15
ی س را ک و م د ا ی ی س را ک و ئ ت دمه: ق م ه چ ن ا ما ه ب ن! ا وت ع د م ي دها) ش و ر ه و گ مه ه! ان ادی ی له ا ت س ا د) اش ی ی م» د ي ح و ت« و ی ق ب ما ل ي ص ف ب! ن مي هD ك ي مه ل ك مه ه. ت س ا ه چ ن ا ما دان! ی وت ع د ده) ش م ي ا د ي ح و ت و مه ه ه چ ن ا ما از! ن ا ع ن م ده) ش م، ي اD رك) ش و حاد ل ا ه . ب ت س ا ر يV ب ع ب ر گ ی د اول و ر خ ا وت ع د مه ه اء يV ب ي ا! ن ي ا ت س ا كهاله ولا ل و ق« له لالا ا ی ت ف و» وا ح ل ق ب ه ت ف گ ود) ش ی م ط ف ف د ای ی دا خ زا د ي ب ش ر پ و ازاده ما د ای ی دز ر سي م) ش شت ر پ و ت ي ود ئ ع داي خ عادل ن م رد گي راز ق و ه چ-D رك) ش ی ق خ و ا ی ی ل خ و ی حتD رك) ش دز- ی ق خ ا) ش شت ر پ ر پ ا خ مه ه. ت س ت ي! ون ئ) س ي گ د ی ز سان! ن ا زا د ای) وش ت ی م و مه ه ركات خ و ات ي ك ش! سان ن ا د ای ی دز ر سي م رت ق و) ش شت ر پ داي خ عادل ن م راز ق رد. گي

ولايت الهيه،دموکراسی یا تئوکراسی

  • Upload
    at

  • View
    194

  • Download
    1

Embed Size (px)

DESCRIPTION

در دست نوشته ربرو ایراداتی که بر مبانی دموکراسی وارد است بیان شده

Citation preview

Page 1: ولايت الهيه،دموکراسی یا تئوکراسی

تئوکراسی یا دموکراسی

مقدمه:

‌است الهي اديان همة گوهر و شده‌ايم دعوت آن به ما آنچه

‌آنچه است.‌همة كلمه يك همين تفصيل مابقي و »توحيد«‌مي‌باشد

‌ايم، شده منع آن از ما انچه همة و توحيد ايم شده دعوت بدان ما

‌اين انبياء همة دعوت آخر و اول ديگر تعبير است.‌به الحاد و شرك

‌بايد فقط مي‌شود گفته تفلحوا«‌وفتي االالله »قولوالاله كه است

‌خداي عبوديت و پرستش مسير در بايد ما ارادة و پرستيد را خدا

‌اخفي- شرك حتي و جلي يا و خفي شرك-‌چه و قرارگيرد متعادل

‌و مي‌پوشاند را انسان زندگي شئون نيست.‌همة جايز پرستش در

‌خداي پرستش و قرب مسير در بايد انسان سكنات و حركات همه

گيرد. قرار متعادل

‌مي‌كند:‌»متقي، دسته سه را انسانها كه اوايل همان در قرآن در

‌خليفه‌الله عنوان )ع(‌به آدم حضرت خلقت بحث كافر«‌وار و منافق

‌اسجدوا«‌بايد للمائكه مي‌فرمايد:‌»اذقلنا متعال .‌خداي مي‌شود

كنيد. سجده خدا خليفة برمقام

Y -آيا1آلدم«‌ فرمود:‌»اسجدوا مالئكه به متعال خداي اينكه ‌واقعا

‌خداي چون اينكه -‌يا2مي‌دهد.‌ شرك به دستور متعادل خداي

‌خداي بود توحيد عين چون يا -‌و3است.‌ توحيد داده دستور متعال

داد. دستور متعالي

‌از غير به متعال خداي يعني است، درست سومي مي‌رسد نظر به

‌داشته تام خضوع من خليفة بر فرمود نمي‌دهد.‌اگر دستور توحيد

‌متعادل خداي مقابل در خضوع عين و توحيد عين خضوع اين باشيد

است.

Page 2: ولايت الهيه،دموکراسی یا تئوکراسی

‌واليت در الله واليت و است الله واليت در توحيد پرستش در توحيد

‌توحيد در اخالص واليت، در مي‌يابد.‌اخالص )ع(‌تجلي بيت اهل

‌خدا واليت زيربار ما رفتن.‌اگر واليت زيربار يعني پرستش و است

مي‌پرستيم. را خدا چگونه نرويم

‌را بيت اهل واليت بايد ما است، الله )ص(‌طاعت نبي‌اكرم طاعت

‌است كفر عين اين كه باشيم بودن ولي فكر به اينكه نه بپذيريم

‌با شود.‌البته قبول شرط و قيد بي بايد مي‌گويند بيت اهل هرچه

مي‌شود. داده انسان به واليت از مراتبي واليت به استمساك

‌مي‌باشد. منسوخ پذيرد، صورت واليت قبول بدون كه عباداتي

‌به واليت آن باطن و مي‌بينيد كه است احكامي همين حاللها ظاهر

‌باطن ولي مي‌بينيد كه است همين محرمات، ظاهر است، بيت اهل

است. طاغوت واليت به تولي گناه

‌است. بدتر هم او فحشاء از و اوست كبيرة گناهان از معاويه نماز

‌واليت به تولي عرض در و توحيد عرض در او نماز چون

)ع(‌است. اميرالمؤمنين

‌تولي ضمن نيست.‌در زباني اقرار به فقط هم واليت پذيرش

‌طاغوت(‌متمم به تبري‌)كفر نمي‌‌كند، الله(‌كفايت واليت )پذيرفتن

است. تولي

‌و جاري بايد انسان زندگي حوزه‌هاي همة در ائمه واليت دامنه

باشد. ساري

‌باشد.‌همة نبي‌اكرم واليت و اسالم جريان بستر بايد انسان وجود

باشد. واليت مطيع بايد ما شئون

‌عمل نفس رأي به جاهايي در كه است براين دموكراسي بنيان ولي

است. الهيه واليت خالف اين و مي‌كند

Page 3: ولايت الهيه،دموکراسی یا تئوکراسی

:1 فصل

‌دموكراسي نظري مباني شرح با تا است آن بر سعي فصل اين در

بپردازيم: ايدولوژي اين بررسي به

Y و نيست طلبي آزادي معناي به خواهي دموكراسي ‌تالزم اصال

ندارد. وجود آزادي و دموكراسي بين ذاتي و منطقي

‌از قانون‌گذاري«‌را »حق مالكيت«‌و »حق مدرن دموكراسي‌هاي

‌تعيين در ها ايدئولوژي ميان ‌مي‌دانند.‌اختالف]دموس[»مردم«‌ آن

»دموس«‌است. مصداق

‌اجتماعي متوسط طبقات از عبارت را دموس كالسيك ليبراليسم

‌مصداق مي‌دانست.‌ماركسيسم بودند ماليات پرداخت به قادر كه

مي‌داند. پرولتاريا »دموس«‌را

‌مي‌دانند، دموس مصداق را خاصي نژاد يا قوم ناسيوناليست‌ها

مي‌كنند. توجه مدرن بشر مؤنث وجه به ها فمينست

‌حق مترادف را دموكراسي دموكرات«، سوسيال »ليبرال‌هاي

‌از صورتي هم مي‌دانند.‌فاشيسم اكثريت قانونگذاري حاكميت

‌»دموس«‌فرض مصداق آريايي«‌را »بشر كه است دموكراسي

مي‌كند.

دموكراسي: شناختي هستي * مباني

آدم )مادي(‌وجودي ناسوتي ساحت يا ناسوت -‌اصالت1

-‌اومانيسم2

بشر نفساني -‌تعريف3

‌را آدمي زيرا است نهفته اومانيسم ذات در اهواء اصالت واقع در

»خودبنياد«‌مي‌داند. و قدسي تعاليم و ديني وحي هدايت از بي‌نياز

Page 4: ولايت الهيه،دموکراسی یا تئوکراسی

‌اومانيستي‌اش تعريف همين »بشر«‌با دموكراسي، انديشة در

‌مبناي او ارادة و خواست و مي‌كند پيدا حقانيت و مي‌يابد اصالت

مي‌شود. فرض قانونگذاري

دموكراسي: شناختي معرفت مباني*

انگاري -‌نسبي1

-‌پراگماتيسم2

گرايي: -‌كمyي3

‌و است اكثريت نزد حقيقت كه است معتقد دموكراسي انديشة

Y اكثريت با »حق ‌و انگار كمyي لذyات با اومانيستي عقل است«‌اساسا

‌اين تجلي بهترين گفتم كه چنان است.‌و باور كميyت و زده كمyيت

yت مي‌شود. ظاهر اكثريت رأي به اعتقاد در گرايي كمي

‌نادرستي يا درستي معيار را تئوري يك عملي، نتيجة پراگماتيست‌ها

‌جيمز«‌درباره »ويليام آمريكايي معروف پراگماتيست مي‌دانند، آن

‌زندگي به خدا وجود به داشتن اعتقاد مي‌گويد:‌»اگر خدا وجود اصل

دارد.« وجود خدا پس مي‌دهد آرامش و معني شما

‌شما لذت و رفاه به وابسته خدا وجود عدم يا وجود اينكه يعني اين و

است. زندگاني از

دموكراسي: سياسي * اركان

‌»بشر حق حاكميت نگاه اين »حاكميت«:‌در از اومانيستي -‌تفسير

خدا. نه مي‌شود، بنياد«‌دانسته خود

مردم. اكثريت نظر حقانيت به -‌اعتقاد

‌كه مي‌شود فرض چنين مدرن دموكراسي قرارداد:‌در -‌اصالت

‌اجتماعي«‌تدوين »قرارداد يك پرپاية حكومت، و سياسي جامعة

‌تشكيل حكومت و آمده هم گرد مردمان اساس براين و است يافته

Page 5: ولايت الهيه،دموکراسی یا تئوکراسی

‌هميشه براي بار يك قرارداد است معتقد هابز مي‌دهند.‌توماس

‌وجود آن به نسبت انقالب و اعتراض حق ديگر و مي‌شود بسته

ندارد.

‌و دارد لوازمي و شروط اجتماعي گويد:‌قرارداد مي الك جان ولي

‌بودند، حاكم سوي از قرارداد مفاد رعايت عدم شاهد اگر افراد

كنند. انقالب فرمانروا عليه مي‌توانند

‌طور به بشري فرد هر كه است اين اجتماعي قرارداد اصلي ركن

‌بشر افراد همة چون و است ديگر بشر گرگ بالفعل، يا بالقوه

‌تزاحم آورند، دست به را آنها مي‌خواهند و دارند نفساني اغراض

‌»ارادة به همگان كه است اين چاره راه و مي‌آيد پديد منافع

بگذارند. گردن ليبرالي دولت يا و قرارداد از اجتماعي«‌حاصل

‌است محدود حكومت به شده واگذار حقوق كه است »الك«‌معتقد

Y الك موردنظر مفاد قرارداد.‌امyا مفاد رعايت به مشروط و ‌غالبا

‌انگليسي تجار و داران سرمايه نيازهاي و حساسيت‌ها دربرگيرندة

است. هفدهم قرن

‌بپذيرند را اجتماعي قرارداد مفاد بايد همگان است؛ »روسو«‌معتقد

‌قرارداد، به گذاردن گردن با هركس و باشند آن رعايت به ملزم تا

مي‌كند. واگذار قرارداد مظهر سياسي قدرت به را خود حقوق همة

‌بشر اومانيستي تفكر و مدرن تفكر بشر:‌در توسط گذاري -‌قانون

‌بشر دموكرايتك، تفكر مي‌شود.‌در فرض قانون‌گذاري حق صاحب

است. تشريح حق صاحب

‌خودبنيادي پاية بر دموكراسي انديشة در -‌سكوالريسم:‌چون

‌انكار ديني و غيبي حضور و هدايت ضرورت هرنوع نفساني،

Page 6: ولايت الهيه،دموکراسی یا تئوکراسی

‌كردن دنيوي و كردن عرفي و قدس‌زدايي خود خودبه و مي‌گردد

مي‌شود. اثبات امور

«2 * »فصل

‌دو در دموكراسي بر وارد ايرادات است آن بر سعي فصل اين در

‌اين تضادهاي و ايرادات اول مرحلة در شود، بررسي مرحله

‌مرحلة در شود مي كنكاش اسالمي مباني چارچوب در را ايدئولوژي

‌و خودش محدودة در را ايدئولوژي اين نقصانهاي و ايرادات م دو

‌از نبايد كرد.‌لذا خواهيم تحقيق اصول ساير به توجه ن بدو

‌اين مي‌كنيم قبول ما كه شود استنباط اين مباني ساير به بي‌توجهي

است. صحيح ايدئولوژي

اول: مرحلة

‌هيأت در كه است غربي فلسفي تفكر نازل مرتبة -‌ايدئولوژي1

‌تغيير منظور به سياسي-‌اقتصادي دستورالعمل‌هاي از مجموعه‌اي

‌گرديده ظاهر ايدئولوژي، آن اومانيستي غايات مسير در عالم نظام

Y پديده‌اي و غربي مدرن تفكر حاصل است.‌ايدئولوژي ‌تماما

‌دليل به و دارد قدسي و فطري ساحتي است.‌دين اومانيستي

‌نيست.‌در قياس قابل ايدئولوژي با روي هيچ به آن ماورايي جوهر

‌منبع ايدئولوژي در و است، قدسي وحي امور اين تمامي منشأ دين،

‌است.‌تفكر مدرن خودبنياد عقل اجتماعي، و سياسي احكام صدور

‌كه آن است.‌حال آدمي وجود رشد و فطري مصالح بر مبتني ديني

Y ايدئولوژي‌ها Y يا صراحتا ‌و مردمان از گروه‌هايي منافع به تلويحا

‌برتشتت ايدئولوژي مي‌سازند، منسوب را خود اجتماعي طبقات

‌ايدئولوژيك بي‌حاصل نزاع‌هاي و مدرن بشر گرفتاري‌هاي و فكري

مي‌زند. دامن

Page 7: ولايت الهيه،دموکراسی یا تئوکراسی

‌شأن بشر و است خداوند حق قانونگذاري ديني تفكر -‌در2

‌تشريعي ربوبيت در توحيد انكار با مدرن تفكر ندارد.‌در قانونگذاري

‌صاحب بشر اومانيستي تفكر در نهفته ذاتي انگاري شرك پايه بر و

مي‌شود. فرض قانونگذاري حق

‌بشر اين چون است.‌و تشريع حق صاحب بشر دموكراتيك، تفكر در

‌است، شده تعريف نفسانيت پاية بر و خودبنياد موجودي صورت به

‌تمنيات و خواست‌ها بيان جز چيزي او تشريعي احكام واقع در

نيست. وي نفساني

‌مشروعيت ديني است.‌حكومت متمايز مقبوليت از -‌مشروعيت3

‌اكثريت وفاق و رأي از نه و مي‌گيرد خود ديني ماهيت از را خود

‌افكار و اكثريت نظر و عمومي رأي دموكراسي، نظام در مردم.‌امyا

مي‌گردد. تلقي عيت مشرو مبناي عمومي،

Y سياست، دموكراسي انديشة -‌در4 ‌معاش ادارة دانش يا فن صرفا

‌ماهيتي سياست رو اين مي‌شود.‌از پنداشته آدميان مادyي زندگي و

Y ‌)ع( علي حكومت در مثال عنوان به مي‌كند.‌ولي پيدا مادyي صرفا

مي‌گرفت. قرار توجه مورد دو هر مادي و معنوي مسائل

دوم: *مرحلة

‌است. اكثريت نزد حقيقت كه است معتقد دموكراسي ‌انديشة-1

Y جامعه يك اكثريت رأي ‌هيج زيرا نيست، برحق و صواب امري لزوما

‌نيست. موضوع اين براي تاريخي و تجربي يا و بديهي يا عقلي دليل

‌اوقات اكثر در اكثريت كه مي‌دهد نشان تاريخي نمونه‌هاي حتي

است. كرده رفتار خود دنيوي منافع برخالف حتي و كرده اشتباه

‌دست به بايد ديگري هركار مثل را حكومت كه است اين -‌مگرنه2

‌ناآزمودة اكثريت از كه است چگونه سپرد فرزانه آزمودگان فن

Page 8: ولايت الهيه،دموکراسی یا تئوکراسی

‌اگر آيا داريم؟ را حكومت هدف سوي به رهنمايي انتظار مايه ميان

‌اين كنيم؟ مي نظر توده‌ها اكثريت رأي به سان همين به شويم بيمار

‌دانست.‌در وارد دموكراسي به افالطون كه است انتقادي

‌جاهل و عال�م برآن، حاكم گرايي كميyت دليل به دموكراسي

‌و ارزشمندتر بي‌ترديد عال�م رأي كه آن دارند.‌حال رأي هردويكي

است. جاهل رأي از ره‌گشاتر

‌باشد.‌مباني اكثريت رأي تابع بايد اقليت عقالني دليل چه -‌به2

‌صورت در اقليت چرا و كجاست؟ اكثريت حكومت اين مشروعيت

كند؟ طغيان نبايد آن عليه امكان و فرصت آوردن دست به

‌انگاري نسبي به معتقد معرفت‌شناسي لحاظ به -‌دموكراسي3

‌باورانه يقين و انديشانه مطلق گونه‌اي به ديگر سوي از امyا است

‌سياسي-‌اجتماعي تفكر و نظام نوع برترين عنوان به را دموكراسي

مي‌كند. مطرح

‌وجود آفريني مسئله و خطرناك پديدة دموكراتيك، رژيم‌هاي -‌در4

‌و رسانه‌ها مؤثر و فعال بسيار اما غيرمستقيم دخالت نام به و دارد

‌سازي«‌مي‌نامند. »رأي را آن كه عمومي افكار كنندگان هدايت

‌كه ستمي به را اكثريت و توده‌ها وقدرت ثروت كانونهاي اكثر

مي‌كنند. هدايت مي‌خواهند

‌كه است نشده انديشيده تمهيدي نمايندگي هاي دموكراسي -‌در5

‌پيدا اختالف خود موكالن با موارد بعضي يا همه در نمايندگان اگر

‌پيدا وضعيتي چه خود موكالن به نسبت آنها نمايندگي مسئله كنند،

‌در مشروعيت مباني چون و مييابد تداوم و استمرار چگونه و مي‌كند

‌مشروعيت اختالف، بروز هنگام در است، موكالن رأي رژيم‌ها، اين

مي‌گردد. تأمين چگونه نمايندگان