقل، اطالعات موردنیاز را، از اطالعات ھای حمل سامانھریزان ای کھ برای مسافران و برنامھ سامانھ] شھری درون[

کند گذارند، فراھم می و نقل تأثیر می مربوط بھ سفرھای روزانة شخصی گرفتھ تا اطالعاتی کھ در کل نظام حمل

کابلی سامانة تک← ای بافھ سامانة تک

monocable systemکابلی سامانة تک شود بافھ استفاده می/ برای کشیدن بار و واپایش حرکت ناوگان از یک کابلای کھ در آن سامانھ] شھری درون[

ای بافھ سامانة تک. متـ

frontal systemای سامانة جبھھ شود چنان کھ در نقشة ھمدیدی نشان داده می ھا آن ای از جبھھ سامانھ] جو[

سامانة جھانی اضطرار و ایمنی دریاییGlobal Maritime Distress and Safety System

ای برای اعالم خطر و وضعیت اضطراری و پشتیبانی عملیات سامانة جھانی ارتباطات رادیویی زمینی و ماھواره] دریایی[ تجسس و نجات

GMDSSسجاواد . اختـ

fail-operational systemسامانة خراب ـ کارا رغم ھشدار خرابی، در عملکردش آن، علی ای کھ در صورت بروز خرابی در سامانھ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

شود محدودیتی ایجاد نمی

Page 166: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

fail-safe systemایمن سامانة خرابیھای دیگر مانع از بھ ای کھ در صورت خرابی منبع توان و مدارھای واپایش و سازه سامانھ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

شود ر تجھیزات میخطر افتادن جان کاربران سامانھ یا افراد پیرامون آن و دیگ

,automatic vehicle location systemسامانة خودرویاب AVL system ,AVL

ای را کھ دارای لوازم الکترونیکی ویژه برای ارتباط با مرکز ھستند، تعیین ای کھ موقعیت وسایل نقلیھ سامانھ] شھری درون[ کند می

corrosion systemسامانة خوردگی متشکل از یک یا چند فلز و ھمة عوامل محیطی مؤثر در فرایند خوردگیای سامانھ[ ß]خوردگی

ای اطالعات و ذخیرة جا سامانة رایانھcomputer information and booking system

ای الکترونیکی کھ ضمن فراھم ساختن امکان ذخیرة جا، اطالعات مربوط بھ نحوة دسترسی بھ خدمات سامانھ] گردشگری[ کند ت آنھا را بھ کاربران ارائھ میگردشگری و قیم

anti-icing systemسامانة ضدیخ زدایی سازندھای سازی دریافت و از آن برای سرد کردن یا یخ ای کھ ھوا را از یک یا چند مرحلة فشرده سامانھ] ھوایی[

کند موتور یا اجزای پیکره استفاده می

سامانة مراقبت← سامانة فرابینی surveillance systemسامانة مراقبت

ھای سالمت ھمگانی ھای مربوط بھ برنامھ آوری و تحلیل و انتشار داده ای برای جمع سامانھ] علوم سالمت[ سامانة فرابینی. متـ

مقیاس سامانة ھمرفتی میانmesoscale convective system

کند ای ایجاد می پیوستھھر سامانة ابر مرتبط با ھمادی از توفانھای تندری کھ ناحیة بارش ] جو[ MCSسھم . اختـ cloud clusterابر خوشھ. متـ

سرنشین سامانة ھواگرد بیunmanned aircraft system

سرنشین برای ھدایت و واپایش عملکرد آنھا کاررفتھ در ھواگردھای بی سامانة بھ] نظامی[

slackline systemسامانة ھوایی آزادشو نقالھ و واگن ھوایی و بافة اصلی و بافة برگشت است نقالة متحرکی کھ شامل یک سیم سامانة سیم ] جنگل[

,marine casualtyسانحة دریایی marine accident

زیست آسیب برسد، خواه این آسیب جزئی باشد خواه پیشامدی کھ در آن بھ افراد یا شناور یا محمولة آن یا محیط] دریایی [ کلی

ر شدیدسانحة دریایی بسیاvery serious casualty

محیطی خطرناک یا وسیع منجر شود نوعی سانحة دریایی کھ بھ مرگ افراد یا از میان رفتن کشتی یا آلودگی زیست] دریایی[

Page 167: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

serious casualtyسانحة دریایی شدید ا آلودگی خطرناک یا وسیع رغم شدت، منجر بھ مرگ افراد یا از میان رفتن کشتی ی نوعی سانحة دریایی کھ علی] دریایی[

نشود

١ shadowgraphنگاری سایھحرکت و از حال ای را بھ موازات آزمونگاه بر شارة در روشی در عکسبرداری کھ در آن نور چشمة نقطھ] فیزیک، ھوایی[

روشن مشاھده ھای سایھ تابانند تا بر اساس شکست نور در شاره تغییرات چگالی آن بھ صورت ناحیھ آنجا بر روی فیلم می شود

,٢ shadowgraphنگاشت سایھshadowgram

شود نگاری برداشتھ می عکسی کھ بھ روش سایھ] فیزیک، ھوایی[

peace corpsسپاه صلح جمھور وقت امریکا، در مارس کندی، رئیس. اف. سازمانی دولتی متشکل از جوانان داوطلب امریکایی کھ جان] سیاسی [

برای کمک بھ کشورھای جھان سوم تأسیس کرد ١٩۶١ cloud shieldسپرابر

در ھواشناسی ھمدیدی، . ٢ای کھ طول آن بیش از چھار برابر عرض آن نباشد در حالت عمومی، ابر گسترده. ١] جو[ ای قرار دارد ساختار اصلی ابر یک چرخند موجی نوعی کھ در سمت ھوای سرد سامانة جبھھ

precipitation shieldارشی سپرابر بای، بخشی از سپرابر گسترده کھ بر مبنای دیدبانیھای سطح زمین یا راداری در آن بارش مشاھده در تصاویر ماھواره] جو[

شود می

lava shieldسپر گدازه آتشفشانی سپری از نوع بازالتی] زمین[

Callitricheستارة آبی ھای ن با حدود ھفده گونھ کھ امروز بومی اروپا و امریکای شمالی است و تعداد کمی از گونھآبیا تنھا سرده از ستاره] گیاھی[

شود دانی پرورش داده می عنوان گیاھان آبزی آن بھ

lava columnستون گدازه شده در مجرای آتشفشانی ستونی از گدازة سیال یا جامد] زمین[

سامانة جھانی اضطرار و ایمنی دریایی← سجاواد

hardwoodچوب سخت دار ھستند دانھ و خزان برگ کھ غالبا نھان چوب درختان پھن] جنگل[

calcreteرویة آھکی سخت کربنات تشکیل شده است شده با کلسیم کھ از شن و ماسة سیمانی آھکی خاکی] زمین[

ferricreteرویة آھنی سخت شده با اکسیدھای آھن تشکیل شده است سنگ یا کنگلومرایی کھ از شن و ماسة سیمانی ماسھ] زمین[

Page 168: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

gypcreteرویة گچی سخت دھد شده را تشکیل می کھ سنگفرش صحرایی سیمانی) ژیپسی(ای گچی نھشتھ] زمین[

salcreteرویة نمکی سخت شود شده با نمک کھ در سواحل دریا دیده می ھای ماسة سیمانی الیة سخت و نازکی از دانھ] زمین [

lime softening گیری با آھک سختینشین ساختن کربنات کلسیم کربنات کلسیم و تھ گیری آب کھ در آن از آھک برای واکنش با بی روشی در سختی] زیست محیط[

کنند استفاده می

Rutaسداب ای ی مدیتـرانھگـونھ کھ بومـی نواح ۴٠ای با بوی نافـذ و ھشـت تا درختچھ سبز و نیـمھ ای از سدابیان ھمیـشھ سـرده] گیاھی [

با ظـاھـری پر ) bipinnate or tripinnate(ای و ماکرونزی و آسیای جنوب شرقی ھستند؛ برگھای آنھا دو یا سھ بار شانـھ کبود است و گلھایشان زرد رنگ با چھار یا پنج گلبرگ است ماننـد بھ رنگھایی از سبز تا سبزآبی

Rutaceaeسدابیان گونھ کھ گلـھای آنھا چھار تا ٩٠٠سرده و ١۵٠ای و گاھی علفی با حدود سـانان درختی یا درختچھای از افرا تیره] گیاھی[

است) stipule(قسمتی با بوی نافذ اسـت و برگھای آنھا معـموال متقابل و مرکـب و بدون گوشواره پنج

lava damسد گدازه خاکریزی در مسیر لولة گدازه] زمین[

contagionسرایت انتقال عفونت از طریق تماس مستقیم یا انتشار قطرکھا یا اشیای آلوده] م سالمتعلو[

parasitingسربارپروازی کارگیری ھواگرد سربار فن بھ] ھوایی [

jumpingسرپابری تر در بارانداز جا کردن دکل درختی در وضعیت عمودی بھ یک مکان مناسب جابھ] جنگل[

Phytolaccaکولی سرخاب سانان چندسالھ کھ بومی امریکای شمالی و جنوبی و شرق آسیا و زالندنو ھستند و موادی دارند ای از میخک سرده] ھی گیا[

خورند، زیرا پوستة دانة آنھا در دستگاه گوارش راحتی میوة آنھا را می کھ برای پستانداران سمی است، اما پرندگان بھ پرندگان قابل ھضم نیست

Phytolaccaceaeکولیان سرخابآذین گونھ و گل ١٠٠ای با پانزده سرده و سانان اغلب علفی گرمسیری یا درختی یا درختچھ ای از میخک تیره] گیاھی[

ای خوشھ

Taxusسرخدار اند؛ دو گونة سبز و زینتی با حدود ھشت گونھ کھ در سرتاسر نیمکرة شمالی پراکنده ای از سرخداریان ھمیشھ سرده] گیاھی[

رسند؛ برگھای گیاھان این سرده متر نیز می ٢۵ھا درختی ھستند کھ تا ارتفاع ای و بقیة گونھ این سرده ھمیشھ درختچھمتر ستاده یا افقی است کھ با برگھای متراکم و خطی تخت بھ طول نیم تا سھ سانتیھای آنھا ای متراکم و سبز تیره و شاخھ

پوشیده شده است

Page 169: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Taxaceaeسرخداریان سبز کھ عمدتا در نیمکرة ای دوپایھ و ھمیشھ گونة درختی یا درختچھ سانان با شش سرده و سی ای از کاج تیره] گیاھی [

ھای معموال منفرد آنھا دارای پوشیده شده است و دانھ گیاھان از برگھای متناوب سوزنیھای این شمالی پراکنده ھستند؛ شاخھ شوند ھا منتشر می ترتیب دانھ این خورند و بھ پوشی است کھ حیوانات آن را می دانھ

Thelypterisباتالقی سرخس شوند؛ بھ ھم ھستند و در سرتاسر جھان یافت میگونھ کھ بسیاری از آنھا شبیھ ٨٧۵باتالقیان با ای از سرخس سرده] گیاھی[

رست ھستند؛ اگرچھ تعداد کمی از گیاھان رویند، زمین استثنای تعداد کمی کھ بر روی صخره می اغلب گیاھان این سرده بھ شوند ھای آن در نواحی گرمسیری یافت می این سرده در نواحی معتدل وجود دارند، اکثر گونھ

Thelypteridaceaeباتالقیان سرخسگونھ کھ اگرچھ اغلب آنھا در مناطق گرمسیری پراکنده ھستند، ٩٠٠با ) Pteridales(سانان ای از پرسرخس تیره] گیاھی [

اند، اغلب رست استثنای تعدادی از آنھا کھ صخره رویند؛ گیاھان این تیره بھ تعدادی از آنھا در نواحی معتدل نیز میـ ای ای تا شانھ آنھا از شانھ) fronds(ھای شاخھ قة این گیاھان معموال خزنده است و برگسا رست ھستند؛ زمین زمین

ھایشان اغلب بھ شکل کلیھ است آنھا ھم باز و ھم پیوستھ است و ھاگینھ) veining(بندی ای متغیر است؛ رگ شانھ شکافت

Pteridiumعقابی سرخس شوند؛ پراکندگی این جز نواحی بیابانی یافت می ن کھ در سراسر جھان بھعقابیان درشت و خش ای از سرخس سرده] گیاھی[

تر است سرخسھا احتماال از سرخسھای دیگر گسترده

Dennstaedtiaceaeعقابیان سرخسشوند و ترین سرخسھا محسوب می کھ جزو پیشرفتھ) Polypodiales(سانان پایک یکی از پانزده تیرة بس] گیاھی [

عقابی، نیز در این تیره قرار دارد؛ گیاھان این تیره اغلب برگھای درشت و بسیار رخس جھان، یعنی سرخسترین س فراوانقرار ) cup-shaped indusia(شکل پوشھای فنجانی ای با ھاگینھ ھای آنھا کوچک است و درون حاشیھ منقسم دارند؛ ھاگینھ

برگشتگی برگ است ل لبپوش کاذب است کھ حاص دارد یا دارای حاشیة خطی با ھاگینھ

shank 1سردست ھر یک از اندامھای حرکتی پیشین دام] فناوری غذا[

head tree, head spar ١سردکل کنند بری ھوایی استفاده می ی ـ قابل حمل در بارانداز کھ از آن برای عملیات بینھ دکل درختی یا دکل] جنگل[

masthead ٢سردکل دکلباالترین بخش ] دریایی[

cloud genus, cloud generaسردة ابر بندی سازمان جھانی ھواشناسی ھر یک از تقسیمات دھگانة ابرھای اصلی براساس شکل ظاھری آنھا مطابق با رده] جو[

reserve headسردیس تدفینی نوعی مجسمة تدفینی بھ شکل سر انسان از جنس سنگ آھک] شناسی باستان[

headstoneسرسنگ گیرد صورت ایستاده قرار می سنگ یادبودی کھ در باالی گور بھ ] شناسی باستان[

brisketسرسینھ ھاست بخشی از الشھ کھ شامل بخشھای پیشین و پایین دنده] فناوری غذا[

Page 170: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

portamentoسرش سراندن و با گذر از ھمة صورت ای صوتی را بھ فنی در اجرای موسیقی کھ در آن نوازنده یا خواننده محدوده] موسیقی[

کند بسامدھای آن اجرا می

map adjustmentسرشکنی نقشھ ای کردن آن با نقاط واپایش معین یا انتقال آن بھ شبکھ ھر تغییر در موقعیت افقی عوارض نقشھ برای منطبق] برداری نقشھ[

با مقیاس مشخص

.glissando, glissای سرش نغمھھای صورت سراندن و با گذر از ھمة نغمھ ای صوتی را بھ وسیقی کھ در آن نوازنده محدودهفنی در اجرای م] موسیقی [

کند قابل اجرای آن ساز در آن محدوده اجرا می

pizzicato slideای سرشی زخمھپایین زمان با زخمة دست راست، دست چپ با حرکت بر دستة ساز بھ باال و ای کھ در آن ھم نوعی اجرای زخمھ] موسیقی[

شود سرانیده می

safe speedسرعت ایمن آسانی از تصادف جلوگیری کند و در فاصلة مناسب سرعتی کھ وسیلة نقلیھ در آن بتواند بھ] شھری، دریایی، ریلی درون[

متوقف شود و اندازة آن بستگی بھ تراکم شدوآمد و وضعیت جوی و جغرافیایی دارد

hypersonic speedصوتی سرعت برین سرعتی با عدد ماخ پنج یا بیشتر] فیزیک، ھوایی[

pedestrian speedسرعت پیاده سرعت متوسط راه رفتن عابران برحسب متر بر ثانیھ] شھری درون[

transonic speedسرعت تراصوتی ماخ باشد ٢/١تا ٨/٠سرعت نسبی جسمی در شاره کھ بین ] فیزیک، ھوایی[

fairway speedسرعت در روگاه سرعت مجاز حرکت در روگاه] یاییدر[

subsonic speedسرعت زیرصوتی ھر سرعتی در محیط شاره کھ در شرایط یکسان کمتر از سرعت صوت در ھمان شاره است] فیزیک، ھوایی[

tangential velocityسرعت مماسی کند ای جسمی کھ در مسیری خمیده حرکت می سرعت خطی لحظھ] فیزیک[

identity theftسرقت ھویت سرقت اطالعات مھمی از قبیل شمارة کارت ملی و گواھینامة رانندگی و رمز کارت اعتباری برای کسب اعتبار و ] نظامی[

خرید کاال و دیگر خدمات

suppressionسرکوب تالش آگاھانھ برای کنار نھادن افکار و تجارب ناخوشایند از حیطة خودآگاھی] شناسی روان[

chillingسرمادھی قرار دادن گیاه در سرما برای بھبود کیفیت نمو] جنگل، زراعت، گیاھی[

Page 171: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,information cue information scentسرنخ اطالعاتی سازد شناختی کھ جستجوگر را از ربط اطالعات مورد جستجو آگاه می ھای بصری یا زبان نشانھ] کتابداری[

,electrochemical seriesسری الکتروشیمیایی electromotive series

یک سری شیمیایی کھ بر مبنای پتانسیل الکتروشیمیایی نسبت بھ الکترود مرجع ھیدروژن مرتب شده باشد] شیمی[ activity seriesسری فعالیت . متـ

dominating seriesسری غالب ای کھ ھر جملة آن ناکمتر از جملة متناظر در سری مفروض دیگری است سری] ریاضی[

سری الکتروشیمیایی← یت سری فعال

bead sealing areaبندی طوقھ سطح آبنشیند و در تایرھای می) rim(طوقھ کھ بر روی رینگ ) heel(و پاشنة ) toe(سطح قاعدة طوقھ یا ھمان پنجھ ] تایر[

شود بندی و جلوگیری از نشت ھوا می تویی سبب آب بی

level of analysisسطح تحلیل الملل و عوامل مؤثر بر آن در تفسیر سیاست جھان و ھای گوناگون روابط بین مراتب بررسی جنبھھر یک از ] سیاسی[

تشریح پدیدارھای جھانی از دیدگاه فرد یا دولت یا منطقھ یا کل جھان

gore areaسطح جناغی شود واقع میسطحی کھ بین سمت چپ راھگرد و سمت راست مسیر اصلی در محل واگرایی یا ھمگرایی ] شھری درون[

,global level of analysisسطح جھانی تحلیل system-level analysis

پردازد رویکرد تحلیلی بھ سیاسیات جھان کھ بر تأثیر اوضاع جھانی بر رفتار دولتھا و کنشگران نادولت می] سیاسی[

person level of serviceسطح خدمت بھ مسافر شود کھ با توجھ بھ فضای موجود برای وسیلة نقلیة عمومی بھ مسافران ارائھ می کیفیت خدماتی کھ در یک] شھری درون[

شود ھر مسافر تعیین می

two-sided weaving sectionسطح ضربدری دوسمتھ شوند و خودروھای محدودة ضربدری کھ در آن خودروھای ورودی بھ بزرگراه از سمت راست وارد می] شھری درون[

شوند یا بالعکس می خروجی از سمت چپ خارج

one-sided weaving sectionسمتھ سطح ضربدری یکشوند محدودة ضربدری کھ در آن خودروھای ورودی از ھمان سمتی کھ خودروھای خروجی خارج می] شھری درون[

شوند وارد بزرگراه می

,individual-level analysisسطح فردی تحلیل individual level of analysis

ویژه رھبران سیاسی، در عرصة سیاست رویکرد تحلیلی بھ سیاسیات جھان کھ بر روانشناسی فردی کنشگران، بھ] سیاسی[ خارجی تأکید دارد ,physical activity levelسطح فعالیت بدنی

Page 172: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

PAL نسبت انرژی مصرفی کل بھ انرژی مصرفی پایھ] تغذیھ[

thermal cross sectionسطح مقطع گرمایی ھای اتم معیاری برای احتمال وقوع واکنش نوترون گرمایی با ھستھ] زیکفی[

,state-level analysisسطح ملی تحلیل state level of analysis

رویکرد تحلیلی بھ سیاسیات جھان کھ بر تأثیر ویژگیھای داخلی دولتھا بر سیاست خارجی تأکید دارد] سیاسی[

shallow feederجذب سطحی ویژگی گیاھی کھ ریشة فعال آن در سطح خاک قرار دارد] زراعت[

voyage ,voyسفر گذار معموال طوالنی از بندری بھ بندر دیگر] دریایی[

one-zone rideای حوزه سفر تک بھا و نقل عمومی در حوزة تک استفاده از حمل] شھری درون[

assistance during travelسفریاری ساعتھ بھ مسافران در بخشھایی از سفر کھ در قرارداد گنجانده شده است وچھار ت و کمک بیستارائة اطالعا] گردشگری[

white rotسفیدپوسھ کند ھر نوع پوسیدگی سلولوز یا لیگنین چوب کھ پسماند سلولوزی سفیدرنگی با بافتی اسفنجی و نواری تولید می] جنگل[

,loading islandسکوی میانی safety island

ونقل عمومی پناھی برای ایمنی مسافران در حریم راه و خطوط عبوری کھ در محل ایستگاھھای حمل جان] شھری درون[ شود ایجاد می

کشتار← سالخی

healthسالمت برخورداری آسایش کامل جسمی و روانی و اجتماعی و نھ صرفا فقدان بیماری و ناراحتی] علوم سالمت[

public healthسالمت ھمگانی رسانی و دفع خصوص در مسائلی مانند آب ای از پزشکی کھ بھ سالمت جسمی و روانی اجتماع، بھ شاخھ] علوم سالمت[

پردازد فاضالب و وضع آلودگی ھوا و ایمنی غذا می

chain of commandمراتب فرماندھی سلسھمراتب سازمانی بھ ترین مقام در سلسلھتوالی سطـوح مختلـف فرماندھـی کھ در آن فرمـانھا و اطالعات از باال] نظامـی[

یابد ھای پایین انتقال می رده

air supremacyسلطة ھوایی کھ نیروی متخاصم نتواند کوچکترین خللی در روند عملیات ھوایی ایجاد کند نحوی تفوق در رزم ھوایی بھ] نظامی[

Page 173: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

curve handسمت قوس گرد یک قوس از مسیر مستقیم از سمت مبدأ بھ مقصد چپگرد یا انحراف راست] شھری، ریلی درون[

magnetic azimuthسمت مغناطیسی سمت نسبت بھ شمال مغناطیسی] ژئوفیزیک[

toxicogenomicsشناسی ژنگان سم دانش تشخیص بیان افتراقی ژنھا در واکنش بھ مواد سمی] شناسی ژن[

hearing aid ,HAسمعک کننده و ریزبلندگو شامل صدابر و تقویت[ ßرونیکی برای تقویت صدا و ارسال آن بھ گوشای الکت افزاره] شناسی شنوایی

)receiver( hearing instrumentشنیدیار . متـ

hearing device, HDشنیدافزار

سمعک راه استخوانی← راھی سمعک است

,behind-the-ear hearing aidگوشی سمعک پشتBTE hearing aid,

over-the-ear hearing aid, OTE hearing aid,

postauricular hearing aid شود معموال با قالب بھ مجرای گوش جفت می[ ßگیرد و ی کھ در پشت و باالی اللة گوش قرار می سمعک] شناسی شنوایی

,body-worn hearing aidسمعک جیبی body hearing aid

بر روی بدن یا در جیب قرار داده [ ßای ننده و خروجی آن درون محفظھک ی کھ صدابر و تقویت سمعک] شناسی شنوایی گیرد آن کھ با سیمی بھ خروجی محفظة مذکور متصل است در گوش قرار می) receiver(شود و ریزبلندگوی می

,in-the-ear hearing aidگوشی سمعک درونITE hearing aid

رود کھ بخشی از آن درون گوش می [ ßنحوی گیرد بھ لھ قرار میال) concha(ی کھ در صدفة سمعک] شناسی شنوایی

Y-cord hearing aidسمعک دوشاخھ ß ]کنندة آن با یک سیم نوعی سمعک جیبی کھ خروجی تقویت] شناسی شنواییYشود شکل بھ ھر دو گوش ھدایت می

bone-conduction hearing aidسمعک راه استخوانی گیرد و ارتعاشات آن از راه گوش قرار می) mastoid(کھ مبدل آن بر روی زائدة پستانی ی سمعک[ ß]شناسی شنوایی

رسد استخوان بھ حلزون می راھی سمعک است. متـ

air-conduction hearing aidسمعک راه ھوایی رساند ی کھ صدا را از راه گوش بیرونی و میانی بھ گوش درونی می سمعک[ ß]شناسی شنوایی

عک ھواراھیسم. متـ

سمعک راه ھوایی← سمعک ھواراھی

Page 174: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

breast-high ageسن برابرسینھ شود الد کھ در ارتفاع برابر سینھ شمارش می تا بن) pith(ھا از مغز درخت تعداد حلقھ] جنگل[

Valerianaالطیب سنبلای گونھ کھ بومی اروپا و بخشی از آسیا ھستند؛ برگھای قاعده ٢٣الطیبیان چندسالة علفی با حدود ای از سنبل سرده] گیاھی[

ای آنھا کوچک و متقابل و با دو تا شش جفت برگچة مرغی است و برگھای ساقھ آنھا فراوان و محکم و از خطی تا تخمقرار دارد و ھای مرکب طویل ای بریده با قطعات باریک است و گلھای یک یا دوجنسی آنھا بھ تعداد زیاد در خوشھ شانھ

قسمتی است است و کاسة گل باریک و اغلب نھ تا سیزده پرچمھا کمی از جام گل بیرون زده

Valerianaceaeالطیبیان سنبلجز گونھ کھ در بسیاری از نقاط جھان بھ ۴٠٠سانان یک یا چندسالة علفی با ھشت سرده و باشی ی از خواجھ ا تیره] گیاھی[

دار با آرایش متقابل است و اغلب بوی بد و تند دارد و گلھای کوچکشان ھای آنھا مسطح دمبرگرویند؛ برگ استرالیا می کامال یا کمی نامنظم و جداکاسھ و جداجام ھستند) bracteolate(دار یا برگک) bracteate(دار برگھ

بند سنبة ریل← سنبة تراورس

punch, track punchبند سنبة ریلبندھای چوبی استفاده بھ خط کھ از آن برای سوراخ کردن جای پیچ یا میخ و فرو بردن آنھا در ریل ابزاری مربوط] ریلی[

شود می سنبة تراورس. متـ

mortuary customسنت تدفین مجموعة آداب و رسوم ناظر بر تدفین درگذشتگان در یک جامعھ] شناسی باستان[

absolute-gravity instrumentافزار گرانی مطلق سنج کند گیری می دستگاھی کھ گرانی مطلق را اندازه] ژئوفیزیک[

افزار گرانی نسبی سنجrelative-gravity instrument

کند گیری می دستگاھی کھ گرانی نسبی را اندازه] ژئوفیزیک[

protein assayسنجش پروتئین ß ]تعیین غلظت پروتئین در یک محلول ناشناختھ] شناسی پروتگان

metricسنجھ :کھ طوری ای مانند ، تابعی نامنفی بر بھ با مفروض بودن مجموعھ] ریاضی [

بھ ازای ھر و از ، اگر و تنھا اگر ،) الف بھ ازای ھر و از ، ،) ب ھر و و از ، ازای بھ ) پ

,document of compliance 1سند انطباق DOC ,certificate of compliance

المللی نامة بین حصول اطمینان از انطباق سامانة مدیریت ایمنی شرکت کشتیرانی با الزامات آیینمدرکی کھ پس از ] دریایی[ شود مدیریت ایمنی صادر می

tree ageسن درخت سن کل ساقة روزمینی درخت بر حسب سال] جنگل[

Page 175: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

سن نابرابری روزانھ← سن روزانھ

سن نابرابری روزانھ← سن کشند روزانھ

lithoclastآوار سنگصورت مکانیکی تر بھ متر کھ از یک سنگ آھک یا دولومیت قدیمی میلی ٢ای سنگ کربناتی با قطر بیش از قطعھ] زمین [

گذاری نھشتھ شده باشد جدا شده و در درون یا مجاور یا بیرون محل رسوب

calcareous rockسنگ آھکی اتکربن نوعی سنگ رسوبی با مقدار قابل توجھی کلسیم] زمین[

دار سنگ آھن ferruginous rock[ سنگی کھ بر اثر وجود آھن بھ رنگ سرخ یا رنگ زنگ آھن درآمده باشد] زمین

scoriaسنگ پا ھای فراوان آذرآواری با شکل نامنظم و حفره] زمین[

scoriaciousپایی سنگ ھای گازی بزرگ ویژگی بافت سنگ آتشفشانی با حفره] زمین[

cairn, clearance cairnچین سنگ است شده گذاری غالبا بر روی یک گور چیده می ای از سنگ الشھ کھ برای یادبود یا نشانھ توده] شناسی باستان[

,ring cairnای چین حلقھ سنگring barrow

متر ٢٠ای بھ قطر حداکثر شکل دایره و دور محوطھ مرزبندی با سنگ یا خاک، بھ] شناسی باستان[

trenchسنگر شود جایی و چینش آن ساختھ می ھر یک از انواع استحکامات نظامی کھ از خاک و با جابھ] نظامی[

casemateسنگر توپ دار توپخانھ موضع یا سنگر بستھ و سقف] نظامی[

rifle trenchافزار سنگر جنگ شود سرعت ساختھ می خاکریز ویژة توپخانھ کھ بھ] نظامی[

foxholeروباه سنگر حفره نفره را دارد ای کھ حکم سنگر یک گودال حفرشده] نظامی[

slit trenchسنگر گروھی نفر ۵تا ٣سنگر کوچکی برای ] نظامی[

lapilliسنگریزة آتشفشانی متر کھ منشأ آن ممکن است اصلی یا فرعی یا تصادفی باشد میلی ۶۴تا ٢آذرآواری با اندازة ] زمین[

١ gravestone, tombstoneقبر سنگ کند و معموال منقوش یا دارای نوشتھ است سنگی کھ محل یک تدفین در خاک را مشخص می] شناسی باستان[

Page 176: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ash slateلوح آتشفشانی سنگ لوحی متشکل از خاکستر آتشفشانی سنگ] زمین[

calc-alkaline rocksـ قلیایی سنگھای کلسیمی تا ۵۶ـ آھکی آنھا بین نھا از عناصر قلیایی بیشتر است و شاخص قلیایی سنگھای آذرینی کھ مقدار کلسیم موجود در آ] زمین[

است ۶١

زمین یخ← یخ سنگ

age of diurnal inequalityسن نابرابری روزانھ ماھانة شمالی یا جنوبی ماه از یک سو و ھنگامی کھ اثر بیشینة میل در گسترة بازة زمانی میان بیشینة میل نیم] ژئوفیزیک[

دھد از سوی دیگر د یا سرعت جریان کشندی رخ میکشن age of diurnal tideسن کشند روزانھ . متـ

diurnal ageسن روزانھ

loading areaسوارگاه کند فضای سکومانندی در ایستگاه کھ اتوبوس برای سوار و پیاده کردن مسافر در کنار آن توقف می] شھری درون[

chromatographسوانگار افزاری ویژة سوانگاری سنج] یمیش[

chromatographyسوانگاری روشی برای جداسازی اجزای یک مخلوط با عبور دادن یک فاز متحرک از روی یک فاز ساکن] شیمی[

size exclusion chromatographyای سوانگاری اندازه گیرد د صورت مینوعی سوانگاری مایعی کھ در آن جداسازی صرفا بر اساس اندازة موا] شیمی[

سوانگاری تبادل یونیion exchange chromatography

گیرد کنشھای یونی صورت می نوعی سوانگاری مایعی کھ در نتیجة برھم] شیمی[ تراوشی سوانگاری ژل

gel-permeation chromatography شود وزن مولکولی آنھا استفاده میای کھ از آن برای جداسازی مواد غیرآبی بر اساس نوعی سوانگاری اندازه] شیمی[

صافشی سوانگاری ژلgel-filtration chromatography

ای کھ در آن از فاز متحرک آبی برای جداسازی مواد بر اساس وزن مولکولی آنھا استفاده نوعی سوانگاری اندازه] شیمی[ شود می

سوانگاری فازمعکوسreverse-phase chromatography

دوست در یک ماتریس نگھدارنده مبادلھ گریز با گروھھای آب انگاری کھ در آن زنجیرھای کربن آبنوعی سو] شیمی[ شوند می

Page 177: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

سوانگاری گاز ـ جامدgas-solid chromatography, GSC

شود نشده استفاده می نوعی سوانگاری کھ در آن از یک فاز متحرک گاز و یک فاز ثابت برجذبندة اصالح] شیمی[

gas-liquid chromatographyـ مایع سوانگاری گاز نوعی سوانگاری کھ در آن فاز متحرک گاز است و فاز ثابت جامدی است کھ با یک فاز ثابت مایع پوشیده شده است] شیمی[

gas chromatographyسوانگاری گازی کند و ب ساکن عبور میروشی برای سوانگاری مخلوط گازی کھ در آن گاز از یک ستون بلند دارای یک فاز جاذ] شیمی[

شوند مخلوط گازھا از ھم جدا می

نازک سوانگاری الیھthin-layer chromatography, TLC,

planar chromatography گذرد ای نازک قرار دارد می ای کھ بر روی الیھ کننده نوعی سوانگاری کھ در آن فاز متحرک از روی جذب] شیمی[

نازک شعاعی سوانگاری الیھradial thin-layer chromatography

گیرد و حالل متحرک از مرکز نازک کھ در آن نمونھ در مرکز یک صفحة گرد قرار می نوعی سوانگاری الیھ] شیمی[ کند شروع بھ خیس کردن صفحھ می

liquid chromatographyسوانگاری مایعی مایع بر روی یک نگھدارندة جامد قرار دارد نوعی سوانگاری کھ در آن فاز متحرک مایع و فاز ثابت جامد یا] شیمی[

high performance liquidسوانگاری مایعی کارا chromatography

گذارد کند و در قدرت تفکیک و زمان تجزیھ اثر می آسانی تغییر می نوعی سوانگاری مایعی کھ در آن فاز مایع بھ] شیمی[

chromatogramسوانگاشت یک مخلوط برحسب زمان یا حجم نمودار شویش اجزای] شیمی [

alternate fuelسوخت جایگزین رود کار می جای بنزین و گازوئیل بھ سوختی کھ برای کاھش آلودگی ھوا بھ] شھری درون[

fleet oilersرسان ناوگان سوخت کند ھای نفتی و مھمات را در مسیر حرکت ناوھا تأمین می ناوی کھ فراورده] نظامی[

insect holeسوراخ حشره آنھا ایجاد کرده باشند) larva(ھر سوراخ یا مجرایی در پوست یا چوب درخت کھ حشرات بالغ یا کرمینة ] جنگل[

بند کن ریل سوراخ← کن تراورس سوراخ

,tie borerبند کن ریل سوراخsleeper borer

پابندبند برای نصب آسانتر میخ یا پیچ ابزاری برای سوراخ کردن ریل] ریلی[ کن تراورس سوراخ. متـ

Page 178: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

بند گیر ریل سوراخ← گیر تراورس سوراخ

tie plugبند گیر ریل سوراخ بند قطعة کوچک چوبی بھ اندازة میخ برای پر کردن سوراخ ریل] ریلی[

گیر تراورس سوراخ. متـ

flareسوزانھ سوزانند ی از ورود آنھا بھ محیط میای واپایشی کھ با آن مواد خطرناک را برای جلوگیر افزاره] زیست محیط[

dual control switchدستی سوزن برقی ـ کند سوزنی کھ ماشین آن بھ دو صورت دستی و برقی کار می] ریلی[

,electric lock switchبرقی سوزن قفلelectrically locked switch

نوعی سوزن دستی کھ دارای قفل برقی است] ریلی[

,semi-automatic switchخودکار سوزن نیمھrubber switch

خودکار متصل شده باشد سوزنی کھ بھ پایة سوزن نیمھ] ریلی[

ice needleسوزنک یخی گوش بلور نازک و بلند با سطح مقطع معموال شش یخ] جو[

chicken sausageسوسیس مرغ یرگوشتی و گاه پوست و دیگر اجزای مرغ، مانند شدة مرغ گوشتی یا غ شده از گوشت بازیابی سوسیس تھیھ] فناوری غذا[

سنگدان و دل

mortuary cultپیشگان سوگی برای آمرزش مردگان و سھیم گروھی کھ حرفة آنھا برگزاری مراسم عزاداری و تقدیم پیشکشھای تدفین] شناسی باستان[

شدن در رستگاری آنھاست

biasسوگیری گیری یا استنباط یا فرایندھای منتھی بھ این انحراف د یا خطای منظم در نتیجھمن ھر گونھ انحراف نظام] علوم سالمت[

instrument biasسوگیری ابزار سوگیری ناشی از خطای ابزار] علوم سالمت[

ascertainment biasسوگیری اثبات قوع پیامد در موردھا استگر برای اثبات و ازحد مشاھده ای سوگیری اطالعات کھ ناشی از تالش بیش گونھ] علوم سالمت[

information biasسوگیری اطالعات کھ درستی مقایسھ بین دو گروه را ای گونھ بھ) exposure(ھای پیامد یا مواجھھ گیری داده سوگیری در اندازه] علوم سالمت[

کند دچار اشکال می

Page 179: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

selection biasسوگیری انتخاب اند و آنھا کھ انتخاب مند در ویژگیھای کسانی کھ برای مطالعھ انتخاب شده نظامسوگیری ناشی از تفاوت ] علوم سالمت[

اند نشده

publication biasسوگیری انتشار سوگیری ناشی از گرایش نویسندگان مقاالت یا سردبیران مجالت بھ انتشار نتایج مثبت مطالعات] علوم سالمت[

سوگیری میزان بستری← سوگیری برکسونی

response biasاسخ سوگیری پدادن بھ سوگیری ناشی از تفاوت در خصوصیات داوطلبان شرکت در مطالعھ با غیرداوطلبان، در پاسخ ] علوم سالمت[

پرسشھا

self-selection biasسوگیری خودانتخابی شده در مطالعھ ی ناشی از تصمیم شخصی فرد انتخاب ای سوگیری انتخاب گونھ] علوم سالمت[

design biasحی سوگیری طرا ای سوگیری کھ ناشی از اشکال در طراحی مطالعھ است گونھ] علوم سالمت[

reporting biasسوگیری گزارشی کنندگان سوگیری ناشی از ارائھ یا عدم ارائة گزینشی اطالعات توسط شرکت] علوم سالمت[

confounding biasکننده سوگیری مخدوشدر یک پیامد کھ ناشی از وجود عامل بدون ارتباطی است ) exposure(ة یک مواجھھ تحریف اثر برآوردشد] علوم سالمت[

کھ در عین حال با مواجھھ و پیامد رابطھ دارد

observer biasگر سوگیری مشاھده شود شده ایجاد می گر میان مقدار واقعی و مقدار مشاھده ثباتی مشاھده مند کھ بھ علت بی تفاوتی نظام] علوم سالمت[

interviewer biasگر گیری مصاحبھسو گر ھا توسط مصاحبھ آوری انتخابی آگاھانھ یا ناآگاھانة داده سوگیری ناشی از جمع] علوم سالمت[

admission rate biasسوگیری میزان بستری بستری تفاوت خصوصیات موردھا و شاھدھا در مطالعات موردشاھدی بیمارستانی کھ ناشی از تفاوت نسبت] علوم سالمت[

بیمارستانی در ھر کدام است ,Berkson’s biasسوگیری برکسونی . متـ

Berksonian bias

sampling biasگیری سوگیری نمونھ گـیری غیرتصـادفی از یک جمعیت سـوگیری ناشـی از نمونھ] علوم سـالمت[

recall biasسوگیری یادآوری خاطرات گذشتھ بین موردھا و شاھدھاسوگیری ناشی از تفاوت در یادآوری ] علوم سالمت[

,face orientationسوی چھره facing

وضعیت قرار گرفتن سر و بھ تبع آن صورت نسبت بھ راستای بدن] شناسی باستان[

Page 180: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

strainسویھ در یک یا چند خصوصیت وراثتی [ ßیک گروه از اندامگانھایی کھ با سایر اندامگانھای موجود در ھمان گونھ] میکرب

وت باشندمتفا

Trapaخیز کنجھ سھسالة شناور کھ بومی نواحی گرم و معتدل اوراسیا و افریقا گونة آبزی یک ٣٠خیزیان با حدود کنجھ ای از سھ سرده] گیاھی [

صورت ور است با تقسیمات ریز کھ در طول ساقھ قرار دارد یا شناور غیرمنقسم بھ ھستند؛ برگھای آنھا یا پرمانند غوطھای است و گلھای اره ای ـ شیة دندانھشکل با حا مرغی یا مثلث گیرد؛ برگھای شناور آنھا تخم ای کھ در سطح آب قرار می طوقھ

شود افشانی در آنھا با حشرات انجام می شود و گرده آنھا سفید و دارای چھار گلبرگ است کھ در اوایل بھـار پدیدار می Trapaceaeخیزیان کنجھ سھی آرام تا عمق پنج متر گونھ کھ در آبھا ٣٠سالة شناور با یک سرده و حدود ای از موردسانان آبزی یک تیره] گیاھی [

ور است صورت بومی وجود دارند؛ برگھای آنھا یا پرمانند و غوطھ رویند و در نواحی گرم و معتدل افریقا و اوراسیا بھ می شود یا غیرمنقسم و شناور و گلھایشان سفید و چھارپر است کھ در اوایل تابستان آشکار می

مقیاس سامانة ھمرفتی میان← سھم

neutralismطرفی سیاست بی سیاست مبتنی بر عدم تعھد در دوران جنگ سرد کھ اکثر کشورھای جھان سوم بھ آن پایبند بودند] سیاسی[

health policyسیاست سالمت ھایی برای آن مشی ناظر بر چگونگی مراقبتھای سالمت و تدوین برنامھ خط] علوم سالمت[

power politics, machtpolitikپایھ سیاست قدرت کنند الملل منافع خود را با تکیھ بر قدرت تأمین می موجب آن دولتھا در روابط بین ای سیاسی کھ بھ آموزه] سیاسی[

realpolitikگرا سیاست واقع گرایی سیاست مبتنی بر واقع] سیاسی[

dark cutting defectبرشی سیاهشدن رنگ گوشت و کاھش خصوصا گاو نر، پیش از ذبح کھ سبب تیرهعیبی ناشی از فشار روانی گاو، ] فناوری غذا[

شود کیفیت آن می

,black soil, Chernozemخاک سیاهblack earth, black land

خاکی کھ بھ دلیل دارا بودن گیاخاک فراوان سیاه است] زراعت[

darkeningشدگی سیاه بدرنگ و تیره شدن تدریجی گوشت] فناوری غذا[

seed potatoزمینی بذر سیب رود زمینی کھ برای تکثیر غیرجنسی بھ کار می غدة سیب] زراعت[

tripeشیردان سیرابی بخشی از آالیش خوراکی کھ شامل معدة چھار قسمتی نشخوارکنندگان است] فناوری غذا[

Page 181: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

travel and tourismسیر و سفر کار یا و یی خارج از محل سکونت معمول برای تفریح یا کسبسفرھا و دورانھای اقامت اشخاص در مکانھا] گردشگری [

مقاصد دیگر

sensory-specific satietyسیری حسی کاھش یافتن لذت از غذا در حین مصرف آن] تغذیھ[

,chanterelle, cantinoسیم آھنگ melody string

زیرترین زه در ساز زھی] موسیقی[

,supplementary featuresسیماھای تکمیلی supplementary cloud features

روند کار می عنوان ویژگیھای مکمل برای متمایز کردن ابرھا از یکدیگر بھ آن دستھ از سیماھای ابر کھ بھ] جو[

welding rodجوش سیم مادة پرکننده بھ شکل سیم یا مفتول و عموما بدون روکش] متالورژی[

bead wireطوقھ سیم rim(دھند و تنیدگی آنھا مانع بلندشدن طوقھ از لبة رینگ از سیمھای فوالدی کھ مغزة طوقھ را تشکیل میھر یک ] تایر[

flange (شود می ,resonance string sympathetic stringسیم ھمخوان

آید می شود، اما براثر پدیدة صوتی تشدید بھ ارتعاش در سیمی کھ معموال نواختھ نمی] موسیقی[

راح← سینا

حرائیان← سینائیان

plateسینھ بخش نازکی از الشة دام کھ در پشت سرسینھ قرار دارد] فناوری غذا[

ش

brushwoodشاخال شده یا افتاده ھای قطع ھا و سرشاخھ درختچھ] جنگل[

مارتینی← بزی شاخ

مارتینیان← بزیان شاخ

tree-ring indexشاخص حلقة درخت ارد حلقة ساالنة درخت با توجھ بھ سن آنپھنای استاند] جنگل[

corrosion indexشاخص خوردگی ß ]گذاری آب میزان خورندگی یا رسوب] خوردگی

Page 182: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

healthy eating index, HEIشاخص سالم خوردن شاخصی برای ارزیابی و پایش وضعیت کلی رژیم غذایی افراد کھ بر اساس آن کیفیت کلی رژیم غذایی سنجیده ] تغذیھ[

شود می

شارش ابرصوتی← شارش ابربحرانی

supersonic flowشارش ابرصوتی شارشی کھ سرعت ذرات شاره در آن بیشتر از سرعت صوت در ھمان شاره است] فیزیک، ھوایی[

supercritical flowشارش ابربحرانی . متـ

hypersonic flowصوتی شارش برین ر از پنج ماخ در محیط شارهشارشی با سرعت بیشت] فیزیک، ھوایی[

transonic flowشارش تراصوتی کھ مقـدار سرعت آن در برخـی نقاط طوری ور در شاره بھ حرکت شاره در اطراف جسم غوطھ] فیزیک، ھوایی[

ابرصـوتی و در برخـی نقاط زیرصوتی است

turbulent flowشارش تالطمی کند طور نامنظم و سریع تغییر فشار و سرعت موضعی بھکھ در آن نحوی حرکت شاره بھ] فیزیک[

زیرصوتی شارش ← شارش زیربحرانی

subsonic flowشارش زیرصوتی شارشی کھ سرعت ذرات شاره در آن کمتر از سرعت صوت در ھمان شاره است] فیزیک، ھوایی[

subcritical flowشارش زیربحرانی . متـ

anti-icing fluidشارة ضدیخ کند ای کھ از یخ زدن جلوگیری می شاره] اییھو[

articulated frameشاسی مفصلی قابی کھ دو قسمت آن با مفصل بھ ھم متصل شده است] جنگل[

شمار اتصال لیگانھ← شال

meningoceleبرونی شامھ شکاف گان از جملھ از مھره زدگی شامھ بیرون] پایة پزشکی[

meningomyeloceleبرونی شامھ ـ نخاع ھا علت آسیب دیدن یا وجود نارسایی در ستون مھره شامة آن بھ زدگی نخاع و برون بیرون] پایة پزشکی[

shoulderشانھ بخشی از تایر کھ بین رویھ و دیواره قرار دارد] تایر[

Verbenaپسند شاهنھ کھ بومی بر جدید و برخی نیز بومی گو ٢۵٠چوبی با حدود پسندیان یک یا چندسالة علفی یا نیمھ ای از شاه سرده] گیاھی[

دار است و گلھایشان کوچک و دارای پنج ھا کرک اند؛ برگھای آنھا معموال متقابل و ساده و در بسیاری از گونھ بر قدیم ای از رنگ آبی دارند گیرند و معموال سایھ آذین خوشھ قرار می گلبرگ است کھ در گل

Page 183: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Verbenaceaeپسندیان شاهگونھ کھ بیشـتر در نواحی گرمسیری ٣٠٠٠سرده و ٩٠ای یا علفی با حدود ای از نعناسانان درختی یا درختچھ تیره] یگیاھ[

پر است؛ ندرت چھار تا ھشت پر یا بھ ای کوچک و معطرشان است کھ پنج رویند و مشخصة بارز آنھا گلھای خوشھ می ندرت متناوب دارند ایش متقابل یا فراھم یا بھدمبرگ است و معموال آر دار یا بی برگھایشان دمبرگ

Cannabisشاھدانھ سالة علفی ایستادة ستبر با یک گونة معطر کھ از آسیای مرکزی منشأ گرفتھ است و ایان یک ای از شاھدانھ سرده] گیاھی[

تولید الیاف خاص شاھدانھ مانند و بلند برای شود؛ یک رقم آن با ظاھری نی فور کشت می امروزه در مناطق معتدل شمالی بھ جوانا است شود و گیاه مادة رقم کوتاه دیگری از آن منبع اصلی ماری کشت می

گروه شاھد← شاھدھا

Osmundaسرخس شاهسرخسیان با پنج تا ده گونھ کھ اساسا مختص نواحی معتدل ھستند؛ گیاھان این سرده دارای ای از شاه سرده] گیاھی[

ھای سبز سترون ھستند و برگچھ) Photosynthesis(دوریختی با فتوسنتز کامال دوریختی یا نیمھ )frond(ھای شاخھ برگ بارور با ھاگدانھای بزرگ و برھنھ دارند) non-photosynthetic(غیرفتوسنتزی

Osmundalesسانان سرخس شاهبا گروه سرخسھایی کھ دارای ھاگدان حقیقی ھا با تقریبا بیست گونھ و پراکندگی وسیع کھ سرخس ای از شاه راستھ] گیاھی[)Eusporangiatae (ھستند قرابتھایی دارند

Osmundaceaeسرخسیان شاهقامت با حدود بیست گونھ است؛ سانان کھ گروھی ابتدایی با سھ سرده از سرخسھای درشت سرخس تنھا تیره از شاه] گیاھی[

ھا یا در ھر دو سطح نواحی زایای در سطح زیرین برگچھ) sori(ھا ھاگینھصورت پراکنده یا متمرکز در ھاگدانھای آنھا بھ پوش ھای سرخس فاقد ھاگینھ ھای این سرده برعکس بسیاری از تیره قرار دارند، ھاگینھ) fronds(ھا شاخھ برخی از برگ

)indusium (است

Oxalisشبدرترشک گونھ کھ گیاھانی گرمسیری ھستند و عمدتا بومی افریقای ٨۵٠ای علفی کوچک از شبدرترشکیان با حدود سرده] گیاھی[

آیند شمار می جنوبی و امریکای جنوبی بھ

Oxalidalesسانان شبدرترشکسرده و ۵٨ای یا باالرونده با شش تیره و سالھ و چندسالھ یا درختی یا درختچھ ایھای علفی یک ای از دولپھ راستھ] گیاھی[

اند تدل و گرمسیری پراکندهگونھ کھ در مناطق مع ١٨١٠ Oxalidaceaeشبدرترشکیان

گونھ با گلھای منظم و پرچمھایی دو تا سھ برابر تعداد ٨٧۵سانان با سھ سرده و حدود ای از شبدرترشک تیره] گیاھی[ )beakless(و بدون منقارک ) loculicidal(گشا ھایی از نوع پوشینة حجره گلبرگھا یا کاسبرگھا و میوه

roseشبکھ شود ھا، ایجاد می ویژه خانوادة بربط روزنھای صوتی، معموال بھ شکل گل، کھ بر روی صفحة سازھای زھی، بھ] موسیقی[

ساز ارتباط برقرار شود تا بین ھوای داخل جعبة صوتی و ھوای خارج گل. متـ

map gridبندی نقشھ شبکھ شود گاه مختصات مناسب بر روی نقشھ افکنده میای کھ برای فراھم کردن یک دست شبکھ] برداری نقشھ[

Page 184: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

lava tube systemھای گدازه شبکة لولھ است) pahoehoe lava(ھای گدازة ریسمانی ھای گدازة انشعابی کھ خاص جریان ای از لولھ شبکھ] زمین[

pseudosymmetryتقارن شبھ دھد رھا تقارنی بیشتر از تقارن واقعی از خود نشان میھا و نسبت محو وضعیتی کھ در آن بلور با توجھ بھ زاویھ] فیزیک[

quasi-geoidزمینوار شبھ normal(پتانسیل در نزدیکی زمینوار کھ فاصلة ھر نقطة روی آن تا سطح زمین، ارتفاع نرمال سطحی غیرھم] ژئوفیزیک[

height (است

meat analogueگوشت شبھ لحاظ خصوصیات ساختاری و مکانیکی قابل قیاس با گوشت طبیعی استشده کھ از سازی غذایی شبیھ] فناوری غذا[

viroidویروس شبھß ]زایی شامل یک رشتة کوتاه رنا کھ با ھیچ پروتئینی ھمراه نیست و برای تکثیر کامال وابستھ بھ عامل عفونت] میکرب

یاختة میزبان است

tandem acceleratorای شتابدھندة دومرحلھالکتروستاتیکی کھ در آن یونھای منفی ھیدروژن از پتانسیل زمین تا پتانسیل زیاد شتاب / ای ایستابرقی شتابدھنده] فیزیک[

شوند و پروتون باقیمانده ای نازک، ھر دو الکترون یون از آن کنده می گازی یا برگھ ای گیرند و سپس با گذار از محفظھ می رسد میگیرد و بھ پتانسیل زمین مجددا شتاب می

شتاب گرانی← شتاب سقوط آزاد

acceleration of gravityشتاب گرانی شتاب یک جسم بر اثر ربایش گرانشی یک سیاره] ژئوفیزیک[

acceleration of free fallشتاب سقوط آزاد . متـ apparent gravityگرانی ظاھری

tangential accelerationشتاب مماسی خط ذره است شتاب خطی کھ مماس بر مسیر حرکت خمیدهای از مؤلفھ] فیزیک[

ای شخصیت نراندامھ← ای شخصیت خوددوست نراندامھ

phallic personalityای شخصیت نراندامھزنی، ، الف)narcissistic(دوستدارانھ الگویی شخصیتی کھ وجھ مشخص آن رفتار خودستایانھ و خود] شناسی روان[

و در برخی موارد ) sexual-compulsive behaviour(ـ اجباری تکبر، رفتار جنسی نفس افراطی، بھ اعتماد یا پرخاشگری است) exhibitionistic(نمایشگری خود phallic characterای منش نراندامھ. متـ

ای شخصیت خوددوست نراندامھphallic-narcissistic character,

phallic-narcissistic personality earthquake intensityلرزه مینشدت ز

ای کوچک لرزه در پھنھ شاخصی از ویرانگری محلی ھر زمین] ژئوفیزیک[

Page 185: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

control conditionsشرایط تنظیم بندی چراغھای راھنمایی شرایط و مقررات حاکم بر واپایش تردد وسایل نقلیھ شامل نوع و فازبندی و زمان] شھری درون[

ان یا بزرگراهبرای محدودة مشخصی از خیاب

background conditionsشرایط زمینھ شرایط زیستی و شیمیایی و فیزیکی آب در باالدست محل تخلیھ] زیست محیط[

cancellation clauseشرایط لغو شود بندی از قرارداد کھ در آن شرایطی کھ ممکن است بھ فسخ قرارداد منجر شود ذکر می] گردشگری[

salvage clauseشرط بازگردانی کند ھنگام بروز حوادث را تعیین می بندی در قرارداد حمل بار کھ چگونگی و شرایط انجام خدمات بازگردانی در ] دریایی[

voyage clauseشرط بیمة سفر کند سفر را مشخص می ھای دریایی کھ دورة زمانی مجاز برای یک سفر یا یک مجموعھ نامھ بندی در بیمھ] دریایی[

flag clauseشرط پرچم شود کننده در آن قید می ربط چگونگی رسیدگی بھ مسئولیتھای حمل بندی در بارنامھ کھ مطابق با قوانین کشور ذی] دریایی[

,off-hire clauseشرط خارج از اجاره breakdown clause

کند خص میزمان خارج از اجاره را مش بندی در قراردادھای اجاره کھ چگونگی محاسبة مدت ] دریایی[

rust bloomشروع زنگ [ßزدگی است دھندة آغاز زنگ رنگ شدن فلز کھ نشان بی] خوردگی

,joint ownerشریک کشتی joint owners, part owners

ھر یک از صاحبان کشتی یا کشتیھایی کھ بھ دو نفر یا بیشتر تعلق دارد] دریایی[

rust-inhibitive washشستشوی بازدارندة زنگ پوشش تبدیلی بر روی سطح آھن پیش از رنگ کردن[ ßایجاد] گیخورد

Papaverشقایق سالھ یا دوسالھ یا چندسالة مقاوم در برابر سرما کھ در نواحی معتدل گونة یک ١٢٠ای از شقایقیان با حدود سرده] گیاھی[

شوند خشخاش می رویند و شامل گیاھانی مانند شقایق قرمز و افریقا و اوراسیا و امریکای شمالی می

Papaveraceaeشقایقیان گونھ و ٢٠٠سرده و ٢٣ای یا درختی کوتاه با حدود دار اغلب علفی و گاھی درختچھ سانان شیرابھ ای از آاللھ تیره] گیاھی[

وب یا شان متنا با دمبرگ و بدون غالف کھ آرایش) pinnatifid(ای دار یا بریدة شانھ پراکنش جھانی و برگھای ساده و لپ ای است چرخھ

splittingکردن شقھ فرایند نصف کردن الشھ از قسمت تیرة پشت] فناوری غذا[

Page 186: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,information gapشکاف اطالعاتی information divide

فاصلة میان میزان و نوع اطالعات در دسترس جامعھ با آنچھ مورد نیاز آن است] کتابداری[ crevasse hoarبشم شکاف

شود ھای بزرگ سرد تشکیل می بلورھایی کھ بر دیوارة شکاف یخسارھا یا حفره یخ] جو[

٢ fail-safeایمن شکستای کھ در صورت شکست آن خطری برای افراد یا خللی جدی در عملکرد کلی ویژگی قطعھ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

دستگاه ایجاد نشود و آسیب بھ حداقل برسد

,shipwreck 2, wreck 2شکست کشتی wreckage ٢

غرق شدن یا شکستن یا متروک شدن کشتی] دریایی[

alternative splice formشکل پیرایشی دگرسان دگرسان رناپ، در نتیجة پیرایش شده از یک پیش ھر یک از شکلھای متفاوت رونوشتھای ساختھ] شناسی ژن[

,ego developmentمن گیری آن شکلego formation

کند من تبدیل می تدریج بھ آن کاوی، فرایندی کھ بخشی از فرومن را بھ مقتضای محیط بھ در نظریة روان] ناسیش روان[

cloud formationگیری ابر شکل شود ھای مختلف ابر تشکیل می فرایندی کھ در آن گونھ] جو[

stomachشکمبھ ة دستگاه گوارش دامشیردان و بقی بخش خوراکی آالیش شامل سیرابی] فناوری غذا[

borborygmusغره شکم صدای ناشی از حرکت گاز در روده] تغذیھ[

hapticityشمار اتصال لیگاند کنند طور مستقیم با فلز در ھمارایی شرکت می تعداد الکترونھایی کھ در یک لیگاند بھ] شیمی[

شال. اختـ

ھای میعان ابر شمارگر ھستھcloud condensation nuclei counter

کند شدگی میعان می گیری فراوانی ذرات جوی کھ بخار آب بر روی آنھا در مقادیر کم ابراشباع ای برای اندازه افزاره] جو[ CCN counterشمارگر ھماب . اختـ

ھای میعان ابر شمارگر ھستھ← شمارگر ھماب

جھان شمال← شمال

Buxusشمشاد ھای گرمسیری است و فقط گونھ ھای آن گرمسیری یا نیمھ گونھ کھ اغلب گونھ ٧٠ای از شمشادیان با حدود سرده] گیاھی[

Page 187: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ای با بافت چرمی ای تا سرنیزه ھای آسیایی آن در برابر سرما مقاوم ھستند، برگھای آنھا متقابل و دایره اروپایی و برخی گونھ ھای ریز پایھ است؛ میوة آنھا پوشینة کوچکی است با تعدادی دانھ جنسی و تک تکو گلھایشان کوچک سبز مایل بھ زرد

information identifierشناسانة اطالعات رود کار می ھا کھ برای تشخیص ھویت بستة اطالعاتی بھ ای از نشانھ مجموعھ] کتابداری[

digital object identifier, DOIشناسانة برنمود رقمی برند کار می شانة واحدی کھ ناشران برای تشخیص و مبادلة محتوای یک برنمود رقمی بھن] کتابداری[

شناسانة شیء رقمی. متـ

شناسانة برنمود رقمی← شناسانة شیء رقمی cloud identificationشناسایی ابر

ھای ھوایی مرتبط با بر و پدیدهو سیماھای تکمیلی و ابرھای فرعی و مادرا) variety(تعیین سرده و گونھ و ورده ] جو[ ابرھا

شناور آبخورتنگناvessel constrained by her draught

دلیل اندازة آبخور نسبت بھ عمق و پھنة آبراه میدان عمل بسیار محدودی دارد شناوری موتوری کھ بھ ] دریایی[

sailing vesselشناور بادبانی کند باد حرکت میشناوری کھ با بادبان و نیروی ] دریایی[

sailing boatقایق بادبانی . متـ sailing shipکشتی بادبانی

salvage vesselشناور بازگردانی کنند شناوری مجھز بھ تجھیزات ویژه کھ از آن برای بازگردانی استفاده می] دریایی[

salving shipکشتی بازگردانی . متـ

high-speed craft, HSCشناور تندرو شناوری با طراحی و ویژگیھای خاص کھ سرعت بسیار باال دارد] یدریای[

شناور خارج از فرمانvessel not under command, NUC

شناوری کھ تحت شرایط خاصی قادر بھ اجرای قوانین راه نیست و مطابق ضوابط باید از عالئم ھشداردھنده ] دریایی[ استفاده کند

,give-way vesselده شناور راهburdened vessel

شناوری کھ مطابق با قوانین راه باید از مسیر شناور دیگر دور شود] دریایی[ burdened shipده کشتی راه. متـ

,privileged vessel stand-on vesselگیر شناور راه دھد ر بھ راه خود ادامھ میتقدم دارد و با حفظ سرعت و مسی ده حق شناوری کھ مطابق با قوانین راه بر شناور راه] دریایی[

privileged shipگیر کشتی راه. متـ

Page 188: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

overtaking vesselگیر شناور سبقت درجھ نسبت بھ ورگة شناور دیگر در حال سبقت گرفتن از آن باشد ۵/٢٢ای بیش از شناوری کھ با زاویھ] دریایی[

power-driven vesselشناور موتوری کند محرکة موتور خود حرکت میشناوری کھ با نیروی ] دریایی[

motorboat, power boatقایق موتوری . متـ

light vesselشناور نورانی شود عنوان عالمت دریایی استفاده می ای از دریا درلنگر است و از آن بھ شناوری با چراغھای پرنور کھ در نقطھ] دریایی[

,lightboat, gas boatقایق نورانی . متـ boat beacon, unattended lightboat lightshipکشتی نورانی

پذیر از دور شناور ھدایتunmanned underwater vehicle

تواند در زیر آب حرکت کند و نیاز بھ ھدایت و واپایش مستقیم نیروی انسانی ندارد شناوری کھ می] نظامی[ UUVشھپاد . اختـ

بویة روگاه← شناوة روگاه

sonobuoyشناوة صوتی کنند تا صدای زیردریایی را ردگیری و بھ ـ گیرندة صوتی کوچکی کھ از ھواگرد بر سطح آب رھا می فرستنده] نظامی[

ھواگرد ارسال کند بویة کشتی شکستھ← شناوة کشتی شکستھ

life buoyشناوة نجات اند ای شناور برای نجات افرادی کھ در آب افتاده وسیلھ] نظامی[

life ringحلقة نجات . متـ

dan buoyگذار شناوة نشان شود شده استفاده می روبی روبی برای مشخص کردن مسیر یا منطقة مین ای کھ از آن در عملیات مین شناوه] نظامی[

حفاظت شنوایی← بانی شنوایی

شرطی جھتی سنجی بازتاب شنواییconditioned orientation reflex

audiometry, conditioned orientation reflex سنجی رفتاری برای ارزیابی حساسیت شنوایی کودکان دوسالھ و کمتر کھ در آن گردش در شنوایی[ ßروشی] شناسی شنوایی

شود سر بھ طرف منبع صدا با پاداش دیداری تقویت می COR audiometryسنجی جھتی شنوایی. اختـ

شرطی جھتی سنجی بازتاب شنوایی← سنجی جھتی شنوایی

educational audiologistاس آموزشی شن شنوایی شناسی آموزشی تخصص دارد فردی کھ در زمینة شنوایی[ ß]شناسی شنوایی

Page 189: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

شناسی آموزشی شنوایی← شناسی آموزشگاھی شنوایی

educational audiologyشناسی آموزشی شنواییشی شنوایی کودکان در مراکز آموزشی شناسی کھ بھ تشخیص عیوب شنوایی و توانبخ ای از شنوایی شاخھ[ ß]شناسی شنوایی

پردازد می school audiologyشناسی آموزشگاھی شنوایی. متـ

بازتوانبخشی شنوایی← شناسی توانبخشی شنوایی

bugشنودافزار ھای مخفی شنود ھر یک از افزاره] نظامی[

debuggingشنودزدایی عملیات شناسایی و برچیدن شنودافزار از محیط] نظامی[

buggingشنودگذاری عملیات نصب شنودافزار] نظامی[

سمعک← افزار شنید

سمعک← شنیدیار

humourطبعی شوخ ھای طنزآمیز موقعیتھا توانایی درک یا بیان جنبھ] شناسی روان[

Ruppiaشورابی خورده منتھی یا اندکی پیچآذین آن بلند و نازک و راست روید؛ گل تنھا سردة شورابیان کھ اغلب در آبھای شور می] گیاھی[

ای است بھ دو گل ریز است و ساقة آن منشعب و بلند و برگھایش اغلب سرنیزه

Ruppiaceaeشورابیان رویند و نمک می سانان با یک سرده و حدود ده گونھ کھ معموال در آبھای شور یا کم واش ای از قاشق تیره] گیاھی[

ای انتھایی و کوتاه قرار آذین خوشھ گلھایشان ریز و بدون گلپوش است کھ در گلبرگھایشان نواری با غالفی در قاعده و گیرند می

elutionشویش شده از طریق شستشوی آن با یک جریان مایع یا گاز فرایند انتقال مادة جذب] شیمی[

ampholytic detergentشویندة دوخصلتی محلول بازی، آنیونی استای کھ در محلول اسیدی، کاتیونی و در شوینده] شیمی[

پذیر از دور شناور ھدایت← شھپاد

necropolisشھر مردگان گورستان یا محوطة تدفینی بزرگ غالبا در نزدیکی یک شھر باستانی] شناسی باستان[

سازی جنسی← سازی شھوانی

Page 190: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

mathematical intuitionismشھودگرایی ریاضی ھای نامتناھی را در بر تواند ویژگیھای اغلب مجموعھ اس آن ریاضیات نمیمکتبی در فلسفة ریاضی کھ بر اس] ریاضی[

پذیری آنھا را با روشھای متناھی نشان داد اند کھ بتوان اثبات ھایی موجھ گیرد و فقط گزاره

groove, tread grooveشیار نوار مجاور فضای خالی میان دو آج] تایر[

groovingشیاراندازی ، )traction(ھای مختلف بر روی رویھ برای بھبود کشانش یر، ایجاد شیارھایی با عمق و زاویھدر طراحی تا] تایر[

ترمزگیری یا پایداری جانبی

step grooveای شیار پلھشود و بھ دوام رویھ تایر در برف می) gripping(زنی ای کھ باعث افزایش قدرت چنگ نوعی شیار با طرح پلھ] تایر[

کند کمک می

regrooving, tyre sipingی شیارزن ایجاد شیارھای جدید بر رویة تایر، پس از رسیدن رویة اصلی بھ حد رفتگی] تایر[

sipe, tread sipeشیارک تایر بر روی جادة خیس افزایش ) traction(کنند تا کشانش قطعھ ایجاد می شکاف کوچک و باریکی کھ بر روی آج] تایر[

یابد

مغز ی بطنھایشیار کنار← شیار کناری

شیار کناری بطنھای مغزsulcus limitans ventriculorum cerebri

ھای جانبی لولة عصبی شیاری در میانة طول ھر یک از دیواره] پایة پزشکی[ sulcus limitansشیار کناری . اختـ

moving rampبر شیب دار رو متحرک شیب پیاده] شھری درون[

weld slopeشیب جوش بن نسبت بھ خط افق زاویة خط جوش] متالورژی[

clinometerسنج شیب گیری شیب وسیلة کوچک دستی برای اندازه] ژئوفیزیک[

weld rotationگرد جوش شیب ھای ذوب بن و خط منصف رویھ زاویة بین جوش] متالورژی[

composite gradeشیب مرکب ر طول بزرگراه کھ اثر ترکیبی آنھا بر حرکت خودروھا خیلی بیشتر از ای از چند شیب متوالی د مجموعھ] شھری درون[

تک است صورت تک مجموع اثر آنھا بھ

Page 191: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

supersonic nozzleشیپورة ابرصوتی رانشی کھ سرعت جریان نسبی در آن ابرصوتی است شیپورة تونل باد یا شیپورة پیش] ھوایی[

Polygalaشیرآور گونھ کھ دارای پراکنش تقریبا ۵٠٠ای با حدود یان علفی چندسالھ یا درختی کوتاه یا درختچھای از شیرآور سرده] گیاھی[

کنند ھای این سرده تغذیھ می سانان از گونھ برخی از پروانھ) larva(جھانی ھستند و کرمینة

,Polygalaceae, Diclidantheraceaeشیرآوریان Moutabeaceae ,Xanthophyllaceae

گونھ کھ دارای پراکنش تقریبا جھانی ھستند ٨٠٠ای یا علفی با ھفده سرده و ای از باقالسانان درختی یا درختچھ تیره] گیاھی[ ھای آن متعلق بھ سردة شیرآور است و بیشتر از نیمی از گونھ

kingstone valveشیرفلکة توازن کنـد تا ورود آب را بـھ مخـزنھای ترازه فراھـم میھای بزرگ زیردریایی کھ امکان ھر یک از شیرفلکھ] نظامی[

زیـردریایی بتوانـد بھ عمق فرو رود

برنمود رقمی← شیء رقمی

vitroclasticآواری شیشھ شیشھ وجود دارد ویژگی ساختار سنگی آذرآواری کھ در آن خرده] زمین[

ص

crossflow filtrationصافش چلیپایی آن جریان ورودی موازی سطح بستر صافی است و فقط قسمتی از جریان ورودی از نوعی صافش کھ در ] زیست محیط[

کند داخل صافی عبور می

flat spotشدگی قوس صاف سمت خط مماس انحراف بخشی از قوس بھ ] ریلی[

direct filtrationصافش مستقیم شود نشینی است و منجر بھ حذف ذرات می تھ ای از فرایندھای مشتمل بر انعقاد و صافش کھ فاقد مرحلة سلسلھ] زیست محیط[

biflow filterصافی دوسویھ شود ای کھ در آن جریان آب از باال و پایین وارد و از وسط خارج می صافی بستردانھ] زیست محیط[

sand filterصافی شنی ا کردن ذرات ریز معلق از الیھ کھ از آن برای جد نوعی صافی متشکل از چند بستر شنی و بھ صورت الیھ] زیست محیط[

کنند آب یا سیال استفاده می

silence clothصداگیر دھند داری کھ آن را برای گرفتن صدای ظروف زیر رومیزی قرار می مشمع یا ھر پارچة الیھ] گردشگری[

multifactorial traitصفت چندعاملی نین عوامل محیطی قرار دارندھر یک از صفتھایی کھ تحت تأثیر یک یا چند ژن و ھمچ] شناسی ژن[

Page 192: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

principal plane of stressصفحة اصلی تنش شود ای کھ تنش برشی در آن نقطھ و در امتداد آن صفحھ صفر می یکی از سھ صفحة متعامد در نقطھ] فیزیک[

backصفحة زیر قسمت زیرین یا پشتی جعبة صوتی سازھای زھی] موسیقی [

صلح ماندگار← صلح آرمانی peacemakingفرینی آ صلح

جویانھ انجام گیرد ای آشتی اقدامی کھ برای ایجاد تفاھم و توافق میان طرفھای درگیر بھ شیوه] سیاسی[

positive peaceصلح ایجابی ھا جویانة اجتماعی و فرھنگی، و عدالت در ھمة عرصھ صلحی کھ ویژگی آن وجود باورھا و ھنجارھای آشتی. ١] سیاسی[

نبود جنگ ھمراه با رفع اختالف میان دولتھا بھ شیوة . ٢ساالرانھ از قدرت و نبود خشونت میان دولتھاست مو استفادة مرد سازنده

peace researchپژوھی صلح ھای برقراری صلح است ای از پژوھشھای علوم انسانی کھ ھدف آن شناخت و فراھم کردن زمینھ شاخھ] سیاسی[

long peaceصلح دیرپا مدت میان قدرتھای بزرگ ح طوالنیصل] سیاسی[

negative peaceصلح سلبی ھای داخلی و خارجی فقدان جنگ و خشونت آشکار و مستقیم در عرصھ] سیاسی[

peace offensiveکوشی صلح اقدامات دیپلماتی ھماھنگ و جدی در موردی خاص، با ھدف دستیابی بھ صلح] سیاسی[

perpetual peaceصلح ماندگار ساالر بھ اتحاد صلحی کھ بر پایة آرای کانت محصول وضعیتی است کھ در آن دولتھا با پذیرش نظام مردم] سیاسی [

یابند گستر دست می جویانھ و قوانین جھان آشتی ideal peaceصلح آرمانی . متـ

ساالران نظریھ صلح مردم← ساالران صلح مردم

Santalumصندل ترین آنھا ھمان صندل واقعی یا صندل سفید با چوب دلیان با حدود ده گونھ کھ معروفانگلی از صن ای نیمھ سرده] گیاھی[

ھای این سرده در سرتاسر جنوب شرقی آسیا و جزایر جنوبی اقیانوس آرام پراکنده است معطر است؛ گونھ

Santalaceaeصندلیان گونھ کھ در ۴٠٠سرده و بیش از ٣٨با حدود انگلی ای و علفی و درختی نیمھ سانان درختچھ ای از صندل تیره] گیاھی [

مانند ھا برگھای غیرمنقسم و معموال متناوب بھ ساختارھایی فلس رویند؛ در برخی از سرده نواحی گرمسیری یا معتدل میی از آب دھد، اما این گیاھان مقدار تبدیل شده است؛ برگھای سبز آنھا مقداری سبزینھ دارد کھ بھ آنھا امکان ساخت غذا را می

کنند؛ اکثر صندلیان از میزبان تأمین می) haustoria(و مواد غذایی مورد نیاز خود را از طریق اندامھای مکنده جنسی یا دوجنسی دارند ای ھستند و بیشتر آنھا گلھای کوچک و ناپیدای یک ساقھ ای، ولی برخی از آنھا انگل ریشھ انگل

Page 193: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,barber chairصندلی سلمانی tombstone 2

ای کھ بر اثر قطع ناقص درخت بھ شکل صندلی درآمده است کنده] جنگل[

burial chestصندوق تدفینی شده است صندوقی کھ ھمراه جسد دفن می] شناسی باستان[

sonicsپردازی صوت فناوری پردازش و تحلیل صوت] فیزیک[

multilinear formصورت چندخطی ضرب دکارتی فضای برداری روی میدانی مفروض بھ آن میدان کھ نسبت بھ ھر یک از حاصلتابعی متغیره از ] ریاضی[

متغیرھا خطی است voyage accountحساب سفر صورت

ھا و درآمدھای سفر دریایی یک کشتی در پایان یک سفر شرح ھزینھ] دریایی[

quadratic formصورت درجة دوم ای ھمگن درجة دوم یک چندجملھ] ریاضی[

binary quadratic formصورت درجة دوم دومتغیره یک صورت درجة دوم با دومتغیر] ریاضی[

bilinear formصورت دوخطی ضرب دکارتی دو فضای برداری روی میدانی مفروض بھ آن میدان کھ نسبت بھ ھر تابعی دومتغیره از حاصل] ریاضی[

یک از متغیرھا خطی است bilinear mappingنگاشت دوخطی . متـ

differential formصورت دیفرانسیلی ای ھمگن بر حسب چند دیفرانسیل یک چندجملھ] ریاضی[

formalismگرایی صورتھای ھر ھای صوری است کھ گزاره ای از دستگاه مکتبی در فلسفة ریاضی کھ بر اساس آن ریاضیات مجموعھ] ریاضی[

شوند ق قواعد معینی ساختھ مییک از آنھا با استفاده از نمادھای دستگاه بر طب

خطی و نیم صورت یک sesquilinear form, semi-bilinear form

ضرب دکارتی دو فضای برداری روی میدانی مفروض بھ آن میدان، کھ نسبت بھ متغیر تابعی دومتغیره از حاصل] ریاضی[ خطی است اول خطی و نسبت بھ متغیر دوم نیم

ض

دنغیرمسلح کر← کردن ضامن

shoulder gaugeضخامت بیشینة شانھ ترین بخش تایر کھ در ناحیة شانھ قرار دارد و بر دمای تایر در حال حرکت تأثیر مستقیم دارد ضخیم] تایر[

Page 194: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

bark thicknessضخامت پوست [ پھنای پوست درخت در محل قطر برابر سینھ] جنگل

anticariogenicضدپوسیدگی کند ھ از تشکیل پژکھای ناشی از غذاھای اسیدی جلوگیری میویژگی ترکیباتی ک] تغذیھ[

anti-icing 1 ,anti-icer ضدیخ شود مواد یا تجھیزاتی کھ از آنھا برای پیشگیری از یخ بستن آب بر سطوح مختلف ھواگرد استفاده می] ھوایی[

٢ anti-icingزنی ضدیخ بھ روشھای گرمایی یا مکانیکی یا شیمیایی پیشگیری از یخ بستن آب بر سطوح مختلف ھواگرد] ھوایی[

decussation, decussatioضربدر کنند حالت بخشھا یا ساختارھایی از بدن انسان کھ از روی یکدیگر عبور می] پایة پزشکی[

decussateضربدری کنند ویژگی صوری بخشھا یا ساختارھایی از بدن انسان کھ از روی یکدیگر عبور می] پایة پزشکی[

tourism multiplierریب افزایندة گردشگری ض گیری تأثیر کل ھزینة اولیھ یا مستقیم گردشگری در چرخة اقتصاد یک منطقھ ضریبی عددی برای اندازه] گردشگری[

thermal utilization factorوری گرمایی ضریب بھره دھد ن میپذیر نشا ضریبی کھ احتمال جذب نوترون گرمایی را در مادة شکافت] فیزیک[

casing factorضریب منجید کند کسری از کل بار وارد بر تایر کھ منجید آن را تحمل می] تایر[

ط

cloud etageطبقة ابر ٣بین : طبقة باال) الف: شامل WMOبندی بندی ابر براساس ارتفاع ابر مطابق با رده ھر یک از طبقات در نظام طبقھ] جو[

کیلومتر ٢از نزدیک سطح زمین تا : طبقة پایین) کیلومتر؛ ج ۴تا ٢بین : طبقة میانی) کیلومتر؛ ب ٨تا

restoration ecotourismگردی احیاگر طبیعتزیست و بازسازی صدمات واردشده بر آن کھ امکان گردی متمرکز بر بازپروری محیط نوعی طبیعت] گردشگری[

کند یمشارکت داوطلبان را نیز فراھم م

,hard ecotourismگردی تخصصی طبیعتactive ecotourism, deep ecotourism,

eco-specialist ecotourism بکر با حـداقل گردی با گرایش بھ سفرھای تخصصی و طـوالنی در طبیـعت بـکر و نیمـھ نوعی طبـیعت] گردشگری[

خـدمـات در گروھھای کوچک

,soft ecotourismگردی عمومی طبیعتpassive ecotourism,

shallow ecotourism, popular ecotourism,

Page 195: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

eco-generalist ecotourism گردی با گرایش بھ سفرھای چندمنظوره و کوتاه بھ مناطقی با خدمات مناسب نوعی طبیعت] گردشگری[

information designطراحی اطالعات ای کھ بھ بھترین شکل نیازھای کاربران را پاسخ گوید ھگون بندی و ارائة اطالعات بھ صورت] کتابداری [

fail-safe designایمن شکست طراحی کھ در صورت بروز شکست بھ پایان رساندن مأموریت بدون آسیب نحوی طراحی سامانھ بھ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

پذیر باشد ھای حیاتی امکان دیدن افراد یا سامانھ

artillery fire plan tableطرح آتش ھا شدة گلولھ بندی ھای الزم برای شلیک زمان شدة حاوی داده ریزی جدول آماجھای طرح] نظامی[

طرح جداسازی ترددtraffic separation scheme, TSS

طرح جداسازی مسیر حرکت کشتیھا در مناطق پرتردد] دریایی[

طرح چیدمان میزھا← طرح چیدمان

table planطرح چیدمان میزھا کھ صندلی ھر شخص از پیش مشخص باشد طوری نحوة چیدن میزھا در فضایی بزرگ و در مراسم خاص بھ] گردشگری[

ترین وجھ ارائھ شود شایستھ و خدمات بھ طرح چیدمان. متـ

voyage planطرح سفر بنادر مقصد، برنامة سفر و گیری، بار، خدمھ، طرحی برای یک سفر مشخص کھ در آن مواردی نظیر سوخت] دریایی[

شود بینی می امور مالی پیش beadطوقھ

ھایی نشیند و شامل سیمھای فوالدی با استحکام کششی زیاد است کھ الیھ می) rim(بخشی از تایر کھ بر روی رینگ ] تایر[ پوشاند الستیکی دورتادور آنھا را می

tyre beadطوقة تایر . متـ

bead expanderبازکن طوقھشود و با آن کھ مانع خروج باد تایر می) rim(تـویی بر روی رینگ دستگاه مخصـوص سوار کردن تایرھای بی] تایر[

دھند ھای تایر را بر روی نشیمن طوقھ قرار می طوقھ

chaferپوش طوقھھا، در دیدن طوقھ نواری مرکب از الستیک و رسن بر روی طوقة تایر کھ در برابر سایش مقاوم است و از آسیب] تایر[

کند ، جلوگیری می)rim(تماس با رینگ

طوقھ← طوقة تایر

elongationافزایش طولپپتیدی با افزایش طول یک زنجیرة نوکلئوتیدی با اضافھ شدن نوکلئوتیدھای جدید یا افزایش طول زنجیرة پلی] شناسی ژن[

اضافھ شدن آمینواسیدھای جدید

Page 196: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

circuit lengthطول مدار کند طول مسیری کھ جریان در تونل مداربستھ طی می] ییھوا[

vibrational spectrumطیف ارتعاشی آید طیفی مولکولی کھ بر اثر گذار بین ترازھای ارتعاشی پدید می] فیزیک[

نمایی یونشی تشدیدی طیفresonance ionization spectroscopy,

RIS شوند کند شناسایی می یک گاز با کمک لیزری کھ اتم را یونیده می اتمھای نمایی کھ در آن تک روشی در طیف] شیمی[

fowlطیور شوند گذاری یا تولید گوشت نگھداری می انواع پرندگانی کھ برای تخم] فناوری غذا[

ظ

dustfall jarظرف غبار آوری یة شیمیایی جمعگیری و تجز بازی کھ با آن ذرات درشت معلق در ھوا را برای اندازه ظرف دھانھ] زیست محیط[

کنند می

پذیری پسماند ظرفیت آبmoisture-holding capacity

ماند مقدار آبی کھ پس از اشباع اولیھ و زھکشی طبیعی در پسماند جامد باقی می] زیست محیط[

potential capacityظرفیت بالقوه ن چراغ بھ فرض آنکھ با سایر حرکات ظرفیت یک حرکت خاص در نزدیکی تقاطع اصلی ـ فرعی بدو] شھری درون[

تداخل نداشتھ و دارای خط عبور مخصوص بھ خود باشد

booked upتکمیل ظرفیت است وضعیتی کھ در آن تمام اتاقھا یا صندلیھا ذخیره شده ] گردشگری[

shared-lane capacityظرفیت خط مشترک راھنمایی برای گذر خودرو سواری در واحد زمان کھ در آن دو ظرفیت یک خط عبور در تقاطع بدون چراغ ] شھری درون[

پذیر باشد یا سھ حرکت مختلف امکان person-capacityظرفیت عبور مسافر

و نقل در واحد زمان، در شرایط عادی بدون تواند از یک نقطھ از معبر یا حریم حمل حداکثر مسافری کھ می] شھری درون[ بور کندخطر یا تأخیر یا محدودیت ع

crush capacityظرفیت فشرده گنجند حداکثر تعداد مسافری کھ در یک وسیلة نقلیھ می] شھری درون[

گیری ظرفیت کل آھنtotal iron-binding capacity, TIBC

ظرفیتی معیار پیوندپذیری پالسمای خون با یونھای آھن سھ] تغذیھ[

Page 197: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,seated capacity seating capacityظرفیت نشستھ تعداد صندلیھای یک وسیلة نقلیة عمومی] شھری درون[

ع

.ordinario, ordinary ,ordعادی ای برای بازگشت بھ شیوة عادی نوازندگی بعد از قسمتی کھ در آن از فن نوازندگی خاصی استفاده دستور و شیوه] موسیقی[

است شده

initiation factorعامل آغازش ھایی کھ در شروع ترجمھ یا رونویسی نقش دارندھر یک از پروتئین] شناسی ژن[

پادپایانگر← عامل پادپایانش

insulatorعایق شوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص ھریک از توالیھای دنا کھ بھ پروتئینھای ویژه متصل می] شناسی ژن[

کنند می boundary elementعنصر مرزبند . متـ

chromatinای عایق فامینھ insulator

عایق← ای عایق فامینھ

baryon numberعدد باریونی - ١و بھ پادباریون عدد +١شده برای ذرات بنیادی بھ این ترتیب کھ بھ ھر باریون عدد عدد کوانتومی درنظرگرفتھ] فیزیک[

شود ھای غیرباریونی عدد صفر نسبت داده می و بھ ذره

winding numberعدد چرخش چرخد ای غیرواقع بر خودش می دفعاتی کھ یک خم بستة مفروض در جھت پادساعتگرد حول نقطھ تعداد] ریاضی[

class numberای عدد رده دو متمایز آن گروه ھای مزدوجی دوبھ برای ھر گروه متناھی، تعداد رده] ریاضی[

vibrational quantum numberعدد کوانتومی ارتعاشی ھای موجود در مولکول است ارتعاشی ھستھعددی کھ معرف انرژی ] فیزیک[

scale numberعدد مقیاس مخرج یک مقیاس کسری] برداری نقشھ[

food insecurityعدم امنیت غذایی دسترسی محدود یا نبود دسترسی بھ غذای مناسب از راھھای متعارف اجتماعی] تغذیھ[

nonalignmentتعھد عدم ثر کشورھای جھان سوم کھ جویای ھویت جمعی مستقل از شرق و غرب بودندگیری ضداستعماری اک موضع] سیاسی[

helideckعرشة بالگرد محلی مشخص بر روی سکوی نفتی یا عرشة کشتی برای نشست و برخاست بالگرد] ھوایی[

Page 198: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

suitable recreation acresھای مناسب تفریحی عرصھ طرحی خاص انواع تفریحات را فراھم کردتوان در آنھا در چارچوب ھایی کھ می عرصھ] گردشگری[

unsuitable recreation acresھای نامناسب تفریحی عرصھپذیر ھایی کھ یا بھ جھت وجود حریم امنیتی و مخاطرات ایمنی عمومی و زیستگاھھای آسیب عرصھ] گردشگری[

نگاشتی یا خصوصی ب موانع عارضھھای تاریخی و فعالیتھای صنعتی ناسازگار در آنھا یا بھ سب وحش و محوطھ حیات بودن امالک برای ایجاد امکانات تفریحی مناسب نیستند

bed widthعرض جوی مجاور) dole(فاصلة میان دو پشتة ] زراعت[

effective walkway widthرو عرض مؤثر پیادهکل پیادرو منھای محل انتظار عبور رو برای عابران پیاده کھ برابر است با عرض استفادة پیاده عرض قابل ] شھری درون[

آمدگی ساختمانھا یا دیگر موانع موجود از چراغ یا پیش

Ailanthusعرعر گرمسیری پراکنده است؛ برگھای این ای از عرعریان کھ در نواحی گرمسیری و نیمھ ای درختی یا درختچھ سرده] گیاھی[

ال مانند میوة افرا بالدار استھای کوچک و میوة آنھا معمو گیاھان متناوب با برگچھ

Simaroubaceaeعرعریان گونھ کھ در تمامی نواحی گرمسیری ٩۵٠با سیزده سردة درختی و ) Sapindales(سانان ای از ناترک تیره] گیاھی[

ر صورت متناوب در طول ساقھ قرا رویند؛ برگھای آنھا کھ از تعدادی برگچھ حول یک محور تشکیل شده است بھ می ھای گوشتی دارند کھ گاھی بالدار ھستند ھای این تیره گلھای کوچک و پوست تلخ و میوه اند؛ بیشتر گونھ گرفتھ

Hederaعشقھ ھای ترین آنھا با ریشھ گونھ کھ معروف ایان با حدود پنج ای از عشقھ ندرت درختچھ سبز باالروندة بھ سردة ھمیشھ] گیاھی[

لپی و گاھی بدون لپ و گلھای آنھا ای دارند؛ برگھای آنھا سھ تا پنج ھستند کھ منشأ ساقھ ھوایی مجھز بھ صفحات چسبنده وجود دارد) H .helix(کوچک مایل بھ سبز است؛ رقمھای باغبانی و جغرافیایی متعددی از گونة معروف عشقھ

extractعصاره ھا استخراج و ی چون گیاھان و گوشت و مخمر و میوهای کھ از منابع شده ھای تغلیط دھنده عطر و طعم] فناوری غذا[

شوند استحصال می

meat extractعصارة گوشت رود دھندة غذا بھ کار می عنوان طعم آید و بھ ای کھ از جوشاندن گوشت در آب بھ دست می ماده] فناوری غذا[

beef extractعصارة گوشت گاو دھنده کاربرد عنوان طعم آید و بھ کردة گاو بھ دست می جوشاندن گوشت چرخ ای قابل حل در آب کھ از ماده] فناوری غذا[

فراوان دارد

infectionعفونت زا در بافتھای بدن کھ ممکن است بھ بیماری منجر شود تھاجم و تکثیر ریزاندامگانھای بیماری] علوم سالمت[

opportunistic infectionطلب عفونت فرصتدیده شود، مگر در شرایطی کھ دستگاه ایمنی بدن آسیب اندامگانی کھ معموال باعث بیماری نمی ناشی از[ ßعفونت] میکرب

باشد

Page 199: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

complexعقده ھای مرتبط و دارای بار عاطفی مشترک کھ تأثیری نیرومند و معموال ھا یا تکانھ مجموعھ یا نظامی از اندیشھ] شناسی روان[

ناآگاھانھ بر نگرش و رفتار دارد castration complexختگی عقدة ا

پردازیھای پسربچھ در پیوند با از دست دادن اندام تناسلی نرینھ احـساسھا و خیال] شناسی روان[

Oedipus complexعقدة ادیپ جنس در یک رابطة مثلثی میان کودک و پدر و مادر جنس و رقابت با والد ھم تـعارض عشق بھ والد ناھم] شناسی روان[

Electra complex عقدة الکترا عشق دختر بھ پدر و حسادت بھ مادر و سرزنش مادر برای محروم کردن او از داشتن آلت تناسلی نرینھ] شناسی روان[

multiple advocacyجمعی عقل داند تر از تصمیم فردی می باوری کھ تصمیم جمعی را برتر و عقالنی] سیاسی[

,mapping photographyسازی عکسبرداری نقشھcartographic photography

سازی منظور نقشھ عکسبرداری بھ] برداری نقشھ[

distress signalعالمت اضطرار عالمتی کھ نشانگر وضعیت اضطراری در کشتی است] دریایی [

accidentalعالمت عرضی اثر کردن عالئم ین یا بینویسی کھ بھ صورت مقطعی برای تغییر زیروبمی بھ اندازة مع عالمتی در نت] موسیقی [

رود تغییردھندة قبلی بھ کار می

Polygonumبند ھفت علف رویند و شکل رویشی آنھا بسیار متنوع و از بندیان کھ اغلب در مناطق معتدل شمالی می ھفت ای از علف سرده] گیاھی [

چندسالة سھ تا چھار متری و درختی ) erect(متری گرفتھ تا علفی افراشتة سانتی سالة پنج یک) prostrate(علفی خوابیدة صورت گیاھان آبی ھای این سرده آبزی ھستند و بھ متری و باالرونده است و برخی از گونھ ٣٠تا ٢٠چوبی چندسالة

ھای صاف و شکلھای متنوعی است و گلھایشان کوچک و بھ رنگھای رویند؛ برگھای آنھا دارای لبھ شناور در آبگیرھا می رویند ھا می حل اتصال برگھا یا انتھای ساقھھای متراکم از م صورت خوشھ صورتی یا سفید یا سبز است کھ در تابستان بھ

Polygonaceaeبندیان ھفت علفبسیاری در طول ) node joints(گونھ کھ بندھای متورم ٨٠٠سرده و ۴۵سانان با حدود ای از میخک تیره] گیاھی[

کنند ھای فراوان تولید می ھای آنھا وجود دارد و دانھ ساقھ

health sciencesعلوم سالمت ای از علوم کاربردی کھ با سالمت انسان سروکار دارد شاخھ] لوم سالمتع[

bed depthعمق جوی )dole(و بلندترین نقطة پشتھ ) furrow(فاصلة میان کف شیار یا جوی ] زراعت[

tread depth, skid depthعمق شیار شود فاصـلة سطح رویھ تا کف شیـارھا کھ بر مبنای اینـچ بیان می] تایر [

Page 200: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

deep feederجذب مقیع ویژگی گیاھی کھ ریشة فعال آن در اعماق خاک قرار دارد] زراعت[

amphibious operationخاکی عملیات آب حملة دریا بھ خشکی نیروھای زمینی و دریایی بھ مواضع دشمن با ناوھا و شناورھای نیروبر] نظامی[

عملیات پشتیبانی از صلحpeace support operation, PSO

آفرینی یا برقراری صلح بانی یا صلح اصطالحی عام برای ھر گونھ فعالیت مرتبط با صلح] سیاسی[ Ziziphusعناب

گونھ کھ در مناطق معتدل و ۴٠سبز با دار یا ھمیشھ ای یا درختی کوچک خاردار خزان ای از عنابیان درختچھ سرده] گیاھی[ای است و گلھایشان امل با آرایش متناوب و دارای سھ رگبرگ اصلی قاعدهرویند؛ برگھای آنھا ک گرمسیری جھان می نیمھ

ھای آنھا شفت خوراکی و اغلب خیلی شیرین است کوچک بھ رنگ سبز متمایل بھ زرد و میوه

Rhamnaceaeعنابیان گونھ کھ گسترش ٩٠٠سرده و ۵٠ای و گاھی باالرونده با حدود سانان اغلب درختی یا درختچھ سرخ ای از گل تیره] گیاھی[

گرمسیری تنوع بسیار دارند؛ برگھای آنھا ساده با آرایش متقابل یا فراھم یا جھانی دارند و در مناطق گرمسیری و نیمھھا تبدیل بھ خار شده و گلھایشان شامل چھار یا پنج کاسبرگ و چھار یا پنج گلبرگ و گاھی مارپیچی است کھ در برخی سرده

شعاعی استبدون گلبرگ با تقارن

,initiator elementعنصر آغازگر INR element, Inr

اند برھا کھ برای آغاز رونویسی الزم توالیھای کوتاه در پیش] شناسی ژن[ initiator 1 ١آغازگر. متـ

initiator boxبستک آغازگر transcription initiation siteآغازگاه رونویسی

افزایشگر← عنصر افزایشگر

ultra trace elementکم عنصر بس مادة کانیایی کھ بھ مقدار بسیار ناچیز در بدن وجود دارد و نیاز بدن بھ آن بسیار کم است] تغذیھ[

خاموشگر← عنصر خاموشگر

عایق← عنصر مرزبند

,peace treatyعھدنامة صلح treaty of peace

شود ی پایان دادن بھ جنگ امضا میای کھ میان سران کشورھای درگیر برا عھدنامھ] سیاسی[

upgradingعیارافزایی بازفراوری محمولة بذر شامل جدا کردن بذرھای نامطلوب و جز آن برای باال بردن کیفیت بذرھای باقیمانده در ] زراعت[

مقایسھ با بذرھای اولیھ

allowable defectعیب مجاز بندی نشود ھای درجھ بینھ در یکی از حوزه یا گردهعیبی کھ مانع از قرار گرفتن دار یا الوار ] جنگل[

Page 201: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

غ

lava caveای غار گدازه غاری کھ بر اثر فرایندھای آتشفشانی ایجاد شده باشد] زمین[

transitional feedingغذادھی انتقالی فرایند تغییر روش غذارسانی از یک صورت بھ صورت دیگر] تغذیھ[

enteral feedingای غذادھی روده رساندن مواد غذایی بھ لولة گوارش از طریق دھان، با لولھ یا بدون لولھ] غذیھت[

intermittent drip feedingای متناوب غذادھی قطرهروز در حجم کم و با سرعتی کھ در زمانھای خاصی از شبانھ) enteral formula(ای غذادھی با فرمول روده] تغذیھ[

گیرد ورت میای پیوستھ ص بیشتر از تغذیة قطره ,gavage feeding tube feedingای غذادھی لولھ

رساندن غذاھای مایع با مواد مغذی متعادل از طریق لولھ بھ بدن] تغذیھ[

enteral tube feedingای ای روده غذادھی لولھ شود ای کھ در آن لولة رسانندة مواد غذایی مستقیما وارد روده می نوعی غذادھی لولھ] تغذیھ[

food jagغذافرینگی دارد یا برعکس حالتی کھ در آن فرد غذایی را کھ پیشتر از آن تنفر داشتھ است بسیار دوست می] تغذیھ[

simulated foodشده سازی غذای شبیھ غذایی کھ برای شبیـھ شدن بھ نوع دیـگری از غذا فراوری شده است] فناوری غذا[

fast foodغذای فوری کنندة غذای فوری غذاخوری عرضھ. ٢سرعت آماده شود و در اختیار مشتری قرار گیرد غذایی کھ بھ. ١] عمومی[

drowned atollخوست غرقھß ]ی ـ کھ در زیر سطح آب قرار دارد خوست] شناسی اقیانوس

Monochoriaغالفی سالھ با ھشت گونھ کھ در مناطق یک ای از گیاھان علفی مردابی یا آبزی چندسالھ یا در شرایط نامساعد سرده] گیاھی[

چتری ای یا شبھ آذینشان خوشھ رویند؛ ساقة آنھا ایستاده یا خزنده و گل گرمسیری افریقا و آسیا و استرالیا می گرمسیری و نیمھی و ا خانھ گیرد؛ گلھای این سرده شش پرچم با تخمدانی سھ مانند پھنی آن را در بر می است کھ در جوانی غالفھای برگ

تخمکھای فراوان در ھر خانھ دارد؛ و گلھای این گیاه یا دمگل ندارند یا دمگلشان کوتاه است و قطعات آنھا تقریبا تا قاعده ای است کفھ گشای سھ جداازھم ھستند؛ میوة آنھا پوشینة حجره

دریائیان پونتھ← غالفیان

background concentrationغلظت زمینھ بیعی یک ماده در محیطی معین پیش از دخالت انسانغلظت ط] زیست محیط[

background levelتراز زمینھ . متـ

Page 202: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

درصد غلظت کشندة پنجاهlethal concentration fifty, LC50

روند غلظتی از یک آالینده کھ با آن پنجاه درصد از اندامگانھای مورد آزمایش از بین می] زیست محیط[ کش غلظت نیم. متـ

microbicidal concentrationکشی کربغلظت می گیرد کشی صورت می کش کھ در آن میکرب غلظتی از میکرب[ ßمحدودة] میکرب

درصد غلظت کشندة پنجاه← کش غلظت نیم

corn mummyمومیایی غلھو دانة غالت ریخت تدفینی در مصر باستان کھ آن را از ترکیب خاک رس و شن و ماسھ پیکرک انسان] شناسی باستان[

دادند ساختند و بعد از نوارپیچی در کنار مرده قرار می می

human milk fortifierساز شیر مادر غنی شود ای فزایندة نوزادان نارس بھ شیر مادر افزوده می مکملی کھ برای برآوردن نیازھای تغذیھ] تغذیھ[

French leaveغیبت غیرموجھ غیبت بدون اجازه] دریایی[

non-contagiousی غیرمسر ای کھ مسری نیست ویژگی بیماری] علوم سالمت[

de-arming, safingغیرمسلح کردن تغییر وضعیت سالح یا مھمات از حالت آماده بھ آتش بھ حالت ضامن] نظامی [

ضامن کردن. متـ

ف

فرایندھای اکسایش پیشرفتھ← فاپ

metastable phaseپایدار فاز شبھکھ در چنین شرایطی انتظار ماند، در حالی در آن یک ماده بھ صورت جامد یا مایع یا بخار باقی می وضعیتی کھ] شیمی[

رود ناپایدار باشد می

بند فاصلة ریل← فاصلة تراورس

tie spacingبند فاصلة ریل بند متوالی فاصلة میان محورھای دو ریل] ریلی[

فاصلة تراورس. متـ

saturation headwayفاصلة گذر اشباع دار حرکت در یک تقاطع چراغ متوسط فاصلة گذر وسایل نقلیھ در صفی اشباع و در حال] شھری درون[

interference headwayفاصلة گذر تداخلی تواند باعث اختالل یا تأخیر در حرکت حدی نزدیک بھ ھم است کھ یک وسیلة نقلیھ می فاصلة گذری کھ بھ] شھری درون[

عدی شودوسیلة نقلیة ب

Page 203: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

policy headwayفاصلة گذر مقرر شده کھ بھ تناسب ظرفیت نسبت بھ تقاضا بستگی ندارد تعیین فاصلة گذر ازپیش] شھری درون[

rangingیابی فاصلھ فرایند تعیین فاصلة ھدف بھ روشھای گوناگون، از روشھای دستی گرفتھ تا استفاده از رادار] نظامی[

,grey waterفاضالب خاکستری grey wastewater, sullage

فاضالب عاری از ادرار و مدفوع] زیست محیط[

main sewerفاضالبرو اصلی شود اصلی بھ آن تخلیھ می فاضالبروی کھ یک یا چند فاضالبرو نیمھ] زیست محیط[

lateral sewerفاضالبرو فرعی شود وارد میای کھ فاضالب منازل و واحدھای تجاری بھ آن لولھ] زیست محیط[

submain sewerاصلی فاضالبرو نیمھ شود فاضالبروی کھ شماری فاضالبرو فرعی بھ آن تخلیھ می] زیست محیط[

black waterفاضالب سیاه فاضالب حاوی ادرار و مدفوع] زیست محیط[

lighthouseفانوس دریایی شود عنوان عالمت دریایی استفاده می ز آن بھای در خشکی کھ دارای چراغ یا چراغھایی است و ا سازه] دریایی [

,high supersonicفراابرصوتی highly supersonic

ماخ است ۶تا ۴ای کھ سرعت آن از ویژگی پرنده یا شاره] ھوایی [

٢مراقبت← فرابینی metapsychologyشناسی فراروان

باالترین سطح انتزاع کھ شامل دستگاه روانی، مانند فرومن و یا عقاید عمومی فروید در توصیف نظریھ] شناسی روان[ شود من و فرامن، و توزیع انرژی در چارچوب آن می آن

high subsonic, highly subsonicفرازیرصوتی ای کھ سرعت آن در محدودة باالیی سرعت زیرصوتی باشد ویژگی پرنده یا شاره] ھوایی[

ultrasonicsشناسی فراصوت بررسی و کاربرد امواج صوتی با بسامد فراتر از آستانة شنوایی گوش انسان ]فیزیک[

ultracentrifugeفراگریزانھ بر صدھزار برابر میدان گرانش باشد ای کھ میدان مرکزگریزی آن ممکن است بالغ دستگاه مرکزگریزانھ] فیزیک[

superegoفرامن کنندة معیارھای فرد در شخصیت کھ بازنمود معیارھای جامعھ و تعیین کاوی، مولفة اخالقی در نظریة روان] شناسی روان[

گذاری درست و نادرست است ارزش

Page 204: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

فراوردة گوشتی بازساختھrestructured meat product,

reconstituted meat product کردن و ترکیب قطعات ریز گوشت تشکیل شده است ای گوشتی کھ از مخلوط فراورده] فناوری غذا[

charcuterie productراوردة گوشتی سرد ف سود شده و دودی و نمک انواع محصوالت گوشتی غالبا پختھ و سرد شامل انواع فراوری] فناوری غذا[

information provider, IPساز اطالعات فراھم سازی اطالعات یک دادگان است فرد یا سازمانی کھ مسئول فراھم] کتابداری[

,attached-growth process فرایند رشد چسبیدهfixed-film process, fixed-growth process,

biofilm process تصفیة زیستی فاضالب کھ در آن ریزاندامگانھایی کھ عامل تبدیل مواد آلی فاضالب ھستند بھ یک محیط ] زیست محیط[

اند سنگ یا پالستیک چسبیده ساکن مانند قلوه

suspended-growth processفرایند رشد معلق بھ حالت معلق در داخل مایع ) substrate(روشی در تصفیة زیستی فاضالب کھ در آن میکروبھا و رشدمایھ ] زیست محیط[

شوند نگھداری می

peace processفرایند صلح لحمذاکرات و اقدامات دیپلماتی مستمر برای حل و فصل اختالف یا کشمکش در موردی خاص و برقراری ص] سیاسی [

corrosion control processفرایند واپایش خوردگی شیمیایی کھ بر مبنای الگوی منحنیھای قطبش آندی یا کاتدی بھ یکی از چھار نوع آندی یا کاتدی یا فرایندی برق[ ß]خوردگی

شود بنـدی می واپاییده طبقھ ـ کاتدی یا مقاومت آمیختة آنـدی

فرایندھای اکسایش پیشرفتھadvanced oxidation processes

آن دستھ از روشھای تصفیة شیمیایی کھ در آنھا مواد آلی و معدنی آب یا فاضالب از طریق اکسایش حذف ] زیست محیط[ شود می

AOPsفاپ . اختـ

liquid-impingement erosionفرسایش برخورد مایع اشی از قطرات مایع یا بخار استھای ن سطح یک مادة جامد کھ پیوستھ در معرض ضربھ[ ßکم شدن] خوردگی

erosion-corrosionفرسایش ـ خوردگی ß ]رود و خوردگی فرایند توأم فرسایش و خوردگی بر اثر حرکت شاره کھ در نتیجة آن سطح فلز از بین می] خوردگی

شود تسریع می

فرسایش ـ خوردگی کاواکیcavitation erosion-corrosion

زایی و فرسایش و خوردگی ی از فرایند توأم کاواکخوردگی ناش[ ßآسیب] خوردگی

ion erosionفرسایش یونی [ßخراب شدن ماده بر اثر برخورد یونھا با یکدیگر] خوردگی

Page 205: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

recreation opportunity, ROفرصت تفریحی تجربة تواند با شرکت در یک فعالیت تفریحی خاص در محلی معین از نوعی موقعیتی کھ در آن فرد می] گردشگری[

مند شود تفریحی و مزایای آن بھره

opportunistطلب فرصتß ]شود زا می خطر است، اما در میزبانی کھ مقاومت او کاھش یافتھ است بیماری طور طبیعی بی اندامگانی کھ بھ] میکرب

closure assumptionsفرضھای بستاری رود کار می طم برای حل متغیرھای شارش و تالطم بھ ھای تال تقریبھایی کھ در میانگین رینولدز معادلھ] جو[

war-weariness hypothesisفرضیة مالل از جنگ شود و دولتھا تا مدتی تمایل ورود بھ یک جنگ دیگر ای کھ بر پایة آن جنگ طوالنی موجب فرسودگی می فرضیھ] سیاسی[

دھند را از دست می

track dolly, rail dolly, pony carکار فرغون پشتای متشکل از چرخ ـ محور با لبھ و کفی شبیھ بھ فرغون برای حمل مصالح خط بھ صورت دستی در افزاره] ریلی[

مسافتھای کوتاه

,salvage masterفرماندة بازگردانی wreck master 1

کسی کھ مسئول عملیات بازگردانی است] دریایی[

,on-scene coordinatorفرماندة درصحنھ on-scene commander, OSC

شود یکی از افراد واحدھای جستجو و نجات کھ برای ھماھنگی عملیات در یک منطقة خاص برگزیده می] دریایی[

artificial disintegrationفروپاشی مصنوعی شوند طور مصنوعی تولید می ھای اتم ناپایداری کھ بھ ای ھستھ تبدیل ھستھ] فیزیک[

hydrogenفروپاشی ھیدروژنی disintegration شود ترکھای عمیق داخلی در فلز بر اثر نفوذ ھیدروژن کھ موجب از ھم پاشیدن فلز می[ ßایجاد] خوردگی

drift-downفروروی شدة ارتفاع ھواگرد ریزی کاھش برنامھ] ھوایی[

,lowly subsonic low subsonicفروزیرصوتی ماخ باشد ۴/٠ای کھ سرعت آن در محدودة پایینی سرعت زیرصوتی از صفر تا ویژگی پرنده یا شاره] ھوایی[

idفرومن [ گیرد کاوی، بخشی از دستگاه روانی کھ سائقھای مرگ و زندگی را در بر می در نظریھ روان] شناسی روان

quenchingفرونشانی یابد ای متوسط الکترون بر اثر میدان الکتریکی شدید کاھش می زاویھای کھ در آن تکانة پدیده] فیزیک[

Catacomb Grave cultureفرھنگ گورآھونی کھ در آن . م. ق ١۵٠٠تا ٢٠٠٠نوع خاصی از فرھنگ گورخانی متعلق بھ دشتھای اوراسیا از حدود ] شناسی باستان[

Page 206: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

کردند و با تلی از سنگ و خاک اشتند و چاه را پر میگذ عمق می ھا را در دیوارھای یک چاه کم اسکلت و گورنھادهپوشاندند می

,Timber-Grave cultureفرھنگ گورالواری Srubnaya culture

نوع خاصی از فرھنگ گورخانی متعلق بھ نواحی استپی جنوب روسیھ در عصر مفرغ کھ مشخصة آن ] شناسی باستان[ پرورش اسب یراق اسب و شواھدی دیگر از گورھایی است حاوی بقایای استخوانھا و زین و

,Tumulus cultureای فرھنگ گورپشتھTumulus Bronze Age, Tumulus period

گردد و بازمی. م. ق ١٢٠٠تا ١۵٠٠شناختی ویژة مناطق مختلفی از اوراسیا کھ بھ حدود فرھنگ باستان] شناسی باستان[ ھای تدفینی است مشخصة آن وجود تپھ

,Pit-Grave cultureچالی فرھنگ گورYamnaya culture,

کھ مشخصة آن . م.نوع خاصی از فرھنگ گورخانی متعلق بھ نواحی استپی جنوب روسیھ در ھزارة سوم ق] شناسی باستان[ ھای گورچالی در زیر گورتلھاست روستاھای بارودار و تدفین

Kurgan culture, grave cultureفرھنگ گورخانی در دشتھای روسیھ شکل گرفت و . م. ق ٣۵٠٠کھ در حدود ) seminomadic(روی کوچ فرھنگ نیمھ] شناسی باستان[

تدریج در سرزمینھای اطراف گسترش یافت بھ

Deaf cultureفرھنگ ناشنوایان ß ]زبان و آداب و رسوم و باورھای مشترک جامعة ناشنوایان ] شناسی شنوایی)Deaf community (زبانی کھ پیش

شود فرھنگی مستقل محسوب می خرده

فزونی قیمت مبدأsupplement for place of departure

زیاد بودن قیمت پایة سفر با توجھ بھ تغییر در مبدأ حرکت مسافر] گردشگری[

gestational hypertensionفشارخون بارداری در ادرار پرفشاری خون بعد از ھفتة بیستم بارداری، بدون وجود پروتئین] تغذیھ[

فشار روانی رزمی ـ عملیاتیcombat and operational stress

زا در ھنگام عملیات نظامی جنگی یا غیرجنگی کھ باعث واکنشھای عاطفی و فشار روانی ناشی از رخدادھای تنش] نظامی[ شود بینی در نیروھای نظامی می فکری و جسمی و رفتاری قابل پیش

پیمانة فشار← فشارسنج

diminutionدگی فشر یابد تمھیدی کھ در آن دیرش نتھای یک لحن بھ یک نسبت کاھش می] موسیقی[

Page 207: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

supersonic compressorساز ابرصوتی فشردهھای ھای چرخانھ یا پره کھ در آن سرعت شاره نسبت بھ طول کل پره) axial compressor(ساز محوری فشرده] ھوایی[

کند ھای مایل بیشترین فشار ممکن را ایجاد می است و در ھر مرحلھ، امواج ناشی از ضربھ ایستانھ یا ھر دو ابرصوتی

information spaceفضای اطالعاتی جا شود اطالعات ذخیره و بازیابی و احتماال جابھ ای از دستاوردھا و عوامل و ابزارھایی کھ سبب می مجموعھ] کتابداری[

شود fouling spaceگاه فضای ایمن

گاه کھ در آنجا در ھنگام فعالیت کارگران نیاز بھ تمھیدات ایمنی خاصی است سطح داخلی دوراھھ در نزدیکی ایمن] ریلی[

metric spaceای فضای سنجھ ای در است زوج مرتب کھ در آن یک مجموعة ناتھی است و سنجھ] ریاضی [

metrisable spaceپذیر فضای سنجھای چنان تعریف کرد کھ توپولوژی حاصل از آن، ھمان توپولوژی مانند کھ بتوان در آن سنجھفضایی توپولوژیک ] ریاضی[

فضای باشد

finite dimensional spaceبعد فضای متناھی مولد ھر فضای برداری متناھی] ریاضی[

semimetric spaceای سنجھ فضای نیم دسنجھ تعریف شده باش ای کھ در آن یک نیم مجموعھ] ریاضی[

کنانش ژن← سازی ژن فعال

recreation activityفعالیت تفریحی کند دلخواه برای انبساط خاطر و لذت در آن شرکت می تفریحی کھ فرد بھ] گردشگری [

فالت گدازه← فالت بازالتی

خیز گدازه← فالت فشاری

lava plateauفالت گدازه ا وسعت صدھا یا ھزاران کیلومترمربع کھ بستر آن از توالی ضخیمی از زمینی بلند و وسیع یا بلندی سرتخت ب تخت] زمین[

جریان گدازه تشکیل شده است basaltic plateauفالت بازالتی . متـ

highland iceیخ فالت شود یخ بر روی فالتی نسبتا تخت کھ زمین زیر آن دیده می بخشی یکپارچھ و محدود از خشکی] جو[

information paralysisفلج اطالعاتی ازحد سبب بروز اشکال در تعیین روابط و استخراج دانش و اطالعات وضعیتی کھ در آن اطالعات بیش] کتابداری[

شود دار می معنی

base metal, parent metalفلز پایھ شود فلز اصلی کھ جوشکاری بر روی آن انجام می] متالورژی[

Page 208: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

weld metal, filler metalفلز جوش کند فلزی کھ بر اثر ذوب یا بھ روش دیگر، اتصال ایجاد می] متالورژی[

scalingگیری فلس فرایند جدا کردن فلسھا از پوست ماھی] فناوری غذا[

Piperفلفل سیاه شناختی بوم گونھ کھ اھمیت اقتصادی و ٢٠٠٠تا ١٠٠٠ای یا باالرونده با سیاھیان علفی یا درختچھ ای از فلفل سرده] گیاھی[

بسیار دارند

Piperalesسانان سیاه فلفلگونھ کھ در سھ تیره ٣۶٠٠ای یا باالروندة چوبی با حدود ایھای علفی یا درختچھ ای کوچک از دولپھ راستھ] گیاھی [

عنوان ق معتدل بھسیاه و زرآوند کاربرد دارویی دارند و برخی نیز در مناط شوند و بسیاری از آنھا مانند فلفل بندی می طبقھ شوند گیاه زینتی کاشتھ می

Piperaceaeسیاھیان فلفلگونھ و پراکنش گرمسیری ٢٠٠٠سانان علفی یا باالروندة چوبی با ھفت یا ھشت سرده و حدود سیاه ای از فلفل تیره] گیاھی[

است آرایش یافتھ) spikelet(آذین سنبلچھ کھ گیاھان آنھا بودار و گلھای کوچک آنھا در گل وار کشی فلوت کمانھ← وار فلوت

technocrimeجرم فن اقدامی مجرمانھ کھ در ارتکاب آن از فناوریھای جدید و پیشرفتھ استفاده شود] نظامی[

lava fountainفوارة گدازه ریزد طور قائم بیرون می فورانی از گدازه کھ از شکافھ یا دھانة آتشفشان بھ] زمین[

urgencyفوریت وضعیتی کھ در آن کشتی یا فرد سوار بر آن نیاز بھ کمک دارد] ریایید[

وضعیت فوریتی. متـ

cloud physicsفیزیک ابر دھد دانش مربوط بھ خواص فیزیکی ابر و فرایندھایی کھ درون آن رخ می] جو[

tenderloinفیلھ داردگاه قرار ترین بخش راستھ کھ در باالی قلوه لطیف] فناوری غذا[

filletingگیری فیلھ جدا کردن گوشت از استخوان و تھیة برشھای پھن و طویل از آن] فناوری غذا[

guyot ,tablemountفینھ متر باشد ۴٠٠٠تا ٣تواند از ارتفاع آن می[ ßنوعی کوه دریایی کھ قلة صاف و تخت دارد و] شناسی، زمین اقیانوس

ق

rackingخوابی قاب دلیل فشارھای واردآمده بھ آن یرشکل عرضی چارچوب کشتی یا بارگنج بھتغی] دریایی[

Page 209: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

transmissibleقابل انتقال ای بھ دیگری منتقل شود تواند از فرد یا گونھ ویژگی آنچھ می] علوم سالمت[

navigableقابل ناوبری ویژگی آبراھی با پھنا و عمق مناسب برای عبور شناور] دریایی[

یرپذ ناوش. متـ

transit reliabilityعمومی ونقل قابلیت اعتماد حملونقل عمومی با توجھ بھ برنامھ کھ بر شاخصھایی مانند زمان انتظار و تمایل مسافر بھ عملکرد واقعی حمل] شھری درون[

گذارد استفادة دائم از خدمات و زمان کل سفر و سطح مسافرگیری تأثیر می

navigabilityقابلیت ناوبری حالت یا شرایط آبی کھ مناسب ناوبری باشد] دریایی[

پذیری ناوش. متـ

fungistaticایستان قارچß ]کم برخی از انواع قارچھای موجود در فضای تحت اثر خود را متوقف ھر ماده یا عاملی کھ رشد و تکثیر دست] میکرب

کند می

mycophageخوار قارچß ]تالشی ویروسی کھ باعث عفونت و] میکرب)lysis (شود قارچ می

,fungemia ,mycethemiaخونی قارچmycohemia

خون[ ßوجود قارچ در] میکرب mycologyشناسی قارچ

ß ]دانش مطالعة قارچھا] میکرب

clinical mycologyشناسی بالینی قارچ پردازد قارچی میشناسی کھ بھ مطالعة بیماریھای عفونی ناشی از عوامل ای از قارچ شاخھ[ ß]میکرب

medical mycologyشناسی پزشکی قارچ پردازد زا در انسان می شناسی کھ بھ مطالعة قارچھای بیماری ای از قارچ شاخھ[ ß]میکرب

molecular mycologyشناسی مولکولی قارچ قارچھا با استفاده از فناوریھای تشخیص مولکولی[ ßمطالعة] میکرب

bead face, bead ledge, bead soleقاعدة طوقھ گیرد ، کھ بر روی نشیمن طوقھ قرار می)toe(و پنجھ ) heel(بخشھای تخت ناحیة طوقھ، بین پاشنھ ] تایر[

area ruleقاعدة مساحت ای ناظر بر توزیع موزون سطح مقطع در محور طولی ھواپیماھای تراصوتی یا ابرصوتی برای بھ حداقل قاعده] ھوایی[

رساندن پسار

Page 210: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

octet rule, chemical octet ruleتایی قاعدة ھشتگیرند یا بھ دھند یا می ای کھ بر مبنای آن اکثر اتمھا در ھنگام پیوندش، غالبا الکترونھایی را از دست می قاعده] شیمی[

شوند الکترونی و پایدار گذارند تا الیة بیرونی آنھا ھشت اشتراک می

,information formatقالب اطالعاتی information presentation

گیرد صورت و ظاھر اطالعات کھ رسانھ و شیوة ارائھ را نیز دربرمی] کتابداری[

شناور بادبانی← قایق بادبانی

شناور موتوری← قایق موتوری

life boatقایق نجات ھ سرعت بھ آب انداختتوان آن را ب ای کھ بھ امکانات نجات در شب و روز مجھز است و می قایق آماده] نظامی[

شناور نورانی← قایق نورانی

,devolutionسپاری قدرتpower-sharing 1

واگذاری قدرت از حکومت مرکزی بھ یک نھاد حکومتی محلی] سیاسی[

wafered hay, pelleted feedقرص علوفھ کنند سازی علوفة خشک درست می مانندی کھ از فشرده قطعة کوچک و قرص] زراعت[

straw drumرة بافة ناقل قرق گذرد قرقرة کوچکی بر روی داربر کھ بافة ناقل از روی آن می] جنگل[

قرقرة کابل ناقل. متـ

drum barrelای قرقرة بشکھ پیچد ای کھ بافھ بھ دور آن می قرقره] جنگل[

قرقرة بافة ناقل← قرقرة کابل ناقل

bull blockقرقرة کالف معلق بری نیمھ دکل داربر در بینھقرقرة اصلی ] جنگل[

red rot, red heart decayپوسھ قرمز ھر نوع پوسیدگی چوب کھ نمود آن بھ رنگ قرمز یا قرمز ارغوانی باشد] جنگل[

Baire category theoremقضیة رستة بئر دوم است ای کامل یک مجموعة رستھ ای کھ بر طبق آن ھر فضای سنجھ قضیھ] ریاضی[

finiteness theoremsای تناھی ھ قضیھھایی دربارة اشیای مختلف در ھندسة جبری، حاکی از آنکھ آن اشیا بھ تعدادی متناھی پارامتر بستگی دارند قضیھ] ریاضی[

دھند ھایی متناھی تشکیل می یا مجموعھ

Page 211: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

قضیة ھمگرایی مغلوبdominated convergence theorem

مانند تقریبا ) measurable function(پذیر ای از توابع اندازه در فضای اندازة دنبالھ ای بیانگر اینکھ اگر قضیھ] ریاضی[ پذیر اسـت و پذیر لبـگ نابیشتر باشد، آنگاه انتـگرال جا بھ تابع ھمگرا باشد و بھ ازای ھر ، از یک تابع انتگـرال ھمھ

boomقطاربینھ شوند و از آنھا برای ھدایت یا ب کھ با زنجیر یا بافھ بھ ھم متصل میبینھ بر روی آ ای از قطعات گرده زنجیره] جنگل[

شود ھای شناور استفاده می بینھ جلوگیری از پراکنده شدن گرده

,reversed polarityقطبایی وارون reversed magnetic field

ن استقطبایی سنگھا کھ در خالف جھت قطبایی کنونی میدان مغناطیسی زمی مانده] ژئوفیزیک[

polaritlyقطبیت الملل نقش محوری پیدا کردن یک یا دو یا چند قدرت بزرگ در نظام بین] سیاسی[

diameter outside bark, DOBقطر باپوست مقطع بینھ شامل بخش چوبی و پوست قطر ساقة درخت یا سطح ] جنگل[

diameter inside bark, DIBپوست قطر بی بینھ بدون احتساب پوست مقطع گرده درخت یا سطحقطر بخش چوبی ساقة ] جنگل[

١ cloud dropletقطرک ابر کند قطرة ابر کوچکی کھ آھستھ سقوط می] جو[

minimum diameterقطر کمینھ قطر باپوست درختان سر پا کھ قطع درختان با قطری کمتر از آن مجاز نیست] جنگل[

stump diameterقطر کنده )متر باالی سطح زمین سانتی ٣٠(پوست درخت در محل ارتفاع کندة درخت وست یا بیقطر باپ] جنگل[

cloud drop, cloud droplet 2قطرة ابر گیر ھر ذرة کروی آب مایع با قطر چند میکرون تا چندده میکرون کھ از میعان بخار آب بر روی ذرات ھواویز نم] جو[

شود تشکیل می

basal diameterقطر یقھ قطر درختچھ و نھال در محل یقة آن] جنگل[

corrosion couponآزمون خوردگی قطعھگیری فرایندھای خوردگی در صورت تیغھ یا نوار یا لولھ کھ برای پایش و اندازه ای فلزی یا آلیاژی بھ قطعھ[ ß]خوردگی

رود تجھیزات صنعتی بھ کار می

volcanic blockسنگ آتشفشانی قطعھشود و منشأ آن ممکن متر کھ در حالت جامد از آتشفشان بھ بیرون پرتاب می میلی ۶۴آواری با اندازة بیش از آذر] زمین [

است اصلی یا فرعی یا تصادفی باشد

Page 212: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

picklingشویی قطعھ اسیدی[ ßورسازی آن در محلول فرایند زدودن زنگ از سطح فلز با غوطھ] خوردگی

cathodic picklingشویی کاتدی قطعھß ]شود کافتی کھ در آن قطعة مورد نظر کاتد واقع می شویی برق قطعھ] خوردگی

sample plot, sample unitنمونھ قطعھ شود تر انتخاب می ای بزرگ ای از پھنھ عنوان نمونھ ای از جنگل کھ بھ قطعھ] جنگل[

محصول نمونة جدول قطعھ yield-table sample plot, yield plot

محصول نمونة مورد استفاده در تھیة جدول قطعھ] جنگل[

,permanent growth plotنمونة دائم قطعھpermanent sample plot,

permanent inventory plot شود گیریھا استفاده می ھای چندسالھ در اندازه ای کھ از آن در بازه نمونھ قطعھ ] جنگل[

temporary sample plotنمونة موقت قطعھ شود گـیری استفاده می ای کھ از آن تنھا یک بار در اندازه نمونھ قطعھ ]جنگل[

en echelon fault blocksـ پلکانی ھای گسلی قطعھ درجھ نسبت بھ روند اصلی گسل دارند ۴۵کمربندی کھ در آن قطعات منفرد گسل روندی ] زمین [

linen cupboardمالفھ و قفسة حولھ ھا در مھمانخانھ نگھداری انواع حولھ و مالفھ ای برای قفسھ] گردشگری[

hookقالب [ßشود شکلی کھ بھ رشتھ متصل می ساختار پروتئینی خمیده] میکرب

butt hook, bull hookقالب انتھایی شوند شود و خفتھا بھ آنھا وصل می قالب سنگینی کھ بھ تجھیزات انتھایی بستھ می] جنگل[

drawbar hookقالب کشش قالب متصل بھ میل کشش تراکتور برای تسھیل اتصال خفتھا] جنگل[

end hookقالب گازانبری اند تیزی کھ برای بارگیری در سر قطورتر بینھ نصب شده قالبھای نوک] جنگل[

flankگاه قلوه شکل الشھ کھ بین دنده و ران است بخش بدون استخوان و ورق] فناوری غذا[

cloud topقلة ابر برای ھر ابر یا الیة معینی از آن، باالترین تراز جو کھ در آن ذرات ابر قابل مشاھده است] جو[

Page 213: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

alkalosisقلیاباری خون pHوضعیتی کھ بر اثر افزایش غلظت قلیا یا کاھش ذخایر اسیدی در خون و بافتھای بدن ایجاد و بھ افزایش ] تغذیھ[

شود منجر می

respiratory alkalosisقلیاباری تنفسی اکسید کربن قلیاباری ناشی از افزایش تنفس و از دست رفتن دی] تغذیھ[

contraction alkalosisکاستی قلیاباری خون ھا آب و سدیم در پی کاھش حجم خون در کلیھ) reabsorption(ناشی از بازجذب وسازی قلیاباری سوخت] تغذیھ[

metabolic alkalosisو سازی قلیاباری سوخت شده وساز یا کمبود اسیدھای کانیایی یا تثبیت قلیاباری ناشی از باقی ماندن قلیا پس از سوخت] تغذیھ[

و سازی جبرانی قلیاباری سوخت compensated metabolic alkalosis

گردد خون بھ حالت عادی بازمی pHنوعی قلیاباری کھ در آن با کاھش دم و بازدم، ] تغذیھ[

alkali-lovingقلیادوست ویژگی گیاھی کھ برای رشد بیشینھ بھ محیط قلیایی نیاز دارد] زراعت[

glycocalyxقندپوستھ ß ]پوشاند ھا را می ساکاریدھا یا گلیکوپروتئینھا کھ روی بسیاری از یاختھ ای از پلی الیھ] میکرب

analytic rulesکاوی قواعد روانداری، مقابلھ با تداعی آزاد، خویشتن: کاوی برشمرد فروید برای درمان در روان سھ قاعدة اصلی کھ زیگموند] شناسی روان[

نمایی احساسات و رخدادھا کنش

compound curveقوس ترکیبی قوسی کھ شامل دو یا چند قوس ساده با شعاعھای مختلف در یک جھت باشد] شھری، ریلی درون[

left-hand curveگرد قوس چپ سمت چپ است قوسی کھ گردش آن بھ ] شھری، ریلی درون[

right-hand curveگرد قوس راست سمت راست است قوسی کھ گردش آن بھ ] شھری، ریلی درون[

simple curve, plane curveقوس ساده قوسی کھ دارای شعاع ثابت است] شھری، ریلی درون[

reverse curveقوس معکوس ھای متفاوتدو قوس متوالی با سمت] شھری، ریلی درون[

Zygophyllumقیچ خشک افـریقا گونھ کھ در نواحی خشـک و نیمـھ ۵٠ای با حـدود سالة علفی یا چندسالة بوتھ ای از قیچیان یک سـرده] گیاھی[

ھای آنھا گوشتی و بـدون کرک و برگھایشـان اغلب متقـابل و ساده و رویند؛ شاخھ و مدیترانھ و آسیای میانھ و استرالیا میدار با یک دار یا بـدون دمبرگ و گوشتی و بدون کرک است؛ گلھای آنھا منفرد و جانبی و معموال دمگل مـوال دمبرگمع

مرکز سبزرنگ و حاشیة غشایی است

Page 214: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Zygophyllalesسانان قیچگونھ کھ عمدتا ٣٠٠ود سرده و حد ٢٧انگلی با دو تیره و ندرت نیمھ ای بھ ای از گیاھان گلدار علفی یا درختچھ راستھ] گیاھی[

قسمتی با رویند؛ گلھای زیبای این راستھ دارای گلپوشی معموال پنج در نواحی گرمسیری و خشک معتدل یا نواحی شور می وسیلة زنبور است افشانی بھ غدد شھددار برای گرده

Zygophyllaceaeقیچیان گونھ کھ بیـشتر در محیطھای بیابانی یا ٢٣۵سرده و ٣٠ای یا درختی کوچک با سانان اغلب درختچھ ای از قیچ تیره] گیاھی[

قسمتی آنھا معموال رویند؛ برگھای آنھا بھ شکل متقابل یا مارپیچ و گلھای پنج نواحی شور معتدل و نواحی گرمـسیری می مشخص دارد) nectary disk(جای غـده و یک نوشدارای ده بساک است کھ ھـر کـدام یک

craterقیف انفجار شود و بستھ بھ بزرگی و عمق انفجار، شکل فـرورفتگی یا گودالی کھ بر اثـر انفـجار در سطح زمین ایجاد می] نظامی[

بشقابی یا مخروطی دارد collectorقیفھ

باز ونگاه تونل جتدست جریان آزم شکل در پایین دھانة ورودی ناقوس] ھوایی[

basic priceقیمت پایھ شده برای یک کاروان خاص یا خدمات گردشگری ترین قیمت عرضھ پایین] گردشگری[

travel priceقیمت سفر کل مبلغی کھ مسافر باید برای تمام خدمات گردشگری قیدشده در قرارداد سفر بپردازد] گردشگری[

ک

بافة پشتیبان← کابل پشتیبان

بافة ضمیمھ← میمھ کابل ض

haul ropeکابل کشنده آورد ای کھ با حرکت قرقره اتوبوس ھوایی را بھ حرکت درمی بافھ/ کابل] شھری درون[

بافة کشنده. متـ

بافة مھار← کابل مھار

بافة ناقل← کابل ناقل

Araucariaکاج مطبق ھای فراھم و برگھای سبز و بلندقامت با شاخھ گونة ھمیشھکاجیان مخروطی با تقریبا نوزده ای از مطبق سرده] گیاھی [

نو و کالدونیای جدید و جزیرة نورفولک و استرالیا سوزنی؛ گیاھان این سرده در برزیل و شیلی و گینھ سخت و تخت نوک رویند می

Pinalesسانان کاجاز این گیرد؛ این راستھ پیش در بر میکھ تمام مخروطیان کنونی را ) Pinopsida(تباران ای از کاج راستھ] گیاھی[

سانان داشتن ساختارھای زایشی معروف بھ مخروط شد؛ صفت بارز ھمة کاج نامیده می) Coniferales(سانان مخروطی است

Page 215: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

farecard readerخوان کارت کند دستگاھی کھ میزان اعتبار کارت کرایھ را مشخص می] شھری درون[

meat-processing plantکارخانة فراوری گوشت شود بندی می ای کھ در آن گوشت خام و پختھ فراوری و بستھ کارخانھ] فناوری غذا[

trench knifeکارد سنگری کارد مخصوصی برای سربازان مستقر در سنگر] نظامی[

scraperکاردک شود ولھ استفاده میرسوب از خطوط ل[ ßبرای زدودن) pig(ای کھ از آن اغلب بھ ھمراه توپک افزاره] خوردگی

cutleryکارد و چنگال شوند ابزاری مانند کارد و چنگال و قاشق کھ جزء وسایل غذاخوری محسوب می] گردشگری[

,relict karstکارست بازمانده fossil karst

گاه با رسـوب پوشیده نشده است کارستی قدیمی کھ پـس از تشـکیل ھـیچ] زمیـن[ collapse sinkholeچال رمبشی کارست

چال کھ بر اثر رمبش غارھای زیرین بھ وجود آمده است نوعی کارست] زمین[

working fluidکارشاره منظور مطالعة جریان در پیرامون جسم استفاده ای کھ از آن برای انتقال انرژی در سامانھ یا تونل باد بھ شاره] ھوایی[

کنند می

ego functionمن کارکرد آن گشایی من مانند درک جھان بیرون و خودآگاھی و مشکل کاوی، فعالیتھای گوناگون آن در نظریة روان] یشناس روان[

virtual workکار مجازی جایی مجازی شده در جابھ کار انجام] فیزیک[

٢ salvageکارمزد بازگردانی شود دستمزدی کھ بابت بازگردانی پرداخت می] دریایی[

کاستی قیمت مبدأreduction for place of departure

کم بودن قیمت پایة سفر با توجھ بھ تغییر در مبدأ حرکت مسافر] گردشگری[

Cichoriumکاسنی دار با تقریبا شش گونة خودرو و دو ھای منفرد ایستادة برگ ساقھ با ساقھ دار بدون زمین سردة علفی چندسالة شیرابھ] گیاھی[

نھا آندیو است؛ این گیاھان در اروپا و ناحیة مدیترانھ و از جنوب تا اتیوپی پراکنده ھستندگونة زراعی کھ یکی از آ

Galapagos riftکافت گاالپاگوس ß ]سمت امریکای جنوبی کھ از نظر شکاف بین صفحات پوستة زمین از جزایر گاالپاگوس بھ ] شناسی، زمین اقیانوس

رمابی بسیار حائز اھمیت استشناختی و اجتماعھای زیستی مجرای گ زمین

Page 216: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

quenched spark gapکاف جرقة فرونشانشی پذیر است سرعت وایونش ای کھ بھ کاف جرقھ] فیزیک[

Theobromaکاکائو ای از کاکائوئیان درختی با حدود بیست گونھ کھ در جنگلھای گرمسیری نواحی مرکزی و جنوبی امریکا سـرده] گیاھی[

شکل بھ رنگ سبز تیرة براق و با بافت چرمی است و سطح آنھا بدون کرک یا مرغی تا بیضی خمرویند؛ برگھای آنھا ت میصورت رنگ است کھ بھ ای است و گلھایشان کوچک و از سفـید مایل بھ زرد تا صورتی کم دارای کرکھای پراکندة ستاره

روید، قرار دارند ھایی کھ مستقیم از تنھ می گروھی در خوشھ

Sterculiaceaeکاکائوئیان گونھ کھ در نواحی ٧٠٠سرده و ۶٨ای یا باالرونده یا علفی با حدود سانان درختی یا درختچھ ای از پنیرک تیره] گیاھی[

) lamina(دار با آرایش متناوب و حاشیة پھنک رویند؛ برگھایشان ساده یا مرکب یا دمبرگ گرمسیری می گرمسیری و نیمھ پر است ست و گلھایشان معموال منظم و گاھی نامنظم و معموال پنجدار یا کامل ا آنھا دندانھ

Opuntiaکاکتوس ندرت و بھ) areolar(دار ھای کوتاه سیخک ای از کاکتوسیان با ساقة خزنده و بندبند و گوشتی و مسطح با ساقھ سرده] گیاھی[

منظم و منفرد زردرنگ است و میوة آنھا بھ شکل متر؛ گلھای گیاھان این سرده دوجنسی و با تیغھای دراز حدود سھ سانتی خورند متر است کھ پستانداران کوچک آن را می ستة قرمزـ بنفش بھ عرض پنج تا ھشت سانتی

,bonded storesکاالی گمرکی bonded goods, bonded cargo

ودش ھا و عوارض گمرکی نگھداری می کاالیی کھ در انبار گمرک تا پرداخت ھزینھ] دریایی[ ,major activity centreکانون پرمسافر

MAC, activity centre area ای کھ ویژگی آن حجم زیاد سفر با وسایل نقلیة عمومی و شخصی است محدوده] شھری درون[

axial focusingکانونش محوری آن شده از دیوارة تونل ابرصوتی بر روی محور اصلی متمرکز کردن امواج ضربة منعکس] ھوایی[

relict mineralکانی بازمانده مانده از یک سنگ اولیھ کانی باقی] زمین[

analysandخواه کاوش کاوی است فردی کھ تحت درمان روان] شناسی روان[

hydrogen test probeکاوند آزمون ھیدروژنی آن تعیین سرعت نفوذ ھیدروژن در بینی آسیبھای ھیـدروژنی کھ اساس کار ای فلزی یا آلیاژی برای پیش وسیلھ[ ß]خوردگی

فلز یا آلیاژ است

DNA probeکاوند دنایی ای ویژه از یک ژنگان ھر یک از قطعات کوتاه و ویژة دنا کھ برای شناسایی و آشکارسازی یک ژن یا قطعھ] شناسی ژن[

شود ساختھ می gene probe, genetic probeکاوند ژنی . متـ

RNA probeکاوند رنایی رود سازی بھ کار می عنوان کاوند در آزمایشھای دورگھ ای از رنا کھ بھ قطعة کوتاه و ویژه] شناسی نژ[

Page 217: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

کاوند دنایی← کاوند ژنی

dry matter disappearanceکاھش مادة خشک رود کاھش وزن خشک علوفھ کھ برای ھضم در آزمایش بھ کار می] زراعت[

Capparisکبر ھای کبر ای پراکنده ھستند؛ از غنچھ گونھ کھ در مناطق مدیترانھ ۵٠ای خاردار با تقریبا بریان درختچھای از ک سرده] گیاھی[

شود اروپایی در تھیة ترشی استفاده می

bark pocketکبرة درخت شود زائدة پوستی، گاه ھمراه با گره، کھ در حین رشد درخت تشکیل می] جنگل[

ketosisباری کتون و سازی کھ در آن سرعت تولید ذرات کتونی در بدن بیش از سرعت مصرف آنھاست وضعیت ناشی از سوخت ] تغذیھ[

المللی کد واکاوی بینinternational analysis code, IAC

المللی برای مـخابرة جزئیـات واکاویـھای نقـشة ھمدیدی کد بـین] جو[

time-of-day fareکرایة تابع زمان کند ای کھ نرخ آن در طول روز و بستھ بھ شرایط تغییر می کرایھ] یشھر درون[

single-coin fareای سکھ کرایة تک شود ای کھ با یک سکھ یا بھامھر پرداخت می کرایھ] شھری درون[

ای سکھ تک. متـ

,on the measurementکرایة حجمی on the measure

شود بر اساس حجم آن محاسبھ میکرایة فرستی کھ ] شھری، دریایی، ریلی درون[ fareboxگیر کرایھ

پذیرد ای کھ سکھ، اسکناس، بلیت، بھامھر یا جز آن را بابت کرایھ از مسافر می افزاره] شھری درون[

exact fare کرایة مکرا ھمراه داشتھ و نقل عمومی کھ در آن مسافر باید برای پرداخت کرایة خود پول خرد الزم نوعی کرایة حمل ] شھری درون[

باشد

zone fare, zoned fareای کرایة منطقھ شود بندی جغرافیایی محدودة خدماتی تعیین می ای کھ بر اساس تقسیم کرایھ] شھری درون[

powdered activated carbon, PACکربن فعال پودری افزایند تا صورت دوغاب بھ آب می میکرون کھ آن را بھ ۵٠ای کمتر از نوعی کربن فعال با قطر دانھ] زیست محیط[

ترکیبات آلی، بھ ویژه مواد مولد بو و طعم را جذب کند

granular activated carbon, GACای کربن فعال دانھمتر و سطح تماس باال در واحد جرم کھ از آن برای جذب ترکیبات میلی ١/٠ای نوعی کربن فعال با قطر دانھ] زیست محیط[

کنند فی یا محفظة تماس استفاده میآلی در بستر صا

Page 218: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

fermentable carbohydrateکربوھیدرات تخمیرپذیر کنندة نشاستھ در بزاق دھان حساس است ھای تجزیھ مایھ زی/ کربوھیدراتی کھ در برابر فعالیت آنزیمھا] تغذیھ[

Apiumکرفس است؛ گیاھان این ) A. graveolens(آنھا کرفس ترین ای علفی از کرفسیان با حدود بیست گونھ کھ معروف سرده] گیاھی[

عنوان دھنده و چینیھای باستان بھ عنوان طعم سرده بومی ناحیة مدیترانھ و خاورمیانھ ھستند کھ یونانیھای باستان و رومیھا بھالدی گسترش کردند؛ کرفس با دمبرگھای درشت و آبدار و گوشتی و ایستاده از اواخر قرن ھجده می دارو از آن استفاده می

پیدا کرده است

Apialesسانان کرفسگونة علفی یا چوبی کھ در ٣٠٠٠گونھ و چتریان با ٧٠٠ایان با دار شامل دو تیرة عشقھ ای از گیاھان گل راستھ] گیاھی[

ان آنھا یافتھ و معطر ھستند؛ تخمد دار و مجاری ترشحی کامال تکوین رویند و دارای برگھای مرکب و لپ مناطق معتدل می شود و ھر نیمھ یک دانھ دارد شان خشک است کھ پس از رسیدن از میان بھ دو نیم می ای و میوه دوبرچھ

fimbriaکرک ß ]ھای میکربی ھای پروتئینی نازک بر روی سطح برخی یاختھ ھر یک از رشتھ] میکرب

vermicompostپوسال کرم کنند ھای مختلف کرم در تجزیة پسماندھای غذایی و گیاھی استفاده می ھنوعی پوسال کھ برای تھیة آن از گون] زیست محیط[

wood wormکرم چوب کنند شده در چوب زندگی می ھای ایجاد انواع حشراتی کھ در حفره) larva(اصطالحی عمومی برای کرمینة ] جنگل[

principal strainکرنش اصلی محورھای اصلی کرنشتغییر طول جسم در امتداد یکی از ] فیزیک[

shear strain, detrusionکرنش برشی جایی صفحات موازی در جسم جامد تغییر شکل ناشی از جابھ] فیزیک[

angle strainای کرنش زاویھ حالتی کھ در آن زاویة پیوند از مقدار معمول آن دور شده باشد] شیمی[

plane strainای کرنش صفحھ جایی ھمة نقاط جسم بھ موازات یک صفحة مشخص است کھ در آن جابھ تغییر شکل جسمی] فیزیک[

tensile strainکرنش کششی افزایش طول جسم کھ ناشی از تأثیر نیروی خارجی است] فیزیک[

mirror imageکژفھمی برداشت نادرست ناشی از سوءظن رقیبان بھ یکدیگر] سیاسی[

bark allowanceکسر مجاز پوست توان از آن کسر کرد بھ قطر پوست و بر حسب تعرفھ یا قرارداد می از حجم تنة درخت کھ با توجھ درصدی] جنگل[

cultureکشت ß ]رشد دادن ریزاندامگانھا تحت شرایط . ٢محصول رشد نوع خاصی از ریزاندامگانھا در یک محیط مناسب. ١] میکرب

شده واپایش

Page 219: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

slaughterکشتار ور برای تولید گوشتکشتن دام و طی] فناوری غذا[

سالخی. متـ

slaughterhouseکشتارگاه شود محلی کھ در آن کشتار دام و طیور در محیطی بھداشتی انجام می] فناوری غذا[

selective cultureکشت انتخابی ونة خاص ی ـ کھ در آن ریزاندامگانھا در محیطی عموما جامد و حاوی افزودنیھایی کھ موجب رشد یک گ کشت[ ß]میکرب

کنند شود، رشد می می

primary cultureکشت اولیھ میکرب برگرفتھ از محیط طبیعی) inoculation(کشت حاصل از تلقیح [ ß]میکرب

tissue cultureکشت بافت ß ]ای در شرایط آزمایشگاھی کشت یا نگھداری بافتھای زنده در محیط مایع یا ژلھ] میکرب

anaerobic cultureھوازی کشت بی ھوازی و در غیاب اکسیژن کشت در شرایط بی[ ß]میکرب

Petri dish cultureکشت پتری کنند ھا در سطح محیطی جامد، معموال آگار یا ژالتین، و در ظرف پتری رشد می ی کھ در آن میکرب کشت[ ß]میکرب

plate cultureکشت سطحی . متـ

continuous cultureکشت پیوستھ شود طور پیوستھ تجدید می کھ در آن محیط مایع بھ ی کشت[ ß]میکرب

continuous-flow cultureکشت جاری . متـ

shake cultureکشت تکانشی شود ھای ھوازی فراھم می نوعی کشت در مایع کھ در آن با حرکت مداوم و ھوادھی امکان رشد میکرب[ ß]میکرب

کشت پیوستھ← کشت جاری

pure cultureکشت خالص ی خالص کشت حاوی یک سویة میکرب[ ß]بمیکر

,slant cultureکشت درشیب slope culture [ßدار در لولة آزمایش کشت بر روی یک محیط جامد شیب] میکرب

liquid culture, broth cultureکشت در مایع ھا در یک محیط مایع میکرب) inoculation(حاصل از تلقیح [ ßکشت] میکرب

ریکشت پت← کشت سطحی stab cultureای کشت سنبھ

شود از سطح تا عمق محیط کشت جامد انجام می) inoculation(کشت کھ در آن تلقیح [ ßنوعی] میکرب

Page 220: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

stubble croppingکشت کلشی شود روشی کھ در آن گیاه بر روی کلش سال گذشتھ کاشتھ می] زراعت[

old cultureکشت کھنھ ß ]زمان طوالنی نگھداری شده است و درنتیجھ تغییرات مخربی در آن روی داده است تی ـ کھ برای مد کشت] میکرب

mixed cultureکشت مخلوط ß ]کشت حاوی دو یا چند نوع ریزاندامگان] میکرب

,synchronous cultureکشت ھمگام synchronised culture

تقریبا در یک مرحلھ قرار دارند[ ßھا از نظر چرخة رشد و تقسیم ی کھ در آن تمام یاختھ کشت] میکرب

aerobic cultureکشت ھوازی کشت در شرایط ھوازی و در مجاورت اکسیژن مولکولی[ ß]میکرب

cell cultureکشت یاختھ ß ]ھای حیوانی در شرایط آزمایشگاھی کشت یا نگھداری یاختھ] میکرب

شناور بادبانی← کشتی بادبانی

بازگردانیشناور ← کشتی بازگردانی

,gearless ship, gearlessجرثقیل کشتی بیgearless carrier

کند ھر کشتی کھ بر روی عرشھ جرثقیل نداشتھ باشد و برای بارگیری و تخلیھ از جرثقیلھای اسکلھ استفاده ] دریایی[

geared shipدار کشتی جرثقیل کشتی مجھز بھ جرثقیل] دریایی[

ship’s husbandدار کشتی شخصی کھ از طرف مالک کشتی مسئولیت رسمی ادارة امور کشتی را بر عھده دارد] ریایی د[

ده شناور راه← ده کشتی راه

گیر شناور راه← گیر کشتی راه

shipwreck 3, wreck 3کشتی شکستھ نشستھ یا غرق شده یا ای کھ بھ ھر دلیل از جملھ طوفان یا برخورد با مانع سخت بھ گل استفاده کشتی غیرقابل ] دریایی[

متروک شده باشد

شناور نورانی← کشتی نورانی

diurnal tideکشند روزانھ دھد فراکشند و یک فروکشند رخ می[ ßکشندی کھ در آن در یک روز قمری یک] برداری شناسی، جو، نقشھ اقیانوس

Page 221: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Earth tideکشند زمین ر اثر کشش ماه یا خورشید یا ھر دوای پوستة زمین ب حرکت دوره] ژئوفیزیک[

astronomical tideکشند نجومی ß ]کشند حاصل از گرانش ماه و خورشید] برداری شناسی، نقشھ اقیانوس

semidiurnal tideروزانھ کشند نیمß ]با ارتفاع تقریبا برابر رخ کشندی کھ در آن در یک روز قمری دو فراکشند و دو فروکشند ] برداری شناسی، نقشھ اقیانوس

دھد می meteorological tideکشند ھواشناختی

تغییر سطح آب بر اثر عوامل ھواشناختی مانند فشار جو و باد] برداری جو، نقشھ[ ßشناسی، اقیانوس

port stateبندر کشور صاحب کند ورھا اعمال میکشوری کھ قوانین و مقررات بندری خود را بر کشتیھای سایر کش] دریایی[

,flag stateپرچم صاحب کشور flag government

کشوری کھ شناور در آنجا بھ ثبت رسیده است و قوانین ھمان کشور بر آن حاکم است] دریایی[

augmentationکشیدگی یابد تمھیدی کھ در آن دیرش نتھای یک لحن بھ یک نسبت افزایش می] موسیقی[

barrier flatکفة سدی واقع است) barrier island(ای جزایر سدی ماسھ[ ßھای و تپھ) salt marsh(ای کھ بین مرداب شور پھنھ] شناسی اقیانوس

rib 4 ,sideکالف صداھایی مثل ویلن و سنتور ھای عمودی بین صفحة زیر و صفحة صوتی در زه دیواره یا دیواره] موسیقی[

logogenicانگیختھ کالمنوعی موسیقی آوازی کھ در آن کالم کامال غالب است و استقالل نحوی لحن از کالم، در صورت وجود، ویژگی] موسیقی[

بسیار اندک است

megacrystبلور کالن تر از خمیرة پیرامون خود است وضوح درشت بلور یا دانة موجود در سنگ آذرین یا دگرگونی کھ بھ] زمین[

megacrysticبلوری کالن ای ریزتر قرار دارند بلورھا در خمیره گی بافتی کھ در آن بلورھای درشت یا کالنویژ] زمین[

شناسی اطالعات بوم کالنmacro-ecology of information

المللی ای یا بین ھای اطالعاتی در مقیاس منطقھ مطالعة روابط متقابل مردم و سازمانھا و فناوریھا با محیط] کتابداری[

,macromineralکانی کالنbulk element

گرم در روز یا بیشتر است مادة کانیایی کھ نیاز بدن بھ آن صد میلی] تغذیھ[

Page 222: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

macronutrientمغذی کالنکھ منبع عمدة تأمین انرژی و مواد سازندة اندامگانھاست، شامل آب و کربوھیدراتھا و پروتئینھا و ای مغذی ماده] تغذیھ[

چربیھا

Acantholimonکاله میرحسن اند و در باغھای میرحسنیان کھ از جنوب شرقی اروپا تا آسیای مرکزی و جنوب امریکا پراکنده ای از کاله سرده] گیاھی[

شوند ای نیز کاشتھ می صخره

Plumbaginaceaeمیرحسنیان کالهگونھ کھ ٧٧۵سرده و ٢۴دود ای با ح ندرت باالرونده یا درختچھ سانان اغلب چندسالة علفی و بھ ای از میخک تیره] گیاھی [

خصوص در خاکھای شور و باتالقھا و سواحل دریا گسترش جھانی دارند و در گسترة وسیعی از استوا تا قطب شمال بھ شود وسیلة حشرات انجام می افشانی آنھا اغلب بھ رویند؛ گلھایشان کامل است و گرده می

total cloud coverکل پوشش ابر شده با کل ابرھای مرئی آسمان پنھانکسری از ] جو[

stubbleکلش ماند بخش باقیماندة ساقة گیاھان علفی کھ پس از برداشت سر پا می] زراعت[

stubble cropرو کلش گیاھی کھ از بقایای کلش سال قبل بروید] زراعت[

Brassicaکلم شود قدیم کھ شامل انواع کلم زراعی و خردل و شلغم می گونھ در بر ۴٠ترین سرده از کلمیان با تقریبا مھم] گیاھی[

ricochet, jeté, gettatoکشی افتان کمانھشود و بر اثر وزن کشی راست، ضربة کمانھ بھ نحوی کھ نیمة باالیی آن بر روی سیم انداختھ معموال در کمانھ] موسیقی[

کند خود چندین بار بر روی سیم ارتعاش افتان. متـ

,sautillé ,bouncedکشی پران نھکماbouncing, jumped

صورت ای کھ یک بار و بھ گونھ شود بھ ای بر روی سیم زده می کشی کھ در آن با وسط کمانھ ضربھ نوعی کمانھ] موسیقی[ خفیف بر روی سیم پرش کند

پران. متـ

up-bowکشی چپ کمانھ رکت کمانھ از نوک بھ سمت پاشنھای، ح در نواختن سازھای زھی کمانھ] موسیقی[

down-bowکشی راست کمانھ ای، حرکت کمانھ از پاشنھ بھ سمت نوک در نواختن سازھای زھی کمانھ] موسیقی[

flautando, flautatoوار کشی فلوت کمانھدستھ یا با کم کشی در سازھای زھی کھ در آن، ساز با نزدیک کردن کمانھ بھ رو دستوری برای اجرای کمانھ] موسیقی [

شود شود و صدای آن بھ صدای فلوت نزدیک می کردن فشار کمانھ نواختھ می وار فلوت. متـ

Page 223: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

portato, louréکشی مستقل کمانھصورت جدا کشی بین وضعیت متصل و مقطع کھ در آن ھر یک از نتھا با ارزش زمانی کامل و بھ نوعی کمانھ] موسیقی[

شود نواختھ می مستقل. متـ

hearing disabilityتوانی شنوایی کمß ]شود شنوایی کھ سبب محدودیت در فعالیتھای روزانھ شخص می ھرگونھ محدودیت آسیب] شناسی شنوایی

hemolytic anemiaکافتی خونی خون کم ھای قرمز بالغ خونی ناشی از تخریب اکسایشی گویچھ کم] تغذیھ[

,hard-of-hearing 1, HOH ١شنوا کمhearing impaired

[ßفردی کھ افت شنوایی مالیم تا شدید دارد] شناسی شنوایی

٢ hard-of-hearing ٢شنوا کم [ßویژگی فردی کھ افت شنوایی مالیم تا شدید دارد] شناسی شنوایی

,hearing loss 2, hearing impairment 2شنوایی کمhypoacusis

ß ]شنوایی بھ درجات مختلف کاھش یافتھ استوضعیتی کھ در آن حساسیت ] شناسی شنوایی

,slight hearing lossشنوایی خفیف کمslight hearing impairment بل است دسی ٢۵تا ١۵ ]ßشنوایی کھ در آن آستانة شنوایی از درجة کم] شناسی شنوایی

,severe hearing lossشنوایی شدید کمsevere hearing impairment

بل است دسی ٩٠تا ٧١آستانة شنوایی از [ ßشنوایی کھ در آن جة کمدر] شناسی شنوایی

ناشنوایی← شنوایی عمیق کم

,moderate hearing lossشنوایی متوسط کمmoderate hearing impairment

بل است دسی ۵۵تا ß[ ۴١شنوایی کھ در آن آستانة شنوایی از درجة کم] شناسی شنوایی

,mild hearing lossشنوایی مالیم کمmild hearing impairment

بل است دسی ۴٠تا ٢۶ ]ßشنوایی کھ در آن آستانة شنوایی از درجة کم] شناسی شنوایی

شدید شنوایی نیمھ کمmoderately severe hearing loss,

moderately severe hearing impairment بل است دسی ٧٠تا ۵۶شنوایی از [ ßشنوایی کھ در آن آستانة درجة کم] شناسی شنوایی

closed lowفشار بستھ کم فشار یا خط پربند آن را در بر گرفتھ است فشاری کھ خط ھم کم] جو[

Page 224: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

rebound hypoglycemiaقندخونی بازگشتی کم کاھش قند خون بر اثر قطع ناگھانی تغذیة وریدی تام] تغذیھ[

assistive listening device, ALDافزار شنوایی کمکسیگنال بھ نوفھ بھ کار / یک از انواع دستگاھھایی کھ برای تقویت شنوایی و افزایش نسبت نشانک[ ßھر] شناسی شنوایی

سیم مجھز است رود و معموال بھ صدابر بی می

hypolactasiaالکتازی کم شود بردباری الکتوزی میمایة الکتاز در روده کھ منجر بھ نا زی/ کاھش میزان یا فعالیت آنزیم] تغذیھ[

sarcopeniaماھیچگی کم شود ھای اسکلتی بر اثر سالخوردگی یا کمبودھای غذایی کم می وضعیتی کھ در آن جرم ماھیچھ] تغذیھ[

nonfastidiousنیاز کمß ]باکتریھایی کھ بھ تغذیة پیچیده نیاز ندارند] میکرب

underweightوزنی کم زن بدن پانزده تا بیست درصد کمتر از وزن استاندارد استحالتی کھ در آن و] تغذیھ[

gene activationکنانش ژن شده و منظم ژنھای منفرد در طی رشد و نمو موجود زنده سازی ھدایت فعال] شناسی ژن[

سازی ژن فعال. متـ

Sesamumکنجد ھای خوراکی سرشار از روغن ھستند دانھرویند و دارای ای از کنجدیان کھ در نقاط گرمسیری آسیا می سرده] گیاھی[

Pedaliaceaeکنجدیان شده و میوة گونھ کھ ساقھ و برگھای آنھا با کرکھای لعابدار پوشیده ۵٠ای از نعناسانان با حدود سیزده سرده و تیره] گیاھی[

دار است دار یا شاخ اغلب آنھا قالب

non-state actorکنشگر نادولت المللی کھ دولت نباشد بینھر کنشگر ] سیاسی [

unitary actorکنشگر یکپارچھ گیری در گرایی ماھیتی یکپارچھ دارد و فرایند تصمیم المللی، معموال یک دولت، کھ در نظریة واقع کنشگر بین] سیاسی[

گیران پیوستھ ثابت است جایی تصمیم سیاست خارجی آن با وجود تغییر در اوضاع سیاسی و جابھ

quarkکوارک ترین جزء سازندة ھادرونھا بنیادی] فیزیک[

lightning strokeکوب آذرخش زمین بھ و کوب برگشت آن در تخلیة الکتریکی ابر) leader(پیشگام ] جو[

کوب برگشت← کوب اصلی

return strokeکوب برگشت سوی پایة زمین، از زمین بھ بھ یکی ابردرخشندگی شدیدی کھ در آخرین مرحلة ھر کوب آذرخش ناشی از تخلیة الکتر] جو[

Page 225: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

رود ابر باال می main strokeکوب اصلی . متـ

malletکوبک ای با دستھ و سری بھ شکلھای مختلف نوعی کوبھ برای نواختن سازھای کوبھ] موسیقی[

slammingنشست کوبدلیل ت عمودی بیشتر از سرعت ھواپیما، بھ دار با زمین با سرع برخورد چرخھای جلو یا عقب ارابة فرود شاسی] ھوایی[

)bogie(سرعت افزودة ناشی از چرخش تیرک شاسی

stunting, stunted growthقدی کوتاه تر است وضعیت فردی کھ قد او از حد استاندارد کوتاه] تغذیھ[

frost heaveبندانی کوژ یخ حی دارای تجمع آب استبرآمدگی بخشی از خط کھ ناشی از یخ زدن بستر در نوا] ریلی[

Ruscusخاس کولھگونھ کھ بومی غرب و جنوب اروپا ھستند؛ سبز با شش ای چندسالھ و ھمیشھ درختچھ خاسیان نیمھ ای از کولھ سرده] گیاھی[

است و گلھایشان ) non-photosynthetic(مانند و غیرفتوسنتزی ساقة آنھا منشعب و پرشاخھ و برگھایشان ریز و فلس سفید و در مرکز بنفش است کوچک و

Ruscaceaeخاسیان کولھای با حدود سھ سرده و حدود نھ گونھ با گسترش جھانی کھ در مناطق سانان باالرونده یا درختچھ ای از مارچوبھ تیره] گیاھی[

یا متناوب است و معتدل تنوع بسیار دارند؛ برگھای آنھا معموال در حد فلس کاھش یافتھ و دارای آرایش فراھم یا متقابل مانند است شان خوشھ آذین گل

open-cell cumulusباز ای یاختھ کومھ ابر است وار کھ مرکز آنھا بی ای با ترتیب چندضلعی یا بیضی ابرھای کومھ] جو[

solar tidal bulgeکوھان خورکشندی ß ]شود علت موقعیت خورشید نسبت بھ زمین ایجاد می برآمدگیھای قرینة تودة آب در دو طرف زمین کھ بھ] شناسی اقیانوس

tidal bulgeکوھان کشندی علت موقعیت ماه و خورشید نسبت بھ زمین [ ß برآمدگیھای قرینة تودة آب در دو طرف زمین کھ بھ] شناسی، زمین اقیانوس

شود ایجاد می

lunar tidal bulgeکشندی کوھان ماهß ]شود علت موقعیت ماه نسبت بھ زمین ایجاد می قرینة تودة آب در دو طرف زمین کھ بھبرآمدگیھای ] شناسی اقیانوس

,relict mountainکوه بازمانده mountain of circumdenudation,

remainder mountain کوھی متشکل از سنگھای مقاوم کھ پس از فرسایش سنگھای نامقاوم اطراف باقی مانده است] زمین[

mountain guideیار کوه کند فرد واجد شرایطی کھ گردشگران را در مناطق کوھستانی ھدایت و ھمراھی می] گردشگری[

Page 226: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Prosopisکھور گرمسیری ای گرمسیری یا نیمھ ای از گیاھان درختـی یا درختچھ سرده] گیـاھی[

Mimosoidae, Mimosaceaeکھوریان گونھ کھ برگھای ٣٠٠٠سرده و ۶٠ای یا درختی کوتاه با حدود درختچھای از باقالسانان چوبی خاردار معموال تیره] گیاھی[

آن غالبا مانند جانوران در برابر تماس حساس است

information quality, IQکیفیت اطالعات گیری دقت و جامعیت و روزآمدی و سودمندی اطالعات برای تصمیم] کتابداری[

information quality assessmentسنجی اطالعات کیفیت شده تعیین سطح رضایت کاربران از اطالعات ارائھ] کتابداری [

ambient air qualityکیفیت ھوای آزاد اکسید در ھوای آزاد میزان غلظت گوگرددی] زیست محیط[

Actinidiaکیوی رتاسر چین و تایوان و کره و ای از کیویان چوبی غالبا دوپایھ کھ بومی نواحی معتدل شرق آسیا ھستند و در س سرده] گیاھی[

ھای این سرده حداکثر شش متر است و ارتفاع اند؛ ارتفاع درختچھ ژاپن و ھندوچین تا جنوب شرق سیبری پراکنده متر برسد ٣٠کنند ممکن است بھ ھای آنھا کھ در سایة درختان رشد می باالرونده

Actinidiaceaeکیویان گرمسیری آسیا و ای یا درختی بومی نواحی معتدل و نیمھ ی باالرونده و درختچھسانان چوب ای از خلنگ تیره] گیاھی [

صورت منفرد یا ای دارند؛ گلھای آنھا بھ ای کامل یا اره امریکای مرکزی و جنوبی کھ برگھای متناوب مارپیچی با حاشیھچسبیده ھم عداد پرچمھا زیاد و از پشت بھمجتمع در گرزنھای انتھایی قرار گرفتھ است؛ گلبرگھا و کاسبرگھای آنھا آزاد و ت

پایھ یا دوپایھ یا دوجنسی ھستند است؛ این گیاھان تک

گ

parallel scalesپایھ گامھای ھم اند ھای یکسان و مقامھای متفاوت مایھ گامھایی کھ دارای بن] موسیقی[

cattleگاو سمی کھ بھ خانوادة گاویان تعلق دارد شکافتھپیکر و پستاندار نشخوارکننده و بزرگ] فناوری غذا[

stubble ploughگاوآھن کلش دار طراحی شده است گاوآھنی کھ برای برگرداندن زمین کلش] زراعت[

Boragoگاوزبان نیای متر کھ امروز در مناطق مختلف اروپا و بریتا سانتی ۶٠سالھ بھ ارتفاع دار یک ای از گاوزبانیان کرک سرده] گیاھی [

مانند و بھ شوند؛ برگھای گیاھان این سرده درشت و زبر و مستطیلی و گلھای آنھا ستاره کبیر و امریکای شمالی کشت میرنگ آبی روشن است کھ در گرزنھایی آویختھ قرار دارند؛ پنج بساک زردرنگ گل آنھا، مخروطی را در وسط ستارة گل

دھند تشکیل می cowگاو ماده

گاو مادة بالغ] فناوری غذا[

Page 227: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

bullگاو نر نشده گاو نر بالغ اختھ] فناوری غذا[

steerگاو نر اختھ شده گاو نر اختھ] فناوری غذا[

المللی امنیت کشتی گواھینامة بین← گباک

renderingگداختن یة چربیدار حیوانی در مقیاس صنعتی برای تھ دھی قطعات خردشدة بافتھای چربی فرایند حرارت] فناوری غذا[

fusion zone, weld fusion zoneگدازگاه شود ای از فلز پایھ کھ در سطح جوش ذوب می منطقھ] متالورژی[

pillow lavaگدازة بالشی مانند ای با ساختاری بالش گدازه] زمین[

ellipsoidal lavaوار گدازة بیضی. متـ

گدازة بالشی← وار گدازة بیضی

,block lavaسنگی گدازة قطعھblocky lava

دار تشکیل شده است ای کھ سطح آن از قطعات زاویھ گدازه] زمین[

vibrational transitionگذار ارتعاشی ھای ارتعاشی متفاوت دارند گذار بین دو حالت کوانتیدة مولکولی کھ انرژی] فیزیک[

weld pass, weld runگذر جوش شود طور پیوستھ ذوب می یا عرض قطعھ کھ در طی آن فلز جوش بھعبور اسباب جوشکاری در طول تک] متالورژی[

circulation areaگذرگوشھ رو برای استقرار عابرانی کھ قصد گذر از خیابان را دارند بخشی از گوشة پیاده] شھری درون[

شتاب گرانی← گرانی ظاھری

relative gravityگرانی نسبی شده در دو نقطھ گیری اختالف گرانی اندازه] ژئوفیزیک[

information gatheringگردآوری اطالعات آوری اطالعات عمل جمع] کتابداری[

١ squadronگردان ھوایی یگان ھوایی در ھر یک از نیروھای نظامی، اعم از ھوایی و دریایی و جز آن] نظامی[

closed circulationگردش بستھ شارش شاره درون یک خط جریان بستھ] جو[

Page 228: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ACE tourismدشگری تلفیقی گرگردی نوعی گردشگری چندمنظوره کھ ترکیبی است از گردشگری پرماجرا و گردشگری فرھنگی و طبیعت] گردشگری[

و انگیزش است پردازند کھ ترکیبی از تجربھ و جاذبھ ھای گردشگری می کھ در آن بھ معرفی آن دستھ از برنامھ

consumptive tourismکاه گردشگری طبیعتگیری و شکـار مبادرت بھ اسـتخراج منابع طبیـعی از محیـط و نوعی گردشگری کھ در آن گردشگر با ماھی] گردشگری [

کند مصرف آنھا می nature-based tourismمحور گردشگری طبیعت

ھای طبیعت استوار است ھر نوع گردشگری کھ عمدتا بر جاذبھ] گردشگری[

chuckگردن ھا ادامھ دارد شود و تا دنده خشی از الشة دام کھ از پس سر آغاز میب] فناوری غذا[

controlled pollinationافشانی واپایشی گردهدھند تا در زمان مناسب با گردة گیاه دلخواه ھایی قرار می افشانی کھ در آن گلھای گیاه را در کیسھ نوعی گرده] زراعت[

دیگر قرار گیرند آنکھ در معرض گردة گیاھان بارور شوند بی

weld beadگردة جوش نشیند ای کھ در یک گذر جوش در عرض اتصال می ماده] متالورژی[

obligatory thermogenesisگرمازایی اجباری شود وساز مواد غذایی می بخشی از اثر گرمایی غذا کھ صرف تأمین انرژی الزم برای گوارش و جذب و سوخت] تغذیھ[

facultative thermogenesisگرمازایی اختیاری شود حس، افزون بر گرمازایی اجباری، مصرف می بخشی از اثر گرمایی غذا کھ تحت تأثیر اعصاب ھم] تغذیھ[

amphibious groupخاکی گروه آب دھند خاکی مشخصی را انجام می خاکی کھ با ھدایت یک فرمانده عملیات آب بخشی از نیروی آب] نظامی[

psychoanalytic groupکاوانھ درمانی روان گروهpsychotherapy

کاوی مانند تداعی آزاد و تحلیل ھای اساسی روان درمانی کھ در آن از مفاھیم و اصول و شیوه نوعی گروه] شناسی روان[ شود مقاومت و تفسیر رؤیا استفاده می

groupthinkزدگی گروه شود و آنھا بھ و ارزیابی آرای گوناگون از اعضای یک سازمان یا گروه گرفتھ میوضعیتی کھ در آن فرصت نقد ] سیاسی[

شوند جای اظھارنظر شخصی ناچار با دیدگاه غالب ھمسو می

control groupگروه شاھد در (یا با گروه دارای متغیر مستقل ) در مطالعة موردشاھدی(گروھی کھ با گروه دارای متغیر وابستھ ] علوم سالمت[

شود مقایسھ می) ی و تجربی گروھ العات ھممط controlsشاھدھا . متـ

finitely generated groupمولد گروه متناھی گروھی کھ با تعدادی متناھی عضو تولید شود] ریاضی[

Page 229: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

evasion and escapeگریز و فرار سازد ممکن می عملیاتی کھ خروج نیروھای نظامی را از مناطق دشمن یا مناطق تحت نظر او] نظامی[

Tamarixگز گونھ کھ بومی نواحی خشک ۶٠تا ۵٠دار با حدود سبز یا خزان ای ھمیشھ ای از گزیان درختی یا درختچھ سرده] گیاھی[

توانند شرایط قلیایی را نیز تحمل کنند؛ برگھای آنھا رویند و می اوراسیا یا افریقا ھستند و معموال در خاکھای شور میاند و گلھایشان از سفید تا صورتی است و در طول ساقھ با ھم ھمپوشانی دارند و معموال از نمک پوشیده شده مانند است فلس

ھای متراکم قرار دارند کھ در سنبلھ

voyage reportگزارش سفر مختلف از کند و شامل اطالعات کنندة کشتی تنظیم می گزارشی کھ فرماندة یک شناور برای صاحب کشتی یا اجاره] دریایی[

قبیل ورود بھ بنادر و خروج از آنھا و بارگیری و تخلیھ و مصرف سوخت و وضعیت جوی است Urticaگزنھ

طور وسیعی در امریکای شمالی و اروپا گونھ کھ بھ ۴۵تا ٣٠ایان علفی چندسالھ با حدود ای از گزنھ سرده] گیاھی[است و مانند سایر قسمتھای ھوایی گیاه با کرکھای گزنده و غیرگزنده پوشیده دار و متقابل رویند؛ برگھای آنھا نرم و دندانھ می

شکل متراکم در گلبرگ است کھ بھ رنگ و دارای چھار یا پنج گلبرگ یا بی شده است؛ گلھایشان کوچک و سبز بسیار کم آذینھای طویل قرار دارند گل

Urticaceaeایان گزنھگونھ کھ در تمام ۵۵٠سرده و ۴٩ندرت درختی با ای یا علفی یا باالرونده و بھ درختچھسانان سرخ ای از گل تیره] گیاھی[

جنسی، اما گیاه شان معموال کامل است و گلھایشان غالبا تک دارد و حاشیھ) stipule( رویند؛ برگھای آنھا گوشواره جھان می پایھ یا دوپایھ است یک

Tamaricaceaeگزیان گونھ بومی نواحی ١٢٠ای با چھار سرده و سانان اغلب علفی یا درختی کوچک یا درختچھ ز میخکای ا تیره] گیاھی [

مانند و بھ طول یک تا رویند؛ برگھای آنھا معموال فلس خشک آسیا و اروپا و افریقا کھ بسیاری از آنھا در خاکھای شور میاند؛ گلھای ھا با ترشحات نمک پوشیده شده در برخی گونھ پوشانی دارند و متر است و در طول ساقھ با یکدیگر ھم پنج میلی

پر است ندرت شش پر یا بھ آنھا کوچک و منظم و چھار تا پنج

meat extenderساز گوشت گستردهھای گوشت بھ آن افزوده ای نامیزه جزئی غیرگوشتی کھ برای بھبود طعم و بافت و ظاھر و خواص تغذیھ] فناوری غذا[

شود می

broadside spreadش ھامشی گستر نگاری بازتابی کھ در آن محل چشمھ آشکارا خارج از خط گسترش قرار دارد نوعی آرایش در لرزه] ژئوفیزیک[

گسترة صوتی← گستره

tessituraگسترة بھینھ شتر استفاده ویژه بخش آوازی، کھ در قیاس با کل گسترة آن بخش، از آن بی گسترة صوتی خاصی از یک بخش، بھ] موسیقی[

شود می

مغذی گسترة پذیرفتنی کالنacceptable macronutrient

distribution range ,AMDR

Page 230: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

کھ مواد مغذی مورد نیاز تأمین شود و خطر بیماریھای طوری حـد دریافت کربوھیدرات و چربی و پروتئین بھ ] تغذیھ[ مزمن کاھش یابد

transonic rangeگسترة تراصوتی . ١: ای از سرعتھای جسم متحرک در شاره کھ در فاصلة میان دو سرعت بھ شرح زیر قرار گیرند گستره] فیزیک، ھوایی[

سرعتی کھ در آن . ٢کند سرعتی کھ در آن فقط یک نقطھ از جسم نسبت بھ شاره با سرعتی بیش از سرعت صوت حرکت در حرکت باشدتمام نقاط جسم نسبت بھ شاره با سرعتی بیش از سرعت صوت

range, compassگسترة صوتی ترین تا زیرترین نغمھ از بم طیف کامل صدای یک ساز یا صدای انسان،] موسیقی[

گستره. متـ

,tide rangeگسترة کشند range of tide, tidal range

فراکشند و فروکشند متوالی[ ßاختالف ارتفاع میان یک] شناسی اقیانوس

gene disruptionگسیختگی ژنی ای دیگر از دنا در آن سازی یک ژن با درنھش قطعھ غیرفعال] شناسی ژن[

shore excursionروزة ساحلی گشت یک شده در حین گشتھای دریایی ریزی روزة برنامھ گشت یک] گردشگری[

recitativeگفتاواز کند ر بازیگر بیشتر جنبة موسیقایی پیدا میخوانی در نمایش موسیقایی کھ در آن گفتا ای آواز تک گونھ] موسیقی[

,recitativo seccoگفتاواز خشک recitativo semplice

کنند شود کھ صدای بم را اجرا می گفتاوازی کھ تنھا با سازھایی ھمراھی می] موسیقی[

recitativo obbligatoگفتاواز مقید کنند، بخشی از فضای لحنی اینکھ فضای ھماھنگ را فراھم می کنندة آن، عالوه بر گفتاوازی کھ سازھای ھمراھی] موسیقی[

کنند ای را نیز اجرا می یا انگاره

شونده گفتاواز ھمراھیrecitativo accompagnato,

recitativo stromentato شود ارکستر اجرا می/ گفتاوازی کھ با ھمراھی سازگان] موسیقی[

speech songگفتاھنگ گیرد وار کھ بین گفتار و آواز قرار می دکلمھنوعی آواز ] موسیقی[

شبکھ← گل

Phloxآتشی گل گونھ در امریکای شمالی و ۵٠سالھ با حدود ندرت یک ای بھ درختچھ سالھ یا نیمھ آتشیان علفی چند ای از گل سرده] گیاھی[

ای منشعب آذین انتھایی خوشھ البا با گلندرت منفرد و غ یک گونھ در سیبری کھ اغلب آنھا زینتی ھستند؛ گلھای آنھا بھ)panicle (شکل و ای دارد؛ جام گل آنھا قیف ای است کھ اغلب کرکھای غده ای یا استکانی ـ لـولھ ھرمی است، کاسة آنھا لولھ

Page 231: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ا کوتاه و یا مستطیل است؛ پرچمھای آنھ مرغی دار با لپھای کامل یا دوقسمتی تخم ای باریک یا صاف یا کرک ندرت لولھ بھپیوستھ و محصور در جام است؛ برگھای گیاھان این سرده کامل است و در پایین ساقھ متقابل و در باالی ساقھ متناوب ھم بھ

است

Polemoniaceaeآتشیان گلر گونھ کھ اغلب د ٣٠٠ندرت چوبی با ھجده سرده و سالھ یا بھ سانان علفی یـک یا چـند ای از خـلنگ تیره] گیـاھی [

ای شـوند؛ گلھای لولـھ رویند، ولی در نواحی معتدل غرب امـریکای جنـوبی و اوراسیا نیز یافت می امـریکای شـمالی میھای آنـھا بـھ ای اسـت و خامـھ حجـره شکل آنـھا بھ صـورت خوشـھ یا سـرمانند است؛ تخـمدان این گیاھان سـھ لپی قیـف پنج

دشو سـھ کـاللة باریـک منتھی می

Cistusآفتابی گل ای ھستند و از قدیم در ای کوتاه یا مـتوسط با ھجده گونھ کھ بومی نواحی مدیترانھ آفـتابیان درختچھ ای از گل سرده] گیاھی [

ای اند؛ این سرده دارای تعدادی گیاه دوررگة باغی است کھ در نواحی گرم و اغلب در باغھای صخره رفتھ کار می باغبانی بھ شوند؛ گلھای این گیاھان درشت و منفـرد و بھ رنگھای سفید و صورتی و ارغوانی است کھ اغلب یک لکة درشت میکشت

شدت قابل اشتعال ھستند زرد یا تیره در قاعدة گلبرگ دارند، برگھای آنھا بوی نافذی دارد و اغلب دارای انگمھای بھ

Campanulaاستکانی گل گونھ کھ بومی نواحی معتدل شمالی و ٣٠٠سالھ و دوسالھ و چـندسالھ با حدود استکانیان علفی یک ای از گل سرده] گیاھی[

عنوان رنگ است و بسیاری از آنھا بھ ای و معموال آبی ای و کوھھای مناطق گرمسیری ھستند، گلھای آنھا زنگولھ مدیترانھ شوند گیاھان زینتی پرورش داده می

Orobancheجالیز گل جالیزیان کھ عمدتا بومی مناطق معتدل نیمکرة شمالی ھستند گونھ از گل ١۵٠ای علفی انگلی با حدود سرده] گیاھی[

Orobanchaceaeجالیزیان گلنقاط گونھ کھ در غالب ٢٠٠٠سرده و ١٨٠انگلی یک یا چندسالھ با حدود ای از نعناسانان علفی انگلی یا نیمھ تیره] گیاھی[

جھان مانند مناطق معتدل اوراسیا و امریکای شمالی و جنوبی و قسمتھایی از استرالیا و زالندنو و مناطق گرمسیری انگلیھا قادر بھ فتوسنتز کنند، اما نیمھ نمی) photosynthesis(اند و فتوسنتز ھای انگلی آنھا بدون سبزینھ اند؛ گونھ پراکنده

شدند میمونیان محسوب می ن پیشتر جزء گلھای آ ھستند؛ بسیاری از سرده

Colchicumحسرت گلگونھ کھ بومی اوراسیا ھستند؛ گلھای آنھا بدون ساقھ و شبیھ گل زعفران ٣٠حسرتیان علفی با حدود ای از گل سرده] گیاھی[

ای است کھ در بھار، حجره ة سھشود؛ میوة آنھا پوشین شکفد و بھ آنھا زعفران پاییزه یا چمنزار گفتھ می است کھ در پاییز می رسد شوند، می زمانی کھ برگھا ظاھر می

Passifloraگل ساعتی و گونھ کھ برگھای آنھا بدون کرک ۵٠٠ندرت علفی با حدود ای یا بھ ساعتیان باالرونده یا درختچھ ای از گل سرده] گیاھی[

دار است لپ

Passifloraceaeساعتیان گلگونھ کھ اغلب در مناطق ۵٣٠سرده و ١٨ای یا باالرونده با حدود سانان درختی یا درختچھ مالپیگی ای از تیره] گیاھی[

رویند استوایی می

Rosaسرخ گل دار با تعداد بسیاری گونة خودرو و اھلی کھ بیشتر بومی ای ایستاده یا باالروندة تیغ سرخیان درختچھ ای از گل سرده] گیاھی[

غربی افریقا ھستند؛ گلھا اغلب معطرند و بر اثر دستکاری عدادی ھم بومی اروپا و شمال امریکا و شمالآسیا ھستند، اما ت

Page 232: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

و ) pinnately compound(ای ژنی در رنگ گلبرگ آنھا تنوع بسیار ایجاد شده است؛ برگھا متناوب و مرکب شانھ مرغی است دار و تخم ھایشان دندانھ برگچھ

Rosaceaeسرخیان گلسـرده و ١٠٠سبز با حـدود دار یا گاھی ھمیـشھ ای خزان ای یا بوتـھ سـانان درخـتی یا درختـچھ سرخ ای از گل تـیره] گیاھی[

رویند؛ برگھای آنھا سـاده یا مرکب گونھ کھ گسترش جھانی دارند، اما بیشتر در نواحی معتدل نیمکرة شمـالی می ٢٠٠٠شکل متقابل است و گلھایشان ھا بھ عموال با آرایش مارپیچی و در برخی گونھو م) pinnately compound(ای شـانھ

رنگارنگ با پنج گلبرگ و پنج کاسبرگ و تعداد فراوانی پرچم با آرایش مارپیچی است

Calycanthusشرابی گل ی با بوی شیرین کھ بومی ای کوتاه و زینتی با پوست معطر و گلھای شرابیان با دو گونة درختچھ ای از گل سرده] گیاھی[

ای صاف و آرایشی متقابل ھستند و گلبـرگھای آنـھا امریکای شمالی ھستند؛ این گیاھان دارای برگھایی ساده با حاشیھشکل است و تعداد مرغ دار آنھا گالبی یا تخم مانند و ھمسان با کاسبرگھاست؛ نھنج میوه ای تا قـرمز ماگنولیا ـ قھوه ارغوانی ای خشک دارد دانھ دقة تکزیادی فن

Arumشیپوری گل مرغی با حدود پانزده گونھ کھ در اروپا و ناحیة مدیترانھ و شمال افریقا و ای چندسالھ با غدة کروی یا تخم سرده] گیاھی[

اند و هدار با پھنک پیکانی و آرایش مارپیچی است کھ در قاعده پھن شد اند؛ برگھای این گیاھان غالف غرب آسیا پراکنده جنسی و فاقد گلبرگ است گلھای آنھا تک

Paeoniaگل صدتومانی صورت ونیم متر و برخی از آنھا بھ صدتومانیان کھ اغلب آنھا علفی چندسالھ بھ ارتفاع نیم تا یک تنھا سرده از گل] گیاھی[

ایشان درشت بھ رنگھای سفید و زرد ونیم تا سھ متری ھستند و برگھایشان مرکب با بریدگیھای عمیق و گلھ ھای یک درختچھشود؛ این گیاھان بومی آسیا و جنوب اروپا و غرب و قرمز و اغلب معطر است و در اواخر بھار و اوایل تابستان شکفتھ می

امریکای شمالی ھستند Paeoniaceaeصدتومانیان گلونیم متر کھ گونھ بھ ارتفاع نیم تا یک ٣٣ود سانان اغلب علفی چندسالھ با یک سرده و حد ای از خاراشکن تیره] گیاھی [

برگھایشان مرکب با لپھای عمیق و گلھایشان بزرگ و اغلب معطر است کھ در اواخر بھار و اوایل تابستان بھ رنگھای شود مختلف از جملھ قرمز و سفید و زرد دیده می

Bougainvilleaگل کاغذی کاغذیان کھ بومی امریکای جنوبی ھستند ھ از گلای با حدود چھار تا ھجده گون سرده] گیاھی[

Nyctaginaceaeکاغذیان گلطور گسترده در مناطق گرمسیری و گونھ کھ اغلب بھ ٢٩٠سرده و ٣٣سانان با حدود ای از میخک تیره] گیاھی[

و ) anthocarp(میوه فردی بھ نام گل بھ گرمسیری و بھ تعداد کمی در مناطق معتدل پراکنده ھستند و میوة منحصر نیمھ دارند) میکرون ١٠٠بزرگتر از (ھای گردة خیلی بزرگی دانھ

Oenotheraمغربی گل سالھ و برخی دوسالھ و برخی دیگر چندسالھ ھستند و گونھ کھ برخی یک ١٢۵مغربیان با حدود ای علفی از گل سرده] گیاھی[

آیند شمار می بومی امریکای شمالی و جنوبی بھ

Onagraceae, Oenotheraceaeربیان مغ گلگونھ کھ از مناطق شمالی گرفتھ تا مناطق جنوبی ۶۴٠ای از موردسانان اغلب علفی با حدود بیست سرده و تیره] گیاھی[

ای و مادگی غالبا تحتانی ای با جام و کاسة چھارقطعھ گرمسیری پراکنده ھستند و آرایش برگھای آنھا غالبا متقابل یا چرخھ تاس

Page 233: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Antirrhinumمیمونی گلرویند؛ گونھ کھ در غرب امریکای شمالی و غرب منطقة مدیترانھ می میمونیان علفی با حدود بیست ای از گل سرده] گیاھی[

جز مانند است کھ مانع ورود اغلب حشرات بھ ای با تقارن دوطرفھ و معموال بزرگ با دھانة بستة لب گلھای آنھا لولھ شود یزنبورھای قوی م

Scrophulariaceaeمیمونیان گلگونھ کھ گسترش جھانی دارند، اما بیشتر در ٣٠٠٠سرده و ٢٨٠ای از نعناسانان علفی یک یا چندسالھ با تیره] گیاھی[

رویند؛ گلھای آنھا اغلب تقارن دوطرفھ و گاھی شعاعی دارد و برگھایشان مناطق معتدل و کوھستانھای مناطق گرمسیری می با آرایش متقابل یا متناوب یا گاھی فراھم است) pinnately(ای یا بریدة شانھساده

Mollugoناز گلیشوند؛ با اینکھ برخی از گیاھان این سرده گونھ کھ در نواحی گرمسیری یافت می ٣۵نازیان علفی با ای از گلی سرده] گیاھی[

مصرف دارویی یا خوراکی دارند، در مجموع ارزش اقتصادی چندانی ندارند

Molluginaceaeنازیان گلیک با پانزده سرده و ای کرکدار یا بدون کر ندرت درختچھ سالھ یا چندسالھ یا بھ سانان علفی یک ای از میخک تیره] گیاھی[

شدند؛ آرایش برگھای آنھا متناوب و محسوب می) Aizoaceae(فرشیان گونھ کھ قبال جزو تیرة بزرگ علف ١٠٠حدود ای با حاشیة کامل و گلھایشان معموال دوجنسی بدون گلبرگ یا با گلبرگھای کوچک با منشأ ناپرچمی متقابل یا چرخھ

)staminodal (شکافی است ندقھ یا پوشینة سھ تا پنجاست و میوة آنھا ف

گواھینامة مدیریت ایمنی← گما

domingشدن گنبدی جمع شدن مادة غذایی در ھنگام پخت] فناوری غذا[

Gnetumگنتوم ری گونھ کھ در مناطق گرمسی ٣۵تا ٣٠سبز با حدود ای یا باالروندة ھمیشھ تنھا سرده از گنتومیان درختی یا درختچھ] گیاھی[

اند؛ گیاھان این سرده برخالف سایر بازدانگان دارای آوند چوبی ھستند پراکنده Gnetalesسانان گنتوم

پسند کھ اساسا فسیلی از آنھا یافت نشده است، اما اجداد آنھا را نھاندانگان ای چوبی از بازدانگان خشکی سرده] گیاھی[ دانند می

Gnetaceaeگنتومیان ھای افریقایی گونھ دارد؛ بیشتر گونھ ٣٠سانان از بازدانگان گرمسیری کھ فقط یک سرده با حدود از گنتوم ای تیره] گیاھی[

ھای آن در مناطق نوگرمسیری ھای چوبی ھستند و سایر گونھ این تیره درختی و اغلب رقمھای آسیایی آن باالرونده)neotropics (بندی ا رگکنند؛ برگھای گیاھان این تیره پھن ب رشد می)veining (مشبک ظاھرا شبیھ بھ نھاندانگان است

سواری گنجایش معادلautomobile equivalent unit, AEU

شده با خودروھا در مقایسھ با میزان گنجایش خودروبر برای حمل وسایل نقلیھ کھ با توجھ بھ مساحت اشغال] شھری درون[ ودش یک خودرو استاندارد یا سواری محاسبھ می

fold libraryگنجینة تاب ß ]بعدی کھ ھر یک معرف یک تاب حبة دادگانی شامل ساختارھای سھ] شناسی پروتگان)domain fold (شده است شناختھ

Page 234: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Triticumگندم ر گل است و گلھا د ١٠٠تا ٢٠آذینی با ھای اغلب توخالی و گل ای از گندمیان کھ دارای برگھای بلند با ساقھ سرده] گیاھی[

شود؛ دانة آن یکی از قرار دارند کھ از بین آنھا دو یا سھ تا بارور می) spikelet(تایی بھ نام سنبلچھ واحدھای دو تا شش ترین و مھمترین غالت زراعی است قدیمی

Poaceae, Gramineaeگندمیان درصد از پوشش گیاھی زمین را پوشانده است و ٢٠گونھ کھ ١٢٠٠٠سرده و ٧٠٠سانان با حدود ای از گندم تیره] گیاھی[

شود و از ھمین رو، بیشترین اھمیت اقتصادی را برای ھا و ھمچنین بامبو را شامل می غالب غالت و بسیاری از علوفھ انسان دارد

,certificate of damageدیدگی گواھی آسیبcertificate of survey 1

کند و جزئیات حادثھ و میزان خسارت دیدگی کشتی یا بار یا تجھیزات صادر می آسیب ای کھ بازرس در تأیید برگھ] دریایی[ شود در آن قید می

certificate of deletionگواھی ابطال ثبت مدرکی کھ مأمور ثبت بندر صارکنندة گواھی پس از ابطال ثبت کشتی صادر کند] دریایی[

certificate of sea storesگواھی انبار مواد مصرفی گواھی کھ مأموران گمرک پس از مھروموم انبار آذوقھ و لوازم کشتیھایی کھ مبدأ حرکت آنھا بنادر خارجی بوده ] دریایی[

کنند است صادر می

بندی گواھی پذیرش ردهcertificate of first entry classification

دیبن ای مبنی بر پذیرش شناوری خاص در مؤسسة رده تأییدیھ] دریایی[

,certificate of pratiqueگواھی سالمت شناور free pratique, bill of health,

certificate of free pratique ای کھ مسئول بھداشت یک بندر در تأیید سالمت شناور ورودی و عاری بودن از بیماریھای مسری صادر گواھی] دریایی[

کند می

certificate of entryگواھی عضویت گواھی انجمن حمایت و جبران خسارت کھ پس از طی مراحل بھ کشتیھای مالکانی کھ عضو انجمن ھستند تعلق ] ی دریای[

گیرد می

,certificate of ownershipگواھی مالکیت owner’s oath for license

شود کند و باید پیش از ثبت کشتی یا اخذ پروانھ ارائھ مدرکی کھ مالکیت کشتی را مشخص می] دریایی[ certificate of fitnessگواھینامة برازش

شود ای کھ پس از بازرسی کشتی برای تأیید قابلیت حمل نوع خاصی از بار صادر می گواھینامھ] دریایی[

گواھینامة بھداشت شناورship sanitation certificate, SSC,

ship sanitation control certificate کنند مسئوالن بھداشت بندر پس از بازرسی ھمة جوانب بھداشتی شناور صادر میای کھ گواھینامھ] دریایی[

Page 235: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

المللی امنیت کشتی گواھینامة بینinternational ship security

certificate ای کھ پس از گذراندن ممیزیھای الزم و حصول اطمینان از انطباق سامانة امنیتی کشتی با الزامات گواھینامھ] دریایی[

شود المللی امنیت کشتیھا و تسھیالت بندری صادر می امة بینن آیین ISSCگباک . اختـ

,certificate of registryگواھینامة ثبت ship’s certificate of registry,

ship’s register مشخصات مدرکی کھ ریز مشخصات شناور از قبیل بندر ثبت و شمارة ثبت و نام شناور و تابعیت آن و نام و ] دریایی[

شود مالک و مشخصات موتور در آن نوشتھ می

,certificate of classificationبندی گواھینامة ردهclassification certificate

کند بندی صادر و در آن ردة شناور را مشخص می ای کھ یکی از انجمنھای رده گواھینامھ] دریایی[

گواھینامة مدیریت ایمنیsafety management certificate

ای کھ پس از گـذراندن ممـیزیھای الزم و حصول اطمینان از انطباق سامانة ایمنی کشتی با الزامات گواھینـامھ] دریایی[ شود المللی مدیریت ایمنی صادر می نامة بین آیین SMCگما . اختـ

گواھینامة معافیت از واپایی بھداشتیship sanitation control exemption certificate

ماھة شود و بھ منزلة معافیت شش ای کھ در پی احراز شرایط الزم و صدور گواھینامة بھداشت صادر می گواھینامھ] دریایی[ شناور از واپایی بھداشتی است

certificate of survey 2گواھی وارسی شود ای کھ پس از ھر نوع وارسی صادر می گواھی] دریایی[

collapse depressionگودال رمبشی شکل یا کشیده در سطح جریان گدازه کھ حاصل رمبش تمام یا بخشی از سقف یک تونل گدازه است گودالی بیضی] زمین[

٢ grave, burialگور مکانی برای تدفین انسان و گاھی حیوان] شناسی باستان[

disturbed burialگور آشفتھ محتویات آن از وضعیت نخستین خارج شده باشد ای کھ کل یا بخشی از خورده گور دست] شناسی باستان[

catacomb, catacomb graveگورآھون ھای متعدد در روم باستان کھ از جملھ مشھورترین آنھا در زیر نوعی گورستان زیرزمینی با داالنھا و حجره] شناسی باستان[

شھر رم قرار دارد

cryptگورابھ زیر معابد یا بناھای مذھبی قرار دارد و بعضی اوقات مردگان را در آن پنھان ای کھ معموال در سردابھ] شناسی باستان[

Page 236: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

شد کردند و در آن مراسم دعا بر پا می می timber graveگورالوار

نوعی گورالن با ساختار چوبی مربوط بھ فرھنگ ھند و اروپاییان دشتھای اوراسیا] شناسی باستان[

,rearticulated burialگور بازبسامان false extended burial,

placed bone burial دھی شده است گوری کھ در آن بقایای استخوانی یک جسد بر خالف حالت طبیعی آن دوباره سامان] شناسی باستان[

mortuary priestگوربان در یک آرامگاه سپاری و نیایش و اھدای پیشکش روزانھ فردی در عھد باستان کھ برای اجرای مناسک خاک] شناسی باستان[

شد بھ خدمت گماشتھ می

,articulated burialگور بسامان proper burial, formal burial

گوری کھ در آن بقایای استخوانی یک جسد در حالت طبیعی قرار دارد] شناسی باستان[

unaccompanied burialتوشھ گور بی ھمراه جسد وجود نداشتھ باشد ای بھ گورنھادهساختھ یا گونھ دست گوری کھ در آن ھیچ] شناسی باستان[

,partial articulated burialبسامان گور پارهmutilated burial

ھایی تقسیم شده است و فقط بخشھایی از آن در حالت گوری کھ در آن بقایای استخوانی یک جسد بھ تکھ] شناسی باستان[ طبیعی و منظم قرار دارد

tumulus, round barrowگورپشتھ شکل کھ در ایران اغلب بھ عصر آھن تعلق دارد ای با قاعدة دایره گورتپھ] شناسی باستان[

stepped graveای گور پلھ ای حفر شده است گوری کھ پلھ] شناسی باستان[

grave cover, grave slabگورپوش رود کار می سنگی کھ برای پوشاندن روی گور بھ ] شناسی باستان[

effigyگورپیکره مجسمھ یا نقشی بر روی اثر یادمانی یا سنگ قبر] شناسی باستان[

burial vaultگور تاقی ای سنگی یا آجری کھ غالبا دارای پوششی قوسی است گورخانھ] شناسی باستان[

burial mound, grave moundگورتپھ شد ساختھ می تپة بزرگی از خاک و سنگ کھ در ھنگام تدفین بر روی گور] شناسی باستان[

barrowگورتل ای مختص بریتانیا گورتپھ] شناسی باستان[

Page 237: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,barrow cemeteryگورتالن barrow field

ی متشکل از چندین گورتل گورستان] شناسی باستان[

accompanied burialدار گور توشھ نیز دفن شده باشد ھایی ھا یا گورنھاده ساختھ ھمراه جسد، دست گوری کھ در آن بھ] شناسی باستان[

grave-cloth, burial clothگورجامھ رود کار می ای کھ برای پوشاندن جسد در ھنگام تدفین بھ پارچھ یا جامھ] شناسی باستان[

mass graveگور جمعی ریختة چند جسد یا بخشھایی از اجساد و گاه چند جسد کامل باشد گوری کھ حاوی بقایای درھم] شناسی باستان[

warrior burialگور جنگاور ای از پوش و خودبرسرنھاده و مجموعھ گوری شامل جسد یا بقایای جسد یا خاکستر جنگجوی جوشن] شناسی باستان[

افزارھا جنگ

pit graveگورچال عمقی در بستر صخره یا در زیر یک گورخان گور کم] شناسی باستان[

shaft grave, shaft tombگور چاھی گوری کھ در آن گورخانھ در انتھای یک چاه عمودی قرار گرفتھ است] ناسیش باستان[

segmented cistگور چندبخشی ای اتاق تدفین کھ با سنگ یا خشت بھ چند بخش تفکیک شده یا گونھ) megalithic(گور صندوقی خرسنگی ] شناسی باستان[

است

multiple graveگور چندتایی ر آن چند جسـد کامل و یکـپارچھ وجود داشتھ باشدگوری کھ د] شنـاسی باستان[

kurganگورخان شد ای از خاک و سنگ کھ بر روی یک گور زیرزمینی یا گورالن ساختھ می پشتھ] شناسی باستان[

burial chamberگورخانھ اتاقی سنگی یا چوبی کھ در آن بھ اشکال مختلف تدفین صورت گرفتھ باشد] شناسی باستان[

passage grave, passage tombدار گور داالنباید از یک داالن باریک سنگی کھ برای رسیدن بھ آن ) megalithic(ای یا خرسنگی ای آرامگاه حجره گونھ] شناسی باستان[

گذشت

developed passage graveدار بزرگ گور داالنمتر ٣۵ای بھ قطر بیش از حجرة سنگی کھ در زیر تپھگوری یادمانی از دورة نوسنگی پایانی با یک یا چند ] شناسی باستان[

پذیر است قرار دارد و دسترسی بھ آن از طریق یک داالن سنگی دراز امکان

multiple passage graveای دار چندحجره گور داالن واحددار کوچک دورة نوسنگی، دارای دو حجره یا بیشتر، در زیر یک تپة ای گور داالن گونھ] شناسی باستان[

Page 238: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

simple passage graveدار کوچک گور داالنای بھ قطر کمتر گوری یادمانی از دورة نوسنگی آغازین و میانھ با یک یا چند حجرة سنگی کھ در زیر تپھ] شناسی باستان[

پذیر است متر قرار دارد و دسترسی بھ آن از طریق یک داالن سنگی کوتاه امکان ٣۵از

ای آرامگاه صخره← گوردخمھ

cemeteryگورستان مکانی برای دفن مردگان] شناسی باستان[

mixed cemeteryگورستان چندآیینی گورستانی کھ گورھای آن نشان از آیینھای مختلف داشتھ باشد] شناسی باستان[

Royal Cemeteryگورستان شاھی ھای آغازین تا آرامگاه متعلق بھ اواخر سلسلھرودان دارای دوھزار و پانصد ای در جنوب میان محوطھ] شناسی باستان[

سلسلة سوم اور

urban cemeteryگورستان شھری ی معموال بزرگ کھ غالبا در داخل یا نزدیک شھر قرار دارد گورستان] شناسی باستان[

ledger stone ,ledgerگورسنگ پوشانند سنگ تختی کھ روی گور را با آن می قطعھ] شناسی باستان[

,cist graveصندوقی گور cist tomb, cist

دادند ھا را داخل آن قرار می شکل صندوق کھ جسد و گورنھاده گوری از سنگ یا خشت یا آجر بھ] شناسی باستان[

mortuary houseگورالن شد فاده میعنوان گور است ای از چوب یا سنگ شبیھ بھ خانھ در زیر گورتل یا گورتپھ کھ از آن بھ سازه] شناسی باستان[

columbariumکبوتری گور النھ طبقھ در دیوار تعبیھ شده باشد صورت طبقھ ھر یک از گورھا یا خاکستردانھایی کھ در یک مجموعھ بھ] شناسی باستان[

burial layer, burial levelگورالیھ ای کھ دربرگیرندة یک یا چند تدفین باستانی است الیھ] شناسی باستان[

mortuary enclosureگورمان ای از خاک و سنگ و چوب برای حفظ اجساد، پیش از تدفین گروھی آنھا سازه] شناسی باستان[

grave fieldگورمیدان ھای روزمینی مانند گورنشان یا ویژه در عصر مفرغ و آھن اروپا، بدون سازه گورستان باستانی، بھ] شناسی باستان[

)orthostat(افراشت سنگ

,disarticulated burialگور نابسامان bone scatter burial,

bone tumbled burial, tumbled bone burial,

disordered burial,

Page 239: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

dismantled burial, bunched burial ریختھ است گوری کھ در آن بقایای استخوانی یک جسد پراکنده یا درھم] شناسی باستان[

epitaphگورنبشتھ نگارند قبر او می نوشتة کوتاھی کھ بھ یاد متوفی بر سنگ] شناسی باستان[

grave marker, burial markerگورنشان ھر شیئی کھ محل یک گور را مشخص کند] شناسی باستان[

grave goods, burial goodsگورنھاده ارھا و غذاھا کھ در ھنگام تدفین جسد با او در افز ھا و اشیایی مانند جواھرات و رزم ساختھ مجموعة دست] شناسی باستان[

شد، با این اعتقاد کھ بعد از مرگ بھ کار متوفی بیاید گور نھاده می

,semi-articulated burialبسامان گور نیمarticulated fragment, burial of parts

ظم و طبیعی قرار دارد و بخشھای دیگر گوری کھ در آن نیمی از بقایای استخوانی یک جسد بھ حالت من] شناسی باستان[ ریختھ و نامنظم است درھم

focal graveگورھای کانونی اند و ساختاری متفاوت با سایر گورھای سبب وجود گوری شاخص در پیرامون آن ایجاد شده گورھایی کھ بھ ] شناسی باستان[

اند گورستان پیدا کرده

calfگوسالھ ای کھ کمتر از ھشت ماه سن داشتھ باشد مادهگاو نر یا گاو ] فناوری غذا[

Potamogetonگوشاب ساقھ است و برگھا اغلب روید و دارای زمین ای آبزی اغلب چندسالھ از گوشابیان کھ بیشتر در آب شیرین می سرده] گیاھی[

متقابل ھستند دھی ساقھ، جز در محل گل بھ Potamogetonaceaeگوشابیان

برگ آنھا شناور یا ) blade(گونھ کھ پھنک ١٠٠سانان چندسالة آبزی با حدود دو سرده و واش شقای از قا تیره] گیاھی[صورت فندقة یک تا ور است و ساقة آنھا معموال بندبند و گلھایشان چھارپر و بدون گلبرگ است و میوة آنھا بھ غوطھ

است) druplet(چھارتایی یا شفت کوچک

,hearing protection device, HPDبان گوشear defender

زاد را کاھش بیرونی خطر افت شنوایی نوفھ[ ßای حفاظتی کھ با پوشاندن گوش یا بستن مجرای گوش وسیلھ] شناسی شنوایی دھد می hearing protectorمحافظ شنوایی . متـ

ear protectorمحافظ گوش

earmuffپوش گوش پوشاند می[ ßطور کامل را بھگوش بان کھ اللة نوعی گوش] شناسی شنوایی

brined meatنمکی گوشت آب نمک شده در آب گوشت نگھداری] فناوری غذا[

Page 240: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

caprettoشیری گوشت بزغالھ ماھی کھ فقط با شیر تغذیھ شده باشد چربی بزغالة زیر پنج گوشت کم] فناوری غذا[

dried meatگوشت خشک اند را خشک کرده گوشتی کھ برای نگھداری آن] فناوری غذا[

,excarnationزدایی گوشتdecarnation, flesh picking,

skeletalization, mechanical defleshing ,defleshing

زدودن پوست و گوشت و دیگر بافتھا از استخوان مرده] شناسی باستان[

,dark cutting meatبرش گوشت سیاهblack beef, dark cutter beef

برشی رنگی تیره و کیفیتی نازل دارد گوشتی کھ در نتیجة سیاه] ذافناوری غ[

game meatگوشت شکار اند وحشی یا پرورشی کھ شکار شده گوشت پرندگان یا حیوانات] فناوری غذا[

cured meatآمده گوشت عمل رنگ، فراوری شده است کنندة طعام و مواد تثبیت آور، مانند نمک گوشتی کھ با افزودن مواد عمل] فناوری غذا[

meat ballقلی گوشت قل پزند آورند و سپس می کرده کھ آن را بھ شکل گلولھ درمی شده از گوشت چرخ فراوردة گوشتی تھیھ] فناوری غذا[

leanچربی گوشت کم گوشتی کھ چربی بسیار کمی دارد] فناوری غذا[

beefگوشت گاو و ورزا و گوسالھ و گاو ماده و گاو نر اختھگوشت گاو اعم از گاو نر ] فناوری غذا[

vealگوشت گوسالھ ای کھ قبل از بیست ھفتگی کشتار شده باشد گوشت گوسالھ] فناوری غذا[

forcemeat stuffingsمایھ گوشت شده و پرادویة گوشت و پیاز و سبزیجات و زبرة مغز نان مخلوط چرخ] فناوری غذا[

chicken 1, chickenگوشت مرغ meat 1 خروس و جوجة گوشتی و جوجة نابالغ گوشت مرغ اعم از خروس بالغ و خروس اختھ و مرغ بالغ و جوجھ] فناوری غذا[

hen meatگوشت مرغ بالغ ی کھ بیش از ھجده ماه سن داشتھ باشد گوشت مرغ] فناوری غذا[

,broiler meatگوشت مرغ گوشتی chicken meat 2, broiler muscles

آید دست می گوشتی کھ از مرغ گوشتی بھ ] فناوری غذا[

Page 241: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

earplugگیر گوش بندد و آن را بھ کلی می[ ßگیرد بان کھ درون مجرای گوش بیرونی قرار می نوعی گوش] شناسی شنوایی

Euonymusگوشوارکی گونھ کھ بومی مناطق معتدل ١٧٠ای یا باالروندة چوبی یا درختی کوتاه با حدود ای از گوشوارکیان درختچھ سرده] گیاھی[

ای زینتی معروف است آسیا و امریکای شمالی و اروپا ھستند؛ این سرده شامل تعداد زیادی گونة درختچھ

toe crackترک گوشھ یابد آید و با حرکت بر روی سطح فلز پایھ امتداد می ھای جوش بھ وجود می ترکی کھ معموال در گوشھ] متالورژی[

fillet weldجوش گوشھ شکل شود پرکن تقریبا مثلث ای کھ مقطع جوش گونھ نوعی جوش بین دو صفحة تقریبا عمودبرھم بھ] متالورژی[

trawl, trawl netگوفھ ھایی متصل و معموال بھ دنبال شناور در بستر دریا تور ماھیگیری بزرگی بھ شکل قیف کھ از دو طرف بھ تختھ] دریایی[

شود کشیده می

trawlerکش فھگو کند نوعی شناور ماھیگیری کھ با استفاده از گوفھ صید می] دریایی[

trawlingکشی گوفھ صید آبزیان با گوفھ] دریایی[

,belt edge wedgeگوة تسمھ belt edge insert,

shoulder belt wedge شود تا بر دوام آنھا بیفزاید ار داده میقر) radial tyre(نواری الستیکی کھ بر لبة تسمة تایرھای رادیال ] تایر [

molten globuleگویچة وارفتھ ß ]شوند و سرعت بھ یکدیگر تبدیل می اند و بھ ای از مولکولھا کھ از نظر ساختاری بھ ھم وابستھ دستھ] شناسی پروتگان شوند فرد بدل می کندی بھ یک ساختار فضایی منحصربھ بھ

phytobezoarگیابنداک نشدة گیاھی کھ ممکن است باعث انسداد لولة گوارش شود ھای ھضم مانده ای متشکل از باقی توده ]تغذیھ[

phytoestrogenگیاستروژن شوند ترکیبات شـبیھ بھ استروژن کھ از مـنابع غذایی گیاھی تأمین می] تغـذیھ[

phytochemicalگیامایھ در گیاھان وجود دارد و در کاھش خطر ابتال بھ سـرطان و طور طبیعی مادة غیرمغذی و فعال زیستی کھ بھ] تغذیھ[

بیماریھای قلبی ـ عروقی سودمند است

phytoremediationپاالیی گیاه پالودن یا تصفیة خاک و آب زیرزمینی آلوده با استفاده از گیاھان یا درختان] زیست محیط[

Page 242: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

phytotoxicسوز گیاه یاھانویژگی مادة زیانبار برای گ] زیست محیط[

phytotoxicityسوزی گیاه سوز برای رشد گیاه میزان زیانباری مادة گیاه] زیست محیط[

,volunteer plantگیاه ناخواستھ volunteer

گیاه یا محصولی کھ بر اثر ریزش بذر یا وجود بقایای گیاھان روییده باشد] زراعت[

١ entanglementگیرانداز کنند ش از آن برای متوقف ساختن خودرو یا بھ دام انداختن تظاھرکنندگان استفاده میتور خاصی کھ پلیس ضدشور] نظامی[

,chemoreceptorگیرندة شیمیایی chemoceptor

شود ای کھ با مواد شیمیایی تحریک می گیرنده] پایة پزشکی[

mechanoreceptorگیرندة مکانیکی شود تحریک میای کھ با پیچش یا فشار مکانیکی گیرنده] پایة پزشکی[

دردگیرندة مکانیکی← باال گیرندة مکانیکی آستانھ

ل

immurement, wall burialالدبست دادند تا از گرسنگی و تشنگی بمیرد نوعی اعدام کھ در آن فرد را در الی دیوار بنا قرار می] شناسی باستان[

Tropaeolumالدن گونھ کھ بومی امریکای جنوبی و مرکزی ھستند و تعدادی از ٨٠با حدود ای از الدنیان یک یا چندسالة علفی سرده] گیاھی[

شوند؛ گلھایشان معموال زیبا و رنگ آنھا اغلب بسیار روشن است و دارای پنج گلبرگ ای را شامل می گلھای معروف باغچھشکل است کھ در مرکز سپرشکل ھستند کھ در پشت گل قرار دارد و برگھایشان ای و یک لولة شھد قیف برچھ و تخمدان سھ

شود بھ دمبرگ متصل می

Tropaeolaceaeالدنیان گرمسیری و گرمسیری گونھ کھ در نواحی معتدل و نیمھ ٩٢سانان علفی یک یا چندسالھ با سھ سرده و ای از کلم تیره] گیاھی[

) axillary(ھایشان منفرد و محوری دار است و گل رویند؛ برگھای آنھا دارای آرایش متناوب یا متقابل و مسطح و دمبرگ می پوشی جداجام و جداکاسھ است و معموال بسیار نامنظم و در برخی موارد تا حدودی نامنظم با گل

carcassالشھ شود ای کھ برای مصارف غذایی و استحصال گوشت کشتار می ویژه چھارپا یا پرنده جسد حیوان بھ] فناوری غذا[

٣ dressingپیرایی الشھگیری و کنی و پاک کردن و آالیش فرایندھای بعد از کشتار دام شامل زدودن مو و پر و پشم و پوست مجموعھ] فناوری غذا[

شستشوی الشھ

Page 243: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

honeycombزنبوری النھای از ماھیوارھا یا صفحات تخت متقاطع در مقطعی از تونل باد یا مجرای سیال برای از بین بردن تالطم شبکھ] ھوایی[

ن سیالجریا

band ,pocket ١الیگان گیرند و جزء سازندة منجید تایر ھستند بر روی ھم قرار می) drum(ای فلزی ای از چند الیھ کھ بر استوانھ مجموعھ] تایر[

level 1 ٢الیگان لق بھ یک مرحلة ای از بناھا و اشیای متع نگاشتی متشکل از چند الیھ کھ دربرگیرندة مجموعھ یک واحد الیھ] شناسی باستان[

فرھنگی است layer, level 2 ,strataالیھ

تر خود متمایز است نگاری کھ از الیة باالتر و پایین بخشی متشکل از چند رگھ در الیھ] شناسی باستان[

cloud layerالیة ابر تراز کھ لزوما از یک نوع نیستند ھای تقریبا ھم ای از ابرھا با پایھ آرایھ] جو[

cryptic layeringبندی نھان الیھ ای بندی ناشی از تغییرات ترکیب کانیھا از پایین بھ باال در یک توالی سنگ آذرین الیھ الیھ] زمین[

growth layerالیة رشد آید وجود می ای از چوب یا پوست کھ ظاھرا در خالل یک دورة رشد بھ الیھ] جنگل[

embouchure, lipگذاری لب دار و برنجی خصوص فلوت و سازھای بادی زبانھ روش گذاشتن دھان و لب بر روی برخی سازھا بھ ]موسیقی[

flat graveگور لتھ شده باشد شکل یا چھارگوشی کھ جسدی در آن دفن چالة سادة بیضی] شناسی باستان[

calcareous oozeلجن آھکی بازماندة اسکلتی آھکی درصد ٣٠کم دریایی دریامیانی با دست رسوب ژرف] زمین[

primary sludgeلجن اولیھ شود لجنی کھ در واحد تصفیة اولیة فاضالب تولید می] زیست محیط[

secondary sludgeلجن ثانویھ شود نشینی ثانویة فاضالب تولید می لجنی کھ در حوض تھ] زیست محیط[

,raw sludgeلجن خام undigested sludge

ھوازی بر روی آن انجام نشده باشد گونھ عملیات ھضم ھوازی یا بی ھیچلجنی کھ ] زیست محیط[

filamentous sludgeای لجن رشتھ ای بسیاری وجود دارد لجن فعالی کھ در آن ریزاندامگانھای رشتھ] زیست محیط[

napperon, slip clothلچکی اندازند ی آن میرومیزی کوچکی کھ برای تمیز نگھداشتن رومیزی بزرگتر بر رو] گردشگری[

Page 244: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

melogenicانگیختھ لحن اند ویژگی نوعی موسیقی آوازی کھ در آن نحوھای موسیقایی و کالمی در ھم تنیده شده] موسیقی[

,aspic, aspic geléeلرزانک گوشت aspic jelly

زودن ژالتین تولید گوشت یا ماھی و اغلب با اف) stock(طعمی کھ از عصارة رقیق لرزانک شفاف و خوش] فناوری غذا[ شود می

vibratoلرزش خیز مالیم زیروبمی یک نغمھ بھ منظور تقویت یا غنی کردن صوت و افت] موسیقی[

seismotectonicsساخت زمین لرزه ساختی لرزه و فرایندھای زمین مطالعة رابطة میان رخداد زمین] ژئوفیزیک[

slime layerالیھ لعابß ]اند سستی بر روی باکتری چسبیده ده از سطح باکتریھا کھ بھترشحات منتشرش] میکرب

.cancellation, canc. ,canلغو شده تعیین ھم خوردن ھرگونھ قرارداد یا قرار ازپیش بھ ] گردشگری[

لغو بھ خواست مسافرcancellation by the traveller

ل از استفاده از آنفسخ قرارداد سفر یا خدمات گردشگری بھ خواست مسافر قب] گردشگری[

bead wrapperلفاف طوقھ گیری و پخت پیچند تا مغزة طوقھ در حین ساخت و شکل نواری از منسوج آغشتھ بھ الستیک کھ بھ دور طوقھ می] تایر[

جا نشود و تغییر شکل پیدا نکند تایر، جابھ

fritterسوخاری لقمھ کنند ور و سرخ می با خمیرابھ، در روغن غوطھغذایی کھ آن را پس از پوشاندن قطعھ] فناوری غذا[

chicken nuggetمرغ لقمھ شود شده تھیھ می زدایی فراوردة آغشـتھ بھ پودر نان کھ از گـوشت مـرغ استخوان] فنـاوری غذا[

sapstainچوب لکة برون شود پوسیدگی نمیای کھ عامل قارچی آن موجب ویژه لکھ شود، بھ چوب ظاھر می ای کھ در برون لکھ] جنگل[

pickling smutزدایی لکھ [ßشویی ھا از سطح فلز پس از قطعھ زدودن لکھ] خوردگی

anchor ice, bottom iceیخ لنگر گیری آن نظر از ماھیت شکل عمق، صرف ھا و دریاھای کم ھا و دریاچھ یخ چسبیده بھ بستر رودخانھ] جو[

beddingلوازم تختخواب گذارند تا شخص بتواند بر روی آن بخوابد انند تشک و مالفھ و بالش کھ روی تخت میاقالمی م] گردشگری[

Page 245: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

crew’s effectلوازم شخصی خدمھ لوازم شخصی مورد استفادة روزمرة خدمة کشتی] دریایی[

shock tubeلولة شوک [ یابد و در آزمونگاه جریان می صوتی کاربرد دارد و در آن سیال با فشار باال تونل بادی کھ در پژوھشھای فوق] ھوایی

رسد سرعت بسیار باالیی می بھ

lava tubeلولة گدازه ای گدازه مجرای مسقف گدازة مذاب در دھانة فورانی یا محل تزریق زیرپوستھ] زمین[

lava tunnelتونل گدازه . متـ

Typhaلوئی در زیستگاھھای مرطوب جھان مخصوصا نیمکرة شمالی پایھ با حدود پانزده گونھ کھ ای از لوئیان علفی تک سرده] گیاھی[

جنـسی آنھا در است و گلھای تک ای و بـھ یک سـاقة سـادة بدون گره متـصل رویند؛ برگـھای آنھا متنـاوب و معموال قاعـده مییک جفت پرچم و کرک تقلیل شود؛ گل نر بھ افشانی در آنھا با باد انجام می متراکم قرار دارد و گرده) spike(آذین سنـبلة گـل

دھند شکل می یافتھ است و تعداد زیادی از گلھـای ماده در زیـر گـل نر بر روی سـاقھ تشـکیل یک سـنبلة سوسیس

Typhaceaeلوئیان سانان بزرگ علفی مردابی با یک سرده و حدود پانزده گونھ با پراکندگی جھانی و برگھای طویل و ای از گندم تیره] گیاھی[

گیرند رنگ قرار می ای جنسی کھ در یک سنبلة قھوه کامل و گلھای تک

مایھ زیست← لیبیدو م

null matrix, zero matrixماتریس صفر ھای آن صفر است ماتریسی کھ ھمة درایھ] ریاضی[

mother-cloudمادرابر ابری کھ ابر دیگری از آن پدید آمده یا شکل گرفتھ است] جو[

dry matter ,DMمادة خشک مواد باقیـمانده از یک گیاه پس از خشک کردن کامل آن در کوره] زراعت[

wood preservativeدارندة چوب مادة نگھکنند تا در برابر حملة انـدامگانھای مخرب ای شیمیایی یا ترکیبی از مواد شیمیایی کھ چوب را بھ آن آغـشتھ می ماده] جنـگل[

شود مقاوم

Marantaمارانتا گونھ کھ بومی نواحی گرمسیری مانند آسیای جنوب رشد با حدود بیست سبز و کند ای از مارانتائیان ھمیشھ سرده] گیاھی[

روید؛ ای چندسالھ می طور طبیعی بھ شکل توده ساقھ ھستند کھ بھ غربی و غرب ھندوستان ھستند؛ این گیاھان دارای زمین) staminode(غالفی دارد و گلھای کوچک آنھا سھ گلبرگ و دو ناپرچمی برگھای آنھا غیرمنقسم است و دمبرگی

تر از گلبرگھا دارد نمای درشت گلبرگ

Marantaceaeمارانتائیان ساقھ کھ بومی جنگلھای گونھ از گیاھان علفی چندسالھ با زمین ۵۵٠سرده و ٣١سانان با حدود ای از زنجبیل تیره] گیاھی [

Page 246: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

مانند ویژه در امریکا و افریقا و آسیا ھستند؛ اعضای این تیره تنوع بسیار دارند و گیاھانی نی باتالقی بھگرمسیری مرطوب یا شوند ھای متراکم بھ ارتفاع تقریبا دو متر را شامل می یا علفی با برگھای گسترده یا بوتھ

Proboscideaمارتینی ای و بدبو با حدود ھشت گونھ کھ در امریکای جنوبی دار غده فی کرکسالة عل بزیان یک شاخ / ای از مارتینیان سرده] گیاھی[

مرغ یا قلب با دمبرگ بلند است و اند؛ برگھای این گیاھان متناوب یا متقابل بھ شکل تخم و جنوب امریکای شـمالی پراکنده متری است سانتی ھای پنج گلھای آنھا دوجنسی و نامنظم با دو لپ در خوشھ

بزی شاخ . متـ

Martyniaceaeمارتینیان ای، دارای چھار سرده و سیزده گونھ کھ محدود بھ بر ای از نعناسانان علفی یک یا چندسالھ، گاه با ریشة غده تیره] گیاھی[

ھای آن دھد و میوه داری دارند کھ حالتی چسبناک و لزج بھ برگھا و ساقھ می جدید ھستند؛ گیاھان این تیره کرکھای لعاب یا شاخدار استقالبدار

بزیان شاخ. متـ

Asparagusمارچوبھ گونھ کھ از سیبری تا ٣٠٠ایان ایستاده یا باالروندة و غالبا تاحدودی چوبی با نزدیک بھ ای از مارچوبھ سرده] گیاھی[

ة گوشتـی و را برای اسـتفاده از ساق) A. officinalis(ترین گونة آن رویند؛ معروف صورت بومی می افریقای جنوبی بھ شود؛ عنوان گیاھان زینتی پرورش داده می کنند؛ چند گونة افریقایی آن بھ عـنوان سـبزی مصرف می کارنـد و بھ تـردش می

صورت فلسھای کوچکی درآمده است و گلھای کوچک و سبز متمایل بھ زرد آنھا در بھار و برگھای حقیقی این گیاھان بھ شود پدیدار می ھای ستة قرمزشان در پاییز میوه

Daphneمازریون گونھ بومی اوراسـیا کھ برای ظاھر و گـلھای زیبایـشان در بسـیاری ۵٠ای از مازریونیان با حدود ای درختچھ سرده] گیاھی[

شوند از نـواحی کاشتھ می Thymelaeaceaeمازریونیان

گونھ کھ ۵٠٠سرده و حدود ۴۴باالرونده و علفی با ای و گاھی سانان اغلب درختی یا درختچھ ای از پنیرک تیره] گیاھی[رویند؛ برگھای آنھا ساده با آرایش ھای آن در افریقا و استرالیا می تنوع آنھا عمدتا در نیمکرة جنوبی است و بسیاری از گونھ

دارد، اما درواقع یک نھنج متقابل یا متناوب یا فراھم و حاشیة پھنک آنھا کامل است و لولة گلھای آنھا ظاھرا جام یا کاسھ تھی است میان

,lumbar punctureمکش مازهspinal puncture, thecal puncture,

rachiocentesis, spinal tap ھای سوم و چھارم کمر برای تشخیص یا درمان نخاعی از بین مھره بیرون کشیدن مایع مغزی] پایة پزشکی[

,self-destroying fuseماسورة خودانھدامی self-detonating fuse

ای برای انفجار و انھدام مرمی یا گلولھ یا موشک پیش از اصابت بھ ھدف ماسوره] نظامی[

boresafe fuseدار ماسورة ضامن شود ای کھ ضامن آن مانع انفجار گلولھ پیش از خروج از دھانة لولھ می ماسوره] نظامی[

calcareous sandstoneسنگ آھکی ماسھ کربنات سنگی با مقدار فراوانی کلسیم ماسھ] زمین[

Page 247: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

Viciaماشک گونھ کھ بومی اروپا و آسیا و افریقا ھستند و ١۴٠سردة علفی یک یا چندسالھ و اغلب باالرونده از باقالئیان با حدود ] گیاھی[

شوند برای خوراک انسان و دام و تقویت زمین کاشتھ می

,cribbing machine, cribberبردار ماشین پارسنگballast cribber

بند ماشینی برای برداشتن پارسنگ میان دو ریل] ریلی[ بردار پارسنگ. متـ

بند ریل ماشین تعویض← ماشین تعویض تراورس

,tie inserter/extractorبند ماشین تعویض ریلsleeper replacing machine

دھد بندھای جدید قرار می کند و بھ جای آنھا ریل یر ریل خارج میبندھای معیوب را از ز ماشینی کھ ریل] ریلی[ ماشین تعویض تراورس. متـ

poultryماکیان شوند گذاری یا تولید گوشت نگھداری می انواع پرندگان اھلی کھ برای تخم] فناوری غذا[

Magnoliaماگنولیا گونھ کھ بومی امریکای شمالی و مرکزی و ھیمالیا و ٢٢۵ود ای با حد ای از ماگنولیائیان درختی یا درختچھ سرده] گیاھی[

دلیل گلھای معطر و برگھای زیبا از اھمیت بسیاری برخوردارند شرق آسیا ھستند و بھ

Magnoliaceaeماگنولیائیان سبزند، ن ھمیشھگونھ کھ بعضی از گیاھان آ ٢٣ای با حدود ھفت سرده و ای از ماگنولیاسانان درختی یا درختچھ تیره] گیاھی[

نسبتا بزرگی دارند کھ در ) stipules(ھای ھای دیگر ماگنولیاسانان، گوشواره دارند و برخالف تیره اما بیشتر آنھا خزان ریزند ھنگام باز شدن برگھا می

Magnolialesماگنولیاسانان گونھ کھ با ٣٠٠٠سرده و ١۵۴یره و حدود ای یا باالرونده یا درختی با پنج ت ایھای درختچھ ای از دولپھ راستھ] گیاھی [

ھای ابتدایی در درخت تکاملی دھند کھ از شاخھ را تشکیل می) magnoliid(ھای دیگر، شاخة ماگنولید برخی راستھ شود نھاندانگان محسوب می

disponent ownerمالک بدل صلی اجارة زمانی کرده و بھ فرد سومی اجاره فرد حقیقی یا حقوقی کھ خود مالک کشتی نیست و آن را از مالک ا] دریایی[

داده است

shipownerمالک کشتی شخصی حقیقی یا حقوقی کھ صاحب کشتی یا دارای سھمی از آن است و تمامی مقررات و الزامات قانونی ] دریایی[

پذیرد پرچم را می صاحب کشور

managing ownerمدیر کشتی ـ مالککشتی کھ از طرف دیگر شرکا تمامی اختیارات بھ او تفویض شده است و تمامی امور کشتی از یکی از شریکھای ] دریایی[

دھد قبیل تحویل کاال و دریافت اجاره و انتخاب نماینده را انجام می

yield taxمالیات محصول شود شده وضع می برداری مالیاتی کھ بر ارزش ھر واحد از محصول بھره] جنگل[

Page 248: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

mission capableپذیر مأموریت ویژگی ھواگردی کھ از امکانات و تجھیزات الزم برای انجام مأموریت برخوردار است] نظامی[

layover zoneماندگاه مکانی مشخص برای توقف وسایل نقلیة عمومی کھ در نزدیکی آخر مسیر یا آخر خط یا در نقطة بازگشت ] شھری درون[

قرار دارد

residueمانده [ßمولکول ھریک از اجزای سازندة یک درشت] شناسی پروتگان

amino acid residueماندة آمینواسید ß ]ماند آنچھ بعد از ترکیب دو یا چند آمینواسید برای تشکیل پپتید از ھر آمینواسید باقی می] شناسی پروتگان

مغناطش ھمدما ماندهisothermal remanent magnetization, IRM

ی کھ صرفا ناشی از تأثیر میدان مغناطیسی مستقیم و بدون تغییر دما استمغناطش مانده] ژئوفیزیک[

٢ entanglementمانع ھای سادة نظامی برای تأخیر در ورود مھاجمان ایذایی کھ در مقابل خاکریزھا یا ورودی سازه ھر یک از موانع] نظامی[

دھند قرار می

lunisolar tideخورکشند ماهماه یا خورشید است و بخشی دیگر کھ [ ßای کشندی ھماھنگ کھ بخشی از آنھا حاصل اثر گرانشاجز] شناسی اقیانوس

دھد حاصل مجموع کشند آنھاست بار روی می چھارده روز یک

lunar tideکشند ماه شود ایجاد می[ ßجزئی از کشند کھ فقط بر اثر گرانش ماه] برداری شناسی، نقشھ اقیانوس

rail filletماھیچة ریل پرشدگی محل اتصال میان تاج ریل و جان ریل و نیز میان جان ریل و پایة ریل] ریلی[

fasciculationلرزه ماھیچھھا کھ از روی پوست قابل دیدن است و ناشی از فعالیت انقباض ضعیف و موضعی و غیرارادی ماھیچھ] پایة پزشکی[

ای است ای از تارھای ماھیچھ خودی دستھ خودبھ

contraction fasciculationلرزة انقباضی اھیچھم پریدن ضعیف و موزون ماھیچھ در حین انقباضھای تقریبا غیرارادی یا ناشی از طرز استقرار بدن] پایة پزشکی [

pickle liquor, pickling solution, pickleشویی مایع قطعھ زداید کھ پوستة اکسیدی را از سطح فلز می[ ßاسیدی] خوردگی

,replication originمبدأ ھمتاسازی origin of replication, origin, ori site, ori

شود توالی خاصی از ھمتایھ کھ ھمتاسازی دنا از آن آغاز می] شناسی ژن[

rust converterمبدل زنگ رود و ی محافظ بھ کار میا زنگارھای سطح فلز بھ الیھ[ ßمادة شیمیایی شامل مواد معدنی و آلی کھ برای تبدیل] خوردگی

Page 249: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

شود زدگی بازگشتی می مانع نفوذ رطوبت و زنگ methanogenزا متان

وساز آن است شود و متان یکی از محصوالت سوخت ھوازی یافت می ریزاندامگانی کھ در محیطھای بی] زیست محیط[

اجرای متصل← متصل

average trip lengthمتوسط طول سفر شده توسط مسافر بھ تعداد سفرھا مجموع مسافتھای طینسـبت ] شھری درون[

funerary textsمتون تدفینی ھای مصری دربارة مرگ و زندگی پس از مرگ کھ از آنھا، از اواخر پادشاھی کھن تا ای از نبشتھ مجموعھ] شناسی باستان[

کردند افول تمدن مصر، در تدفین و مناسک مربوط بھ آن استفاده می

pedal triangleپادکی مثلث مثلثی کھ رئوس آن پای سھ ارتفاع مثلث مفروض است] ریاضی[

ecoresort complexتفریحی ـ مجتمع طبیعی کلبھ را با ھم دارد ای از اقامتگاه و جاذبة طبیعی کھ ویژگیھای تفریحگاه و بوم آمیزه] گردشگری[

abattoirمجتمع کشتارگاھی شامل محل نگھداری دام و خط کشتار و سردخانھ و تجھیزات فراوری محصوالت جانبی و امکاناتی مجموعھ] فناوری غذا[

تصفیة فاضالب

information channelمجرای اطالعاتی شود مجرایی کھ از طریق آن اطالعات در یک جامعھ رد و بدل می] کتابداری[

٢ archipelagoالجزایر مجمع [ßھم نزدیک بھمجموعة بزرگی از جزایر ] شناسی اقیانوس

Arctic archipelagoالجزایر شمالگانی مجمعß ]لند الجزایری بین کانادا و گرین مجمع] شناسی اقیانوس

precompact setمجموعة پیشافشرده ازای ھر بتوان آن مجموعھ را با تعداد متناھی از گویھای باز بھ شعاع و ای کھ بھ ای در فضای سنجھ مجموعھ] ریاضی[

یی در آن مجموعھ پوشاندمرکزھا

resolvent setمجموعة حالل دار، مکمل طیف برای عنصر از یک جبر باناخ مختلط یکھ] ریاضی[

linearly independent setمستقل مجموعة خطی ای از بردارھای یک فضای برداری مانند ، با این ویژگی کھ اگر ، آنگاه ھمة ھا صفر باشند مجموعھ] ریاضی[

linearly dependent setوابستھ مجموعة خطی مستقل نباشد ای از بردارھای یک فضای برداری کھ خطی مجموعھ] ریاضـی[

set of first category, meager setاول مجموعة رستھ جاچگال ھای ھیچ اجتماعی شمارا از مجموعھ] ریاضی[

Page 250: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,set of second categoryدوم مجموعة رستھnonmeager set

اول نباشد ای کھ رستھ مجموعھ] ریاضی[ ,residual setای مجموعة مانده

co meager اول باشد ای کھ مکمل آن یک مجموعة رستھ مجموعھ] ریاضی[

case seriesمجموعة موردھا وضعیتشان ھایی از توان از آنھا برای توصیف جنبھ ھای مشترک کھ می ای از موردھا با مشخصھ دستھ] علوم سالمت[

استفاده کرد

relatively open setباز مجموعة نسبی ھر عضو توپولوژی نسبی] ریاضی[

relatively closed setبستھ مجموعة نسبی باز مکمل یک مجموعة نسبی] ریاضی[

relatively compact setفشرده مجموعة نسبی ده باشدای از یک فضای توپولوژیک کھ بستار آن فشر زیرمجموعھ] ریاضی[

nowhere dense setجاچگال مجموعة ھیچ ای در یک فضای توپولوژیک کھ درون بستار آن تھی است مجموعھ] ریاضی[

مجوز حمل کاالی خطرناکdocument of compliance 2

کاالی نامة حمل مدرکی کھ برای حصول اطمینان از انطباق وضعیت انبارھای کشتی با مقررات و الزامات آیین] دریایی[ شود خطرناک صادر می

بان گوش← محافظ شنوایی

بان گوش← محافظ گوش

,transit-supportive areaپذیر محدودة اتوبوسbus coverage area

و نقل عمومی ای دارای جمعیت متراکم یا اشتغال مناسب کھ بتواند مسافر الزم برای یک سامانة حمل محدوده] شھری درون[ بت را تأمین کندساعتی با مسیر ثا

,fare paid areaداران محدودة بلیتpaid area

ھای دیگر در ایستگاه یا پایانھ کھ بھ کسانی کھ کرایة ای محصور با مانع یا دروازة ورودی یا سازه محوطھ] شھری درون[ اند اختصاص داده شده است خود را پرداخت کرده

no passing zoneمحدودة سبقت ممنوع بخشی از یک راه دوطرفة دوخطھ کھ سبقت گرفتن در یک یا ھر دو جھت آن ممنوع است] ریشھ درون[

Page 251: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

work zoneمحدودة کارگاھی گیرد و در نتیجھ بر تعداد خطوط عبور وساز در آن صورت می بخشی از راه کھ عملیات نگھداری و ساخت] شھری درون[

گذارد وسایل نقلیھ و نحوة تردد آنھا اثر می

ambitusحنی محدودة ل محدودة گردش نغمات یک لحن] موسیقی[

yield 3محصول توان برداشت کرد وحش می مقدار واقعی یا تخمینی چوب یا گیاه یا جانوری کھ از جنگل یا زیستگاه حیات] جنگل[

marginal cropمحصول جنبی محصولی کھ معموال ھدف اصلی تولیدکننده نیست و اھمیت کمتری دارد] زراعت[

crop pastureمحصول چراپذیر توان برای چرای دام از آن استفاده محصول کشاورزی کھ معموال باید آن را برداشت کرد، اما بھ ضرورت می] زراعت[

کرد corrosion productمحصول خوردگی

آید نتیجة خوردگی مواد بھ وجود می[ ßآنچھ در] خوردگی

standing cropمحصول سرپا محصول آمادة برداشت در مزرعھ] زراعت[

,bomb siteمحل بمباران bombing site, bombarded site

ای کھ ساختمانھای آن را بمب ویران کرده است منطقھ] نظامی[

hypertonic solutionمحلول پرفشار محلولی کھ فشار اسمزی آن بیشتر از محلول مجاور است] شیمی[

hypotonic solutionفشار محلول کم محلولی کھ فشار اسمزی آن کمتر از محلول مجاور است] شیمی[

principal axis of stressمحور اصلی تنش ای از جسم کھ در آن تنش برشی وجود ندارد محوری عمود بر یکی از سھ صفحة متعامد در نقطھ] فیزیک[

principal axis of strainمحور اصلی کرنش ای از جسم کھ در آن کرنش برشی وجود ندارد ز سھ صفحة متعامد در نقطھمحوری عمود بر یکی ا] فیزیک[

burial site, grave siteمحوطة تدفینی سپردند ای کھ جوامع انسانی اجساد یا بقایای مردگان خود را در آن بھ خاک می محوطھ] شناسی باستان[

cairnfieldچین محوطة سنگ ھا چین موعة سنگای متشکل از مج محوطھ] شناسی باستان[

bonded areaمحوطة گمرکی کنند نشده را در آنجا نگھداری می ای تحت نظارت گمرک کھ کاالی ترخیص محوطھ] دریایی[

Page 252: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

information environmentمحیط اطالعاتی پردازند میھایی کھ بھ گردآوری و پردازش و انتشار اطالعات ای از افراد یا سازمانھا یا سامانھ مجموعھ] کتابداری[

information systemسامانة اطالعاتی . متـ

built environmentساخت محیط انسان ھر محیطی کھ انسان ساختھ باشد و بستری برای فعالیت او فراھم کند] زیست محیط[

information environmentalismبانی اطالعات محیط ریز اطالعات و آثار آن بر زندگی مردم استجنبشی کھ درصدد کاھش آلودگی ناشی از سر] کتابداری[

neutral thermal environmentدما محیط بھینھ کند محیطی با دمایی مناسب کھ در آن شیرخوار کمترین انرژی را برای حفظ دمای بدن مصرف می] تغذیھ[

human environmentزیست انسان محیط ارتباط انسان با آنزیست طـبیعی و فیزیکی انسان و محیط] زیست محـیط[

voyage expensesمخارج سفر گیری و عملیات شود، شامل دستمزد خدمھ و سوخت طور مستقیم بھ انجام سفر مربوط می ھایی کھ بھ ھزینھ] دریایی[

ھای عادی عملیاتی کشتی از قبیل تعمیر رادار و مخارج اقامت خدمھ کشی و عوارض بندری، ولی ھزینھ راھنمایی و یدک گیرد مھمانخانھ را در بر نمیدر

cinder coneمخروط اخگری آید وجود می ھای آتشفشانی در اطراف دھانھ بھ شکلی کھ بر اثر انباشت واریزه برآمدگی مخروط] زمین[

ash coneمخروط خاکستر مخروطی آتشفشانی متشکل از خاکستر نامتراکم] زمین[

exit coneمخروط خروجی یابد تونل باد کھ ھوا از آزمونگاه بھ درون آن جریان میبخشی از ] ھوایی[

scoria coneمخروط سنگ پا دار بر روی سطح گدازة بازالتی یا آندزیتی تشکیل شده است مخروطی آتشفشانی کھ از پوستة اخگری حفره] زمین[

entrance coneمخروط ورودی ر داردبخشی از تونل ایفل کھ در باالدست آزمونگاه قرا] ھوایی[

funerary conesمخروطھای تدفینی صورت افقی در سردر مقابر مصری قرار داده متر کھ بھ سانتی ٣٠تا ١٠مخروطھای سفالی توپر بھ طول ] شناسی باستان[

شد شد و نام و عناوین متوفی بر قسمت تحتانی مخروط حک می می

travel documentationمدارک سفر دھد تا از خدمات گردشگری و اطالعات مربوط بھ آنھا گر مدارکی کھ بھ مسافر امکان میبرگ و دی گشت] گردشگری[

مند شود بھره

holdover timeمدت ماندگاری یا یخ یا انباشت برف بر ) frost(تواند مانع از تشکیل برفک زمانی تخمینی کھ در طی آن شارة ضدیخ می مدت] ھوایی[

روی سطوح ھواگرد بر روی زمین شود

Page 253: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

dynamic modelمدل دینامیکی مدلی کھ ابعاد و جرم و لختی آن معرف ھواگرد در مقیاس اصلی است] ھوایی[

growth-and-yield modelمدل رشد و محصول شود و بر مبنای شرایط ابتدایی ای گنجانده می ھای رایانھ صورت معادالتی در برنامھ ای از روابط کھ بھ مجموعھ] جنگل[

دھد ده، برآوردی از رشد آن در آینده و نحوة مدیریت آن ارائھ میتشکیل تو

drop modelمدل رھشی شود و در ھوای ساکن یا تونل ھواپیمای مدلی با دقت آئرودینامیکی و دینامیکی باال کھ از چوب بالسا ساختھ می] ھوایی[

شود فروچرخش رھا می

elastic modelمدل کشسان مقیاس متناسب است ھواپیمای تمام) aeroelastic(و توزیع جرم و سفتی آن با رفتار ھواکشسانی مدلی کھ ابعاد] ھوایی[

ultrasonic light modulatorساز فراصوتی نور مدولھ کند ای حاوی شاره کھ با استفاده از امواج فراصوتی، نور گذرنده از شاره را مدولھ می وسیلھ] فیزیک[

cruise directorمدیر تفریحات کشتی وگذار در ساحل است ھای سرگرمی و گشت فردی کھ در کشتیھای سیاحتی مسئول برنامھ] گردشگری[

,tour managerمدیر گشت tour escort, tour director

ھا مدیریت و نظارت دارد نامھ پرداز بر جریان سفر و اجرای گشت فردی کھ از طرف گشت] گردشگری[

voyage managementمدیریت سفر روند مدیریت یک سفر دریایی] دریایی[

headway managementمدیریت فاصلة گذر بندی در یک مسیر بر جای تبعیت از زمان ونقل عمومی کھ بھ روشی مدیریتی در عملکرد واحدھای حمل] شھری درون[

حفظ فاصلة معین بین واحدھا تأکید دارد مدیریت یکپارچة پسماند جامد

integrated solid waste management, integrated waste management

درمبدأ و بازچرخش و احتراق و دفن و پوسش ترکیبی از روشھای گوناگون مدیریت پسماند جامد شامل کاھش] زیست محیط[

funeralمراسم تشییع سپاری سپاری یا آتش مراسم مربوط بھ خاک] شناسی باستان[

care ١مراقبت کنند منظور کمک بھ بیماران ارائھ می اتی کھ متخصصان سالمت بھخدم] علوم سالمت[

surveillance ٢مراقبت ھای مربوط بھ یک بیماری یا وضع سالمت ھمگانی آوری و تحلیل و تفسیر مستمر و سامانمند داده جمع] علوم سالمت[

فرابینی. متـ

Page 254: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

tube feeding careای مراقبت غذادھی لولھ شود مدیریت بیماری کھ با لولھ غذادھی می پرستاری و] تغذیھ[

ghost surveillanceمراقبت نامحسوس مراقبت محتاطانھ و فراگیر بھ دور از دید ھدف مورد نظر] نظامی[

health careھای سالمت مراقبتسالمـت بھ فرد یا کاران برای حفـظ یا پایـش یا ارتقا یا بازیابی خدماتی کھ متخصصان بھداشت یا بھداشت] علوم سالمت[

دھند جامعھ ارائھ می

sport instructorمربی ورزش آموزد فرد واجد شرایطی کھ ورزش خاصی را بھ گردشگران می] گردشـگری[

coralمرجان صورت کھ بھ ) Anthozoa(بھ ردة آنتوزوآ [ ßوابستھ) benthos(زی گروھی از موجودات کف. ١] شناسی، زمین اقیانوس

زی وابستھ بھ ردة آنتوزوآ اسکلت آھکی باقیمانده از گروھی از موجودات کف. ٢کنند منفرد یا جمعی زندگی می

pregenital phaseتناسلی مرحلة پیش ای کھ ھنوز سائق جنسی در نواحی تناسلی متمرکز نشده است کاوی، مرحلھ در نظریة روان] شناسی روان[

دة سرعتکنن مرحلة تعیینrate-determining step,

rate-limiting step کند کندترین مرحلھ در سازوکار یک واکنش کھ سرعت کلی واکنش را تعیین می] شیمی[

oral-sadistic phaseمرحلة دھانی دگرآزارانھ نسبت بھ مادر پیدا ـ جنسی کھ در آن کودک نگرشھای احساسی دوگانھ دومین دوره از مرحلة تحول روانی ] شناسی روان[

دھد کند و پرخاشگری خود را با گاز گرفتن پستان نشان می می

anal-sadistic stageمرحلة مقعدی دگرآزارانھ یا دفع مدفوع ) retention(کاوی فرویدی، ھمان مرحلة مقعدی است کھ در طی آن کودک با احتباس در روان] شناسی روان[

شود کند و ارضاء می دگرآزاری می

leaveمرخصی کشتی مجوز معافیت از وظایف و ترک] دریایی[

sick leaveمرخصی پزشکی دلیل بیماری معافیت از وظایف بھ] دریایی، نظامی[

shore leave, libertyمرخصی ساحلی و ھشت ساعت مجوز ترک کشتی و معافیت از وظایف بھ مدت کمتر از چھل ] دریایی[

long leaveمدت مرخصی طوالنی و ھشت ساعت مجوز مرخصی برای مدتی بیش از چھل ] دریایی[

charnel house ,charnelخانھ مرده نھند گورستان یا در کاربرد امروزی، خانھ یا سردابی کھ اجساد یا استخوانھای آنھا را در آن می] شناسی باستان[

Page 255: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

بینة مھار← مرد مرده

,death maskنقاب مردهfunerary mask, burial mask

شود گیری از چھرة جسد تھیھ می نقابی کھ با قالب] شناسی باستان[

weld junctionمرز جوش حدفاصل میان فلز جوش و تفگاه] متالورژی[

growth-ring boundaryمرز حلقة رشد محدودة بیرونی حلقة رشد] جنگل[

twin boundaryمرز دوقلویی ای بلور نسبت بھ آن قرینة یکدیگرند ھای کھ ساختارھای شبک مرز دانھ] فیزیک[

chicken 2مرغ مرغ سانان کھ عموما برای تولید گوشت یا تخم و راستة ماکیان) Galus(پرندة اھلی متعلق بھ سردة ماکیان ] فناوری غذا[

شود پرورش داده می

henمرغ بالغ سانان کھ بیش از ھجده ماه سن داشتھ و راستة ماکیان )Galus(پرندة مادة بالغ اھلی متعلق بھ سردة ماکیان ] فناوری غذا[

باشد

,chicken minceکرده مرغ چرخground chicken

کردة حاصل از مرغ گوشت چرخ] فناوری غذا[

,broiler, chicken broilerمرغ گوشتی broiler chicken

شوند رای تولید گوشت پرورش داده میھفتھ ب ١٢تا ٩نژادھای زودرشد مرغ کھ معموال در ظرف ] فناوری غذا[

marblingمرمری شدن ھای دام ھمزمان با افزایش سن ھای چربی بین ماھیچھ بھ وجود آمدن رگھ] فناوری غذا[

wall constraintمزاحمت دیواره شود مدل میدلیل ناھمراستایی با جریان سیال کھ موجب واپیچش جریان حول ھای آزمونگاه بھ مزاحمت دیواره] ھوایی[

graveyardمزارستان ای برای تدفین مردگان در پیرامون یک بنای مذھبی محدوده] شناسی باستان[

recreation benefitsمزایای فرصتھای تفریحی ھای تفریحی دستاوردھای مثبت یا پیشرفتھای حاصل از مشارکت مردم در فرصت] گردشگری[

ciliumمژک کند جایی آن کمک می و بھ تغذیھ و جابھ[ ßشود بھ تعداد فراوان بر روی سطح یاختھ یافت می مانندی کھ زائدة رشتھ] میکرب

.٭ این واژه مصوب فرھنگستان اول است

Page 256: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ciliophoraداران مژک است[ ßھا کھ سطح آنھا با مژک پوشیده شده یاختـھ ای از تک شـاخھ] میکرب

.٭ این واژه مصوب فرھنگستان اول است

decay distanceمسافت افت ß ]کند تا بھ موج مرده تبدیل شود ای کھ موج اقیانوس پس از تشکیل طی می فاصلھ] شناسی اقیانوس

standeesمسافر ایستاده تعداد مسافران ایستاده در یک وسیلة نقلیة عمومی] شھری درون[

replacement of a travellerمسافر جانشین جای مسافر اصلی از خدمات تواند بھ شرایط مندرج در قرارداد مسافرتی میشخص ثالثی کھ بر طبق ] گردشگری[

گردشگری استفاده کند

مسافرشمار خودکارautomatic passenger counter, APC

ای خودکار برای شمارش مسافران ورودی و خروجی یک وسیلة نقلیة عمومی سامانھ] شھری درون[

passenger kilometersمسافرکیلومتر و نقل عمومی در واحد زمان ضربدر مسافت سفر بھ کیلومتر تعداد کل مسافران سامانة حمل ] شھری درون[

کشی مستقل کمانھ← مستقل

contagiousمسری شود ویژگی بیماری واگیرداری کھ مستقیما از یک میزبان بھ میزبان دیگر منتقل می] علوم سالمت[

armingمسلح کردن ت سالح یا مھمات از حالت ضامن بھ حالت آماده برای شروع آتشتغییر وضعی] نظامی[

Salvadoraمسواک گونھ کھ بومی خاورمیانھ است؛ تنة آنھا کج و معوج با ای با پنج ای از مسواکیان درختی کوچک یا درختچھ سرده] گیاھی[

ی روشن است و برگھای بالغ آنھا ا شان سفید و خشن و پوست ریشھ قھوه متر است و پوست تنھ سانتی ٣٠قطر کمتر از ضخیم و چرمی و گلھایشـان کوچک و سفید متمایل بھ سبز است؛ بوی این گیاھان شبیھ بھ شاھی و مزة آنھا گرم و تند است

Salvadoraceaeمسواکیان رویند و و خشک می ای با سھ سرده و حدود دوازده گونھ کھ در مناطق گرم سانان درختی یا درختچھ ای از کلم تیره] گیاھی [

اند و صورت مجتمع قرار گرفتھ بھ) fascicles(ای آذینھای دستھ گلھای منظم و کوچک و معموال چھارپر دارند کھ در گل برگھای آنھا ساده و علفی یا چرمی با آرایش کامل و متقابل است

pathمسیر آن ھمیشھ گره پایانی رابط قبلی در حکم گره آغازین ای از رابطھا کھ در ریزی شھری، مجموعھ در برنامھ] شھری درون[

رابط بعدی است

cruise lineمسیر برآورد شود شده ثبت می تعیین ھای ازپیش در بازه صورت پیوستھ ھا بھ مسیر حرکتی کھ در طول آن داده] جنگل[

Page 257: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

مسیر تبادل تجمعیassociative interchange pathway

گیرد، ولی واکنشھای جانشینی کھ در آنھا سرعت واکنش تحت تأثیر ماھیت لیگاند ورودی قرار میمسیر آن دستھ از ] شیمی[ شوند بسیاری از مولکولھای واسط مشاھده نمی

tangential wave pathمسیر موج مماسی انتشاری کھ موازی سطح زمین است مسیر موج رادیویی درحال] فیزیک[

closure problemمسئلة بستار ھا مشکلی در نظریة تالطم ناشی از فزونی مجھولھا بر معادلھ] وج[

wreck master 2مسئول کشتی شکستھ فردی کھ صاحب کشتی شکستھ یا بازگردان، مسئولیت مراقبت از کشتی شکستھ و اموال آن را بھ او واگذار ] دریایی [

کند می

ھمفرمانی← مشارکت در قدرت

travel consultingمشاورة مسافرتی اندرکاران گردشگری بھ مسافران یا مشتریھا ھای الزم از طرف دست ارائة اطالعات و توصیھ] گردشگری[

knowledge-based platformمحور مشی دانشھای قبلی را از طریق تأکید بر شد مشی میالدی کھ در آن کوشش می ٩٠رویکردی در گردشگری در دھة ] گردشگری[

علمی در شناخت گردشگری ارتقا دھند استفادة درست از فنون

adaptancy platformمشی سازگار ھایی مانند گردشگری پایدار و میالدی کھ در آن گزینھ ٨٠رویکردی پرطرفدار در گردشگری از دھة ] گردشگری[

ھایی دیگر مانند گردشگری انبوه ترجیح دارد گردی بھ گزینھ طبیعت

advocacy platformمشی سودمحور داری کھ در آن گردشگری بیشتر بھ میالدی در نظام سرمایھ ٧٠رویکرد حاکم بر گردشگری پیش از دھة ] دشگریگر[

معنای سود بیشتر بود، بدون توجھ بھ تبعات زیانبار این رویکرد بر منابع طبیعی

ecological studyشناختی مطالعة بوم جای فرد، جمعیت یا گروھھای افراد است بھ ای تحلیلی کھ در آن واحد تحلیل مطالعھ] علوم سالمت[

follow-up studyمطالعة پیگیر نگر کھ بر روی فرد یا جمعیت انجام شود ھر گونھ مطـالعة آینده] علوم سالمت[

experimental studyمطالعة تجربی و سایر شرایط مطالعھ را ثابت دھد ای مطالعھ کھ در آن پژوھشگر عمدا یک یا چند عامل را تغییر می گونھ] علوم سالمت[

دارد تا اثرات این کار را تحلیل کند نگھ می

analytical studyمطالعة تحلیلی ای مطالعھ برای آزمون فرضیھ یا تعیین رابطة میان حداقل دو متغیر گونھ] علوم سالمت[

descriptive studyمطالعة توصیفی شود ی توصیف توزیع متغیرھای موجود طراحی میکھ منحصرا برا ای مطالعھ گونھ] علوم سالمت[

Page 258: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,pilot studyمطالعة راھنما pilot investigation

بررسی و آزمون اولیھ و محدود روشھا و فرایندھایی کھ در صورت داشتن قابلیت اجرا در یک مطالعة ] علوم سالمت[ تر مورد استفاده قرار خواھد گرفت تر و در سطح وسیع بزرگ

مطالعة مقطعی← مطالعة شیوع

longitudinal studyمطالعة طولی ای کھ بر روی یک گروه در طول زمان انجام شود ھر گونھ مطالعھ] علوم سالمت[

,interventional studyای مطالعة مداخلھintervention study

ای مطالعھ کھ مستلزم تغییر عمدی در بعضی از متغیرھای مستقل است گونھ] علوم سالمت[ ,observational studyای طالعة مشاھدهم

nonexperimental study آوری ھا از طریق مشاھده جمع شود و داده ای در آن انجام نمی گونھ مداخلھ گیرشناختی کھ ھیچ مطالعة ھمھ] علوم سالمت[

شود می

cross-sectional studyمطالعة مقطعی ارتباط متغیرھای مورد نظر در شرایط موجود در یک جامعة معین و در ای مطالعھ کھ در آن شیوع یا گونھ] علوم سالمت[

شود مقطع زمانی خاصی بررسی می prevalence studyمطالعة شیوع . متـ

case control studyمطالعة موردشاھدی شود د آن مقایسھ میکھ در آن سابقة متغیرھای مستقل در دو گروه دارای متغیر وابستھ و فاق ای مطالعھ گونھ] علوم سالمت[

case cohort studyگروھی مطالعة موردھم شود عنوان شاھد انتخاب می گروه بھ ای کھ در آن کل ھم مطالعھ] علـوم سالمت[

case studyمطالعة موردی یک مورد با دقت فراوان و ذکر جزئیات آن مطالعة] علوم سالمت[

cohort studyگروھی مطالعة ھمبا یک ) exposure(ای تحلیلی کھ در آن زیرگروھھای یک جمعیت معین بر مبنای میزان مواجھھ العھمط] علوم سالمت[

شوند عامل مشخص در حال و گذشتھ ارزیابی می

prospective cohort studyنگر گروھی آینده مطالعة ھمگیرند و بیماری آنھا را در آینده گروھی کھ در آن دو گروه را در زمان حال زیر نظر می نوعی مطالعة ھم] علوم سالمت[

کنند نیز پیگیری می

نگر گروھی گذشتھ مطالعة ھم← گروھی تاریخی مطالعة ھم

نگر گروھی گذشتھ مطالعة ھمretrospective cohort study

شود میشود و در آینده پیگیری ن آوری می ھا از زمان گذشتھ جمع گروھی کھ در آن داده نوعی مطالعة ھم] علوم سالمت[ historical cohort studyگروھی تاریخی مطالعة ھم. متـ

Page 259: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

total ionic equationمعادلة یونی کل شود ھا نشان داده می دھنده معـادلة یک واکنش شیمیـایی کھ در آن تمـام یونـھای واکنش] شیمی[

net ionic equationمعادلة یونی نھایی اند تا تغییر شیمیایی واقعی را حذف شده) یا ناظر(حلول کھ در آن یونھای تماشاچی معادلة شیمیایی یک واکنش در م] شیمی[

نشان دھند

hearing handicapمعلولیت شنوایی ß ]دارد توانی شنوایی کھ فرد را از انجام فعالیتھای معمول باز شنوایی یا کم ھر عیب ناشی از آسیب] شناسی شنوایی

air quality criteriaمعیارھای کیفیت ھوا سطحی از آلودگی ھوا و مدت تماس با آن کھ چنانچھ از آن اندازه فراتر رود، اثرات منفی بر تندرستی و ] زیست محیط[

گذارد بھزیستی می

,diencephalonمغز پساپیشین interbrain, betweenbrain

مغز متصل است بخش انتھایی پیشامغز کھ بھ میان] پایة پزشکی[

,metencephalonمغز پیشاپسین afterbrain

مغز متصل است مغز کھ بھ میان بخش پیشین پس] پایة پزشکی[

telencephalon, endbrainمغز پیشین دھد مغز کھ مخ را تشکیل می یکی از دو قسمت پیش] پایة پزشکی[

coreمغزه برای زیرگروھی از یک گروه، بزرگترین زیرگروه نرمال جزء آن زیرگروه] ریاضی[

bead core, bead bundleة طوقھ مغز اند اند و بھ شکل حلقھ درآمده ای الستیکی پوشیده شده بخش میانی طوقھ، شامل چندین سیم کھ با آمیزه] تایر[

absolute magnetometerسنج مطلق مغناطیساصل از دستگاھھای گیـری شـدت مـیدان مغناطیسی بدون ارجاع بھ نتایج ح دستگـاھی بـرای انـدازه] ژئـوفیـزیک [

مغناطیسی دیگـر

مقادیر روزانة مبناdaily reference values, DRVs

ای مواد غذایی مصرفی در طول روز، فارغ از ھرگونھ توصیة مجموع مقادیر مندرج در برچسبھای اطالعات تغذیھ] تغذیھ[ ای تغذیھ

resistanceمقاومت ھا ھ یا ناآگاھانھ برای عدم ھمکاری با درمانگر در برخی زمینھدرمانی، تصمیم آگاھان در روان] شناسی روان[

transference resistanceمقاومت انتقالی کاوی، مقاومت بیمار در برابر طرح موضوعات ناخودآگاھانھ، با سکوت یا ابراز احساسات عشق یا در روان] شناسی روان[

کاو شده از روابط گذشتھ، بھ شخص روان نفرت منتقل

Page 260: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

corrosion resistanceمت بھ خوردگی مقاو توانایی فلز در برابر خوردگی در یک محیط خورنده[ ß]خوردگی

abrasion resistanceمقاومت سایشی ß ]توانایی ماده برای حفظ ظاھر و ساختار اولیھ، ھنگامی کھ در معرض مالش ] خوردگی)rubbing (زنی یا کاردک)scraping ( یا برخورد)impingement (گیرد قرار می

daily value, DVمقدار روزانھ کھ یکی مربوط بھ ) درصد بھ(اصطالحی بر روی برچسبھای مواد غذایی، حاوی دو دستھ اطالعات مرجع ] تغذیھ[

کنندگان در انتخاب رژیم غذایی دریافتھای روزانھ و دیگری مربوط بھ مقادیر روزانة مبنا است و برای راھنمایی مصرف شود می سالم درج

اجرای مقطع← مقطع

مقیاس اصلی← مقیاس اسمی

principal scaleمقیاس اصلی ای برای توصیف بیضوی زمین کھ معادل نسبت شعاعھای آن دو بھ یکدیگر است شده مقیاس کرة ساده] برداری نقشھ[

nominal scaleمقیاس اسمی . متـ verbal map scaleمقیاس توصیفی

شود نسبت یک فاصلة کوتاه بر روی نقشھ بھ ھمان فاصلھ بر روی بیضوی زمین کھ با یک جملھ بیان می] برداری نقشھ[

cyclonic scaleمقیاس چرخندی کیلومتر ۴٠٠٠تا ١٠٠٠موج وردسپھر با طول) یا امواج چرخندی(فشار کوچندة ھای پرفشار و کم مقیاس سامانھ] جو[

synoptic scaleمقیاس ھمدیدی . متـ

dynamic scaleمقیاس دینامیکی نسبت جریان پیرامون مدل بھ جریان پیرامون ھواگرد] ھوایی [

rust grade scaleزدگی مقیاس زنگß ] دھد زدگی فلز را در واحد سطح نشان می مقیاسی کھ مقدار زنگ] خوردگی

speed scaleمقیاس سرعت توان آھنگ سرعت کشتی برداشت یا مسافتی را کھ در یک استفاده از آن مینوعی مقیاس ترسیمی کھ با ] برداری نقشھ[

راحتی تعیین کرد زمان مشخص طی کرده است بھ

مقیاس عددی← مقیاس طبیعی

,deadweight scaleمقیاس ظرفیت حمل displacement scale

ب تن با توجھ بھ موجودی سوخت و دیگر شده بر حس دھندة مقدار بار بارگیری جدولـھا و نمودارھایی کھ نشان] دریایی[ عوامل و نیز آبخور کشتی در آب شور یا شیرین است

numerical scaleمقیاس عددی شده نسبت ابعاد خطی نقشھ بھ ابعاد خطی واقعی بیان] برداری نقشھ[

natural scaleمقیاس طبیعی . متـ fractional scaleمقیاس کسری

Page 261: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

latitude scaleمقیاس عرضی شود بندی می ھای شرقی و غربی نقشھ بر حسب درجھ و دقیقھ تقسیم نوعی مقیاس ترسیمی کھ در آن کناره] برداری نقشھ[

مقیاس عددی← مقیاس کسری

border scaleمقیاس کناری شود مقیاسی کھ در امتداد لبة نقشھ رسم می] برداری نقشھ[

logarithmic scaleمقیاس لگاریتمی فاصلة پیاپی مدرج شده باشد مقیاسی کھ بر اساس لگاریتم اعداد ھم] برداری نقشھ[

equivalent scaleمقیاس معادل نسبت فاصلة کوتاھی بر روی نقشھ بھ فاصلة نظیر آن بر روی زمین] برداری نقشھ[

مقیاس ویژه← مقیاس نسبی

map scaleمقیاس نقشھ نقشھ بھ فاصلة ھمان دو نقطھ بر روی زمیننسبت فاصلة میان دو نقطھ بر روی ] برداری نقشھ[

particular scaleمقیاس ویژه نسبت یک فاصلة بسیار کوتاه بر روی نقشھ در ھر نقطھ و در ھر جھت بھ طول بیضوی کھ در تھیة نقشھ از ] برداری نقشھ[

آن استفاده شده است relative scaleمقیاس نسبی . متـ

مقیاس چرخندی← مقیاس ھمدیدی

non-state nationدولتجو ملت کند ملت یا قومی کھ برای تشکیل کشور مستقل خود تالش می] سیاسی[

supersonic propellerملخ ابرصوتی ھای آن برای کار در سرعت نسبی ابرصوتی طراحی شده است ملخی کھ بخش اعظم سطح پره] ھوایی[

,linenای ملزومات پارچھhousehold linen

ای کھ از الیاف کتان ای میز یا ملزومات حولھ ای تخت یا ملزومات پارچھ بند یا ملزومات پارچھ پوشاک یا پیش] گردشگری[ بافتھ شده باشد

,bed linenای تخت ملزومات پارچھbedclothes

ای قابل شستشوی تخت، مانند مالفھ و شمد و روبالشی ملزومات پارچھ] گردشگری[ table linensای میز ملزومات پارچھ

رود ای کھ برای مھیا ساختن و چیدن میز غذا بھ کار می رومیزی و دستمال سفره و بقیة ملزومات پارچھ] گردشگری[

bathroom linenای ملزومات حولھ ای کھ در حمام کاربرد دارد انواع حولھ و دیگر ملزومات پارچھ] گردشگری[

Page 262: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

intermesticالمللی ملی ـ بین المللی دارد روی یک دولت کھ ھم جنبة داخلی و ھم جنبة بین موضوعات پیش ویژگی] سیاسی[

,information sourceمنبع اطالعاتی information resource

شود ھر سازمان یا شخص یا مدرکی کھ اطالعات از آن اخذ می] کتابداری[

area sourceای منبع پھنھ ھمنابع آلودگی پرشمار در یک منطق] زیست محیط[

stationary sourceمنبع ثابت کند یا ممکن است منتشر کند ساختمان یا سازه یا تأسیساتی کھ در ھوا آالینده منتشر می] زیست محیط[

mobile sourceمنبع متحرک ھر شیء متحرک انتشاردھندة آلودگی] زیست محیط[

non-point sourceای منبع نانقطھ ای معین گسترده و نھ از نقطھآلودگی از یک منطقة ] زیست محیط[

point sourceای منبع نقطھ ھر منبع آلودگی منفرد قابل تشخیص] زیست محیط[

٢ carcass, casingمنجید ھا و رویھ اند و تسمھ ھایی کھ از یک طوقھ تا طوقة دیگر کشیده شده بندی یا بخشی از ساختار تایر، شامل الیھ استخوان] تایر[

یرندگ بر آن قرار می

height-for-age curveـ سن منحنی قد قد کودک در سنھای مختلف در مقایسھ با منحنی استاندارد نوعی منحنی برای ارزیابی] تغذیھ[

weight-for-age curveمنحنی وزن ـ سن بندی درصدی استاندارد رتبھنوعی منحنی برای ارزیابی رشد و وزن کودک در سنھای مختلف در مقایسھ با منحنی ] تغذیھ[

وزن

weight-for-length curveمنحنی وزن ـ قد نوعی منحنی برای ارزیابی رشد و قد کودک در سنھای مختلف در مقایسھ با منحنی استاندارد بدون در نظر گرفتن ] تغذیھ[

سن

ای شخصیت نراندامھ← ای منش نراندامھ

ice prismمنشور یخی ھا ھا و وجھ سطح بلورین کامال آشکار در سطح قاعدهبلوری با یخ] جو[

zone of fireمنطقة آتش ای کھ در تیررس یک یگان زمینی یا یک کشتی پشتیبان است منطقھ] نظامی[

Page 263: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

assembly areaمنطقة تجمع منطقة استقرار یگان پیش از آغاز عملیات، برای تدارک مقدمات الزم] نظامی[

area of interestمنطقة توجھ شود منطقة تحت فرمان فرمانده کھ متناسب با اھداف جاری عملیات، منطقة نفوذ و مناطق ھمجوار آن را شامل می] نظامی[

یابد و تا خاک دشمن نیز گسترش می separation zoneمنطقة جداسازی

شده استای کھ در آن مسیر حرکت کشتیھا در چارچوب طرح جداسازی تردد از ھم جدا منطقھ] دریایی[

registerمنطقة صوتی بخش خاصی از گسترة صوتی یک ساز یا صدای انسان یا قطعة موسیقی] موسیقی[

vessel exclusion zoneممنوع منطقة ورود ای در دریا کھ کشتیھای عبوری و قایقھای ماھیگیری حق ورود بھ آن را ندارند منطقھ] دریایی[

special areaمنطقة ویژه شناختی و حجم تردد نیاز بھ اجرای روشھای خاص شناختی و اقیانوس دلیل شرایط بوم ای در دریا کھ بھ نطقھم] دریایی[

برای پیشگیری از آلودگی دارد

panoramic tourمنظرگشت مشاھدة نمای کلی یک شھر یا منطقھ بدون بازدید از آن] گردشگری[

دید← منظره

distress gunمنورانداز اضطرار کنند ای کھ از آن برای پرتاب منور چتری استفاده می وسیلھ] دریایی[

cumulative exposureمواجھة انباشتی کند مجموع دفعاتی کھ یک اندامگان در مدتی معین با یک مادة شیمیایی تماس پیدا می] زیست محیط[

trichobezoarموبنداک انسداد لولة گوارش شودای متشکل از مو کھ ممکن است باعث تـوده] تغذیھ[

information waveموج اطالعاتی ای از تمدن کھ در آن صنایع متکی بر پردازش اطالعات در زمرة عوامل غالب در اقتصاد ھستند مرحلھ] کتابداری[

cold-front waveموج جبھة سرد یابد فشار کھ در امتداد جبھة سرد گسترش می ای کم سامانھ] جو[

warm-front wave موج جبھة گرم یابد فشار کھ در امتداد جبھة گرم گسترش می ای کم سامانھ] جو[

surgingزدگی موج نقص در عملکرد تونل باد کھ مشخصة آن ضربانھای بسامد پایین یا غیرمعمول در سرعت و جریان و فشار است] ھوایی[

Page 264: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

tide wave, tidal waveموج کشندی ß ]آید و دورة تناوب بلندی دارد وجود می موجی کھ بر اثر نیروھای کشندزا بھ ] شناسی، زمین اقیانوس

direct waveموج مستقیم پیماید موجی کھ فاصلة میان چشمھ و گیرنده را مستقیم می] ژئوفیزیک[

Loranthusموخور کنند ھای درختان چوبی رشد می انگلی کھ بر روی شاخھ ای از موخوریان نیمھ سرده] گیاھی[

Loranthaceaeموخوریان دار کھ برخی از گونة انگلی گل ٨۵٠سرده و ۶۵ای با حدود سانـان درخـتی یـا درختـچھ ای از صـندل تیـره] گـیاھی [

را نیز ) Viscaceae(از تیرة دارواشیان ) mistletoe(نـام دارواش شـده بـھ گـونة شنـاخـتھ ۴۵٠شناسان یـازده سـرده و گیاه اند این تیره قرار داده در درون

caseمورد ای کھ در بیماری یا شرایط خاص مورد مطالعھ. ٢فردی کھ بیماری یا اختالل یا وضعیتی خاص دارد . ١] علوم سالمت[

شود یک فرد یا جمعیت یا گروه خاص مشاھده می

Myrtusمورد دو گونھ از موردیان کھ بومی جنوب اروپا و افریقای سبز یا درختـی کوتـاه با یک یا ای ھمیشـھ سـردة درختچھ] گیـاھی[

شمالی ھستند

Myrtaceaeموردیان گونھ کھ بیشتر در نواحی گرمسیری ٣٣٠٠سرده و ١۵٠ای یا درختی با حدود ای از موردسانان درختچھ تیـره] گیاھی[

اعضای آن مانند اوکالیپتوس از نظر ھای ترشحی روغنی است و برخی از پراکنده ھستند و برگھای اغلب آنھا چرمی با غده اقتصادی اھمیت بسیار دارد

level-off positionموقعیت ترازش کند دھد و حرکت نسبتا افقی را آغاز می موقعیتی کھ در آن ھواگرد بھ افزایش یا کاھش ارتفاع خاتمھ می] ھوایی[

trichophytobezoarموگیابنداک نشدة گیاھی کھ ممکن است باعث انسداد لولة گوارش شود ھای ھضم مانده باقیای متشکل از مو و توده] تغذیھ[

dehairingموگیری قرار دادن یا کز دادن یا روشھای شیمیایی جدا کردن مو از پوست الشھ از طریق در آب جوش] فناوری غذا[

polyatomic moleculeمولکول چنداتمی مولکولی با بیش از دو اتم] شیمی[

mummyی مومیای جسد انسان یا حیوان کھ بافتھای آن بھ شیوة طبیعی یا مصنوعی حفظ شده باشد] شناسی باستان[

mummificationمومیایی کردن روشی برای حفظ جسد کھ در آن امعا و احشا و مغز را پیش از خواباندن جسد در کربنات سدیم از بدن ] شناسی باستان[

پیچیدند ای می پارچھکردند و سپس در نوارھای خارج می

Page 265: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,mummy maskنقاب مومیاییmummy portrait

شده کردند و آن را بر روی سر جسد مومیایی نقابی گچی یا چوبی کھ سیمای متوفی را بر روی آن نقش می] شناسی باستان[ دادند قرار می

pilusمویک شود و خصوصیات پادگنی و یافت می[ ßز باکتریھامانند ظریفی کھ بھ تعداد فراوان در سطح برخی ا زائدة رشتھ] میکرب

گیرد عملکردھای جنسی یاختھ از آن منشأ می

pilinمویکینھ [ßدھندة مویک باکتری پروتئین تشکیل] میکرب

supercooled fogسرد مھ ابر تر از صفر درجة سلسیوس مھ دارای قطرکھای آب مایع در دمای پایین] جو[

bedding groundمھاربند بری محل بستن بالون بینھ] جنگل[

بند مھار ریل← مھار تراورس

impulse controlمھار تکانھ ھای جنسی و پرخاشگرانھ تحت اختیار درآوردن تکانھ] شناسی روان[

,tie anchor, ballast checkبند مھار ریلsleeper anchor, ballast anchor

گذارند کھ برای ایـجاد مقاومـت اضافی میان پارسنگ و عرشة پلھای بتنی کار میای از سـنگ یا بتـن قطعھ] ریلی[ مھار تراورس. متـ

breakerمھارالیھ کند گیرد و ضمن حفاظت از منجید، رویھ را نیز تقویت می منسوجی با پوشش الستیکی کھ بین منجید و رویھ قرار می] تایر[

,spina bifidaشکاف مھرهhydrocele spinalis, cleft spine

صورت آشکار یا پنھان ھا بھ شکاف مادرزاد مھره] پایة پزشکی[

,spina bifida manifestaشکاف آشکار مھرهspina bifida aperta

ای و شکافھای کیسھ ی ـ کھ از روی سطح خارجی بدن قابل تشخیص است و شامل ھمة انواع مھره شکاف مھره] پایة پزشکی[ شود شکافھای پنھان نیز می ز انواع مھرهشمار اندکی ا

spina bifida posteriorشکاف پسین مھره ھا رخ دھد سمت پسین ستون مھره زدگی بھ ی کھ در آن بیرون شکاف مھره] پایة پزشکی[

spina bifida occultaشکاف پنھان مھرهماند و از روی سطح خارجی بدن قابل تشخیص ھا باقی می ستون مھره ی کھ آسیبھای آن درون شکاف مھره] پایة پزشکی[

نیست

Page 266: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

spina bifida anteriorشکاف پیشین مھرهاندرونة / ھا رخ دھد و اغلب با رشد ناقص احشا مھره سمت پیشین ستون زدگی بھ ی کھ در آن بیرون شکاف مھره] پایة پزشکی[)viscera (شکمی و صدری ھمراه است

spina bifida cysticaای شکاف کیسھ مھره گیرد مانندی شکل می زدگی کیسھ ی کھ در آن بیرون شکاف مھره] پایة پزشکی[

بر ناو مھمات← بر مھمات

threat-oriented munitionsمھمات تھدیدنگر شود سازی تھدیدھای معینی در نظر گرفتھ می مھماتی کھ برای خنثی] نظامی[

dudنکرده مھمات عمل طور کھ باید مسلح نشده یا پس از مسلح شدن عمل نکرده است ابتدا آن مھماتی کھ از ] نظامی[

intermediate support sparدکل میان نقالة چنددھانھ دکل برای نگھداری سیم دکل درختی واقع در بین سردکل و تھ] جنگل[

mean rise of tideمیانگین خیز کشند ß ]ن فراکشند باالی سطح مبناارتفاع میانگی] برداری شناسی، نقشھ اقیانوس

,space mean speedراه میانگین سرعت قطعھaverage travel speed

میانگین سرعت جریان عبور کھ با توجھ بھ نسبت طول یک قطعھ از راه بھ میانگین زمان سفر وسایل نقلیھ ] شھری درون[ شود در آن قطعھ محاسبھ می

time mean speedای میانگین سرعت لحظھ کنند میانگین سرعت خودروھایی کھ از یک نقطھ در راه یا خط عبور گذر می] شھری درون[

,body ply insert ,squeegeeال میانinsulation

شود ھا می الیة بسیار نازک الستیکی کھ موجب کاھش تمرکز تنش بین الیھ] تایر[

,mesencephalon, midbrainمغز میانmidbrain vesicle

یابد بخشی از مغز کھ از بخش میانی سھ حفرة اولیة لولة عصبی رویانی تکوین می] پزشکیپایة [

mesencephalotomyمغزبری میان ویژه در صفحة اتصالی مسیرھای درد، برای تسکین درد مغز بھ ایجاد برشھایی در میان] پایة پزشکی[

Dianthusمیخک رویند؛ تمام گونھ کھ در حاشیة باغھا می ٣٠٠سالھ یا چندسالھ با حدود ای از میخکیان اغلب علفی کوتاه یک سرده] گیاھی[

شوند ای یافت می ھای این سرده عمدتا بومی نیمکرة شرقی ھستند و در نواحی مدیترانھ گونھ

Pittosporumمیخک درختی متر کھ دارای برگھای ساده با آرایش ٣٠تا ٢ای بھ ارتفاع گونة درختی یا درختچھ ٢٠٠سانان با ای از کرفس سرده] گیاھی[

Page 267: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

مارپیچی یا فراھم و حاشیة صاف یا کمی مواج و گلھای خوشبو بھ صورت منفرد یا چتری یا دیھیم است؛ میوة آنھا پوشینة مانندی پوشیده شده است ھایشان با مادة صمغ چوبی دارد و دانھ

Pittosporaceaeدرختیان میخکگونھ کھ در مناطق استوایی و ٢٠٠ای یا باالرونده با ده سرده و سانان درختی یا درختچھ ای از کرفس تیره] گیاھی[

رویند گرمسیری می

snowfieldمیدان برف ارشناسی، در یخس. ٢پھنة وسیعی از زمین پوشیده از برف یا یخ با سیما و ترکیبی نسبتا ھموار و یکنواخت . ١] جو[

ای با پوشش برف دائمی منطقھ

ash fieldمیدان خاکستر و بیش مشخصی پوشیده از خاکستر آتشفشانی ناحیة کم] زمین[

lava fieldمیدان گدازه ھای گدازه وبیش مشخصی پوشیده از روانھ ناحیة کم] زمین[

,gravity fieldمیدان گرانی gravitational field

ربایش گرانشی در سطح یک سیاره یا دیگر اجسام آسمانیمیدان ] ژئوفیزیک[ Earth’s gravity fieldمیدان گرانی زمین . متـ

میدان گرانی← میدان گرانی زمین

ice fieldمیدان یخ یخ ای وسیع از یخ دریایخ یا کالھک یخی یا فالت پھنھ] جو[

adjusted rateیافتھ میزان تعدیل کند کھ میزان یک رخداد را در یک جمعیت در مدت زمان معین با استفاده از روش تعدیل معین می ای سنجھ] علوم سالمت[

pedestrian flow rateمیزان جریان پیاده کنند تعداد افرادی کھ از یک نقطھ در واحد زمان عبور می] شھری درون[

service flow rateدھی میزان جریان خدمتتوانند بھ طور پیوستھ در وضعیت عادی و در زمان مشخص از ای کھ می فراد یا وسایل نقلیھحداکثر تعداد ا] شھری درون[

ای از راه مطابق با مقررات و با حفظ سطح کارایی تردد کنند قطعھ crude rateمیزان خام

دھد ای کھ فراوانی وقوع یک رخداد را در کل جمعیت در مدت زمان معین نشان می سنجھ] علوم سالمت[

bone mineral content, BMCزان کانی استخوان می شود یافتھ در بدن قبل از قطع رشد کھ بر حسب گرم در یک سانتیمتر مکعب استخوان بیان می مقدار استخوان تجمع] تغذیھ[

specific rateمیزان ویژه مدت زمان معین نشان ای کھ فراوانی وقوع یک رخداد را در یک زیرگروه خاص از جمعیت در سنجھ] علوم سالمت[

دھد می

Page 268: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

microbeمیکرب ß ]ھر . ٢ھا و ویروسھا یاختھ اندامگانھای میکروسکوپی شامل برخی جلبکھا و باکتریھا و قارچھا و تک. ١] میکرب

زا اندامگان میکروسکوپی بیماری

microbistaticایستان میکربß ]ھای موجود در فضای تحت اثر خود را از انواع میکربکم برخی ھر ماده یا عاملی کھ رشد و تکثیر دست] میکرب

کند متوقف می

microbiologyشناسی میکرب مطالعة ریزاندامگانھا و ارتباطات و اثرات آنھا بر دیگر اندامگانھا و نیز محیط[ ß]میکرب

clinical microbiologyشناسی بالینی میکرب پردازد بیماریھای عفونی میشناسی کھ بھ مطالعة ای از میکرب شاخھ[ ß]میکرب

medical microbiologyشناسی پزشکی میکرب پردازد زا در انسان می ھای بیماری شناسی کھ بھ مطالعة میکرب میکرب[ ßای از شاخھ] میکرب

industrial microbiologyشناسی صنعتی میکربھای میکربی برای تولید مواد غذایی و فراورده ھا یا شناسی کھ بھ نحوة استفاده از میکرب میکرب[ ßای از شاخھ] میکرب

پردازد کاالھای آرایشی و بھداشتی و جز آن در مقیاس صنعتی یا تجاری می

environmental microbiologyشناسی محیطی میکرب پردازد زیست می ھا و محیط کنش میکرب شناسی کھ بھ مطالعة برھم میکرب[ ßای از شاخھ] میکرب

molecular microbiologyکولی شناسی مول میکرب ھا با استفاده از فناوریھای تشخیص مولکولی میکرب[ ßمطالعة] میکرب

microbicideکش میکربß ]کشد ھای موجود در فضای تحت اثر خود را می ھر ماده یا عاملی کھ میکرب] میکرب

ریزبین فراصوتی← میکروسکوپ فراصوتی

stud weldجوش میل صال میان یک میلھ یا پایھ و قطعة اصلیات] متالورژی[

inclinometerسنج میل گیری زاویة میل مغناطیسی ای برای اندازه وسیلھ] ژئوفیزیک[

tie barمیلة اتصال شدن آنھا از یکدیگر کار برای جلوگیری از جدا) slab(ای کھ در محل اتصال دالھای بتنی میلة فوالدی خمیده] شھری درون[

گذارند می

fuse pin, fuse boltمیلة محافظ اتصال ضعیف مکانیکی در نقطة پرتنش سازه مانند موتور و ارابة فرود] ھوایی[

mine sweeperروب مین

Page 269: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ای کھ بھ موتورھای غیرمغناطیسی و تجـھیزات ویژة روبش مـینھای ضربـتی و صـوتی و شناور چوبی پیشرفتھ] نظامی[ مغناطیسی مجھز است

mine sweepingروبی مین روب آوری مینھای دریایی با مین جمع] نظامی[

contact mineای ضربھ مین شود مینی کھ بھ محض اصابت بھ چیزی منفجر می] نظامی[

mine layer, mine planter shipگذار مین گذاری طراحی و ساختھ شده است شناوری کھ ویژة مین] نظامی[

magnetic mineمغناطیسی مین کند مینی کھ در میدان مغناطیسی ھدف عمل می] نظامی[

ن

Dodonaeaناترک ای یا درختی با برگھای متناوب و چسبناک و میوة پوشینة مشبک کھ در نواحی گرمسیری ای درختچھ سرده] گیاھی[

رویند می

Sapindaceaeناترکیان گونھ کھ عمدتا در نواحی گرمسیری و ١۶٠٠سرده و ١٣۵با حدود ) Sapindales(سانان ای از ناترک تیره] گیاھی[

ای و ھای آنھا درختی و درختچھ شوند؛ گونھ ویژه در نواحی گرمسیری امریکا فراوان یافت می گرمسیری مرطوب بھ نیمھ باالرونده و علفی پیچنده است

halfsibناتنی ھر یک از افرادی کھ تنھا دارای یک والد مشترک ھستند] شناسی ژن[

halfsib matingآمیزی ناتنی ھایی کھ تنھا یک والد مشترک دارند آمیزش بین زاده] شناسی ژن[

impurityناخالصی ای کھ ناخواستھ با مادة مورد نظر آمیختھ شده است ماده] زیست محیط[

non-heme ironآھن ناخون شود جذب نمیآھن آید و بھ خوبی خون دست می آھنی کھ از منابع گیاھی بھ] تغذیھ[

Ulmusنارون رویند و انداز زینتی کھ در مناطق معتدل شمالی می ای از نارونیان با حدود ھجده گونة درختی جنگلی و سایھ سرده] گیاھی[

شوند؛ برگھای آنھا دارای قاعدة نامتقارن با حاشیة دوبار خاطر ارتفاع زیاد و شاخ و برگ زیبا کاشتھ می بسیاری از آنھا بھ شوند ھای ساقھ ظاھر می ھایی در محل گره ای است و گلھای بدون گلبرگ آنھا قبل از پیدایش برگھا در خوشھ نھدندا

Ulmaceaeنارونیان گونھ کھ در نواحی ٢٠٠دار با پانزده سرده و سبز یا خزان ای ھمیشھ سانان درختی یا درختچھ سرخ ای از گل تیره] گیاھی[

Page 270: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ای معموال دار و قاعده ای صاف یا دندانھ ی آنھا معموال ساده با آرایش متناوب و حاشیھرویند؛ برگھا معتدل شمالی می جنسی یا دوجنسی ھستند نامتقارن است و دارای گلھای غالبا کوچک تک

abiogenesisزایی نازیست جان خودی موجود زنده از مواد بی بھ وجود آمدن خودبھ] شناسی ژن[

spontaneous generationخودی زایش خودبھ. متـ deaf 1 ١ناشنوا

بل است دسی[ ٩٠ßفردی کھ آستانة شنوایی دو گوش او بیش از ] شناسی شنوایی

deaf 2 ٢ناشنوا بل است دسی[ ٩٠ßویژگی فردی کھ آستانة شنوایی دو گوش او بیش از ] شناسی شنوایی

deafness, anacusisناشنوایی ß ]بل کھ در آن فراگیری زبان گفتاری بدون دسی ٩٠شنوایی بسیار عمیق با آستانة شنوایی بیش از کم] شناسی شنوایی

پذیر نیست کننده و روشھای آموزشی ویژه امکان تقویت ,profound hearing impairmentشنوایی عمیق کم. متـ

profound hearing loss

,postlingual deafnessناشنوایی پسازبانی postlinguistic deafness

دھد رشد گفتار و زبان رخ می[ ßنوعی ناشنوایی کھ پس از] شناسی شنوایی

,prelingual deafnessناشنوایی پیشازبانی prelinguistic deafness

دھد رشد گفتار و زبان رخ می[ ßنوعی ناشنوایی کھ پیش از] شناسی شنوایی

congenital deafnessناشنوایی مادرزاد ß ]دھد شنوایی عمیقی کھ معموال پیش از تولد یا در ھنگام آن رخ می کم] شناسی شنوایی

central deafnessناشنوایی مرکزی ß ]دیدگی مسیرھای عصبی یا اختالل در مرکز شنوایی مغز نوعی ناشنوایی ناشی از آسیب] شناسی شنوایی

DNA vectorناقل دنا ساختار دنایی، مانند ژنگان ویروسھا، کھ بتواند اطالعات ژنی را از یک یاختھ بھ یاختة دیگر منتقل ھر گونھ ] شناسی ژن[

کند

shuttle vector, bifunctional vectorناقل دوکارکردی ناقلی کھ قادر بھ ھمتاسازی در دو گونة نامرتبط است] شناسی ژن[

information asymmetryنامتقارنی اطالعاتی وضعیتی ناظر بر تراکنش اطالعاتی کھ در آن اطالعات یک طرف بیشتر یا بھتر از طرف مقابل است] کتابداری[

namestoneسنگ نامسنگی کھ بر روی آن عباراتی کنده شده باشد و از آن برای مشخص کردن گور یا ھر محل دیگری استفاده ] شناسی باستان[

کرده باشند

Page 271: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

nongeneratorنامولد عضوی از گروه مفروض کھ بتوان آن را از ھر مجموعة مولد کھ شامل این عنصر است، حذف کرد] ضیریا[

meat emulsionنامیزة گوشت ھای مصرفی در صنعت گوشت کھ از دو فاز ھای سوسیس و دیگر نامیزه فراوردة گوشتی شامل نامیزه] فناوری غذا[

ذرات چربی، تشکیل شده استپیوستھ، یعنی پروتئین و آب، و پراکنده، یعنی

navigationناوبری علم و مھارت ھدایت و واپایی وسایل نقلیھ اعم از دریایی و ھوایی و ریلی و ] شھری، دریایی، ریلی، ھوایی درون[

ای شھری و جاده درون

flotillaناوتیپ نوعی سازماندھی . ٢دو یا چند ناوگروه بندی اداری ـ پشتیبانی نیروھا در نیروی دریایی شامل نوعی تقسیم. ١] نظامی[

یا ھر ) tender(راھکنشی یا عملیاتی در نیروی دریایی شامل دو یا چند ناوگروه و ھمراه با ناو سرفرماندھی یا ناو پشتیبانی دو

,man of war, fighting shipناو جنگی armed naval ship ,warship

شناورھایی مانند آنھا کھ متعلق بھ نیروی دریایی استکشتی جنگی یا کشتی دریایی مسلح و ] نظامی[

divisionناودستھ نوعی . ٢بندی اداری ـ پشتیبانی نیروھا در نیروی دریایی چھ بر روی کشتی و چھ در ساحل ترین تقسیم ای پایھ. ١] نظامی[

چند ناو است دریایی کھ زیرمجموعة ناوگروه و شامل دو یا سازماندھی راھکنشی یا عملیاتی در نیروی

nutationناوش تغییرات منظم زاویة بین محور چرخش و محور حرکت تقدیمی] فیزیک[

رقص محوری. متـ

قابل ناوبری← پذیر ناوش

قابلیت ناوبری← پذیری ناوش

navigation of information spaceناوش فضای اطالعاتی گیرد ای اطالعاتی و تمام فعالیتھایی کھ بھ این منظور صورت میپویش میان مصنوعات و کارگزاران و ابزارھ] کتابداری[

primitive grooveناوک آغازین ناودان کوچک میانی در امتداد طولی شیار آغازین رویان] پایة پزشکی[

.٭ ناوک در اینجا بھ معنای ناودان یا شیار کوچک است

task fleetناوگان رزمی شناور و پروازی برای انجام یک مأموریت خاص کھ ممکن است استمرار داشتھ باشدواحدی شامل تعدادی یگان ] نظامی[

٢ squadronناوگروه . ٢بندی اداری ـ پشتیبانی نیروھا در نیروی دریایی، بزرگتر از ناودستھ و کوچکتر از ناوتیپ نوعی تقسیم. ١] نظامی[

ناودستھ یا بیشتر نوعی سازماندھی راھکنشی یا عملیاتی در نیروی دریایی شامل دو

Page 272: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

amphibious squadronخاکی ناوگروه آبخاکی کھ برای حمل نیروھا و تجھیزات در عملیات آب) assault shipping(مجموعة چند ناو نیروبر ھجومی] نظامی[

گیرد خاکی مورد استفاده قرار می ھجومی آب

ammunition shipبر ناو مھمات مھمات برای ناوھا و ھواگردھای نیروی دریایی طراحی شده یا تغییر کاربری داده استناوی جنگی کھ ویژة حمل ] نظامی[

بر مھمات. متـ

anharmonicityناھماھنگی گر متناظر با آن میزان انحراف ارتعاش یک مولکول از حرکت یک نوسان] شیمی[

grade separationسازی ناھمسطح ھای ناھمسطح استفاده از سازه جداسازی عمودی در تقاطعھا با] شھری درون[

information heterogeneityناھمگنی اطالعاتی ھای مختلف اطالعاتی وجود تفاوتھای نحوی و ساختاری و معنایی در میان سامانھ] کتابداری[

balloon astronomyنجوم بالونی ß ]موجھایی کھ ش الکترومغناطیسی در طولھای باالی جو و آشکارسازی تاب مطالعة اجرام آسمانی در الیھ] نجوم رصدی

شود رسد، از طریق تجھیزاتی کھ بر روی بالون نصب می بھ سطح زمین نمی

X-ray astronomyنجوم پرتوایکس ß ]پردازد بخشی از علم نجوم کھ بھ مطالعة پرتوھای نجومی در بازة طیفی پرتو ایکس می] نجوم رصدی

gamma-ray astronomyنجوم پرتوگاما ß ]پردازد ھای فرازمینی می بخشی از علم نجوم کھ بھ مطالعة پرتوھای گاما از چشمھ] نجوم رصدی

radar astronomyنجوم راداری بخشی از علم نجوم کھ اجرام داخل منظومة شمسی را از طریق ارسال و دریافت بازتاب امواج رادیویی ] رصدی[ ßنجوم

کند مطالعھ می

radio astronomyنجوم رادیویی موجھای مطالعة اجرام آسمانی از طریق آشکارسازی و تحلیل امواج الکترومغناطیسی در بازة طول] رصدی[ ßنجوم

رادیویی

ultraviolet astronomyنجوم فرابنفش بخشی از علم نجوم کھ بھ مطالعة پرتوھای نجومی در بازة] نجوم رصدی ß[ پردازد طیفی فرابنفش می

نجوم فرابنفش فرینextreme ultraviolet astronomy

پردازد نانومتر می ٩٠تا ١٠بخشی از نجوم فرابنفش کھ بھ مطالعة پرتوھای نجومی در بازة [ ß]نجوم رصدی

infrared astronomyنجوم فروسرخ پردازد بخشی از علم نجوم کھ بھ مطالعة پرتوھای الکترومغناطیس در بازة طیفی فروسرخ می[ ß]نجوم رصدی

satellite astronomyای نجوم ماھواره ھا مطالعة اجرام نجومی بھ کمک ابزارھای رصدی سوار بر ماھواره] رصدی[ ßنجوم

Page 273: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

rocket astronomyنجوم موشکی ß ]پردازند کھ در ارتفاعات بیش بخشی از علم نجوم کھ در آن بھ مطالعة تابش الکترومغناطیسی اجرامی می] نجوم رصدی

ومتری زمین با فرستادن موشک قابل دستیابی استاز چھارصد کیل

neutrino astronomyنجوم نوترینو ھای نوترینوی خورشیدی و فراخورشیدی رصد و مطالعة چشمھ] رصدی[ ßنجوم

myeloceleبرونی نخاع ھا علت آسیب یا نارسایی ستون مھره زدگی لولة عصبی بھ بیرون] پایة پزشکی[

,syringomyeliaگشادگی نخاعcavitary myelitis, hydrosyringomyelia,

Morvan’s syndrome ,myelosyringosis, syringomyelic syndrome,

syringomyelus افزایش حجم و قطر مجرای مرکزی نخاع] پایة پزشکی[

myelencephalospinalنخاعی ـ مغزپسینی مربوط بھ مغز پسین و نخاع] پایة پزشکی[

metencephalospinalـ مغزپیشاپسینی نخاعی مربوط بھ مغز پیشاپسین و نخاع] پایة پزشکی[

phallusنراندامھ بازنمود روانی قضیب] شناسی روان[

phallocentricمدار نراندامھ ستبخش مقدس و منبع قدرت یا نماد باروری ا ویژگی دیدگاھی مبتنی بر این باور کھ نراندامھ یک ھستی] شناسی روان[

phallocentrismمداری نراندامھ دیدگاھی کھ بر نقش محوری نراندامھ در مسائل روانی تأکید دارد] شناسی روان[

peak hour priceنرخ ساعت اوج نرخ کرایھ در ساعات اوج] شھری درون[

measurement rateنرخ کرایة حجمی نرخ کرایة فرست کاالھای حجمی] دریایی[

peak hour pricingگذاری ساعت اوج نرخ تعیین نرخ کرایھ در ساعات اوج] شھری درون[

softwoodچوب نرم ی ـ کھ از لحاظ ساختاری دارای چوب نرم ھستند چوب برگ و برخی درختان سخت چوب درختان سوزنی] جنگل[

fail-softخراب نرمدھد و تنھا ای در عملکرد آن روی نمی رغم بروز خرابی، وقفھ ای کھ علی ویژگی سامانھ] شھری، ریلی، ھوایی درون[

یابد کارایی آن کاھش می

Page 274: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

,peak/base ratioنسبت اوج بھ مبنا peak/off-peak ratio

شده در جا نسبت تعداد مسافر جابھ. ٢نسبت تعداد وسایل نقلیة عمومی در ساعات اوج بھ ساعت مبنا . ١] شھری درون[ مبناساعات اوج بھ ساعت

grafting ratioنسبت پیوندزنی بسپارش پیوندی، نسبت بسپار پیوندخورده بھ بسپار اولیھ در ھم] شیمی[

نسبت تبادل تنفسیrespiratory exchange ratio, RER

اکسید تولیدشده در بدن تقسیم بر مقدار اکسیژن مصرفی در ھنگام دگرگشت دریافت رژیمی دی مقدار کربن

contraction ratioنسبت تنگش نسبت سطح مقطع ابتدای تنگھ بھ . ٢نسبت سطح مقطع بیشینھ بھ سطح مقطع آزمونگاه در تونل باد زیرصوتی . ١] ھوایی[

سطح مقطع گلویی در تونل باد ابرصوتی

green ratioنسبت سبز دار بھ مدت چرخھ نسبت زمان سبز مؤثر برای حرکت در یک تقاطع چراغ] شھری درون[

age ratioنی نسبت س نسبت درختان جوان بھ بالغ کھ ممکن است معیاری برای حاصلخیزی باشد] جنگل[

,deadweight ratioنسبت ظرفیت حمل deadweight displacement coefficient

شده جایی آبخور در حالت بارگیری نسبت ظرفیت حمل بھ میزان جابھ] دریایی[

area ratioنسبت مساحت مساحت بال بھ مجذور اندازة دھانة آننسبت ] ھوایی[

,aspect ratioنسبت منظری aspect ratio of wings

بھ مساحت آن) wingspan(نسبت مجذور دھانة بال ] ھوایی[

beaconفرست نشانل را ونق ای با برد کوتاه کھ ارتباط بین وسایل نقلیھ و مدیریت حمل فرستنده ـ گیرنده] شھری، مخابرات، ھوایی درون[

سازد پذیر می امکان

,non-directional beaconفرست چندجھتھ نشانnon-directional radio beacon, NDB

ای است کھ برای ھدایت ھواگرد در ھمة جھات نشانک ارسال فرست رادیویی از جملھ تجھیزات زمینی نشان] ھوایی [ کند می

personal locator beaconفرست ھمراه نشانای کھ در مواقع اضطراری و در طی عملیات امداد و نجات امکان ردیابی نما و دوسویھ نشان فرست رادیویی مکان] نظامی[

کند نفرات را فراھم می

Page 275: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

refeeding syndromeنشانگان بازغذادھی ما پس از یک نشانگانی شامل افزایش میزان برخی مواد کانی در خون بر اثر ورود ناگھانی مواد مغذی بھ آن، عمو] تغذیھ[

دوره محرومیت غذایی، کھ ممکن است منجر بھ مرگ فرد شود

نشانگان خستگی اطالعاتیinformation fatigue syndrome, IFS

خستگی و فشار ناشی از مواجھھ با حجم زیاد اطالعات] کتابداری[

chronic fatigue syndrome, CFSنشانگان خستگی مزمن ھای آن عبارت است از خستگی و کاھش فعالیت جسمی و با علت ناشناختھ کھ مشخصھ بیماری مزمنی] شناسی روان[

عالئمی شبیھ بھ آنفلوانزا و گاه افسردگی

metabolic syndromeو سازی نشانگان سوخت وسازی کھ ویژگی آنھا مقاومت در برابر انسولین است مجموعة اختالالت سوخت] تغذیھ[

tread wearنشانگر حد رفتگی indicator, TWI شود استفاده می ھایی در کف شیارھای رویھ در عمق اینچی کھ در صورت رفتگی آج تا آن عمق، تایر غیرقابل زائده] تایر[

biological indicator, bioindicatorنشانگر زیستی خص سطوح آلودگی ترکیبات توان از آنھا بھ عنوان شا ھای گوناگون ریزاندامگانھایی کھ می ھر یک از رده] زیست محیط[

آلی استفاده کرد

genetic markerشناختی نشانگر ژن آسانی بتوان آن را تشخیص داد نمودی کھ بھ شاخص ژنگانی یا رخ] شناسی ژن[

logoواره نشان نمادی خاص یک شرکت یا سازمان بھ صورت تصویر یا عالمت یا طرح، برای تشخیص سریع و راحت آن] عمومی[

mud and snow, M&S, M/S, M+Sو برف ل نشانة گ کند تایر در زمستان، در ھنگام برف و گل و سرما، کارکرد مطلوبی دارد ای بر دیوارة تایر کھ مشخص می نشانھ] تایر[

bead seatنشیمن طوقھ شود بندی ھم می گیرد و آب کھ تایر بر روی آن قرار می) rim(ناحیة داخلی رینگ ] تایر [

freeway surveillanceنظارت آزادراه لحظة عملکردھای آزادراه بھ پایش و واپایش لحظھ] شھری درون[

transport theoryنظریة ترابرد ھای ترابرد مولکولھا سروکار دارد ای از مکانیک آماری و نظریة جنبشی کھ با توصیف آماری پدیده شاخھ] فیزیک[

long-cycle theoryنظریة چرخة سلطھ الملل الگویی مشخص و تکراری دارد بھ نحوی کھ پس از پایان یک ای کھ بر پایة آن تحوالت نظام بین نظریھ] سیاسی [

شود کھ معموال با جنگ ھمراه ای دیگر آغاز می دورة طوالنی و فراگیر چیرگی یک قدرت بر بخش مھمی از جھان دوره است

Page 276: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ای نوترینو نظریة دومؤلفھtwo-component neutrino theory

ای کھ بر اساس آن جرم سکون نوترینو و پادنوترینو ھر دو صفر است و اسپین نوترینو ھمیشھ با جھت نظریھ] فیزیک[ سو است حرکت آن پادموازی و اسپین پادنوترینو با جھت حرکت آن ھم

character theoryنظریة سرشتھا پردازد شتھای گروھی میای از جبر مجرد کھ بھ بررسی سر شاخھ] ریاضی[

democratic peace theoryساالران نظریة صلح مردم جنگند ساالر علیھ یکدیگر نمی ای مشعر بر اینکھ نظامھای مردم نظریھ] سیاسی[

democratic peaceساالران صلح مردم. متـ

penetrometerنفوذسنج ھا، بر اساس عمق نفوذ کاوند، تحت فشار مشخص ویژه میوه بھگیری سفتی موادغذایی، ابزاری برای اندازه] فناوری غذا[

penetrometryنفوذسنجی سنج گیری سفتی مواد غذایی با نفوذ اندازه] فناوری غذا[

lug shape, lug patternای نقش دنده کھ در آن شیارھا ناپیوستھ و عمود بر محیط تایر است نوعی نقش رویھ] تایر[

,rib-lug shapeنواری نقش دندهrib-lug pattern

ای است کھ مرکب از نقش نواری و نقش دنده نوعی نقش رویھ] تایر[

,tread patternنقش رویھ tread design, tread 2

ھا بر رویة تایر ھا و شیارھا و شیارک مندی از آج طرح نظام] تایر[

block shape, block patternای نقش قطعھ ھایی کھ شیارھای آنھا بھ یکدیگر پیوستھ است قطعھ متشکل از تک نوعی نقش رویھ] تایر[

symmetrical tread patternنقش متقارن کھ در آن طرح دو طرف خط مرکزی رویھ ھمسان است نوعی نقش رویھ] تایر[

,asymmetrical tread designنقش نامتقارن nonsymmetrical tread design

در آن طرح دو طرف خط مرکزی رویھ ناھمسان استنوعی نقش رویھ کھ ] تایر[

rib shape, ribs, rib patternنقش نواری کھ متشکل از نوارھای موازی است نوعی نقش رویھ] تایر[

arbitrary mapنقشة اختصاصی شود ای کھ بھ سفارش یک شرکت یا سازمان خاص برای مقاصد خاص تھیھ می نقشھ] برداری نقشھ[

relief mapنقشة برجستھ کند بلندیھای یک ناحیھ را با برآمدگی و فرورفتگی نسبی سطح نقشھ منعکس می ای کھ پستی نقشھ] برداری نقشھ[

Page 277: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

ھا نقشة برھمکنش پروتئینprotein-protein interaction map,

protein interaction map, protein linkage map کنشھای اجزای یک پروتگان در زمانی معین ھمبر[ ßای از نقشة شبکة پیچیده] شناسی پروتگان

large-scale mapمقیاس نقشة بزرگ تھیھ شده باشد ١: ۵٠٠تا ١: ١٠٠٠٠ای کھ در مقیاس عموما نقشھ] برداری نقشھ[

native mapنقشة بومی کند ای کھ کشوری دیگر از طریق نھادھای دولتی یا خصوصی خود تھیھ می نقشة منطقھ] برداری نقشھ[

protein expression mapنقشة بیان پروتئین -post(ای ترجمھ تغییرات پسا[ ßای پروتگان و ھمچنین یاختھ توصیف فراوانی و توزیع درون] شناسی پروتگان

translational (آنھا در زمانی معین

proteome mapنقشة پروتگان ß ]ع تمام اجزای یک پروتگان در زمان معینتوصیف ترسیمی فراوانی و کمیت و توزی] شناسی پروتگان

manuscript mapنگاشت نقشة پیش شود طرح اولیة نقشھ کھ از منابع مختلف مانند برداشت زمینی یا عکس ھوایی تألیف و تھیھ می] برداری نقشھ[

composite mapنقشة ترکیبی آید جغرافیایی و دستگاه مختصات مرجع واحد بھ دست میای کھ از ترکیب دو یا چند نقشھ با محدودة نقشھ] برداری نقشھ[

photogrammetric mapنقشة تصویرسنجشی شود نگاشتی کھ با تصویرسنجی و استفاده از عکسھای ھوایی و نقاط واپایش زمینی تھیھ می نقشة عارضھ] برداری نقشھ[

نقشة تصویرسنجی. متـ

نقشة تصویرسنجشی← نقشة تصویرسنجی

,polyhedric mapنقشة چندوجھی polyhedral map

نقشة زمین یا یک جسم کروی بر سطح یک چندوجھی بستھ] برداری نقشھ[

special-purpose mapمنظوره نقشة خاص شود ای کھ برای یک منظور ویژه طراحی می نقشھ] برداری نقشھ[

index map, key mapنقشة راھنما ھای ھای مختلف و عکسھای ھوایی و داده دھد مجموعة اطالعات مرتبط با ھم مانند نقشھ شان میای کھ ن نقشھ] برداری نقشھ[

شود آماری و اطالعات توصیفی زمین در کجا یافت می

,photographic index mapنقشة راھنمای عکسی photo index map ,photo index

دھد عکس از آن منطقھ نشان می ر عکس را با یک مجموعھشده در ھ داده نقشة راھنمایی کھ سطح پوشش] برداری نقشھ[

Page 278: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

official mapنقشة رسمی دھد و مراجع دولتی و قضایی آن ای کھ حریم معابر یا دیگر زمینھای شھری را در حال و آینده نشان می نقشھ] برداری نقشھ[

شناسند را بھ رسمیت می

digital mapنقشة رقمی ای دارد ای از ارقام است و کاربرد رایانھ واقع بھ صورت مجموعھ ای کھ در نقشھ] برداری نقشھ[

geoidal mapنقشة زمینوار دھد ای کھ ارتفاع زمینوار را نسبت بھ بیضوی مرجع با استفاده از منحنی میزان نشان می نقشھ] برداری نقشھ[

سازی تصویرسنجشی نقشھphotogrammetric mapping

ھا عکس است ازی کھ در آن منبع اصلی دادهس نوعی نقشھ] برداری نقشھ[ سازی تصویرسنجی نقشھ. متـ

سازی تصویرسنجشی نقشھ← سازی تصویرسنجی نقشھ

coastal mappingسازی ساحلی نقشھ تھیة نقشھ از ناحیة ساحلی] برداری نقشھ[

,isoplethic mappingمقدار سازی ھم نقشھisopleth mapping ,isarithmic mapping

شود ارز در نقشھ نشان داده می ای کھ در آن یک کمیت با مقادیر ھم تھیة نقشھ] برداری نقشھ[

aerial mappingسازی ھوایی نقشھ تھیة نقشھ با استفاده از عکسھای ھوایی] برداری نقشھ[

,traffic-circulation mapنقشة شدآمد circulation map

شود مسیرھای اصلی و مسیرھای جانشین برای تنظیم شدآمد نشان داده میای کھ در آن نقشھ] برداری نقشھ[

reconnaissance mapنقشة شناسایی آمده از دیگر منابع یکجا دست ھای بھ آمده از برداشت شناسایی و داده دست ای کھ در آن اطالعات بھ نقشھ] برداری نقشھ[

شود عرضھ می

urban map, city mapنقشة شھری نقشة یک شھر یا منطقة شھری] رداریب نقشھ[

land-classification mapبندی زمین نقشة طبقھ شود ای کھ در آن انواع خاک و سنگ با سایھ یا رنگ خاص نشان داده می نقشھ] برداری نقشھ[

physical mapنقشة طبیعی ھای طبیعی مانند جریانھای اقیانوسی یز پدیدهکف اقیانوسھا و برجستگیھا، و ن ای کھ در آن سطح زمین و نقشھ] برداری نقشھ[

شود و باتالقھا و کویرھا نشان داده می

Page 279: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

physiographic pictorial mapمصور نقشة طبیعیھای قراردادی و ای استاندارد شامل عالئم و نگاره مند از مجموعھ ای کھ در آن عوارض با استفادة نظام نقشھ] برداری نقشھ[

شود شدة آن عوارض نشان داده می بر اساس تصویر ساده

general-purpose mapمنظوره نقشة عام کند ای کھ گسترة وسیعی از اطالعات مورد نیاز کاربران مختلف را ارائھ می نقشھ] برداری نقشھ[

photo-revised mapبازنگریستھ نقشة عکس نجشی بازنگری شده استنگاشتی یا مسطحاتی کھ با روشھای تصویرس نقشة عارضھ] برداری نقشھ[

general mapنقشة عمومی دھد ھای جغرافیایی را نشان می ای کھ انواع عارضھ نقشھ] برداری نقشھ[

small-scale mapمقیاس نقشة کوچک تھیھ شده باشد ١: ٢۵٠٠٠٠تا ١: ۵٠٠٠٠ای کھ در مقیاس عموما نقشھ] برداری نقشھ[

magnetic map, magnetic chartنقشة مغناطیسی دھد سده نشان می بھ منظوره کھ پراکندگی یکی از عناصر مغناطیسی را سده نوعی نقشة خاص] برداری نقشھ[

,medium-scale mapمقیاس نقشة میانintermediate-scale map

تھیھ شده باشد ١: ۵٠٠٠٠تا ١: ١٠٠٠٠ای کھ در مقیاس عموما نقشھ] برداری نقشھ[

military mapنقشة نظامی شود ای کھ برای اھداف نظامی تھیھ می نقشھ] برداری نقشھ[

ھا کنش پروتئین نگاری برھم نقشھprotein interaction mapping, PIM

ß ]پروتئینھا کنش فرایند تھیة نقشة برھم] شناسی پروتگان نگاری بیان پروتئین نقشھ

protein expression mapping, PEM ای تمام پپتیدھا و پروتئینھای اندامھای زیستی تحت شرایط یاختھ توزیع درون[ ßتوصیف فراوانی و ]شناسی پروتگان شناختی در زمانی معین کاراندام

proteome mappingنگاری پروتگان نقشھشناختی و انمعین با استفاده از فناوری پروتگ[ ßبندی تمام پروتئینھای یک سامانة زیستی در زمانی دستھ] شناسی پروتگان

شده انعکاس ژنھای فعال بدون در نظر گرفتن بقیة ژنھای آن ژنگان در نقشة ژنی ترسیم

domain mappingنگاری حبھ نقشھ عملکردی دارند[ ßھای خاص یک پروتئین کھ خصوصیات ساختاری و شناسایی حبھ] شناسی پروتگان

deletion mappingنگاری وانھشی نقشھتن یا یک نقشة در آن با استفاده از وانھشھای ھمپوشان جایگاه یک ژن ناشناختھ را بر روی یک فام روشی کھ] شناسی ژن[

کنند تعیین می) linkage map(پیوستگی

Page 280: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

hemispherical mapکره نقشة نیم النھاری زمین ھای نصف نقشة نیمة استوایی یا نیمھ] برداری نقشھ[

isogonic mapانحراف نقشة ھم ای کھ در امتداد خطوط آن انحراف مغناطیسی در یک تاریخ مشخص ثابت است نقشھ] داریبر نقشھ[

,isoplethic mapمقدار نقشة ھمisarithmic map

اند ھم وصل شده کمیت بھ ای کھ در آن نقاط ھم نقشھ] برداری نقشھ[

aeronautical chartنقشة ھوانوردی شود ھوایی طراحی میای کھ برای ناوبری نقشھ] برداری نقشھ[

directional tread designسویھ نقش یک نوعی نقش رویھ، کھ برای عملکرد بھتر تایر، در جھتی خاص طراحی شده است] تایر[

neural crest defectعصبی نقص ستیغ در چھره و دریچة شدن و ناھنجاری شکری نقص مادرزادی بر اثر مصرف ترکیبات مشابھ ویتامین آ کھ منجر بھ لب] تغذیھ[

شود قلب می

yield pointنقطة تسلیم یابد جسم ادامھ می) plastic defermation(کمترین تنشی کھ در آن، بدون افزایش تنش، تغییرشکل مومسان ] فیزیک[

yield stressتنش تسلیم . متـ

spot weldجوش نقطھ شود صورت دایره دیده می داری کھ عموما بھ ھر یک از جوشھای فاصلھ] متالورژی[

bomb release pointنقطة رھاسازی بمب کند ای کھ ھواگرد پس از رسیدن بھ آن بمب را بھ سوی ھدف رھا می نقطھ] نظامی [

antipodal points, antipodesقطر ھای ھم نقطھ اند دو نقطھ کھ در دو سر قطر یک کره] ریاضی[

density logنگارة چگالی ھای درون آنھاست ای سنگھا و شاره دھندة چگالی کپھ نگارة حاصل از پرتوزایی القایی کھ نشان نحنی چاهم] ژئوفیزیک[

gama-gama logنگارة گاما ـ گاما . متـ

نگارة چگالی← نگارة گاما ـ گاما صورت دوخطی← نگاشت دوخطی

,set valued mapمقدار نگاشت مجموعھset-valued function

ای از نسبت دھد ی دو مجموعة و ، نگاشتی کھ بھ ھر عضو از زیرمجموعھبرا] ریاضی[

Page 281: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

semilinear mappingخطی نگاشت نیمکھ بھ ازای ھر و طوری نگاشتی مانند از فضای برداری بر روی میدان بھ فضای برداری بر روی میدان ، بھ ] ریاضی[

ھر

کھ در آن نگاشت یک خودریختی است

antipodal mapقطری نگاشت ھمنگارد اش می نگاشتی از کرة واحد بھ کھ ھر نقطة کره را بھ قرینھ] ریاضی[

wood preservationنگھداری چوب وسیلة اندامگانھای زنده و حریق استفاده از فناوری برای پیشگیری از تخریب چوب بھ ] جنگل[

dicingنگینی کردن ای کوچکخرد کردن مواد غذایی بھ مکعبھ] فناوری غذا[

نمایة تودة بدن← نماتوب cloud symbolنماد ابر

ترین ابرھاست نگاشتھای ویژه کھ معرف مھمترین یا فراوان ھریک از اندیشھ] جو[

symbolisation, symbolismنمادسازی گاه بھ اشکال متفاوت ھای ناخودآ ھا و امیال و تکانھ کاوی کھ از طریق آن اندیشھ سازوکاری دفاعی در روان] شناسی روان[

شود بیان می

phallic symbolنماد نراندامھ ھر شیء یا تصویری کھ بازنمایانگر اندام تناسلی نرینھ باشد] شناسی روان[

representationنمایش ھای واقع در یک میدان یک ھمریختی از گروھی مفروض بھ گروه ھمة ماتریسھای مربعی ناتکین با درایھ] ریاضی[

shipowner’s agentنمایندة مالک کشتی شخصی حقیقی یا حقوقی کھ برای تأمین نیازھای کشتی در بنادر بھ نیابت از مالک کشتی اقدامات الزم را انجام ] دریایی[

دھد می

human protein index, HPIنمایة پروتئینی انسان ورز و بافتھا و اندامھای انسان اندیش ھا فھرست توصیفی جامعی از پروتئینھای یاختھ[ ß]شناسی پروتگان

,body-mass indexنمایة تودة بدن Quetelet’s index

شود شاخصی کھ از تقسیم وزن بدن بر حسب کیلوگرم بر مجذور قد بر حسب متر محاسبھ می] تغذیھ[ BMIنماتوب . اختـ

glycemic indexنمایة قندخونی ذایی واحد بر قند خون در قیاس با یک کربوھیدرات مبنابندی اثر مصرف یک مادة غ رتبھ] تغذیھ[

Tiliaنمدار رویند؛ برگھایشان گونھ کھ در نواحی معتدل شمالی می ٣٠دار با حدود ای از نمداریان درختی بزرگ خزان سرده] گیاھی[

Page 282: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

مانند وجود دارد شکل و معموال نامتقارن است و در کنار پرچمھای گل فلسی گلبرگ قلب Tiliaceaeان نمداری

گونھ کھ در تمام جھان ۴۵٠سرده و ۵٠ای و گاھی علفی با حدود سانان درختی یا درختچھ ای از پنیرک تیره] گیاھی[بریده است و گلھایشان منظم و رویند؛ برگھای آنھا ساده با آرایش متناوب یا مارپیچی و حاشیة پھنک آنھا کامل یا بریده می

آذین قرار دارند صورت مجتمع در گل و گاه بھپر است منفرد سھ تا پنج

profile 2, graph-chart ,graphنمودار شود ھای یک فرد یا گروھی از افراد در آزمونھای مختلف بازنمایی می ای کھ در آن نمره نگاره] شناسی روان[

isocorrosion diagramخوردگی نمودار ھمسان دھد بتی را در برابر تغییرات حاصل از دما و ترکیبات شیمیایی محیط نشان مینموداری کھ رفتار خوردگی ثا[ ß]خوردگی

high volume samplerبردار حجم زیاد نمونھ گیری و تجزیة ھواویزھای آالیندة ھوای آزاد در حجم زیاد ای برای اندازه افزاره] زیست محیط[

cloud-drop samplerبردار قطرة ابر نمونھ کند ھای ابر را برای تعیین اندازه یا ناخالصی آنھا جمع می ھ قطرکابزاری ک] جو[

برخوردی برداری خط نمونھline-intercept method

کند گیری را قطع می برداری پوشش گیاھی از طریق ثبت گیاھانی کھ خودشان یا سایة آنھا خط اندازه نمونھ] جنگل[

آماربرداری مستمر جنگل← برداری مستمر نمونھ

chromosomal rearrangementتنی نوآرایی فام گیرند تن با آرایش جدید در کنار یکدیگر قرار می ھایی از فام تنی کھ در آن تکھ نوعی ابیراھی فام] شناسی ژن[

decorative ribنوار تزیینی نواری برجستھ در پیرامون دیوارة تایر کھ جنبة زینتی دارد] تایر[

deformation bandنوار دگرشکل بخش مسطح در دانة یک کانی کھ دچار نوعی دگرشکلی در قیاس با بخشھای مجاور شده است] زمین[

buffer stripنوار سپر ارتفاع مانند شبدر کھ برای جلوگیری از فرسایش خاک در میان ردیفھای کشت اصلی نواری از گیاھان کم] زراعت[

کارند می

kink bandنوار شکنجی الیھ و برگوار کھ در آن سوگیری شبکھ یا برگوارگی در نتیجة نوعی نوار دگرشکل در بلورھا یا سنگھای نازک] زمین[

لغزش تغییر کرده است

diameter tapeنوار قطرسنج بینھ ھمزمان اندازة قطر درخت گیری محیط ساقھ یا گرده گیری مدرج کھ با آن از طریق اندازه نوعی وسیلة اندازه] جنگل[

شود مشخص می

نگاره الکتروماھیچھ← نوار ماھیچھ

Page 283: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

kerbing rib, kerbstone ribنوار محافظ ای بر روی بخش باالیی دیوارة تایر برای محافظت از تایر در صورت برخورد با جدول معبر نوار برجستھ] تایر[

نگاره الکترومغز← نوار مغز

sample stripنوارنمونھ شود نمونھ استفاده می عنوان یک قطعھ زی از جنگل کھ از آن بھنوار باریک و درا] جنگل[

Zosteraنواری صورت گونھ کھ بر روی بسترھای شنی یا خورھا بھ ای از نواریان اغلب چندسالة علفی با حدود دوازده سرده] گیاھی[

متر پھناست و سانتی وشن با حدود یکرویند؛ برگھای این گیاھان نواری بلند بھ رنگ سبز ر ور یا تاحدودی شناور می غوطھ روید؛ گلھای آنھا در غالف قاعدة برگھا احاطھ شده است ای سفید و منشعب می ساقھ ساقة کوتاه آنھا از زمین

Zosteraceaeنواریان معتدل سانان علفی دریایی چندسالھ با سھ سرده و ھجده گونھ کھ در بیشتر دریاھای نواحی واش ای از قاشق تیره] گیاھی[

دار ای و ساقة آنھا پھن و برگھایشان خطی و غالف ساقة آنھا زیرزمینی خزنده یا غده رویند؛ زمین ور می صورت غوطھ بھ شکفد و فاقد گلپوش است جنسی آنھا در ردیفھای عمودی در غالف برگ در یک طرف ساقھ می است و گلھای تک

epithermal neutronنوترون فراگرمایی ولت الکترون ١٠٠و کمتر از ٠٢/٠وترون با انرژی بیش از ن] فیزیک[

neutrinoنوترینو کنش بسیار ضعیفی با ماده دارد ذرة پایدار بدون بار از خانوادة لپتونھا کھ برھم] فیزیک[

electron neutrinoنوترینوی الکترونی گرد وجود دارد صورت چپ د و در طبیعت فقط بھ دھ ای کھ بھ ھمراه الکترون، نسل اول لپتونھا را تشکیل می ذره] فیزیک[

tau neutrinoنوترینوی تاؤ گرد وجود دارد صورت چپ دھد و در طبیعت فقط بھ ای کھ بھ ھمراه تاؤ، نسل سوم لپتونھا را تشکیل می ذره] فیزیک[

muon neutrinoنوترینوی میونی گرد وجود دارد صورت چپ دھد و در طبیعت فقط بھ تشکیل میای کھ بھ ھمراه میون، نسل دوم لپتونھا را ذره] فیزیک[

,auditory habilitationنوتوانبخشی شنوایی aural habilitation دارای آسیب شنوایی مادرزاد با استفاده از سمعک و تربیت [ ßافزایش توان ارتباطی شنیداری ـ گفتاری افراد] شناسی شنوایی

)manual communication(خوانی و ارتباط دستی لبشنوایی و گفتاردرمانی و ٢توانبخشی شنوایی. متـ

,ceiling projectorیاب نورافکن سقفcloud searchlight, ceiling light

کنند نوعی نشانگر ارتفاع ابر کھ در آن از یک چراغ جستجو برای ارسال باریکة نور نازکی بھ پایة ابر استفاده می] جو[

polarized lightطبیده نور ق گیری ثابتی دارد آن جھت نوری کھ بردار میدان الکتریکی] فیزیک[

Page 284: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

circular polarized lightای نور قطبیدة دایره ۴/١ھای مساوی و با اختالف توان بھ دو مؤلفة متعامد با دامنھ باریکة نوری کھ بردار الکتریکی آن را می] فیزیک[

موج تقسیم کرد طول

unpolarized lightور ناقطبیده ن گیری بردار میدان الکتریکی آن تصادفی است نوری کھ جھت] فیزیک[

altruismدوستی نوعصورتی غیرخودخواھانھ و انجام دادن کارھایی برای تأمین منافع آنان بدون در نظر بھ فکر دیگران بودن بھ ] شناسی روان[

گرفتن منافع شخصی

noise exposureگیری نوفھ زمان و دفعات آن بستگی دارد مدت[ ßقرار گرفتن در معرض نوفھ کھ میزان آن بھ دو عامل] شناسی شنوایی

گیری شغلی نوفھoccupational noise exposure

کار[ ßھای شدید در محیط قرار گرفتن در معرض نوفھ] شناسی شنوایی

tip burnسوختگی نوک تیجة تنش آب ناشی از باد و نمک و تجمع سممردگی نوک برگ در ن بافت] زراعت[

neorealism, new realismگرایی نوواقعالملل بر تعامل دولتھا گرایی، بر تأثیر ساختار نظام بین الملل کھ ضمن پذیرش مبانی واقع نگرشی در سیاست بین] سیاسی[

تأکید دارد structural realismگرایی ساختاری واقع. متـ

acidic depositionنھشت اسیدی حالت ای شیمیایی و جوی کھ در آن ترکیبات گوگرد و نیتروژن پس از طی فرایندھای شیمیایی در جو بھ پدیده] زیست محیط[

نشینند صورت خشک یا تر بر سطح زمین می آیند و بھ اسیدی درمی

metal ion depositionنھشت یون فلزی کند و نشیند و ناحیة کاتدی ایجاد می تر بھ صورت رسوب می تر بر روی فلز فعال نجیبفرایندی کھ در آن فلز [ ß]خوردگی

دھد تر را افزایش می در نتیجھ خوردگی دوفلزی بر روی فلز فعال

single-spring flexureفنره نیروسنج تککند؛ این نقطھ در محل می ای حفظ نیروسنجی در تونل باد کھ در آن، بازویی معموال عمودی مدل را در نقطھ] ھوایی[

حول ھمان محور حساس ) couples(نیروھای اتصال نازک شده است تا مانند یک مفصل عمل کند و فقط بھ نیروھا یا جفت باشد

,wind-tunnel balanceنیروسنج تونل باد aerodynamic balance, balance

د بر مدل تحت آزمایش در تونل بادگیری نیروھا و گشتاورھای وار دستگاھی برای اندازه] ھوایی[

six-component balanceای مؤلفھ نیروسنج شش کند گیری می نیروسنج تونل بادی کھ ھمزمان نیروھا و گشتاورھا را حول ھر سھ محور اندازه] ھوایی[

Page 285: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

rolling balanceنیروسنج غلتش گیری مدل حول محور موازی با جریان ھوا اندازه نیروسنج تونل بادی کھ نیروھا و گشتاورھا را در ھنگام غلت] ھوایی[

کند می

crossed-spring balanceنیروسنج فنرضربدری کنند و نیروسنج تونل بادی کھ مفصلھای آن دو یا چند فنر تخت دارد کھ بھ صورت ضربدری یکدیگر را قطع می] ھوایی[

کنند در محورھای معین خمش تقریبا بدون اصطکاکی ایجاد می

amphibious forceخاکی روی آبنیدیده برای شده و آموزش ترکیبی از یگانھای شناور نیروھای دریایی و زمینی و نیز نیروھای پشتیبانی سازماندھی] نظامی[

خاکی انجام عملیات آب

,tide-generating forceنیروی کشندزا tide-producing force

ایجادکنندة کشند[ ßنشینیروی گرا] برداری شناسی، نقشھ اقیانوس

Nymphaeaنیلوفر آبی گونھ کھ در سرتاسر کرة زمین پراکنده ھستند و برگھای آنھا یک چاک شعاعی ۵٠ای از نیلوفرآبیان با حدود سرده] گیاھی[

از پیرامون بھ سمت دمبرگ دارد

Nymphaeaceaeنیلوفرآبیان گونھ و ریشة مستقر در بسترھای آبی با برگ و گلھای شناور ٧۵رده و ای از نیلوفرسانان آبزی با حدود سھ س تیره] گیاھی[

بر سطح آب کھ برگ برخی از آنھا تقریبا گرد با قاعدة فرورفتھ است و برگ برخی دیگر درشت و گرد و کامال پیوستھ است Nymphaealesسانان نیلوفرآبی

ی گیاھان آبزی دیگر استایھا کھ شامل نیلوفر آبی و برخ ای از دولپھ راستھ] گیاھی[

half-widthپھنا نیمیابد، فاصلة میان دو مقدار سرعت کاھش می برای تابعی کھ دارای مقدار بیشینھ است و در دو طرف آن تابع بھ] ژئوفیزیک[

از متغیر مستقل کھ در آنھا مقدار تابع، نصف مقدار بیشینھ است

profile 3نیمرخ ویژگیھای شخصیتی فردطرحی کلی از ] شناسی روان[

semimetricسنجھ نیم :کھ طوری برای مجموعة مفروض ، تابعی نامنفی مانند بر بھ ] ریاضی [

بھ ازای ھر از ، ،) الف بھ ازای ھر و از ، ،) ب بـھ ازای ھـر و و از ،) پ

middle cuttingکردن شقھ نیم فرایند بریدن یک شقھ بھ دو نیمھ] فناوری غذا[

و

weld decayاشی جوش واپ آید جوشکاری بھ وجود می[ ßای کھ بر اثر تغییرات متالورژیکی در ناحیة نوعی خوردگی مرزدانھ] خوردگی

Page 286: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

emission controlواپایش تابش ھای الکترومغناطیسی یا صوتی یا جز آن برای افزایش توانمندیھای استفادة گزینشی و مھارشده از فرستنده] نظامی[

و نظارتفرماندھی

fail-safe controlایمن واپایش خرابی کند نوعی واپایش خودکار کھ در ھنگام خرابی سامانة افزارة واپاییده آن را حفظ می] شھری، ریلی، ھوایی درون[

volume regulation, volume controlواپایی حجم ھ صورت ساالنھ با استفاده از محاسباتی کھ بر روشی مستقیم برای واپایش و تعیین حجم قابل برداشت معموال ب] جنگل[

شود نظر از سطح انجام می اساس حجم و رویش موجودی سر پا صرف

سازی پرواز واحد آماده← واپر

regressionروی واپسسازوکاری دفاعی کھ از طریق آن فرد، ھنگامی کھ اضطراب برآمده از مشکالت بیرونی یا تعارضھای ] شناسی روان[

گردد تری از رشد بازمی کند، بھ مرحلة عقب و را تھدید میدرونی ا

repressionزنی واپسکوشد تا تصورات مرتبط با یک کاوی، سازوکاری دفاعی و ناآگاھانھ کھ از طریق آن فرد می در نظریة روان] شناسی روان[

سائق را بھ ناخودآگاه برگرداند یا در آنجا نگاه دارد

map distortionواپیچش نقشھ شود تغییر شکل عوارض بر روی بیضوی کھ بر اثر ترسیم آنھا بر روی سطح دوبعدی ایجاد می] برداری نقشھ[

map deformationدگرشکلی نقشھ . متـ

unfolded stateواتابیدگی اند ساختار فضایی با یکدیگر متفاوت[ ßوضعیتی کھ در آن دستة پرشماری از مولکولھا کھ از نظر] شناسی پروتگان

شوند سرعت بھ یکدیگر تبدیل می بھ ٢ segregationواجدایش

ھای یک ژن از یکدیگر در تقسیم کاستمانی جدا شدن دگره] شناسی ژن[

air staging unitسازی پرواز واحد آمادهپرواز سازی شود و کلیة امور پذیرش و نگھداری و تعمیر و آماده یگانی کھ در فرودگاه صحرایی مستقر می] نظامی[

ھواگردھا و واپایش نفرات و بار را بر عھده دارد واپر. اختـ

asymmetric unitتقارن واحد بی آید ترین بخش ساختار بلور کھ با استفاده از آن گروه فضایی ساختار کل بلور بھ دست می کوچک] فیزیک[

transcription unit, TUواحد رونویسی بسپاراز قرار دارد ین محل آغازش و پایانش رونویسی با رناای از دنا کھ ب قطعھ] شناسی ژن[

واحد سیار حفاری فراساحلmobile offshore drilling unit

جا کرد آسانی از مکانی بھ مکان دیگر جابھ توان آن را بھ واحدی برای حفاری در بستر دریا کھ می] دریایی[ MODUوسحاف . اختـ

Page 287: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

cathodic disbondmentوادادگی کاتدی آن بر اثر واکنش کاتدی) substrate(از بین رفتن چسبندگی میان پوشش و زیرآیند [ ß]خوردگی

on-hire surveyوارسی آغاز اجاره دھد وارسی وضعیت کلی کشتی در ابتدای دورة اجاره کھ یک بازرس مستقل آن را انجام می] دریایی[

off-hire surveyوارسی پایان اجاره وارسی کشتی پس از پایان دورة اجاره و در زمان تحویل بھ مالک کشتی برای مقایسة وضعیت کنونی آن با ] یدریای[

وضعیت آن در زمان اجاره

,reverse transcriptaseوارونوشتاز RNA-dependent DNA polymerase, RTase

) double-stranded DNA(ای نای دورشتھای و آغازگر را الگوی ساخت د رشتھ ای کھ رنای تک مایھ زی] شناسی ژن[ دھد قرار می

reverse transcriptionوارونویسی ساخت دنا از روی الگوی رنا با وارونوشتاز] شناسی ژن[

overturning ١واژگونی تبادل سریع ھوا بین ترازھای مختلف در نتیجة نیروھای شناوری] جو[

واژگونی ھمرفتی← ٢واژگونی

convective overturnتی واژگونی ھمرف الیھ بر اثر تغییر چگالی ناشی از تغییر دما آمیختگی تودة آب الیھ] جو[

overturn ٢واژگونی. متـ

٣ disposal, burialواسپارش رھا کردن جسد در آب یا قرار دادن آن در خاک یا آتش یا ھوا] شناسی باستان[

simple disposalای مرحلھ واسپارش تک شود ی کھ در یک مرحلھ انجام می واسپارش] شناسی تانباس[

تدفین پسین← ای واسپارش چندمرحلھ

realismگرایی واقع نگرشی در سیاست کھ مبتنی است بر حقایق موجود و عمل بر اساس آنچھ ھست، نھ آنچھ باید باشد] سیاسی[

classical realismگرایی کالسیک واقع. متـ گرایی نوواقع ←گرایی ساختاری واقع

گرایی ساختاری تدافعی واقعdefensive structural realism

دھند جو قدرت خود را افزایش می ای کھ بنا بر آن دولتھا برای حفظ توازن در برابر دولتھای سلطھ نظریھ] سیاسی[

گرایی ساختاری تھاجمی واقعoffensive structural realism

Page 288: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

الملل باید قدرت خود را تا جای ممکن افزایش ن دولتھا برای تضمین امنیت خود در نظام بینای کھ بنا بر آ نظریھ] سیاسی[ دھند

گرایی واقع← گرایی کالسیک واقع

گرایی نوکالسیک واقع← گرایی نوسنتی واقع

neoclassical realismگرایی نوکالسیک واقعپس سیاست خارجی دولتھا و تأثیر عوامل داخلی بر رفتار ھای موجود در گرایی کھ بیشتر بر انگیزه نوعی واقع] سیاسی[

ورزد تا بر ساختار جھانی و عوامل جھانی مؤثر بر رفتار خارجی دولتھا خارجی آنھا تأکید می neotraditional realismگرایی نوسنتی واقع. متـ

subcultureواکشت ß ]عمل تھیة یک کشت تازه از کشت قبلی] میکرب

reaction formationسازی واکنشھای ناپذیرفتنی یا تھدیدکنندة ناخودآگاه انکار سازوکاری دفاعی کھ از طریق آن تکانھ کاوی، در نظریة روان] شناسی روان[

گیرد آگاه می شود و صورتھای مقابل جای آنھا را در خود می

epithermal reactorواکنشگاه فراگرمایی ای کھ در آن عامل پدیدآورندة شکافت نوترون فراگرمایی است رآکتوری ھستھ/ واکنشگاھی] فیزیک[

رآکتور فراگرمایی. متـ

thermal reactorواکنشگاه گرمایی ای کھ در آن عامل پدیدآورندة شکافت نوترون گرمایی است رآکتوری ھستھ/ واکنشگاھی] فیزیک[

رآکتور گرمایی. متـ

واگذاری ھواگردhandover, aircraft handover, handoff

فرایند انتقال نظارت یک ھواگرد، از یک مراقب پرواز بھ مراقب پرواز دیگر] نظامی[

sublimationواالیش ارضای ناخودآگاھانة سائقھای ناپذیرفتة جنسی یا پرخاشگرانھ از مسیر اجتماعی پذیرفتھ و گاه حتی ستودنی] شناسی روان[

deletionوانھش کلئوتید تا چند ژن از دناحذف شدن یک نو] شناسی ژن[

حذف. متـ

,social personaوجھة اجتماعی public image

بازتاب ھویت اجتماعی شخص در تدفین] شناسی باستان[

epigenomeوراژنگان بست ژنی مجموعة اطالعات وراژنی در یک ژنگان، از جملھ عوامل مؤثر در نقش] شناسی ژن[

Page 289: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

epigenomicsشناسی وراژنگان) methylation(گذاری تحلیل شاخصھای وراژنگانی مانند متیل و مجموعة روشھایی کھ از آنھا برای تجزیھ] شناسی ژن[

شود دنا استفاده می tumblingورزآوری

افتند ورز دادن گوشت معموال در یک استوانة دوار کھ در آن قطعات مکررا روی ھم می] فناوری غذا[

cone sheetورقة مخروطی ای کھ در نتیجة نفوذ ماگما در یک شکستگی مخروطی بھ وجود آمده است تودة نفوذی ورقھ] زمین[

check-inورود نام در واحدھای اقامتی وارد شدن و ثبت] گردشگری[

entrance fee, admission feeورودی شود مبلغی کھ برای ورود بھ جایی ماننـد نمایشـگاه پرداخت می] گردشگـری[

supersonic inletورودی ابرصوتی ورودی ھوا در مدخل و در طول مجرای تونل باد برای جریان ابرصوتی کھ از اجزای الزم برای تغییر ھندسی یا ] ھوایی[

است) attached oblique shock(تولید امواج ناشی از ضربة مایل چسبیده

secondary relicsوریادگاره یادگارة قدیسان در تماس بوده است و در قرون وسطی و امروز در مذھب کاتولیک اھمیت ی کھ با تناشیای] شناسی باستان[

دارد

allowable stacking weightچینی ھم وزن مجاز روی توان وارد کرد چینی بر ھر یک از چھار ستون بارگنج می ھم حداکثر باری کھ در ھنگام روی] دریایی[

tablewareوسایل غذاخوری شود، از قبیل بشقاب و لیوان و کارد و چنگال ظروفی کھ برای غذا خوردن از آنھا استفاده می] گردشگری[

place settingنفره وسایل غذاخوری یک یک دست وسایل غذا خوردن مخصوص یک نفر] گردشگری[

واحد سیار حفاری فراساحل← وسحاف

پذیر از دور وسیلة زمینی ھدایتunmanned ground vehicle

و قابل حملی کھ با عبور از کانالھای آب و فاضالب و سردابھا قادر بھ انجام عملیات نظامی وسیلة زمینی و سبک] نظامی[ در مناطق شھری است

UGVزھپاد . اختـ

اضطرار← وضعیت اضطراری

traffic conditionsوضعیت تردد ع آنھا و توزیع جھتی جریان عبور و نحوة استفاده از خطوط عبور شرایط ناظر بر وسایل نقلیھ بر اساس تنو] شھری درون[

و ویژگی رانندگان آنھا در یک محدودة ترددی معین

Page 290: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

roadway conditionsوضعیت راه مشخصات ھندسی یک معبر شامل نوع آن و شمار خطوط عبور و پھنای آنھا در دو جھت و عرض شانھ و ] شھری درون[

راحی و مسیربندی افقی و عمودیشده در ط سرعت درنظرگرفتھ

head-on situationوضعیت رودررو شوند وضعیتی کھ در آن دو شناور موتوری از دو جھت مخالف یا تقریبا مخالف بھ یکدیگر نزدیک می] دریایی[

فوریت← وضعیت فوریتی

hang fireوقفھ در آتش اخالل ھمراه استوضعیتی کھ در آن عملکرد سامانة آتش با تأخیر یا ] نظامی[

map editing, map editویرایش نقشھ ھا و حروف و ارقام و بازنگری کلی در محتوا و شکل نقشھ کردن نمادھا و داده کردن یا کم اصالح یا اضافھ ] برداری نقشھ[

پیش از چاپ

deletion editingویرایش وانھشی شوند از رونوشت حذف می شکلی از ویرایش رنا کھ در آن نوکلئوتیدھا] شناسی ژن[

virologyشناسی ویروسß ]پردازد شناسی کھ بھ مطالعة ویروسھا و بیماریھای ناشی از آنھا می ای از میکرب شاخھ] میکرب

clinical virologyشناسی بالینی ویروس ردازدپ شناسی کھ بھ مطالعة بیماریھای عفونی ناشی از عوامل ویروسی می ای از ویروس شاخھ[ ß]میکرب

medical virologyشناسی پزشکی ویروس پردازد زا در انسان می شناسی کھ بھ مطالعة ویروسھای بیماری از ویروس[ ßای شاخھ] میکرب

molecular virologyشناسی مولکولی ویروس ویروسھا با استفاده از فناوریھای تشخیص مولکولی[ ßمطالعة] میکرب

viruriaمیزی ویروسß ]جود ویروس در ادرارو] میکرب

virion, viral particle, virus particleویریون شود و الزاما شامل ای از چرخة زندگی خود کھ در محیط خارج از یاختھ در بدن یافت می ویروس در مرحلھ[ ß]میکرب

مادة ژنی و پوشھ است

ویژگیھای اجتماعی تفریحکدهsocial attributes setting

ھای تفریحی بر اساس آنھا تعریف و از یکدیگر متمایز ھای یک تفریحکده کھ تجربھ ات یا مشخصھخصوصی] گردشگری[ شوند می

test diamondگاه آزمون ویژه ای در آزمونگاه تونل ابرصوتی کھ در آن مدل و جریان در ھر لحظھ الزاما ثابت ھستند ناحیھ] ھوایی[

ھـ

Page 291: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

open cut guidewayھادیراه گود تر از سطح طبیعی زمین و در گودی قرار دارد ھادیراھی کھ پایین] شھری درون[

elevated guidewayھادیراه ھوایی حرکت بر سطح زمین فراھم ای کھ ارتفاع ایمن را برای وسایل نقلیة درحال ھادیراه ناھمسطح بر روی سازه] شھری درون[

کند می

high-payoff targetsھدف پرارزش ھ خارج ساختن آن از چنگ دشمن بھ طرز محسوسی موجب موفقیت عملیات نیروھای خودی شودھدفی ک] نظامی[

Butomusھزارنی ایان با یک گونھ کھ بومی اوراسیاست و امروز در سرتاسر منطقة معتدل سردة چندسالة آبزی از تیرة ھزارنی] گیاھی[

شمالی پراکنده است

single room supplementتکی ھزینة اتاق اتاقی ھزینة اضافی اقامت در یک اتاق دونفره یا بیشتر بدون ھم] گردشگری[

پاداش بازگردانی← ھزینة بازگردانی voyage costsھزینة سفر

کشی، دستمزد خدمھ، ھای بندری، عوارض آبراه، یدک ھای یک سفر مشخص شامل سوخت مصرفی، ھزینھ ھزینھ] دریایی[ ی مصرفی و روغنھای مصرفینگھداری، تعمیرات، بیمھ، کاالھا

cloud nucleusھستة ابر ذراتی در جو کھ مرکز تشکیل قطرک یا ذرة یخ ھستند] جو[

folding nucleusیار ھستة تابکنش، ای کھ با برھم پروتئین نوساختھ و ھنوز واتابیده[ ßھای آمینواسید یک مانده تعداد نسبتا محدودی از ] شناسی پروتگان شوند دھند کھ بقیة پروتئینھا بھ دور آن متراکم می تشکیل می) scaffold(داربستی

nucleosynthesisزایی ھستھ ای در دما و فشار باال ھای اتمی بر اثر واکنشھای ھستھ تولید ھستھ] فیزیک[

cloud condensation nucleiھای میعان ابر ھستھ ھای ابر عمل کنند ھای قطرک عنوان ھستھ ت بھگیر در جو کھ ممکن اس ھای ھواویز نم ذره] جو[

CCNھماب . اختـ

baryon octetتایی باریونی ھشت کھ الگویی متقارن دارند ٢/١مثبت و اسپین ) parity(ای از ھشت ذره با پاریتة مجموعھ] فیزیک[

ھای میعان ابر ھستھ← ھماب

isonephابرناکی ھم گذرد از نقاط دارای ابرناکی یکسان می ھای ھمدیدی، خطی کھ در نقشھ] جو[

metabolic equivalents, METو سازی ارز سوخت ھم مقدار انرژی مصرفی بر مبنای مقدار اکسیژن مصرفی در دقیقھ در ازای ھر کیلوگرم وزن بدن] تغذیھ[

Page 292: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

cogeoidھمازمینوار وجود ر اثر انتقال جرم از باالی زمینوار بھ زیر آن، بھسبب تغییر پتانسیل زمینوار ب پتانسیل کھ بھ سطحی ھم] ژئوفیزیک[

آید می

identificationھمانندسازی انگاری خود با دیگران و پذیرش ویژگیھا و دیدگاھھای آنھا فرایند ھمسان] شناسی روان[

projective identificationفکنانھ ھمانندسازی برونرود و از طریق آن فرد طور طبیعی یا در مقام سازوکاری دفاعی بھ کار می بھ فکنی تعاملی کھ ای برون گونھ] شناسی روان[

کند حاالت درونی و دفاعی خود را صرف فردی دیگر می

graft copolymerبسپار پیوندی ھممتصل ) Bبسپار (کھ بھ آن یک یا چند زنجیر بسپاری از بسپاری دیگر ) Aبسپار (بسپاری با یک زنجیر بسپاری ھم] شیمی[

است

block copolymer, block polymerای بسپار دستھ ھمطور ھای بلند قرار دارند و بھ و غیره در توالیھا یا دستھ Bو Aبسپاری کھ در آن واحدھای تکرارشوندة متفاوت ھم] شیمی[

اند ھم متصل خطی بھ

block copolymerisationای بسپارش دستھ ھم شوند ھم متصل می آن تکپارھای ھمسان در توالیھای بلند بھبسپارشی کھ در ھم] شیمی[

,random copolymerای بسپار کاتوره ھمideal copolymer

اند طور تصادفی ردیف شده بسپاری کھ در آن واحدھای تکرارشوندة متفاوت در طول زنجیر بھ ھم] شیمی[ escort 1ھمپا

کنند ر محافظت یا احترام ھمراھی میمنظو یک یا چند نفر کھ شخصی را بھ ] عمومی[ ھمپایان. متـ

escort 2ھمپایی وسیلة یک یا چند نفر ھمراھی کردن شخصی بھ منظور محافظت از او بھ] عمومی[

equicontinuityپیوستگی ھممثبتی مانند کھ بھ ازای ھر مثبت، عدد طوری ای بھ خصوصیتی برای خانوادة از توابع مختلط بر فضای سنجھ] ریاضی [

یافت شود کھ بھ ازای ھر از و ھر و از ، اگر ، آنگاه

bidirectional replicationھمتاسازی دوسویھ روند ھای ھمتاسازی در دو جھت مخالف ھم پیش می نوعی ھمتاسازی دنا کھ در آن دوشاخھ] شناسی ژن[

gene complexھمتافت ژنی تن کھ از نظر کارکردی بھ ای از یک فام د ژن نزدیک بھ ھم بر روی قطعھای متشکل از دو یا چن مجموعھ] شناسی ژن[

یکدیگر مرتبط ھستند

مقیاس ھمتافت ھمرفتی میانmesoscale convective complex

Page 293: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

شکل و دیرپا و سرد مقیاس با سپرابری گسترده و دایره ھای ھمرفتی میان ای از سامانھ زیرمجموعھ] جو[ MCCھم ھم. اختـ

sympatricجا ھم ھای یک محیط جغرافیایی ویژگی گونھ] زراعت، گیاھی[

سازی اطالعات یکپارچھ← جوشانی اطالعات ھم

consanguinityخونی ھم کم یک نیای مشترک علت داشتن دست خویشاوندی بھ ] شناسی ژن[

group ridersسفران ھم کنند سفر می یک وسیلة نقلیھ ھمراه ھممسافرانی کھ مبدأ و مقصدشان یکی است و با ] شھری درون[

group ridingسفری ھم سفر با یک وسیلة نقلیھ بھ ھمراه ھم و با مبدأ و مقصد مشترک] شھری درون[

٢ power-sharingھمفرمانی مشارکت در تشکیل دولت بر پایة ائتالف میان دو یا چند حزب] سیاسی[

مشارکت در قدرت. متـ

cocultureکشت ھمß ]زمان دو یا چند نوع یاختھ در یک محیط کشت ھم] میکرب

interactome, protein interactomeکنشگان ھمصورت پایدار یا گذرا در درون یک کنشھای فیزیکی و کارکردی پروتئینھا بھ شبکة کاملی از برھم[ ß]شناسی پروتگان

یاختھ در دورة زمانی معین

interactomicsشناسی کنشگان ھمتوصیف صفات اختصاصی پروتئینھا و شناسایی و [ ßسازی و روشھایی کھ برای تفکیک و خالص مجموعھ] شناسی تگانپرو

رود کنشھای آنھا بر دیگر پروتئینھای یاختھ بھ کار می توصیف مولکولی برھم

courseکوک ھماز یک عضو سیمی باید دارای گروھی از سیمھا شامل یک یا دو یا سھ عضو سیمی کھ در صورت داشتن بیش] موسیقی[

کوک یکسان باشند cohortگروه ھم گروھی از افراد منتخب از میان یک جمعیت مشخص کھ دارای خصوصیت یا تجربة مشترک ھستند] علوم سالمت[

گشتی جھش ھم← گشت ھم

nutrition epidemiologyای گیرشناسی تغذیھ ھمھ زایی و پیشگیری از بیماری و بیماری) etiology(شناسی نظر سببمطالعة تغذیھ و رژیم غذایی از م] تغذیھ[

مقیاس ھمتافت ھمرفتی میان← ھم ھم

Page 294: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

air hoar 1ھوابشم نھشتی از بشم بر روی اجسام موجود در باالی سطح زمین] جو[

aerophagia, aerophagy, gastrospiryھواخواری بلعیدن ھوا عموما در ھنگام خوردن غذا] تغذیھ[

mechanical aeratorھواده مکانیکی ای مکانیکی برای ھوادھی بھ مایع افزاره] زیست محیط[

mechanical aerationھوادھی مکانیکی وارد کردن ھوا بھ مایع با افزارة مکانیکی] زیست محیط[

obligate aerobeھوازی اجباری تواند زنده بماند می ریزاندامگانی کھ فقط در مجاورت با اکسیژن محلول] زیست محیط[

,surface disposalھواسپاری earth burial, aerial burial, sky burial

نھند نوعی تدفین کھ در آن جسد را بر روی زمین یا درخت یا صخره یا سکو می] شناسی باستان[

صدا ھواگرد ابرصوتی بیquiet supersonic aircraft

صوتی آن بھ زمین نرسد و جلب توجھ نکندھواگردی ابرصوتی کھ غرش ] ھوایی[

manned aircraftھواگرد باسرنشین ھواگردی کھ ترابری و ھدایت پرواز آن را نیروی انسانی بر عھده دارد] نظامی[

unmanned aircraftسرنشین ھواگرد بی شود ھدایت میھواگردی کھ در انجام مأموریتھای مختلف نظامی بھ صورت خودکار یا از راه دور ] نظامی[

convertible aircraftپذیر ھواگرد تبدیل پذیر است ھواگردی کھ بھ سرعت از مسافری بھ باری یا از باری بھ مسافری تبدیل] ھوایی[

composite aircraftھواگرد تلفیقی اما پس از برخـاست، پیوستھ کھ تا قبل از برخاست، حـکم ھواگردی واحد را دارنـد، یکدیگر مجموع دو ھواگرد بھ] ھوایی[

کنند شـوند و جـداگانھ پرواز می شـوند و بھ دو ھـواگرد مستقـل بدل می از یکدیـگر جدا می

quick-change aircraftھواگرد تندتبدیل پذیر است ھواگردی کھ تجھیزات داخلی آن ظرف چند دقیقھ از مسافری بھ باری تبدیل] ھوایی [

,parasiteھواگرد سربار parasite aircraft, parasite airplane

کشند یا ران و نیروی برآر ھواگرد مادر متکی است و آن را یا با ھواگرد مادر یدک می ھواگردی کھ بھ نیروی پیش] ھوایی[ کنند در خارج یا داخل بدنة آن سوار می

,parent, mother shipھواگرد مادر mother, parent aircraft,

Page 295: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

mother ship aircraft, mother aircraft ھواگرد اصلی در ھواگرد تلفیقی یا حامل ھواگرد سربار] ھوایی[

ambient air, open airھوای آزاد بخشی از جو کھ عموم مردم در بیرون ساختمانھا بھ آن دسترسی دارند] زیست محیط[

,primary airھوای اولیھ primary airflow

ر توربینی کھ برای متراکم شدن و مصرف در محفظة احتراق از درون ھستة موتور قسمتی از ھوای ورودی موتو] ھوایی[ شود کند و از خروجی آن خارج می عبور می

,secondary airھوای ثانویھ secondary airflow,

secondary fan airflow خارج ) bypass(ی کنارگذر ساز از خروج قسـمتی از ھوای ورودی موتور توربینی کھ قبل از ورود بھ فشرده] ھوایی [

کند شود و بخشی از رانش موتور را ایجاد می می

euchromatinھوفامینھ شونده است تر فامینھ کھ حاوی ژنھای بیان تراکم تر و کم بخشھای کمرنگ] شناسی ژن[

,funeral pyreسپاری ھیمة آتشfuneral pile

سوزاندن جسد ای از چوب و مواد سوختنی برای پشتھ] شناسی باستان[

ی

cellomeیاختمان کنش زمانی و مکانی آنھا مجموعة مولکولھای یک یاختھ و برھم] شناسی ژن[

cellomicsشناسی یاختمان کنند مجموعة روشھایی کھ از آنھا برای بررسی و تجزیھ و تحلیل و شناسایی کارکردھای یاختھ استفاده می] شناسی ژن[

open cellsھای باز یاختھ ای ای از ابر الیھ صورت شبکھ ھای آشکار ابر بھ آرایة منظمی از تکھ] جو[

closed cellsھای بستھ یاختھای از ھوای صاف آنـھا را از ھـم جدا ھای نسبتا یکسان کھ شبکھ مقیاس با ظاھر و اندازه ساختار ابرھای ھمرفتی میان] جو[

کند می

hour recall-٢۴ساعتھ ٢۴یادآوری و چھار ساعت گذشتھ خورده است روشی برای ارزیابی تغذیھ کھ در آن فرد تمام اقالم غذایی را کھ در بیست ] تغذیھ[

کند گزارش می

relicیادگاره ویژه آنھا کھ دارای ارزش مذھبی و نمادین ھستند آثار و بقایای فرھنگی کھن بھ] شناسی باستان[

Page 296: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

funerary monumentیادمان تدفینی شود اثری یادمانی کھ در بسیاری از فرھنگھا و تمدنھا بر روی گور یا در کنار آن برای درگذشتگان برپا می] شناسی استانب[

زانیشلیا← اسبی یال

زانیشلیائیان← اسبیان یال

fast ice, land fast iceیخ بستھ حرکت است علت اتصال بھ ساحل بی دریایخی کھ بھ ] جو[

مھ خی← بلورمھ یخ

,ice feathersپر یخ frost feathers

نـوعی بشـم کھ بر روی بادخـور اجـسام زمیـنی یا بـر روی ھواپـیمای در حـال گذر از الیـة ھوای سـرد بھ الیـة ] جو[ شود ھـوای گـرم تـشکیل می

ice footپوزه یخ گذارد ند بر آن تأثیر نمیای کھ تا خط مد محکم بھ ساحل چسبیده است و کش بستھ یخ ] جو[

ice crust 1 ١پوستھ یخ بر روی سطح برف) film crust(پوستھ تر از پوسھ صورت الیة یخ ضخیم پوستھ بھ نوعی برف] جو[

ice crust 2, ice rind ٢پوستھ یخ الیة سخت و نازک دریایخ یا یخ رودخانھ یا یخ دریاچھ] جو[

pancake iceای یخ تابھ ھایی کھ بر اثر برخورد برجستگی پیدا کرده است متر با لبھ ٣یخ با قطر کمتر از ای از خاکھ انباشتی تقریبا دایره] جو[

pack ice, ice packتود یخ جا و دچار دگرشکلی شود ای جابھ بستھ، کھ ممکن است بھ طور قابل مالحظھ جز یخ تمام دریایخ، بھ] جو[

open pack iceتود باز یخ درصد سطح آب را پوشانده است ٨٠تا ۵٠چسبیده کھ ھم ندرت بھ یخھای بھ تودی با تختھ یخ] جو[

close pack iceتود بستھ یخ درصد سطح آب را پوشانده است ٨٠تا ٧٠چسبیده کھ ھم یخھای غالبا بھ تودی با تختھ یخ] جو[

,grease ice, ice fatگون یخ چربیlard ice

کنند گون ایجاد می شوند و ظاھری تیره و چربی ھم بستھ می بلورھا کھ بر روی سطح دریا بھ پوستة نازکی از خاکھ] وج[

ice blinkچشمک یخ شود منطقة نسبتا روشن سطح زیرین ابر کھ بر اثر بازتاب نور از یخ ایجاد می] جو[

inland iceخشکی یخ درون گرینلند) ice sheet(نام قدیمی برگة یخ ] جو[

Page 297: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

lake iceیخ دریاچھ یخی کھ بر سطح دریاچھ تشکیل شده باشد] جو[

river iceیخ رودخانھ یخی کھ بر سطح رودخانھ تشکیل شده باشد] جو[

یخ زمین← یخ زیر خاک

یخ زمین← یخ زیر زمین relict glacierیخسار بازمانده

تر بزرگتر و بازماندة یک یخسار قدیمی] زمین[

بلور خاکھ← یخ سوزنکی

icefallیخشار ریزد شود و فرو می بخشی از یخسار کھ بر اثر افزایش ناگھانی و شدید شیب در ھم شکستھ می] جو[

candle iceیخ شمعکی ھای یخی کھ راستای آنھا عمود بر سطح یخ اصلی است نوعی دریایخ واپاشیده متشکل از منشورھا یا استوانھ] جو[

penknife iceیخ قلمی . متـ

fossil iceیخ فسیلی یخبندان یا مناطقی کھ دمای امروزی آنھا برای تشکیل آن مناسب نیست و در گذشتة یخ مناطق ھمیشھ زمین] جو[

شناختی تشکیل شده است زمین

pressure iceیخ فشاری ای جانبی ناشی از باد یا جریان آب یا جزرومد یا موج تغییر ای کھ بر اثر تنشھ دریایخ یا یخ رودخانھ یا یخ دریاچھ] جو[

شکل داده است

یخ شمعکی← یخ قلمی

ice flowersگل یخبلورھایی کھ بر سطح آب یخ. ٢شود بافت ظریفی از بشم کھ گاھی در حجم زیاد بر سطح برف یا یخ تشکیل می. ١] جو[

شوند یکندی در حال انجماد است تشکیل م آرامی کھ بھ

,ice fog, frozen fog, frost fogمھ یخfrost flakes, air hoar 2, rime fog

شود نوعی مھ کھ از ذرات یخ معلق در ھوا تشکیل می] جو[ ice-crystal fogبلورمھ یخ. متـ

,salvage tugکش بازگردانی یدکwrecking tug

دیده و در معرض خطر، گاه در موقعیتھای اضطراری، ورھای آسیبکشی کھ از آن برای بازگردانی شنا یدک] دریایی[ شود استفاده می

Page 298: واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

coffin fittingیراق تابوت اجزای الحاقی تزیینی یا غیرتزیینی کھ جزو بدنة اصلی تابوت نیست، مانند دستھ و زھوار و بست] شناسی باستان[

Eöیکای اتووش tvö s unit انحنایکای گرادیان گرانش یا ] ژئوفیزیک[

information integrityیکپارچگی اطالعات ھمبستگی و درستی و ھمگونی و قابل اعتماد بودن محتوا و فرایندھا و نظامھای اطالعاتی] کتابداری[

سازی اطالعات یکپارچھinformation integration, II

است ھا و صورتھای متفاوت تشکیل شده ایجاد پیوستگی میان اطالعات منابع مختلف کھ از مفاھیم و زمینھ] کتابداری[ information fusionجوشانی اطالعات ھم. متـ

monismگرایی یگانھ دیدگاھی مبتنی بر اینکھ واقعیت از جوھر واحدی تشکیل شده است] شناسی روان[

polyatomic ionاتمی یون چند دارندیونی کھ در آن دو یا چند اتم با ھم پیوند اشتراکی ] شیمی [